بانوی پزشک

«مرصاد» نمادی از تجلی غرور رزمندگان ایرانی است

«مرصاد» نمادی از تجلی غرور رزمندگان ایرانی است


نوید شاهد: پنجم مرداد در تقویم رسمی کشور به اسم روز ملی کرمانشاه نام گذاری شده است و دلیل این نام گذاری اجرای عملیات شکوهمند مرصاد در تاریخ پنجم مرداد سال 1367 است که در آن روز بسیاری از جوانان رزمندگان ایرانی در کنار نقش آفرینی بسیاری از بانوان برای بازپس‌گیری مناطق اشغال شده توسط دشمن و راندن آنان از خاک ایران جان خود را فدا کردند. به همین بهانه خبرنگار نوید شاهد به پای صحبت‌های «دکتر زینب مینا امیری مقدم» یکی از بانوان پزشک و مجاهد نشست.

«مرصاد» نمادی از تجلی غرور رزمندگان ایرانی است

نخستین فرزندخانواده مینا‌امیری‌مقدم که سال 1322 در کرمان دیده به جهان گشود به مجاهدت‌ها و فعالیت‌های انقلابی‌اش معروف است. این بانوی دلاور در طول دفاع مقدس حضور پررنگی داشته است و دوشادوش مردان برای مداوای رزمندگان از هیچ تلاشی دریغ نکرد. او پس از دریافت مدرک پزشکی به عنوان پزشک به خط مقدم جبهه اعزام شد و در عملیات‌های مختلفی حضور داشت. او که در عملیات مرصاد ایفای نقش کرده است و از نزدیک شاهد حوادث آن روزها بوده است خاطرات زیادی از آن زمان دارد. به همین بهانه خبرنگار نوید شاهد به پای صحبت‌های این بانوی پزشک رزمنده نشست.

آتش بس سازمان ملل از سوی ایران

زینب مینا امیری مقدم به قطعمنامه 598 سازمان ملل اشاره کرد و درباره آن روزها توضیح داد: چند ماه بعد با پذیرش قطعنامه و آتش بس سازمان ملل در بیست و هفتم تیرماه 1367 مجدداً ارتش عراق به سرزمین ایران حمله کرد و هزاران نفر را به اسارت گرفت.

وی ادامه داد: سوم مرداد همان سال سازمان منافقین ایران که چند سالی بود به دامن صدام و کشور عراق گریخته بودند، این بار با حمایت و پشتیبانی نظامی ارتش عراق از مرز مهران و قصرشیرین به خاک ایران حمله کردند. رزمندگان برای مقابله با آنان جان خود را کفت دست گرفتند و راهی منطقه چهارزبر در استان کرمانشاه شدند.

دکتر مینا امیری مقدم خاطرنشان کرد: آن‌ها با ستون زرهی خود بعد از عبور از شهر‌های قصرشیرین، سرپل ذهاب، کرند و اسلام‌آباد غرب و درگیر شدن و کشتار مردم این شهر‌ها به سمت کرمانشاه در حرکت بودند.

نقش آفرینی بانوی پزشک در عملیات مرصاد

این بانوی پزشک دلاور درباره ایفای نقشش در عملیات مرصاد توضیح داد: آن زمان ما در بیمارستان امام خمینی ایلام بودیم. بیمارستانی را در پناه یکی از کوه‌های منطقه ایجاد کرده بودند. در دل کوه سالن بزرگی به عنوان اتاق عمل احداث کرده بودند. در قسمت وسط سالن آمبولانس وارد می‌شد و مجروح را تخلیه می‌کرد.

پزشک روزهای سخت جنگ درباره وضعیت بیمارستان‌های ایلام روایت کرد: یادم هست بیمارستان از مجروح پُر شده بود. می‌گفتند به خاطر تجاوز و حمله منافقین انتقال مجروحان به کرمانشاه امکان‌پذیر نیست، چون جاده‌ها در اشغال منافقین بود. رزمندگان ما در پنجم مرداد منافقین خائن را در منطقه حسن آباد و ارتفاعات چهارزبر قبل از کرمانشاه به محاصره خود درآوردند و طی عملیاتی هماهنگ با نام «مرصاد» همه را به درک واصل کردند.

وی افزود: بعد از عملیات مرصاد علیه منافقین خائن و پاکسازی منطقه از وجود این مزدوران، به همراه بعضی دوستان برای بازدید از آن منطقه (تنگه چهارزبَر) رفتیم. هنوز آثار جنگ به وضوح قابل مشاهده بود.

دکتر میناامیری بیان کرد: وقتی دوباره به ایلام برگشتیم، باخبر شدیم که یکی از اعضای منافقین که اهل ایلام بود و در عملیات مرصاد از چنگ رزمندگان فرار کرده بود و در منزل خودش مخفی شده بود، توسط مادرش لُو رفته! مادری که خیانت به کشورش را از جانب هیچ کس حتی فرزند دلبندش نپذیرفته بود! او را تلفنی به نیرو‌های امنیتی معرفی کرده بود تا در جلو چشمان خودش فرزندش را دستگیر کنند و در وسط میدان شهر او را به دار آویزند.

این گفت و گو ادامه دارد…

 

خبرنگار: آرزو رسولی



منبع خبر

«مرصاد» نمادی از تجلی غرور رزمندگان ایرانی است بیشتر بخوانید »

صدام با بمباران شیمیایی در حلبچه، به مردم خودش هم رحم نکرد!

صدام با بمباران شیمیایی حلبچه به مردم خودش هم رحم نکرد


نوید شاهد: دکتر زینب مینا امیری‌مقدم، فوق تخصص قلب و عروق اطفال متولد 1322 که از سن 35 سالگی در جبهه حضور داشت، یکی از زنان دلاوری است که راهی میادین نبرد شد تا با تخصص پزشکی‌اش رزمندگان را مداوا کند. این بانوی مجاهد و ایثارگر درباره خاطرات آن روزهایش در  بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک و روز‌های پایانی سال 1366 که صدام شهر مرزی حلبچه کردستان عراق را به شدت بمباران شیمیایی کرد روایت می‌کند. در ادامه ماحصل گفت‌وگو خبرنگار نوید شاهد را با این بانوی پزشک و خواهر شهید می‌خوانید.

صدام با بمباران شیمیایی در حلبچه، به مردم خودش هم رحم نکرد!

مینا امیری مقدم درباره حضورش در جبهه گفت: من نخستین فرزند خانواده مینا امیری مقدم بود که ضمن داشتن روحیه جهادی از همان آغازین روزهای جنگ به عنوان یک پزشک در خط مقدم حضور پررنگی داشتم. مدرک پزشکی را که از دانشگاه شهید بهشتی دریافت کردم؛ خود را موظف می‌دانستم تا با استفاده از تخصصی که دارم، کاری برای سرزمینم انجام دهم و نباید یک جا بنشینم و تماشا کنم.

اورژانس بیمارستان جرجانی

وی بیان کرد: سال 1357 پزشک عمومی شدم. اوایل زمستان همان سال با شدت گرفتن تظاهرات مردمی علیه نظام شاه، حدود 17 شبانه‌روز در اورژانس بیمارستان جرجانی روبروی پادگان نیروی هوایی ارتش مشغول درمان مجروحین درگیری بودیم. از آن روز به بعد در جبهه‌های مختلفی حضور داشتم و شاهد صحنه‌های دردناکی بودم.

بیمارستان نمازی شیراز

مینا امیری مقدم به خاطرات سختی که در بیمارستان نمازی شیراز گذرانده بود اشاره کرد و گفت: در اواخر سال 1362 که مصادف بود با عملیات خیبر در جبهه جنوب، به بیمارستان نمازی شیراز اعزام شدم. روزی که به بیمارستان نمازی شیراز اعزام شدم متوجه حضور حدود 90 مجروح شیمیایی در طبقه سوم آن بیمارستان شدم. زیرا دشمن علیه رزمندگان ما از گلوله و بمب شیمیایی در حد وسیعی استفاده می‌کرد.

وی ادمه داد: تمام مجروحین شیمیایی از شدت جراحت وارده، بدن‌هایشان تاول زده بود. به خاطر دارم یکی از مجروحین شیمیایی را که شرایط خوبی نداشت و به سختی نفس می‌کشید. تاول تمام ریه‌اش را پر کرده بود و جای نفس کشیدن نداشت. در ذهنم می‌دانستم که با آن شرایطی که دارد، شهید شدنش حتمی است! اما دلم آرام و قرار نداشت. تمام تلاشم را کردم تا کمی از دردی که تحمل می‌کرد را تسکین دهم. در هر صورت و به رغم همه تلاش‌های تیم پزشکی، سحرگاه همان روز به دیدار حق شتافت. بعد از شهادت این شهید یکی از پرستاران پیش من آمد و گفت: «خانم دکتر! این مجروح فامیل شما بود؟» گفتم: «نه، این عزیزان همه پسر‌های من هستند.»

بزرگ‌ترین جنایت انسانی در حلبچه

وی به روزهای پایانی ماموریتش در بیمارستان نمازی شیراز اشاره کرد و گفت: بعد از پایان مأموریتم به تهران برگشتم و تخصصم را به پایان رساندم. چند ماهی از سال 1363 گذشته بود که به عنوان استاد در دانشگاه شهید بهشتی استخدام شدم. سال 1366 در کنکور سراسری با پذیرش در مقطع فوق تخصص قلب کودکان پذیرفته شدم و تحصیلم را ادامه دادم.

مینا امیری مقدم درباره روزهای پایانی سال 1366روایت کرد: روز‌های پایانی سال 1366 بود که صدام شهر مرزی حلبچه کردستان عراق را به شدت بمباران کرد و بیش از پنج هزار نفر از مردم بی‌گناه هموطن خودش را به طرز فجیعی به شهادت رساند. تنها چند دقیقه بعد از بلند شدن بوی سیب هولناک‌ترین جنایت انسانی در حلبچه رقم خورد؛ صدام به مردم خودش هم رحم نکرد!

خدمت‌رسانی به مجروحین در کرمانشاه

وی با اشاره به اینکه ما را برای خدمت‌رسانی له مجروحین به بیمارستان شهید محراب کرمانشاه فرستادند، توضیح داد: بیش از یکهزار و پانصد مجروح شیمیایی تاول زده اعم از زن، مرد، کودک و نوزاد عراقی را از طریق مرز ایران به کرمانشاه آوردند. قرار شد آن‌ها را در یک بیمارستان نیمه کاره‌ای به نام شهید محراب بستری و درمان کنند. ما را برای خدمت به این مجروحین به آن بیمارستان فرستادند. وضعیت دلخراشی بود. پیرمردان سالخورده، زنان حامله و نوزادن شیر خواره که چشم و بدنشان تاول زده بود اشک همه را درآورده بود.

تقسیم کار درمان بین پرستارها

وی افزود: درمان را شروع کردیم. هشت نفر از پرستار‌های خودمان را از بیمارستان امام حسین (ع) تهران آوردیم. کار درمان را بین پرستار‌ها تقسیم کردیم. دونفر مخصوص چشم شدند، دو نفر مخصوص پوست، دو نفر آنتی‌بیوتیک می‌دادند و دو نفر هم مصدومین شیمیایی را شست‌و‌شو می‌دادند. مجروحین را دورتا دور می‌خواباندیم و من یک به یک آن‌ها را ویزیت می‌کردم. آن روز از یکهزار و پانصد مجروح شیمیایی بدحال فقط یک نفر شهید شد که او نیز پیرمرد 86 ساله‌ای بود که متأسفانه موفق نشدیم او را درمان کنیم. البته هر چند همه را درمان اولیه کردیم وآنان را به دیگر بیمارستان‌های استان‌ها منتقل کردند. ولی مطمئناً با آن شرایط وخیمی که داشتند برای سال‌های سال گرفتار تنگی نفس بوده و خواهند بود. با پایان یافتن این مأموریت به تهران برگشتیم.

 

این گفت‌وگو ادامه دارد…

 

خبرنگار: آرزو رسولی



منبع خبر

صدام با بمباران شیمیایی حلبچه به مردم خودش هم رحم نکرد بیشتر بخوانید »