انسان ۲۵۰ ساله

رسول خدا (ص) با تعیین عترت در کنار قرآن مانع تحریف قرآن شدند

رسول خدا (ص) با تعیین عترت در کنار قرآن مانع تحریف قرآن شدند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، عید سعید غدیر خم در روز ۱۸ ذی‌الحجه قرار دارد و یکی از روزهایی هست که اهمیت زیادی برای مسلمانان و شیعیان دارند؛ چراکه پیامبر اسلام (ص) در این روز حضرت علی (ع) را به‌ دستور خداوند به‌عنوان وصی و جانشین خود تعیین کردند و امام علی (ع) تنها فردی در عالَم هستند که لقب «امیرالمؤمنین» برازنده ایشان هست.

در آستانه این عید عظیم، در رابطه با واقعه «غدیر» و آثار آن گریزی زدیم به کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» که حاوی بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین (ع) هست و مرکز «صهبا» آن را گردآوری و تنظیم کرده هست.

غدیر قله رفیع تاریخ 

«حادثه غدیر یک حادثه بسیار مهم و تعیین‌کننده تاریخ اسلام هست. به این حادثه از دو دیدگاه و از دو بُعد می‌توان نگاه کرد؛ یک بُعد مخصوص شیعه هست، یک بُعد متعلق به همه فِرَق اسلامی‌ست. با توجه به بُعد دومِ این حادثه، باید این روحیه و این احساس در همه مسلمان‌های عالَم به‌وجود بیاید که عید غدیر که یادآور این حادثه بزرگ هست، فقط متعلق به شیعه نیست. من به اختصار به این دو بُعد اشاره می‌کنم و در مورد بُعد دوم قدری مطلب را باز خواهم کرد.

بُعد اول حادثه همانطور که گفته شد، مخصوص شیعیان هست؛ زیرا در این حادثه، حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به‌وسیله پیامبر (ص) به خلافت منصوب شدند و در همان روز و در همان ماجرا کسانی از رسول خدا (ص) پرسیدند که ای رسول خدا! آیا این اعلام از طرف توست یا از طرف خدا؟ پیامبر خدا (ص) فرمودند که «مِنَ اللهِ وَ رَسولِهِ» یعنی هم، امر الهی‌ست و هم از سوی من هست. این حادثه را از این دید، شیعیان بزرگ می‌دارند که اعتقاد شیعه؛ یعنی خلافت بلافصل؛ حضرت امیرالمؤمنین (ع) بیشتر از همه دلایل مستند به این حادثه هستند.

البته بحث در باب استنباط و استدلال به این حادثه در کتاب‌های فراوان و متعدد در طول تاریخ اسلام از روز اول تا امروز ادامه داشته و من قصد ندارم که در مورد این مطلبی که هزاران زبان و قلم در مورد آن گفته و نوشته‌اند، چیزی بر آنها بیافزایم و اما بُعد دوم حادثه که از لحاظ اهمیت، کمتر از این بُعد نیست، یک امر مشترک بین شیعه و سنی هست که آن را قدری بیشتر تشریح خواهم کرد.

اولاً حادثه را به‌طور اجمال بیان کنم…؛ حادثه عبارت هست از اینکه رسول خدا (ص) در سال دَهُم از هجرت به حج مشرّف شدند، با جمعی از مسلمانان از مدینه و از سایر نقاط جزیرةالعرب که مسلمان شده بودند. در این سفر پیغمبر اکرم (ص) از حجّ خانه خدا برای بیان مفاهیم اسلامی چه سیاسی، چه نظامی، چه اخلاقی و چه اعتقادی استفاده کامل و شایان توجهی کردند. دو سخنرانی از رسول خدا (ص) در مِنا نقل شده هست که یکی، ظاهراً در روز دَهُم یا همان حول‌وحوشِ روز دَهُم هست و یکی در پایان ایام تشریق که تصریح شده و به نظر می‌رسد که این، دو سخنرانی‌ست و نه یک سخنرانی. 

رسول خدا (ص) در این سخنرانی‌ها همه مطالب عمده‌ای را که مسلمانان باید به آن توجه عمیق کنند را تقریباً بیان کردند و عمدتاً مسائل سیاسی‌ست که انسان به‌خوبی درک می‌کند. این کسانی که امروز در دنیای اسلام حج را جدای از مسائل سیاسی قلمداد می‌کنند و تصور می‌کنند که در حج فقط باید به عبادتِ به‌معنای رایج و عادی آن پرداخت و هر کار سیاسی را خارج از قواره حج به‌حساب می‌آورند، چقدر از تاریخ اسلام و از سیره نبی اکرم (ص) دور و بیگانه‌اند.

اجمالی از این مطالبی که رسول خدا (ص) در این سخنرانی‌ها بیان کردند که در نوع کتب شیعه و سنی هم نقل شده، اینهاست؛ اولاً در مورد جهاد حرف می‌زنند و جهاد با مشرکین و کفار را مطرح و اعلام می‌کنند که این جهاد ادامه خواهد داشت تا وقتی که کلمه «لا إِلهَ إِلّا الله» همه‌گیر بشود. ایشان در این سخنرانی‌ها مطالبی را در مورد وحدت اسلامی بیان فرمودند و تصریح کردند که مسلمانان نبادا دچار جنگ داخلی شوند و بر وحدت مسلمین و انسجام آنها اصرار ورزیدند.

رسول خدا (ص) در مورد ارزش‌های جاهلیت با بیان صریحی تصریح کرده‌اند که این ارزش‌ها از نظر اسلام ناچیز و صفر محسوب می‌شوند و ارزش نیستند… ایشان ارزش «تقوا» را به‌عنوان برترین ارزش اسلامی باز تکرار و تصریح کردند که هیچ‌کس بر هیچ‌کسِ دیگر جز به برکت تقوا و پرهیزکاری ترجیحی ندارد. لزوم نصیحت ائمةالمسلمین؛ یعنی دخالت در مسائل سیاسی و اعلام نظر به زمامداران و پیشوایان را مطرح و آن را به‌عنوان یک فریضه اعلام کردند که همه مسلمین موظفند به زمامداران اسلامی نظرات خیرخواهانه خودشان را بیان و اعلان کنند.

ایشان در این سخنرانی‌ها مسائل عمده سیاسی و اجتماعی جهان اسلام را بیان فرمودند و در همین سخنرانی‌ها حدیث «ثِقلَین» را هم ذکر کردند. حدیث «ثِقلَین» این هست که رسول خدا (ص) فرمودند: من وقتی از میان شما رفتم، دو چیز گرانبها در میان شما می‌گذارم «کتابَ اللهِ وَ عِترَتی» قرآن و عترتم را. بعد دو انگشت سبابه‌شان را پهلوی هم قرار دادند و فرمودند: آن دو مثل این دو هستند؛ که دو انگشت سبابه هیچ تفاوتی با همدیگر ندارند. مثل این دو نیستند؛ انگشت سبابه و وُسطای یک دستشان را بلند کردند و گفتند که من عترت و کتاب را مثل این دو نمی‌دانم که انگشت سبابه و وُسطا، یکی از یکی بلندتر هست؛ بلکه مثل دو انگشت سبابه‌اند که هیچ‌کدام بر آن دیگری ترجیحی ندارد.

سپس مسئله عترت را مطرح کردند و بعد از اینکه اعمال حج انجام گرفت، بلافاصله طرف مدینه به‌راه افتادند. در بین راه بر سرِ یک سه‌راهی که قوافل مدینه و قوافل یمن باید از هم جدا می‌شدند، حضرت رسول (ص) در محلی به نام «غدیر خم» ایستادند و در حالی که شاهدان و حاضرانِ حادثه نقل می‌کنند که هوا به‌قدری داغ بود که اگر گوشت را روی زمین می‌انداختند، کباب می‌شد، رسول خدا (ص) در چنین وضعیتی می‌روند روی یک بلندی می‌ایستند تا مردم تدریجاً جمع می‌شوند. ایشان وقتی می‌بینند همه جمع شدند، مسئله «ولایت» و «وَ مَن کُنتُ مَولاهُ، فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ» را اعلان می‌کنند و دست حضرت امیرالمؤمنین (ع) را می‌گیرند و بلند می‌کنند اینطور که همه ببینند.

در روایات متعدد هست که وقتی که رسول اکرم (ص) دست را بلند کردند، زیر بغل پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و زیر بغل حضرت امیرالمؤمنین (ع) دیده شد تا به همه نشان بدهند. این اجمالی از حادثه هست. آن بُعدی که مورد نظر من هست، بُعد بین‌المللی اسلامی و بَینَ‌الفِرق اسلامی که مخصوص شیعه نیست، این هست که اگر فرض کنیم که پیغمبر (ص) در این اعلان که حتماً این اعلان انجام گرفته و این جمله از زبان پیغمبر (ص) صادر شده، اگر فرض کنیم رسول اکرم (ص) نمی‌خواستند حکومت بلافصل حضرت امیرالمؤمنین (ع) را بیان کنند، حداقل این بود که می‌خواستند موالات و پیوند و رابطه عمیق مسلمین با امیرالمؤمنین (ع) و عترت خود را در این بیان استقرار بخشند و تثبیت کنند.

علت اینکه رسول اکرم (ص) «عترت» را کنار «قرآن» می‌گذارند؛ هم در سخنرانی مِنا و در حدیث «ثِقلَین» که این حدیث ظاهراً بارها هم از رسول اکرم (ص) صادر شده و هم در حدیث غدیر و واقعه غدیر، تکیه روی امیرالمؤمنین (ع) و شخص ایشان، علت اینکه این رابطه را برقرار می‌کنند، از جمله این هست که در طول زمان، اولاً یک نمونه‌های کامل از انسان طراز اسلام، از انسان مقبول و مورد پذیرش اسلام را به مردم و به همه نسل‌های آینده ارائه بدهند. نمونه کامل انسان را به‌صورت مجسم و عینی با حالات واضح و غیر قابل تردید در اختیار همه انسان‌ها بگذارند و بگویند که تربیت اسلامی باید به این سمت حرکت کند و شخصیت انسانِ مسلمان، آن شخصیتی هست که غایت و نمونه کامل آن اینها هستند. انسان‌هایی که طهارتشان، علمشان، تقوایشان، درست‌کاری‌شان، عبودیتشان در مقابل خدا، احاطه‌شان به مسائل اسلامی، فداکاری شجاعانه‌شان برای تحقق آرمان‌های اسلامی و از خودگذشتگی‌شان برای همه آشکار و واضح هست.

رسول خدا (ص) امیرالمؤمنین (ع) را به‌عنوان یک نمونه معرفی می‌کنند که مردم، چه مردم آن زمان، چه مردم نسل‌های دیگر با ایشان پیوند برقرار کنند و رابطه داشته باشند. این خصوصیت، پیوند و رابطه همه مسلمانان را نسبت به شخصیتی که همه قبول دارند که خلیفه پیغمبر (ص) هست، (منتها بعضی می‌گویندخلیفه بلافصل پیغمبر (ص)، یعضی معتقدند نه؛ خلیفه‌ی بعد از ۲۵ سال) این شخصیتی که همه مسلمانان ایشان را به‌عنوان جانشینی پیغمبر (ص) قبول دارند، باید برای همه مسلمانان به‌عنوان یک الگو و مسطوره کامل از انسان اسلامی، جاودانه بمانند و پیوند میان ایشان و مسلمانان باید تا ابد به‌عنوان یک رابطه فکری، اعتقادی، عاطفی و عملی باقی بماند.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) با این دیدگاه دیگر فقط متعلق به شیعیان نیستند؛ متعلق به همه مسلمانان هستند و مخصوص امیرالمؤمنین (ع) هم نیست؛ بلکه عترت و خاندان پیامبر (ص) و ائمه شیعه (ع) که اولاد حضرت امیرالمؤمنین (ع) هستند، آنها هم چون مشمول عترت هستند، همواره به‌عنوان نمونه کامل انسان اسلامی در دیدگاه مسلمانان باید باقی بمانند؛ این یک نکته.

ثانیاً؛ با تعیین «عترت» در کنار «قرآن» و با اعلام لزوم پیوند میان مسلمین و عترت، در حقیقت رسول اکرم (ص) تکلیف تحریف‌ها از قرآن و انحراف از مفاهیم اصلی قرآن را هم روشن کرده‌اند. آنجایی که دستگاه‌های زر و زور برای مصالح خودشان مفاهیم اسلامی را منحرف می‌کنند، قرآن را بد معنا می‌کنند، مسلمانان را گمراه می‌کنند، مردم را از فهم آیین اسلامی محروم می‌کنند، آن مرجع، محور و قطبی که مردم را باید آگاه کند که حقیقت چیست و مفهوم و معرفت درست کدام هست و مردم را از گمراهی نجات بدهد و مردم هم باید حرف او را گوش کنند، آن، «عترت» هست و این همان چیزی هست که امروز برای دنیای اسلام یک ضرورت و امر لازم هست.

امروز همه مسلمانان احتیاج دارند که از معارف اسلامی که از طریق اهل بیت پیغمبر (ع) می‌رسد، استفاده کنند. فرق نمی‌کند که به امامت بلافصل امیرالمؤمنین (ع) و امامت اولاد ایشان (ع) معتقد باشند یا نباشند. البته شیعه عقیده حق و مستفاد قطعی از این حدیث را خلافت بلافصل می‌داند و به آن معتقد و پایبند هست. آنهایی هم که به این عقیده پایبند نیستند، یعنی برادران اهل سنت، ارتباط و پیوند فکری، عقلانی، اعتقادی و عاطفی خودشان را از خاندان پیغمبر (ص) و از امیرالمؤمنین (ع) نباید قطع کنند؛ لذا مسئله «غدیر» از این بُعد دوم که بُعد ایجاد پیوند میان حضرت علی‌بن‌ابیطالب (ع) و عترت پیغمبر (ع) با آحاد مسلمانان هست، برای همه مسلمان‌هاست.

مسئله غدیر یک مسئله تاریخی صِرف نیست؛ یک نشانه‌ای از جامعیت اسلام هست… اینی که در آیه مبارکه سوره مائده می‌فرماید «الیومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِی/ امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم»، این تصریح به همین معناست که این نعمت، نعمت اسلام، نعمت هدایت، نعمت نشان دادن صراط مستقیم به جامعه بشریت، آن وقتی تمام و کامل می‌شد که نقشه راه برای بعد از پیغمبر (ص) هم معیّن باشد؛ این یک امر طبیعی هست. پیغمبر (ص) این کار را در غدیر انجام دادند و امیرالمؤمنین (ع) را که از لحاظ  شخصیت؛ چه شخصیت ایمانی، چه شخصیت اخلاقی، چه شخصیت انقلابی و نظامی و چه شخصیت رفتاری با قشرهای مختلف افراد، یک فرد ممتاز و منحصربه‌فردی بودند، چنین انسانی را منصوب کردند و مردم را به تبعیت از ایشان موظف کردند. این هم فکر پیامبر (ص) نبود؛ هدایت الهی، دستور الهی و نصب الهی بود؛ مثل بقیه سخنان و هدایت‌های نبی مکرم (ص) که همه، الهام الهی بودند. این، دستور صریح پروردگار به پیغمبر اکرم (ص) بود و ایشان هم به این، عمل کردند.

مسئله غدیر این هست؛ یعنی نشان‌دهنده جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی که در هدایت و زعامت امت اسلامی شرط هست. آن چیست؟ همان چیزهایی که شخصیت امیرالمؤمنین (ع)، مظهر آنهاست؛ یعنی تقوا، تدین، پایبندی مطلق به دین، ملاحظه غیر خدا و غیر راه حق را نکردن، بی‌پروا در راه خدا حرکت کردن، برخورداری از علم، عقل، تدبیر و قدرت عزم و اراده؛ اینها خصوصیاتی هستند که مشخص کردند، این یک عمل واقعی و در عین حال نمادین هست. امیرالمؤمنین (ع) را نصب کردند با همین خصوصیات، در عین حال، نماد زعامت امت اسلامی در طول عمر اسلام هرچه که بشود، همین عمل هست؛ یعنی نماد زعامت و رهبری اسلامی در طول زمان همین هست، همان چیزی که در انتخاب امیرالمؤمنین (ع)، انتخاب الهی امیرالمؤمنین (ع) تحقق پیدا کرد. «غدیر»، چنین حقیقتی هست.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

رسول خدا (ص) با تعیین عترت در کنار قرآن مانع تحریف قرآن شدند

رسول خدا (ص) با تعیین عترت در کنار قرآن مانع تحریف قرآن شدند بیشتر بخوانید »

چرا امام کاظم (ع) تقیه کردند؟

چرا امام کاظم (ع) تقیه کردند؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امروز (یکشنبه) ۲۵ رجب و سالروز شهادت امام موسی‌بن‌جعفر (علیهماالسلام) هست. مزار ایشان در شهر کاظمین در عراق قرار دارد.

ایشان زمان زیادی از زندگی خود را در زندان هارون‌الرشید گذراندند و توسط وی در زندان مسموم شدند و به شهادت رسیدند. به همین مناسبت گریزی به سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد مبارزه و توسل امام کاظم (علیه‌السلام) به شیوه تقیه و کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» می‌زنیم که شامل بیانات مقام معظم رهبری در مورد زندگی سیاسی_مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) که مؤسسه جهادی (مرکز صهبا) آن را منتشر کرده هست.

چرا امام کاظم (ع) تقیه کردند؟

این مقطع ۳۵ ساله _از ۱۴۸ تا ۱۸۳ هجری_ یعنی دوران امامت حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیهماالسلام) یکی از مهم‌ترین مقاطع زندگی‌نامه ائمه (علیهم‌السلام) هست. دو تَن از مقتدرترین سلاطین بنی‌عباس _منصور و هارون_ و دو تَن از جبارترین آنان_ مهدی و هادی_ در آن حکومت می‌کردند.

جریان‌های فکری و عقیدتی در این دوران، برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات، انباشته و حربه‌ای در دست قدرت‌مداران و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم شده و میدان را بر عَلَم‌دارانِ صحنه معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود.

در این دوران، دیگر نه مانند اواخر دوران بنی‌امیه و نه همچون ۱۰ ساله اول دوران بنی‌عباس و نه شبیه دوران پس از مرگ هارون که در هر یک، حکومت مسلط وقت به نحوی تهدید می‌شد؛ تهدیدی جدی دستگاه خلافت را نمی‌لرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و مستمر دعوت اهل بیت (علیهم‌السلام) غافل نمی‌ساخت.

خط جهاد و مبارزه ائمه (ع) 

صد‌ها حادثه توجه‌برانگیز و پُرمعنی و در عین حال، ظاهراً بی‌ارتباط و گاه متناقض با یکدیگر در زندگی امام کاظم (علیه‌السلام) هنگامی معنی می‌شود و ربط می‌یابد که ما آن رشته مستمری را که از آغاز امامت آن بزرگوار تا لحظه شهادتش ادامه داشته، مشاهده کنیم.

این رشته، همان خط جهاد و مبارزه ائمه (علیهم‌السلام) هست که در تمام دوران ۲۵۰ ساله و در شکل‌های گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارائه تصویری روشن از معرفت اسلامی هست و ثانیاً، تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسی در جامعه اسلامی و ثالثاً، تلاش و کوشش برای تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظم اسلام (صلی الله علیه و آله) و همه پیامبران یعنی اقامه قسط و عدل و زدودن اندادُالله (شریکان و همتایان خداوند) از صحنه حکومت و سپردن زمام اداره زندگی به خلفاءالله و بندگان صالح خداوند.

چرا امام کاظم (ع) تقیه کردند؟

امام کاظم (علیه‌السلام) نیز همه زندگی خود را وقف این جهاد مقدس کرده بودند؛ درس و تعلیم و فقه و حدیث و تقیه و تربیتش در این جهت بود. البته زمان ایشان ویژگی‌های خود را داشت؛ پس جهاد ایشان نیز به تناسب زمان مختصاتی می‌یافت؛ عیناً مانند دیگر ائمه هشت‌گانه (ع)، از زمان امام سجاد (علیه‌السلام) تا امام حسن عسکری (علیه‌السلام) که هر یک یا هر چند نفر مختصاتی در زمان و به تبع آن، در جهادِ خود داشتند و مجموعاً زندگی آنان، دوره چهارم از زندگی ۲۵۰ ساله را تشکیل می‌دهد.

زندگی امام موسی کاظم (علیه‌السلام) در سخت‌ترین دوران‌ها شروع شد. هیچ دورانی به گمان من بعد از دوران امام سجاد (علیه‌السلام)، به سختی دوران امام کاظم (علیه‌السلام) نبود.

توسل به شیوه تقیه

در این دوران، تنها چیزی که می‌توانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت (علیهم‌السلام) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگی‌ناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه الهی تقیه. بدین ترتیب هست که عظمت حیرت‌آور و دهشت‌انگیز جهاد امام کاظم (علیه‌السلام) آشکار می‌شود.

کد ویدیو

«در زندگی خصوصی امام موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام)، هیچ‌کس از نزدیکان آن حضرت (علیه‌السلام) و خواص اصحاب ایشان نبود که نداند امام کاظم (علیه‌السلام) برای چه دارند تلاش می‌کنند.

خودِ ایشان در اظهارات و اشاراتشان و کار‌های رمزی که انجام می‌دادند، این را به دیگران نشان می‌دادند؛ حتی در محل سکونت، آن اتاق مخصوصی که امام کاظم (عیه‌السلام) در آن می‌نشستند، اینگونه بود که راوی که از نزدیکان ایشان هست، می‌گوید که من وارد شدم، دیدم در اتاق امام کاظم (علیه‌السلام) سه چیز هست؛ شمشیری هست که نشان می‌دهد هدف، جهاد هست؛ لباس خشنی هست که نشان می‌دهد که وسیله زندگی خشونت‌بار رزمی و انقلابی هست و قرآنی هست که نشان می‌دهد هدف دین هست؛ می‌خواهیم به زندگی قرآنی برسیم با این وسایل و این سختی‌ها را هم تحمل می‌کنیم.»

چرا امام کاظم (ع) تقیه کردند؟

باید عرض کنم که کاوشگران تاریخ اسلام، آنگاه که به جست‌و‌جو کردن و شرح زندگی امام کاظم (علیه‌السلام) پرداخته‌اند، سهم شایسته‌ای از توجه را که باید به حادثه عظیم و بی‌نظیر «حبس طویل‌المدت» این امام همام اختصاص می‌یافت، بدان اختصاص نداده و در نتیجه از جهاد خطیر آن بزرگوار غافل مانده‌اند.

مشعل روشنگر

شخصیت امام کاظم (علیه‌السلام) در داخل زندان هم، همان شخصیتِ مشعلِ روشنگری هست که تمام اطراف خودش را روشن می‌کند. ببینید حق این هست، حرکت فکر اسلامی و جهاد متکی به قرآن، چنین حرکتی هست، هیچ‌وقت متوقف نمی‌ماند؛ حتی در سخت‌ترین شرایط.

چرا امام موسی‌بن‌جعفر (ع) به «کاظم» ملقب شدند؟

حجت‌الاسلام و المسلمین حسین انصاریان در مورد اینکه چرا امام موسی‌بن‌جعفر (علیهماالسلام) به «کاظم» ملقب شدند؟، گفت: از القاب حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیهماالسلام)، «کاظم» هست؛ یعنی وجود مقدسی که در مقابل آزار و یاوه‌گویی‌های دیگران، خشمش را فرومی‌خورد و عصبانی نمی‌شود؛ چون این رفتار، توابع خوبی ندارد و خدای ناکرده کار را به زد و خورد، قهر، دعوا، ضربه زدن می‌رساند.

به نظر می‌رسد در روزگار موسی‌بن‌جعفر (علیهماالسلام) افراد آزاردهنده به بنی‌هاشم به‌خصوص این امام بزرگوار زیاد بودند و حضرت از همه کظم غیظ می‌کردند؛ به این خاطر ملقب به «کاظم» شدند.

ایشان مصداق اَتَمّ آیه ۱۳۴ سوره آل عمران بودند که خداوند می‌فرماید: «آنانی که زمانِ داشتن و نداشتن در راه خدا هزینه می‌کنند. خشم خود را فرو می‌خورند و از مردم هم گذشت می‌کنند، اینها محسنین هستند و خدا عاشق محسنین هست» یعنی محبوب خدا هستند.

کد ویدیو

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
چرا امام کاظم (ع) تقیه کردند؟

چرا امام کاظم (ع) تقیه کردند؟ بیشتر بخوانید »

چرا حضرت امیرالمؤمنین (ع) شاخص حق و باطل هستند؟

چرا حضرت امیرالمؤمنین (ع) شاخص حق و باطل هستند؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امروز (دوشنبه، ۱۲ رجب) سالروز ورود حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به کوفه و انتخاب آن شهر به‌عنوان مقر حکومت در سال ۳۶ ه‍. ق هست.

به همین مناسبت گریزی به کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» بیانات مقام معظم رهبری در مورد زندگی سیاسی_مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) که مؤسسه جهادی مرکز صهبا آن را منتشر کرده هست، زدیم تا برخی از ویژگی‌های حضرت (علیه‌السلام) در حکومت‌داری را استخراج کنیم.

بیعت با امیرالمؤمنین (ع)

تمام اقطار اسلامی با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیعت کردند. تا آن روز هیچ بیعتی به عمومیت بیعت با ایشان وجود نداشت، جز شام که با ایشان بیعت نکردند.

تمام اقطار اسلامی و بزرگان و صحابه بیعت کردند. یک تعداد معدود کمتر از ۱۰ نفر فقط ماندند که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آنها را در یک مسجد حاضر ساخت و یکی‌یکی از اینها پرسید که شما چرا بیعت نکردید؛ از جمله عبدالله‌بن‌عمر و سعدبن‌ابی‌وقاص.

چند نفری بودند که بیعت نکردند، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از اینها پرسیدند. هرکدام عذری آوردند، یک حرفی زدند.

ویژگی خلافت امام علی (ع)

بعضی باز بیعت کردند و بعضی هم بیعت نکردند_تعداد خیلی محدودی_ حضرت (علیه‌السلام) هم آنها را رها کردند، ولی بقیه چهره‌های معروف همچون طلحه و زبیر و دیگران، همه با ایشان بیعت کردند و قبل از آنکه آنها با حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بیعت کنند، ایشان فرمودند: «وَ اعلَموا» بدانید، «أَنّی إِن أَجَبتُکُم» حالا که شما اصرار می‌کنید من حکومت را به‌دست بگیرم، «رَکِبتُ بِکُم» اگر من پاسخ مثبت به شما دادم، مبادا خیال کنید که من ملاحظه چهره‌ها، شخصیت‌ها، استخوان‌های قدیمی و آدم‌های نام‌ونشان‌دار را خواهم کرد.

مبادا خیال کنید من از این و آن تبعیت و تقلید خواهم کرد و روش دیگران را روش خودم قرار خواهم داد؛ ابداً!

«وَ اعلَموا أَنّی إن أجَبتُکُم رَکِبتُ بِکُم ما أَعلَم» آن جوری که خودم علم دارم، می‌دانم، تشخیص دادم و از اسلام دانستم، شما را حرکت خواهم داد و اداره خواهم کرد.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با مردم این اتمام حجت‌ها را کردند و خلافت را قبول کردند. ایشان می‌توانستند در آنجا هم به‌خاطر حفظ مصالح و ملاحظه جوانب قضیه و این چیز‌ها کوتاه بیایند و دل‌ها را به‌دست بیاورند، اما با کمال قاطعیت بر اصول و ارزش‌های اسلامی پافشاری کردند؛ به‌طوری‌که آن‌همه دشمن مقابل حضرت (علیه‌السلام) صف کشیدند و ایشان در یک اردوگاه با تجلی کامل زر و زور و تزویر و در یک اردوگاه با چهره‌های موجه، معتبر و معروف و در یک اردوگاه دیگر با عناصر مقدس‌مآب و علی‌الظاهر متعبد، اما ناآگاه از حقیقت و روح اسلام و تعالیم اسلام و از شأن و مقام امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و اهل تشبّث (چنگ زده به چیزی) به خشونت و قساوت و بداخلاقی مواجه شدند.

دشمنان حضرت (ع)

حضرت امیر (علیه‌السلام) در سه اردوگاه با سه خط جداگانه ناکثین، قاسطین و مارقین جنگیدند. هر کدام از این وقایع نشان‌دهنده همان روح توکل به خدا و ایثار و دور شدن از منیّت و خودخواهی در امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هست و بالاخره در همین راه هم به شهادت رسیدند که در مورد ایشان گفته‌اند: علی (علیه‌السلام) را عدلش به خاک و خون غلتاند.

اگر ایشان می‌خواستند عدالت را رعایت نکنند، ملاحظه‌کاری کنند و شأن و مقام و شخصیت خود را بر مصالح دنیای اسلام ترجیح بدهند، موفق‌ترین و قدرتمندترین خلفا می‌شدند و هیچ معارضی هم پیدا نمی‌کردند، اما حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شاخص حق و باطل هستند.

شاخص حق و باطل

به خاطر همین هست که هرکس دنبال حضرت علی (علیه‌السلام) هست و ایشان را قبول دارد و می‌خواهد مثل ایشان عمل کند، حق هست و هر کس حضرت علی (علیه‌السلام) را قبول ندارد، باطل هست.

به این خاطر هست که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) لبّ وظیفه، بدون ذره‌ای دخالت دادن منیّت، احساسات و منافع شخصی و خود، در آن راهی که انتخاب کرده، حرکت کرده هست.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چنین شخصیتی هستند؛ لذا ایشان واقعاً «میزان‌الحق» هستند. این زندگی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هست. «وَ مِنَ النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله» فقط شهادت این بزرگوار نبود، در لحظه مرگ نبود که ایشان جانشان را در راه خدا دادند؛ (بلکه) در طول عمر، همواره جان خود را در راه خدا دادند.

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در این مدت نشان دادند که اصول اسلامی و ارزش‌های اسلامی که در دوران انزوای اسلام و در دوران کوچکی جامعه اسلامی به‌وجود آمده بود، در روان رفاه و گسترش و اقتدار و پیشرفت و توسعه مادی جامعه اسلامی هم قابل پیاده شدن هست. اگر به این نکته توجه کنیم، خیلی مهم هست.

اصول درخشان صدر نبوت

حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در این پنج سال با عمل، سیره و شیوه حکومت خود نشان دادند که نه؛ همان اصول درخشان صدر نبوت _همان توحید، همان عدل، همان انصاف و مساوات، همان برابری میان انسان‌ها_ با خلیفه مقتدری مثل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قابل اجراست.

این، چیزی هست که در تاریخ مانده هست. هرچند بعد از امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) این روش ادامه داده نشد، اما ایشان نشان دادند که اگر حاکم اسلامی، مدیران جامعه و مدیران مسلمان تصمیم و اعتقاد راسخ داشته باشند، می‌توانند همان اصول را در دوران گسترش منطقه حکومت اسلامی و پدید آمدن شرایط گوناگون و جدید زندگی، باز هم اجرا و مردم را از آن بهره‌مند کنند.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

چرا حضرت امیرالمؤمنین (ع) شاخص حق و باطل هستند؟

چرا حضرت امیرالمؤمنین (ع) شاخص حق و باطل هستند؟ بیشتر بخوانید »

چرا اسلام حضرت زهرا (س) را الگوی زن مسلمان قرار می‌دهد؟

چرا اسلام حضرت زهرا (س) را الگوی زن مسلمان قرار می‌دهد؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) دختر گرامی حضرت محمد، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و حضرت خدیجه (علیهاالسلام)، همسر حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و مادر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه‌السلام) و حضرت زینب (علیهاالسلام) و مادر تمام ائمه (علیهم‌السلام) هستند.

ایشان روز ۲۰ جمادی‌الثانی در شهر مکه به دنیا آمدند.

نقل‌های مختلفی برای تاریخ شهادت ایشان در روایات و منابع تاریخی ذکر شده هست. عده‌ای آن را ۴۰ روز، برخی‌ ۷۲ روز، گروهی ۷۵ روز، عده‌ای‌ ۹۵ روز، گروهی سه ماه، و پاره‌ای دیگر شش ماه پس از رحلت رسول خدا (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌) دانسته‌اند، اما بنا بر قول مشهور نزد شیعه، سوم جمادی‌‌الثانی سال ۱۱ هجری قمری بوده هست.

پیکر مطهر ایشان به‌ وصیت خودشان شبانه و به‌صورت مخفیانه دفن و مزارشان هیچ‌گاه مشخص نشد. 

در آستانه سالروز شهادت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) در اولین روایت و ایام فاطمیه، بخشی از زندگانی ایشان به‌عنوان الگوی زنان مسلمان از کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» که حاوی بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد زندگی سیاسی_مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) هست و مرکز صهبا آن را گردآوری و تنظیم کرده هست، مورد بررسی قرار می‌گیرد:

چرا اسلام حضرت زهرا (س) را الگوی زن مسلمان قرار می‌دهد؟/ اتونشر جمعه

«فیوضات حضرت زهرا (علیهاالسلام) به یک مجموعه کوچکی که مقابل مجموعه انسانیت جمع محدودی به‌حساب می‌آوَرَد، منحصر نمی‌شود. 

اگر با یک دید واقع‌بین و منطقی نگاه کنیم، بشریت یکجا مرهون حضرت فاطمه (علیهاالسلام) هست. این گزاف نیست؛ بلکه یک حقیقت هست. در همیشه تاریخ اینطور بوده و امروز هم همینطور هست و روزبه‌روز نور اسلام و معنویت حضرت زهرا (سلام الله علها) آشکارتر خواهد شد و بشریت این را لمس خواهد کرد.

آنچه ما وظیفه داریم، این هست که خود را شایسته انتساب به آن خاندان کنیم؛ چون این سخت هست… اینکه ما در زیارت می‌خوانیم که ما معروفین به دوستی و محبت شما هستیم، وظیفه مضاعفی را بر دوش ما می‌گذارد.

باید خودمان را به مرکز نور نزدیک کنیم

این خیر کثیری که خدای متعال در سوره «کوثر» مژده آن را به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داد که تأویل آن حضرت فاطمه (علیهاالسلام) هست، در حقیقت مَجمع همه خیراتی هست که روزبه‌روز از سرچشمه دین نبوی بر همه بشریت و خلایق فرومی‌ریزد. خیلی سعی کردند آن را پوشیده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند…

ما باید خودمان را به مرکز نور نزدیک کنیم و لازمه و خاصیت نزدیک شدن به مرکز نور، نورانی شدن هست. باید نه فقط با محبت خالی، با عمل؛ عملی که همان محبت، همان ولایت و همان ایمان را به ما املا می‌کند و آن را از ما می‌خواهد. با این عمل باید جزء این خاندان و وابسته به آن شویم… اینجور نیست که «سلمان منّا اهل بیت» شدن، کار آسانی باشد. 

ما جامعه موالیان و شیعیان اهل بیت (علیهم‌السلام) از آن بزرگواران توقع داریم که ما را از خودشان بدانند…، اما این، آسان نیست و تنها با دعا به‌دست نمی‌آید؛ بلکه عمل، گذشته ایثار لازم دارد و نیازمند تشبّه و تَخَلّق به اخلاق آنها هست. 

نمونه و اسوه زن مسلمان

خدای متعال این بنده برگزیده، حضرت زهرا (علیهاالسلام) را آزمود. دستگاه خداوند، دستگاه حساب و کتاب هست؛ آنچه می‌بخشد، با حساب و کتاب می‌بخشد. او گذشتِ این بنده خالص خود، ایثار، معرفت و فدا شدنِ او در راه اهداف الهی را می‌داند؛ لذاست که او را مرکز فیوضات خود قرار می‌دهد… من و شما که چیزی نیستیم… ما باید از این ستاره درخشان راه به‌سوی خدا و راه بندگی را که راه راست هست، پیدا کنیم. حضرت فاطمه (سلام الله علیهم) هم همین راه را رفتند.

اسلام حضرت زهرا (علیهاالسلام)، آن عنصر برجسته و ممتاز ملکوتی را به‌عنوان نمونه و اسوه زن معرفی می‌کند. آن زندگی ظاهری، جهاد، مبارزه، دانش، سخنوری، فداکاری، شوهرداری، مادری، همسری، مهاجرت، حضور در همه میدان‌های سیاسی، نظامی، انقلابی و برجستگی همه‌جانبه ایشان که مرد‌های بزرگ را در مقابلشان وامی‌دارد؛ این هم مقام معنوی، رکوع، سجود، محراب عبادت، دعا، صحیفه، تضرع، ذات ملکوتی و درخشندگی عنصر معنویِ ایشان و خلاصه؛ هم‌پایه، هم‌وزن و هم‌سنگِ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و پیغمبر (صلی الله علیه و آله) بودنِ ایشان؛ زن، این هست. الگوی زنی که اسلام می‌هواهد بسازد، این هست.

چرا اسلام حضرت زهرا (س) را الگوی زن مسلمان قرار می‌دهد؟/ اتونشر جمعه

سه بعد درخشان زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها)

ما وارد تعریف مقامات معنوی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمی‌شویم؛ چون قادر نیستیم آنها را بفهمیم و درک کنیم… فقط خداست که بندگان خود را می‌شناسد و مقام آنها را می‌بیند و کسانی که هم‌طراز آنها باشند…؛ لذا وارد صحنه تعریف معنوی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) نمی‌شویم؛ ولیکن در زندگی معمولی این بزرگوار، یک نکته مهم وجود دارد و آن، جمعِ بین زندگی یک زن مسلمان در رفتار با شوهر و فرزندانش و انجام وظایفش در داخل خانه؛ این از یک طرف و بین وظایفِ انسانِ مجاهدِ غیورِ خستگی‌ناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی مهمِّ بعد از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که به مسجد می‌آیند، سخنرانی، موضع‌گیری و دفاع می‌کنند و حرف می‌زنند؛ یک جهادگرِ به تمام معنا؛ خستکی‌ناپذیر، محنت‌پذیر و سختی تحمل کن، این هم از جهت دیگر و از جهت سوم، یک عبادت‌گر، یک به‌پادارنده نماز در شب‌های تار و قیام لله و خضوع و خشوع برای پروردگار… این سه بُعد را با هم جمع کردن، آن نقطه درخشان زندگی حضرت زهرا (سلام الله علیها) هست. ایشان این سه‌چیز را از هم جدا نکردند.

بعضی خیال می‌کنند که آن انسانی که مشغول عبادت هست، نمی‌تواند یک انسان سیاسی باشد، یا بعضی خیال می‌کنند آن که چه زن و چه مرد اهل سیاست هست و در میدان جهاد فی سبیل الله حضور فعال دارد، نمی‌تواند اگر زن هست، زن خانه باشد با وظایف مادری، همسری و کدبانویی خانه؛ اگر مرد هست، یک مرد خانه، دکان و زندگی باشد. خیال می‌کنند اینها با هم منافات دارند؛ در حالی که از نظر اسلام این سه‌چیز با هم منافات و ضدیت که ندارند؛ کمک‌کننده هم در ساختن شخصیت انسانِ کامل هستند.
زندگی حضرت زهرا (علیهاالسلام) اگرچه کوتاه بود، اما این زندگی از جهت جهاد، مبارزه، تلاش، کار انقلابی، صبر انقلابی، درس، فراگیری، آموزش به این‌و‌آن، سخنرانی و دفاع از نبوت، امامت و نظام اسلامی، دریای پهناوری از تلاش، مبارزه و کار هست و در نهایت هم شهادت.

زن مسلمان چگونه زنی هست؟

این، زندگی جهادی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) هست که بسیار عظیم، فوق‌العاده و بی‌نظیر هست و یقیناً در ذهن بشر، چه امروز و چه در آینده، یک نقطه درخشان و استثنایی هست…

زن مسلمان باید در راه فرزانگی و علم و خودسازی معنوی و اخلاقی تلاش کند؛ در میدان جهاد و مبارزه از هر نوع جهاد و مبارزه‌ای پیش‌قدم باشد؛ نسبت به زخارف دنیا و تجملات کم‌ارزش بی‌اعتنا باشد؛ عفت، عصمت و طهارتش در حدی باشد که چشم و نظر هرزه بیگانه را به خودیِ خود دفع کند؛ در محیط خانه دل‌آرام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایه آرامش زندگی و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پُرمِهر و پُرعطوفت و با سخنان پُرنکته و مِهرآمیزش فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیت کند؛ انسان‌های بی‌عقده، خوش‌روحیه و سالم از لحاظ روحی و اعصاب در دامان او پرورش پیدا کنند و مردان، زنان و شخصیت‌های جامعه را به‌وجود بیاورد. مادر از هر سازنده‌ای، سازنده‌تر و باارزش‌تر هست. این، آن الگوی زن اسلامی هست.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
چرا اسلام حضرت زهرا (س) را الگوی زن مسلمان قرار می‌دهد؟

چرا اسلام حضرت زهرا (س) را الگوی زن مسلمان قرار می‌دهد؟ بیشتر بخوانید »

اقدامات امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) برای گستردگی تشکیلاتی شیعه

اقدامات امام حسن عسکری (ع) برای گستردگی تشکیلاتی شیعه


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام حسن‌بن‌علی العسکری (علیهماالسلام) که یازدهمین امام شیعیان و پدر بزرگوار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه‌الشریف) هستند، روز هشتم ربیع‌الثانی ۲۳۲ ه‍. ق در مدینه به دنیا آمدند و روز هشتم ربیع‌الاول ۲۶۰ ه‍. ق در ۲۸ سالگی توسط «معتمد عباسی (لعنةالله علیه)» پانزدهمین خلیفه عباسی مسموم شدند و به شهادت رسیدند.

مزار ایشان در شهر سامرا کشور عراق در جوار مزار پدر بزرگوارشان امام علی‌بن‌محمد الهادی (علیهماالسلام) قرار دارد.

در آستانه سالروز شهادت امام حسن عسکری (ع) بخشی از کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» که حاوی بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد زندگی سیاسی_مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) هست که مرکز صهبا آن را گردآوری و تنظیم کرده هست، انتخاب شده هست که به گستردگی جامعه اسلامی و ارتباطات مختلف ائمه (ع) با شیعیانشان مخصوصاً زمان امام جواد (ع)، امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) اشاره دارد.

«.. ورود امام رضا (ع) که _که نشان دادن جلوه‌ای از چیز‌های ندیده و نشنیده مردم بود_ و هم شهادت آن بزرگوار _که داغ عجیبی بنا کرد_ درواقع تمام فضای این مناطق را در اختیار شیعه قرار داد؛ نه اینکه حتماً همه شیعه شدند، اما همه محبّ اهل بیت (ع) شدند.

در این فضا، شیعیان ریخته‌اند کار کنند. شما می‌بینید ناگهان سروکله «اشعریین» در قم پیدا می‌شود. اینها چرا آمدند؟ اشعریین که عرب هستند. اینها به قم آمدند و بساط حدیث و معارف اسلامی را در قم پهن کردند و آنجا را پایگاه قرار دادند.

در ری هم امثال کلینی (ابوجعفر محمدبن‌یعقوب کلینی رازی (ره) معروف به «کلینی» صاحب کتاب گرانقدر «اصول کافی») بلند شدند. کسی مثل کلینی ابتدابه‌ساکن از شهری بلند نمی‌شود. باید محیط شیعه و معتقد باشد تا بتواند جوانی را با این خصوصیات پرورش دهد که بعد، او بشود کلینی!

بعد؛ همینطور که این حرکت ادامه پیدا کرده، شما ببینید شیخ صدوق (رض) تا هرات و خراسان و مکان‌های دیگر رفته و برای شیعه حدیث جمع‌آوری کرده و این خیلی مهم هست…

بنابراین حرکت امام رضا (ع) و بعد، شهادت مظلومانه ایشان کاری کرد که این فضا دست ائمه (ع) افتاد و ایشان هم بنا کردند به استفاده کردن. نامه‌نگاری‌ها و رفت‌وآمد‌هایی که صورت می‌گرفت، به شکل عادی اتفاق نمی‌افتاد و تمامشان زیر پوششی از پنهان‌کاری اتفاق می‌افتاد؛ و الا اگر آشکار بود، می‌گرفتند و دست و پای افراد را قطع می‌کردند.

مثلاً با شدت عملی که متوکل (علیه‌اللعنة) داشت و رفتن به کربلا را ممنوع کرده بود، آیا اجازه می‌داد مسائل مردم را راحت خدمت امام (ع) بیاورند، بعد جواب‌ها را به مردم برسانند؛ وجوهات را بگیرند و خدمتِ امام (ع) بیاورند، بعد رسید بگیرند و به مردم بدهند؟ اینها نشان‌دهنده شبکه عظیم تبلیغاتی و تعلیماتی این سه امام بزرگوار (ع) هست.

بعد از امام رضا (ع) تا زمان شهادت حضرت عسکری (ع) چنین حادثه‌ای اتفاق افتاده هست. حضرت هادی (ع) و حضرت عسکری (ع) در همان شهر سامرا که درواقع مثل یک پادگان بود، توانسته بودند این‌همه ارتباطات را با سرتاسر دنیای اسلام تنظیم کنند.

وقتی ما ابعاد زندگی ائمه (ع) را نگاه کنیم، می‌فهمیم اینها چه کار می‌کردند؛ بنابراین فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند. در موضع «امام» _با همان معنای اسلامیِ خودش_ قرار می‌گرفتند و با مردم حرف می‌زدند.

به نظر من این بُعد در کنار این ابعاد قابل توجه هست. شما می‌بینید که حضرت هادی (ع) را از مدینه به سامرا می‌آوردند و در سنین جوانی _۴۲ سالگی_ ایشان را به شهادت می‌رسانند؛ یا حضرت عسکری (ع) در ۲۸ سالگی به شهادت می‌رسند؛ اینها همه نشان‌دهنده حرکت عظیم ائمه (ع) و شیعیان و اصحاب آن بزرگوار‌ها در سرتاسر تاریخ بوده. با اینکه دستگاه خلفا، دستگاه پلیسیِ با شدت عمل بود، در عین حال؛ ائمه (ع) اینگونه موفق شدند. در کنار غربت، این عزت و عظمت را هم باید دید.

در هیچ زمانی، ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتیِ شیعه در سرتاسر دنیای اسلام مثل زمان امام جواد (ع)، امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) نبوه هست. وجود وکلا، نوّاب و همین داستان‌هایی که از امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) نقل می‌کنند _که برای مثال کسی پول آورد و امام (ع) معین کردند چه کاری صورت بگیرد_ نشان‌دهنده این معناست.

یعنی علی‌رغم محکوم بودن این دو امام بزرگوار در سامرا و قبل از آنها هم امام جواد (ع) به نحوی و امام رضا (ع) به نحوی ارتباطات با مردم همینطور گسترش پیدا کرد. این ارتباطات، قبل از زمان امام رضا (ع) هم بوده هست. منتها آمدن حضرت (ع) به خراسان خیلی تأثیر زیادی در این امر داشته هست.»

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اقدامات امام حسن عسکری (ع) برای گستردگی تشکیلاتی شیعه

اقدامات امام حسن عسکری (ع) برای گستردگی تشکیلاتی شیعه بیشتر بخوانید »