براندازی

فراخوان‌ها از کجا صادر می‌شوند؟

نشریه آمریکایی: دست از ریاکاری برداریم قادر به براندازی در ایران نیستیم



«ریسپانسیل استیت کرافت» وابسته به ‌اندیشکده کوئینسی، حمایت دولت آمریکا از اغتشاشگری در ایران را ریاکاری توصیف کرد.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: این نشریه آمریکایی نوشت: دولت بایدن تلاش کرد که جنگ روسیه- اوکراین را به عنوان جنگ میان خودکامگی و دموکراسی بفروشد اما این توصیف در جنوب جهانی، خریداری نداشت. در واقع این روایت حتی در واشنگتن هم چنگی به دل نمی‌زند آن هم پس از سرخم کردن جو بایدن، رئیس‌جمهوری ایالات متحده برای محمد بن‌سلمان ولیعهد عربستان سعودی.

همه دولت‌های آمریکا، اصول را فدای امنیت کرده‌اند هرچند ثابت شده که چنین معادله‌ای غلط است. با این حال، صحنه آشوب در ایران و چین، ناظران را مبهوت کرد اما هیچ‌کدام از این دو عقب ننشستند و اوضاع در ایران آرام شده است.

آیا دولت جو بایدن، فرصتی را برای دموکراتیزه ‌کردن دو دشمن آمریکا از دست داد؟ این انتقادی است که حلقه شاهین‌های نظامی واشنگتن نسبت به دولت دارند. در سال ۲۰۰۹ هم دولت باراک اوباما هدف انتقادات زیادی بود که چرا از جنبش موسوم به سبز در ایران حمایت نکرد. به نظر می‌رسد پیش زمینه ذهنی این انتقادها، آن است که یک رئیس‌جمهوری در آمریکا کافی است که لب‌ تر کند تا رژیم‌ها سرنگون شوند. اما سال ۲۰۰۹، درس دیگری دارد. هرچند ادعاهای مربوط به تقلب در انتخابات اثبات نشد. کسانی که امید به سرنگونی نظام در ایران بسته‌اند، حمایت گسترده از حاکمیت اسلامی در میان افراد سنتی را نادیده می‌گیرند آمریکا هیچ ابزار آشکاری برای سرنگونی یک حاکمیت روحانی در اختیار ندارد. صرف اعلام حمایت نمی‌تواند موازنه داخلی نیروها را به هم بزند. در تندترین حالت، تلاش برای تامین سلاح (برای مخالفان) هم کار آسانی نیست و حکومت هم به خوبی مسلح است.

اگر غرب، در پی ترغیب یک جنگ داخلی برآید، این می‌تواند یک «موفقیت» فاجعه‌بار باشد. سوریه نشان می‌دهد که هزینه‌های عظیم انسانی، نتیجه چنین وضعیتی خواهد بود. بسیاری از داغ‌ترین حامیان مداخله، کمتر درد دموکراسی یا حقوق بشر دارند بلکه از چنین نظراتی صرفا به عنوان یک سلاح برای مخالفت با دولتی استفاده می‌کنند که دوستش ندارند. جنایات مستبدین دوست آمریکا، همچون بن‌سلمان سعودی، هر وقت که لازم باشد، نادیده گرفته می‌شود.

اغتشاشات اخیر ایران، هرچند طولانی‌تر از نمونه‌های پیشین بود اما کوچک‌تر از ناآرامی‌های ۲۰۰۹ است. طبقه کارگر چندان گسترده به میدان نیامدند. پیشنهاد شده که دیپلمات‌های ایرانی اخراج شوند. سؤال این است که چرا دیپلمات‌های روسی، چینی و عربستانی اخراج نشوند؟ به هر حال، بسیار مهم‌تر است که با دشمنان خطرناک خود بیشتر در تماس باشیم تا با دوستان صمیمی.

سرانجام به تحریم می‌رسیم اما درباره ایران، چندان تحریمی نمانده که اجرا نشده باشد. تهران از قصابی اقتصادی ترامپ جان سالم به در برد، حال آنکه دولت او انتظار داشت که جمهوری اسلامی را به زانو در آورد.

واشنگتن باید کمی فروتن باشد. مردم غرب نمی‌توانند کار چندانی برای معترضان ایران انجام دهند. دولت‌های غربی حتی دستشان از این هم بسته‌تر است. بهترین راه برای حفاظت از حقوق بشر و دموکراسی در خارج این است که اصول خود را در داخل زنده نگه داریم. مقام‌های آمریکایی همچنین باید از ریاکاری و نفاق که اغلب بر سیاست خارجی آمریکا حاکم است، دست بر دارند، چیزی که به جنگ‌ها و ستمکاری‌های بیرونی می‌انجامد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نشریه آمریکایی: دست از ریاکاری برداریم قادر به براندازی در ایران نیستیم بیشتر بخوانید »

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم



جمهوری اسلامی ایران مبتلاء به ثروتمندترین جبهه اپوزیسیون جهان است و آمریکا و بلوک متحد او از پشتیبانان آن هستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روش‌های عجیب مبارزه با جمهوری اسلامی بعد انتخابات ۸۸ در ایران باب شد و در وقایع اخیر نیز شاهد ادامه این فرآیند بودیم. روشن کردن چراغ های ماشین در شب(!)، حرکت دنده عقب در خیابان، حضور در پارک به عنوان یک نافرمانی مدنی و خرید فراوان میوه برای ایجاد کمبود کالای ضروری در بازار کشور از جمله این راهکارها بود.

در ادامه به برخی از این موارد اشاره شده است:

اتو به برق زدن: این روش در سال ۸۸ ابداع شد. رویه به این صورت بود که معترضان ساعت ۹ شب (اوج مصرف برق) همزمان با آغاز اخبار ساعت ۲۱ یک وسیله برقی پرمصرف (ترجیحاً اتویی که روی درجه آخر هست یا جارو برقی، سشوار، هیتر و …) برای ۲۴۰ ثانیه (۴ دقیقه) به برق متصل کنند. در تکمله این موضوع آمده است که اگر می‌خواهید بیشتر تاثیرگذار باشید، همزمان ۲ یا ۳ وسیله را با هم به برق بزنید. محسن سازگار مبدع این روش بود.

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

یک دقیقه برق را خاموش می‌کنیم: در وقایع پاییز ۱۴۰۱ شاهد روش معکوس محسن سازگارا بودیم. «کیوان عباسی» مدیر شبکه منوتو مستقر در لندن روز ۱۸ مهر در توئیتی نوشت: «از امشب، هر شب ساعت ۹ همه چراغ‌ها را برای ۱ دقیقه خاموش کنیم. مهسا امینی»

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

انداختن آشغال ساعت ۹ شب: «هر شب ساعت ۹ به همراه خانواده ترس‌هایمان را به سطل زباله محله می‌اندازیم.رژیم آشغال» این در زمره جدیدترین روش‌های اختراعی مبارزه بود! اتفاقی روتین شبانه را تحت عنوان مبارزه نامگذاری کردند و در مجموع ۴ کلیپ برای آن در فضای مجازی بارگذاری کردند. مقرر شده بود که این روش تا شب یلدا اجرایی شود و افراد هرشب یک ربع تا نیم ساعت در کوچه‌ها بمانند.

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

بوق زدن: در جریان وقایع پاییز ۱۴۰۱ روش‌هایی برای مبارزه انتخاب شدند که بخشی از زیست روتین در شهرهاست. از جمله این موارد بوق زدن در حال رانندگی بود! اتفاقی که به صورت روزانه و شبانه مخصوصاً در زمان اوج ترافیک شاهد آن هستیم. به عنوان مثال، در یکی از ویدئوهای ارسالی به BBC در هشتم مهر ۱۴۰۱ تیتر شد که که خیابان ولیعصر به تسخیر مردم در آمد. حال ماجرا چه بود؟ این فرد ترافیک ماشین در خیابان را به نام قیام فاکتور کرده بود. تعدادی از ماشین‌ها در ترافیک نیز اقدام به بوق زدن کردند تا کل ترافیک را برای خود مصادره کنند. فیلم زیر را ببینید:

شب‌ها سوت بزنید: روز چهارم مهر ۱۴۰۱ مصاحبه اختصاصی صدای آمریکا با رضا پهلوی منتشر شد که وی در بخشی از این مصاحبه از روشی نوین برای اعتراض رونمایی کرد. رضا پهلوی درباره انواع روش‌های فلج کردن سیستم گفت: «بعضی وقت‌ها با کم کاریه، بعضی وقت‌ها با ماندن در خانه است … خود بچه ها بهتر می‌دونند که الان اگر این کار را انجام دهیم موثر است؛ مثلا:‌ روزها در خیابان باشیم و شب‌ها سوت بزنیم!»

ریختن نیم کیلو شکر در باک بنزنین ماشین‌های دولتی: در ادامه طرح‌های مخالفان جمهوری اسلامی برای اغتشاشات در ایران، طرح «شکر، نمک و پاره کردن صندلی اتوبوس‌های شهری» مطرح شده است.

روزنامه را مچاله کنید و در چاه مستراح بریزید: صور اسرافیل در یکی از رهنمودهایش برای براندازی نظام خطاب به مخاطبانش گفته بود: «بنده راه حل خودم را به شما مردم می گویم و به کسان دیگر کاری ندارم. شما هر جور که می توانید، باید دراین رژیم خرابکاری کنید، خرابکاری که فقط با بمب و مسلسل نیست، شما بروید روزنامه های مچاله شده یا اسفنج هایی را که با آن ها ظرف می شویند را درمستراح های ادارات دولتی، دانشگاه ها و مدارس بگذارید تا نتوانند زندگی عادی داشته باشند.» به نقل از مهر، دویدن سراسیمه در پیاده روها از دیگر رهکارهایی است که صور اسرافیل بعضا به آنها اشاره کرده است.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم بیشتر بخوانید »

براندازان با یک قمه کش چه می‌کنند؟

حباب براندازی



سناریوی توهم سقوط علیه جمهوری اسلامی ایران چگونه طراحی شد و چگونه به شکست انجامید؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:

فکر می‌کنم درباره آشوب‌های ۱۴۰۱ در یک نقطه عطف قرار داریم. قصد جمع‌بندی یا پیش‌بینی وضعیت را ندارم، چون همه آموخته‌ایم در شرایطی چنین پیچیده باید عمیقاً محتاط بود اما تقریبا پیداست پروژه قبلی طراحان شکست خورده و پروژه جدید به سادگی قابل تعریف نیست.

داستان اینگونه شروع شد: «ممکن، سریع و آسان جلوه دادن براندازی برای اقلیتی از جامعه که قرار بود در حباب شبکه، خود را اکثریت فرض کند».

هدف این بود که یک آشوب چندصدهزار نفری سراسری شکل بگیرد. طرف طراح از ابتدا می‌دانست قادر به این نیست اکثریت را به خیابان بکشاند. هدف شکل دادن به اقلیتی بود که در چارچوب یک جنگ‌ شناختی پیچیده باید به این نتیجه می‌رسید زمان دست زدن به خشونت فرارسیده است.

برای رسیدن به این هدف، ابزار خلاقانه‌ای ایجاد شد: «ایجاد تصور رفتنی بودن نظام». یک بازی از دید من هوشمندانه و پر از ظرافت و پیچیدگی داخلی و خارجی راه افتاد برای باوراندن این امر به بخشی از جامعه ایران که کار تمام و جمهوری اسلامی در حال رفتن است.

فرض بنیادین پروژه این بود: اگر این باور برای اقلیتی از جامعه ایجاد شود که نظام در حال رفتن است، آشوب بزرگ شکل خواهد گرفت. مقام امنیتی خارجی گفته بود: «حکومت‌ها وقتی می‌روند که به نظر برسد دارند می‌روند!»

حالا یک بار دیگر آنچه را در بیش از ۲ ماه گذشته دیده‌اید مرور کنید. همه چیز معنای جدیدی پیدا می‌کند. در داخل ایران برنامه پیچیده‌ای کلید خورد. گام اول ایجاد تشکیک در حضور، سلامت، قدرت و حتی حیات رهبر انقلاب به عنوان مهم‌ترین عامل نگهدارنده نظام بود. میرحسین موسوی با صدور بیانیه‌ای که بدون هیچ دلیل، یکباره بحث جانشینی را پیش می‌کشید و جوانان را مخاطب قرار می‌داد، از مدت‌ها قبل از فوت خانم مهسا امینی پروژه را کلید زد. بعد نیویورک تایمز مقاله‌ای منتشر کرد و خبر از بیماری رهبر انقلاب داد و با وجود حضور ایشان در ۲ برنامه عمومی باز حاضر به پس گرفتن ادعای خود نشد. واضح بود برنامه‌ای در کار است که لازمه آن سرهم کردن داستان‌هایی از این نوع با سوءاستفاده از منابعی به ظاهر معتبر است. وقتی آشوب‌ها کلید خورد، دیدیم در روزهای اول این موضوع تبدیل به بخشی از باور ذهنی کسانی تبدیل شده بود که نقش هسته مرکزی آشوب را به عهده گرفتند. بعد از آن نوبت به «خشونت شدید علیه مردم و نیروهای انتظامی و امنیتی» رسید. باز، هدف این بود که به اقلیتی در جامعه گفته شود نظام دیگر قادر به برقراری نظم و امنیت نیست و هزینه اقدام براندازانه صفر شده است. پس از آن، نوبت به «خشونت کلامی» بی‌سابقه رسید. طراح خارجی به دنبال این بود فحش جنسی را در ایران بدل به شعار عمومی کند. باز هم هدف، دریدن پرده‌های حرمت میان مردم و نظام و تقویت باور به تمام‌شده بودن کار بود. پس از آن سراغ «خلق شعار و نماد» رفتند. تولید شعارهایی با مضمون «پایان»، بویژه در آبان‌ماه و تلاش برای تزریق آن به ادبیات روزمره جامعه، بخش دیگر همین پروژه بود. بعد، سراغ «ایده سقوط شهرها» رفتند. در یکی دو مورد که چند ساعتی برخی شهرهای مرزی یا محلات آنها ملتهب شد، بلافاصله حجم بزرگی از ادبیات تولید شد با این مضمون که فلان شهر سقوط کرده و اکنون نوبت آن است هر کسی شهر و محله خود را آزاد کند(!) هدف، دوباره این بود که اقلیتی از جامعه کار را تمام‌شده بداند. اینجا مجال تفصیل نیست اما یک نکته اکنون از ورای بیش از ۲ ماه تمرکز کامل بر تحلیل رفتار دشمن روشن است. همه پروژه این بود که اقلیتی کوچک در جامعه، یک دروغ بزرگ را باور کنند: نظام در حال سقوط است!

در خارج از ایران نیز پروژه‌ای همین‌قدر بزرگ کلید خورد و به موازات بخش داخلی اجرا شد. مخاطب اصلی پروژه خارجی باز هم افکار عمومی داخلی ایران بود: از علم کردن اسماعیلیون تا همایش برلین یا بردن نازنین بنیادی به شورای امنیت و دیدار علی‌نژاد با مکرون. بایدن از تغییر و مکرون از انقلاب حرف زدند. هدف همه اینها، مجددا انتقال «سیگنال پایان» بود. طرف خارجی همه تلاش خود را کرد که به بدنه آشوب بگوید نه تنها موافق براندازی است و از آن حمایت می‌کند، بلکه از هم‌اکنون رهبران آینده ایران را هم برگزیده و با آنها در حال ملاقات و مذاکره است!

همه اینها البته روی برخی روندهای نسلی، جنسیتی و اقتصادی در ایران نشست. بی‌تعارف، کم‌کاری‌ها و ندانم‌کاری‌های ما بزرگ‌ترین کمکی بود که طراح خارجی دریافت کرد. زیرساختی در داخل ایران مهیا شد که برخلاف برخی تصورات، منحصر به فضای مجازی نیست. داستان بسیار بزرگ‌تر است. این زیرساخت امنیتی، با برخی مشکلات، کوتاهی‌ها و غفلت‌های اجتماعی گره خورد و بحران ۱۴۰۱ را ساخت.

البته همه آنها که وارد خیابان شدند بخشی از زیرساخت آشوب نبودند اما همه آنها که دست به خشونت زدند آگاهانه یا ناآگاهانه، با آن مرتبط بودند، غفلت از شکل‌گیری این زیرساخت، یعنی زیرساختی که قرار بود توهم پایان جمهوری اسلامی را تبدیل به آشوب خشونت‌آمیز کند، بزرگ‌ترین سوالی است که مسؤولان یک دهه گذشته باید به آن جواب بدهند. ترکیب این زیرساخت با نارضایتی، بحران را ساخت.

من درباره آن زیرساخت سخن نمی‌گویم؛ موضوعی است که فهم آن مهم‌ترین مسؤولیت کنونی جامعه اطلاعاتی ایران است. درباره زمینه‌های اجتماعی هم که آن زیرساخت بر آن استوار شده جداگانه سخن خواهم گفت. در اینجا بر «نتیجه» تمرکز می‌کنم. تا جایی که به نتیجه مربوط است، پروژه به سختی شکست خورده است.

نخستین علت، حجم بی‌سابقه خشونتی است که تولید شد. طراح خارجی در این باره عمد داشت: جنایت کنید، فیلم بگیرید و رجز بخوانید. نظام یا می‌ترسد و مماشات می‌کند که یعنی کار تمام است یا متقابلا دست به خشونت می‌زند که نفتی خواهد شد بر آتش اعتراضات. یافتن راه میانه آسان نبود اما نظام این راه را یافت.

نظام به جای انتخاب خشونت یا مماشات، «تولید آگاهی اجتماعی» درباره ذات آشوب را هدف گرفت. بعد، جمع کردن بساط قداره‌کشی و تروریسم دشوار نبود. در نتیجه آن استراتژی، اکنون جامعه بسیار آگاه‌تر است.

«خشونت بی‌سابقه» به جای اینکه ترس تولید کند یا به انگاره رفتن قدرت بدهد، به «جامعه‌زدایی از آشوب» انجامید و مهم‌تر، تصویر ذهنی جامعه ایران از براندازان را واقعی کرد. صریح‌ترین منتقدان به ما که می‌رسیدند می‌گفتند از شما خوش‌مان نمی‌آید ولی بساط اینها را جمع کنید!

«خشونت کلامی» وضع براندازان را بدتر کرد. طرف طراح گمان می‌کرد می‌تواند فحش جنسی را در ایران به شعار فراگیر تبدیل و به این ترتیب ایده تمام‌شده بودن کار را تقویت کند اما عملا آنچه رخ داد اثبات بی‌صلاحیتی اخلاقی براندازان برای جامعه‌ای بود که می‌خواهد اخلاقی زندگی کند.

تیر خلاص را اما «افراط در دروغگویی» زد. من چند بار در میانه این پروژه و هنگام ارزیابی روندهای تولید و انتشار بیگ‌دیتا، هوشمندی طرف طراح را در جلوگیری از سقوط نمودار هیجانات و خلق رویدادهایی برای کش دادن غائله ستایش کردم. انصافا فناوری پیچیده‌ای داشت اما خب! بیش از حد دروغ گفتند.

از موضوع مهسا امینی تا همین آخرین داستان -دروغ یک ساعت قبل را چک نکرده‌ام!-براندازان موفق به اثبات ادعاهای‌شان نشدند. فاصله معنادار واقعیت عینی با تصویری که در ماهواره یا توئیتر ارائه می‌شد، به تدریج تصویری متوهم و حتی تا حدی خل و چل از براندازان ارائه کرد. از آن مهم‌تر، بخش‌هایی از مردم به این نتیجه رسیدند عده‌ای مامورند برای آنها دام پهن کنند. بحران اعتبار، مهم‌ترین بحرانی بود که آشوب به سرعت گرفتار آن شد.

نتیجه این شد کسانی که در ابتدای کار فکر می‌کردند چیزی در حال محقق شدن است، کنار کشیدند. عجز براندازان از خلق یک چشم‌انداز مرتبط با دغدغه‌های واقعی مردم -ولو مبهم- و اصرار به دروغ و خشونت، اعتبار پروژه را به سرعت کاهش و هزینه آن را افزایش داد.

اکنون نه تنها «توهم رفتنی بودن» زایل شده بلکه معلوم شده ریشه اجتماعی نظام استوارتر از هر برآوردی است که طرف طراح داشته است. حالا البته سرویس خارجی می‌گوید باید «هزینه ترمیم زخم» را بالا برد. از این به بعد، همه چیز به موقع‌شناسی و هوشمندی ما بستگی دارد.

اکنون یک قدم آن‌سوتر ایستاده‌ایم. بخش‌هایی از جامعه ایرانی تلخی چیزی را تجربه کردند که از دور طراحان می‌خواستند رویایی شیرین به نظر برسد. نظام جمهوری اسلامی هم تجربه‌ای اندوخته که من «نو کردن حکمرانی» را بهترین توصیف آن می‌دانم. در این باره صحبت خواهیم کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حباب براندازی بیشتر بخوانید »

حسین رونقی از بیمارستان ترخیص شد

فیلم/ واقعیت ماجرای حسین رونقی در رسانه‌های بیگانه چه بود؟



وقتی براندازان از دروغ کشته شدن به شکستن دوپا و اعتصاب غذای دروغین حسین رونقی رسیدند!


دریافت
۵ MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ واقعیت ماجرای حسین رونقی در رسانه‌های بیگانه چه بود؟ بیشتر بخوانید »

احمد مازنی پس از زیباکلام: مرگ مهسا بهانه بود

احمد مازنی پس از زیباکلام: مرگ مهسا بهانه بود



ده روز پس از موج‌سواری افراطیون مدعی اصلاحات و تحریک به آشوب و ناآرامی، یک نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم اذعان کرد: مرگ مهسا امینی «بهانه» بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان طی یادداستی در ستون اخبار ویژه خود نوشت: اخیرا صادق زیباکلام ضمن نوشته‌ای در روزنامه آرمان تاکید کرده بود مرگ مهسا امینی برای راه‌اندازی تجمعات، بهانه بود و اگر این بهانه نبود، بهانه دیگری دست و پا می‌شد. پس از وی، اینک احمد مازنی در روزنامه اعتماد می‌نویسد: «تقلیل صورت مسئله به موضوع درگذشت مهسا امینی نوعی خودفریبی است، شعار «مهسا بهانه است» با هر مبنایی گفته شود قابل توجه است، اینکه دشمنان اسلام و ایران با هر هدفی در پی دنباله این شعار باشند بسیار طبیعی است چرا که آنان به اقتضای دشمنی به وظیفه خود عمل می‌کنند، کار دشمن، دشمنی است. نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است.

بنا بر این از دولت آمریکا و رسانه‌های آن و از شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه و از تروریست‌های منافق و وطن‌فروشان خائن انتظار دیگری نمی‌توان داشت. اما آیا جوانان معترض که در مواردی از سر عصبانیت دست به اقدامات خشن می‌زنند عوامل این بیگانگان و بیگانه‌پرست هستند؟ هیهات که چنین نسبتی در شأن جوانان ایرانی باشد! مردم ایران به‌ویژه جوانان این مرز و بوم از سوءمدیریت مدعیان به ستوه آمده‌اند. از خلف وعده‌ها، از گرانی‌های کمرشکن، از تورم جانکاه، از بیکاری، از حذف نیروهای توانمند از چرخه اداره کشور، از هزینه کردن ارزش‌های دینی و ملی برای اهداف جناحی، از محدودیت‌ها در استفاده از اینترنت، از تفسیر به رأی اصول قانون اساسی، از اختلاس‌ها و سوءاستفاده از بیت‌المال و بسیاری از مسائلی که از سوی نهادهای حکومتی یا به‌ نام حاکمیت بر مردم تحمیل شده و نخبگان را وادار به مهاجرت کرده است.

اگر دنبال خواسته‌ها و مطالبات واقعی مردم هستید نگاهی به این فهرست که مشت نمونه خروار است بیندازید و عقل را قاضی قرار دهید که در چنین شرایطی به مو و لباس دختران گیر دادن و از درون این گیر دادن‌ها جنازه دختری را به پدر و مادرش تحویل دادن در آتش خشم مردم دمیدن نیست؛ پس چیست؟ آری مردم برای نشان دادن نارضایتی خویش که گوش شنوایی برای آن نیفتند از مرگ این دختر جوان فرصتی ساختند تا عدم رضایت خویش را اعلام کنند.»

نوشته این نماینده سلفی‌بگیر و بی‌خاصیت مجلس دهم و اعتراف به بهانه بودن مرگ مهسا امینی، در حالی است که بلافاصله پس از فوت این خانم و در حالی که هنوز چیزی روشن نشده، عناصر بدنامی مانند سیدمحمد خاتمی، عبداله نوری، کرباسچی، شکوری‌راد، حجاریان و… به همراه احزابی مانند کارگزاران و اتحاد ملت و مجمع روحانیون وارد گود شده و سعی کردند ضمن تحریک عواطف و فضاسازی، مقدمات آشوبی را که نهایتا در خدمت نقشه آمریکا و اسرائیل بود، فراهم کنند.

موضوع دوم به بازی افراطیونی مانند مازنی و دیگر افراطیون مدعی اصلاحات با عنوان «مردم» است و حال آنکه اکثریت قریب به اتفاق مردم، با وجود گلایه‌ها و انتقادهایی که دارند حاضر نشدند با تحریک‌کنندگان به آشوب همراهی کنند.

نکته سوم، اشاره مازنی به انتقادها و اعتراضات مردم و موج‌سواری براساس آن است و حال آنکه سوءمدیریت، گرانی کمرشکن، بیکاری، اختلاس و سوءاستفاده از بیت‌المال، سرفصل فهرست اتهامات و خیانت‌های مدیریت اشرافی حاکم دولت سابق است و مردم اگر هم اعتراضی به این موارد داشته باشند که قطعا دارند، اولا گریبان اشرافیت غربگرای مدعی اعتدال و اصلاحات را می‌گیرد و ثانیا برای اعتراض، دست به رفتاری نمی‌زنند که همان اشرافیت فاسد و وابسته به غرب درصدد تدارک آن است.

نکته پایانی اینکه اعتراف به بهانه بودن مرگ خانم مهسا امینی، ناظران را به یاد خیانت قبلی مدعیان اصلاح‌طلب در سال ۸۸ به بهانه تقلب در انتخابات می‌اندازد و حال آنکه در تجمعات آشوبگران اذعان شد «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

احمد مازنی پس از زیباکلام: مرگ مهسا بهانه بود بیشتر بخوانید »