اهل بیت (ع)

غدیر زمانی است که جهاد انبیاء به ثمر نشست

غدیر زمانی است که جهاد انبیاء به ثمر نشست


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، ایام غدیر برای مسلمین به ویژه شیعیان یکی از مهم‌ترین و ارزشمندترین اوقات است. ماجرای غدیر و جانشینی حضرت مولا علی (ع) در حقیقت، راهبردی مهم از سوی خدا و به وسیله رسول الله (ص) بود که دین اسلام و هدایت بشری به وسیله آن از گزند انحراف و تحریف در امان ماند. در ادامه سخنان حکیمِ مکتب اهل بیت (ع) حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در این باره را می‌خوانید.

غدیر زمانی است که جهاد انبیا به ثمر نشست

غدیر را فقط در حدّ یک نصب یا معرفی ساده که پیغمبر اکرم کسی را معرفی کرد، تلقّی نکنید. البته پیغمبر، امیرالمؤمنین را در حضور جمعِ چند ده هزار نفری مسلمان‌ها به خلافت منصوب کرد. در این تردیدی نیست و این مطلبی نیست که فقط شیعه آن را نقل کند. حادثه غدیر را برادران اهل سنّت ما و محدّثان آن‌ها در کتاب‌های خود با همان خصوصیّاتی که شیعه نقل می‌کند، نقل کرده‌اند. این چیزی نیست که کسی بتواند آن را انکار کند؛ اما قضیه در این حد متوقّف نمی‌ماند. مسأله این است که از دوران حضرت آدم که رشته نبوّت‌ها و رسالت‌ها شروع شد و بار‌ها و بار‌ها حکومت‌های نبوی در طول تاریخ تشکیل گردید مثل سلیمان و داوود و کسان دیگری از بنی‌اسرائیل تا زمان پیغمبر ما آن جایی که ترکیبِ بدیع و شیوای دین و سیاست در اوج خود به صورت یک سنّت ماندگار درآید و هدایت جامعه را تضمین کند، در قضیه غدیر اتّفاق افتاد.

امامت در دعای ندبه

لذا در دعای ندبه‌می‌خوانیم: «فلمّا انقضت ایّامه اقام ولیّه علىّ‌بن‌ابی‌طالب صلواتک علیهما و الهما هادیا اذ کان هو المنذر و لکلّ قوم هاد» دعای ندبه یک خطبه غرّاست و تاریخچه این فکر و ریشه این حرکت را از دوران رسالت‌ها بیان می‌کند. اگر دقّت کنید، در این دعا هیچ نقطه اختلاف‌انگیزی بین شیعه و سنّی که جنگ تاریخىِ برافروخته شده به دست انسان‌های با انگیزه‌های مختلف است وجود ندارد و مسأله امامت و ولایت به صورت استدلالی بیان می‌شود. «اذ کان هو المنذر و لکلّ قوم هاد»؛ یعنی پیغمبر دارای مقام رسالت و انذار و تبشیر است؛ آغاز کننده یک راه و باز کننده افق در مقابل بشریّت است.

اما پیغمبر، ابدی و دائمی نیست. جوامع، هدایت کننده لازم دارند. این هدایت کننده را اسلام پیش‌بینی کرده است: معصومین در نسل‌های متعدّد پشت سر هم بیایند، زمام امور را به دست گیرند، جامعه را با تعلیمات قرآنىِ ناب و خالص در طول چند نسل و چند قرن هدایت کنند و در واقع همه افکار و خصوصیات و رفتار‌ها و خُلقیّات اسلامی را در جامعه اسلامی نهادینه کنند. البته بعد از آن، باز حجّت خدا در میان مردم زنده می‌ماند؛ چون دنیا و بشریت بدون قیام حجّت امکان ندارد؛ اما بشریّت راه خود را پیدا می‌کرد، که این البته اتّفاق نیفتاد. نقشه و طرح کلّىِ اسلام این است و این معنای غدیر است.

امامت یعنی چه؟

امامت، یعنی همان اوج معنای مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع و اقسام مدیریّت‌های جامعه که از ضعف‌ها و شهوات و نخوت و فزون‌طلبىِ انسانی سرچشمه می‌گیرد. اسلام شیوه و نسخه امامت را به بشریّت ارائه می‌کند؛ یعنی این که یک انسان، هم دلش از فیض هدایت الهی سرشار و لبریز باشد، هم معارف دین را بشناسد و بفهمد یعنی راه را درست تشخیص دهد هم دارای قدرت عملکرد باشد که «یا یحیی خذ الکتاب بقوّة» هم جان و خواست و زندگی شخصی برایش حائز اهمیت نباشد؛ اما جان و زندگی و سعادت انسان‌ها برای او همه چیز باشد؛ که امیرالمؤمنین در کمتر از پنج سال حکومت خود، این را در عمل نشان داد. شما می‌بینید که مدّت کوتاهِ کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین، به عنوان یک نمونه و الگو و چیزی که بشریّت آن را هرگز فراموش نخواهد کرد، در طول قرن‌ها همچنان می‌درخشد و باقی مانده است. این نتیجه درس و معنا و تفسیر واقعه غدیر است. ۱۳۸۰/۱۲/۱۲

منبع: فارس

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

غدیر زمانی است که جهاد انبیاء به ثمر نشست بیشتر بخوانید »

محرم، موتور محرکه دفاع مقدس/ شهادت کرامت ماست

محرم، موتور محرکه دفاع مقدس/ شهادت کرامت ماست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، نسبت بین عاشورا و دفاع مقدس هشت ساله ما در چیست؟ آیا اگر رزمنده‌ها عاشورایی نمی‌شدند با آن امکانات کم می‌توانستند بر صدام که بیشتر کشور‌های سرمایه‌داری پشتیبانش بودند، غلبه کند؟ چرا و چگونه عاشورا و دفاع مقدس ما با هم گره خوردند؟ این‌ها سؤالاتی است که سعید حدادیان به آن‌ها پاسخ داده است. وی معتقد است عاشورا و دفاع مقدس مفاهیم و گفتمان‌های جدای از هم نیستند.

محرم، موتور محرکه دفاع مقدس/ شهادت کرامت ماست

آقای حدادیان شما مداح هستید و فضای هیئت و دفاع مقدس را از نزدیک لمس کردید. به اعتقاد شما دفاع مقدس ما چگونه با عاشورا و قیام اباعبدالله (ع) گره خورده است؟

یکی از بزرگان ریاضی دنیا زمانی که در مقطع ابتدایی درس می‌خواند، فقط جواب سوال‌های ریاضی را می‌نوشت و با او دعوا می‌کردند که چرا اینگونه است. هنوز کشف نکرده بودند که این آدم استاد ریاضی است. بعد‌ها مورد بررسی قرار دادند و دیدند که این سؤالات خیلی برای او آسان و بدیهی است.

من نمی‌خواهم بگویم جواب سوال شما آسان است اما پاسخ آن برای مردم ما بدیهی و روشن است. این مربوط به هشت سال دفاع مقدس نیست بلکه حدود ۲۰۰ سال است که نفس مسئله عزاداری برای سیدالشهدا (ع) و ایام‌الله عاشورا گره‌گشای کار‌های مردم ماست.

شما نهضت تنباکو را ببینید یا به تبریز، مشهد، اصفهان و… نگاه کنید که چه تاریخ‌هایی دارند. مثلا در شب تاسوعا یا عاشورا در تبریز مردم می‌خواستند بیرون بریزند که حکومت به دست و پای حاج جواد آقا می‌افتد که او مانع شود و بنا به مصلحت دعوت به آرامش می‌کند. همین حرکت‌ها باعث می‌شوند که نهضت تنباکو به پیروزی برسد.

این حرکت‌ها فقط مختص نهضت تنباکو نبود. به مشروطه مراجعه کنید، به تحصن‌های اولیه و ثانویه در قم و در حرم سیدالکریم (ع) نگاه کنید. آن وقت است که به این نتیجه می‎رسید که نماد‌های مذهبی ما همین محرم‌ها و صفر‌ها هستند.

امام (ره) اردیبهشت ۵۷ در روز‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی عنوان می‌کنند که «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»؛ لذا می‌توان گفت که دفاع مقدس و عاشورا نه ‎تنها تقارن دارند بلکه با هم انطباق نیز دارند و انطباق امسال روز اول ماه محرم و هفته دفاع مقدس فقط یک انطباق ظاهری است وگرنه این دو اصلا قابل تفکیک نبوده و نیستند و ما زیر بیرق «هیهات من الذله» جمع هستیم و شهادت کرامت ماست؛ منتها در دفاع مقدس یک جور دیگری ظهور و بروز می‌یابد.

حاج حسین انصاریان می‌گفت که اگر کشور دیگری غیر از عراق به ما حمله کرده بود، شاید عامل انگیزشی برای دفاع به این قدرت و قوت نبود. حمله صدام به ما آرزوی زیارت کربلای امام حسین (ع) را متبلور کرده بود. این نکته خیلی در ارتقاء روحیه شهادت‌طلبی و مجاهدت مردم تاثیرگذار بود.

دفاع مقدس در آن هشت سال تمام شد اما راه حرم امام حسین (ع) باز شده است و این در پیاده‌روی اربعین دارد خودش را نشان می‌دهد. ۴۰ سال راه کربلا بسته بود و صدام ملعون عده قلیلی را که از قریه‌ای برای زیارت امام حسین (ع) رفته بودند، کشت.

از زیارت امام حسین (ع) انقلاب، نهضت و شورش علیه استکبار می‌تراود. هر چیزی که منصوب و متعلق به دستگاه امام حسین (ع) است، عامل ازدیاد مقاومت و زیاد شدن استقامت و روحیه مجاهدت و شهادت‌طلبی است. حال تصاویر متعددی دور سرم می‌چرخد. حاج عبدالله عرب نجفی می‌گفت: من اگر یک هفته روضه نشنوم، روحیه‌ام داغون می‌شود. من یادم می‌آید در عملیات بدر یک نفر دستش قطع بود و می‌خواست دوباره به عملیات برود. این افراد این روحیه را از کجا گرفتند؟ همه این درس‌ها را از کربلا گرفتند.

در سال ۶۶ فردی برادرش شهید شده بود و من به او گفتم که برادرتان شهید شده است و الان خانواده به شما احتیاج دارد. زود برگرد. گفت: نه نمی‌توانم بروم، باید باشم. بعد شروع کرد از کربلا گفتن و گریه کردن. یک حال ویژه‌ای داشت. به من گفت: آقا سید یا شاید هم حاج سعید؛ من کربلا را نبینم می‌میرم. عاشق امام حسین (ع) هستم. هر روز صبح همه گردان‌ها را یا هر جا می‌رفتید، زیارت عاشورا می‌خواندند. همه جای جبهه زیارت عاشورا می‌خوانند. همه رزمنده‌ها صبح «السلام علیک یا امام حسین (ع)» داشتند. این‌ها را باید چطوری از محرم سوایشان کنیم؟ امام حسین (ع) زیارت‌های دیگر هم دارد. اسمش زیارت عاشوراست. چرا مردم وارث نمی‌خواندند، چرا عرفه و رجبیه و شعبانیه و… نمی‌خواندند؟

محرم، موتور محرکه دفاع مقدس/ شهادت کرامت ماست

حال و هوای محرم و صفر در جبهه‌ها چطور بود؟

برای تهرانی‌ها ویژه بود. بعضی از آدم‌ها مثل حاج منصور، خودشان یک شعله عظیم از کربلا بودند. در دهه محرم بچه‌ها خودشان را بیشتر به جلسات روضه می‌رساندند. می‌گفتند ما برویم در شهر و دیارمان علم امام حسین (ع) را برداریم. همین‌ها عده‌ای را با خودشان به جبهه می‌آوردند. این نکته مهمی است. دهه محرم، دهه یارگیری در شهر‌ها و روستا‌ها بود. دهه هل من ناصر رزمنده‌ها بود. می‌رفتند در شهر و دیارشان هل من ناصر می‌گفتند و می‌آمدند. خودشان هم انرژی می‌گرفتند.

از دهه محرم خاطره خاصی را در ذهن دارید؟

یکی از قشنگ‌ترین عاشورا‌های عمرم، عاشورای آخرِ مرصاد بود. شب عاشورا حاج عبدالله عرب‌نجفی آمد و گفت که بیا به تیپ و گردان ما برویم. من شب عاشورا بعد از اتمام برنامه خودمان، به آنجا رفتم. هم موقع رفتن تصادف کردیم و هم موقع برگشتن. این خاطرات بماند. در منطقه‌ای که بودند، یک فضای خیلی زیبایی درست کرده بودند. اخیرا عکس‌هایش را هم دیدم. خیمه‌گاه داشتیم و روز عاشورا خمیه‌سوزان داشتیم. شب عاشورا برنامه خیلی خوبی داشتیم. روز عاشورا ما دسته داشتیم. مقرمان کرمانشاه بود.

اهالی یک روستا اهل تسنن بودند که از رزمنده‌ها استقبال کردند. با اینکه ما یک گردان عظیمی بودیم ولی گوسفند کشتند و اسفند دود کردند. ما در روستا حسین حسین گفتیم و خودمان را دوباره به مقرمان رساندیم و به فضای خمیه‌سوزان رسیدیم. من رفتم و وسط خیمه‌ها ایستادم. یک طرف جنازه‎ای نمادین با لباس زمان کربلا درست کردند و طرف دیگر جنازه‌ای با نماد لباس امروزی و بچه‌های رزمنده‌ها. خون گلوی این‌ها به یک جا می‌رسید و یک جا جمع می‌شد. نماد نشسته حضرت زینب (س) را با چادری درست کرده بودند که آدم وقتی این‌ها را می‌دید، تکان می‌خورد.

کل شب عاشورا اینطور بود. یادم است ظرف آبی را نزدیک چهارپایه وسط خیمه‌گاه گذاشته بودم. وسط روضه‌خوانی نمی‌دانم چه گفتم و مقداری از این آب را در دست گرفتم و طرف مستمع پاشیدم. اصلا صدای گریه‌ای بلند شد. اوضاع خیلی عجیب و غریبی بود. آخر جنگ بود. این‌ها مانده بودند و از شهادت هیچ نصیبشان نشده بود. شهیدی به نام شهید دهقان داشتیم. در حال آرپی‌جی زدن، او را زده بودند. سرش رفته بود. به زین‌العابدینی گفتم که این کیست؟ گفت این دهقان است. عملیات تمام شده بود و من عقب آمده بودم. یادم نمی‌رود شهید آقاعشقی داشت با ما شوخی می‌کرد، گفتم شما شهید می‌شوید.

گفت: نه، من می‌خواهم فرمانده لشکر شوم. او از مسئولین گروهان بود. گفت من می‌خواهم بمانم. حالا جنازه او و جنازه هفت، هشت ۱۰ تا از بچه‌ها، روی زمین بود و من وسط این‌ها نشسته بودم. جالب اینجا بود که حرف زدن خودم را هم نمی‌شنیدم. این برایم خیلی سخت و خیلی بد بود. از لب‌خوانی بچه‌ها متوجه شدم که می‌گفتند برایمان بخوان.

من شروع کردم به دشتی خواندن. خیلی از بچه‌ها گریه کردند تا اینکه آمدند و به من حالی کردند که حاج علی سراج صدایم می‌کند. گفتیم در این اوضاع و احوال؟! حاج علی سراج هم اینجا بیاید. گفتند نه شما بروید. رفتم و وقتی در را باز کردم دیدم که یک جنازه وسط است و این‌ها دور آن جنازه حلقه زدند. فرمانده‌ها با هم بد جوری گریه می‌کردند. گفتند یک چیزی برای ما بخوان. گفتم بابا این همه شهید، حالا شما فقط این یکی را چسبیدید؟

یکی گریه کرد و گفت: بابا این حاج اکبری است. فرمانده گروهان است. داداش شهید است. مقام معظم رهبری آن زمان رئیس جمهور بودند. آقا به او گفته بودند که نروید. دو تا خانواده را باید سرپرستی می‌کرد. بچه شاه‌عبدالعظیم بود. شهید شده بود. می‌گفتند این سومین پسر از یک خانواده است که شهید شده و این برای ما خیلی سخت است. ما هم زانوهایمان سست شد و نشستیم. دعا کنید عاقبت ما ختم به خیر شود.

آن فضا را حساب کنید که عزیزترین کسان‌مان دوربرمان افتادند و شهید شدند. آدم‌هایی که ما را دوست داشتند و ما هم آن‌ها را دوست داشتیم، آدم‌هایی که عزیز ما بودند و ما هم عزیز آن‌ها بودیم. عشق‌ها راستین بود. الان در شهر، عشق‌ها بر سر چیست؟ آنجا یک حال دیگری بود. من خیلی شب عملیات دیدم. واقعا آدم یاد شب عاشورا می‌افتاد. وقتی مژده عملیات می‌آمد، بچه‌ها سر از پا نمی‌شناختند و همان احوالات شب عاشورا متجلی می‎شد.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

محرم، موتور محرکه دفاع مقدس/ شهادت کرامت ماست بیشتر بخوانید »

شهید مدافع حرمی که در شهادت از پدرش سبقت گرفت

شهید مدافع حرمی که در شهادت از پدرش سبقت گرفت


شهید مدافع حرمی که در شهادت از پدرش سبقت گرفتبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پدر شهید مدافع حرم «عباس آبیاری» در گفت‌وگوی تلفنی با رادیو سرو موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس اظهار داشت: من و پسرم در دفاع از حریم اهل بیت (ع) با هم آموزش‌های نظامی را دیدیم. خیلی تلاش کردیم نسبتمان مشخص نشود اما متوجه رابطه پدر و پسری ما شدند. روز دوازدهم با عباس تماس گرفتند تا برود اما به من گفتند: شما آخر هفته می‌روی. حدود ۱۲ یا ۱۳ روز گذشته بود که خبردار شدیم عباس به شهادت رسیده است و بعد همرزمانش نحوه شهادتش را برای ما توضیح دادند.

وی افزود: عباس با اینکه ازدواج نکرده بود اما دارای فرزند معنوی بود به طوری که سرپرستی فرزندی را از کمیته امداد امام خمینی (ره) قبول کرده بود و بعد از شهادتش هم سرپرستی این فرزند معنوی را دخترم به عهده گرفت.

پدر شهید آبیاری درباره نحوه شهادت فرزندش در خان طومان سوریه بیان کرد: عملیات از ساعت‌های حدود هشت صبح تا غروب به طول انجامید. پسرم با همرزمانش به جلو رفته بودند که هنگام غروب عباس به گفته همرزمانش تیر می‌خورد ولی از همراهانش می‌خواهد تا به عقب برگردند و می‌گوید من باید تیر می‌خوردم و خانم فاطمه زهرا (س) به استقبالم می‌آید. پسرم فقط نارنجکی از دوستانش می‌گیرد تا راه دشمن داعشی را ببندد و همرزمانش نحوه شهادت او را دیده بودند.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر

شهید مدافع حرمی که در شهادت از پدرش سبقت گرفت بیشتر بخوانید »