گروه بینالملل دفاعپرس: کمتر کسی تصور میکرد بعد از انجام موفقیتآمیز و غافلگیرکننده عملیات «طوفانالاقصی» توسط گروه حماس و آغاز جنگ غزه توسط رژیم صهیونیستی، شاهد تولد و شکلگیری نسلی جدید و بزرگ از مخالفان ضد جنگ و ضد صهیونیستی در سراسر جهان باشیم. نسلی بزرگ که از شرق آسیا شروع شده و بعد از گذر از منطقه خاورمیانه و اروپا تا قاره آمریکا و کشورهای این سوی دنیا امتداد پیدا کند.
از همان روزهای نخست آغاز و تحمیل جنگ غزه به فلسطینیان به خصوص مردم غزه شاهد شکلگیری تجمعها و برگزاری راهپیماییهای گستردهای در منطقه و سرتاسر جهان بودیم. راهپیماییهایی که موتور محرک اصلی آن جوانان و دانشجویان دانشگاههای سراسر دنیا بودند که به خوبی و با اتحادی مثالزدنی و شگفتانگیز فریاد خود را بر سر رژیم صهیونیستی و سیاستهای متجاوزانه و اشغالگرانه آن بلند کرده و در سراسر جهان طنینانداز کردند.
بر همین اساس، تازهترین نتایج نظرسنجیهای انجام شده در رسانههای دولتی و خصوصی جهان حاکی از این امر بسیار مهم و تاثیرگذار هست که به دنبال کشتار و نسلکشی مردم غزه توسط ارتش رژیم صهیونیستی و عبور این جنگ خونین و ویرانگر از زمان یک سال، پایگاه اجتماعی و اقبال مردم دنیای غرب به خصوص آمریکا از این رژیم اشغالگر و نامشروع به پایینترین سطح خود از زمان تشکیل این رژیم در سال ۱۹۴۸ رسیده هست.
در این میان نوجوانان، جوانان و دانشجویان اقشار اصلی و تاثیرگذاری هستند که با شیوههای مختلف، از تجمع گرفته تا راهپیمایی و فعالیتهای مدنی و اجتماعی نسلی بزرگ و قابل توجه را در جبهه ضد صهیونیستی ایجاد کرده و با انتقاد از سیاستها و رفتارهای سران و مقامات رژیم صهیونیستی، دیگر به این رژیم به چشم رژیمی اشغالگر و کودککش نگاه میکنند.
اما این پایان کار نیست و نظرسنجیهای انجام شده توسط نهادها و سازمانهای بینالمللی و جهانی ازجمله «اکونومیست» حاکی از این پدیده جالب توجه هست که بیش از ۷۰ درصد جوانان و دانشجویان کشورهای مختلف جهان ضمن حمایت و پشتیبانی از فلسطینیان به خصوص مردم غزه، رژیم صهیونیستی را عامل اصلی بحران اخیر در منطقه قلمداد میکنند.
حال در این میان شاهد آغاز جبهه جدیدی توسط رژیم صهیونیستی در منطقه هستیم و آن حملات وحشیانه ارتش اشغالگر و نامشروع این رژیم به جنوب لبنان هست. ارتش «اسرائیل» در طول کمتر از یک ماه با عملیاتهای خشن و بمبارانهای وحشیانه جنوب لبنان و همچنین بخشهای مختلف بیروت پایتخت این کشور جنایات فراوانی را نظیر به شهادت رساندن «سید حسن نصرالله» دبیرکل حزبالله لبنان به همراه شمار قابل توجهی از فرماندهان این گروه مقاومت اسلامی لبنانی را مرتکب شده هست.
موضوعی که موجب شده تا بیش از پیش چهره زشت و تروریستی این رژیم کودککش و نسلکش بیش از پیش برای مردم منطقه و دنیا روشن شود. در واقع باید گفت در حال حاضر مردم دنیا، حتی مردم کشورهای دوست و متحد این رژیم نظیر آمریکا دیگر هیچ شک و شبههای نسبت به ماهیت جنایتکار و تروریستی رژیم «اسرائیل» نداشته و نخواهند داشت.
بر همین اساس باید متذکر شویم که به موازات اینکه لابیهای یهود در آمریکا در تطهیر و موجه کردن وجهه رژیم صهیونیستی در این کشور با ناکامی و شکست روبرو میشوند، به همان میزان هم شاهد بیدار شدن آگاهی و بیدار شدن افکار و اذهان مردم آمریکا و همچنین مردم سایر کشورهای جهان هستیم.
در حال حاضر شاهد هستیم که جوانان غرب و آمریکا روز به روز نسبت به جنایات و کشتارهای رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه و جنوب لبنان بیشتر و بیشتر میشود. بر همین اساس هم، هماکنون جوانان آمریکایی معتقد هستند که رژیم «اسرائیل» به عامل اصلی نسلکشی و کشتار مردان، زنان و کودکان غزه تبدیل شده هست.
در پایان باید گفت رژیم صهیونیستی و سران و مقامات آن هم اکنون با نسلی بزرگ و جهانی روبرو هستند که این رژیم را اشغالگر، جنایتکار و کودککش میدانند و با توجه به این ذهنیت و باور درست و اصولی شاهد تولد نسل جدید ضد صهیونیستی در جهان هستیم که موجب شدند تا این رژیم هرچه بیشتر در انزوای جهانی قرار بگیرد و از جامعه بینالملل و معادلات جهانی کنار گذاشته شود.
انتهای پیام/ ۱۳۴
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
خبرگزاری آمریکایی بلومبرگ میگوید: جنگ روسیه در اوکراین و ظهور چین قدرتمند، نظم جهانی مستقر را با چالش جدی مواجه و آن را متوقف کرده است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: آندریاس کلوت که در رسانههای گوناگون مانند اکونومیست و هندلز بلت هم تحلیل منتشر میکند، در بلومبرگ نوشت: اگر اطلاعات آمریکا درست باشد و چین واقعا بخواهد روسیه را در جنگ اوکراین برای نسل زدایی علیه اوکراینی مسلح کند، ممکن است وارد دوران جدیدی در روابط بینالملل، دورانی حتی خطرناک از گذشته شویم حمایت نظامی چین از روسیه در نهایت درگیری اوکراین را به جنگ نیابتی بین دو بلوک متخاصم تبدیل میکند و سومین بلوک تلاش خواهد کرد از این منازعه دور بماند. ایالات متحده، اتحادیه اروپا و «غرب» تامینکننده تجهیزات مورد نیاز کییف خواهند بود. چین، ایران، کره شمالی، بلاروس و چند دولت دیگر که از دید غرب یاغی قلمداد میشوند (اجازه دهید آنان را «شرق» بنامیم)، به مسکو کمک خواهند کرد.
در همین حال، اکثر کشورهای دیگر از هند گرفته تا برزیل و بخش عمده آفریقا بین این اردوگاهها حرکت خواهند کرد. امروز ما آنان را با عنوان «جنوب جهانی» میشناسیم. در گذشته ما از آنان تحت عنوان کشورهای عضو «جنبش عدم تعهد» به رهبری هند و یوگسلاوی سابق یاد میکردیم و یا بهسادگی به آنان میگفتیم «جهان سوم» اصطلاحی که بعدا به معنای «کشورهای فقیر» بود.
آیا آشنا به نظر نمیرسد؟ نظم جهانیای که به نظر میرسد از زیر آوارهای اوکراین در حال بیرون آمدن است، بسیار شبیه دوران جنگ سرد است. یک جهان اول دموکراتیک و سرمایهداری بار دیگر با یک جهان استبدادی (و بهطور مبهم سرمایهداریای دزدسالار یا پساکمونیستی) روبهرو خواهد شد. در مرحله دوم با جهان سومی که باز هم نادیده گرفته شده و خشمگین و ناآرام است مواجه میشویم.
به نظر میرسید که انحلال اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی به دوقطبی بودن جهان پایان داد و یک دوره تکقطبی تازه بلکه یک «لحظه» به وجود آمده بود که در آن ایالات متحده بهعنوان تنها ابرقدرت باقی مانده در واقع بهعنوان پلیس جهانی عمل میکرد. اصطلاح فانتزی دیگری که برای آن نقش وجود دارد «هژمون» است. بسته به اینکه در کجای دنیا نشستهاید این عالیترین یا بدترین خبر بود.
پژوهشگران روابط بینالملل برای همیشه به این فکر کردهاند که کدامیک از این سهگونه سیستمی برای ثبات بهتر است. تکقطبیهای دوران ماضی امپراتوری روم یا سلسلههای چینی تانگ یا مینگ را شامل میشدند. یک مشکل این است که ابرقدرت در طول زمان هژمونی خود را کمتر بهعنوان یک امتیاز و بیشتر بهعنوان یک بار سنگین احساس میکند، زیرا اغلب مجبور است منافع سیستم را فراتر از منافع خود قرار دهد. مشکل دیگر آن است که تمام قدرتهای دیگر وسوسه میشوند یا آزادانه بر روی آن قدرت بزرگ سوار شوند و یا بهصورت دستهجمعی در برابر آن قرار گیرند.
یک جنگ سرد دیگر (به شرطی که سرد باقی بماند) لزوما پایان جهان را تنها بهدلیل دوقطبی بودن نشان نمیدهد. با این وجود، نیازمند رویکردهای تازهای برای درک آن هستیم. یک تفاوت آن است که علیرغم آن که در طول جنگ سرد تضاد اصلی بین مسکو و پکن بهعنوان بازیگر بدخلق بود این نقش اکنون معکوس شده است.
مهم نیست که دوران خود را چندقطبی یا دوقطبی بدانیم. بعید است که دورانی خوشایند پیشرویمان باشد.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
بنیامین نتانیاهو «دوباره» برای نشستن روی کرسی نخستوزیری رژیم صهیونیستی به افراطگراها و تروریستها متوسل شده است. اینبار در رأس آنها یک سیاستمدار عربستیز به نام «ایتامار بنگویر» قرار دارد.
سرویس جهان مشرق– بنجامین نتانیاهو، نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی، که سال گذشته (۲۰۲۱ میلادی) پس از حدود چهار سال بحران سیاسی[۱] در فلسطین اشغالی، از کرسی نخستوزیری پایین کشیده شد، بار دیگر در آستانهی نشستن روی کرسی سابق خود قرار گرفته است. بعد از برگزاری پنج انتخابات در فلسطین اشغالی طی کمتر از چهار سال، نتانیاهو (که پیشاپیش، با ۱۵ سال نخستوزیری، عنوان باسابقهترین نخستوزیر تاریخ رژیم صهیونیستی را یدک میکشد) در رأس حزب محافظهکار و جناح راستی لیکود، مسئول تشکیل کابینه شده است.
«اسحاق هرتزوگ» (راست) پس از مشخص شدن نتایج انتخابات ماه نوامبر سال ۲۰۲۲، رسماً حکم و مسئولیت تشکیل کابینه را به «بنیامین نتانیاهو» (چپ) میدهد. پیشبینی میشود کابینهای که نتانیاهو تشکیل میدهد، افراطیترین کابینهی تاریخ رژیم صهیونیستی باشد. (+)
«بنیامین نتانیاهو» میگوید تنها دلیل بازگشتش به نخستوزیری، مقابله با تهدیدات ایران است. نتانیاهو با افراطیتر شدن فضای سیاسی در رژیم صهیونیستی، اکنون صریحتر از گذشته ایران را به حملهی نظامی تهدید میکند. (+)
نتانیاهو در بحبوحهی اتهامات رشوهخواری، کلاهبرداری، و نقض اعتماد، با جاروجنجال کرسی نخستوزیری را ترک کرد، اما بازگشتِ قریبالوقوع او به این کرسی نیز خالی از جنجال نیست. نتانیاهو پیروزی حزبش در انتخابات اخیر رژیم صهیونیستی را مدیون یک سیاستمدار افراطی به نام «ایتامار بنگویر[۲]» است؛ تروریست عربستیزی با عقاید افراطی که روزنامهی آمریکایی نیویورکتایمز او را «تاجگذار» (به معنای کسی که با نفوذ خود رهبران سیاسی را انتخاب میکند) مینامد و در توصیف او مینویسد: «تاجگذار جدید اسرائیل یک افراطگرای خطرناک است؛ و آمده که بماند[۳]». اگرچه توسل نتانیاهو به تروریستها برای رسیدن به کرسی نخستوزیری در گذشته نیز سابقه دارد [گزارش مشرق در اینباره را از اینجا بخوانید]، اما پیشبینی میشود کابینهای که نتانیاهو اینبار تشکیل خواهد داد، جناح راستیترین کابینهی تاریخ رژیم صهیونیستی باشد[۴].
مقابلهی نیروهای امنیتی رژیم صهیونیستی با آبپاش (و آبِ رنگشده) با معترضانی که ماه جولای سال ۲۰۲۰ در مخالفت با «بنیامین نتانیاهو» تجمع کردهاند. (+)
پس از قوت گرفتن احتمال معرفی «بنیامین نتانیاهو» به عنوان مأمور تشکیل کابینه و نخستوزیر احتمالی آیندهی رژیم صهیونیستی، روزنامهی آمریکایی «نیویورکتایمز» طی یک مقالهی سردبیری آنچه را که ادعا میکند «دموکراسی در اسرائیل» است، در معرض خطر توصیف کرد. [دانلود]
در همین حال، هفتهنامهی انگلیسی «اکونومیست» طی گزارشی تحت عنوان «ایتامار بنگویر، تاجگذار جدید اسرائیل، کیست؟ [۵]» به معرفی بنگویر پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید، ترجمهی گزارش اکونومیست است.
سابقهی افراطگرایی «ایتامار بنگویر» به سالها قبل، حتی پیش از ورود او به دنیای سیاست، برمیگردد. بنگویر تا پیش از ورود رسمیاش به حوزهی سیاست در فلسطین اشغالی، تصویری از «باروخ گلدشتاین» (تروریست افراطی یهودیای که سال ۱۹۹۴ در مسجدی در شهر الخلیل در کرانهی باختری فلسطینیان را به رگبار بست و ۲۹ نفر را کشت) را در خانهاش آویزان کرده بود. (+)
در همینباره بخوانید:
››همه جنایتهای رژیم صهیونیستی؛ از اشغالگری تا ترور و کودککشی
›› «دیکتاتور خوب» و «جنایتکار جنگی خوب»؛ سیاست خارجی آمریکا بر چه مبنایی است؟
پس از پایان شمارش آرای پنجمین انتخابات اسرائیل[۶] در عرض کمتر از چهار سال گذشته، یک گروه به طور خاص از نتایج انتخابات خوشحال بود. فهرست «صهیونیسم مذهبی» که سال گذشته ۶ کرسی کسب کرده بود، اینبار ۱۴ کرسی در کنست [پارلمان رژیم صهیونیستی] به دست آورد و اکنون سومین گروه بزرگ کنست محسوب میشود. بسیاری افراد، ایتامار بنگویر سیاستمدار ملیگرای جناح راست افراطی را دلیل این افزایش محبوبیت میدانند. بنگویر به دستور بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر سابق، به عنوان رهبر مشترک به «صهیونیسم مذهبی» پیوست تا حمایتها از جناح راست افراطی نتانیاهو در پارلمان را تقویت کند. اکنون محبوبیت بنگویر باعث شده تا نتانیاهو در مسیر بازگشت به شغل قبلیاش قرار گیرد؛ و صدالبته سیاستهای اسرائیل بیشازپیش به سوی جناح راست کشیده شود. بنگویر که زمانی به حاشیه رانده شده بود، اکنون در کابینهی نتانیاهو وزیر شد. اما به قدرت رسیدن او برای اسرائیل چه معنایی دارد؟
«بنیامین نتانیاهو» (تصویر پسزمینه، چپ) بار دیگر به لطف ائتلاف با تروریستهای افراطی، و در رأس آنها «ایتامار بنگویر» (تصویر پسزمینه، راست) به قدرت رسیده است. این در حالی است که این ائتلاف، پیشاپیش انتقادهایی را از نخستوزیر آیندهی رژیم صهیونیستی به دنبال داشته است. باید دید آیا این کابینهی جدید میتواند بالأخره رژیم صهیونیستی را از بحران سیاسی سالهای اخیر خارج کند یا نه. (+)
«ایتامار بنگویر» کیست؟ تروریستی که حتی پلیس رژیم صهیونیستی هم او را به تندروی متهم میکند. [دانلود]
[حتی خود] جناح راستیهای اسرائیل [هم] سالها بنگویر را یک افراطگرا میدانستند و او را از خود میراندند. بنگویر که سال ۱۹۷۶ در اورشلیم به دنیا آمد و پدر و مادرش مهاجران یهودی عراقی بودند، در ۱۶ سالگی به «کاخ» ملحق شد؛ جنبش ملیگرای افراطیای که آمریکا آن را یک سازمان تروریستی محسوب میکند. رهبری کاخ را «مئیر کاهان[۷]» به عهده داشت؛ ملیگرای خشونتطلب و عربستیزی که خواستار سلب تابعیت اعراب اسرائیلی شده بود. «باروخ گلدشتاین[۸]» یکی دیگر از طرفداران کاخ، همان کسی است که سال ۱۹۹۴ در مسجدی [در شهر الخلیل] در کرانهی باختری اشغالی ۲۹ فلسطینی را کشت. بنگویر تا پیش از آنکه وارد سیاست شود، پوستری از گلدشتاین را در خانهاش آویزان کرده بود. شهرت بنگویر به سال ۱۹۹۵ برمیگردد؛ زمانی که پس از معافیت از خدمت اجباری در ارتش اسرائیل به خاطر دیدگاههای افراطیاش، «اسحاق رابین» نخستوزیر وقت اسرائیل [که پای چندین توافق صلح با فلسطینیها را امضا کرده بود]، را در یک برنامهی تلویزیونی تهدید کرد و گفت «به حسابش خواهم رسید.» رابین سه هفته بعد توسط یک ملیگرای افراطی اسرائیلی ترور شد.
صهیونیستهای افراطی با تصویری از «مئیر کاهان» و پلاکاردی که میگوید: «خون یهودی رها نخواهد شد» (+)
بنگویر دارای مدرک وکالت است و به طور خاص وکالت یهودیانی را به عهده میگیرد که متهم به افراطگرایی میشوند. سال ۲۰۱۳ به فهرست حزب «قدرت یهودی» [«اتسما یهودیت[۹]» که آن را «کاهانیست» و «عربستیز» توصیف میکنند]، جانشین ایدئولوژیک کاخ، در کنست پیوست و سال ۲۰۱۹ رهبر آن شد. بنگویر خواستار اخراج اعراب «بیوفا» از اسرائیل شده و فیلمی از او وجود دارد که او را در حال تکان دادن اسلحه در مقابل فلسطینیانی نشان میدهد که دارند در اورشلیم [بیتالمقدس] شرقی تظاهرات میکنند؛ ضمن اینکه بیش از ۵۰ بار به تحریک خشونت و نفرتپراکنی متهم (و یک بار به همین جرائم محکوم) شده است.
«ایتامار بنگویر» (مرکز تصویر) سیاستمدار تندروی اسرائیلی، در خود فلسطین اشغالی نیز بارها به تحریک خشونت و نفرتپراکنی متهم شده و حتی یک بار جرمش اثبات شده است. (+)
در همینباره بخوانید:
›› از حزب «اُتسما یِهودیت» چه میدانید؟ / توسل نتانیاهو به تروریستهای آمریکایی برای پیروزی در انتخابات
با همهی اینها، حزب بنگویر تنها طی یک سال گذشته در سیاست اسرائیل اهمیت پیدا کرده است. در انتخابات ماه مارس سال ۲۰۲۰، «قدرت یهود» صرفاً ۰/۴۲ [چهلودو صدم] درصد از آرا را به دست آورد که از حداقل آرا برای به دست آوردن کرسی در کنست کمتر بود. با این حال، «قدرت یهود» سال گذشته [۲۰۲۱ میلادی] به فهرست «صهیونیسم مذهبی» پیوست؛ حزبی که با کمک رأیدهندگان حامی بنگویر تعداد کرسیهای خود را در انتخابات اخیر بیش از دو برابر کرد.
«ایتامار بنگویر» رهبر حزب افراطی «قدرت یهودی» یا «اتسما یهودیت» است که پیشتر نیز به نتانیاهو برای رسیدن به قدرت در رژیم صهیونیستی کمک کرده بود. نظریههای پشت اتسما یهودیت را ادامهی عقاید تروریستی «مئیر کاهان» میدانند. [جزئیات بیشتر] (+)
ترکیبی از خشونت روبهافزایش و نظام سیاسی متزلزل، فرصتی برای بنگویر ایجاد کرده است تا عقاید خود را به مخاطبان بیشتری عرضه کند. نتانیاهو سال گذشته خود را به سیاستمداران و رأیدهندگان عرب نزدیک کرد و به این ترتیب جناح راست را از خود راند. اکنون رأیدهندگان فوقمذهبی برای نمایندگی خود به دنبال احزاب افراطیتر هستند. یهودیان «حریدی[۱۰]» (یا فوقارتدوکس [بنیادگرا)] تقریباً مطلقاً به محافظهکاران مذهبی رأی میدهند و جمعیت فزایندهی آنها (با توجه به اینکه نرخ زادوولدشان بیش از دو برابرِ میانگین ملی است) حمایت از نامزدهایی مانند بنگویر را تقویت کرده است.
از معدود عکسهایی که «بنیامین نتانیاهو» (چپ) و «ایتامار بنگویر» (راست) را در یک قاب به تصویر میکشد. نتانیاهو برای توجیه توسلش به تروریستهای افراطی با هدف پس گرفتن کرسی نخستوزیری رژیم صهیونیستی مدعی شده که بنگویر برخی از عقاید خود را «تعدیل» کرده است. (+)
بنگویر در دولت جدید وزیر امنیت داخلی شده است. این خواسته برای نتانیاهو که به لطف رأیدهندگان بنگویر به کرسی نخستوزیری بازگشته، دردسر خواهد شد. بنگویر میخواهد دست پلیس در تیراندازی به اعراب را بیشازپیش باز بگذارد و به دنبال تضعیف اختیار دیوان عالی برای لغو قوانین است. وی همچنین میخواهد جرایم «کلاهبرداری» و «نقض اعتماد» را (که نتانیاهو به اتهام ارتکاب آنها در حال محاکمه است) از قانون کیفری حذف کند. اقداماتی از این دست در دل اعراب ترس ایجاد میکند و متحدان بینالمللی، مانند آمریکای جو بایدن، را از اسرائیل دور میکند. نتانیاهو [معمولاً] از گرفتن عکس با بنگویر اجتناب میکند، اما بیمی از این نداشت که رأیدهندگان بنگویر را برای تضمین اکثریت حزب خودش فرابخواند. با این حال، اکنون باید بفهمد چگونه میتواند یک افراطی را در دولت جدید خود جای دهد.
توضیحاتی دربارهی تبریک دیرهنگام و سرد «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا، به «بنیامین نتانیاهو» دربارهی پیروزی در انتخابات رژیم صهیونیستی [دانلود]
در همینباره بخوانید:
››اسرائیل یک رژیم تروریست و آمریکا بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان است
[۱]۲۰۱۹–۲۰۲۲ Israeli political crisis Link
[۲]Itamar Ben-Gvir Link
[۳]Israel’s New Kingmaker Is a Dangerous Extremist, and He’s Here to Stay Link
[۴]Israel seems closer to its most right-wing government yet as Netanyahu says he’s formed a new coalition Link
[۵]Who is Itamar Ben-Gvir, Israel’s kingmaker? Link
[۶]Netanyahu seems on track to be Israel’s next prime minister Link
[۷] مئیر کاهان لینک
[۸] باروخ گلدشتاین لینک
[۹] قدرت یهودی لینک
[۱۰] حریدی لینک
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
در حالی که برخی نشریات مدعی اصلاحطلبی، اصرار دارند بحران اقتصاد گریبانگیر اروپا را بپوشانند، یک نشریه همسو اذعان کرد اروپا گرفتار بحران گسترده اقتصادی است .
به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: دنیای اقتصاد با اشاره به گزارش مجاهدت از نشریه اکونومیست مینویسد: «خانوادههای ناتــوان از پرداخـت قـبـض»، «کارخانههـای نیمه تعطیـل»، «تـرس از تورم در آینده» و «دولتهای بدهکار» گزارههایی هستند که مجله اکونومیست با آنها شرایط کنونی اروپا را تعریف کرده است، شرایطی دشوار که با رسیدن زمستان سختتر خواهد شد.
این نشـــریه با ابراز این نگرانی، آینده پیش روی دولتها را با عنوان «دولتهایی بدهکار» تصویر میکند چرا که اعتبارات حمایتی از محل استقراض تامین میشـود. اکونومیست با نگاهی به زیرساختهای تولید انرژی تجدیدپذیر در اروپا و افزایش سهم آن در سبد مصرفی، سرمایهگذاری روی این حوزه و بـه دست آوردن «منابع تازه انرژی» به هر قیمتی را از ملزومات دانسته است.
به نوشته اکونومیست در شرایط کنونی اروپا، تنها یک «واکنش اشتباه میتواند دولتها را ورشکسته کند». اما اروپا از زمستان امسال چگونه عبور میکند؟
ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه تهدید کرده شیرهای گاز را به روی اروپا میبندد. این تهدید به واقعیت بدل شده و اروپاییها «زمستانی ســرد و تاریک» خواهند داشـت. مورگان استنلی، (تحلیلگر بانکی)، معتقد اسـت: «هزینه سالانه برق و گاز مصرفکنندگان اتحادیه اروپا میتواند تا رقم خیرهکننده 1/4 تریلیون یورو هم برسد که ۲۰۰ میلیارد یورو بیشتر از متوسط سالهای پیش است.» شوک انرژی در اروپا به یک بحران سیاسی اقتصادی بدل شده است. ۱۴ درصد از خانوادههای بریتانیایی از پرداخت قبضهـای آب و بـرق بازماندهاند؛ شرکت آرسلورمتال یک واحد تولیدی در شهر برمن را تعطیل کرده و رکود اقتصادی در حال ظهور است، در پشت صحنه هم بازار انرژی دچار هرج و مرج شده است. قیمت برق در اروپا توسط تولیدکنندههای کلان و خرد تعیین میشـود و از آنجا که روسیه نورد استریم ۱ را بسته، قیمت برق در اروپا صعود چشمگیری داشته است. به نوشــته اکونومیست شرکتهای تولیدکننده برق «از دوسلدورف تا وین در حال تلاش برای نجات خود هستند؛ چراکه دچار مشکل کمبود نقدینگی شدند.» اما آن طرف سکه «واحدهای صنعتی هستهای و انرژیهای تجدیدپذیر با انرژی ارزانی که تولید میکنند صدها میلیارد یورو به جیب میزنند.» درست مثل زمان شیوع کرونا که «دولتها با انبوهی از اعتبارات و کمک به کسب و کارها» وارد میدان شـدند.
عمق بحران انرژی در اروپا بر کسی پوشیده نیست؛ تا آنجا که یک گزارش مبنی بر «هیزم جمع کردن اروپاییها» مدتی سرتیتر خبرها شده بود. به همین سبب حمایت گستردهای که دولتها با دخالت در تعرفههای انرژی انجام میدهند قابل درک است اما اکونومیست تاکتیک «اعمال سقف قیمتی در خردهفروشی مثل طرحهای فرانسه و بریتانیا» را طرحهای «سطحی و وسوسهانگیزی» دانسته که معایب زیـادی دارد.
این نشریه برای جلوگیری از «سقوط دومینویی شرکتهای تولیدکننده برق» راهکار دیگری پیشنهاد میکند: «وامهایی که از طریق صندوقهای اعتباری دولتی تامین میشود میتواند این شرکتها را نجات دهد. بعضی از کسب و کارها مثل اوایل شیوع کرونا ممکن است تعطیل شوند و به همین دلیل وامهـای حمایتی دولت میتواند آنها را نجات دهد؛ البته به طور موقت.» این مجله تاکید میکند که وامهای حمایتی باید «محدود به زمان باشند».
سؤال مهمتر این است که دولتها چگونه از پس این هزینهها برمیآیند؟ استقراض از بانک مرکزی. قرضی که «هزینه بیشتری روی دوش دولتها میگذارد». به نوشته این نشریه «بریتانیا حداقل ۴۵۰ میلیارد یورو برای مبارزه با بحران انـرژی هزینه میکنـد و دولتهای آلمان و ایتالیا به ترتیـب ۲ و ۳ درصد از ارزش تولید ناخالصشان را برای عبور از شوک انرژی پرداخت میکنند». این نشریه هشدار داده طرح نخستوزیر بریتانیا «کل صورت حساب انرژی بریتانیا را 2 برابر افزایش میدهد. این اعتبار از طریق استقراض تامین میشود، استقراضی که کسری بودجه بیشتری در زمان تورم نصیب دولت میکند و بانک مرکـزی با بالا بردن نرخ بهره برای مبارزه با تـورم، عملا هزینهای را که بر دوش دولت است سنگینتر میکند. دقیقا به همین دلیل باید روی درآمدهای بادآورده برخی از ژنراتورهای انرژی حساب باز کرد.»
اکونومیست شرایط کنونی انرژی اروپا را ملزم به طراحی سیستم جدیدی میداند و مینویسد: « اگرچه برخی از قوانین و اصول واضح هستند؛ حفظ مکانیزم عرضه و تقاضای بازار برای تشویق سرمایهگذاری در ظرفیتهای جدید انرژی و نوآوری در تولیـد باتریهای مختلف ضروری است.» همچنین پیشنهاد میکند در بازتعریف بازار انـرژی اروپا «تغییر لحظهای قیمتها بـه قراردادهای بلندمدت» تغییر پیدا کند به ویژه در زمانی که «انرژی ارزان باد سهم رو به رشدی» در سبد مصرفی انرژی اروپا دارد. یافتن منابع انرژی تازه «از گاز در قطر گرفته تا انرژیهای تجدیدپذیر» یکی دیگر از پیشنهادهای اکونومیست است.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است