انقلاب فاطمی

برگزاری طرح «کوچه‌های انقلاب» در محلات شمال تهران


برگزاری طرح «کوچه‌های انقلاب» در محلات شمال تهرانبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، «سید عباس سجادی» معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه یک تهران، با اشاره به اجرای طرح «کوچه‌های انقلاب» در محله‌های شمال تهران، اظهار داشت: به‌مناسبت گرامی‌داشت ایام‌الله دهه مبارک فجر، بیش از ۱۰ برنامه فرهنگی، اجتماعی، هنری و… در سطح محلات ۲۷ گانه شمال تهران در حال اجراست که از این بین، با مشارکت اهالی، طرح «کوچه‌های انقلاب» در هر محله با آذین‌بندی، توزیع شیرینی و شربت و نصب تصاویر و روزنامه‌هایی از روز‌ها پیروزی انقلاب اسلامی اجرا شد.

وی برپایی کاروان «آینده روشن» ویژه پیروزی انقلاب اسلامی را برنامه دیگری دانست که از ابتدای دهه مبارک فجر در محلات شمال تهران در حال حرکت است و با اجرای سرود، مسابقه و برنامه‌های متنوع فرهنگی، شادی و نشاط را در محلات به ارمغان می‌آورد و در روز ۲۲ بهمن نیز با اجرای برنامه ویژه، میزبان شهروندان شمال تهران خواهد بود.

سجادی ادامه داد: امسال ۱۱ ایستگاه فرهنگی در نواحی شهرداری منطقه یک تهران بر پا شده است که به پخش سرود، توزیع پرچم و بادکنک، خودرونویسی، مسابقه نقاشی و… می‌پردازد.

وی برپایی تور گردشگری بازدید از حسینیه جماران و بیت امام خمینی (ره) را از دیگر برنامه‌های دهه فجر در منطقه یک تهران عنوان کرد و گفت: بازدید از حسینیه جماران و بیت امام خمینی (ره) با رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی و فاصله‌گذاری اجتماعی، با هدف آشنایی با روایت زندگی معمار بزرگ انقلاب اسلامی (ره) از ۱۸ الی ۲۱ بهمن برگزار می‌شود که علاقمندان می‌توانند برای شرکت در این بازدید، با شماره تلفن ۰۹۳۶۰۰۶۶۷۰۳ تماس بگیرند.

معاون امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری منطقه یک تهران، دیدار با خانواده‌های شهدای انقلاب، برپایی زنگ انقلاب در فضای مجازی، اجرای مسابقه کتابخوانی با موضوع «صعود چهل‌ساله»، غبارروبی مزار شهدا و… در سطح محلات ۲۷ گانه منطقه یک را از دیگر برنامه‌ها ایام‌الله دهه فجر دانست.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

برگزاری طرح «کوچه‌های انقلاب» در محلات شمال تهران بیشتر بخوانید »

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندان‌های پهلوی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) درحالی روز به روز بیش از گذشته لرزه بر اندام رژیم سفاک شاهنشاهی می‌انداخت که عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی و امنیتی، خصوصاً ساواک و شهربانی برای مقابله با این نهضت، موجب به‌وجود آمدن مشکلات عدیده‌ای شده بود؛ بنابراین کمیته مشترک ضدخرابکاری (ساواک – شهربانی) چهارم بهمن سال ۱۳۵۰، برای ایجاد هماهنگی‌های بیشتر میان این دو سازمان، به‌دستور «محمدرضا پهلوی» تأسیس شد.

ساختمان اصلی این کمیته که اکنون به‌عنوان «موزه عبرت ایران» شناخته می‌شود، شاهد جنایت‌های غیرانسانی زیادی علیه هزاران نفر از زنان و مردان مبارز انقلابی بود که به بند کشیده شده و شکنجه می‌شدند؛ به‌طوری‌که ده‌ها نفر از آن‌ها با بدنی کاملاً سالم به این دژ خوفناک وارد شدند؛ ولی در زیر شکنجه‌های بی‌رحمانه‌ای که بر روی آن‌ها اعمال شد، جان به جان آفرین تسلیم کردند.

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

جنایت‌کاران، جسم بی‌روح این افراد را از این مکان بیرون برده و در گزارش‌های خود، علت مرگ آن‌ها را دلایلی واهی، همچون خودکشی، نارسایی کلیوی، کشته شدن در درگیری خیابانی و… قلمداد می‌کردند؛ ولی با مقایسه برخی از سند‌های موجود مانند گزارش ساواک با اسناد پزشکی قانونی و سند‌های بیمارستان شهربانی و وجود تناقض در آن‌ها، مشخص می‌شود که این افراد در زیر شکنجه جان باخته‌اند و متأسفانه محل دفن بسیاری از آن‌ها، پس از گذشت سال‌های سال هنوز مشخص نشده است.

«فریدون توانگری» ملقب به «آرش» یکی از شکنجه‌گرهای ساواک بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، محاکمه و اعدام شد. وی در پاسخ به سؤالی در خصوص عکس‌العمل مقامات «ساواک» پس از شهید شدن انقلابیون زیر شکنجه آن‌ها، گفته است: «مقامات مافوق بعد از این ماجرا‌ها (کشته شدن افراد زیر شکنجه) عکس‌العمل خاصی انجام نمی‌دادند و فقط پرونده‌سازی می‌کردند. نامه‌ای تهیه می‌کردند که این شخص یا بر اثر خونریزی یا خودکشی در زندان فوت نموده است».

شهید «امیرمراد نانکلی» یکی از ده‌ها نفری است که با بدنی سالم وارد زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری شد؛ اما بازجوها وقتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که خانواده‌اش اطلاعی از وضعیت او پیدا کنند، جسدش را دفن کردند.

شهید «امیرمراد نانکلی»

«حمیده نانکلی» خواهر شهید «امیرمراد نانکلی»، نحوه دستگیری و شهادت برادر خود را این‌گونه روایت کرده است: «وی را در تاریخ پنجم اسفند سال ۱۳۵۱ مصادف با بیستم ماه محرم در ساعت ۱۱ صبح دستگیر کردند. همه دوستان به برخورد خوب او و مردمی بودنش معترفند. «مراد» هرماه یک‌بار به بیمارستان‌ها سر می‌زد و از بیمارانی که ملاقات‌کننده‌ای نداشتند، عیادت می‌کرد.

هیأتی به نام «جوانان سجادیه» تشکیل داده بود که برنامه‌های تفریحی، ورزشی، فرهنگی و مذهبی برای جوانان ترتیب می‌داد و صبح‌های جمعه برنامه کوه و دعای ندبه برقرار می‌کرد و در میان دوستان و همرزمان خود، به «بچه رستم» معروف بود و در دلاوری و رشادت نظیری نداشت. «مراد» در همه کار‌ها نظم و ترتیب داشت و صاحب سجایا و فضایل اخلاقی بالایی بود.

«مراد» را به قدری شکنجه کرده بودند که کلیه‌هایش را از دست داده بود؛ اما او دلاورانه در حین بازجویی صندلی را بر سر بازجو‌ها کوبیده بود. بازجویان «ساواک» نیز او را در محاصره شکنجه‌ها و انواع و اقسام آزار‌ها قرار داده و او را به شهادت رساندند. بازجویان که حتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که ما اطلاعی از وضعیت او پیدا کنیم، جسدش را دفن کردند، تا این‌که پس از چندماه از پیروزی انقلاب اسلامی، با مشخص شدن اسامی قطعه شهدای گمنام انقلاب در بهشت زهرا (س)، محل دفن «مراد» نیز آشکار شد. پدر و مادرم روزگار را با اشک چشم و فراق «مراد» گذراندند و از دنیا رفتند و «مراد» نیز به آرزوی دیرینه‌اش یعنی فیض عظیم شهادت نائل آمد و اکنون نام و یادش همواره در قلب‌های ماست».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«شهربانی کل کشور» پس از شهادت «امیرمراد نانکلی»، در نامه محرمانه‌ای خطاب به «ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری» نوشت: «زندانی آن کمیته روز ۵۳/۶/۱ به علت نارسائی کلیوی در اثر ضایعات پوستی و عضلانی و کوفتگی تمام عضلات بدن در بخش جراحی بیمارستان شهربانی بستری و در تاریخ ۵۳/۶/۱۹ به علت سندروم کراش فوت نموده است». این درحالی است که «بهمن نادری‌پور» معروف به «تهرانی» یکی از شکنجه‌گرهای «ساواک»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اعترافات خود گفت: «ادعای مادر داغ‌دیده «مراد نانکلی» درمورد به شهادت رسیدن فرزندش صحت دارد. همان‌طور که قبلاً نیز در اوراق بازجویی نوشته‌ام، «مراد نانکلی» به‌علت آن‌که اطلاعات خود را نداده بود، به کمیته مشترک منتقل و بر اثر شکنجه توسط «حسینی» و احتمالاً ضربه شدید با مشت به قلبش شهید شده است. وی از جمله معتقدین واقعی به اسلام و مجاهدان و مدافع جامعه توحیدی بوده است و از همان زمان از امام خمینی تقلید می‌کرده است».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«اداره‌کل پزشکی قانونی» وقت نیز در «گزارش معاینه جسد» شهید «امیرمراد نانکلی» نوشته است: «جوانی است در حدود بیست و پنج ساله با اندام بسیار لاغر و چشمان کاملاً گود رفته که از سوء تغذیه شدید رنج می‌برده است. علائم خفگی و خفه کردگی و مسمومیت ندارد. پوست رفتگی که شروع به التیام نموده در محل قوزک پای چپ و پشت پای چپ و خراشیدگی در پای راست دارد. [۱] سینه و شکم باز شد، ریه‌ها پر خون می‌باشند در ریه‌ها کانون‌های عفونی به‌طور پراکنده دیده می‌شود. پوست سر باز شد زیر پوست سر و استخوان‌های جمجمه آثار خونمردگی و ضربه و شکستگی ندارد. سر باز شد، پرخونی شدید در عروق مغزی و خونریزی [ناخوانا] قاعده جمجمه خصوصاً نیمه راست دیده می‌شود. خونمردگی شدید در استخوان شقیقه‌ای چپ سر و شکستگی در استخوان شقیقه‌ای چپ دیده می‌شود. سایر امعاء و احشا حالت عادی دارند. علت مرگ شکستگی قاعده جمجمه، خونریزی مغزی در اثر برخورد سر به جسم سخت می‌باشد».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

[۱] – متهم را روی تخت شلاق خوابانده، مچ دست‌ها و پا‌های او را محکم به تخت فلزی می‌بستند و آنگاه شروع به شلاق زدن می‌کردند. بر اثر درد و فشار ناشی از فرود آمدن ضربات شلاق و واکنش شدید اندام و از جمله پا‌ها که بر اثر حرکات مستمر و تماس با تخت و تسمه نگهدارنده، دچار خراشیدگی شدید و کنده شدن گوشت و پوست پا می‌شد که آثار آن تا مدت‌ها باقی بود. (مصاحبه با علی دانش‌پژوه زندانی سیاسی رژیم پهلوی ۸۴/۰۷/۲۳)

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندان‌های پهلوی بیشتر بخوانید »

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندانهای پهلوی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) درحالی روز به روز بیش از گذشته لرزه بر اندام رژیم سفاک شاهنشاهی می‌انداخت که عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی و امنیتی، خصوصاً ساواک و شهربانی برای مقابله با این نهضت، موجب به‌وجود آمدن مشکلات عدیده‌ای شده بود؛ بنابراین کمیته مشترک ضدخرابکاری (ساواک – شهربانی) چهارم بهمن سال ۱۳۵۰، برای ایجاد هماهنگی‌های بیشتر میان این دو سازمان، به‌دستور «محمدرضا پهلوی» تأسیس شد.

ساختمان اصلی این کمیته که اکنون به‌عنوان «موزه عبرت ایران» شناخته می‌شود، شاهد جنایت‌های غیرانسانی زیادی علیه هزاران نفر از زنان و مردان مبارز انقلابی بود که به بند کشیده شده و شکنجه می‌شدند؛ به‌طوری‌که ده‌ها نفر از آن‌ها با بدنی کاملاً سالم به این دژ خوفناک وارد شدند؛ ولی در زیر شکنجه‌های بی‌رحمانه‌ای که بر روی آن‌ها اعمال شد، جان به جان آفرین تسلیم کردند.

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

جنایت‌کاران، جسم بی‌روح این افراد را از این مکان بیرون برده و در گزارش‌های خود، علت مرگ آن‌ها را دلایلی واهی، همچون خودکشی، نارسایی کلیوی، کشته شدن در درگیری خیابانی و… قلمداد می‌کردند؛ ولی با مقایسه برخی از سند‌های موجود مانند گزارش ساواک با اسناد پزشکی قانونی و سند‌های بیمارستان شهربانی و وجود تناقض در آن‌ها، مشخص می‌شود که این افراد در زیر شکنجه جان باخته‌اند و متأسفانه محل دفن بسیاری از آن‌ها، پس از گذشت سال‌های سال هنوز مشخص نشده است.

«فریدون توانگری» ملقب به «آرش» یکی از شکنجه‌گرهای ساواک بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، محاکمه و اعدام شد. وی در پاسخ به سؤالی در خصوص عکس‌العمل مقامات «ساواک» پس از شهید شدن انقلابیون زیر شکنجه آن‌ها، گفته است: «مقامات مافوق بعد از این ماجرا‌ها (کشته شدن افراد زیر شکنجه) عکس‌العمل خاصی انجام نمی‌دادند و فقط پرونده‌سازی می‌کردند. نامه‌ای تهیه می‌کردند که این شخص یا بر اثر خونریزی یا خودکشی در زندان فوت نموده است».

شهید «امیرمراد نانکلی» یکی از ده‌ها نفری است که با بدنی سالم وارد زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری شد؛ اما بازجوها وقتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که خانواده‌اش اطلاعی از وضعیت او پیدا کنند، جسدش را دفن کردند.

شهید «امیرمراد نانکلی»

«حمیده نانکلی» خواهر شهید «امیرمراد نانکلی»، نحوه دستگیری و شهادت برادر خود را این‌گونه روایت کرده است: «وی را در تاریخ پنجم اسفند سال ۱۳۵۱ مصادف با بیستم ماه محرم در ساعت ۱۱ صبح دستگیر کردند. همه دوستان به برخورد خوب او و مردمی بودنش معترفند. «مراد» هرماه یک‌بار به بیمارستان‌ها سر می‌زد و از بیمارانی که ملاقات‌کننده‌ای نداشتند، عیادت می‌کرد.

هیأتی به نام «جوانان سجادیه» تشکیل داده بود که برنامه‌های تفریحی، ورزشی، فرهنگی و مذهبی برای جوانان ترتیب می‌داد و صبح‌های جمعه برنامه کوه و دعای ندبه برقرار می‌کرد و در میان دوستان و همرزمان خود، به «بچه رستم» معروف بود و در دلاوری و رشادت نظیری نداشت. «مراد» در همه کار‌ها نظم و ترتیب داشت و صاحب سجایا و فضایل اخلاقی بالایی بود.

«مراد» را به قدری شکنجه کرده بودند که کلیه‌هایش را از دست داده بود؛ اما او دلاورانه در حین بازجویی صندلی را بر سر بازجو‌ها کوبیده بود. بازجویان «ساواک» نیز او را در محاصره شکنجه‌ها و انواع و اقسام آزار‌ها قرار داده و او را به شهادت رساندند. بازجویان که حتی نتوانستند کلمه‌ای از او اعتراف بگیرند، وی را به شهادت رسانده و مظلومانه بدون این‌که ما اطلاعی از وضعیت او پیدا کنیم، جسدش را دفن کردند، تا این‌که پس از چندماه از پیروزی انقلاب اسلامی، با مشخص شدن اسامی قطعه شهدای گمنام انقلاب در بهشت زهرا (س)، محل دفن «مراد» نیز آشکار شد. پدر و مادرم روزگار را با اشک چشم و فراق «مراد» گذراندند و از دنیا رفتند و «مراد» نیز به آرزوی دیرینه‌اش یعنی فیض عظیم شهادت نائل آمد و اکنون نام و یادش همواره در قلب‌های ماست».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«شهربانی کل کشور» پس از شهادت «امیرمراد نانکلی»، در نامه محرمانه‌ای خطاب به «ریاست کمیته مشترک ضد خرابکاری» نوشت: «زندانی آن کمیته روز ۵۳/۶/۱ به علت نارسائی کلیوی در اثر ضایعات پوستی و عضلانی و کوفتگی تمام عضلات بدن در بخش جراحی بیمارستان شهربانی بستری و در تاریخ ۵۳/۶/۱۹ به علت سندروم کراش فوت نموده است». این درحالی است که «بهمن نادری‌پور» معروف به «تهرانی» یکی از شکنجه‌گرهای «ساواک»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اعترافات خود گفت: «ادعای مادر داغ‌دیده «مراد نانکلی» درمورد به شهادت رسیدن فرزندش صحت دارد. همان‌طور که قبلاً نیز در اوراق بازجویی نوشته‌ام، «مراد نانکلی» به‌علت آن‌که اطلاعات خود را نداده بود، به کمیته مشترک منتقل و بر اثر شکنجه توسط «حسینی» و احتمالاً ضربه شدید با مشت به قلبش شهید شده است. وی از جمله معتقدین واقعی به اسلام و مجاهدان و مدافع جامعه توحیدی بوده است و از همان زمان از امام خمینی تقلید می‌کرده است».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

«اداره‌کل پزشکی قانونی» وقت نیز در «گزارش معاینه جسد» شهید «امیرمراد نانکلی» نوشته است: «جوانی است در حدود بیست و پنج ساله با اندام بسیار لاغر و چشمان کاملاً گود رفته که از سوء تغذیه شدید رنج می‌برده است. علائم خفگی و خفه کردگی و مسمومیت ندارد. پوست رفتگی که شروع به التیام نموده در محل قوزک پای چپ و پشت پای چپ و خراشیدگی در پای راست دارد. [۱] سینه و شکم باز شد، ریه‌ها پر خون می‌باشند در ریه‌ها کانون‌های عفونی به‌طور پراکنده دیده می‌شود. پوست سر باز شد زیر پوست سر و استخوان‌های جمجمه آثار خونمردگی و ضربه و شکستگی ندارد. سر باز شد، پرخونی شدید در عروق مغزی و خونریزی [ناخوانا] قاعده جمجمه خصوصاً نیمه راست دیده می‌شود. خونمردگی شدید در استخوان شقیقه‌ای چپ سر و شکستگی در استخوان شقیقه‌ای چپ دیده می‌شود. سایر امعاء و احشا حالت عادی دارند. علت مرگ شکستگی قاعده جمجمه، خونریزی مغزی در اثر برخورد سر به جسم سخت می‌باشد».

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی

[۱] – متهم را روی تخت شلاق خوابانده، مچ دست‌ها و پا‌های او را محکم به تخت فلزی می‌بستند و آنگاه شروع به شلاق زدن می‌کردند. بر اثر درد و فشار ناشی از فرود آمدن ضربات شلاق و واکنش شدید اندام و از جمله پا‌ها که بر اثر حرکات مستمر و تماس با تخت و تسمه نگهدارنده، دچار خراشیدگی شدید و کنده شدن گوشت و پوست پا می‌شد که آثار آن تا مدت‌ها باقی بود. (مصاحبه با علی دانش‌پژوه زندانی سیاسی رژیم پهلوی ۸۴/۰۷/۲۳)

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

پرونده‌سازی دروغین برای فرار از حقیقت شهادت زندانی‌های سیاسی در زندانهای پهلوی بیشتر بخوانید »

شکست طرح کودتای آمریکایی توسط انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: نهضت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (ره)، با اتحاد و همراهی همه اقشار ملت ایران به پیروزی رسید؛ از دانشجویان و دانش‌آموزان گرفته تا روحانیون، بازاری‌ها و…؛ اما در این چهل و دو سال گذشته، نقش «انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی» به‌عنوان یکی از اقشار تأثیرگذار جامعه در پیروزی نهضت انقلاب اسلامی، تا حد زیادی مغفول مانده است، شاید دلیل آن هم کشتارهایی باشد که در جریان نهضت انقلاب اسلامی صورت گرفته است؛ در حالی که حقیقت ماجرا، آن است که افراد زیادی هم در بدنه ارتش بودند که به مبارزه با رژیم پهلوی پرداخته و در این راستا، ضربات مهلکی را به پیکره طاغوت وارد آوردند.

«گروه بی‌نام» گروهی بود که با مدیریت شهید «حسن آیت» در سطح کشور فعالیت‌های انقلابی داشت و همه‌جور افراد را شامل می‌شد؛ مانند طلبه، بقال و…؛ این گروه یک شاخه نظامی نیز داشت که امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی» آن را اداره کرده و شخصیت‌هایی نظیر شهیدان «سید موسی نامجوی»، «سید یوسف کلاهدوز»، «حسن اقارب‌پرست» و… نیز، درحالی که در رده‌های مختلف ارتش و دربار شاه حضور داشتند، عضو این گروه بوده و در حقیقت، علیه حکومت پهلوی مبارزه می‌کردند؛ مثلاً شهید «یوسف کلاهدوز» یکی از عوامل انقلابی در گارد شاهنشاهی بود، یا این‌که امیر سرتیپ «مصطفی توتیایی»، به‌عنوان محافظ شاه و خانواده‌اش، عضو «گروه بی‌نام» و عامل نفوذی حضرت امام خمینی (ره) در کاخ شاه بود.

بسیاری از اعضای «گروه بی‌نام» در «ارتش شاهنشاهی»، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در «ارتش جمهوری اسلامی» به‌کارگیری شده و به نظام جمهوری اسلامی، خصوصاً در جبهه‌های دفاع مقدس خدمت کرده و حماسه‌آفرین شدند؛ برخی از این افراد امروز افراد در میان ما حضور ندارند و خاطرات نقل‌نشده خود را به همراه برده‌اند، اما برخی دیگر نیز هم‌اکنون در قید حیات بوده و در گمنامی زندگی می‌کنند؛ بنابراین اگر این افراد هم خاطرات خود را نقل نکنند، این حماسه‌ها برای همیشه فراموش خواهد شد.

«قنبر راسخ» یکی از اعضای «گروه بی‌نام» است که با تشکیل گروهی تحت عنوان «فجرآفرینان»، ضمن برگزاری همایش‌ها و فعالیت‌های دیگر فرهنگی نظیر چاپ کتاب و… به تبیین حماسه‌های زندانی‌های سیاسی نهضت انقلاب اسلامی و فعالان سیاسی که با رژیم پهلوی مبارزه می‌کردند، می‌پردازد؛ بنابراین به‌مناسبت ایام چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، وی را به خبرگزاری دفاع مقدس دعوت کردیم تا بخشی از اقدامات خود در گروه «فجرآفرینان» و خاطرات دوران مبارزاتی خود را برای ما تشریح کند.

شکست طرح کودتای آمریکایی توسط انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی

این مبارز انقلابی می‌گوید: «ارتش شاهنشاهی دو بُعد داشت؛ یک بُعد «منفی» بود که شامل فساد و ظلم می‌شد و یک بُعد هم «مثبت» بود که متأسفانه پژوهشگران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به آن توجه کافی نداشته و آن را برای مردم تبیین نکردند؛ چراکه همه افراد در ارتش شاهنشاهی بد نبودند، همان‌گونه که همه این افراد نیز خوب نبودند؛ بنابراین همان‌طور که ما می‌گوییم ارتش شاهنشاهی مثلاً فلان فساد‌ها را داشت، در مقابل نیز باید «فجرآفرینان» یا انقلابی‌های ارتش را نیز به مردم بشناسانیم».

وی همچنین در بخش نخست این گفت‌وگو، به تشریح فعالیت‌های انقلابی گروهی با عنوان «گروه بی‌نام» و نقش انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی در این گروه پرداخت و خاطرنشان کرد: شخصی مانند مرحوم سرهنگ «محمدمهدی کتیبه» که حدوداً چند ماه قبل به رحمت خدا رفت، عضو «گروه بی‌نام»، هم رئیس رکن ارتش شاهنشاهی و هم رئیس رکن ارتش جمهوری اسلامی بود؛ یعنی هم اطلاعات پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و هم اطلاعات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را داشت. یا این‌که امیر سرتیپ «مصطفی توتیایی»، به‌عنوان یکی دیگر از اعضای «گروه بی‌نام» محافظ شاه و خانواده‌اش و همچنین محافظان مهمانان خارجی شاه و خانواده‌های آن‌ها بود؛ ولی در حقیقت، عامل نفوذی حضرت امام خمینی (ره) در کاخ شاه بود؛ البته خیلی افرادی دیگری نیز در ارتش شاهنشاهی، عضو «گروه بی‌نام» بودند که امروز به‌عنوان افتخارات ارتش جمهوری اسلامی به‌شمار می‌روند».

آن‌چه در ادامه می‌خوانید، بخش دوم گفت‌وگوی خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس با «قنبر راسخ» دبیر گروه «فجرآفرینان» است:

دفاع‌پرس: کمی از مبارزات انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی بگویید.

مرحوم «منوچهر طالب‌لو»، از انقلابی‌هایی بود که در گارد شاهنشاهی خدمت می‌کرد و به‌دلیل این‌که سال ۱۳۴۴ در جریان ترور شاه در کاخ مرمر، به‌سوی سربازی که به شاه شلیک کرد، تیراندازی نکرده بود، ابتدا به اعدام محکوم شد و سپس او را با یک درجه تخفیف، به حبس ابد محکوم کردند.

کسی که در کاخ مرمر دست به ترور شاه زد نیز شهید «رضا شمس‌آبادی» سرباز گارد ویژه بود، که خودش تشخیص داده بود که شاه عامل فساد در مملکت است؛ نه «کمونیست» بود و نه اهل حزب بازی؛ این درحالی است که دستگاه طاغوت وی را به‌عنوان «کمونیست» معرفی کرده بود و به‌طور کلی تهمت‌های زیادی به انقلابی‌ها می‌زندند تا آن‌ها را تخریب کنند.

البته این نکته را نیز بایستی بگویم که مرحوم آقای «منوچهر طالب‌لو»، پس از سپری کردن ۱۲ سال و چهار ماه در زندان‌های رژیم شاهنشاهی، با پیروزی انقلاب اسلامی آزاد شد و به ارتش بازگشت و سپس ۱۶۰ ماه در جبهه‌های دفاع مقدس حضور پیدا کرد و ۶۰ درصد جانبازی داشت؛ به‌طور کلی، انقلابی‌هایی که در ارتش شاهنشاهی مبارزه می‌کردند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به «ارتش جمهوری اسلامی» بازگشتند و خیلی از این افراد در دوران دفاع مقدس حضور پیدا کرده و آزاده، جانباز و شهید شدند.

شکست طرح کودتای آمریکایی توسط انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی

شهید دکتر ستوان «حبیب جریری»، در زندان قصر با من همبند بود. وی به چهار زبان روسی، عربی، فرانسوی و انگلیسی مسلط بود، درحالی که در پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، آموزش و به‌کار بردن زبان «روسی» در ارتش ممنوع بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین استاندار تهران شد و در دوران دفاع مقدس، به‌دلیل این‌که پزشک داروساز بود، برای درمان مجروحان به جبهه می‌رود و در جاده آبادان ماهشهر به اسارت دشمن بعثی درمی‌آید. این شهید والامقام وقتی به اسارت درآمده بود، آزادگان نزدیک به ۱۰ سال او را در زندان‌ها دیده بودند، اما پس از مدتی، معلوم نشد که بعثی‌ها با وی چه کردند.

شهید «حبیب جریری» در زندان‌های رژیم بعثی چهار زبانی که به آن‌ها تسلط داشت، خصوصاً زبان عربی را به آزادگان می‌آموخت؛ بنابراین بعثی‌ها به‌شدت از او نفرت داشتند؛ چراکه این کار موجب شده بود وقتی بعثی‌ها باهم عربی صحبت می‌کردند، ایرانی‌ها متوجه شوند که آن‌ها چه می‌گویند.

سرلشکر شهید «علی محبی» در دوران طاغوت، یک سرگرد بود که برای مبارزین انقلابی اسلحه و مهمات تأمین می‌کرد. وی ابتدا عضو «سازمان مجاهدین خلق» (پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) بود؛ اما وقتی فهمید که این سازمان منحرف شده، از آن جدا شد و منافقین اطلاعات او را به ساواک دادند و ساواک هم وی را به شهادت رساند.

شهید «اسماعیل سلامت‌بخش» یکی از نیرو‌های ارتش، به این نتیجه رسیده بود که شاه عامل اصلی فساد در این مملکت است – البته آمریکا که جای خود؛ چراکه ما ابتدا شخص اول مملکت را می‌دیدیم – این شهید والامقام وقتی مطلع شد قرار است نیرو‌های گارد، نیروی زمینی و نیروی هوایی کار انقلاب را یک‌سره کنند و شاه نیز آن‌ها را تهییج و تشویق کند، در روز ۲۰ آذر سال ۱۳۵۷ که مصادف با روز عاشورا بود، با همکاری دو نفر دیگر که آن‌ها سرباز بودند، حدود ۱۰ یا ۱۵ نفر از نیرو‌های گارد را به گلوله بست. وقتی مجروحان این حادثه را به بیمارستان منتقل می‌کنند، «فرح» همسر شاه به عیادت آن‌ها رفته و پس از دل‌جویی از این افراد، نزد شاه می‌رود و می‌گوید که دیگر این‌جا، جای ما نیست؛ این‌ها که از خودمان و انتخاب‌شده هستند، این اعمال را انجام دادند، حالا ما چگونه می‌توانیم با امنیت، در این مملکت رفت و آمد کنیم! به نظر من، یکی از عواملی که موجب شد تا شاه کشور را ترک کند، این حادثه بود. از سویی دیگر، این اقدام، باعث شد تا مردم را قتل عام نکنند و انقلاب را نتوانند در نطفه خفه کنند. فیلم این حادثه نیز با نام «ستاره‌های خاموش» ساخته شده است.

دفاع‌پرس:  اعضای «گروه بی‌نام» چه اقداماتی انجام می‌دادند؟ یکی از اقدامات انقلابی آن‌ها را تشریح کنید.

امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی» که دوسال زندانی سیاسی بود و بعد از آن از ارتش اخراج شده بود، مبارزات خود در ارتش را رها نکرده و فعالیت‌های «گروه بی‌نام» را از طریق دیگر همکاران خود در ارتش، از جمله سرلشکر شهید «یوسف کلاهدوز» – که عامل نفوذی «گروه بی‌نام» در گارد شاهنشاهی بود – و افراد دیگری مانند امیر سرتیپ «مصطفی توتیایی» (نفوذی «گروه بی‌نام» در دربار شاه)، شهید «حسن اقارب‌پرست» و… پیگیری می‌کرد و همچنین یک دستگاهی داشت که می‌توانست تمامی امواج بی‌سیم ارتش را شنود کند.

شکست طرح کودتای آمریکایی توسط انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی

۲۰ بهمن سال ۱۳۵۷، وقتی دو روز مانده بود به پیروزی انقلاب اسلامی، رژیم آمریکا به‌شدت احساس خطر کرد و به این نتیجه رسید که ایران به‌عنوان «حیاط خلوت» خود در این منطقه را دارد از دست می‌دهد؛ چراکه بیش از ۷۰ سال آن‌ها بر ایران مسلط بودند و تمام تفت و دیگر ذخایر کشورمان در دست آن‌ها بود؛ بنابراین طرح کودتایی را ارائه می‌کند که براساس آن، با تکیه بر حکومت نظامی که وجود داشت، ساعت این حکومت نظامی را تغییر داده و می‌خواستند تمام تجهیزات نظامی ارتش شاهنشاهی را به میدان آورده و برخی اماکن را بمباران و امام خمینی (ره) را مجدداً تبعید کنند؛ اما امیر سرتیپ «محمدرضا رحیمی» از جریان کودتا مطلع شده و به‌همراه حجت‌الاسلام «ناطق نوری» نزد امام خمینی (ره) رفته و موضوع را به ایشان اطلاع دادند و امام (ره) نیز نمازی خواندند و پس از توکل و توسل، با قاطعیت گفتند که اعلام کنید ملت ایران داخل خانه‌های خود نمانند و همه به خیابان‌ها بیایند؛ بنابراین، با لطف خدا و تدبیر حضرت امام خمینی (ره)، این کودتا شکسته شد.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

شکست طرح کودتای آمریکایی توسط انقلابی‌های ارتش شاهنشاهی بیشتر بخوانید »

آن‌روز عید حزب‌الله بود


آن روز، روز عید حزب‌الله بودگروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس – علی عبدالصمدی؛ ۱۲ بهمن سالروز ورود امام خمینی (ره) به ایران اسلامی، روزی است که مردم با صدای رسا اعلام کردند که دیگر حکومت شاهنشاهی نمی‌خواهند و حکومت قرآن و اسلام ناب محمدی را به تمام پیشرفت‌های حکومت شاه ترجیح می‌دهند.

اگرچه قرار بود هواپیمای امام خمینی (ره) در فرودگاه «مهرآباد» تهران فرود بیاد؛ اما نه فقط تهران، بلکه تمام ایران اسلامی گل‌آذین شده بود. شاه هفته‌ها بود که ایران را ترک کرده بود. «شاهپور بختیار» هم یک نوکر بی‌اختیار بیشتر نبود که سرانجام پا به فرار گذاشت. نفس‌ها در سینه‌ها حبس شده بودند. سرانجام لحظه‌ موعود فرا رسید. هواپیمای حامل امام خمینی (ره) در ساعت ۹:۳۳ صبح روز دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ به خاک ایران نشست.

امام خمینی (ره) بدون ترس و واهمه و با شجاعتی مثال‌زدنی از هواپیما پیاده و وارد سالن فرودگاه مهرآباد شدند. نخستین سرود انقلابی در وصف ایشان توسط دانش‌آموزان در پیشگاه خود امام خوانده شد: «خمینی‌ ای امام…» سپس امام خمینی (ره) در استقبالی بی‌نظیر وارد تهران شدند.

اتومبیل امام خمینی (ره) ابتدا رهسپار دانشگاه تهران بود، ولی به دستور ایشان راهی بهشت زهرا (س) شد تا با حضور بر مزار درگذشتگان، یاد آن‌ها نیز زنده شود. حرکتی بی‌نظیر در تاریخ انقلاب‌های جهان. تیتر یک روزنامه‌ «اطلاعات» چنین بود: «امام آمد». کیهان نوشت: «امام: با پشتیبانی ملت توی دهن این دولت می‌زنم». بنا به فرموده‌ امام (ره)، آن روز، عید حزب‌الله بود.

رژیم شاه دست‌پاچه شده بود. تمام همافران به جرگه‌ مردم می‌پیوستند. کار نظام شاهنشاهی تمام شده بود. دوازدهم بهمن پنجاه و هفت هجری خورشیدی روزی تاریخی در تمام تاریخ چند هزار ساله‌ ایران است. روزی که تاریخ مسیر خود را عوض کرد و ریل‌گذاری تاریخ به سمتی دیگر مقرر شد. مردم ایران خط بطلان بر تمام ۲ هزار و ۵۰۰ سال تاریخ شاهنشاهی کشیدند و تاریخی جدید از سر نوشتند.

پیروزی واقعی در بهمن سال ۱۳۵۷ از آن ملتی بود که در کوی و برزن‌ها هلهله سر داده و نابودی بیست و شش قرن شاهنشاهی را به فال نیک گرفتند و پای نصیحت‌های پدرانه‌ آن پیر جماران نشستند؛ چراکه دیگر، کشوری به‌ظاهر پیشرفته، اما خالی از دین و مذهب، مردم این را جان به لب کرده بود؛ و سرانجام در بیست و یکم بهمن همان سال، رژیم شاه به‌طور کامل متلاشی شد و در شب بیست و دوم بهمن مردم بر پشت بام‌ها با ندای ملکوتی «الله‌اکبر» پایان رژیم شاه را جشن گرفتند.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

آن‌روز عید حزب‌الله بود بیشتر بخوانید »