. یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش: «روزی که می‌خ…


.
یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید?

خاطره ای از مادرش:
«روزی که می‌خواست به شاهرود اعزام شود جیب پسرم را پر از آجیل کردم. او با قطار به شاهرود رفت و از آنجا به منطقه عملیاتی جنوب اعزام شد. زوریک بچه حساس و باهوشی بود. نمراتش در اغلب درس‌های دبیرستان قابل تحسین و بالا بود. چند شب پس از عزیمت با قطار با من تماس گرفت و این خبر شیرین را به من داد و گفت: «همه دوستانم در قطار دمار آجیلی را که به جیبم ریخته بودی درآوردند و جز چند تخمه ناقابل چیزی‌گیر خودم نیامد!‌»
.
@Parsig.ir
.
.
.
.
.



منبع

parsig.ir@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

. یه جمله برای همه ی شهدای دفاع از ایران عزیزمون بنویسید خاطره ای از مادرش: «روزی که می‌خ… بیشتر بخوانید »