انصاریان

چرا سنگ مزار این شهید تعویض نشد؟! +‌ عکس

چرا سنگ مزار این شهید تعویض نشد؟! +‌ عکس



شهید انصاریان - الضاریان - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، دهه هشتاد، در معاونت پژوهشی بنیاد شهید قزوین فعالیت می‌کردم، تقریباً تمام وقت، از صبح تا غروب، حتی جمعه‌ها هم در دفتر گلزارِ شهدا مشغول به‌کار بودم. بیشتر جمع‌آوری آثار شهدا و ایثارگران و تولید فرآورده‌های فرهنگی با موضوع ایثار و شهادت و در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت حوزه فعالیتم بود. کامپیوتر و امکاناتی در اختیار داشتم که برای ثبت و ضبط آثار جمع‌آوری شده و تدوین و پردازش آنها استفاده می‌کردم. تقریباً اطلاعات همه‌ی شهدای استان قزوین را به واسطه‌ی اجرای برنامه‌های مختلف فرهنگی داشتم و از آنجایی‌که پایگاه اطلاع‌رسانی «خط سرخ» را هم راه‌اندازی کرده بودیم تقریبا با سیره و وصایای شهدا آشنا بودم. به ‌خصوص با نام و چهره شهدا؛ به دلیل اینکه به دفعات نسبت به ویرایش و پردازش تصاویرشان برای استفاده در رسانه‌ها و طراحی پوسترهای تبلیغاتی و فرهنگی یادواره‌های مختلف شهدا، اقدام کرده بودم.

 چرا سنگ مزار این شهید تعویض نشد؟! +‌ عکس

یک جمعه، حدوداً ساعت ده صبح  در دفتر کارم در حال کار با کامپیوتر و تهیه‌ی گزارشی بودم که درِ دفتر باز شد و سه خانم که تا آن روز آنها را ندیده بودم با سر و شکل نامتعارف وارد دفتر شدند؛ با کفش‌های پاشنه بلند و صورتی مکاپ کرده و شالی که  از روی سرشان به دور گردن افتاده و موهایشان کاملا بیرون بود. در آن ساعت در دفتر تنها بودم. برای یک لحظه که آنها را دیدم ترسیدم و شاید رنگ و رخم هم عوض شد، در آن دفتر همواره خانواده‌های شهدا و ایثارگران رفت‌وآمد می‌کردند یا بعضی از افرادی که فعالیت‌های ارزشی و فرهنگی در خصوص شهدا انجام می‌دادند، بنابراین دیدن این سه خانم غیرقابل تحمل و توجیه بود. سرم را پایین انداختم و مشغول کارم شدم، یکی از آنها که به من نزدیک شده بود پرسید: «آقای شکیب زاده شما هستید؟»

منی که حالا ترس و تعجبم از حضور آنها بیشتر شده بود و نگران بودم گفتم: «بله، بفرمایید کاری داشتید؟»

گفت: «ما به دنبال مزار شهید الضاریان می‌گردیم. بیرون که پرس‌وجو کردیم گفتند شما ایشان را می‌شناسید. می‌خواستیم مزارشان را به ما نشان بدهید.»

با توجه به شناختی که حداقل روی اسامی همه‌ی شهدا داشتم و در حالی که شرم داشتم به چهره‌ی آنها نگاه کنم، گفتم: «ما شهیدی در قزوین به نام الضاریان نداریم».

این را که گفتم هر سه آنها خندیدند و یکی از آنها با قاطعیت گفت: «چرا دارید و اگر نمی‌خواهید به ما نشان بدهید، امر دیگری است.»

گفتم: «نه خانم. من سال‌هاست که اینجا هستم و تقریبا همه‌ی شهدای قزوین را می‌شناسم و مطمئن هستم که شهیدی به نام الضاریان نداریم و تاکنون هم چنین اسمی حتی به گوشم هم نخورده است».

 چرا سنگ مزار این شهید تعویض نشد؟! +‌ عکس

گفت: «نه شما دروغ می‌گویید و شهیدی به این نام دارید.»

گفتم: «اگر مطمئنید که داریم بروید خودتان پیدا کنید».

این را که گفتم یکی از آنها که “نسرین” صدایش می‌کردند، گفت: «یعنی شهدا هم دروغ می‌گویند؟»

این را که گفت حسابی ناراحت شدم و گفتم: «خانم این چه حرفی است که می‌زنید؟ شهدا اگر دروغگو بودند که شهید نمی شدند.»

گفت: «نه. این‌طور که شما می‌گویید، شهدا دروغ هم می‌گویند.»

وقتی دیدم حالشان گرفته شده و ناراحت به نظر می‌رسند، گفتم: «خانم چنین چیزی که شما می‌گویید نیست، اما حالا برای چی و چرا شما دنبال چنین شهیدی هستید که وجود خارجی ندارد و چرا می‌خواهید او را پیدا کنید؟»

و او هم گفت: «من سال‌هاست با یک مشکل بزرگی مواجه شده‌ام و الآن حدود 6، 7 ماهی‌ست که برای رفع آن به هر امام و امامزاده‌ای که دیده‌ام و گفته‌اند، متوسل شده‌ام اما هیچ‌کدام جوابم را نداده‌اند و خواب و زندگی‌ام آشفته شده  است، تا اینکه چند شب پیش خواب دیدم سر مزاری دارم قدم می‌زنم، همین طورکه قدم می‌زدم یک آقایی آمد و گفت: خانم دنبال چی می‌گردی؟ من هم گفتم: مشکلی دارم و ماه‌هاست به دنبال حل آن هستم و به هر امام و امامزاده‌ای هم متوسل شده‌ام نتیجه نگرفته‌ام. آن آقا که چهره‌ای نورانی داشت، به من گفت: می‌دانم مشکلت چیست. شما هر چی که می‌خواهی از این شهید بخواه، حلال مشکلات تو این شهید است.»

او اسمی از شهید نبرد، فقط سنگ مزارش را نشانم داد و تا خواستم نامش را بپرسم دیدم رفته است و آنجا نیست.

“نسرین” کم‌کم اشک‌هایش سرازیر شد و من هم تقریباً ترسم ریخته بود، ادامه داد: «تا آن روز آن مزار و آن فضایی که در خواب می‌دیدم را ندیده بودم و اصلاً تا به حال قزوین هم نیامده بودم و هیچ کجای آن را بلد نبوده و نیستم، اما وقتی آن آقا قبر را به من نشان داد فقط اسمش را خواندم که نوشته بود “الضاریان” که با خوشحالی از خواب پریدم. و از آن روز به بعد مرتب با دوستانم، مزار شهدا را در تهران و اطراف جست‌وجو کردیم که این شهید را پیدا کنیم، ولی موفق نشدیم تا اینکه با دوستانم قرار گذاشتیم که امروز بیاییم قزوین، شاید اینجا باشد و اگر نبود، همین‌طور به سراغ مزار شهدای سایر مناطق و شهرها برویم. اما حالا وارد محوطه اینجا که شدم و شکل و فرم مزار اینجا را در کنار گنبد امامزاده دیدم مطمئن شدم، مزاری که در خواب به من نشان داده‌اند باید همین‌جا باشد.»

 چرا سنگ مزار این شهید تعویض نشد؟! +‌ عکس

موضوعی که آن خانم مطرح کرد برایم جالب بود، اما مطمئن بودم شهیدی به نام الضاریان نداریم و از طرفی تعجب کرده بودم که این خانم‌ها با شکل و وضعی که دارند چگونه می‌توانند دنبال چنین معنایی باشند و در واقع حرف‌هایشان را قبول نکرده و مجدداً گفتم: خواب شما انشاء الله که خیر است، اما ما نه در قزوین که در کل استان قزوین هم شهیدی با این نام نداریم.

این را که گفتم درِ دفتر باز شد و این‌بار یکی از بچه‌های بسیجی به نام “محمد نظربلند” که در آن ایام با ما همکاری داشت و خدایش رحمت کند، وارد دفتر شد. من هم به او گفتم: «محمدآقا با این خانم‌ها برو سر مزار و همه سنگ‌های شهدا را نشان بده که ببینند شهیدی به نام الضاریان نداریم.» محمد هم گفت: «باشد» و به همراه خانم‌ها از در خارج شدند و من هم دوباره مشغول به کار شدم. حدود نیم ساعتی گذشته بود که دوباره آن خانم‌ها به همراه محمد وارد دفتر شدند درحالی‌که همه‌ی آنها خوشحال بودند و می‌خندیدند. گفتم: «حالا مطمئن شدید؟»

دختری که نسرین صدایش می‌کردند جلوتر از بقیه وارد دفترم شد و با خوشحالی تمام گفت: «دیدید دارید و به دروغ می‌گویید که چنین شهیدی نداریم؟ شما به سر و وضع ما نگاه کردید و فکر کردید داریم شما را مسخره می‌کنیم که راستش را نگفتید.»

گفتم: «چطور مگه؟»

این را که پرسیدم محمد گفت: «حاج آقا راست می گویند. شهیدی با این نام داریم.»

من که حسابی جا خورده بودم و صددرصد مطمئن بودم چنین شهیدی نداریم، داشتم سنگ‌کوب می‌کردم که گفتم: «امکان ندارد، برویم و ببینم.»

همراهشان از دفتر خارج شدیم. آنها هم مستقیم مرا بردند سر مزار ” شهید محمد انصاریان” که دیدم به اشتباه روی سنگ قبر” انصاریان” را ” الضاریان” نوشته‌اند. خشکم زده بود، زبانم بند آمده بود، مانده بودم که این ماجرا چیست؟ و اینها چه کسانی هستند؟ و از همه مهم‌تر اینکه چگونه شهدا به این راحتی دست هر نیازمندی را می‌گیرند؟

خنده تلخی کردم و برایشان توضیح دادم که نام اصلی این شهید” انصاریان” است و به اشتباه روی قبر نوشته شده “الضاریان” و جالب اینجا بود که حدود بیست سال از قدمت این سنگ می‌گذشت و هیچ‌کس، حتی خانواده شهید هم تا آن روز به این موضوع دقت نکرده بودند.

حالا که داشت موضوع برایم مهم می‌شد، حسابی از آنها در حضور شهید عذرخواهی کردم و آنها هم خداحافظی کردند و رفتند.

تقریباً سه ماهی از این ماجرا گذشته بود و من هم تقریبا ماجرا را فراموش کرده بودم که مجدداً یکی از روزهای جمعه در حال انجام کار در همان دفتر بودم که خانم قدبلند و محجبه‌ای وارد دفتر شد. خانمی که همانند مادران و بستگان شهدا، خوش‌سیما، با وقار و متین بود. احساس کردم بایستی مادر یکی از شهدا باشد از جایم بلند شدم، سلام کردم و بدون اینکه او را شناخته باشم، گفتم: «بفرمایید؟ فرمایشی داشتید؟»

این را که گفتم، خندید و گفت: «من را نشناختید؟»

گفتم: «نه. به جا نیاوردم.»

گفت: «من “نسرین” هستم. همان خانمی که با دوستانم آمده بودیم و به دنبال مزار شهید “الضاریان” می‌گشتیم». این را که گفت حسابی جا خوردم. قیافه‌ام را که دید گفت: «امروز که پیش شما هستم مشکلی که داشتم کاملاً حل شده است. یعنی، شهید شما حل کرد.»

او یک ساعتی نشست و جعبه‌ی شیرینی‌اش را روی میز من گذاشت و اگرچه مشکلش را بازگو نکرد، اما از گفته‌هایش می‌شد فهمید که، زندگی از دست داده‌اش را دوباره به دست آورده و همه آنها را مدیون شهید محمد انصاریان است.

از آن روز به بعد تا یک سال، هر جمعه به تنهایی و گاهی هم با دوستان و خانواده‌اش به مزار شهدا می‌آمد و هر از گاهی هم سری به ما می‌زد و من تازه داشتم متوجه می‌شدم و می‌فهمیدم که وفتی برخی از آدم‌ها در زمان‌های‌ مختلف به گلزار شهدا می‌آیند و مستقیم بر سر مزاری می‌روند و گاهی ساعت‌ها کنارش می‌نشینند، چه کار دارند و چه می‌کنند؟!

*منبع: کتاب “الضاریان” نویسنده: حسن شکیب زاده



منبع خبر

چرا سنگ مزار این شهید تعویض نشد؟! +‌ عکس بیشتر بخوانید »

یک ایران منتظر باز شدن چشم‌های بچه هیأتی فوتبال و سینما+تصاویر

یک ایران منتظر باز شدن چشم‌های بچه هیأتی فوتبال و سینما+تصاویر


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، علی انصاریان مدافع اسبق تیم های پرسپولیس و استقلال 2 هفته است که در بیمارستان فرهیختگان بستری شده و شرایط وی از 2 شب پیش به شکلی است که پزشکان وضعیت جسمانی او را وخیم اعلام کردند.

بعد از اعلام خبر شرایط نامساعد جسمی انصاریان تمامی اقشار جامعه برای سلامتی وی دست به دعا شده و در این بین چهره‌های سرشناس ورزشی، مذهبی، هنری، مداحان، سیاسیون و … از  مردم خواستند تا برای سلامتی بازیکن اسبق سرخابی‌ها دعا کنند. حتی شب گذشته مردم و هواداران با حضور در مقابل بیمارستان با قرائت دعا برای سلامتی انصاریان دست خود را به سوی پروردگار دراز کردند.

علی انصاریان که سالهاست از ورزشکاران و هنرمندان هیئتی کشور محسوب می‌شود، این روزها همه را چشم انتظار باز کردن چشم‌هایش گذاشته و مادر او نیز چشم به دعای مردم ایران دارد. در این بین نفرات بسیاری از دوستان هیئتی انصاریان از جمله عمویش استاد شیخ حسین انصاریان، سید مجید بنی فاطمه، عبدالرضا هلالی، محمد حسین پویانفر، امیر کرمانشاهی، امیر عباسی، مهدی مختاری، سید امیر حسینی، احد قدمی، روح الله بهمنی،حسین طاهری، محمدحسین حدادیان، علی پروین، علی دایی، امیر قلعه‌نویی، فرهاد مجیدی، مهدی رحمتی، سردار آزمون، یحیی گل‌محمدی،مهدی ترابی، رضا صادقی و…  در شب میلاد حضرت زهرا (س) از مردم خواستند برای او دعا کنند.

 

خبرگزاری فارس در این روز مزین به نام صدیقه طاهره، برای علی انصاریان آرزوی سلامتی می‌کند.
انتهای پیام/





منبع خبر

یک ایران منتظر باز شدن چشم‌های بچه هیأتی فوتبال و سینما+تصاویر بیشتر بخوانید »

اعلام آخرین وضعیت انصاریان/ پیشکسوتان پرسپولیس و استقلال در بیمارستان فرهیختگان حاضر شدند+عکس

دعاخوانی مردم مقابل بیمارستان برای شفای علی انصاریان+فیلم


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس، علی انصاریان پیشکسوت فوتبال ایران به دلیل ابتلا به ویروس کرونا چند روزی است که در بیمارستان فرهیختگان بستری شده است.

در شرایط فعلی پزشکان اعلام کرده‌اند که حال عمومی وی وخیم شده است و  اقدامات درمانی گسترده برای بهبودی او درنظر گرفته شده است.

پزشکان بیمارستان فرهیختگان در پی سرایت ویروس امروز از دستگاه ونتیلاتور استفاده کردند تا شرایط او وخیم تر نشود. 

در همین رابطه برخی از علاقه مندان به او در کنار برخی از ورزشکاران و هنرمندان عرصه تلویزیون و سینما مقابل بیمارستان تجمع کرده‌اند و برای وی طلب دعای شفا کردند.

*این فیلم را ببینید.

 

انتهای پیام/





منبع خبر

دعاخوانی مردم مقابل بیمارستان برای شفای علی انصاریان+فیلم بیشتر بخوانید »