انقلاب اسلامی ایران

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست



«مسجد رهبر» به چاپ دوم رسید/ روایتی از مبارزات آیت‌الله خامنه‌ای در دهه 50

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «مسجد رهبر (تاریخ شفاهی مسجد کرامت)» درباره یکی از مساجد و مراکز مبارزات انقلابی دوران پیش از انقلاب است. این‌کتاب آذرماه امسال توسط انتشارات راه‌یار چاپ شد و اواخر همان‌ماه به چاپ دوم رسید.

در این‌کتاب با بیش از ۷۰ تن از اشخاص و چهره‌های مرتبط با مسجد کرامت در مشهد گفتگو شده است. مصاحبه‌های کتاب هم توسط حسن سلطانی، سیدمحمد امیر احمدی طباطبایی و احمد عسگری انجام و توسط مرتضی انصاری‌زاده تدوین شده‌اند.

«مسجد رهبر»، به گفته دست‌اندکاران تولیدش، گزارشی است از شکل‌گیری و فعالیت‌های مسجد کرامت، در نزدیکی حرم مطهر امام رضا (ع) است. این‌مسجد را که بعدها امام جماعتش، رهبر انقلاب اسلامی شد، می‌توان از جهات گوناگون نمونه‌ای ممتاز از الگوی فعالیت مسجدی در منظومه معرفتی آرمانی اسلام ناب معرفی کرد. «مسجد رهبر»، از یک سو این الگو را توضیح می‌دهد و از دیگر سو، مسیر رشد مشهد انقلابی را از چند دهه پیش از انقلاب اسلامی روشن می‌کند؛ مسیری که در آن، برخی دشواری‌ها و پیچیدگی‌های آمیختن سنت و روشن فکری، توده و نخبگان، دینداری و مبارزه آشکار شده است.

اما در ادامه روند بررسی این‌کتاب، میزگردی در نقد و بررسی آن در مهر برگزار شد که با حضور مرتضی انصاری زاده تدوین کننده کتاب و محمدصادق کوشکی به عنوان منتقد همراه بود. به‌این‌ترتیب تدوین‌کننده کتاب با یک منتقد و نظرگاهی متفاوت هم روبرو بود و سخنان متفاوتی درباره «مسجد رهبر» بیان شد.

بحث درباره این‌کتاب ابتدا با صحبت درباره تاریخ شفاهی، محاسن و معایبش آغاز شد و سپس به خود کتاب «مسجد رهبر» رسید.

گزارش مشروح این‌میزگرد در ادامه می‌آید:

* خب آقای کوشکی از شما شروع کنیم؛ از مواجهه اول‌تان با کتاب!

کوشکی: این کتاب عملاً تاریخ شفاهی است و تاریخ شفاهی هم ویژگی‌هایی دارد که یکی از آنها این است که خمیرمایه و بستری برای تولید آثار هنری و پژوهشی باشد.

* پس می‌توانیم اول، کمی درباره تاریخ شفاهی صحبت کنیم.

بله. کتاب‌های تاریخ شفاهی، منابع دست اول محسوب می‌شوند که دانشجویان، پژوهشگران و یا هنرمندان و یا فیلمنامه‌نویسان به آنها مراجعه می‌کنند. اما چرا به این کتاب‌ها مراجعه می‌کنند و به یک تاریخ منقح و پژوهشی مراجعه نمی‌کنند؟ پاسخ این است که تاریخ شفاهی پیاده شده یک مصاحبه است و حس و حال و جنس آدم‌ها را منتقل می‌کند در حالی که در یک اثر منقح تاریخی، چنین شرایطی وجود ندارد. از این منظر تاریخ شفاهی کاری خالص‌تر است اما تاریخ‌های منقح و پژوهشی بیشتر مطالعه می‌شود.

البته کارهای تاریخ شفاهی چندنقص هم دارند؛ یکی از آنها این است که مبتنی بر حافظه افراد است و طبیعی است که حافظه دچار جابه‌جایی یا ریختگی شود. نقص دیگر این است که کتاب‌های تاریخ شفاهی، فرد محور هستند. یعنی خود گوینده خاطره در محور قرار دارد و هر کسی دنیا را از زاویه دید خودش می بیند. در نتیجه در تاریخ شفاهی، گوینده خاطره در محور قرار دارد.

رسالت تاریخ شفاهی در حد پیاده کردن نوار نیست. متأسفانه خیلی از کسانی که امروز وارد تاریخ شفاهی می‌شوند، خلاء بزرگی دارند و آن بی سوادی است. یعنی همه‌چیز را از نوار پیاده می‌کنند حالا کسی که تاریخ شفاهی کار می‌کند اگر بخواهد به واقعیات و تاریخ وفادار باشد و خیلی در گفته‌های راوی خاطره دست نبرد، گاهی با تناقض‌های آشکاری روبرو می‌شود. البته تناقضات گاهی ظریف هستند و فقط کسی که در تاریخ شفاهی تخصص دارد متوجه آنها می‌شود. متخصص تاریخ شفاهی سعی می‌کند تناقض‌های ضعیف را رفع رجوع کرده و در پاورقی توضیح‌شان دهد.

اگر بخواهیم از نواقص تاریخ شفاهی مصون بمانیم، وظیفه کسی که آن را تدوین می‌کند، خیلی برجسته می‌شود.

* چرا؟

چون نقش اصلی او غیر از بررسی و ویرایش، این است که تناقض‌ها و ریختگی‌های ذهن راوی را تصحیح کند. از این حیث کار متخصص تاریخ شفاهی مثل مرمت آثار باستانی می‌ماند. یعنی اگر کسی که آن را تدوین می‌کند این مهارت و تسلط بر تاریخ را نداشته باشد ممکن است در مرمت آن از ترمیم اعوجاج‌ها و معایب غافل شود و این ایرادات در کار منعکس شوند.

یکی از هنرهای تدوین‌کننده انتخاب موضوع و سوژه خوب است. رسالت تاریخ شفاهی در حد پیاده کردن نوار نیست. متأسفانه خیلی از کسانی که امروز وارد تاریخ شفاهی می‌شوند، خلاء بزرگی دارند و آن بی سوادی است. یعنی همه‌چیز را از نوار پیاده می‌کنند. این‌حرف‌ها را می‌زنم چون اگر بخواهیم در مورد کتاب مسجد رهبر حرف بزنیم نمی‌شود تنهایی به آن پرداخت بلکه باید در کنار باقی کتاب‌های تاریخ شفاهی درباره‌اش حرف بزنیم.

تاریخ شفاهی مظلوم واقع شده و قدر و قیمتش شناخته نمی‌شود چون خیلی از آدم‌هایی که سراغش می‌روند، سوادش را ندارند. در حالی که تاریخ شفاهی زحمتش به مراتب بیشتر از تاریخ سیستماتیک دانشگاهی است و به چشم هم نمی‌آید.

* این‌نواقص و ایراداتی که به تاریخ شفاهی وارد می‌دانید، در کتاب «مسجد رهبر» هم به چشم می‌آیند؟

من درباره رفع نواقص تاریخ شفاهی در کتاب «مسجد رهبر» نگرانی‌هایی داشتم که البته دیدم این نواقص تا حدود زیادی رفع شده‌اند. البته ممکن است مواردی را پیدا کنیم که این ایرادات در آنها به چشم بخورند اما در مجموع آقای انصاری تلاشش را کرده است. یعنی غیر از مصاحبه‌های تیم دست اندرکار تهیه کتاب، مصاحبه‌های دیگر را هم مرکز اسناد مشهد استخراج کرده که این‌ها، اسناد مکمل هستند.

سن و سال آقای انصاری و همکارانشان مربوط به پس از انقلاب است و مسجد کرامت و فعالیت‌هایش را ندیده‌اند. اما از اسناد موجود استفاده‌های خوبی کرده‌اند تا گرفت‌وگیرهای و آن اعوجاج‌های مقوله تاریخ شفاهی را برطرف کنند. اما اگر سن و سالشان به آن ایام قد می‌داد و آن زمان را درک کرده بودند، نتیجه کاملاً متفاوت و پخته‌تر از وضعیت فعلی می‌شد.

* با این‌اوصاف، به‌نظرتان حالت فعلی کتاب، چه کمبودی دارد؟

اگر مصاحبه‌ها یا اسناد مربوط به اداره‌های آن زمان مثلاً ساواک و شهربانی را مطالعه می‌کردند، طبیعتاً در فضای مصاحبه‌ها و سوالاتشان تأثیر می‌گذاشت و بهتر می‌شدند. اما حس می‌کنم این‌کار را انجام نداده‌اند.

* فکر می‌کنم هنوز ایرادتان را به کتاب مطرح نکرده‌اید. هنوز دارید درباره نکات و محاسن «مسجد رهبر» صحبت می‌کنید.

بله. به اشکالاتش هم می‌رسیم. البته اشکالاتم زیاد نیستند.

فردمحوری و تملق‌گفتن، خدمت به رهبری نیست و اتفاقاً بزرگترین خیانت است. من کتاب را با این سوءظن به دست گرفتم که احتمالاً اثری تملق‌گو باشد اما هرچه بیشتر جلو رفتم، دیدم این‌طور نیست. در همین زمینه به نظرم اگر اسم کتاب «مسجد کرامت» بود، بهتر می‌شد اما نکته بعدی درباره این‌اثر، این است که آقای انصاری، کتاب را فصل‌بندی کرده و این‌کار را براساس موضوع انجام داده است. این کار برای نویسنده سخت است و خیلی هم سخت است چون می‌شد تاریخی کار کرد اما ایشان موضوعی کار کرده و نتیجه اینکه کتاب برای استفاده فیلمنامه نویس، دانشجو و پژوهشگر، آسان‌تر شده است. اما به هر حال زحمت خودش بیشتر شده است چون عموماً در آثار تاریخ شفاهی می‌بینیم که کتاب‌ها را با چینش تاریخی تنظیم می‌کنند.

مزیت دیگر این‌کتاب، خود موضوع آن است که البته اگر گفتگوهایش ۲۰ سال پیش انجام و منتشر می‌شدند، راویان زنده بیشتری می‌داشت. موضوع کتاب مهم است؛ نه به خاطر اینکه مسجد آقای خامنه‌ای است، چون خود مسجد، مسجد خاصی بوده است و اگر رهبر انقلاب به‌عنوان محور موضوعی کتاب در نظر گرفته می‌شد، کتاب ضعیفی از آب در می‌آمد. اما آقای انصاری و تیم همراهشان، مسجد کرامت را محور قرار داده اند و رهبری یکی از بازیگران اتفاقات این کتاب است. از این جهت بحث تملق و چاپلوسی درباره این‌کتاب منتفی است.

یکی از خطراتی که ممکن بود این‌کتاب به دامش بیفتد، فردمحوری است که خود رهبر انقلاب به‌عنوان یک‌انسان فرهنگی، چنین‌رویکردی را نمی‌پذیرد و واقعاً هم قهرمان این‌کتاب یک مسجد است و محور بودنش هم در تدوین کتاب و مصاحبه‌ها حفظ شده است. ذیل آن هم افرادی حضور دارند که یکی از آنها سیدعلی خامنه‌ای است.

همه می‌دانیم فردمحوری و تملق‌گفتن، خدمت به رهبری نیست و اتفاقاً بزرگترین خیانت است. من کتاب را با این سوءظن به دست گرفتم که احتمالاً اثری تملق‌گو باشد اما هرچه بیشتر جلو رفتم، دیدم این‌طور نیست. در همین زمینه به نظرم اگر اسم کتاب «مسجد کرامت» بود، بهتر می‌شد. نکته دیگر این است که در خاطرات حاشیه‌روی‌هایی دیده می‌شود که به ماجرا بر نمی‌گردد اما کمک می‌کند ماجرا درک شود. نمی‌دانم این‌حاشیه‌روی‌ها به عمد آورده شده‌اند یا از دست نویسنده و تدوین کننده در رفته‌اند. مثلاً در کتاب به زندگی شخصی بانی مسجد خیلی پرداخته شده است.

در مجموع کتاب به حقایق وفادار بوده است و مسیر پیشروی‌اش هم طبیعی است. درباره شخصیت‌ها اغراق نکرده و اگر جایی درباره رهبری حرف زده، خیلی معمولی و در آئینه کلام دیگران بوده است.

* پس از محاسن، نوبت معایب کتاب است. گفتید اشکالات‌تان کم هستند.

بله. درباره اشکالات کتاب باید بگویم که به‌نظرم، روشی هستند و باعث می‌شوند استفاده از آن سخت شود. حیف است کتابی که موارد ذکر شده مثبت پیشین، در آن رعایت شده‌اند، این‌ایرادات را داشته باشند. یکی از این ایرادات، درباره بخش و فصل است. مدلی که تدوین‌کننده کتاب در این‌زمینه استفاده کرده، اختراع خود ایشان است. یعنی فرازهایی از کتاب وجود دارد که من نمی‌دانم جزو کدام بخش و یا کدام فصل هستند؟ یا فصل دوم کتاب کجاست! این‌مسئله استفاده از کتاب را دشوار می‌کند.

نکته بعدی نحوه ارجاعات و پاورقی‌هاست که برای چنین‌کتابی خیلی مهم است اما این‌دو با هم مخلوط شده‌اند. متأسفانه هم پاورقی‌ها و هم توضیحات به شکل پاورقی آمده‌اند. مشکل دیگر این است که فهرست منابع کتاب مخلوط است. یعنی طبق عرفی که می‌شناسیم، ابتدا کتاب‌ها و سپس مجلات و دیگر منابع طبق حروف الفبا مرتب می‌شوند اما در این‌کتاب اینگونه نیست و کتاب، مجله، مصاحبه، بولتن و … همگی در فهرست منابع درهم‌اند.

ما برای گفتگو با اعضای این‌مسجد و فعالان پیش از انقلاب، مشکلات زیادی داشتیم ازجمله این‌که خیلی‌ها برای مصاحبه اعتماد نمی‌کردند. در نتیجه دوستمان آقای عسگری به جلسات دعای ندبه هفتگی مسجد کرامت رفت و مدت‌ها با پیرمردهای مسجد نشست و برخاست کرد تا اعتمادشان را به دست آورد تدوین کننده کتاب یک‌سری اسناد را در متن آورده که خوبند و در حکم همان اسناد مکملی هستند که به آنها اشاره کردیم اما معلوم نیست برخی دیگر از سندها چرا در کتاب آمده‌اند. در برخی از فرازها هم سندها قاطی و مخلوط هستند. برخی از عکس‌های پایان کتاب هم ربطی به موضوع ندارند. در کل، عکس‌ها بعضی ربط مستقیم دارند، بعضی ربط خفیف یا به اصطلاح یواشکی دارند و بعضی هم اصلاً ربطی به ماجراها ندارند.

اینها همه ایرادات کتاب بودند که در گروه ایرادات ساختاری یا فرمال جا دارند.

* خب آقای انصاری‌زاده، پاسخ‌های شما را درباره این‌ایرادات و نکات آقای کوشکی بشنویم.

انصاری‌زاده: ابتدا به این‌مساله اشاره کنم که این‌کتاب یک کار تیمی است و کار تدوین‌اش به عهده من بود. پیش از این‌کتاب، پروژه‌های تاریخ شفاهی زیادی دنبال می‌شد و مسجد کرامت محل اتصال خیلی از چهره‌هایی بود که خاطراتشان در قالب این‌پروژه‌های مستند در حال تهیه و تدوین بودند. در نتیجه از جایی به بعد گفته شد خود مسجد کرامت به‌عنوان یک‌پروژه مستقل در نظر گرفته شود.

ما برای گفتگو با اعضای این‌مسجد و فعالان پیش از انقلاب، مشکلات زیادی داشتیم ازجمله این‌که خیلی‌ها برای مصاحبه اعتماد نمی‌کردند. در نتیجه دوستمان آقای عسگری به جلسات دعای ندبه هفتگی مسجد کرامت رفت و مدت‌ها با پیرمردهای مسجد نشست و برخاست کرد تا اعتمادشان را به دست آورد.

کوشکی: بله؛ تاریخ شفاهی همین است. خانم لیلی گلستان برای مصاحبه با یکی از نویسندگانی که می‌خواست آن را در یک مجله چاپ کند، ماه‌ها رفت و آمد و اصطلاحاً کلنگ زد تا همین اعتمادسازی را انجام داد و در نهایت موفق شد با آن فرد مصاحبه بگیرد. گاهی یک مصاحبه برای پروژه تاریخ شفاهی ماه‌ها از دست اندرکارانش وقت می‌گیرد.

انصاری‌زاده: بله همین‌طور است. سال ۹۴ یا ۹۵ بود که بحث تدوین کتاب با من مطرح شد. در آن زمان مصاحبه‌ها هنوز انجام می‌شدند. اما یک‌نکته مهم درباره تاریخ شفاهی وجود دارد که باید به آن توجه کرد و آن، این است که می‌شود تحقیقات و مصاحبه‌ها را تا ابد ادامه داد ولی بالاخره باید یک‌جا نقطه پایان را گذاشت و کتاب را منتشر کرد. در غیر این‌صورت تبدیل به آرشیو اسناد می‌شویم. نکته دیگر این است که در تهیه این کتاب تلاش کردیم اسناد را فدای جذابیت نکنیم.

کوشکی: بله، این هم نکته مهمی است وگرنه اصالت کار از بین می‌رود.

انصاری‌زاده: نمونه خوانی، ویراستاری و بازنویسی مجدد کتاب خیلی طول کشید. آن ابتدا که با من صحبت شد، فکر کردیم پروژه ۶ ماهه تمام می‌شود اما دوسه مرتبه تا ویراستاری نهایی رفتیم و برگشتیم.

* بله طبیعی است. وقتی مصاحبه‌های جدید به پروژه اضافه شوند…

کوشکی: درهای جدید باز می‌شود و باید مطالب قبلی را به‌هم ریخت و با آن‌ها تطابق داد.

* آقای انصاری‌زاده من هم درباره اسم کتاب به این‌مساله فکر می‌کردم، «مسجد رهبر» در ادامه آن‌بحث تملق که آقای کوشکی مطرح کردند، شاید خیلی مستقیم باشد و مخاطب را پس بزند.

برایم مهم بود که در محتوای کتاب فقط دوران ۵ ماهه سخنرانی‌های رهبر انقلاب در مسجد کرامت درشت‌نمایی نشود. چون ایشان و دیگر اعضای فعال مسجد، خیلی کارهای دیگر از جمله جلسات قرآن و فعالیت‌های خیرخواهانه را در این محل انجام می‌دادند. و درست است رهبری پس از آن ۵ ماه، در مسجد کرامت سخنرانی نکردند اما فعالیت‌شان همچنان ادامه داشت انصاری‌زاده: درباره اسم باید بگویم یک‌کار سخت در زمینه کتاب‌های تاریخ شفاهی، همین انتخاب اسم است. به هر حال عنوان «مسجد رهبر» دو ایهام معنایی داشت و از بین همه اسم‌های پیشنهادی تصمیم بر این گرفته شد که به‌دلیل همین ایهام، به‌عنوان اسم کتاب انتخاب شود.

برایم مهم بود که در محتوای کتاب فقط دوران ۵ ماهه سخنرانی‌های رهبر انقلاب در مسجد کرامت درشت‌نمایی نشود. چون ایشان و دیگر اعضای فعال مسجد، خیلی کارهای دیگر از جمله جلسات قرآن و فعالیت‌های خیرخواهانه را در این محل انجام می‌دادند. و درست است رهبری پس از آن ۵ ماه، در مسجد کرامت سخنرانی نکردند اما فعالیت‌شان همچنان ادامه داشت.

* آن‌برهه ۵ ماهه، مربوط به چه‌تاریخی است؟

آن برهه ۵ ماهه سخنرانی مربوط به مهر تا اسفند ۵۲ است که در ادامه آن ماجرای ممنوع‌السخنرانی و ممنوع‌الامام جماعت بودن رهبری پیش آمد. بعد هم که به ایرانشهر تبعید شدند.

آقای خامنه‌ای در آن دوره روی مرز باریکی حرکت می‌کردند. ایشان حساسیت‌های زمان را خوب درک می‌کرد و به دوستان و اهالی مسجد می‌گفت حساسیت‌زایی نکنند تا مسجد بی‌خود و بی‌جهت و برای دلایل ضعیف بسته نشود و اگر بناست بسته شود، هزینه سنگینی روی دست ساواک بگذارد.

* منظورتان این است که برخی در آن‌دوران تندروی می‌کردند؟

بله. و نیاز بود متعادل شوند.

خلاصه در آن زمان اشاره یا آوردن نام امام خمینی (ره) جرم محسوب می‌شد و این یکی از همان حساسیت هاست. یعنی اگر کسی با صراحت اسم امام خمینی (ره) را می‌آورد، اتفاقات خوبی در انتظارش نبود.

کوشکی: بله در آن زمان فقط آیت الله سعیدی بود که به طور مکتوب از امام خمینی نام می‌برد و به طور کامل اسم ایشان را به‌عنوان استادش می‌آورد.

* که زیر شکنجه شدید هم شهید شد!

کوشکی: بله.

* ماجرای مَته و سوراخ‌کردن سر برای ایشان بود؟

کوشکی: نه. ساواک ایشان را خفه کرد. به‌خاطر خفگی شهید شد.

* آقای انصاری‌زاده به باقی مسائل بحث بپردازیم. درباره عکس‌ها و اسناد کتاب هم صحبت‌هایی باقی مانده است.

انصاری‌زاده: بله. ما از نظر عکس خیلی خیلی در مضیقه بودیم و تصاویر چاپ‌شده در کتاب را به‌سختی تهیه کردیم.

نکته دیگر هم درباره اسناد؛ که آقای کوشکی اشاره‌ای به آن داشتند. هر سندی که در فهرست نام برده شده، حتماً در متن استفاده شده است.

کوشکی: نه. مواردی هست. آن‌ها را نشان به شما نشان می‌دهم که به امید خدا در چاپ‌های بعدی این‌مساله و دیگر مسائل رفع شوند.



منبع خبر

رویکرد «مسجد رهبر» فردمحوری و تملق نیست بیشتر بخوانید »

اوباما: اینترنت بزرگ‌ترین تهدید علیه دموکراسی ماست

کتاب باراک اوباما؛ روایت رئیس‌جمهور سابق آمریکا از انقلاب اسلامی ایران/ «چشمان نافذ یک پیامبر»؛ توصیف اوباما از امام خمینی/ تعبیر جالب اوباما از پاسخ رهبر ایران به نامه‌هایش +عکس و فیلم


سرویس جهان مشرق باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا (بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷)، تجربیات دوران ریاست‌جمهوری‌اش را در قالب مجموعه‌ای دو جلدی مکتوب کرده است که جلد اول آن تحت عنوان «سرزمین موعود
[۱]
» در ۷۶۸ صفحه، روز سه‌شنبه، ۱۷ نوامبر ۲۰۲۰ (۲۷ آبان ۹۹) منتشر شد. این کتاب که توانسته نظر مساعد منتقدان را به خود جلب کند، مورد استقبال فوق‌العاده خوانندگان هم قرار گرفته است؛ استقبالی که خود اوباما هم اقرار دارد آن را تا اندازه‌ای به پیروزی جو بایدن، معاون اولش در دوران ریاست‌جمهوری، در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در آمریکا مدیون است
[۲]
.

جلد کتاب «سرزمین موعود» نوشته باراک اوباما (+)


سرویس جهان مشرق قصد دارد طی روزهای آینده، ترجمه بخش‌های مهم کتاب «سرزمین موعود»، به ویژه بخش‌های مربوط به ایران، را در قالب یک مجموعه گزارش منتشر کند. لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیم‌گیران عرصه سیاسی کشور از محتوای کتاب باراک اوباما این مجموعه گزارش را منتشر می‌کند و دیدگاه‌ها، ادعاها و القائات کتاب مذکور لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.


آن‌چه در ادامه می‌خوانید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» است. قسمت‌های قبلی این مجموعه را می‌توانید از لینک‌های انتهای همین گزارش بخوانید. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد.


قسمت چهارم/

عملیات آژاکس
[۳]
[کودتای ۲۸ مرداد در ایران توسط سی‌آی‌ای و ام‌آی۶
جزئیات بیش‌تر] الگویی را برای محاسبات غلط آمریکا در برخورد با کشورهای درحال‌توسعه ایجاد کرد که در طی جنگ سرد نیز ادامه داشت: اشتباه گرفتنِ آرمان‌های ملی‌گرایانه با توطئه‌های کمونیستی؛ برابر دانستنِ منافع تجاری با امنیت ملی؛ و براندازی دولت‌های منتخب دموکراتیک و همسویی با حکومت‌های مستبد وقتی این کار را به نفع خودمان تشخیص می‌دادیم. با این حال، سیاست‌گذاران آمریکایی احتمالاً تا بیست‌وهفت سال اول فکر می‌کردند ترفند آن‌ها در ایران خوب جواب داده است. شاه به همپیمان پروپاقرصی برای آمریکا تبدیل شد که قراردادهای خود با شرکت‌های نفتی آمریکایی را تمدید می‌کرد و تسلیحات گران‌قیمت آمریکایی را می‌خرید. روابط دوستانه‌ای با اسرائیل داشت، به زنان حق رأی داد، از ثروتِ روبه‌رشد کشور برای مدرن‌سازی اقتصاد و نظام آموزشی استفاده کرد، و راحت با بازرگانان غربی و خانواده‌های سلطنتی اروپا نشست‌وبرخاست می‌کرد.

محمدرضا پهلوی  و جیمی کارتر  رئیس‌جمهور  وقت آمریکا،  در ظاهر روابط خوبی با یک‌دیگر داشتند (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› اعتراف مقامات سابق کاخ سفید به اعتیاد ۴۰ ساله واشینگتن به دشمنی با ایران

آن‌چه برای خارجی‌ها کم‌تر مشهود بود، نارضایتی روزافزون از ریخت‌وپاش‌های شاه، سرکوب بی‌رحمانه مردم (پلیس مخفی شاه [ساواک] به خاطر شکنجه و کشتار مخالفان زبانزد بود)، و ترویج آداب و رسوم اجتماعی غربی بود که از نظر روحانیون محافظه‌کار و پیروانِ فراوان آن‌ها، ناقض اصول اصلی اسلام محسوب می‌شدند. تحلیلگران سی‌آی‌ای نیز چندان توجهی به تأثیر فزاینده آیت‌الله خمینی، روحانی موعودگرای شیعه که در تبعید به سر می‌برد، نکردند؛ کسی که در نوشته‌ها و سخنرانی‌هایش شاه را به عنوان دست‌نشانده غرب محکوم می‌کرد و از مؤمنان می‌خواست تا نظام موجود را با دولتی اسلامی تحت حاکمیت قانون شرع جایگزین کنند. بنابراین اوایل سال ۱۹۷۸ وقتی راهپیمایی‌های داخل ایران به یک انقلاب پوپولیستیِ تمام‌عیار منجر شد، مقامات آمریکایی غافلگیر شدند.

اشتباه محاسباتی آمریکایی‌ها درباره انقلاب اسلامی و عدم شناخت آن‌ها از امام خمینی [دانلود]
خلاصه‌ای کوتاه از سرنوشت محمدرضا پهلوی؛ از رسیدن به قدرت تا فرارسیدن مرگ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› روایت خبرنگار «تایم» : انقلاب اسلامی ایران از درون کاخ پهلوی

›› بروکینگز: آیت‌الله خمینی راست می‌گفت «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند»

کارگران ناراضی، جوانان بی‌کار، و نیروهای دموکراسی‌خواهی که به دنبال بازگشت حکومت مشروطه بودند، فوج‌فوج به طرفداران [آیت‌الله] خمینی در خیابان‌ها می‌پیوستند. در آغاز سال ۱۹۷۹ که تعداد تظاهرکنندگان به میلیون‌ها نفر رسیده بود، شاه بی‌سروصدا از کشور فرار کرد و مدت کوتاهی برای مداوا در آمریکا بستری شد. اخبار شبانه آمریکا پر از تصاویر همین آیت‌الله (با ریش سفید و چشمان نافذ یک پیامبر) بود که در بازگشتی پیروزمندانه از تبعید، در برابر دریای طرفدارانش، از هواپیما خارج می‌شد.

امام خمینی در هواپیمایی که ایشان را پیروزمندانه به ایران بازگرداند (+)

توصیفات همسایه‌های امام خمینی در «نوفل‌لوشاتو» و خبرنگار رویترز در فرانسه درباره بنیان‌گذار جمهوری اسلامی [دانلود]

بیش‌ترِ آمریکایی‌ها در زمان وقوع انقلاب ایران اطلاعات کمی درباره این تاریخ [دخالت‌های آمریکا در ایران، مانند کودتای ۲۸ مرداد] داشتند و نمی‌دانستند چرا مردم یک کشور در آن‌طرف دنیا، ناگهان آدمک «عمو سام
[۴]
» [نماد آمریکا] را می‌سوزانند و شعار «مرگ بر آمریکا» می‌دهند. من هم نمی‌دانستم.
آن زمان هفده‌ساله بودم، هنوز دبیرستان می‌رفتم و تازه در آستانه کسب آگاهی سیاسی بودم. فقط به طور مبهم جزئیات اتفاقات بعدی را متوجه شدم. این‌که [آیت‌الله] خمینی چگونه جای پای خود را به عنوان رهبر عالی محکم کرد و همپیمانان سابق سکولار و اصلاح‌طلبش را به حاشیه راند؛ چگونه نیروی شبه‌نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد تا هر کسی را که رژیم جدید را به چالش بکشد، در هم بکوبد؛ و چگونه از ماجرای حمله دانشجویانِ افراطی به سفارت آمریکا و گروگان‌گیری آمریکایی‌ها برای کمک به تقویت انقلاب و تحقیر قدرتمندترین کشور جهان استفاده کرد.

ظهور امام خمینی به عنوان یک رهبر دینی، تمام معادلات آمریکایی‌ها درباره ایران را به هم ریخت (+)

اما اگر بگویم که سی سال بعد از آن انقلاب، پیامدهای ناشی از آن رویدادها هنوز هم چشم‌انداز ژئوپلتیک دوران ریاست‌جمهوری من را شکل می‌داد، اغراق نکرده‌ام. انقلاب ایران الهام‌بخش جنبش‌های اسلامی افراطی زیادی شد که قصد تکرار موفقیت آن را داشتند. فراخوان [آیت‌الله] خمینی برای سرنگونی نظام‌های پادشاهی سنی عربی، ایران و آل‌سعود را به دشمنان قسم‌خورده تبدیل کرد و درگیری‌های فرقه‌ای در سراسر خاورمیانه را شدت بخشید. تلاش سال ۱۹۸۰ عراق برای حمله به ایران و جنگ خونین هشت‌ساله‌ی متعاقب آن (جنگی که در آن کشورهای خلیج [فارس] صدام حسین را تأمین مالی می‌کردند و در عین حال، شوروی تسلیحات، از جمله تسلیحات شیمیایی، در اختیار ارتش [آیت‌الله] خمینی قرار می‌داد) باعث شد حمایت ایران از تروریسم به عنوان راهی برای جبران برتری نظامیِ دشمنانش، شتاب بیش‌تری بگیرد. (آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری [رونالد] ریگان
[۵]
[رئیس‌جمهور آمریکا بین سال‌های ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۹] با فرصت‌طلبی تلاش کرد هر دو طرف را داشته باشد؛ علناً از عراق حمایت می‌کرد، اما مخفیانه به ایران اسلحه می‌فروخت
[۶]
.)

سوگند [آیت‌الله] خمینی درباره محو اسرائیل از روی نقشه (که در حمایتِ سپاه از نیروهای نیابتی مسلح مانند شبه‌نظامیان شیعه حزب‌الله در لبنان و شاخه نظامی گروه مقاومت فلسطین، حماس، آشکار است) رژیم ایران را به بزرگ‌ترین تهدید امنیتی اسرائیل تبدیل کرد و در رویکرد سخت‌گیرانه اسرائیل نسبت به صلح احتمالی با همسایگانش مؤثر بود.

 

نتانیاهو: «می‌خواهید سه تهدید بزرگ علیه اسرائیل را بشناسید؟ ایران، ایران، ایران»  [دانلود]

 

[آیت‌الله] خمینی، سال ۱۹۸۹ درگذشت. جانشین وی آیت‌الله [سید] علی خامنه‌ای (روحانی‌ای که به‌ندرت به خارج از کشور خود سفر کرده بود و دیگر هم هیچ‌وقت سفر نکرد) ظاهراً در نفرت از آمریکا با [آیت‌الله] خمینی همانند بود. [آیت‌الله] خامنه‌ای با وجود داشتن عنوان «رهبر عالی»، اختیارات مطلق نداشت؛ بلکه مجبور بود با شورای قدرتمندی متشکل از روحانیون مشورت کند. به علاوه، مسئولیت اداره امور روزمره‌ی دولت نیز به عهده رئیس‌جمهوری بود که با آرای عمومی انتخاب می‌شد.

در یک بازه زمانی در اواخر دولت [بیل] کلینتون
[۷]
[رئیس‌جمهور آمریکا بین سال‌های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱] و اوایل دولت [جورج] بوش
[۸]
[رئیس‌جمهور قبل از اوباما، بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹]، نیروهای میانه‌روتری در داخل ایران محبوبیت به دست آوردند و این، گرم شدن روابط ایران و آمریکا را محتمل می‌کرد. پس از ۱۱ سپتامبر، محمد خاتمی
[۹]
رئیس‌جمهور وقت ایران، حتی با پیشنهاداتی برای کمک به آمریکا در کشور همسایه‌اش افغانستان، با دولت بوش تماس برقرار کرد. اما مقامات آمریکایی این ژست را نادیده گرفتند و وقتی بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در سخنرانی «وضعیت کشور» در سال ۲۰۰۲، ایران را همراه با عراق و کره شمالی بخشی از «محور شرارت» نامید، هرگونه پنجره‌ی دیپلماتیکی که میان دو کشور وجود داشت، عملاً بسته شد.

پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، جورج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، ایران را بخشی از «محور شرارت» در جهان معرفی کرد و عملاً پنجره‌ی روابط دیپلماتیک میان دو کشور را بست (+)

*          *          *

زمانی که من مسئولیت خود را آغاز کردم، تندروهای محافظه‌کار به رهبری رئیس‌جمهور جدید، محمود احمدی‌نژاد قدرت را به دست گرفته بودند؛ کسی که لفاظی‌های جنون‌آمیز ضدغربی‌اش، اقدامش به انکار هولوکاست و برخورد قضایی‌اش با همجنس‌گراها و افراد دیگری که آن‌ها را تهدید می‌دانست، عصاره‌ی عالی‌ای از نفرت‌بارترین ابعادِ رژیم بود. سلاح‌های ایرانی هنوز برای شبه‌نظامیانی ارسال می‌شد که قصد کشتن سربازان آمریکایی در عراق و افغانستان را داشتند. حمله آمریکا به عراق موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به شدت تقویت کرده بود، چراکه دشمنِ قسم‌خورده‌اش، صدام حسین، را با حکومتِ شیعه‌ای تحت نفوذِ ایران جایگزین کرده بود. حزب‌الله، نیروی نیابتی ایران، با موشک‌هایی که ایران در اختیارش می‌گذاشت و حالا بردشان به تل‌آویو هم می‌رسید، به عنوان قدرتمندترین جناح در لبنان مطرح شده بود. سعودی‌ها و اسرائیلی‌ها با لحن نگران‌کننده‌ای درباره گسترش «هلال شیعیِ
[۱۰]
» نفوذ ایران هشدار می‌دادند و علاقه خود نسبت به «تغییر رژیم» احتمالی در ایران توسط آمریکا را علناً ابراز می‌کردند.

مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) کوریدور زمینی‌ای که ایران را تا مدیترانه و تا مرزهای رژیم صهیونیستی می‌رساند (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› پیشنهاد ترور مقامات ارشد ایران با بودجه سعودی

›› «کوریدور زمینی تهران-مدیترانه» چیست؟ / نیروهای حاج قاسم پشت مرزهای رژیم صهیونیستی

بنابراین تحت هر شرایطی، ایران دردسر شماره یک دولت من محسوب می‌شد. اما این برنامه هسته‌ای پرشتاب این کشور بود که می‌توانست این وضعیت بد را به بحرانی تمام‌عیار تبدیل کند. رژیم، تأسیسات هسته‌ای ساخته‌شده در زمان شاه را به ارث برده بود، و طبق پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای سازمان ملل متحد (که ایران از زمان تصویب این پیمان در سال ۱۹۷۰ امضاکننده آن بود) این حق را داشت که از انرژی هسته‌ای برای مقاصد صلح‌آمیز استفاده کند. متأسفانه همان فناوری سانتریفیوژی که برای چرخش و غنی‌سازی اورانیوم با غنای کم (که سوخت موردنیاز نیروگاه‌های هسته‌ای را تأمین می‌کند) استفاده می‌شود، را می‌توان دستکاری کرد و از آن برای تولید اورانیوم با غنای بالا و ساخت سلاح استفاده نمود.

به قول یکی از کارشناسان ما، «با داشتن اورانیوم کافی با غنای بالا، هر دانش‌آموز باهوش دبیرستانی‌ای که به اینترنت دسترسی داشته باشد، می‌تواند بمب تولید کند.» میان سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹، ایران تعداد کل سانتریفیوژهای غنی‌سازی اورانیوم خود را از صد به پنج هزار دستگاه افزایش داد و این رقم بسیار بیش‌تر از چیزی بود که بتوان با یک برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای آن را توجیه کرد. جامعه اطلاعاتی آمریکا اطمینانِ منطقی‌ای داشت که ایران هنوز سلاح هسته‌ای ندارد. اما همچنین اعتقاد داشت که رژیم «ظرفیت گریز» خود (فرصت زمان لازم برای تولید اورانیوم کافی برای ساخت یک سلاح هسته‌ای عملیاتی) را تا یک سطح بالقوه خطرناک کاهش داده است.

سانتریفیوژهای IR8 ساخت ایران؛ آن‌چه نهایتاً آمریکا را وادار به پذیرش حق غنی‌سازی ایران کرد (و مقدمات دستیابی به توافق هسته‌ای را فراهم آورد)، پیشرفت‌های ایران در فناوری هسته‌ای بود (+)

زرادخانه هسته‌ای ایران نیازی به تهدید خاک آمریکا نداشت؛ صِرفِ احتمال وقوع حمله هسته‌ای یا تروریسم هسته‌ای در خاورمیانه، گزینه‌های رئیس‌جمهور آینده آمریکا برای مهار تجاوزگری ایران علیه همسایگانش را به شدت محدود می‌کرد. سعودی‌ها احتمالاً با تلاش برای ساخت یک «بمب سُنی» واکنش نشان می‌دادند، و رقابت تسلیحاتی هسته‌ای در بی‌ثبات‌ترین منطقه جهان آغاز می‌شد. در همین حال، اسرائیل (که ظاهراً خودش کلکسیونی از سلاح‌های هسته‌ای اعلام‌نشده در اختیار دارد) ایرانِ مسلح به سلاح هسته‌ای را تهدیدی موجودیتی تلقی می‌کرد و گویا در حال تهیه طرح‌هایی برای حمله‌ی پیش‌دستانه به تأسیسات هسته‌ای ایران بود. هرگونه اقدام، واکنش یا اشتباه محاسباتی توسط هر یک از این طرف‌ها می‌توانست خاورمیانه (و آمریکا) را به ورطه‌ی جنگی دیگر بکشاند؛ آن هم در زمانی که هنوز ۱۸۰,۰۰۰ نیروی نظامی ما در طول مرزهای ایران به‌شدت در معرض خطر قرار داشتند، و در حالی که هرگونه افزایش شدید قیمت نفت می‌توانست اقتصاد رکودزده‌ی جهان را وارد سقوط آزاد کند. در دوران دولت من، گاهی سناریوهایی را مطرح می‌کردیم در این‌باره که درگیری با ایران چه‌طور ممکن است پیش برود. وقتی این جلسات را ترک می‌کردم، این واقعیت روی شانه‌ام سنگینی می‌کرد که در صورت ضرورت پیدا کردنِ جنگ، تقریباً همه چیزهای دیگری هم که می‌خواستم به دست بیاورم، نابود خواهند شد.

پیامدهای جنگ با ایران برای هر رئیس‌جمهوری در آمریکا غیرقابل‌تحمل خواهد بود (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› آیا مقدمات جنگ ایران و آمریکا فراهم است؟

›› آیا آمریکا توان حمله نظامی به ایران را دارد؟

›› پیامدهای جنگ با ایران برای ترامپ، آمریکا، خاورمیانه و دنیا چیست؟

›› عمودی می‌آیند؛ افقی می‌روند/ گزارش نیویورک‌تایمز از وحشت جنگ با ایران در آمریکا

به همه این دلایل، من و تیمم در مرحله انتقال قدرت، بیش‌ترِ وقت خود را صرف بحث در مورد چگونگی جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای کردیم؛ البته در حالت ایده‌آل، از طریق دیپلماسی و نه شروع جنگی دیگر. روی یک استراتژی دو مرحله‌ای به توافق رسیدیم. از آن‌جا که از سال ۱۹۸۰ تقریباً هیچ ارتباط سطح بالایی میان آمریکا و ایران وجود نداشت، مرحله اول شامل ارتباط مستقیم بود. همان‌طور که در سخنرانی مراسم سوگند ریاست‌جمهوری خود گفتم، ما آماده بودیم دست خود را به سوی کسانی دراز کنیم که تمایل داشتند مُشتِ گره‌کرده‌ی خود را باز کنند. ظرف چند هفته پس از آغاز به کار، نامه‌ای محرمانه از طریق کانالی که با دیپلمات‌های ایرانی در سازمان ملل داشتیم برای آیت‌الله خامنه‌ای ارسال کردم و پیشنهاد دادم که گفت‌وگوی میان دو کشور را در مورد موضوعات مختلف از جمله برنامه هسته‌ای ایران آغاز کنیم. پاسخ [آیت‌الله] خامنه‌ای صریح بود: ایران علاقه‌ای به گفت‌وگوی مستقیم ندارد. با این حال، وی از این فرصت استفاده کرده و راه‌هایی پیشنهاد کرده بود که آمریکا از نقش خود به عنوان یک قلدرِ امپریالیست دست بردارد.

رؤسای‌جمهور آمریکا (می‌میرند و) بدن‌هایشان خوراک کرم و مور و مار می‌شود، اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده است [دانلود]

پاسخ‌های رهبر ایران به پیام‌های ترامپ در دیدار با شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن؛ ۲۳ خرداد ۹۸ [دانلود]

در همین‌باره بخوانید:

›› برنامه سه‌مرحله‌ای بایدن برای ایران چیست؟

›› آیا آمریکای بایدن به برجام برمی‌گردد؟

رام [اسرائیل امانوئل
[۱۱]
، رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید بین سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰] پس از خواندن نسخه‌ای از نامه [آیت‌الله] خامنه‌ای که از زبان فارسی ترجمه شده بود، گفت: «فکر می‌کنم به این زودی‌ها مشتش را باز نمی‌کند.» گفتم: «فقط همین‌قدر [باز می‌کند] که انگشت وسطش را به من نشان بدهد.»

واقعیت این بود که هیچ‌یک از ما در کاخ سفید انتظار پاسخ مثبتی نداشتیم. اما من باز هم این نامه را فرستادم، چون می‌خواستم ثابت کنم که مانع دیپلماسی، سازش‌ناپذیری آمریکا نیست، بلکه سازش‌ناپذیری ایران است. من از طریق تبریک سال نوی سنتی ایرانی (نوروز) که در ماه مارس به صورت آنلاین منتشر کردیم، پیام استقبالمان [از رابطه با ایران] را به عموم مردم ایران مخابره کردم.

 

پیام نوروزی باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ (با زیرنویس فارسی رسمی کاخ سفید) [دانلود]

 

اما وقتی میرحسین موسوی، نامزد معارضانِ ایرانی، مقامات دولتی را، به تقلب در رأی‌گیری برای کمک به انتخاب مجدد احمدی‌نژاد برای دوره دوم ریاست‌جمهوری متهم کرد، هرگونه چشم‌انداز دستیابی به موفقیتِ زودهنگام در ماه ژوئن سال ۲۰۰۹ محو شد. میلیون‌ها معترض در داخل ایران برای به چالش کشیدن نتیجه انتخابات به خیابان‌ها آمدند و یک «جنبش سبزِ» خودخوانده را آغاز کردند که یکی از مهم‌ترین چالش‌های داخلی علیه دولت اسلامی از زمان انقلاب سال ۱۹۷۹ بود.

بخشی از بودجه مستقیم و غیرمستقیم دولت آمریکا برای «ترویج دموکراسی» در ایران طی سال‌های منتهی به و پس از اغتشاشات سال ۱۳۸۸ (۲۰۰۹ میلادی) در این کشور که به نام «جنبش سبز» شهرت پیدا کرد (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› آمریکا به دنبال «جنبش سبز ۲» و تجزیه ایران در دوره ترامپ است

›› حوادث ۸۸ مقدمه برجام و تسهیل نفوذ آمریکا بود

›› کدام‌یک از مقامات آمریکایی اغتشاشات سال ۸۸ را مدیریت می‌کردند؟

›› هزینه ده‌ها میلیون دلاری آمریکا برای شعله‌ور نگه داشتن آتش فتنه

سرکوب متعاقب این جنبش، بی‌رحمانه و سریع بود. موسوی و دیگر رهبران مخالف تحت بازداشت خانگی قرار گرفتند. راهپیمایان مسالمت‌آمیز مورد ضرب‌وجرح قرار گرفتند و تعداد قابل‌توجهی کشته شدند. یک شب، در آرامش محل اقامتم، گزارش اعتراضات را به صورت آنلاین بررسی کردم و فیلمی از زن جوانی [اشاره به ندا آقاسلطان] دیدم که در خیابان‌ها هدف گلوله قرار گرفته بود و در حالی که خون در صورتش جاری بود و چشم‌هایش به ملامت به سمت بالا خیره شده بودند، جان داد.

این تصویر که از فیلم «لحظات آخر زندگی ندا آقاسلطان» گرفته شده، چشم‌های او را در حالت مشکوکی نشان می‌دهد که موجب شده گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره ساختگی بودن ماجرای قتل او مطرح شود (+)

در همین‌باره بخوانید:

›› «ساغر کسرایی» کیست/ آیا آمریکایی‌ها به دنبال تربیت «مسیح علی‌نژاد ۲» هستند؟

این صحنه، نوعی یادآوریِ فراموش‌نشدنی از بهایی بود که بسیاری از مردم در سراسر جهان می‌پردازند چون می‌خواهند نقشی در تعیین نحوه حکومت در کشورهایشان ایفا کنند؛ و اولین واکنش غریزی من این بود که می‌خواستم حمایت شدیدم را از تظاهرکنندگان در ایران ابراز کنم. اما وقتی تیم امنیت ملی را جمع کردم، کارشناسان ما در امور ایران مخالف چنین اقدامی بودند. می‌گفتند هرگونه بیانیه‌ای از طرف من احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت. تندروهای رژیم، پیشاپیش این داستان ساختگی را تبلیغ می‌کردند که عوامل خارجی در پشت تظاهرات حضور دارند و فعالان داخل ایران می‌ترسیدند که هرگونه بیانیه حمایتی دولت آمریکا برای بی‌اعتبار کردن جنبش آن‌ها مورد بهره‌برداری قرار گیرد. [روایت مشابه هیلاری کلینتون، وزیر خارجه وقت آمریکا، در این‌باره را در بخش ایران در کتاب «انتخاب‌های سخت» از کتاب‌خانه مشرق بخوانید.] خودم را موظف دانستم به این هشدارها توجه کنم و با امضای یک سری بیانیه‌های بوروکراتیک ملایم («ما همچنان کل وضعیت را به‌دقت رصد می‌کنیم»؛ «باید به حقوقِ جهانیِ اجتماع و آزادی بیان احترام گذاشته شود») خواستار راه‌حلی صلح‌آمیز بر مبنای خواست و اراده ملت ایران شدم.

نماد «مشت گره‌کرده» (راست) یکی از ابداعات با بودجه سازمان آمریکاییِ «موقوفه ملی دموکراسی» در جریان انقلاب‌های رنگی بود که بعدها برای استفاده در اغتشاشات سال ۸۸ در ایران «بومی‌سازی» شد (چپ) (جزئیات بیش‌تر(+)

در همین‌باره بخوانید:

›› مرتبطین ما در ایران اصرار داشتند در قبال «جنبش سبز» سکوت کنیم

›› آمریکا چگونه در یک کشور کودتا می‌کند

›› «یورش فوجی»؛ نقش آمریکا در اغتشاشات ایران چه بود؟

›› «بریج‌فای»؛ آیا بعد از ایران، هنگ‌کنگ مدل جدید اغتشاشات خیابانی می‌شود؟

 

با شدت گرفتن خشونت‌ها، محکومیت من نیز شدیدتر شد. با این وجود، چنین رویکرد منفعلی باب میل من نبود؛ نه فقط به این دلیل که مجبور بودم به فریاد اعتراض جمهوری‌خواهانی گوش بدهم که می‌گفتند دارم با یک رژیمِ قاتل با نازونوازش رفتار می‌کنم. داشتم درس دشوار دیگری را درباره ریاست‌جمهوری می‌آموختم؛ این‌که اکنون قلبم به ملاحظات استراتژیک و تحلیل‌های تاکتیکی زنجیر شده و اعتقاداتم تحت تأثیر استدلال‌های خلاف غریزه‌ام قرار گرفته است؛ این‌که با وجودِ داشتن قدرتمندترین سِمتِ روی زمین، اکنون نسبت به زمانی که سناتور بودم (یا حتی به عنوان یک شهروندِ عادیِ منزجر از دیدنِ زن جوانی که به ضرب گلوله‌ی دولت خودش کشته شده) آزادیِ کم‌تری در بیان آن‌چه در دلم بود و عمل به آن‌چه احساس می‌کردم باید بکنم، داشتم.

با توجه به این‌که تلاش‌ها برای باز کردن بابِ گفت‌وگو با ایران پذیرفته نشده و این کشور در هرج‌ومرج و سرکوبِ فزاینده‌ای فرو می‌رفت،  مرحله دوم استراتژی منع اشاعه‌ی هسته‌ایمان را کلید زدیم: بسیج جامعه بین‌المللی برای اِعمال تحریم‌های اقتصادی سخت و چندجانبه‌ای که بتواند ایران را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند. شورای امنیت سازمان ملل پیشاپیش چندین قطعنامه تصویب کرده و از ایران خواسته بود فعالیت‌های غنی‌سازی خود را متوقف کند. همچنین مجوز تحریم‌های محدود علیه ایران را صادر کرده و گروهی موسوم به ۱+۵ (پنج عضو دائم شورای امنیت، یعنی آمریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین، به علاوه آلمان) را تشکیل داده بود تا به امید وادار کردن رژیم به پایبندی به پیمان منع اشاعه هسته‌ای، با مقامات ایرانی دیدار کنند.

گروه ۱+۵ که در نهایت به همراه نماینده اتحادیه اروپا با ایران درباره برنامه هسته‌ای تهران مذاکره کرد، پیشاپیش توسط شورای امنیت سازمان ملل تشکیل شده بود (+)

مشکل این بود که تحریم‌های موجود بیش‌ازحد ضعیف بودند و نمی‌توانستند تأثیر زیادی داشته باشند. حتی همپیمانان آمریکا مانند آلمان به تجارت پررونق خود با ایران ادامه می‌دادند و تقریباً همه، نفت این کشور را خریداری می‌کردند. دولت بوش به صورت یک‌جانبه، تحریم‌های آمریکایی بیش‌تری علیه ایران وضع کرده بود، اما این تحریم‌ها عمدتاً نمادین بودند، زیرا شرکت‌های آمریکایی از سال ۱۹۹۵ از تجارت با ایران منع شده بودند. ایران با افزایش قیمت نفت و رشد اقتصادش، با کمال میل ۱+۵ را با جلسات منظمِ مذاکره که نتیجه‌ای جز تعهد به مذاکره‌ی بیش‌تر نداشتند، دنبال خودش می‌کشید.

برای جلب توجه ایران، باید کشورهای دیگر را متقاعد می‌کردیم که گرهِ تحریم‌ها را محکم‌تر کنند. و این یعنی باید موافقت دو دشمنِ قدرتمند و تاریخی‌مان [روسیه و چین] را جلب می‌کردیم که اصولاً تحریم‌ها را دوست نداشتند، روابط دوستانه دیپلماتیک و تجاری با ایران داشتند، و تقریباً به اندازه تهران نسبت به اهداف آمریکا بی‌اعتماد بودند.

 


آن‌چه خواندید، قسمت چهارم از ترجمه منتخب کتاب «سرزمین موعود» نوشته‌ی باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق آمریکا بود. قسمت‌های بعدی این مجموعه به زودی در مشرق منتشر خواهند شد. قسمت‌های قبلی این مجموعه گزارش را می‌توانید از لینک‌های زیر بخوانید:

روابط مالکی با تهران نشان‌دهنده قدرت استراتژیک ایران در منطقه بود

نگرانی روسیه درباره سپر موشکی‌مان در اروپا را به موضوع ایران گره زدم

نقش مستقیم دولت آمریکا و سیا در کودتای ۲۸ مرداد


برای مطالعه ترجمه‌های قبلی مشرق از کتاب‌های مهم بین‌المللی، از جمله کتاب «اتاقی که اتفاق آن‌جا افتاد» نوشته جان بولتون، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا در دولت دونالد ترامپ، و کتاب «انتخاب‌های سخت» نوشته هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت اول باراک اوباما، می‌توانید به کتاب‌خانه مشرق مراجعه کنید.

 



[۱]
سرزمین موعود (کتاب) لینک


[۲]
Barack Obama memoir tops Michelle’s in first-day sales Link


[۳]
۱۹۵۳ Iranian coup d’état Link


[۴]
Uncle Sam Link


[۵]
Ronald Reagan Link


[۶]
ماجرای مک‌فارلین لینک


[۷]
Bill Clinton Link


[۸]
George W. Bush Link


[۹]
سید محمد خاتمی لینک


[۱۰]
Shia crescent Link


[۱۱]
Rahm Emanuel Link



منبع خبر

کتاب باراک اوباما؛ روایت رئیس‌جمهور سابق آمریکا از انقلاب اسلامی ایران/ «چشمان نافذ یک پیامبر»؛ توصیف اوباما از امام خمینی/ تعبیر جالب اوباما از پاسخ رهبر ایران به نامه‌هایش +عکس و فیلم بیشتر بخوانید »

خنثی‌سازی بسیاری از عملیات‌های تروریستی گفته نشده است

خنثی‌سازی بسیاری از عملیات‌های تروریستی گفته نشده است



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار اسماعیل کوثری مشاوره فرمانده کل سپاه، با اشاره به ترور شهید فخری‌زاده، گفت: شهید فخری زاده یک فرد شناخته شده در مجامع علمی و تحقیقاتی بود که سال‌های عمر خود را برای ارتقای سطح علمی کشور در بعد دفاعی و هسته‌ای صرف کرد.

بیشتر بخوانید:

تأثیر ترور شهید فخری‌زاده بر دیپلماسی برجام

وی ادامه داد: دشمن ملت ایران سال‌ها به دنبال حذف فیزیکی او بود که بنابر اراده الهی و کار خوب اطلاعاتی و حفاظتی نتوانسته بودند به هدف خود برسند تا اینکه در آخرین اقدام خود توانستند در یک اقدام غیر انسانی و بزدلانه او را به شهادت برسانند.

مشاوره فرمانده کل سپاه دلیل اقدام تروریستی علیه شهید فخری‌زاده را ترس دشمنان انقلاب از جایگاه علمی و تحقیقاتی او و تلاش برای توقف پیشرفت‌های ایران دانست و گفت: به فضل الهی این مسیر توسط شاگردانی که شهید فخری‌زاده تربیت کرده و البته همکاران او با قدرت ادامه پیدا می‌کند زیرا این شهید بزرگ نیروهای خوبی را تربیت کرده است.

سردار کوثری در پاسخ به این سوال که ترور این دانشمند هسته‌ای و دفاعی تا چه اندازه به رسیدن دشمنان به اهداف شان کمک می‌کند و در پیشرفت‌های هسته‌ای و دفاعی ایران خلل ایجاد می‌کند، اظهار داشت: استکبار جهانی باید بداند که با جنایات این چنینی به جایی نخواهند رسید، همانگونه که در ابتدای انقلاب و ترور شخصیت‌های برجسته ای چون بهشتی، رجایی و مطهری به جایی نرسیدند. امام خمینی (ره) فرمودند که من هم اگر نباشم این انقلاب راه خود را ادامه خواهد داد و دیدیم که جنگ و ترور نتوانست مانع حرکت انقلاب اسلامی ایران شود.

وی با بیان اینکه مردم ما با این جنایات آگاه‌تر می‌شوند، گفت: این جنایات نه تنها مانع پیشرفت ملت ایران نمی‌شود، بلکه عزم و اراده آنها را برای ایستادگی و مقاومت در برابر استکبار جهانی بیشتر می‌کند.

جانشین سابق قرارگاه ثارالله سپاه با اشاره به تلاش رسانه‌ای دشمنان انقلاب اسلامی برای نا امن نشان دادن ایران، گفت: امنیت ایران به لطف خدا زبان زد خاص و عام است و آنها با این گونه اقدامات بزدلانه می‌خواهند بگویند در جامعه ایران امنیت نیست. اگرچه دشمنان ما با هزینه‌های بسیار فراوان، برخی انسان‌های سست و خود فروخته که در قبال دریافت پول دست به این گونه جنایات بزنند را جذب می‌کنند اما قطعاً باید بدانند که این افراد دستگیر شده و به سزای اعمال خود می رسند.

سردار کوثری در ادامه به اقدامات نیروهای امنیتی و اطلاعاتی کشور در خنثی سازی عملیات‌های مختلف دشمنان اشاره کرد و گفت: مردم ما بدانند در همین چند سال اخیر تعداد زیادی از این گروه‌ها و افراد که می‌خواستند عملیات‌های مختلف انجام دهند را شناسایی و دستگیر کردیم البته نمی‌توانیم آنها را بگوییم چرا که تیم‌هایی که دستگیر می‌شوند، برای اینکه تیم‌ها و افرادی که با آنها در ارتباط هستند را شناسایی کنیم نمی‌توانیم اعلام کنیم.

وی تصریح کرد: دشمنان در آغاز جنگ تحمیلی می‌خواستند سه روزه به تهران برسند اما دیدند که رزمندگان اسلام به رهبری امام خمینی (ره) چه بلائی سرشان آوردند و آبرو و حیثیت آنها به تمام معنا رفت و امروز این ایران اسلامی است که با اقتدار و افتخار باقی مانده و صدام و صدامیان به درک واصل شده‌اند.

مشاوره فرمانده کل سپاه خاطر نشان کرد: آمریکایی‌ها همچنان می‌خواهند بگویند مانند دوران جنگ جهانی دوم ابر قدرت هستند در حالی که اگر ضعیف نبودند و پایه‌های قدرتشان سست نشده بود، دست به چنین جنایت‌هایی نمی‌زدند، آنها چون کاری از دستشان بر نمی‌آید دست به این جنایات می‌زنند اما با این گونه اقدامات پایه‌های سست قدرت آنها سست‌تر می‌شود.

سردار کوثری در خصوص اینکه برخی می‌گویند اگر ایران پاسخ دهد چالش‌های امنیتی به وجود می‌آید، گفت: ایران به موقع به این جنایت پاسخ خواهد داد و هیچگاه احساسی نمی‌توان با این موضوع برخورد کرد. هرگاه مسئولان تشخیص دهند و با در نظر گرفتن جوانب کار آنگونه که به صلاح بدانیم به این جنایت پاسخ خواهیم داد.

منبع: مهر



منبع خبر

خنثی‌سازی بسیاری از عملیات‌های تروریستی گفته نشده است بیشتر بخوانید »

گزارش جروزالم پست از ناو اقیانوس‌پیمای ایران؛ این یک «زرادخانه شناور» است

گزارش جروزالم پست از ناو اقیانوس‌پیمای ایران؛ این یک «زرادخانه شناور» است


به  گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس، روزنامه جروزالم پست در گزارشی به رونمایی ایران از ناو اقیانوس پیمای شهید رودکی و توانمندیهای این ناو جدید پرداخت. 
در این گزارش آمده است، ایران طی روزهای اخیر از یک کشتی جنگی خود رونمایی کرد. این ناو متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران است و در بندر عباس، نقطه نزدیک به تنگه راهبردی هرمز حضور دارد.
جروزالم پست افزود: رونمایی از این ناو برای ناظران بر فعالیتهای نظامی ایران آنقدر مهم است که موسسه دریایی ایالات متحده نیز درباره آن یک گزارش منتشر کرد. 
این روزنامه صهیونیستی در ادامه نوشت: روی سطح، این ناو فقط یک ناو حمل و نقل است، اما ایران عرشه آن را با انواع تسلیحات مجهز کرده است تا نشان دهد چه قابلیتهایی دارد. طبق تصاویر هوایی و توضیحات، کشتی با چندین سیستم موشک انداز که روی قایقهای تندرو سوار می‌شوند مجهز شده است. آنجا همچنین یک سامانه دفاع هوایی «سوم خرداد» و بالگردهای نظامی و پهپاد و موشکهای ضدکشتی نیز دیده می‌شود. این ناو، یک «زرادخانه شناور» یا بازار(تسلیحات) شناور است.
در ادامه این گزارش آمده است، بالگردهای Bell-412  که آمریکایی هستند نیز در این ناو وجود دارد. اما سامانه سوم خرداد جدید است، همان که پهپاد «گلوبال هاوکِ» 200 میلیون دلاری آمریکا را در ژوئن 2019 ساقط کرد.
6 پهپاد ابابیل نیز که بخشی از برنامه توسعه ناوگان پهپادی ایران طی سالهای اخیر است نیز در عکسها دیده می‌شود.
 روزنامه جروزالم پست همچنین بر استقرار موشکهای ضد کشتی «قادر» که نسخه ایرانی سیستم موشکی C-802  چین است در این ناو تاکید کرد و نوشت: این ناو ۴۹۲ فوت طول دارد و ۷۲ فوت نیز عرض آن است که با مسلسل ضد هوایی ۲۳ میلیمتری هم مجهز است. 
موسسه دریایی ایالات متحده(USNI) در تحلیل خود روی این ناو اقیانوس‌پیما نوشته، این ناو احتمالا در زمان عملیات، آرایش آن(با آنچه که در رونمایی از آن دیده می‌شود) فرق دارد. در مجموع ارزیابی این است که این ناو قادر انجام ماموریت و پشتیبانی طولانی مدت است. 
روزنامه جروزالم پست همچنین بر اساس گزارش موسسه دریایی آمریکا در ادامه گزارش داد، اگر چه قدرت نیروی دریایی ایالات متحده زیاد است اما ناو جدید ایران می‌تواند یک تهدید نامتقارن برای آمریکا باشد.
در ادامه این گزارش آمده است، اگر چه تمرکز عملیاتی نیروی دریایی سپاه پاسداران در خلیج فارس است اما به عنوان مثال این ناو می‌تواند به دریای مدیترانه نیز اعزام شود و یا در جمع آوری اطلاعات در آبهای یمن به ایران کمک کند.
دیگر متخصصان مانند «جرمی بین» از «هفته نامه دفاعی جینز» می‌گوید که این ناو احتمالا مجهز به یک واحد راداری ۲۰۳۱ است که برای ماموریتهای پشتیبانی دوربرد موشکهای ضدکشتی استفاده می‌شود. 
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از فارس، آئین  الحاق  ناو اقیانوس پیمای شهید رودکی به نیروی دریایی سپاه روز پنجشنبه با حضور سردار سرلشکر پاسدار حسین سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جمعی از مقامات و مسئولین  لشکری و کشوری برگزار شد.
براساس این گزارش، ناو اقیانوس پیمای شهید رودکی شناوری سنگین، چند منظوره و دوربرد است که قابلیت حمل و عملیاتی کردن انواع پهپاد و  سامانه های موشکی، پدافندی و راداری را دارد.
این ناو با تناژ ۱۲ هزار تن و طول ۱۵۰ متر و عرض ۲۲ متر دارای رادار آرایه فازی سه بعدی، موشک‌های سطح به سطح، سطح به هوا، سامانه‌های مخابراتی یکپارچه بسیار پیشرفته جنگال و موشکی سوم خرداد با قابلیت حمل بالگردها، پهپادها و شناورهای عملیاتی است که همه آنها از تولیدات داخلی بوده  و توسط جوانان متخصص مومن انقلابی طراحی و عملیاتی شده است.

انتهای پیام/





منبع خبر

گزارش جروزالم پست از ناو اقیانوس‌پیمای ایران؛ این یک «زرادخانه شناور» است بیشتر بخوانید »

کتاب «نفوذ» به چاپ هشتم رسید

کتاب «نفوذ» به چاپ هشتم رسید



کتاب «نفوذ» به چاپ هشتم رسید

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «نفوذ؛ بررسی پروژه برنامه ریزی شده نفوذ دشمن از دیدگاه مقام مظم رهبری» نوشته محمد رستمی به‌تازگی و همزمان با سالروز ۱۳ آبان توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ هشتم رسیده است.

مطالب این‌کتاب ۲۴۰ صفحه‌ای برگرفته از گزیده‌ بیانیات رهبر معظم انقلاب، بدون هیچ دخل و تصرفی از خرداد سال ۱۳۶۸ تا دی سال ۱۳۹۴ درباره مساله نفوذ دشمن است. این‌مطالب در ۴ فصل با این‌عناوین گردآوری شده‌اند: فصل اول: ماهیت و اقسام نفوذ دشمن، فصل دوم: اهداف وابزار دشمنان برای نفوذ، فصل سوم: عوامل ایجاد کننده نفوذ دشمن و فصل چهارم: راه‌های مقابله با نفوذ دشمن.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

«ما همین طور مدام درباره ی نفوذ دشمن تکرار می‌کنیم، تأکید می‌کنیم، ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی – در معرفت‌های انقلابی و دینی اختلال ایجاد می‌کنند؛ رخنه کردن در اینها است. و از همه ی طرق هم استفاده می‌کنند و آدم‌های گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعال دانشجویی هم دارند، نخبه ی فکری و علمی هم دارند؛ همه جور آدمی، برای ایجاد این رخنه‌ها هستند. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۹۴/۶/۲۵»

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «نفوذ؛ بررسی پروژه برنامه ریزی شده نفوذ دشمن از دیدگاه مقام مظم رهبری» نوشته محمد رستمی به‌تازگی و همزمان با سالروز ۱۳ آبان توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ هشتم رسیده است.

مطالب این‌کتاب ۲۴۰ صفحه‌ای برگرفته از گزیده‌ بیانیات رهبر معظم انقلاب، بدون هیچ دخل و تصرفی از خرداد سال ۱۳۶۸ تا دی سال ۱۳۹۴ درباره مساله نفوذ دشمن است. این‌مطالب در ۴ فصل با این‌عناوین گردآوری شده‌اند: فصل اول: ماهیت و اقسام نفوذ دشمن، فصل دوم: اهداف وابزار دشمنان برای نفوذ، فصل سوم: عوامل ایجاد کننده نفوذ دشمن و فصل چهارم: راه‌های مقابله با نفوذ دشمن.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

«ما همین طور مدام درباره ی نفوذ دشمن تکرار می‌کنیم، تأکید می‌کنیم، ایجاد خلل در باورها است؛ باور انقلابی، باور دینی – در معرفت‌های انقلابی و دینی اختلال ایجاد می‌کنند؛ رخنه کردن در اینها است. و از همه ی طرق هم استفاده می‌کنند و آدم‌های گوناگونی هم دارند؛ استاد دانشگاه هم دارند، فعال دانشجویی هم دارند، نخبه ی فکری و علمی هم دارند؛ همه جور آدمی، برای ایجاد این رخنه‌ها هستند. بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۹۴/۶/۲۵»



منبع خبر

کتاب «نفوذ» به چاپ هشتم رسید بیشتر بخوانید »