به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، نخبه شیمی بود، سال ۱۳۵۵ در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته. از آنجا که دو برادر و خواهرش در آمریکا بودند و خودش هم پذیرش آمریکا داشت، اما با اوج گرفتن انقلاب در ایران ماند و حاضر نشد به آمریکا برود. «محسن وزوایی» سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام و از فرماندهان نظامی دوران دفاع مقدس، پنج مرداد سال ۱۳۳۹ در تهران به دنیا آمد؛ و با ورود به دانشگاه وارد انجمن اسلامی شد، حضور او در انجمن اسلامی زمینه شرکت در فعالیتهای سیاسی و جلسات عقیدتی را فراهم کرد. در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی نیز از دانشجویان پیشرو بود.
وزوایی در سال ۱۳۵۸ همزمان با کار تبلیغاتی در جمع دانشجویان پیرو خط امام، بلافاصله با تشکیل سپاه پاسداران، به این ارگان نظامی پیوست و در دورهای فشرده، آموزشهای چریکی را در سپاه آموخت. او مدتی در سپاه به عنوان فرمانده مخابرات انجام وظیفه کرد، سپس سرپرستی واحد اطلاعات ـ عملیات را به عهده گرفت.
با آغاز جنگ تحمیلی وارد جبهههای غرب کشور شد. در عملیات جدیدی که از سوی رزمندگان اسلام در اردیبهشت ۱۳۶۰ طرحریزی شده بود، محسن وزوایی مسوولیت فرماندهی گردان را برعهده گرفت. او در عملیات بازیدراز نقش ویژهای ایفا کرد و به شدت مجروح شد و پس از بهبودی در عملیات بیت المقدس شرکت کرد.
او در طول سالهای دفاع مقدس به فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر و نیز فرماندهی تیپ سیدالشهدا (ع) منصوب شد.
در ادیبهشت ۱۳۶۰ طرح آزادسازی بازی دراز در دستور کار قرار گرفت. آن زمان محسن وزوایی فرمانده گردان ۹ زرهی بود. ماجرای حضور شهید وزوایی در این عملیات با تن مجروح و کار بزرگ او را در ادامه میبینید.
کد ویدیو
دانلود
فیلم اصلی
انتهای پیام/ 141
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
احمدی بعد از ماجرای بازیدراز به عضویت سپاه درآمد و به گردان۹سپاه پیوست. دی ماه سال۱۳۶۰. هنوز مهر کارتش خشک نشده بود که او را به نهاد ریاستجمهوری فرستادند تا نگهبانی دهد.
به گزارش مجاهدت از مشرق، این روزها نقش راوی دفاعمقدس را ایفا میکند. خاطرات زیادی از ۸سال جنگ تحمیلی دارد. وقتی پا به جبهه گذاشت، ۱۶سالش هم نشده بود. تابستان سال۱۳۶۰درست بعد از تعطیلی مدارس به جای اینکه وقتش را به بازی و تفریح بگذراند، راهی جبهه شد. چند ماهی در منطقه جنگی حضور داشت. فضای آنجا نهتنها از آمدن پشیمانش نکرد بلکه بیشتر مشتاق شد درس و مدرسه را رها کند و تا پایان جنگ در جبهه ماندگار شود. او بارها در عملیاتهای مختلف مجروح شد اما به محض مداوا دوباره ساک سفر میبست و خود را به خط مقدم میرساند. فیروز احمدی، دیدبانی بود که بهدلیل مهارت بالایی که داشت، مسئولیتهای سنگینی برعهدهاش گذاشته میشد. از دیدبانی لشکر ۱۰سیدالشهدا(ع) تا دیدبانی تیپ ۱۱۰خاتمالانبیا. او حالا در جبهه فرهنگی تلاش میکند. همه توانش را برای زندهنگهداشتن فرهنگ دفاعمقدس گذاشته و بهعنوان روایتگر جنگ ایفای نقش میکند. البته در کنارش سرپرستی تیم فوتبال نونهالان و بزرگسالان نفت را هم برعهده دارد و سعی میکند خاطرات خود را با چاشنی خنده برای آنها تعریف کند.
سن و سالی از او گذشته و در آستانه ۶۰سالگی است. معمولا روز خود را با حضور در باشگاه فوتبال و کارکردن با کودکان و جوانان سپری میکند. سرپرست تیم نونهالان و بزرگسالان نفت است. البته روزهایی را هم به روایت جنگ میپردازد. معمولا مسئولان فرهنگی دانشگاهها یا بانیان سفرهای راهیاننور از او دعوت میکنند تا در دورهمیهایشان شرکت کند و از اتفاقات جنگ بگوید. او آنقدر حوادث تلخ و شیرین آن روزها را دلنشین تعریف میکند که اگر ساعتها صحبت کند دوست نداری کلامش را به پایان برساند. احمدی به روزهای نوجوانیاش برمیگردد؛ زمانی که امتحانات خردادماه سال۶۰را به پایان رساند. برخلاف دیگر بچهها که لحظهشماری برای تعطیلات تابستان میکردند تا روز و شب خود را به بازی و تفریح بگذرانند، او عزمش را جزم کرد تا به جبههها برود. باقی ماجرا را از زبان خودش میشنویم: «سال دوم را که تمام کردم به پدر و مادرم گفتم میخواهم به جبهه بروم. یک ماه در پادگان امامحسین(ع) دوره نظامی آموزش دیدم، بعد هم راهی شدم.»
شنا در رودخانه دشمن او را به کردستان فرستادند. شهر بانه تازه آزاده شده بود. کوملهها همه جا بودند و بیرحمانه قتلعام میکردند. یک ماهی را آنجا بود. بعد به ارتفاعات بازیدراز رفت. او از شاهکاری که در بازیدراز خلق کرده، میگوید: «من و چند نفر دیگر از بچهها در قله هزار و صد بازیدراز مستقر بودیم. همهمان هم دانشآموز بودیم؛ ۸نفری میشدیم. فرمانده به ما گفت روزها کاری ندارید اما شبها باید پست بدهید. چون هیکل من از همه درشتتر بود من را مسئول تیم کردند. یک ظرف ۲۰لیتری در اختیار ما گذاشتند تا هفته بعد. تذکر دادند که فقط این آب برای نوشیدن است. گفتند برای نماز باید تیمم کنید، این در حالی بود که رودخانهای پایین ارتفاعات قرار داشت و خروش آن وسوسهکننده بود. ما نمیدانستیم رودخانه در خاک عراق است. فکر کردیم فرماندهها برای اینکه ما را محدود کنند دستور دادند پایین نرویم.» یکی از روزها ساعت۶ صبح را نشان میداد. احمدی و ۳نفر دیگر تصمیم گرفتند برای آبتنی به رودخانه پایین کوه بروند. راهی شدند و تا چشمشان به خروش آب افتاد از خود بیخود شدند و به دل آب زدند. فارغ از اینکه متوجه شوند عراقیها آنها را زیرنظر دارند. احمدی از گفتن این جمله به خنده میافتد: «عراقیها انگشت به دهان مانده بودند که این اعجوبهها کی هستند جلوی چشم آنها آبتنی میکنند. مشغول شستن لباسهایمان بودیم که عراقیها ما را به گلوله بستند. خمپاره بود که در یک قدمیمان منفجر میشد.» ولولهای برپا شده بود. بچهها همگی فرار کردند تا خود را به جای امنی برسانند. سرتا پایشان گلی شده و بیآنکه خبر داشته باشند، در منطقه مینگذاری شده میدویدند. خود را به دشت ذهاب رساندند. در این حین راننده ماشینی که حملکننده یخ بود آنها را دید و سوارشان کرد. اما عراقیها ماشین را هم به گلوله بستند. احمدی به یاد میآورد: «مجبور شدیم از ماشین پیاده شده و پناه بگیریم. ۲نفرمان تیر خورد که با همان ماشین به عقب فرستادیم. اما باقی، پیاده گز کردیم تا به روستایی رسیدیم و از آنجا با ماشین حمل غذا به مقرمان رسیدیم. تا فرمانده ما را دید گفت کی شما را برده است. گفتم من! جریمهام کردند و شدم دژبان. اما این تنبیه بهترین اتفاق زندگیام بود چون با سردار شیخ محمود غفاری آشنا شدم. برای همین دیدبانی را انتخاب کردم.»
حضرتآقا مرا زیرنظر داشت احمدی بعد از ماجرای بازیدراز به عضویت سپاه درآمد و به گردان۹سپاه پیوست. دی ماه سال۱۳۶۰. هنوز مهر کارتش خشک نشده بود که او را به نهاد ریاستجمهوری فرستادند تا نگهبانی دهد. فکر میکرد چون این مکان در فضای امن شهر قرار گرفته، نگهبانیدادن در آنجا مشکل نیست. البته حق هم داشت چون با شیوه نگهبانی در این فضا آشنا نبود. فکر میکرد چون در فضای امن شهر قرار گرفته میتواند راحت باشد. زمان برایش به سختی میگذشت برای همین تصمیم گرفت در حال پستدادن ورزش کند. برای همین اسلحه را روی دوشاش گذاشت و پا مرغی میرفت. بهاصطلاح خودش میخواست مشق نظامی کند. سرگرم ورزش بود که پاسبخش آمد و گفت: «لازم نیست دیگر پست بدهی. پنجره روبهرو را نگاه کن، آقای خامنهای تو را زیرنظر داشتند. برای همین زنگ زدند و گفتند تو را عوض کنم.» از این حرف دمغ شد و کناری نشست. باید تا فردا صبح که پایان ۲۴ساعت پستش تمام میشد در محل میماند. با خودش گفت: «نماز صبحم را میخوانم بعد میروم.» در این فکر بود که حضرتآقا را دید. سلامی کرد و خیلی آرام گفت: «ببخشید.» آقا تبسمی کردند و از کنارش رد شدند. بعد دستور دادند همه نیروها جمع شوند. ایشان بیآنکه به کسی اشاره کنند، گفتند: «در نگهبانی خواندن کتاب و قرآن نباشد. باید فکر و ذکرتان نگهبانی باشد. لباسها و پوتینهایتان مرتب باشد. پاسداری که بند پوتینش باز باشد به درد نمیخورد.» این گفته آقا نقش بست بر لوح وجودی احمدی. با این حال نتوانست از جبهه دل بکند و در تهران ماندگار شود؛ برای همین دوباره به منطقه جنگی برگشت. در سرپل ذهاب مأمور توپخانه ارتش شد و درکنارش دیدبانی هم میکرد. میگوید: «در عملیات بیتالمقدس بدجور زخمی شدم، ترکش به شکمام اصابت کرد. مدتی بستری بودم برای درمان. عملیات بیتالمقدس حماسهای بود که باید در تاریخ نوشت. بچهها واقعا گل کاشتند.»
هیچ کجا قبولم نکردند سال۶۲ وقتی ۲۰ساله بود، مادر، یکی از دخترهای فامیل را برایش زیرنظر گرفت؛ دختری مومن از یک خانواده اصیل. مراسم خواستگاری انجام و خیلی زود جشن عقدی برگزار شد. حاجی همان شب پی برد که عملیات والفجر۲ در راه است. برای همین خطبه عقد که خوانده شد و مهمانها رفتند او هم ساکش را بست و به جبهه رفت. هنوز جراحت شکمش خوب نشده بود که دستش بهشدت آسیب دید بهطوری که چند انگشتاش قطع شده بود. او را به بیمارستان تهران انتقال دادند. قرار بود فردا عمل جراحی شود. اما احمدی کسی نبود که بتوان یک جا ثابت نگهش داشت. باقی ماجرا را از زبان خودش میشنویم: «برای اینکه در وقت صرفهجویی کرده باشم به دوستم حمید شاهحسینی که شهید شده گفتم یک دست کت و شلوار برایم جور کند. میخواستم به دیدن نوعروسم بروم. گفتم فردا صبح قبل از اینکه کسی متوجه شود برمیگردم. اما همین که برگشتم بیمارستان قبولم نکرد. گفتم بیخیال! با همان وضعیت به جبهه رفتم اما چون برگه ترخیص نداشتم آنجا هم قبولم نکردند. من هم به تهران برگشتم و جشن عروسی را برگزار کردم.»
نانآور جبههها او در جنگ پیشرفتهای زیادی کرد و در دیدبانی یکی از نیروهای متخصص بود. او را بهعنوان مسئول دیدبانی لشکر ۱۰سیدالشهدا(ع) و تیپ۱۱۰خاتمالانبیا انتخاب کردند و سپس مسئول تطبیق آتش توپخانه قرارگاه شد. شنیدن وقایع جنگ از زبان احمدی به قدری جذاب و شنیدنی است که دوست داری تا صبح برایت صحبت کند. او خاطره جالبی تعریف میکند: «رزمندهها برای تهیه نان مشکلات زیادی داشتند. نانی که به جبهه میرسید یا خشک بود یا بیات. برای همین از پدرم که نانوا بود خواستم به جبهه بیاید. او هم الحق سنگتمام گذاشت. با هزینه خودش تنور درست کرد. نانوایی را راه انداختیم. ۲تا سرباز هم وردستش بودند. هر روز تعداد زیادی نان میپخت. این طوری نان گرم بهدست بچهها میرسید.»
همه فرماندهها اینطوری هستند؟ حاجاحمدی ۳فرزند دارد. زینب دخترش سال۱۳۶۳و حسین سال۱۳۶۵و امیر هم سال ۱۳۷۱به دنیا آمدهاند. همسرش معصومه محمدی در ادامه گفتههای او، سر حرف را باز میکند و از سختیهایی که پشتسر گذاشته میگوید: «حاجی با اینکه عیالوار شده بود اما کمتر در خانه پیدایش میشد. من بودم و خانه مستأجری و زینب و حسین که هر دو نوپا بودند. حقوق بخور و نمیری میگرفت که نصف آن برای اجاره خانه هزینه میشد. هنگام تولد بچهها نبود. موقع مریضشدنشان هم حضور نداشت. مرتب باید از این خانه به آن خانه نقل مکان میکردیم. گاهی دست تنها بودم. یکبار به او گفتم همه فرماندهها اینطور زندگی میکنند یا فقط شما هستید؟»
ورزشگاهی در دل زمین جنگ که تمام شد احمدی لباس رزم را کنار گذاشت و شغل نانوایی را برگزید؛ حرفه آبا و اجدادیاش را. با اینکه انگشتان یکی از دستانش قطع شده و پخت نان را به سختی انجام میدهد با این حال باز خود را در خدمت مردم میداند. تا سال ۸۰هم در نانوایی کار میکرد. بعد از آن بهدلیل مشکلاتی که برای پخت نان داشت در اداره مترو مشغول کار شد و کارگری میکرد تا سال۸۸. بعد از آن به ورزش رو آورد چون علاقه زیادی به این کار داشت سرپرستی تیم فوتبال نونهالان نفت را بر عهده گرفت و بعد تیم بزرگسالان. میگوید: «در جبهه حمیدیه سنگر بزرگی درست کردم. در واقع یک کانال را سرپوشیده کرده بودم. آنجا ورزشگاهمان شده بود چون سقف کوتاهی داشت نشسته والیبال بازی میکردیم؛ چه روزهایی داشتیم. بعد از بازی بچهها سرحال میشدند.»
مژگان مهرابی / روزنامه همشهری
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از کرمانشاه، «حسین تاریخی» دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان کشور، امروز (سهشنبه) در آیین اختتامیه نهمین یادواره ملی شهدای دانشآموز (لشکر فرشتگان) که با حضور جمعی از دانشآموزان دختر سراسر کشور در مجتمع فرهنگی هنری انتظار کرمانشاه برگزار شد، مهمترین هدف از برگزاری این یادواره را زنده نگهداشتن نام و یاد شهدا عنوان کرد و اظهار داشت: هر چقدر یاد و نام شهدا را زنده نگه داریم، باز هم کم است؛ چون این نوع یادآوریها میتواند در الگوسازی برای نسل جوان تاثیرگذار باشد.
وی با بیان اینکه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، شهدای دانشآموز زیادی را چه در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن و در دوران دفاع مقدس تقدیم اسلام و انقلاب اسلامی کرده است، گفت: دانشآموزان با حضور به موقع خود در مقاطع مختلف، نشان دادهاند که هرجا و در هرمقطعی که نیاز باشد، برای دفاع از وطن پای کار هستند و هرجا هم پای نوجوانان باز شده است، مقدمه فتوحات شدهاند.
دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان کشور ادامه داد: دانشآموزان در مقاطع مهمی در تاریخ ایران اسلامی حماسهآفرینی کردهاند که از جمله آنها میتوان به حماسهآفرینی دانشآموزان در روز ۱۳ آبان اشاره کرد که از آن زمان سرعت انقلاب اسلامی تغییر شگرفی کرد.
تاریخی با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی روی نوجوانان و جوانان حساب ویژه باز کرده و این موضوع را چه در بیانیه گام دوم انقلاب و چه در سخنرانیهای خود مطرح کردهاند، گفت: در مقطع کنونی که به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی) در جنگ ترکیبی قرار گرفتهایم، نیازمند حضور دانشآموزان هستیم و امیدواریم با پای کار آمدن به موقع آنها شاهد حل مشکلات باشیم.
وی اشارهای هم به اقدامات دانشآموزان عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی در حوزه سرگذشتپژوهی شهدا در سال گذشته داشت و گفت: این اقدامات مایه مباهات است و امیدواریم فتح بابی برای ثبت و ضبط سرگذشت شهدا در سطح وسیع باشد.
دبیرکل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان کشور با اشاره به فعالیت دبیرخانه یادواره ملی شهدای دانشآموز در استان گیلان، گفت: این یادواره ۲ روزه، امروز و فردا (۱۴ و ۱۵ تیر) با حضور دانشآموزان عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی سراسر کشور به میزبانی کرمانشاه در حال برگزاری است و قرار است دانشآموزان طی این ۲ روز از یادمانهای «بازیدراز» و «پاوه» در استان کرمانشاه بازدید کنند.
این یادواره معطر به عطر حضور یکی از شهدای گمنام دفاع مقدس بود که حال و هوای معنوی خاصی را بر آن حاکم کرده بود.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از کرمانشاه، «بهمن امیری مقدم» استاندار کرمانشاه شامگاه روز چهارشنبه در جلسه شورای هماهنگی حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان که با محوریت سالروز آزادسازی خرمشهر که در سالن جلسات سردار شهید سلیمانی استانداری برگزار شد، اظهار داشت: اجرای برنامههای گرامیداشت عملیاتهای دفاع مقدس برای حفظ و اقتدار نظام جمهوری اسلامی امری لازم و ضروری است.
وی با تاکید به اینکه برنامههای سالروز فتح خرمشهر در استان کرمانشاه باید دقیق و درست اجرا شود، افزود: نباید بگذاریم یاد و خاطره حماسه سوم خرداد کهنه شود.
استاندار کرمانشاه تصریح کرد: سوم خرداد همیشه زنده بوده و عملیاتهای رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس همیشه زنده است، چون شهدا زنده هستند.
امیری مقدم تاکید کرد: کمیتههای گرامیداشت عملیاتهای دفاع مقدس باید برنامهها را درست و مناسب اجرا کنند و اگر برنامهای ضعیف باشد بهتر است که اجرا نشود.
وی با اشاره به اجرای مناسب برنامه سالروز عملیات بازی دراز با تقدیر از مسئولان برگزاری، گفت: مردم استقبال خوبی برای شرکت در برنامهها داشتند و باید در حوزه فراهم شدن امکانات و خدمات تصمیمهای لازم اتخاذ شود تا یادمانها به محل همیشگی حضور مردم تبدیل شود.
استاندار کرمانشاه خاطر نشان کرد: صدا و سیما و رسانهها بیش از پیش در معرفی عملیاتها و بازگویی رشادتها و حماسههای دفاع مقدس توجه کنند و زنگ مقاومت صرفاً یک زنگ نباشد و خاطره گویی و بازخوانی حماسهها و عملیاتها در مدارس و دانشگاه در دستور کار قرار گیرد.
امیری مقدم گفت: استان کرمانشاه در عملیات بیت المقدس ۴۱ شهید و ۳۰ جانباز داشته است که باید دیدار با خانوادههای شهدا و جانبازان در روز سوم خرداد به بهترین شکل انجام شود.
وی توجه به برگزاری مسابقات فرهنگی و ورزشی در مدارس و دانشگاهها و نیروهای مسلح را از برنامههای مهم سالروز حماسه فتح خرمشهر عنوان کرد و گفت: خدمت به شهدا نتیجهاش شفاعت شهدا در روز قیامت است.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از دفاعپرس از کرمانشاه، سردار «محمدنظر عظیمی» فرمانده قرارگاه منطقهای نجف اشرف نزسا امروز در حاشیه صعود به ارتفاعات بازیدراز شهرستان سرپل ذهاب در جمع خبرنگاران اظهار داشت: انقلاب اسلامی از افتخارات بزرگ ملت قهرمان ایران است و دفاع مقدس به عنوان برگ زرینی در حماسهسازی ملت قهرمان ما به ثبت رسیده است.
فرمانده قرارگاه منطقه ای نجف اشرف نزسا گفت: ولایتپذیری و تبعیت ملت ایران از رهبری در طول تاریخ منحصر به فرد است و دشمن از این موضوع آگاهی دارد.
وی با اشاره به اینکه بازیدراز و حماسه این منطقه نیز یکی از نمادهای ایثار، فداکاری، پایمردی، از خود گذشتگی و ولایتمداری ملت قهرمان ما است عنوان کرد: ما امروز شاهد حضور مردم از سراسر کشور هستیم، از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس تا جوانان انقلابی که به عشق شهدا در این مکان حاضر شدند.
سردار عظیمی با بیان اینکه از افتخارات ملت و رمز بزرگ موفقیت رزمندگان خودباوری منبعث از اعتقادات دینی آنها بود گفت: آن روز رزمندگان با شریط سخت و استقرار دشمن و موانع بسیار اما با توکل به خدا و خودباوری به ارتفاعات بازیدراز صعود کردند و این نقطه را پس گرفتند که یکی از نقاط عطف در دوران دفاع مقدس بود.
فرمانده قرارگاه منطقه ای نجف اشرف نزسا با اشاره به اینکه خواسته همه ملت ما باید این باشد که مدیون شهدا نباشیم و بتوانیم راه نورانی آنها را به خوبی ادامه دهیم افزود: افتخارآفرینی ملت بزرگ ما برگرفته از آموزههای دینی است و این گونه مراسمات، عزداریها، باورها و اعتقادات تأیید کننده آن است و تاکنون این به عنوان مهمترین عامل برتری ساز ملت ما در فرهنگ رفته است و بنابراین باید با استفاده از گنجینه ارزشمند دفاع مقدس این حوزه را در مقابل مستکبران و دشمنان دین خدا و انقلاب تقویت کنیم.
سردار عظیمی گفت: وفای به عهد مردم در تبعیت از ولایت و رهبری در طول تاریخ منحصر به فرد و برجسته است و دشمن نیز این را به خوبی میداند و تلاش میکند بین نظام و ولایت و مردم فاصله ایجاد کند اما اکنون بیش از چهل سال مردم با بصیرت انقلابی هر آنچه دارند در خدمت به رهبر معظم انقلاب در طبق اخلاص گذاشتهاند و رمز موفقیت ملت ما همین تعهد به ولایت و تبعیت از ولایت است و مایه افتخار بوده و خواهد بود.
وی با اشاره به اینکه در زمینه راهیان نور قائل به یک منطقه خاص نیستیم و دفاع مقدس در جبهههای مختلف رخ داده است افزود: زیرساختها در حوزه راهیان نور جنوب به دلایلی زودتر فراهم شده اما در چند سال گذشته اقدامات خوبی در غرب انجام شده و آمادگی بسیار خوبی برای پذیرش کاروانهای راهیان نور در مناطق مختلف عملیاتی غرب کشور وجود دارد.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است