ایرانیان

حیله نظامی یک ایرانی در سوریه رو شد!

حیله نظامی یک ایرانی در سوریه رو شد!


گروه جهاد و مقاومت مشرق – وقتی شور دفاع از حرم به سر جوانِ گفتگوی ما می‌افتد، همه راه‌ها را می‌رود تا می‌رسد به مسیری که از لبنان می‌گذرد. سختی‌های غربت و تنهایی را به جان می‌خرد و ناگهان خودش را در وسط کارزار سوریه پیدا می‌کند. «م.ب» با نام جهادی «حبیب عطوی» حدود دو ساعت در دفتر مشرق، روبرویمان نشست و به سئوالات ریز و درشت ما پاسخ داد. 

نام حقیقی و عکس‌هایش را به درخواست خودش مخفی کردیم تا اگر باز هم نیاز شد که جانش را کف دستش بگیرد و در جبهه مقاومت اسلامی، برزمد، مانعی بر سر راهش ایجاد نشود. آنچه در ادامه می‌خوانید، دومین قسمت از گفتگوی صریح ما را بخوانید و منتظر قسمت‌های بعدی باشید…

عطوی: چون من می دانستم اگر بیایم ایران، دیگر نمی‌گذارند برگردم. به من گفتند بیا و ما هماهنگ کردیم که بیایی. به آشنایمان که آنجا بود گفتم که اینطور است و اگر من بروم دیگر نمی توانم بیایم؛ به همین خاطر رفتم لبنان و با دوست‌هایم آنجا بودم تا کاملا مداوا شوم. روزهای باصفایی بود…

فقط اگر می‌شود اسم من را ذکر نکنید!

**: عکست را که می خواهیم بگذاریم…

عطوی: لطفا طوری بگذارید که قابل شناسایی نباشد. چون دوست ندارم. کتابم را هم که دارم می نویسم می خواهم با اسم مستعار چاپ کنم.

**: مگر اسم مستعار جهادی ندارید؟ همان که همه از آن استفاده می کردند… عکست را هم می‌توانیم تار کنیم.

عطوی: چون جدیداً سختگیری‌های بیشتری هست. قبلا گیر نمی‌دادند.

**: تو که در ساختار خاصی نمی‌گنجی…

عطوی: چرا، با حزب‌الله رفتیم… چون ما داشتیم دوستانی که در عراق، به عشق دفاع از حرم به سوریه می‌رفتند،  برای کار خاصی نمی‌رفتند، برخی سخت‌گیری می‌کردند که چرا با عراقی‌ها رفتید؟!

**: جزو اولین گروه‌هایی بودند که رفتند…

عطوی: بله، ایراد می‌گیرند. دلایل خاص خودشان را هم دارند. تا چند ماه پیش گیر نمی دادند ولی الان من سر همین قضیه کتاب پرس و جویی کردم و گفتند مواظب باش که هر چیزی را ننویسی. به خاطر همین می گویم که طوری نشود که فردا نتوانم کتاب خاطراتم را هم چاپ کنم.

**: اسم جهادی شما چیست؟

عطوی: حبیب عطوی. «عطوی» نام یک طایفه‌ در لبنان ‌است. اسم جهادی «شهید جواد مغنیه» هم جواد عطوی بود.

**: شما از نام شهید مغنیه این نام را برداشتید؟

عطوی: خیلی اتفاق پیش می‌آمد که ایشان را می‌دیدم، اوایل که ایشان می آمد و صحبت می کرد، نمی شناختمشان.

شهید عماد سال ۲۰۰۸ شهید شد. از پسرشان هم یک شناختی داشتم اما در این حد نمی شناختم که فرزند فرمانده بزرگ حزب الله است. می دانستم «جواد مغنیه» است و خیلی بهش احترام می کنند، ولی در این حد شناخت نداشتم. دیگر آنجا گفتند نام ایشان جواد عطوی است. من از «عطوی» خوشم آمد. گفتم معنای «عطوی» چیست؟ گفتند عطوی یک طایفه بزرگ و قوم و قبیله‌ای است در لبنان، که حالا در اسم‌های مستعار و جهادی، بعضی‌ها فامیلی‌شان را می‌گذارند عطوی.

**: من تا به حال فکر می کردم آن رابطی که شما را به لبنان متصل کرد، اتفاقا از طریق پدرتان این کار را انجام داده یا جزو اقوام نزدیک شماست. اما شما الان می‌گویی: «من اصرار داشتم برنگردم به ایران به خاطر اینکه اگر پدر و مادرم می فهمیدند، دیگر نمی گذاشتند!» چه شد که توانستی اعزام اول بیایی؟ پدر و مادرت مطلع بودند یا نبودند؟

 عطوی: مادرم مطلع نبود اما پدرم مطلع بود و با هماهنگی پدرم رفتم. پدرم خیلی آدم مشتی‌واری است و گفت مواظب خودت باش! اگر زخمی یا شهید آمدی دیگر بچه من نیستی؛ برو و سالم برگرد؛ نیازت دارم. اگر قطع‌نخاع بشوی نمی‌توانم از تو پرستاری کنم. سن و سالت هم بالاست… و این حرف‌ها.

 به مادرم نگفت که من دارم می‌روم، ولی بعد از رفتنم به ایشان هم گفته بود. بعد دیگر عادت کردند به رفت و آمد من. زخمی شدنم را تا همین پارسال به آنها نگفته بودم و پنهان کرده بودم! آن چند ماهی که آنجا بودم، به من می‌گفتند چرا نمی‌آیی؟ ما می شنویم رزمنده‌ها می روند و سر چهل و پنج روز یا پنجاه روز می آیند، تو چرا نمی آیی؟ می‌گفتم ما اینجا کار داریم؛ مجردیم و سنمان پایین است، اینجا کار داریم، آنها که می آیند، متأهل هستند. واقعا هم همین بود و مجردها بیشتر می ماندند. خلاصه با این مسائل توانستیم حلش کنیم. اما اگر می آمدم مطمئن بودم دیگر پدرم راضی نمی شود برگردم. چون دست خودم نبود؛ فردی که من را اعزام می کرد و رابط ما بود، فقط از پدرم حرف‌شنوی داشت!

حیله نظامی یک ایرانی در سوریه لو رفت!

**: یعنی در این مدتی که آنجا بودی اصلا مرخصی نیامدی؟

عطوی: در مدت زخمی بودنم نیامدم. مجبور بودم سالِم برگردم و حداقل طوری برگردم که اینها متوجه نشوند که من زخمی شده‌ام که بگویند زخمی شدی و نمی گذاریم دیگر بروی.

**: حالا برای برگشت دوباره حاج خانم جلوگیری نمی کرد؟

عطوی: نه، چند باری پرسید و گفت می ترسم و اینها… گفتم من پشت جبهه هستم و ربطی به جلو ندارم. ما فقط آنجا برایشان بار و وسائل جابجا می‌کنیم. می گفت چقدر با خط مقدم و درگیری‌ها فاصله دارید؟ می گفتم خیلی فاصله داریم. چون پدرم هم در جنگ تحمیلی بود، متوجه این فاصله می‌شد. گفتم بچه‌ها را که جلوی جبهه و جلوی تیر و تفنگ که نمی برند. آنجا بزرگ بزرگ‌ها دارند می جنگند؛ آنها که پاسدار سپاه هستند می‌جنگند.

این تا حدودی خیالشان را راحت کرد و من هم سعی می کردم یک طورهایی جیم بزنم. تابلو نمی‌آمدم و بروم. یک بار یادم است آمدم گفتم قرار است سه ماه دیگر اعزام شویم، در حالی که قرار بود دو هفته دیگر با پرواز بعدی بروم. در این فاصله یکی از اقواممان قرار بود عروسی کند، گفتند برای این مراسم بمان. گفتم ما سه ماه دیگر قرار است برویم، ایرادی ندارد، حالا می مانم، اما من سر دو هفته به بهانه اینکه با دوستانم می‌روم تفریح، پیچاندم و رفتم به سوریه.

**: این پروازِ مستقیم از تهران به کجا بود؟

عطوی: بیروت. یعنی باید یک تهران بیروت می رفتم. از بیروت هم می‌رفت و سوریه پیاده می شدم. با بچه‌های حزب الله که آشنا بودند هماهنگ می شدیم و می‌آمدند دنبالم. از آنجا به بعد دیگر آنها می دانستند که کجا تحویلم بدهند. از آنجا به بعد در اختیار آن‌ها بودم.

**: هیچ وقت از ایران مستقیم نرفتید سوریه؟

عطوی: نه، مستقیم نمی‌شد به سوریه بروم.

**: اگر خدا می خواست و شهید می شدی، شهید ایران می شدی یا شهید لبنان؟

عطوی: می‌شدم مثل شهید سیدعلی زنجانی. سید، آخوندی بود که پیارسال شهید شد، اصالتش ایرانی و زنجانی بود ولی برای حزب الله می جنگیدند و شهیدِ حزب الله محسوب شد.

ایشان در لبنان زندگی می کردند، خانمشان هم لبنانی بود، مادرخانمشان هم لبنانی بود؛ آنجایی حساب می شدند. نمی‌دانم من را چطور حساب می کردند، ولی در هر صورت پیکرم اگر سالم می ماند، برمی گشت به ایران.

**: در صورت جانبازی یا شهادت حزب الله لبنان به شما خدمات معمول مثل بقیه گروه‌هایش را می‌داد؟

عطوی: این را نمی دانم. اصلا نپرسیدم که چه خدماتی به من می دادند یا نمی دادند. سنم اینقدر پایین بود که شاید این چیزها را اصلا آن وقت‌ها متوجه نمی شدم. جوّ دفاع از حرم آن موقع هم خیلی داشت پر رنگ می شد، و بین بچه‌های ما خیلی مهم شده بود.

**: یعنی تمرکز اصلی‌ات روی دفاع از حرم بود؟

عطوی: من تا آن موقع ذهنیتم از حرم فقط آن گنبد و آن حیاط بود. چون قبلا هم یک بار در بچگی به سوریه رفته بودم و سنم پایین‌تر بود. چیزی که از حرم در ذهن من بود همان گنبد و چهارگوشه حرم بود. من خودم را زیر یکی از ستون‌های آن چهارگوشه تصور می کردم. دفاع از حرم را اینطور تصور می کردم. وقتی رفتیم دیدیم اصلا ما در حرم نیستیم، چند مدت یک بار اتفاق می افتد وقت کنیم و برویم به حرم حضرت رقیه یا حرم حضرت زینب سلام الله علیها.

حیله نظامی یک ایرانی در سوریه لو رفت!

**: تو به خاطر وضعیت کاری که داشتی و بین یگان‌های مختلف در رفت و آمد بودی شاید بهتر از بقیه بتوانی جواب بدهی که در دفاع از حرم کدام یک از این کشورها و نیروهایی که بودند فعال‌تر بودند؟ کدامشان متمرکزتر بودند، شجاع‌تر بودند. تو خودت اگر قرار بود یک گروه را انتخاب کنی، به چه گروهی می‌رفتی؟

عطوی: واقعیتش را بخواهید همه هر چه در توانشان بود و هر چه داشتند می گذاشتند و دریغ نمی‌کردند. ولی یک مواقعی از پایین به بالا می شدند، من شخصا هوش بچه‌های حزب الله لبنان را خیلی دوست داشتم. هوش رزمی، هوش تکنیکی و هوش تاکتیکی‌شان در جنگ خیلی فوق‌العاده است.

دلیلش این است که اینها همیشه یک طورهایی اسلحه به دست هستند، مثل ما ایرانی‌ها نیستند که شاید سال به سال اسلحه نبینیم. شاید اگر در ایران (خدا نکرده) یک جنگ داخلی اتفاق بیفتد می توانم بگویم در عرض یک روز در یک شهر، شاید ۳۰۰ یا۴۰۰ کشته بدهیم، ولی در لبنان اگر در یک شهر یا روستایی، درگیریشود،‌تعداد کشته‌ها خیلی کم است. مثل همین اتفاق اخیر در خلّه‌ی بیروت که فقط ۶ نفر کشته شدند، به خاطر اینکه هر دو طرف، جنگ شهری را بلدند و هوش بالایی دارند.

**: هم می توانند خوب سنگر و حفاظ بگیرند و هم می توانند خوب شلیک کنند…

عطوی: هر دو طرف کار را بلد هستند. ولی ایرانی‌ها اینطور نیستند. افغان‌ها هم آنها که سنشان پایین است و در ایران هستند معمولا همین طورند، پاکستانی‌ها هم همین طور و سوری‌ها هم همین طور؛ عراقی‌ها هم نسبتاً بهتر هستند، چون عشیره‌ای هستند و همیشه اسلحه دارند. هوش رزمی حزب الله واقعا ستودنی است، شاید هوش رزمی‌شان از برخی نیروهای ما هم خیلی بهتر است.

**: برای این هوش رزمی، مثالی هم داری؟

عطوی: یک موضوعی بود، تاریخش دقیق یادم نیست. شاید در بحث درود اَرصال بود که اواخر جنگ، جبهة النصره از داخل لبنان عقب‌نشینی نمی کرد، (اگر اشتباه نکنم آن موقع بود) توی بیسیم این را می شنیدم که بچه‌های حزب الله از یک پایگاهی در نزدیک‌های مرز خودشان که دستشان بود عقب‌نشینی تاکتیکی کردند و النصره آمد و آن پایگاه را گرفت. حالا قبل از اینکه آنها پایگاه را تخلیه کنند، خیلی زیبا وسائلی را چیده بودند که جلوه خیلی خوبی داشت. موز و سیب را چیده بودند روی میز، طوری که طرف فکر می‌کردی اینها فرار کرده‌اند؛ در حالی که پایگاه همه‌اش مین‌گذاری و بمب‌گذاری شده بود. وقتی اکثریت نیروهای النصره آمدند موز بخورند، پایگاه رفت روی هوا! به راحتی و با یک دکمه. اگر اشتباه نکنم آنجا بالای سیصد نفر تلفات دادند.

**: اینطور نبود که تله‌گذاری شده باشد؟

عطوی: اتفاقا تله‌گذاری شده بود.

**: اگر تله‌گذاری بشود اینطور که به ذهنم می رسد با اولین انفجار، همه هوشیار می شوند.

عطوی: نه؛ فکر کنم این ساختمانی بود حوالی ابوسعید. بعدها بچه‌ها خوشحالی می کردند و برای هم تعریف می‌کردند. آنجا بود که پایگاه را مین‌گذاری کرده بودند، سیب و موزها را روی میزها چیده بودند. جبهه‌النصره‌ای‌ها آمدند به دید اینکه نیروهای اینجا را به اسارت بگیرند. وقتی آمدند دیدند اینها فرار کرده‌اند و دیدند سیب و موز روی میز هست، پس بیاییم بخوریم. خیلی راحت آمدند نشستند. چیزی که در ذهنم است این که حدود سیصد تلفات از النصره گرفتند که دیگر النصره خیلی عقب آمد. دید آنجا تله‌گذاری شده، ترسید و خیلی عقب آمد.

نیروهای حزب الله هوش تاکتیکی خیلی بالایی دارند. بچه‌های فاطمیون هم خیلی مقاوم هستند، خیلی عقب نمی‌نشینند. من به چشم دیدم که به راحتی عقب نمی‌نشینند، اینکه تا دشمن یک تک زدند، ما بکشیم عقب، ندارند؛ مقاومت می‌کنند تا لحظه‌ای که ببینند تلفات زیادی دارند می دهند، می کشند عقب. این سخت‌کوشی بچه‌های افغانستانی خیلی خوب است.

**: در برخی روایت‌ها یک چیزی هم ما شنیده‌ایم ، که  بچه‌های لبنان یک مقدار فضای راحت‌گیرانه دارند. در فضای رزمی‌شان هم همه چیز باید فراهم باشد…

عطوی: همینطور است. مثلا قلیان و سیگار باید باشد. اینها نباشد به شدت عصبی می شود. چون من بیشتر با آنها و در سنگرشان بودم ‌این را می دانم. مثلا یکی که رفیق خودم بود یک‌باره وسط جنگ در بیابان دیرالزور خرگوش گرفته بود و داشت با آن بازی می کرد! همه هم دورش جمع شده بودند. گفتم داریم می جنگیم! گفت حالا بیا با این بازی کنیم، دشمن‌ها فرار نمی کنند؛ آنها را می زنیم!

این یک بحث تاریخی است. چون لبنان مستعمره فرانسه بوده، شکل زندگی لبنانی‌ها شکل زندگی فرانسوی هاست. فرانسوی‌ها می گویند اگر هزار تومان داری آن را با لذت خرج کن؛ زندگی‌ات را بکن؛ حال کن؛ دیدشان به زندگی اینگونه است. لبنانی‌ها هم اینطور هستند. می گویند کاری که می خواهیم بکنیم باید با لذت انجام بدهیم، حالا ما در سنگر هستیم، باید قلیان باشد، باید آن چیزی که می‌خواهیم باشد، سیگارمان باید باشد.

از جنبه منفی هم لبنانی‌ها یک مقدار تجملاتی هستند؛ چون اروپایی زندگی می کنند. چه شیعه‌ها و چه مذاهب دیگر آن، همه اینطوری هستند. خاص یک مذهب و یک طایفه و یک دین نیست. شاید جلوی درِ خانه‌شان دو تا ماشین پارک شده باشد، ولی صاحب خانه شاید حتی غذایی برای شام نداشته باشد! مثلا در عروسی‌هایشان فلان قدر خرج می‌کنند ولی شاید بعد از عروسی به زحمت زیادی بیفتند.

حیله نظامی یک ایرانی در سوریه لو رفت!

**: در صحنه نبرد هم دقیقا همین طور است؟

عطوی: بالاخره این رفتارها بروز می دهد دیگر. مثلا می‌گویند هنر نزد ایرانیان است و بس. جاهایی یک ایرانی از هیچی گاهی یک چیزی درست می کند که طرف مقابل مات و مبهوت می‌شود. اگر اشتباه نکنم در «خان‌شیخون» بود که بچه‌های حزب الله یک تک زدند و آنجا را گرفتند؛ بعد یک طورهایی تثبیت کرده، نکرده، منطقه را دادند به بچه‌های ایران. شب، بچه های حزب الله آنجا گرفتند. فردا شب دوباره آنها تک زدند به ما و آمدند اینجا را بگیرند. یکی از بچه‌های ما یک حقه‌ای زد که اینها اصلا دیگر جلو نیامدند و وارد «خان‌شیخون» نشدند. حقه‌اش اینطور بود دو طرف روستا یک دوشکا بسته بود. این دوشکاها را طوری می زد که آتش دوشکاها از کنار هم رد می شد و پیاده نظام اینها فقط باید سینه‌خیز می‌آمدند طرف روستا. برای این هم دو نفر گذاشته بود جلوی روستا. کلا با چهار نفر یک لشکر آنها را متوقف کرده بود. چون در شب واقعا نمی‌شود تک‌تیر زد. با چهار نفر یک روستا را نگه داشت و دیگر صبح، آنحا تثبیت کامل شد و به جایی رسیدیم که نتوانستند بیایند.

دو طرف روستا یک حالت نیم‌دایره و گِرد مانند داشت. دو طرف را دوشکا گذاشته بود. ورودی روستا از وسط بود و بقیه‌اش راهی نداشت که مثلا آنها با انتحاری بیایند. راه ماشین‌رو هم نداشت. مجبور بودند پیاده بیایند. دو طرف مسیر را با یک حالت خیلی تر و تمیز دوشکا گذاشته بود. سر این قضیه خیلی هوش به خرج داده بود. وسط این راه ورودی روستا دو نفر را گذاشته بود که اگر کسی سینه‌خیز می‌آمد او را می زدند. یعنی اگر کسی از دوشکا رد می شد، اینها با سلاح انفرادی،‌ او را می زدند. دشمنان یک مقدار جلو آمدند و دیدند نمی شود بیایند؛ کنسلش کردند. چون بعد از نماز صبح بود، داشتند به ما پاتک می زدند که نگرفت!

*میثم رشیدی مهرآبادی

ادامه دارد…

بیگلری

دو طرف روستا یک حالت نیم‌دایره داشت. دو طرف را دوشکا گذاشته بود. ورودی روستا از وسط بود و بقیه‌اش راهی نداشت که مثلا آنها با انتحاری بیایند. راه ماشین‌رو هم نداشت. مجبور بودند پیاده بیایند.



منبع خبر

حیله نظامی یک ایرانی در سوریه رو شد! بیشتر بخوانید »

امنیت‌کشتیرانی در خلیج‌فارس یک‌ضرورت برای ایران است

امنیت‌کشتیرانی در خلیج‌فارس یک‌ضرورت برای ایران است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بهرام قاسمی با انتشار پیامی در حساب کاربری سفارت ایران در فرانسه در توییتر نوشت: صلح و ثبات، آزادی کشتیرانی و تامین امنیت آبراه‌های راهبردی در خلیج فارس و دریای عمان حتی دیگر نقاط جهان یک اصل و ضرورت غیرقابل انکار برای ایران محسوب می‌شود.
سفیر جمهوری اسلامی ایران در فرانسه در این پیام افزود: ایران به عنوان کشوری که بیشترین ساحل را با خلیج فارس و دریای عمان دارد و به عنوان تنها کشور با سابقه تمدنی چندهزار ساله همواره در طول تاریخ حیات خود در جهت تحکیم صلح و ثبات منطقه و صیانت از امنیت خلیج فارس و آزادی کشتیرانی تلاشی وافر داشته است.

وی افزود: صلح و ثبات و آزادی کشتیرانی و تامین امنیت آبراه‌های راهبردی در خلیج فارس و دریای عمان و حتی در دیگر نقاط جهان یک اصل و ضرورت غیرقابل انکار برای ایران محسوب می‌شود.

سفیر جمهوری اسلامی ایران در فرانسه یادآور شد: افراط گرایان اشغالگر و هم پیمانان آنان در آن سو و این سوی جهان با نگرانی و خشم از امکان استمرار و پیشرفت روند دیپلماتیک و مذاکرات و رویکردهای جدید در دولت آمریکا و تاکید بر حل و فصل موضوعات پیش‌رو از کانال‌های سیاسی، با تمام توان و در جهت تخریب این روند گام برمی دارند و در این مسیر شیطانی خود، از هر نیرنگ و حیلتی به منظور فراهم آوردن یک فضای غیرسازنده و مخرب و تلاش برای جنگ افروزی بهره می‌گیرند.

قاسمی اضافه کرد: تکیه بر اتهامات واهی و بی اساس و سناریوهای خودساخته عناصر ثالث نوعی مین گذاری در مسیر عقلانیت و اخلال در روندهای دیپلماتیک و رفتاری نابخردانه است. ماجراجویی‌های اخیر آنان در حادثه کشتی «مرسر استریت» نه نخستین توطئه و نه آخرین اقدام ایران ستیزانه آنان خواهد بود. ایران هوشیارتر از هر روز از اینگونه دام‌های چندمنظوره جنگ طلبانه عبور خواهد کرد.

وی تاکید کرد: ایران با شدت تمام از هرگونه اقدام و توطئه در ایجاد نابسامانی و ثبات زدائی که امنیت و آزادی کشتیرانی و حمل و نقل را در این منطقه حساس از جهان هدف قرار دهد، ابراز انزجار نموده و آنان را محکوم می‌نماید. ایران کماکان با خردورزی و هشیاری راهبردی خاص ایرانیان، آتش افروزان اشغالگر را بیش از گذشته بخصوص در این برهه زمانی بسیار حساس، رسوا و پشیمان خواهد نمود.





منبع خبر

امنیت‌کشتیرانی در خلیج‌فارس یک‌ضرورت برای ایران است بیشتر بخوانید »

ظریف: کارشکنی در برجام را اوباما آغاز کرد، بایدن ادامه داد

ظریف: کارشکنی در برجام را اوباما آغاز کرد، بایدن ادامه داد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، روزنامه کیهان در ستون اخبار ویژه خود نوشت: رجانیوز نوشت: نامه چند روز قبل محمدجواد ظریف به دبیرکل سازمان ملل، حرف‌های مهمی برای گفتن دارد. حرف‌هایی که اگر منتقدان دولت می‌زدند متهم به بلد نبودن زبان دنیا می‌شدند. ظریف در این نامه نشان داده که بدعهدی و عدم اجرای برجام نه با قدرت گرفتن دونالد ترامپ شروع شد و نه با رفتن وی از کاخ ریاست جمهوری پایان یافت. او در کتابی که نام «شش سال بدعهدی غرب در اجرای برجام» را برای آن گذاشته، آمریکا و سه کشور اروپایی را از ابتدای امضای برجام تاکنون (یعنی از زمان اوباما) به عنوان ناقضان اصلی توافق معرفی می‌کند؛ او جرم ترامپ را خصمانه‌تر شدن این دشمنی می‌داند و معتقد است جو بایدن هم سیاست‌های ترامپ علیه ایران را ادامه داده و آن را به عنوان اهرم فشار نگه داشته است. کتاب ظریف، رد برخی ادعاهای روحانی در منحصر کردن مشکل برجام به ترامپ است.

ظریف در این کتاب، به نامه‌های متعدد و اعتراضی خود در خطاب به مسئول هماهنگی کمیسیون برجام در خصوص نقض برجام اشاره کرده، نامه‌هایی که از زمان دولت اوباما شروع شد: « نامه ها کاملا گویا و تاریخچه‌ای از مسائل اجرای برجام که بسیار پیش از ورود ترامپ به کاخ سفید در بهمن ماه ۱۳۹۵ آغاز شده بود، می‌باشد.»

اما این نامه‌ها هیچ‌گاه پاسخ داده نشد: «هیچ گاه هیچ یک از نامه های من به هماهنگ کننده برجام – که همگی به همه اعضای برجام نیز تحویل شد – از سوی هیچ یک از اعضای برجام رد نشد. این ممکن است نتیجه عوامل متعددی باشد. نخست آنکه آنها هیچ حرف منطقی و حقوقی در پاسخ در آن زمان نداشتند – چرا که نامه‌ها صرفا بازگو کننده واقعیات بدیهی در زمان نگارش بودند. اما بی پاسخ ماندن نامه‌های من ممکن است دلیل نگران‌کننده‌تری نیز داشته باشد و آن این که آمریکا و سه کشور اروپایی هیچگاه ضرورتی برای ورود به گفتگوی حقوقی و مبتنی بر واقعیات نمی‌دیدند و باور داشتند که تنها با تکیه بر توان سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی می‌توانند در شرایط حساس اوضاع را به نفع خود بچرخانند.»

ظریف همچنین به منش تحقیرآمیز قدرت‌های غربی در مقابل ایران نیز اشاره می‌کند و عدم پاسخگویی آنها به ایران را به این دلیل می‌داند که غربی‌ها تعامل برابر با ایران را کسر شأن خود می‌دانند: «نتیجه‌گیری نگران‌کننده دیگری که در طول تجربه طولانی ام در دیپلماسی بدست آورده ام این است که قدرت های غربی ورود به تعامل برابر را کسر شأن خود می دانند – مگر آن که آن را همچون دوران مذاکرات برجام از سال ۱۳۹۲ تا سال ۱۳۹۴ غیرقابل اجتناب بیابند. آنها عادت کرده‌اند که با مای غیرغربی همواره به عنوان موضوع، مشتری و تأمین‌کننده منابع و نه هیچ‌گاه به عنوان شریک رفتار کنند.»

نامه وزیر امور خارجه به دبیرکل سازمان ملل به مناسبت ششمین سالگرد برجام آمده و به دلیل اصلی شکست برجام می‌پردازد: «این توافق به سبب سوءنیت و عدم صداقت از سوی ایالات متحده و بی میلی و بی‌کفایتی از سوی اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی نتوانست برای ایران مزایای لغو تحریم‌ها را فراهم کند… ایالات متحده و سه کشور اروپایی در مورد زیاده خواهی‌های خود شفاف بوده و بارها سوء نیت خود را برای وادار کردن ایران به مذاکره مجدد درباره آن مفاد از طریق فشار اقتصادی و باج خواهی اعلام کرده اند. چنین مقاصدی – که به خودی خود نقض فاحش بندهای ۲۸ و ۲۹ برجام است – به صورت خصوصی – و حتی عمومی – پس از «روز اجرایی شدن برجام» بیان شده اند، و توسط رئیس‌جمهور پیشین آمریکا ترامپ – و متأسفانه سه کشور اروپایی از سال ۲۰۱۷ تکرار شده‌اند. دولت بایدن – دوباره با کمک و هم دستی- سه کشور اروپایی از زمان آغاز به کار خود در ژانویه ۲۰۲۱، تروریسم اقتصادی ترامپ علیه ایرانیان را به عنوان «اهرم فشار» خیالی برای دستیابی به همان اهداف ادامه داده است.»

 نقض اساسی و مداوم برجام که تریبون‌های دولتی مدام آن را به دلیل قدرت گرفتن ترامپ معرفی می‌کنند در نامه‌ ظریف به نوع دیگری نمایش داده شده است. در این نامه آمده است: «بی‌اعتنایی آشکار ایالات متحده به تعهدات خود در مورد برجام با اجرای حداقلی و بی رمق برجام در دولت اوباما آغاز شد، و با خصومت آشکار و کارزار نابودی برجام در اولین سال دولت ترامپ ادامه یافت…. و دولت بایدن با تداوم جنایت علیه بشریت ترامپ تلاش کرد از آنها به عنوان«اهرم فشار» برای اهداف غیرقانونی خود خارج از دامنه برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ استفاده کند.»

کتاب منتشر شده توسط ظریف و جمع‌آوری اسناد و نامه‌های اعتراضی وی درخصوص نقض‌ برجام و بی‌اعتمادی به آمریکا می‌تواند به عنوان سندی دیگر از شکست رویکرد اعتماد به آمریکا و … در تاریخ ماندگار شود.



منبع خبر

ظریف: کارشکنی در برجام را اوباما آغاز کرد، بایدن ادامه داد بیشتر بخوانید »

روزی که خاوری شهید شد + عکس

چرا باید درباره مدافعان حرم بنویسیم؟



مدافعان حرم - مدافع حرم

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، آنچه در ادامه می‌خوانید، یادداشتی از سرکار خانم اعظم محمدپور، نویسنده جبهه مقاومت است که به دست مشرق رسیده:

در جهانی زندگی می‌کنیم که عدالت به معنای واقعی در آن وجود ندارد. در دنیای اطراف ما قدرت، حرف اول را می‌زند. اگر مردم کشوری قدرت نداشته باشند، ماهیت فکری و فرهنگی آن ملت و تمامیت ارضی سرزمینشان توسط کشورهای قدرتمند تصرف می‌شود.

 نمونه آن هم در دنیا زیاد است. کافی است تاریخ کشورهای آفریقایی را مطالعه کنیم. یا سری به کشورهای منطقه مثل مصر، سوریه، عراق و لیبی بزنیم تا متوجه شویم استعمار پیشرفت امروزش را مدیون استضعاف کشورهای ضعیف و چاپیدن ثروت‌های آن‌هاست؛

اما در این میان با عبور از تاریخ حکومت‌های ضعیف  شاهنشاهی، ایرانِ چهل سال اخیر، به اعتراف دوست و دشمن قصه‌ی کم‌غصه‌تری دارد. پس از انقلاب و پیشرفت ایران توانست کشورهای استعمارگر را با خطر جدی مواجه کند برای همین در این چهل سال  بارها، ترور نخبگان و  تحریم‌های اقتصادی و تحمیل جنگی هشت‌ساله  سعی کردند این مدل حکومتی را در هم بشکنند اما موفق نشدند. خب باید پرسید راز  موفقیت ایران میدان مذاکره بود یا میدان مبارزه؟!

تاریخ میدان مذاکرات نشان می‌دهد که استعمارگران همواره دنبال امتیاز گیری یک‌طرفه  بوده و هستند و هرگز با گفت گو حاضر به امتیازدهی به کشور ما نشده‌اند و تنها زمانی حاضر به امتیازدهی شده‌اند، که در میدان مبارزه به زانو درآمده‌اند. ایران اسلامی آرامش و آسایش امروزش  را مدیون مبارزه است و ملت ما قدردان خون شهدا.

با توجه به اینکه همه مردم ایران از نعمت آرامش و امنیت برخوردارند پس باید اعتراف کرد که حفظ و ترویج فرهنگ شهادت تکلیفی است که بر دوش همه‌ی ایرانیان فارغ از نژاد و قومیت و دین و مذهب.

بعد از پایان هشت سال دفاع مقدس، برای حفظ و نشر فرهنگ ایثار و شهادت آثار متعددی تولید و منتشر شد. نسل جوانی که دوران از دفاع مقدس را ندیده بود  با مطالعه آثار تولیدشده توانست تا حدودی با مجاهدت‌های شهدا و رزمندگان آن دوران  آشنا شود. شاید اگر این آثار تصویری و مکتوب نبود اثری از فرهنگ هشت‌ساله برای نسل بعد به یادگار نمی‌ماند.

درست در زمانی که دهکده‌ی جهانی به مکتب، تمدن و پیشرفت پوشالی خود تحت عنوان «پست‌مدرنیسم» و «لیبرال دموکراسی» می‌بالید. استعمارگران از محصول این تمدن رونمایی کردند. محصول این مکتب، لشکر خون‌خواری به نام «داعش» بود. داعشی نماد مکتب اومانیسم است که معتقد بود باید برای زنده ماندن خودت دیگران را بکشی، سر ببری وحشت ایجاد کنی!

این لشکر رعب و هراس شهر به شهر در سوریه و عراق پیشروی می‌کرد. و هیچ‌کس جلودارش نبود. هیچ خانه‌ای امن نبود نه حرم اصحاب پیامبر و نه مسجد یا حتی کلیسا. داعش، حرم‌های اهل‌بیت علیهم‌السلام  در عراق و سوریه را هم تهدید به تخریب کرد. خبر به گوش جوانان مسلمان ایرانی و عراقی و افغانی و پاکستانی و لبنانی و… رسید، چند تیپ و لشگر تشکیل شد و با مقاومت این مجاهدان، ماشین تا دندان مسلح داعش متوقف شد.

 مدافعان حرم نماد انسان کامل در مکتب اسلام هستند که با ایستادن در مقابل ظلم داعش،  منطقه‌ی خاورمیانه را از  وجود پلید داعش پاک کردند. در واقع شهدای مدافع حرم که تحت تربیت ولایت‌فقیه بودند یک مدل جدید از انسان به دنیا معرفی کردند که حاضر بودند برای آسایش و آرامش بقیه مردم جان خود را که ارزشمندترین ثروت بود فدا کنند؛ برعکس داعش و تمدن غرب که برای راحتی خود آدم‌ها را می‌کشد.

 بعد از شروع قضیه داعش و شکل‌گیری جبهه مقاومت با بازگشت اولین شهید مدافع حرم به خوزستان طبق تکلیف و وظیفه‌ای که بر دوش خودمان احساس می‌کردیم کار ثبت و ضبط خاطرات شهدای مدافع حرم را شروع کردیم و برای بعضی از شهدا ویژه‌نامه‌ی شهادت تولید کردیم و در مراسم  چهلم هر شهید توزیع می‌کردیم. تا اینکه از طریق حوزه هنری با انتشارات خط مقدم آشنا شدم. «راز قلعه حمود»، اولین کتابی بود که برای این انتشارات کار کردم. این کتاب زندگی طلبه شهید مدافع حرم، سیداصغر فاطمی‌تبار بود. دومین کتابی که این انتشارات افتخار تدوینش را به بنده سپردند، زندگی‌نامه طلبه شهید مدافع حرم، احمد مکیان با عنوان «پسری با تی‌شرت کلاه‌دار» بود.

کار برای مدافعان حرم و ثبت و ضبط خاطرات واقعاً سخت است. گاهی خانواده‌ها و اطرافیان باور ندارند که حرف‌ها و خاطراتشان می‌تواند در جامعه اثرگذار باشد. عموماً می‌گفتند تولید این کتاب‌ها چه فایده دارد؟ چرا وقتتان را برای این‌کار می‌گذارید؟ بعضاً برای بیان خاطرات همکاری لازم انجام نمی‌شد، گاهی خودم و دوستانم برای انجام مصاحبه ساعت‌ها وقت می‌گذاشتیم تا افراد را قانع کنیم که فقط یک ساعت وقت بگذارند و خاطرات شهدا را بیان کنند. گاهی کارمان به توسل می‌کشید تا خانواده‌ای راضی به مصاحبه شوند و گاهی هم  بعضی افراد اصلاً قانع نمی‌شدند و خاطرات زیادی در پستوی ذهن آن‌ها ناگفته باقی ماند.

اگر کسی از نزدیک شهدای مدافع حرم را بشناسد، خوب می‌داند که این شهدای عزیز به‌سختی توانستند خانواده و اطرافیان خودشان را راضی کنند تا اجازه دهند آن‌ها برای شرکت در جهاد مقدس به کشور دیگری بروند. شاید اگر حرم مطهر اهل‌بیت(ع) در عراق و سوریه نبود، این شهدا هرگز موفق به راضی کردن اطرافیانشان نمی‌شدند.

حالا ببینید برای قانع شدن یک ملت چقدر باید وقت و انرژی صرف شود تا آن‌ها هم به اهمیت این موضوع پی ببرند. مردم کشور ما شیعه هستند و حضور حرم مطهر اهل‌بیت(ع) در سوریه و عراق در فهم مسئله ضرورت حضور مدافعان  حرم  بسیار کمک‌کننده بود. اما باز هم عده‌ای این شبهه را وارد می‌کنند که با وجود نیروهای نظامی چرا جوانان بسیجی در این جبهه حضور پیدا کردند؟ اینجاست که تألیف کتب زندگی مدافعان حرم برای رفع این شبهات می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد به شرطی که همه افراد و نهادهای دخیل در این مسئله با ناشران و مؤلفان این کتب همکاری کنند تا دلایل، شواهد و اسناد موجود در این زمینه را با قلم خود به تصویر بکشند. هر کتاب بسته به میزان همکاری افراد برای تألیف، درصدی از این تکلیف زینبی را ادا کرده است، اما هنوز تا رسیدن به هدف اصلی راه زیادی باقی است.

ما از حوادث دفاع از حرم و جهاد در جبهه مقاومت فاصله زمانی زیادی نگرفته‌ایم. از طرفی ابزار الکترونیک و فضای مجازی اصلاً قابل‌مقایسه با دوران دفاع مقدس نیست. لذا قاعدتاً برای اثبات حقانیت مطالب نشر شده نباید مشکلات زیادی داشته باشیم. اما متأسفانه چون بحث تألیف کتاب برای شهدای مدافع حرم خیلی جدی گرفته نمی‌شود و یا بعضاً از طرف خانواده‌ها یا متولیان امر همکاری لازم انجام نمی‌شود برای بیان همان حقایق واضح هم دچار مشکل هستیم. امیدوارم قبل از اینکه آثار جهاد در این جبهه زیر غبار فراموشی پنهان شود، فکری برای ثبت و ضبط این آثار به‌صورت مکتوب هم ‌اندیشیده شود.

احساس می‌کنم‌ هنوز جایگاه شهدای مدافع حرم و ارزش ازخودگذشتگی و شجاعت این شهدا برای جامعه ما جا نیفتاده است. مقام معظم رهبری فرمودند: «شهدای مدافع حرم اجر مضاعف دارند، چون هم مجاهد بودند، هم این جهاد در غربت انجام شد». این تکلیف متولیان فرهنگی کشور است که باید غبار غربت و شبهات را از چهره معصوم و مظلوم این شهدا کنار بزنند. جامعه باید بداند که شهدای مدافع حرم از نظر جایگاه، هدف، ایثار و مجاهدتی که انجام دادند، هیچ تفاوتی با شهدای دفاع مقدس ندارند و شاید مظلوم‌تر هم باشند. هم خودشان مظلوم‌اند و هم خانواده‌هایشان که با انواع نیش و کنایه‌ها و طعنه‌ها از سوی عده قلیلی از افراد جامعه مواجه شدند. بنابراین تکلیف ما نویسندگان نیز به‌عنوان راویان جبهه مقاومت سخت‌تر می‌شود.

شاید با گذشت زمان نگاه جامعه نسبت به ضرورت بحث جهاد و جنگ نیابتی و حضور مجاهدین ما در بیرون از مرزهای جغرافیایی قدری موشکافانه‌تر شود و اینکه پژوهشگران و نویسندگان ما با حضور در مناطق عملیاتی سوریه و عراق  برای تصویرسازی از صحنه‌های این جهاد مقدس موفق‌تر عمل کنند.

 شاید با گذشت زمان، مطالبه‌گری جامعه به‌ویژه جوانان و نسل‌های آینده از نقش مدافعان باعث شود خانواده‌های شهدا برای نشر آثار شهید همکاری بیشتری داشته باشند. همچنین هم‌رزمان و مسئولان امر با آزادی بیشتری بتوانند به تشریح شرایط مجاهدت این شهدا بپردازند و نکته آخر اینکه با گذشت زمان قدری از ملاحظات امنیتی کاسته می‌شود و نقد و بررسی  عملیات‌های برون‌مرزی و مجاهدت‌های ارزشمند مدافعان حرم بدون‌ محدودیت منتشر خواهد شد.

نوجوانان و جوانان امروز شوق عجیبی برای خواندن رمان‌ها و خاطرات شهدای مدافع حرم دارند. این نسل سوم و چهارم انقلاب سال‌ها زندگی شهدای دفاع مقدس را خواندند و آن‌ها را الگوهای دست‌نیافتنی می‌دیدند، اما وقتی عمده شهدای مدافع حرم که از لحاظ سنی  از همین نسل بودند، توانستند مخاطبان زیادی را به خود جلب کنند، طوری که شاید اگر منع قانونی اعزام نیرو در کشور نداشتیم، جبهه سوریه و عراق را جوانان ایرانی پر می‌کردند.

با آن حضور میلیونی ملت شریف ایران در تشییع پیکر فرمانده جهانی مقاومت سردار عزیزمان حاج قاسم سلیمانی و  این همه شوق و اشتیاق نوجوانان و جوانان به راه، هدف  و زندگی شهدای مدافع حرم، متأسفانه در چند سال اخیر و همزمان با مبارزه با داعش، کار تولید کتاب‌های شهدای مدافع حرم تعطیل بود و شاید اگر مجاهدت چند ناشر و نویسندگان  متعهد نبود، همین چند اثر هم تولید نمی‌شد. بازار فروش و حمایت از این کار تولیدی جایگاه اصلی خود را پیدا نکرده است، چون متناسب با نیاز جامعه قدرت تألیف این کتب توسط ناشران وجود ندارد.

امیدوارم روزی برسد که حق مطلب در مورد نقش مؤثر مدافعان حرم در دفاع از حیثیت بشر در معرفی مدل ” انسان کامل ” در ایران و جهان  ادا شود. خیلی سخت نیست درک اینکه زمین مشتاق است تا چکمه‌های مدافع حرم روی سینه‌اش نقش بزند یا چکمه‌ی داعشی‌ها…

* اعظم محمدپور، نویسنده کتاب «پسری با تی‌شرت کلاه‌دار» از انتشارات خط مقدم



منبع خبر

چرا باید درباره مدافعان حرم بنویسیم؟ بیشتر بخوانید »

چرا همکاری‌های راهبردی ایران و چین موجب نگرانی غربی‌ها شده است؟

چرا همکاری‌های راهبردی ایران و چین موجب نگرانی غربی‌ها شده است؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سند جامع راهبردی ۲۵ ساله همکاری‌های ایران و چین امروز در تهران توسط وزرای خارجه دو کشور امضا شد.

در بیانیه‌ای که پس از امضای این سند از سوی وزرای خارجه جمهوری اسلامی ایران و جمهوری خلق چین صادر شد، آمده است: این سند بیش از پیش توسعه مداوم و مشارکت جامع راهبردی ایران و چین را ترویج خواهد کرد و برای دو ملت سعادت خواهد آفرید.

سرآغاز تنظیم این سند به سفر ۶ سال پیش «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین به تهران باز می‌گردد که طی آن دو کشور با صدور بیانیه‌ای سطح روابط دو کشور را به مشارکت جامع راهبردی ارتقاء داده و اعلام کردند آماده مذاکره برای انعقاد سند همکاری‌های بلند مدت هستند.

در این سند راهبردی جامع که شامل همکاری‌های راهبردی، منطقه‌ای و بین‌المللی با موضوعات مختلف سیاسی و اقتصادی است، تمامی ابعاد تجاری، اقتصادی و حمل و نقل میان دو کشور به همراه ساز و کار همکاری بخش‌های خصوصی طرفین دیده شده است.

در بعد اقتصادی این سند بر پایه تولیدات مشترک برای تامین نیاز بازارهای داخلی و خارجی، همکاری‌های دو جانبه در حوزه انرژی، صنعتی، معدنی و زیست محیطی با اولویت همکاری در بخش زیرساختی، ارتباطی، مخابراتی، علمی، آموزشی و حوزه سلامت استوار است.

همکاری در زمینه تسهیل در روابط مالی و بانکی، تعمیق روابط تجاری بخش خصوصی برای تجارت و همکاری رسانه‌ای، دانشگاهی از دیگر محورهای همکاری این سند  است.

در همین حال و با توجه به ابعاد گسترده این اتفاق مهم راهبردی میان ایران و چین که عملا در چارچوب رویکرد نگاه به شرق تعریف می‌شود، طی شش سال گذشته و در بازه‌های زمانی مختلف شاهد عملیات روانی غربی‌ها با محوریت «تحریف واقعیت» به ویژه از سوی جریان‌های معاند در بستر شبکه‌های اجتماعی بوده‌ایم.

جایگاه ویژه ایران در مناسبات منطقه‌ای و بین‌المللی در کنار جایگاه استثنایی چین در نظام بین‌الملل، تدوین و امضای چنین سندی را که نقشه راه همکاری‌های دوجانبه در افق ۲۵ ساله را مشخص کرده به رخدادی مهم و قابل توجه تبدیل نموده است.

سفیر ایران در پکن در خصوص امضای این سند راهبردی با انتشار  توییتی نوشت؛ این سند افق روشنی را برای عملیاتی کردن مشارکت جامع راهبردی ترسیم نموده و علیه کشور ثالثی نیست بلکه تنها بر اساس منافع متقابل تدوین شده است.

کشورهای غربی که تلاش‌های خود برای مهار ایران طی سال‌های گذشته، شکست خورده می‌بینند به همراه جریان‌های معاند ضدانقلاب که مطلوب خود را در هضم شدن ایران در نظم جهانی مورد نظر غربی‌ها دنبال می‌کنند به شدت برای سیاه‌نمایی و تخریب افکار عمومی ایرانیان نسبت به این اتفاق مهم و راهبردی دست به کار شده‌اند.

فراوانی کلیدواژه‌هایی چون «ترکمن‌چای چینی» یا «فروش ایران به چین» و مواردی از این دست در حالی طی روزهای اخیر در رسانه‌های رسمی و غیر رسمی جریان معاند غوغا کرده که در اظهارنظرهای مطرح شده نه تنها هیچ اشاره‌ای به منافع راهبردی امضای این سند نمی‌شود، بلکه دلسوزی عناصری که خود نماد حراج داشته‌های ایران به خارجی‌ها هستند را به موضوعی مضحک مبدل کرده است!

به طور کلی جریان معاند به دنبال تثبیت این گزاره در افکار عمومی مردم ایران است که؛ جمهوری اسلامی چون نمی‌خواهد از مواضع خود در برابر غرب کوتاه بیاید، لذا در دنیا منزوی شده و چون هیچ امکان و توان داخلی برای اداره خود ندارد، چاره‌ای جز فروختن خود به چین ندارد!!

این در حالی است که؛ همان‌قدر که راهبرد «مقاومت فعال» و ایستادگی در برابر زورگویی غربی‌ها در راستای منافع ملی است، مشارکت با کشورها و بلکه قدرت‌های دیگری که نه تنها اراده زورگویی و استعمار ندارند بلکه از موضعی برابر وارد همکاری می‌شوند هم در راستای منافع ملی است.

اتفاقا اگر جایی برای خرده گرفتن باشد، باید به دیرهنگام بودن اتفاقاتی از این دست و بیش از اندازه معطل غربی‌ها شدن خرده گرفت، نه اینکه به دروغ کشور را ناتوان و منزوی و ناگزیر به خودفروشی به چینی‌ها معرفی کرد.

بسیار واضح است که اگر ایران، کشوری ناتوان، حقیر، منزوی و… بود و توان بازیگری موثر در هندسه جدید قدرت در نظام بین‌الملل را نداشت، طبعا دلیلی نیز برای این حجم از عصبانیت غربی‌ها و معاندینی که از آنها مواجب‌ می‌گیرند وجود نداشت.

منبع: تسنیم



منبع خبر

چرا همکاری‌های راهبردی ایران و چین موجب نگرانی غربی‌ها شده است؟ بیشتر بخوانید »