اینستاگرام

تشخیص سن واقعی کاربران فضای مجازی با هوش مصنوعی

تشخیص سن واقعی کاربران فضای مجازی با هوش مصنوعی



شرکت متا از هوش مصنوعی پیشرفته‌ای رونمایی کرده که می‌تواند نوجوانانی را که سن خود را در پروفایل مخفی می‌کنند، شناسایی کند. این سیستم با تحلیل رفتار کاربران نوع محتوای مصرفی و اطلاعات پروفایل سن واقعی افراد را حدس می‌زند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، از سایت AP، شرکت متاپلتفرمز (Platforms Meta)، شرکت مادر اینستاگرام، روز سه‌شنبه اعلام کرد که اینستاگرام آزمایش استفاده از هوش مصنوعی (Artificial Intelligence یا AI) برای تشخیص دروغ‌گویی کاربران نوجوان درباره سن واقعی‌شان را در این اپلیکیشن را آغاز کرده است.

به گفته متا، این شرکت مدتی است که از هوش مصنوعی برای تخمین سن کاربران استفاده می‌کند؛ اما از این پس، اپلیکیشن اشتراک‌گذاری عکس و ویدیو به‌صورت «فعالانه» به‌دنبال حساب‌هایی مشکوک خواهد بود که به نوجوانان تعلق دارند حتی اگر هنگام ثبت‌نام تاریخ تولد نادرستی وارد کرده باشند.

اگر مشخص شود کاربری سن واقعی خود را نادرست اعلام کرده، آن حساب کاربری به‌صورت خودکار به یک حساب نوجوان (Teen Accunt) تغییر وضعیت خواهد داد. حسابی که محدودیت‌های بیشتری نسبت به حساب بزرگسال دارد. حساب‌های نوجوان به‌صورت پیش‌فرض خصوصی (Private) هستند. در این حساب‌ها، پیام‌های خصوصی محدود شده‌اند؛ یعنی نوجوانان تنها می‌توانند از افرادی که آنها را دنبال می‌کنند یا با آنها در ارتباط هستند پیام دریافت کنند.

همچنین، محتواهای حساس (Content Sensitive) مانند ویدیوهای مربوط به دعوا یا مطالب ترویج‌دهنده جراحی‌های زیبایی برای این کاربران محدود می‌شود. علاوه بر آن، اگر نوجوانان بیش از ۶۰ دقیقه در اینستاگرام بمانند، نوتیفیکیشن هشدار دریافت می‌کنند.

حالت خواب (Sleep Mode) نیز فعال می‌شود که از ساعت ۱۰ شب تا ۷ صبح اعلان‌ها را خاموش کرده و به پیام‌های مستقیم (Messages Direct) به‌صورت خودکار پاسخ می‌دهد. متا می‌گوید که الگوریتم هوش مصنوعی خود را با تحلیل سیگنال‌هایی مانند نوع محتوایی که کاربر با آن تعامل دارد، اطلاعات موجود در پروفایل و زمان ساخت حساب، آموزش داده تا بتواند سن کاربر را تخمین بزند.

تشدید اقدامات در واکنش به نگرانی‌های اجتماعی این اقدامات سخت‌گیرانه‌تر در حالی اجرا می‌شوند که شرکت‌های رسانه اجتماعی با فشار فزاینده‌ای در رابطه با تأثیر پلتفرم‌هایشان بر سلامت روانی و بهزیستی نوجوانان مواجه شده‌اند. در عین حال، تعداد فزاینده‌ای از ایالت‌های آمریکا در حال تلاش برای تصویب قوانین احراز هویت سنی هستند هرچند این قوانین با چالش‌های حقوقی در دادگاه‌ها روبه‌رو شده‌اند.

متا و دیگر شرکت‌های رسانه اجتماعی از این ایده حمایت می‌کنند که مسئولیت احراز سن کاربران باید بر عهده فروشگاه‌های اپلیکیشن (App Stores) باشد. این در حالی است که این شرکت‌ها به‌طور فزاینده‌ای با انتقادهایی روبه‌رو هستند مبنی بر اینکه تلاش کافی برای ایمن‌سازی محصولات خود برای کودکان انجام نمی‌دهند یا جلوی استفاده افراد زیر ۱۳ سال را به‌طور مؤثر نمی‌گیرند.

اینستاگرام همچنین اعلام کرده که به والدین نوتیفیکیشن‌هایی ارسال خواهد شد که اطلاعاتی درباره اهمیت گفت‌وگو با فرزندانشان پیرامون وارد کردن سن واقعی به‌صورت آنلاین در اختیار آنها قرار می‌دهد.

منبع: ایرنا

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تشخیص سن واقعی کاربران فضای مجازی با هوش مصنوعی

تشخیص سن واقعی کاربران فضای مجازی با هوش مصنوعی بیشتر بخوانید »

با پزشک، وکیل، استاد، تعمیرکار و نمایندۀ مجلس اینستاگرامی چه کنیم؟

با پزشک، وکیل، استاد، تعمیرکار و نمایندۀ مجلس اینستاگرامی چه کنیم؟



تا چند سال پیش، بلاگری در ذهن جامعه مترادف با سبک زندگی، مُد، غذا و سفر بود؛ نوعی نمایش شخصی که در بهترین حالت، مرز زندگی واقعی و مجازی را مخدوش می‌کرد. اما اکنون، این پدیده از حاشیه به متن آمده است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، در عصر جنجال ابزار ارتباطات جمعی، جایی که روایت جذاب از واقعیت مهم‌تر است، تخصص دیگر تنها از مسیر دانشگاه و تجربه شکل نمی‌گیرد، بلکه از مسیر دیده‌شدن در شبکه‌های اجتماعی معنا می‌یابد.

مخاطب دیگر به مدرک، سال‌های خدمت یا سوابق حرفه‌ای اتکا نمی‌کند؛ او به کسی اعتماد دارد که «در صفحه‌اش بهتر توضیح می‌دهد»، «بیشتر فالوور دارد» و «به زبان خودش حرف می‌زند.» در چنین شرایطی، مرز میان «رسانه» و «تخصص» فرو می‌ریزد. پزشکی که از درمان بیماران به ساخت ویدئوهای آموزشی درباره زیبایی و لایف‌استایل روی آورده، وکیلی که به‌جای دفاع در دادگاه، در صفحه‌اش درباره نکات حقوقی ازدواج یا طلاق توضیح می‌دهد، یا حتی معلمی که تجربه کلاس درس را به محتوایی سرگرم‌کننده تبدیل کرده است، همگی در یک میدان مشترک ایستاده‌اند، میدانی که در آن «اثرگذاری» از «دانش» جلو می‌زند و «تعامل» از «اعتبار» مهم‌تر می‌شود.

ورود بلاگری به مشاغل حساس، در ظاهر اتفاقی طبیعی به نظر می‌رسد؛ جهانی که هر فردی می‌تواند رسانه‌ای برای خود بسازد، طبیعتاً امکان حضور آزادانه در هر حوزه‌ای را نیز فراهم می‌کند. اما در باطن، این روند نشانه تغییری عمیق‌تر است، کالایی شدن تخصص. امروز حتی دانش، قضاوت، درمان یا تعلیم نیز به بخشی از بازار توجه بدل شده‌اند. هرچه بیشتر دیده شوی، معتبرتری؛ هرچه تعامل بیشتری بگیری، اثرگذارتر به حساب می‌آیی. در این منطق تازه، معیار موفقیت دیگر بر پایه تخصص علمی نیست، بلکه بر توانایی تولید «محتوای باورپذیر» استوار است.

پزشکِ بی‌نامی که بیمار درمان می‌کند، در سکوت باقی می‌ماند؛ اما پزشکی که با ویدئویی درباره سبک زندگی، مخاطبان را درگیر می‌کند، به مرجع اجتماعی تبدیل می‌شود. شاید بتوان گفت این روند بخشی از گذار از نظم معرفتی سنتی به نظم احساسی مدرن است. بلاگر پزشک یا وکیل تنها فردی در حال تبلیغ خدمات خود نیست؛ او در حال بازتعریف نسبت جامعه با مرجعیت تخصصی است. در جهانی که «اعتماد» بیش از هر زمان دیگری شکننده شده، مخاطب دیگر به نهادها اعتماد ندارد، بلکه به چهره‌هایی اعتماد می‌کند که «مثل خودش» حرف می‌زنند. به همین دلیل است که مشاغل حساس و رسمی، یکی پس از دیگری به فضای بلاگری کشیده می‌شوند؛ نه الزاماً از سر میل به شهرت، بلکه از احساس دیده‌نشدن، خستگی از ساختارهای غیرمنعطف، و نیاز به بازپس‌گیری اعتبار از نهادهای رسمی.

در شرایطی که ساختارهای رسمی کمتر فرصت دیده‌شدن به افراد می‌دهند، رسانه به میدان جدیدی برای کنش اجتماعی تبدیل شده است. ورود افراد حرفه‌ای به بلاگری، گاه به آن‌ها امکان می‌دهد تا از حصارهای رسمی عبور کنند، تجربه‌های واقعی خود را بیان نمایند و در عین حال، شکاف میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی را کاهش دهند. اما آیا این مسیر در بلندمدت به تقویت حرفه‌ها منجر می‌شود یا به تضعیف مرزهای آن‌ها؟ آیا می‌توان میان بلاگری و مسئولیت حرفه‌ای تعادلی برقرار کرد؟

از همین رو داوود طالقانی، پژوهشگر و کارشناس سواد رسانه در این گفت‌وگو به بررسی ریشه‌های این پدیده و تهدیدها و فرصت‌های آن پرداخته است.

حس نادیده‌گرفته‌شدن، افراد را به سوی شهرت می‌کشاند

طالقانی در خصوص ورود فضای بلاگری یا اینفلوئسری به مشاغل تخصصی اظهار داشت: «به‌طور خلاصه، مسئله بر سر این است که شهرت و شایستگی با یکدیگر هم‌نشین شده‌اند؛ یعنی کسی که شهرت ندارد، در آن عرصه‌ تخصصی نیز شایسته تلقی نمی‌شود. این مسئله برای مشاغلی که از نظر جایگاه و منزلت اجتماعی بسیار مهم هستند، اما کمتر دیده می‌شوند یا از نظر نوع پرداخت حقوق و مزایا چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند، اهمیت بیشتری دارد. مشاغلی مانند قضاوت یا معلمی که حتی ممکن است ملاحظات آیین‌نامه‌ای، اخلاقی یا حرفه‌ای خاصی برای ورودشان به فضای بلاگری وجود داشته باشد.»

«بااین‌حال، شاهد هستیم که حتی این‌گونه مشاغل نیز وارد حوزه‌ بلاگری می‌شوند. معمولاً وقتی با این افراد گفت‌وگو می‌کنیم و می‌پرسیم چرا به‌عنوان معلم، قاضی یا وکیلی که حرفه‌ای با شأن و ارزش خاص است وارد رسانه‌های اجتماعی شده‌اند و به تولید محتوا می‌پردازند، پاسخشان این است که در حیطه‌ کاری خودشان شناخته نمی‌شوند، درآمد کافی ندارند و در سازمان رسمی‌ای که فعالیت می‌کنند چندان مورد تقدیر و ارج قرار نمی‌گیرند. این زمینه‌ نادیده‌گرفته‌شدن، کمبود حقوق و مزایا و نیز غلبه‌ این تفکر که «شهرت با شایستگی همراه است»، معمولاً باعث می‌شود مشاغل حساس وارد حوزه بلاگری شوند. این نخستین زمینه است.»

رسانه میدان عمل را گسترش می‌دهد

وی با بیان اینکه نکته‌ دوم مربوط به وجود روحیه‌ تولید محتواست، تصریح کرد: «کسی که محتوا تولید می‌کند، چه در قالب بلاگری و چه به‌عنوان اینفلوئنسر، معمولاً از مزایایی برخوردار می‌شود که به ارتقای حرفه یا مسیر شغلی‌اش (کریر) منجر می‌گردد. برای نمونه، وکیلی که رسانه ندارد با وکیلی که چهره‌ای رسانه‌ای است تفاوت بسیاری دارد؛ همین‌طور معلم، قاضی یا آتش‌نشان. این مشاغل حساس، وقتی رسانه، مخاطب یا اثرگذاری رسانه‌ای داشته باشند، به مزایایی دست پیدا می‌کنند که در حالت عادی نصیبشان نمی‌شود؛ درآمدشان بیشتر می‌شود، به محل رجوع تبدیل می‌شوند و میدان فعالیتشان گسترش می‌یابد.»

وی گفت: «به‌عنوان مثال، میدان حضور اجتماعی یک آتش‌نشان محدود است؛ ما معمولاً فقط در شرایط اضطراری با یک آتش‌نشانِ ناشناس مواجه می‌شویم. درباره‌ زندگی روزمره‌ او یا اینکه چگونه می‌تواند از میدان فعالیت محدودش فراتر برود، چیزی نمی‌دانیم. این مسئله برای آتش‌نشان مطرح است، اما می‌توان به‌جای آتش‌نشان از قاضی، معلم یا هر حرفه‌ تخصصی دیگری نیز نام برد.

این افراد احساس می‌کنند میدان‌های شخصی‌شان محدود است و با بلاگر یا اینفلوئنسر شدن، میدانشان گسترش می‌یابد؛ و در عمل نیز چنین می‌شود، زیرا ورود به میدان رسانه یعنی تقاطع داشتن با تمام میدان‌ها، از بازار و سیاست گرفته تا نیکوکاری و صنعت تبلیغات. در نتیجه، این دو زمینه‌ای که ذکر شد، عملاً فضا را برای حضور رسانه‌ای افرادی که در مشاغل حساس فعالیت دارند، فراهم می‌کند.»

از محتوای تخصصی تا میم‌ویدئو؛ شاغل-بلاگر کلیشه می‌سازد

طالقانی با بیان اینکه تهدید اصلی این مسئله به فضای عمومی جامعه و نوع مخاطبی برمی‌گردد که قرار است سواد تخصصی‌اش در یک حوزه افزایش پیدا کند، تصریح کرد: «ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که «سوادهای کاربردی» یا «سوادهای عملیاتی» مانند سواد مالی، حقوقی و اقتصادی بسیار رواج یافته‌اند. بسیاری از بلاگرها با ادعای این‌که قصد دارند سواد تخصصی مخاطب را افزایش دهند، فعالیت خود را توجیه می‌کنند. البته بخشی از این فعالیت‌ها واقعاً اثرگذار بوده است؛ برای مثال، بسیاری از افراد به واسطه‌ دنبال‌کردن محتوای بلاگرهای املاک یاد گرفته‌اند که در سند خانه چه جزئیاتی وجود دارد و هر واژه چه معنایی دارد.

همچنین افرادی که حتی حداقل سواد حقوقی را نداشتند، اکنون با دیدن چند ویدئوی وکلای بلاگر می‌توانند شکایت‌نامه یا عریضه‌ای ساده برای کارهای روزمره‌ خود بنویسند. بنابراین، بخشی از این جریان به ارتقای سواد عمومی جامعه کمک کرده است. اما درعین‌حال، این روند به پوششی برای کسب درآمد و سود بیشتر تبدیل شده است. بسیاری از بلاگرهای تخصصی در کنار محتوای آموزشی خود، تبلیغ رستوران، لوازم آرایشی یا بازارهای سرمایه‌گذاری مانند رمزارزها را نیز انجام می‌دهند. این یعنی آن‌ها وارد حوزه‌ای می‌شوند که دیگر تخصصشان نیست و گاه مشاغل کاذب یا صفحات تبلیغاتی فروشگاه‌ها را ترویج می‌کنند.

درنتیجه، آموزش سواد درواقع به پوششی موجه برای پیشبرد فعالیت‌های تبلیغاتی آنان بدل شده است. وقتی مشاغل حساس و رسمی مانند معلمان، وکلا یا قضات وارد عرصه‌ بلاگری می‌شوند، این توجیه در جامعه به‌وجود می‌آید که «پس همه می‌توانند تولیدکننده‌ محتوا باشند.» به‌ویژه هنگامی که روحانیون، مداحان یا چهره‌های مذهبی و معنوی هم به تولید محتوا روی می‌آورند، میل به بلاگر یا اینفلوئنسر شدن در میان نوجوانان افزایش می‌یابد. امروزه با نسلی روبه‌رو هستیم که بسیاری از آنان مهارت یا دانش تخصصی ندارند، از دانشگاه بهره‌ چندانی نبرده‌اند یا حتی تحصیلات دانشگاهی ندارند؛ اما معتقدند می‌توانند بلاگر شوند.

درنتیجه، حضور مشاغل رسمی در عرصه‌ بلاگری، به این پدیده نوعی وجاهت اجتماعی می‌بخشد و بلاگر بودن یا اینفلوئنسر شدن را امری مشروع و مطلوب جلوه می‌دهد. به نظر من، این مسئله یکی از مهم‌ترین تهدیدهای فضای اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی در جامعه‌ امروز است.»

تولید محتوا، میان فرهنگ رسمی و عمومی پل می‌سازد

طالقانی با اشاره به اینکه عبور از فضای صرفاً تخصصی می‌تواند فوایدی هم داشته باشد، گفت: «یکی از مهم‌ترین آن‌ها افزایش «سواد تخصصی» یا «سواد کاربردی» مخاطب است؛ به این معنا که فرد در زندگی روزمره با موقعیت‌هایی مواجه می‌شود که محتوای بلاگرها می‌تواند در حل آن‌ها به او کمک کند؛ اما نکته‌ دیگری هم وجود دارد که بیشتر جنبه‌ سیاسی و فرهنگی دارد. در کشور ما شکافی میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی وجود دارد؛ شکافی که تقریباً همه‌ ما آن را درک کرده‌ایم.

به‌طور مثال، ممکن است فرهنگ رسمی برخی رفتارها را نپذیرد؛ اما مردم در زندگی روزمره، چه در زمینه‌ حجاب، چه موسیقی و چه دیگر عرصه‌ها آن را تجربه کنند. در چنین شرایطی، حضور بلاگرهای تخصصی (به‌ویژه افرادی از مشاغل حساس) می‌تواند تا حدی این فاصله میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی را کاهش دهد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردم، قوه‌ قضائیه در مقایسه با دیگر نهادها، ساختاری سخت‌گیرانه‌تر و محافظه‌کارتر دارد. افرادی که در مقام قاضی فعالیت می‌کنند، از فیلترهای متعددی عبور کرده‌اند و درنتیجه، معمولاً چهره‌ای رسمی‌تر و متفاوت‌تر از مردم عادی جامعه دارند. اما وقتی فردی از همین قشر وارد عرصه‌ بلاگری می‌شود، درواقع با کنش رسانه‌ای خود پیامی غیرمستقیم به جامعه می‌دهد؛ این‌که فاصله‌ میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی یک فاصله‌ طبیعی یا غیرقابل‌عبور نیست.

او نشان می‌دهد که ما قاضی‌ها، ما وکلا، ما معلم‌ها هم مثل بقیه‌ مردم زندگی می‌کنیم؛ ما هم دل داریم، سرگرمی داریم، به موسیقی گوش می‌دهیم، شاید از یک خواننده‌ آن‌ورآبی خوشمان بیاید یا گاهی به فست‌فود برویم. این‌ها همان تجربه‌های روزمره‌ ساده‌ای هستند که ممکن است فرهنگ رسمی یا سیاست‌های کلان کشور چندان آن‌ها را تأیید نکند؛ اما حضور این افراد در مقام بلاگر، به‌صورت غیررسمی و بدون هیچ ابلاغیه یا سیاست مشخصی، این پیام را منتقل می‌کند که می‌توان شکاف میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی را کاهش داد.

برای مثال، اگر تصویری را که صداوسیمای جمهوری اسلامی از یک قاضی ارائه می‌دهد با چهره‌ یک قاضی بلاگر مقایسه کنیم، دو تصویر متفاوت می‌بینیم. تصویری که رسانه‌ رسمی می‌سازد، نماینده‌ فرهنگ رسمی است؛ چهره‌ای کاملاً جدی، سخت‌گیر و بی‌انعطاف. در مقابل، یک قاضی بلاگر ممکن است خود را فردی مهربان‌تر، خندان‌تر، اجتماعی‌تر و اهل گفت‌وگو نشان دهد. این تفاوت تصویری بسیار معنادار است، زیرا پدیده‌ «قاضی بلاگر» درواقع شکل رادیکال‌شده‌ همین فرایند است. اگر شغل قضاوت را از نظر وجاهت اجتماعی و حساسیت سیاسی در کنار مشاغلی مانند معلمی یا وکالت قرار دهیم، بلاگر شدن یک قاضی به‌مراتب جلوه‌ای رادیکال‌تر از دیگران دارد. او با حضورش در فضای رسانه‌ای، نه‌تنها مرزهای حرفه‌ خود را جابه‌جا می‌کند، بلکه به‌نوعی در کاهش شکاف میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی نقش ایفا می‌کند.»

کلیشه رسانه‌ای، چهرۀ واقعی مشاغل را محو می‌کند

طالقانی در خصوص تهدیدهای این حوزه گفت: «ابتدا باید یک ملاحظه را عرض کنم. معمولاً وقتی در فضای رسانه‌ای کشور یا حتی در ادبیات علمی درباره‌ بلاگرها و اینفلوئنسرها صحبت می‌شود، نگاه آسیب‌شناسانه یا انتقادی بسیار غلبه دارد و اغلب هم این نگاه سلبی است؛ یعنی در جهت تخطئه‌ افراد یا حتی نفی این حرفه‌ها حرکت می‌کند. به‌عبارت دیگر، بیشتر گزارش‌هایی که رسانه‌ها درباره‌ بلاگرها و اینفلوئنسرهای تخصصی منتشر می‌کنند، ماهیت منفی و قضاوت‌گرانه دارد؛ گویی این افراد کاری نادرست انجام داده‌اند، از نظر اخلاقی یا حرفه‌ای مرتکب خطا شده‌اند، یا اساساً پذیرشی برای بلاگر یا اینفلوئنسر شدن وجود ندارد.»

وی اضافه کرد: «من چنین نگاهی را قبول ندارم؛ چراکه به‌هرحال، اقتضای زندگی رسانه‌ای امروز و ضرورت هماهنگی با پلتفرم‌های تصویری باعث شده است که افراد به صورت خواه یا ناخواه، به سمت بلاگر شدن، اینفلوئنسر شدن یا مخاطب بلاگرها و اینفلوئنسرها بودن سوق پیدا کنند. اگر کسی ادعا کند که در معرض این فضا نیست یا هیچ نسبتی با آن ندارد، احتمالاً از نظر اخلاقی صادق نیست. اما با این پیش‌فرض، وقتی درباره‌ تهدیدهای بلاگرهای تخصصی صحبت می‌کنیم، نخستین تهدید به خودِ حرفه و افرادی که در آن فعالیت می‌کنند بازمی‌گردد.»

«فرض کنید درباره‌ حرفه‌هایی مانند وکالت یا قضاوت صحبت می‌کنیم؛ چون میدان فعالیت این دو حرفه به هم نزدیک است، افرادی که در این حوزه‌ها کار می‌کنند ولی هنوز بلاگر یا اینفلوئنسر نشده‌اند، شغل خود را در معرض تهدید و قضاوت عمومی می‌بینند. دلیلش این است که بلاگرها و اینفلوئنسرهای فعال در این حوزه‌ها معمولاً از این مشاغل تصویرسازی رسانه‌ای می‌کنند و در نتیجه، یک کلیشه‌ تقلیل‌یافته از این حرفه‌ها در ذهن مخاطبان شکل می‌گیرد. ما در تجربه‌های شخصی خود، در ارتباط با وکلا یا قضات می‌دانیم که همه شبیه هم نیستند؛ هر فرد، منش و سبک حرفه‌ای خاص خودش را دارد. اما بلاگرها و اینفلوئنسرهای تخصصی که درباره‌ وکالت یا قضاوت محتوا تولید می‌کنند، معمولاً تصویری کلیشه‌ای و ساده‌سازی‌شده از این افراد ارائه می‌دهند. به همین دلیل، من از ذکر مصادیق و ویژگی‌های این کلیشه‌ها خودداری می‌کنم تا به بازتولیدشان دامن‌زده نشود.»

وی در ادامه افزود: «همین مسئله در مورد معلمان نیز صدق می‌کند. بنابراین، تهدید نخست ناشی از فعالیت بلاگرهای تخصصی، آسیب به خود مشاغل حرفه‌ای و شکل‌گیری تصاویری کلیشه‌ای و غیرواقعی از آن‌ها در افکار عمومی است؛ تصاویری که شأن و پیچیدگی واقعی این مشاغل را نادیده می‌گیرد و آن‌ها را به نمودی سطحی و رسانه‌پسند تقلیل می‌دهد. نمود رسانه‌ای کلیشه در ساخته‌شدن میم‌ویدئوها و ویدئوهای طنز درباره‌ برخی مشاغل را در اینستاگرام و یوتیوب می‌بینیم. به این صورت که معمولاً با استفاده از واژه‌ «کور» و اضافه‌کردن آن به نام شغل، این مشاغل را دست‌مایه شوخی و تمسخر قرار می‌دهند.

علت این است که در فضای رسانه‌ای، کلیشه‌هایی درباره‌ این مشاغل شکل‌گرفته و حالا بلاگرها و اینفلوئنسرهایی که کارشان تولید محتوای طنز است، همان کلیشه‌ها را بازتولید می‌کنند. دامنه‌ این پدیده روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود؛ به‌طوری‌که امروز درباره‌ مشاغلی مانند مشاوران املاک، نمایشگاه‌داران خودرو، پرستاران و بسیاری از حرفه‌های دیگر نیز ویدئوهای طنز ساخته می‌شود. درواقع، پیش از این‌که این ویدئوهای طنز ساخته شوند، بلاگرهای تخصصی با محتوای خود تصویر کلیشه‌ای از آن شغل را ایجاد کرده‌اند و حالا این تصویر در سطحی نازل‌تر و توسط تولیدکنندگان محتوای عمومی‌تر مورد تمسخر قرار می‌گیرد.»

منبع: روزنامه فرهیختگان

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

با پزشک، وکیل، استاد، تعمیرکار و نمایندۀ مجلس اینستاگرامی چه کنیم؟

با پزشک، وکیل، استاد، تعمیرکار و نمایندۀ مجلس اینستاگرامی چه کنیم؟ بیشتر بخوانید »

اولین چالش موشکی فضای مجازی علیه رژیم صهیونی کلید خورد +فیلم

اولین چالش موشکی فضای مجازی علیه رژیم صهیونی کلید خورد +فیلم



اولین چالش موشکی فضای مجازی با محوریت گروه «سایبریون حرم» و مشارکت کاربران ایران، لبنان، عراق و سوریه، علیه صفحه اینستاگرامی وزارت دفاع اسرائیل آغاز شده است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، اولین چالش موشکی در قالب عملیات کامنتینگ و ریپورت با حضور گروه‌های مردمی از کشورهای مختلف همچون ایران، لبنان، عراق و سوریه، با محوریت طراحی گروه سایبری سایبریون حرم، بر روی صفحه اینستاگرامی وزارت دفاع اسرائیل در حال برگزاری است.

در جریان این عملیات که با همراهی و هماهنگی حاج ابوذر روحی و رایزنی با گروه‌های سایبری محور مقاومت صورت گرفت، از گروه‌های فعال مردمی در کشورهای عضو محور مقاومت همچون عراق سوریه لبنان و بحرین دعوت کرد تا با ارسال گیف(تصویر متحرک) موشک های ایرانی در زیر یکی از پست های صفحه‌ی رسمی وزارت دفاع اسرائیل در اینستاگرام، در این عملیات بزرگ شرکت کنند.

طبق بررسی های اولیه، در یک ساعت اول پس از آغاز عملیات، بیش از ۱۵۰۰ عدد گیف موشک ایرانی به سمت این صفحه شلیک شد که دقایقی این صفحه را با اختلال مواجه کرد. هم اکنون این عملیات در جریان است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

اولین چالش موشکی فضای مجازی علیه رژیم صهیونی کلید خورد +فیلم

اولین چالش موشکی فضای مجازی علیه رژیم صهیونی کلید خورد +فیلم بیشتر بخوانید »

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر



گوزن‌های اتوبان با وجود انتخاب سوژه‌ای به‌روز درباره تأثیرات مخرب اینفلوئنسری و شهرت مجازی، به دلیل ضعف‌های فیلمنامه‌ای، فقدان عمق تحلیلی است.

  • فلای‌تودی

به گزارش مجاهدت از مشرق، در عصر دیجیتال که شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی به بخش جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره تبدیل شده‌اند، مدیوم سینما بارها کوشیده است تا تأثیرات عمیق و چندوجهی این پدیده را بر روابط انسانی، هویت فردی و ساختارهای اجتماعی به تصویر بکشد. با این حال، بسیاری از آثار سینمایی در این حوزه، از جمله فیلم ایرانی «گوزن‌های اتوبان» به کارگردانی ابوالفضل صفاری، در بازنمایی پیچیدگی‌های فضای مجازی و نقد فرهنگ دیجیتال ناکام مانده‌اند.

این فیلم، با وجود انتخاب سوژه‌ای به‌روز درباره تأثیرات مخرب اینفلوئنسری و شهرت مجازی، به دلیل ضعف‌های فیلمنامه‌ای، روایت گسسته و فقدان عمق تحلیلی، نه‌تنها نمی‌تواند چالش‌های این فضا را به شکلی اثرگذار کاوش کند، بلکه به اثری شعاری و ناکارآمد بدل می‌شود که مخاطب را در سردرگمی رها می‌کند. این ناکامی، فرصتی است برای تأمل در آثار موفق‌تری که توانسته‌اند با ظرافت و عمق، به مسائل فضای مجازی و تأثیرات آن بر جامعه بپردازند.

در این نوشتار، در وهله نخست نگاهی به «گوزن‌های اتوبان» به عنوان نمونه‌ای از ناکامی در این حوزه می‌پردازیم که اکران آن اخیرا آغاز شده و در جذب مخاطب موفق نبوده است. سپس به معرفی و بررسی ۸ فیلم و سریال برجسته جهانی می‌پردازیم که با رویکردهای متنوع و هوشمندانه، از تأثیرات شبکه‌های اجتماعی گرفته تا تاریکی‌های فرهنگ دیجیتال را به تصویر کشیده‌ و توانسته‌اند در این زمینه استانداردهایی ماندگار خلق کنند.

گوزن‌های اتوبان؛ چگونه فرصت نقد فرهنگ دیجیتال را هدر دهیم؟!

فیلم «گوزن‌های اتوبان» به کارگردانی ابوالفضل صفاری، با انتخاب سوژه‌ای به‌روز و ظاهراً انتقادی، قصد دارد تأثیرات مخرب فرهنگ اینفلوئنسری و فضای مجازی بر روابط انسانی و ساختار اجتماعی ایران معاصر را به چالش بکشد اما به نظر نمی‌رسد در این زمینه چندان موفق باشد. داستان حول محور عابس، پیک موتوری یک فست‌فودفروشی می‌چرخد که به طور اتفاقی در تعقیب و گریزی با یک اینفلوئنسر اینستاگرامی درگیر می‌شود.

ویدئوی این درگیری به‌سرعت در فضای مجازی وایرال شده و عابس را به شهرتی ناخواسته می‌رساند. در این میان رامین، کارگردانی که محتوای صفحات اینفلوئنسرها را تولید می‌کند، به عابس و همسرش صبا پیشنهاد همکاری برای تولید محتوا می‌دهد.

این پیشنهاد، زندگی روزمره و ساده این زوج را به سوی تجربه‌ای پرزرق‌وبرق از شهرت و ثروت سوق می‌دهد اما به‌تدریج این تحول به تلاطم، سردی و فروپاشی پیوندهای عاطفی‌شان منجر می‌شود. فیلم با یک پایان‌بندی‌ مبهم، ناتمام و فاقد وضوح دراماتیک به پایان می‌رسد که نه‌تنها گره‌های روایی را باز نمی‌کند، بلکه مخاطب را در خلأ معنایی رها می‌سازد.

ایده محوری فیلم، یعنی نقد تأثیرات افسارگسیخته شبکه‌های اجتماعی بر روابط انسانی، تضاد طبقاتی و بحران‌های نسلی، پتانسیلی قابل‌توجه برای خلق اثری تأثیرگذار داشت اما «گوزن‌های اتوبان» در تبدیل این ایده به روایتی منسجم و عمیق به‌کلی ناکام است. فیلمنامه، فاقد عمق تحلیلی لازم برای کاوش در پیچیدگی‌های روان‌شـــــــناختی و جامعه‌شناختی سوژه است و به جای ارائه دیدگاهی نوآورانه، به تکرار کلیشه‌های آشنایی چون تضاد فقر و ثروت یا نمایش اغراق‌آمیز سبک زندگی اینفلوئنسرها اکتفا می‌کند.
ایده محوری فیلم، یعنی نقد تأثیرات افسارگسیخته شبکه‌های اجتماعی بر روابط انسانی، تضاد طبقاتی و بحران‌های نسلی، پتانسیلی قابل‌توجه برای خلق اثری تأثیرگذار داشت اما «گوزن‌های اتوبان» در تبدیل این ایده به روایتی منسجم و عمیق به‌کلی ناکام است. فیلمنامه، فاقد عمق تحلیلی لازم برای کاوش در پیچیدگی‌های روان‌شـــــــناختی و جامعه‌شناختی سوژه است و به جای ارائه دیدگاهی نوآورانه، به تکرار کلیشه‌های آشنایی چون تضاد فقر و ثروت یا نمایش اغراق‌آمیز سبک زندگی اینفلوئنسرها اکتفا می‌کند.

شخصیت‌ها در حد تیپ‌های یک‌بعدی باقی می‌مانند: عابس به عنوان کارگری گرفتار در چرخه روزمرگی، صبا به عنوان همسری وسوسه‌شده توسط شهرت و رامین به عنوان نمادی از فرصت‌طلبی در زیست‌بوم دیجیتال، هیچ‌کدام از سطح به عمق نمی‌رسند و فاقد پیچیدگی لازم برای ایجاد همذات‌پنداری یا تأمل‌اندیشی در مخاطب هستند.

این فقدان عمق در شخصیت‌پردازی، همراه با فقر دراماتیک فیلمنامه، مانع آن می‌شود که تحولات زندگی عابس و صبا، از شوق اولیه شهرت تا فروپاشی رابطه‌شان، باورپذیر یا تأثیرگذار جلوه کند. روایت فیلم در لحظات ابتدایی با ریتمی پویا و تصاویری چشم‌نواز، نوید اثری جذاب می‌دهد اما این پویایی به‌سرعت در پراکندگی روایی و فقدان منطق دراماتیک فرومی‌پاشد. سکانس‌های تعقیب و گریز، که قرار بود موتور محرک داستان باشند، به دلیل نبود پیوستگی و انگیزه‌های دراماتیک متقن، به لحظاتی تصنعی و فاقد کارکرد بدل می‌شوند.

فیلم در به تصویر کشیدن تأثیرات مخرب فضای مجازی، به جای کندوکاو در ریشه‌های اجتماعی و روان‌شناختی معضلاتی چون اعتیاد به شهرت یا تخریب روابط انسانی، به نمایش‌های کاریکاتوری و اغراق‌آمیز از اینفلوئنسرها و فرهنگ دیجیتال بسنده می‌کند. این رویکرد سطحی که فاقد هرگونه تحلیل ساختاریافته است، فیلم را از ارائه دیدگاهی عمیق درباره تأثیرات شبکه‌های اجتماعی بر جامعه ایرانی محروم می‌سازد. به عنوان مثال، تلاش فیلم برای اشاره به تضاد طبقاتی یا بحران‌های نسلی، به دلیل فقدان پیکربندی دراماتیک مناسب، به شعارهایی کلیشه‌ای و فاقد اثرگذاری تقلیل می‌یابد.

پایان‌بندی فیلم که مبهم و ناتمام است، نه‌تنها گره‌های روایی را حل نمی‌کند، بلکه به دلیل نبود زیرساخت‌های روایی لازم، به تجربه‌ای ناکام و خنثی بدل می‌شود. این پایان‌بندی که فاقد هرگونه وضوح دراماتیک یا پیوستگی مفهومی است، مخاطب را با پرسش‌هایی بی‌پاسخ و حس ناکامی عمیق رها می‌کند.

از منظر کارگردانی، صفاری در خلق برخی لحظات بصری موفق عمل کرده اما این جذابیت‌های بصری در غیاب روایتی منسجم و محتوایی غنی، به پوسته‌ای تهی بدل می‌شوند.

استفاده از نمادهایی چون «اتوبان» برای تصمیم‌های شتاب‌زده و «گوزن‌ها» برای انسان‌های بی‌پناه در زیست‌بوم دیجیتال، که ظاهراً قرار بود لایه‌ای استعاری به فیلم بیفزاید، به دلیل فقدان پشتوانه دراماتیک، به عناصری تزئینی و شعاری تقلیل یافته است. افزون بر این، انتخاب‌های ناسازگار مانند استفاده از لوکیشن‌های غیرضروری یا نمایش‌های تبلیغاتی (مانند تأکید بیش ‌از حد بر برندهای فست‌فود) به حس غیرواقعی بودن اثر دامن‌ زده و تمرکز مخاطب را از مضمون اصلی منحرف می‌کند.

در مجموع، «گوزن‌های اتوبان» با وجود بهره‌مندی از سوژه‌ای به‌روز و پتانسیلی برای نقد فرهنگ دیجیتال و تأثیرات آن بر جامعه ایرانی، به دلیل فیلمنامه‌ای ناپخته، روایتی سرگردان و ناتوانی در تعمیق مضامین، نه‌تنها در بازنمایی چالش‌های پیچیده فضای مجازی ناکام می‌ماند، بلکه به اثری تبدیل می‌شود که بیش از آنکه تأمل‌برانگیز یا روشنگرانه باشد، مخاطب را با حس سردرگمی و ناکامی تنها می‌گذارد. این فیلم، فرصتی از دست ‌رفته در سینمای اجتماعی ایران است که ایده‌ای جذاب را در چنبره ضعف‌های ساختاری و فقر محتوایی هدر می‌دهد.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

Black Mirror (۲۰۱۱)

سریال آنتولوژی «آینه سیاه»، ساخته چارلی بروکر، یکی از پیشگام‌ترین آثار در نقد فناوری و فضای مجازی است که هر اپیزود آن با داستانی مستقل، جنبه‌ای از تأثیرات تاریک فناوری‌های دیجیتال را کاوش می‌کند. اپیزودهایی مانند «Nosedive» (با بازی برایس دالاس هاوارد) به‌طور خاص به فرهنگ امتیازدهی در شبکه‌های اجتماعی و فشار برای تأیید اجتماعی می‌پردازند،

در حالی که اپیزودهایی مانند «Hated in the Nation» (با بازی کلی مک‌دونالد) به تأثیرات منفی هشتگ‌ها و حملات آنلاین پرداخته‌اند. این سریال با بهره‌گیری از بازیگرانی چون دنیل کالویا، جون هام و مایلی سایرس و کارگردانی اپیزودهای متنوع توسط کارگردانان برجسته، توانسته است روایت‌هایی دیستوپیایی و در عین حال واقع‌گرایانه خلق کند. «آینه سیاه» با تحلیل‌های جامعه‌شنــــــاختی و روان‌شناختی عمیق، نشان می‌دهد که چگونه شبکه‌های اجتماعی می‌توانند به ابزارهایی برای کنترل، انزوای اجتماعی و حتی خشونت تبدیل شوند. این سریال چندین جایزه امی، از جمله بهترین فیلم تلویزیونی و بهترین فیلمنامه، دریافت کرده و به دلیل نوآوری در روایت و نقد فناوری، مورد تحسین گسترده قرار گرفته است. موفقیت «آینه سیاه» در ترکیب داستان‌گویی خلاقانه با هشدارهایی درباره آینده دیجیتال، آن را به یکی از تأثیرگذارترین آثار در این حوزه تبدیل کرده است.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

The Social Network (۲۰۱۰)

فیلم «شبکه اجتماعی» به کارگردانی دیوید فینچر و با فیلمنامه‌ای درخشان از آرون سورکین، یکی از برجسته‌ترین آثار سینمایی درباره ظهور شبکه‌های اجتماعی و تأثیرات عمیق آن بر روابط انسانی، اخلاقیات و ساختارهای اجتماعی است. این فیلم داستان مارک زاکربرگ (جسی آیزنبرگ) و تأسیس فیس‌بوک را روایت می‌کند اما فراتر از یک بیوگرافی ساده، به کاوش در تاریکی‌های جاه‌طلبی، خیانت و پیامدهای فرهنگی شبکه‌های اجتماعی می‌پردازد.

بازیگرانی چون اندرو گارفیلد (در نقش ادواردو ساورین) و جاستین تیمبرلیک (در نقش شان پارکر) با اجراهای قدرتمند، به عمق دراماتیک فیلم می‌افزایند. «شبکه اجتماعی» با دیالوگ‌های تیز و ریتمی سریع، نشان می‌دهد که چگونه فیس‌بوک، به عنوان یک پلتفرم ارتباطی، نه‌تنها روابط شخصی را بازتعریف کرد، بلکه به ابزاری برای رقابت، حسادت و قدرت‌طلبی تبدیل شد.

فیلم با تمرکز بر تناقضات اخلاقی، مانند سوءاستفاده از داده‌ها و نقض حریم خصوصی، تصویری چندلایه از تأثیرات فضای مجازی ارائه می‌دهد. این اثر در سال ۲۰۱۱ برنده ۳ جایزه اسکار (بهترین فیلمنامه اقتباسی، بهترین تدوین و بهترین موسیقی متن) شد و در ۸ رشته دیگر نامزد بود. همچنین جوایز متعددی از گلدن‌گلوب، بفتا و جشنواره‌های دیگر دریافت کرد و به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های دهه ۲۰۱۰ شناخته می‌شود. «شبکه اجتماعی» با ترکیب کارگردانی استادانه، فیلمنامه‌ای هوشمندانه و مضمونی عمیق، استانداردی برای نقد فرهنگ دیجیتال در سینما ارائه کرده است.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

The Circle (۲۰۱۷)

فیلم «دایره»، به کارگردانی جیمز پونسولت و اقتباس از رمان دیو اگرز، داستان کارمندی جوان (اما واتسون) را روایت می‌کند که در یک شرکت فناوری خیالی به نام «دایره» مشغول به کار می‌شود.

این شرکت با شعار شفافیت و ارتباط جهانی، به نظارت و کنترل زندگی افراد نفوذ می‌کند. تام هنکس در نقش مدیر کاریزماتیک شرکت و جان بویگا در نقش یک کارمند معترض، به فیلم عمق می‌بخشند. «دایره» با تمرکز بر موضوعاتی چون از بین رفتن حریم خصوصی، فرهنگ نظارت دیجیتال و تأثیرات شبکه‌های اجتماعی بر هویت فردی، پرسش‌های اخلاقی مهمی را مطرح می‌کند. اگرچه فیلم در اجرا به اندازه رمان عمیق نیست و برخی منتقدان آن را به ساده‌سازی انتقادات متهم کرده‌اند اما تصاویر بصری جذاب و مضمون جسورانه‌اش، آن را به اثری قابل‌تأمل تبدیل کرده است.

این فیلم در جشنواره‌های مختلف مانند جشنواره فیلم تریبکا نمایش داده شد اما موفقیت تجاری یا جایزه قابل‌ توجهی کسب نکرد. با این حال، «دایره» به دلیل طرح موضوعاتی مانند داده‌کاوی و سلطه شرکت‌های فناوری، همچنان در بحث‌های مربوط به فضای مجازی مورد توجه است.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

Eighth Grade (۲۰۱۸)

فیلم «کلاس هشتم» ساخته بو برنهام، داستان کایلا (السی فیشر)، یک دختر نوجوان را روایت می‌کند که در آخرین هفته کلاس هشتم، در تلاش برای یافتن هویت خود در دنیایی تحت سلطه شبکه‌های اجتماعی است. این فیلم با ظرافتی کم‌نظیر، فشارهای ناشی از اینستاگرام و یوتیوب بر نسل جوان را به تصویر می‌کشد و نشان می‌دهد که چگونه این پلتفرم‌ها می‌توانند به احساس ناامنی، اضطراب و مقایسه اجتماعی دامن بزنند.

جاش همیلتون در نقش پدر کایلا، نقشی مکمل اما تأثیرگذار ارائه می‌دهد. «کلاس هشتم» با روایتی صمیمی، کارگردانی حساس و فیلمبرداری واقعی، موفق می‌شود تأثیرات عاطفی و روان‌شناختی فضای مجازی را به شکلی ملموس بازنمایی کند.

این فیلم در جشنواره ساندنس ۲۰۱۸ مورد تحسین قرار گرفت و جوایزی مانند جایزه بهترین کارگردانی اول از انجمن کارگردانان آمریکا و جایزه بهترین فیلم از انجمن منتقدان فیلم بوستون را دریافت کرد. موفقیت «کلاس هشتم» در به تصویر کشیدن تجربه زیسته نسل دیجیتال، آن را به یکی از آثار برجسته در این حوزه تبدیل کرده است.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

Searching (۲۰۱۸)

فیلم «جست‌وجو» به کارگردانی آنیش چاگانتی، یک تریلر نوآورانه است که داستان آن کاملاً از طریق صفحه‌نمایش‌های دیجیتال (مانند لپ‌تاپ و گوشی) روایت می‌شود. جان چو در نقش پدری بازی می‌کند که به دنبال دختر گمشده‌اش (میشل لا) می‌گردد و از طریق شبکه‌های اجتماعی و ردپاهای دیجیتال، او سرنخ‌هایی پیدا می‌کند. این فیلم نشان می‌دهد چگونه فضای مجازی می‌تواند هم ابزاری برای کشف حقیقت باشد و هم فضایی برای فریب و پنهان‌کاری.

«جست‌وجو» با سبک بصری منحصربه‌فرد و روایتی پرتعلیق، به تأثیرات دوگانه شبکه‌های اجتماعی می‌پردازد. این فیلم در جشنواره ساندنس ۲۰۱۸ جایزه تماشاگران را برد و به دلیل نوآوری در فرم و داستان‌گویی، مورد تحسین قرار گرفت. موفقیت تجاری و انتقادی «جست‌وجو» نشان‌دهنده توانایی سینما در استفاده از فرم‌های جدید برای نقد فناوری است.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

Ingrid Goes West (۲۰۱۷)

فیلم «اینگرید به غرب می‌رود» ساخته مت اسپایسر، داستان اینگرید (اوبری پلازا) را روایت می‌کند که به دلیل وسواس با یک اینفلوئنسر اینستاگرامی (الیزابت اولسن)، زندگی خود را به آشوب می‌کشد. این کمدی سیاه با طنزی گزنده به اعتیاد به شبکه‌های اجتماعی، تمنای تأیید اجتماعی و پوچی پشت زندگی‌های ظاهراً کامل اینفلوئنسرها می‌پردازد.

فیلم با روایتی روان و نقدی تیز، موفق می‌شود تاریکی‌های فرهنگ دیجیتال را به شکلی سرگرم‌کننده و تأمل‌برانگیز نشان دهد. «اینگرید به غرب می‌رود» در جشنواره ساندنس ۲۰۱۷ جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. این فیلم با ترکیب طنز و تراژدی، یکی از بهترین نمونه‌های نقد فرهنگ اینفلوئنسری است.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

The Truman Show (۱۹۹۸)

فیلم «نمایش ترومن» به کارگردانی پیتر ویر، با بازی جیم کری در نقش ترومن بربنک، اگرچه پیش از ظهور شبکه‌های اجتماعی مدرن ساخته شد اما به شکلی پیشگویانه به فرهنگ نظارت و نمایش زندگی در برابر مخاطبان پرداخت. لورا لینی و اد هریس در نقش‌های مکمل، به عمق دراماتیک فیلم می‌افزایند. داستان ترومن، که زندگی‌اش به‌ صورت ناخواسته در یک برنامه تلویزیونی پخش می‌شود، به مسائل امروزی مانند از دست رفتن حریم خصوصی در فضای مجازی اشاره دارد.

این فیلم با عمق فلسفی و روایت قدرتمند، یکی از نخستین آثاری است که به نقد فرهنگ دیده شدن پرداخته است. «نمایش ترومن» نامزد ۳ جایزه اسکار (بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مکمل) شد و جوایز متعددی از گلدن‌گلوب و بفتا دریافت کرد. تأثیر ماندگار این فیلم در بحث‌های مربوط به فضای مجازی، آن را به اثری کلاسیک تبدیل کرده است.

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

Don’t Look Up (۲۰۲۱)

فیلم «به بالا نگاه نکن»، به کارگردانی آدام مک‌کی، با بازی لئوناردو دی‌کاپریو، جنیفر لارنس و مریل استریپ، اگرچه در ظاهر درباره یک فاجعه زیست‌محیطی است اما نقدی تند و تیز بر فرهنگ رسانه‌های اجتماعی و تأثیر آن بر مدیریت بحران ارائه می‌دهد. این فیلم نشان می‌دهد که چگونه شبکه‌های اجتماعی با پراکندن اطلاعات نادرست و اولویت دادن به سرگرمی بر حقیقت، به بی‌عملی و سردرگمی اجتماعی دامن می‌زنند.

با طنزی گزنده و بازیگرانی چون جونا هیل و تیموتی شالامی، «به بالا نگاه نکن» به یکی از آثار برجسته در نقد تأثیرات منفی فضای مجازی تبدیل شد. این فیلم نامزد ۴ جایزه اسکار، از جمله بهترین فیلم و بهترین فیلمنامه شد و در جشنواره‌های مختلف مورد توجه قرار گرفت. موفقیت این فیلم در ترکیب طنز و نقد اجتماعی، آن را به اثری تأثیرگذار در این حوزه تبدیل کرده است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر

مروری بر برجسته‌ترین آثار نمایشی آسیب‌شناسانه درباره فضای مجازی به بهانه اکران« گوزن‌های اتوبان»/همنشینی جذابیت و خطر بیشتر بخوانید »

تمدید مهلت ارسال آثار به بخش تولید محتوای مجازی جشنواره نمایش‌های‌ آیینی و سنتی

تمدید مهلت ارسال آثار به بخش تولید محتوای مجازی جشنواره نمایش‌های‌ آیینی و سنتی


به گزارش مجاهدت از گروه فرهنگ دفاع‌پرس، مهلت ارسال آثار برای بخش تولیدات فضای مجازی بیست‌ودومین جشنواره بین‌المللی نمایش‌های آیینی و سنتی تا ۱۰ مهرماه ۱۴۰۴ تمدید شد.

در این بخش، علاقه‌مندان می‌توانند با موضوع جلوه‌های نمایشی فرهنگ اقوام ایرانی شامل آیین‌های نمایشی، بازی‌های نمایشی، اشکال نمایشی سنتی، عروسک‌های اقوام، روایت‌ها، حرکات آیینی و موسیقی سنتی بومی، نمایش شمایل، بیوگرافی اشخاص فعال در این حوزه‌ها و یا مستندسازی موارد یاد شده، آثار خود را در قالب‌های تصویری یا صوتی تولید و در بخش رقابتی جشنواره ارائه کنند.

قالب‌های در نظر گرفته‌شده برای این بخش عبارت‌اند از:
۱. تولید محتوای تصویری خلاقانه (ویدئو)
۲. موشن‌گرافیک (انیمیشن)
۳. تولید محتوای صوتی (پادکست)

آثار ارسالی باید بر اساس استانداردهای فنی اعلام‌شده شامل کیفیت تصویر مناسب، فرمت فایل‌های مشخص و محدودیت زمانی حداکثر ۳ دقیقه برای ویدئو و موشن‌گرافیک و ۵ دقیقه برای پادکست آماده شوند.

این بخش رقابتی بوده و بر اساس رأی هیئت داوران، به سه نفر برگزیده در هر رشته جوایز تعلق خواهد گرفت.

هیچ محدودیت سنی برای شرکت در این بخش وجود ندارد و شرکت‌کنندگان می‌توانند آثار خود را با تکمیل فرم تقاضا در سایت جشنواره بارگذاری و ارسال کنند. همچنین آثار برگزیده در فضای مجازی و صفحه اینستاگرام جشنواره منتشر و در معرض دید مخاطبان قرار خواهد گرفت.

بیست‌ودومین جشنواره بین‌المللی نمایش‌های آیینی و سنتی به دبیری سیاوش ستاری در سه بخش آموزشی، پژوهشی و اجرایی برگزار می‌شود. 

دوره‌های آموزشی این جشنواره در تاریخ ۲۴ شهریور به پایان می‌رسد و پس از آن از ۳ لغایت ۱۱ مهر، سمینارها و نشست‌های تخصصی داخلی و بین‌المللی ادامه خواهد داشت. از ۱۲ مهرماه نیز با برگزاری آیین افتتاحیه، اجراهای غیررقابتی به‌عنوان بخش پایانی جشنواره برگزار می‌شود.

علاقه‌مندان می‌توانند برای کسب اطلاعات بیشتر به درگاه جشنواره به نشانی https://irtf.theater.ir مراجعه کنند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

تمدید مهلت ارسال آثار به بخش تولید محتوای مجازی جشنواره نمایش‌های‌ آیینی و سنتی

تمدید مهلت ارسال آثار به بخش تولید محتوای مجازی جشنواره نمایش‌های‌ آیینی و سنتی بیشتر بخوانید »