انتشارات سوره مهر

به کمال‌تبریزی برای ساخت فیلم، یک آشغال را ارائه دادم!

به کمال‌تبریزی برای ساخت فیلم، یک آشغال را ارائه دادم!



نویسنده کتاب مجموعه «داستان‌های شهر جنگی» گفت: کارهای فرهنگی‌ ما مسئول محور است، نه مخاطب‌محور. باید کنگره‌های شهدا را به جشن تبدیل کنیم و تا زمانی که نیت‌مان مخاطب نباشد، کارمان پیش نخواهد رفت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، ششمین نشست تخصصی«مهمان» برای دیدار با چهره‌های ماندگار داستان ایرانی با حضور حبیب احمدزاده و تیمور آقامحمدی مجری، برگزار شد.

تفکری باید به نسل بعد برسد که کاربردی و لذتبخش باشد

در ابتدای برنامه حبیب احمدزاده، نویسنده کتاب تحسین شده «داستان‌های شهر جنگی» درباره جایگاه و اهمیت نوشتن و قلم گفت: سعی می‌کنم در آثارم مطالبی را بیاورم که برای نسل‌های آینده مفید باشد و خیلی مراقبت می‌کنم که مصداق عالم بنی‌اسرائیلی که هنگام مرگ طلب مغفرت از خدا می‌کرد و جبرئیل به او گفت: «تو را ببخشیم، اما کسانی را که به واسطه تو گمراه شدند، چه کنیم» نباشم و سعی می‌کردم که تحت تأثیر جو و محیط قرار نگیرم. تفکری باید به نسل بعد برسد که کاربردی و لذتبخش باشد.

به کمال‌تبریزی برای ساخت فیلم، یک آشغال را ارائه دادم!

وی در ادامه افزود: ادبیات می‌تواند این امر را انجام بدهد و به همین خاطر هر لحظه کاری را که فکر می‌کنم درست است، انجام می‌دهم و به همین خاطر هم کتاب نوشتم و هم فیلم ساختم. جهان هستی در حال تکامل است و ما انسان‌ها هم در کنار این تکامل وظیفه‌ای داریم. تجاربی که خوب بوده باید تکرار شوند و تجاربی که بد بودند، نباید تکرار شوند. البته انتقال تجربه هم به خوبی صورت نگرفته است و در روایتی از حضرت امیرالمؤمنین است که فرمودند خوشبخت کسی است که از تجربیات دیگران استفاده کند. سعی می‌کنم بهترین ظرف در دسترس را برای فعالیت‌هایم انتخاب کنم و با توجه به توانایی‌هایی خودم سعی می‌کنم خط قزمزهایم را بشکنم و جلو بروم.

داستانی داشتم که ۱۰ سال نمی‌توانستم آن را بنویسم

احمدزاده درباره آثار چاپ شده‌اش گفت: داستانی را داشتم که ۱۰ سال بود نمی‌توانستم بنویسم و به بقیه ایده‌ام را می‌گفتم تا آن‌ها بنویسند که نتوانستند و بعدها خودم نوشتم و اصلاً نگران نبودم که دیگران ایده مرا بهتر از من بنویسند و خودپسندی در این مورد را کم‌تر دارم. اگر آدمی، انسان‌های بزرگ را ببیند، این نکته را یاد می‌گیرد. مشکل بیشتر ما این است که در فضای کتابخانه‌ها و پشت درهای بسته از خودمان عناوین می‌سازیم و باید حدود و اندازه خودمان را بدانیم تا این عمر را به تباهی نرسانیم.

سوم ابتدایی که بودم کتاب‌های صادق هدایت را می‌خواندم

در بخش دیگر نویسنده کتاب «داستان‌های جنگی» درباره آغاز نویسندگی خود گفت: در محل زندگی‌مان گروه‌های اجتماعی مختلفی می‌آمدن و حضور شرکت نفت و باشگاه‌هایش باعث می‌شد، با افراد مختلفی ارتباط داشته باشیم و از طرفی من ۵ سالگی به مدرسه رفتم و همین باعث شد درگیر ادبیات شوم. سوم ابتدایی که بودم کتاب‌های صادق هدایت را می‌خواندم و همین کتاب خواندن باعث می‌شد که‌ بسیاری از قضایا را بدانم و همین باعث شد که انشاء‌ام بهتر باشد. اولین داستانی که نوشتم در بوشهر بود. وقتی به نیروی دریایی بوشهر بعد از جنگ رفتم، آنجا اتاقی روبه‌روی دریا به من دادند که یک میز خالی و کاغذ باطله‌ای که روی آن بود وجود داشت و از بیکاری شروع کردم به نوشتن و اولین داستانم را نوشتم.

اثرم را به معاون آوینی دادم و او گفت: این آشغال است

وی با اشاره به سختی‌های موجود در روند چاپ آثارش گفت: اوایل شهادت مرتضی آوینی آمدم تهران و به روایت فتح رفتم و داستانی را به معاون شهید آوینی دادم و او گفت: این آشغال است و این فرد داستان‌نویس نیست، اما به من برنخورد. بعدها احمد دهقان اثر را خواند و گفت: چند داستان دیگر بنویس و من در یک ماه ۶ داستان دیگر تحویل دادم. بعد از مدتی گفت: می‌توانی رمان بنویسی و من گفتم: چقدر پول می‌دهید؟ اگر قیمت خوبی بدهید رمان را یک ماهه تحویل می‌دهم و حتی گفتم: کاغذ ندارم و به من کاغذ بدهید.

کمال‌ تبریزی گفت: داستانی داری برای ساختن فیلم و گفتم که یک آشغال دارم!

وی در ادامه افزود: برای رمان، داستان طراحی شده‌ای در ذهنم نبود؛ چرا که در جنگ بودم و همه چیزهایی را که خودم احساس می‌کردم، نوشتم و مرتضی سرهنگی این اثر را داد به یک نویسنده و او گفت: این آشغال است. من کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» را تحویل دادم و می‌گفتند که حیف نویسنده «داستان‌های شهر جنگی» که چنین اثری بنویسد و از چهار قسط یک قسط دادند و ۱۱ سال اثرم را کنار گذاشتم و تکمیلش نکردم. روزی کمال‌تبریزی گفت: داستانی داری برای ساختن فیلم و گفتم که یک آشغال دارم و بعد از خواندن داستان گفت: من این اثر را می‌خواهم بسازم و من گفتم نه. اثر را دادم تایپ شد و محمد حمزه‌زاده، مدیر انتشارات سوره مهر شد و کتاب را چاپ کرد و بعدها به زبان‌های مختلف ترجمه شد.

برای شما یا کسانی که جنگ واقعی را ندیدند، داستان جنگ، داستان عجیبی است

نویسنده کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» درباره فرآیند نوشتن و نویسندگی گفت: در جنگ یک دوست داشتم که به من گفت: تو همیشه سعی می‌کنی کارهای نشده را انجام بدهی. برای شما یا کسانی که جنگ واقعی را ندیدند داستان جنگ، داستان عجیبی است و برای ما داستان واقعی گفتن سخت‌تر است. داستان‌هایی را انتخاب می‌کردم که با عرق و خون تجربه کرده بودم و قبل از حرفی که باید گفته شود، باید حرف داشته باشیم. شما در جنگ نکته‌ای را یاد می‌گیرید و آن این است که اولین اشتباه آخرین اشتباه است و باید فرضیه‌هایی را که منطقی است، انتخاب کنید و هر لحظه با یک شک سازنده مراقب یقین خودتان باشید و این نکته درس صبر می‌دهد و آشنایی با فلسفه‌ خیلی خوب است و من با شهید مطهری که می‌گفت: هیچ ضدارزش و بدی وجود ندارد، بزرگترین عبرت را گرفتم.

ضد ارزش زمانی به‌وجود می‌آید که در جای خودش استفاده نشود

وی در ادامه بیان کرد: ضدارزش زمانی به‌وجود می‌آید که در جای خودش استفاده نشود. گاهی به اسم ارزش‌ها ارزش‌های دیگر را می‌زنیم و هیچ‌وقت خودم را حق مطلق ندانستم. ما فقط خودمان را منتسب می‌کنیم و فکر می‌کنیم حق هستیم و به اسم نفس کارهای ضدارزش انجام می‌دهیم. ما در تعریف موضوعات حقیقی دچار حماقت هستیم. تامل و تفکرها ناپخته هستند و ما خیلی از مسائل را بدیهی می‌دانیم؛ مثل داستان پطروس فداکار و درباره شهید فهمیده هم همین طور است و فقط رفتن زیر تانک اورا می‌بینم، اما نمی‌گوییم او کسی بود که ۴۰ روز تنها در منطقه‌ای ناآشنا غریب بود و دفاع کرد. ما اصل را ول می‌کنیم و هیچ وقت واقع‌گرا نبودیم.

کارهای فرهنگی‌ ما مسئول‌محور است، نه مخاطب‌محور

وی در پایان درباره آثار خود گفت: سه یا چهار داستان کوتاه در دست دارم و درگیر قضایای جامعه شدم و احساس کردم که باید با کودکان کار کنم. کارهای فرهنگی‌ ما مسئول‌محور است، نه مخاطب‌محور. باید کنگره‌های شهدا را به جشن تبدیل کنیم و تا زمانی که نیت‌مان مخاطب نباشد، کارمان پیش نخواهد رفت. این چهار داستان در ۲ کتاب است که بعضی از داستان‌ها را در فضای مجازی منتشر کردم و بخشی از آن‌ها را به انتشارات دادم. من کتاب‌هایی را که خاطرات جنگ است، دوست دارم و بیشتر از داستان‌های خودم برای آن‌ها ارزش قائلم؛ چرا که پایه‌ است تا بعدها به داستان تبدیل شوند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

به کمال‌تبریزی برای ساخت فیلم، یک آشغال را ارائه دادم! بیشتر بخوانید »

وجدان بیدار شهید کمری برای شرکت در دفاع مقدس/ اتونشر

رشادت شهید «مدنی» برای حفظ روحیه رزمندگان علی‌رغم مجروحیت شدید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کتاب «دِین» خاطرات بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که «علیرضا مسرتی» آن را گردآوری کرده و انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است.

متن زیر خاطراتی از برادر و همرزمان شهید «محمدعلی (سعید) کمری» از این شهید والامقام است.

محمدعلی (سعید) کمری عضو گروه «۴۰ شاهد» بود و برای فیلم‌برداری به خط مقدم رفته بود، در روز ۱۸ بهمن ۱۳۶۱ به شهادت رسید.

سکوت به‌خاطر رزمندگان

محسن مدنی گفت که ترکش خمپاره به ناحیه قلب سعید اصابت کرد و درد شدیدی داشت. از شدت درد ناله می‌کرد. کنار گوش او گفتم: «روحیه نیرو‌های در حال عقب نشینی وضعیت خوبی ندارد.» سعید با اینکه درد زیادی داشت، از آن لحظه به بعد سکوت کرد و سعی کرد کسی صدایش را نشنود تا اینکه به شهادت رسید.

نامش در شناسنامه «محمدعلی» بود، اما در خانه او را «سعید» صدا می‌کردیم

«محسن کمری» برادر بزرگ‌تر شهید می‌گوید: «منزل ما با مسجد جزایری ۵۰ متر بیشتر فاصله نداشت و از کودکی در مسجد تردد داشتیم. در دوران انقلاب که مسجد، مرکز فعالیت‌های انقلاب شده بود، در برنامه‌های بچه‌های مسجد شرکت می‌کردیم. در سال ۱۳۶۱ سعید، دوم دبیرستان بود و تازه ۱۶ ساله شده بود. نامش در شناسنامه «محمدعلی» بود، اما در خانه و محله او را «سعید» صدا می‌کردیم.

مسئولیت پذیری برادران کمری

من و سعید در این موضوع هم‌فکر بودیم که در دفاع مقدسی که پیش آمده است، اگر سهم و نقشی نداشته باشیم، فردای قیامت مورد سؤال قرار می‌گیریم و مسئولیم. همین تفکر باعث شد که سعید به جبهه برود.

برادران هنرمند عضو «۴۰ شاهد»

گروه ۴۰ شاهد که شکل گرفت، من از اولین نفراتی بودم که به آن گروه پیوستم. اولین عملیاتی که به صورت منسجم در قالب ۴۰ شاهد (در آن) شرکت کردیم، عملیات «فتح‌المبین» در جبهه شوش بود.

مهر آن سال من خارج از اهواز بودم. وقتی برگشتم، متوجه شدم سعید عضو گروه ۴۰ شاهد شده است. گروه به مأموریتی در جبهه غرب کشور (منطقه مندلی) اعزام شد و سعید در این مأموریت همراه ما شد.

من می‎دانستم که سعید بدماشین است؛ لذا او را زیر نظر داشتم. برخلاف انتظار من، در جاده‌های پرپیچ و خم و ناهموار کوهستانی آنجا، سعید زود سازگار شد و شرایط را راحت تحمل کرد.

وقتی برادر از شهادت سعید باخبر شد

بعد از آن عملیات به اهواز برگشتیم. حدود سه ماه بعد که عملیات والفجر مقدماتی در حال شکل گیری بود، سعید با دوربین فیلم برداری به آن منطقه اعزام شد. صبح که به آنجا رفتم، به من خبر دادند که سعید شهید شده است. به معراج شهدا رفتم و به جست‎وجوی او پرداختم. پیکر پاکش را پیدا کردم.

او و «محسن مدنی» با گردان‌های خط شکن به جلو رفته بودند. دشمن از قبل متوجه شده بود که ما در آن منطقه قصد عملیات داریم و بنابراین با آمادگی قبلی به نیرو‌های ما پاتک زده بود.

صبح به نیرو‌ها دستور عقب نشینی داده شده بود و گردان‌ها در حال بازگشت بودند که زیر آتش دشمن تعداد شهدا و زخمی‌ها افزایش یافته بود.»

سجایای اخلاقی شهید کمری

صادق صفار می‌گوید: «سعید بسیار آرام، خوش‌خلق و مهربان بود و همیشه لبخندی آرامش‌بخش بر چهره داشت. در عملیات رمضان، من و سعید با بچه‌های اهواز در تیپ بعثت بودیم.

موج انفجار او را گرفته

صبح عملیات متوجه شدیم که عقب نشینی شده و ما در محاصره قرار گرفته‌ایم. در شرایط دشوار و به سختی از محاصره خارج شدیم و عقب رفتیم. به خاکریز خودی که رسیدیم، دیدم سعید بیهوش افتاده است. از بچه‌ها پرسیدم: شهید شده.

گفتند: نه؛ موح انفجار، او را گرفته و بیهوش شده؛ ولی زنده است.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رشادت شهید «مدنی» برای حفظ روحیه رزمندگان علی‌رغم مجروحیت شدید بیشتر بخوانید »

تلخ‌ترین لحظات راوی «تلخی رهایی» طرد شدگی‌اش از جامعه است


تلخ‌ترین لحظات راوی «تلخی رهایی» طرد شدگی اش از جامعه است

نویسنده کتاب «تلخی رهایی» گفت: تلخ‌ترین لحظه از روایت آقای بیگلری راوی داستان، آن زمانی بود که از خودکشی برای رهایی حرف زدند و تلخ‌تر از آن شرایط امروزش است که جامعه او را نمی‌پذیرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نشست بررسی کتاب «تلخی رهایی» با همکاری معاونت امور فرهنگی و اجتماعی شرکت بهره‌برداری راه‌آهن شهری تهران و حومه و از سوی انتشارات سوره مهر، با حضور جواد کامور بخشایش نویسنده و محمد رحمانی پژوهشگر تاریخ معاصر و جمعی از علاقه‌مندان همراه در مترو تئاتر شهر برگزار شد.

در ابتدای این نشست محمد رحمانی مجری و کارشناس این برنامه گفت: امروز درباره کتابی صحبت می‌کنیم که در نوع خودش خاص است. این کتاب نه از راوی قهرمان سازی می‌کند و نه او را محکوم می‌کند. نویسندگانی که در حوزه تاریخ شفاهی قلم می‌زنند دوست دارند سرنوشت کسی را بنویسند که قهرمان است. انتخاب شخصیتی که زمانی در سازمان مجاهدین خلق بوده ریسکی بود که نویسنده در این کتاب پذیرفته است. ایشان کتاب تاریخ را با شیوایی روایت و تسلط بر ادبیات به داستان تبدیل کرده است.

در ادامه برنامه جواد کامور بخشایش با بیان این که جنگ نقاط تاریکی دارد که نیاز به نوری برای روشنگری دارد گفت: ایده تولید این کتاب از زمانی شکل گرفت که ما در ادبیات پایداری به این نتیجه رسیدیم که از جنگ و دفاع مقدس موضوعات ناگفته‌ای باقی مانده است. من با آقای بیگلری از طریق دوستان در دفتر حوزه هنری آشنا شدم و تمایل پیدا کردم تا داستان اسارت ایشان را بنویسم.

وی افزود: نحوه آشنایی و ایجاد ارتباط و اعتمادسازی با آقای بیگلری افت و خیز فراوانی داشت و ماحصل آن کتاب «تلخی رهایی» است. ارتباط ما تنها در حد مصاحبه ۴۰ ساعته نبود. من به اندازه ۴ سال با ایشان زندگی کردم و همسفر شدم. به عقیده من روایت او، یکی از روایت‌های خوب در مورد روند زندگی مجاهدین در اردوگاه اشرف است و شاید آقای بیگلری اسیر شد و به آن‌جا رفت تا ماهیت آن‌ها را روشن کند. تا جایی این روشنگری قوی بود که بعد از انتشار کتاب سازمان مجاهدین خلق فیلمی را علیه من، آقای بیگلری و کتاب منتشر کردند و من آن‌جا دریافتم که درست عمل کرده‌ام.

این نویسنده همچنین درباره نحوه روایت این کتاب توضیح داد و بیان کرد: در خاطره‌نگاری تکنیک‌های مختلفی برای دور شدن از روایت خطی داریم تا موجب خستگی مخاطب نشود. روایت این کتاب به صورت رفت و برگشت است و دربردارنده تمام زندگی راوی است. تمام جزئیات بیان شده برای آقای بیگلری رخ داده است. ترسیم فضای اسارت آسان نیست چرا که زندگی آن‌ها دچار بحران است. تعداد اسرایی که از زندان‌های عراق به اسارت مجاهدین خلق درآمدند زیاد است اما این اولین کتابی است که یک فرد اسیر آزاد شده درباره آن‌ها صحبت می‌کند. بیشتر این افراد حاضر به گفتگو نیستند.

وی درباره فشارهایی که بعد از انتشار کتاب داشت گفت: من از ابتدای مسیر آگاه بودم که آسان نیست برای اولین بار این مطالب را باز کنیم. چه در ایران و چه در خارج از کشور تهدیداتی بوده اما من وظیفه خود دانستم که وجه انسانی جنگ را بررسی کنم. این صداهای خاموش در جنگ نابرابر را باید از طریق عرصه هنر و قلم به جامعه منتقل کنیم. من سعی کردم با زیست و تفکر آن زمان ایشان آشنا شوم.

کاموربخشایش گفت: در این اثر قصد قهرمان‌پروری هم نداشتم. حتی بعضاً گفتگوهایم چالشی و شبیه به بازجویی بود. من با تمامی سوژه‌هایم در ارتباط هستم. با آقای بیگلری نیز اینطور است. تلخ‌ترین لحظه از روایت ایشان برای من آن زمانی بود که از خودکشی برای رهایی حرف زدند. البته تلخ‌تر از آن شرایطی است که امروزه ایشان دارند. همسرشان ایشان را ترک کرده و جامعه او را نمی‌پذیرد و هیچ شغلی هم ندارد. یکی از دلایل ایشان برای روایت این کتاب این بود که ایشان گمان می‌کرد این کتاب می‌تواند نجاتش دهد. اما آن چیزی که مورد انتظار ما بود تاکنون رخ نداده است. امیدوارم شرایطی فراهم شود و ایشان به جامعه برگردند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تلخ‌ترین لحظات راوی «تلخی رهایی» طرد شدگی‌اش از جامعه است بیشتر بخوانید »

مایه کار نویسندگان و شاعران «کلمه» است

مایه کار نویسندگان و شاعران «کلمه» است



شاعر مجموعه «گربه یک مهندس است» تاکید دارد که ادبیات کودک و نوجوان باید مخاطب را به فکر کردن وا دارد نه اینکه ما به جای آنها فکر کنیم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، مراسم نقد و بررسی مجموعه شعر کودک و نوجوان «گربه یک مهندس است» با حضور اهالی کتاب و رسانه و کارشناسانی چون حمیدرضا شکارسری و محمود پوروهاب، صبح امروز، نهم شهریور در کافه کتاب سمیه برگزار شد.

این مجموعه توسط کمال شفیعی مشعوف، نویسنده و شاعر سروده شده  و توسط مهرک، ناشر کودک و نوجوان به چاپ رسیده است. 

در این نشست، کمال شفیعی‌مشعوف، شاعر این مجموعه ضمن ابراز خرسندی از برگزاری این جلسه درباره حضورش در عرصه کودک و نوجوان گفت: من با مطالعه وارد حوزه کودک و نوجوان شدم و احساس کردم می‌توانم چیزی به آن اضافه کنم و از افق تازه‌ای به آن وارد شوم. ادبیات این حوزه نیاز دارد که کودک و نوجوان را به فکر کردن وا دارد نه اینکه ما به جای آنها فکر کنیم. ادبیات کودک و نوجوان در دهه‌های گذشته یا بسیار تعلیمی و یا بسیار تخیلی بود. ادبیات به من آموخته است که کودک باید کشف کند و نه اینکه من مفاهیم را به او دیکته کنم. من به نوبه خودم تلاش کردم که سربار ادبیات نبوده باشم.

مایه کار نویسندگان و شاعران «کلمه» است

این نویسنده و شاعر با اشاره به گرافیک اثر عنوان کرد: تصویرگری باید بخش ناگفته متن را برعهده بگیرد. گرافیک اثر برای نوجوان باید به گونه‌ای باشد که نوجوان مایل به خرید کتاب شود. نوجوانی آغاز نه گفتن و استقلال است. او بمب انرژی برای تغییر است و به دنبال تفاوت و بهترین چیزها است. به همین دلیل در خرید کتاب دنبال کتبی است که گرافیک متفاوت و جذابی داشته باشد و به هرچیزی واکنش مثبتی ندارد.

شاعر به کلمات قدرت می‌دهد

همچنین محمود پوروهاب نویسنده و شاعر کودک و نوجوان با اشاره به نقش مهم کلمات گفت: مایه کار نویسندگان و شاعران کلمه است. کلمات برای شاعر مقدس است و آن‌چه که برایش مهم است گزینش کلمات است. داستان‌نویس و روایت‌نویس کلمات را برای بیان حرف‌هایش می‌آورد اما شاعر به کلمات قدرت می‌دهد. کلمات در شعر فرکانس دارند و برای مخاطب موج منفی یا مثبت می‌فرستند. شعر گاهی جمع اضداد است. گاهی تعابیری در شعر وجود دارد که دو روی یک سکه است. فروید می‌گوید عشق و تنفر در یک فرد جمع است. در شعر کودک و نوجوان هم همین‌گونه است. به عنوان نمونه در کتاب‌های این حوزه از بدی می‌گوییم تا خوبی را تبلیغ کنیم. در کتاب «گربه یک مهندس است» هم همین‌گونه است. شعرهای این کتاب به روز است.

این کارشناس ادامه داد: گاهی در شعر به دنبال اثبات نیستیم و شاعر تنها به دنبال بیان حیرانی خود است. در این کتاب هم شاعر به دنبال اثبات معانی نیست بلکه به نوجوان اختیار می‌دهد. او زیبایی‌ها را خوب دیده و درک کرده است. با وجود همه نقاط قوت این کتاب، برخی از شعرها  بیشتر مایل به بزرگسال است. در شعر بزرگسال است که فاصله درک مفهومی شاعر با مخاطب به وجود می‌آورند و این فاصله‌گذاری برای نوجوان جواب نمی‌دهد و در نظر مخاطب گنگ می‌آید و نیامند جزییات بیشتر است.  مایه کار نویسندگان و شاعران «کلمه» است

 اشتراکات شعر کودک و نوجوان

در ادامه این نشست، حمیدرضا شکارسری شاعر، نویسنده و منتقد گفت: در مقایسه شعر کودک و نوجوان با شعر بزرگسال می‌توان عناصر مشترک را خط زد. در کتاب «گربه یک مهندس است» این جریان برعکس است و باید روی نقاط مشترک بیشتر فکر کرد. باید نگاه کنیم که چطور می‌شود به یک شاعر، شاعر گفت. شاعر فردی است که از نظر فیزیکی بزرگ شده است اما در لحظات خلقت شعر مثل یک کودک پازل جهان را می‌چیند و رفتار می‌کند. تنها چیزی که کودک و نوجوان را با این شخص جدا می‌کند میزان تسلط بر زبان است. اما ویژگی مشترک آنها خودمرکزبینی است. کودک فکر می‌کند که در مرکز است و استنتاج‌هایی دارد که شاعرانه است. به همین دلیل صور خیال معنا پیدا می‌کند و شعرا از صور خیال می‌توانند استفاده کنند. گمان می‌کنم  که حتی عجیب نیست گاهی به جای کودک بیاندیشیم. اتفاقی که در تمام شعرهای این کتاب افتاده است.

وی همچنین با اشاره به اهمیت خیال در شعر بیان کرد: در این کتاب صور خیال خودنمایی می‌کند و متن را غنی می‌سازد. تخیل در شعر کودک و نوجوان تبدیل به فانتزی می‌شود. «گربه یک مهندس است» روایت ساده‌ای دارد اما پیرنگ است که به متن جان می‌دهد و روایت را داستانی می‌کند. شعرهای این کتاب رندانه انتخاب شده‌اند از این جهت که به نوجوان دستور نمی‌دهد و به شدت تفکربرانگیز است. این یک مجموعه شعر نیست بلکه یک کتاب شعر است؛ چرا که شعرها با حساب و کتاب و استراتژی انتخاب شده‌اند. شعرها حتی از لحاظ تنوع موسیقیایی و وزن بسیار خوب انتخاب شده‌اند و باعث طراوت ذهن مخاطب است.

شکارسری در پایان گرافیک اثر را مورد نقد قرار داد و اشاره کرد: نکته‌ای که باعث می‌شود مخاطب از این کتاب دوری کند گرافیک اثر است؛ چراکه رنگ و طرح ضعیفی دارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مایه کار نویسندگان و شاعران «کلمه» است بیشتر بخوانید »

«تلخی رهایی» ناگفته‌هایی از سازمان مجاهدین خلق است

«تلخی رهایی» ناگفته‌هایی از سازمان مجاهدین خلق است



محمدحسن روزی طلب پژوهشگر تاریخ معاصر در رونمایی از کتاب «تلخی رهایی» گفت: این کتاب بخشی از ناگفته‌های سازمان مجاهدین خلق را بیان می کند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، آئین رونمایی از کتاب «تلخی رهایی» نوشته جواد کامور بخشایش توسط انتشارات سوره مهر در حوزه هنری تهران برگزار شد. این مراسم با حضور اهالی تاریخ، فرهنگ و رسانه چون حجت‌الاسلام علی شیرازی جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع، محمد مهدی دادمان مدیر حوزه هنری، علی اکبر شیروانی مدیرعامل انتشارات سوره مهر، محمدحسن روزی‌طلب پژوهشگر تاریخ معاصر، محمدصادق کوشکی هیئت علمی دانشگاه تهران، جواد کامور بخشایش نویسنده اثر و علی بیگلری راوی این کتاب همراه بود. «تلخی رهایی» روایتگر اسارت علی بیگلری در اردوگاه اشرف و اتفاقات آن زمان و پس از آن است.

در ابتدای این‌مراسم حجت‌الاسلام علی شیرازی جانشین سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع ضمن ابراز خرسندی از انتشار این کتاب، گفت: همه حوادث جنگ باید ثبت شود. یکی از حوادث عبرت‌آموز خاطرات آزادگانی است که از اردوگاه اشرف رهایی پیدا کردند. آقای بیگلری راوی این کتاب سال ۶۵ اسیر شد و سه سال در اردوگاه صدام بود. ایشان همانند خیلی از ما انسان‌ها که به ظواهر توجه می‌کنیم و باطن را نمی‌بینیم، بر اساس ظواهر امکانات بهتر اردوگاه اشرف را دیدند و به سازمان مجاهدین خلق پیوستند. در سال ۱۳۶۹ اسرای اردوگاه صدام آزاد شدند.

وی افزود: این یک تجربه برای تمام نیروهای نظامی است که اگر خدای نکرده اسیر شدند، صبور باشند تا روال عادی طی شود و زودتر و سربلند به میهن بازگردند. آقای بیگلری به گمان رهایی وارد فضایی شدند که بدتر از اردوگاه صدام بود. اردوگاه صدام بر جسم فشار می‌آوردند ولی اردوگاه اشرف بر فکر افراد ضربه می‌زدند و حرف‌های ناگفته بسیاری در مورد آن وجود دارد. آقای کامور بخشایش و آقای بیگلری اولین قدم را برداشتند. لازم است حقایق متعدد از دیگر آزادگان نقل شود تا تکرار این مطلب نگاه‌ها را به یقین برساند. جای این کتاب میان آثار در زمینه مقاومت خالی بود که به لطف دوستان جایش پر شد و باید این روند استمرار داشته باشد.

همچنین در ادامه مراسم علی‌اکبر شیروانی مدیرعامل انتشارات سوره مهر ضمن عرض تبریک بابت چاپ این کتاب گفت: کتاب «تلخی رهایی» از مهم‌ترین کتاب‌هایی است که با تأخیر منتشر شد. دلیلش هم این است که ما در تاریخ شفاهی جنگ ابتدا بیشتر به سمت روشنایی‌ها رفتیم. یعنی مفاهیمی چون رشادت، شهادت و مقاومت. کمتر از قسمت تاریک آن سخن گفته‌ایم. البته همان قسمت تاریک هم، شدت نور و روشنایی را مشخص می‌کند. ما در کتاب «تلخی رهایی» می‌خوانیم که آقای بیگلری با توجه به شرایط آن زمان و سن و سال کمی که داشتند حق انتخاب دیگری نداشتند و در واقع همه چیز برنامه‌ریزی شده بود.

وی افزود: به همین دلیل نمی‌توان ایشان را مقصر دانست. ایشان هم همانند مجروحین جنگی، روحشان جراحت دیده و این هم سمتی از جنگ است که باید بیان شود. با لطف آقای کامور بخشایش بخشی از آن روایت شد. سرمایه اصلی انتشارات ما کامور بخشایش و امثال ایشان هستند که استقامت می‌کنند تا کار به ثمر برسد. همچنین از آقای بیگلری تشکر می‌کنم که شجاعت به خرج دادند و خودشان را در معرض قضاوت قرار دادند.

در بخش بعدی مراسم محمدحسن روزی‌طلب پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به اینکه «تلخی رهایی» بخشی از ناگفته‌های در مورد سازمان مجاهدین خلق را بیان می‌کند، گفت: سازمان مجاهدین خلق با کشورمان چهار نسل درگیری داشته است. نسل اول در ابتدای شکل‌گیری این سازمان و یک دعوای عقیدتی بود. در آن سال‌ها متوجه شدیم که با وجود برخی خاستگاه‌های مشترک با این سازمان، در نقاط مهمی با یکدیگر اختلاف داریم. در نسل دوم درگیری‌ها که از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ بود، درگیری سیاسی بود. در انتخاباتی که در آن سال‌ها برگزار کردیم آن‌ها نیز نماینده داشتند که شکست می‌خورند و آنجا نقطه پایانی درگیری سیاسی و شروع ترورها در نسل سوم درگیری‌ها است. نسل سوم از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ آغاز می‌شود که یک درگیری امنیتی است.

روزی طلب افزود: این درگیری در تاریخ ایران و جهان بی‌سابقه است. این درگیری‌ها منتهی به تشکیل ارتش آزادی بخش توسط سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۴ می‌شود. نسل چهارم درگیری نظامی بود که در عملیات مرصاد با شکست مواجه می‌شوند. بعد از چهار نسل درگیری، سازمان با ما وارد جنگ صد برابر می‌شود که آن جنگ روایت‌ها است. در ۳۰ سال گذشته ما با منافقین وارد جنگ روایت‌ها شده‌ایم تا نشان دهیم که در تمام این سال‌ها چه کسانی بر حق بوده‌اند. سازمان می‌خواهد در این نقطه، شکست‌های خود را از طریق رسانه و روایت‌های ناصحیح جبران کند. وجود کتاب‌هایی چون «تلخی رهایی» نقطه مثبتی برای ما است تا در این جنگ نیز آن‌ها را شکست دهیم. نکته‌ای که کتاب دست بر آن گذاشته است، یکی از نکات مهم است و آن این است که منافقین ادعا دارند که جنبش آزادی‌بخش هستند و حالا این این کتاب و ادبیات نشان می‌دهد که جامعه مورد نظر سازمان چگونه است. جامعه‌ای که نمونه کوچک آن را در اردوگاه اشرف شاهد بودیم. همچنین باید از راوی و نویسنده بابت روایت صادقانه و بدون اغراق و افراط نیز تشکر کرد. حتی پشیمانی آقای بیگلری که از هر خط کتاب قابل دریافت است هم مانع روایت صادقانه نشده است و این قابل تقدیر است.

در ادامه محمدصادق کوشکی عضو هیئت علمی دانشگاه تهران نیز با اشاره به ارزش تاریخی این اثر گفت: این کتاب علاوه بر ارزش تاریخی، ارزش تربیتی و خودسازی دارد. در زیرلایه‌های این کتاب موضوع اصلی سازمان مجاهدین نیست بلکه تصمیم، انتخاب و دوراهی‌های زندگی است. افرادی که از سازمان جدا شدند دو دسته هستند. افرادی که خود داوطلبانه به منافقین پیوسته بودند و دسته دوم اسرای جنگ ایران و عراق بودند. هردو دسته ناگفته‌هایی دارند که باید بررسی شوند. ارزش این روایت‌ها ۵۰ سال بعد که قطعات خالی پازل تاریخ ایران را پر می‌کنند مشخص می‌شوند. باید برای گرفتن این روایت‌ها با سرعت جلو رویم چرا که بسیاری از این افراد خاطرات را نمی‌توانند دقیق بیان کنند و یا برایشان دردناک است.

همچنین علی بیگلری راوی کتاب «تلخی رهایی» افزود: اگر جنگ را یک کتاب در نظر بگیریم، این کتاب فصل‌های مختلفی دارد. فصل اول اگر شهادت باشد، این کتاب فصل دیگری به نام اسارت دارد. اسرا به دلیل سختی‌هایی که با آن مواجه می‌شوند آرزوی شهادت دارند. همه ما در زندگی با دوراهی روبرو هستیم. همانند حر در واقعه عاشورا که میان دو راهی سپاه یزید و سپاه امام‌حسین (ع) قرار گرفت. من هم در یک دوراهی قرار گرفتم و بر اساس انتخابم اتفاقاتی برایم رقم خورد که در کتاب آن‌ها را روایت کردم. روایتی که حتی صدای منافقین را درآورد و برایش برنامه ساختند. چرا که می‌دانستند تأثیر سخنان من که در دل آن اردوگاه بودم بیشتر است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«تلخی رهایی» ناگفته‌هایی از سازمان مجاهدین خلق است بیشتر بخوانید »