انقلاب اسلامی ایران

مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند

مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند



مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند/ مهندسی معکوس تجهیزات ناتو

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک به روایت مرحوم علی‌اصغر زارعی» به کوشش یحیی نیازی با حضور سردار احمد غلامپور، سردار محمداسماعیل کوثری، سردار یعقوب زهدی، سردار فتح الله جعفری و سردار علی محمد نائینی رئیس در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و با حضور خانواده مرحوم دکتر زارعی برگزار شد.

در این مراسم در ابتدا سردار علی محمد نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس اظهار کرد: واقعیت این است مهمترین سرمایه انقلاب اسلامی، سرمایه‌های معنوی و انسانی هستند آن هم انسان‌های بزرگی که در مکتب امام تربیت شدند و در تراز انقلاب اسلامی قرار دارند، در واقع شخصیت و منش آنها در تراز انقلاب بوده و زندگی آنها درس‌آموز بود. انسان‌هایی که با حرکت انقلاب، در حال مجاهدت بودند و در امتداد انقلاب مجاهدت داشتند. متوقف نماندند و به نیازهای انقلاب در هر مقطع پاسخ دادند و همواره تأثیرگذار بودند.

وی ضمن اشاره به اینکه این افراد اگر می‌دیدند میدان نبرد تغییر کرده، در میدان جدید مجاهدت می‌کردند و به معنای کامل، پای انقلاب می‌ایستادند، گفت: این افراد از قدرت‌های مادی ترس نداشتند و در مواجهه با توطئه‌های انقلاب همیشه سربلند بودند و با فداکاری و وفاداری به انقلاب و ثبات قدم و روحیه شکست‌ناپذیری، برای مقابله با هر انحرافی در میدان بوده و جوشش داشتند، اینها قدرت انقلاب را باور داشتند و حقیقتاً مرحوم زارعی از این جمله بود.

مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران، مرحوم زارعی را یک رزمنده بلامنازع در میدان نبرد خواند و در خصوص نحوه آشنایی خود با ایشان اظهار کرد: در شهریور سال ۱۳۵۸ سیلی خوزستان را فراگرفت و ما به عنوان نیروهای جهادی در بلوچستان فعالیت می‌کردیم که در آن مقطع امام پیام دادند و فراخوانی منتشر شد تا نیروهای جوان به کمک بیایند. با فرمان امام راهی ماهشهر شدیم.

مرحوم زارعی به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد

وی به فعالیت‌های مارکسیست‌ها در خوزستان اشاره کرد و گفت: در آن دوران اوج فعالیت چپ مارکسیستی و معارض نظام در خوزستان فعال بود که کانون آن آبادان محسوب می‌شد. ما در آنجا به فعالیت مشغول شدیم و کم‌کم به عنوان چهره فرهنگی معرفی می‌شدیم. در اسفند ۱۳۵۸ با آقای زارعی آشنا شدم، ایشان مسئول آموزش سپاه آبادان بود. هفت ماه با ایشان کار کردم و او را نیروی رشیدی برای سپاه دیدم، چرا که به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد.

سردار نائینی افزود: سردار زارعی همیشه در رادیو آبادان صحبت می‌کرد، چرا که نیاز به تحلیل دادن و روشنگری مردم بود. آن دوران، آبادان دست منافقین بود و گاهی با مجادلات، شهر را به دست می‌گرفتند، اما محور حزب‌الله و نیروهای مردمی، مرحوم زارعی بود. با همین حس و حال روزهای قبل جنگ او را شناختم و با یکدیگر ارتباط داشتیم تا اینکه جنگ آغاز شد و در ماجرای حصر آبادان در کنار شهید جهان‌آرا فعالیت خود را آغاز کرد و بعد به عرصه‌های تخصصی جنگ ورود کرد.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سردار زارعی را یک پاسدار اصیل، رشید و انقلابی برشمرد و افزود: ایشان از همان ابتدا فعالیت‌های گسترده‌ای داشتند و علاوه بر فعالیت‌های پاسداری در رادیو آبادان نیز سخنرانی و روشنگری می‌کردند. ناگفته نماند که با توجه به فعالیت مارکسیست‌ها، جوانان گرد سردار زارعی جمع می‌شدند و ایشان محور اصلی شهر شده بود.

مرحوم زارعی یکی از مهره‌های راهبردی جنگال و شنود محسوب می‌شد

سردار نائینی با بیان اینکه ایشان در کنار شهید جهان‌آرا و سایر شهدا در شکستن حصر آبادان و سایر پیروزی‌های دفاع مقدس نقش داشتند، تصریح کرد: سردار زارعی در ۸ سال دفاع مقدس با خلاقیت‌های خود در برابر معارضین، در حوزه تخصصی مخابرات و رزمندگی دفاع مقدس فعال و نقش‌آفرین بودند و ایشان یکی از چند نفر اصلی سطح راهبردی مخابرات، جنگال و شنود دوران دفاع مقدس بود.

وی با تأکید بر اینکه دکتر زارعی همین روحیه را در بسیج اساتید و پس از دوران دفاع مقدس حفظ کردند، اظهار کرد: زمانی که به عنوان رئیس سازمان بسیج اساتید نیز برگزیده شدند و من در آن زمان معاون فرهنگی سازمان بسیج بودم، ایشان به ساماندهی اساتید حزب اللهی در دانشگاه‌ها پرداخته که این سازمان شکل گرفت و امروز تبدیل به یک پدیده شده است.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به فتنه ۱۳۸۸ یادآور شد: در ماجرای فتنه ۱۳۸۸ که با فتنه‌ای خطرناک‌تر از فتنه جنگ هشت ساله مواجه بودیم نیز سردار زارعی همه جا حضور داشت و در هر محفلی که در این خصوص برپا می‌شد حضور پیدا می‌کرد و ایده داشتند. در خاطر دارم در فتنه ۸۸، ایشان در صحنه و کف خیابان حضور داشتند و در برابر این فتنه ایستادگی کردند، چرا که حساسیت بسیار بالایی در دفاع از انقلاب داشتند. ایشان ایده‌های خوبی را در این رابطه پیگیری می‌کردند و در حوزه‌های دفاعی و امنیتی و جنگ نرم مؤثر بود.

در ادامه این مراسم، از همسر، خواهر و فرزند مرحوم زارعی تقدیر به عمل آمد و از کتاب «جنگ الکترونیک» به روایت مرحوم دکتر زارعی رونمایی شد.

سردار زارعی یک انسان باغیرت، متعصب آگاه و با بصیرت بود

همچنین سردار محمد اسماعیل کوثری رزمنده دفاع مقدس و دوست صمیمی مرحوم زارعی در مراسم رونمایی از کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر علی اصغر زارعی، ایشان را خستگی‌ناپذیر برشمرد و گفت: ایشان یک رزمنده و پدر مهربانی بودند که این روحیه از ایمان قوی و الهی ایشان سرچشمه می‌گیرد.

وی با بیان اینکه مرحوم زارعی دارای چهار پسر بود، گفت: گاهی حس می‌شود که نیروهای نظامی افراد خشنی هستند، اما او یک پدر بسیار مهربان بود. با فرزندانش با محبت رفتار می‌کرد و این محبت از رفتارش با خانواده مشهود بود که همه اینها برخاسته از ایمان قوی ایشان بود. او هیچ‌گاه نگفت مسئولیت بالایی در جنگال دارد.

سردار کوثری با بیان اینکه هر چند مسئولیت بالایی داشت اما می‌گفت پس از بیست سال موارد سرّی باید بازگو شود تا جوانان بدانند چقدر توانمند و چقدر پیشرفت کرده‌ایم، گفت: جنگ الکترونیک به فرماندهان ما کمک می‌کرد که خوب تصمیم بگیرند و در لحظه حاضر باشند که اینها همه از زحمات دکتر زارعی بود.

وی از تواضع سردار زارعی پرده برداشت و خاطرنشان کرد: با وجود آنکه سردار زارعی فعالیت‌های بسیار زیادی داشتند و در سمت‌های بالایی فعالیت می‌کردند اما همیشه متواضع بودند و با وجود آنکه همواره به اطلاعات سری دسترسی داشتند، اما حافظ اسرار بودند.

سردار کوثری با بیان اینکه فعالیت‌های ایشان باعث شد که پیشرفت‌های چشمگیری داشته باشیم، تصریح کرد: فعالیت‌های ایشان کمک شایانی به فرماندهان دفاع مقدس داشت و باعث شده بود که فرماندهان در لحظه از اقدامات رژیم بعث اطلاع داشته باشند.

وی سردار زارعی را یک متخصص در عملیات جنگال دانست و گفت: سردار زارعی از اینکه بسیاری از پیشرفت‌های کشور بیان نمی‌شد ناراحت بود.

دوست و همرزم مرحوم زارعی افزود: برخی از مواقع فرماندهان تشخیص می‌دادند که همان شب، عملیاتی را علیه رژیم بعث انجام دهیم که بعدها متوجه شدیم این اطلاعات را مرحوم زارعی و تیم ایشان در اختیار فرماندهان قرار می‌دادند.

وی یادآور شد: ایشان در دانشگاه امام حسین (ع) و مجموعه بسیج اساتید و مجلس یک فرد زحمت‌کش بود.

سردار کوثری با بیان اینکه برای وزارت نفت به مرحوم زارعی پیشنهاد داده بودند اما ایشان خودش قبول نکرد به ماجرای اشک‌های مرحوم زارعی در ماجرای تصویب برجام اشاره کرد و گفت: مرحوم زارعی برای روشنگری برجام بسیار فعالیت می‌کرد. او درباره برجام شب و روز مسائل را پیگیری می‌کرد که برای نمایندگان روشنگری کند تا بهترین نتیجه‌ها را رقم بزند. او مدام به دبیرخانه شورای امنیت ملی می‌رفت و تا پاسی از شب جلساتی داشت تا بخش‌های مهم را به نمایندگان در مجلس منعکس کند، اما چرا در عرض بیست دقیقه برجام تصویب شد؟ این مسئله به حدی برای مرحوم زارعی ناراحت‌کننده بود که به گریه افتاد.

وی با بیان اینکه سردار زارعی با غیرت بود و هیچگاه به دنبال توجیه مسائل نبود، تصریح کرد: ایشان به‌دنبال حق و حقیقت بود؛ او مصلحت‌اندیشی نمی‌کرد، در پی حق بود و حقیقتی را که دریافته بود بیان می‌کرد. ایشان یک انسان متعصب، با آگاه و با بصیرت بود و تمام عمر خودش را در حال جهاد سپری کرد و لذا در حد شهید است، چرا که همه عمرش جهاد کرد.

سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند

در ادامه یحیی نیازی نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به شکل‌گیری تدوین کتاب پرداخت و گفت: یکی از رده‌های تخصصی دفاع مقدس موضوع مخابرات و جنگ الکترونیک است که متأسفانه گمنام و ناشناخته است. شکل‌گیری این کتاب توفیقی بود که به‌دنبال انتشار تاریخ شفاهی سردار اسحاقی رخ داد.

وی به اهمیت این رده مهم پرداخت و گفت: در خاطرات فرماندهان دفاع مقدس داریم که با توجه به شنود سیستم مخابراتی رژیم بعث از تحرکات آنها مطلع می‌شدیم و همین موضوع باعث شد توپخانه آنها را هدف قرار دهد، همچنین در عملیات فاو نیز قبل از حضور گارد رژیم بعث آن منطقه گلوله‌باران شد و از حضور آنها ممانعت به عمل آمد.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» افزود: اگر در عملیات والفجر ۸ یگان‌های دشمن را زیر نظر داشتیم و لشکر گارد را زمین‌گیر می‌کردیم کمتر فرماندهی مطلع از فعالیت گروه شنود و عقبه آن بود که توسط نخبگان دانشگاهی صورت می‌گرفت تا تصمیم سازی در صحنه نبرد صورت گیرد.

نیازی به محرمانه بودن این موضوعات – شنود فعالیت رژیم بعث – پرداخت و گفت: تعداد محدودی از فرماندهان دفاع مقدس در آن دوران از این فعالیت آگاهی داشتند و تیم آقای زارعی به فرماندهی آقای وفای غفاریان این کدها را شکسته و در اختیار فرماندهان عالی قرار می‌دادند.

وی با بیان اینکه ۲۲ جلسه خاطرات سردار زارعی را جمع‌آوری کرده‌ایم؛ خاطرنشان کرد: سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند و در بیان هیچ چیزی ابایی نداشتند و همه موضوعات را صادقانه بیان کردند که در نوع خود بی‌نظیر است.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به برخی از موضوعاتی که در کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر زارعی مطرح شده اشاره و عنوان کرد: این کتاب یکی از جذاب‌ترین محتواها را دارا است چرا که خلاق و روایت کننده موضوعات از جمله افراد حاضر در صحنه و با ویژگی‌های منحصر به فرد است. کتاب خواستگاه اجتماعی، شرایط کودکی، ماجراهای مبارزات‌شان، شهادت برادرشان در دوران انقلاب، بودند. ایشان هم دانشگاهی شهید تندگویان بودند. آقای زارعی اولین نمازجمعه آبادان بعد از انقلاب را برپا می‌کند و خودشان سخنران پیش از نماز جمعه بودند.

وی با تاکید بر اینکه روایت مرحوم زارعی در این کتب یک روایت کاملاً صادقانه بود، افزود: همه راویان صادق هستند، اما صداقت مرحوم زارعی کاملاً مشهود است؛ ایشان دستاوردهای زیاد این حوزه را متوجه دیگران می‌دانست و کمتر به خودشان پرداختند.

نیازی با بیان اینکه موضوع جنگ الکترونیک یک موضوع پیچیده است، گفت: بنده با اینکه بیست و پنج سال در مخابرات سپاه مسئولیت داشتم، در جریان بسیاری از اطلاعات مرحوم زارعی نبودم و وقتی بازگو می‌کرد، برایم جالب بود. مثلاً در دوران تحریم‌ها و محاصره‌های سیاسی و اقتصادی تیم آقای زارعی و غفاریان توانستند یکی از پیچیده‌ترین سیستم‌های ارتباطی دشمن را در آن زمان نه تنها خنثی کنند، بلکه استفاده سازنده از آن به نفع جنگ تحمیلی داشته باشند.

وی اظهار کرد: تجهیزات سازمانی ناتو که در اختیار حزب بعث بود، توسط زارعی مهندسی معکوس قرار گرفت و تا بعد از سقوط صدام کسی از شکسته شدن آن‌ها اطلاع نداشت که مجاهدت عظیمی بود. ما تلاش کردیم این ماجرا را با جزئیات از ایشان سوال کنیم و در بسیاری از جلسات با اینکه خودشان فرمانده و مسئول عملیات جنگال بودند، اصرار به حضور دیگر نقش آفرینان این عرصه بودند.

وی در پایان گفت: در بسیاری از جلسات، مرحوم زارعی با اینکه فرمانده جنگال بود، ولی در موارد حساس، خود را صاحب‌نظر نمی‌دانست و بحث را به کارشناسان محول می‌کرد. شاید الان غبطه شدید من این باشد که حال او در اواخر عمر مساعد نبود و نتوانست کتاب را بخواند، چرا که شهریورماه نگارش کتاب تمام شد، اما همان زمان به بیماری مبتلا شد و خوانش نهایی کتاب صورت نگرفت.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک به روایت مرحوم علی‌اصغر زارعی» به کوشش یحیی نیازی با حضور سردار احمد غلامپور، سردار محمداسماعیل کوثری، سردار یعقوب زهدی، سردار فتح الله جعفری و سردار علی محمد نائینی رئیس در مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و با حضور خانواده مرحوم دکتر زارعی برگزار شد.

در این مراسم در ابتدا سردار علی محمد نائینی رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس اظهار کرد: واقعیت این است مهمترین سرمایه انقلاب اسلامی، سرمایه‌های معنوی و انسانی هستند آن هم انسان‌های بزرگی که در مکتب امام تربیت شدند و در تراز انقلاب اسلامی قرار دارند، در واقع شخصیت و منش آنها در تراز انقلاب بوده و زندگی آنها درس‌آموز بود. انسان‌هایی که با حرکت انقلاب، در حال مجاهدت بودند و در امتداد انقلاب مجاهدت داشتند. متوقف نماندند و به نیازهای انقلاب در هر مقطع پاسخ دادند و همواره تأثیرگذار بودند.

وی ضمن اشاره به اینکه این افراد اگر می‌دیدند میدان نبرد تغییر کرده، در میدان جدید مجاهدت می‌کردند و به معنای کامل، پای انقلاب می‌ایستادند، گفت: این افراد از قدرت‌های مادی ترس نداشتند و در مواجهه با توطئه‌های انقلاب همیشه سربلند بودند و با فداکاری و وفاداری به انقلاب و ثبات قدم و روحیه شکست‌ناپذیری، برای مقابله با هر انحرافی در میدان بوده و جوشش داشتند، اینها قدرت انقلاب را باور داشتند و حقیقتاً مرحوم زارعی از این جمله بود.

مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران، مرحوم زارعی را یک رزمنده بلامنازع در میدان نبرد خواند و در خصوص نحوه آشنایی خود با ایشان اظهار کرد: در شهریور سال ۱۳۵۸ سیلی خوزستان را فراگرفت و ما به عنوان نیروهای جهادی در بلوچستان فعالیت می‌کردیم که در آن مقطع امام پیام دادند و فراخوانی منتشر شد تا نیروهای جوان به کمک بیایند. با فرمان امام راهی ماهشهر شدیم.

مرحوم زارعی به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد

وی به فعالیت‌های مارکسیست‌ها در خوزستان اشاره کرد و گفت: در آن دوران اوج فعالیت چپ مارکسیستی و معارض نظام در خوزستان فعال بود که کانون آن آبادان محسوب می‌شد. ما در آنجا به فعالیت مشغول شدیم و کم‌کم به عنوان چهره فرهنگی معرفی می‌شدیم. در اسفند ۱۳۵۸ با آقای زارعی آشنا شدم، ایشان مسئول آموزش سپاه آبادان بود. هفت ماه با ایشان کار کردم و او را نیروی رشیدی برای سپاه دیدم، چرا که به معنای اصیل در صحنه و در خط روشنگری حرکت می‌کرد.

سردار نائینی افزود: سردار زارعی همیشه در رادیو آبادان صحبت می‌کرد، چرا که نیاز به تحلیل دادن و روشنگری مردم بود. آن دوران، آبادان دست منافقین بود و گاهی با مجادلات، شهر را به دست می‌گرفتند، اما محور حزب‌الله و نیروهای مردمی، مرحوم زارعی بود. با همین حس و حال روزهای قبل جنگ او را شناختم و با یکدیگر ارتباط داشتیم تا اینکه جنگ آغاز شد و در ماجرای حصر آبادان در کنار شهید جهان‌آرا فعالیت خود را آغاز کرد و بعد به عرصه‌های تخصصی جنگ ورود کرد.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سردار زارعی را یک پاسدار اصیل، رشید و انقلابی برشمرد و افزود: ایشان از همان ابتدا فعالیت‌های گسترده‌ای داشتند و علاوه بر فعالیت‌های پاسداری در رادیو آبادان نیز سخنرانی و روشنگری می‌کردند. ناگفته نماند که با توجه به فعالیت مارکسیست‌ها، جوانان گرد سردار زارعی جمع می‌شدند و ایشان محور اصلی شهر شده بود.

مرحوم زارعی یکی از مهره‌های راهبردی جنگال و شنود محسوب می‌شد

سردار نائینی با بیان اینکه ایشان در کنار شهید جهان‌آرا و سایر شهدا در شکستن حصر آبادان و سایر پیروزی‌های دفاع مقدس نقش داشتند، تصریح کرد: سردار زارعی در ۸ سال دفاع مقدس با خلاقیت‌های خود در برابر معارضین، در حوزه تخصصی مخابرات و رزمندگی دفاع مقدس فعال و نقش‌آفرین بودند و ایشان یکی از چند نفر اصلی سطح راهبردی مخابرات، جنگال و شنود دوران دفاع مقدس بود.

وی با تأکید بر اینکه دکتر زارعی همین روحیه را در بسیج اساتید و پس از دوران دفاع مقدس حفظ کردند، اظهار کرد: زمانی که به عنوان رئیس سازمان بسیج اساتید نیز برگزیده شدند و من در آن زمان معاون فرهنگی سازمان بسیج بودم، ایشان به ساماندهی اساتید حزب اللهی در دانشگاه‌ها پرداخته که این سازمان شکل گرفت و امروز تبدیل به یک پدیده شده است.

رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس با اشاره به فتنه ۱۳۸۸ یادآور شد: در ماجرای فتنه ۱۳۸۸ که با فتنه‌ای خطرناک‌تر از فتنه جنگ هشت ساله مواجه بودیم نیز سردار زارعی همه جا حضور داشت و در هر محفلی که در این خصوص برپا می‌شد حضور پیدا می‌کرد و ایده داشتند. در خاطر دارم در فتنه ۸۸، ایشان در صحنه و کف خیابان حضور داشتند و در برابر این فتنه ایستادگی کردند، چرا که حساسیت بسیار بالایی در دفاع از انقلاب داشتند. ایشان ایده‌های خوبی را در این رابطه پیگیری می‌کردند و در حوزه‌های دفاعی و امنیتی و جنگ نرم مؤثر بود.

در ادامه این مراسم، از همسر، خواهر و فرزند مرحوم زارعی تقدیر به عمل آمد و از کتاب «جنگ الکترونیک» به روایت مرحوم دکتر زارعی رونمایی شد.

سردار زارعی یک انسان باغیرت، متعصب آگاه و با بصیرت بود

همچنین سردار محمد اسماعیل کوثری رزمنده دفاع مقدس و دوست صمیمی مرحوم زارعی در مراسم رونمایی از کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر علی اصغر زارعی، ایشان را خستگی‌ناپذیر برشمرد و گفت: ایشان یک رزمنده و پدر مهربانی بودند که این روحیه از ایمان قوی و الهی ایشان سرچشمه می‌گیرد.

وی با بیان اینکه مرحوم زارعی دارای چهار پسر بود، گفت: گاهی حس می‌شود که نیروهای نظامی افراد خشنی هستند، اما او یک پدر بسیار مهربان بود. با فرزندانش با محبت رفتار می‌کرد و این محبت از رفتارش با خانواده مشهود بود که همه اینها برخاسته از ایمان قوی ایشان بود. او هیچ‌گاه نگفت مسئولیت بالایی در جنگال دارد.

سردار کوثری با بیان اینکه هر چند مسئولیت بالایی داشت اما می‌گفت پس از بیست سال موارد سرّی باید بازگو شود تا جوانان بدانند چقدر توانمند و چقدر پیشرفت کرده‌ایم، گفت: جنگ الکترونیک به فرماندهان ما کمک می‌کرد که خوب تصمیم بگیرند و در لحظه حاضر باشند که اینها همه از زحمات دکتر زارعی بود.

وی از تواضع سردار زارعی پرده برداشت و خاطرنشان کرد: با وجود آنکه سردار زارعی فعالیت‌های بسیار زیادی داشتند و در سمت‌های بالایی فعالیت می‌کردند اما همیشه متواضع بودند و با وجود آنکه همواره به اطلاعات سری دسترسی داشتند، اما حافظ اسرار بودند.

سردار کوثری با بیان اینکه فعالیت‌های ایشان باعث شد که پیشرفت‌های چشمگیری داشته باشیم، تصریح کرد: فعالیت‌های ایشان کمک شایانی به فرماندهان دفاع مقدس داشت و باعث شده بود که فرماندهان در لحظه از اقدامات رژیم بعث اطلاع داشته باشند.

وی سردار زارعی را یک متخصص در عملیات جنگال دانست و گفت: سردار زارعی از اینکه بسیاری از پیشرفت‌های کشور بیان نمی‌شد ناراحت بود.

دوست و همرزم مرحوم زارعی افزود: برخی از مواقع فرماندهان تشخیص می‌دادند که همان شب، عملیاتی را علیه رژیم بعث انجام دهیم که بعدها متوجه شدیم این اطلاعات را مرحوم زارعی و تیم ایشان در اختیار فرماندهان قرار می‌دادند.

وی یادآور شد: ایشان در دانشگاه امام حسین (ع) و مجموعه بسیج اساتید و مجلس یک فرد زحمت‌کش بود.

سردار کوثری با بیان اینکه برای وزارت نفت به مرحوم زارعی پیشنهاد داده بودند اما ایشان خودش قبول نکرد به ماجرای اشک‌های مرحوم زارعی در ماجرای تصویب برجام اشاره کرد و گفت: مرحوم زارعی برای روشنگری برجام بسیار فعالیت می‌کرد. او درباره برجام شب و روز مسائل را پیگیری می‌کرد که برای نمایندگان روشنگری کند تا بهترین نتیجه‌ها را رقم بزند. او مدام به دبیرخانه شورای امنیت ملی می‌رفت و تا پاسی از شب جلساتی داشت تا بخش‌های مهم را به نمایندگان در مجلس منعکس کند، اما چرا در عرض بیست دقیقه برجام تصویب شد؟ این مسئله به حدی برای مرحوم زارعی ناراحت‌کننده بود که به گریه افتاد.

وی با بیان اینکه سردار زارعی با غیرت بود و هیچگاه به دنبال توجیه مسائل نبود، تصریح کرد: ایشان به‌دنبال حق و حقیقت بود؛ او مصلحت‌اندیشی نمی‌کرد، در پی حق بود و حقیقتی را که دریافته بود بیان می‌کرد. ایشان یک انسان متعصب، با آگاه و با بصیرت بود و تمام عمر خودش را در حال جهاد سپری کرد و لذا در حد شهید است، چرا که همه عمرش جهاد کرد.

سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند

در ادامه یحیی نیازی نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به شکل‌گیری تدوین کتاب پرداخت و گفت: یکی از رده‌های تخصصی دفاع مقدس موضوع مخابرات و جنگ الکترونیک است که متأسفانه گمنام و ناشناخته است. شکل‌گیری این کتاب توفیقی بود که به‌دنبال انتشار تاریخ شفاهی سردار اسحاقی رخ داد.

وی به اهمیت این رده مهم پرداخت و گفت: در خاطرات فرماندهان دفاع مقدس داریم که با توجه به شنود سیستم مخابراتی رژیم بعث از تحرکات آنها مطلع می‌شدیم و همین موضوع باعث شد توپخانه آنها را هدف قرار دهد، همچنین در عملیات فاو نیز قبل از حضور گارد رژیم بعث آن منطقه گلوله‌باران شد و از حضور آنها ممانعت به عمل آمد.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» افزود: اگر در عملیات والفجر ۸ یگان‌های دشمن را زیر نظر داشتیم و لشکر گارد را زمین‌گیر می‌کردیم کمتر فرماندهی مطلع از فعالیت گروه شنود و عقبه آن بود که توسط نخبگان دانشگاهی صورت می‌گرفت تا تصمیم سازی در صحنه نبرد صورت گیرد.

نیازی به محرمانه بودن این موضوعات – شنود فعالیت رژیم بعث – پرداخت و گفت: تعداد محدودی از فرماندهان دفاع مقدس در آن دوران از این فعالیت آگاهی داشتند و تیم آقای زارعی به فرماندهی آقای وفای غفاریان این کدها را شکسته و در اختیار فرماندهان عالی قرار می‌دادند.

وی با بیان اینکه ۲۲ جلسه خاطرات سردار زارعی را جمع‌آوری کرده‌ایم؛ خاطرنشان کرد: سردار زارعی حق‌خواه، حق‌گو و حق‌طلب بودند و در بیان هیچ چیزی ابایی نداشتند و همه موضوعات را صادقانه بیان کردند که در نوع خود بی‌نظیر است.

نویسنده کتاب «تاریخ شفاهی جنگ الکترونیک» به برخی از موضوعاتی که در کتاب تاریخ شفاهی مرحوم دکتر زارعی مطرح شده اشاره و عنوان کرد: این کتاب یکی از جذاب‌ترین محتواها را دارا است چرا که خلاق و روایت کننده موضوعات از جمله افراد حاضر در صحنه و با ویژگی‌های منحصر به فرد است. کتاب خواستگاه اجتماعی، شرایط کودکی، ماجراهای مبارزات‌شان، شهادت برادرشان در دوران انقلاب، بودند. ایشان هم دانشگاهی شهید تندگویان بودند. آقای زارعی اولین نمازجمعه آبادان بعد از انقلاب را برپا می‌کند و خودشان سخنران پیش از نماز جمعه بودند.

وی با تاکید بر اینکه روایت مرحوم زارعی در این کتب یک روایت کاملاً صادقانه بود، افزود: همه راویان صادق هستند، اما صداقت مرحوم زارعی کاملاً مشهود است؛ ایشان دستاوردهای زیاد این حوزه را متوجه دیگران می‌دانست و کمتر به خودشان پرداختند.

نیازی با بیان اینکه موضوع جنگ الکترونیک یک موضوع پیچیده است، گفت: بنده با اینکه بیست و پنج سال در مخابرات سپاه مسئولیت داشتم، در جریان بسیاری از اطلاعات مرحوم زارعی نبودم و وقتی بازگو می‌کرد، برایم جالب بود. مثلاً در دوران تحریم‌ها و محاصره‌های سیاسی و اقتصادی تیم آقای زارعی و غفاریان توانستند یکی از پیچیده‌ترین سیستم‌های ارتباطی دشمن را در آن زمان نه تنها خنثی کنند، بلکه استفاده سازنده از آن به نفع جنگ تحمیلی داشته باشند.

وی اظهار کرد: تجهیزات سازمانی ناتو که در اختیار حزب بعث بود، توسط زارعی مهندسی معکوس قرار گرفت و تا بعد از سقوط صدام کسی از شکسته شدن آن‌ها اطلاع نداشت که مجاهدت عظیمی بود. ما تلاش کردیم این ماجرا را با جزئیات از ایشان سوال کنیم و در بسیاری از جلسات با اینکه خودشان فرمانده و مسئول عملیات جنگال بودند، اصرار به حضور دیگر نقش آفرینان این عرصه بودند.

وی در پایان گفت: در بسیاری از جلسات، مرحوم زارعی با اینکه فرمانده جنگال بود، ولی در موارد حساس، خود را صاحب‌نظر نمی‌دانست و بحث را به کارشناسان محول می‌کرد. شاید الان غبطه شدید من این باشد که حال او در اواخر عمر مساعد نبود و نتوانست کتاب را بخواند، چرا که شهریورماه نگارش کتاب تمام شد، اما همان زمان به بیماری مبتلا شد و خوانش نهایی کتاب صورت نگرفت.



منبع خبر

مرحوم زارعی حق‌خواه و حق‌طلب بودند بیشتر بخوانید »

«زره» قابلیت بالاتری نسبت به ناوهای موشک انداز قبلی دارد

«زره» قابلیت بالاتری نسبت به ناوهای موشک انداز قبلی دارد



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر سرتیپ محمدحسین دادرس جانشین فرمانده کل ارتش در گفت‌وگویی، در خصوص الحاق تجهیزات دریایی جدید به ناوگان نیروی دریایی اظهار کرد: ناو موشک انداز «زره» نسبت به ناوهای موشک‌اندازی که در گذشته طراحی و ساخته شده از قابلیت عملیاتی بالاتری برخوردار است.

بیشتر بخوانید:

دریای سرخ را مجددا در منطقه گشت دریایی قرار می‌دهیم

وی ضمن تشریح اقدام ارزشمند نیروی دریایی در تغییر کاربری شناور تجاری ناو بندر مکران برای پشتیبانی و حضور مستمر در آب‌های آزاد و اقیانوس‌ها گفت: امروز ارتش در تمامی عرصه‌ها آماده است و توان لازم را جهت پاسخگویی به دشمنان نظام و انقلاب اسلامی را دارد و تجهیزاتی که اخیراً الحاق شده‌اند، بر اقتدار دریایی ما می‌افزایند.

ببینید:

عکس/ الحاق ناو موشک‌انداز «زره» به نیروی دریایی ارتش

جانشین فرمانده کل ارتش با بیان اینکه ارتش در حوزه هواپیمایی تلاش فزاینده‌ای داشته و به یشرفت‌های قابل توجهی دست یافته است، افزود: ما در حوزه پهپادی، موشکی، عرصه دریا و پدافند آمادگی بسیار بالایی داریم و همواره به دنبال افزایش توان در عرصه‌های مختلف هستیم.

امیر سرتیپ دادرس با اشاره به تمرین گسترده پهپادی ارتش که اخیراً در سمنان برگزار شد، گفت: به کارگیری صدها پهپاد در این رزمایش بیانگر توان پهپادی و حرکت بر لبه دانش روز دنیا بود. آنچه که مشاهده شد، یک چارچوب قابل ارائه در محل استقرار پهپادها بود، در حالی که باطن آن متفاوت‌تر و بسیار مستحکم و مطابق با نیازهای شناسایی و عملیاتی است.

وی خاطر نشان کرد: همه سامانه‌های پهپادی ما آماده اجرای مأموریت در مناطق دوردست هستند.

منبع: مهر



منبع خبر

«زره» قابلیت بالاتری نسبت به ناوهای موشک انداز قبلی دارد بیشتر بخوانید »

از ۸ سال جنگ تحمیلی تا جبهه مقاومت؛ افتخارآفرینی جوانان

از ۸ سال جنگ تحمیلی تا جبهه مقاومت؛ افتخارآفرینی جوانان



از ۸ سال جنگ تحمیلی تا جبهه مقاومت؛ افتخارآفرینی جوانان

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، انگار برای تمام شهر آشنا بود. نامش بر سر زبان‌ها می‌گشت و همه در انتظارش بودند تا بیاید، برایشان از حاج عمران بگوید، از عزیزانشان بگوید. که چه شده‌اند؟ کجایند؟ از خانواده هر رزمنده‌ای جویای حال رزمنده‌اش می‌شدی پاسخ یکی بود: «هیچ نمی‌دانیم! منتظریم تا حق‌بین بیاید.» گویی مائده‌ای بود آسمانی تا از خوان نعمتش خوشه‌ای برچینند و دلشان آرام گیرد.

محمدعلی حق‌بین، فرمانده گیلانی که در هشت سال دفاع مقدس حضور داشته است و بعد از آن در جبهه مقاومت از خاطراتی می‌گوید که گاه مثل کوه سنگین و ناراحت کننده است و گاه همانند آب روان بارانی و خنده‌دار. روایت‌هایی از فقدان دوستان عزیزش که آثار روحی و روانی فراوانی برای او داشته، اینکه رویارویی با صحنه‌های سخت و خشن جنگ هشت ساله و مبارزه در آن سال‌ها قدرت ریسک‌پذیری او را بالا برده است و حضور دائمی در لایه‌های مختلف جنگ خاطرات تلخ و شیرینی را برای سردار حق‌بین به ارمغان آورده، در ابتدا تعاریف خاطرات‌اش بی‌معنی جلوه کرده زیرا معتقد است کار ِ برای رضای خدا گفتن ندارد اما اصرار و تشویق اطرافیان و باقی‌ماندگان از جنگ او را بر آن داشته تا خاطراتش را روایت کند.

او این کتاب را متعلق به شهدا می‌داند خصوصاً دو فرمانده شهیدش… و به نقل از خاطره نگار «گیل‌مانا» باید نوشت به‌خاطر آن‌ها که ندیده‌اند و نشنیده‌اند، باید نوشت به خاطر کسانی که نمی‌خواهند ببینند و بشنوند، باید نوشت تا دست فرداها از زیبایی‌ها خالی نماند، باید نوشت به یاد آن مردان و زنان آسمانی که در انبوه خاک مدفون شدند، باید نوشت تا کسانی که ندیده‌اند بدانند. آن‌ها که نبوده‌اند چگونه مجروح شدند، چگونه افتادند و در آخرین لحظات چه گفتند.

نشست نقد و بررسی کتاب «گیل‌مانا» با حضور سردار محمدعلی (ابراهیم) حق‌بین و نویسنده کتاب سیده نساء هاشمیان در خبرگزاری مهر برگزار شد، در ادامه یادها و گفته‌های سردار حق‎‌بین و نساء هاشمیان از نگارش کتاب می‌آید.

از کتاب گیل‌مانا بگویید و اینکه چگونه سیر تکاملی زندگی سردار حق‌بین را در کتاب به تصویر کشیدید؟ با توجه به تمام سختی‌هایی که در طول نگارش کتاب وجود داشت سردار در سوریه بودند، یا در شهر دیگری زندگی می‌کردند چگونه بر این سختی‌ها فائق آمدید و توانستید این کتاب را به سرانجام برسانید؟

سیده نساء هاشمیان: گیل‌مانا یک شاخه گل معطر و زیبایی از باغ پر زیبای دفاع مقدس است و من خدا را شاکرم که توانسته‌ام یک گل را بچینم و این هم از یاری و لطف خداوند بود.

کتاب گیل‌مانا از دالان‌های مختلفی از زندگی سردار را به تصویر می‌کشد و از ابتدای کتاب تمام موضوعات قابل لمس است از ابتدای کتاب متوجه خواهیم شد که کتاب روایتی خشک و خشن از جنگ باشد، بلکه سیر تکاملی سردار در این کتاب به‌خوبی دیده می‌شود، زیرا کمال پروسه تدریجی دارد. مخاطب زمانی‌که این کتاب را می‌خواند قطعاً متوجه خواهد شد که کمال و رشد سردار آنی نبوده است یعنی فقط در عملیات و در طول ۸ سال دفاع مقدس نبوده است بلکه کمال این انسان تدریجی از بدو تولد او شروع شده است و تا ۸ سال دفاع مقدس ادامه پیدا کرده تا رسیده به سوریه و آزادی نبل و الزهرا…

با خوانش این کتاب قطعاً به این تفاسیر خواهیم رسید که تنها انقلابی‌کردن مهم نیست بلکه انقلابی ماندن مهم است و این انقلابی ماندن سردار حق‌بین در کتاب دیده می‌شود. در این کتاب نشان داده می‌شود مسئولیتی که به‌عهده سردار گذاشته‌اند و باورهایی که در ذهنش از شروع جنگ در او شکل گرفته تا به امروز، ادامه دارد و حتی در آن باورها ذوب شده است. این موضوع یعنی این انسان تنها در حرف انقلاب را باور نکرده بلکه باور همچنان در مسیر زندگی‌اش استمرار دارد.

با خوانش این کتاب قطعاً به این تفاسیر خواهیم رسید که تنها انقلابی‌کردن مهم نیست بلکه انقلابی ماندن مهم است و این انقلابی ماندن سردار حق‌بین در کتاب دیده می‌شود. در این کتاب نشان داده می‌شود مسئولیتی که به‌عهده سردار گذاشته‌اند و باورهایی که در ذهن‌اش از شروع جنگ در او شکل گرفته تا به امروز، ادامه دارد و حتی در آن باورها ذوب شده است

آن چیزی که برای من به عنوان نویسنده کتاب و هم به‌عنوان یک مخاطب نشان می‌دهد، این است که وجود یک سرپرست، یک ولی در تربیت یک انسان تا چه اندازه‌ای می‌تواند نقش داشته باشد و در زندگی سردار نوع تربیت پدر او کاملاً تأثیرگذار بوده است. والدین سردار حق‌بین توانسته‌اند نقش الهی و انسانی را به خوبی ایفا کنند و سردار حق‌بین را در دامان خودشان پرورش دهند. با توجه به اینکه با خانواده سردار حق‌بین آشنایی دیرین داشته‌ام به مادر سردار حق‌بین می‌گفتم: «چه شیری به بچه‌هایت داده‌ای؟ که فرزندان خوبی را تحویل جامعه داده‌ای؟»

یکی از مشکلاتم برای نگارش کتاب زمانی بود که می‌خواستم با سردار حق‌بین مصاحبه انجام دهم و خاطراتشان را بگویند. گاهی اوقات در میانه کار بودیم که سردار برای مأموریت‌های چندماهه حتی چندساله به سوریه اعزام می‌شدند و کار ابتر می‌ماند. ضمن اینکه مکان مشخصی برای مصاحبه نداشتم و مجبور بودم که بروم در خانه‌شان بمانم.

در این کتاب بیشتر از خاطره‌نگاری، سعی در واقع‌نگاری شده است، هم خاطره و هم واقعیات در زندگی سردار بیان شده، چگونه مرز میان این دو امر را رعایت کردید؟

هاشمیان: بُعد دیگر این کتاب، به تصویر کشیدن فرهنگ روستاهای گیلان است، البته این فرهنگ در شهر از میان رفته بلکه برای ۳۰ یا ۴۰ سال قبل است (مثلاً جاده‌ها آسفالت نیست، بچه‌ها برای رفتن به مدرسه باید با قایق می‌رفتند…) اما کاملاً زندگی روستایی در شمال ایران به تصویر کشیده شده است. در این کتاب رگه‌هایی از طنز هم وجود دارد. این کتاب مخاطب را گاه می‌خنداند و گاه اشک‌هایش را سرازیر می‌کند.

بارها شده بود که دست از کار کشیدم و گریه کردم حتی بعضی اوقات در بازنویسی‌هایی که خانم رامهرمزی از کتاب داشتند به او می‌گفتم من نمی‌توانم دیگر این قسمت را بخوانم خودتان ادامه آن را انجام بدهید!

در کتاب واقع‌نگاری شده است نه خاطره‌سازی! اما از اصل خاطره هم سعی داشتم خیلی دور نشوم. ساده زیستی در این کتاب به وضوح دیده می‌شود و با ساده زیستن انسان به کمال می‌رسد. رسیدن به کمال و رشد معنوی انسان صرفاً زندگی تجملی نیست. این کتاب ثابت کرده که انسان با داشتن کمترین امکانات هم می‌تواند به رشد و معنویات برسد و به خدا نزدیک‌تر شود.

طراوت عشق و جنگ در هم تنیده و بافته شده است، در این کتاب هم کاملاً این موضوع محسوس است (مثلاً: آن جایی که مادر شهید سلمان اکبری نمی‌تواند از فرزندش جدا شود و جدایی مادر از آغوش فرزند خیلی سخت است، اما سردار با بی‌رحمی بچه را از دامن جدا می‌کند…) من به‌عنوان یک محقق در حد توان انرژی‌ام را گذاشتم.

سردار حق‌بین درباره روایت‌هایتان از ۸ سال دفاع مقدس در کتاب گیل‌مانا بفرمائید تا چه اندازه سعی داشتید از اتفاقات و رویدادهایی بگویید که در ۸ سال جنگ رخ داده یا بیشتر تمایل داشتید از خاطراتی بگویید که بیشتر مرور روزهای باشند که درس‌هایی از آن روزها گرفتید، روزهای خشن و سخت هشت سال دفاع مقدس چگونه به گیل‌مانا تبدیل شدند؟

سردار حق‌بین: ۵ یا ۶ سال پیش بود که خانم هاشمیان پیشنهاد دادند تا این کتاب را به نگارش درآورند و من خیلی علاقه‌مند نبودم اما بعدها به توصیه خانم هاشمیان و برخی از دوستانم، فکر کردم که جنس فعالیت‌های ما در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی تقریباً نزدیک به‌هم است، شاید اسم و رسم من در این کتاب درج شده است اما عموماً رزمندگانی که در دفاع مقدس حضور داشتند همه از این صحنه‌ها و همچنین سخت‌تر از این صحنه‌ها برایشان به‌وجود آمده است. مخاطب با خواندن این نوع کتاب‌ها به‌نوعی قضاوتی در آینده خواهند داشت.

اگر هم کسی این کتاب را بخواند و از جنگ خیلی اطلاعات نداشته باشد احساس می‌کند در روایت این کتاب غلو شده است و باور نمی‌کند اما من تماماً واقعیت‌ها را صادقانه بیان کردم. سعی کردم اصلاً وارد غلوگویی نشوم، هیچ کلمه‌ای را اضافه نگفتم و در برخی جاها روایت را کم کردم زیرا باورش برای مردم بسیار سخت است

این کتاب به قلم و هنر خانم هاشمیان است و من هم با راهنمایی او توضیحات را داده‌ام و این کتاب متولد شد. دوران زندگی بچگی من همانند خیلی‌ها دوران شیطنت بود، خداروشکر که خیلی از آن خاطرات را حذف کرد اگر در کتاب می‌ماند دیگر کسی ما را تحویل نمی‌گرفت. بعد هم وارد عرصه جنگ و دفاع مقدس شدم البته یک سال و چندماه از جنگ گذشته بود و من وارد جنگ شدم. کم‌کم تجربیات باعث شد که به جایی رسیدم که این تکلیف بر ما وارد شد و تلخ و شیرینی‌های زیادی را هم پشت سر گذاشتیم. اگر هم کسی این کتاب را بخواند و از جنگ خیلی اطلاعات نداشته باشد احساس می‌کند در روایت این کتاب غلو شده است و باور نمی‌کند اما من تماماً واقعیت‌ها را صادقانه بیان کردم. سعی کردم اصلاً وارد غلوگویی نشوم، هیچ کلمه‌ای را اضافه نگفتم و در برخی جاها روایت را کم کردم زیرا باورش برای مردم بسیار سخت است.

صحبت‌های خانم هاشمیان درباره شما اینکه در کنار انقلاب کردن انقلابی ماندن هم مهم است و شما در تمامی مراحل زندگی این خصلت را حفظ کردید! این امر چگونه درون شما عمیق‌تر شده و می‌شود؟ با توجه به اینکه هم در ۸ سال دفاع مقدس و هم در جبهه مقاومت هم حضور مستمر داشتید!

سردار حق‌بین: فراز و فرود فراوانی در کتاب وجود دارد که لحظات تلخ و شیرین با هم درآمیخته شده است، اما باید بدانیم روزهای سختی را گذراندیم، مثلاً باید شبی را برای عملیات می‌رفتیم تا سرزمین‌مان را از تصرف عوامل بیگانه خارج کنیم، با توجه به آن شرایط سختی که در دوران ۸ سال دفاع مقدس وجود داشت از دل آن کتاب‌های زیادی در این زمینه چاپ و منتشر شد. که مردم می‌خوانند و می‌گویند که او هم یکی از میلیون‌ها آدمی که در جبهه‌های جنگ و دفاع مقدس حضور داشت. این یک فرمانده از هزاران فرمانده یا سردار حاج قاسم سلیمانی را از ما گرفتند می‌گویند ایشان هم یکی از آن هزاران سربازی که امام‌خمینی (ره) تربیت کرد و باز هم از این افراد هستند و می‌توانند باشند.

این کتاب هدیه‌ای است به تمامی رزمنده‌ها و همه خوبان عالمی که در آن دوران هشت سال دفاع مقدس کمک کردند (مثلاً پیرزنی که در خانه‌ای به تنهایی زندگی می‌کرد مرغ‌اش ۴ تا تخم می‌کرد دوتای آن را برای خود برمی‌داشت دوتای آن را می‌فروخت برای جبهه) این‌ها خیلی ارزشمند است اما در کجای این گونه کتاب‌ها می‌توانیم چنین چیزهایی را بخوانیم؟! ما باید قدردان مردم باشیم، آن‌هایی که در پشت صحنه‌های جبهه جنگ حضور داشتند و شرایط را مدیریت کردند باید به آن پرداخت شود. هر چند خیلی در کتاب به چنین اتفاقاتی خیلی پرداخت نشده است. اما کتاب‌هایی از این دست سندی پر افتخار برای نسلی که انقلاب کرد و انقلاب را تا مرحله‌ای رساند، است. امروز نسل جوانان ما هم افتخار آمیز هستند که می‌توانیم در جبهه مقاومت آن‌ها را ببینیم. این زنجیره از دفاع مقدس تا به امروز «جبهه مقاومت» به هم متصل است و ادامه دارد. سن و سال شهدای دفاع مقدس را اگر بررسی کنیم میانگین ۳۰ سال به پایین بود امروز هم جبهه مقاومت جوانان ما رقم می‌زنند، البته افرادی که در دوران دفاع مقدس هم بودند در جبهه مقاومت هم حضور داشتند اما افتخار بزرگ به پای جوانان سوم و چهارم است.

این کتاب گوشه‌ای از زحمات دوران دفاع مقدس و رزمنده‌ها و مردم خوب‌مان را روایت کرده است، از پدران و مادران شهدا فراوان گفتیم زیرا همه آنان از یک جنس هستند.

اوایل تمایلی به چاپ و انتشار خاطراتتان نداشته‌اید دلیل‌اش چه بود و بعد چگونه راضی شدید که گیل‌مانا متولد شود؟

سردار حق‌بین: من خودم به شخصه علاقه‌ای به چاپ این کتاب نداشتم و اوایل کتاب هم گفته‌ام که اگر هنرنمایی خانم هاشمیان نبود شاید این کتاب به این زیبایی درنمی‌آمد چندین بار که این کتاب را خواندم هم خندیدم و هم گریه کردم زیرا خاطرات مجدد برایم یادآوری شد. صحنه‌هایی در کتاب هست که خیلی سخت بوده و اگر باز هم کتاب را بخواهم بخوانم باز در همان احوالات می‌روم و برایم یادآوری ناراحت‌کننده‌است. در نهایت تصمیم گرفتم که اتفاقات ۸ سال دفاع مقدس را برای آیندگان روایت کنم و به‌نوعی تجربیاتم را در کتابی ثبت و ضبط کنم البته سعی کردم که از روایت خاطرات شخصی اجتناب کنم و بیشتر تجربیات جنگ را عنوان کنم. امیدوارم این تجربیات درسی برای آیندگان باشد و زوایای از جنگ را با گفتن خاطراتم تجسم کنند و برایشان قابل لمس‌تر شود.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، انگار برای تمام شهر آشنا بود. نامش بر سر زبان‌ها می‌گشت و همه در انتظارش بودند تا بیاید، برایشان از حاج عمران بگوید، از عزیزانشان بگوید. که چه شده‌اند؟ کجایند؟ از خانواده هر رزمنده‌ای جویای حال رزمنده‌اش می‌شدی پاسخ یکی بود: «هیچ نمی‌دانیم! منتظریم تا حق‌بین بیاید.» گویی مائده‌ای بود آسمانی تا از خوان نعمتش خوشه‌ای برچینند و دلشان آرام گیرد.

محمدعلی حق‌بین، فرمانده گیلانی که در هشت سال دفاع مقدس حضور داشته است و بعد از آن در جبهه مقاومت از خاطراتی می‌گوید که گاه مثل کوه سنگین و ناراحت کننده است و گاه همانند آب روان بارانی و خنده‌دار. روایت‌هایی از فقدان دوستان عزیزش که آثار روحی و روانی فراوانی برای او داشته، اینکه رویارویی با صحنه‌های سخت و خشن جنگ هشت ساله و مبارزه در آن سال‌ها قدرت ریسک‌پذیری او را بالا برده است و حضور دائمی در لایه‌های مختلف جنگ خاطرات تلخ و شیرینی را برای سردار حق‌بین به ارمغان آورده، در ابتدا تعاریف خاطرات‌اش بی‌معنی جلوه کرده زیرا معتقد است کار ِ برای رضای خدا گفتن ندارد اما اصرار و تشویق اطرافیان و باقی‌ماندگان از جنگ او را بر آن داشته تا خاطراتش را روایت کند.

او این کتاب را متعلق به شهدا می‌داند خصوصاً دو فرمانده شهیدش… و به نقل از خاطره نگار «گیل‌مانا» باید نوشت به‌خاطر آن‌ها که ندیده‌اند و نشنیده‌اند، باید نوشت به خاطر کسانی که نمی‌خواهند ببینند و بشنوند، باید نوشت تا دست فرداها از زیبایی‌ها خالی نماند، باید نوشت به یاد آن مردان و زنان آسمانی که در انبوه خاک مدفون شدند، باید نوشت تا کسانی که ندیده‌اند بدانند. آن‌ها که نبوده‌اند چگونه مجروح شدند، چگونه افتادند و در آخرین لحظات چه گفتند.

نشست نقد و بررسی کتاب «گیل‌مانا» با حضور سردار محمدعلی (ابراهیم) حق‌بین و نویسنده کتاب سیده نساء هاشمیان در خبرگزاری مهر برگزار شد، در ادامه یادها و گفته‌های سردار حق‎‌بین و نساء هاشمیان از نگارش کتاب می‌آید.

از کتاب گیل‌مانا بگویید و اینکه چگونه سیر تکاملی زندگی سردار حق‌بین را در کتاب به تصویر کشیدید؟ با توجه به تمام سختی‌هایی که در طول نگارش کتاب وجود داشت سردار در سوریه بودند، یا در شهر دیگری زندگی می‌کردند چگونه بر این سختی‌ها فائق آمدید و توانستید این کتاب را به سرانجام برسانید؟

سیده نساء هاشمیان: گیل‌مانا یک شاخه گل معطر و زیبایی از باغ پر زیبای دفاع مقدس است و من خدا را شاکرم که توانسته‌ام یک گل را بچینم و این هم از یاری و لطف خداوند بود.

کتاب گیل‌مانا از دالان‌های مختلفی از زندگی سردار را به تصویر می‌کشد و از ابتدای کتاب تمام موضوعات قابل لمس است از ابتدای کتاب متوجه خواهیم شد که کتاب روایتی خشک و خشن از جنگ باشد، بلکه سیر تکاملی سردار در این کتاب به‌خوبی دیده می‌شود، زیرا کمال پروسه تدریجی دارد. مخاطب زمانی‌که این کتاب را می‌خواند قطعاً متوجه خواهد شد که کمال و رشد سردار آنی نبوده است یعنی فقط در عملیات و در طول ۸ سال دفاع مقدس نبوده است بلکه کمال این انسان تدریجی از بدو تولد او شروع شده است و تا ۸ سال دفاع مقدس ادامه پیدا کرده تا رسیده به سوریه و آزادی نبل و الزهرا…

با خوانش این کتاب قطعاً به این تفاسیر خواهیم رسید که تنها انقلابی‌کردن مهم نیست بلکه انقلابی ماندن مهم است و این انقلابی ماندن سردار حق‌بین در کتاب دیده می‌شود. در این کتاب نشان داده می‌شود مسئولیتی که به‌عهده سردار گذاشته‌اند و باورهایی که در ذهنش از شروع جنگ در او شکل گرفته تا به امروز، ادامه دارد و حتی در آن باورها ذوب شده است. این موضوع یعنی این انسان تنها در حرف انقلاب را باور نکرده بلکه باور همچنان در مسیر زندگی‌اش استمرار دارد.

با خوانش این کتاب قطعاً به این تفاسیر خواهیم رسید که تنها انقلابی‌کردن مهم نیست بلکه انقلابی ماندن مهم است و این انقلابی ماندن سردار حق‌بین در کتاب دیده می‌شود. در این کتاب نشان داده می‌شود مسئولیتی که به‌عهده سردار گذاشته‌اند و باورهایی که در ذهن‌اش از شروع جنگ در او شکل گرفته تا به امروز، ادامه دارد و حتی در آن باورها ذوب شده است

آن چیزی که برای من به عنوان نویسنده کتاب و هم به‌عنوان یک مخاطب نشان می‌دهد، این است که وجود یک سرپرست، یک ولی در تربیت یک انسان تا چه اندازه‌ای می‌تواند نقش داشته باشد و در زندگی سردار نوع تربیت پدر او کاملاً تأثیرگذار بوده است. والدین سردار حق‌بین توانسته‌اند نقش الهی و انسانی را به خوبی ایفا کنند و سردار حق‌بین را در دامان خودشان پرورش دهند. با توجه به اینکه با خانواده سردار حق‌بین آشنایی دیرین داشته‌ام به مادر سردار حق‌بین می‌گفتم: «چه شیری به بچه‌هایت داده‌ای؟ که فرزندان خوبی را تحویل جامعه داده‌ای؟»

یکی از مشکلاتم برای نگارش کتاب زمانی بود که می‌خواستم با سردار حق‌بین مصاحبه انجام دهم و خاطراتشان را بگویند. گاهی اوقات در میانه کار بودیم که سردار برای مأموریت‌های چندماهه حتی چندساله به سوریه اعزام می‌شدند و کار ابتر می‌ماند. ضمن اینکه مکان مشخصی برای مصاحبه نداشتم و مجبور بودم که بروم در خانه‌شان بمانم.

در این کتاب بیشتر از خاطره‌نگاری، سعی در واقع‌نگاری شده است، هم خاطره و هم واقعیات در زندگی سردار بیان شده، چگونه مرز میان این دو امر را رعایت کردید؟

هاشمیان: بُعد دیگر این کتاب، به تصویر کشیدن فرهنگ روستاهای گیلان است، البته این فرهنگ در شهر از میان رفته بلکه برای ۳۰ یا ۴۰ سال قبل است (مثلاً جاده‌ها آسفالت نیست، بچه‌ها برای رفتن به مدرسه باید با قایق می‌رفتند…) اما کاملاً زندگی روستایی در شمال ایران به تصویر کشیده شده است. در این کتاب رگه‌هایی از طنز هم وجود دارد. این کتاب مخاطب را گاه می‌خنداند و گاه اشک‌هایش را سرازیر می‌کند.

بارها شده بود که دست از کار کشیدم و گریه کردم حتی بعضی اوقات در بازنویسی‌هایی که خانم رامهرمزی از کتاب داشتند به او می‌گفتم من نمی‌توانم دیگر این قسمت را بخوانم خودتان ادامه آن را انجام بدهید!

در کتاب واقع‌نگاری شده است نه خاطره‌سازی! اما از اصل خاطره هم سعی داشتم خیلی دور نشوم. ساده زیستی در این کتاب به وضوح دیده می‌شود و با ساده زیستن انسان به کمال می‌رسد. رسیدن به کمال و رشد معنوی انسان صرفاً زندگی تجملی نیست. این کتاب ثابت کرده که انسان با داشتن کمترین امکانات هم می‌تواند به رشد و معنویات برسد و به خدا نزدیک‌تر شود.

طراوت عشق و جنگ در هم تنیده و بافته شده است، در این کتاب هم کاملاً این موضوع محسوس است (مثلاً: آن جایی که مادر شهید سلمان اکبری نمی‌تواند از فرزندش جدا شود و جدایی مادر از آغوش فرزند خیلی سخت است، اما سردار با بی‌رحمی بچه را از دامن جدا می‌کند…) من به‌عنوان یک محقق در حد توان انرژی‌ام را گذاشتم.

سردار حق‌بین درباره روایت‌هایتان از ۸ سال دفاع مقدس در کتاب گیل‌مانا بفرمائید تا چه اندازه سعی داشتید از اتفاقات و رویدادهایی بگویید که در ۸ سال جنگ رخ داده یا بیشتر تمایل داشتید از خاطراتی بگویید که بیشتر مرور روزهای باشند که درس‌هایی از آن روزها گرفتید، روزهای خشن و سخت هشت سال دفاع مقدس چگونه به گیل‌مانا تبدیل شدند؟

سردار حق‌بین: ۵ یا ۶ سال پیش بود که خانم هاشمیان پیشنهاد دادند تا این کتاب را به نگارش درآورند و من خیلی علاقه‌مند نبودم اما بعدها به توصیه خانم هاشمیان و برخی از دوستانم، فکر کردم که جنس فعالیت‌های ما در دفاع مقدس و انقلاب اسلامی تقریباً نزدیک به‌هم است، شاید اسم و رسم من در این کتاب درج شده است اما عموماً رزمندگانی که در دفاع مقدس حضور داشتند همه از این صحنه‌ها و همچنین سخت‌تر از این صحنه‌ها برایشان به‌وجود آمده است. مخاطب با خواندن این نوع کتاب‌ها به‌نوعی قضاوتی در آینده خواهند داشت.

اگر هم کسی این کتاب را بخواند و از جنگ خیلی اطلاعات نداشته باشد احساس می‌کند در روایت این کتاب غلو شده است و باور نمی‌کند اما من تماماً واقعیت‌ها را صادقانه بیان کردم. سعی کردم اصلاً وارد غلوگویی نشوم، هیچ کلمه‌ای را اضافه نگفتم و در برخی جاها روایت را کم کردم زیرا باورش برای مردم بسیار سخت است

این کتاب به قلم و هنر خانم هاشمیان است و من هم با راهنمایی او توضیحات را داده‌ام و این کتاب متولد شد. دوران زندگی بچگی من همانند خیلی‌ها دوران شیطنت بود، خداروشکر که خیلی از آن خاطرات را حذف کرد اگر در کتاب می‌ماند دیگر کسی ما را تحویل نمی‌گرفت. بعد هم وارد عرصه جنگ و دفاع مقدس شدم البته یک سال و چندماه از جنگ گذشته بود و من وارد جنگ شدم. کم‌کم تجربیات باعث شد که به جایی رسیدم که این تکلیف بر ما وارد شد و تلخ و شیرینی‌های زیادی را هم پشت سر گذاشتیم. اگر هم کسی این کتاب را بخواند و از جنگ خیلی اطلاعات نداشته باشد احساس می‌کند در روایت این کتاب غلو شده است و باور نمی‌کند اما من تماماً واقعیت‌ها را صادقانه بیان کردم. سعی کردم اصلاً وارد غلوگویی نشوم، هیچ کلمه‌ای را اضافه نگفتم و در برخی جاها روایت را کم کردم زیرا باورش برای مردم بسیار سخت است.

صحبت‌های خانم هاشمیان درباره شما اینکه در کنار انقلاب کردن انقلابی ماندن هم مهم است و شما در تمامی مراحل زندگی این خصلت را حفظ کردید! این امر چگونه درون شما عمیق‌تر شده و می‌شود؟ با توجه به اینکه هم در ۸ سال دفاع مقدس و هم در جبهه مقاومت هم حضور مستمر داشتید!

سردار حق‌بین: فراز و فرود فراوانی در کتاب وجود دارد که لحظات تلخ و شیرین با هم درآمیخته شده است، اما باید بدانیم روزهای سختی را گذراندیم، مثلاً باید شبی را برای عملیات می‌رفتیم تا سرزمین‌مان را از تصرف عوامل بیگانه خارج کنیم، با توجه به آن شرایط سختی که در دوران ۸ سال دفاع مقدس وجود داشت از دل آن کتاب‌های زیادی در این زمینه چاپ و منتشر شد. که مردم می‌خوانند و می‌گویند که او هم یکی از میلیون‌ها آدمی که در جبهه‌های جنگ و دفاع مقدس حضور داشت. این یک فرمانده از هزاران فرمانده یا سردار حاج قاسم سلیمانی را از ما گرفتند می‌گویند ایشان هم یکی از آن هزاران سربازی که امام‌خمینی (ره) تربیت کرد و باز هم از این افراد هستند و می‌توانند باشند.

این کتاب هدیه‌ای است به تمامی رزمنده‌ها و همه خوبان عالمی که در آن دوران هشت سال دفاع مقدس کمک کردند (مثلاً پیرزنی که در خانه‌ای به تنهایی زندگی می‌کرد مرغ‌اش ۴ تا تخم می‌کرد دوتای آن را برای خود برمی‌داشت دوتای آن را می‌فروخت برای جبهه) این‌ها خیلی ارزشمند است اما در کجای این گونه کتاب‌ها می‌توانیم چنین چیزهایی را بخوانیم؟! ما باید قدردان مردم باشیم، آن‌هایی که در پشت صحنه‌های جبهه جنگ حضور داشتند و شرایط را مدیریت کردند باید به آن پرداخت شود. هر چند خیلی در کتاب به چنین اتفاقاتی خیلی پرداخت نشده است. اما کتاب‌هایی از این دست سندی پر افتخار برای نسلی که انقلاب کرد و انقلاب را تا مرحله‌ای رساند، است. امروز نسل جوانان ما هم افتخار آمیز هستند که می‌توانیم در جبهه مقاومت آن‌ها را ببینیم. این زنجیره از دفاع مقدس تا به امروز «جبهه مقاومت» به هم متصل است و ادامه دارد. سن و سال شهدای دفاع مقدس را اگر بررسی کنیم میانگین ۳۰ سال به پایین بود امروز هم جبهه مقاومت جوانان ما رقم می‌زنند، البته افرادی که در دوران دفاع مقدس هم بودند در جبهه مقاومت هم حضور داشتند اما افتخار بزرگ به پای جوانان سوم و چهارم است.

این کتاب گوشه‌ای از زحمات دوران دفاع مقدس و رزمنده‌ها و مردم خوب‌مان را روایت کرده است، از پدران و مادران شهدا فراوان گفتیم زیرا همه آنان از یک جنس هستند.

اوایل تمایلی به چاپ و انتشار خاطراتتان نداشته‌اید دلیل‌اش چه بود و بعد چگونه راضی شدید که گیل‌مانا متولد شود؟

سردار حق‌بین: من خودم به شخصه علاقه‌ای به چاپ این کتاب نداشتم و اوایل کتاب هم گفته‌ام که اگر هنرنمایی خانم هاشمیان نبود شاید این کتاب به این زیبایی درنمی‌آمد چندین بار که این کتاب را خواندم هم خندیدم و هم گریه کردم زیرا خاطرات مجدد برایم یادآوری شد. صحنه‌هایی در کتاب هست که خیلی سخت بوده و اگر باز هم کتاب را بخواهم بخوانم باز در همان احوالات می‌روم و برایم یادآوری ناراحت‌کننده‌است. در نهایت تصمیم گرفتم که اتفاقات ۸ سال دفاع مقدس را برای آیندگان روایت کنم و به‌نوعی تجربیاتم را در کتابی ثبت و ضبط کنم البته سعی کردم که از روایت خاطرات شخصی اجتناب کنم و بیشتر تجربیات جنگ را عنوان کنم. امیدوارم این تجربیات درسی برای آیندگان باشد و زوایای از جنگ را با گفتن خاطراتم تجسم کنند و برایشان قابل لمس‌تر شود.



منبع خبر

از ۸ سال جنگ تحمیلی تا جبهه مقاومت؛ افتخارآفرینی جوانان بیشتر بخوانید »

سلیمانی جلوی آمریکا کوتاه نمی‌آمد/ ایده حاج قاسم برای ارتش سوریه

سلیمانی جلوی آمریکا کوتاه نمی‌آمد/ ایده حاج قاسم برای ارتش سوریه


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، متولد سال ۱۳۲۷ در روستای مهدی‌آباد شیراز است، با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران، پیش از آنکه سپاه استان فارس تشکیل شود، حکم تأسیس سپاه نورآباد را از جواد منصوری اولین فرمانده سپاه دریافت کرد و با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از جوانان نورآباد عازم خوزستان شدو پس از آن مسئول محور آبادان شد. با تشکیل تیپ‌های سپاه، تیپ امام حسن مجتبی (ع) به‌فرماندهی وی تشکیل شد و پس از آن به قرارگاه فتح رفت.

سردار محمدجعفر اسدی در سال ۱۳۶۱ فرماندهی تیپ ۳۳ المهدی (عج) را به‌عهده گرفت و تا پایان جنگ فرمانده این یگان ماند. او پس از جنگ به‌مدت ۴ سال فرمانده لشکر ۳۱ عاشورا و سپاه پنجم باقرالعلوم (ع) در شمال‌غرب کشور بود. وی پس از آن به ستاد کل سپاه رفت و به‌مدت یک سال معاون بازرسی سپاه شد. او همچنین ۶ سال فرمانده لشکر ۱۹ فجر استان فارس شد و پس از آن به تهران آمد و به جانشینی فرماندهی نیروی زمینی منصوب شد. او پس از ۶ سال جانشینی فرماندهی نیرو، به ستاد کل نیروهای مسلح رفت و به‌مدت ۳ سال جانشین بازرسی ستاد کل شد.

سردار اسدی در تیرماه سال ۸۷ با حکم فرمانده معظم کل قوا به سمت فرماندهی نیروی زمینی سپاه منصوب شد و تا اردیبهشت سال ۸۸، عهده‌دار این مسئولیت بود. سپس به ستاد کل نیروهای مسلح رفت و پس از آن برای چند سال در لبنان و سوریه حضور یافت و حتی فرماندهی نیروهای ایرانی در سوریه را نیز به‌عهده گرفت. او اکنون معاون بازرسی قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا (ص) است.

سردار محمدجعفر اسدی در باره چگونگی آشنایی‌اش با حاج قاسم سلیمانی می‌گوید: آشنایی من و قاسم به دوران جنگ تحمیلی برمی گردد. قاسم سلیمانی در همان روزها اول جنگ موظف شد تیپی به نام تیپ ۴۱ ثارالله تشکیل دهد، در آن زمان پیش ما آمد و امکاناتی را طلب کرد، ما هم به ایشان کمک کردیم. رفاقت ما از سال ۶۱ شروع شد. بعداً که ما تیپ ۳۳ المهدی را از برادر آقای فضلی تحویل گرفتم در همه عملیات‌ها در کنار قاسم عمل می‌کردیم، یعنی هم لشکر ۳۳ المهدی و هم لشکر ۴۱ ثارالله در کنار هم عمل می‌کردند و در یک نامه‌ای هم امیر شمخانی ما را تشویق کردند.

وی ادامه داد: ما بعد از آن به تبریز رفتیم و در لشکر ۳۱ عاشورا در خدمت برادران آذربایجانی بودیم و بعد از آن در لشکر ۱۵ فجر در خدمت برادران استان فارس بودیم و بعد از آن هم ما و هم برادر عزیزمان سردار سلیمانی به تهران آمدیم. ایشان فرمانده نیروی قدس شدند و بنده هم جانشین نیروی زمینی که در آن زمان فرمانده آن سردار جعفری بود، شدم. من تقریباً بعد از یک ماه به آقای سلیمانی در نیروی قدس سر زدم و برای اولین بار دیدم که پشت میز نشسته‌اند، خندیدم و گفتم؛ قاسم پشت میز نشین شده! گفت: من به حول و قوه الهی برنامه ۲۰ سال آینده را برای نیروی قدس نوشته‌ام و هفته آینده به دنبال اجرای آن می‌روم و دیگر ندیدم که پشت میز باشد، همیشه در میدان و دنبال عملیات بود.

سردار اسدی درباره چگونگی همکاری با سپهبد سلیمانی در مأموریت‌های برون مرزی نیروی قدس سپاه نیز گفت: قاسم بعد از چند سال من را صدا زد و گفت که به کمک ما بیا و به مدت سه سال از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در خدمت ایشان در لبنان، سوریه و فلسطین بودیم و بعد به ایران آمدیم و مسئولیت را تحویل برادر عزیزمان آقای پاکپور دادیم. دوباره ایشان ما را خواست که آقای همدانی آنجا تنهاست شما باید بیایید کمک کنید دو سال هم در درگیری‌های سوریه در خدمت ایشان بودیم. در آزادسازی حلب، پس گرفتن نبل الزهرا از دست مسلحین در عملیات‌های مختلف در خدمت ایشان بودیم.

مشروح این گفتگو به شرح زیر است:

آشنایی شما با حاج قاسم سلیمانی به چه زمانی باز می‌گردد؟

آشنایی من و قاسم به دوران جنگ تحمیلی برمی گردد. در دوران دفاع مقدس از سراسر کشور برادران پاسدار و نیروهای مردمی و بسیجی به جبهه‌ها آمده و در مقابل دشمنی که قریب ۱۷ هزار کیلومتر از کشور ما را غصب کرده بودند، خط تشکیل دادیم. زمانی که در کنار ارتش جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتیم بنا شد که یگان‌هایی شبیه به آنها داشته باشیم و ابتدا تیپ تشکیل دادیم و تیپ‌ها را با شماره و اسم نامگذاری کردیم مثل تیپ ۸ نجف و تیپ ۳۳ المهدی.

آقای قاسم سلیمانی نیز در همان روزها موظف شد تیپی به نام تیپ ۴۱ ثارالله تشکیل دهد، در آن زمان پیش ما آمد و امکاناتی را طلب کرد، ما هم به ایشان کمک کردیم. رفاقت ما از سال ۶۱ شروع شد. بعداً که ما تیپ ۳۳ المهدی را از برادر آقای فضلی تحویل گرفتم در همه عملیات‌ها در کنار قاسم عمل می‌کردیم، یعنی هم لشکر ۳۳ المهدی و هم لشکر ۴۱ ثارالله در کنار هم عمل می‌کردند و در یک نامه‌ای هم امیر شمخانی ما را تشویق کردند.

این داستان آشنایی ما با برادر عزیزمان سردار سلیمانی بود. ما بعد از آن به تبریز رفتیم و در لشکر ۳۱ عاشورا در خدمت برادران آذربایجانی بودیم و بعد از آن در لشکر ۱۵ فجر در خدمت برادران استان فارس بودیم و بعد از آن هم ما و هم برادر عزیزمان سردار سلیمانی به تهران آمدیم. ایشان فرمانده نیروی قدس شدند و بنده هم جانشین نیروی زمینی که در آن زمان فرمانده آن سردار جعفری بود، شدم.

من تقریباً بعد از یک ماه به آقای سلیمانی در نیروی قدس سر زدم و برای اولین بار دیدم که پشت میز نشسته‌اند، خندیدم و گفتم: قاسم پشت میز نشین شده! گفت: من به حول و قوه الهی برنامه ۲۰ سال آینده را برای نیروی قدس نوشته‌ام و هفته آینده به دنبال اجرای آن می‌روم. و دیگر ندیدم که پشت میز باشد، همیشه در میدان و دنبال عملیات بود.

چه شد که در سوریه مجدداً با حاج قاسم همکاری کردید؟

قاسم بعد از چند سال من را صدا زد و گفت که به کمک ما بیا و به مدت سه سال از ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در خدمت ایشان در لبنان، سوریه و فلسطین بودیم و بعد به ایران آمدیم و مسئولیت را تحویل برادر عزیزمان آقای پاکپور دادیم. دوباره ایشان ما را خواست که آقای همدانی آنجا تنهاست شما باید بیایید کمک کنید دو سال هم در درگیری‌های سوریه در خدمت ایشان بودیم. در آزادسازی حلب، پس گرفتن نبل الزهرا از دست مسلحین در عملیات‌های مختلف در خدمت ایشان بودیم.

برای تشکیل دفاع وطنی در سوریه و حشد الشعبی در عراق چه اقداماتی انجام دادید و چه راهبردی به کار گرفتید؟

یک تجربه بسیار ارزشمند که ما در دوران دفاع مقدس کسب کردیم بسیج مردمی بود که بسیار در هشت سال دفاع مقدس مؤثر و مفید واقع شد. سال اولی که در سوریه جنگ را تحمیل کردند نه ارتش سوریه و نه حتی آقای بشار اسد قائل به استفاده از نیروی مردمی نبودند و می‌گفتند ارتشی درست شده و ارتش باید این کارها را انجام دهد و این تجربه تقریباً یک سال طول کشید تا در سوریه پیاده شود، یعنی زمانی که برادر شهید بزرگوارمان آقای همدانی بود و آنها به سختی قبول کردند و بعد از آن خیلی به آنها مزه کرد و «دفاع وطنی» در سوریه شکل گرفت.

در ایران هم سردار سلیمانی نیروهای داوطلب از برادران افغانستانی، پاکستانی، عراقی، لبنانی و ایرانی را که مایل بودند به سوریه بیایند را جمع و تقریباً چند ارتش در سوریه درست شد که یکی از آنها دفاع وطنی بود که از خود مردم سوریه تشکیل شده بود و ارتشی نیز توسط برادران حزب الله لبنان و ارتشی از برادران عراقی و افغانستانی و سایر کشورها تشکیل شد و در نگهداری از دولت قانونی سوریه بسیار مؤثر و مفید بود.

مسائلی درباره حضور فاطمیون در سوریه و اینکه ایران هم از آنها حمایت کرده مطرح می‌شود، فاطمیون چه کسانی بودند؟ چرا به سوریه آمده بودند؟

دشمن تلاش می‌کند سرمایه‌های ما را مسئله دار کند. ما در این چهل سال بخصوص در دوران دفاع مقدس دوست و دشمن خود را خیلی خوب شناختیم و متوجه شدیم که باید روی پای خود بایستیم.

ما توانستیم از دوستان خود مانند فاطمیون و زینبیون و کسانی که داوطلب بودند کمک بگیریم، کسی نمی‌آید برای دو قِران جان خود را به خطر بیندازد مگر اینکه آدم متعهد و دینداری باشد و بگوید من برای دفاع از مظلوم و مقابله با ظالم در سوریه می جنگم و ما هم باید خرج خانواده اش را بدهیم، این طور نیست که بگوییم این فرد برای پول به جبهه جنگ آمده؛ خیر، این طور نیست و هیچکس برای پول به سوریه نرفته است، اینها کسانی بودند که در ایران بودند و داوطلبانه به آنجا آمدند و خواستند که به مظلوم در مقابل ظالم کمک کنند.

حاج قاسم چه ویژگی‌ها و شخصیتی داشت که در افغانستان، ایران، عراق، سوریه و سایر کشورها چهره‌ای محبوب و دوست داشتنی است؟

حاج قاسم بسیار تیزهوش، شجاع و فداکار بود و مسائل را خوب می‌فهمید

حاج قاسم اولین مشخصه اش این بود که بسیار تیزهوش بود و مسائل را بسیار خوب می‌فهمید، برنامه ریزی خوبی برای مسائل داشت. دومین مشخصه ایشان این بود که بسیار شجاع بود، از چیزی نمی‌ترسید و نگران چیزی نبود و بسیار فداکار بود، از جان خود و از زندگی خود مایه می‌گذاشت. او بسیار مؤدب بود حتی در مقابل بچه بسیار مؤدبانه برخورد می‌کرد و این ادب سبب شده بود در دل همه جا باز کند.

قاسم اهل حکمت بود و کارهای خود را با حکمت انجام می‌داد. اخلاصی که در وجود ایشان بود بی نظیر بود، مخلصانه در همه کارها وارد می‌شد و این کارها به دل می‌نشست و همه از اخلاص ایشان رضایت داشتند. طبق فرمایشات اخیر مقام معظم رهبری این مشخصات مشخصه یک ایرانی است، همه ایرانی‌ها باهوش، شجاع و مخلص هستند و ایشان یک ایرانی مؤمن و متدین بود.

شما دیدید که در زمان تشییع ایشان صغیر و کبیر، چپ و راست همه و همه آمدند و اگر ایشان را به تبریز می‌بردند همین اتفاقی که در تهران، قم، مشهد و کرمان افتاد در آنجا هم می‌افتاد هر استانی که ایشان را می‌بردند همین اتفاق می‌افتاد و این به خاطر اخلاص حاج قاسم بود، قاسم مخلصانه در این چهل سال زحمت کشید.

دلیل حضور مستشاری ایران برای مقابله با گروه‌های تروریستی و تکفیری در سوریه و عراق چه بود و اینکه آیا واقعاً گروه‌های تروریستی با توجه به شناختی که شما دارید قصد ورود و آسیب زدن به ایران را داشتند؟

شک نکنید هر اتفاقی اطراف کشور ما می‌افتد برای ایران است

هر اتفاقی که اطراف کشور ما می‌افتد در این چهل سال شک نکنید برای ایران است، هدف از ورود به افغانستان، عراق، سوریه و کشورهای اطراف ما ورود به ایران است، چون هدف اصلی استکبار جهانی این است یک کسی پیدا شده در این کره خاکی که زیر بلیط هیچ کسی نیست.

در گذشته کشورهای روی کره زمین به دو قسمت تقسیم شده بود، می‌گفتند فلان کشور شرقی و فلان کشور غربی است، سلاح خود را از غرب می‌آورد، آموزش را از غرب می‌گرفت، دیپلمات‌ها همه غربی بودند و دستورات را از غرب می‌گرفتند و زیر بلیط غرب بودند و یا شرقی بودند.

شما در کره زمین کشوری پیدا نمی‌کردید که نه شرقی باشد و نه غربی چه برسد به یک گاو شیرده که از اول غربی بوده مثل عربستان. حجاز از اول یک گاو شیرده بوده برای غرب، کشور ما هم بزرگترین گاو شیرده برای آمریکا بود، یعنی یک روزی آمریکایی‌ها ما را کدخدای منطقه برای خود می‌دانستند، آنها خان و ما کدخدا بودیم؛ اما یک دفعه با آمدن امام راحل همه برنامه‌هایشان خراب شد، کشوری می‌خواست مستقل باشد نه غربی و شرقی، هم شرق و هم غرب به کشور ما حمله کرد و در جنگی که بر علیه ما شد می‌بینید که یک جنگ جهانی بود که آمریکا، انگلیس، فرانسه، شوروی و… همه بر علیه ما بودند، دلیلشان هم این بود که ما خواستیم مستقل باشیم و هیچکس فکر نمی‌کرد که ما بتوانیم حتی برای شش ماه مستقل باشیم.

حالا آمریکایی‌ها می‌گویند ما داعش را ساختیم اما بعضی‌ها می‌گویند نه، خود آمریکا پول داعش را داده و اقرار به ساخت آن کرده است اما عده‌ای احمق می‌گویند نه این طور نیست، در حالی که همه اینها بر علیه جمهوری اسلامی ایران ساخته شد و ایران توانست در این چهل سال در مقابل آنها قد علم کند و الحمدلله توفیقات زیادی داشته است. یکی از توفیقات ما سردار سلیمانی بود که در دنیا به چنین انسان شجاع و باهوشی که در مقابل استکبار ایستاده افتخار می‌کنند.

داعش، جبهة النصره و سایر گروه‌ها با اعتقادات مردم کار داشتند همه حرف از دین می‌زدند، زمان شلیک الله اکبر می‌گفتند و گمان می‌کردند که به بهشت می‌روند، در این شرایط مسموم که تشخیص حق و باطل سخت است چه راهبردی از سوی جمهوری اسلامی ایران و حاج قاسم انتخاب شد که توانست معدلات را عوض کند؟

الحمدلله ما تاریخی بسیار غنی داریم از ۱۴۰۰ سال پیش با همین شرایط رو به رو بودیم، شما می‌بینید که امیرالمومنین در یک سو و معاویه در سوی دیگر بود، هر دوی آنها قرآن می‌خواندند و استناد به قرآن می‌کردند، وقت اذان ظهر لشکری به نماز ایستاده و در آن سوی میدان هم لشکر نماز می‌خواند، حالا کدام برحق و کدام باطل است؟

در جنگ جمل شخصی نزد امیرالمومنین (ع) آمده و می‌گوید: یادتان هست در فلان جنگ من و شما بودیم طلحه و زبیر هم بودند و این کارها را انجام دادند و یکی، یکی وقایع را یاد آوری می‌کند و می‌گوید حالا شما بفرمائید که حق با چه کسی است؟ حق با شماست و یا اینها؟ امیرالمومنین (ع) می‌فرماید: اشتباه شما این است که می‌خواهید از راه افراد حق را بشناسید، خیر شما باید اول حق را بشناسید و افراد را با حق محک بزنید.

امروز هم کسانی هستند که سر می‌برند اما شب‌ها نماز شب می‌خوانند و احساس می‌کنند که به بهشت می‌روند، اینها را آمریکا ساخته است. همه ترورهایی که در کشور ما توسط منافقین انجام شد هدفشان چه بود، گفتند به بهشت می‌رویم و همه دیدید که چطور در بغل آمریکا و اسرائیل غلطیدند و ایادی آنها شدند.

آمریکا امروز سمبل همه فسادهای روی کره زمین و شیطان بزرگ است و طوله آن در منطقه اسرائیل است و نتیجه آن را می‌بینید اینها آمدند از سنخ ما یعنی رافضی‌ها استفاده کردند و یک سری از افراد که نمی‌دانند فریب خوردند. بسیاری از افرادی که در مقابل ما هستند به اصطلاح خود برای رضای خدا کار می‌کنند اما پشت آنها آمریکا، اسرائیل و فرانسه است، آنها دارند تلاش می‌کنند که از سنخ ما به جان ما بیندازند چون خودشان عرضه این کارها را ندارند و از این موضوع استفاده کردند.

آمریکا در منطقه ما و از طریق رسانه هزینه زیادی کرده تا مردم نتوانند درست تصمیم بگیرند، به نظر شما چطور شد که جمهوری اسلامی ایران توانست در منطقه نفوذ پیدا کند و توطئه‌های آمریکا را شکست بدهد؟

همانطور که حضرت آقا فرمودند فرهنگ ایران یک فرهنگ غنی است و با اسلامی که ما داریم دنیا توان مقابله با آن را ندارد. شما مصر را ببینید بعد از ۸۰ سال انقلابشان پیروز شد، اخوان المسلمین بیشتر از ۸۰ سال شکنجه شدند، شهید دادند، زندان رفتند تا انقلابشان پیروز شد اما ظرف یک سال تمام شد، چرا ما بعد از چهل سال داریم راه خود را ادامه می‌دهیم، رمز پیروزی ما ولایت فقیه است.

امام فرمودند اگر می‌خواهید به کشورتان آسیب نرسد پشتیبان ولایت فقیه باشید ما این رمز را باید همه جا داشته باشیم. آقای ترامپ وقتی آمد خودش اقرار کرد که ما بیش از ۷ تریلیارد پول در منطقه خرج کردیم و به عراق آمدیم اما می‌بینید که رئیس جمهور آمریکا بعد از این همه هزینه و نیرو به صورت شبانه و با چراغ خاموش در یک پادگان نظامی می‌نشیند ولی مسئولین ما در عراق به صورت آشکار در رفت و آمد هستند، زیارت می‌روند و جلسه می‌گذارند همه اینها نشان می‌دهد که آنها شکست خورده و ما پیروز شده‌ایم و رمز این پیروزی ولایت فقیه و اخلاص فرماندهان ماست.

به نظر شما چه شد که آمریکایی‌ها پذیرفتند که خودشان شخصاً وارد صحنه شوند و حاج قاسم را که در یک سفر رسمی به سر می‌برد و به آن شکل به شهادت برساندند؟

ما نفی نمی‌کنیم که آمریکایی‌ها ابزار و امکانات دارند، آنها ابزار و امکانات وسیعی دارند، سالیان سال دنیا را غارت کردند و سرمایه گذاری کردند، چندین ناو هواپیمابر، ناو لجستیکی، ناو هلیکوپتر بر ساختند و کشور و نیروهای مسلحشان را دریا پایه کردند یعنی از آن طرف اقیانوس می‌توانند ارتش را بردارند و در این طرف اقیانوس بجنگند.

چندین سال است که آمریکایی‌ها در این منطقه هستند؛ در عراق، کویت، یمن، امارات و حجاز پایگاه‌های زیادی ساختند، آیا برای کسی که این همه امکانات دارد اینکه یک شخص را در یک شب تاریک در یک گوشه‌ای گیر بیاورند و او را شهید کنند کار سختی است؟! ترور حاج قاسم و همراهانش به این شکل که رخ داد یک کار بسیار پست است، برای کسی که این‌طور ادعای قدرت می‌کند کاری است که از جهت نظامی هیچ قیمتی ندارد.

آمریکا قاسم سلیمانی را زد که در گلویش گیر کرده بود؛ نه اهل سازش بود نه از مقابله با شیطان بزرگ دست بر می‌داشت. آمریکا این عمل زشت را انجام داد اگر مرد بود اعلام جنگ می‌کرد و می‌دید که چطور قاسم با آنها می‌جنگید، آمریکایی‌ها کار مهمی نکردند و تلافی این کار هم خواهد شد.

شما چه زمانی از شهادت حاج قاسم مطلع شدید، کجا بودید و در این یک سال چه بر شما گذشت؟

در ایران بودم، قبل از اذان صبح برادرم خبر داد که قاسم را شهید کردند. فراق دوستی مثل حاج قاسم و برادرانی که در دوران دفاع مقدس از دست دادیم بسیار سخت است.

وقتی قضیه عاشورا را دنبال می‌کنید می‌بینید یک طرف پلید ترین انسان‌های روی کره زمین و یک طرف هم پاک‌ترین انسان‌های کره زمین هستند و آنها این صحنه‌ها را برای ما درست کردند که درس بگیریم. امام حسین (ع) در آن روز فرمودند؛ «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً» سردار قاسم سلیمانی خصم ظالم و یار مظلوم بود و مزد او شهادت بود.

خداوند تبارک و تعالی در قرآن می‌فرماید؛ شما مپندارید که شهدا مرده‌اند بلکه شهدا زنده‌اند نزد ما روزی می‌خورند و اگر ما این را بفهمیم دیگر نگران این نیستیم که قاسم به این درجه رفیع از شهادت رسید.

آخرین بار چه زمانی حاج قاسم را دیدید و با هم صحبت کردید آیا به خاطر دارید؟

کمتر از یک ماه قبل از شهادتش بود که در مقابل منزل، ایشان را دیدم چون منزلمان کنار هم است، با پیژامه بیرون آمده بود و بنده هم با پسر و عروسم بودم ایشان با ما سلام و احوالپرسی کرد و به ما پیشنهاد داد که اگر می‌خواهی عکس بگیری بیا عکس بگیریم عکس دسته جمعی گرفتیم که حاج قاسم با پیژامه در آن عکس بود و دیگر ایشان را ندیدم تا خبر شهادتش را شنیدم.

رهبر انقلاب بعد از شهادت حاج قاسم از مکتب سلیمانی صحبت کردند به نظر شما مکتب حاج قاسم چه ویژگی‌هایی دارد و آیا توانستیم در این یک سال این مکتب را برای جوانان معرفی کنیم؟

بله، ما داریم کار می‌کنیم، دشمن ما هم دارد کار می‌کند. چرا وضعیت جامعه ما این‌طور است اینها همه کار دشمن است، دشمن حتی روی مسئولین ما هم کار می‌کند، اینکه بعضی از مسئولین ما بچه‌هایشان و بعضی کل خانواده آنها آن سوی دنیا و پیش دشمن هستند، نشان می‌دهد دشمن دارد کار می‌کند، از این طرف هم ما داریم کار می‌کنیم کاری که ما می‌کنیم در ۹ دی، در تشییع پیگر حاج قاسم بروز می‌کند کاری که آنها می‌کنند هم در تظاهرات علیه حکومت بروز می‌کند، ما باید این دو را در کنار هم بگذاریم ببینیم ما چقدر کار کردیم و این مکتب سلیمانی است که دارد قدرت می‌گیرد. الحمدلله جوان‌ها و نوجوان‌هایی داریم که عاشق و جان باخته قاسم سلیمانی هستند و مکتب او را دنبال می‌کنند.

اگر بخواهیم قاسم سلیمانی را خلاصه کنیم در این پیام عاشورا خلاصه می‌شود که «کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً» ما باید یار مظلوم باشیم و در مقابل ظالم بایستیم. اگر شما دو تا سیم را به هم دیگر بزنید و هیچ اتفاقی نیفتد یا این سیم‌ها به جایی وصل نیستند و یا یکی وصل و دیگری قطع است، نمی‌شود یکی وصل به مثبت و یکی وصل به منفی باشد و بزنید به همدیگر، اگر ما خودمان را مثبت و شیطان بزرگ را منفی می‌دانیم هرچقدر ما اخلاص داشته باشیم باید در مقابل منفی واکنشی داشته باشیم، اگر شما ۱۵ هزار ولت برق را در یک سیم جریان بدهید نیاز نیست که آنها را به هم بزنید حتی اگر به هم نزدیک هم باشند آتش به پا می‌شود.

قاسم سلیمانی به هیچ وجه حاضر نبود مقابل آمریکایی‌ها کوتاه بیاید

قاسم کسی بود که به دشمن نزدیک نمی‌شد ولی بعضی‌ها به دنبال مذاکره با دشمن هستند آنها یا هم سنخ با هم هستند و یا اخلاص ندارند اگر به دین و اخلاص وصل باشند این اتفاق نمی‌افتد. برخی می‌خواهند این اتفاق را به اسلام وصل کنند و می‌گویند امام حسین (ع) هم خیمه‌ای برپا کرد برای مذاکره با عمر سعد اما امام حسین (ع) هیچ وقت مذاکره نکرد. ایشان از روی امامت عمر سعد را صدا زد و او را نصیحت کرد، نصیحت اسمش مذاکره نیست، مذاکره یعنی چیزی داده و چیزی گرفته شود.

امام حسین (ع) به عمر سعد فرمود: تو از گندم ری هم نخواهی خورد و از این راه برگرد و عمر سعد به مسخره گفت جو آن هم برای ما کافیست. آنهایی که دنبال مذاکره هستند واقعاً نمی‌توانند مثبت باشند، مثبت قاسم سلیمانی بود که به دین خدا وصل بود و به هیچ وجه حاضر نبود در مقابل آمریکایی‌ها کوتاه بیاید. ما باید خود را به جایی برسانیم که دشمن از ما بترسد و قاسم سلیمانی خود را به آنجا رسانده بود. خداوند در قرآن می‌گوید «تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ» یعنی بترسانید دشمنان خدا و دشمن خودتان را و ما این را سرلوحه پاسداری خودمان قرار دادیم و روی سینه مان نوشتیم «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ» و قاسم دنبال این بود، مکتب سلیمانی یعنی آرمی که روی سینه قاسم است و ما باید خود را به آنجا برسانیم.

مسئله‌ای که بعد از شهادت حاج قاسم مطرح شد بحث انتقام سخت بود، شما در خصوص خواست مردم برای انتقام نظرتان چیست؟

مردم هیچ نگرانی نداشته باشند ما انتقام خواهیم گرفت

برای انتقام گرفتن فرصت داریم انتقام این‌طور نیست که همین فردا جوابشان را بدهیم ما سر حوصله جواب دشمن را خواهیم داد و انتقام خواهیم گرفت و مردم دنیا هم خواهند دید که این انتقام گرفته خواهد شد. مردم هیچ نگرانی نداشته باشند ما انتقام خواهیم گرفت و همه مردم دنیا هم خواهند دید.

به نظر شما بعد از شهادت حاج قاسم مسیری که ایشان ایجاد کرد چه شد؟

این مسیر ادامه دارد و حتی قوتش هم بیشتر شده، ما اعتقاد داریم که شهدا خونی در رگ جامعه هستند و خون باعث حیات جامعه است، شهادت حاج قاسم به جامعه ما حیات مجدد داد و حیات نیروهای مسلح مدیون همین شهداست. دشمن این را نمی‌فهمند این را حضرت امام (ره) می‌فهمید که گفت بکشید ما را ما قوی‌تر می‌شویم.

دلیل اینکه جمهوری اسلامی اینقدر قدرت پیدا کرده دادن همین شهداست. از اول پیروزی انقلاب تا همین امروز ما در مقابل آمریکا همیشه در حال اوج گرفتن هستیم، ما زیاد شهید داده‌ایم و این شهدا باعث ارتقای ما هستند و شهید سلیمانی یک ارتقا کلی به ما خواهد داد.

حاج قاسم خودش از نوجوانی وارد این مسیر نورانی و راه حق شده و در زمان جوانی فرمانده یک لشگر بود، در جای، جای این کشور جنگید و از خاک ایران دفاع کرد. علیرغم برخی افراد که مدعی ملی‌گرایی بودند به جنگ که نیامدن هیچ بلکه چوب لای چرخ جنگ هم گذاشتند. قاسم سلیمانی در جوانی برای گرفتن یک تپه از این کشور ده‌ها شهید داد تا توانست آن تپه را از دشمن پس بگیرد.

حاج قاسم قبل از هر چیزی ملی‌گرایی را برای ما معنی کرد، علاقه مند به کشور و ایران بود با اخلاص، مسلمان و متدین بود و تا روز آخر به جوانان علاقه داشت. چقدر عکس با جوانان گرفته بود هر کس که می‌خواست با ایشان عکس بگیرد دست بر گردنش می‌انداخت و با او عکس می‌گرفت. ما دیدیم در سوریه، لبنان و جاهای مختلف به جوان‌ها چقدر علاقمند بود و من احساس می‌کنم که امروز هم این جوانان هستند که علاقه‌مند قاسم سلیمانی هستند. امیدواریم هر کدام از جوان‌ها برای مملکت ما یک قاسم سلیمانی باشند.

منبع: مهر



منبع خبر

سلیمانی جلوی آمریکا کوتاه نمی‌آمد/ ایده حاج قاسم برای ارتش سوریه بیشتر بخوانید »

مردم در «۹ دی» به فتنه‌ها پایان دادند/ از وقایع سال ۸۸ درس بگیریم

مردم در «۹ دی» به فتنه‌ها پایان دادند/ از وقایع سال ۸۸ درس بگیریم



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار اسماعیل کوثری، مشاور فرمانده کل سپاه، اظهار داشت: با گذشت زمان حوادثی همچون حرکت عظیم مردم در ۹ دی سال ۸۸ فراموش نمی‌شود چون این حرکت عظیم مردمی تاریخ ساز بود.

بیشتر بخوانید:

برای ما ۹ دی همان شور و حال انقلاب۵۷ را دارد

وی فتنه سال ۸۸ را حادثه بزرگ و دارای ابعاد گسترده دانست و گفت: اگر چه ناآرامی‌های بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، ۸ ما به طول انجامید و با بصیرت و وقت شناسی مردم عزیزمان پایان یافت اما تبعاتی داشت که آسیب‌های مختلفی برای کشور ما در پی داشته است پس باید به عنوان درس و عبرت برای ما یادآوری شود و ما اتفاقات آن دوران را مرور کنیم تا دشمن شناسی را به خوبی فرا بگیریم.

مشاوره فرمانده کل سپاه تصریح کرد: باید دشمن شناسی قوی باشیم تا در زمان وقوع حوادث مختلف بتوانیم راه درست را از اشتباه تشخیص داده و بدانیم پشت داستان چه کسانی هستند و هدف آنها چیست. این دشمن شناسی و بصیرت به ما کمک می‌کند تا در بحران‌های مختلف نقش خارجی‌ها را تشخیص دهیم و بدانیم هدف آنها از این اتفاقات چیست.

سردار کوثری حوادث و رخ دادهای بعد از انتخابات ریاست سال ۸۸ را دارای پیچیدگی‌های مختلفی دانست و گفت: مدت زیادی مردم ما درگیر مقابله با توطئه‌های استکبار جهانی و عوامل داخلی آن بعد از انتخابات ریاست سال ۸۸ بودند و در نهایت با حرکت زننده و بسیار زشتی که برخی عوامل خود فروخته در قالب گروه‌های مانند منافقین، ملی گراها و بهائیت انجام دادند ماهیت پلید و نیت شوم آنها برای همگان آشکار شد.

وی ادامه داد: مردم ما در ۶ دی ماه سال ۸۸ دیدند که فتنه گران حتی رحمی به اماکن مذهبی مانند مساجد و حسینه‌ها نداشته و به پرچم عزای آقا اباعبدالله الحسین (ع) هم بی حرمتی می‌کنند اینجا بود که صبر مردم به سرآمد و در ۹ دی حماسه‌ای آفریدند که رهبر معظم انقلاب آن روز را یکی از روزهای یوم الله دانستند، چراکه مردم برای حفاظت و حراست از اعتقادات و حرمت عزای حسینی بدون هماهنگی به میدان آمدند و به فتنه‌ها پایان دادند پس این روز باید همیشه گرامی داشته شود تا جوانان که آن روزها را ندیده‌اند بدانند فتنه‌ها ابعاد مختلفی دارند.

وی در پایان تصریح کرد: فتنه‌ها ابعاد مختلفی دارند که بخش کوچکی از آن قابل مشاهده است پس ما باید مرور حوادث سال ۸۸ را داشته باشیم و آن برای پیشبرد اهداف عظیم انقلاب اسلامی درس بگیریم.

منبع: مهر



منبع خبر

مردم در «۹ دی» به فتنه‌ها پایان دادند/ از وقایع سال ۸۸ درس بگیریم بیشتر بخوانید »