انتشارات سوره مهر

نوروز. ۳/ حکایت گروهی از بعثیان عراقی که تسلیم ایرانیان شدند// ناقص/

ماجرای نظامیان بعثی که خودشان را تسلیم رزمندگان اسلام کردند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در پی پاکسازی و تأمین منطقه عملیاتی طریق‌القدس، تنها دو منطقه «غرب رودخانه کرخه» و «غرب رودخانه کارون و خرمشهر» در اشغال متجاوزان باقی مانده بود. برای انتخاب منطقه عملیات بعدی و نکات مثبت و منفی هر منطقه، بحث‌های فراوانی شد و سرانجام منطقه غرب رودخانه کرخه برای عملیات انتخاب شد.

منطقه عمومی عملیات فتح‌المبین در غرب رودخانه کرخه قرار داشت که از شمال به ارتفاعات بلند و صعب‌العبور «تیشه‌کن»، «دالپری»، «چاه نفت و تپه سیپتون» از جنوب به ارتفاعات بلند «میشداغ» تپه‌های رملی و چزابه (شیب) از شرق به رودخانه کرخه و از غرب به مرز بین‌المللی در شمال و جنوب فکه محدود می‌شد.

جاده‌های آسفالته دزفول به دهلران، عین‌خوش به چم‌سری، امامزاده عباس به چاه نفت، جاده تنگه ابوغریب و پل‌های احداث شده روی رودخانه‌های «چیخواب» و «دویرج» از مهم‌ترین راه‌های مواصلاتی منطقه هستند.

موقعیت منطقه و عوارض حساس آن، به دشمن آرایش خاصی را تحمیل کرده بود که آگاهی نیرو‌های خودی از آن، زمینه وارد ساختن ضربات سهمگین را بر دشمن فراهم کرد.

عملیات فتح‌المبین از نظر نظامی می‌توانست چنین اهدافی را تأمین کند:

۱. انهدام نیرو‌های دشمن برای کاهش توان نظامی او

۲. دستیابی به خطوط پدافندی مطمئن برای برداشت نیرو (آزاد شدن نیرو‌های خودی از خطوط پدافندی و کسب آمادگی برای عملیات بعدی)

۳. خارج کردن شوش، اندیمشک، دزفول و پایگاه چهارم شکاری از برد توپخانه دشمن

۴. خارج کردن جاده اندیمشک _ اهواز از برد آتش مؤثر دشمن

۵. آزادسازی مناطق مهمی، چون سایت و رادار، جاده مهم اندیمشک _ دهلران و…

۶. تصرف جاده‌های نفتی منطقه ابوغریب

عملیات ساعت ۳۰ دقیقه بامداد روز دوم فروردین ۱۳۶۱ با رمز مقدس «یا زهرا (س)» با چهار قرارگاه مشترک فتح، فجر، نصر و قدس آغاز شد. این عملیات در سه مرحله انجام شد. پس از هشت روز درگیری، نیرو‌های خودی با تأمین تمام اهداف مورد نظر و استقرار بر روی ارتفاعات تینه، برقازه، رقابیه و میشداغ دشمن را تا رودخانه دویرج و تپه‌های ۱۸۲ در جنوب برقازه عقب راندند.

در این عملیات ۲۵ هزار تن از نیرو‌های دشمن کشته و زخمی شدند و ۱۷ هزار تن دیگر اسیر شدند. همچنین ۳۲۰ دستگاه تانک و نفربر، ۵۰۰ دستگاه خودرو و ۱۶۵ قبضه توپ به غنیمت نیرو‌های خودی درآمدند و نزدیک به ۳۵۰ دستگاه تانک و نفربر دشمن منهدم شدند. در این عملیات ۱۸ فروند هواپیمای دشمن هم سرنگون شد.

نوشته زیر بخشی از خاطرات علی مسرتی یکی از بچه‌های مسجد جزایری اهواز و همرزمان او از عملیات فتح‌المبین از کتاب «دِین» خاطرات بچه‌های مسجد جزایری اهواز به کوشش علی مسرتی است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرد.

متن زیر خاطره برادر سوداگر از تسلیم شدن گروهی از نیرو‌های رژیم بعث عراق در عملیات فتح‌المبین است.

«…. برادر سوداگر نقل می‌کند:

زمانی که گروه «چهل شاهد» (گروهی که متشکل از ۴۰ بسیجی عکاس و فیلم‎بردار اهل اهواز که لحظات غم و شادی دفاع مقدس را ثبت تصویری می‌کردند.) تشکیل شد، اوایل دو گروه ۲۰ نفره شدیم که مسئولیت یکی از این گروه‌ها را من به عهده داشتم و «رضا عباباف» و «محمدعلی کمری» از اعضای گروه ما بودند.

در عملیات فتح‌المبین ۱۰ نفر در قالب پنج گروه دو نفره فیلم‌برداری با یک خودرو وانت لندکروز به لشکر محمد رسول‌الله (ص) رفتیم. آن چهار گروه را در گردان‌های مختلف پیاده کردیم و من به همراه «سعید جولایی» با وانت به گردان عمار رفتم.

یک پیرمرد بسیجی پرانرژی به عنوان راننده و راهنما از گردان با ما آمد و به طرف خط مقدم یعنی رادار ۴ و ۵ حرکت کردیم. ایام نوروز بود بود و زمین‌های تپه‌ای آن منطقه بسیار سرسبز و خرم شده بود.

داشتیم از لابه‌لای تپه‌ها به جلو می‌رفتیم که وارد یک دشت باز شدیم و با یک لشکر از تانک و نفربر‌های دشمن که در آن مستقر شده بود، مواجه شدیم.

من و «سعید جولایی» از این مواجهه ناگهانی جا خوردیم و سست و شدیم، اما آن پیرمرد اصلاً توجه نداشت و با سرعت جلو می‌رفت و با صدای بلند می‌گفت: «ای لشکر صاحب‌‎زمان (عج)، آماده باش آماده باش» چند نفر از نیرو‌های خودی پیاده در حال رفتن بودند که به آن‌ها هم می‌گفت: بپرید بالا.

یک نفربر عراقی به طرف مسیر راه ما آمد و جلوی ما را سد کرد. من آهسته به هم‌گروه خود گفتم: «سعید، تمام شد، اسیر شدیم.» متوقف شدیم.

یک افسر بلندپایه عراقی از نفربر پیاده شد و به طرف ما آمد. من درب را باز کردم که پیاده شویم که آن افسر من را هل داد و کنارم نشست. من متعجب بودم که منظور او از این کار چیست که از جیب خود یک قرآن کوچک بیرون آورد و گفت: «أنا مسلم»

تازه متوجه شدیم که او و نیروهایش قصد تسلیم شدن دارند. من با مختصر عربی که می‌دانستم، به او گفتم: «لاتخف، أنت فی امان‌الاسلام»

به او فهماندیم که با لشکرش پشت سر ما بیاید. ما به سرعت به طرف نیرو‌های خودمان راه افتادیم و آن‌ها هم به شکل منظم و ستونی به دنبال ما آمدند. از چند تپه که گذشتیم به نیرو‌های خودمان رسیدیم.

حسن باقری آنجا ایستاده بود. من پیاده شدم و موضوع را برای او توضیح دادم و او به نیرو‌هایی که همراهش بودند دستوراتی داد. لحظاتی بعد آن لشکر با تمام نفربر‌ها و تجهیزاتشان رسیدند و تسلیم شدند…»

منابع

۱. کتاب جنگ؛ بازیابی ثبات/ محمد درودیان

۲. کتاب دِین، خاطرات بچه‌های مسجد جزایری اهواز/ علی مسرتی

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماجرای نظامیان بعثی که خودشان را تسلیم رزمندگان اسلام کردند بیشتر بخوانید »

«عکس سه نفره» ساسان ناطق منتشر شد

«عکس سه نفره» ساسان ناطق منتشر شد



کتاب «عکس سه نفره» نوشته ساسان ناطق شامل خاطرات همسر شهید سید علی حسینی توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «عکس سه نفره» نوشته ساسان ناطق، مدیر دفتر ادبیات داستانی مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری به‌تازگی توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شده است.

نویسنده این کتاب در تازه‌ترین اثر خود پای خاطرات لیلا قلیزاده، همسر سردار شهید سید علی حسینی نشسته‌است.

ناطق بعد از کتاب «اعترافات کاتب کشته شده» که روایتی از واقعه کربلا را در قالب داستان ارائه کرده، در این کتاب در ۱۹۹ صفحه، خاطرات همسر این سردار شهید را با عنوان «عکس سه نفره» در انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.

کتاب «عکس سه نفره» در ۱۵ فصل، خط زندگی این سردار بزرگ و دلاوری‌هایش را به تصویر می‌کشد.

فصل پانزدهم این کتاب شامل عکس‌هایی از حضور او در جبهه‌های حق علیه باطل و نامه‌ها و یادداشت‌ها این شهید است. حاصل زندگی مشترک لیلا و علی دختری به نام فاطمه است.
سید علی در سال اول هنرستان وارد نیروی هوایی شد اما آنجا نماند و پس از دو سال در اسفند ۱۳۵۵ به سربازی رفت اما شهریور ۱۳۵۷ به فرمان امام (ره) از پادگان آموزشی لشکرک تهران فرار کرد. دو ماه پس از تأسیس سپاه پاسداران در تیر ماه ۱۳۵۸ به عضویت سپاه در آمد و در پادگان آموزشی امام رضا (ع) به آموزش پاسداران پرداخت. او پس از مدت کوتاهی که در کردستان بود به جبهه رفت و در ارتفاعات الله اکبر فرماندهی گردان را به عهده گرفت.

فرماندهی گردان حر آغازی برای حضور او در جبهه‌های نبرد بود چرا که به فاصله کوتاهی از راه‌اندازی واحد اطلاعات عملیات خراسان مسئولیت اطلاعات عملیات تیپ ۲۱ امام رضا (ع) در اسفند ۱۳۵۹ به او سپرده شد.

او در هیچ دانشگاه نظامی درس نخوانده بود اما کم‌کم نبوغ خود را نشان داد و همین باعث شد تا مسئولیت اطلاعات عملیات لشکر ۵ نصر، اطلاعات عملیات قرارگاه قدس، اطلاعات عملیات قرارگاه نصر، اطلاعات عملیات قرارگاه نجف اشرف، اطلاعات عملیات قرارگاه سلمان، معاون اطلاعات سپاه هشتم و جانشینی اطلاعات عملیات نیروی زمینی سپاه به او سپرده شود.

فرماندهی تیپ اطلاعاتی ۱۱۳ حل آخرین مسئولیت سید علی حسینی بود، مسئولیتی که در ۲۴ بهمن ۱۳۶۶ در منطقه عملیاتی بیت‌المقدس ۲ در ارتفاعات ماووت عراق او را به یاران شهیدش رساند.

ساسان ناطق در این کتاب سعی کرده تا از وجوه مختلفی زندگی شهید حسینی را مرور کند.

این کتاب با ۱۹۹ صفحه و شمارگان ۱۲۵۰ نسخه به چاپ رسیده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«عکس سه نفره» ساسان ناطق منتشر شد بیشتر بخوانید »

کمک مسجد جزایری به حزب جمهوری اسلامی

کمک مسجد جزایری به حزب جمهوری اسلامی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، روز ۲۹ بهمن سالروز تأسیس حزب جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ است و بنیانگذاران آن حجج‌الاسلام «سید محمد حسینی بهشتی»، «سید عبدالکریم موسوی اردبیلی»، «علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی»، «سید علی خامنه‌ای» و «محمدجواد باهنر» بودند.

اعضای شورای مرکزی اولیه حزب جمهوری اسلامی، علاوه بر این پنج نفر، «سید حسن آیت»، «اسدالله بادامچیان»، «عبدالله جاسبی»، «میرحسین موسوی»، «مهدی کروبی»، «حبیب‌الله عسگراولادی»، «سید محمود کاشانی (فرزند آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی)»، «مهدی عراقی» و «علی درخشان» بودند.

حال خاطره تشکیل این حزب در اهواز از زبان «علی مسرتی» که در کتاب «دِین» آمده است، به شرح زیر است:

«روز ۲۹ بهمن حزب جمهوری اسلامی در تهران اعلام موجودیت کرد و مؤسسان آن آقایان «باهنر»، «بهشتی»، «خامنه‌ای»، «هاشمی رفسنجانی» و «موسوی اردبیلی» اعلام شدند.

یک هفته بعد از تهران، این حزب فعالیت خود را در اهواز نیز فعالیت خود را آغاز کرد. آقای «هادی رحمتی» که در تهران اواخر دوران دانشجویی خود را می‌گذراند و با دکتر بهشتی آشنایی و ارتباط داشت، پس از تشکیل حزب برای توسعه آن و ایجاد دفاتر استان‌ها از افراد آشنا که به آن‌ها اطمینان داشت، بهره می‌برد.

به واسطه همین آشنایی ایشان به آقای رحمتی مسئولیت داد تا دفتر حزب در اهواز را پی‌گیری و راه‌اندازی کند. به همین خاطر نزد آقای «موسوی جزایری» آمد و پس از رساندن سلام دکتر بهشتی موضوع راه‌اندازی حزب را با او در میان گذاشت.

آیت‌الله موسوی جزایری هم از این امر استقبال کرد و اجازه داد به طور موقت مسجد جزایری محل ثبت نام و عضوگیری حزب جمهوری اسلامی باشد تا مکانی مستقل برای آن فراهم شود.

در آن زمان برای عضویت در این حزب استقبال همگانی صورت گرفته بود و همه اقشار می‎‌خواستند فرم عضویت در آن را تکمیل کنند. آقای رحمتی و دو نفر از دوستانش یعنی آقایان مهندس «نجار» و «احتیاطی» در حیاط مسجد جزایری میز و صندلی گذاشتند و خیل علاقه‌مندان به عضویت را ثبت نام کردند.

ما هم به علت ازدحام جمعیت به آن‌ها کمک کردیم. پس از یک ماه مکانی در فلکه اول کیانپارس فراهم شد و دفتر حزب به آنجا منتقل شد.

چند نفر از جوانان انقلابی شهر به نام «محمود افتخار»، «سید کمال آقامیری»، «احمد غدیریان»، «محمدرضا علم» و «حسن غدیریان» به آقای رحمتی پیوستند و هسته مرکزی حزب جمهوری اسلامی در استان خوزستان را تشکیل دادند. چندی بعد مهندسان «احتیاطی» و «نجار» به استخدام شرکت نفت درآمدند و حضورشان در حزب کمرنگ شد….»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کمک مسجد جزایری به حزب جمهوری اسلامی بیشتر بخوانید »

افسران شهربانی بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند/ داستان پیروزی انقلاب اسلامی در اهواز

افسران شهربانی بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند/ داستان ۲۲ بهمن در اهواز


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، متن زیر قسمتی از کتاب «دِین» به کوشش «علی مسرتی» و برگرفته از خاطرات گردآوری شده بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است. مطلبی که از این کتاب انتخاب شده است، مربوط به اتفاقات دهه فجر در سال ۱۳۵۷ است.

«صبح روز ۲۲ بهمن اکثر آن جمع (فعالان انقلابی اهواز) با هماهنگی قبلی جلوی شهربانی گردآمدیم و آقای موسوی جزایری پیشاپیش جمعیت حضور داشت.

«یدالله»، «حسین»، «محمدعلی» و «شیخ هادی» با سلاح کمری وارد شهربانی شدند و چند دقیقه بعد همه افسران داخل شهربانی بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند و درب آنجا را به روی مردم باز کردند. حاج «خسرو» و «یدالله» سلاح‌های اسلحه‌خانه را تخلیه کردند و آن‌ها به جای امنی منتقل کردند.

ساعتی بعد همه به سوی پادگان لشکر ۹۲ زرهی اهواز رفتیم که پس از یکی دو ساعت و شنیده شدن صدای تیر و رگبار آن پادگان سقوط کرد و فرماندهان حاضر در آن بدون خونریزی تسلیم شدند.

بدین ترتیب رژیم منحط شاهنشاهی سقوط کرد و پیروزی انقلاب اسلامی اعلام شد.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

افسران شهربانی بدون هیچ مقاومتی تسلیم شدند/ داستان ۲۲ بهمن در اهواز بیشتر بخوانید »

حال و هوای دهه فجر میان بچه‌های مسجد جزایری/ واکنش فعالان انقلابی اهواز به اعلامیه ۲۱ بهمن امام خمینی (ره)

حال و هوای دهه فجر میان بچه‌های مسجد جزایری/ واکنش فعالان انقلابی اهواز به اعلامیه ۲۱ بهمن امام خمینی (ره)


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، کتاب «دِین» به کوشش علی مسرتی و برگرفته از خاطرات گردآوری شده بچه‌های مسجد جزایری اهواز است که انتشارات سوره مهر آن را چاپ کرده است؛ بخشی از این کتاب که مربوط به اتفاقات دهه فجر در سال ۱۳۵۷ است، انتخاب شده که در ادامه می‌خوانید؛

«روز ۱۲ بهمن امام خمینی (ره) وارد تهران شدند و تلویزیون گزارش ورود امام (ره) را به‌طور زنده پخش کرد. با عده‌ای از بچه‌های مسجد در خانه «غفار درویشی» مشغول تماشای این برنامه بودیم.

اغلب مردم هم به تماشای این واقعه بزرگ پای تلویزیون‌ها نشسته بودند. وقتی عوامل رژیم شاه باعث قطع پخش برنامه ورود امام (ره) شدند، با مردم به خیابان‌ها رفتیم و شعار‌های انقلابی سردادیم. کمتر کسی فکر می‌کرد که رژیم ثروتمند و تا دندان مسلح شاه (که مورد حمایت آمریکا بود) ۱۰ روز بعد (۲۲ بهمن) به طور کامل سقوط کند.

روز ۲۱ بهمن ساعت چهار بعد از ظهر جلسه‌ای متشکل از فعالان انقلاب در اهواز برای هماهنگی بیشتر در محله پادادشهر و در منزل یکی از بازاریان انقلابی برگزار شد.

اغلب اعضای گروه موحدین و گروه منصورون در جلسه شرکت داشتند. «حمید کاشانی»، من، «سعید درفشان» و «محمدرضا نیله‌چی» از مسجد جزایری و «موسی اسکندری»، «علیرضا اژدر» و «محمود مذهب جعفری» از مسجد حجازی و… نیز در این جلسه شرکت داشتیم.

«هادی کرمی» حدود چهار و نیم بعد از ظهر در حال صحبت راجع به این موضوع که «آمریکا در تلاش است که رژیم شاه را به کمک نیرو‌های مسلح حفظ کند و به همین دلیل اعلام منع عبور و مرور در خیابان‌ها را داده است. باید خودمان را برای یک مبارزه درازمدت آماده کنیم؛ شاید نگذارند این انقلاب تا ۲۰ سال دیگر هم به پیروزی کامل برسد، شاید جنگ داخلی راه بیاندازند و…»

در همین حال «سید کاظم علم‌الهدی» وارد شد و اجازه خواست تا خبر مهمی را که تازه رسیده است را به اطلاع جمع برساند. او اعلام کرد: «امام خمینی اعلامیه‌ای صادر کرده است و در آن از مردم خواسته است تا به قانون منع عبور و مرور توجه نکنند و به خیابان‌ها بریزند. علم‌الهدی گفت که در مناطقی از تهران درگیری شدید میان نیرو‌های گارد شاهنشاهی و نیرو‌های مردمی رخ داده است.»

با این خبر، سخنان شیخ هادی قطع شد و همهمه‌ای در جمع افتاد. سید کاظم و سید محمود رشیدی مرتب با تلفن آن خانه به تهران زنگ می‌زدند و از شرایط خبر می‌گرفتند.

خبر پیوستن خلبانان و همافران نیروی هوایی ارتش به مردم و سقوط تعدادی از پادگان‌ها و مراکز نظامی تهران به دست مردم، همه حاضران را خوشحال و هیجان‌زده کرد.

قرار شد حاضران متفرق شوند و برای همراهی با مردم تهران و نیرو‌های انقلابی آماده شوند. این آمادگی به معنای حاضر شدن گروه‌های مسلح و غیرمسلح برای اشغال مراکز اصلی رژیم مانند شهربانی، ارتش، استانداری، فرمانداری، رادیو و تلویزیون، ساواک و… در مرکز استان بود. آن شب رادیو ایران از تهران پیام پیروزی انقلاب اسلامی را اعلام کرد.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حال و هوای دهه فجر میان بچه‌های مسجد جزایری/ واکنش فعالان انقلابی اهواز به اعلامیه ۲۱ بهمن امام خمینی (ره) بیشتر بخوانید »