ایالات متحده

آلمان: اوکراین نباید با تسلیحات ارسال شده ما به روسیه حمله کند

آلمان: اوکراین نباید با تسلیحات ارسال شده ما به روسیه حمله کند



صدراعظم آلمان اعلام کرد که برای برلین مهم است که از سلاح‌های ارسالی به کیف برای حمله به قلمرو روسیه استفاده نشود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «اولاف شولتز»، صدراعظم آلمان در سخنانی تاکید کرد که آلمان هنگام ارائه حمایت و تسلیحات نظامی به اوکراین از اقدامات یکجانبه خودداری خواهد کرد و در عین حال اطمینان حاصل خواهد کرد که سلاح‌های ارسال شده به کیف برای حمله به خاک روسیه استفاده نمی‌شود.

صدراعظم آلمان اظهار داشت که این کشور بسته‌های متعدد حمایت نظامی به کیف ارائه کرده است و همواره چنین اقداماتی را با متحدان خود هماهنگ کرده است.

شولتز همچنین گفت: «آنچه برای ما مهم است، این است که سلاح‌هایی که ما (به کیف) می‌دهیم و اوکراین می‌تواند با آن از خود دفاع کند برای حمله به خاک روسیه استفاده نمی‌شود.»

صدراعظم آلمان همچنین تصریح کرد که برلین به حمایت از اوکراین ادامه خواهد داد، اما هر کاری که می‌تواند برای جلوگیری از رویارویی نظامی مستقیم بین روسیه و ناتو انجام خواهد داد.

کشورهای غربی، از جمله آلمان، پس از آغاز جنگ اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، حمایت نظامی خود را از اوکراین افزایش دادند. این کمک‌ها شامل موشک‌ها و سیستم‌های ضدموشکی و دفاع هوایی، سیستم‌های موشک پرتاب چندگانه، تانک‌ها، توپخانه‌های خودکششی، خودروهای زرهی و انواع مهمات است.

از سوی دیگر روسیه بارها نسبت به ارسال چنین تجهیزاتی هشدار داده است، زیرا باعث طولانی شدن بیشتر درگیری و تشدید آن می‌شود و احتمالاً منجر به دخالت مستقیم ایالات متحده و ناتو در درگیری خواهد شد.

همچنین روز دوشنبه، «جان کربی» سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید با اعلام ارسال تسلیحات جدید به اوکراین در بیانیه‌ای اعلام کرد: به زودی شاهد تحویل تسلیحات جدید از سوی ما به اوکراین خواهید بود.

سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید در این باره ادامه داد: برای عملیات تهاجمی که کی یف قصد دارد در بهار انجام دهد، ایالات متحده تقریباً هر چیزی را که آنها پیشتر درخواست کرده بودند، ارائه کرده است.

دولت آمریکا سه شنبه ۱۵ فروردین ماه هم از کمک ۲.۶ میلیارد دلاری جدید نظامی این کشور به اوکراین خبر داده بود.

این در حالیست که «جان کربی» هماهنگ کننده ارتباطات راهبردی شورای امنیت ملی آمریکا در این باره اعلام کرده بود: بسته جدید کمک نظامی واشنگتن به اوکراین این هفته (به وقت محلی) اعلام می‌شود. این بسته خیلی زود اعلام خواهد شد.

از آغاز عملیات نظامی روسیه در اوکراین در ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (۵ اسفند ۱۴۰۰)، آمریکا بیش از یک میلیون توپ ۱۵۵ میلیمتری به اوکراین ارسال یا مجوز ارسال آن را صادر کرده است.

یک مقام ارشد آمریکا پیشتر به تایمز گفته بود که «بخش قابل توجهی» از این توپ‌های ارسالی، از موجودی زرادخانه‌های تسلیحاتی آمریکا در کره جنوبی و تل آویو تأمین شده است.

پیش‌تر بلومبرگ در گزارشی نوشته بود که روسیه اعلام کرده در صورتی که تل آویو نسبت به ارسال مستقیم یا غیرمستقیم تسلیحات به اوکراین اقدام کند، با پاسخ مسکو مواجه خواهد شد.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آلمان: اوکراین نباید با تسلیحات ارسال شده ما به روسیه حمله کند بیشتر بخوانید »

جدایی‌طلبی و جنگ داخلی جزئی از تاریخ ایالات متحده آمریکا

جدایی‌طلبی و جنگ داخلی جزئی از تاریخ ایالات متحده آمریکا


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، در این گزارش به روند نزاع‌ها، جدایی‌طلبی‌ها و کشورگشایی ایالات متحده می‌پردازیم.

نخستین نبرد خارجی ایالات متحده به جنگ‌های بربری باز می‌گردد. در سال ۱۸۰۱ پادشاه طرابلس که با مقاومت دولت آمریکا در مقابل باج دادن به کشتی‌های دزدان دریایی مواجه شده بود، به ایالات متحده اعلان جنگ کرد. این جنگ چهار ساله در نهایت به معاهده‌ای میان پادشاه طرابلس و دولت آمریکا منجر شد که امنیت کشتی‌های آمریکایی را تامین می‌کرد.

شروع گسترش سرزمینی آمریکا

در میانه این جنگ، با یک معاهده میان فرانسه و ایالات متحده، سرزمین تحت حاکمیت دولت آمریکا بیش از ۲ میلیون کیلومترمربع افزایش یافت. این اتفاق با خرید «لوئیزیانا» رخ داد؛ محدوده‌ای شامل زمین‌های ۱۵ ایالت کنونی آمریکاست و در مرکز ایالات متحده قرار دارد. ترس از گسترش دوباره اهداف استعماری فرانسه در قاره آمریکا، دولت ایالات متحده را به خریداری این سرزمین از فرانسه واداشت.

زرنگی رئیس‌جمهوری آمریکا در بهره‌برداری از نزاع‌های اروپا و تهدید فرانسه به اتحاد با نیروی دریایی انگلیس که ناپلئون از آن واهمه داشت، فرانسه را به فروش این سرزمین به آمریکا وادار کرد. در نتیجه فقط در ازای ۱۵ میلیون دلار (حدود ۱۸ دلار به ازای هر ۱۶۰۰ متر مربع!) سرزمین تحت حاکمیت دولت آمریکا به یک‌باره دو برابر شد.

آغاز جنگ آمریکا و انگلیس

هم‌زمان با ریاست جمهوری جفرسون، اروپا به صحنه جنگ‌های ناپلئونی تبدیل شد. دو طرف اصلی درگیر انگلیس و فرانسه بودند. آمریکا اعلام بی‌طرفی کرد تا روابط تجاری‌اش را با طرفین درگیر حفظ کند. با این‌حال، گستره جنگ‌ها میان دولت‌های اروپایی نمی‌توانست بر ایالات متحده بی‌اثر باشد.

بریتانیا با محاصره بنادر فرانسه، عبور کشتی‌های تجاری بی‌طرف از جمله کشتی‌های آمریکایی به فرانسه را ممنوع اعلام کرد. مهم‌تر اینکه، انگلیس هنوز آمریکا را به رسمیت نشناخته بود و عملا ملوانان آمریکایی را «انگلیسی» محسوب می‌کرد و می‌توانست آن‌ها را دستگیر و مجازات کند.

فرانسه نیز با مقابله‌به‌مثل، عبور کشتی‌های تجاری به بنادر انگلیس را تهدید کرد. واکنش دولت آمریکا استفاده از تحریم اقتصادی بود. رئیس‌جمهوری آمریکا با تصور وابستگی انگلیس به غلات آمریکا، خروج هرگونه کشتی آمریکایی از بنادر ایالات را به سوی همه کشور‌ها ممنوع کرد.

این تصمیم کشاورزان آمریکایی را تحت فشار قرار داد، اما تقریبا هیچ اثری روی انگلیس نداشت. در نتیجه کنگره شکست قانون و لغو آن را اعلام و قانون «عدم مداخله» را جایگزین کرد. این قانون فقط تجارت با فرانسه، انگلیس و متحدان آن‌ها را ممنوع کرده بود.

ناپلئون بعد این اصلاحیه اعلام کرد دیگر کشتی دولت‌های بی‌طرف از جمله کشتی‌های آمریکایی را تهدید نمی‌کند. دولت آمریکا هم در واکنش، ممنوعیت تجارت را فقط در مورد انگلیس ادامه داد. در نتیجه رابطه انگلیس و آمریکا بار دیگر متشنج شد. در سال ۱۸۱۱ کشتی جنگی بریتانیا، به یک کشتی آمریکایی حمله کرد. این عوامل و کینه‌ای که آمریکایی‌ها همچنان از دوران استعمار انگلیس به یاد داشتند موجب شد در هشتم ژوئن ۱۸۱۲ (۱۸ خرداد ۱۱۹۱ شمسی) ایالات متحده به انگلیس اعلان جنگ کند.

این جنگ دو سال و نیم به طول انجامید. در طول جنگ نیروی دریایی انگلیس موفق شده بود یک‌بار به واشنگتن حمله کرده و ساختمان کاخ سفید را به آتش بکشد. با این‌حال با شکست ناپلئون در فونتن بلو، در عمل ادامه جنگ انگلیس و آمریکا بی‌معنی بود، زیرا دیگر آمریکا بین دو قدرت اروپایی قرار نداشت. در نتیجه در سال ۱۸۱۴ توافق‌نامه صلح، بدون آنکه اشاره‌ای به انگیزه‌های شروع جنگ کند امضا شد. با این حال انگلیس همچنان تا سال ۱۸۶۴ از به رسمیت شناختن آمریکا سرباز زد.

دکترین مونروئه چه بود؟

در سال ۱۸۱۵ کنگره وین در اروپا برگزار شد که قواعد اروپای بعد ناپلئون را تنظیم کند. ناپلئون شکست خورده بود و در نتیجه پیروزی‌های فرانسه بر اسپانیا دیگر رسمیتی نداشت. در نتیجه این کنگره خواهان بازپس دادن همه مستعمره‌های آمریکایی اسپانیا -از جمله بخش‌های در اختیار دولت آمریکا- به اسپانیا شد؛ مساله‌ای که اسپانیا را با ایالات متحده درگیر می‌ساخت.

فلوریدا در جنوب غربی آمریکا همچنان تحت سلطه اسپانیا قرار داشت. بحران سیاسی شدیدی بین ایالات متحده و اسپانیا ایجاد شد که در نهایت، با تسلیم اسپانیا، فلوریدا به مبلغ ۵ میلیون دلار به آمریکا فروخته شد. همچنین قرار شد ایالات متحده از ادعای خود بر تگزاس که در کنترل اسپانیا بود عقب‌نشینی کند. این مناطق با استقلال مکزیک از از اسپانیا به بخشی از این کشور تبدیل شد. بعد‌ها آمریکا این بخش‌ها را با تجاوز نظامی از مکزیک گرفت.

واکنش آمریکا به کنگره وین، تصمیم‌گیری در مورد مهم‌ترین دکترین سیاست خارجی ایالات متحده بود که تا امروز هم ادامه دارد؛ نام این رویکرد «دکترین مونروئه» بود که با همکاری انگلیس ایجاد شد. این دکترین اعلام می‌کرد که از این به بعد هیچ قدرت اروپایی حق مداخله و استعمار جدید در قاره آمریکا را نخواهد داشت. در برابر آن، آمریکا نیز دخالتی در اروپا نمی‌کند.

پیش این اعلامیه، قدرت‌های اروپایی در عمل اروپا را میان خود تقسیم کرده بودند. روسیه در صدد بود با مداخله در برابر جنبش‌های استقلال‌طلبانه در قاره آمریکا، نفوذش در این قاره را هم افزایش دهد. این مساله بیش از همه روسیه را با انگلیس درگیر می‌ساخت که در سایه ضعف اسپانیا، نفوذ اقتصادی خوبی در آمریکای جنوبی ایجاد کرده بود. در نتیجه انگلیس هم دولت آمریکا را به اعلام دکترین مونروئه تشویق می‌کرد.

ایالات متحده در مقابل، به دنبال این بود که جمهوری‌های تازه استقلال‌یافته آمریکای لاتین را تثبیت کند تا از این طریق به تسلط اسپانیا بر آمریکای لاتین پایان دهد. از طرفی آمریکا با مکزیک – یکی از این جمهوری‌های تازه تشکیل – مرز مشترک داشت، بنابراین مایل نبود با مداخله قدرت‌های اروپایی مواجه شود. در نتیجه «هدف مشترک»، انگلیس و آمریکا را کنار هم قرار داد؛ رویدادی که در عمل به برتری کامل ایالات متحده در قاره آمریکا منجر شد.

آغاز جدایی‌طلبی در ایالات جنوبی

تعارض جدید میان بخش‌های مختلف ایالات متحده‌ی آمریکا، با تغییر‌های حقوق گمرکی – موسوم به حقوق نفرت انگیز- ایجاد شد. منطقه شرقی آمریکا بر تولیدات صنعتی استوار بود و بیش از ۹۰ درصد محصولات صنعتی در ایالات متحده را تولید می‌کرد، بنابراین ترجیح می‌داد تعرفه زیادی بر کالا‌های وارده اروپایی وضع کند.

در مقابل منطقه جنوبی از افزایش قیمت این محصولات ناراضی بود. با افزایش اعتراض‌ها، کنگره به تعدیل حقوق گمرکی رای داد. با این حال حقوق گمرکی جدید هم مورد پذیرش ایالات جنوبی نبود؛ تا آن‌جا که کارولینای جنوبی قوانین گمرکی را در سال ۱۸۳۲ لغو شده اعلام و دولت مرکزی را به خروج از ایالات متحده تهدید کرد.

همزمان با این رویدادها، انقلاب‌های ۱۸۳۰ در اروپا در حال وقوع بود؛ در فرانسه دوباره انقلاب شد و روح آزادی‌خواهی بار دیگر اروپا را فراگرفت. این مساله باعث نشر دوباره عقاید دموکراتیک در آمریکا هم شد. نتیجه نشر این عقاید در جنوب ایالات متحده، شورش سیاهان به رهبری «نات ترنز» علیه برده‌داری بود؛ این شورش البته با مداخله ارتش محلی و با قتل و اعدام بیش از ۱۰۰سیاهپوست فرونشست. نکته مهم در مورد سیاست این سال‌های آمریکا، وجود حکومت دو سیستمی در مورد برده‌داری است. در بخشی از کشور برده‌داری ممنوع و در بخش دیگری آزاد بود.

حمله به مکزیک برای افزایش سرزمین

در سایه وجود دکترین مونروئه، ایالات متحده با تجاوز نظامی علیه دولت نوپای مکزیک، ایالت‌های تگزاس، کالیفرنیا، همه بخش‌های نوادا و بخش‌هایی از آریزونا را تصاحب کرد. این تهاجم که در ۱۸۴۸ شروع شد بیش از دو سال طول کشید و با معاهده گوادلوپ پایان یافت. با پایان این جنگ، مکزیک نیمی از سرزمینش را از دست داد.

با تصاحب این سرزمین‌ها این پرسش ایجاد شد که کدام سیستم باید در آن‌ها اعمال شود؟ آیا در ایالات جدید، برده‌داری ممنوع شود یا مانند دیگر ایالات جنوبی مجاز خواهد بود؟ در طی این رویدادها، مخالفان برده‌داری حزب جدید جمهوری‌خواه را شکل دادند که مخالف هرگونه برده‌داری بود. چنانچه پیشتر گفته شد در ایالت‌های جنوبی بر خلاف ایالات شمالی، برده‌داری بسیار سودآور بود؛ به ویژه به این دلیل که اقتصاد جنوبی‌ها به طور عمده بر محصولات کشاورزی استوار بود. روش مدیریت همین مساله، سرانجام به وقوع جنگ داخلی میان ایالات طرفدار و مخالف برداری منجر شد.

پایان جنگ داخلی در آمریکا

در سال ۱۸۶۰ کارولینای جنوبی به همراه ۹ ایالت دیگر، درست چند هفته بعد از انتخاب لینکلن به ریاست جمهوری، جدایی از ایالات متحده را اعلام کردند. سخنرانی لینکلن در روز سوگند، راه سازش را بست. جنگی شروع شد که ایالات متحده را تا چهار سال و سه روز درگیر کرد. در پایان این جنگ، ویرانی‌های زیادی به‌ویژه در جنوب آمریکا ایجاد شده بود؛ اما از تجزیه آمریکا جلوگیری و برده‌داری با سیزدهمین اصلاحیه قانون اساسی در سال ۱۸۶۵ برای همیشه لغو شد.

همزمان با جنگ داخلی و در سال ۱۸۶۲، برادرزاده ناپلئون که خود را ناپلئون سوم و امپراطور فرانسه خوانده بود با تسخیر مکزیک در صدد بود به کنفدراسیون جدایی‌طلب جنوبی آمریکا کمک کند. هدف از این‌کار حفظ تسلط دائمی فرانسه بر مکزیک بود که البته به نتیجه نرسید. با پایان جنگ داخلی و در تداوم دکترین مونروئه، دولت آمریکا با اعزام ارتش به مرز‌های مکزیک، خروج نیرو‌های ناپلئون سوم را خواستار شد. ناپلئون سوم هم چاره‌ای جز تسلیم نداشت.

جنگ پایان یافته و برده‌داری لغو شده بود؛ با این‌حال نژادپرستی حاصل از روز‌هایی که در آن سیاه‌پوست‌ها نه سکنه آمریکا که جز اموال محسوب می‌شدند، عمیقا ریشه دواند. نزاع‌های اجتماعی همچنان پررنگ بود؛ بحران‌های مالی هم افزایش یافت، به‌گونه‌ای که در پایان جنگ طلا و نقره نایاب شد و تورم شدت یافت. چند روز بعد از پایان جنگ، لینکلن که فردی معتبر و کاردان بود به قتل رسید. در نتیجه بازسازی ایالات متحده با مشکلات جدی مواجه شد.

منبع: ایرنا

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جدایی‌طلبی و جنگ داخلی جزئی از تاریخ ایالات متحده آمریکا بیشتر بخوانید »

جنگ یمن در پایان راه

جنگ یمن در پایان راه خود قرار دارد


به گزارش مجاهدت از گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، برخلاف آنچه از مدارک افشا شده پنتاگون و یادداشت به شدت تلخ یک دیپلمات ارشد ایالات متحده برمی‌آید، ظاهرا همه طرف‌های جنگ یمن به پایان آن در آینده نزدیک امید بسته‌اند و این درگیری ویران‌کننده قرار نیست طولانی‌تر شود.

روند پایان دادن به جنگ یمن ۹ آوریل امسال شروع شد که یک هیئت سعودی برای مذاکره مستقیم با انصارالله که به حوثی‌ها نیز معروف است، به صنعا، پایتخت یمن، سفر کرد. عربستان سعودی و امارات متحده عربی بیش از هشت سال پیش برای مقابله با قدرت گرفتن انصارالله تشکیل ائتلاف داده و به یمن حمله کردند. سفر هیئت سعودی که نقطه عطف آن دست دادن مهدی المشاط از یمن و محمد الجابر سعودی بود، یک تغییر چشمگیر در جنگ طولانی نامتقارن و محاصره‌ای را نشان می‌دهد که تا کنون بیش از ۳۷۵ هزار یمنی را کشته و میلیون‌ها نفر را به مرگ از گرسنگی کشانده است.

به گزارش مجاهدت از میدل ایست نیوز، می‌توان گفت که مذاکرات آوریل برمبنای بیشتر معیارها، با موفقیت پیش رفته است چرا که سعودی‌ها تمایل خود را به لغو محاصره نشان دادند و چشم اندازی از پرداخت دستمزد‌ها در مشاغل غیرنظامی وجود دارد. تبادل زندانی‌ها که یک رویداد قابل توجه بوده را نیز نمی‌توان نادیده گرفت.

چین ماه گذشته نقش مهمی در مذاکرات برای آشتی عربستان سعودی و ایران ایفا کرد. در حالی که مذاکرات چین اثرات مثبتی در روابط بین رقبای منطقه‌ای داشته است، نقش عمان در میانجی‌گری مذاکرات صلح بین عربستان و یمن را نیز نمی‌توان دست کم گرفت یا متأثر از تلاش‌های چین دانست. با این حال، مسئله قابل توجه این است که نه چین و نه عمان، هیچ کدام در جنگ یمن یا سایر درگیری‌های اخیر در منطقه مشارکت نداشته‌اند و همین امر آن‌ها را به واسطه‌های معتبر صلح تبدیل ساخته است.

در سوی درگیر، دخالت نظامی ایالات متحده در یمن در طی سه دولت در هشت سال گذشته را صرفا می‌توان به عنوان جنگ افروزی قلمداد کرد.

تیم لیندرکینگ، نماینده ویژه بایدن در امور یمن، در ماه مارس به عربستان و عمان سفر کرد. هم زمان، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن با معمار جنگ (یمن)، محمد بن سلمان، صحبت و از «تلاش‌های خارق‌العاده عربستان سعودی» برای تهیه یک نقشه راه برای پایان دادن به جنگ استقبال کرد. اگرچه ایالات متحده با این تلاش‌ها سعی دارد تمایل خود به ورود به مذاکرات صلح را نشان دهد، اما در عین حال یادآور می‌شود که در هشت سال گذشته در جنگ در کدام طرف بوده است.

اطلاعات افشا شده اخیر پنتاگون نشان می‌دهد که سعودی‌ها تا ماه مارس مقاومت شدیدی در برابر درخواست‌های حوثی‌ها درباره پرداخت حقوق مشاغل غیرنظامی داشتند و حوثی‌ها احساس می‌کردند که طرف سعودی به عمد در این مسئله تأخیر ایجاد می‌کند. آن زمان (ماه اکتبر)، لندرکینگ علنا این اقدام را درخواست امتیاز از سوی حوثی‌ها خواند و آن را به عنوان «خواسته حداکثری و غیرممکن که طرفین به سادگی نمی‌توانند به توافق برسر آن دست یابند»، رد کرد. اکنون، موافقت سعودی‌ها با این خواسته (و بیشتر) هم ناامیدی آن‌ها برای خروج از جنگی را نشان می‌دهد که توانایی پیروزی در آن را نداشتند، هم ناتوانی فزاینده دولت بایدن برای تأثیرگذاری و نقش از بسیاری جهات غیرمولد آمریکا در این روند را به نمایش می‌گذارد.

مسیر شکننده عربستان سعودی و انصارالله یمن به سوی صلح در حال تجسم یافتن است و می‌تواند راه را برای تلاش‌های دیپلماتیک بیشتر برای پایان دادن به جنگ هموار کند.

پیش زمینه

منشأ جنگ را می‌توان در خیزش‌های مردمی سال ۲۰۱۱ جست و جو کرد. یمنی‌ها در این خیزش‌ها به دنبال برکنار کردن علی عبدالله صالح، دیکتاتور دیرینه، بودند. پس از آنکه با انتقال قدرت به عبدالربه منصور هادی، معاون قدیمی خود، موافقت کرد، کشور در آستانه هرج و مرج قرار گرفت، زیرا جناح‌های مختلف به دنبال این بودند که نماینده‌ای در دولت جدید یمن داشته باشند. نتیجه غیرمنتظره این روند وقتی بود که حوثی‌ها پایتخت را تصرف کردند و هادی را به حبس خانگی فرستادند. به رغم این تغییر ناگهانی شرایط، جمال بنومار، فرستاده ویژه سازمان ملل متحد در امور یمن، توانست برای حصول توافقی میان همه جناح‌های یمنی میانجی‌گری کند که «ترکیب قوه مجریه و مقننه، ترتیبات امنیتی و جدول زمانی برای انتقال (قدرت)» را پوشش می‌داد.

دو روز بعد، عربستان سعودی بدون هیچ هشداری بمباران نظامی و اشغال یمن را آغاز کرد تا در ظاهر، هادی را به قدرت بازگرداند.

ردپای ایالات متحده

باراک اوباما، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده، در همان لحظات اولیه جنگ خیلی سریع حمایت دولت خود را از متحدان سعودی، اعلام کرد. بلافاصله پس از آنکه دولت اجماع یمن از مسیر اولیه خود خارج شد، کاخ سفید با انتشار بیانیه‌ای از ایجاد یک «سلول برنامه ریزی مشترک» خبر و هشدار داد که «یک انتقال سیاسی مشروع» می‌تواند «تن‌ها از طریق مذاکرات سیاسی و توافقی ناشی از اجماع همه طرف‌ها» حاصل شود. در یک اتفاق کنایه‌آمیز، این دقیقا همان چیزی بود که ایالات متحده و متحد سعودی آن مانع از تحقق آن شده بودند.

طبق گزارش دیوان محاسبات ایالات متحده، دولت‌های اوباما و ترامپ در سال‌های مالی ۲۰۱۵ تا ۲۰۲۱ دست کم ۵۴.۶ میلیارد دلار حمایت نظامی به عربستان سعودی و امارات متحده عربی ارائه کردند؛ و اگرچه جو بایدن، رئیس جمهوری کنونی امریکا، در اوایل سال ۲۰۲۱ مدعی پایان دادن به حمایت «از اقدامات تهاجمی» در جریان جنگ بود، صفحه ۲۴ گزارش دیوان محاسبات دولت آمریکا از این مسئله حکایت دارد که مقامات دولت هرگز وجه تمایز بین اقدامات «تهاجمی» و «دفاعی» را مشخص نکرده‌اند و در عمل، حمایت نظامی از ائتلاف سعودی توسط دولت سوم و فعلی آمریکا نیز ادامه یافته است.

حمایت نظامی آمریکا از جنگ بسیار فراتر از فروش سلاح بوده است. آمریکا در این سال‌ها به ائتلاف سعودی پشتیبانی لجستیکی ارائه کرد، اهدافی را از اتاق فرماندهی انتخاب کرد، اطلاعات به اشتراک گذاشت، به جت‌های جنگنده سوخت رساند، خلبانان نیرو‌های زمینی سعودی و اماراتی را آموزش داد، قطعات یدکی تأمین و تجهیزات و هواپیما‌ها را تعمیر کرد و برای جنگ و محاصره پوشش دیپلماتیک فراهم آورد و حتی به طور مخفیانه نیرو‌های ویژه آمریکایی یا همان کلاه سبز‌ها را در مرز عربستان و یمن مستقر کرد. این حجم حمایت آمریکا از یک جنگ غیرقانونی، این کشور را به یک طرف درگیر در جنگ تبدیل، و کنگره را به صدور اولین «قطعنامه اختیارات جنگی» در آوریل ۲۰۱۹ وادار کرد.

کنگره آمریکا سال گذشته هم در صدد پایان دادن به مشارکت ایالات متحده در جنگ برآمد، اما به دلیل مخالفت بایدن با قطعنامه سنا مبنی بر دست کشیدآامریکا از حمایت از عربستان، شکست خورد. توجیه بایدن این بود که قطعنامه کنگره اهرم نفوذ عربستان علیه حوثی‌ها در مذاکرات جاری را از بین می‌برد و تلاش‌های دیپلماتیک را «پیچیده» می‌سازد. با این حال، این موضع گیری آمریکا به گفته گزارش سازمان ملل متحد، نوعی «همدستی» در یک جنایت پیچیده جنگی توصیف می‌شود.

آنچه برای یک صلح ماندگار لازم است

در حالی که سعودی‌ها و انصارالله ادامه گفتگو‌ها پس از حصول مصالحه اولیه را وعده داده‌اند، می‌توان گفت که برای صلح ماندگار به توقف مداخله‌های خارجی و حمایت‌های خارجی از بازیگران محلی نیاز است که مسلح سازی شورای انتقالی جنوبی توسط امارات و حمایت آمریکا از ائتلاف سعودی را نیز شامل می‌شود. نقشه راه صلح یمن همچنین باید تضمین احیای تمامیت ارضی و پایان یافتن محاصره این کشور را دربرگیرد. خروج نیرو‌های خارجی از درگیری می‌تواند صحنه را برای صلح میان یمنی‌ها فراهم آورد. هرچه که نباشد، گروه‌های یمنی یک مرتبه پیش از آغاز جنگ توسط سعودی‌ها، اماراتی‌ها و آمریکایی‌ها که این کشور را به بدترین بحران بشری در جهان در عصر کنونی تبدیل ساخت، به توافق رسیده بودند. / منبع: ریسپانسیبل استیتکرفت

منبع: دیپلماسی ایرانی

انتهای پیام/ ۱۳۴

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

جنگ یمن در پایان راه خود قرار دارد بیشتر بخوانید »

توهین ترامپ به مهاجران

توهین ترامپ به مهاجران



رئیس جمهور پیشین آمریکا با انتقاد از سیاست‌های مهاجرتی دولت فعلی، مدعی شد که به‌دلیل ورود میلیون‌ها مهاجر که همگی «بیمار روانی، معتاد یا جنایتکار» هستند، آمریکا به زباله‌دان تبدیل شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «دونالد ترامپ» رئیس جمهور سابق آمریکا امروز (سه‌شنبه) با توهین به مهاجران و پناهجویانی که به این کشور می‌آیند، گفت که آنها ایالات متحده را به یک زباله‌دان تبدیل کرده‌اند.

ترامپ که قصد دارد بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ نامزد شود، مدعی شد آمریکا به‌دلیل سیاست مهاجرتی دولت «جو بایدن» رئیس‌جمهور کنونی این کشور، به زباله‌دان و محل تجمع «زندانی‌ها و بیماران روانی» تبدیل شده است.

وی طی بیانیه‌ای توهین‌آمیز در وبگاه رسمی خود نوشت: «در زمان ریاست من، ما امن ترین مرز را در تاریخ ایالات متحده داشتیم. در زمان بایدن، این مرز از بین رفت و میلیون‌ها مهاجر غیرقانونی شروع به ورود به جامعه ما کردند. آنها از بیمارستان‌های روانی و زندان‌ها می‌آیند. ما مثل زباله‌دان شده‌ایم».

این سیاستمدار جمهوری‌خواه که هم‌اکنون با دو پرونده دشوار اتهام کیفری در دادگاه مواجه است، ادعا کرد: «شهرهای ما پر از بی‌خانمان‌ها، معتادان به مواد مخدر و جنایتکاران خشن شده‌اند. بایدن در بین همه رؤسای جمهور تاریخ آمریکا، شدیدترین آسیب را به ایالات متحده وارد کرد».

به نوشته خبرگزاری «اسپوتنیک»، ترامپ با انتقاد از سیاست‌های اقتصادی دولت بایدن، گفت که این واقعیت منجر شده که شهروندان آمریکایی از بدترین تورم در نیم قرن اخیر رنج ببرند، دلار در سراشیبی سقوط قرار بگیرد و قیمت بنزین به بالاترین حد در پنج ماه گذشته برسد.

در ادامه این بیانیه آمده است: «بایدن به طور جدی اقتدار ایالات متحده را در عرصه بین‌المللی به‌زیر کشیده و در عین حال جهان را در آستانه جنگ جهانی سوم قرار داده است».

ترامپ در حالی برای جلب نظر دوباره مردم آمریکا در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴ به هر دستاویزی چنگ می‌اندازد، که یک نظرسنجی جدید نشان داد که ۷۰ درصد از آمریکایی‌ها شامل ۴۴ درصد از جمهوری‌خواهان، نمی‌خواهند رئیس‌جمهور سابق این کشور به قدرت بازگردد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

توهین ترامپ به مهاجران بیشتر بخوانید »

رئیس‌جمهوری چین آمادگی ارتش را برای جنگ واقعی خواستار شد


تنش‌ها در شبه‌جزیره تایوان بعد از دیدار رئیس حکومت این منطقه از آمریکا افزایش یافته و رئیس‌جمهوری چین آمادگی ارتش را برای جنگ واقعی خواستار شد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تلویزیون چین امروز چهارشنبه در گزارشی به نقل از شی جین پینگ رئیس جمهوری این کشور اعلام کرد: ارتش آزادی بخش خلق چین باید آمادگی های خود را برای جنگ واقعی آماده کند.

رئیس جمهوری چین در دیدار با نظامیان این کشور تاکید کرد: نیروهای نظامی باید روی تمریناتی که هدف آن آمادگی برای عملیات رزمی است، تمرکز کنند.

شی جین پینگ، تحقیقات عمیق در حوزه نظامی برای بهره گیری از تاکتیک های جدید رزم و روش های جدید آموزشی را خواستار شد.

وی افزود: ارتش آزادی بخش خلق چین باید توانایی هایش را ارتقا دهد به طوری که بتواند در سریع ترین زمان، کامل ترین پاسخ را به موقعیت های پیچیده بدهد و از تمامیت ارضی، حقوق و منافع چین با قاطعیت دفاع کند.

وی تصریح کرد: ارتش چین باید برای تثبیت آرامش در مناطق مجاور نیز تلاش کند.

چین قصد دارد حریم هوایی شمال تایوان را از ۱۶ تا ۱۸ آوریل (۲۹-۲۷ فروردین) مسدود کند؛ اقدامی که می‌تواند به بروز اختلال در برنامه پروازهای اطراف این منطقه منجر شود.

چنین محدودیتی به دنبال رزمایش چند روزه چین در منطقه خودمختار تایوان اعمال می شود. چین این رزمایش را در واکنش به دیدار اخیر تسای اینگ ون رئیس حکومت تایوان با کوین مک کارتی رئیس مجلس نمایندگان آمریکا در کالیفرنیا که خشم پکن را برانگیخت، اجرا کرد.

پکن روز دوشنبه اعلام کرد که آخرین رزمایش های نظامی این کشور در اطراف تایوان «هشدار جدی به نیروهای جدایی طلب تایوانی و تبانی آنها با نیروهای خارجی» است.

رئیس‌ حکومت تایوان پیشتر این رزمایش‌ها را محکوم کرده و متعهد شده بود در مواجهه با ادامه «توسعه طلبی مستبدانه» با «آمریکا و دیگر کشورهای مشابه» همکاری کند.

چین بارها به مقامات آمریکایی هشدار داده است که با تسای ملاقات نکنند. تسای برای اولین بار از سال ۲۰۱۹ تاکنون به آمریکا سفر کرده است.

این سفر در زمانی انجام شد که روابط ایالات متحده با چین در بدترین سطح خود از زمان عادی سازی روابط واشنگتن با پکن در سال ۱۹۷۹ تاکنون قرار دارد.

تایوان از سال ۱۹۴۹ تاکنون جدا از چین اداره می‌شود اما پکن این جزیره را بخشی از خاک خود می‌داند.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رئیس‌جمهوری چین آمادگی ارتش را برای جنگ واقعی خواستار شد بیشتر بخوانید »