ایران

شماره جدید خط حزب‌الله منتشر شد

شماره جدید خط حزب‌الله منتشر شد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای، در این شماره از نشریه خط حزب‌الله آمده است: از نگاه امام خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای نسبت کارگزاران نظام اسلامی با مردم، نسبت خادم و ولی‌نعمت است. اگر چه در مواردی برخوردهای نامناسبی میان مسئولان و مردم رقم خورده ولی در منطق نظام اسلامی، عدم مراعات مردم ازسوی مسئولان امری مذموم و ناپسند است و تاکنون نیز چنین موارد استثنایی، برخورد یا جبران مافات را از سوی جمهوری اسلامی در پی داشته است.

با محوریت همین موضوع، نشریه‌ خط حزب‌الله چهار اصل بنیادین نظام اسلامی درباره‌ی ارتباط میان مسئولان و مردم را در سخن هفته‌ی این شماره مرور کرده است.

رهبر انقلاب در جلسه‌ی شورای‌عالی هماهنگی اقتصادی که در چهارم آذرماه، در حسینیه‌ امام خمینی برگزار شد، مسئولان را به پیگیری راه حل‌های مشکلات اقتصادی در داخل کشور فراخواندند و از بین دو راه رفع تحریم‌ها یا غلبه بر تحریم‌ها، راه اول را که از طریق مذاکره دنبال می‌شد بی‌اثر دانستند و راه دوم را سخت اما خوش‌عاقبت دانستند.

خط حزب‌الله این بخش از بیانات رهبر انقلاب را در ستون برش دیدار مرور کرده است.

به‌ مناسبت سالروز تشکیل بسیج مستضعفین به فرمان امام راحل(ره)، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در پیامی بسیج را نمایشگاه صفا و اخلاص و بصیرت و مجاهدت دانستند و نسبت به برنامه‌ دشمن مبنی بر نابودی یا بی‌اثر کردن این ثروت بزرگ ملت ایران هشدار دادند: باید کید دشمن را باطل کنید.

دیگر بخش‌های نشریه‌ی خط حزب‌الله به شرح زیر است:

ایجاد حکومت بزرگ اسلامی، توسط بسیجیان جهان اسلام / کلام امام

انقلابی‌ها فراموش نکنند دستاوردهای نظام را / حزب‌الله این است

مهم‌ترین نیاز جوانان چیست؟ / خانواده ایرانی

بانویی که بذر معرفت را در ایران گسترش داد / روایت تاریخی

جوانان دانا و مؤمن می‌توانند مشکلات اقتصادی را حل کنند / دولت جوان انقلابی

طبق رسم هفتگی خط حزب‌الله، شماره‌ این هفته به روح مطهر شهید مدافع حرم، شهید میثم نجفی تقدیم می‌شود.

دریافت «خط حزب‌الله» نسخه‌ی مطالعه



منبع خبر

شماره جدید خط حزب‌الله منتشر شد بیشتر بخوانید »

یگان‌های پدافند هوایی در شمالغرب کشور تقویت شده است

دریا در توفانی‌ترین شرایط برای ملت بزرگ ایران، امن است/افزایش تولید تجهیزات دریایی به مدد توان دانش‌بنیان داخلی



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران به مناسبت روز نیروی دریایی ارتش، پیامی صادر کرد.

متن پیام سرلشکر موسوی به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

این روزها در آستانه روز نیروی دریایی و سالروز عملیات پرافتخار مروارید هستیم و باید از قهرمانان پرافتخاری سخن بگوییم که تکلیف مداری را خوب می‌شناختند و با وجود کمی تعدادشان، به مصاف دشمن رفتند و فتحی ماندگار در دریا آفریدند.

پیروزی در عملیات مروارید و انهدام و اخراج همیشگی نیروی دریایی دشمن از دریا که طی این عملیات و با محوریت قهرمانان جاویدالاثر ناو پیکان و پیشتازی تکاوران دریایی رخ داد، تمام راهبرد دشمن را در هم شکست و اصلی‌ترین اهداف راهبردی ارتش بعث عراق را که خروج از خفگی ژئوپلیتیک بود از دشمن گرفت.

نیروی دریایی ارتش، در هفتم آذر توانست هم قلب تپنده صادرات نفت عراق در سکوهای نفتی البکر و الامیه را از کار بیاندازد و اقتصاد جنگی عراق را مختل کند، هم توانست نیروی دریایی دشمن را منهدم و از دریا اخراج کند. به تبع آن شریان حیاتی تجارت دریایی دشمن را هم قطع کرد و اقتصاد جنگی دشمن را که شکل ممتاز آن فقط در دریا محقق می‌شود از او گرفت.

دلاوران نیروی دریایی راهبردی ارتش در طول جنگ حماسه بزرگ‌تری را هم در دریا ثبت کردند و توانستند بیش از ده هزار کشتی تجاری را زیر بمباران و حملات هوایی مستمر دشمن اسکورت کنند، چنان که هرگز در طول جنگ نه تجارت نفت کشورمان قطع شد و نه کمبود مؤثری از ناحیه تأمین ارزاق حیاتی کشور به چشم آمد. گواه این موفقیت بزرگ، تداوم صادرات نفت از جزیره خارک با وجود هزاران حمله هوایی دشمن در طول جنگ بود. گواه دیگرش رویارویی عزتمندانه با نیروهای فرامنطقه‌ای و نبرد شهادت‌طلبانه مجاهدان جوشن و سهند و سبلان بود.

امروز چهل سال از حماسه ناو پیکان و عملیات مروارید می‌گذرد. نیروی دریایی در این مدت، به اوج بلوغ و بالندگی راهبردی رسیده و در دریا حضوری مؤثر و چشم‌گیر دارد. حضور موفق ناوهای ایرانی از دریای چین تا اقیانوس اطلس، از خلیج عدن و باب‌المندب و مدیترانه گرفته تا آفریقای جنوبی همه جا ثبت شده و تحسین همگان را برانگیخته است. این حضور نه صرفاً دریانوردی که حضور عملیاتی متکی به توان دانش‌بنیان داخلی و با قابلیت پشتیبانی رزمی و به صورت خودکافی در دریا بوده است.

اقتدارآفرینی یگان‌های شناور و تکاوران نیروی دریایی در این مدت، در عملیات دریایی و حفظ و حراست خطوط تجارت دریایی کشور در برابر دیدگان دشمنان صورت گرفته و ماندگاری مؤثر و حداکثری این نیرو در دریا موضوعی نیست که کسی بتواند انکارش کند. اما ستون این ماندگاری و تاب‌آوری نیروی دریایی، همه بر دوش متخصصان و دانشمندان داخلی و کارکنان ایثارگر این نیروی راهبردی بوده است.

نیروی دریایی ارتش، امروز بر اساس تدابیر فرمانده معظم کل قوا، از ناو و تجهیزات شناور پیشرفته تا زیردریایی‌های سبک، متوسط و سنگین مدرن را با تکیه بر توان داخلی و در تعامل با متخصصان صنعت دفاعی می‌سازد. سامانه‌های ارتباطی و موشکی و پدافندی‌اش داخلی است. تاکتیک‌های نبرد دریایی را خودش، بر اساس تجربه نبردهای دریایی نوشته و بومی‌سازی کرده و به نقطه اتکای نظام در دریا تبدیل کرده است. در عرصه سازندگی و آبادسازی در سواحل مکران و همه بنادری که با پایگاه‌های این نیرو مجاورت دارند، بسیار موفق بوده و عملکرد و نوع مأموریتش مورد عنایت و توجه فرمانده کل قوا و ملت قدرشناس بوده است.

دریا، جایی است که دشمن اوج قدرت و راهبرد نظامی‌اش را در آن تدوین کرده و به کار گرفته و نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در جایی که دشمن سعی در قدرت‌نمایی دارد، مقتدرانه و پرافتخار ظاهر شده است. امروز ناوها و زیردریایی‌های ایرانی، مرکب اراده و توان عزیزان مؤمن و متخصصی شده‌اند که ستون قدرت دریایی و سیادت دریایی نظام مقدس جمهوری اسلامی را بر دوش و اندیشه‌شان بناکرده‌اند. موشک‌های نقطه زن و دوربرد نیروی دریایی قادرند اهدافی تا صدها کیلومتر جلوتر از یگان‌های شناوری که دورترین دریاها را پیموده، منهدم کنند و هر دشمنی در هر سطح از فناوری و توان دریایی را به هماوردی می‌طلبند.

امروز ملت بزرگ ایران خرسندند که اگر دشمن به خیال توان دریایی‌اش مستی کند و راهش کج شود، ضربتی توفانی از عزیزان نیروی دریایی راهبردی ارتش دریافت خواهد کرد و قدرت آتش در دریا را خواهد آزمود. دریا در توفانی‌ترین شرایط برای ملت بزرگ ایران، امن است و می‌توانیم این امنیت دریایی را با مشارکت همسایگانمان برای همه ملت‌های منطقه، در غیاب بیگانگان و نامحرمان تعمیم دهیم و خلیج فارس عزیز را تبدیل به دریای وحدت و اقتدار امت‌های اسلامی کنیم.



منبع خبر

دریا در توفانی‌ترین شرایط برای ملت بزرگ ایران، امن است/افزایش تولید تجهیزات دریایی به مدد توان دانش‌بنیان داخلی بیشتر بخوانید »

پاشینیان: چاره‌ای جز توافق وجود نداشت

پاشینیان: چاره‌ای جز توافق وجود نداشت



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، “نیکول پاشینیان” نخست وزیر ارمنستان، امروز در مصاحبه‌ای اختصاصی با خبرگزاری «تاس»، تأکید کرد که مواضع این کشور در قبال وضعیت قره‌باغ کوهستانی هیچ تغییری نکرده، ولی اصلی‌ترین مسئله در زمان حاضر، تأمین ثبات و امنیت مردم ساکن این منطقه است.

بیشتر بخوانید:

ارمنستان چرا و چگونه حمایت روسیه را در جنگ قره‌باغ از دست داد؟

پاشینیان درباره وضعیت منطقه گفت: «شما به‌خوبی از مواضع ارمنستان در خصوص وضعیت قره‌باغ کوهستانی اطلاع دارید و مسلماً این موضع‌گیری هیچ تغییری نکرده است. وضعیت  منطقه قره‌باغ باید در جریان مذاکرات گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا مشخص شود و خوشبختانه، حداقل بین رؤسای مشترک این گروه (روسیه، آمریکا و فرانسه) اتفاق نظر وجود دارد و ارمنستان با این دیدگاه موافق است که روند مذاکرات باید ادامه یابد و مواردی که در بیانیه مشترک مطرح نشده است، باید موضوع بحث با رؤسای مشترک گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا قرار بگیرد.»

نخست وزیر ارمنستان ابراز اطمینان کرد که تا پایان سال جاری بیشتر پناهندگان قره‌باغ کوهستانی، از جمله ساکنان مناطقی که تحت کنترل طرف آذربایجانی درآمده‌اند، به خانه‌های خود باز خواهند گشت.

پاشینیان افزود: «ما هر روز در حال کار به‌روی این موضوع هستیم و من اطمینان دارم که می‌توانیم وضعیت را تثبیت کنیم. تاکنون ۲۵ هزار نفر از ساکنان قره‌باغ به خانه‌های خود بازگشته‌اند و ما مطمئن هستیم که تا پایان سال بیشتر پناهندگان به قره‌باغ باز خواهند گشت، ضمن اینکه دو برنامه اجتماعی برای حمایت از افراد نیازمند در این منطقه به تصویب رسیده و پنج برنامه دیگر نیز به تصویب خواهد رسید و کمک مالی با هدف رفع نیازهای فوری و بازگشت ساکنین منطقه صورت خواهد گرفت.»

به‌گفته وی، این نکته هم بسیار مهم است که فدراسیون روسیه هم تمام تلاش خود را برای اطمینان از بازگشت ساکنان قره‌باغ به خانه‌های خود انجام می‌دهد.

نخست وزیر ارمنستان با ابراز اینکه حضور نیروهای حافظ صلح روسی در قره‌باغ کوهستانی به یک دوره ۵ساله محدود نخواهد شد، اضافه کرد: «ابتدا در این مدت لازم است تأمین امنیت و تقویت ثبات در منطقه تضمین شود، ولی اگر تا آن زمان مناقشه قره‌باغ حل‌وفصل نشده باشد، به‌عقیده من، حضور نیروهای حافظ صلح روسی به یک دوره ۵ساله محدود نخواهد شد.»

علاوه بر این، نیکول پاشینیان معتقد است که درخواست‌های مخالفان برای تغییر قدرت در ارمنستان مورد حمایت گسترده مردم قرار نگرفته است.

وی توضیح داد: «واضح است که ما دارای یک تنش سیاسی داخلی هستیم. من فکر می‌کنم که مسئله قدرت حاکمه، که از ابتدا هم به خواست و اراده مردم شکل گرفته است، تنها با خواست مردم قابل تغییر است و این یک واقعیت است که خواسته مخالفان برای برکناری دولت، از طرف جامعه ارمنستان مورد حمایت گسترده قرار نگرفته است.»

پاشینیان تأکید کرد که خودش وضعیت فعلی را دوست ندارد، ولی این درک در جامعه وجود دارد که هیچ گزینه دیگری وجود نداشت.

نخست وزیر گفت: «البته علت موافقت ایروان با توافق آتش‌بس، مسئله جداگانه‌ای است که نیاز به تجزیه و تحلیل، درک و پاسخ دادن به این سؤال است که چرا این اتفاقات افتاد و چرا به این وضعیت رسیدیم، ولی این یک واقعیت است که در زمان نهم نوامبر (۱۹ آبان ماه) شرایط به‌گونه‌ای بود که به‌سادگی هیچ چاره دیگری نبود، من فکر می‌کنم چنین برداشتی از وضعیت در جامعه ارمنستان نیز وجود دارد و مردم آن را درک می‌کنند.»

منبع: تسنیم



منبع خبر

پاشینیان: چاره‌ای جز توافق وجود نداشت بیشتر بخوانید »

می‌خواهم برگردم سوریه!

می‌خواهم برگردم سوریه!



بارش باران پاییزی در دمشق

گروه جهاد و مقاومت مشرق – داستان «دمشق شهرعشق» بر اساس حوادث حقیقی زمستان ۸۹ تا پاییز ۹۵ درسوریه و با اشاره به گوشه ای از رشادت‌های مدافعان حرم به ویژه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید حاج حسین همدانی در بستر داستانی عاشقانه روایت شده است. این داستان را که فاطمه ولی نژاد نوشته، در چندین قسمت تقدیم شما می کنیم.

ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. 

روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی هفت سین ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر یرانی نبود دلم می‌خواست حداقل به این همه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 

باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. 

می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خبر خوندی، بسه!» 

به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام یران نشدید، شاید ما حریف نظام سوریه شدیم!» 

لحن محکم عربی‌اش وقتی در لطافت کلمات فارسی می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 

به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت لعربیه باز بود و ردیف اخبار سوریه که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای نقلاب کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد: «می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» 

نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، شیطنت کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 

دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه مبارزه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» 

با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 

خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال دانشجوی مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به نظام ضربه زدیم!» 

در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و بسیجی‌ها درافتادیم!» 

سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای عاشق یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روزها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق مبارزه بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» 

در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 

تیزی صدایش خماری عشق را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر آرمانت قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» 

مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« چادرت هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر غتشاشات دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»…

به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. 

از سکوتم فهمیده بود در مناظره شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 

مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد. 

در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 

دو شیشه بنزین و فندک و مردی که با همه زیبایی و عاشقی‌اش دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» 

بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 

فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از تونس و مصر و لیبی و یمن و بحرین و سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» 

گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! بن علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! حُسنی مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار قذافی هم دیگه تمومه!» 

و می‌دانستم برای سرنگونی بشّار اسد لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» 

از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به یران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 

با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و عاشقانه تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه…» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» 

نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 

به‌ هوای عشق سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»…

دلم می‌لرزید و نباید اجازه می‌دادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و محکم حرف زدم :«برا من فرقی نداره! بلاخره یه جایی باید ریشه این دیکتاتوری خشک بشه، اگه تو فکر می‌کنی از سوریه میشه شروع کرد، من آماده‌ام!» 

برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید :«حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟» شاید هم می‌خواست تحریکم کند و سرِ من سودایی‌تر از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم :«بلیط بگیر!» 

از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمی‌دانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچه‌ها ذوق کرد :«نازنین! همه آرزوم این بود که تو این مبارزه تو هم کنارم باشی!» 

سقوط بشار اسد به اندازه هم‌نشینی با سعد برایم مهم نبود و نمی‌خواستم بفهمد بیشتر به بهای عشقش تن به این همراهی داده‌ام که همان اندک عدالت‌خواهی‌ام را عَلم کردم :«اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام!» و باورم نمی‌شد فاصله این ادعا با پروازمان از تهران فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه ردن بودیم. 

از فرودگاه اردن تا مرز سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان درعا است و خیال می‌کردم به‌هوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده و نمی‌دانستم با سرعت به سمت میدان جنگ پیش می‌رویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم. 

من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً می‌دانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه می‌کرد و می‌دیدم از آشوب شهر لذت می‌برد. 

در انتهای کوچه‌ای خاکی و خلوت مقابل خانه‌ای رسیدیدم و خیال کردم به خانه پدرش آمده‌ایم که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد و با خونسردی توضیح داد :«امروز رو اینجا می‌مونیم تا ببینم چی میشه!» 

در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را می‌لرزاند و می‌خواستم همچنان محکم باشم که آهسته پرسیدم :«خب چرا نمیریم خونه خودتون؟» 

بی‌توجه به حرفم در زد و من نمی‌خواستم وارد این خانه شوم که دستش را کشیدم و عتراض کردم :«اینجا کجاس منو اوردی؟» به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم و من نمی‌توانستم اینهمه خودسری‌اش را تحمل کنم که از کوره در رفتم :«اگه نمی‌خوای بری خونه بابات، برو یه هتل بگیر! من اینجا نمیام!» 

نمی‌خواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید :«تو نمی‌فهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو آتیش می‌زنن و آدم می‌کُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمی‌بینی؟» 

بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی محبت می‌داد که رام احساسش ساکت شدم و فهمیده بود در این شهر غریبی می‌کنم که با هر دو دستش شانه‌هایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد :«نازنین! بذار کاری که صلاح می‌دونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمی‌خوام صدمه ببینی!» و هنوز عاشقانه‌اش به آخر نرسیده، در خانه باز شد. 

مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بی‌قواره‌تر می‌کرد. شال و پیراهنی عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید :«با ولید هماهنگ شده!» 

پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً می‌فهمیدم و نمی‌فهمیدم چرا هنوز محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم. 

سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش می‌داد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید :« یرانی هستی؟» 

از خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خنده‌ای ظاهرسازی کرد :«من که همه چی رو برا ولید گفتم!» و ایرانی بودن برای این مرد جرم بزرگی بود که دوباره بازخواستم کرد :«حتماً رافضی هستی، نه؟» 

و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی شمشیر پرده گوشم را پاره کرد و اصلاً نفهمیدم چه می‌گوید که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد :«اگه رافضی بود که من عقدش نمی‌کردم!»… 

انگار گناه یرانی و رافضی بودن با هیچ آبی از دامنم پاک نمی‌شد که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد :«من قبلاً با ولید حرف زدم!» و او با لحنی چندش‌آور پرخاش کرد :«هر وقت این رافضی رو طلاق دادی، برگرد!» 

در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر می‌شد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین می‌کوبید. نگاهم به در بسته ماند و در همین اولین قدم، از مبارزه پشیمان شده بودم که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید. 

سعد زیر لب به ولید ناسزا می‌گفت و من نمی‌دانستم چرا در ایام نوروز آواره اینجا شده‌ایم که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم :«این ولید کیه که تو به امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمی‌بری خونه خودتون؟ این چرا از من بدش اومد؟» 

صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود و انگار او هم مرا مقصر می‌دانست که به‌جای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد :«چون ولید بهش گفته بود زن من ایرانیه، فهمید شیعه هستی! اینام وهابی هستن و شیعه رو کافر می‌دونن!» 

از روز نخست می‌دانستم سعد سُنی است، او هم از تشیّع من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند مذهب‌مان نبودیم و تنها برای آزادی و انسانیت مبارزه می‌کردیم. 

حالا باور نمی‌کردم وقتی برای آزادی سوریه به این کشور آمده‌ام به جرم مذهبی که خودم هم قبولش ندارم، تحریم شوم که حیرت‌زده پرسیدم :«تو چرا با همچین آدم‌های احمقی کار می‌کنی؟» و جواب سوالم در آستینش بود که با پوزخندی سادگی‌ام را به تمسخر گرفت :«ما با اینا همکاری نمی‌کنیم! ما فقط از این احمق‌ها استفاده می‌کنیم!» 

همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم می‌رسید و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز مستانه خندید و گفت :«همین احمق‌ها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!» 

سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد :«فقط سه روز بعد استاندار عوض شد! این یعنی ما با همین احمق‌های وحشی می‌تونیم حکومت بشار اسد رو به زانو دربیاریم!» 

او می‌گفت و من تازه می‌فهمیدم تمام شب‌هایی که خانه نوعروسانه‌ام را با دنیایی از سلیقه برای عید مهیا می‌کردم و او فقط در شبکه‌های لعریبه و لجزیره می‌چرخید، چه خوابی برای نوروزمان می‌دیده که دیگر این جنگ بود، نه مبارزه! 

ترسیده بودم، از نگاه مرد وهابی که تشنه به خونم بود، از بوی دود، از فریاد اعتراض مردم و شهری که دیگر شبیه جهنم شده بود و مقابل چشمانش به التماس افتادم :«بیا برگردیم سعد! من می‌ترسم!» 

در گرمای هوا و در برابر اشک مظلومانه‌ام صورتش از عرق پُر شده و نمی‌خواست به رخم بکشد با پای خودم به این معرکه آمدم که با درماندگی نگاهم کرد و شاید اگر آن تماس برقرار نمی‌شد به هوای عشقش هم که شده برمی‌گشت.

از پشت تلفن نسخه جدیدی برایش پیچیدند که چمدان را از روی زمین بلند کرد و دیگر گریه‌هایم فراموشش شد که به سمت خیابان به راه افتاد. 

قدم‌هایم را دنبالش می‌کشیدم و هنوز سوالم بی‌پاسخ مانده بود که معصومانه پرسیدم :«چرا نمیریم خونه خودتون؟» به سمتم چرخید و در شلوغی شهر عربده کشید تا دروغش را بهتر بشنوم :«خونواده من حلب زندگی می‌کنن! من بهت دروغ گفتم چون باید می‌اومدیم درعا!» 

باورم نمی‌شد مردی که عاشقش بودم فریبم دهد و او نمی‌فهمید چه بلایی سر دلم آورده که برایم خط و نشان کشید :«امشب میریم مسجد لعُمَری می‌مونیم تا صبح!» دیگر در نگاهش ردّی از محبت نمی‌دیدم که قلبم یخ زد و لحنم هم مثل دلم لرزید :«من می‌خوام برگردم!» 

چند قدم بین‌مان فاصله نبود و همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به صورتم سیلی بزند که تعادلم به هم خورد، با پهلو به زمین افتادم و ظاهراً سیلی زمین محکم‌تر بود که لبم از تیزی دندانم پاره شد. 

طعم گرم خون را در دهانم حس می‌کردم و سردی نگاه سعد سخت‌تر بود که از هر دو چشم پشیمانم اشک فواره زد. صدای تیراندازی را می‌شنیدم، در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله می‌کشید و از پشت شیشه گریه می‌دیدم جمعیت به داخل کوچه می‌دوند و مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم. 

سعد دستم را کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده، شانه‌ام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم روی زمین می‌رفت و گلوله طوری شانه‌ام را شکافته بود که از شدت درد ضجه می‌زدم…

هیاهوی مردم در گوشم می‌کوبید، در تنگنایی از درد به خودم می‌پیچیدم و تنها نگاه نگران سعد را می‌دیدم و دیگر نمی‌شنیدم چه می‌گوید. بازوی دیگرم را گرفته و می‌خواست در میان جمعیتی که به هر سو می‌دویدند جنازه‌ام را از زمین بلند کند و دیگر نفسی برای ناله نمانده بود که روی دستش از حال رفتم. 

از شدت ضعف و ترس و خونریزی با حالت تهوع به هوش آمدم و هنوز چشمانم را باز نکرده، زخم شانه‌ام از درد نعره کشید. کنار دیواری سیاه و سنگی روی فرشی قرمز و قدیمی افتاده بودم، زخم شانه‌ام پانسمان شده و به دستم سِرُم وصل بود. 

بدنم سُست و سنگین به زمین چسبیده و نگاه بی‌حالم تنها سقف بلند بالای سرم را می‌دید که گرمای انگشتانش را روی گونه‌ام حس کردم و لحن گرم‌ترش را شنیدم :«نازنین!» 

درد از روی شانه تا گردنم می‌کشید، به‌سختی سرم را چرخاندم و دیدم کنارم روی زمین کز کرده است. به فاصله چند متر دورمان پرده‌ای کشیده شده و در این خلوت فقط من و او بودیم. 

صدای مردانی را از پشت پرده می‌شنیدم و نمی‌فهمیدم کجا هستم که با نگاهم مات چشمان سعد شدم و پس از سیلی سنگینش باور نمی‌کردم حالا به حالم گریه کند. ردّ خونم روی پیراهن سفیدش مانده و سفیدی چشمانش هم از گریه به سرخی می‌زد. 

می‌دید رنگم چطور پریده و با یک دست دلش آرام نمی‌شد که با هر دو دستش صورتم را نوازش می‌کرد و زیر لب می‌گفت :«منو ببخش نازنین! من نباید تو رو با خودم می‌کشوندم اینجا!» 

او با همان لهجه عربی به نرمی فارسی صحبت می‌کرد و قیل و قال مردانی که پشت پرده به عربی فریاد می‌زدند، سرم را پُر کرده بود که با نفس‌هایی بریده پرسیدم :«اینجا کجاس؟» 

با آستینش اشکش را پاک کرد و انگار خجالت می‌کشید پاسخم را بدهد که نگاهش مقابل چشمانم زانو زد و زیر لب زمزمه کرد :«مجبور شدم بیارمت اینجا.» 

صدای تکبیر امام جماعت را شنیدم و فهمیدم آخر کار خودش را کرده و مرا به مسجد عُمری آورده است و باورم نمی‌شد حتی به جراحتم رحمی نکرده باشد که قلب نگاهم شکست و او عاشقانه التماسم کرد :«نازنین باور کن نمی‌تونستم ببرمت بیمارستان، ممکن بود شناسایی بشی و دستگیرت کنن!» 

سپس با یک دست پرده اشک را از نگاهش کنار زد تا صورتم را بهتر ببیند و با مهربانی دلداری‌ام داد :«اینجام دست کمی از بیمارستان نداره! برا اینکه مجروحین رو نبرن بیمارستان، این قسمت مسجد رو بیمارستان کردن، دکتر و همه امکاناتی هم اوردن!» 

و نمی‌فهمید با هر کلمه حالم را بدتر می‌کند که لبخندی نمکین نشانم داد و مثل روزهای خوشی‌مان شیطنت کرد بلکه دلم را به دست آورد :«تو که می‌دونی من تو عمرم یه رکعت نماز نخوندم! ولی این مسجد فرق می‌کنه، این مسجد نقطه شروع مبارزه مردم سوریه بوده و الان نماد مخالفت با بشار اسد شده!» 

و او با دروغ مرا به این جهنم کشانده بود که به جای خنده، چشمانم را از درد در هم کشیدم و مظلومانه ناله زدم :«تو که می‌دونستی اینجا چه خبره، چرا اومدی؟» با همه عاشقی از پرسش بی‌پاسخم کلافه شد که گرمای دستانش را از صورتم پس گرفت و با حالتی حق به جانب بهانه آورد :«هسته اولیه انقلاب تو درعا تشکیل شده، باید خودمون رو می‌رسوندیم اینجا!» 

و من از اخبار بی‌خبر نبودم و می‌دیدم درعا با آمادگی کامل به سمت جنگ می‌رود که با همه خونریزی و حال خرابم، با صدایی که به سختی شنیده می‌شد، بازخواستش کردم :«این چند ماه همه شهرهای سوریه تظاهرات بود! چرا  بین اینهمه شهر، منو کشوندی وسط میدون جنگ درعا؟» 

حالت تهوع طوری به سینه‌ام چنگ انداخت که حرفم نیمه ماند و او رنگ مرگ را در صورتم می‌دید که از جا پرید و اگر او نبود از ترس تنهایی جان می‌دادم که به التماس  افتادم :«کجا میری سعد؟» 

کاسه صبرم از تحمل اینهمه وحشت در نصفه روز تَرک خورده و بی‌اختیار اشک از چشمانم چکید و همین گریه بیشتر آتشش می‌زد که به سمت پرده رفت و یک جمله گفت :«میرم یه چیزی برات بگیرم بخوری!» و دیگر منتظر پاسخم نماند و اگر اشتباه نکنم از شرّ تماشای اینهمه شکستگی‌ام فرار کرد. 

تازه عروسی که گلوله خورده و هزاران کیلومتر دورتر از وطنش در غربتِ مسجدی رها شده، مبارزه‌ای که نمی‌دانستم کجای آن هستم و قدرتی که پرده را کنار زد و بی‌اجازه داخل شد. 

از دیدن صورت سیاهش در این بی‌کسی قلبم از جا کنده شد و او از خانه تا اینجا تعقیبم کرده بود تا کار این رافضی را یکسره کند که بالای سرم خیمه زد، با دستش دهانم را محکم گرفت تا جیغم در گلو گم شود و زیر گوشم خرناس کشید :«برای کی جاسوسی می‌کنی یرانی؟»…
ادامه دارد…



منبع خبر

می‌خواهم برگردم سوریه! بیشتر بخوانید »

سیر تا پیاز واکسن کرونا/ چند قدم مانده تا به زندگی عادی برگردیم؟

سیر تا پیاز واکسن کرونا/ چند قدم مانده تا به زندگی عادی برگردیم؟


گروه علم و پیشرفت خبرگزاری فارس، شهین مردانی: باوجود گذشت‌ماه‌ها از آغاز همه گیری ویروس کرونا، مردم منتظر ساخت یک واکسن قطعی و موثر در برابر ویروس کرونا هستند و این درحالیست که رسانه‌های دنیا اخبار ضد و نقیضی از توسعه واکسنی که مردم را به زندگی عادی خود برمی‌گرداند، منتشر می‌کنند. تا امروز برخی از کشورها از قبیل روسیه و چین بعد از اعلام تولید واکسن کرونا، تزریق آزمایشی آن را شروع کرده‌اند و به تازگی آمریکا و انگلیس نیز دستاوردهای خود در این زمینه را اعلام کرده‌اند و ایران نیز به دستاوردهای مهمی در این زمینه دست یافته است. در این گزارش اطلاعات دقیق و موثقی که در خصوص توسعه و تولید واکسن‌های کرونا در کشورهای مختلف جهان وجود دارد را مرور می‌کنیم.

* ۷۸ طرح برای تولید واکسن

مجله علمی «نیچر» مدتی پیش از ۷۸ طرح برای تولید واکسن در کشورهای گوناگون جهان خبر داد و یادآور شد ۳۷ واکسن دیگر هم مراحل ابتدایی تولید را می‌گذرانند.
به طور کلی، از ۸ آوریل ۲۰۲۰، چشم انداز جهانی تحقیق و توسعه واکسن کرونا شامل ۱۱۵ کاندید واکسن است که از این تعداد ۷۸ تأیید شده و ۳۷ مورد تأیید نشده است؛ از ۷۸ پروژه فعال تأیید شده، ۷۳ مورد در حال حاضر در مراحل اکتشافی یا بالینی هستند؛ در حال حاضر و با توجه به ورود شرکت‌های جدید در عرصه ساخت واکسن، چشم انداز فعلی تولید ۱۸۰ نوع واکسن کرونا ویروس است.

* آزمایش بالینی یک واکسن در آمریکا

شرکت داروسازی مدرنا (Moderna) از فروردین واکسنی را توسعه داده که به آزمایش‌های بالینی نیز رسیده و مراحل آن را با موفقیت پشت سر گذاشته؛ این واکسن با عنوان «mRNA-۱۲۷۳» شناخته می‌شود و شرکت سازنده آن مرحله آزمایش بر موش‌‌ها را حذف کرده و با روشی استثنایی که جزئیاتش محرمانه باقی مانده، روند ساخت واکسن را شتاب داده است.

واکسن مذکور، واکسن مشترک شرکت داروساز آمریکایی «Inovio» و شرکت داروسازی مدرنا است.

* تزریق واکسن به ۳۰ هزار نفر

 به گفته مدرنا این واکسن در آمریکا روی ۳۰ هزار نفر آزمایش شده است. به نیمی از این افراد دو نوبت واکسن با یک فاصله چهار هفته‌ زده شده و به نیم دیگر از شرکت کنندگان بعنوان شاهد واکسن بی‌تاثیر تزریق شده است.

براساس اطلاعات منتشر شده در وبسایت‌های رسمی آمریکا، واکسن توسعه یافته مدرنا ۹۴ درصد در پیشگیری از کووید ۱۹ موثر بوده و پس از طی مراحل دریافت مجوز از مقامات آمریکا ۲۰ میلیون دوز از آن برای تزریق در کشور آماده خواهد شد.

این شرکت امیدوار است که تا حدود یک میلیارد واحد تزریقی برای استفاده در دیگر کشورهای جهان در سال آینده میلادی آماده کند.

این واکسن در ۲۰ درجه زیر صفر و برای مدت شش ماه ثابت است و می‌تواند در یک یخچال معمولی تا حدود یک ماه قابل استفاده باشد.

* واکسن مشترک آلمان و آمریکا 

شرکت‌های داروسازی «فایزر و بیو ان تک آلمان» قادر خواهند بود تا پایان سال جاری میلادی، ۵۰ میلیون دوز واکسن و تا پایان سال ۲۰۲۱ یک میلیارد و ۳۰۰ میلیون دوز واکسن را در صورت حل کردن مسئله نگهداری آن در اختیار مردم سراسر جهان بگذارند.

* تولید یک میلیون دوز از واکسن روسیه تا دی ماه 

دیمیتری موروزوف مدیر شرکت بیوکارد روز پنجشنبه در سیزدهمین مجمع بین المللی نوآوری در سن پترزبورگ گفت: شرکت بیوکارد قصد دارد تولید ۱ میلیون دوز واکسن ضد کرونای «اسپوتنیک وی» را آغاز کند.

ملیلا بوینویچ نماینده سازمان بهداشت جهانی در روسیه نیز تأیید کرده که شرکت بیوکارد برای دریافت تاییدیه و مجوز تولید و توزیع این واکسن درخواستی را ارائه کرده است.

براساس اعلام شرکت بیوکارد، تا دی ماه یک میلیون دوز از واکسن ضد کرونای این کشور تولید خواهد شد. 

*  واکسن دانشگاه آکسفورد ایمنی نشان داد

 جدیدترین نتایج آزمایش واکسن کرونای دانشگاه آکسفورد نشان می دهد که این واکسن یک پاسخ ایمنی قوی در سالمندان ایجاد می‌کند و انتظار می‌رود دانشگاه آکسفورد طی هفته‌های آینده اطلاعات مربوط به اثرگذاری این واکسن بالقوه را منتشر کند.

واکسن ویروس کرونای آکسفورد یک واکنش ایمنی قوی در بزرگسالان ۶۰ تا ۷۰ ساله ایجاد کرده و حالا این امیدواری را افزایش می‌دهد که می‌تواند از گروه‌های سنی در معرض خطر ویروس محافظت کند.

بنابر اعلام محققان سازنده این واکسن موسوم به«ChAdOx۱ nCov-۲۰۱۹»، پاسخ‌های ایمنی مشابه در هر سه گروه سنی ۱۸ تا ۵۵ سال، ۵۶ تا ۶۹ سال و ۷۰ سال به بالا نشان داده شده است. 

* ساخت چندین نوع واکسن کرونا در چین و اثربخشی همه آنها

شرکت چینی «سینوواک بایوتک» (Sinovac Biotech) گفته واکسن آزمایشی کووید ۱۹ آنها به نام «کروناوک» یک واکنش ایمنی سریع ایجاد می‌کند اما نتایج آزمایشات اولیه روز چهارشنبه این شرکت نشان داده که سطح آنتی بادی تولید شده در افرادی که از این بیماری بهبود یافته‌اند، کمتر بوده است.

چندی پیش یک شهر چینی به عنوان بخشی از یک برنامه ملی، واکسن کووید ۱۹ آزمایشی «سینوواک بیوتک» را به کارگران و اقشار در معرض خطر بالا به بهای ۶۰ دلار تزریق کرده است.

سومین مرحله آزمایش بالینی واکسن کووید ۱۹ بالقوه این شرکت هم اکنون در برزیل، اندونزی و ترکیه در حال انجام است و نتایج تحلیل میان مدت آن در ماه جاری منتشر می‌شود.

یافته‌های موجود درباره واکسن سینوواک که درمجله پزشکی «The Lancet Infective Diseases» منتشر شده است، حاصل نتایج آزمایشات بالینی فاز ۱ و فاز ۲ انجام شده در چین بر روی بیش از ۷۰۰ شرکت کننده است.

« ژو فنگچای»(Zhu Fengcai) یکی از نویسندگان مطالعه گفت: زدن دو دوز از واکسن کروناوک طی بازه زمانی ۱۴ روزه این واکسن قادر است پاسخ سریع آنتی بادی را در چهار هفته ایجاد کند. 

* واکسن کرونای شرکت داروسازی کانسینو و سینوفارم

براساس آنچه که چین از موفقیت خود در تولید واکسن مدعی شده، شرکت‌های داروسازی سینوفارم و کانسینو نیز مشغول ساخت واکسن کرونا هستند؛ تاکنون ۱۰۰ هزار نفر با واکسن شرکت سینوفارم واکسینه شده‌اند که از میان آنان ۵۶ هزار نفر سفرهای خارجی داشته‌اند ولی هیچ کدامشان به این بیماری مبتلا نشده و علایم منفی نیز در میان واکسینه شده‌ها مشاهده نشده است. 

سینوفارم قرار است تا پایان سال جاری میلادی حدود ۱۰۰ میلیون دز واکسن تولید کند و براورد می شود که سال آینده میلادی میزان تولید به یک میلیارد دز برسد که برای مردم چین قابل استفاده خواهد بود. 

شرکت چینی کانسینو ماه گذشته از برنامه ریزی برای انجام آزمایشات مرحله ۳ واکسن در عربستان سعودی که شامل حدود ۵ هزار نفر بود خبر داد. در آزمایشات فازهای ۱ و ۲  واکسن این شرکت چینی، بیش از ۷۰۰ داوطلب بهار امسال در چین شرکت کردند.

* واکسن کرونای چین به یک میلیون نفر تزریق شد

خبرگزاری رسمی چین چهارشنبه هفته گذشته اعلام کرد، واکسن کرونای چین که توسط شرکت داروسازی سینوفارم توسعه یافته به حدود یک میلیون نفر تزریق شده است. دیپلمات‌های اعزامی، دانشجویان، کارمندان اعزامی پروژه‌های ساختمانی،کارکنان کمپانی‌های مختلف چینی مانند شرکت «ملی نفت چین»، شرکت «پتروشیمی چین» و همچنین هواوی این واکسن را دریافت کرده‌اند و هیچ‌کدام دچار عارضه ناشی از تزریق واکسن نشده‌اند. 

* هند برای مقابله با کرونا واکسن آزمایش می‌کند

شرکت «بهارات بیوتک»، تصمیم دارد نخستین واکسن کووید ۱۹ بالقوه تولید شده در هند به نام «کواوکسین» را در سه ماهه دوم سال آینده میلادی عرضه کند.

البته عرضه این واکسن بالقوه در ۲۰۲۱ میلادی منوط به دریافت تاییدیه از سازمان‌های قانونگذاری هند است. به گفته یکی از مقامات «بهارات بیوتک» تمرکز اصلی این شرکت در حال حاضر انجام مرحله سوم آزمایش بالینی واکسن مذکور است.

واکسن بالقوه این شرکت برای مقابله با کووید ۱۹، «کوواکسین» نام دارد و با همکاری «شورای تحقیقات پزشکی هند» (ICMR) و مؤسسه ملی ویروس شناسی این کشور(NIV) ساخته شده است. پژوهشگران برای توسعه واکسن مذکور ویروس غیر فعال SARS-Cov-۲ را در آزمایشگاه ICMR ایزوله کردند.

 

*ساخت واکسن نسل جدید در ایران با پیشرفته‌ترین فناوری

 در کشور ما ایران نیز محققان سعی کرده‌اند همگام با تحقیقات دنیا پیش بروند و به دانش فنی تولید واکسن دست یابند و در این زمینه نیز به موفقیت‌هایی دست پیدا کرده‌اند.

شرکت دانش بنیان هوم ایمن زیست فناور با همکاری شرکت بیوسان فارمد وابسته به مجموعه دارویی برکت ستاد اجرایی فرمان امام (ره) موفق به ساخت نخستین نمونه واکسن نوترکیب نسل جدید علیه ویروس کرونا شد.این واکسن هم اکنون در حال آزمایش روی حیوان و برنامه ریزی برای تولید جهت انجام فاز انسانی است. ساخت این واکسن مبتنی بر فناوری بسیار پیشرفته است که در اختیار پنج مجموعه فناور بزرگ دنیا است.

مصطفی قانعی، رییس کمیته علمی ستاد مقابله با ویروس کرونا در تازه‌ترین ناظهارات خود در خصوص آخرین وضعیت تولید واکسن کرونا در ایران، از پیشرویی فعالیت‌های کشور در زمینه تحقیقات و تولید چهار واکسن کرونا همگام با سایر کشورها خبر داده و گفته مطالعات تولید واکسن کرونا در ایران مطابق با بهترین واکسن‌هایی که در دنیا در حال پیشرویی است، در حال انجام است؛ همچنین  احتمالا اوایل اردیبهشت ماه سال آینده واکسن های ایرانی ضدکرونا وارد فاز انسانی می‌شود.

 

* امید به واکسن؛ شاید علت غفلت مردم

از ابتدای شیوع کروناویروس (COVID-۱۹) باورهای غلط، مبارزه با این بیماری قرن را سخت کرد. یکی از باورهایی که موجب شد افراد در پوشیدن ماسک و رعایت بهداشت عمومی و همچنین رعایت فاصله گذاری فیزیکی غفلت کنند، این بود که گفته شد در عرض چند ماه واکسن در دسترس عموم خواهد بود و پژوهشگران برای تولید واکسن ویروس جدید با انتشار زودهنگام توالی ژنتیکی در حال ساخت واکسن هستند.

این در حالی است که کشورهای مختلف همچنان در حال انجام آزمایش‌های واکسن‌های منتخب هستند و روند تولید تجاری واکسن بسیار زمان‌بر است.همچنین شرکت‌ها و سازمان‌های مختلف در تلاش هستند با تست دارو بتوانند به کنترل این بیماری و  جلوگیری از  شیوع بیشتر آن کمک کنند. 

ضمن اینکه بررسی‌ها نشان می‌دهد عجله برای ساختن واکسن کووید ۱۹ می‌تواند بیش‌تر از سود، ضرر داشته باشد، مسابقه جهانی برای ساخت واکسن COVID-۱۹ رکورد شکسته است و ساخت سریع واکسن به موضوعی ناشی از فشارهای سیاسی و اقتصادی  بدل شده است.

نمونه آن، خبر ادعای شرکت فایزر مبنی بر موفقیت ۹۰ درصدی واکسن این شرکت و انتشار آن بعد از انتخابات پر سر و صدای آمریکاست که در عرض چند ساعت روسیه نیز اعلام کرد واکسن تولیدی این کشور نیز بسیار موفقیت آمیز بوده و عوارض چندانی ندارد.

اما نکته مورد توجه درباره واکسن شرکت فایزر این است که چند روز پس از اعلام این موفقیت، دانشمند ارشد شرکت شریک فایزر یادآور شد واکسن توسعه یافته «فایزر و بیو ان تک آلمان» با وجود تأثیرگذاری ۹۰ درصدی با چالش‌هایی در زمینه حمل ونقل و نگهداری روبرو است. واکسن‌هایی که با ترکیبات ژنتیک توسعه می‌یابند باید در دمای کمتر از ۷۰- درجه سانتیگراد نگهداری و بارگیری شوند و همین موضوع شرایط توزیع عادلانه آن را سخت می‌کند و اساسا انتشار  پرسر صدای خبر موفقیت‌آمیز بودن واکسن این شرکت را زیر سوال می‌برد. 

اهمیت این بازی اطلاع رسانی در این است که واکسن‌ها مداخلات مهمی در سلامت جامعه هستند چرا که بیماری را در سطح جمعیت کنترل می‌کنند. این هدف مهم تنها زمانی قابل دسترسی است که واکسن‌ها واقعاً مؤثر باشند این در حالی است که مسئولان سرعت را فدای داشتن شواهد محکم کارایی واکسن کرده‌اند.

 

همه اینها در حالی است که در دنیا پیش بینی می‌شود واکسن کارآیی که بتواند درمان بیماری کرونا را ثابت کند، حداقل یک سال تا ۱۸ ماه در دنیا برای درصد معینی از جمعیت هر کشور قابل توزیع است و حتی این واکسن هم ممکن است برای جمعیت ۷ میلیاردی دنیا کافی نباشد.

خوشبینانه ترین زمان سال آینده میلادی است و چشم انداز فعلی تولید ۱۸۰ نوع واکسن کرونا ویروس است و اگرچه ساخت واکسن ۱۲ تا ۳۶ ماه طول می‌کشد، اما قول دادن به مردم برای محافظت از آنها به کمک واکسن، جامعه پزشکی و دانشمندان دنیا را در کنار شرکت‌های دارویی وارد یک چرخه عظیم «خبرهای خوش» قرار داده است! خبرهای خوشی که با گذشت زمان و رخ ندادن آنها، اتفاقاً مردم را بیشتر دچار سردرگمی و ناامیدی می‌کنند.

در حالیکه هر روز آمار مرگ و میر ناشی از ابتلاء به کرونا ویروس در دنیا روند صعودی خود را طی می‌کند و معدود کشورهایی هستند که توانسته‌اند با کنترل‌های شدید اجتماعی و اقتصادی، روند شیوع و مرگ و میر ناشی از کرونا را آهسته کنند، خبرهایی مبنی بر تولید داروی مؤثر بر کرونا نیز بازتابی شدیدتر از قبل پیدا کرده است.

انتهای پیام/ 





منبع خبر

سیر تا پیاز واکسن کرونا/ چند قدم مانده تا به زندگی عادی برگردیم؟ بیشتر بخوانید »