اپوزیسیون ایرانی

خانه عنکبوت؛ مقصد نهایی براندازان

خانه عنکبوت؛ مقصد نهایی براندازان



خط دهی موساد به براندازان هم گاه قرائن و شواهدی می‌یافت، اما همه چیز در لفافه و تلویح مانده بود. حالا، اما خبرهای جدید می‌آید و به نظر می‌رسد نسبت میان براندازان و اسرائیل به تدریج علنی می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جوان نوشت: اکنون ایران، سعودی را از پس هشت‌سال جنگ یمن، هفت‌سال قطعی رابطه با ایران، چند سال دشمنی با رسانه‌سازی، هشت سال جنگ سوریه، سال‌ها دشمنی با حزب‌الله لبنان، نقش‌آفرینی در ابرپروژه داعش و دشمنی نفتی و دلاری با ایران، به پای میز واگذاری همه این داشته‌ها نشاند و همه امتیازهای لازم را در یمن و لبنان و سوریه و رسانه از طرف سعودی گرفت، آن‌هم بدون اراده امریکا و نقش‌آفرینی غرب و بدون اطلاع صهیونیست‌ها.

براندازان در روزی به امید «آزادی ایران»! ائتلاف تشکیل دادند که امریکا آماده می‌شود برای آزادی یکی از جاسوسان خود میلیاردها دلار پول بلوکه‌شده ایران را آزاد کند. مصاحبه اینترنشنال با نتانیاهو را برخی رونمایی از پدرخوانده جدید نامیدند و چه پدرخوانده‌ای که ارتش از او فرمان نمی‌برد و هر روز ده‌ها هزار صهیونیست در خیابان‌های تل‌آویو به خونش تشنه‌اند. این سرنوشت شوم برهنگان فکری و بدنی ائتلاف براندازان است که ختمشان در نقطه آخر به خانه عنکبوت بود.

اپوزیسیون ایرانی اغلب ارتباط خود با اسرائیل را پنهان می‌کند، چون به خوبی از حس نفرت ایرانی‌ها از اسرائیلی‌ها آگاه است. اما به نظر می‌رسد شکست آشوب‌های پاییز امسال و ضعف آشکار اپوزیسیون در ساماندهی آنچه تلاش می‌کنند انقلاب نامیده شود، باعث شده تا برای جبران آن، فراتر از اروپا و امریکا و عربستان، به اسرائیل هم آشکارا متوسل شوند و این بار آن‌قدر در استیصال هستند که گویا ابایی هم از علنی شدن آن ندارند.

هنوز یکی دو روز از آغاز ناآرامی‌ها در اواخر تابستان امسال نگذشته بود که وزارت خارجه رژیم صهیونیستی، رسماً از آن حمایت کرد و در اطلاعیه‌ای آورد: «ما اعتراضات مردم شجاع ایران را از نزدیک دنبال می‌کنیم!» اسرائیل در این بیانیه نوشته بود که در کنار مردم ایران ایستاده و از جامعه جهانی می‌خواهد سرکوب وحشیانه رژیم علیه ایرانیان بی‌گناه را محکوم کند!

از هفته‌های پس از آن، کم‌کم کلیدواژه «کودک‌کش» در میان شعارنویسی‌های روی دیوارها و فریادهای کف خیابان و نوشته‌جات مجازی‌شان رخ نمود. این کلیدواژه، نسبت حقی است که به رژیم صهیونیستی داده می‌شود و می‌توان گفت اول بار از ایران علیه اسرائیل شنیده شد. حالا استفاده براندازان از آن، تلاشی برای انتقام صهیونیست‌ها از ایران بود تا کودک‌کشی را که ایران برای وصف عملکرد اسرائیلی‌ها در میان حامیان مقاومت جا انداخته بود، به خود ایران نسبت بدهد. آنچنان که پیش‌بینی می‌شد، تلاش ناموفقی بود، اما سمت و سوی براندازان در نسبت با رژیم صهیونیستی را می‌توانست نشان بدهد.

در این مسیر، اتاق‌های فکر سرویس‌های اطلاعاتی‌ای که براندازان را هدایت می‌کردند، در میان کشته‌سازی‌ها، از کودکان و نوجوانان نام می‌بردند، از حمله به مدارس و دستگیری دانش‌آموزان قصه ساختند و در نهایت یک کودک را از میان چند کودک که قربانی عملیات تروریستی در ایذه بودند – به دلیل همراهی خانواده‌اش – انتخاب کردند تا با کمک خانواده‌اش از او نماد کودک‌کشی ایران را بسازند. کمک به تطهیر اسرائیلی‌ها و انتقام از ایرانی‌ها برای خلق کلیدواژه «کودک‌کش» اولین نکته‌ای بود که از این تلاش نافرجام به ذهن متبادر می‌شد.

براندازان همیشه از حمایت اسرائیل برخوردار بوده‌اند، اما نه چندان رسمی و علنی. هیچ گاه هم منتقد جنایت‌های اسرائیل، حتی اقدامات تروریستی‌اش علیه ایرانیان نبوده‌اند. خط دهی موساد به براندازان هم گاه قرائن و شواهدی می‌یافت، اما همه چیز در لفافه و تلویح مانده بود. حالا، اما خبرهای جدید می‌آید و به نظر می‌رسد نسبت میان براندازان و اسرائیل به تدریج علنی می‌شود.

اسرائیل گرچه همیشه طمع و سودای حمله نظامی به ایران دارد، اما نمی‌تواند از شیوه نرم براندازی جمهوری اسلامی و تجزیه ایران هم چشم بپوشد. با این حال اپوزیسیون ایرانی اغلب ارتباط خود با اسرائیل را پنهان می‌کند، چون به خوبی از حس نفرت ایرانی‌ها از اسرائیلی‌ها آگاه است. اما به نظر می‌رسد شکست آشوب‌های پاییز امسال و ضعف آشکار اپوزیسیون در ساماندهی آنچه تلاش می‌کنند انقلاب نامیده شود، باعث شده برای جبران آن، فراتر از اروپا و امریکا و عربستان، به اسرائیل هم آشکارا متوسل شوند و این بار آن‌قدر در استیصال هستند که گویا ابایی هم از علنی شدن آن ندارند.

غرب یا عربستان به دلیل حفظ منافعی که از سر تعامل با ایران دارند، تا یک جایی همراه براندازان می‌شوند و نهایتش تحریم و کار سیاسی است، اسرائیل، اما حدی برای دشمنی با ایران ندارد و براندازان حتی این طمع را دارند که فراتر از هر دشمنی، اسرائیل آن‌ها را به آرزویشان برای حمله نظامی به ایران برساند.

کارفرمای جدید براندازان؟

هفته گذشته تلویزیون سعودی ایران اینترنشنال با تبلیغات بسیار خبر از گفت‌وگوی خود با نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی داد. اینترنشنال بارها با تروریست‌ها مصاحبه گرفته بود، اما همه آن‌ها ایرانی بودند و طبیعی هم بود، چون اینترنشنال به زبان فارسی و برای تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی ایران تأسیس شده بود. اما این بار مقام ارشد اسرائیلی مهمانش بود؛ امری که تاکنون سابقه نداشت. چرا تلویزیونی که برای ایرانی‌ها برنامه پخش می‌کند، باید سراغ مقامات صهیونیست برود؟
اینترنشنال در ماه گذشته مجبور شد دفتر پخش ۲۴ ساعته خود را از لندن به واشنگتن منتقل کند.

در اطلاعیه این تروریست-رسانه دلیل این کار، عدم امنیت اعضای آن در انگلیس ذکر شد، اما به نظر می‌رسد واقعیت چیز دیگری بود. رعنا رحیم‌پور، مجری بی‌بی‌سی فارسی که پس از افشای فایل صوتی گفت‌وگوی تلفنی با مادرش علیه اینترنشنال، به هدف حملات اینترنشنال تبدیل شده بود، به تازگی گفته که «آفکام نهاد نظارت بر رسانه‌ها در بریتانیا به من خبر داد که ایران اینترنشنال دو هفته قبل از انتقال به امریکا و دو هفته پس از شکایت من از گزارش سراسر دروغش، خودش مجوز پخش در بریتانیا را پس داده بود. احتمالاً وکلایشان مثل وکلای من می‌دانستند خطر محکومیت و ابطال مجوز جدی است.»

از سویی خبرهای غیررسمی و تأیید نشده می‌گوید که اینترنشنال جزیی از توافق اخیر میان ایران و عربستان بوده برای اینکه سعودی‌ها حمایت خود را از آن بردارند. به نظر می‌رسد اینترنشنالی‌ها دنبال جای پای محکمی برای خود می‌گردند که اگر سعودی‌ها پشت‌شان را خالی کردند، بی پول نمانند و چه جای پایی برای آن‌ها بهتر از تروریست‌های صهیونیست؟!

البته چاره‌ای هم نیست؛ اروپایی‌ها حاضر به خرج اعتبار بیشتری برایشان نیستند و امریکا هم تا یک مسیری با آن‌ها همراه می‌شود، اما نتانیاهو هنوز علاقه دارد به ایران حمله کند و هر هزینه‌ای هم بدهد؛ آن‌ها دشمن درجه یک مشترک دارند و برای همین هم عنوان گفت‌وگوی اینترنشنال با نتانیاهو «دشمن مشترک» است.

فقط هم بحث اینترنشنال نیست؛ مصی علی‌نژاد هم که همواره کمپین‌هایی را برای تشدید تحریم علیه ایران و حتی مشروع‌سازی اقدام نظامی علیه ایران راه‌اندازی کرده، روز گذشته با گیلعاد آردان نماینده رژیم صهیونیستی در سازمان ملل دیدار کرد. نماینده رژیم صهیونیستی نوشته است که از مصی علی نژاد و امثال او حمایت می‌کند.

به نظر می‌رسد اسرائیل هم آن‌قدر علیه ایران مستأصل شده که دیگر علنی شدن تعاملش با براندازان را مهم نمی‌داند. همان اواسط مهرماه بود که صهیونیست‌ها به درستی دریافتند که آشوب‌ها در ایران راه به جایی نمی‌برد. اور هیلر تحلیلگر نظامی رژیم صهیونیستی در شبکه ۱۳ تلویزیون این رژیم با اشاره به پیگیری گسترده اوضاع ایران توسط مؤسسه امنیتی اسرائیل اعلام کرد: «از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ تاکنون بزرگ‌ترین آرزوی اسرائیل فروپاشی ایران از درون بوده است. اما بعد از اینکه عصر چهارشنبه با مسئولان موسسه امنیتی اسرائیل صحبت کردیم، می‌توانم بگویم که در نهاد امنیتی همه مقامات نسبت به موفقیت تظاهرات‌های ایران در ایجاد تغییر در این کشور بدبین هستند.»

رسانه‌های صهیونیستی در این راستا گزارش دادند: «مقامات ایران موفق شدند موج اعتراضات را خاموش کنند؛ زیرا حجم فعالیت و قدرت این اعتراضات بسیار کاهش یافته و تلاش‌های امریکا نیز جواب نداد.»

ایهود یعری، تحلیلگر امور عربی در شبکه ۱۲ تلویزیون رژیم صهیونیستی نیز با ناامیدی از به نتیجه رسیدن آشوب‌ها در ایران گفت: «متأسفانه مسئولان در ایران موفق شدند آتش اعتراضات که همه شهرهای این کشور را دربر می‌گرفت خاموش کنند. امریکایی‌ها در حال تلاش برای رفع محدودیت برخی شبکه‌های اجتماعی در ایران هستند، اما این امر نیز کمکی نکرد و ما شاهد کاهش قابل توجه ابعاد و شدت اعتراضات در ایران هستیم.»‌

می‌توان گفت براندازان ناامیدتر از همیشه، دنبال کارفرمای جدید می‌گردند. اما درک‌شان نمی‌رسد که به خانه عنکبوت تکیه کرده‌اند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خانه عنکبوت؛ مقصد نهایی براندازان بیشتر بخوانید »

راز جمعیت جاری در شاهراه امام علی (ع)

پریشان‌حالی غرب و فلاکت اپوزیسیون ایرانی



آمریکا، که دشمن و تکلیفش روشن است. اما چرا برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، در هر پروژه آمریکایی- صهیونیستی آشوب، بازیگر ثابت بوده‌اند؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: آمریکا، برخی دولت‌های اروپایی و رژیم صهیونیستی، مدت‌هاست بی‌آنکه اختیارش را داشته باشند، با یکدیگر در زمینه نمایش بدحالی و بحران‌زدگی مسابقه گذاشته‌اند. طبیعی است که این پریشان حالی‌، از پدر و مادر غربی به فرزندان آنها (اپوزیسیون غربگرای ایرانی) منتقل شود.

هرقدر که غرب بیشتر در بحران دست‌وپا می‌زند، سرشکستگی اپوزیسیون هم شدت می‌گیرد.

۱) در آمریکای مدعی «قرن جدید»، دیوانه ششدانگی به نام ترامپ توانست با رودست زدن به دموکرات‌ها، سر کار بیاید و ایالات‌متحده را گرفتار دوقطبی کند.

کار به جایی رسید که صفحات پرزیدنت ترامپ را در شبکه‌های اجتماعی بستند و او را تحت تعقیب قرار دادند تا نتواند دوباره برگردد.

اما بعد از او، پیرمردی دچار زوال عقل سر کار آمده که قادر مدیریت بحران در دوران قدرت گرفتن رقبای جهانی نیست. او غیر از زوال عقل، میراث‌دار شکست‌های پنج دولت است که بدهی ۳۱ هزار میلیارد دلاری را برجا گذاشته‌اند.

در همین حال به تصریح کسانی مانند جوزپ بورل، روند انتقال محور قدرت جهانی از غرب به شرق، سرعت گرفته است.

تصورش را بکنید که فرد گیج و منگی مثل بایدن، به جای آمریکا، رئیس‌جمهور ایران، روسیه، چین و یا کشور شرقی دیگری بود: با افراد خیالی دست می‌داد، یادش می‌رفت کجاست و چگونه باید از پشت تریبون پایین بیاید و به کجا برود. پروپاگاندای غربی قطعا از چنین زمامداری، تصویر یک دلقک را می‌ساخت و هو می‌کرد!

۲) در رژیم امنیتی و پادگانی اسرائیل، پارلمان و دولت در اثر تشدید بحران و اختلافات، ظرف چهار سال، پنج‌بار منحل شده است.

«یوال دیسکن» رئیس اسبق شاباک (سرویس ‌امنیت داخلی اسرائیل) به تازگی در روزنامه «یدیعوت آحارونوت» هشدار داد: «اسرائیل در آستانه جنگ داخلی و لبه پرتگاه قرار دارد. اسرائیل در ۳ مرحله با خطر موجودیتی مواجه بوده؛ اول و دوم طی سال‌های ۱۹۴۸ و ۱۹۷۳ بود. اما سومین خطر، با دو خطر قبلی (جنگ با ارتش‌های عربی) کاملا متفاوت است؛ خطر تجزیه و فروپاشی و نهایتا جنگ داخلی شدید. من هرگز به اندازه امروز نگران نبوده‌ام، چرا که اختلافات در دو دهه اخیر، متفاوت از قبل بوده و به سمت تنفر و انزجار پیش رفته و برخی شخصیت‌ها که دارای منافع شخصی هستند، آن را شعله‌ور کردند. نتانیاهو، رئیس اپوزیسیون دولت، خطری برای آینده اسرائیل است. او فقط به‌دنبال تعمیق منازعات میان اسرائیلی‌هاست. این موج تنفر، بازی خطرناکی را آغاز کرده و دیگر کسی، تحمل دیگری را ندارد؛ چه در میان راست‌گرایان و چپ‌گرایان، عرب‌ها و یهودیان، اشکنازی‌ها و شرقی‌ها، و مذهبی‌ها و سکولارها».

در حالی که کمتر از ده روز به انتخابات پارلمانی مانده، یائیر لاپید نخست‌وزیر هم به روزنامه یدیعوت آحارونوت گفت: «نگرانم حزب لیکود در صورت شکست نتانیاهو در انتخابات، نتایج را نپذیرد و در آن تشکیک کند. همچنین ایتمار بن‌غفیر، فرد خطرناکی است که رهبری گروه‌های شبه‌نظامی را برعهده دارد و نظامیان ارتش را مورد حمله قرار می‌دهند». دو ماه قبل روزنامه تایمز اسرائیل نوشت: «شاباک هشدار داده و نگران است که به‌دنبال بالا گرفتن مجادلات، شهروندان نیز مرتکب خشونت شده و آشوب برپا کنند».

۳) کشورهای اروپایی در مقیاس‌های دیگری، قربانی مطامع آمریکا شده‌اند. اوکراین رسماُ قربانی شد اما به بیان روزنامه گلوبال تایمز، «اوکراین از نگاه آمریکا، فقط گوشت دم توپ است، نه بیشتر و نمی‌تواند با همه خسارت‌هایی که متحمل شده، عضو ناتو شود».

اما اوکراین و عربستان، تنها «گاوهای شیرده» و قربانی آمریکا نبودند. بلکه دولت‌های اروپایی بسیاری هم گرفتار زیاده‌طلبی کاخ سفید شدند؛ چنان‌که در کاریکاتور یکی از نشریات فرانسوی، به شکل «گوسفندانی سوار بر قایق، در وسط دریا» تصویر شده‌اند که آمریکا به‌دنبال خود می‌کشد.

در حالی که ظرف چند ماه اخیر، چندین دولت اروپایی سقوط کرده‌اند، روزنامه نیویورک‌تایمز می‌نویسد: «بحران اقتصادی و تورم، در حال بلعیدن رهبران اروپایی است». از کشورهای فقیر اروپای شرقی گرفته تا آلمان و فرانسه و اتریش و ایتالیا و سوئد و انگلیس و اسپانیا، مدت‌هاست دستخوش آشوب و اعتراضات و اعتصابات و البته سرکوبگری پلیس هستند. افزایش بی‌سابقه قیمت‌ها، قبوض سنگین برق و گاز و آب، تعطیلی نانوایی‌ها و پمپ بنزین‌ها و درماندگی شهروندان، بی‌ثباتی سیاسی را در پی داشت. با این وجود، ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه دیروز گفت: «آمریکا، گاز را ۳ تا ۴ برابر گران‌تر به اروپا می‌فروشد».

۴) در انگلیس، پس از استعفای اجباری بوریس جانسون، دولت لیز تراس هم در اثر شدت بحران اقتصادی، بیش از ۴۴ روز دوام نیاورد و این، غیر از ماجرای عجیب مرگ ملکه و تاجگذاری شاه جدید بود.

تصور کنید ملکه الیزابت، به جای بریتانیای صغیر، در چین و یا روسیه، به مدت هفتاد سال سلطنت می‌کرد؛ امپراتوری رسانه‌ای غرب، چه قشقرقی برپا می‌کرد و چه آبرویی از آن کشور می‌برد که در قرن ۲۰ و ۲۱، سلطنت را با همه خرافاتش حفظ کرده است.

با اینکه مردم انگلیس در بحران اقتصادی دست‌وپا می‌زدند، نظام سلطنتی برای دفن ملکه و تاجگذاری چارلز سوم، ۶ میلیارد پوند هزینه روی دست شهروندان گذاشت!

۵) آمریکا، به اروپا رحم نکرد و هر دو، به اوکراین. بنابراین، چرا باید ملت ایران را که رقیب جدی تمدنی می‌شمارند، محترم بشمارند؟! و اگر همه‌چیز ملت ایران را تحریم می‌کنند، چرا باید اپوزیسیون ایرانی را فربه نمایند؟!

جوزپ بورل مسئول سیاست خارجی اروپا، هفته گذشته با ادبیاتی نفرت‌انگیز گفت «اروپا مثل باغ، و اغلب دنیا، مانند جنگل است. باغبان‌ها باید از باغ محافظت کنند. جنگل، ظرفیت قوی برای رشد دارد و دیوارها به اندازه کافی برای محافظت از باغ بلند نیستند. باغبان‌ها باید به سراغ جنگل بروند».

گروه‌های شبه‌اپوزیسیون، چرا نه‌تنها هیچ اعتراضی به این رویکرد مستکبرانه نمی‌کنند، بلکه زیر پرچم اروپایی‌ها رفته و سوگند خورده‌اند که سرباز همین دولت‌ها باشند؟

۶) فلاکت از سر و کول اپوزیسیون شبه‌ایرانی بالا می‌رود. هفته قبل وقتی یک خبرنگار ایتالیایی شایعه کرد که فیفا، حذف تیم ایران از جام جهانی را بررسی می‌کند و مطبوعات انگلیس هم به آن ضریب دادند، اپوزیسیون در حد ذوق‌مرگی از شایعه استقبال کرد؛ بلکه حتی برخی از آنها پیشاپیش، خواستار تحریم تیم ایران شده بودند!

ایتالیایی‌ها چون با حذف ایران احتمال می‌دادند به جام جهانی راه پیدا کنند، شایعه را ساختند. انگلیسی‌ها نیز، هم‌گروه ایرانند و می‌خواستند جنگ اعصاب علیه تیم ما راه بیندازند.

اما دلقک‌های اپوزیسیون چه مرضی داشتند که خواستار حذف تیم ملی ایران شدند؟! به فرض که فقط با جمهوری اسلامی دشمنی داشتند؛ چرا باید از فشار خارجی علیه ایران- ولو در زمینه ورزش و جام‌جهانی- هیجان‌زده می‌شدند؟

برخی از این فسیل‌ها، خرداد ۱۳۷۷ نیز هنگام مسابقه حیثیتی در مقابل با آمریکا، تیم ایران را هو کردند! و همین جریان وطن‌فروش، از سیزده سال قبل، گرای تحریم‌های «فلج‌کننده» و «فشار حداکثری» علیه ملت ایران را به آمریکا و اروپا دادند.

۷) «گُرز باید خورند پهلوانش باشد». اپوزیسیون غربگرا ماموریت داشت به کمک پروپاگاندای رسانه‌ای، چیزی شبیه جنبش در ایران راه بیندازد. اما وقتی با بی‌محلی مطلق مردم ایران (مگر چند دهم درصد) روبه‌رو شد، کاریکاتوری از آن را (با به خدمت گرفتن اتباع اوکراینی، آقریقایی و برخی شهروندان فقیر اروپایی) در برلین به نمایش گذاشت!

پایتخت آلمان، در حالی که ظرف چند هفته اخیر، دستخوش اعتراضات گسترده اقتصادی است، پریروز شاهد تجمعی با ترکیب گروهک‌های تروریست، تجزیه‌طلب، هم‌جنس‌بازان، و البته اتباع آفریقایی، اوکراینی و برخی افراد فقیر بود که با وعده ارائه غذا و محل اقامت و پرداخت پول، به محل تجمع آورده شده بودند.

همه نوع فرقه‌ای در این سیرک حاضر شدند، به جز یک میلیون صدوهشتاد هزار شهروند ایرانی مقیم اروپا (از مجموع یک میلیون و دویست هزار نفر) که چنان نمایشی را در شأن خود نیافتند.

نکته قابل تامل، حمل هفت- هشت مدل پرچم از سوی گروه‌های تجزیه‌طلب بود که نشان می‌داد آرزوی بانیان نمایش، تجزیه و تضعیف ایران است و نه اقتدار آن.

آیا مسخره‌تر از این می‌شد واقعیت اپوزیسیون ایرانی را بازنمایی کرد؟ جمهوری اسلامی چقدر باید هزینه می‌کرد تا این حقیقت را بازنمایی کند؟

۸) شاید واضح‌تر و وقیح‌تر از کانال حزب اتحاد ملت، نمی‌شد درباره واقعیت اغتشاش‌افکنی در ایران توضیح داد: «دولت‌های اوباما و بایدن، از آشوب در ایران حمایت کردند تا ایران را از طریق فشار حداکثری مجبور به مذاکره کنند».

آمریکا، که دشمن و تکلیفش روشن است. اما چرا برخی مدعیان اصلاح‌طلبی، در هر پروژه آمریکایی- صهیونیستی آشوب، بازیگر ثابت بوده‌اند؟ چرا وزیر ارشاد و معاون وزیر ارشاد دولت اصلاحات، در لندن، اتاق فکر جنبش سبز و سپس شبکه اسرائیلی- سعودی «ایران اینترنشنال» را به کمک برخی روزنامه‌نگاران و سیاسیون فراری راه‌اندازی کردند؟ چرا این طیف، همواره ابزار دست دشمن و ایستگاه تقویت فشار او علیه ملت ایران بوده‌اند؟!

۹) علت را باید در پیشرفت‌های ایران و شکست سیاست‌های قبلی آمریکا و اسرائیل برای ویران کردن کشورمان جست‌وجو کرد.

همان که ژنرال ارشد آمریکایی وسلی کلارک اذعان کرد: «راهبرد آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر این بود که هفت کشور را طی ۵ سال حذف کند؛ عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان و ایران. و تنها کشوری که توانست این نقشه را به هم بریزد ایران بود».

دو دهه بعد، شبکه CBS NEWS گزارش داد: «ژنرال مکنزی، فرمانده پیشین سنتکام که حملات انبوه پهپادهای ایران را با چشمان خود دیده، می‌گوید با پهپادهای ارزان‌قیمتی مواجهیم که اگر با تعداد انبوه پرتاب و در ارتفاع پایین پرواز کنند، می‌توانند بر سامانه‌های دفاعی ما غلبه کنند».

مکنزی همچنین درباره حمله موشکی به پایگاه عین‌الاسد گفته بود: «هرگز پیش از این، چنین حمله‌ای را ندیده و تجربه نکرده بودم. موشک‌های دقیق آنها، به هرجا که بخواهند، اصابت می‌کنند. ایران ۳۰۰ موشک بالستیک دارد که بُرد برخی از آنها به وسط تل‌آویو می‌رسد».

۱۰) اگر رادیو فردا ارگان رسمی سازمان سیا، زمانی نه‌چندان دور، پیشرفت‌های ایران را «فتوشاپ» می‌نامید، حالا ناچار است گزارش دهد: «اظهارات جیک سالیوان درباره احتمال کاربُرد پهپادهای ایرانی از سوی روسیه، بسیاری را متعجب ساخت. تعجب از این جهت که آیا پهپادهای ایران از نظر فناوری و عملکرد، آن‌قدر پیشرفته‌اند که به چشم روسیه بیایند؟ ایران، یکی از متنوع‌ترین مجموعه‌های تولید پهپاد را دارد. انواع و اقسام پهپادهای شناسایی، هجومی و انتحاری ایران، در میدان‌های واقعی جنگ در سوریه، لبنان، فلسطین، عراق، یمن و کشورهایی فراتر از خاورمیانه مانند ونزوئلا و اتیوپی به کار رفته‌اند. پهپادها حتی رکورد انهدام سامانه پاتریوت عربستان را دارند و اسرائیل هم آنها را به‌عنوان یکی از تهدیدهای بسیار جدی تلقی می‌کند. ایران، آنها را به راحتی تمام تولید می‌کند و شماری از آنها مانند شاهد-۱۲۹، ابابیل-۵، مهاجر-۶، و شاهد-۱۳۶ توانسته‌اند ارزش نظامی خود را اثبات کنند».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پریشان‌حالی غرب و فلاکت اپوزیسیون ایرانی بیشتر بخوانید »