انقلاب

امام خمینی: من شما را دوست دارم! + عکس

امام خمینی: من شما را دوست دارم! + عکس



امام خمینی در نامه‌ای که به آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان ریاست جمهوری نوشت، از آقای حکیم اینگونه تجلیل کرد: «جناب حجت الاسلام آقای محمدباقر حکیم از مهمانان عزیز این جانب و جمهوری اسلامی ایران است.»

به گزارش مجاهدت از مشرق، آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم ده فرزند پسر داشت که هشت نفرشان توسط رژیم جنایتکار حزب بعث به شهادت رسیدند. آیت‌اللهسیدمحمدباقرحکیم نیز توسط عوامل آمریکا در محراب شهادت جانش را از دست داد. خاندان حکیم در پنج دهه گذشته بیش از ۶۰شهید تقدیم اسلام و آرمان‌های مکتب سیدالشهدا علیه‌السلام کرده‌اند.

آیت‌اللهسید محمدباقر حکیم از بین فرزندان آیت‌اللهالعظمی حکیم، شناخته‌شده‌تر ومشهورتر بود چرا که در دورانی که به ایران آمده بود تا جانش را نجات دهد، دست از جهاد و مبارزه برنداشت و به فعالیت خود علیه رژیم بعث عراق ادامه داد.امروز، بیست و یکمین سالگرد شهادت او به دست عوامل نفوذی آمریکا در کنار حرم حضرت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است.

امام خمینی: من شما را دوست دارم! + عکس

شهادت پس از نماز جمعه
سیدمحمدباقر حکیم پنجمین فرزند آیت‌الله سید محسن حکیم مرجع تقلید شیعه بود. اودر۲۰مرداد۱۳۱۸در شهر نجف متولد شد. پس از حمله نیروهای آمریکایی به عراق و سرنگونی رژیم بعث در ۱۳۸۲، در ۲۱اردیبهشت همان سال به عراق بازگشت و در نجف اقامت گزید، اما در ۷ شهریور ۱۳۸۲ پس از امامت نماز جمعه و هنگام خروج از صحن نجف‌ اشرف، در انفجار اتومبیل بمب‌گذاری‌شده که به کاروان حفاظتی او نفوذ کرده بود به شهادت رسید.

سیدمحمدباقر و اربعین
دراواخر سال ۱۳۵۵ودرانتفاضه صَفَر،سیدمحمدباقر حکیم به نمایندگی سیدمحمدباقر صدر به میان زائران اربعین امام حسین(ع) رفت تا موجب تقویت روحیه آنان شود و آنان را بر اهداف اصلی، راهنمایی کند. او زمانی که به میان مردم در مسیر نجف به کربلا رفت به آنان دلگرمی داد و خاطر نشان کرد تا آخر در کنار آنها خواهد ماند. پس از سرکوب انتفاضه توسط حکومت عراق، هزاران نفر از جمله سیدمحمدباقر حکیم دستگیر و به حبس ابد محکوم شدند. البته مدتی بعد با دستور عفو عمومی احمد حسن‌البکر در سال ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد.

مهاجرت به ایران
به دنبال افزایش فشارها و عدم امکان فعالیت سیاسی، وی در ۱۳۵۹ به‌طور مخفیانه عازم دمشق شد. سپس از طریق ترکیه به ایران مهاجرت کرد. او در ایران، در زمینه مسائل سیاسی و فرهنگی فعالیت کرد و مسئولیت‌های متعددی را برعهده گرفت که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: دبیرکلی جماعةالعلماء المجاهدین فی العراق که در ۱۳۵۹ تأسیس شد، سخنگویی مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق که در ۲۶ آبان ۱۳۶۱ پایه‌گذاری شد، ریاست مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق در ۱۳۶۵، مشارکت در تأسیس مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی و تصدی ریاست آن و قائم‌مقامی مجمع جهانی اهل بیت.علاوه بر این، او تشکیلات نظامی وابسته به مجلس اعلای انقلاب اسلامی به نام سپاه بدر (فَیلَق بدر) را تأسیس کرد که حدود ۳۰۰۰ سرباز داشت و همه آنان عراقی‌های مهاجر به ایران بودند. این سپاه در جنگ عراق با ایران، علیه نیروهای عراقی جنگیدند و شهدای زیادی تقدیم انقلاب و اسلام کردند.

امام خمینی: من شما را دوست دارم! + عکس

انتفاضه شعبانیه
با آغاز قیام مردم عراق علیه رژیم بعثی در ماه شعبان در اسفند ۱۳۶۹، سپاه بدر برای حمایت از این قیام وارد خاک عراق شد، اما حکومت عراق این قیام را سرکوب کرد و سپاه مذکور کاری از پیش نبرد. طرفداران سیدمحمدباقر حکیم نقش پررنگی در انتفاضه شعبان داشتند.

در امام خمینی ذوب شوید
امام در نامه‌های خود از او با عبارات فرزند شجاع، برومند، نور چشم و مورد اعتماد یاد می‌کند و در نامه‌ای که به آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان ریاست جمهوری نوشت، از آقای حکیم اینگونه تجلیل کرد: «جناب حجت الاسلام آقای محمدباقر حکیم از مهمانان عزیز این جانب و جمهوری اسلامی ایران است.»
ارتباط مستقیم و علاقه شدید به فکر و خط و مسلک امام خمینی، از ویژگی‌های بارز شهید حکیم بود. شهید حکیم همواره این کلام استادش سیدمحمد باقر صدر را در نظر داشت که گفته بود: در امام خمینی ذوب شوید همچنان که او در اسلام ذوب شده است.با شهادت سید محمدباقر حکیم در۱رجب(۷ شهریور ۱۳۸۲)، این روز در کشور عراق به روز شهید نام‌گذاری شده است و هر ساله در این روز مراسم بزرگداشتی به مناسبت شهادت شهید محراب در عراق برگزار می‌شود.

امام خمینی: من شما را دوست دارم! + عکس

امام خمینی: من شما را دوست دارم!
شهید حکیم به انقلاب اسلامی ایران و رهبری آن علاقه شدیدی داشت. او می‌گفت: بر امت اسلامی واجب است که از امام خمینی پیروی کنند زیرا در این امر، مصلحت مهم اسلامی وجود دارد. او در مورد انقلاب اسلامی ایران می‌نویسد: «انقلاب اسلامی و مردمی ایران در نوع خود بی‌نظیر است. انقلابی است که تمام گروه‌های ایرانی اعم از جوانان، طبقات مختلف اجتماعی، اندیشمندان و رهبران دینی در آن شرکت داشتند. دو عامل اساسی در پیروزی انقلاب ایران دخیل بوده است۱/ ماهیت دینی آن. ۲/ رهبری دینی و مردمی.حضرت امام خمینی(ره) نیز برای وی احترام زیادی قائل بود و بارها وی را به ملاقات خصوصی پذیرفت. امام در یکی از ملاقات‌های‌شان به او فرمود: «من شما را به دو جهت دوست دارم؛ اول آن که فرزند آیت‌الله سیدمحسن حکیم هستید؛ دوم آن که مردی مجاهد فی سبیل‌الله می‌باشید.»

*روزنامه جام‌جم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امام خمینی: من شما را دوست دارم! + عکس بیشتر بخوانید »

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس



پدر ابوزینب می‌خواست جلوی او را بگیرد و اجازه ندهد که به سوریه برود. حس پدر و فرزندی در میان بود. با پدر من صحبت کردند و گفتند با جعفر صحبت کن، شاید به حساب پدرخانمی ‌و رودربایستی و… نرود.

گروه جهاد و مقاومت مشرق- کتاب «راه سفید» نوشته سرکار خانم فاطمه‌سادات کیایی توسط انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شده است.این کتاب زندگینامه داستانی شهید محمدجعفر حسینی(ابوزینب) مدافع حرم لشکر فاطمیون از زبان همسرش (سرکار خانم فاطمه صفدری) است.

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس

شهید محمدجعفر حسینی اصالتا افغانستانی بود اما هرجا پای انقلاب و رهبری و اهل‌بیت به میان می‌آمد، حضور فعال داشت. سوریه که شلوغ شد به مدافعان حرم پیوست. در بوکمال۲۰۰ترکش به جانش نشست تا آخرین پایگاه داعش فتح شود.۲۰۰ ترکشی که دو سال تمام وجودش را گرفت تا با توفیق جانبازی، در خانه‌اش به فیض شهادت نائل آمد.در کافه‌کتاب زیتون همراه با نویسنده کتاب، راوی کتاب و نماینده‌ای ازسوی انتشارات روایت فتح، سرکار خانم مهدیه زکی‌زاده، این کتاب رابه بررسی نشستیم.

ازمیان حدود ۳۴۰ قسمت گفت‌وگو با خانواده مدافعان حرم، یکی از لحظات سختی که در ذهن من مانده، روایت خانم صفدری از آن شبی است که ابوزینب به رحمت خدا می‌روند و در منزل به شهادت می‌رسند. مدیریت این لحظه‌ها سخت است ولی ایشان از عهده‌اش برآمدند و خانم کیایی نیز از عهده گزارش آن برآمدند و خانم زکی‌زاده به‌عنوان کارشناسی سختگیر مورد تایید قرار دادند.

چه شد که در اولین کارتان به سراغ این سوژه آمدید که هم سخت است و هم حواشی به همراه دارد؟

کیایی: سخت بود ولی از یک جهت برای من که این همه سال در حوزه مدافعان حرم کار کرده‌ام، سوژه راحتی بود. افت و خیزها کاملا واضح بود و قرار نبود من چیزی را بیرون بکشم. فعالیت‌های ابوزینب عیان بود و لازم نبود بروید و ببینید چه کارهایی کرده است و چطور آدمی ‌بوده. ارتباطات ایشان بسیار گسترده بود و با آدم‌های گسترده‌ای ارتباط داشتند. این ارتباطات دسترسی به راویان را آسان می‌کرد و باعث می‌شد شمایل کلی سوژه به‌راحتی به‌دست بیاید. این ارتباطات و فعالیت‌های ابوزینب به من کمک کرد.

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس
فاطمه کیایی / نویسنده

شاید شما تنها نویسنده کتاب مدافعان حرم باشید که با خود شهید گفت‌وگو داشتید.

کیایی: من به سراغ سوژه نرفته بودم و اتفاقا سوژه به سراغ من آمده بود. وقتی ابوزینب از سوریه برگشت با ایشان مصاحبه داشتم. در همان مصاحبه به من گفتند این گفت‌وگو را قبل از شهادت من منتشر نکنید. متن این مصاحبه در کتاب نیست و با توجه به ابعاد گسترده‌ای که ابوزینب داشت، می‌شود کتاب دیگری منتشر کرد.خانم صفدری روایت بسیار خوبی داشتند و کامل توضیح داده‌اند به‌طوری‌که اگر کسی کتاب را بخواند، متوجه شخصیت ابوزینب می‌شود. این‌طور نیست که جای ابهام داشته باشد. ولی انتشار کتابی دیگر می‌تواند کامل‌کننده این اثر باشد؛ با وجود این‌که راه سفید و راوی‌اش به‌خوبی توانسته شهید را روایت کنند.

تدبیر شما برای فرم کتاب چه بود؟ چگونه وارد داستان شدید؟

کیایی: ورودی روایت اززمانی است که خانم صفدری درگیر جانبازی ابوزینب است.ایشان خود ازابتدای زندگی‌شان شروع به روایت می‌کنند. در واقع فلاش‌بک می‌زنند و به خطرات ابتدای آشنایی و زندگی‌شان می‌پردازند.

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس
شهید محمدجعفر حسینی(ابوزینب) مدافع حرم لشکر فاطمیون

صفدری (همسر شهید): پدر ابوزینب می‌خواست جلوی او را بگیرد و اجازه ندهد که به سوریه برود. حس پدر و فرزندی در میان بود. با پدر من صحبت کردند و گفتند با جعفر صحبت کن، شاید به حساب پدرخانمی ‌و رودربایستی و… بیاید و در مغازه شما کار کند. چون پدر من مغازه قصابی دارند و قبول کردند. همه نگران شهادت ابوزینب بودند و می‌خواستند او را به هر طریقی که هست، نگه دارند. آقاجعفر با پدر من صحبت کردند و گفتند از صبح تا ساعت ۳ در مغازه هستم و بعد اجازه بدهید بروم و به تدریس زبانم مشغول شوم.پدر من علاقه زیادی به درس و پیشرفت علمی‌ دارد و قبول کرد.شاید فقط تا یک ماه از ساعت ۸ تا ۱۵ درمغازه بودو با من تماس می‌گرفت و می‌گفت می‌شود با پدرت صحبت کنی تا من به جلسه بروم؟!

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس
فاطمه صفدری / همسر شهید

این اتفاق چندین‌بار تکرار شد. از طرفی چون در فضای مغازه روی آقاجعفر حساب شده بود، فکر کردیم شاید این غیبت‌های پی‌درپی رابطه داماد و پدرزن را شکرآب کند. خودم وارد عمل شدم و گفتم دیگر نمی‌خواهد به قصابی بروی؛ نه به تو می‌خورد و نه می‌توانی و شاید اتفاقاتی بیفتد که دیگر نتوانید جمعش کنید. دست به گوشت هم شده بود. دوعکس ازاودارم؛ درعید قربان سال۱۳۹۳بودکه گوشت خرد می‌کرد.این کاربا ویژگی‌های روحی و نخبگانی‌اش همخوان نبود و نمی‌توانست خودش را از فضایی که به آن تعلق داشت، دور کند. وقتی دوستانش با او تماس می‌گرفتند، دیگر فضای مغازه برایشان مناسب نبود.یک روز خیلی نگران بود که شاگردانش او را در مغازه در حال خرد کردن گوشت ببینند و به من گفت کار قصابی سخت است و من نمی‌توانم بروم. بسیار عصبی بود. گفتم هر کدام از شاگردانت آمد، بگو من دوقلوی جعفر هستم. می‌خواستم با شوخی تمام شود.

کیایی: نکته ویژه ابوزینب این بود که ایشان با فاطمیون نرفتند.قبل از این‌که فاطمیونی شکل بگیرد یا همزمان با شکل‌گیری این گروه و با فاصله‌ای مکانی این اعزام انجام شد، چون فاطمیون ازمشهد شکل گرفت.ایشان خود با جمعی ایرانی وبا بچه‌های بسیجی که با حاج‌حسین همدانی ارتباط داشتند به سوریه رفتند. جمعی که گویی منتظر بودند چنین اتفاقی بیفتد.آنها می‌دانستند که این راه سختی‌هایی دارد. ایشان افغانستانی و مهاجر بودند و در خود ایران هم مشکلات اقامتی داشتند، چه برسد که از ایران به سوریه بروند.ولی رفتند و ماجراهایی برایشان پیش آمد که این ظرفیت را ایجادکردتا ابوزینب به شخصیتی خاص وویژه تبدیل شود.باعلاقه‌ای که ایشان به ایران و شخص آقا داشتند، شاید ایرانی‌ترین افغانستانی محسوب می‌شوند.شاید لازم باشد هرایرانی این کتاب رابخواند وببیند که چگونه فردی مهاجر که اصالتش متعلق به کشوری دیگر است با وجود همه سختی‌هایی که دارد، چقدر می‌تواند وطن دومش را دوست داشته باشد.

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس
راوی و نویسنده کتاب راه سفید

صفدری: زبان افغانستانی ما زبان دری است. من و همسرم هر دو متولد تهران هستیم ولی با هم و در خانواده دری صحبت می‌کنیم. این زبان از پدر و مادرها و از خانواده‌ها به ما رسیده و در حال حاضر هم ما اصرار داریم که این زبان و لهجه باید حفظ شود؛ هرچند در جاهایی با فارسی ایرانی مخلوط شده است. بسیاری از ما افغانی‌های متولد ایران هرگز به افغانستان نرفته‌ایم و اگر این زبان را از دست بدهیم برای ما یک آسیب خواهد بود.این خواسته ابوزینب هم بود. ما هموطنانی داریم که گویش خود را کنار گذاشته‌اند ولی ما نمی‌توانیم. وقتی هم‌ولایتی‌های ما برای ثبت‌نام اربعین می‌آمدند تا فارسی ایرانی صحبت می‌کردند، می‌گفت شما چطور افغانستانی هستید که به زبان خودتان صحبت نمی‌کنید؟! بنده‌های خدا ساکت می‌شدند. ابوزینب قدرت و سیاستی داشت و همان‌جا با آن لحن باعث می‌شد بنده‌های خدا آن چند کلمه را هم کنار بگذارند.

کیایی: من در ابتدای کار به آقای مدقق یکی از نویسنده‌های خوب افغانستانی رجوع کردم. وقتی ایشان اعلام کردند وقت ندارند با خانم اکبری صاحب رستوران‌ خانه کابل صحبت کردم. ایشان قبول کردند کار را انجام بدهند ولی اعلام کردند که نمی‌توانند بنویسند و باید من همراه ایشان باشم. ما در رستوران خانه کابل کنار هم می‌نشستیم و من جملات را می‌گفتم و از ایشان می‌خواستم ترجمه‌ها را به من بگویند و همان‌جا تایپ می‌کردم. به همین دلیل کار این همه طول کشید.

پس این کار در ردیف ترجمه است؟

کیایی: بله ترجمه است و در مورد برخی از کلمات که بسیار متفاوت بود، پانویس هم آمده است.

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس
مهدیه زکی‌زاده / نماینده انتشارات روایت فتح

مهدیه زکی‌زاده: این موارد دست‌انداز بود ولی برای چنین کتابی دست‌انداز محسوب نمی‌شود.من این کتاب را در آمار سال ۱۴۰۰ می‌گذارم. همین که می‌فهمم این کتاب باید به سال ۱۴۰۲ برود برای من یک ضربه است. باید ببینیم ارزشش را دارد یا نه و در مورد این کتاب واقعا ارزشش را داشت و کتابی غنی‌تر شد.این کتاب در زمان خوبی به دست من رسید. برخی اوقات کتاب‌ها در اوج شلوغی می‌رسند و حداقل در بار اول من نمی‌توانم کتاب را بخوانم ولی در انتها تمام کتاب‌های نشر باید توسط من خوانده شوند. ولی راه سفید را از ب بسم‌ا… تا پایانش خواندم و فقط برای گرفتن تاییدیه زبان آن را به کارشناس سپردم.

در اولین مواجهه با کتاب چه چیزی برای شما مهم و برجسته بود؟

مهدیه زکی‌زاده: اول این که کار مرحله به مرحله به دست ما می‌رسید. در کتاب‌هایی که از ب بسم‌ا… با نویسنده شروع کرده‌ایم ابتدا ۲۰درصد کتاب به نشر می‌رسد و خوانده می‌شود و در مورد این اثر هم به همین صورت بود. ایشان طبق قاعده نشر پیش آمدند و در هر مرحله تاییدیه گرفتند و ادامه دادند. ابتدا ۲۰ درصد اول کتاب با همین جذابیت امروز به دست ما رسید و نشان داد کار خوبی پیش رو است.وقتی با نویسنده‌ای که برای بار اول با نگارش کتاب روبه‌روست برخورد می‌کنیم، کار ما سخت است. تاکید ما روی ارائه مرحله به مرحله کتاب به همین دلیل است. ولی ما با خانم کیایی مشکلی نداشتیم.

کیایی: سابقه کار خبرنگاری کمک زیادی می‌کند. شاید اگر نویسنده‌ای خبرنگار شود باید دوره‌ای ببیند. ولی خبرنگاری که می‌خواهد به کار نویسندگی مشغول شود در این فضا کار کرده است. کار در حوزه ایثار و شهادت مثل نوشتن کتاب است. اتفاقا کار خبر در این حوزه سخت‌تر است چون باید کار جمع و جور مثل داستان کوتاه ارائه کرد.من پیشنهاد کتاب را به خانم مردی دادم و ایشان به سرعت قبول کردند و بدون هیچ ان‌قلتی گفتند سوژه بسیار خوبی است. من دلم می‌خواست فضای واقعی را به تصویر بکشم. واقعیت جانبازی بسیار باارزش است. استنباط خواننده از واقعیت با ارزش‌تر از آن است که بخواهیم مرتبا فانتزی اراده بدهیم. به نظر من تاریخ مصرف روایت‌های صورتی دیگر تمام شده است. صنعت نشر هم دیگر تمایلی به انتشار این نوع روایت‌های شبیه به هم ندارد.

کسی که مجرد است می‌تواند از زندگی مشترک بنویسد؟

کیایی: روایت از زبان همسر شهید بود از این نظر می‌توان خود را به جای طرف مقابل گذاشت. اگر راوی یک آقا بود شاید کار سخت‌تر می‌شد. من امروز می‌توانم خودم را به جای ایشان تصور کنم و درکی از فضا داشته باشم.راوی به خوبی شرح می‌داد و کار من را راحت می‌کرد. زمانی باید روایت را از زیر زبان راوی بیرون بکشید و این کار را بسیار سخت می‌کند. حتی من فکر می‌کنم خود ایشان هم می‌توانستند کتاب را بنویسند. خانم صفدری در صفحه اینستاگرامش خیلی خوب می‌نویسد. شاید با وجود زندگی و داشتن فرزند این کار برایشان سخت می‌شد. ایشان امروز هم می‌توانند داستان خودشان را بنویسند.

*** احراز شهادت ابوزینب در چه مرحله‌ای است؟ ***

صفدری (همسر شهید): تا به حال هیچ اتفاقی نیفتاده است. یک سالی است که موضوع را پیگیری نکرده‌ام. بعد از اربعین و از شهریور به دوستان‌ ایشان اطلاع دادم که دیگر پیگیری نمی‌کنم. اگر قرار به انجام تکلیف باشد که من بدون احراز شهادت هم می‌توانم کارم را انجام بدهم و اگر نه، احراز شهادت بشود هم چه بهتر.کار را پیچیده کرده‌اند، پرونده هنوز باز است و شاید نوع رفتارها و گویش‌ها آن‌قدر برای آدم اذیت‌کننده می‌شود که با خودش می‌گویداگر آن را کنار بگذارم برای من بهتر است. در مورد بچه‌ها با خودم این طور فکر کردم که ما در این چند سال چطور زندگی کرده‌ایم؟ اگر بحث مدارک است که با همین مدارکی که داریم ادامه تحصیل می‌دهیم و اگر بحث امرار معاش یا زندگی روزمره است که خدا روزی‌رسان است.ولی ماجرا بسیار خسته‌کننده شده بود. تا جایی که وقتی من شهادت ابوزینب را به دوستانش اطلاع دادم برای من بسیار راحت‌تر بود. یک‌سال‌ونیم قبل از یکی از مسئولان چیزی شنیدم که برای من بسیار ناراحت‌کننده بود و به‌سرعت موضوع را پیگیری کردم و الحمدلله خیلی زود تمام شد. همان‌جا اعلام کردم که نه احراز شهادت و نه جانبازی می‌خواهم، هیچ توقعی ندارم و فقط خواهش می‌کنم با آبروی همسرم بازی نکنید!
اراده به سمت‌وسوی احراز است ولی گویا کسانی هستند که اجازه نمی‌دهند و نمی‌خواهند چنین اتفاقی بیفتد. نمی‌دانم چه کسانی هستند و نمی‌توانم قضاوتی بکنم. پرونده همچنان باز است و پرونده را نمی‌بندند.آن زمان حال ایشان بسیار بد بود و قطعا نمی‌توانست برود و پیگیری کند. می‌رفت و کمیسیون تشکیل می‌شد و می‌گفتند دوباره باید طول درمان بگذرد و کمیسیونی دیگر تشکیل شود. احراز جانبازی‌ها بسیار طول می‌کشد و اگردراین بین کسی شهید شودواتفاقی برایش بیفتد چون درصد تعلق نگرفته مشکلاتی ایجاد می‌گردد. در جانبازی بعد از دو سال ابتدا ۱۵درصد دادند. اول فکر می‌کردیم پروسه همین است و من ۱۵درصد را قبول کرده بودم اما ته دلم هنوز شک داشتم. وقتی با دوستان‌ابوزینب مطرح کردم تعجب کردند که چرا برای او ۱۵درصد تعیین شده است. با پیگیری من بعد از چند ماه درصد جانبازی به ۳۰ درصدرسید. بعد ازمدتی دوباره تشکیل جلسه داشتیم واین رقم شد ۳۵درصد.ولی کسانی از دوستان ایشان دست‌شان در کار بود و اطلاعاتی داشتند. از طرف آنها گفته می‌شد که این درصد درست نیست. من دو سه‌بار اعتراض کردم و دیگر قبول نکردند.

***

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس

*** لهجه افغانستانی، کتاب را زیبا و زنده کرد ***

مهدیه زکی‌زاده، نماینده انتشارات روایت فتح: انتشار این کتاب طولانی شد؛ البته مشکل از انتشارات نبود و کتاب کار داشت. چون در وهله اول کتابی که خانم کیایی به ما داده بود لهجه‌ای نداشت و کاملا فارسی بود، ولی درمواردی گویی از دست‌شان در رفته بود و در کلام می‌شد لهجه افغانستانی را دید و می‌دیدیم چقدر کار را زیبا و زنده می‌کند.از این رو با این‌که می‌دانستیم زحمتی دوباره است و باید مکالمه‌ها تبدیل می‌شد که تعداد آنها هم بالا بود اما این را خواستیم. قبل از شروع صحبت‌های‌مان این را خواستیم. کتاب خوبی بود و این تغییر کار را قشنگ‌تر، خاص‌تر و ماندنی‌ترمی‌کرد.برخی موارد شاید درسال‌های ابتدایی که باکتاب سروکارداریم نشان ندهد ولی این کتاب ۱۰سال بعد بیشتر از امروز دیده خواهد شد. این ویژگی را نمی‌توان در مورد تمام کتاب‌ها رصد کرد.خانم کیایی پیشنهاد ماراپذیرفتند وکتاب برای تغییر زبان مکالماتش رفت.این کاربرای نویسنده در اجرا و برای ما در بخش ویراستاری بسیار سخت بود. در حقیقت کتاب دوزبانه شده بود و به ویراستاری عمیقی احتیاج داشت. مدت زمانی که«راه سَفید»درویراستاری ماند، بالا بود. قبل از آن مدت زمانی حدودیک‌سال‌ونیم زمان بردتاکتاب بااعمال تغییرات به دست مابرسدوپیش ازآن هم کتاب یک‌سال‌ونیم زمان‌نگارش داشت. بچه‌هایی که از حوزه خبرنگاری وارد نویسندگی می‌شوند باید هنر قصابی داشته باشند. باید کاررابکشندوآنچه را نوشته‌اند قصابی کنند. این مسأله درمورداین بچه‌هاپررنگ است چون کارهای‌شان زیبا نوشته شده وحشو و چیزی اضافه نیست، ولی باید حذف شود.باید موقعیت‌سنجی و زمان‌سنجی کرد. ما برای خواندن زندگی‌نامه شهدایی که موازی هم هستندزمانی نداریم.این شهدا در موازات همدیگر قرار دارند و می‌توان این کتاب را کنار گذاشت و کتاب بعدی رادر دست گرفت ونمی‌توان هر کتابی را خیلی خاص کرد. از این رو نمی‌توان برای هر کتاب سراغ ۵۰۰صفحه رفت،چون این میزان برای جوان امروزی خسته‌کننده است و نمی‌طلبد. وقتی می‌توان آن شیرینی و لذت را در حجمی‌کمتر رساند چرا نباید این کار را انجام داد؟!

میثم رشیدی مهرآبادی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ایرانی‌ترین افغانستانی را می‌شناسید؟! + عکس بیشتر بخوانید »

باید مردم امکان انتخاب اصلح را از میان کاندیداها داشته باشند

باید مردم امکان انتخاب اصلح را از میان کاندیداها داشته باشند



رئیس ستاد اقشار محمد باقر قالیباف گفت: باید تلاش کنیم مردم امکان انتخاب اصلح را از میان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری که همگی از نیروهای مورد وثوق و ارزشمند انقلاب هستند، پیدا کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جلسه هماهنگی مدیران استانی کمیته تشکل‌ها و تعاونی‌ها، با حضور احمد امیرآبادی فراهانی، رئیس ستاد اقشار محمد باقر قالیباف به صورت مجازی برگزار شد.

این جلسه با حضور امیرآبادی فراهانی، رئیس ستاد اقشار و رؤسای گروه‌های تخصصی کمیته مرکزی تشکل‌ها و تعاونی‌ها و نیز رؤسای ستادهای استانی برگزار شد. گزارش فعالیت ستادهای استانی در راستای جلب مشارکت حداکثری مردم در چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ارائه شد.

امیرآبادی فراهانی در این جلسه با ابراز خرسندی از شور و نشاط ایجاد شده در میان مردم که نوید مشارکت حداکثری در انتخابات است، از تلاش‌های مسئولان ستادهای استانی در این راستا قدردانی کرد.

وی با بیان اینکه هدف ابتدایی در انتخابات پیش رو مشارکت آحاد مردم در تعیین سرنوشت خویش است و این مطالبه جدی رهبر معظم انقلاب است و در مرحله بعد باید تلاش کنیم مردم امکان انتخاب اصلاح را از میان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری که همگی از نیروهای مورد وثوق و ارزشمند انقلاب هستند، پیدا کنند.

امیرآبادی فراهانی افزود: به عنوان کسی که در ستاد انتخاباتی رئیس جمهور شهید در کنار علی نیکزاد برای پیروزی دولت سیزدهم فعالیت داشته ام، اعلام می‌کنم که سوابق اجرایی. و مدیریتی در سطح کلان و راهبردی محمدباقر قالیباف در طول بیش از چهار دهه که از انقلاب می‌گذرد، از وی شخصیتی راهبردی، توانمند، با کوله باری از تجربه و کارنامه‌ای کاملاً قابل اتکا ساخته است.

وی گفت: ما معتقدیم در این شرایط حساس بین‌المللی وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، محمد باقر قالیباف به عنوان شخصیتی مورد وثوق رهبری، تنها گزینه‌ای است که می‌تواند نسخه نجات بخش برای آینده ایران عزیز باشد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

باید مردم امکان انتخاب اصلح را از میان کاندیداها داشته باشند بیشتر بخوانید »

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه



چه می‌شود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده می‌شود و خوب می‌فروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتاب‌ها در رویدادهای این‌چنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمی‌گردد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، کتاب «سلام بر ابراهیم» در نمایشگاه مجازی سال گذشته فروش خوبی داشت و البته همیشه یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های ادبیات پایداری بوده است، چون تصویری واقعی و ملموس از شهید هادی را نشان‌مان می‌دهد. در این کتاب با مرد جوانی مواجه می‌شویم که سراسر فضایل اخلاقی است، اما پا روی زمین دارد و به‌ظاهر همه کنش و واکنش‌هایش زمینی‌اند. در گذر از همین زندگی عادی، همین حوادث ریز و درشتی که با آن‌ها مواجه می‌شود، فضایل اخلاقی‌اش را نیز بروز می‌دهد. کتاب «سلام بر ابراهیم» در معرفی شهید هادی به اغراق روی نمی‌آورد و فقط حقیقت را، تا حد ممکن به همان شکلی که بوده است روایت می‌کند.

می‌خوانیم: در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد. یکی‌یکی آن‌ها را می‌آورد و می‌گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می‌کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی‌صدا می‌خندید. وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی را می‌آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

راوی می‌افزاید: آخر شب می‌خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان‌های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه‌های گروه، با خجالت از ایشان معذرت‌خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه‌اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم‌های جعفر باز شد. او هم خنده‌اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه‌چیز تمام شد.

نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ و پرفروش‌های ادبیات مقاومت

شهادت و حقیقت، خاطراتی از جنس پاکی و مظلومیت

کتاب «من میترا نیستم» نیز در فهرست پرفروش‌های نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ جای گرفته بود. این کتاب که کاری از معصومه رامهرمزی و بازنویسی یکی از آثار قبلی اوست، داستانی از پاکی و معصومیت را روایت می‌کند. داستان دختر نوجوانی به اسم زینت کمایی که به انقلاب دل بست و به سهم خود برای تحقق آرمان‌های آن کوشید، اما به دست دشمنان همین انقلاب به شهادت رسید. زمان شهادت چهارده سال بیشتر نداشت. سرشار از زندگی بود و مسیری طولانی پیش رو داشت. اما در همان نخستین قدم‌ها، قربانی ترور منافقین شد. منافقینی که شرارت را نمایندگی می‌کردند، شرارتی که تاب تحمل پاکی و درستی این دختر نوجوان را نداشت و نه فقط با او یا با انقلاب، که با همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها دشمن بود. آنچه جذابیت این کتاب را بیشتر می‌کند، لحن صمیمی و ساده‌ای است که رامهرمزی برای مرور زندگی شهید کمایی انتخاب کرده است. همین مظلومیت و معصومیت قهرمان داستان است که خواه‌ناخواه خواننده را متأثر می‌کند و به درون روایت می‌برد. معصومیتی که به شهادت ختم شد و مظلومیتی که حتی بعد از این شهادت، ادامه داشت.

در جایی از کتاب، از قول مادرش می‌خوانیم: بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد، اسمش را عوض کرد. می‌گفت: «من میترا نیستم. اسمم زینبه. با اسم جدید صدام کنید.» از باباش و مادربزرگش به خاطر اینکه اسمش را میترا گذاشته بودند، ناراحت بود. من نُه ماه بچه‌ها را به دل می‌کشیدم؛ اما وقتی به دنیا می‌آمدند، ساکت می‌نشستم و نگاه می‌کردم تا مادرم و جعفر روی آن‌ها اسم بگذارند… بعد از انقلاب، دیگر دخترم نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه‌جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به خواست و اراده خودش، نه به خاطر من، جعفر یا مادربزرگش… زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.

همچنین باید از «تنها گریه کن» کاری از اکرم اسلامی نام ببریم، کتابی درباره شهید محمد معماریان که زندگی‌اش از زبان مادرش اشرف سادات منتظری مرور می‌شود. «برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روزِ این سه سال، به‌اندازه سی سال کش آمده بود.» اینجا با مادر شهید روبه‌رو هستیم، مادری که از خودش، از خاطراتش، و از پسرش صحبت می‌کند. «آن اوایل که جنگ شروع شد، ما فکر می‌کردیم خیلی زود تمام می‌شود. به خیالمان هم نمی‌رسید که هی جوان‌ها بروند و برنگردند، مردها سایه‌شان از سر زن و بچه‌هایشان کم شود و زن‌ها تلاش کنند قوی روی پا بمانند و بچه‌های‌شان را دست‌تنها بزرگ کنند. ما بارها و بارها هر چیزی را که به فکرمان می‌رسید، پشت کامیون‌ها بار بزنیم و هر دفعه توی دلمان دعا کنیم دفعه آخر باشد و خیلی زود شر جنگ از زندگی‌مان کم شود، ولی نشود و دوباره سبزی خشک کنیم و لباس بدوزیم و چشم به راه، بغض‌مان را فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم.»

حرف‌های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می‌کند، که تکان می‌دهد. خاطراتش را می‌خوانیم و در بخش‌هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می‌شویم. «سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: مامان جان! می‌دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟ نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه امامش باشد.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه بیشتر بخوانید »

۱۲ فروردین برای ما حکم غدیر دارد و تکمیل کننده انقلاب امام (ره) است

۱۲ فروردین برای ما حکم غدیر دارد و تکمیل کننده انقلاب امام (ره) است


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از کرمان، سردار «حسین معروفی» معاون هماهنگ‌کننده سازمان بسیج مستضعفین کشور امروز، نهم فروردین‌ماه در آيين اهتزاز پرچم و گرامیداشت يوم‌الله ۱۲ فروردين در کرمان با بیان اینکه مراسم امروز از هر جهت برای نظام یک نقطه عطف، محوری و اصولی است، اظهار داشت: بعثت پیامبر(ص) بزرگترین حدوث بشری است و پیامبر(ص) رحمت‌للعالمین است که برای هدایت بشریت مبعوث شد و دین او کامل کننده ادیان الهی است.

وی با بیان اینکه پیامبر(ص) پس از ورود به مدینه حکومت تشکیل داد و اجرای احکام الهی، پیشرفت و توسعه ذیل حکومت است و پیامبر(ص) برای بقای حکومت، مردم را در قالب بسیج و سپاه منظم کرد، افزود: انحراف در دین ۵۰ سال پس از پیامبر(ص) باعث واقعه عاشورا شد و عاشورا نه به دلیل جهل در علم بلکه به دلیل جهل عقل بود. انسان‌ها خود را برای دین خدا هزینه نکردند و حسین‌بن علی(ع) بهای دین خدا و حدوث پیامبر(ص) شد.

سردار معروفی تصریح کرد: امام خمینی(ره) به تبعیت از مکتب وحی به اذن و هدایت الهی در سال ۱۳۴۲ استارت قیام و حکومت اسلامی را زد و ۱۵ سال به صورت نرم و با کار عمیق فرهنگی افکار مختلف نخبگان، مردم، دانشگاهیان، حوزه‌های علمیه و… را به هم نزدیک کرد. امروز نیز دشمن با همین جنگ نرم و فرهنگی برای ملت ما برنامه دارد.

وی با بیان اینکه برخلاف آنچه که دشمنان می‌گویند امام راحل از ابتدا می‌دانست چه می‌خواهد و اساس تشکیل حکومت براساس اصول دین، مکتب وحی و ائمه اطهار(ع) است، اظهار کرد: ۲۲ بهمن، انقلاب به پیروزی رسید و امام راحل برای اینکه نظام را با مردم تعریف می‌کرد و انقلاب را بدون مردم انقلاب نمی‌دانست رفراندوم برگزار شد و بیش از ۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند لذا تاریخ ۱۲ فروردین برای ما حکم غدیر دارد و تکمیل کننده انقلاب امام(ره) است.

سردار معروفی ادامه داد: برای ما ۱۲ فروردین نقطه عطف تاریخ انقلاب و بزرگترین جشن و افتخار است. در این روز، هوشمندی مردم در تاریخ انقلاب ثبت شد و ما به این تفکر، نظام و آرمان اهل‌بیت(ع) افتخار می‌کنیم. ۱۲ فروردین صرفاً یک مراسم نیست بلکه اصل موضوع، تبیین اقدام عملی مردم ایران در تبعیت از حجت خدا و امام خود است که به میل امام خود که حقیقت دین بود، آری گفتند.

وی با اشاره به هجمه‌های دشمن و نظام سلطه به بزرگی و ارزشمندی جمهوری اسلامی، افزود: دعوای اصلی در جهان و منطقه به دلیل اندیشه ما است که برگرفته از قرآن، اهل‌بیت(ع) و پیامبر(ص) است. اندیشه اسلامی در برابر اندیشه نظام سلطه قرار دارد که این اندیشه اسلامی در طوفان الاقصی، شکست داعش و در مقاومت غزه قابل مشاهده است و هر چه پیش می‌رویم بزرگی کار شهید سلیمانی در جبهه مقاومت را مشاهده می‌کنیم.

معاون هماهنگ کننده سازمان بسیج با بیان اینکه در منطقه با اندیشه اسلام آمریکایی درگیر هستیم و داعش از آستین آمریکا بیرون آمد و می‌خواستند اسلام حقیقی را وارونه جلوه دهند، اظهار کرد: اسلام ناب با فرمانده خود جلوی آن اسلام آمریکایی را گرفت و حاج قاسم تشکیل یک اسرائیل دیگر در منطقه را از بین برد.

وی افزود: در داخل کشور با دو اندیشه انقلابی و غیرانقلابی رو‌به‌رو هستیم که اندیشه انقلابی در کشور ما کارساز و راه برون رفت از مشکلات است. انقلابی کسی است که انقلابی فکر و عمل کند. کسی که رسالت محور است و مکان، زمان و لباس نمی‌شناسد و در هر کجا که باشد رسالت خود را انجام می‌دهد. انقلابی غیر محافظه کار و به‌دنبال حل مشکلات مردم و پیشبرد نظام است. کسی که از کنار مشکلات مردم راحت می‌گذرد، نمی‌توان نام انقلابی بر او گذاشت.

سردار معروفی ویژگی دیگر انقلابی بودن را غیر محاسبه‌گری دانست و با بیان اینکه مسئول و فرمانده کسی است که برای خود محاسبه نکند بلکه برای ملت، انقلاب و نظام محاسبه‌گری کند، افزود: امروز حکومت به تفکر انقلابی در مقابل تفکر غیر انقلابی که ترسو و به فکر آبروی خود است نیاز دارد. عزت ملت در تبعیت از امام خویش است که باید در وجود خود نهادینه و به آن عمل کنیم و از خداوند می‌خواهیم توفیق ایستادگی و عمل را به ما عنایت کند.

وی هوشمندی ملت بزرگ ایران را یکی از خروجی‌های انقلاب برشمرد و با اشاره به حضور پر شور مردم در رویدادهای مختلف انقلاب مانند ۲۲ بهمن و ۱۱ اسفند امسال، گفت: مردم پای دین ایستاده‌اند اما گروهی کج‌اندیش به جوانان ما دین گریز می‌گویند اما شما حرکت مردم در سالروز ولادت امام حسن(ع) در ورزشگاه آزادی تهران را مشاهده کردید. همچنین حرکت هر سال مردم در اربعین را مشاهده می‌کنیم. این ملت هوشمند است و باید قدردان آنها بود و هر کسی به سهم خود با افتخار خدمت کند جاوید است.

وی وجود ولایت را دومین خروجی انقلاب دانست و تصریح کرد: امروز دشمنان درونی و خارجی می‌خواهند چهره‌های نزدیک به امام را با یک عملیات روانی از میدان خارج کنند و همه مشکلات را وصل به ولایت می‌کنند تا دور امام را خالی کنند لذا امروز بیشتر از هر روزی باید ولی خدا را تبیین کنیم که این به معنای تبیین زندگی شخصی نیست. دوران رهبر معظم انقلاب از دوران امام راحل سخت‌تر است و اگر امروز این جایگاه ولایت و امامین انقلاب را نداشتیم، شرایطی همچون افعانستان و پاکستان داشتیم.

سردار معروفی در پایان با اشاره به اذعان دشمن مبنی بر این امر که رهبر معظم انقلاب با تدابیر خود نقشه‌های دشمن را نقش بر آب می‌کند، گفت: خداوند به همه‌ ما فرصت و حیات ما را در جمهوری اسلامی قرار داد. حاج قاسم برای ترویج دین خدا از ذره ذره وقت خود استفاده کرد و ما نیز باید از این فرصت استفاده و جهاد کنیم و شرط جهاد عبور از خود است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

۱۲ فروردین برای ما حکم غدیر دارد و تکمیل کننده انقلاب امام (ره) است بیشتر بخوانید »