انتشارات سوره مهر

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «عصرهای کریسکان»

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «عصرهای کریسکان»



تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب «عصر‌های کریسکان» منتشر خواهد شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، عصرهای کریسکان عنوان کتابی است به قلم کیانوش گلزار راغب که امیر سعیدزاده و همسرش سعدا حمزه‌ای آن را روایت کرده‌اند و در سال ۱۳۹۴ منتشر شده است.

کریسکان منطقه‌ای در کردستان عراق است که پس از پاکسازی سردشت تبدیل به مقر اصلی گروهک‌های تجزیه‌طلب شد و آن‌ها در آنجا زندانی دایر کرده بودند. راوی کتاب نیز چندسالی را در این زندان اسیر بوده است. ماموستا ملاقادر قادری امام جمعه پاوه خبر داده است که این کتاب به تازگی مزین به تقریظ رهبر انقلاب شده است.

امیر سعیدزاده، راوی این کتاب، یکی از منحصر به فردترین نیروی‌های دفاع مقدس است. چراکه او عضو هیچ سازمانی نیست. یک نیروی آزاد است و در عین حال در مأموریت‌های اطلاعاتی و عملیاتی شرکت می‌کند، مأموریت‌هایی نیز برای شناسایی در خارج از کشور دارد. پس از آن راهی سپاه می‌شود.

سعیدزاده پیش از انقلاب، از طرف ساواک، مورد پیگیری و بازخواست قرار گرفته و فراری می‌شود. اسیر کومله می‌شود و از سازمان کومله نیز فرار می‌کند. چهار سال بعد از جنگ، سعید زاده به اسارت حزب دموکرات کردستان عراق در می‌آید. این دوران از ابتدای انقلاب تا سال ۷۴، یعنی یک دوره ۱۵ ساله، به طول می‌انجامد.

نویسنده در این کتاب با یک سبک ابتکاری، خاطره چند روایی را طرح کرده است. خواننده وقتی سعیدزاده را می‌شناسد، وارد یک تنش و درگیری می‌شود. سپس در فصل بعدی اینکه خانواده اش چه عکس العملی نشان می‌دهد، بررسی می‌شود و از زبان همسر او همان خاطرات تکمیل می‌شود. اتفاقاتی که حول محور خانواده رخ می‌دهد؛ یعنی راوی اصلی خود خبر ندارد، اما خانواده کاملاً به تمام جوانب مسلط است. در بخشی همسر او وارد داستان می‌شود، آن نقاط مبهم را تکمیل می‌کند.

دوباره در فصل بعدی راوی اصلی ادامه ماجرا را می‌گوید و همسر راوی وارد داستان می‌شود و خاطرات را شرح می‌دهد. راوی دوم پیگیری‌های جانبی که برای خانواده رخ می‌دهد؛ مانند شهادت دیگر برادران، اسارت پدر، بمباران‌هایی که در شهر رخ می‌دهد، را بازگو می‌کند. به عبارتی راوی دوم وظیفه تکمیل روایت‌های اصلی را برعهده دارد.

کریسکان منطقه‌ای در کوه سنجاق در کردستان عراق است که مقر اصلی حزب دموکرات ایران بوده است. سعیدزاده دوران اسارت چهار ساله خود را، در منطقه کریسکان بوده است. به دلیل اینکه بیشتر اتفاقات در آن منطقه رخ داده، این نام را برای کتاب انتخاب کرده است.

کتاب را انتشارات سوره مهر اولین بار در سال ۱۳۹۴ منتشر کرد.



منبع خبر

تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «عصرهای کریسکان» بیشتر بخوانید »

کتاب «شاید پیش از صبح» رونمایی شد

کتاب «شاید پیش از صبح» رونمایی شد



کتاب «شاید پیش از صبح» به قلم احمد یوسف‌زاده رونمایی شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم رونمایی کتاب «شاید پیش از صبح» به قلم احمد یوسف زاده با حضور سردار ایرانمنش (مشاور و رئیس دفتر حاج قاسم سلیمانی) حجت الاسلام پرهیزکار (رئیس شورای حل اختلاف منطقه ۱۵) سرهنگ مغروری (رئیس پایگاه مالک اشتر) دولت آبادی (رئیس بنیاد شهید منطقه ۱۵) فاطمیان پور (معاون فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران) برگزار شد.

اسماعیل قضات لو مدیریت فرهنگی هنری منطقه ۱۵ و رئیس فرهنگسرای خاوران گفت: ما مفتخریم که  اثری منسوب به سردار دل‌ها را رونمایی کنیم..

قضات لو در ادامه به بیان اهمیت و ناب بودن پیروزی انقلاب پرداخت و اینکه شعار امام و مردم در آن زمان نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی به این معنا بود که این انقلاب هیچگونه وابستگی به حزب و فرقه‌ی خاصی ندارد و در عین استقلال به توانمندی‌ها فقط به ریسمان محکم اسلام وابسته است. نفی قدرت‌ها، پایداری، ایستادگی و نگاه و مسیر الی الله حرف مؤکد بنیانگذار انقلاب در آن زمان و همه ی زمان‌ها بود. این را باید بدانیم که شرق و غرب در یک چیز با هم همصدا هستند و آن نابودی انقلاب و ایران اسلامی است. امروز نیز فشار دشمن بر عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیاد است. در این مبحث مقام معظم رهبری نیز می‌فرمایند: اندیشه مقاومت قدرتمندترین سلاح یک ملت است و نماد این اندیشه در عصر مالکیت کسی نیست جز حاج قاسم سلیمانی که دشمن خبیث ما حتی از انتشار عکس ایشان واهمه دارد!!! ما بالاترین دارایی مان اندیشه مقاومت است و باید برای پیشرفت از آن استفاده کنیم.

سردار ایرانمنش مشاور و رئیس دفتر حاج قاسم سلیمانی گفتند: ما هرچه داریم از شهداست و مدیون آنان هستیم. شهدا تمام وجودشان را در طبق اخلاص گذاشتند و عاشقانه برای پایداری انقلاب و اسلام جنگیدند.

سردار به ذکر خاطراتی از سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و اهتمام و عشق ویژه ی ایشان به برگزاری مراسم روضه‌ی فاطمیه و عشق، علاقه، ارادت و توکل وصف ناپذیر شهید سلیمانی به ائمه و فاطمه‌ی زهرا پرداختند و اینکه شهید گره کور بسیاری از مشکلات را با توکل با مادر سادات باز می‌کرد. در بیان گفته‌های سردار ایرانمنش سردار دل‌ها مروج و بانی اصلی دهه‌های فاطمیه در شهر کرمان بود و نکته بسیار جالب در انتخاب مداحان و روضه خوانان بیت الزهرا ولایی و پیرو خط رهبر بودن روضه خوانان مراسم بود.

سردار سلیمانی علاوه بر اینکه یک فرمانده طراز یک نظامی بود یک دیپلمات قوی، یک فرد رسانه‌ای مطلع، یک فرد اجتماعی و مردمی محسوب می‌شد و رموز موفقیت حاج قاسم سلیمانی را در: اعتقاد کامل و راسخ به خدا و ائمه اطهار اطاعت پذیری محض از امامین انقلاب اخلاص بالا در عمل پیگیری و پشتکار طراحی و ایده پردازی‌های ناب داشتن هوش و ذکاوت مثال زدنی امیدوار بودن و پرهیز از یأس و ناامیدی مشورت کردن و نظرخواهی از کارشناسان و مدیران مجموعه کاری دشمن شناسی قهار پایبند بودن به نظام ساده زیستی و نداشتن منیّت تکریم و احترام خاص به روحانیت و علمای دینی تکریم خاص مقام پدر و مادر تکریم خاص خانواده‌ی معزز شهدا عدم وابستگی به خط و جناح عشق بی بدلیل به شهادت و سخاوت مند و … بر شمرد. جملات پایانی ایشان این بود که “بدانیم که مشی و راه و روش سردار سلیمانی بسیار مهم است و ایشان عامل به آیه‌ اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم” بودند…

بخش سوم برنامه ارتباط و گفتگوی تصویری با نویسنده کتاب احمد یوسف زاده بود که وی نیز نکاتی را درخصوص تألیف کتاب و رمز موفقیت نگارش شأن بیان کرد. همچنین به ذکر خاطره‌ی شیرین نگارش کتاب این ۲۳ نفر و نامه محبت‌آمیز سردار به مؤلف کتاب بود. در چهارمین بخش اجرایی مراسم، رونمایی از کتاب با حضور مدعوین جلسه انجام پذیرفت.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم رونمایی کتاب «شاید پیش از صبح» به قلم احمد یوسف زاده با حضور سردار ایرانمنش (مشاور و رئیس دفتر حاج قاسم سلیمانی) حجت الاسلام پرهیزکار (رئیس شورای حل اختلاف منطقه ۱۵) سرهنگ مغروری (رئیس پایگاه مالک اشتر) دولت آبادی (رئیس بنیاد شهید منطقه ۱۵) فاطمیان پور (معاون فرهنگی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران) برگزار شد.

اسماعیل قضات لو مدیریت فرهنگی هنری منطقه ۱۵ و رئیس فرهنگسرای خاوران گفت: ما مفتخریم که  اثری منسوب به سردار دل‌ها را رونمایی کنیم..

قضات لو در ادامه به بیان اهمیت و ناب بودن پیروزی انقلاب پرداخت و اینکه شعار امام و مردم در آن زمان نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی به این معنا بود که این انقلاب هیچگونه وابستگی به حزب و فرقه‌ی خاصی ندارد و در عین استقلال به توانمندی‌ها فقط به ریسمان محکم اسلام وابسته است. نفی قدرت‌ها، پایداری، ایستادگی و نگاه و مسیر الی الله حرف مؤکد بنیانگذار انقلاب در آن زمان و همه ی زمان‌ها بود. این را باید بدانیم که شرق و غرب در یک چیز با هم همصدا هستند و آن نابودی انقلاب و ایران اسلامی است. امروز نیز فشار دشمن بر عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زیاد است. در این مبحث مقام معظم رهبری نیز می‌فرمایند: اندیشه مقاومت قدرتمندترین سلاح یک ملت است و نماد این اندیشه در عصر مالکیت کسی نیست جز حاج قاسم سلیمانی که دشمن خبیث ما حتی از انتشار عکس ایشان واهمه دارد!!! ما بالاترین دارایی مان اندیشه مقاومت است و باید برای پیشرفت از آن استفاده کنیم.

سردار ایرانمنش مشاور و رئیس دفتر حاج قاسم سلیمانی گفتند: ما هرچه داریم از شهداست و مدیون آنان هستیم. شهدا تمام وجودشان را در طبق اخلاص گذاشتند و عاشقانه برای پایداری انقلاب و اسلام جنگیدند.

سردار به ذکر خاطراتی از سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی و اهتمام و عشق ویژه ی ایشان به برگزاری مراسم روضه‌ی فاطمیه و عشق، علاقه، ارادت و توکل وصف ناپذیر شهید سلیمانی به ائمه و فاطمه‌ی زهرا پرداختند و اینکه شهید گره کور بسیاری از مشکلات را با توکل با مادر سادات باز می‌کرد. در بیان گفته‌های سردار ایرانمنش سردار دل‌ها مروج و بانی اصلی دهه‌های فاطمیه در شهر کرمان بود و نکته بسیار جالب در انتخاب مداحان و روضه خوانان بیت الزهرا ولایی و پیرو خط رهبر بودن روضه خوانان مراسم بود.

سردار سلیمانی علاوه بر اینکه یک فرمانده طراز یک نظامی بود یک دیپلمات قوی، یک فرد رسانه‌ای مطلع، یک فرد اجتماعی و مردمی محسوب می‌شد و رموز موفقیت حاج قاسم سلیمانی را در: اعتقاد کامل و راسخ به خدا و ائمه اطهار اطاعت پذیری محض از امامین انقلاب اخلاص بالا در عمل پیگیری و پشتکار طراحی و ایده پردازی‌های ناب داشتن هوش و ذکاوت مثال زدنی امیدوار بودن و پرهیز از یأس و ناامیدی مشورت کردن و نظرخواهی از کارشناسان و مدیران مجموعه کاری دشمن شناسی قهار پایبند بودن به نظام ساده زیستی و نداشتن منیّت تکریم و احترام خاص به روحانیت و علمای دینی تکریم خاص مقام پدر و مادر تکریم خاص خانواده‌ی معزز شهدا عدم وابستگی به خط و جناح عشق بی بدلیل به شهادت و سخاوت مند و … بر شمرد. جملات پایانی ایشان این بود که “بدانیم که مشی و راه و روش سردار سلیمانی بسیار مهم است و ایشان عامل به آیه‌ اطیعوالله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم” بودند…

بخش سوم برنامه ارتباط و گفتگوی تصویری با نویسنده کتاب احمد یوسف زاده بود که وی نیز نکاتی را درخصوص تألیف کتاب و رمز موفقیت نگارش شأن بیان کرد. همچنین به ذکر خاطره‌ی شیرین نگارش کتاب این ۲۳ نفر و نامه محبت‌آمیز سردار به مؤلف کتاب بود. در چهارمین بخش اجرایی مراسم، رونمایی از کتاب با حضور مدعوین جلسه انجام پذیرفت.



منبع خبر

کتاب «شاید پیش از صبح» رونمایی شد بیشتر بخوانید »

نشست مجازی ضیافت شهدا با محوریت «حاج جلال»

نشست مجازی ضیافت شهدا با محوریت «حاج جلال»



نشست مجازی ضیافت شهدا با محوریت «حاج جلال» برگزار می‌شود

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست مجازی ضیافت شهدا با محوریت کتاب «حاج جلال» شامل خاطرات جلال حاجی‌بابایی، جانباز و پدر شهیدان حاجی‌بابایی روز پنجشنبه ۱۶ بهمن با حضور رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور، رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس و دبیرکل نهاد کتابخانه‌ها برگزار می‌شود.

در این‌برنامه، افرادی چون چون حجت‌الاسلام والمسلمین محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور، علیرضا مختارپور دبیرکل کتابخانه‌های عمومی کشور، سردار علی شادمانی معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه خاتم الانبیا، حمیدرضا حاجی‌بابایی رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی، خانواده شهیدان حاجی بابایی و نویسنده کتاب حضور خواهند داشت.

این‌برنامه روز پنجشنبه ۱۶ بهمن از ساعت ۱۰ صبح به‌صورت مجازی از طریق نشانی اینترنتی http://live۷۵۳.videocake.ir/h/۱۵۴ در ویدیو کیک برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست مجازی ضیافت شهدا با محوریت کتاب «حاج جلال» شامل خاطرات جلال حاجی‌بابایی، جانباز و پدر شهیدان حاجی‌بابایی روز پنجشنبه ۱۶ بهمن با حضور رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور، رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس و دبیرکل نهاد کتابخانه‌ها برگزار می‌شود.

در این‌برنامه، افرادی چون چون حجت‌الاسلام والمسلمین محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور، علیرضا مختارپور دبیرکل کتابخانه‌های عمومی کشور، سردار علی شادمانی معاون هماهنگ‌کننده قرارگاه خاتم الانبیا، حمیدرضا حاجی‌بابایی رئیس کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی، خانواده شهیدان حاجی بابایی و نویسنده کتاب حضور خواهند داشت.

این‌برنامه روز پنجشنبه ۱۶ بهمن از ساعت ۱۰ صبح به‌صورت مجازی از طریق نشانی اینترنتی http://live۷۵۳.videocake.ir/h/۱۵۴ در ویدیو کیک برگزار می‌شود.



منبع خبر

نشست مجازی ضیافت شهدا با محوریت «حاج جلال» بیشتر بخوانید »

خرید نیویورک با 24 دلار!

خرید نیویورک با 24 دلار!



کتاب راهپیمایی اشک ها - سوره مهر - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، «وجه تسمیه» یعنی آن صورتی که شخصی یا چیزی نام برده می‌شود یا به آن معروف است. در تعریف دیگر وجه تسمیه این چنین آمده است: «دلیل نامگذاری یا تاریخچه بعضی از کلمات و عبارات.»

وجه تسمیه درس امروز ادبیات‌مان بود که آقای خیری داشت تند تند درس‌مان می‌داد. درسی که در کلاس تاریخ و جغرافی نیز آقای یعقوبی برایمان گفته بود. آقای خیری گفت: «من با آقای یعقوبی هماهنگ شده‌ایم تا این درس را به‌صورت تحقیق از شما تحویل بگیریم. هر کدام از شما باید اسم یک مکان یا واقعه تاریخی را انتخاب کنید و وجه تسمیه آن را توضیح دهید. برای این تحقیق دو نمره کلاس در نظر گرفته‌ایم که هرکس انجام بدهد هم در درس تاریخ و جغرافی هم درس ادبیات دو نمره کلاسی می‌گیرد. نماینده کلاس آقای بصیری باید اسم هر کدام از دانش‌آموزانی را که تمایل دارند این تحقیق را انجام دهند بنویسد و به ما تحویل بدهد.

تا به مرور در کلاس هر هفته، دانش‌آموزان تحقیقات‌شان را ارائه دهند.» همین‌طور که آقای خیری داشت این حرف‌ها را می‌زد فکرم مشغول شد و به یاد کتابی که به‌تازگی دایی جان رسول برایم خریده بود افتادم. کتاب «راهپیمایی اشک‌ها» نوشته آقای مهدی میرکیایی که توسط بخش کودک و نوجوان انتشارات سوره مهر، مهرک به چاپ رسیده است. این کتاب در مورد سرخپوستان آمریکاست و ظلم و ستم‌هایی که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها به آنها وارد می‌کردند. کتاب عجیبی است وقتی که می‌خوانیش دلت می‌خواهد بنشینی و یک دل سیر گریه کنی، اما این کتاب و موضوعش چه ربطی به وجه تسمیه دارد الان خدمت‌تان عرض می‌کنم. این کتاب ۱۱۲ صفحه‌ای انگار که اندوه نامه سرخپوستان است. کتابی که

پر است از قصه‌های واقعی سرخپوستان و سیاهپوستانی که در سال‌های نه‌چندان دور در نظام سرمایه‌داری و برده‌داری به راحتی جان‌ها و مال‌هایشان نابود می‌شد. بچه‌هایشان از گرسنگی می‌مردند و کاری از دست والدین‌شان بر نمی‌آمد. والدینی که خودشان اگر از اوامر سرمایه‌داری تبعیت نمی‌کردند دست‌هایشان بریده می‌شد و به گوشه‌ای انداخته می‌شدند تا آن‌قدر از آنها خون برود و مرگ به سراغ‌شان بیاید.

دایی جان رسول این کتاب را وقتی برای من هدیه آورد که من حسابی از زندگی روزمره خسته شده بودم و شروع کردم به درددل کردن برای دایی جان رسول و او که خوره کتاب از هر نوعی بود حالا می‌دانست که چه کتابی به درد حال و روز من می‌خورد و همان را برایم هدیه آورده بود. دایی جان می‌گفت: «یکی از خوبی‌های کتاب خواندن این است که آدم متوجه می‌شود فقط خودش مشکل ندارد، بلکه خیلی از آدم‌ها هستند که در شرایط سخت‌تر و بدتر از ما هستند که زندگی را ادامه می‌دهند.»

می‌گفت: «خیلی وقت‌ها آدم باید خودش را برای ادامه زندگی گول بزند. درست مثل بچه‌ای که برای انجام کاری به او قول شکلات می‌دهیم، ما هم برای ادامه زندگی به امید نیاز داریم حتی اگر آن امید فقط شیرینی‌اش چند لحظه زیر دندان‌هایمان باقی بماند.»

اما برایتان بگویم از وجه تسمیه؛ یادم آمد که در قسمتی از همین کتاب، وجه تسمیه نیویورک آورده شده بود. بگذارید قسمت‌هایی از آن را برایتان بگویم: «هلندی‌هایی که به آمریکا رسیده بودند «مانهاتان» را جای خوبی برای تجارت و آغاز نفوذ خود در قاره جدید می‌دانستند، اما قبیله‌ای از سرخپوست‌ها در این ساحل وسوسه‌انگیز که آینده پرسودی را به هلندی‌ها وعده می‌داد ساکن بودند. «پیترمینوییت: فرمانده هلندی‌ها به دیدار رئیس قبیله رفت و به او پیشنهاد کرد که مانهاتان را به هلندی‌ها بفروشد. 

رئیس قبیله می‌خواست بداند هلندی‌ها در برابر محل زندگی آنها که باید از آن کوچ می‌کردند چه بهایی می‌پردازند؟ 

فرمانده هلندی‌ها کیسه‌ای را از جیبش بیرون کشید و سر آن را باز کرد. تعدادی مهره شیشه‌ای رنگارنگ که در هلند برای بازی بچه‌ها ساخته شده بودند. 

رئیس قبیله زیر بار نرفت. به نظر او هلندی‌ها باید بهای بیشتری را می‌پرداختند. مینوییت به کشتی بازگشت و این‌بار با تعدادی قلاب ماهیگیری برگشت. قلاب‌های فلزی که سرخپوست‌ها با آنها آشنا نبودند و شیوه‌های دیگری برای ماهیگیری داشتند. فرمانده کیسه قلاب‌ها را هم کنار کیسه مهره‌ها گذاشت. این‌بار رئیس قبیله با خشنودی سر تکان داد و از جا بلند شد. به نشانه آن که حاضر است قبیله‌اش را از مانهاتان کوچ دهد. ارزش دو کیسه‌ای که فرمانده هلندی به رئیس سرخپوست‌ها داده بود و مانهاتان را صاحب شده بود ۲۴ دلار بود. این بندر پس از غلبه انگلیسی‌ها بر هلندی‌ها «نیویورک» نامیده شد. البته هلندی‌ها به مانهاتان بسنده نکردند، آنها با تصرف سرزمین‌های بیشتر، از برخی قبیله‌ها درخواست مالیات هم می‌کردند.» 

بله و این بود که کار کلاسی من به همین راحتی و به‌واسطه لطف دایی جان رسول آماده شد و چهار نمره کلاسی را به‌راحتی نوش جان کردم. 

*نجمه نیلی‌پور / ویژه نامه قفسه کتاب / روزنامه جام جم



منبع خبر

خرید نیویورک با 24 دلار! بیشتر بخوانید »

خاطرات «پسرهای ننه عبدالله»

خاطرات «پسرهای ننه عبدالله»



پسرهای ننه عبدالله - سوره مهر - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «پسرهای ننه عبدالله» عنوان کتاب خاطرات «محمد نورانی» از یاران شهید محمد جهان آرا است که روزهای سقوط، مقاومت و آزادی خرمشهر را روایت می‌کند.

این اثر حاصل حدود ۴۰ ساعت مصاحبه علامیان با محمد نورانی است که خاطرات او از تولد تا آزادی خرمشهر را در برمی‌گیرد. فصلی از این کتاب هم به سرگذشتی گذرا تا پایان و پس از جنگ اختصاص دارد.

نام محمد نورانی با مقاومت خرمشهر گره خورده و اسم او همیشه کنار محمد جهان آرا، سیدعبدالرضا موسوی، صالح موسوی، احمد فروزنده و دیگر مدافعان خرمشهر می آید.

در ماجراهای مقاومت و آزادی خرمشهر، علاوه بر محمد نورانی، چهار برادر دیگرش: عبدالله، غلامرضا، محمود و عبدالرسول چهارده‌ساله هم بودند. همچنین مادرشان (ننه‌عبدالله) به‌جز مدت کوتاه مهاجرت به شیراز به آبادان بازگشته و دیگر از صحنه جنگ دور نشده است. او می‌خواسته نزدیک پسرهایش باشد. پسرانی که هرکدام سرنوشتی در جنگ داشتند؛ عبدالرسول و غلامرضا شهید شدند و سه برادر دیگر جانباز جنگ هستند.

در بخشی از این کتاب آمده است:

« مادرم کمی که حالش جا آمد، یکی‏ یکی ما را بو کرد. گردن مرا بو می‌‏کرد، گردن عبدالله را می‌‏بوسید. خواهرم همین‏طور. دامادمان حاج عبدالرزاق با اینکه خوددار و محکم بود، نتوانست جلوی گریه‌‏اش را بگیرد. لباس‌‏هایمان کثیف و درب ‏و داغان بود. مادرم ‏گفت: «مثل بچگی‌‏هایتان باید شما را حمام کنم.»

یک تخت چوبی توی حیاط بود. یکی‏ یکی لباس‌‏هایمان را در آورد، روی تخت نشاند، دامادمان با سطل از نهر آب می‏‌آورد و به دستش می‏‌داد، با پودر رخت‏شویی سر و بدن ما را شست و لیف کشید. خجالت می‏‌کشیدیم. عین بچه‏‌های کوچک روی تخت نشستیم، گفتیم بگذار دل ننه راضی شود. وقتی همه ما را حمام کرد، گفت: «آخی، دلم خنک شد، راحت شدم.»

دامادمان دشداشه‌‏ای داشت که لباس شیکش بود و برای عروسی‏‌ها می‌‏پوشید. آن را آورد و تنم کرد. یک دشداشه نو و سفید هم به عبدالله داد. خواهرم هرچه لباس نو بود آورد و تن رسول و محمود کرد. خواهرم چای درست کرد. غذای زیادی نداشتند. مقداری عدس پخته بودند. نان از مساجد آبادان می‏‌آوردند. مادرم در آن شرایط هم نان می‌‏پخت و با مقداری عدس و لوبیا غذا درست می‏‌کرد. پتویی توی حیاط پهن کردند، همه‏‌مان روی آن نشستیم و چای و عدسی خوردیم. مادرم همین‏طور که قربان صدقه‌‏مان می‌‏رفت، می‏‌گفت: «عزیز دلم غلامرضا کجاست؟ نکند شهید شده، حتماً زخمی شده.»



منبع خبر

خاطرات «پسرهای ننه عبدالله» بیشتر بخوانید »