سردار نقدی: محور مقاومت در حال جنگ با آمریکا و انگلیس است
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
سردار نقدی: محور مقاومت در حال جنگ با آمریکا و انگلیس است بیشتر بخوانید »
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
سردار نقدی: محور مقاومت در حال جنگ با آمریکا و انگلیس است بیشتر بخوانید »
خدیجه زمانیان اگر برای شما هم ماجرای کشف قاره آمریکا مشکوک به نظر میرسد یا دلیل شکاف عمیق طبقاتی میان کشورهای دنیا را نمیدانید به مجموعه «سرگذشت استعمار» سر بزنید.
به گزارش مجاهدت از مشرق، «سرگذشت استعمار» مجموعهای تاریخی- سیاسی است که به همت انتشارات «سوره مهر» روانه کتابفروشیها شده است.
مهدی میرکیایی که تألیف این اثر ۱۵جلدی را بر عهده داشته آن را با نگاهی به تاریخ استعمار در جهان و کشورهای دخیل در استثمار ملتها نوشته است.
هر یک از جلدهای این مجموعه با نگاه به یکی از وقایع مهم درباره کشورهای استعمارزده نوشته شده است.
یکی از نکات مشترک درباره هر ۱۵جلد این مجموعه، نوشتار آن است. مهدی میرکیایی موفق به تألیف مجموعهای خواندنی شده است، آنچنان که اگر بدون هیچ اطلاع قبلی دست به تورقش بزنید شاید گمان کنید مجموعهای داستانی پیش روی شما قرار گرفته! هر چند که واقعیت چیز دیگری است و این مجموعه یک اثر جدی تاریخی- سیاسی اما قابل استفاده برای عموم علاقهمندان است؛ از نوجوانان ۱۳-۱۲ ساله گرفته تا حتی علاقهمندان کهنسال، همگی میتوانند مخاطب «سرگذشت استعمار» باشند.
البته همهفهم بودن سرگذشت استعمار را نباید دلیلی بر کماهمیت بودن آن دانست، بلکه نویسنده کوشیده دست به خلق مجموعهای بزند که با وجود ارائه اطلاعاتی جدی، روایتی خواندنی و شیوا پیش روی طیف گستردهای از مخاطبان قرار گیرد.
ریشههای شکلگیری کشورهای پیشرفته و عقبمانده
در این مجموعه نویسنده تلاش دارد ما را با سرگذشت استعمار و اتفاقهایی که در قرنهای گذشته افتاده است، آشنا کند و مخاطب را به دنیای آن روز دنیای غربی و اروپایی و رقابتهایی که میان آنها شکل گرفته است، ببرد. مثلاً نویسنده در جلد دوم کتاب با عنوان «گرگها با چشم باز میخوابند» به روایت انگلستان در مورد رقابتهای استعماریاش با کشور اسپانیا پرداخته است؛ روایتهایی که نقش ملکه الیزابت را در افزایش درآمدهای دربار و کشور انگلستان از طریق دستیابی به مستعمرات نشان میدهد.
محتوای این مجموعه تنها به ایران محدود نمیشود و روایتی کامل و خواندنی درباره تاریخچه استعمار در کل جهان است؛ به اینکه قدرتهای بزرگ جهان چه پیشینهای دارند و چه بر سر دیگر سرزمینها آوردهاند. برهه تاریخی مورد نظر در این مجموعه، ۵۰۰- ۴۰۰ سال گذشته را شامل میشود.
مجموعه سرگذشت استعمار با این هدف نگاشته شده که استعمارگران در سراسر جهان چطور به استعمار و غارت دیگر سرزمینها دست زدهاند. از دیگر نکات قابل توجه این مجموعه میتوان به حجم کم تعداد صفحات هر جلد اشاره کرد. خلاصه اینکه مخاطب علاقهمندی که میخواهد یک دوره تمدن غرب را بخواند و با ریشههای شکلگیری کشورهای پیشرفته و عقبمانده آشنا شود این مجموعه ۱۵جلدی به کارش میآید.
حقایقی از تاریخ استعماری غرب
مجموعه سرگذشت استعمار اثر شایسته تقدیر سیونهمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است. کتابی که رهبر معظم انقلاب در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر تحصیلی در مهرماه ۱۴۰۱ ضمن تأکید بر اهمیت این مجموعه، دلایل خواندن آن را هم عنوان کردند.
ایشان فرمودند: «من اخیراً یک کتابی دیدم که یکی از همین نویسندگان خودمان (مهدی میرکیایی) نوشته، به نام سرگذشت استعمار؛ پانزده شانزده جلد کتاب ۱۵۰ صفحهای، ۱۲۰ صفحهای است؛ تشریح میکند استعمار چگونه در قاره آمریکا و در قاره آسیا توانست ثروتهای اینها را از بین ببرد و خودش را ثروتمند کند. کشور انگلیس ثروتمند نبود، فرانسه ثروتمند نبود، کشورهای اروپایی ثروتمند نبودند؛ اینها ثروت کشورهای دیگر را گرفتند».
همچنین اخیراً آیتالله احمد مروی؛ تولیت آستان قدس رضوی در یک توییت خواندن این مجموعه را توصیه کردند. در این توییت عنوان شده است: «به همه مردم به ویژه جوانان توصیه میکنم مجموعه کتابهای سرگذشت استعمار را بخوانند، این کتاب با قلمی بسیار زیبا و متنی روان حقایقی از تاریخ استعماری غرب را به تصویر میکشد و میتواند نگاهی واقعبینانه به نسل جوان بدهد تا مرعوب غرب نباشند».
آیتالله مروی همچنین اعلام آمادگی کرده است آستان قدس رضوی این مجموعه را به زبانهای عربی و اردو ترجمه و چاپ کند تا در حرم مطهر رضوی در اختیار زائران حضرت رضا(ع) برای مطالعه و بهرهبرداری قرار بگیرد.
آشنایی با مجموعه سرگذشت استعمار
ادامه این مطلب مخاطب این نوشته را با این مجموعه بیشتر آشنا میکند؛ «سفر به آن سوی دریاها» عنوان جلد نخست به شرح حوادثی میپردازد که در آنها، کشورهای اروپایی دست به دریانوردی و اکتشاف سرزمینهای جدید زدند اما پس از یافتن این سرزمینها ساکنان آنها را با فریب یا حتی به زور به اطاعت از خود واداشتند سپس آن سرزمینها را جزئی از ممالک خود به شمار آورده و تمامی ثروت مردمشان را تصاحب کردند.
«گرگها با چشم باز میخوابند» عنوان جلد دوم همان طور که گفته شد به رقابت کشورهای اروپایی برای دستیابی به ثروت سرزمینهای جدید کشف شده از سوی آنها میپردازد.
«شکار انسان» عنوان جلد سوم است که مخاطبان در آن با یکی از حقایق تأسفبرانگیز تاریخ بشریت یعنی بردهداری و تجارت آن روبهرو میشوند. اتفاقی که بیش از همه در فاصله قرنهای شانزدهم تا هجدهم و به ویژه در آفریقا شاهد وقوع آن هستیم. بردهداری واقعه جهانی تلخی است که در تاریخ گذشته جهان سابقهای طولانی داشت اما هیچ کدام از کشورها مثل اروپاییها در قرن شانزدهم تا هجدهم میلادی آن قدر گسترده به این کار دست نزده بودند؛ تجارتی که به بزرگترین کوچ اجباری تاریخ بشر تبدیل شد.
«صلیب خونین» چهارمین جلد از این مجموعه به حضور اروپاییان در سرزمینهای فتح شده اختصاص دارد و به موضوعات مختلفی میپردازد؛ از ممنوعیت اسلام گرفته تا تبلیغ دینهای جدید و نسخه تحریف شده مسیحیت و همچنین کالاهای اروپایی که بازار مصرف تازهای پیدا کردند.
«راهپیمایی اشکها» عنوان جلد پنجم از آن فصلهای خواندنی برای عموم است به ویژه که موضوع آن مرتبط با کشف قاره آمریکا توسط کریستف کلمب است که بیشترمان دربارهاش کمابیش نکاتی را شنیدهایم. هر چند این بخش هم نظیر سایر کتابهای مجموعه سرگذشت استعمار، تصویرگر اتفاقهای تلخی همچون شکار شدن و زندانی کردن بسیاری از سرخپوستان ساکن آمریکا و بهرهکشی از آنان به عنوان برده است.
بسیاری از کشورهای اروپایی پس از رسیدن به آمریکا برای دستیابی به منافعی همچون طلا و نقره، سرخپوستان را به اجبار از سرزمینهایشان پراکنده کردند. در «فاختهها لانه ندارند» که ششمین جلد این مجموعه محسوب میشود، بحث مراسم اعلام حکومت ابدی حاکمان ایتالیا بر دریاها به میان میآید.
«سفر الماس» و «به دنبال کادی» عنوان جلدهای هفتم و هشتم است. در این جلدها صحبت درباره انگلستان، سرزمینی با سابقه ۲۰۰ سال غارت و سلطه بر هندوستان بوده و همچنین روایت از خونهایی است که برای تسخیر رود بزرگ «سند» ریخته میشود. «افطار در کلیسا» عنوان جلد نهم است که نویسنده در آن به سراغ آخرین پادشاه سلسله «آققویونلوها» میرود و سرانجام قدم به ایران میگذارد، آن هم در نخستین سالهای حضور رسمی اروپاییان در کشورمان.
«گنجهای کلات» و «جوانههای آتش» که عناوین جلدهای دهم و یازدهم بوده درباره ایران هستند و در آنها به ایران دوران صفویه و دورانی پرداخته میشود که شروعی تازه برای استعمارگران است.
در ادامه همچنان ردپای استعمار در کشورمان دنبال میشود تا ماجرا به شورش آقامحمدخان قاجار میرسد.
«بازی بزرگ» دوازدهمین جلد این مجموعه و درباره توطئه و تفرقهافکنیهای انگلیس است. این جلد به نقش پنهان غرب در شکست قاجار از تزار اشاره میکند.
جلدهای سیزدهم و چهاردهم با عناوین «ماجرا هنوز تمام نشده» و «فارغالتحصیل زندان» به بیان اطلاعاتی خواندنی درباره پادشاهان دستنشاندهای میپردازد که انگلیس حکومت موروثی آنان را در عراق و سوریه تضمین میکرد.
«ملکه تهیدست» پانزدهمین جلد و آخرین کتاب این مجموعه است که به چین میپردازد؛ کشوری که این روزها قدرت اقتصادی قابل توجهی یافته اما در سال ۱۸۴۰ میلادی نخستین نفوذ موفق کشورهای غربی به خاک سرزمین آن بود.
گفتنی است مهدی میرکیایی، نویسنده مجموعه ۱۵جلدی «سرگذشت استعمار» دانشآموخته دکترای تاریخ ایران پس از اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی است.
از جمله فعالیتهای او میتوان به تألیف ۴۴ کتاب در حوزه رمان، داستان کوتاه و تاریخ معاصر و همچنین ترجمه آثاری همچون فرشته گیسو بلند و جادو در شهر بازی اشاره کرد.
منبع:روزنامه قدس
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
روایتهایی از پشتپرده تاریخ غرب در «سرگذشت استعمار» بیشتر بخوانید »
۴۰ کشور مختلف جهان یکشنبه در بیانیهای مشترک حملات اخیر علیه نیروهای حفظ صلح سازمان ملل را «به شدت محکوم» کردند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، ۴۰ کشور جهان که نیروهای آن در طرح حفظ صلح سازمان ملل متحد در لبنان مشغول به فعالیت هستند با انتشار بیانیهای حملات به نیروهای یونیفل را «به شدت محکوم کردند.»
طبق این بیانیه: «به عنوان کشورهای کمک کننده به نیروهای موقت سازمان ملل در لبنان بار دیگر حمایت کامل خود را از اقدامات و مأمورت یونیفل اعلام میکنیم… نظر به تشدید شرایط در منطقه، ما نقش یونیفل را بسیار حیاتی به حساب میآوریم.»
این کشورها بدون نام بردن از رژیم صهیونیستی خواستار تحقیقات درباره حمله به نیروهای یونیفل شدند و تأکید کردند که چنین اقداماتی باید «فوراً متوقف شود.»
شرکتکنندگان در طرح حفظ صلح سازمان ملل در لبنان در ادامه خواستار احترام گذاشتن طرفین درگیری به حضور نیروهای یونیفل و تضمین ایمنی و امنیت آنها شدند.
در اثر حمله ارتش اسرائیل به جنوب لبنان دو نیروی حافظ صلح سازمان ملل جمعه در نزدیکی پایگاه یونیفل مجروح شدند. پیش از این و در روز پنجشنبه نیز دو سرباز اندونزیایی دیگر در حمله تانک رژیم صهیونیستی آسیب دیدند. به گزارش مجاهدت از سیانان، یونیفل روز گذشته از زخمی شدن پنجمین نیروی خود در جنوب لبنان خبر داد.
کشورهایی از جمله انگلیس، فرانسه، هند، آلمان، اسپانیا، برزیل، چین، اندونزی، ایتالیا، مالزی، ترکیه و قطر این بیانیه را امضا کردند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
بیانیه ۴۰ کشور جهان علیه اقدامات اسرائیل بیشتر بخوانید »
رسانهها گزارش دادند که یک کارمند سابق بانک در ایتالیا در عرض چندین ماه از حسابهای هزاران مشتری از جمله نخست وزیر و دو وزیر کابینه وی جاسوسی کرده که هنوز انگیزه وی از این کار مشخص نیست.
به گزارش مجاهدت از مشرق به نقل از هفته نامه “اشپیگل”، یک کارمند بانک در ایتالیا در طول دو سال از حساب های حدود ۳۵۰۰ مشتری از جمله نخست وزیر و دو وزیر جاسوسی کرده است. انگیزه وی از این کار هنوز مشخص نیست و مقامات در حال بررسی مسئله هستند.
بر اساس گزارش های منتشر شده یک کارمند سابق بانک در ۲۶ ماه از حدود ۳۵۰۰ حساب جاسوسی کرده است. در میان قربانیان افراد مشهور و سیاستمدارانی مانند جورجیا ملونی، نخست وزیر انگلیس، وزیران گردشگری و دفاع و فرمانداران پولیا و ونتو نیز حضور داشتند. این مطلب را ابتدا روزنامه ایتالیایی دومانی گزارش داد، اما اکنون دیگر روزنامه ها آن را تایید کرده اند. انگیزه این مرد هنوز مشخص نیست.
این دسترسی غیرعادی به حساب ها در یک بازرسی داخلی افشا شد و پس از مشاهده پرسشهای مکرر سوء ظن ایجاد شد و برخورد انضباطی آغاز و فرد جاسوس اخراج شد.
فرد مظنون اکنون به دلیل دسترسی نامناسب به سیستم های رایانه ای و تلاش برای به دست آوردن اطلاعات تحت بازجویی قرار دارد. پلیس خانه او را بازرسی کرده و گوشیهای هوشمند و دستگاههای رایانهای را نیز ضبط کرده تا انگیزههای او را بیشتر بشناسد.
علاوه بر قوه قضاییه، افسر حفاظت از اطلاعات نیز به این پرونده رسیدگی می کند. این دومین بار در مدت کوتاهی است که نخست وزیر ایتالیا مجبور به مقابله با حملات به حریم خصوصی خود می شود. همین چند روز پیش، جورجیا ملونی پس از اینکه دو مرد با استفاده از هوش مصنوعی فیلمهای جنسی جعلی از او ساختند، در دادگاه شهادت داد. در ماه ژوئیه، ملونی پس از اینکه یک روزنامه نگار عکس های او را جعل کرد هم خسارت دریافت کرد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
جاسوسی از حساب بانکی نخست وزیر و وزرای ایتالیا بیشتر بخوانید »
گروه سیاسی دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ بوجود آمدن رژیم منحوس صهیونیسم و ریشه دواندن این علف هرز در سرزمینی که متعلق به آنها نبود وابسته به دلایل بسیاری بود که باید مورد واکاوی قرار بگیرد. این رژیم توسط منشور استقلال اسرائیل در ۱۴ مه ۱۹۴۸ تاسیس و در ۱۱ مه ۱۹۴۹ از سوی ۱۶۵ کشور از ۱۹۳ کشور عضو سازمان ملل به رسمیت شناخته شد.
در میان ۲۸ کشور یا این کشور را به رسمیت نشناختند و یا رسمیت شناختن خود را پس گرفتند. الجزایر، جیبوتی، عراق، کویت، لبنان، لیبی، موریتانی، عمان، قطر، عربستان، سومالی، سوریه، مصر، افغانستان، بنگلادش، برونئی، اندونزی، مالزی، مالدیو، مالی، نیجر، پاکستان، کوبا، کره شمالی، ونزوئلا و ایران از جمله این کشورها بودند.
ایران تحت سلطنت پهلوی، در اسفند ۱۳۲۸ موجودیت اسرائیل را به صورت دفاکتو پذیرفت و علیرغم مخالفت عموم مردم و روحانیون و مجتهدین شاه معدوم رای به موجودیت اسرائیل به عنوان کشوری مسنقل داد، هر چند که برای حفظ ظاهر از فلسطین حمایت میکرد. شاه برای دوام سلطنت خود و از آنجایی که با جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر روابط تیرهای داشت و نیازمند به اسرائیل بود. سطح روابط شاه و اسرائیل به حدی بود که مقامات ایران نظیر بختیار با مقامات اسرائیلی نظیر موشه دایان در تهران و اسرائیل دیداری داشتند. نتیجه این دیدارها ارتقای سطح روابط دیپلماتیک و آموزش ساواک توسط موساد در حوزه امنیتی و اطلاعاتی بود.
مسلما حضور کشوری مسلمان و غیر عرب در غرب آسیا برای رژیم صهیونیستی که در حال جنگ با کشورهای عربی و مسلمان بود امتیازی ویژه محسوب میشد، این امر تا جایی اهمیت داشت که وقتی انورسادات بعد از مرگ جمال عبدالناصر روی کار آمد و روابط ایران و مصر از سر گرفته شد، موجب نگرانی سران اسرائیل شد که شاه به سران اسرائیل اطمینان داد، روابط ایران و مصر بر روابط ایران و اسرائیل تاثیری نخواهد داشت.
با وجودی که شاه حامی اسرائیل بود، اما این وضعیت درخصوص مردم کاملا وارونه بود، آنها با لبیک به ندای رهبران سیاسی خود مانند آیتالله کاشانی لوای دشمنی با اسرائیل برداشتند و عملا با رژیم صهیونیستی به مخالفت برخواستند. به همین منظور کمکهای مالی قابل توجهی از سوی مردم ایران برای مردم مبارز فلسطین ارسال شد، اقشار مردم تجار یهودی وابسته به رژیم صهیونیستی که در ایران فعالیت اقتصادی داشتند را تحریم کردند و حتی عدهای برای رفتن به اراضی اشغال شده فلسطین اعلام آمادگی کردند. شاه به دلیل همین حساسیت مردم بود که رابطهاش با اسرائیل را علنی نمیکرد.
هر چه به سالهای پایانی رژیم پهلوی نزدیک میشویم رابطه ایران و اسرائیل مستحکمتر میشود، رژیم صهیونیستی سرخوش از حمایت ایران و نفتهای بادآوردهای که شاه در اختیارش میگذاشت همچنان به یکه تازی در سرزمین فلسطین مشغول بود. اما پیروزی انقلاب اسلامی در اوج این رابطه دوستانه خواب خوش را از رژیم صهیونیستی گرفت و نام ایران کابوس ابدی اسرائیلیهای غاصب شد.
پس گرفتن به رسمیت شناختن اسرائیل و سفارت ایران در اسرائیل برای همیشه بسته شد. ننگ رابطه با اسرائیل که شاه معدوم به نام ایران ثبت کرد با اقدام شجاعانه امام خمینی (ره) مبنی بر اشغالگر بودن اسرائیل و غده سرطانی خواندن آن و حمایت همه جانبه از فلسطین تطهیر شد. ایران پهلوی که زمانی یار و همراه اسرائیل بود با تبدیل شدن به ایران اسلامی به دشمن شماره یک اسرائیل تبدیل شد.
با این حال برای شناخت رابطه دقیق ایران و اسرائیل که نمیتوان آن را نادیده گرفت باید به گذشته سفری کوتاه داشت. مطالعه تاریخ این رابطه نه تنها به شناخت چگونگی قدرت گرفتن اسرائیل کمک میکند بلکه به خیانت شاه پهلوی به مردم ایران و مسلمانان جهان بخصوص فلسطین کمک خواهد کرد.
آغاز و تثبیت روابط پهلوی با اسرائیل
با صدور قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ ۱۹ نوامبر ۱۹۴۷ (۸ آذر ۱۳۲۶)، درخصوص تقسیم فلسطین، جامعه ایران به مخالفت برخاست. نماینده ایران در شورای امنیت نیز راجع به تقسیم فلسطین اعتراض کرد. اما در دولت «محمد ساعد مراغهای» زمینه شناسایی دولت اسرائیل فراهم شد.
رابطه ایران و اسرائیل و دیگر کشورهای همسایه در این زمان متأثر از حکومت مصر و سیاستهای «جمال عبدالناصر» بود. تندرویهای ناصر و نزدیکی وی به شوروی سبب شد آمریکا سیاست خارجی خود را در خاورمیانه فعال کند و بستر مناسبی برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم بین آمریکا و دولتهای غیرعرب از جمله ایران، فراهم شود. همین امر سبب شد روابط نفتی ـ امنیتی بین ایران و اسرائیل گسترده شود. پس از حمله اسرائیل به خاک مصر در سال ۱۳۳۵ که با حمایت انگلستان و فرانسه صورت گرفت. تعدادی از نمایندگان مجلس نوزدهم شورای ملی علیه اسرائیل موضع گرفتند.
در اردیبهشت ۱۳۴۶ نیز روابط نفتی ایران و اسرائیل فاش شد و جمال عبدالناصر به بهانه این موضوع همکاری دیپلماتیک بین کشورهای عربی با ایران را مورد انتقاد قرار داد و بندر عقبه را بست که موجب به وجود آمدن «جنگ شش روزه» در ۱۵ خرداد ۱۳۴۶ شد.
دولت ایران نسبت به این جنگ موضعی دو پهلو گرفتند و خواستار اقدام بر اساس دستورات شاه و حل بحران از طریق سازمان ملل متحد شدند و با مقصر جلوهدادن جمال عبدالناصر، نسبت به تجاوزات اسرائیل موضع چندان محکمی نگرفتند. پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه باعث خرسندی شاه شد، اما در ظاهر، دولت ایران از قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل در اول آذر ۱۳۴۶ مبنی بر عقبنشینی نیروهای نظامی اسرائیل از مناطق اشغالی، حمایت و از اعراب پشتیبانی کرد.
با مرگ جمال عبدالناصر، انور سادات، جانشین عبدالناصر شد و پذیرفت در خلیج فارس دخالت نکند. ایران نیز متقابلاً در اواخر سال ۱۳۴۹، بمباران تأسیسات غیرنظامی مصر توسط اسرائیل را محکوم کرد. برقراری روابط بین ایران و مصر باعث نگرانی اسرائیل شد. شاه که سیاست موازنهای در قبال اسرائیل و مصر در پیش گرفته بود، به اسرائیل اطمینان داد که سیاست ایران نسبت به اسرائیل تغییری نخواهد کرد.
مصر در مهر ۱۳۵۲ تصمیم گرفت از طریق جنگ نظامی، بخشی از سرزمینهای از دست رفته خود را در جریان جنگ شش روزه از اسرائیل باز پس بگیرد. عباسعلی خلعتبری، وزیر امور خارجه، در سخنانی یک هفته قبل از شروع جنگ جدید اعراب و اسرائیل، در بیست و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد، نگهداری سرزمینهای اشغالی را ناپذیرفتنی برشمرد و سیاست دولت ایران را در قبال بحران خاورمیانه براساس مذاکره بین طرفین امکانپذیر دانست به شرط آنکه که برای خروج قوای اسرائیل از سرزمینهای اشغال شده اعراب و یافتن راهحلی عادلانه برای مسئله آوارگان فلسطین تضمین معقولی وجود داشته باشد.
دولت مراغهای و آغاز ارتباط با اسرائیل
با این وجود در دولت «محمدساعد مراغهای» ـ سال ۱۳۲۸ـ زمینه شناسایی دولت اسرائیل به صورت غیررسمی فراهم شد. ایران به دلیل توانایی اسرائیل در زمینههای اقتصادی ـ نظامی و نیز دشمنی کشورهای عربی از جمله مصر و عراق با ایران مبادرت به رسمیت شناختن اسرائیل کرد.
پس از این اقدام دولت ساعد، نمایندگان مجلس تنها به اتخاذ مواضع تندی علیه دولت گرفتند و اقدام موثر دیگری علیه وزارت امور خارجه نشان ندادند. پس از آنکه شاه اسرائیل را به رسمیت شناخت یهودیان متعددی به اسرائیل مهاجرت کردند روابط بازرگانی بین دو ایران و اسرائیل آغاز شد و سرکنسولگری ایران در بیتالمقدس دایر شد. این اقدام باعث تیرگی روابط ایران با کشورهای عربی از جمله مصر شد.
با روی کار آمدن محمد مصدق شرایط تغییر کرد و کنسولگری ایران در اسرائیل در ۱۵ تیر ۱۳۳۰ بسته شد. اما پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بار دیگر موضع ایران در قبال اسرائیل تغییر کرد و مجدداً اسرائیل در جایگاه یک دولت مستقل به رسمیت شناخته شد و روابط بین دو کشور از سر گرفته شد.
زمینهها و دلایل ارتباط شاه با اسرائیل
توانایی اسرائیل در زمینههای اقتصادی و نظامی، دشمنی کشورهای عربی از جمله مصر و عراق با ایران، درخواست موشه شرتوک، وزیر خارجه دولت جدیدالتأسیس اسرائیل، از ایران مبنی بر شناسایی دولت اسرائیل، تبعید آیت الله کاشانی به لبنان و دستگیری برخی از مخالفان حکومت پس از سوء قصد به جان شاه در بهمن ۱۳۲۷، فعالیت آژانس یهود در ایران و علاقه مندی اتباع ایرانی مقیم اسرائیل به ایجاد ارتباط بین دو رژیم، سفر شاه به آمریکا در سال ۱۳۲۸ و اطلاع شاه از نفوذ محافل یهود در آمریکا از جمله مواردی بود که رژیم شاه وادار شد اسرائیل را به رسمیت بشناسد. پس از شناسایی اسرائیل، انتقال یهودیان مهاجر از ایران انجام گرفت و افتتاح روابط بازرگانی بین دو کشور برقرار شد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بار دیگر موضع ایران تغییر یافت و مجدداً اسرائیل را در جایگاه یک دولت مستقل به رسمیت شناخت. شاه که با حمایت آمریکا و کمکهای انگلیس دوباره به قدرت برگشته بود، تلاش کرد با سرکوب مخالفان، تشکیل ساواک و تکیه به آمریکا، پایههای سیاسی حکومت خود را تحکیم بخشد.
بدین منظور در سیاست خارجی، سیاست موازنه مثبت را با عنوان ناسیونالیسم مثبت در سالهای ۱۳۴۲-۱۳۳۲ انتخاب کرد. شاه با توجه به تهدیدات شوروی از یک سو و تهدید برخی کشورهای عربی از سوی دیگر و در راستای سیاست ناسیونالیسم مثبت درصدد ارتباط با آمریکا و اسرائیل برآمد. از طرفی اسرائیل هم برای جلوگیری از انزوا به دوستانی در منطقه نیازمند بود.
در همین راستا دکترین میثاق حاشیهای دیوید بن گوریون، نخست وزیر اسرائیل، مبنی بر روابط با کشورهای پیرامون جهان عرب با سیاست ناسیونالیسم مثبت شاه انطباق پیدا کرد. از این رو بار دیگر روابط بین دو کشور برقرار شد.
با نزدیکی مصر به انگلیس در سال ۱۳۳۲، ایران نیز به پیمان بغداد پیوست و پس از آن به کشورهای غربگرای محافظهکار عرب، ترکیه و پاکستان بیشتر نزدیک شد و از مصر دوری گرفت و همین امر، ایران و اسرائیل را به یکدیگر نزدیکتر ساخت. با ملی شدن کانال سوئز توسط ناصر در مرداد ۱۳۳۵، همکاری نفتی بین ایران و اسرائیل گسترش یافت. تحریم نفتی اسرائیل توسط شوروی، نفت ایران را به جایگزین نفت شوروی برای اسرائیل تبدیل کرد.
بن گوریون در سال ۱۳۳۷ به طور محرمانه به ترکیه سفر و پیمانی با آن کشور امضا کرد. بدین ترتیب پیمان حاشیهای مرکب از ترکیه، ایران و اسرائیل با هدف جلوگیری از نفوذ شوروی در خاورمیانه و تلاش در جهت سقوط حکومت انقلابی جمال عبدالناصر در مصر تشکیل شد.
بدین ترتیب در تیر ۱۳۳۹، مذاکراتی بین دو طرف جهت ایجاد روابط اقتصادی صورت گرفت که متعاقب آن کشورهای عربی به خصوص مصر به ایران اعتراض کردند. شاه در مصاحبهای اعلام کرد که ایران از سال ۱۳۲۸ رژیم اسرائیل را به صورت دوفاکتو (بالفعل) به رسمیت شناخته هست و از آن زمان تاکنون تحولی در روابط دو کشور به وجود نیامده هست. به دنبال آن سفارت ایران در اسرائیل در سال ۱۳۳۷ گشایش یافت و اسرائیل نیز در تهران سفارتخانه دایر کرد. اما برقراری ارتباط با دولت اسرائیل به قطع روابط ایران و مصر در ۵ مرداد ۱۳۳۹ منجر شد.
علاوه بر همکاریهای نفتی، همکاریهای امنیتی نیز به این روابط عمق بیشتری بخشید. مقامات امنیتی ایران با دیدن توانایی موساد، خواستار گسترش روابط شدند؛ از این رو همکاری نفتی و امنیتی محور همکاری بین دو کشور شد. از دیگر زمینههای همکاری بین ایران و اسرائیل در زمینه بهره گیری ایران از فنون و تکنیکهای جدید در زمینه کشاورزی بود. شاه میخواست از این طریق برای پیش بردن برنامه اصلاحات ارضی بهره گیرد.
نزدیکی مصر و سوریه با شوروی از یکسو و پیروزی اسرائیل بر اعراب در جنگ اکتبر ۱۹۵۶ از سوی دیگر، زمینه همکاری ایران و اسرائیل را بیش از پیش فراهم کرد. از دیگر تحولات منطقه که بر نزدیک شدن ایران و اسرائیل تأثیر گذاشت، کشته شدن عبدالکریم قاسم در ۱۹۶۳ در عراق و روی کار آمدن عبدالسلام عارف، به قدرت رسیدن بعثیها در سوریه و امضای قرارداد اتحادیه فدرال بین عراق و سوریه و مصر در ۲۸ فروردین ۱۳۴۳ در قاهره بود.
بخشی از روابط ایران و اسرائیل در قالب فروش تسلیحات نظامی بود. در دی ۱۳۴۲، طی مذاکرهای فروش اسلحه یوزی به ایران آغاز شد و در سال ۱۳۴۴، قراردادی به میزان شش میلیون دلار بین اسرائیل و ایران برای خرید و تعمیرات تجهیزات منعقد شد. این خریدها هنگامی صورت گرفت که دولتهای کندی و جانسون در زمینه فروش تسلیحات به ایران محدودیت اعمال کردند و به همین دلیل شاه به اسرائیل به عنوان «آمریکای کوچک» نگاه میکرد.
پیروزی اسرائیل در جنگ شش روزه و تصرف ساحل غربی رود اردن، جولان و صحرای سینا تا ساحل شرقی کانال سوئز مایه شادی حکومت ایران شد. زیرا پیروزی اسرائیل مساوی با شکست عبدالناصر بود که مهمترین مخالف شاه در منطقه محسوب میشد. منازعات اعراب و اسرائیل که بار دیگر با شکست اعراب پایان یافت، موقعیت اسرائیل را در منطقه مستحکم کرد و تضعیف جبهه اعراب، به خصوص مصر به رهبری جمال عبدالناصر، را به دنبال داشت. در این میان حجم مبادلات بازرگانی ایران و اسرائیل افزایش یافت و میزان زیادی از نفت ایران به اسرائیل صادر شد.
انتهای پیام/ 161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
پایههای سلطنت پهلوی بر خون مردم فلسطین و شانههای مردم ایران بیشتر بخوانید »