برادر شهید

پاسخ به شبهه پیرامون بازگشت شهدا/ توضیح فرآیند تحویل شهدا به خانواده‌هایشان

چرا با وجود آزمایشات DNA باز هم شهید گمنام داریم؟/ چرا با گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ باید شاهد تشییع پیکر شهدا باشیم؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، طی روز‌های اخیر و همزمان با سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) ۴۰۰ شهید گمنام در سراسر کشور تشییع شدند.

حال، شبهاتی تحت عنوان «چرا با وجود آزمایشات DNA، باز هم شهید گمنام داریم؟» و «چرا با گذشت بیش از ۳۰ سال از جنگ همچنان باید شاهد تشییع پیکر شهدا باشیم؟» در فضای مجازی مطرح می‌شود.

برای یافتن پاسخ این شبهات، سراغ «مهدی رمضانی» یکی از راویان دفاع مقدس رفتیم و با او به گفت‌وگو نشستیم.

برای جست‌وجوی شهدا، باید وجب به وجب منطقه تفحص شود

رمضانی در ابتدا در مورد این موضوع که «چرا هنوز شهید گمنام هست؟» اظهار داشت: مناطق عملیاتی ما در دوران دفاع مقدس بسیار گسترده بود؛ حدود ۱۶۰-۱۷۰ عملیات انجام دادیم و که در این عملیات‌ها شهید و در برخی مفقودالاثر داشتیم.

این راوی دفاع مقدس با اشاره به اینکه جست‌وجوی شهدا، عملیاتی زمان‌بر است، ادامه داد: برای تفحص شهدا در این پهنۀ گسترده باید وجب به وجب مناطق جست‌وجو شود؛ چون برخی از پیکرها را یعثی‌ها دفن کردند و مشخص نیست که کجا هستند. برخی از شهدا هم بر اثر اصابت گلوله و خمپاره پیکرشان پراکنده شده‌اند و به مرور زمان خاک روی این‌ها را فراگرفته و در یک نقطه واحد و مشخص نیستند، ولذا جست‌وجوی آنها زمان بسیار زیادی می‌برد.

وی افزود: برای مثال؛ آخرین باری که سال گذشته در فکه عملیات تفحص انجام شد و منجر به کشف پیکر مطهر شهدا شد، برای ششمین بار بود که در همان منطقه جستجو می‌شد، یعنی شش مرتبه در آن منظقه، عملیات تفحص انجام شده بود.

رمضانی با اشاره به اینکه در آینده هم شاهد بازگشت شهدا هستیم، گفت: این عوامل باعث می‌شوند که هنوز هم پیکر مطهر برخی از شهید در مناطق عملیاتی باقی باشند که تلاش برای جستجوی آنها همچنان ادامه دارد. همانطور که عرض کردم مناطق عملیاتی بسیار وسیع است و باید وجب به وجب برای کشف پیکر شهدا تفحص شود.

برخی از شهدا، خود خواسته‌اند که مفقودالاثر بمانند

این راوی دفاع مقدس با اشاره به فرآیند قانونی تحویل شهدای گمنام به خانواده‌ها، اظهار داشت: شهیدی که در منطقه تفحص می‌شود، اگر مشخصه‌ای داشته باشد، از روی مشخصه مراحل قانونی طی می‌شود و پس از حداکثر دو ماه تحویل خانواده‌ می‌شود.

وی در خصوص شهدایی که مشخصه ندارند، گفت: برای شهیدی که مشخصه ندارد هم باید مراحل قانونی مخصوص طی شود و مجوز‌های مربوطه صادر شود. پس از طی مراحل قانونی، پیکر و استخوان شهید در بانک DNA می‌رود و در آنجا نگهداری می‌شود و باقی پیکر طبق صورت‌جلسه‌ها و روش اداری به‌عنوان شهید گمنام خاکسپاری می‌شود.

رمضانی با اشاره به روند تحویل شهدای بی‌نشان به خانواده‌، ادامه داد: پس از آن، حتماً باید چند نفر از خانواده درجه یک شهید به بانک DNA مراجعه کنند و آزمایش دهند که با آزمایشی که از استخوان گرفته شده مطابقت داده می‌شود تا هویت شهید معلوم شود که این، خود فرآیندی چند ماهه و گاه چند ساله است. حال اگر والدین شهید از دنیا رفته باشند، آوردن خواهر و برادر شهید مشکلاتی است که سختی کار زا دوچندان می‌کند.

این راوی دفاع مقدس افزود: برای مثال؛ خانواده شهید «ابراهیم هادی» گفتند ما دنبال شهیدمان نمی‌آییم، چون ابراهیم، خود خواسته است پیکرش مانند حضرت زهرا (س) گمنام بماند و مشخص نباشد. چنین عواملی هم هستند که باعث می‌شوند با وجود آزمایشات DNA، باز هم شهید گمنام داشته باشیم.

رمضانی ادامه داد: اگر خانواده درجه یک شهید از دنیا رفته باشند، آن شهید به‌عنوان شهید گمنام دفن می‌شود؛ چون تنها از طریق آزمایش از خانواده درجه یک می‌توان هویت پیکر را مشخص کرد.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

چرا با وجود آزمایشات DNA باز هم شهید گمنام داریم؟/ چرا با گذشت ۳۰ سال از پایان جنگ باید شاهد تشییع پیکر شهدا باشیم؟ بیشتر بخوانید »

پاسخ به شبهه پیرامون بازگشت شهدا/ توضیح فرآیند تحویل شهدا به خانواده‌هایشان

فراز و فرودهای تفحض پیکرهای مطهر شهدا از زبان راوی دفاع مقدس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، در آستانه شهادت حضرت صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها)، قرار است ۲۰۰ نفر از شهدای گمنام در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) تشییع شوند.

حال باتوجه به این قضیه، شبهاتی تحت عنوان «چرا با وجود آزمایشات DNA، باز هم شهید گمنام داریم؟» و «چرا با وجود آنکه بیش از ۳۰ سال است که دفاع مقدس تمام شده است، همچنان باید شاهد تشییع پیکر شهدا باشیم؟» در فضای مجازی مطرح شده‌اند.

برای یافتن پاسخ این شبهات، سراغ «مهدی رمضانی» یکی از راویان دفاع مقدس رفته‌ایم و وی پاسخ خود را در برابر این شبهات بیان کرد که شما را به مطالعه آن فرامی‌خوانیم.

برای جست‌وجوی شهدا، باید وجب به وجب منطقه تفحص شود

رمضانی در ابتدا در مورد این موضوع که «چرا هنوز شهید گمنام هست؟» اظهار داشت: منطقه عملیاتی ما گسترده بود؛ یعنی حدود ۱۶۰-۱۷۰ عملیاتی که انجام دادیم و در برخی از عملیات‌ها شهید و در برخی مفقود داشتیم.

این راوی دفاع مقدس با اشاره به اینکه جست‌وجوی شهدا زمان‌بر است، ادامه داد: شهدایی که در مناطق هستند، اینگونه نیست که بعد از جنگ بتوان تمام این‌ها را جمع کرد. باید وجب به وجب منطقه جست‌وجو شود؛ چون برخی از این‌ها را عراقی‌ها دفن کردند و مشخص نیست که کجا هستند. برخی از شهدا گلوله خوردند و پیکرهایشان متلاشی و پراکنده شده‌اند و به مرور زمان خاک روی این‌ها را فراگرفته است. این‌ها را باید جست‌وجو کرده و پیدا کنند.

وی افزود: برای مثال؛ آخرین تفحصی که سال گذشته در فکه انجام شد و ششمین باری بود که آنجا را تفحص می‌کردند، اما در گردان کمیل در منطقه‌ای که مردم می‌نشستند و به روایت‌ها گوش می‌کردند، شهیدی تفحص شد در صورتی که آنجا شش بار تفحص شده است.

رمضانی با اشاره به اینکه در آینده هم شاهد بازگشت شهدا هستیم، گفت: این عوامل باعث می‌شوند که هنوز شهید برای تفحص داشته باشیم و در آینده هم خواهیم داشت. این نیست که تمام شود. چون مناطق وسیع است و باید وجب به وجب را بگردند که زمان‌بر است.

برخی از شهدا، خود خواسته‌اند که مفقودالاثر بمانند

این راوی دفاع مقدس با اشاره به فرآیند قانونی تحویل شهدای گمنام به خانواده خود، اظهار داشت: شهیدی که در منطقه تفحص می‌شود، اگر مشخصه‌ای داشته باشد، از روی مشخصه مراحل قانونی را طی می‌کنند و پس از حداکثر دو ماه تحویل خانواده‌اش داده می‌شود.

وی با اشاره به فرآیند‌های قانونی شهدایی که مشخصه ندارند، گفت: اگر شهید مشخصه نداشته باشد هم باید مراحل قانونی مخصوص خود را طی کند، مجوز‌های مربوطه صادر شوند. پس از طی این مراحل، پیکر و استخوان شهید در بانک DNA می‌رود و در آنجا نگهداری می‌شود و باقی پیکر طبق صورت جلسه‌ها و روش اداری به اندازه پنج- شش سال به‌عنوان شهید گمنام نگهداری می‌شود که سه-چهار ماه طول می‌کشد.

رمضانی با اشاره به روند تحویل شهیدی که نشانه ندارد به خانواده‌اش، ادامه داد: پس از آن، حتماً باید چند نفر از خانواده درجه یک شهید به بانک DNA مراجعه کنند و آزمایش دهند که با آزمایشی که از پوکه و استخوان گرفته شده است، مطابقت داده شود تا هویت شهید معلوم شود که این، خود فرآیندی چند ماهه دارد. حال اگر والدین شهید از دنیا رفته باشند، آوردن خواهر و برادر شهید مشکلاتی است که این فرایند دارد.

این راوی دفاع مقدس افزود: برای مثال؛ خانواده شهید «ابراهیم هادی» گفتند ما دنبال شهیدمان نمی‌آییم، چون ابراهیم، خود خواسته است پیکرش مانند حضرت زهرا (س) گمنام بماند و مشخص نباشد. چنین عواملی هم هستند که باعث می‌شوند با وجود آزمایشات DNA، باز هم شهید گمنام داشته باشیم.

وی ادامه داد: اگر خانواده درجه یک شهید از دنیا رفته باشند، آن شهید به‌عنوان شهید گمنام دفن می‌شود؛ چون تنها از طریق آزمایش از خانواده درجه یک می‌توان هویت پیکر را مشخص کرد.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فراز و فرودهای تفحض پیکرهای مطهر شهدا از زبان راوی دفاع مقدس بیشتر بخوانید »

آخرین محرم نورانی شهید باقری/ رفتار‌هایی که نشان از شهادت شهید باقری داشتند

روایت شهید باقری از عزاداری سنتی جنوبی‌ها/ سیره شهید در روضه‌خوانی امام حسین (ع)


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، از آنجا که در ایام اربعین ابا عبدالله الحسین (علیه‌السلام) بخشی از خاطره سردار سرلشکر پاسدار «محمد باقری» رئیس ستاد کل نیرو‌های مسلح از شهید «حسن باقری» فرمانده وقت قرارگاه کربلا و برادر وی در زیر آمده است.

«شهید حسن باقری در شب‌های قبل از عملیات محرم که فرماندهی قرارگاه کربلا و فرماندهی عملیات را برعهده داشت، در آبان سال ۱۳۶۱ و حدود سه ماه قبل از شهادت خود (نهم بهمن ۱۳۶۱) در آخر جلسات بررسی طرح‌های عملیاتی و کنترل آمادگی لشکر‌ها و واحدها، قسمت‌هایی از مقتل حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه‌السلام) را از روی کتاب ارشاد شیخ مفید (ره) می‌خواند و با سوز و گداز و اشک و آه توضیح می‌داد و آن امام شهید را برای استعانت و امداد از خداوند برای پیروزی رزمندگان اسلام واسطه قرار می‌داد.

روز عاشورا نیز که چند روز به شروع عملیات مانده بود، همراه شهید «مجید بقایی» (جانشین قرارگاه کربلای سپاه) به بهبهان رفت و در مراسم عزاداری و سینه‌زنی به رسم آن شهر شرکت کرد و پس از بازگشت، از تأثیرگذاری آن مراسم تعریف می‌کرد. این حالات شهید باقری در آن ایام برای دوستان و فرماندهان مسلم کرده بود که مدت زیادی او را در کنار خود نخواهند داشت و این روحیات نشان از آمادگی برای پرواز را در او نشان می‌داد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.»

در مورد عملیات محرم

عملیات «محرم» آبان سال ۱۳۶۱ در منطقه عمومی موسیان روی ارتفاعات جبال حمرین آغاز شد. این عملیات با طراحی و فرماندهی مشترک سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران عملیاتی در دل محرم با حضور ۶۶ گردان از سپاه و ارتش، ضربات مهلکی به ارتش بعث عراق وارد کرد.

عملیات محرم علاوه بر آزادسازی شهر‌های دهلران وموسیان با خنثی کردن تبلیغات دشمن بعثی وحامیانش زمینه را برای عملیات‌های بعدی نیز فراهم کرد.

آخرین محرم نورانی شهید باقری/ رفتار‌هایی که نشان از شهادت شهید باقری داشتند

در این عملیات دلاور مردان با عبور از موانع ایذایی دشمن وشرایط سخت و توپوگرافی خشن منطقه توانستند علاوه بر آزاد سازی ۷۰۰ کیلومترمربع از خاک ایران سه هزار و ۴۰۰ نظامی دشمن بعث را به اسارت درآورند.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایت شهید باقری از عزاداری سنتی جنوبی‌ها/ سیره شهید در روضه‌خوانی امام حسین (ع) بیشتر بخوانید »

شهید مدافع حرم: دوست ندارم چیزی از وجود من بازگردد/ درخواستی که شهید مدافع حرم از خواهر خود داشت

وداع خاص شهید «شریفی» با خانواده/ وصیت عارفانه شهید برای تدفینش


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید مدافع حرم «هادی شریفی» ۳۱ شهریور ۱۳۶۱ در شهر قم به دنیا آمد. بهمن ۱۳۹۴ برای دفاع از حرم حضرت زینب (س) راهی سوریه شد و روز ۱۳ فروردین ۱۳۹۵ در منطقه تل‌العیس به شهادت رسید و پیکر مطهر او پس از پنج سال در مهر ۱۴۰۰ شناسایی شد.

خواهر این شهید در خصوص اخلاق و خصائص بارز شهید در گفت‌وگو با دفاع‌پرس اظهار داشت: برادرم هادی از بچگی عشق به شهادت داشت. حتی زمانی که کوچک بود، یک تفنگ چوبی داشت و مدام می‌گفت من می‌خواهم به جبهه بروم و شهید شوم. عشق شهادت داشت و همیشه می‌گفت دعا کنید من شهید شوم. حتی زمانی که به منزلشان می‌رفتیم، زمانی که بابت پذیرایی که می‌کرد، از او تشکر می‌کردیم، فقط می‌گفت: دعا کنید که من شهید شوم.

خواهر شهید در رابطه با درخواستی که برادرش از او داشت، گفت: یک ماه مانده به زمانی که می‌خواست به جبهه برود، مرا به گلزار شهدای محله‌مان برد و مزار خودش را نشانم داد. به من گفت: من دوست ندارم برگردم و نمی‌خواهم چیزی از وجودم بازگردد. اگر پیکر من را بازگرداندند که هیچ؛ اما اگر بازنگرداندند، یک لباس من را به همراه قرآن و یک پرچم در مزارم بگذارید که در حال حاضر به عنوان یادبود در گلزار شهدای محله‌مان گذاشتیم.

وی در رابطه با احساسی که هنگام شنیدن خبر شهادت برادرش داشت، گفت: من خیلی خوشحال شدم. اصلا گریه نکردم. برای اینکه برادرم به آرزویی که داشت، رسید. زمانی که به خانه ما می‌آمد، از من می‌خواست که برای شهادت او دعا کنم.

خواهر شهید شریفی در رابطه با خداحافظی پیش از اعزام برادرش اظهار کرد: یک شب قبل از آنکه برود، تمام ما را برای صرف شام و خداحافظی به منزل خود دعوت کرد. حین شام متوجه شدم که هادی اصلا غذا نمی‌خورد و به همه ما نگاه می‌کند. به یک جا خیره شده بود و در فکر بود. آن شب بعد از شام خودش ما را رساند و آن شب، آخرین شبی بود که برادرم را دیدم.

خواهر شهید با اشاره به احساسی که هنگام شنیدن خبر تفحص برادرش داشت، افزود: از آنجا که برادرم به آرزوی خود رسید، من خوشحال بودم و هر کس که برای عرض تسلیت به خانه ما می‌آمد و به ما می‌گفت: خدایش بیامرزاد، به آن‌ها می‌گفتم این حرف را نزنید بلکه بگویید شهادت او مبارکتان باد. چون خودش دوست داشت و به آرزویش رسید و همه چیز همان گونه شد که او می‌خواست.

وی در پایان درمورد ویژگی‌های اخلاقی برادر خود گفت: برادرم فردی انقلابی و عضو بسیج بود. در دارالقرآن پدرم قرآن می‌خواند، هنگام نماز عبا روی دوش خود می‌انداخت و می‌ایستاد تا من پشت سر او قامت ببندم. به حجاب و نماز اول وقت خیلی اهمیت می‌داد. خیلی حساس و مهربان بود.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وداع خاص شهید «شریفی» با خانواده/ وصیت عارفانه شهید برای تدفینش بیشتر بخوانید »

روایتی از غیرت شهید «محمدرضا شبانی» روی احکام اسلامی

روایتی از غیرت شهید «محمدرضا شبانی» روی احکام اسلامی


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «محمدرضا شبانی» روز ۱۳ آبان ۱۳۴۰ در شهرضای استان اصفهان به دنیا آمد و روز ۲۰ فروردین ۱۳۵۹ در جاده آبادان _ خرمشهر به شهادت رسید. برادر او «احمدرضا شبانی» طی گفت‌وگویی درمورد برادر خود اینگونه اظهار داشت: ما سه خواهر و شش برادر بودیم که یکی از برادرانم هم جانباز شد و بعد به شهادت رسیدند.

برادر شهید شبانی افزود: محمدرضا تا پنجم ابتدایی درس خوانده بود که به خاطر مسائل مالی مجبور به ترک تحصیل شد. برادرم صبح‌ها در کارخانه ریسندگی کار می‌کرد و عصر‌ها به دبیرستان شبانه می‌رفت. تا نزدیک دیپلم به تحصیل خود ادامه داد. مدتی به کار‌های ریسندگی مشغول شد اما شغل اصلی او «بنایی» بود و هزینه زندگی خود را خودش تأمین می‌کرد.

وی درمورد خصائص اخلاقی برادر خود گفت: محمدرضا فردی مذهبی و معتقد، باایمان، پاک و مخلص بود. یادم می‌آید که آن موقع قبل از انقلاب تأکید بر بحث «حجاب» بود به همین جهت اگر کسی برمی‌گشت و به خانمی نگاه می‌کرد، برادرم به شدت با آن فرد برخورد می‌کرد. برادرم اهل کار خیر بود و اگر متوجه می‌شد کسی مورد ظلم قرار گرفته است، به شدت از او حمایت می‌کرد.

برادر شهید شبانی درمورد غیرت برادرش روی احکام اسلامی گفت: محمدرضا نسبت به احکام اسلامی خیلی باغیرت بود و نسبت به خواهر و مادر خود تعصب داشت و غیرت زیادی روی حجاب و احکام اسلامی داشت. نسبت به «حجاب» و «حلال و حرام» به شدت سخت‌گیر و دقیق بود. از آنجا که نوجوانی او دوران پیش از انقلاب بود، نسبت به آن دوران خیلی مومن بود.

برادر شهید شبانی درمورد سختگیری پدرشان روی «حلال» و «حرام» گفت: ما برادر دیگری به نام «حمیدرضا» داشتیم که او هم به شهادت رسیده است. این برادرم خاطره‌ای برای من تعریف کرده است: پدر من که کارگر شرکت برق بود، به جاده‌ها می‌رفت و تیر چراغ برق نصب می‌کرد. یکی از روز‌های تابستان که مدارس تعطیل بودند، به توصیه مادرمان همراه پدرم رفتم. مادرم یک تکه نان همراه با ماست در کیسه گذاشته بود.

حین کار یک ماشین در جاده چپ کرده بود. آمدند و از ما خواستند که ماشین را با جرثقیل اداره برق درست کنیم. ۲۰ یا ۳۰ تومان به راننده جرثقیل دادند و کارگر‌ها با آن پول غذا خریدند.

برادرم حمیدرضا می‌گفت: دل من خوش بود که به این بهانه یک غذای خوب می‌خورم. وقتی که غذا را آوردند، پدرم گفت: من این غذا را نمی‌خورم. این پول، پول بیت‌المال است. بر سر سفره همه چلوکباب می‌خوردند اما من و پدرم ماستی که مادرم گذاشته بود را می‌خوردیم.

شبانی درمورد ارتباط برادرش با والدینشان اینگونه اظهار داشت: رابطه برادرم با والدینمان رابطه‌ای عالی بود. ایشان با پدر و مادرمان مخصوصا از پدرمان خیلی حرف شنوی داشت و از او اطاعت می‌کرد. با آنها در نهایت احترام برخورد می‌کرد و پدر و مادرم هم هیچ گونه ناراحتی از او نداشتند.

برادر شهید شبانی درمورد فعالیت‌های برادرش در هیئت‌های ماه‌های رمضان و محرم بیان داشت: هیئت‌های مذهبی بیشتر در دهه عاشورا برگزار می‌شدند که محمدرضا هم در هیئت‌های مذهبی فعال بود. همه ما با هم همراه او به هیئت می‌رفتیم.

وی درمورد شناخت برادرش نسبت به امام خمینی (ره) ادامه داد: شناخت برادرم نسبت به امام خمینی از شروع انقلاب بود که به مردم پیوستند. دانشگاه نرفته بود و جزء سازمان‌هایی هم نبود که اطلاعات داشته باشند.

شبانی درمورد شهادت برادرش داشت اظهار داشت: در آخرین نامه‌ای که محمدرضا برایمان فرستاده بود (که هنوز هم مانده است)، نوشته بود که من این راه را با آگاهی انتخاب کرده‌ام و آرزویم این است که مثل امام حسین (ع) به شهادت برسم و آرزو داشت که در راه خدا به شهادت برسد.

برادر شهید شبانی ادامه داد: جنازه برادرم به مدت شش ماه و ۱۰ روز مفقود بود. در آن زمان من ۱۴ ساله بودم و هر بار اخبار ضد و نقیضی از شهادت و زنده بودن برادرم به دست ما می‌رسید و تنها منبع خبری که داشتیم، یکی از بچه‌های محله خودمان بود که با برادرم به جبهه اعزام شده بود. به ما گفتند آنجا عملیات شد و ما عقب نشینی کردیم اما درست نمی‌دانم که برادرتان شهید شده است یا نه. در این شش ماه و چند روز تمام خانواده ما تحت تاثیر مفقود شدن برادرم بود.

شبانی درمورد اطمینان خانواده‌ها از اینکه آیا فرزندشان هنوز زنده است یا خیر، ادامه داد: آن موقع اوایل جنگ بود و تنها راه اطمینان از شهادت یا زنده بودن برادرم این بود که خودمان خبر بگیریم. حتی بعضی از خانواده‌ها بلند شده بودند و برای تفحص به اهواز رفته بودند اما برای تفحص در مناطق جنگی به آن‌ها اجازه ورود به مناطق جنگی را ندادند؛ لذا آن‌ها نتوانستند اطلاعاتی به دست بیاورند و تا زمانی که بحث انتقال جنازه برادرم در شهرستان انجام شد تمام خانواده ما درگیر بودند و شد و در عملیات بعدی جنازه‌اش به شهر منتقل شد.

برادر شهید شبانی افزود: بعد از محمدرضا من هم در جنگ حضور داشتم. اگر بخواهم واقعیت را بگویم بعد از ۴۰ سال ممکن است در جمع بگویم که من بیشتر برای برادرم «حمیدرضا» دلتنگ می‌شوم تا «محمدرضا»، چون فاصله سنی من و حمیدرضا کمتر بود تا فاصله سنی من و محمدرضا به همین خاطر از حمیدرضا خاطرات بیشتری دارم تا محمدرضا.

وی در این مورد که آیا حضور معنوی برادرانش احساس می‌کند، افزود: حضور معنوی برادرانم را خیلی احساس می‌کنم. احساس می‌کنم که برادرم حمیدرضا همیشه کنار من است.

شبانی در رابطه با زمان تشییع پیکر برادرش گفت: تشییع پیکر برادرم شش ماه پس از شهادتش برگزار شد. آن زمان مردم با هم متحد بودند؛ لذا مراسم باشکوهی برگزار شد. آن موقع مردم در مراسم‌ها شرکت می‌کردند و با حضور خودشان به رزمندگان اسلام جرأت می‌دادند.

برادر شهید شبانی در این مورد که خبر شهادت برادرش را چگونه به آن‌ها دادند، اظهار داشت: آن زمان نهادی مانند «بنیاد شهید و امور ایثارگران» نبود که بخواهد اخبار مربوط به شهادت را به خانوادگان شهید اطلاع دهد. به همین خاطر اخبار بیشتر دهان به دهان می‌گشتند. مادرمان آنقدر پیگیری کرد که همرزم برادرم به مرخصی آمد و به ما خبر داد.

وی در پایان گفت: هنگامی که برادرم به شهادت رسید، تصمیم گرفتیم که راه او را ادامه دهیم و با تأسی از تأثیری که روح آن شهید بر ما داشت، به جبهه رفتیم و به این دفاع ادامه دادیم.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

روایتی از غیرت شهید «محمدرضا شبانی» روی احکام اسلامی بیشتر بخوانید »