انتشارات سوره مهر

مادر شهیدان «محمدی» و جانباز «شاه‌محمدی» آسمانی شدند

خاطرات متفاوت «سید قاسم» از جنگ ایران و آمریکا



شهید و شهادت - لاله - تشییع

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سید قاسم یاحسینی پیرامون کتاب «رو در روی شیطان» گفت: کتاب خاطرات عبدالکریم مظفری تنها برجای مانده از عملیات صاعقه است او یکی از نیروهای سپاه پاسداران بود کتاب بیان کننده دوره حساس و جالب از تاریخ جنگ‌های ایران و آمریکاست که در آن، نفت‌کش آمریکایی بریجتون و یک هلی‌کوپتر نیروی دریایی این‌کشور مورد هدف قرار گرفتند.

وی درادامه ابراز کرد: عبد الکریم مظفری در عملیات‌های متعدد شرکت کرده بود، اما روایت او از عملیات صاعقه که در مرداد سال ۶۶ انجام شد که انفجار در نفت‌کش غول‌پیکر بریجتون با اسکورت ناوگان جنگی آمریکا در نوع خود جذاب است، در این عملیات شهیدان بیژن گُرد و نادر مهدوی به همراه دو نفر دیگر که توسط آمریکایی‌ها به اسارت گرفته شده و در ناو آمریکایی به شهادت رسیدند همچنین ده نفر از آمریکاییان این ناو به اسارت سپاه در آمدند.

یاحسینی اظهار کرد: عبد الکریم مظفری از اهالی بوشهر و در جبهه‏‌های جنگ ایران و عراق است و در مناطق‏ جنگی تنگه چزابه، دشت عباس، نهر قاسمیه و مجنون و عملیات‏ بدر و نیز در کنار نیروهای دریایی سپاه و مأموریت‌های رزمی‏ شناسایی در خلیج فارس را تجربه کرده که در طول کتاب «رو در روی شیطان» این خاطرات بیان شده است.

وی در همین راستا بیان ابراز کرد: کتاب «رو در روی شیطان» در ۲۵ فصل که به دوران کودکی، نوجوانی، خاطراتی از آغاز انقلاب و جنگ تحمیلی، عضویت در گروه مقاومت نصر، حضور در کلاس‌های آموزشی، مجروحیت راوی در عملیاتی در منطقه تنگه چزابه، خاطراتی از دشت عباس در سال ۶۲ ، دفع پاتک‏ عراقی‏ ها، ازدواج، عضویت در سپاه پاسداران، خاطراتی از دوران‏ آموزشی در شیراز، حضور در مأموریت اطلاعات، شناسایی در منطقه «نهر قاسمیه»، اعزام به مأموریت‌های شناسایی دریایی، مأموریت‏ انفجار سد «بصره» جهت نابودی نیروهای عراقی، استفاده از بمب‌های شیمیایی در عملیات بدر توسط عراقی ها، امدادهای غیبی، جابجایی شهدا و مجروهان و مهمات توسط قایق در مجنون‏ شمالی، درگیری یک هلیکوپتر آمریکایی با ایرانی‏‌ها و مجروحیت‏ راوی و همرزمانش در این عملیات، اسارت در ناو هواپیمابر آمریکایی و بازجویی‏‌های مکرر از اسرا موارد عمده بیان شده در این‏ خاطرات است.

وی به شیوه نگارش کتاب «رو در روی شیطان» اشاره و بیان کرد: کتاب «رو در روی شیطان» به شیوه اول شخص تدوین شده است، در عین حال بسیار روان نوشته شده و حوادث آنقدر جذاب است که خواننده را به خود جذب می‌کند این کتاب در سال ۱۳۸۰ منتشر شد و در همان سال نیز به عنوان کتاب برگزیده سال اعلام شد.

نویسنده کتاب «میهمان فشنگ‌های جنگی» در مورد استقبال از کتاب را بیان کرد ابراز کرد: کتاب «رو در روی شیطان» بسیار مورد استقبال قرار گرفته به حدی که حتی آن را به زبان انگلیسی ترجمه کردند در عین حال بخش‌های از کتاب در نشریات نیز انعکاس قابل توجهی داشته از همه مهمتر فیلم‌ها و مستندات بسیاری از روی این کتاب ساخته شد و با همین نام پخش گردید.

یاحسینی پیرامون تاثیرگذارترین بخش کتاب «رو در روی شیطان» خاطرنشان کرد: حمله به ناو آمریکایی در ساعت ۹ و ۲۰ دقیقه  جذابتذین بخش کتاب «رو در روی شیطان» است من برای اینکه بتوانم این فصل را به زیبایی هرچه تمام‌تر بنویسم سه کتاب مشهور «مرد دریا» نوشته ارنست همینگوی، کتاب «زیباترین غریق جهان» اثر گاربریل گارسیا مارکز و کتاب «گفت و گو با مرگ» اثر آرتور کستلر را مطالعه کردم، سپس با داده‌های موجود به نوشتن کتاب پرداختم که از نگاه خودم نیز یکی از زیباترین بخش‌های کتابی است که طی این سال‌ها نوشته‌ام.



منبع خبر

خاطرات متفاوت «سید قاسم» از جنگ ایران و آمریکا بیشتر بخوانید »

علی‌اکبر شیروانی مدیرعامل «سوره مهر» شد

علی‌اکبر شیروانی مدیرعامل «سوره مهر» شد



شیروانی مدیرعامل سوره مهر شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، علی‌اکبر شیروانی به‌عنوان مدیرعامل جدید انتشارات سوره مهر معرفی شد. به این‌ترتیب با برگزاری مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل این‌انتشارات که فردا یکشنبه ۳۰ آذر برگزار می‌شود، عبدالحمید قره‌داغی از سوره مهر رفته و شیروانی جایگزین وی می‌شود.

شیروانی دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر و سوابق روزنامه‌نگاری در مطبوعات و روزنامه‌های کشور است. او علاوه بر چاپ چندعنوان کتاب، سوابق اجرایی در نهاد کتابخانه‌های عمومی و انتشارات هرمس را نیز در کارنامه دارد. شیروانی پیش از این، به‌عنوان معاون تولید انتشارات سوره مهر فعالیت می‌کرد.

مراسم تودیع قره‌داغی و معارفه شیروانی فردا یکشنبه ۳۰ آذر از ساعت ۱۰ در دفتر مرکزی انتشارات سوره مهر واقع در خیابان سمیه، بالاتر از تقاطع حافظ، خیابان رشت، پلاک ۲۳ برگزار می‌شود.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، علی‌اکبر شیروانی به‌عنوان مدیرعامل جدید انتشارات سوره مهر معرفی شد. به این‌ترتیب با برگزاری مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل این‌انتشارات که فردا یکشنبه ۳۰ آذر برگزار می‌شود، عبدالحمید قره‌داغی از سوره مهر رفته و شیروانی جایگزین وی می‌شود.

شیروانی دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر و سوابق روزنامه‌نگاری در مطبوعات و روزنامه‌های کشور است. او علاوه بر چاپ چندعنوان کتاب، سوابق اجرایی در نهاد کتابخانه‌های عمومی و انتشارات هرمس را نیز در کارنامه دارد. شیروانی پیش از این، به‌عنوان معاون تولید انتشارات سوره مهر فعالیت می‌کرد.

مراسم تودیع قره‌داغی و معارفه شیروانی فردا یکشنبه ۳۰ آذر از ساعت ۱۰ در دفتر مرکزی انتشارات سوره مهر واقع در خیابان سمیه، بالاتر از تقاطع حافظ، خیابان رشت، پلاک ۲۳ برگزار می‌شود.



منبع خبر

علی‌اکبر شیروانی مدیرعامل «سوره مهر» شد بیشتر بخوانید »

«من قاسم سلیمانی‌ام» به کتابفروشی‌ها رسید

«من قاسم سلیمانی‌ام» به کتابفروشی‌ها رسید



کتاب من قاسم سلیمانی ام - سوره مهر - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، این مجموعه نمایشنامه با هدف آشنایی بهتر مخاطب از جهان بینی و ایده لوژی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و تامین گروه‌های نمایشی جوان در حوزه متن نمایشی نوشته شده است.

کتاب «من قاسم سلیمانی‌ام» شامل پنج نمایشنامه «مهندس مین»، «کاخ ریاست جمهوری»، «سرباز سردار»، «مفقود دوم» و نمایش کوتاه «من قاسم سلیمانی‌ام»  است.

در بخشی از این اثر آمده است:

(از بی‌سیم صدای مکالمات دشمن به زبان لاتین شنیده می‌شود.)

هادی: کجایی حرف می‌زنه؟

فرمانده: انگلیسی، امریکایی.

عباس: (گوش تیز کرده.) امریکایی حرف می‌زنه.

هادی: آقای سلیمانی، می‌دونی عباس چند تا زبون بلده؟

فرمانده: بله، شیش تا.

هادی: از کجا می‌دونید؟

فرمانده: ده بار تا حالا بهم گفته‌ی.

(صدای مکالمه دشمن قطع می‌شود.)

هادی: چی شد عباس؟ چیزی فهمیدی از حرفاش؟

عباس: اون طرف چه خبره؟

فرمانده: خیلی شلوغه. (لبخندی می‌زند.)

عباس: آدم یاد جنگ جهانی دوم می‌افته… یه پیغام بود به یه فرمانده بعثی که تحت آموزش خودشون بوده انگار … واسه‏‌ش یه زمین فوتبال رو ترسیم کردن. بعد گفتن شما برید تو خط دفاع آخر باشید و بذارید ذخیره‏‌ها مهاجم باشن … بعد، گفت مهاجم زودتر مصدوم می‌شه.

هادی: حالا معنی‏‌ش چی هست؟

عباس: خنگ نباش. (رو به فرمانده) ذخیره‏‌ها کیااَن فرمانده؟

فرمانده: نیروهای اردنی، سربازای افریقایی و عمانی … بعثیا خیلی متحد دارن. ما تقریباً داریم با سی تا کشور می‌جنگیم.

 (هادی با تعجب به آن دو ‏نگاه می‌کند.)

عباس: (به هادی) بی‏‌شرف تو بی‌سیم به بعثیا می‌گه خودتون عقب وایسید، سربازای متحد رو سپرِ خودتون کنید!

هادی: به خودشون هم رحم نمی‌کنن…

گفتنی است به همت مرکز هنرهای نمایشی حوزه هنری تولید شده است. 



منبع خبر

«من قاسم سلیمانی‌ام» به کتابفروشی‌ها رسید بیشتر بخوانید »

برخورد نیروی قدس با این داستان چگونه خواهد بود؟ + عکس

جذاب و نفس‌گیر مثل جنگ سوریه



داستان اثریا - انتشارات سوره مهر - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «اثریا» را در یک نصف شب خواندم. کتابی جدید، پر سر و صدا و پر حاشیه که نظرات موافق و مخالف زیادی را برای خود جذب کرده است. به نظر من نظرات پر شمار موافق و مخالف پیرامون یک کتاب، به خودی خود حاکی از موفقیت آن اثر است چون هر دو نظر موافق و مخالف، حاصل خوانش کتاب است و مگر هدف نویسنده و صاحب اثر چیزی جز خوانش اثرش است؟ حال آنکه یک نفر خوشش می‌آید و یک نفر دیگر نه!

من به اکثر نظرات مختلف پیرامون این کتاب احترام می گذارم اما برخی نظرات مخالف نادرست و غیر صحیح درباره کتاب، من را بر آن داشت که نظر موافق خودم با کتاب را کمی سفت و سخت تر بیان کنم. به عنوان معرفی اجمالی، کتاب «اثریا» را آقای نیما اکبرخانی در قالب رمان و در ژانر جنگی- حادثه ای و در موضوع جنگ سوریه نوشته است و انتشارات سوره مهر آن را به چاپ رسانده است.

نزدیک به یک دهه از جنگ بزرگ سوریه گذشته است و همگان می‌دانیم که کشور ما نقش بسیار پررنگ و اثرگذاری در این جنگ داشته است و این اثرگذاری جز با تلاش و مجاهدت های جنگاوران کشورمان ممکن نبوده است. اما متاسفانه در این اتفاق تاریخی نیز مانند اکثر اتفاقات تاریخی کشورمان، به شدت با خلأ روایت روبرو هستیم و از کل این جنگ چند ساله آن هم با چنان ابعاد گسترده ای، فقط چند کتاب خاطرات مادران و همسران شهدا بیرون آمده است و خلاص!

انگار ما را طوری آفریده اند که همیشه با خلأ روایت روبرو باشیم. دیگران برای کارهای نکرده خود چنان روایت‌های پر طمطراق و از بیخ و بن دروغ می‌سازند. ما برای کرده های خود و افتخارات بزرگ خود روایت تعریف نمی‌کنیم که هیچ، حتی ثبت هم نمی‌کنیم و وحشتناک تر آنجاست که گاهاً حتی خبر هم نداریم! بگذریم که این بحث خلا روایت، بحث پر از دردیست. بنده به هیچ وجه نمیخواهم نقش بی بدیل و درخشان خانواده های بزرگوار شهدا و رزمندگان را تقلیل دهم و یا مخالف کتاب های خاطرات همسران و مادران نیستم (زیرا اینها نیز یک بعد از ماجرا هستند و نمیشود نادیده گرفت شان) اما سوال اینجاست که آیا از تمام ابعاد گسترده و پرشمار این جنگ بزرگ، فقط همین یک مورد خاطرات همسران و مادران قابلیت کتاب شدن و تبدیل به روایت و تاریخ شدن را دارند؟ پر واضح است که جواب این سوال منفی است و این کم‌کاری هم از اهالی فرهنگ و هم از اهالی جهاد و حماسه پذیرفتنی نیست. از مسئولان رسمی که دیگر کاملاً ناامید شده ایم.

کتاب «اثریا» یک مورد خاص و البته موفق است که بر خلاف این جریان رایج شنا کرده است و یک رمان کوتاه و شسته رفته برای ما به ارمغان آورده است. اثریا یک کتاب مستندنگاری نیست و ما با یک رمان که تخیل و قصه پردازی و شخصیت پردازی دارد مواجهیم. اثریا خواب از سر مخاطب می‌پراند و او را سر شوق می‌آورد. می‌شود گفت ما می‌توانیم پس از سالها، یک داستان بلند کاملاً جنگی بخوانیم و لذت ببریم.

مورد تاسف انگیز دیگر درباره اکثر کتاب های مدافعان حرم عزیز و حتی شهدای دفاع مقدس، ارائه یک چهره ی ماورایی و فرا انسانی و قدیس سازی از شهدا و رزمندگان است. زندگی معمولی و واقعی شهدای ما به قدری پاک و طاهر و زیبا و خوب بوده است که ما نیازی به این قدیس‌نمایی ها نداشته باشیم. بدون شک این زندگی پاک و زیبا، فقط ذکر و تسبیح و نماز شب نبوده است. این مسئله به قدری در کتاب‌های این حوزه عمومیت پیدا کرده است که وقتی کتابی مثل اثریا با یک زبان خودمانی و نزدیک به زبان واقعی که عموم مردم ما از آن استفاده می‌کنند نوشته می‌شود، آن را با عناوینی مانند جنجالی و جسورانه خطاب می‌کنند.

در حالی که جسارت و جنجال خاصی صورت نگرفته است بلکه زبان کتاب، به زبان عموم رزمندگان جنگی نزدیک شده است که از قضا خیلی هم خوب از آب درآمده است. بعضی از نقدها به زبان کتاب به نظرم کمی کودکانه است و از حرفه ای گری در حوزه کتاب به دور است.

زبان کتاب آغشته به طنزی لطیف است که جا به جا در بخش های مختلف کتاب دیده می‌شود و لبخند و گاهی خنده به لب های مخاطب می‌نشاند. سیر داستان جذاب و نفس گیر است و مخاطب را از همان صفحات ابتدایی درگیر کتاب می‌کند و تقریباً بدون افت چندانی تا پایان با خود همراه می‌کند. در کنار این زبان طنز آلود، موقعیت های تلخی دارد که ممکن است اشک مخاطب را دربیاورد. چون اثریا رک و بی پرده از میدان جنگ با ما حرف می‌زند. و جنگ پر است از اضطراب و سختی و خشونت و درد.

در کنار اینها، شوخی هم دارد، سر به سر گذاشتن و دست انداختن رفیق هم دارد، ایثار و از خود گذشتگی های بزرگ هم دارد، اعصاب خوردی و غر زدن هم دارد، فحش و بد و بیراه هم دارد! پرداختن صرف به هر یک از این موارد صحیح نیست و آنجا که تمام این حس ها و تجربه ها و واقعیت ها کنار هم می آیند، انتظار یک اثر کامل و موفق را داریم.

القصه به عنوان نظر کلی، کتاب «اثریا» را یک اثر موفق و خوب از آقای نیما اکبرخانی میدانم و پیشنهاد میکنم حتماً این کتاب جذاب و نفس گیر را که فکر نکنم بیش از سه ساعت از وقت شما را بگیرد را بخوانید و لذت ببرید. در پایان امیدواریم نظیر چنین کتاب هایی در بازار نشر ما بسیار بیشتر از اینها به چشم بخورد و ما نسلی باشیم که هم در مورد جنگ سوریه و هم در مورد اتفاقات تاریخی و حساس کشور مان به این خلا روایت خطرناک پایان می‌دهد تا بیگانگان تاریخ ما و داستان پیروزی یا شکست‌هایمان را ننویسند و به خورد ما ندهند.

یادداشت: اسماعیل بنده‌خدا



منبع خبر

جذاب و نفس‌گیر مثل جنگ سوریه بیشتر بخوانید »

سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه

سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه



سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه/ آخرین اثر حسام به چند زبان‌ ترجمه شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق؛ کتاب «مهاجر سرزمین آفتاب» به زبان‌های عربی، ترکی، روسی، پشتو و اردو ترجمه شده و قرار است در کشورهای مقصد توزیع شود.

این اثر را که به قلم حمید حسام و به کوشش مسعود امیرخانی نوشته شده، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان به ادبیات دفاع مقدس قرار گرفته است. کتاب تاکنون با استقبال خوبی از سوی مخاطبان همراه بوده و به چاپ پنجم هم رسیده است.

«مهاجر سرزمین آفتاب» داستان زندگی کونیکو یامامورا است که بعدها نام سبا بابایی را برای خود انتخاب کرد. بابایی یگانه مادر شهید ژاپنی دفاع مقدس است که در این کتاب، خاطرات خود را از دوران کودکی تا پس از شهادت «محمد»، فرزندش، روایت می‌کند.

حسام پیش از این درباره آخرین اثرش گفته بود: «مهاجر سرزمین آفتاب» از نظر سوژه یک کار «متفاوت» است. این کار سوژه منحصر به فردی دارد و نسخه ثانویه‌ای ندارد؛ زیرا در جغرافیای کشورمان هیچ مادر شهیدی که اهل ژاپن باشد، نداریم. آنچه بر این بانوی 82 ساله گذشته، اتفاقات عجیب و غریبی است که اگر این‌ها را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم که سوژه‌ای منحصر به فرد و استثنایی است و آرزوی هر نویسنده‌ای است که راجع به آن بنویسد و قلم بزند.

خانم سبا بابایی که نام ژاپنی‌شان کونیکو یامامورا است، راوی این کتاب هستند. او در مقدمه کتاب اذعان کرده‌ است که در دو دهه گذشته افراد زیادی اظهار تمایل کرده‌اند تا کتابش را بنویسند. اما به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد و این توفیق برای من رقم خورد تا در سفری که به هیروشیما داشتم، از نزدیک با او و حوادث و اتفاقاتی که در زندگی‌اش رخ داده است، آشنا شدم. بعد از این آشنایی، به شدت مشتاق شدم تا خاطرات  خانم بابایی را بنویسم. به نظرم رسید برای مخاطب ایرانی شنیدن مفاهیم اعتقادی، اسلامی و هجرت از یک سرزمین به سرزمین دیگر به شدت جذاب خواهد بود. پینشهاد نگارش «مهاجر سرزمین آفتاب» دو سال پیش داده شد. بعد از پذیرفتن خانم بابایی، من به همراه آقای مسعود امیرخانی تیمی را به منظور تحقیق، جمع‌آوری اطلاعات، مصاحبه، تدوین و نگارش تشکیل دادیم.



منبع خبر

سفر «مهاجر سرزمین آفتاب» به روسیه بیشتر بخوانید »