بازگشت آزادگان

خوشحالی مأموران اردوگاه از شنیدن خبر مبادله اسرا!

واکنش مأموران اردوگاه از شنیدن خبر مبادله اسرا


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، رژیم بعث عراق علاوه بر این‌که جنگ هشت‌ساله‌ای را به ملت ایران تحمیل کرد، با رفتارهای ظالمانه خود، این جنگ را به ملت عراق هم تحمیل کرده و موجب آسیب‌دیدن بسیاری از عراقی‌ها از این جنگ شده بود؛ صدام حتی بسیاری از جوانان عراقی را که به ایرانی‌ها ارادت داشتند نیز بالاجبار به جنگ می‌برد و یا آن‌ها را از طریق تبلیغات منفی فریب داده و مقابل ایرانی‌ها قرار می‌داد.

«مسعود قربانی» آزاده دوران دفاع مقدس که چهارم خرداد سال ۱۳۶۷ در منطقه شلمچه به اسارت درآمده و سال ۱۳۶۹ نیز درپی تبادل اسرا میان ایران و عراق، از زندان‌های دشمن بعثی آزاد شده، در خاطرات روزهای پایانی اسارت خود گفته هست: «نیمه اول مرداد سال ۱۳۶۹ از طریق رسانه‌ها باخبر شدیم که صدام به کشور «کویت» حمله کرده و آن را تحت اشغال خود درآورده هست. با این اوضاع صدام خود را درگیر چالشی دیگر و مخمصه‌ای بزرگ کرد. وضعیت پیچید‌ه‌ای که نه راه برگشت داشت و نه راه به جلو. در نهایت چیزی جز ذلت و خواری نصیبش نشد. خداوند خواست که وضعیت به‌گونه‌ای شود که صدام و حامیانش شکست بخورند و رزمندگان اسلام پیروز و از طرفی اسرا نیز از بند اسارت رها شوند.

در همان روز‌های اول مرداد، از طریق رسانه‌ها شنیدیم توافقاتی بین مسئولان خودمان و عراق در مورد اجرای بند‌های قطعنامة ۵۹۸ شورای امنیت به‌خصوص بند مربوط به آزادی اسرا صورت گرفته و تصمیم بر این شده که اسرای دو کشور آزاد شوند. نگهبانان عراقی هم خیلی خوشحال شدند؛ زیرا از سال‌های جنگ و اوضاع بسیار سخت دوران دیکتاتوری صدام و حزب بعث و رفتار ظالمانه او بر مردم، در فشار و زجر بودند. آن‌ها در جنگ بیشتر از ما تلفات داده بودند و اکثراً هم از اقشار ضعیف بودند. افراد بسیار زیادی از خانواده‌ها و بستگان‌شان در جنگ کشته و اسیر شده بودند؛ لذا از اتمام جنگ و آزادی بستگان‌شان بسیار شاد بودند؛ طوری که خوشحالی‌شان را پنهان نمی‌کردند. 

نگهبانان خبر‌های دست اول در این خصوص را به داخل اردوگاه می‌آوردند. هرچه به روز‌های پایانی مرداد سال ۱۳۶۹ نزدیک می‌شدیم، خبر‌ها داغ‌تر و بوی رهایی بیشتر به مشام‌مان می‌رسید. باز آیه‌های شریف قرآنی «فان مع العسر یسرا؛ پس به‌درستی که پس از هر سختی آسانی هست» و در آیه بعد که تأکیدی بر وقوع این حقیقت هست: «ان مع العسر یسرا؛ به‌درستی که پس از هر سختی آسانی هست» یادآور این بود که دست تقدیر و اراده الهی سبب شد که اوضاع این چنین شود و پس از گذران دوران سخت اسارت، نعمت آزادی نصیب‌مان شود. هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که به این زودی‌ها از چنگال دیکتاتور ظالم عراقی خلاص شویم».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

واکنش مأموران اردوگاه از شنیدن خبر مبادله اسرا بیشتر بخوانید »

آزادگان خراسان جنوبی به روایت تصاویر

آزادگان خراسان جنوبی به روایت تصاویر


این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آزادگان خراسان جنوبی به روایت تصاویر بیشتر بخوانید »

پیام فرمانده قرارگاه جنوب غرب نزاجا به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان

پیام فرمانده قرارگاه جنوب غرب نزاجا به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از اهواز، سرتیپ ستاد امیر «حمزه بیدادی» فرمانده قرارگاه ارشد نزاجا در جنوب غرب امروز با صدور پیامی به‌مناسبت سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی‌مان این روز را به مردان حماسه و استقامت تبریک گفت.

متن این پیام به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

۲۶ مرداد سال روز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی یکی از صفحات زرین و فخر آفرین تاریخ انقلاب اسلامی ایران است.

آزادگان سربلند ایران عزیز شهیدان زنده و سند عزت و غیرت و افتخار و ارزشمندترین سرمایه برای ادامه آرمان‌ها و اهداف امام راحل و شهیدان والا مقام هستند که در طول دوران دفاع مقدس با افتخار و سربلندی از ایران اسلامی و انقلاب دفاع کردند.

آزادگان ما اسارت دشمن را به سخره گرفتند و با مقاومت و پایداری تکلیف خود را به اسلام و به این مملکت عزیز به شایستگی و به صورت کامل ادا نمودند، آزادگانی که به دنیا نشان دادند بر سر عهد و پیمانی که با امام راحل و شهدا بستند مردانه ایستادند و با افتخار، عزت و سربلندی ایران عزیز را به رخ همه جهانیان کشاندند.

در پایان برای همه آزادگان سرافراز کشورمان آرزوی توفیق و سلامتی از خداوند متعال را خواستارم و امیدوارم که ما بتوانیم خادمین شایسته‌ای برای این مردان صبر و استقامت باشیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

پیام فرمانده قرارگاه جنوب غرب نزاجا به مناسبت سالروز بازگشت آزادگان بیشتر بخوانید »

آزادگان آمدند همانطور کـه رفته بودند

آزادگان آمدند همانطور کـه رفته بودند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از گرگان، رهنگ «محمدرضا کاظمی» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان گلستان، در پیامی فرا رسیدن سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن را به تمامی آزادگان، ایثارگران، جانبازان، خانواده های این عزیزان و خانواده های معظم شهدا و مردم تبریک و تهنیت گفت.

آزادگان آمدند همانطور کـه رفته بودند، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و از شکنجه‏‌های مزدوران بعثی هراسی به خود راه ندادند.

صبر انقلابی، پایمردی و دفاع مستحکم از ارزش‌های انقلاب اسلامی، از صفات آزادگان غیرتمندی است که با تأسی به سیره امام موسی‌ابن‌جعفر(ع) و دیگر ائمه هدی(ع)، اسیر اذیت و آزار دشمن بعثی و عوامل استکبار جهانی نشدند و به نماد روشنی از مظلومیت و در عین حال اقتدار انقلابیون مسلمان مبدل گشتند.

ایستادگی و مقاومت آزادگان سرافراز در طول سال های سخت و مشقت بار اسارت، بیش از پیش ملت ایران را در دنیا سربلند و استوار نمود تا به وجود فرزندان خود افتخار نماید.

اینجانب ضمن گرامیداشت سالروز ورود آزادگان سرافراز به میهن اسلامی و ارج‌گذاری بر صبر جمیل خانواده‌های این غیورمردان، این روز تاریخی را به مقام معظم رهبری (مدظله العالی)و ملت عزیز ایران اسلامی بالاخص ملت دلاور استان گلستان، رزمندگان و آزادگان ولایتمدار و خانواده‌های شهدا، جانبازان و رزمندگان تبریک عرض نموده و برای بازماندگان دوران دفاع مقدس، توفیق و عزت روزافزون از خداوند متعال مسئلت می‌نمایم.

انتهای پیام /

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آزادگان آمدند همانطور کـه رفته بودند بیشتر بخوانید »

سربازان سودانی مجروحان ایرانی را به رگبار بستند

سربازان سودانی مجروحان ایرانی را به رگبار بستند


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، با گذشت سه دهه از آزادی و بازگشت پیروزمندانه آزادگان به میهن اسلامی، این دسته از رزمندگان هنوز خاطرات فراوانی برای گفتن دارند؛ خاطراتی که بیانگر رنج و سختی توأم با صبر و استقامت است و نقش مهمی در روشن ساختن بخشی از تاریخ دفاع مقدس دارد.

به‌مناسبت ایام سالگرد بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز گفت‌وگویی با «نادر علیزاده حشمت‌آباد» آزاده اهل تبریز انجام داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: اولین‌بار در چه تاریخی به جبهه اعزام شدید؟

من اولین‌بار اسفند سال ۱۳۶۰ پس از طی یک دوره آموزشی یک ماهه، به‌عنوان بسیجی به جبهه اعزام شدم و پس از اتمام مأموریتم در بهار سال ۱۳۶۱ به خانه برگشتم. بار دوم ۲۲ آبان سال ۱۳۶۱ مجدداً به شکل داوطلبانه در قالب گردان «شهدای محراب» لشکر ۳۱ عاشورا به جبهه اعزام شدم که ابتدا در جبهه غرب حضور داشتیم و بعد از یکی‌دو ماه، به «دشت عباس» در جبهه جنوب منتقل شدیم و در حوالی سایت ۴ و ۵ بعد از پل کرخه استقرار یافتیم.

دفاع‌پرس: در کدام محل و چگونه به اسارت نیرو‌های عراقی درآمدید؟

یک ماه پس از اینکه در جبهه جنوب مستقر شده بودیم، ما را به‌عنوان گردان خط‌شکن برای حمله آماده کردند؛ اما پس از اینکه شهید «حسن باقری» و همراهان‌شان حین شناسایی به شهادت رسیدند، عملیات به تعویق افتاد. یعنی عملیاتی که قرار بود ۷ بهمن سال ۱۳۶۱ انجام شود، به چند روز بعد یعنی ۱۸ بهمن تغییر پیدا کرد. پس از برگزاری مجلس عزاداری برای شهادت این عزیزان، مجددا ما در قالب گردان «شهدای محراب» به‌عنوان خط‌شکن آماده اقدام شدیم. ساعت ۵ عصر شروع به حرکت کردیم؛ پس از طی حدود ۴۰ کیلومتر به‌صورت پیاده و عبور از کمین‌ها و همچنین سه کانال که در آن‌جا بود، ساعت ۳ نصف شب به محل مورد نظر رسیدیم. منطقه رملی بود، اما باتوجه به اینکه در فصل زمستان قرار داشتیم، خاک کمی سفت‌تر شده بود. حوالی ساعت ۴ صبح بود که گردان‌های کناری ما عمل کرده بودند؛ اما به ما دستور دادند تا به‌صورت تاکتیکی عقب‌نشینی کنیم. ما درحال عقب‌نشینی بودیم که با دوشکا مورد هدف عراقی‌ها قرار گرفتیم. فرمانده گردان ما شهید «رهبری» بود؛ برادر کوچکم هم همراهم بود. پای من شکسته شده بود و خون زیادی از دست داده بودم. چند نفر از دوستانمان هم مجروح و شهید شده بودند؛ از جمله «فیروز امامی» بی‌سیمچی گردان که از ناحیه ران آسیب دیده و بی‌هوش شده بود، «کریم نامور» نوجوان ۱۷ ساله که به شهادت رسید، همین‌طور یک رزمنده ۶۰ ساله مشکین‌شهری و یک رزمنده مراغه‌ای شهید شدند. الباقی توانستند فرار کنند و از منطقه دور شوند. آقای «جمشید نظمی» معاون گردانمان بود که آمد و توانست تعدادی از مجروحین را با خورد ببرد؛ ولی برخی دیگر از جمله من همان‌جا ماندیم.

دفاع‌پرس: پس از دستگیری، شما را به کجا منتقل کردند؟

حوالی صبح ابتدا سربازان سودانی آمدند و ما را به رگبار بستند که ۲ تیر هم به پای من اصابت کرد؛ چند تیر هم به پیکر بعضی از شهدا برخورد کرد. یک افسر عراقی آمد و مانع از تیراندازی سودانی‌ها شد و به آن‌ها گفت که شما جلوتر بروید، ما این‌ها را با خودمان می‌بریم.

ما را سوار خودرو مهمات کردند؛ ولی پیکر شهدا را برنداشتند. من دیدم آقایان مرحوم «خرده‌فروش» و «صمد توانا» هم داخل ماشین هستند. ما را به خط چهارم بردند و بعد با آمبولانس به «العماره» منتقل کردند. چهار تا پنج روز در «العماره» زیر سرم بودیم و سپس ما را به بغداد بردند. معالجه اساسی انجام نمی‌دادند؛ اما مختصرا به اوضاع‌مان رسیدگی کردند. ۲۶ بهمن خواستند ما را در بیمارستان «الرشید» بستری کنند که بیمارستان موافقت نکرد و برای همین شبانه به درمانگاه نیروی هوایی (همان پایگاه مشهور H-۳) بردند و خوشبختانه پایم را قطع نکردند. صبح که شد، با اتوبوس به کمپ شماره ۸ منتقل شدیم که به اردوگاه «عنبر» مشهور بود و در استان «الانبار» قرار داشت. من هشت سال آن‌جا اسیر بودم.

دفاع‌پرس: آیا در بدو دستگیری یا انتقال به اردوگاه، تحت شکنجه و بازجویی قرار گرفتید؟

چون کاملا مجروح و زمین‌گیر بودم، مرا شکنجه نکردند؛ اما این حال گهگاهی به پای شکسته‌ام لگد می‌زدند.

دفاع‌پرس: وضعیت درمان شما در اردوگاه چگونه بود؟

آن‌جا فردی به نام دکتر «بیگدلی» حضور داشت که مقیم آمریکا بود و برای دیدن خانواده‌اش به خوزستان آمده بود؛ اما در جاده آبادان-ماهشهر به اسارت عراقی‌ها درآمده بود. ظاهرا قبلاً با شهید «محمدجواد تندگویان» و همراهانش هم در یک سلول زندانی شده بود. او پزشک متخصص مغز و اعصاب بود و در آمریکا طبابت می‌کرد؛ چنان فرد متبحر و باسوادی بود که پزشکان عراقی با کتاب‌های حجیم پزشکی سراغش می‌آمدند و سوالات‌شان را از او می‌پرسیدند. دکتر «بیگدلی» پای من و آقای «امامی» را گچ گرفت و چند ماه مراقبت کرد. روز ۲۸ بهمن که ما وارد اردوگاه شده بودیم، صلیب سرخ به آن‌جا آمد و ما را ثبت کرد. اتفاقا آقای دکتر «بیگدلی» را هم همان روز شناسایی و ثبت کردند؛ لذا او از این طریق تلکسی برای خانواده‌اش در آمریکا فرستاد. یک سال بعد، خانواده‌اش نامه‌ای از «ریگان» رئیس‌جمهور آمریکا گرفتند و به «صدام حسین» دادند که باعث شد تا او آزاد شود.

همچنین با دوستی به نام دکتر «مجید» آشنا شدم که اهل ارومیه و ساکن تهران بود؛ او هم افسر نیروی دریایی بود و خیلی برای درمان ما تلاش کرد. در مجموع همه دوستانی که با طبابت یا امدادگری آشنایی داشتند، در باندپیچی و مراقبت از ما خیلی زحمت کشیدند.

دفاع‌پرس: نهایتا چقدر طول کشید که بهبودی کامل پیدا کنید؟

تقریبا هیچ‌وقت کامل خوب نشدم، چون هنوز ۱۴ ترکش در بدنم باقی مانده است و چند سال قبل هم به دلیل عفونت، ۲ انگشت پایم را برداشتند.

دفاع‌پرس: وضعیت تغذیه در اردوگاه چگونه بود؟

جیره‌ای به ازای هر نفر می‌دادند که تعدادی از بچه‌ها به‌عنوان آشپز، روزی ۲ وعده غذا تهیه می‌کردند؛ البته ما سعی می‌کردیم قسمتی از ناهار را برای شب نگه داریم تا لقمه کنیم و به‌جای شام بخوریم.

دفاع‌پرس: هنگامی که خبر آزادی و بازگشت به وطن را شنیدید چه حسی داشتید؟

حس غیرقابل وصفی بود؛ همه بچه‌ها از شدت خوشحالی گریه می‌کردند و لحظات غیرقابل تکراری به وجود آمد. الحمدالله روز‌های سخت هم پایان پذیرفت و به کشور بازگشتیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سربازان سودانی مجروحان ایرانی را به رگبار بستند بیشتر بخوانید »