انتشارات شهید کاظمی

نسخه صوتی کتاب «هواتو دارم» منتشر شد

نسخه صوتی کتاب «هواتو دارم» منتشر شد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، نسخه صوتی کتاب «هواتو دارم» با صدای ملیحه شبانیان در سماوا ناشر کتاب‌های صوتی منتشر شد.

همزمان با ۳۰ آبان روز «قهرمان ملّی»، سالگرد پیروزی جبهه مقاومت و پایان سیطره‌ی داعش و رونمایی از تقریظ رهبر انقلاب‌اسلامی بر کتاب «هواتو دارم»، سماوا هم نسخه صوتی این کتاب را منتشر کرد. 

ملیحه شبانیان که پیش از این در تولید نسخه صوتی کتاب‌های «تنها گریه کن» و «مهاجر سرزمین آفتاب» با سماوا همکاری داشته، این بار خوانش کتاب «هواتو دارم» را بر عهده گرفته هست. 

کتاب «هواتو دارم» به قلم محمدرسول ملاحسنی از انتشارات شهید کاظمی در دوازده فصل قصّه‌ی زندگی شهید مدافع حرم مهندس مرتضی عبداللهی هست که از سال ۱۳۸۵ شروع و در سال ۱۳۹۷ تمام می‌شود. این کتاب روایت دوازده سال از زندگی پُرپیچ‌وخم و مملو از لحظه‌های ناب یک قهرمان هست. داستان از یک خواب شروع می‌شود که همسر او قبل از ازدواجشان می‌بیند و تحوّل عجیبی را در او ایجاد می‌کند. 

علاقمندان می‌توانند نسخه صوتی کتاب «هواتو دارم» را در نرم‌افزارهای کاربردی فیدیبو، طاقچه، نوار و کتابراه تهیه کنند.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نسخه صوتی کتاب «هواتو دارم» منتشر شد بیشتر بخوانید »

از پویش «کشتی‌گیر شهید» چه می‌دانید؟

از پویش «کشتی‌گیر شهید» چه می‌دانید؟



شهدای ورزشکار کم نداشتیم و نداریم. چندتایی از این قهرمانان، کشتی‌گیر بودند و به منش پهلوانی و جوانمردی اشتهار داشتند. پویش «کشتی‌گیر شهید» اتفاق ارزشمندی برای آشنایی با سه نفر از این قهرمانان است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، اتفاق جالبی که تابستان امسال روی داده است و ارزش پرداختن دارد، پویش کتاب‌خوانی «کشتی‌گیر شهید» با محوریت سه کتاب درباره سه شهید از شهدای کشتی‌گیر کشور ماست. این پویش تازه شروع شده و طبق اخباری که متولیان رسانه‌ای کرده‌اند، تا پایان هفته دفاع مقدس ادامه دارد. از جمله مزایای آن، ترویج فرهنگ مطالعه، آن‌هم مطالعه درباره قهرمانان کشور ماست و چه پربرکت است که این قهرمانان از شهدا هستند. از این‌رو، نگاهی ولو اجمالی به سه کتابی که مبنای این پویش هستند خالی از لطف و فایده نخواهد بود.

نخستین کتاب، «شاهرخ‌نامه»، روایتی داستانی از زندگی شهید شاهرخ ضرغام است. «کار نامربوط همیشه داشتی دیگه. کسی کار حسابی نمی‌کرد که. آقا اول که نمی‌دونم چی شد به ما گفتن بیا برو کشتی بگیر. این زد کلاً همه‌چیو عوض کرد. زود بیدار می‌شدم، سر موقع می‌رفتم می‌اومدم. بالا هم رفتم، دیگه سر یه مسابقه‌ای اومدن بالاسر من شب قبلش، تهدید و تیزی و این چیزا، که باید ببازی. من اصلاً نفهمیدم واقعاً آدمای کسی بودن یا بازی بود یا چی بود. دیگه منم بی‌خیال شدم. کاش نمی‌شدم. دروغ چرا؟ بهترین روزام همونا بود که کشتی می‌گرفتم. جوون بودم دیگه. خوب بود.»

از پویش «کشتی‌گیر شهید» چه می‌دانید؟

این داستان را دانیال قاسمی‌پور نوشته است و او برای خلق صحنه‌ها و آوردن تک‌گویی‌ها و گفت‌وگوها، به پژوهشی گسترده درباره زندگی شهید ضرغام تکیه دارد. قاسمی‌پور کوشیده تا آن تحولی که درون شاهرخ ضرغام روی داد و بیرونش، یعنی زندگی‌اش را زیرورو کرد روایت کند و تا جایی که ممکن است به واقعیت‌ها وفادار بماند. از اغراق اجتناب می‌کند و همه‌چیز را سرجای خودش قرار می‌دهد. به قول نویسنده «خود شخصیت شهید ضرغام ویژگی‌های خاصی داشت که مانع گرفتاری نوشتارم به اغراق می‌شد؛ سیری که او در زندگی‌اش طی می‌کند و تحول شخصیتی‌اش یک‌شبه رخ نمی‌دهد که معجزه‌گونه باشد. او تحت تأثیر شرایطی که در برهه‌ای از تاریخ سرزمین‌مان رقم می‌خورد قرار می‌گیرد و از آن مهم‌تر اینکه شاهرخ در مسیر زندگی‌اش به جایی می‌رسد که باید یک طرف را انتخاب کند. در نهایت کیش فردی او تغییر زیادی نمی‌کند و فقط مسیر انتخاب‌های اوست که عوض می‌شود.»

«نخسایی‌ها» و «دوبنده خاکی»

کتاب دوم «نخسایی‌ها» نام دارد و کاری از مصطفی آقامحمدلو است. این کتاب به زندگی کشتی‌گیر شهید سجاد عفتی، از شهدای مدافع حرم اختصاص دارد و داستانی خواندنی درباره یکی از پهلوانان بی‌ادعای روزگار ما را روایت می‌کند. «کسی در مسابقات دانشگاهی او را نمی‌شناخت. بلندگوی سالن نام حریفش را خواند. سالن به احترام کشتی‌گیر مازندرانی و قهرمان استان، لبریز از سوت و کف شد و او سرحال و قبراق روی تشک آمد. کسی حریفش را نمی‌شناخت. چون چند ساعت برای کمک به وزن‌کم‌کردن نیما در سونا مانده بود، کمی بی‌حال به نظر می‌رسید و برای اینکه هم‌باشگاهی‌اش بتواند در ۶۶ کیلو کشتی بگیرد او با وجود کمبود وزن نسبت به حریف در ۷۴ کیلو کشتی می‌گرفت.»

اما واژه «نخسایی‌ها» چه معنایی دارد و به چه ماجرایی اشاره می‌کند؟ در توضیحش نوشته‌اند «نخسا» در ابتدا سرواژه طنزآلودی از عبارت «نیروهای خودسر سپاه اسلام» بود که به مرور توسط برخی مدافعان حرم در سوریه به «نیروهای خودجوش سرزمین‌های اسلامی» تبدیل شد و رفته‌رفته به‌طور جدی‌تر هویت مستقل خود را پیدا کرد. شهید عفتی نیز یکی از همین‌ها بود و میان همرزمانش به سید شناخته می‌شد. می‌گویند حتی وقتی شب‌ها با کیسه ارزاق در خانه یتیمان خالدیه و الحاضر در استان حلب می‌زد، آن‌ها نیز او را به همین نام، یعنی سید ابراهیم صدا می‌زدند.

کتاب «نخسایی‌ها» کتابی ساده و سرراست در مرور شهیدی از شهدای عزیز کشور ماست. این سادگی، در خدمت جذابیت شخصیت اصلی کتاب قرار می‌گیرد و خواننده را در همان نخستین صفحات، با متن درگیر می‌کند. «آن روزها در محله ما گوش شکسته برای خودش یک برند لاکچری حساب می‌آمد و صد امتیاز داشت. سجاد عفتی هم تکواندو را به عشق گوش شکسته‌ها رها کرد و اهل کشتی شد. وقتی هم آمد جدی و مردانه آمد. کشتی برای ما کم‌کم شد خواب و خوراک، و روز و شب‌مان را با آن سر می‌کردیم. سجاد به خاطر بدن منعطف و عقبه رزمی که داشت از بقیه جلوتر بود. زیرگیر بسیار قهار و فیتوزن حرفه‌ای باشگاه بود. بزرگ‌تر که شدیم در مسابقات دانشجویی تنکابن، تیم منطقه ما همیشه قهرمان می‌شد.»

سومین کتاب نیز «دوبنده خاکی» نام دارد و به زندگی شهید اصغر منافی‌زاده می‌پردازد. شهیدی که هم قهرمان و هم معلم بود و پیش عزیمت به جبهه برای دفاع از کشور، در آموزش و پرورش به عنوان معلم ورزش خدمت می‌کرد. او از آن دسته معلم‌ها بود که دانش‌آموزان بسیار دوستش داشتند و منش و مرام پهلوانی و زیست اخلاقی را از او می‌آموختند. نفیسه زارعی حبیب آبادی نویسنده این کتاب است و تلاش کرده تا وجوه مختلف زندگی غنی و شرافتمندانه شهید منافی‌زاده را نشان‌مان دهد.

روایت «دوبنده خاکی» در پیوند تنگاتنگ با واقعیت پیش می‌رود و همه‌چیز در آن، برای روایت هرچه بهتر و درست‌تر واقعیت است. «ساک را که تحویل گرفتم روی پله مقابل درمانگاه نشستم. سرِ حوصله وسایلم را بیرون ریختم. نگاهی به کفش‌های کشتی‌ام انداختم؛ دستم را توی لنگه‌ای از آن‌ها چپاندم. انگشت اشاره‌ام خیلی راحت از سوراخ نوک کفش بیرون زد. دلم هُری ریخت؛ انگار گنج بزرگی را از دست داده بودم. دوبندهٔ قرمزی که از عباس برادرم به من رسیده بود را بیرون کشیدم؛ بند روی شانه‌اش پاره و خون دَلَمه رویش خشک شده بود. دیگر جایی برای کوک‌های ناشیانه آبجی کبری هم نمانده بود.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

از پویش «کشتی‌گیر شهید» چه می‌دانید؟ بیشتر بخوانید »

«حوالی شش بعدازظهر» به مقصد رسید

«حوالی شش بعدازظهر» به مقصد رسید



«حوالی شش بعدازظهر»؛ خاطرات شفاهی زندگی و زمانه پاسدار مدافع حرم، شهید عین‌الله مصطفایی که توسط کوثر امیدی نوشته شده، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، شهید مدافع حرم عین‌الله مصطفایی با نام جهادی مصطفی، اهل کرج و از رزمندگان بدون‌مرز و دلیرمردان جبهه مقاومت بود که در بامداد ۹ آبان ۱۳۹۴ هم‌زمان با محرم به دست تکفیری‌های جبهه النصره در غرب حلب به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از ۶ سال شناسایی و به وطن اسلامی بازگشت.

«حوالی شش بعدازظهر» اثر کوثر امیدی، خاطرات شفاهی زندگی و زمانه‌ی پاسدار مدافع حرم، شهید عین‌الله مصطفایی است که در آن خانواده، دوستان و همکاران، روایت‌هایی خواندنی از او را بیان می‌کنند. روایت‌هایی کوتاه که مفاهیم بلندی را در دل خود جای داده‌اند.

«حوالی شش بعدازظهر» به مقصد رسید

در توصیف لحظات شهادت او این گونه روایت کرده‌اند: اوج عملیات محرم سال ۹۴ در حلب بود. رزمندگان مدافع حرم به فرماندهی حاج قاسم، عملیات گسترده‌ای را برای شکست حصر دو منطقه شیعه نشین فوعه و کفریا آغاز کرده بودند. جبهه خودی از ۵ محور به مواضع تکفیری‌ها در جنوب غرب حلب حمله کرد و موفق شد ظرف یک هفته، منطقه وسیعی را از اشغال تروریست‌ها در آورد. مصطفی که فرمانده گردان یکی از تیپ‌های شرکت کننده در عملیات بود، به همراه دیگر گردان‌های تیپ موفق شد جبهه نرسیده به خان طومان را بشکند و مسیر پیشروی دیگر یگانها به فوعه و کفریا را هموار سازد. اما تکفیری‌ها با چنگ و دندان تلاش می‌کردند مناطق از دست رفته را بازپسگیری کنند که با ضد حمله‌های سنگین آنها همراه بود.

در یکی از این پاتک‌های سنگین، مصطفی و یارانش در منطقه حویز غرب حلب محاصره شدند و با وجود تلاش دیگر گردان‌ها برای شکست حصر و مقاومت مصطفی و یارانش، در نیمه‌های شب ۹ آبان ماه ۱۳۹۴ منطقه سقوط کرد. مصطفی که در ناحیه پا و شکم مورد اصابت ۳ گلوله قرار گرفته بود، از پشت بی سیم خبر زخمی شدنش را به عقب اعلام کرد و تا چند ساعت بعد هم صدای ضعیفش از پشت بی سیم شنیده می‌شد. با اینکه رزمنده گان جبهه مقاومت در همان شب عملیاتی را با هدف کنترل مجدد منطقه و رسیدن به مصطفی و نیروهایش به اجرا در آوردند اما بی فایده بود و ارتباط با مصطفی هم قطع شد. سه ماه بعد جبهه خودی به آن منطقه حمله کرد و آن را آزاد نمود و با وجود جستجوی زیاد، خبری از مصطفی نشد. از آن روز به بعد مصطفی در لیست مفقودین قرار گرفت.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

دهخدا می‌گوید معادل واژه دلیرانه می‌شود مردانه و شجاعانه. هروقت به عین‌الله فکر می‌کنم، یاد این واژه می‌افتم. تصویر قوی و شفاف از یک خاطره در ذهنم از عین‌الله مانده است که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. هویجه یکی از مناطق عملیاتی بود که تصرف و آزادسازی آن کار خیلی سختی بود؛ اما عین‌الله و گروهش هرطور که بود پسش گرفته بودند و حالا وظیفه‌شان حفظ آنجا بود.

در یکی از آن روزها برای سرکشی به‌همراه یکی از هم‌رزمان راهی آن منطقه شدیم. به محض ورودمان آتش به‌نسبت سنگینی بر سرمان آوار شد. ناخودآگاه به‌همراه هم‌رزمم زیر دیواری که مخفی‌گاه خوبی بود مخفی شدیم و منتظر ماندیم تا اوضاع کمی آرام بگیرد. میان آن همه صدا اما شنیدن صدای فریادهای مقتدرانه عی‌ن‌الله یک لطف عجیبی داشت. سرم را با احتیاط بالا گرفتم و دیدم عین‌الله خیلی با اعتماد به نفس و محکم در خط راه می‌رود و با تسلط بالا به عربی دستور و تاکتیک می‌گوید. انگار در عمرش تا به حال چیزی به نام ترس را تجربه نکرده بود.

«حوالی شش بعدازظهر» در ۲۴۰ صفحه قطع رقعی به شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۱۸۰ هزار تومان به همت انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«حوالی شش بعدازظهر» به مقصد رسید بیشتر بخوانید »

اسم رمز؛ اولین روایت از اغتشاشات ۱۴۰۱ منتشر شد/ داستان کوتاه به‌کمک شناخت جنگ ترکیبی آمد

اسم رمز؛ اولین روایت از اغتشاشات ۱۴۰۱ منتشر شد/ داستان کوتاه به‌کمک شناخت جنگ ترکیبی آمد


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، مؤسسه فرهنگی هنری آفاق مدیا و با همکاری انتشارات شهید کاظمی مجموعه داستان کوتاهی را با محوریت اغتشاشات ۱۴۰۱ منتشر کرد که به قلم «نفیسه زارعی» و پژوهشگری «جلال نقاشیان» به رشته تحریر درآمده است.

زارعی درخصوص انگیزه خود از نگارش این کتاب گفت: مجموعه اسم رمز تلاشی برای شناخت عرصه جنگ ترکیبی در فضای رسانه‌ای کشور است، این کتاب با بهره‌گیری از عناصر تازه داستانی و با همراهی حلقه مشاوران نوجوان به سرپرستی فاطمه زهرا اسدی که یکی از اعضاء نوجوان مؤسسه آفاق است در قالب رئال نوشته شده و امیدواریم به عنوان اولین اثر هنری مکتوب مورد توجه مخاطبان جوان و نوجوان قرار گیرد.

این نویسنده در ادامه افزود: کمبود آثار هنری در روایت حوادث انقلاب اسلامی منجر به ارائه روایت‌های نامعتبر از سوی افراد و گروه‌های ناصالح می‌شود و ضرورت بیان هنری حوادث و رویداد‌های انقلاب اسلامی که همواره مورد تأکید رهبری بوده امروز بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود از همین رو مؤسسه فرهنگی هنری آفاق مدیا تصمیم گرفت با رویکرد نوجوان محور نگاهی تازه و بدون جانبداری به اتفاقات سال گذشته بیاندازد.

وی با بیان اینکه در نگارش اسم رمز مخاطب‌شناسی از اولویت ویژه‌ای برخوردار بوده خاطرنشان کرد: عبور از مستندنگاری و ترکیب واقعیت و خیال برای بیان یک رویداد یا واقعه بیش از هرچیز برای مخاطب نوجوان جذاب است، اصولی همچون همزادپنداری در تِم‌های روایی اسم رمز مورد توجه قرار گرفته است و امیدواریم این اثر حرکت مؤثری در راستای جهاد تبیین و روشنگری در زمینه جنگ شناختی دشمن باشد.

انتهای پیام/ 121

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اسم رمز؛ اولین روایت از اغتشاشات ۱۴۰۱ منتشر شد/ داستان کوتاه به‌کمک شناخت جنگ ترکیبی آمد بیشتر بخوانید »

«تحفه تِدمُر» روایت زندگی یک جانباز مدافع حرم از زیرچاپ در آمد

«تحفه تِدمُر» روایت زندگی یک جانباز مدافع حرم از زیرچاپ در آمد


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «تحفه تِدمُر» نوشته احمد کریمی روایت زندگی جانباز مدافع حرم امیرحسین احمدی است که توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

امیرحسین احمدی را می‌شود یک غافل به تمام معنا از سپاه و کار نظامی دانست. غافلی که ناغافل وارد مسیر نظامی‌گری می‌شود و نهایتاً در بیابان‌های تدمر سینه به سینه و چشم در چشم داعش می‌جنگد.

امیرحسین دوبار به سوریه می‌رود که بار اول مصادف می‌شود با روز‌های بعد از مراسم عقد. بار دوم، اما قول و قرار‌های مراسم عروسی را گذاشته‌اند که بحث اعزام مجدد پیش می‌آید. اعزامی که همزمان می‌شود با عملیات بزرگ صحرا در تدمر و وعده‌ای که سردار سلیمانی برای پایان کار داعش در این کره خاکی داده است.

حکایت کتاب «تحفه تِدمُر» نوشته احمد کریمی بر محور اعزام دوم او و با مروری به خاطرات گذشته رقم می‌خورد، خاطراتی که درگیری تن به تن با داعش در اوج آن قرار دارد.

در بخشی از کتاب آمده است:

انفجار جگر زمین را کند و ریخت به هوا. گردوخاک و بوی باروت پیچید توی دماغم. حاج، ولی داد زد: «بدو که زدن» … از چادر بیرون زدم. بین پوتین و دمپایی، دومی را انتخاب کردم. پریدم توی ماشین. سوئیچ را پیچاندم. همه حواسم رفت سمت کاری که بر عهده‌ام بود. بقیه بدون تلف کردن وقت دویدند سراغ موقعیت خودشان. خمپاره بعدی نشست نزدیکی‌های ماشینم.

صدای گرومپ پرحجم و گیجکننده‌ای که تکانم داد. صدای سوتش یک ثانیه هم طول نکشید! همه معادلات ذهنم از سوت سه ثانیه خمپاره و فرصت خیز رفتن به هم ریخت. ماشین که راه افتاد، تازه فهمیدم اگر صدای سوت را بشنوم هم نمی‌توانم خیز بروم! یاد فیلم‌های جنگی افتادم و ماشین‌هایی که از میان انفجار‌ها رد می‌شدند. اگر گلوله روی ماشین می‌نشست، پودر می‌شدم. تا برسم به ماشین مهمات، انگار دو ساعت توی راه بودم و هر لحظه منتظر یکی از گلوله‌های سرگردان که بشوم تنور آتش.

«تحفه تدمر» در ۱۳۲ صفحه و با قیمت ۳۵ هزارتومان از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

علاقمندان برای تهیه آثار انتشارات شهید کاظمی می‌توانند از طریق سایت manvaketab.ir و یا مراجعه به سامانه پیامکی ۳۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«تحفه تِدمُر» روایت زندگی یک جانباز مدافع حرم از زیرچاپ در آمد بیشتر بخوانید »