اینستاگرام

وقتی کار به فروش کفش‌های پای قمارباز و خودکشی می‌رسد!

وقتی کار به فروش کفش‌های پای قمارباز و خودکشی می‌رسد!



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سایتهای قمار و شرط‌بندی در سراسر دنیا کاربران زیادی را به خود جذب کرده و با سوء‌استفاده از کاربران، درآمدهای میلیونی و میلیاردی را نصیب گردانندگان خود می‌کند.

ببینید:

فیلم/ دستگیری ۷۰ نفر از تبلیغ‌کنندگان سایت‌های قمار

این سایتها به نحوی برنامه‌ریزی شده‌اند که کاربران را وسوسه می‌کنند و کاربر پس از یک مرتبه برنده شدن در یک بازی، ترغیب می‌شود که در بازی‌های دیگر شانس خود را دوباره امتحان کند که این امر با توجه به ریسک بالایی که دارد می‌تواند کاربر را یک باره از اوج به زیر بکشاند.

بیشتر بخوانید:

دستگیری ۱۰ باند و ۱۶۴ سردسته‌ سایت‌های شرط‌بندی

عمده شعارهای تبلیغاتی توسط سایتهای شرط‌بندی و قمار با عناوینی همچون “پولدار شدن آسان است” یا “چند برابر کردن پول” صورت می‌گیرد و گردانندگان این سایتها با تبلیغات در فضای مجازی مخصوصاً شبکه‌های اجتماعی، نوجوانان ‌و جوانان را به دام می‌اندازد.

افراد با ورود به این قبیل سایتها، به طمع به دست آوردن پول بیشتر، ترغیب شده تا برد خود را افزایش داده یا باخت خود را جبران کنند که در نهایت باعث گرفتار شدن بیشتر آنها در دام گردانندگان این سایت‌ها می‌شود و نتیجه‌ای جز اعتیاد به قمار و شرط‌بندی ندارد.

گردانندگان سایتهای قمار و شرط‌بندی به‌صورت حساب شده شرکت‌کنندگان در این سایتها را با اندکی سود تطمیع کرده تا مبالغ بالاتری را برای ادامه فعالیت خود سرمایه‌گذاری کنند تا در فرصت مناسب تمام سرمایه قربانی را بالا بکشند.

در سالهای اخیر تعداد زیادی از کاربران این سایتها که عمدتاً نوجوان و جوان هستند، در گرداب این سایتها قرار گرفته و اندوخته مالی خود را از دست داده‌اند.

بیشتر بخوانید:

جزئیات طرح مجلس برای مقابله با قماربازی مجازی

در ادامه شرح آنچه را که برای تعدادی از مالباختگان این سایتها به وقوع پیوسته، می‌خوانید:

سلام، من از سال ۹۴ دارم قمار می‌کنم، هر ماه که حقوقم رو می‌گیرم، حتماً باید بازی کنم، از وقتی وارد سایت شدم حتی هزار تومن هم نتونستم پس‌انداز کنم و کلی قرض و بدهی هم دارم اما این کوفتی رو نمی‌تونم ترک کنم، زندگی برام نذاشته، خودم می‌دونم پولم داره میره ولی نمی‌تونم بزارم کنار.

“من کارگر یک شرکت تولیدیم، چهار سال درگیرش بودم، جوری که پول نزولی می‌گرفتم قمار می‌کردم تا اینکه پول نزولیم رسید ۲۰ میلیون و خونوادم نجاتم دادن، از اسمش مشخصه قمارباز نه قماربرنده!”

“من از همه مردم خواهش می‌کنم حتی برای کنجکاوی هم داخل این سایتها نشن، چون واقعاً عین باتلاق آدم میکشونه تو خودش و هرچی هم دست و پا بزنی بدتر درگیرش می‌شی، من دو سال پیش هر روز می‌رفتم قهوه‌خونه و توی سایتهای قمار بازی می‌کردم، با رقمهای زیر ۱۰ هزار تومان و همیشه هم می‌گفتم برای سرگرمی این کارو می‌کنم و پول کمی هم میذارم اما بدبختی اونجا بود که یک بار ۴۰۰ هزار تومان برنده شدم و بهم مزه کرد و من حسابی درگیر شدم و اینبار زیر ۲۰۰ هزار تومان شارژ نمی‌کردم، من توی دوره یک ساله بالای ۴۰ میلیون تومان ریختم توی این سایتها و جدای اینکه پولم از بین رفت، دو سال افسردگی شدید داشتم و از کار بیکار شدم، کاشکی هیچ موقع اون چهارصد هزار تومن نمی‌بردم.”

“یکی از دوستای من ۴۰ میلیون تومان تو این سایتهای قمار گذاشت، باخت، اون یکی رفیقم مغازه‌دار بود، به جایی رسیده بود که کتونی‌هاش می‌فروخت، میریخت تو سایت، هی می‌باخت، یبار نبرد، خورد خورد میرخت، شد ۹۰ میلیون تومان، فقط به چشمم دیدم و میدونم پول رهن مغازم گرفت، ریخت تو سایت، یکی دیگه فقط ۸۰ میلیون تومان باخت تو سایت “پویان مختاری”؛ خلاصه من یکی ندیدم که تو این سایتها ببره، ان‌شاءالله نسلشون منقرض شه.”

“اول هزار تومنت میشه پنج هزار تومان بعد میشه ۱۰ هزار تومان بعد همینطوری ذوق می‌کنی میشه ۵۰۰ هزار تومان یهو بازی می‌کنی میگی شده ۲۵۰ هزار تومان عیب نداره، بازم ضرر نکردم، ۲۴۹ هزار تومان سود کردم ولی کم‌کم میشه صفر تومن، میگی باشه بذار حداقل همون پول اولیه رو داشته باشم ولی آخرش هیچ…”

موارد مذکور، تنها تجربه تعداد اندکی از افرادی بود که در دام سایتهای قمار و شرط‌بندی گرفتار شده‌اند؛ آسیبهای روانشناختی نظیر افسردگی، اضطراب، خود کم‌بینی و آسیبهای جسمی از قبیل بدخوابی، کم‌خوابی، مشکلات ارتباطی و آسیبهای بازداشت شدن و حتی اقدام به خودکشی در پی باخت‌های پی‌درپی، از تبعات فعالیت در این سایتها برای افراد مخصوصاً جوانان و نوجوانان‌ است.

پلیس فتا همواره از کاربران فضای مجازی خواسته از عضویت و فعالیت در این سایتها خودداری کنند و سرمایه‌ای را که به سختی به دست آورده‌اند، دست‌مایه سوء‌استفاده عده‌ای سودجو قرار ندهند.

منبع: تسنیم



منبع خبر

وقتی کار به فروش کفش‌های پای قمارباز و خودکشی می‌رسد! بیشتر بخوانید »

اینستاگرام صفحه خبرگزاری دفاع مقدس را حذف کرد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، صفحه خبرگزاری دفاع مقدس در اینستاگرام برای سومین بار توسط مسوولان این برنامه از دسترس خارج شد.

اولین پیج صفحه خبرگزاری با ۲۰ هراز دنبال‌کننده، دومین صفحه با ۱۵ هزار دنبال‌کننده و سومین صفحه با نزدیک به سه هزار دنبال‌کننده به دلیل انتشار تصاویری از حاج قاسم سلیمانی و شخصیت‌های لشکری حذف شد.

اینستاگرام صفحه خبرگزاری دفاع مقدس را مسدود کرد

هم اکنون مطالب و اخبار خبرگزاری دفاع مقدس در نشانی جدید defapress.ir@ قابل مشاهده است.

اینستاگرام از مدت‌ها پیش اقدام به حذف پست‌های مربوط به حاج قاسم سلیمانی کرده و برخی از صفحات به همین دلیل مسدود شده اند. این اقدام اینستاگرام باعث واکنش بسیاری از کاربران شده است. از این رو دوستداران سردار شهید مقاومت با عناوین و تصاویر دیگری یاد و خاطره شهید سلیمانی را در سالگرد شهادت او پاسداشتند.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

اینستاگرام صفحه خبرگزاری دفاع مقدس را حذف کرد بیشتر بخوانید »

ترور واقعیت ایران با گلوله مجازی اینستاگرام

ترور واقعیت ایران با گلوله مجازی اینستاگرام



ترور واقعیت ایران با گلوله مجازی اینستاگرام

  به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آیا معنی آزادی بیان آمریکایی را فهمیده‌ایم یا تمام اتفاقاتی که به‌خصوص طی یک‌سال گذشته رخ دادند، هنوز برای فهمیدن آن کافی نبوده است؟ آیا فضای مجازی همان فضایی نبود که آن را حداعلا و مظهر بی‌نهایت آزادی می‌دانستند که از دل دره سیلیکون‌ولی آمریکا آمده است؟ اسم، هشتگ یا هر تصویری از سردارسلیمانی در اینستاگرام فیلتر می‌شود. حتی تصاویر او پشت‌سر هم فیلتر می‌شوند و کار به‌جایی رسیده که وقتی خبرش آمد قرار است یک فرد عراقی در نقش شهیدسلیمانی بازی کند، تصاویر او هم به فهرست سیاه این پلتفرم اضافه شدند. آمریکای ترامپ، خودش قانون تصویب کرد و خودش هم به همان قانون استناد می‌کند.

قبل از ترور شهیدسلیمانی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فهرست سازمان‌های تروریستی آمریکا اضافه شد. یادتان هست همه چطور حیرت کردند؟ حتی اروپایی‌ها گفتند این بی‌سابقه است که نیروی نظامی رسمی یک کشور، سازمان تروریستی خوانده شود و تمام بار حیرت‌انگیز بودن این اقدام عجیب، به گردن ترامپ دیوانه انداخته شد. پیرو همین تصمیم عجیب که عده‌ای می‌گفتند «اتخاذ آن تقصیر ترامپ است نه کلیت ساختار ایالات متحده»، صفحات رسمی تمام سرداران سپاه یا حتی کسانی که پیش از این پاسدار بودند، مسدود شد.

مدتی گذشت و ترامپ که هیچ‌چیز به‌اندازه مسائل تبلیغاتی برایش مهم نبود و اصطلاحا حاضر بود در اتاق کتک بخورد، به شرطی که بیرون بیاید و همه بگویند زده، پس از اینکه پیشرفته‌ترین پرنده نظامی این کشور به‌دلیل ورود به حریم هوایی ایران، توسط پدافند هوایی سپاه ساقط شد و پس از توقیف کشتی انگلیسی که به‌تلافی توقیف کشتی ایرانی صورت گرفت و منجر به کوتاه آمدن عموزاده‌های جزیره‌نشین ترامپ شد و پس از رسیدن نفتکش‌های ایرانی به ونزوئلا که نه‌تنها تهدید مانع از انجام آن نشد، بلکه وعده ۵میلیون دلار رشوه به کاپیتان کشتی و یک‌میلیون دلار به هرکدام از خدمه هم کارساز نیفتاد؛ والقصه پس از چند شکست راهبردی دیگر که او تمام آنها را حیثیتی می‌دید، به ترور شهید سردارسلیمانی داخل خاک عراق اقدام کرد.

باز یادتان هست که همه چطور حیرت کردند؟ حتی اروپایی‌ها گفتند این بی‌سابقه است که فرمانده نظامی و رسمی یک کشور تروریست خوانده شود و توسط یک دولت دیگر بنابه همین حکم خودخوانده کشته شود. غیر از جنبه تبلیغاتی ماجرا، دستاورد واقعی و راهبردی قضیه برای آمریکا چه بود؟ آیا نفوذ ایران در منطقه بعد از غافل‌کشی شهید سردارسلیمانی و یارانش متوقف خواهد شد؟ آیا آنچه ترامپ و اعوانش صدور انقلاب ایران می‌خواندند، سر جایش ایستاد یا عقبگرد کرد؟ آیا سپاه قدس از هم پاشید؟ پس چرا باید سلیمانی را به شهادت می‌رساندند؟

هیچ‎‌چیز به‌اندازه جنبه تبلیغاتی ماجرا برای ترامپ اهمیت نداشت؛ ترامپی که ادعا می‌کرد «ما شکوه را به آمریکا بازمی‌گردانیم» اما در خاورمیانه، از ایران کم آورده بود. ترامپی که لشکری از زامبی‌های وطن‌فروش را در توئیتر و اینستاگرام به‌خط کرده بود تا عقده‌گشایی‌هایشان علیه ایران را به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی، مبارزه مدنی و مجازی جا بزنند و حالا همه آنها را دیده بود که لال شده‌اند و سرخورده. حالا وقت حمله به یک نماد است، به نمادی بزرگ و باشکوه؛ و مهم نیست که نتیجه عینی این حرکت در عالم واقعیات سیاسی چه باشد. مهم جنبه تبلیغاتی موضوع است. مهم روکم‌کنی کودکانه ترامپ است و میلیون‌ها هوادار لومپن او در آمریکا و سایر نقاط دنیا که همین چیزها برایشان اهمیت دارد.

وقتی سپاه توسط دولت آمریکا یک سازمان تروریستی اعلام شد، درحقیقت مقدمات ترور شهیدسلیمانی داشت فراهم می‌آمد. تروری که باز باید تاکید کرد جنبه تبلیغاتی‌اش برای آن کله‌زرد کازینودار از هر چیزی مهم‌تر بود و اینستاگرام از همان‌جا همراهی‌اش برای پیشبرد این مهم‌ترین هدف را شروع کرد. بعد، سردار ترور شد و حالا ماموریت اینستاگرام هم به مهم‌ترین مرحله‌اش می‌رسید. لشکر کم‌تعداد اما پرسروصدای وطن‌فروشان ترامپیست، حالا بهانه‌ای برای بازیابی روحیه‌شان پیدا می‌کردند.

اینکه عشق آنها، آمریکا، در برابر ایران کم بیاورد، می‌رفت تا باعث دق‌مرگ‌شدن‌شان بشود و هرچند هنوز معادلات استراتژیک منطقه و جهان در هیچ موضوعی به‌نفع آمریکا تغییر نکرده بود، آنها بهانه‌ای برای خودفریبی و عقده‌گشایی و فرار از سرخوردگی پیدا کردند. آیا این مصاف در میدان تبلیغاتی، عادلانه بود؟ البته که نه، همه می‌دانند که عادلانه نبود. کوچک‌ترین اشاره مثبتی به‌نام شهیدسلیمانی فیلتر و حذف می‌شد و می‌شود و فحاشان و دیوانه‌ها کاملا آزاد هستند تا هرچه بگویند. خود آمریکایی‌ها هم می‌دانند که این به‌واقع برنده شدن بازی تبلیغاتی نیست، بلکه مثل کبک، سر زیر برف‌کردن و ندیدن عمدی تاثیرات یک اقدام روی افکارعمومی ایران است.

ترور شهیدسلیمانی، اسطوره‌شدن او در افکارعمومی ایرانی‌ها را کامل کرد، چون مفهوم شهادت در این سرزمین، کهن‌الگویی عمیق و جاافتاده است و در ضمن، مظلومیت در فرهنگ ما به‌معنای ضعف نیست، خودفروختگی است که معنای ضعف می‌دهد. ایرانی‌ها در مقیاس کلی جامعه‌شان، اهل پرستیدن آنکه در سلسله‌مراتب اجتماعی قوی‌تر است نیستند، بلکه نفس قدرتمندتر نزد آنها محبوب است. با این حساب آنها بازی تبلیغاتی را هم نبردند؛ اما چیزی که می‌خواستند، روحیه‌بخشی به خودشان و ایادی‌شان و هواداران‌شان بود. ولی حالا یک سوال جدی داشت ایجاد می‌شد. پس چه شد آزادی بیان آمریکایی؟ این بود لیبرالیسم؟ این بود سرزمین آزادی‌های محض که در آن قاتل و دیوانه هم مجالی برای حرف زدن دارند؟ چرا وقتی کم آوردید، از خیر نام شهید سلیمانی در کامنت‌های مردم هم نگذشتید؟

آیا معنی آزادی بیان آمریکایی را فهمیده‌ایم یا تمام اتفاقاتی که به‌خصوص طی یک‌سال گذشته رخ دادند، هنوز برای فهمیدن آن کافی نبوده است؟ آیا فضای مجازی همان فضایی نبود که آن را حداعلا و مظهر بی‌نهایت آزادی می‌دانستند که از دل دره سیلیکون‌ولی آمریکا آمده است؟

   ترامپ دیوانه بود! مابقی‌شان چه؟

کسی که می‌خواست بفهمد، پیش از این هم فهمیده بود و کسی که نمی‌خواست بفهمد و پذیرفتن واقعیت درمورد آنچه با عنوان آزادی در آمریکا نام برده می‌شود، برایش سنگین است، بازهم چیزی را نخواهد پذیرفت. حالا روی صحبت با طیف‌هایی است که در این میان ایستاده‌اند.

آیا همه‌چیز تقصیر ترامپ دیوانه بود و آمریکای واقعی این نیست که می‌بینیم؟ بسیار خب! حالا که ترامپ رای نیاورد و کسی به کاخ‌سفید می‌رود که به‌لحاظ جناحی، در نقطه کاملا عکس او تعریف می‌شود، آیا قرار است سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست گروه‌های تروریستی دولت آمریکا خارج شود؟ آیا دیگر می‌شود در نرم‌افزارهای آمریکایی مثل اینستاگرام، نام شهیدسلیمانی را به‌راحتی آورد؟ مگر این اتفاقات همه تقصیر آن دیوانه نبود و عقلایی که قرار است جایش بروند، مخالف چنین اقداماتی نبودند؟ جوزف بایدن که سهل است، حتی اگر برنی سندرز هم به‌جای ترامپ انتخاب شده بود، اینستاگرام همچنان نام و تصاویر سردارسلیمانی را سانسور می‌کرد.

این قضیه ربطی به ترامپ ندارد، بلکه مناسبات دنیا تغییر کرده‌اند. نه شما همانی هستید که سابقا بودید و نه آمریکا. آنها قبلا این کار را نمی‌کردند و می‌توانستند ژست آزادی بیان را برای خودشان حفظ کنند؛ اما حالا می‌کنند چون شما واقعا بزرگ شده‌اید و دیگر مطابق هیچ معادله‌ای نمی‌شود بی‌خطر به حساب‌تان آورد یا دست‌کم‌تان گرفت. در شرایط عادی، حفظ‌کردن خیلی از ژست‌ها راحت است اما یک امپراتوری روبه‌افول، دیگر ناچار است تعارف را کنار بگذارد. او دیگر ناچار است نرم‌افزار تیک‌تاک را به هزار بهانه واهی در آمریکا دچار مشکل کند، چون چینی است و ساکنان خود دره سیلیکون‌ولی هم به آن مبتلا شده‌اند. ناچار است با ته‌مانده گردن‌کلفتی‌اش نگذارد که فعالیت‌های نسل جدید زیرساخت اینترنت، توسط کشور دیگری غیر از او به هم‌پیمانان اروپایی‌اش ارائه شود، چون خودش به این تکنولوژی نرسیده و دارد جا می‌ماند.

ناچار است حتی مطابق روش‌های دزدان دریایی، محموله ماسک را از آلمان بدزدد، چون توان مدیریت بحران را هنگام پدیده‌ای مثل کرونا ندارد و تمام این کارها را در حالی می‌کند که با ژست‌های قبلی‌اش جور در نمی‌آیند. حالا شما هم بزرگ شده‌اید و او درحال کوچک و ناتوان شدن است. دیگر به‌صرفه نیست کاری به کار شما نداشته باشد و نگران حفظ ژست‌هایش بماند. این شما و این هم آمریکای عریان و آزادی بیان اینستاگرامی‌اش به‌عنوان یک نمونه روشن‌کننده. او یک عنکبوت عجوزه است که دور پیله پروانه‌ای نزدیک به متولدشدن، تارهای سست و روبه‌اضمحلالش را می‌تند تا با آخرین نفس‌هایش نگذاشته باشد که موجودی زیباتر و سرزنده‌تر از خودش پا به عرصه بگذارد. شما اما همانی هستید که از درون پیله‌اش خطاب به این عنکبوت فرتوت می‌گوید:

نمی‌توانم زیبا نباشم
عشوه‌ای نباشم در تجلی جاودانه…
و می‌گوید:
چنان زیبایم من
که الله‌اکبر
وصفی‌ست ناگزیر
که از من می‌کنی
زهری بی‌پادزهرم در معرض تو
جهان اگر زیباست
مجیز حضور مرا می‌گوید
ابلهامردا
عدوی تو نیستم من
انکار توام1

  دستگاه سانسور در اینستاگرام چگونه روشن شد؟

اینستاگرام ساعاتی پس از شروع اولین واکنش‌ها به شهادت سردار سلیمانی، روند حذف پست‌های دارای تصاویر و هشتگ‌های حاوی اسم او را شروع کرد و با تمام توان سعی کرد به هیچ وجه اجازه ندهد که جو جامعه ایرانی، متاثر و دردمند از این واقعه دیده شود. ترامپ ادعا کرده بود که مردم ایران بابت ترور شهید سلیمانی و به‌طور کل بابت مقابله‌اش با حاکمیت ایران از او ممنون هستند و لشکر وطن‌فروشان سایبری وابسته به او، با شدت هرچه تمام‌تر روی این موضوع تاکید داشتند.

حالا اما در اثر واکنش‌های گسترده مردم ایران در فضای مجازی، داشت مشخص می‌شد که عیار چنین ادعایی چقدر است. اینجا اینستاگرام به میدان آمد تا دولت کابویی آمریکا را کمک کند. در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا دیده شد که در بعضی از ایالت‌ها، به‌خصوص تگزاس، طرفداران ترامپ با اسلحه مانع از رای دادن کسانی می‌شدند که طرفدار جو بایدن بودند و درمورد وزن‌کشی طرفداران شهید سلیمانی در ایران و ترامپیست‌های فارسی‌زبان هم از همین شیوه قلدرمآبانه منتها با ابزار فیلترینگ اینستاگرام استفاده شد.

چنین رفتاری در برخورد با کاربران معمولی و اکانت‌های شخصی محدود نماند و هنرمندانی مثل علیرضا جهانبخش، بهنوش بختیاری، بهاره رهنما، محمدرضا شریفی، رضا صادقی، لیلا اوتادی، رامبد جوان، علیرام نورایی و… همگی یک ویژگی مشترک داشتند؛ پستی درباره شهید سپهبد قاسم سلیمانی در اینستاگرام به اشتراک گذاشته بودند و این پست حذف شده بود. برخی به اصرار بارها و بارها چنین پست‌ها و استوری‌هایی را در اینستاگرام گذاشتند و این پست‌ها حذف شد.

تداوم بی‌سابقه سانسور گسترده پست‌های اینستاگرامی درباره سردار سلیمانی، اگرچه به‌دلیل اقداماتی که این پلتفرم قبلا درمورد حذف پیج سرداران سپاه انجام داده بود، کاملا غافلگیرکننده نبود، اما در این سطح بی‌سابقه پیش‌بینی نمی‌شد. غربالگری برای این نوع سانسور از سوی اینستاگرام هر بیست دقیقه یک بار اعمال می‌شود و از آن روز تابه‌حال، همچنان تداوم دارد.  در پی تحریم‌های آمریکا، این شبکه اجتماعی فروردین سال 98 برای اجرایی کردن دستورات دولت این کشور، صفحات تعدادی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مسدود کرده بود. به‌جز صفحات رسمی این افراد، اینستاگرام صفحات رسمی برخی از مقامات کشور از جمله صفحه انگلیسی رهبر انقلاب و رئیس قوه قضائیه را نیز از دسترس خارج کرده بود. آن زمان صفحه رسمی سردار قاسم سلیمانی هم با نزدیک به یک میلیون دنبال‌کننده توسط اینستاگرام بسته شد.

نکته بسیار مهم و تعیین‌کننده در این میان این است که شواهد نشان می‌دهند تمام این پست‌ها اتوماتیک حذف نمی‌شود و شماری از آنها از سوی گروهی از کاربران که سازماندهی شده‌اند، به اینستاگرام گزارش می‌شوند و از طریق ریپورت گروهی و آگاه‌سازی اینستاگرام از محتوای آن که نه حاوی تصاویر سردار سلیمانی بوده و نه حاوی کلمات کلیدی (تا به‌صورت اتوماتیک قابل شناسایی باشد) حذف شده‌اند.

یک نکته بسیار مهم و تعیین‌کننده دیگر، شدت عملی است که پلتفرم اینستاگرام در مقایسه با سایر پلتفرم‌ها در این خصوص به خرج می‌دهد. یک سال قبل از ترور شهید سلیمانی و در آذرماه ۱۳۹۷، یعنی در بحبوبه جریانی که دولت آمریکا سپاه پاسداران را به‌عنوان یک گروه تروریستی اعلام کرده بود، آدام موسری به‌عنوان رئیس این پلتفرم انتخاب شد. انتخاب او هماهنگ با تخاصم دولت آمریکا و سپاه پاسداران انجام شد و این قضیه به اهمیتی که اینستاگرام در ایران به‌دلیل برخورداری از بعضی دوپینگ‌ها پیدا کرده بود، ارتباط جدی داشت.

آدام موسری شهروند رسمی رژیم صهیونیستی است و اینستاگرام تنها نرم‌افزار اجتماعی‌ای است که در ایران فیلتر نیست. بی‌رقیب گذاشتن اینستاگرام در ایران و تبدیل آن به پلتفرم ملی، آن هم درحالی که این نرم‌افزار متعلق به یک دولت متخاصم بود و نمونه‌های متعدد دیگری متعلق به چین، ژاپن و سایر کشورها، قبل از این به بهانه احتمال جاسوسی از شهروندان ایرانی، فیلتر شده بودند، کار را برای آمریکایی‌ها بسیار ساده کرد. حالا در ایران فقط اینستاگرام به‌صورت مجاز فعالیت می‌کرد که آن‌هم تحت فرماندهی یک شهروند رژیم صهیونیستی اداره می‌شد. نکته مهم و قابل توجه این است که هیچ‌کدام از پلتفرم‌های اجتماعی، حتی خواهر و برادرهای اینستاگرام در خانواده فیس‌بوک، تا این حد، با این شدت و این‌قدر مصرانه، با مطالب مربوط به شهید سلیمانی برخورد حذفی نکرده بودند و برعکس، تنها شبکه‌ای که در ایران مجاز به فعالیت قانونی بود، همین اینستاگرام بود. 

اینستاگرام در نمایش شگفت‌انگیزی از آزادی بیان آمریکایی، حتی تصویر جلد روزنامه‌هایی که خبر ترور شهید سلیمانی در آنها کار شده بود را حذف می‌کرد.  به‌عنوان مثال، محمد قوچانی، سردبیر روزنامه سازندگی، در اینستاگرام خود در این زمینه نوشت: «این جلد سازندگی نیست. این روسیاهی اینستاگرام است که برای سومین‌بار جلد ویژه‌نامه‌سازندگی به یاد سردار ایران را حذف می‌کند. به بهانه اینکه شهید، تروریست است. عجبا که جای شهید و جلاد عوض شده است.

این روسیاهی جامعه مجازی است که می‌خواهد قاسم سلیمانی را پس از حذف فیزیکی در جامعه واقعی، در فضای مجازی ترور رسانه‌ای کند. فقط باید روایت آنان را بشنوید. آنان که در کمال وقاحت برای شهادت یک هم‌وطن به‌دست بیگانه، در شعبه فارسی رسانه‌های سعودی و فرنگی شادی می‌کنند. این است معنای آزادی بیان که کنگره تروریست‌های مجاهدین خلق که از ترور آمریکایی‌ها شروع کردند و به جنگ با ملت خویش رسیدند را زنده از تلویزیون پخش کنیم اما اجازه پخش تصویر حاج‌قاسم سلیمانی، قهرمان مبارزه با داعش را ندهیم. فیلم سر بریدن را از شبکه العربیه پخش کنیم. آموزش آدمکشی و ترور را در فیلم جوکر آموزش دهیم و ترویج کنیم اما جلد ویژه‌نامه‌سازندگی را حذف کنیم. به عصر آزادی مجازی خوش آمدید. می‌ماند ضعف ما که محتاج بیگانگانیم و توان راه‌اندازی یک نرم‌افزار ایرانی را نداریم…»

اما تمام این اقدامات به آن معنا نبود که آمریکایی‌ها موفق شده باشند به‌طور کامل جلوی برده شدن نام سردار سلیمانی را در فضای مجازی بگیرند. به‌عنوان یک نمونه، سایت خبری «یاهونیوز» اعلام کرد که ده‌ها هزار پیام در حمایت از سردار شهید قاسم سلیمانی همراه با تصاویری از ایشان در اینستاگرام و توئیتر منتشر شده است و افزود: «بیش از ۲۱ هزار پست اینستاگرامی با هشتگ انتقام سخت یا hardrevenge روز جمعه در اینستاگرام منتشر شده است. همچنین ۷۰۰۰ حساب کاربری در توئیتر هم مطالب زیادی را در این زمینه منتشر کرده‌اند.» 

طی یک سال گذشته اینستاگرام حتی به پست‌ها و استوری‌های مربوط به شهید سلیمانی در پیج‌های خصوصی و با دنبال‌شوندگان پایین هم بی‌توجه نبوده و هرچیزی را که می‌توانسته حذف کرده است و همچنان می‌بینیم، نام و تصاویر سردار سلیمانی، با شیوه‌های مختلف، که در محتوای کاربران این شبکه وجود داشته نیز به‌طور کامل حذف شده است.

پی‌نوشت:

1. شعر از احمد شاملو

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌ فرهیختگان

  به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آیا معنی آزادی بیان آمریکایی را فهمیده‌ایم یا تمام اتفاقاتی که به‌خصوص طی یک‌سال گذشته رخ دادند، هنوز برای فهمیدن آن کافی نبوده است؟ آیا فضای مجازی همان فضایی نبود که آن را حداعلا و مظهر بی‌نهایت آزادی می‌دانستند که از دل دره سیلیکون‌ولی آمریکا آمده است؟ اسم، هشتگ یا هر تصویری از سردارسلیمانی در اینستاگرام فیلتر می‌شود. حتی تصاویر او پشت‌سر هم فیلتر می‌شوند و کار به‌جایی رسیده که وقتی خبرش آمد قرار است یک فرد عراقی در نقش شهیدسلیمانی بازی کند، تصاویر او هم به فهرست سیاه این پلتفرم اضافه شدند. آمریکای ترامپ، خودش قانون تصویب کرد و خودش هم به همان قانون استناد می‌کند.

قبل از ترور شهیدسلیمانی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فهرست سازمان‌های تروریستی آمریکا اضافه شد. یادتان هست همه چطور حیرت کردند؟ حتی اروپایی‌ها گفتند این بی‌سابقه است که نیروی نظامی رسمی یک کشور، سازمان تروریستی خوانده شود و تمام بار حیرت‌انگیز بودن این اقدام عجیب، به گردن ترامپ دیوانه انداخته شد. پیرو همین تصمیم عجیب که عده‌ای می‌گفتند «اتخاذ آن تقصیر ترامپ است نه کلیت ساختار ایالات متحده»، صفحات رسمی تمام سرداران سپاه یا حتی کسانی که پیش از این پاسدار بودند، مسدود شد.

مدتی گذشت و ترامپ که هیچ‌چیز به‌اندازه مسائل تبلیغاتی برایش مهم نبود و اصطلاحا حاضر بود در اتاق کتک بخورد، به شرطی که بیرون بیاید و همه بگویند زده، پس از اینکه پیشرفته‌ترین پرنده نظامی این کشور به‌دلیل ورود به حریم هوایی ایران، توسط پدافند هوایی سپاه ساقط شد و پس از توقیف کشتی انگلیسی که به‌تلافی توقیف کشتی ایرانی صورت گرفت و منجر به کوتاه آمدن عموزاده‌های جزیره‌نشین ترامپ شد و پس از رسیدن نفتکش‌های ایرانی به ونزوئلا که نه‌تنها تهدید مانع از انجام آن نشد، بلکه وعده ۵میلیون دلار رشوه به کاپیتان کشتی و یک‌میلیون دلار به هرکدام از خدمه هم کارساز نیفتاد؛ والقصه پس از چند شکست راهبردی دیگر که او تمام آنها را حیثیتی می‌دید، به ترور شهید سردارسلیمانی داخل خاک عراق اقدام کرد.

باز یادتان هست که همه چطور حیرت کردند؟ حتی اروپایی‌ها گفتند این بی‌سابقه است که فرمانده نظامی و رسمی یک کشور تروریست خوانده شود و توسط یک دولت دیگر بنابه همین حکم خودخوانده کشته شود. غیر از جنبه تبلیغاتی ماجرا، دستاورد واقعی و راهبردی قضیه برای آمریکا چه بود؟ آیا نفوذ ایران در منطقه بعد از غافل‌کشی شهید سردارسلیمانی و یارانش متوقف خواهد شد؟ آیا آنچه ترامپ و اعوانش صدور انقلاب ایران می‌خواندند، سر جایش ایستاد یا عقبگرد کرد؟ آیا سپاه قدس از هم پاشید؟ پس چرا باید سلیمانی را به شهادت می‌رساندند؟

هیچ‎‌چیز به‌اندازه جنبه تبلیغاتی ماجرا برای ترامپ اهمیت نداشت؛ ترامپی که ادعا می‌کرد «ما شکوه را به آمریکا بازمی‌گردانیم» اما در خاورمیانه، از ایران کم آورده بود. ترامپی که لشکری از زامبی‌های وطن‌فروش را در توئیتر و اینستاگرام به‌خط کرده بود تا عقده‌گشایی‌هایشان علیه ایران را به بهانه مخالفت با جمهوری اسلامی، مبارزه مدنی و مجازی جا بزنند و حالا همه آنها را دیده بود که لال شده‌اند و سرخورده. حالا وقت حمله به یک نماد است، به نمادی بزرگ و باشکوه؛ و مهم نیست که نتیجه عینی این حرکت در عالم واقعیات سیاسی چه باشد. مهم جنبه تبلیغاتی موضوع است. مهم روکم‌کنی کودکانه ترامپ است و میلیون‌ها هوادار لومپن او در آمریکا و سایر نقاط دنیا که همین چیزها برایشان اهمیت دارد.

وقتی سپاه توسط دولت آمریکا یک سازمان تروریستی اعلام شد، درحقیقت مقدمات ترور شهیدسلیمانی داشت فراهم می‌آمد. تروری که باز باید تاکید کرد جنبه تبلیغاتی‌اش برای آن کله‌زرد کازینودار از هر چیزی مهم‌تر بود و اینستاگرام از همان‌جا همراهی‌اش برای پیشبرد این مهم‌ترین هدف را شروع کرد. بعد، سردار ترور شد و حالا ماموریت اینستاگرام هم به مهم‌ترین مرحله‌اش می‌رسید. لشکر کم‌تعداد اما پرسروصدای وطن‌فروشان ترامپیست، حالا بهانه‌ای برای بازیابی روحیه‌شان پیدا می‌کردند.

اینکه عشق آنها، آمریکا، در برابر ایران کم بیاورد، می‌رفت تا باعث دق‌مرگ‌شدن‌شان بشود و هرچند هنوز معادلات استراتژیک منطقه و جهان در هیچ موضوعی به‌نفع آمریکا تغییر نکرده بود، آنها بهانه‌ای برای خودفریبی و عقده‌گشایی و فرار از سرخوردگی پیدا کردند. آیا این مصاف در میدان تبلیغاتی، عادلانه بود؟ البته که نه، همه می‌دانند که عادلانه نبود. کوچک‌ترین اشاره مثبتی به‌نام شهیدسلیمانی فیلتر و حذف می‌شد و می‌شود و فحاشان و دیوانه‌ها کاملا آزاد هستند تا هرچه بگویند. خود آمریکایی‌ها هم می‌دانند که این به‌واقع برنده شدن بازی تبلیغاتی نیست، بلکه مثل کبک، سر زیر برف‌کردن و ندیدن عمدی تاثیرات یک اقدام روی افکارعمومی ایران است.

ترور شهیدسلیمانی، اسطوره‌شدن او در افکارعمومی ایرانی‌ها را کامل کرد، چون مفهوم شهادت در این سرزمین، کهن‌الگویی عمیق و جاافتاده است و در ضمن، مظلومیت در فرهنگ ما به‌معنای ضعف نیست، خودفروختگی است که معنای ضعف می‌دهد. ایرانی‌ها در مقیاس کلی جامعه‌شان، اهل پرستیدن آنکه در سلسله‌مراتب اجتماعی قوی‌تر است نیستند، بلکه نفس قدرتمندتر نزد آنها محبوب است. با این حساب آنها بازی تبلیغاتی را هم نبردند؛ اما چیزی که می‌خواستند، روحیه‌بخشی به خودشان و ایادی‌شان و هواداران‌شان بود. ولی حالا یک سوال جدی داشت ایجاد می‌شد. پس چه شد آزادی بیان آمریکایی؟ این بود لیبرالیسم؟ این بود سرزمین آزادی‌های محض که در آن قاتل و دیوانه هم مجالی برای حرف زدن دارند؟ چرا وقتی کم آوردید، از خیر نام شهید سلیمانی در کامنت‌های مردم هم نگذشتید؟

آیا معنی آزادی بیان آمریکایی را فهمیده‌ایم یا تمام اتفاقاتی که به‌خصوص طی یک‌سال گذشته رخ دادند، هنوز برای فهمیدن آن کافی نبوده است؟ آیا فضای مجازی همان فضایی نبود که آن را حداعلا و مظهر بی‌نهایت آزادی می‌دانستند که از دل دره سیلیکون‌ولی آمریکا آمده است؟

   ترامپ دیوانه بود! مابقی‌شان چه؟

کسی که می‌خواست بفهمد، پیش از این هم فهمیده بود و کسی که نمی‌خواست بفهمد و پذیرفتن واقعیت درمورد آنچه با عنوان آزادی در آمریکا نام برده می‌شود، برایش سنگین است، بازهم چیزی را نخواهد پذیرفت. حالا روی صحبت با طیف‌هایی است که در این میان ایستاده‌اند.

آیا همه‌چیز تقصیر ترامپ دیوانه بود و آمریکای واقعی این نیست که می‌بینیم؟ بسیار خب! حالا که ترامپ رای نیاورد و کسی به کاخ‌سفید می‌رود که به‌لحاظ جناحی، در نقطه کاملا عکس او تعریف می‌شود، آیا قرار است سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از فهرست گروه‌های تروریستی دولت آمریکا خارج شود؟ آیا دیگر می‌شود در نرم‌افزارهای آمریکایی مثل اینستاگرام، نام شهیدسلیمانی را به‌راحتی آورد؟ مگر این اتفاقات همه تقصیر آن دیوانه نبود و عقلایی که قرار است جایش بروند، مخالف چنین اقداماتی نبودند؟ جوزف بایدن که سهل است، حتی اگر برنی سندرز هم به‌جای ترامپ انتخاب شده بود، اینستاگرام همچنان نام و تصاویر سردارسلیمانی را سانسور می‌کرد.

این قضیه ربطی به ترامپ ندارد، بلکه مناسبات دنیا تغییر کرده‌اند. نه شما همانی هستید که سابقا بودید و نه آمریکا. آنها قبلا این کار را نمی‌کردند و می‌توانستند ژست آزادی بیان را برای خودشان حفظ کنند؛ اما حالا می‌کنند چون شما واقعا بزرگ شده‌اید و دیگر مطابق هیچ معادله‌ای نمی‌شود بی‌خطر به حساب‌تان آورد یا دست‌کم‌تان گرفت. در شرایط عادی، حفظ‌کردن خیلی از ژست‌ها راحت است اما یک امپراتوری روبه‌افول، دیگر ناچار است تعارف را کنار بگذارد. او دیگر ناچار است نرم‌افزار تیک‌تاک را به هزار بهانه واهی در آمریکا دچار مشکل کند، چون چینی است و ساکنان خود دره سیلیکون‌ولی هم به آن مبتلا شده‌اند. ناچار است با ته‌مانده گردن‌کلفتی‌اش نگذارد که فعالیت‌های نسل جدید زیرساخت اینترنت، توسط کشور دیگری غیر از او به هم‌پیمانان اروپایی‌اش ارائه شود، چون خودش به این تکنولوژی نرسیده و دارد جا می‌ماند.

ناچار است حتی مطابق روش‌های دزدان دریایی، محموله ماسک را از آلمان بدزدد، چون توان مدیریت بحران را هنگام پدیده‌ای مثل کرونا ندارد و تمام این کارها را در حالی می‌کند که با ژست‌های قبلی‌اش جور در نمی‌آیند. حالا شما هم بزرگ شده‌اید و او درحال کوچک و ناتوان شدن است. دیگر به‌صرفه نیست کاری به کار شما نداشته باشد و نگران حفظ ژست‌هایش بماند. این شما و این هم آمریکای عریان و آزادی بیان اینستاگرامی‌اش به‌عنوان یک نمونه روشن‌کننده. او یک عنکبوت عجوزه است که دور پیله پروانه‌ای نزدیک به متولدشدن، تارهای سست و روبه‌اضمحلالش را می‌تند تا با آخرین نفس‌هایش نگذاشته باشد که موجودی زیباتر و سرزنده‌تر از خودش پا به عرصه بگذارد. شما اما همانی هستید که از درون پیله‌اش خطاب به این عنکبوت فرتوت می‌گوید:

نمی‌توانم زیبا نباشم
عشوه‌ای نباشم در تجلی جاودانه…
و می‌گوید:
چنان زیبایم من
که الله‌اکبر
وصفی‌ست ناگزیر
که از من می‌کنی
زهری بی‌پادزهرم در معرض تو
جهان اگر زیباست
مجیز حضور مرا می‌گوید
ابلهامردا
عدوی تو نیستم من
انکار توام1

  دستگاه سانسور در اینستاگرام چگونه روشن شد؟

اینستاگرام ساعاتی پس از شروع اولین واکنش‌ها به شهادت سردار سلیمانی، روند حذف پست‌های دارای تصاویر و هشتگ‌های حاوی اسم او را شروع کرد و با تمام توان سعی کرد به هیچ وجه اجازه ندهد که جو جامعه ایرانی، متاثر و دردمند از این واقعه دیده شود. ترامپ ادعا کرده بود که مردم ایران بابت ترور شهید سلیمانی و به‌طور کل بابت مقابله‌اش با حاکمیت ایران از او ممنون هستند و لشکر وطن‌فروشان سایبری وابسته به او، با شدت هرچه تمام‌تر روی این موضوع تاکید داشتند.

حالا اما در اثر واکنش‌های گسترده مردم ایران در فضای مجازی، داشت مشخص می‌شد که عیار چنین ادعایی چقدر است. اینجا اینستاگرام به میدان آمد تا دولت کابویی آمریکا را کمک کند. در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا دیده شد که در بعضی از ایالت‌ها، به‌خصوص تگزاس، طرفداران ترامپ با اسلحه مانع از رای دادن کسانی می‌شدند که طرفدار جو بایدن بودند و درمورد وزن‌کشی طرفداران شهید سلیمانی در ایران و ترامپیست‌های فارسی‌زبان هم از همین شیوه قلدرمآبانه منتها با ابزار فیلترینگ اینستاگرام استفاده شد.

چنین رفتاری در برخورد با کاربران معمولی و اکانت‌های شخصی محدود نماند و هنرمندانی مثل علیرضا جهانبخش، بهنوش بختیاری، بهاره رهنما، محمدرضا شریفی، رضا صادقی، لیلا اوتادی، رامبد جوان، علیرام نورایی و… همگی یک ویژگی مشترک داشتند؛ پستی درباره شهید سپهبد قاسم سلیمانی در اینستاگرام به اشتراک گذاشته بودند و این پست حذف شده بود. برخی به اصرار بارها و بارها چنین پست‌ها و استوری‌هایی را در اینستاگرام گذاشتند و این پست‌ها حذف شد.

تداوم بی‌سابقه سانسور گسترده پست‌های اینستاگرامی درباره سردار سلیمانی، اگرچه به‌دلیل اقداماتی که این پلتفرم قبلا درمورد حذف پیج سرداران سپاه انجام داده بود، کاملا غافلگیرکننده نبود، اما در این سطح بی‌سابقه پیش‌بینی نمی‌شد. غربالگری برای این نوع سانسور از سوی اینستاگرام هر بیست دقیقه یک بار اعمال می‌شود و از آن روز تابه‌حال، همچنان تداوم دارد.  در پی تحریم‌های آمریکا، این شبکه اجتماعی فروردین سال 98 برای اجرایی کردن دستورات دولت این کشور، صفحات تعدادی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را مسدود کرده بود. به‌جز صفحات رسمی این افراد، اینستاگرام صفحات رسمی برخی از مقامات کشور از جمله صفحه انگلیسی رهبر انقلاب و رئیس قوه قضائیه را نیز از دسترس خارج کرده بود. آن زمان صفحه رسمی سردار قاسم سلیمانی هم با نزدیک به یک میلیون دنبال‌کننده توسط اینستاگرام بسته شد.

نکته بسیار مهم و تعیین‌کننده در این میان این است که شواهد نشان می‌دهند تمام این پست‌ها اتوماتیک حذف نمی‌شود و شماری از آنها از سوی گروهی از کاربران که سازماندهی شده‌اند، به اینستاگرام گزارش می‌شوند و از طریق ریپورت گروهی و آگاه‌سازی اینستاگرام از محتوای آن که نه حاوی تصاویر سردار سلیمانی بوده و نه حاوی کلمات کلیدی (تا به‌صورت اتوماتیک قابل شناسایی باشد) حذف شده‌اند.

یک نکته بسیار مهم و تعیین‌کننده دیگر، شدت عملی است که پلتفرم اینستاگرام در مقایسه با سایر پلتفرم‌ها در این خصوص به خرج می‌دهد. یک سال قبل از ترور شهید سلیمانی و در آذرماه ۱۳۹۷، یعنی در بحبوبه جریانی که دولت آمریکا سپاه پاسداران را به‌عنوان یک گروه تروریستی اعلام کرده بود، آدام موسری به‌عنوان رئیس این پلتفرم انتخاب شد. انتخاب او هماهنگ با تخاصم دولت آمریکا و سپاه پاسداران انجام شد و این قضیه به اهمیتی که اینستاگرام در ایران به‌دلیل برخورداری از بعضی دوپینگ‌ها پیدا کرده بود، ارتباط جدی داشت.

آدام موسری شهروند رسمی رژیم صهیونیستی است و اینستاگرام تنها نرم‌افزار اجتماعی‌ای است که در ایران فیلتر نیست. بی‌رقیب گذاشتن اینستاگرام در ایران و تبدیل آن به پلتفرم ملی، آن هم درحالی که این نرم‌افزار متعلق به یک دولت متخاصم بود و نمونه‌های متعدد دیگری متعلق به چین، ژاپن و سایر کشورها، قبل از این به بهانه احتمال جاسوسی از شهروندان ایرانی، فیلتر شده بودند، کار را برای آمریکایی‌ها بسیار ساده کرد. حالا در ایران فقط اینستاگرام به‌صورت مجاز فعالیت می‌کرد که آن‌هم تحت فرماندهی یک شهروند رژیم صهیونیستی اداره می‌شد. نکته مهم و قابل توجه این است که هیچ‌کدام از پلتفرم‌های اجتماعی، حتی خواهر و برادرهای اینستاگرام در خانواده فیس‌بوک، تا این حد، با این شدت و این‌قدر مصرانه، با مطالب مربوط به شهید سلیمانی برخورد حذفی نکرده بودند و برعکس، تنها شبکه‌ای که در ایران مجاز به فعالیت قانونی بود، همین اینستاگرام بود. 

اینستاگرام در نمایش شگفت‌انگیزی از آزادی بیان آمریکایی، حتی تصویر جلد روزنامه‌هایی که خبر ترور شهید سلیمانی در آنها کار شده بود را حذف می‌کرد.  به‌عنوان مثال، محمد قوچانی، سردبیر روزنامه سازندگی، در اینستاگرام خود در این زمینه نوشت: «این جلد سازندگی نیست. این روسیاهی اینستاگرام است که برای سومین‌بار جلد ویژه‌نامه‌سازندگی به یاد سردار ایران را حذف می‌کند. به بهانه اینکه شهید، تروریست است. عجبا که جای شهید و جلاد عوض شده است.

این روسیاهی جامعه مجازی است که می‌خواهد قاسم سلیمانی را پس از حذف فیزیکی در جامعه واقعی، در فضای مجازی ترور رسانه‌ای کند. فقط باید روایت آنان را بشنوید. آنان که در کمال وقاحت برای شهادت یک هم‌وطن به‌دست بیگانه، در شعبه فارسی رسانه‌های سعودی و فرنگی شادی می‌کنند. این است معنای آزادی بیان که کنگره تروریست‌های مجاهدین خلق که از ترور آمریکایی‌ها شروع کردند و به جنگ با ملت خویش رسیدند را زنده از تلویزیون پخش کنیم اما اجازه پخش تصویر حاج‌قاسم سلیمانی، قهرمان مبارزه با داعش را ندهیم. فیلم سر بریدن را از شبکه العربیه پخش کنیم. آموزش آدمکشی و ترور را در فیلم جوکر آموزش دهیم و ترویج کنیم اما جلد ویژه‌نامه‌سازندگی را حذف کنیم. به عصر آزادی مجازی خوش آمدید. می‌ماند ضعف ما که محتاج بیگانگانیم و توان راه‌اندازی یک نرم‌افزار ایرانی را نداریم…»

اما تمام این اقدامات به آن معنا نبود که آمریکایی‌ها موفق شده باشند به‌طور کامل جلوی برده شدن نام سردار سلیمانی را در فضای مجازی بگیرند. به‌عنوان یک نمونه، سایت خبری «یاهونیوز» اعلام کرد که ده‌ها هزار پیام در حمایت از سردار شهید قاسم سلیمانی همراه با تصاویری از ایشان در اینستاگرام و توئیتر منتشر شده است و افزود: «بیش از ۲۱ هزار پست اینستاگرامی با هشتگ انتقام سخت یا hardrevenge روز جمعه در اینستاگرام منتشر شده است. همچنین ۷۰۰۰ حساب کاربری در توئیتر هم مطالب زیادی را در این زمینه منتشر کرده‌اند.» 

طی یک سال گذشته اینستاگرام حتی به پست‌ها و استوری‌های مربوط به شهید سلیمانی در پیج‌های خصوصی و با دنبال‌شوندگان پایین هم بی‌توجه نبوده و هرچیزی را که می‌توانسته حذف کرده است و همچنان می‌بینیم، نام و تصاویر سردار سلیمانی، با شیوه‌های مختلف، که در محتوای کاربران این شبکه وجود داشته نیز به‌طور کامل حذف شده است.

پی‌نوشت:

1. شعر از احمد شاملو

میلاد جلیل‌زاده، روزنامه‌ فرهیختگان



منبع خبر

ترور واقعیت ایران با گلوله مجازی اینستاگرام بیشتر بخوانید »

وقتی مقصر مدیریت فضای مجازی در نقش منجی ظاهر می‌شود/ فرار به جلو آذری‌جهرمی به‌جای پاسخ‌گویی

وقتی مقصر مدیریت فضای مجازی در نقش منجی ظاهر می‌شود/ فرار به جلو آذری‌جهرمی به‌جای پاسخ‌گویی


گروه ارتباطات و فناوری اطلاعات خبرگزاری فارس- سیده راضیه حسینی: تا صحبت از فیلترینگ می‌شود، محمدجواد آذری جهرمی یک جمله ثابت دارد؛ «وزارت ارتباطات متولی فیلترینگ نیست». به این شکل هم از خودش سلب مسئولیت می‌کند و هم ماجرا را گردن سایر نهادها می‌اندازد. اما او در این اظهارنظرها یک نکته مهم را عمدا نادیده می‌گیرد؛ اینکه اگر تهدیدهای ناشی از رهاشدگی فضای مجازی را نمی‌شود با اقدامات ایجابی مدیریت کرد، علتش عملکرد ضعیف وزارت ارتباطات است؛ عملکرد ضعیفی که از کوتاهی در زیرساخت‌های ملی را شامل می‌شود تا عدم حمایت از شبکه‌های اجتماعی و پیامرسان‌های بومی و ارائه خدمات ویژه به شبکه‌های اجتماعی خارجی. در واقع فیلترینگ، خروجی مسیری است که آذری جهرمی در طول سال‌های مسئولیت در وزارت ارتباطات و حتی قبل از آن در پیش گرفته است.

وظیفه وزارت ارتباطات طبق اسناد بالادستی چیست؟

وزارت ارتباطات طبق سند شبکه ملی اطلاعات در برنامه پنجم توسعه، موظف شده است شبکه‌ای شامل زیرساخت‌های ارتباطی با مدیریت مستقل کاملاً داخلی و با امکان عرضه انواع محتوا و خدمات ارتباطی سراسری برای مردم با تضمین کیفیت را تأمین کند. یعنی شبکه‌ای که در عین اتصال به شبکه جهانی اینترنت، این امکان را فراهم کند که سرویس‌دهندگان داخلی در بخش‌های مختلف، با سرعت و کیفیت بالا به مردم خدمات دهند و مردم نیز برای استفاده از این سرویس‌دهندگان نیازی به صرف هزینه‌های کلان استفاده از اینترنت بین‌الملل نداشته باشند.

اما یکی از مهمترین مصداق‌هایی که این سند بالادستی به‌صورت گسترده نقض شد و مردم دچار آسیب جدی شدند، به بحث پیام‌رسان‌ها و مشخصا تلگرام برمی‌گردد. مسیری که دولت با نمایندگی آذری جهرمی طی کرد و در نهایت به تهدیدی تبدیل شد که کشور را به نقطه ناگزیر فیلترینگ رساند.

 

تلگرام گیت، کلاه گشادی که سر دولت رفت

دولت در سال ۹۴ به جای اینکه متوجه آسیب‌های آتی یک پیامرسان خارجی باشد، تصمیم گرفت وارد مذاکره با تلگرام شود؛  آذری جهرمی هنوز وزیر نشده بود که به‌عنوان نماینده دولت جلسه‌ای با دوروف مدیر این پیامرسان داشت. مذاکراتی که حتی با وجود سوال رسمی نمایندگان مردم، هیچ‌گاه مفادش شفاف نشد.  بعد از این جلسه بود که سرویس‌های ویژه‌ای برای گسترش هرچه بیشتر تلگرام در اختیار آن قرار گرفت؛ شبکه‌های توزیع محتوا (CDN) برای بالارفتن سرعت انتقال محتوا در اختیار این پیامرسان قرار داد و عملا آن را به پیامرسان اول کشور تبدیل کرد

این سرویس‌دهی ویژه به تلگرام همچنان در دوران تصدی وزارت ارتباطات توسط آذری جهرمی ادامه پیدا کرد و تعداد کاربران ایرانی در تلگرام به چهل میلیون رسید. عددی که در هیچ‌جای دنیا حتی خود روسیه سابقه نداشت. آذری جهرمی یک نکته ساده را در مذاکره با مالک تلگرام متوجه نشده بود؛ اینکه وقتی با حمایت‌های ویژه دولتی یک پیامرسان به جزئی از زندگی مردم یک کشور تبدیل شود، قدرتی پیدا می‌کند مثل آب‌خوردن می‌تواند زیر همه تعهداتش بزند و آنجا دیگر کاری از کسی بر نمی‌آید. تمام اطلاعات این چهل میلیون ایرانی به سرورهایی خارج از کشور منتقل می‌شد و این از نظر صاحبنظران یک تهدید جدی بود؛ علاوه برآن کانال‌های فروش اسلحه، ترویج خشونت و حامیان تروریست‌ها به راحتی در آن فعالیت می‌کردند و صاحبان تلگرام برای بستن این کانال‌های آسیب‌رسان طبق قوانین معمول شبکه‌های اجتماعی، هیچ همکاری با مسئولان ایرانی نداشتند.

عدم تعهد تلگرام در برخورد با محتواهای آسیب‌رسان،  محدود به ایران نبود و حتی صدای بقیه کشورها را هم درآورده بود. «ترزا می» نخست‌وزیر وقت انگلیس در اجلاس داووس 2018 گفت شرکت‌ها نمی‌توانند صرفاً تماشاگر باشند وقتی می‌بینند عده‌ای از پلت‌فرم آنها برای ترویج «کودک‌آزاری، برده‌داری مدرن یا گسترش تروریسم و محتوای افراط‌گرایانه» بهره می‌گیرند. وی مشخصاً به تلگرام اشاره کرد و آن را «خانه تبهکاران و تروریست‌ها» خواند. او گفت این پلت‌فرم های کوچکتر باید اصلاحاتی را صورت دهند و تهدید کرد در غیر این صورت به عنوان «پلت‌فرم تروریست‌ها و اپلیکیشن کودک‌آزاران» معروف خواهند شد.

ضعف عملکردی که به فیلترینگ ختم شد

همزمان با حمایت جدی وزارت ارتباطات از تلگرام، هیچ اقدام موثری برای ایجاد یک پیامرسان بومی شکل نگرفت؛ به‌عنوان فضایی که کاربران بتوانند با هزینه بسیار کمتر در آن فعالیت داشته باشند و این آسیب‌ها و تهدیدهای جدی را نداشته باشد. او هیچ‌وقت پیامرسان‌های بومی را مانند سرویس‌دهندگان دیگر در اکوسیستم استارت‌آپی خودش نپذیرفت.

در نهایت پیام‌رسان‌هایی بومی که در کشور توسط نهادهای مختلف ساخته شدند، هم از نظر فنی و هم از نظر زیرساخت، توانایی رقابت با تلگرام را پیدا نکردند و اصولا این مسأله حیاتی برای وزارت ارتباطات موضوعیت نداشت. همه این کوتاهی‌ها باعث شد تنها گزینه‌ای که برای مدیریت تهدیدها در پیش روی متولیان فضای مجازی باقی بماند، فیلتر تلگرام باشد. اقدام سلبی که هزینه‌های زیادی داشت و در صورت تدبیر وزارت ارتباطات می‌توانست جایش را به یک اقدام ایجابی بدهد و حتی می‌توانست از ابتدا اصولا موضوعیت پیدا نکند؛ اگر به سادگی آینده مذاکره با تلگرام و دادن امتیازهای متعدد را پیش‌بینی می‌کردند.

وقتی مسئول وضع فعلی در نقش منجی ظاهر می‌شود

بعد از فیلتر تلگرام نیز علاوه بر بی‌تدبیری صورت گرفته در ارائه چند پیامرسان همزمان، باز هم شاهد کارشکنی‌ها و عدم حمایت وزارت ارتباطات از پیامرسان‌های موجود بودیم. تا جایی که برخی از مدیران این پیام‌رسان‌ها گلایه داشتند که حتی رک‌های سرور در برخی دیتاسنترهای مهم از این پیامرسان‌ها گرفته شده و به برخی پوسته‌هایی که عملا بر محور تلگرام فعالیت داشتند، اختصاص پیدا کرده است.

همه این‌ها باعث شد فیلترینگ در مدیریت تهدیدهای ناشی از ضعف عملکرد وزارت ارتباطات موفق نباشد. اشکال اصلی در هزینه‌هایی که فیلتر تلگرام به همراه داشت، مسیری بود که در نتیجه عملکرد آذری جهرمی به فیلترینگ ختم شد.  حالا او می‌گوید «نمی‌دانم چرا تلگرام در کشور هنوز فیلتر است(!) این فرآیند از دید من منطقی نیست. وظیفه دارم پیگیری کنم و پیگیری هم خواهم کرد. ولی وقتی سیکل تصمیم‌گیری جای دیگری است و به من و هر وزیر دیگر ارتباطی ندارد چه بگویم. بارها گفته‌ام مسئول فیلترینگ در کشور کمیته تعیین مصادیق و دستگاه قضایی است.»   وزیر ارتباطات در این اظهارنظرها به جای آنکه در قبال این مسیر طی شده و مخصوصا بی‌تدبیری و ناکارآمدی که در مذاکره با مدیران تلگرام، پاسخگو باشد با یک فرار رو به جلو خودش را در نقش منجی نشان می‌دهد.آیا جهرمی واقعا نمی‌داند چرا تلگرام هنوز فیلتر است؟

 

تکرار همان اشتباه این بار در قبال اینستاگرام

اما تجربه اشتباه تلگرام باز هم در حال تکرار است؛ وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی در واکنش به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از یک بازی فوتبال در صفحه اینستاگرام فارسی کنفدراسیون فوتبال آسیا، تلویحا می‌گوید از اینستاگرام برای پخش بدون مشکل این گزارش حمایت می‌کند.

اینستاگرام از زمان ترور سردار سلیمانی، قدم به قدم با سیاست تروریستی آمریکا همراهی کرد و هرنوع عکس و اسم سردار را با اخطارهای صریح حذف کرده و بسیاری از صفحات قدیمی کاربران سرشناس ایرانی را بابت درج عکس سردار به‌طور کامل بسته است. حالا وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی به فکر دادن بخش بیشتری از پهنای باند کشور به این شبکه اجتماعی به بهانه گزارش یک مسابقه فوتبال است. تناقضی عجیب که انتقادات زیادی را به همراه داشت.

 

تمرکز بر سیم‌کشی و دکل به جای شبکه‌ای منسجم و پر سرعت 

بالارفتن سرعت اینترنت کشور، یک نیاز ضروری و یک خواسته عمومی است و مخصوصا این روزها که بسیاری از کارها و خدمات در فضای مجازی صورت می‌گیرد. اما وزیر ارتباطات در همین مقوله نیز با بی‌توجهی به مزایا و ضرورت‌های ایجاد زیرساخت‎های حیاتی و منسجم برای شبکه ملی اطلاعات، صرفا بر توسعه کابل و دکل و سیم‌کشی تمرکز کرده است. این در حالی است که طبق تجربه موفق سایر کشورها مانند کره جنوبی، بهترین مسیر برای بالارفتن سرعت شبکه ارتباطی کشور و افزایش کیفیت خدمات اینترنت جهانی، توسعه شبکه ملی اطلاعات است  که از همین نقطه جلوی بسیاری از آسیب‌های آتی را می‌گیرد و طبیعتا دوباره کشور را در مسیر ناگزیر فیلتر قرار نمی‌دهد.

در ایجاد شبکه ملی اطلاعات چه اتفاقی باید بیفتد؟

مطابق تعریف صحیح شبکه ملی اطلاعات، یکی از مسائل مهم، ایجاد زیرساخت اطلاعاتی در ذیل این شبکه است این شبکه ظرفیت لازم برای «نگهداری و تبادل امن اطلاعات داخلی در کشور به‌منظور توسعه خدمات الکترونیکی» و «دسترسی به اینترنت» از طریق بستر ارتباطی باند پهن سراسری برای کاربران خانگی، کسب‌وکارها و دستگاه‌های اجرایی را فراهم می‌کند

به بیان دیگر به گفته کارشناسان زیرساخت فضای مجازی کشور باید شبکه ملی اطلاعات باشد که دارای دو زیرساخت ارتباطی و اطلاعاتی است. زیرساخت اطلاعاتی برای خدمات پایه کاربردی مورد نیاز شبکه تعریف شده که بر مبنای آن بتوان دیتاسنترها را سامان داد، شبکه های اجتماعی بومی را فعال کرد و خدمات پایه کاربردی مثل خدمات ابری، موتورجستجوی بومی، پیام رسان‌های اجتماعی و شبکه های توزیع محتوا بر مبنای آن در داخل شبکه ملی ارائه شوند. چنین چیزی تاکنون اتفاق نیافتاده است.

 

مانع اصلی در سر راه سرویس‌دهنده‌های بومی چیست؟

کارشناسان معتقدند یکی از مشکلاتی که شبکه های اجتماعی داخلی در رقابت با شبکه های خارجی با آن روبرو هستند به دلیل نبود این زیرساختهای اطلاعاتی است. زیرساخت اطلاعاتی داخلی که باید در شبکه ملی اطلاعات ایجاد می شد فراهم نشده و به دلیل همین است که این خدمات دهندگان نمی توانند سرویس مورد نظر را ارائه دهند. البته ممکن است مشکل فنی هم داشته باشند اما یکی از اصلی ترین مسائل و مشکلاتی که با آن سردرگریبان هستند، این موضوع است.

رضا تقی پور عضو حقیقی شورای عالی فضای مجازی در این خصوص می‌گوید: به نظر می‌رسد مهمترین مشکل فعلی در بخش نرم افزارهای پایه داخلی به فقدان یک ابررایانش و یک مرکز ذخیره داده بازمی گردد. ما نیاز به یک CDN سراسری قوی (شبکه توزیع محتوا) در کشور داریم تا مشکل موتورجستجو و ایمیل داخلی را حل کنیم. مشکل فعلی مربوط به توانایی شرکتهای دانش بنیان نیست. بلکه زیرساخت‌های رایانش ابری در شبکه ملی اطلاعات ایجاد نشده است. والا با نرم افزارهای ایجاد شده از سوی شرکتهای دانش بنیان، آمادگی پوشش خدمات به کاربران در این زمینه وجود دارد.

ضعف عملکردی که استقلال کشور را نشان رفته است

بی‌توجهی به زیرساخت‌های اطلاعاتی باعث اعتراض فیروزآبادی دبیر شورای عالی فضای مجازی نیز شده است؛ او سابقا گفته بود: برخی که در وزارت ارتباطات هستند بیشتر علاقه دارند شبکه ملی اطلاعات را به صورت کلاسیک در کشور توسعه دهند. بحث استقلال در شبکه ملی اطلاعات بسیار مهم است. به همین دلیل در الزامات مصوبه اصرار کردیم که خدمات پایه ملی باشد. اکنون خدمات پایه این گونه نیست.

آذری جهرمی تیرماه 99 در یک یادداشت نوشته «استقلال یک کشور مشتمل بر مؤلفه‌هایی چون سیاسی، نظامی، فرهنگی، قضایی، دیپلماتیک، ایدئولوژیک، اقتصادی و امنیتی می‌شود. اما امروزه اگر کشوری به‌دنبال حفظ استقلال فضای مجازی خود نباشد، سایر مؤلفه‌های استقلال خود را درمعرض خطر قرار می‌دهد. هدف، مقابله با هر نوع دشمنی ازجمله مقابله با هژمونی امریکا در عرصه فضای مجازی و اقتصاد دیجیتالی و رفع امکان تحریم اینترنتی ایران است». کاش او مشخص و صریح بگوید برای تحقق این هدف چه اقدامی انجام داده و مسیری که در بحث تلگرام، اینستاگرام و زیرساخت‌های شبکه ملی اطلاعات طی کرده چه نسبتی با این استقلال در فضای مجازی دارد؟

 انتهای پیام/





منبع خبر

وقتی مقصر مدیریت فضای مجازی در نقش منجی ظاهر می‌شود/ فرار به جلو آذری‌جهرمی به‌جای پاسخ‌گویی بیشتر بخوانید »

وقتی مقصر در نقش منجی ظاهر می‌شود!

وقتی مقصر در نقش منجی ظاهر می‌شود!


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، تا صحبت از فیلترینگ می‌شود، محمدجواد آذری جهرمی یک جمله ثابت دارد؛ «وزارت ارتباطات متولی فیلترینگ نیست». به این شکل هم از خودش سلب مسئولیت می‌کند و هم ماجرا را گردن سایر نهادها می‌اندازد. اما او در این اظهارنظرها یک نکته مهم را عمدا نادیده می‌گیرد؛ اینکه اگر تهدیدهای ناشی از رهاشدگی فضای مجازی را نمی‌شود با اقدامات ایجابی مدیریت کرد، علتش عملکرد ضعیف وزارت ارتباطات است؛ عملکرد ضعیفی که از کوتاهی در زیرساخت‌های ملی را شامل می‌شود تا عدم حمایت از شبکه‌های اجتماعی و پیامرسان‌های بومی و ارائه خدمات ویژه به شبکه‌های اجتماعی خارجی. در واقع فیلترینگ، خروجی مسیری است که آذری جهرمی در طول سال‌های مسئولیت در وزارت ارتباطات و حتی قبل از آن در پیش گرفته است.

بیشتر بخوانید:

آقای جهرمی! برای این کودکان کاری کن+عکس

وظیفه وزارت ارتباطات طبق اسناد بالادستی چیست؟

وزارت ارتباطات طبق سند شبکه ملی اطلاعات در برنامه پنجم توسعه، موظف شده است شبکه‌ای شامل زیرساخت‌های ارتباطی با مدیریت مستقل کاملاً داخلی و با امکان عرضه انواع محتوا و خدمات ارتباطی سراسری برای مردم با تضمین کیفیت را تأمین کند. یعنی شبکه‌ای که در عین اتصال به شبکه جهانی اینترنت، این امکان را فراهم کند که سرویس‌دهندگان داخلی در بخش‌های مختلف، با سرعت و کیفیت بالا به مردم خدمات دهند و مردم نیز برای استفاده از این سرویس‌دهندگان نیازی به صرف هزینه‌های کلان استفاده از اینترنت بین‌الملل نداشته باشند.

بیشتر بخوانید:

قول جهرمی درباره ‌وضعیت اینترنت سیستان و بلوچستان

اما یکی از مهمترین مصداق‌هایی که این سند بالادستی به‌صورت گسترده نقض شد و مردم دچار آسیب جدی شدند، به بحث پیام‌رسان‌ها و مشخصا تلگرام برمی‌گردد. مسیری که دولت با نمایندگی آذری جهرمی طی کرد و در نهایت به تهدیدی تبدیل شد که کشور را به نقطه ناگزیر فیلترینگ رساند.

تلگرام گیت، کلاه گشادی که سر دولت رفت

 تلگرام که فعالیتش را در کشور شروع کرد، دولت به جای اینکه متوجه آسیب‌های آتی یک پیامرسان خارجی باشد، وارد مذاکره با این پیامرسان شد؛  آذری جهرمی هنوز وزیر نشده بود که در سال 94 به‌عنوان نماینده دولت جلسه‌ای با دوروف مدیر این پیامرسان داشت. مذاکراتی که حتی با وجود سوال رسمی نمایندگان مردم، هیچ‌گاه مفادش شفاف نشد. بعد از این جلسه بود که سرویس‌های ویژه‌ای برای گسترش هرچه بیشتر تلگرام در اختیار آن قرار گرفت؛ شبکه‌های توزیع محتوا (CDN) برای بالارفتن سرعت انتقال محتوا در اختیار این پیامرسان قرار داد و عملا آن را به پیامرسان اول کشور تبدیل کرد

این سرویس‌دهی ویژه به تلگرام همچنان در دوران تصدی وزارت ارتباطات توسط آذری جهرمی ادامه پیدا کرد و تعداد کاربران ایرانی در تلگرام به چهل میلیون رسید. عددی که در هیچ‌جای دنیا حتی خود روسیه سابقه نداشت. آذری جهرمی یک نکته ساده را در مذاکره با مالک تلگرام متوجه نشده بود؛ اینکه وقتی با حمایت‌های ویژه دولتی یک پیامرسان به جزئی از زندگی مردم یک کشور تبدیل شود، قدرتی پیدا می‌کند مثل آب‌خوردن می‌تواند زیر همه تعهداتش بزند و آنجا دیگر کاری از کسی بر نمی‌آید. تمام اطلاعات این چهل میلیون ایرانی به سرورهایی خارج از کشور منتقل می‌شد و این از نظر صاحبنظران یک تهدید جدی بود؛ علاوه برآن کانال‌های فروش اسلحه، ترویج خشونت و حامیان تروریست‌ها به راحتی در آن فعالیت می‌کردند و صاحبان تلگرام برای بستن این کانال‌های آسیب‌رسان طبق قوانین معمول شبکه‌های اجتماعی، هیچ همکاری با مسئولان ایرانی نداشتند.

عدم تعهد تلگرام در برخورد با محتواهای آسیب‌رسان،  محدود به ایران نبود و حتی صدای بقیه کشورها را هم درآورده بود. «ترزا می» نخست‌وزیر وقت انگلیس در اجلاس داووس 2018 گفت شرکت‌ها نمی‌توانند صرفاً تماشاگر باشند وقتی می‌بینند عده‌ای از پلت‌فرم آنها برای ترویج «کودک‌آزاری، برده‌داری مدرن یا گسترش تروریسم و محتوای افراط‌گرایانه» بهره می‌گیرند. وی مشخصاً به تلگرام اشاره کرد و آن را «خانه تبهکاران و تروریست‌ها» خواند. او گفت این پلت‌فرم های کوچکتر باید اصلاحاتی را صورت دهند و تهدید کرد در غیر این صورت به عنوان «پلت‌فرم تروریست‌ها و اپلیکیشن کودک‌آزاران» معروف خواهند شد.

ضعف عملکردی که به فیلترینگ ختم شد

همزمان با حمایت جدی وزارت ارتباطات از تلگرام، هیچ اقدام موثری برای ایجاد یک پیامرسان بومی شکل نگرفت؛ به‌عنوان فضایی که کاربران بتوانند با هزینه بسیار کمتر در آن فعالیت داشته باشند و این آسیب‌ها و تهدیدهای جدی را نداشته باشد. او هیچ‌وقت پیامرسان‌های بومی را مانند سرویس‌دهندگان دیگر در اکوسیستم استارت‌آپی خودش نپذیرفت.

در نهایت پیام‌رسان‌هایی بومی که در کشور توسط نهادهای مختلف ساخته شدند، هم از نظر فنی و هم از نظر زیرساخت، توانایی رقابت با تلگرام را پیدا نکردند و اصولا این مسأله حیاتی برای وزارت ارتباطات موضوعیت نداشت. همه این کوتاهی‌ها باعث شد تنها گزینه‌ای که برای مدیریت تهدیدها در پیش روی متولیان فضای مجازی باقی بماند، فیلتر تلگرام باشد. اقدام سلبی که هزینه‌های زیادی داشت و در صورت تدبیر وزارت ارتباطات می‌توانست جایش را به یک اقدام ایجابی بدهد و حتی می‌توانست از ابتدا اصولا موضوعیت پیدا نکند؛ اگر به سادگی آینده مذاکره با تلگرام و دادن امتیازهای متعدد را پیش‌بینی می‌کردند.

وقتی مسئول وضع فعلی در نقش منجی ظاهر می‌شود

بعد از فیلتر تلگرام نیز علاوه بر بی‌تدبیری صورت گرفته در ارائه چند پیامرسان همزمان، باز هم شاهد کارشکنی‌ها و عدم حمایت وزارت ارتباطات از پیامرسان‌های موجود بودیم. تا جایی که برخی از مدیران این پیام‌رسان‌ها گلایه داشتند که حتی رک‌های سرور در برخی دیتاسنترهای مهم از این پیامرسان‌ها گرفته شده و به برخی پوسته‌هایی که عملا بر محور تلگرام فعالیت داشتند، اختصاص پیدا کرده است.

همه این‌ها باعث شد فیلترینگ در مدیریت تهدیدهای ناشی از ضعف عملکرد وزارت ارتباطات موفق نباشد. فیلترینگ، به تنهایی نه مثبت و نه منفی؛ یک راهکار است که باید در جایی منطقی به کار گرفته شود. اشکال اصلی در هزینه‌هایی که فیلتر تلگرام به همراه داشت، مسیری بود که در نتیجه عملکرد آذری جهرمی به فیلترینگ ختم شد.  حالا او می‌گوید «نمی‌دانم چرا تلگرام در کشور هنوز فیلتر است(!) این فرآیند از دید من منطقی نیست. وظیفه دارم پیگیری کنم و پیگیری هم خواهم کرد. ولی وقتی سیکل تصمیم‌گیری جای دیگری است و به من و هر وزیر دیگر ارتباطی ندارد چه بگویم. بارها گفته‌ام مسئول فیلترینگ در کشور کمیته تعیین مصادیق و دستگاه قضایی است.»   وزیر ارتباطات در این اظهارنظرها به جای آنکه در قبال این مسیر طی شده و مخصوصا بی‌تدبیری و ناکارآمدی که در مذاکره با مدیران تلگرام، پاسخگو باشد با یک فرار رو به جلو خودش را در نقش منجی نشان می‌دهد.آیا جهرمی واقعا نمی‌داند چرا تلگرام هنوز فیلتر است؟

تکرار همان اشتباه این بار در قبال اینستاگرام

اما تجربه اشتباه تلگرام باز هم در حال تکرار است؛ وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی در واکنش به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از یک بازی فوتبال در صفحه اینستاگرام فارسی کنفدراسیون فوتبال آسیا، تلویحا می‌گوید از اینستاگرام برای پخش بدون مشکل این گزارش حمایت می‌کند.

اینستاگرام از زمان ترور سردار سلیمانی، قدم به قدم با سیاست تروریستی آمریکا همراهی کرد و هرنوع عکس و اسم سردار را با اخطارهای صریح حذف کرده و بسیاری از صفحات قدیمی کاربران سرشناس ایرانی را بابت درج عکس سردار به‌طور کامل بسته است. حالا وزیر ارتباطات جمهوری اسلامی به فکر دادن بخش بیشتری از پهنای باند کشور به این شبکه اجتماعی به بهانه گزارش یک مسابقه فوتبال است. تناقضی عجیب که انتقادات زیادی را به همراه داشت.

تمرکز بر سیم‌کشی و دکل به جای شبکه‌ای منسجم و پر سرعت 

بالارفتن سرعت اینترنت کشور، یک نیاز ضروری و یک خواسته عمومی است و مخصوصا این روزها که بسیاری از کارها و خدمات در فضای مجازی صورت می‌گیرد. اما وزیر ارتباطات در همین مقوله نیز با بی‌توجهی به مزایا و ضرورت‌های ایجاد زیرساخت‎های حیاتی و منسجم برای شبکه ملی اطلاعات، صرفا بر توسعه کابل و دکل و سیم‌کشی تمرکز کرده است. این در حالی است که طبق تجربه موفق سایر کشورها مانند کره جنوبی، بهترین مسیر برای بالارفتن سرعت شبکه ارتباطی کشور و افزایش کیفیت خدمات اینترنت جهانی، توسعه شبکه ملی اطلاعات است  که از همین نقطه جلوی بسیاری از آسیب‌های آتی را می‌گیرد و طبیعتا دوباره کشور را در مسیر ناگزیر فیلتر قرار نمی‌دهد.

در ایجاد شبکه ملی اطلاعات چه اتفاقی باید بیفتد؟

مطابق تعریف صحیح شبکه ملی اطلاعات، یکی از مسائل مهم، ایجاد زیرساخت اطلاعاتی در ذیل این شبکه است این شبکه ظرفیت لازم برای «نگهداری و تبادل امن اطلاعات داخلی در کشور به‌منظور توسعه خدمات الکترونیکی» و «دسترسی به اینترنت» از طریق بستر ارتباطی باند پهن سراسری برای کاربران خانگی، کسب‌وکارها و دستگاه‌های اجرایی را فراهم می‌کند

به بیان دیگر به گفته کارشناسان زیرساخت فضای مجازی کشور باید شبکه ملی اطلاعات باشد که دارای دو زیرساخت ارتباطی و اطلاعاتی است. زیرساخت اطلاعاتی برای خدمات پایه کاربردی مورد نیاز شبکه تعریف شده که بر مبنای آن بتوان دیتاسنترها را سامان داد، شبکه های اجتماعی بومی را فعال کرد و خدمات پایه کاربردی مثل خدمات ابری، موتورجستجوی بومی، پیام رسان‌های اجتماعی و شبکه های توزیع محتوا بر مبنای آن در داخل شبکه ملی ارائه شوند. چنین چیزی تاکنون اتفاق نیافتاده است.

مانع اصلی در سر راه شبکه‌های اجتماعی بومی چیست؟

کارشناسان معتقدند یکی از مشکلاتی که شبکه های اجتماعی داخلی در رقابت با شبکه های خارجی با آن روبرو هستند به دلیل نبود این زیرساختهای اطلاعاتی است. زیرساخت اطلاعاتی داخلی که باید در شبکه ملی اطلاعات ایجاد می شد فراهم نشده و به دلیل همین است که این خدمات دهندگان نمی توانند سرویس مورد نظر را ارائه دهند. البته ممکن است مشکل فنی هم داشته باشند اما یکی از اصلی ترین مسائل و مشکلاتی که با آن سردرگریبان هستند، این موضوع است.

رضا تقی پور عضو حقیقی شورای عالی فضای مجازی در این خصوص می‌گوید: به نظر می‌رسد مهمترین مشکل فعلی در بخش نرم افزارهای پایه داخلی به فقدان یک ابررایانش و یک مرکز ذخیره داده بازمی گردد. ما نیاز به یک CDN سراسری قوی (شبکه توزیع محتوا) در کشور داریم تا مشکل موتورجستجو و ایمیل داخلی را حل کنیم. مشکل فعلی مربوط به توانایی شرکتهای دانش بنیان نیست. بلکه زیرساخت‌های رایانش ابری در شبکه ملی اطلاعات ایجاد نشده است. والا با نرم افزارهای ایجاد شده از سوی شرکتهای دانش بنیان، آمادگی پوشش خدمات به کاربران در این زمینه وجود دارد.

ضعف عملکردی که استقلال کشور را نشان رفته است

بی‌توجهی به زیرساخت‌های اطلاعاتی باعث اعتراض فیروزآبادی دبیر شورای عالی فضای مجازی نیز هست و وی سابقا گفته بود: برخی که در وزارت ارتباطات هستند بیشتر علاقه دارند شبکه ملی اطلاعات را به صورت کلاسیک در کشور توسعه دهند. بحث استقلال در شبکه ملی اطلاعات بسیار مهم است. به همین دلیل در الزامات مصوبه اصرار کردیم که خدمات پایه ملی باشد. اکنون خدمات پایه این گونه نیست.

آذری جهرمی تیرماه 99 در یک یادداشت نوشته «استقلال یک کشور مشتمل بر مؤلفه‌هایی چون سیاسی، نظامی، فرهنگی، قضایی، دیپلماتیک، ایدئولوژیک، اقتصادی و امنیتی می‌شود. اما امروزه اگر کشوری به‌دنبال حفظ استقلال فضای مجازی خود نباشد، سایر مؤلفه‌های استقلال خود را درمعرض خطر قرار می‌دهد. هدف، مقابله با هر نوع دشمنی ازجمله مقابله با هژمونی امریکا در عرصه فضای مجازی و اقتصاد دیجیتالی و رفع امکان تحریم اینترنتی ایران است». کاش او مشخص و صریح بگوید برای تحقق این هدف چه اقدامی انجام داده و مسیری که در بحث تلگرام، اینستاگرام و زیرساخت‌های شبکه ملی اطلاعات طی کرده چه نسبتی با این استقلال در فضای مجازی دارد؟

منبع: فارس



منبع خبر

وقتی مقصر در نقش منجی ظاهر می‌شود! بیشتر بخوانید »