انقلاب

پیام امام خامنه‌ای به مناسبت هفته دفاع مقدس: شهادت پاداش مجاهدت است؛ چه در دفاع ۸ ساله، چه در نبرد قهرمانانه‌ی ۱۲ روزه

پیام امام خامنه‌ای به مناسبت هفته دفاع مقدس: شهادت پاداش مجاهدت است؛ چه در دفاع ۸ ساله، چه در نبرد قهرمانانه‌ی ۱۲ روزه


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز «مهمانی لاله‌ها»، شهادت را پاداش مجاهدت دانستند و تأکید کردند که ملت‌ها با این مجاهدت‌ها رشد میکنند و با این شهادت‌ها جلوه و جلا می‌یابند.

دفاع مقدس: شهادت پاداش مجاهدت هست؛ چه در دفاع ۸ ساله، چه در نبرد قهرمانانه‌ی ۱۲ روزه” src=”https://defapress.ir/files/fa/news/1404/7/3/3145164_360.jpg” alt=”پیام امام خامنه‌ای به مناسبت هفته دفاع مقدس: شهادت پاداش مجاهدت هست؛ چه در دفاع ۸ ساله، چه در نبرد قهرمانانه‌ی ۱۲ روزه” width=”600″ height=”400″>

متن این پیام حضرت امام خامنه‌ای که همزمان با مراسم غبار روبی، عطرافشانی و گلباران مزار شهیدان در سراسر کشور با عنوان «مهمانی لاله‌ها» از سوی حجت‌الاسلام موسوی مقدم نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرائت شد، به این شرح هست:

«بسم الله الرّحمن الرّحیم

امسال هفته‌ی دفاع مقدس، با شهادت جمعی از برجستگان مسیر مقاومت اسلامی و جوانان شجاع در نقاط گوناگون، جلوه و شکوه دیگری یافته هست.

شهادت پاداش مجاهدت هست، چه در دفاع ۸ ساله، چه در نبرد قهرمانانه‌ی ۱۲ روزه، و چه در لبنان و غزّه و فلسطین. ملت‌ها با این مجاهدت‌ها رشد میکنند و با این شهادت‌ها جلوه و جلا می‌یابند.

مهم آن هست که به وعده‌ی الهی درباره‌ی پیروزی حق و زوال باطل یقین کنیم و به وظیفه‌ی خود در نصرت دین خدا پایبند باشیم.

سیّدعلی خامنه‌ای
۲ مهرماه ۱۴۰۴»

انتهای پیام/955

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پیام امام خامنه‌ای به مناسبت هفته دفاع مقدس: شهادت پاداش مجاهدت است؛ چه در دفاع ۸ ساله، چه در نبرد قهرمانانه‌ی ۱۲ روزه

پیام امام خامنه‌ای به مناسبت هفته دفاع مقدس: شهادت پاداش مجاهدت است؛ چه در دفاع ۸ ساله، چه در نبرد قهرمانانه‌ی ۱۲ روزه بیشتر بخوانید »

وقتی افراطی‌ها به شهید چمران تهمت زدند!

وقتی افراطی‌ها به شهید چمران تهمت زدند!



مهدی چمران در مراسم رونمایی از کتاب «بچه‌های نامنظم منظم» به ذکر خاطره‌ای از شهید مصطفی چمران پرداخت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، آئین رونمایی از کتاب «بچه‌های نامنظم منظم»؛ روایت ۲۰ نفر از مسئولان ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران پیش از ظهر امروز چهارشنبه ۱۲ شهریور با حضور مهدی چمران رئیس شورای شهر تهران، سردار مهدی امیریان مدیرعامل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، یحیی نیازی منتقد، عباس حیدری‌مقدم نویسنده کتاب و جمعی از اعضای ستاد جنگ‌های نامنظم و اهالی رسانه در سالن قصرشیرین موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

در ابتدای این مراسم سردار امیریان مدیرعامل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس گفت: در تاریخ دفاع مقدس قله‌ها، اتفاقات و مواردی وجود دارد که قابل الگوگیری است. ما در دفاع مقدس به معرفی افراد و شخصیت‌ها بیشتر پرداخته‌ایم و از عملکردها و اقدامات مغفول مانده‌ایم لذا اقشاری در دفاع مقدس وجود داشته‌اند که به آنها پرداخته نشده است و باید به آن‌ها بپردازیم.

وی موضوع ستاد جنگ‌های نامنظم و حضور شهید چمران را بخش مهمی از دفاع مقدس دانست و گفت: من متولد سال ۱۳۵۸ هستم و جنگ را ندیده‌ام؛ اولین‌بار در یادمان شهید چمران روایت‌های راویان را مشاهده کرده‌ام و علاقه‌مند شدیم لذا یک روایت از دفاع مقدس می‌تواند مسیر زندگی افراد را تغییر دهد.

وقتی بعد از آزادسازی پاوه افراطی‌ها به شهید چمران تهمت زدند

مدیرعامل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با تأکید براینکه جنس رفتار رزمندگان دوران دفاع مقدس عملکردی بوده است، ادامه داد: مجموعه این کتاب‌ها و خرده‌روایت‌ها خیلی اوقات مسیر جوان‌ها را تغییر می‌دهد و منجر به رویش‌هایی میان جوانان می‌شود. ما موظفیم برای تاریخ و نسل‌های بعد کار کنیم و با این اقدامات است که جوانان الگو می‌گیرند و رویش‌های انقلاب صورت می‌گیرد.

وی تولید حداکثری آثار دفاع مقدس با محوریت متن و محتوای فاخر را اولویت اقدامات این موزه دانست و گفت: اگر می‌خواهیم برای دانش‌آموزان و دانشجویان حرف داشته باشیم، راهی جز تولید محتوا از طریق کتاب نداریم و در موزه این موارد را در اولویت قرار داده‌ایم.

ستاد جنگ‌های نامنظم در ابتدا چنین نامی نداشت

در ادامه مراسم مهدی چمران گفت: ستاد جنگ‌های نامنظم در ابتدا چنین نامی نداشت؛ بلکه متشکل از تعدادی افراد داوطلب بود که در جبهه‌ها شرکت کرده بودند و در شرایط خاصی شکل گرفت که اگر شکل نمی‌گرفت شاید سرنوشت جنگ طور دیگری بود.

وی ادامه داد: این ستاد در شرایطی شکل گرفت که ارتش در شرایط مناسبی نبود و سپاه هنوز شکل نگرفته بود. در چنین شرایطی رژیم بعثی عراق به ما حمله کرد و نفوذی‌ها زیادی بودند و مسائل را بازگو می‌کردند. در روزهای نخست جنگ شهید چمران نمی‌خواست به جبهه برود، چون سابقه کردستان را داشت و به پاوه رفته بود که بعد از یک مبارزه ۷۲ ساعته که با کمک فرمان امام خمینی (ره) توانست منجر به آزادسازی پاوه شود، با تهمت‌های گروه‌های چپ و دیگر افراطیون روبه‌رو شد.

وقتی بعد از آزادسازی پاوه افراطی‌ها به شهید چمران تهمت زدند

چمران به ذکر خاطره‌ای پرداخت و گفت: یک روز بعد از ظهر بود که خانمی از اهواز زنگ زد، و گفت، «هم‌اکنون ارتش بعثی عراق میدان آهنی اهواز را زد»؛ او گریه می‌کرد و می‌گفت، «هواپیماهای عراق مانند کلاغ در شهر پرواز می‌کنند» و آنجا بود که دکتر با او صحبت کرد و تصمیم گرفت به اهواز برود.

وی افزود: ستاد جنگ‌های نامنظم با حضور و همراهی آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) که در اولین دیدار با شهید چمران به اهواز رفتند، شکل گرفت؛ این ستاد، کارش را در یک دوران وانفسا شروع کرد؛ دورانی که هیچ‌کس به هیچ‌کس نبود.

حدود ۵۰۰ عنوان کتاب تاریخ شفاهی داریم

در ادامه سردار عباس بایرامی رئیس سازمان اسناد و مدارک دفاع مقدس گفت: حدود ۵۰۰ عنوان کتاب تاریخ شفاهی داریم و ۴۰ هزار عنوان کتاب دفاع مقدسی داریم و اگر به پنج میلیون هم برسد باز هم کم است و خیلی عقب هستیم. امیدوارم رزمندگان خاطرات خودنوشت خودشان را به دست ما برسانند. البته یک بانک سوژه درباره دفاع مقدس ایجاد کردیم.

عباس حیدری مقدم که کتاب «بچه‌های نامنظم منظم» به کوشش وی گردآوری شده است نیز در این مراسم گفت: بعضی از روایت‌ها در این کتاب دست اول هستند. جنگ فقط، تفنگ نبوده بلکه نقش مغزهای متفکر نیز در جنگ بسیار مؤثر بوده است.

در ادامه یحیی نیازی منتقد ادبیات پایداری گفت: شهید چمران مدیریت اقتضایی را در آن زمان به خوبی در جنگ پیاده کرد و در مدیریت لحظه‌ها عملکرد مطلوبی داشت. در روایت‌های کتاب تقابل اندیشه‌ها را می‌بینیم به ویژه در زمان فرماندهی بنی‌صدر بر کل قوا این کتاب ایجاد تفکر و پرسش می‌کند و روایت جمعی به روشن شدن زوایا کمک کرده است. این کتاب جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را به فرماندهی مقام معظم رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله العالی) و شهید دکتر مصطفی چمران تا زمان ادغام این ستاد پس از شهادت دکتر چمران روایت می‌کند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وقتی افراطی‌ها به شهید چمران تهمت زدند!

وقتی افراطی‌ها به شهید چمران تهمت زدند! بیشتر بخوانید »

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران



تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کرد.

  • تور آنتالیا

به گزارش مجاهدت از مشرق، تنها سه روز بعد از اینکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، سپاه سوم ارتش متجاوز عراق، با استعداد ۱۳ لشکر، تهاجم خود را در روز جمعه ۳۱ تیر ۱۳۶۷ آغاز کرد. در واقع دشمن استعدادی را که ابتدای جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ از قصر شیرین تا خرمشهر به‌طور پراکنده به کار گرفته بود، در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ به طور متمرکز، در حدفاصل طلائیه تا شلمچه، به قصد تصرف اهواز و سقوط خوزستان وارد عملیات کرد.

این تجاوز ارتش عراق که یادآور بلندپروازی‌های صدام در روزهای آغازین جنگ بود، با تصور از هم پاشیدن انسجام داخلی ایران، پس از موافقت امام خمینی (ره) با قطعنامه ۵۹۸ آغاز شد.

سردار «رمضان الله‌وکیل» فرمانده تدارکات تیپ ۴۴ قمر بنی‌هاشم (ع) روایت می‌کند: چند روز بعد از پذیرش قطعنامه، مجدداً نیروهای عراقی از سمت شلمچه و زید دست به عملیات زدند تا بتوانند در زمان مبادله اسرا نفرات بیشتری را در اختیار داشته باشند. این بار دشمن به محض ورود به خاک کشورمان، با تدبیری که اندیشیده شد، در محاصره نیروهای ما گرفتار و با دادن تلفات و خسارات فراوان مجبور به فرار به داخل خاک خود شد. ناگفته نماند که در این مرحله از عملیات، نیروهای عراقی موفق شدند جاده خرمشهر به اهواز را هم برای ساعتی به اشغال خود دربیاورند ولی با مقاومت نیروهای ما و بسته شدن عقبه‌شان، متحمل خسارات زیادی شدند و تجهیزات فراوانی برجا گذاشتند که به غنیمت درآمد. این نتایج می‌توانست در جلوگیری از شرارت‌های جدید دشمن مؤثر باشد.

همچنین «محمدرضا عیدی عطارزاده» فرمانده لشکر مهندسی رزمی ۴۲ قدر روایت می‌کند: دشمن بدعهد پیمان‌شکن، وقتی دید امتیازات زیادی در قطعنامه ۵۹۸ از دست داده است و مقصر شناخته شده، تصمیم گرفت برای کسب امتیاز بیشتر، دوباره بخش‌هایی از سرزمین ما را به اشغال خود درآورد. چون محتوای قطعنامه برای ایران سند خوبی بود؛ ولو در حد همان نوشته روی کاغذ، سند خوبی بود. برای دیپلماسی سند خوبی بود؛ برای همان جریانی که باور داشت سازمان ملل می‌تواند گره‌گشا باشد، نه برای انقلابیون و انقلاب اسلامی. دشمن می‌دانست که باخته است؛ بنابراین می‌خواست امتیاز بگیرد.

در آن وضعیت، ارتش بعثی صدام، با همه توان تقویت شده خود، در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۶۷، به خطوط پدافندی ما در استان خوزستان، از سمت شمال خرمشهر برای دستیابی به جاده اهواز-خرمشهر و تهدید خرمشهر حمله کرد. رژیم عراق تصمیم داشت دوباره خرمشهر را بگیرد. نوک پیکان حمله دشمن ابتدا به سمت اهواز نبود؛ خرمشهر را هدف گرفته بود. در مقابل حمله عراق، هرکدام از لشکرهای سپاه، یکی دو تا گردان بیشتر در اختیار نداشتند. در این مقطع زمانی، خدا فرماندهان ما را امتحان کرد و آنها با قدرت به میدان آمدند و درس بزرگی به دشمن دادند.

من از عقب‌نشینی‌های گذشته تجربه‌ای داشتم. لباس خاکی بسیجی تنم بود. علامت سپاه روی آن نبود؛ ولی همان‌جا با داد و بیداد گفتم: کی گفته برگردید؟ در حالی که اصلاً نمی‌دانستم وضعیت خط مقدم جبهه چطور است.

هرچند دشمنان با نیرنگ، در نیروها و مسئولان ما تزلزل ایجاد کرده بودند، آنها این درس را به دشمن دادند که اگر بچه‌های انقلاب اراده کنند، او نه می‌تواند خرمشهر را تصرف کند و نه حتی یک وجب از خاک ما را.

هنگام حمله دشمن به جنوب، من در تهران بودم. شبانه با یک ماشین وانت خودم را به اهواز رساندم و مستقیم به طرف جبهه حمیدیه و جاده اهواز-خرمشهر رفتم. نرسیده به پادگان حمید دیدم خیلی از نیروهای ما در حال جمع و جور کردن خود برای عقب‌نشینی هستند. توپخانه و کاتیوشاها و بعضی بنه‌های پشتیبانی، همه داشتند جمع می‌کردند.

من از عقب‌نشینی‌های گذشته تجربه‌ای داشتم. لباس خاکی بسیجی تنم بود. علامت سپاه روی آن نبود؛ ولی همان‌جا با داد و بیداد گفتم: کی گفته برگردید؟ در حالی که اصلاً نمی‌دانستم وضعیت خط مقدم جبهه چطور است.

این نیروها، بدون دستور فرماندهی عقب‌نشینی را شروع کرده بودند. این داد و بیداد ما کمی آنها را متوقف کرد. من تا نزدیک خط مقدم خاکریز پادگان حمید رفتم، دیدم واقعاً خط مقدمی در کار نیست. شاید کمتر از یک گروهان نیرو آنجا بود که در مقابل دشمن مقاومت می‌کردند. یکی دو نفرشان آر. پی. جی زن بودند. از گوش آنها خون می‌آمد و بقیه بچه‌ها هم تقریباً مستأصل ایستاده بودند.

فرماندهی در آنجا نبود. عده‌ای از فرماندهان برای جلوگیری از سقوط خرمشهر به آن جبهه رفته بودند به همین دلیل، این جبهه، هم از طرف خودمان و هم از طرف دشمن مغفول مانده بود.

دروغ مصلحتی!

این خط وضعیت متزلزلی داشت. من برای اینکه بتوانم این جبهه را تقویت و هماهنگی ایجاد کنم، چون ممکن بود دوباره دشمن حمله کند، از بچه‌هایی که در خط بودند سؤال کردم: شما نیروی کی هستید؟ گفتند: نیروی حاج حسین پروین (جانشین فرماندهی لشکر ۱۰ سیدالشهدا)

آنها گفتند: به ما گفته شده باید جمع کنیم و به کمک نیروهای مدافع خرمشهر بریم. وقتی دیدم همین چند نفر نیرویی هم که آنجا هستند می‌خواهند بروند، به دروغ گفتم: من نماینده رحیم صفوی هستم. کاری به حاج حسین پروین نداشته باشید. رحیم صفوی گفته همه شما باید اینجا بمونید.

این را مخصوصاً می‌گویم: تنها دروغی که در جنگ گفتم همین بود؛ چون من با همه وجود، از دوستانی که برای گرفتن امکانات و تجهیزات از پشتیبانی دروغ می‌گویند، ناراحت بودم.

وقتی به بچه‌ها گفتم نماینده رحیم صفوی هستم، یک‌ذره محکم شدند. نیروهای خوب و ساده و با دقتی بودند. تا این مطلب را گفتم، آنها روحیه گرفتند که از طرف جانشین فرمانده کل سپاه نماینده‌ای به آنجا آمده و می‌گوید محکم همین‌جا بمانید و مقاومت کنید. خود این کار سبب تثبیت آن منطقه شد و کمی نظم در خط به وجود آمد.

من به آنها گفتم: هر چی کمبود سلاح و امکانات دارید بگید، می‌رم پشتیبانی براتون میارم. به قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) رفتم که در چند کیلومتری همان منطقه بود. کسی از مسئولان آنجا نبود.

در موقعیت خط پادگان حمید، روحیه فرماندهی خودم را تقویت کردم و با یک برخورد از بالا، به چندنفری که آنجا بودند گفتم: توی این منطقه چه خبره؟ بچه‌ها شروع کردند به گزارش مجاهدت از دادن و گفتند که به محض اینکه بچه‌ها در منطقه حسینیه به دشمن حمله کردند، عقب‌نشینی عراق از سمت خرمشهر شروع شد.

تانک‌های عراقی به‌طرف اهواز برگشتند، از پیچ کوشک هم گذشتند و به‌طرف همین خاکریزهای اطراف پادگان حمید آمدند… آرپی‌جی زن‌های ما رفتند جلو و دوتا از تانک‌های آنها را زدند، دشمن خیال کرد اینجا جبهه بسیار مستحکمی است.

واقعاً خود خدا این جبهه‌ها را حفظ می‌کرد؛ همچنان که خدا خرمشهر را آزاد کرد. اینها فقط شعار نبود که حضرت امام بیان می‌کردند؛ حقایقی بود که امام با تعبیر ساده مطرح می‌کردند.

در قرارگاه، به آقای محمد فروزنده زنگ زدم و گفتم: خودت بیا اینجا و بنشین تا ببینی چه خبره. مقر لشکر ۷ ولی‌عصر (عج) اطراف قرارگاه بود. به آنجا رفتم، دیدم آنجا هم فرمانده لشکر و چند تا از بچه‌های پشتیبان لشکر هستند که می‌خواهند از منطقه بروند. اصلاً خبر نداشتند که در منطقه پادگان حمید چه پیش‌آمده است.

آقای کیانی فرمانده لشکر گفت: ما باید بریم طرف خرمشهر. آن‌طرف مأموریت داشت یا هر کاری، نمی‌دانم. گفت: من دارم از اینجا می‌رم. گفتم: آقا، بچه‌ها رو جمع کن آماده باشند. ممکنه عراق دوباره به این منطقه تک کنه.

خلاصه هرچه توانستم برای جمع‌آوری نیرو و امکانات تلاش کردم. ظهر به بعد، مشخص شد دشمن مجبور شده عقب‌نشینی کند و جاده‌های این منطقه هم به سمت خرمشهر آزاده شده است.

منابع:

۱-فضل‌الله صابری، رضا اعظمیان جزی، موقعیت الله وکیل، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نشر مرزوبوم، حوزه هنری استان اصفهان، تهران ۱۴۰۱، ص ۲۹۵،

۲-مشفقی خامنه، محمدرضا، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: روایت: محمدرضا عیدی عطار زاده، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۴۰۳، صص ۲۲۵، ۲۲۶، ۲۲۸، ۲۲۹

منبع: دفاع پرس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران

بدعهدی صدام برای امتیاز گرفتن از ایران بیشتر بخوانید »

اشیاء به‌دست آمده از پیکر شهید «اندرزگو» توسط ساواک+ سند

اشیاء به‌دست آمده از پیکر شهید «اندرزگو» توسط ساواک+ سند


گروه ساجد دفاع‌پرس: سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک)، دوم شهریور سال ۱۳۳۷ با یورش به منزل مبارز انقلابی شهید سید علی اندرزگو، ضمن به شهادت رساندن ایشان، وسایل شخصی این شهید والامقام را نیز ثبت و ضبط کردند که صورتجلسه مربوط به ساواک دراین‌باره را در ادامه مشاهده می‌کنید.

اشیاء به‌دست آمده از پیکر شهید اندرزگو توسط ساواک+ سند

صورتجلسه

در ساعت ۲۰ روز ۳۷/۶/۲، در بازرسی بدنی خرابکار معدوم شیخ علی اندرزگو (شیخ عباس تهرانی) با حضور نماینده دادستان ارتش و امضاکنندگان ذیل بازرسی به‌عمل آمد و مدارک و اشیاء ذیل بدست آمد.

۱- شناسنامه عکس‌دار بنام ابوالقاسم واسعی    یک جلد
۲- گواهینامه رانندگی عکس‌دار بنام عبدالکریم سپهرنیا    یک جلد
۳- ساعت مچی    یک‌عدد
۴- چاقوی کوچک    یک‌عدد 
۵- دسته کلید کوچک و بزرگ    چهار عدد
۶- عینک ذره‌بینی    یک‌عدد
۷- انگشتری نگین‌دار فلزی    یک‌عدد
۸- مهر نماز    یک‌عدد
۹- وجه نقد   ۶۸۴۰ ریال

نماینده    دادستانی ارتش
نماینده    ساواک

اشیاء به‌دست آمده از پیکر شهید اندرزگو توسط ساواک+ سند
 
شهید سید علی اندرزگو از مبارزان انقلابی با رژیم پهلوی بود که دستگاه‌ امنیتی این رژیم را سال‌ها مستأصل کرده و با زیرکی و هوشیاری فراوان توانسته بود حدود 2 دهه، به‌صورت مخفی و در قالب شخصیت‌های مختلف، علیه رژیم پهلوی مبارزه‌ فرهنگی و مسلحانه کند.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
اشیاء به‌دست آمده از پیکر شهید «اندرزگو» توسط ساواک+ سند

اشیاء به‌دست آمده از پیکر شهید «اندرزگو» توسط ساواک+ سند بیشتر بخوانید »

عشق آتشین راحیل به هاشم

عشق آتشین راحیل به هاشم


روایت زندگی پاسدار جوان انقلابی اهل شیراز و دخترک عاشق وابسته به منافقین در کتاب «شاید عشق» از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شد.

  • تور آنتالیا

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «شاید عشق» برداشتی آزاد از زندگی شهید هاشم نظرعلی است که به قلم مریم شیدا نوشته است.

شهید هاشم نظرعلی در سال ۱۳۴۱ در شهر شیراز و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدر او، از خادمان آستان حضرت شاهچراغ (ع)، تربیتی معنوی و قرآنی را از کودکی در دل فرزندش کاشت. هاشم، نوجوانی بود با پیشانی روشن از ایمان، که در میانه تحصیل، شعله‌های انقلاب را در کوچه پس‌کوچه‌های شهر حس کرد و بی‌درنگ به صف مبارزان پیوست.

عشق آتشین راحیل به هاشم

در روزهای پر التهاب پیش از انقلاب، دبیرستان شاپور که بعدها به «ابوذر» تغییر نام یافت محل شکل‌گیری شخصیت انقلابی هاشم شد. او بارها به دست نیروهای ساواک مورد ضرب و شتم قرار گرفت اما از آرمان‌های خود دست نکشید. او نه‌تنها در تهران شاهد بازگشت امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ۵۷ بود، بلکه این واقعه برای همیشه به‌عنوان الهامی در ذهن و زبانش نقش بست.

پس از پیروزی انقلاب، مسیر پرشتاب زندگی هاشم به‌سوی جهاد و پاسداری کشیده شد. وی با پیوستن به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در مأموریت‌هایی برای مقابله با منافقین و حفاظت از بزرگان انقلاب، به‌ویژه آیت‌الله شهید دستغیب، نقشی جدی ایفا کرد.

قله پایانی این مسیر، خاک‌های تفتیده جبهه جنوب بود. شهید نظرعلی در ۱۴ فروردین ۱۳۶۱، هنگامی که فرماندهی یکی از گردان‌های لشکر ۱۹ فجر را بر عهده داشت، در منطقه شوش به شهادت رسید. پیکر مجروح و خونینش چون پرنده‌ای سبکبال از زمین برخاست و آسمان شیراز را دوباره با نام و خاطره‌ای روشن مزین کرد.

در میان داستان های پر فراز و نشیب زندگی هاشم، عشق آتشین راحیل به او حال و هوایی دیگر به کتاب «شاید عشق» بخشیده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

بی اختیار یاد آن روز افتادم که از پله های ساختمان اطلاعات سپاه بالا می رفتم. فکر من و هاشم حسابی درگیر فعالیت حزب ها بود. مهدی فیروزی مسئول اطلاعات سپاه داشت از پله ها پایین می آمد. به هم برخورد کردیم. ایستادم برایش از کلاس اسلحه شناسی گفتم. او هم از ما خواست تا تعداد اسلحه ها و شماره و هرچیز از آنها را که می بینیم، گزارش کنیم و به آنها برسانیم. آنجا آغاز فعالیت جدی ما در گروه ویژه بود و نفوذ و سرک کشیدن مان داخل گروهک ها. چیزی که هاشم سرش برایش درد می کرد.

کتاب «شاید عشق» تالیف مریم شیدا در ۱۸۴ صفحه توسط انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عشق آتشین راحیل به هاشم

عشق آتشین راحیل به هاشم بیشتر بخوانید »