اکبر گودرزی

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟



خلق مسلمانی‌ها با تسخیر ساختمان رادیو می‌خواستند صدایی ازآنجا پخش شود که در لوای آن پنبه ولایت‌فقیه زده‌شده و جنگ توده‌ای در خیابان‌ها راه بیافتد!

سرویس سیاست مشرق- اواخر اسفندماه سال ۱۳۵۸ انتشار خبر کودتای برخی از اعضا و هواداران حزب خلق مسلمان در تبریز مثل یک بمب ترکیده و مشخص شد مرجع تقلیدی که روزگاری خود را مبارز و در خط انقلاب می‌دانسته در یک لغزش بزرگ در برابر نظام قرارگرفته است.

ماجرای درگیری این حزب با حاکمیت از همان روزهای آغاز پیروزی انقلاب شروع می‌شود، حزب خلق مسلمان که پیرو کامل کاظم شریعتمداری بود، با استناد به مخالفت‌های شخصی ایشان با اصل ۱۱۰ قانون اساسی به فعالیت‌های بسیار گسترده و پیچیده به‌ویژه در آذربایجان پرداخت و با ارتباط‌گیری‌های گسترده با آمریکایی‌ها در مسیری قرار گرفت تا با تحریک و ایجاد آشوب‌های شهری مانع از تصویب قانون اساسی و رسمیت قانونی اصل ولایت‌فقیه شود.

حزب خلق مسلمان در نشریه خود به تاریخ ۸ مهر ۱۳۵۸ و چند ماهی قبل از اعلام خروج از نظام نوشته بود[۱]:

گروه حاکم باید بداند که یک ورق‌پاره ولو نام مقدس قانون اساسی را با خود بکشد دردی دوا نخواهد کرد. هیچ نهاد قانونی تا پشتوانه‌ای ملی و مردمی آن را تأیید نکند در یک حکومت دمکراسی ضمانت اجرا نخواهد داشت و ایران نیز دیکتاتوری را تحمل نخواهد کرد.

نشریه خلق مسلمان در ۴ آذر همان سال بزرگ‌ترین تیتر صفحه اول خود را چنین انتخاب کرد:

«شرکت در رفراندوم مشروط به تجدیدنظر در قانون اساسی است» و حزب با استناد به نظرات آیت‌الله شریعتمداری در اطلاعیه‌ای موضع خود را چنین اعلام داشت:متن تهیه‌شده قانون اساسی طبق اعلام وزارت کشور در روزهای ۱۱ و ۱۲ آذر به رفراندوم گذاشته خواهد شد. حزب خلق مسلمان اعلام می‌دارد در مراجعه به متن تهیه‌شده در مجلس خبرگان ملاحظه می‌گردد صراحتی در مورد حاکمیت ملت به چشم نمی‌خورد و متن مزبور با ایرادات، تناقضات و ابهامات گوناگون خود فاقد مشخصات لازم برای اطلاق نام قانون اساسی در آن می‌باشد. حاکمیت ملت با اختیاراتی که به رهبر تفویض شده عملاً نقض خواهد گردید. پس به متنی که مواد آن یکدیگر را نقض می‌کنند چگونه می‌توان رأی داد؟ در این متن تمام قدرت‌ها در اختیار یک فرد قرارگرفته که در مقابل هیچ‌کس مسئول نیست و مسئولیت‌ها به عهده کسانی گذاشته‌شده که فاقد قدرت لازم و متناسب با مسئولیت خود می‌باشد. [۲]

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟

شیخ ناسازگار و سرنوشتی که آینه عبرت شد!

بسیاری از آگاهان سیاسی در همان روزهای اولیه پیروزی انقلاب به‌خوبی می‌دانستند که نغمه‌های ناسازی که افرادی چون آیت‌الله شریعتمداری کوک کرده و آن را در مجامع خبری گاه‌وبیگاه بیان می‌کنند به چنان وضعیتی کشیده خواهد شد که امام (ره) خود مستقیم روبه‌روی این بدعت‌گذاری‌های غلط قرار خواهد گرفت.

در آن دوران حضرت امام (ره) برای مرحوم شریعتمداری پیغام فرستاده بود که آنچه از جانب خودش گلایه می‌داند را مستقیم به بیت ایشان برساند و تحت تأثیر این‌وآن علیه نظام سم‌پاشی نکند، اما «شیخ ناسازگار» سودای شنیدن چنین پیام‌هایی را نداشت.

بسیاری نیز به عرض امام (ره) رسانده بودند که شریعتمداری راهی کج در پیش‌گرفته اما هر بار امام اجازه برخورد با ایشان را نداده بودند تا سرانجام در بهار سال ۱۳۶۱ کودتایی به سرکردگی صادق قطب‌زاده (وزیر وقت امور خارجه و عضو شورای انقلاب) کشف شد.

چندی بعد با اعتراف سران کودتا روشن شد که آیت‌الله کاظم شریعتمداری هم در آن توطئه خطرناک نقش داشته است، شواهد حاکی از آن بود که شریعتمداری حتی از کمک مالی به کودتاچیان نیز دریغ نداشت[۳].

هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی با اشاره به نقش آیت‌الله شریعتمداری در کودتای قطب‌زاده در نطقی گفته بود:

یک مرجعی که لااقل خود را مرجع می‌داند، بشنود که بنا است کودتایی شود و این حداقل آن است که خودشان هم اعتراف کرده‌اند که از این کودتا مطلع شده‌اند، بالاخره در کودتا عده زیادی شهید و کشته و زخمی می‌شوند. چطور می‌تواند یک نفر که خود را مرجع می‌داند این مسئله برایش اهمیت نداشته باشد؟ کوچک‌ترین چیزی که در این رابطه وجود دارد این است که ایشان از توطئه کودتا مطلع شده و آن را به امام و مسئولان و مردم اطلاع ندادند. اگر همین مقداری که خودشان اعتراف کردند باشد، یک چنین شخصی نمی‌تواند مرجع تقلید باشد. [۴]

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟

از تبعیت خط امام (ره) تا غلتیدن در مسیر نفاق

روایت‌ها حاکی از آن است که سرنوشت تلخ آیت‌الله شریعتمداری، امام خمینی را به‌شدت متأثر ساخت. مرحوم ری‌شهری در خاطرات خود نوشته است که روزی خدمت امام رسیدم و جزئیات مربوط به ماجرای آقای شریعتمداری را توضیح دادم. امام از این پیش آمد و سرنوشتی که آقای شریعتمداری پیداکرده بود، بسیار متأثر بودند.

باحالتی حاکی از تأسف و تأثر فرمود: «تاکنون به مردم می‌گفتیم روحانیت؛ حالا مردم به ما می‌گویند این هم روحانیت!» و افزودند: «من به ایشان [آقای شریعتمداری] گفتم این راه را که انتخاب کرده‌ای برای شما روزی پیش خواهد آمد که هیچ‌کس نتواند از شما دفاع کند.» و بعد اضافه فرمودند: «آن روز، امروز است.» اشاره به این‌که در شرایط کنونی اگر امام هم بخواهد به او کمک کند و از او دفاع نماید، فضای جـامعه اجازه نمی‌دهد.

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟

سرانجام در ۳۱ فروردین ۱۳۶۱، آقای سید کاظم شریعتمداری به دلیل عملکرد سوء، با حکم مدرسین و مجتهدین عالی‌رتبه قم از مرجعیت خلع شد. با افشای نقش آقای شریعتمداری در توطئه‌های خطرناک علیه نظام اسلامی و نیز بعد از عزل او از مرجعیت، تصمیم بر محدود کردن رفت‌وآمدها به بیت وی گرفته شد؛ ازاین‌رو ملاقات‌ها به دیدار با اقوام درجه‌یک محدود شد و این محدودیت تا آخر عمر برای او باقی ماند، شریعتمداری سال ۱۳۶۴ در اوج تنهایی، طردشدگی و انزوا در بیمارستان مهرداد درگذشت.

بیشتر بخوانید:

به روز رسانی لیست ترورهای نئوفرقانی‌ها / چه کسانی مخرج مشترک با دشمن دارند؟
نشانه‌یابی آغاز ترورهای شخصیتی پس از انتخابات! / بازگشت دوباره نئوفرقانی‌ها به صحنه سیاست ایران چه معنایی دارد؟

سرنوشت شریعتمداری و گروه سیاسی وابسته به او یک آینه عبرت در تاریخ معاصر ایران است، حزبی که از سر لجاجت و نیز خصلت‌های شخصی و نیز ایستادن در برابر «اصل ولایت‌فقیه» در طی چند شب به سراشیبی سقوط افتاده و در مسیری قرار گرفت که پایانش هم‌دستی با سرویس‌های جاسوسی دشمن در میانه جنگ با بعثی‌ها بود.

هم سویی حزب خلق مسلمان با ضدانقلاب در سطحی بود که پس از اشغال ساختمان رادیو و تلویزیون توسط هواداران و سمپات‌های این گروهک با تجزیه‌طلبان و منافقین همراه شده و برخی میادین شهر را به آتش کشیدند، در برخی روایت‌ها از آن روز آمده است که با اشغال ساختمان رادیو اعلامیه‌های گروه‌های چپ مارکسیستی مانند سازمان تروریستی چریک‌های فدائی خلق در کنار اعلامیه‌های آیت‌الله شریعتمداری پخش می‌شد.

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟

خطری که در تکرار شوم یک واقعه کشور را تهدید می‌کند!

خواندن سرنوشت مرحوم شریعتمداری و حزب منحرف خلق مسلمان در روزهای اخیر به‌ویژه پس از انتخابات بسیار بااهمیت است، به‌ویژه آنکه در دو سال اخیر بدعت‌های مشابه با رفتار فرقانی‌ها (جریان تحجر کور) و خلقی‌ها (جریان انقلابی‌نمای پیشرو) به طرز قابل‌توجهی رشد کرده و اصول اصلی جریان انقلابی را تهدید می‌کند.

این تهدیدات چندلایه با ترورهای شخصیتی مسئولین نظام اوج گرفته و در روزهای اخیر و پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در فرازی جدید واردشده است، این بدعت بدلی از همان قرائت اکبر گودرزی و کاظمم شریعتمداری است که افرادی چون شهیدان بهشتی و مطهری را به دلیل ایجاد فضای تقریب در کشور سنی مذهب نامیده و خون آن‌ها را مباح می‌دانستند.

روز گذشته و در جریان برگزاری جلسات مجلس شورای اسلامی پیرامون دادن رأی اعتماد به وزرای کابینه مسعود پزشکیان حوادثی روی‌داده که یادآور برخی کنش‌های خاص سیاسی و انحرافات پس‌ازآن در روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی در دهه ۶۰ است.

در این جلسات برخی نمایندگان که متعلق به یکی از طیف‌های به‌اصطلاح انقلابی است در جهت «افزایش ستیز» و «ایستادگی در برابر تقریب» رفتاری را از خود بروز دادند که بی‌شباهت به خلق مسلمانی‌ها در سال ۵۷ نبود، این افراد همچنین ناخواسته پرده از جریانی برداشتند که بازارشان به نام انقلابی و رادیکال بودن داغ بوده اما رودرروی ولایت‌فقیه ایستاده است.

تحرکات این جریان در مجلس باعث شد تا نطق‌هایی به تعبیر خودشان تاریخی و داغ از رسانه‌ها پخش شود که البته دشمن شاد کن بوده و تفسیرهایی از آن خارج شد که تضعیف‌کننده جایگاه ولایت‌فقیه در کشور خواهد بود، این ایستادن علنی در برابر ولایت‌فقیه بدعتی بود که در ابتدا انقلابی‌نماهایی چون خلق مسلمان و رهبر فکری آن کاظم شریعتمداری گذاشتند و گروهک‌های تروریستی ضدانقلاب چون منافقین و چریک‌های فدایی از روی آن سرمشق گرفتند.

فراموش نکنیم که خلق مسلمانی‌ها با تسخیر ساختمان رادیو می‌خواستند صدایی ازآنجا پخش شود که در لوای آن پنبه ولایت‌فقیه زده‌شده و جنگ توده‌ای در خیابان‌ها راه بیافتد، در آن روز خلق مسلمان برای اولین بار اصل ولایت‌فقیه را ترور شخصیتی کرد، این عملیات پیش از آغاز ترورهای فیزیکی توسط متحجرین فرقانی آغاز شد.

حزب منحله خلق مسلمان گمان می‌کرد که با زدن اصل ولایت فقیه می‌تواند در آینده جایگاه خاص سیاسی در کشور پیداکرده و به‌اصطلاح قدرت را قبضه کند، این ایستادن در برابر متعالی‌ترین بخش از نهضت انقلاب اسلامی مقدمه انحراف و خروج در امتداد آن بود! برخی نطق‌های مجلس را باید مقدمه آن بازی خطرناک دانست!


[۱] -۱ http://revolution.pchi.ir/show.php?پی‌جویی کردن=contents&id=۱۲۲۶۶

[۲] -۳ http://www.ensani.ir/fa/content/۱۱۳۹۴/default.aspx

[۳] مرکز اسناد انقلاب اسلامی/ مرجع تقلیدی که در پرتگاه سقوط افتاد

[۴] متن مذاکرات مجلس در سال ۱۳۶۱/ کتابخانه مجلس شورای اسلامی

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیش‌بینی از عاقبت یک بازی خطرناک در مجلس! / انحراف حزب خلق مسلمان و عبور از «اصل ولایت‌فقیه» چگونه آغاز شد؟ بیشتر بخوانید »

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، امروز (۲۷ آذر) سالروز ترور و شهادت آیت‌الله شهید «محمد مفتح» رئیس دانشکده الهیات دانشگاه تهران و روز وحدت حوزه و دانشگاه است. به همین مناسبت گزارشی کوتاه از بخشی از زندگی شهید مفتح منتشر می‌شود که شما را به مطالعه آن فرا می‎خوانیم:

تولد و کودکی

آیت‌الله شهید «محمد مفتح» فرزند آیت‌الله «محمود مفتح» روز ۲۸ خرداد ۱۳۰۷ در روستای «کله‌سر» در شهرستان فامنین (یکی از شهر‌های استان همدان) به دنیا آمد و روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در تهران توسط عوامل گروهک تروریستی فرقان (کمال یاسینی) به شهادت رسید.

وی را فردای آن روز (۲۸ آذر) در صحن حرم حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپردند. سالروز شهادت وی در تقویم به روز «وحدت حوزه و دانشگاه» معروف است.

تحصیل همزمان در «حوزه» و «دانشگاه»

شهید مفتح دروس اولیه فقه را در همدان نزد «ملا علی معصومی همدانی» فراگرفت و دروس حوزه را در قم نزد اساتیدی مانند امام خمینی (ره)، آیت‌الله العظمی حسین طباطبایی بروجردی، آیت‌الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی، علامه سید محمدحسین طباطبایی، آیت‌الله سید محمد محقق داماد، آیت‌الله علامه رحیم ارباب آموخت.

علاقه شهید مفتح باعث شد تا به تحصیلات جدید نیز بپردازد. با گذشت زمان، علاوه بر این که یکی از مدرسین معروف حوزه علمیه شد، موفق به اخذ درجه دکتری در رشته فلسفه شد.

بعد از انقلاب عضو شورای انقلاب بود و سرپرستی دانشکده الهیات دانشگاه تهران را برعهده داشت. وی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و مدتی دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران بود.

شهید مفتح به‌طور همزمان در دانشگاه در رشته فلسفه مشغول به تحصیل بود و در حوزه علمیه قم هم حضور پیدا می‌کرد.

تبعید به زاهدان برای جلوگیری از فعالیت‌های سیاسی

شهید مفتح علاوه بر درس و بحث، در مساجد علیه حکومت پهلوی به سخنرانی پرداخت و با سفر به شهر‌های مختلف ایران مانند آبادان، اهواز، خرمشهر، کرمان، اصفهان، یزد و شیراز به آگاهی مردم کمک کرد، اما حکومت پهلوی وی را به‌دلیل سخنرانی و فعالیت علیه این رژیم دستگیر کرد و به زاهدان تبعید کرد.

سال ۱۳۴۸، پس از آنکه از تبعید آزاد شد، همگام با آیت‌الله شهید «مرتضی مطهری» به تدریس در دانشکده الهیات دانشگاه تهران پرداخت.

پس از آنکه حسینیه ارشاد تعطیل شد، در مسجد جاوید کلاس‌های فلسفه، تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه تشکیل داد، اما در سال ۱۳۵۴ بار دیگر رژیم وی را دستگیر کرد.

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح

درگیری سیاسی با گروه فرقان

اعضای گروه فرقان به‌مناسبت‌های مختلف در مسجد قبا برنامه‌هایشان را برگزار می‌کردند، اما آیت‌الله مفتح از آنجا که با تفکرات آن‌ها مخالف بود، مانع از فعالیت آن‌ها می‌شد.

شهید مفتح ضمن پیگیری به‌وجود آوردن تحول در دانشگاه، از نظر خط فکری در زمینه مسائل عقیدتی با خطوط التقاطی سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهک‌هایی که تفکر انحرافی داشتند، لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت و در مواردی با آنان درگیر می‌شد و به سبب همین موضع‌گیری صریح بود که گروه فرقان اقدام به ترور وی کرد. (۱)

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح

ترور

روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ چهار نفر از اعضای گروه فرقان مأمور ترور آیت‌الله مفتح می‌شوند. در میان این چهار نفر، «کمال یاسینی» مأمور ترور آیت‌الله مفتح می‌شود.

اعضای گروهک فرقان به‌دلیل رفت و آمد‌های مخفیانه در دانشکده الهیات و مسجد قبا و زیر نظر گرفتن تحرکات آیت‌الله مفتح، متوجه شده بودند که وی بر خلاف سایر مقامات کشور با خود اسلحه حمل نمی‌کند و می‌دانستند که اگر بتوانند محافظین را بزنند، مفتح اسلحه‌ای برای دفاع از خود ندارد.

در جریان عملیات، دو نفر از اعضای فرقان در ورودی دانشکده الهیات به محافظین آیت‌الله مفتح تیراندازی می‌کنند و آن‌ها را به شهادت می‌رسانند و در این میان، دست، شانه و پای آیت‌الله مفتح مجروح می‌شود.

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح

اولیای خدا، شهادت را یکی پس از دیگری به ارث می‌بردند

بخشی از پیام امام خمینی (ره) به‌مناسبت شهادت شهید مفتح بدین شرح است:

«.. منطق قرآن، آن است که ما از خداییم و به‌سوی او می‌رویم و مسیر اسلام، بر شهادت در راه هدف است و اولیای خدا (علیهم‌السلام) شهادت را یکی از دیگری به ارث می‌بردند و جوانان متعهد ما برای نیل شهادت در راه خدا درخواست و دعا می‌کرده و می‌کنند. بدخواهان ما که از همه جا وامانده دست به ترور وحشیانه می‌زنند، ما را از چه می‌ترسانند؟…» (۲)

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح

اهمیت وحدت دو قشر «حوزه» و «دانشگاه»

شهید مفتح در مصاحبه‌ای تلویزیونی که در سال ۱۳۵۸ انجام داد، به موضوع «وحدت حوزه و دانشگاه» و اهمیت آن اشاره کرده است که بخشی از آن را در زیر می‌خوانید:

«… امام مرتب وحدت تمام اقشار مختلف مد نظرشان بود. مخصوصا روی دو قشر دانشگاهی و روحانی تأکید خاصی داشتند و آن را مطرح می‌کردند.

آیت‌الله مفتح به این اظهار مجری، چنین پاسخ داد: بنده معتقدم این مسأله ضروری است و حتما این دو قشر باید با هم متحد و مرتبط باشند. ما می‌دانیم جهت هر دو یکی است. یعنی جهت فکری، علمی و مشی اجتماعی و سیاسی دانشگاه به‌سمت سعادت بخشیدن به ملت ایران است که تبعاً روحانیت هم همین هدف را دارد؛ بنابراین وقتی هدف روحانیت و دانشگاه و دانشگاهی، یکی است تبعاً باید با هم مرتبط باشند.

ما می‌دانیم که ارتباط این دو قشر علمی و تحصیل کرده، چه ثمرات فراوانی برای ملت دارد و چگونه به ملت در پیشرفت در جهت‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی کمک می‌کند.

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح

به نظر شما نزدیک شدن این دو قشر چه تأثیری در تداوم انقلاب و رهبری دارد و چرا امام بر آن تأکید دارند؟

وی افزود: پیروزی انقلاب ما در سایه وحدت این دو قشر و سایر اقشار بود. در دانشگاه، اجتماعات عظیمی که در دانشگاه‌ها تشکیل می‌شد، اکثر روحانیون هم حضور داشتند و در محافل روحانی، دانشگاهیان هم بودند؛ یعنی وحدت و هماهنگی میان دانشجوی دانشگاه و طلاب علوم دینیه، میان آیات و مراجع و شخصیت‌های دانشگاهی بوجود آمد که در سایه این وحدت و ارتباط و وحدت سایر قشر‌ها توانستیم بزرگترین قدرت منطقه را که همان قدرت طاغوت بود، به زانو درآوریم. روشن است که این شکست قدرت طاغوت در سایه وحدت این دو قشر بود.

همانگونه که اتحاد این دو قشر «حوزه» و «دانشگاه» در به ثمر رسیدن انقلاب تا این مرحله نقش مؤثری داشت، طبیعی است که در تداوم انقلاب و در مراحل بعدی پیروزی هم همین اتحاد نقش مؤثری خواهد داشت؛ یعنی اگر خدای ناکرده این اتحاد برهم بخورد، ما درجا خواهیم زد و به احتمال زیاد، شکست خواهیم خورد و از این جهت و در تداوم انقلاب و در ادامه جنبش ملت ایران تا رسیدن به پیروزی نهایی ضرورت دارد که این دو قشر با هم متحد باشند…» (۳)

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح

شهید مفتح، حلقه اتصال «روحانیون» و «دانشجویان»

رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد شهید مفتح فرمودند:

«مرحوم شهید مفتح، علاوه بر اینکه یک روحانی برجسته، فداکار، روشن‌فکر و آشنا به نیاز زمان بود. خصوصیتی داشت که این خصوصیت در تعداد معدودی از فضلای آن زمان وجود داشت و آن، قدرت ارتباط گیری با نسل جوان و دانشجویان و کسانی (بود) که مایل بودند پیام دین را با زبان روز از یک روحانی و یک عالم به دین بشنوند…

تصادفی هم نیست که روز اتحاد دانشجو و روحانی، یا حوزه و دانشگاه، روز شهادت ایشان قرار داده شده است؛ چون انصافاً حلقه وصلی بود متناسب با چنین خصوصیتی.

خدای متعال پاداش این شهید عزیز را داد و آن، شهادت بود. شهادت پاداش بزرگ و اجر عظیمی است و خدای تعالی بندگان ساحل خود را از این اجر محروم نکرد.» (۴)

منابع

۱. https://wiki.ahlolbait.com/%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%AD

۲. http://www.imam-khomeini.ir/fa/n13968/%D8%B3%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B3_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%A7%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%B9_%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA_%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C_%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%AD_%D8%A2%D8%AA%D8%B4_%D9%86%D9%87%D8%B6%D8%AA_%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C_%D8%B1%D8%A7_%D8%A7%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%AE%D8%AA%D9%87_%D8%AA%D8%B1_%D9%88_%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4_%D9%82%DB%8C%D8%A7%D9%85_%D9%85%D9%84%D8%AA_%D8%B1%D8%A7_%D9%85%D8%AA%D8%AD%D8%B1%DA%A9_%D8%AA%D8%B1_%DA%A9%D8%B1%D8%AF

۳. https://www.aparat.com/v/vcu3f/%D9%85%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF_%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81_%D9%82%D8%A7%D8%AA%D9%84_%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%AD_%D9%88_%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87_%D8%AA%D9%84%D9%88%D8%B2%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C_%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF_%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%AD

۴. https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/5772/58096/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%AD

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اهمیت وحدت حوزه و دانشگاه از زبان شهید مفتح بیشتر بخوانید »

مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود

بازخوانی پرونده ترور شهید عراقی/ مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود!


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، محمدمهدی ابراهیم عراقی (۱۳۵۸-۱۳۰۹) در سال ۱۳۰۹ در محله پاچنار بازار بزرگ تهران دیده به جهان گشود. پدرش آجرپز و مادرش خانه دار و متدین و دوستدار اهل بیت پیامبر (علیهم‌السلام) بودند.

بعد از شش سال دبستان به دوره دبیرستان رفت. مدتی در دبیرستان مروی درس خواند و بعد به دبیرستان دارالفنون رفت؛ اما به دلیل وضعیت ضعیف معیشتی خانواده مجبور به ترک تحصیل و کمک خرج پدر شد. به بازار بزرگ تهران رفت و در صنوف مختلف شاگردی کرد.

به دلیل جو مذهبی خانواده و شکل گرفتن احساسات مذهبی در مهدی و حضور در کانون فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی یعنی بازار بزرگ تهران در سال ۱۳۲۴ جذب هیأت‌های مذهبی شد و به زودی با حجت‌الاسلام «سید مجتبی نواب صفوی» آشنا شد و جزء شورای مرکزی فدائیان اسلام شد.

روحیه مبارزاتی مهدی جوان با حضور در این تشکل سیاسی – مذهبی به تدریج شکل گرفت و در اکثر اقدامات و فعالیت‌های مبارزاتی ۱۱ ساله فدائیان اسلام نقشی تأثیرگذار داشت  و به عنوان یکی از نیروهای اجرایی توانمند نواب صفوی و فدائیان اسلام ظاهر شد.

شهید عراقی از فعالان و مبارزین باسابقه­ انقلاب اسلامی و از مؤثرترین اشخاص در نهضت امام خمینی (ره) است. مهدی عراقی از نوجوانی و جوانی با اشتغال در بازار تهران، فعالیت‌­های سیاسی خود را در دهه ۱۳۲۰ در کنار اعضای فدائیان اسلام آغاز کرد.

مشارکت در نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به همراه آیت­‌الله کاشانی و شهید سید مجتبی نواب صفوی و حضور در فراز و نشیب تشکیلاتی فدائیان اسلام از او فردی باتجربه ساخت. عراقی سال ۱۳۳۱ و یک سال قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به همراه برخی دیگر از اعضای جمعیت فدائیان اسلام از این جمعیت جدا شد. وی بین سال­‌های ۱۳۳۱ تا ۱۳۴۲ از فعالیت سیاسی کناره گرفت و به فعالیت در کوره پزخانه و استخراخ سنگ معدن در کنار مراسم‌­های مذهبی پرداخت.

مهدی عراقی در دهه ۱۳۴۰ در مقابله با برخی سیاست‌های رژیم پهلوی همچون لایحه انجمن‌­های ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید که با مخالفت علما از جمله امام خمینی (ره) نیز همراه بود، به صف نهضت امام پیوست. عراقی از مؤثرترین و فعال­‌ترین افراد حاضر در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در تهران و قم است که مسئولیت حفاظت از منزل امام خمینی (ره) را برعهده داشت.

در این دوره با ابتکار وی و موافقت امام (ره) هیئت­‌های مذهبی – سیاسی بازار تهران جهت هماهنگی و فعالیت منسجم در قالب «هیئت‌های مؤتلفه اسلامی» متشکل می‌­شوند. عراقی عضو شورای مرکزی این هیئت­‌ها و تشکیل دهنده شاخه­ نظامی آن است. سال ۱۳۴۳ با طرح لایحه کاپیتولاسیون و مخالفت صریح امام با آن، مؤتلفه اقدام به ترور نخست‌­وزیر وقت حسنعلی منصور کردند. بهمن ۱۳۴۳ عراقی به اتهام شرکت در ترور منصور دستگیر و به حبس ابد محکوم شد.

شهید عراقی در جلسه محاکمه اعضای مؤتلفه اسلامی به جرم کشتن «حسنعلی منصور»

او در دوره ۱۳ ساله محکومیت خود در زندان ضمن مدیریت امور زندانیان مسلمان، رفتاری تسامح­‌ جویانه با سایر زندانیان دارد. ادامه فعالیت­‌های سیاسی عراقی در زندان منجر به تبعید یک ساله او به زندان برازجان شد. سال ۱۳۵۵ به همراه عده دیگری از زندانیان سیاسی با توجه به سیاست فضای باز سیاسی مطرح شده توسط حکومت پهلوی از زندان آزاد شد.

وی در این مدت تا پیروزی انقلاب اسلامی ضمن تلاش برای ایجاد انسجام و وحدت میان گروه­‌های مبارز مسلمان به ارتباط­‌گیری با سایر جریان­‌های فکری از جمله ملی­‌گرا‌ها می‌­پردازد. برگزاری مراسم ختم دکتر «علی شریعتی» و یادواره «سید مصطفی خمینی» از جمله فعالیت­‌های سازماندهی شده عراقی علیه حکومت در این دوره است.

آذر ۱۳۵۷ عراقی به پاریس رفت و مدیریت بیت امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو را برعهده گرفت. او ضمن بازگشت مجدد به تهران برای ساماندهی راهپیمایی تاسوعا و عاشورای ۱۳۵۷، مجدداً به پاریس رفت و همراه با امام به تهران بازگشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هیئت­‌های مؤتلفه اسلامی به حزب جمهوری اسلامی پیوسته و مهدی عراقی در اردیبهشت ۱۳۵۸ عضو شورای مرکزی این حزب شد.

مدیریت زندان قصر با حکم امام، پیشنهاد تشکیل بنیاد مستضعفان با نظارت بر امور مالی آن و مدیریت امور مالی روزنامه کیهان از جمله مسئولیت‌­های دیگر عراقی در دوره حیات کوتاه او پس از پیروزی انقلاب است. سرانجام ۴ شهریور ۱۳۵۸ مهدی عراقی به همراه فرزندش «حسام عراقی» و «حسین مهدیان» مدیر مسئول روزنامه کیهان در منطقه قلهک تهران توسط اعضای گروه فرقان ترور و همراه پسرش به شهادت رسیدند.

بر اساس اظهارات اکبر گودرزی (رهبر گروه فرقان) طرح ترور مهدی عراقی از سوی وی و محمد متحدی مسئول شاخه­ نظامی گروه مطرح شد. مهدیان که صبح‌ها همراه مهدی عراقی به مؤسسه کیهان می‌رفت، در طرح ترور قرار داشت. در تحلیل فرقانی‌ها هر دو جزئی از جبهه «زر» به شمار می‌آمدند و گودرزی آن­ها را به عنوان مرتبطین با سرمایه‌داران بزرگ معرفی می‌کرد. [۱]

تیم ترور فرقان متشکل از بهرام آذرتیموری، علیرضا یوسفی­‌نسب، علی نیکنام و علی اسدی صبح روز ۴ شهریور ۱۳۵۸ در منطقه قلهک تهران، خیابان زمرد که خانه­ی حسین مهدیان در آن قرار داشت با اسلحه یوزی اتومبیل پیکان حامل آن­ها را مورد هدف قرار داد. مهدی عراقی در اثر گلوله‌ای که به گردنش اصابت کرد، شهید شد و مردم دو مجروح دیگر یعنی حسام عراقی و حسین مهدیان را به بیمارستان ایران مهر قلهک انتقال دادند.

حسام عراقی در بین راه شهید شد؛ اما حسین مهدیان تحت عمل جراحی قرار گرفت و ادامه­ حیات یافت. به دستور امام خمینی (ره) پیکر پدر و پسر شهید به قم منتقل شد. در تشییع جنازه آن­ها در قم نزدیک به نیم میلیون نفر شرکت کردند که حضرت امام از میدان سعیدی تا صحن مطهر در این تشییع حضور یافت. [۲]

مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود

شهید عراقی در زندان برازجان در سال ۱۳۴۸

بهرام آذرتیموری دانشجوی سال آخر رشته ساختمان­ سازی مدرسه عالی ساختمان از ضاربان مهدی عراقی و فرزندش حسام است. آذرتیموری به ­وسیله سعید واحد از اعضای گروه فرقان با جلسات قرآنی اکبر گودرزی آشنا و جذب این گروه شد. وی در همین جلسات با غلامرضا یوسفی­‌نسب آشنا شد و همراه با علی اسدی و علی نیکنام یک تیم چهار نفره متأثر از اندیشه­‌های فرقانی تشکیل داده و در خانه­‌های تیمی مستقر می­‌شوند.

آن­ها ضمن شناسایی شخصیت­‌هایی چون آیت­‌الله سید محمدحسین بهشتی، حجت‌لاسلام محمدجواد باهنر، آیت‌­الله موسوی اردبیلی، آیت­‌الله خسروشاهی و حجت‌­الاسلام حقی جهت ترور، سرقت­‌های مسلحانه‌­ای برای تأمین نیاز‌های مالی گروه از بانک‌های پایتخت دارند.

آذرتیموری هدف از طرح ترور ۴ شهریور ۱۳۵۸ را حسین مهدیان می­‌داند و تیم ترورکننده را سه نفر شامل خود، یوسفی‌­ نسب و اسدی معرفی می­‌کند. وی جریان ترور را اینگونه روایت می­کند که اسدی به عنوان راننده موتور و او و غلامرضا یوسفی­‌نسب مسلح به مسلسل یوزی در کنار و روبروی خیابان کمین می­‌کنند؛ یوسفی‌نسب اتومبیل حامل مهدی عراقی، حسام عراقی و حسین مهدیان را به رگبار گلوله می­‌بندد و وی به عنوان احتیاط و به هنگام اضطرار باید اقدام به شلیک می­‌کرد.

بهرام آذرتیموری معتقد است در عملیات ترور مهدی عراقی هیچ­‌گونه گلوله‌­ای شلیک نکرده و تنها اسلحه کلت خود را در صحنه ترور جا گذاشته است. این در حالی است که وی در بازجویی­‌های بعدی غلامرضا یوسفی­‌نسب را ضارب اصلی، علی نیکنام را راکب موتورسوار، علی اسدی را راننده اتومبیل احتیاطی و خود را ضارب ذخیره در صورت لزوم معرفی می­‌کند که ضرورتی به شلیک وی نبود: «در جریان ترور سعید واحد در اتومبیل بود که رضا و علی اسلحه­‌ها را به او دادند. علی نیکنام راننده موتور و علی اسدی راننده ماشین بود.» [۳]

علی نیکنام دانش‌­آموز دوره متوسطه در یکی از جلسات تفسیر قرآن گودرزی جذب گروه فرقان می­‌شود و در طرح ترور مهدی عراقی به عنوان راکب موتورسوار حضور دارد. او در بازجوئی­‌های خود اعتراف کرده است که ساعت هفت و ۳۰ دقیقه صبح روز ۴ شهریور ۱۳۵۸ به همراه بهرام آذرتیموری، علی اسدی و غلامرضا یوسفی­‌نسب در محل ترور حضور داشته است: «در ترور آقای مهدی عراقی من و علی اسدی و بهرام و رضا بودیم که بهرام مواظب رضا بود و رضا شلیک کرد و من موتور داشتم و علی در ماشین بود برای آنکه اسلحه­‌ها را ببرد.

ساعت هفت و ۳۰ دقیقه آمدیم. علی در آن خیابان ایستاده بود و من و رضا و بهرام سرکوچه آمدیم. من پائین ایستادم و رضا و بهرام سرکوچه و بعد با همدیگر آمدیم. موتور ۱۸۵ بود و موتور کمی منحرف شد و بعد که روزنامه نوشت یک ماشین دنبال ما بود، ولی سرانجام برگشت.» [۴]

درباره اعترافات و اقدامات سایر افراد دخیل در این ترور (علی اسدی و غلامرضا یوسفی‌نسب) اطلاعات چندانی در دسترس نیست. اما غلامرضا یوسفی‌­نسب به عنوان ضارب اصلی و اقدام کننده به ترور مهدی و حسام عراقی در تاریخ ۱۸ دی ۱۳۵۸ همزمان با عملیات کشف خانه­‌های تیمی فرقان، دستگیر و در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۵۸ به جرم شرکت در ترور محمدولی قرنی، مهدی عراقی و حسام عراقی اعدام می‌­شود.

مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود

شهید عراقی در پرواز کنار امام خمینی (ره)

اکبر گودرزی به ­عنوان رهبر و ایدئولوگ گروه فرقان با رد توجیهات عاملین ترور مهدی عراقی و در پاسخ به سؤالات دادگاه درباره اهداف این ترور که اگر «هدف ترور مهدیان بود چرا اتومبیل حامل وی که در آن مهدی عراقی، فرزندش حسام و دو پاسدار قرار داشتند را به رگبار بستید؟»

گفته است: «موضوع از این قرار است که من گفتم افرادی که مورد هدف ما بودند، افراد مؤثر رژیم بودند. در این تردیدی نیست؛ ولی در مورد پاسدار یا ارتشی، این مسئله مطرح شده که اگر مقاومت کردند، کشته شوند! پاسداران از آن‌ها دفاع کرده‌اند آن‌ها هم ماشین را به رگبار بسته‌اند.» [۵]

وی خود را بی­‌خبر از جزئیات ترور عراقی می‌­داند و معتقد است در مورد افرادی که هدف ترور واقع شده‌­اند، مشورت شده است؛ اما اگر افرادی در برابر اقدام ترور فرقان مقاومت کنند نیز ترور می­‌شوند.

پس از شهادت مهدی عراقی و فرزندش حسام، خانواده شهید عراقی دیداری با امام خمینی (ره) در قم دارند که در این دیدار امام ضمن بیان سابقه آشنایی و اعتماد خود نسبت به شهید مهدی عراقی می‌­فرمایند: «من ایشان را حدود ۲۰ سال است که می‌­شناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به‏‎ ‎‏تنهایی ۲۰ نفر بود.» [۶]

گزارش از: عباس علی‌بخشی

منابع

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده اکبر گودرزی، شماره بازیابی ۱۸۱۸۳، تاریخ بازجویی ۲۱ فروردین ۱۳۵۹

روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ شهریور ۱۳۵۸

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهرام آذرتیموری، شماره بازیابی ۳۲۰۶۸

آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده علی نیکنام، شماره بازیابی ۳۲۰۶۷

یادآور: کتاب ماه فرهنگی تاریخی ویژه بازکاوی اندیشه و عملکرد گروه فرقان، سال سوم، شماره­ ۶، ۷ و ۸، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، تابستان، پائیز و زمستان ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹

صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی (بیانات، پیام­ها، مصاحبه­‌ها و …)، جلد ۹، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸.

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازخوانی پرونده ترور شهید عراقی/ مردی که به تنهایی ۲۰ نفر بود! بیشتر بخوانید »

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان قبل از پیروزی انقلاب / چرا شهید مطهری نسبت به افکار التقاطی حساس بود؟

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان و تفکرات التقاطی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، استاد شهید «مرتضی مطهری» دانشمندی جامع در علوم مختلف بود و قلمی شیوا و بیانی سلیس داشت و هر کجا احساس می­‌کرد حرکتی بر خلاف اسلام ناب و انقلاب اسلامی دیده می‌­شود، حساسیت خاصی داشت.

شهید مطهری (رضوان­‌ الله تعالی علیه) همواره مدافع اسلام ناب بود و با تحریف­‌ها و بدعت‌­ها نسبت به اسلام و تشیع با قلم و بیان مبارزه می‌کرد.

از آنجا که در ایام شهادت شهید مطهری هستیم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخشی از خاطرات آیت‌الله «مجتهد شبستری» از شهید مطهری  و مبارزه وی با تفکرات التقاطی را از  کتاب خاطرات آیت‌الله محسن مجتهد شبستری منتشر کرد.

آیت‌الله «محسن مجتهد شبستری» طی بیان خاطره‌ای از آیت‌الله مطهری می‌گوید: اوائل سال ۵۷ بود که روزی آیت‌الله مطهری اظهار لطف فرمود و به منزل حقیر تشریف آورد. می­‌خواست به طبقه‌­ دوم ساختمان با طی چند پله تشریف بیاورد. من احساس کردم که دست او زیر عبا چیز سنگینی را حمل می­‌کند. عرض کردم: اجازه بدهید کمک کنم.

فرمود: نه چیزی نیست، خودم می‌­آورم.

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان قبل از پیروزی انقلاب

بعد از نشستن در اتاق دیدم بقچه‌­ای که شامل مقدار زیادی از جزوات و نوشته­‌های تایپ شده است درآورد و باز کرد و اظهار داشت: گروهی به نام «فرقان» پیدا شده است که اسمشان را از سوره­‌ فرقان گرفتند و این جزوه‌­ها و نوشته‌‌های آن­ها است که دارند آیات شریفه‌­ قرآن (سوره‌ فرقان) را تفسیر به رأی می‌­کنند و بیشتر آن مطالب تحریفاتی است که انجام می‌­دهند که تایپ شده آن امروز به دست من رسید. می‌­خواهم مطالعه کنم و اگر لازم شد جوابش را بنویسم.

بعضی از دوستان به شهید مطهری گفته بودند: چرا وقت خود را صرف تفسیر «گودرزی» می­‌کنی؟ شأن شما بالاتر از این است.

آیت‌الله مطهری فرمود: آدم‌­ها مهم نیستند. حرف­‌ها و نوشته­‌هایشان که روی جوان‌­ها مؤثر واقع می‌­شود، مهم است. کسی چه می‌­داند که نویسنده‌­ این تفسیر یک بچه است؟ بلکه این نوشته‌­ها در ذهن جوان‌­ها شبهه ایجاد می‌­کند و من باید جواب این­ها را بدهم.

به همین خاطر در آثار قلمی استاد مطهری پاسخ­‌هایی نسبت به شبهات این گروه دیده می‌­شود و این­ها از آن موقع کینه‌­ مرحوم شهید مطهری را در دل داشتند.

گروه فرقان بعد از پیروزی انقلاب شاخه­‌ نظامی تشکیل دادند و معتقد بودند که جمهوری اسلامی را آمریکایی­‌ها سرکار آوردند و سران انقلاب نیز عوامل آمریکا هستند؛ بدین‌ جهت تا جایی که امکان داشت، به فکر از بین بردن آن­ها بودند. اوّل سرلشکر قرنی و سپس آیت‌الله مطهری رئیس شورای انقلاب را ترور کردند. شهید مطهری را زمانی ترور کردند که آن مرحوم از جلسه‌­ شورای انقلاب که در منزل «سحابی» تشکیل بود برمی‌‌گشت. وی را پشت خیابان «فخرآباد» به شهادت رساندند.

رئیس گروه فرقان جوانی به نام «اکبر گودرزی» بود. زمانی که وی می‌خواست طلبه شود، به مدرسه‌­ مرحوم آیت‌­الله شیخ احمد مجتهدی تهرانی رفته بود.

نقل شده است که آقای مجتهدی می­‌فرمود: وقتی گودرزی آمد که طلبه شود، چون چهره­‌ خیلی زشتی داشت، دیدم نورانیت ندارد. به او گفتم: تو به درد طلبگی نمی­‌خوری.

عقیده آن مرحوم این بود که اگر کسی می‌­خواهد طلبه شود، باید قیافه جذاب و نورانی داشته باشد؛ لذا گودرزی به مدرسه‌­ دیگری در بازار رفته بود و کمی درس خوانده بود سپس رها کرده بود. منتهی جوان بااستعدادی بود و قلم خوبی داشت.

در بعضی نقاط تهران مانند نازی‌­آباد و جوادیه جلسه‌­ تفسیر قرآن می‌گذاشت و نیروهایش را از همین جلسات جذب می­‌کرد و شخصیت­‌ها و علماس انقلابی را آمریکایی می‌­دانست و معتقد به حذف فیزیکی آن­ها بود. وی و رفقای او آدم­‌های کج­‌اندیشی بودند و با انقلاب شدیداً مخالفت می‌­کردند که دستشان آلوده به این جنایت‌­ها شد.

شنیدم وقتی دستگیر شد، از خانه­‌ تیمی این­ها پول زیادی کشف شد معلوم نبود این همه پول را از کجا آورده بودند. بعضی از این­ها که جرمشان سنگین بود مرتکب قتل شده بودند و افراد مؤثر گروه از جمله اکبر گودرزی پس از محاکمه اعدام شدند و ظاهراً برخی توبه کرده اصلاح شده بودند آزاد شدند.

حساسیت شهید مطهری نسبت به انحرافات جلال گنجه‌ای

مورد دوم در ایام بحران انقلاب (قبل از پیروزی) تلفن منزل زنگ خورد. برداشتم دیدم حضرت آقای مطهری است. فرمودند شنیدم در منطقه‌­ شما (منطقه­‌ شش تهران میدان هفت تیر و سهروردی) فردی به نام «جلال گنجه­‌ای» سخنرانی می‌­کند و جوان­‌ها پای منبر او جمع می­‌شوند اما صلاح نیست ادامه بدهد چون آدم منحرفی است و جوان­‌ها را اغوا می‌‌کند، ببینید چه کار می­‌کنید.

بلافاصله تحقیق کردم دیدم موضوع صحت دارد همان شب به آن مسجد رفتم و دیدم جمعیت زیادی که بیشتر آن جوان‌­ها هستند، اجتماع کرده‌اند.

سخنران مزبور آمد و شروع به صحبت کرد و مقداری از الفاظ و شعار‌های متداول چپی­‌ها از قبیل «جامعه­ بی­‌طبقه‌­ توحیدی» و امثال این قبیل سخنان را مطرح کرد (ظاهراً چون دید من آنجا هستم مقداری حرف­‌هایش را تعدیل کرد و الا شنیدم دو شب قبل که سخنرانی کرده بود، مطالب انحرافی صریحی گفته بود)

من با هیئت‌ امنای مسجد صحبت کردم که مگر شما نمی­‌خواستید در مسجد تعمیر و نقاشی داشته باشید؟ شروع کنید و ادامه‌­ این جلسه­‌ سخنرانی صلاح نیست و آن­ها هم طبق گفته­‌ من عمل کردند.

«جلال گنجه‌­ای» با پیروزی انقلاب به خارج از کشور فرار کرد و رسماً به منافقین پیوست و ظاهراً در فرانسه به سر می­‌برد.

منظور از نقل این دو خاطره این­ است که استاد شهید مطهری در این قبیل موارد بیش از هر کس احساس مسئولیت می­‌کرد. همان­طور که در رد ماتریالیسم دیالکتیک در مقابل ملی­‌گرا‌ها و سایر مکاتب الحادی و انحرافی کتاب می­‌نوشت در مورد منافقین و التقاطیون نیز این­چنین حساس بود.

منبع:

کتاب خاطرات آیت‌الله محسن مجتهد شبستری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان و تفکرات التقاطی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »