به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، پرستاران در دوران دفاع مقدس با از خودگذشتگی و ایثار مثال زدنی خود، نقشآفرینی کردند. آنها در آن دوره باید نقش روانشناس، جامعه شناس، روانکاو، مشاور و مربی را در آن شرایط ایفا میکردند؛ بنابراین کار پرستاران تنها پرستاری و درمان مجروحان نبود؛ بلکه آنها هم سنگ صبور رزمندگان و هم در برههای از تاریخ جنگ تحمیلی که امکان اهدای خون به مجروحان و آسیبدیدگان وجود نداشت، این وظیفه را بر عهده میگرفتند و پیشقدم میشدند.
رزمنده پرستار محمد (بهزاد) رستگاری نیز از همین دست پرستارانی است که همه وجودش را وقف جبه و مجروهان جنگ کرده بود. با اینکه او پرستار بود و به عنوان نیروی پرستار اعزام شده بود، اما همه اورا به عنوان دکتر میشناختند و صدا میزند. این کتاب روایت یک عمر مجاهدت دکتر محمد رستگاری، پرستاری که مجاهدتهایش از دوران دفاع مقدس آغاز و تا ایام دفاع از سلامت ادامه داشته را با قلمی روان و ساده به تصویر کشیده است.
«مسیر رستگاری»؛ روایت زندگی رزمنده پرستار محمد (بهزاد) رستگاری در قطع رقعی و ۳۴۴ صفحه توسط انتشارات شهیدکاظمی روانه بازار شد.
علاقهمندان جهت تهیه کتاب میتوانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهیدکاظمی (https://nashreshahidkazemi.ir/) و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را با ارسال رایگان تهیه کنند.
انتهای پیام/ 121
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
چاپ دهم کتاب زندگی شهید مدافع حرم؛ محمدرضا دهقان امیری در آستانه سالروز تولد این شهید عزیز از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، فاطمه سلیمانی ازندریانی خالق اثر «به سپیدی یک رویا»، نویسنده جوانی که در سالهای اخیر توانسته با ذوق و قریحه خود فصلی تازه در فضای ادبیات داستانی دینی در ایران بازگشایی کند و آثاری را با زاویه دیدی خلق کند که تا پیش از این نویسندگان این حوزه کمتر به آن دست پیدا کرده بودند.
کتاب «یک روز بعد از حیرانی» آخرین اثری است که به قلم این نویسنده خوش ذوق به رشته تحریر در آمده و در زمان کوتاهی جای خود را در لیست کتاب های پرفروش کشور جای داده است.
شهید مدافع حرم «محمد رضا دهقان امیری» متولد ۲۶ فروردین ۱۳۷۴ در استان تهران دیده به جهان گشود. در تاریخ 21 آبان ماه سال 1394 با عنوان بسیجی تکاور راهی سوریه شد و همزمان با آخرین روزهای ماه محرم الحرام در نبرد با تروریستهای تکفیری در حومه حلب طی عملیات محرم خلعت شهادت پوشید ودر تاریخ 25 آبان در امامزاده علی اکبر چیذر به خاک سپرده شد.
محمدرضا، دانشآموخته دبیرستان علوم و معارف اسلامی امام صادق (ع) و دانشجوی سال سوم فقه و حقوق اسلامی در مدرسه عالی شهید مطهری بود.
در قسمتی از کتاب میخوانیم:
چه خوش روزی بودی! همرزمانت برایت دو پرچم آورده بودند. یکی از پرچمها متبرک حرم بود با ذکر«لبیک یا زینب» همه میگفتند« محمدرضا خوش روزی بوده که دو پرچم نصیبش شده» میگفتند« پرچم یه نشونه از حضرت زینب بود که میخواست به شما بگه هدیهتون رو پذیرفته»
پدر و مادرت چه هدیهای بهتر از تو داشتند برای تقدیم کردن؟ و چه دلیل و حجتی بهتر از این پرچم متبرک برای قبولی نذر و هدیه؟ پرچم چه به موقع رسیده بود. قلب مادرت با دیدنش آرام شد. یک ربع تمام فقط به پرچم نگاه میکرد. پرچم را روی قلبش میگذاشت و عطرش را به مشام میکشید.
وقتی پرچم را روی پیکرت میکشیدند، فرماندهات گفت« صاف و مرتب بکشید. مثل خودش باسلیقه باشید»
به جز پرچم چیزهای دیگری هم بود که باید همراهت میکردند. انگشتری که به مهدیه سفارش داده بودی و شال عزایت. همان شالی که هیچوقت اجازه نمیدادی شسته شود. به مادرت میگفتی« نشور. مگه کسی شال عزا رو میشوره؟ آیتالله مرعشی نجفی نزدیک چهل سال شال عزاش رو نشست» شالت هدیه مهدیه بود. هفتهشت سال، تمام ایام محرم و فاطمیه و عزاداریها همراهت بود. یک شال مشکی نخی بلند. آنقدر بلند که تا روی زانوهایت میرسید. و همیشه یک دور، دور گردنت میپیچیدی. چقدر دوستاش داشتی. هر وقت همراه پدرت هیئت میرفتی شال را دور کمرت میبستی. با همان شال دیگ نذری را بلند کرده بودی و شالت چرب شده بود. باز هم اجازه ندادی شسته شود. قبل از رفتنت شال را جاگذاشته بودی و همراه خودت نبرده بودی. قبل از محرم با مادرت تماس گرفتی و گفتی« مامان شال عزام رو احتیاج دارم. هرجا هیئت رفتی، شالم رو ببر و اشکات رو با اون پاک کن» مگر میشد تو برای کاری به مادرت سفارش کنی و نه بگوید؟ اما سربهسرت میگذاشت و میگفت« مردونه است. اصلاً بو میده. نمیبرم» تو التماس میکردی که « حتماً چیذر برو» چون میدانستی به خاطر دوری مسیر، فقط سالی یکبار به چیذر میرود. گفتی« هرروز برو چیذر و شال عزای منم ببر».
کتاب «یک روز بعد از حیرانی» در 296 صفحه و قطع رقعی به قلم فاطمه سلیمانی، از سوی انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شد.
علاقهمندان میتوانند از طریق پایگاه اطلاعرسانی سایت من و کتاب به نشانی manvaketab.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را با تخفیف ویژه دریافت کنند.
همچنین علاقهمندان برای تهیه کتاب میتوانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهیدکاظمی nashreshahidkazemi.ir و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را با ارسال رایگان تهیه کنند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
انتشارات شهید کاظمی، فردا سهشنبه ۲۱ دی نشست «قرار سهشنبهها» را به یاد سردار شهید احمد کاظمی در گلستان شهدای اصفهان برگزار میکند.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، به مناسبت ایام شهادت حاج احمد کاظمی و همراهانش در سانحه سقوط هواپیما (۱۹ دی ۱۳۸۴)، چهارمین برنامه از سری جدید سلسله نشستهای تخصصی «قرار سهشنبهها»، ۲۱ دیماه از ساعت ۱۵ با حضور همرزمان و خادمان انتشارات شهید کاظمی، بر سر مزار شهیدان احمد کاظمی و حسین خرازی برگزار خواهد شد.
خاطرهگویی همرزمان شهید کاظمی، اهدای کتاب «حاج احمد» به حاضران و برپایی نمایشگاه کتاب از آثار انتشارات شهید کاظمی، از بخشهایی است که در حاشیه این برنامه صورت میگیرد.
این برنامه از ساعت ۱۵ روز سهشنبه ۲۱ دیماه ۱۴۰۰ در گلستان شهدای اصفهان (تخت فولاد)، قطعه شهدای عملیات کربلای ۵، مزار شهیدان احمد کاظمی و حسین خرازی برگزار میشود. علاقهمندان میتوانند از طریق صفحه اینستاگرام به نشانی https://www.instagram.com//nashreshahidkazemi_info/ این مراسم را بهصورت زنده دنبال کنند.
کتاب «حاج احمد» روایتی مستند از زندگی و خاطرات سردار شهید حاج احمد کاظمی به قلم محمد حسین علیجانزاده توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ دوم رسید.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، کتاب «حاج احمد» روایتی مستند از زندگی و خاطرات سردار شهید حاج احمد کاظمی به قلم محمد حسین علیجانزاده توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ دوم رسید.
شهید احمد کاظمی، فرمانده نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۳۷ در شهرستان نجفآباد به دنیا آمد. دوران جوانی ایشان همزمان بود با اوج مبارزات انقلابی ملت بزرگ ایران علیه رژیم فاسد و وابسته پهلوی. در آن زمان، حاج احمد نیز همپای مردم در این مبارزات شرکت کرد و به حدی در این راه تلاش کرد که در اسفندماه سال ۱۳۵۶ مصادف با ایام محرم به همراه حدود ۵۰ نفر از مبارزان انقلابی شهر علم و تقوا (نجفآباد) توسط ساواک دستگیر و مدتی در زندان شهربانی به همراه سایر زندانیان مورد ضرب و شتم شدید قرار گرفت. پس از پیروزی انقلاب، با توجه به شور و اشتیاق وصفناپذیرش به مبارزه با کفر و ظلم، به اتفاق یک گروه ۵۰۰ نفری به سرپرستی شهید محمد منتظری جهت فراگیری آموزشهای چریکی و مقابله با اشغالگران قدس به صف مبارزین جبهههای جنوب لبنان پیوست و تا پایان سال ۱۳۵۸ در آن خطه ماند.
وی پس از بازگشت به کشور رسماً به عضویت سپاه پاسداران در آمد. در بهار سال ۱۳۵۹ با تشدید مجدد بحران در مناطق غرب و شمال غرب توسط ایادی استکبار، حضرت امام خمینی (ره) فرمان بسیج عمومی جهت مقابله با مزدوران شرق و غرب را صادر کرد و کاظمی همراه با سردار شهید غلامرضا صالحی در قالب یک گروه ۶۰ نفری در اواخر اردیبهشتماه از نجفآباد عازم کرمانشاه و سپس سنندج شد. وی حدود هفت ماه با جدیت در عملیاتهای پاکسازی به مقابله با فتنهانگیزان پرداخت و در یکی از این عملیاتها در روستای «افراسیاب» در منطقه دیواندره از ناحیه پا مجروح و به شهر خود منتقل شد.
هنوز زخمهایش التیام نیافته بود که در اواسط آذرماه همراه با یک گروه ۵۰ نفری در جبهههای آبادان حضور یافت و فرماندهی یکی از مناطق عملیاتی به عهدهاش سپرده شد که نقش مؤثری در این منطقه و سپس عملیات شکست حصر آبادان ایفا کرد. از جمله فعالیتهای برجسته حاج احمد در دوران دفاع مقدس میتوان به تثبیت «تیپ ۸ نجف اشرف» اشاره کرد. وی با جمعکردن انسانهای بزرگی پیرامون خود این تیپ را سازماندهی کرد و در اثنای جنگ، استعداد آن را تا سطح لشکر ارتقا داد و آن را به یکی از مانوریترین یگانهای دفاع مقدس مبدل ساخت. کاظمی یار صادق و راستین سرداران شهید باکری، زینالدین، خرازی، همت، بقایی و… بود و تمام وجود خود را وقف حضور در جبهههای نبرد کرده بود و بیشک یکی از برجستهترین و مقتدرترین فرماندهان دفاع مقدس محسوب میشود. آخرین حکم مسئولیت کاظمی، فرماندهی نیروی زمینی سپاه بود که بیستونهم مردادماه ۱۳۸۴ از سوی مقام معظم رهبری، فرماندهی کل قوا به ایشان تنفیض شد.
سردار شهید احمد کاظمی همیشه خود را از خیل عظیم کاروان شهدا جامانده میدانست و به شدت در فراق یاران شهیدش دلسوخته بود. او همواره با آه و سوز خاصی از آنها یاد میکرد و در آخرین روزهای زندگی خویش به شدت از شهیدان باکری و خرازی یاد میکرد و از اینکه به شهادت نرسیده، اشک حسرت میریخت. نوزدهم دیماه ۱۳۸۴ (سالروز آغاز عملیات کربلای ۵) حاج احمد پس از سالها انتظار به یاران شهیدش پیوست و در شهر مهدی باکری (ارومیه) اجر تلاشهای بیوقفه خود را از خدای بزرگ گرفت. دوم مرداد سالروز تولد این سردار رو سفید می باشد، فرمانده ای که حاج قاسم سلیمانی بارها از فراقش گریست و همیشه با سوز خاصی از او یاد میکرد و آرزویش پیوستن به او بود و حالا بعد از سالها کتاب زندگی و خاطرات این شهید عزیز توسط انتشاراتی منتشر شده است که به نام و یاد اوست. انتشاراتی جهادی که یکی از افتخاراتش حضور و فعالبت شهید مدافع حرم محسن حججی در آن بوده است
این کتاب در سه فصل به خاطرات ناگفته و جدید از زوایای زندگی حاج احمد کاظمی می پردازد. خاطرات دوران کودکی و مبارزات انقلاب احمد کاظمی، خاطرات دوران آموزشهای چریکی در سوریه و لبنان، حضور پرماجرا در کردستان، چگونگی عزیمت به جنوب و تشکیل تیپ هشت نجف اشرف، حضور در عملیات های مختلف و رشادت های این شهید بزرگوار از ویژگی های این اثر است. شهید سلیمانی در زمان حیاتش بیش از چندین بار از ارادت ویژه اش به شهیدکاظمی و فراق و دوری حاج احمد سخن گفته بودند: وقتی احمد در جمع ما بود، تداعی همه زندگیمان را میکرد؛ هر چیزی که در زندگی به آن خوش بودیم. چهره باکری را در احمد میدیدیم، خرازی را در احمد میدیدیم. زینالدین را در احمد میدیدیم. همت را در احمد میدیدیم. خیلی از شهدا را ما در احمد خلاصه میدیدیم. شما وقتی یک کسی یادگار همه یادگاریهایت است، یادگار همه دلبستگیهایت است، یادگار همه بهترین دوران عمرت است، این را از دست میدهی، این یک از دست دادن معمولی نیست. احمد با رفتن خودش، همه ما را آتش زد. خب. مدت ها از زمان جنگ گذشته بود، دلخوشیمان به هم بود، نه اینکه پشتوانه خاصی برای همدیگر باشیم، قوت قلب معنوی برای هم بودیم. در بیان کردن موضوعات، نصیحت کردن هم و سطوح مختلف دیگری با هم رودربایستی نداشتیم. من همیشه به احمد میگفتم: «الهی دردت بخوره توی سرم». اصطلاح من بود نسبت به احمد، میگفتم: «دورت بگردم.» آنچه که مکنونات قلبیام است، از خدا میخواهم، خدا هر چه سریعتر مرا به او ملحق بکند و خودم را مستحق این عنایت خدا میدانم و به او اگر بنویسم، این را خواهم نوشت: «مرا ببر. ما را تنها نگذار.» این را خواهم گفت.
چاپ دوم کتاب «حاج احمد» روایتی مستند از زندگی و خاطرات سردار شهید حاج احمد کاظمی به قلم محمد حسین علیجانزاده در قطع رقعی و ۳۳۶ صفحه، همزمان با ایام شهادت سردار دلها؛ حاج قاسم سلیمان و شهید کاظمی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
کتاب «ماه کامل» نوشته شهلا پناهی لادنی شامل روایت زندگی سردار شهید مرتضی حسین پور (حسین قمی) توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ دوم رسید.
به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، کتاب «ماه کامل» نوشته شهلا پناهی لادنی شامل روایت زندگی سردار شهید مرتضی حسین پور (حسین قمی) بهتازگی توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ دوم رسیده است.
شهید مرتضی حسین پور متولد آبان سال ۱۳۶۴ در گیلان است. سالهای کودکی و نوجوانی خود را بهمراه خانواده در جوار کریمه اهل بیت سپری کرد و همین امر باعث ارادت خاص شهید حسین پور به ساحت مقدس حضرت معصومه شد. شهید قمی دانش آموخته دانشگاه امام حسین است که پس از طی دوره افسری وارد عرصه جذب، آموزش و سازماندهی نیروهای جبهه مقاومت اسلامی شد. اخلاص، ایمان، هوش و نبوغش باعث شد از همان ابتدای امر بنابر تشخیص فرماندهان، مسئولیت کار در محورهای شمال غرب و جنوب کشور را بر عهده بگیرد و اینشروعی بود برای یازده سال کار مداوم با نیروهای جبهه مقاومت که بعدها در عراق، سوریه و… نمود پیدا کرد.
شهید قمی طی دوران جنگ و رویارویی مردم سوریه و عراق با گروههای تکفیری و داعش بههمراه سایر همرزمانش با فرماندهی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی عزیز در بیش از صد عملیات با عناوین مسئول محور، مسئول اطلاعات، فرمانده اطلاعات و فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون حضور موفق داشت که عموم فرماندهان ارشد جبهه مقاومت اسلامی اعم از ایرانی، سوری، لبنانی، عراقی و روس به نبوغ نظامی و مدیریت چشمگیر نیروهایش در زمان بحران اذعان دارند.
این شهید روز ۱۶ مرداد سال ۱۳۹۶ در منطقه عملیاتی تنف در مرز مشترک سوریه و عراق در کسوت فرماندهی عملیات قرارگاه حیدریون حین پاسخ به حمله سنگین داعش به مقرهای تحت فرماندهیاش، پس از ساعتها مقاومت ضمن پس زدن دشمن، حفظ موقعیت مقر و نجات جان بیش از صد نفر از نیروهای تحت امرش به درجه شهادت نائل آمد. شهید مرتضی حسین پور از فرماندهان جوان و نخبه سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی بود که به روایت یکی از نزدیکانایشان وقتی خبر شهادتش را به سردار سلیمانی داده بودند، ایشان با تأسف فراوان گفته بود: حسین سرمایه سپاه بود و ای کاش من بهجای حسین شهید میشدم.
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی برای ادای احترام به مقام شهید و تکریم خانواده عزیزش در مراسم چهلم شهید مرتضی حسین پور ( حسین قمی) شرکت کرد و در جمع خانواده شهید گفت: رسالت حسین قمی تا امروز گمنامی بود و رسالت ما از امروز معرفی حسین قمی به جامعه است. سردار سلیمانی در ادامه این دیدار در سخنرانی مراسم چهلم شهید که مهمانان زیادی از داخل و فرماندهان جبهه مقاومت در آن حضور داشتند، ضمن اشاره به شاخصههای منحصر بهفرد شهید حسین قمی گفتند: یکی از ویژگیهای این شهید آن بود که در بحران و سختی که شخصیت افراد بیشتر نمایان میشود، قوی بود. انسان یک ظرفیتی دارد. در یک جایی دیگر نمیکشد. اما شهید قمی هر چه بحران سختتر میشد، شجاعت، قدرت آتش و اداره بحرانش بیشتر میشد. هجمه و فشار دشمن هیچ اثری بر او نداشت.
«ماه کامل» علاوه بر آشنایی با سیره رفتاری و شخصیت شهید مرتضی حسین پور مخاطب را به مناطق مختلف عملیاتی سوریه و عراق میبرد. ماجرای تلخ محاصره حرم حضرت زینب در دمشق( سوریه) و حرمین امامین عسگریین در سامرا( عراق) را همراه با روزهای سخت درگیری با دشمن تکفیری و داعش در مناطق مختلف این دو کشور روایت میکند. البته پس از اینروایات، ماجراهای پیروزی مدافعان حرم نیز در کتاب پیشرو ارائه میشود.
چاپ دوم اینکتاب با ۶۰۸ صفحه و قیمت ۱۲۰ هزار تومان عرضه شده است.