براندازی

 اعتراف خوبی بود! 

 اعتراف خوبی بود! 



بعضی از انقلابیان پشیمان نوشتند: «الان می‌آیند و به استناد همین جمعیت می‌گویند: رفراندوم می‌خواهید؟ این هم رفراندوم!» اتفاقاً این یعنی حساب کار دستشان آمده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، تقی دژاکام طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: یادتان هست مدت‌ها پیش از فتنه صدروزۀ سال گذشته، تنی چند از کسانی که دستی در رسانه بخصوص فضای مجازی داشتند، شروع کردند به پخش این مضامین که: بله، مردم از روحانیت بریده‌اند، مردم از نظام عبور کرده‌اند و حتی مردم از دین بدشان می‌آید و مواردی از این‌دست؟ آن‌هم به صرف وقوع مثلاً یک حادثه تروریستی که در حرم مطهر امام رضا«ع» دو طلبه جهادی را به شهادت رسانده بودند و یکی دو مورد معدود مشابه در سطح شهر. این رسانه‌ای‌های زیرک و -خوش‌بینانه- ساده‌لوح با همین چند نمونه انگشت‌شمار تصمیم گرفته بودند این خشم و اعتراض را به کل ۸۵ میلیون جمعیت ایران تعمیم بدهند.

این ادعا در جریان فتنه گذشته هم تکرار شد و آن‌هم به استناد! عمامه‌پرانی چند جوانک به تحریک شبکه‌های بهایی و وهابی و انگلیسی که در نهایت به سی‌چهل مورد هم نرسید که بعضاً مجرمان با برخورد غیرتمندانه خود مردم فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و درمی‌رفتند.

حالا همان کسانی که به صرف همان «چند حادثه بسیار معدود» این ادعای گزاف را مطرح می‌کردند، دربرابر این‌همه حضور مردم در عرصه‌های سیاسی و دینی و انقلابی این روزها و هفته‌ها، کاملاً زبان در کام گرفته‌اند و سعی می‌کنند خودشان را به آن راه بزنند و سوت‌زنان عرصه پاسخ‌گویی را ترک کنند؛ عرصه‌هایی چون راهپیمایی خیره‌کننده و اعجاب‌انگیز سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی امسال که حضور مردم در آن در سال‌های اخیر بی‌سابقه بود، راهپیمایی بزرگ مردم در روز قدس امسال با آن چهره‌های شاد و بشاش و پرانرژی آن‌هم در شرایطی که شب قبلش شب قدر و احیا بود و مردم تا صبح بیدار بودند و روزش هم روزه داشتند، حضور دو میلیونی مردم متدین در لحظه تحویل سال جدید در حرم مطهر رضوی و خیابان‌های اطراف که اعجاب خود مدیران آستان قدس را هم برانگیخت. این اتفاق در دیگر حرم‌های مطهر در شهرهای دیگر هم افتاد و مردمِ از دین برگشته! ترجیح دادند در آن ساعت شب، سالشان را با حضور در مکان‌های منسوب به اهل بیت «علیهم‌السلام» آغاز و متبرک کنند.

اما آخرین عرصه این حضورهای پررنگ، شرکت در نماز عید فطر پایتخت به امامت رهبر عزیز انقلاب بود که علاوه بر پرشدن تمام عرصه وسیع مصلای بزرگ امام خمینی، تمامی خیابان‌ها و اتوبان‌های اطراف هم از مردم پرنشاطی پر شده بود که با هر سلیقه و تیپ و سن و سالی شعار می‌دادند «به عشق رهبر» آمده‌اند. این در حالی بود که همزمان در تمامی مساجد و مراکز مذهبی هم نماز عید فطر به امامت روحانیان برپا بود و مردمی که از دین و روحانیت زده شده بودند! در گوشه‌گوشه کوچه‌ها و خیابان‌های شهر (و البته دیگر شهرها و روستاها) به امامت آنان قامت بسته بودند.

به نظر شما به آن‌ها که توهین و فرار چند جوانک را ملاک ارزیابی کلی قرار می‌دهند اما حضور محکم و ایستادگی میلیون‌ها مردم متدین و انقلابی کشورمان را در عرصه‌های متعدد و متنوعِ پیش‌گفته نمی‌بینند چه می‌توان گفت؟

جالب اینکه در حضور خیره‌کننده مردم در عرصه اخیر یعنی نماز عید فطر آیت‌الله خامنه‌ای، بعضی از انقلابیان پشیمان نوشتند: «الان می‌آیند و به استناد همین جمعیت می‌گویند: رفراندوم می‌خواهید؟ این هم رفراندوم!» اتفاقاً این یعنی حساب کار دستشان آمده است و فهمیده‌اند رفراندوم، حداقل در حوزه ارادت به اصل نظام اسلامی و ولایت فقیه و دینداری مردم، همین حضورهای پرتعداد و پرتکراری است که این‌روزها پشت سر هم اتفاق می‌افتد. برای همین است که این دوستان، خیلی زود این جمله را از صفحات مجازی خود حذف کردند تا با این اعتراف، ناخواسته همه رشته‌های خود را پنبه نکرده باشند!

گفت که سرمست نه‌ای، رو که از این‌دست نه‌ای

رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

 اعتراف خوبی بود!  بیشتر بخوانید »

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

گفتگوی ضد ایرانی BBC این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم



بی بی سی فارسی در ادامه حمایت‌های خود از گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلبانه، این بار سراغ گروهک ترویستی پژاک رفت.

به گزارش مجاهدت از مشرق، بی‌بی‌سی فارسی که سابقه طولانی در تریبون دادن به گروهک‌های ضد ایرانی دارد، این بار با سیامند معینی رهبر تروریستی پژاک که دستش به خون صدها ایرانی آلوده است، گفت‌وگو کرد.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

البته این اولین حمایت آشکار از گروهک های تروریستی نیست، پیش از این نیز بی بی سی با انتشار ده‌ها مطلب و گفت‌وگو با دختر جمشید شارمهد، سرکرده گروه تروریستی تندر که با انفجار حسینیه‌ای در شیراز ده‌ها نفر از جمله چند کودک را به کام مرگ کشاند، نمونه دیگری از عملکرد ضدایرانی را به نمایش گذاشته بود.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

همچنین در زمان دستگیری «حبیب اسیود» سرکرده گروهک تروریستی الاحوازیه (که در حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح سال ۹۷، جان بیش از ۲۵ نفر را گرفت)، بی‌بی‌سی فارسی با انتشار اخبار و گفت و گوهایی سعی در بی گناه نشان دادن وی کردند. آن ها حتی از واژه «مقاومت ملی» برای این گروهک تروریستی استفاده کردند.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

در نمونه دیگر بی بی سی، به مقر کومله رفت و از آنجا گزارش تهیه کرد.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

البته حمایت ها از گروهک های تروریستی ضدایرانی به این موارد محدود نمی شود، حمایت از داعش، منافقین و گروهک های جیش الظلم از جمله مصاحبه با عبدالمالک ریگی در کارنامه این شبکه خبری مشاهده می شود.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
تغییر تیتر های مکرر بی بی سی برای وجاهت دادن به داعش

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
پیکارجو خواندن تروریست های داعش

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
سانسور اسلحه عضو گروهک تروریستی برای مظلوم نمایی

در اغتشاشات سال گذشته نیز، بی بی سی به همراه دیگر رسانه ساکن در لندن در آنتن زنده دادن به گروهک‌های تروریستی و تجزیه طلب رقابت شدیدی برگزار کردند. رقابتی که شاید بتوان علت آن را در فایل صوتی لو رفته از «رعنا رحیم‌پور» خبرنگار بی‌بی‌سی جستجو کرد. وی در این صوت پرده‌ از اهداف تجزیه طلبانه شبکه های معاند برداشت.

گفتگوی ضد ایرانی BBC  این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم
در مدت ۵۰ روز، ۲۵ چهره‌ تجزیه‌طلب، ۱۲۰ بار روی آنتن این شبکه حضور پیدا کردند

به نظر می رسد این گونه حمایت از تروریست ها و تجزیه طلبان در روزهای آینده بیشتر خواهد بود . این رسانه ها و جریان های حامی آن ها پس از شکست در پروژه اغتشاشات سال گذشته، قوی تر از پیش برای ضربه زدن به مردم ایران به میدان خواهند آمد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گفتگوی ضد ایرانی BBC این‌بار با سرکرده پژاک+ فیلم بیشتر بخوانید »

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری



آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، منصور مهدوی طی یادداشتی نوشت: پس از نشست برخی عناصر برانداز در واشنگتن (دانشگاه جرج تاون) در اواخر بهمن ۱۴۰۱ برخی روشنفکران بدان واکنش نشان دادند. از این میان دکتر عبدالکریم سروش با سرعت و شتاب زبان به شکایت گشود. حکایت سروش از این نشست به واقعیت نزدیک بود. پیشینه برهنگی و تجزیه‌طلبی برخی اعضای نشست بیش از هر چیز به چشم سروش آمده‌بود: شنیده‌اید دیروز … جلسه‌ای بود و چند نفر شرکت کرده‌بودند که تقریبا بساط رهبری برای ایران پهن کردند و به گمان اینکه نامی در رسانه‌ها دارند فکر کردند که در دلها هم جایی دارند یکی از آنها که تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند چند تایی از آنها اصلا از عالم سیاست خبری ندارند در میان‌شان حتی یک پرچم ایران به چشم نمی‌خورد. نامی از اسلام و دیانت قاطبه مردم ایران در میان نبود بلکه اکثریت آنها کمال ناآشنایی با این سنت عظیم و قویم ایرانی داشتند یکی‌شان از تجزیه طلبان مشهور و بنام است.

بنابراین این افراد مگر برای دلخوشی خود و مگر برای پرکردن برنامه‌هایی که می‌دانیم از کجاها سرمایه آنها و خط سیاسی آنها می‌رسد مگر برای آنها [کارفرمایان] کاری بکنند [وگرنه] برای ملت ایران کاری نمی‌توانند بکنند.

با این همه آنچه بیش از همه خاطر سروش را آزرده ساخته و بیانش را گداخته می‌نمود «ادعای رهبری ملت ایران» از سوی این جماعت کم‌مایه بود: نه از ایران چندان شناسایی و آشنایی دارند نه از دیانت مردم نه از سنت و ارزشهای آنها. بیشتر این افراد در میان مردم ایران هرگز نزیسته‌اند و نبوده‌اند و با دردهای آنها آشنایی ندارند و بعد با کمال بی‌خیالی و بلکه با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند و گمان می‌کنند که کافی است زمام امر بدست آنان سپرده شود.

سخنان سروش از یک حیرت و شگفتی عمیق حکایت دارد. او که نزدیک به چهار دهه رویارویی با حکومت دینی را در کوله‌بار خود دارد، حال از اینکه می‌دید افرادی ناشایست و ناصالح از راه رسیده‌اند و دعوی رهبری دارند حیرانی و سرگردانی خود را نشان می‌دهد.

به راستی پیشینه سروش بیش از آن است که به چشم نیاید. پیش از آنکه برخی حاضران در نشست واشنگتن به دنیا بیایند سروش در دنیای کتاب و رسانه به نبرد با مبانی حکومت دینی آمده بود؛ او بین دانش و ارزش مرز کشید؛ صراط مستقیم دین را به صراط‌های نامستقیم فروخت؛ با بهانه‌های کم‌بها دین را آنقدر فروکاست تا هیچگاه نتواند قبای ایدئولوژی حکومت بر تن کند، او در کسوت روشنفکر دینی، دینی را ترویج می‌کرد که به دنبال استقرار است و نه انقلاب، سکون می‌طلبد و نه صعود. بر این اساس نظم موجود جهانی را ‌پذیرفت؛ مولوی بلخی را از قله معنویت به زیر کشیده و اشعار پرمایه مثنوی را برای دعاوی بی‌مایه‌ای چون کثرت‌گرایی هزینه کرد و … .

سروش، جوان نبود اما جویای نام بود. او در جمع دانشجویان و افراد ناآشنا به مبانی فکری خویش، بیان شاعرانه و لحن ساحرانه را به کار گرفت؛ افزون برآن، خوش داشت قهرمان‌نمایی کند و در شهرآورد اندیشه خود را بی‌هماورد بنمایاند. از این رو در عین گریز از مناظره آشکار، با گفتار و کردار، نسبت‌های ناروا و ناشایست نثار عالمان دین می‌کرد هرچند در جلسات پنهانی توان رویارویی با آنان را نداشت.

با این همه آرام آرام نامش بر سر زبان‌ها افتاد و به ویژه پس از ۲ خرداد ۱۳۷۶ تشریفِ رهبری فکری طالبان اصلاح را بر قامت خود راست می‌دید و با «تیغ و طپانچه» نمایی، رئیس دولت وقت را به شورش تمام‌عیار علیه نظام اسلامی فرامی‌خواند. نقش ویرانگر سروش علیه مبانی معرفتی نظام دینی همچنان ادامه داشت تا اینکه انقلاب رنگین آمریکایی-انگلیسی در انتخابات ۱۳۸۸ سربرآورد. در این برهه او بخشی از چهره واقعی خود را نشان داد و از مسند معلمی و سخندانی برون جست و کسوت انقلابی‌گری، دشمن‌تراشی و پیکارجویی بر تن کرد، همان‌ چیزی که سالها پیش به عنوان خصلت‌های شوم ایدئولوژی‌گرایی آن را فروکوبید.

او که کامش از نتایج جنبش دوم خرداد برنیامده‌بود این‌بار کوشید تا به مثابه عضو مؤسس اتاق فکر جنبش سبز، گره از کارفروبستۀ خویش بگشاید و محصول دهها سال تلاش برای مقابله با حکومت دینی را بردارد.

حال چنین کسی با چنان پیشینه‌ای با چشمانی شگفت‌زده ناظر صحنه‌ای است که نمی‌تواند در برابر آن سکوت کند. افرادی که به تعبیر هوشنگ امیراحمدی «کودک و کوتوله هستند»[۱] از گرد راه نرسیده در اندیشه رهبری ملت ایران هستند؛ از این رو سروش تاب و طاقت از کف داده و فریاد برآورده که این نورسیده‌ها «با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند»! در واقع سروش از سرگرانی اربابان این جماعت بی‌تاب است چرا که او بی‌تاب مستوری است. وی با این گفتار سر از روزن برآورده است.

با این همه، جدال او با حاضران نشست واشنگتن پایان نپذیرفت. در روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۱ پس از یک ماه از اولین اظهار نظر درباره آن افراد کوته‌مایه، عبدالکریم سروش بار دیگر خروشید و خشم خود را نشان داد. با این تفاوت که این‌بار سروش از در معرفت‌ورزی درآمده و به مناظره با یکی از حاضران آن نشست پرداخت، شاید در خاطر خویش چنین می‌پنداشت که می‌تواند خلأ معرفتی او را جبران کند:

کسانی که از تنانگی‌ و فمینیزمی افراطی دفاع می کنند، گرفتار حسن و قبح مُدهای زمانه‌اند که گویی حقایقی ازلی و ابدی‌اند.

عریانی و عورت‌نمایی که اکنون به گمان آنان بدل به فضیلت شده، تا چندی پیش یک رذیلت بود، و شاید فردا دوباره ورق برگردد و باژگونه رذیلت شود. گرفتار رسوم زمانه‌اند نه حقایقی جاودانه. نه مقدس اند، نه پایدار.

می‌گویند کسی حق قضاوت درباره برهنه‌شدنشان را ندارد و قضاوت‌گری را محکوم می‌کنند. نمی‌اندیشند که خود غرق در قضاوت‌اند و آن عمل را نیکو می‌شمارند و ملامتِ ملامت‌گران را بر نمی‌تابند.

می‌گویند زن مالک بدنش است و حق هرگونه تصرفی در آن را دارد و نمی‌اندیشند که این حق مالکیت، همچون حقوق دیگرست و محدود به حدودی است.

دهه ۱۳۷۰ یادآور فراخوان‌های پرشمار عالمانی است که از سرتکلیف می‌کوشیدند از رهگذر مناظره با سروش، صراط مستقیم را به او و بی‌خبرانی نشان دهند که بیش از آنکه مشعوف پندار سروش باشند مسحور گفتار او شده‌بودند. اما سروش هر بار با زبانی زهرآگین و قلمی آهنگین آنان را نواخت. حال سروش پس از گذر روزان و شبان به لحظه‌ای رسیده‌است که با کسی مناظره می‌کند که به تعبیر خودش «تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند». از آن اوج دعوت به گفتگو از جانب عالمان تا حضیض مناظره با برهنگان، راه بسیار درازی است؛ اما خودکرده را چه تدبیر است؟ شاید هم این حضیض، تاوان آن همه ژاژخایی و دشنام‌گویی باشد!

اما پردۀ ظریف‌تری در این دستگاه هست که خوبست سروش و سروش‌ها گوش جان بدان بسپارند؛ دیکتاتوری رضاخانی با همّت روشنفکران غرب‌گرا قوام گرفت و به حمیّت همان‌ها دوام یافت. زمانی که عالمان دین برای سامان‌دادن به امور دین و دنیا با پرچم عدالت‌خواهی کوشیدند حکومت قاجار را در خدمت آیین و سرزمین درآورند روشنفکران غرب‌گرا با نمادمشروطه‌خواهی و با راهنمایی سفارت انگلیس به مقابله با عالمان و حاکمان برخاسته و ابتدا پیکر شیخ فضل الله نوری را بر دار کردند آنگاه ارکان حکومت را آنچنان تضعیف کردند که در نهایت یک قزاق بی‌سواد -که برکشیده آیرون ساید بود- با جوقی سرباز «پایتخت» را تصرف کرده و سردار سپه شد.

انگلیس با تربیت نسلی از فراماسون‌ها و روشنفکران غرب‌گرا آنان را به رویارویی با دین، حکومت قاجار و اقدام علیه منافع ملی واداشت. پس از آنکه با فراز و نشیب‌های بسیار، حکومت قاجار به نهایت ضعف رسید انگلیس به دست همین ماسون‌ها و روشنفکران دین‌ستیز، حکومت قاجار را برانداخت ولی به جای آنکه یکی از آنها را به حکومت برساند به روشنفکران اعتماد نکرده و یک قزاق جاهل را به ریاست آنها گماشت. شگفتا که روشنفکرانی مانند حسن تقی‌زاده، محمدعلی فروغی، ولی الله نصر، میرزاکریم خان رشتی، ابراهیم حکیمی، تیمورتاش، علی اکبر داور و … همگی به خدمت رضاخان میرپنج تن دادند.

روشنفکران غرب‌گرا که در توهم خویش علیه استبداد قاجار مبارزه کرده بودند، در عصر رضاخان تازه معنای استبداد را چشیدند تا جایی که میرزا کریم خان رشتی و علی اکبر داور از ترس رضاخان خودکشی کردند، تیمورتاش را در زندان با آمپول هوا کشتند، تقی‌زاده خود را بی‌اراده و «آلت فعل» نامید و فروغی درباره احوال خویش طی نامه‌ای به یکی از نزدیکانش گفت:

در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای[۲]

با آنکه استعمارگران غربی با شعار آزادی در کشورهای دیگر نفوذ می‌کنند، ولی ایجاد دیکتاتوری در سایر کشورها برای حفظ منافع استعماری، یکی از سیاست‌های راهبردی آنهاست. که هنوز هم در حال اجراست.

استعمارگر انگلیس به مدد بسترسازی روشنفکران غرب‌گرا به ایجاد هرج و مرج، کشتار عالمان، نسل کشی نزدیک ۹ میلیون ایرانی به خاطر قحطی، حذف شخصیت‌های ملی، اشغال کشور (در جنگ جهانی اول)، نفی استقلال و تغییر حکومت ایران مبادرت ورزید.

کار به جایی رسید که موج غرب گرایی و تباه شدن کشور، حتی غربگرایان را نیز سرخورده و نادم کرد. تا جایی که احمد کسروی با افسوس می‌گوید: «اگر [عدالت‌خانه] بدان سان که با دست علما برخاست اگر با دست ایشان پیش می‌رفت باری این نتیجه بسیار سودمند را داشت که از آسیب اروپایی‌گری ایمن باشد».

حال سروش درست در موقفی ایستاده است که روزگاری امثال تقی‌زاده در آن وقوف داشتند. رؤیای روشنفکران چنان بود که وقتی ورق یک حکومت را برگردانند صفحه جدید را خود بنگارند این رؤیا در پس زمینه گفتار سروش به طور کامل پیداست. همچنان که روشنفکران پشیمان در عصر رضاخان نیز هرگز انتظار نداشتند یک قزاق قُلتَشن را بالای سر خود ببینند اما واقعیت چیزی دیگری بود، دست انگلیس که از آستین روشنفکران درآمده بود برای آنها جای انتخاب باقی نگذاشت.

سروش نیز آنگاه که در تاخت و تازهای روشنفکرانه، ندای دلسوزان را به هیچ می‌انگاشت خود را به حمایت‌های دولت‌های استعمارگر غربی مستظهر می‌دانست چرا که آنها را مشتری علم و عرفان می‌پنداشت ولی او ندانست که اوضاع جهان طور دیگری است.

تاریخ نشان داده است که انگلیس با دست روشنفکران غرب‌گرا، عالمان را کنار زد و حکومت را برانداخت اما آنان را به خدمت جاهلان گماشت. آیا دل عبرت‌بینی هست که از دیده عبرت بگیرد؟ این نقشه امروز نیز در حال اجراست؛ روشنفکران و هنرمندان غرب‌گرا در چند دهه گذشته بر پیکر کشور خود دشنه‌ها فروکردند تا به پندار خود آزادی را به ارمغان بیاورند و امروز ناباورانه می‌بینند استعمارگران، برهنگان و تجزیه‌طلبان را بر منصب رهبری ملت ایران نشانده‌اند!

گناه روشنفکران بسیار بزرگ است و «اگر روزی حساب گرفته‌شود، روشنفکران این کشور گناه‌کارترین مردم شناخته خواهند شد … اکثر روشنفکران ایران، به نحو نومیدکننده‌ای ایران را از یاد برده‌اند.»[۳]

جادارد سروش و سروش‌ها دست کم از چرخ روزگار بیاموزند و بیش از این بر مرکب خصومت با میهن و آیین خود نتازند و درصدد زدودن کاستی‌ها و همراهی با مردم خویش برآیند و ایران را از یاد نبرند. زیرا آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

[۱] . هوشنگ امیراحمدی مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه، که خود سالیان طولانی برای ایجاد ارتباط بین ایران و آمریکا تلاش می کرد در واکنش به نشست واشنگتن و منشوری که آنها نوشته‌اند می‌گوید: «این منشور، منشور تجزیه ایران است … در این منشور اسمی از تمامیت ارضی ایران برده نشده است. … [اینکه] زبان ملی در منشور نباشد مهم نیست؟ تمامیت ارضی مهم نیست؟ [مطابق این منشور] نه مردم مهم هستند نه عدالت مهم است نه ایران مهم است و … . [تنظیم کنندگان این منشور] یک عده کودک و کوتوله هستند.»

[۲] . رضاخان وقتی این نامه را دید، فروغی را احضار کرده و به او گفت: «زن ریش‌دار».

[۳] . محمدعلی اسلامی ندوشن، ایران را از یاد نبریم، ص ۷۵-۷۸.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری بیشتر بخوانید »

تحریم انتخابات؛ با یا بدون "بهزاد"!/ رهبری و ظهور به روایت مولوی اهل سنت

تحریم انتخابات؛ با یا بدون "بهزاد"!/ رهبری و ظهور به روایت مولوی اهل سنت



استاندار همدان اخیرا به مردم این استان اطمینان داده که از بابت کمبود کالا در شب عید نگران نباشند. لکن نگرانی مردم این نیست بلکه دغدغه آنها “گرانی بیقاعده” به دلیل نبود نظارت کارا بر بازار است.

سرویس سیاست مشرق – «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و اتفاقات کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

***

از نمایش “بهزاد مخالف است”

تحریم انتخابات؛ با یا بدون “بهزاد”!

تحریم انتخابات؛ با یا بدون "بهزاد"!/ رهبری و ظهور به روایت مولوی اهل سنت

بهزاد نبوی، از چهره‌های ستادی جریان اصلاحات اخیراً اعلام کرد که از سمت ریاست جبهه اصلاحات کنار رفته است.

او گفته بود: به دلیل مشکلات جسمی و همچنین بالا بودن سن دیگر امکان حضور در جبهه را ندارم.

در همین حال سایت اعتمادآنلاین، رسانه نزدیک به حزب چپ اعتماد ملی اما درباره دلیل خروج نبوی از جبهه اصلاحات نوشته است:

“برخی منابع، پشت پرده استعفای بهزاد از جبهه اصلاحات را به شکل دیگری گزارش می‌کنند. این منابع می‌گویند برخی رفتارهای رادیکال در منتهی الیه چپ طیف‌های اصلاح‌طلب ریشه اصلی این استعفا بوده است، گروهی دیگر هم به مطالبات فراتر از قانون برخی افراد و جریانات اشاره می‌کنند که باعث شد بهزاد عطای حضور در جبهه اصلاحات را به لقای آن ببخشد.“[1]

*درباره رفتارهای رادیکال در جبهه اصلاحات و انتقاد کسانی به این رفتارها باید یک نکته مهم را دانست و آن اینکه مردم دیده‌اند که جبهه اصلاحات همواره به سمت همین رادیکالیزم چرخش کرده است!

یعنی مردم می‌بینند که اعلام می‌شود محمدرضا عارف (رئیس وقت جبهه اصلاحات) با تحریم انتخابات 98 مخالف است اما در نهایت این جبهه اصلاحات است که در قالب یک بیانیه رسمی دست به تحریم انتخابات می‌زند.

و یا همینطور درباره انتخابات 1400 نیز دیدیم که بهزاد نبوی حتی در یک ویدئو اعلام کرد که با تحریم انتخابات مخالف است اما چپ‌های ستادی برنشسته در جبهه اصلاحات در قالب بیانیه رسمی این جبهه اعلام کردند که انتخابات 1400 هم تحریم است.

اکنون کدام حرف را باید باور کنیم؟!

اینکه امثال بهزاد نبوی و محمدرضا عارف واقعا با این رفتارها مخالف‌اند؟! یا اینکه ما و مردم مشغول تماشای نمایش چپ‌های ستادی هستیم که قصد دارند عزم براندازانه‌شان را پشت سناریوهای “بهزاد مخالف است و عارف مخالف است” پنهان کنند.

از طرفی اساسا بود و نبود امثال بهزاد و محمدرضا در جبهه اصلاحات دقیقا چه توفیری داشته است؟!

هرچه هست اما آنها که باید، مفتون این نمایش نمی‌شوند و هیچ اهمیتی ندارد که مخالفان رفتارهای رادیکالیزه در جبهه اصلاحات چه کسانی هستند. چون این جبهه (طبق تجربه‌ی زیسته) دست آخر دقیقا بر سیاق رادیکالیزم تصمیم خواهد گرفت و گویا کسی را در میان چپ‌ها یارای آن نیست که در مقابل دیکتاتوری حزبی هسته سخت اصلاحات بایستد. البته اگر عزمی برای مخالفت با رادیکالیسم باشد و اگر عهد معهود چپ‌های ستادی براندازی نظام نباشد!

برخی محافل تحلیلی معتقدند اصلاح‌طلبان از هم‌اکنون تصمیم خود را برای تحریم انتخابات مجلس دوازدهم در سال آینده نیز گرفته‌اند و تا این لحظه تصمیم آنها بر تحریم انتخابات است.

***

رهبری و ظهور به روایت مولوی اهل سنت

تحریم انتخابات؛ با یا بدون "بهزاد"!/ رهبری و ظهور به روایت مولوی اهل سنت

مولوی محمدعلی شهنوازی، امام جمعه اهل سنت خاش طی سخنانی در همایش ملی مهدویت و انقلاب اسلامی که در زاهدان برگزار شد با بیان اینکه در ایران اسلامی آیت‌ا… زیاد داریم اما هیچ ‏کس به امام خامنه‌ای نمی‌رسد، گفت: خدا به رهبر انقلاب صحت و سلامتی بدهد و انقلاب اسلامی را حفظ کند.

به گزارش مجاهدت از ایرنا، وی بیان کرد: کلام خدا، رسول خدا (ص)، بیت‌الله و نماز چهار سرچشمه اصلی وحدت اسلامی به شمار ‌می‌روند. ‏

مولوی شهنوازی افزود: اگر امروز در کنار هم متحد باشیم دشمن واهمه خواهد داشت. ۴۴ سال از عمر با برکت انقلاب اسلامی ایران ‏می گذرد و اتحاد باعث شده تا دشمنان واهمه داشته باشند.

او می‌افزاید: باید برای اینکه خواب را از چشم کفار بگیریم، وحدت را ‏تقویت کنیم. ‏

این عالم اهل سنت ادامه داد: اهل سنت مهدویت را قبول دارند و معتقدند که هنگام خروج حضرت مهدی(عج)، حضرت عیسی(ع) ‏از آسمان فرود می‌آید و آن گاه مهدی(عج) ظهور می‌کند.[2]

*”بصیرت” وابسته به یک مذهب خاص نیست و هرکس در هر مذهبی می‌تواند مسلح به سلاح بصیرت باشد و از عقلانیت پیرامون خود دفاع کند.

صحبت‌های دقیق مولوی شهنوازی نیز از همین قبیله است و بایستی آنها را مغتنم دانست از این حیث که عده‌ای در تقلا هستند تا اهل سنت نجیب ایران را معارض نظام جمهوری اسلامی جلوه دهند و مثلا در همین زمینه شاهد شیطنت‌ها و رفتارهای دشمن‌شادکن کسانی مثل عبدالحمید در زاهدان نیز هستیم.

مولوی شهنوازی که سابقه حضور در جبهه‌های دفاع مقدس را نیز دارد؛ پیش از این طی سخنانی به ردّ اظهارات دشمن‌شادکن عبدالحمید پرداخته و به شدت از وی انتقاد کرده بود.[3]

تحلیل‌گران مسائل امنیتی معتقدند که سرویس‌های امنیتی کشور با توجه به تجربه تلخ ترور مولوی جنگی‌زهی و مولوی ریگی؛ بایستی حفاظت ویژه‌ای را از مولوی شهنوازی بعمل آورند.

***

اطمینان دادن به مردم از بابت مشکلی که نیست!

تحریم انتخابات؛ با یا بدون "بهزاد"!/ رهبری و ظهور به روایت مولوی اهل سنت

علیرضا قاسمی‌فرزاد، استاندار همدان، طی سخنانی در یازدهمین جلسه ستاد تنظیم بازار این استان که با حضور وبیناری فرمانداران شهرستان‌ها برگزار شد، با تاکید بر اینکه تامین، توزیع و ذخایر راهبردی کالاهای اساسی مورد نیاز مردم در استان همدان در وضعیت قابل قبولی قرار دارد، گفت: مردم استان نگرانی برای تامین مواد غذایی و مصرفی نداشته باشند!

به گزارش مجاهدت از ایرنا، وی کنترل‌ و نظارت‌های میدانی بر بازار در ایام نوروز را ضروری دانست و تاکید کرد: قیمت کالاهای اساسی در اسفندماه افزایش ندارد و اعضای کارگروه تنظیم بازار در سطح شهرستان‌، نظارت‌های خود را به صورت میدانی انجام دهند.[4]

*نه تنها مردم همدان بلکه مردم ایران هیچ نگرانی از بابت کمبود کالا ندارند بلکه مشکل آنها نبود نظارت کارا بر بازار و مسئله “گرانی بیقاعده” است.

نظارتی که نیست و موجب شده سودپرستان و افراد طماع به جای دولت نقش قیمت‌گذاری و تعیین سود را بر عهده بگیرند.

در واقع انتظار بود که استاندار محترم همدان به جای اطمینان دادن از بابت یک نگرانی توهمی؛ از بابت نگرانی اصلی مردم به مردم اطمینان می‌دادند و ضمانت می‌کردند که با نظارت کارا بر بازار اجازه هیچ گرانی بیقاعده‌ای نخواهند داد و بلکه همدان را به طرح پایلوت نظارت کارا بر بازار تبدیل می‌کنند تا این استان در ارزانی کالاها و خدماتی که دچار گرانی بیقاعده شده‌اند، پیشرو باشد.

***

1_ https://www.etemadonline.com/tiny/news-599731

2_ https://irna.ir/xjLRXd

3_ mshrgh.ir/1461456

4_ https://irna.ir/xjLRSS

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تحریم انتخابات؛ با یا بدون "بهزاد"!/ رهبری و ظهور به روایت مولوی اهل سنت بیشتر بخوانید »

فراخوان‌ها از کجا صادر می‌شوند؟

نشریه آمریکایی: دست از ریاکاری برداریم قادر به براندازی در ایران نیستیم



«ریسپانسیل استیت کرافت» وابسته به ‌اندیشکده کوئینسی، حمایت دولت آمریکا از اغتشاشگری در ایران را ریاکاری توصیف کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این نشریه آمریکایی نوشت: دولت بایدن تلاش کرد که جنگ روسیه- اوکراین را به عنوان جنگ میان خودکامگی و دموکراسی بفروشد اما این توصیف در جنوب جهانی، خریداری نداشت. در واقع این روایت حتی در واشنگتن هم چنگی به دل نمی‌زند آن هم پس از سرخم کردن جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده برای محمد بن‌سلمان ولیعهد عربستان سعودی.

همه دولت‌های آمریکا، اصول را فدای امنیت کرده‌اند هرچند ثابت شده که چنین معادله‌ای غلط است. با این حال، صحنه آشوب در ایران و چین، ناظران را مبهوت کرد اما هیچ‌کدام از این دو عقب ننشستند و اوضاع در ایران آرام شده است.

آیا دولت جو بایدن، فرصتی را برای دموکراتیزه ‌کردن دو دشمن آمریکا از دست داد؟ این انتقادی است که حلقه شاهین‌های نظامی واشنگتن نسبت به دولت دارند. در سال ۲۰۰۹ هم دولت باراک اوباما هدف انتقادات زیادی بود که چرا از جنبش موسوم به سبز در ایران حمایت نکرد. به نظر می‌رسد پیش زمینه ذهنی این انتقادها، آن است که یک رئیس‌جمهوری در آمریکا کافی است که لب‌ تر کند تا رژیم‌ها سرنگون شوند. اما سال ۲۰۰۹، درس دیگری دارد. هرچند ادعاهای مربوط به تقلب در انتخابات اثبات نشد. کسانی که امید به سرنگونی نظام در ایران بسته‌اند، حمایت گسترده از حاکمیت اسلامی در میان افراد سنتی را نادیده می‌گیرند آمریکا هیچ ابزار آشکاری برای سرنگونی یک حاکمیت روحانی در اختیار ندارد. صرف اعلام حمایت نمی‌تواند موازنه داخلی نیروها را به هم بزند. در تندترین حالت، تلاش برای تامین سلاح (برای مخالفان) هم کار آسانی نیست و حکومت هم به خوبی مسلح است.

اگر غرب، در پی ترغیب یک جنگ داخلی برآید، این می‌تواند یک «موفقیت» فاجعه‌بار باشد. سوریه نشان می‌دهد که هزینه‌های عظیم انسانی، نتیجه چنین وضعیتی خواهد بود. بسیاری از داغ‌ترین حامیان مداخله، کمتر درد دموکراسی یا حقوق بشر دارند بلکه از چنین نظراتی صرفا به عنوان یک سلاح برای مخالفت با دولتی استفاده می‌کنند که دوستش ندارند. جنایات مستبدین دوست آمریکا، همچون بن‌سلمان سعودی، هر وقت که لازم باشد، نادیده گرفته می‌شود.

اغتشاشات اخیر ایران، هرچند طولانی‌تر از نمونه‌های پیشین بود اما کوچک‌تر از ناآرامی‌های ۲۰۰۹ است. طبقه کارگر چندان گسترده به میدان نیامدند. پیشنهاد شده که دیپلمات‌های ایرانی اخراج شوند. سؤال این است که چرا دیپلمات‌های روسی، چینی و عربستانی اخراج نشوند؟ به هر حال، بسیار مهم‌تر است که با دشمنان خطرناک خود بیشتر در تماس باشیم تا با دوستان صمیمی.

سرانجام به تحریم می‌رسیم اما درباره ایران، چندان تحریمی نمانده که اجرا نشده باشد. تهران از قصابی اقتصادی ترامپ جان سالم به در برد، حال آنکه دولت او انتظار داشت که جمهوری اسلامی را به زانو در آورد.

واشنگتن باید کمی فروتن باشد. مردم غرب نمی‌توانند کار چندانی برای معترضان ایران انجام دهند. دولت‌های غربی حتی دستشان از این هم بسته‌تر است. بهترین راه برای حفاظت از حقوق بشر و دموکراسی در خارج این است که اصول خود را در داخل زنده نگه داریم. مقام‌های آمریکایی همچنین باید از ریاکاری و نفاق که اغلب بر سیاست خارجی آمریکا حاکم است، دست بر دارند، چیزی که به جنگ‌ها و ستمکاری‌های بیرونی می‌انجامد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نشریه آمریکایی: دست از ریاکاری برداریم قادر به براندازی در ایران نیستیم بیشتر بخوانید »