براندازی

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم



جمهوری اسلامی ایران مبتلاء به ثروتمندترین جبهه اپوزیسیون جهان است و آمریکا و بلوک متحد او از پشتیبانان آن هستند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روش‌های عجیب مبارزه با جمهوری اسلامی بعد انتخابات ۸۸ در ایران باب شد و در وقایع اخیر نیز شاهد ادامه این فرآیند بودیم. روشن کردن چراغ های ماشین در شب(!)، حرکت دنده عقب در خیابان، حضور در پارک به عنوان یک نافرمانی مدنی و خرید فراوان میوه برای ایجاد کمبود کالای ضروری در بازار کشور از جمله این راهکارها بود.

در ادامه به برخی از این موارد اشاره شده است:

اتو به برق زدن: این روش در سال ۸۸ ابداع شد. رویه به این صورت بود که معترضان ساعت ۹ شب (اوج مصرف برق) همزمان با آغاز اخبار ساعت ۲۱ یک وسیله برقی پرمصرف (ترجیحاً اتویی که روی درجه آخر هست یا جارو برقی، سشوار، هیتر و …) برای ۲۴۰ ثانیه (۴ دقیقه) به برق متصل کنند. در تکمله این موضوع آمده است که اگر می‌خواهید بیشتر تاثیرگذار باشید، همزمان ۲ یا ۳ وسیله را با هم به برق بزنید. محسن سازگار مبدع این روش بود.

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

یک دقیقه برق را خاموش می‌کنیم: در وقایع پاییز ۱۴۰۱ شاهد روش معکوس محسن سازگارا بودیم. «کیوان عباسی» مدیر شبکه منوتو مستقر در لندن روز ۱۸ مهر در توئیتی نوشت: «از امشب، هر شب ساعت ۹ همه چراغ‌ها را برای ۱ دقیقه خاموش کنیم. مهسا امینی»

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

انداختن آشغال ساعت ۹ شب: «هر شب ساعت ۹ به همراه خانواده ترس‌هایمان را به سطل زباله محله می‌اندازیم.رژیم آشغال» این در زمره جدیدترین روش‌های اختراعی مبارزه بود! اتفاقی روتین شبانه را تحت عنوان مبارزه نامگذاری کردند و در مجموع ۴ کلیپ برای آن در فضای مجازی بارگذاری کردند. مقرر شده بود که این روش تا شب یلدا اجرایی شود و افراد هرشب یک ربع تا نیم ساعت در کوچه‌ها بمانند.

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم

بوق زدن: در جریان وقایع پاییز ۱۴۰۱ روش‌هایی برای مبارزه انتخاب شدند که بخشی از زیست روتین در شهرهاست. از جمله این موارد بوق زدن در حال رانندگی بود! اتفاقی که به صورت روزانه و شبانه مخصوصاً در زمان اوج ترافیک شاهد آن هستیم. به عنوان مثال، در یکی از ویدئوهای ارسالی به BBC در هشتم مهر ۱۴۰۱ تیتر شد که که خیابان ولیعصر به تسخیر مردم در آمد. حال ماجرا چه بود؟ این فرد ترافیک ماشین در خیابان را به نام قیام فاکتور کرده بود. تعدادی از ماشین‌ها در ترافیک نیز اقدام به بوق زدن کردند تا کل ترافیک را برای خود مصادره کنند. فیلم زیر را ببینید:

شب‌ها سوت بزنید: روز چهارم مهر ۱۴۰۱ مصاحبه اختصاصی صدای آمریکا با رضا پهلوی منتشر شد که وی در بخشی از این مصاحبه از روشی نوین برای اعتراض رونمایی کرد. رضا پهلوی درباره انواع روش‌های فلج کردن سیستم گفت: «بعضی وقت‌ها با کم کاریه، بعضی وقت‌ها با ماندن در خانه است … خود بچه ها بهتر می‌دونند که الان اگر این کار را انجام دهیم موثر است؛ مثلا:‌ روزها در خیابان باشیم و شب‌ها سوت بزنیم!»

ریختن نیم کیلو شکر در باک بنزنین ماشین‌های دولتی: در ادامه طرح‌های مخالفان جمهوری اسلامی برای اغتشاشات در ایران، طرح «شکر، نمک و پاره کردن صندلی اتوبوس‌های شهری» مطرح شده است.

روزنامه را مچاله کنید و در چاه مستراح بریزید: صور اسرافیل در یکی از رهنمودهایش برای براندازی نظام خطاب به مخاطبانش گفته بود: «بنده راه حل خودم را به شما مردم می گویم و به کسان دیگر کاری ندارم. شما هر جور که می توانید، باید دراین رژیم خرابکاری کنید، خرابکاری که فقط با بمب و مسلسل نیست، شما بروید روزنامه های مچاله شده یا اسفنج هایی را که با آن ها ظرف می شویند را درمستراح های ادارات دولتی، دانشگاه ها و مدارس بگذارید تا نتوانند زندگی عادی داشته باشند.» به نقل از مهر، دویدن سراسیمه در پیاده روها از دیگر رهکارهایی است که صور اسرافیل بعضا به آنها اشاره کرده است.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

رونمایی از ۱۲ روش فوق سری براندازی جمهوری اسلامی! + فیلم بیشتر بخوانید »

براندازان با یک قمه کش چه می‌کنند؟

حباب براندازی



سناریوی توهم سقوط علیه جمهوری اسلامی ایران چگونه طراحی شد و چگونه به شکست انجامید؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، مهدی محمدی تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت:

فکر می‌کنم درباره آشوب‌های ۱۴۰۱ در یک نقطه عطف قرار داریم. قصد جمع‌بندی یا پیش‌بینی وضعیت را ندارم، چون همه آموخته‌ایم در شرایطی چنین پیچیده باید عمیقاً محتاط بود اما تقریبا پیداست پروژه قبلی طراحان شکست خورده و پروژه جدید به سادگی قابل تعریف نیست.

داستان اینگونه شروع شد: «ممکن، سریع و آسان جلوه دادن براندازی برای اقلیتی از جامعه که قرار بود در حباب شبکه، خود را اکثریت فرض کند».

هدف این بود که یک آشوب چندصدهزار نفری سراسری شکل بگیرد. طرف طراح از ابتدا می‌دانست قادر به این نیست اکثریت را به خیابان بکشاند. هدف شکل دادن به اقلیتی بود که در چارچوب یک جنگ‌ شناختی پیچیده باید به این نتیجه می‌رسید زمان دست زدن به خشونت فرارسیده است.

برای رسیدن به این هدف، ابزار خلاقانه‌ای ایجاد شد: «ایجاد تصور رفتنی بودن نظام». یک بازی از دید من هوشمندانه و پر از ظرافت و پیچیدگی داخلی و خارجی راه افتاد برای باوراندن این امر به بخشی از جامعه ایران که کار تمام و جمهوری اسلامی در حال رفتن است.

فرض بنیادین پروژه این بود: اگر این باور برای اقلیتی از جامعه ایجاد شود که نظام در حال رفتن است، آشوب بزرگ شکل خواهد گرفت. مقام امنیتی خارجی گفته بود: «حکومت‌ها وقتی می‌روند که به نظر برسد دارند می‌روند!»

حالا یک بار دیگر آنچه را در بیش از ۲ ماه گذشته دیده‌اید مرور کنید. همه چیز معنای جدیدی پیدا می‌کند. در داخل ایران برنامه پیچیده‌ای کلید خورد. گام اول ایجاد تشکیک در حضور، سلامت، قدرت و حتی حیات رهبر انقلاب به عنوان مهم‌ترین عامل نگهدارنده نظام بود. میرحسین موسوی با صدور بیانیه‌ای که بدون هیچ دلیل، یکباره بحث جانشینی را پیش می‌کشید و جوانان را مخاطب قرار می‌داد، از مدت‌ها قبل از فوت خانم مهسا امینی پروژه را کلید زد. بعد نیویورک تایمز مقاله‌ای منتشر کرد و خبر از بیماری رهبر انقلاب داد و با وجود حضور ایشان در ۲ برنامه عمومی باز حاضر به پس گرفتن ادعای خود نشد. واضح بود برنامه‌ای در کار است که لازمه آن سرهم کردن داستان‌هایی از این نوع با سوءاستفاده از منابعی به ظاهر معتبر است. وقتی آشوب‌ها کلید خورد، دیدیم در روزهای اول این موضوع تبدیل به بخشی از باور ذهنی کسانی تبدیل شده بود که نقش هسته مرکزی آشوب را به عهده گرفتند. بعد از آن نوبت به «خشونت شدید علیه مردم و نیروهای انتظامی و امنیتی» رسید. باز، هدف این بود که به اقلیتی در جامعه گفته شود نظام دیگر قادر به برقراری نظم و امنیت نیست و هزینه اقدام براندازانه صفر شده است. پس از آن، نوبت به «خشونت کلامی» بی‌سابقه رسید. طراح خارجی به دنبال این بود فحش جنسی را در ایران بدل به شعار عمومی کند. باز هم هدف، دریدن پرده‌های حرمت میان مردم و نظام و تقویت باور به تمام‌شده بودن کار بود. پس از آن سراغ «خلق شعار و نماد» رفتند. تولید شعارهایی با مضمون «پایان»، بویژه در آبان‌ماه و تلاش برای تزریق آن به ادبیات روزمره جامعه، بخش دیگر همین پروژه بود. بعد، سراغ «ایده سقوط شهرها» رفتند. در یکی دو مورد که چند ساعتی برخی شهرهای مرزی یا محلات آنها ملتهب شد، بلافاصله حجم بزرگی از ادبیات تولید شد با این مضمون که فلان شهر سقوط کرده و اکنون نوبت آن است هر کسی شهر و محله خود را آزاد کند(!) هدف، دوباره این بود که اقلیتی از جامعه کار را تمام‌شده بداند. اینجا مجال تفصیل نیست اما یک نکته اکنون از ورای بیش از ۲ ماه تمرکز کامل بر تحلیل رفتار دشمن روشن است. همه پروژه این بود که اقلیتی کوچک در جامعه، یک دروغ بزرگ را باور کنند: نظام در حال سقوط است!

در خارج از ایران نیز پروژه‌ای همین‌قدر بزرگ کلید خورد و به موازات بخش داخلی اجرا شد. مخاطب اصلی پروژه خارجی باز هم افکار عمومی داخلی ایران بود: از علم کردن اسماعیلیون تا همایش برلین یا بردن نازنین بنیادی به شورای امنیت و دیدار علی‌نژاد با مکرون. بایدن از تغییر و مکرون از انقلاب حرف زدند. هدف همه اینها، مجددا انتقال «سیگنال پایان» بود. طرف خارجی همه تلاش خود را کرد که به بدنه آشوب بگوید نه تنها موافق براندازی است و از آن حمایت می‌کند، بلکه از هم‌اکنون رهبران آینده ایران را هم برگزیده و با آنها در حال ملاقات و مذاکره است!

همه اینها البته روی برخی روندهای نسلی، جنسیتی و اقتصادی در ایران نشست. بی‌تعارف، کم‌کاری‌ها و ندانم‌کاری‌های ما بزرگ‌ترین کمکی بود که طراح خارجی دریافت کرد. زیرساختی در داخل ایران مهیا شد که برخلاف برخی تصورات، منحصر به فضای مجازی نیست. داستان بسیار بزرگ‌تر است. این زیرساخت امنیتی، با برخی مشکلات، کوتاهی‌ها و غفلت‌های اجتماعی گره خورد و بحران ۱۴۰۱ را ساخت.

البته همه آنها که وارد خیابان شدند بخشی از زیرساخت آشوب نبودند اما همه آنها که دست به خشونت زدند آگاهانه یا ناآگاهانه، با آن مرتبط بودند، غفلت از شکل‌گیری این زیرساخت، یعنی زیرساختی که قرار بود توهم پایان جمهوری اسلامی را تبدیل به آشوب خشونت‌آمیز کند، بزرگ‌ترین سوالی است که مسؤولان یک دهه گذشته باید به آن جواب بدهند. ترکیب این زیرساخت با نارضایتی، بحران را ساخت.

من درباره آن زیرساخت سخن نمی‌گویم؛ موضوعی است که فهم آن مهم‌ترین مسؤولیت کنونی جامعه اطلاعاتی ایران است. درباره زمینه‌های اجتماعی هم که آن زیرساخت بر آن استوار شده جداگانه سخن خواهم گفت. در اینجا بر «نتیجه» تمرکز می‌کنم. تا جایی که به نتیجه مربوط است، پروژه به سختی شکست خورده است.

نخستین علت، حجم بی‌سابقه خشونتی است که تولید شد. طراح خارجی در این باره عمد داشت: جنایت کنید، فیلم بگیرید و رجز بخوانید. نظام یا می‌ترسد و مماشات می‌کند که یعنی کار تمام است یا متقابلا دست به خشونت می‌زند که نفتی خواهد شد بر آتش اعتراضات. یافتن راه میانه آسان نبود اما نظام این راه را یافت.

نظام به جای انتخاب خشونت یا مماشات، «تولید آگاهی اجتماعی» درباره ذات آشوب را هدف گرفت. بعد، جمع کردن بساط قداره‌کشی و تروریسم دشوار نبود. در نتیجه آن استراتژی، اکنون جامعه بسیار آگاه‌تر است.

«خشونت بی‌سابقه» به جای اینکه ترس تولید کند یا به انگاره رفتن قدرت بدهد، به «جامعه‌زدایی از آشوب» انجامید و مهم‌تر، تصویر ذهنی جامعه ایران از براندازان را واقعی کرد. صریح‌ترین منتقدان به ما که می‌رسیدند می‌گفتند از شما خوش‌مان نمی‌آید ولی بساط اینها را جمع کنید!

«خشونت کلامی» وضع براندازان را بدتر کرد. طرف طراح گمان می‌کرد می‌تواند فحش جنسی را در ایران به شعار فراگیر تبدیل و به این ترتیب ایده تمام‌شده بودن کار را تقویت کند اما عملا آنچه رخ داد اثبات بی‌صلاحیتی اخلاقی براندازان برای جامعه‌ای بود که می‌خواهد اخلاقی زندگی کند.

تیر خلاص را اما «افراط در دروغگویی» زد. من چند بار در میانه این پروژه و هنگام ارزیابی روندهای تولید و انتشار بیگ‌دیتا، هوشمندی طرف طراح را در جلوگیری از سقوط نمودار هیجانات و خلق رویدادهایی برای کش دادن غائله ستایش کردم. انصافا فناوری پیچیده‌ای داشت اما خب! بیش از حد دروغ گفتند.

از موضوع مهسا امینی تا همین آخرین داستان -دروغ یک ساعت قبل را چک نکرده‌ام!-براندازان موفق به اثبات ادعاهای‌شان نشدند. فاصله معنادار واقعیت عینی با تصویری که در ماهواره یا توئیتر ارائه می‌شد، به تدریج تصویری متوهم و حتی تا حدی خل و چل از براندازان ارائه کرد. از آن مهم‌تر، بخش‌هایی از مردم به این نتیجه رسیدند عده‌ای مامورند برای آنها دام پهن کنند. بحران اعتبار، مهم‌ترین بحرانی بود که آشوب به سرعت گرفتار آن شد.

نتیجه این شد کسانی که در ابتدای کار فکر می‌کردند چیزی در حال محقق شدن است، کنار کشیدند. عجز براندازان از خلق یک چشم‌انداز مرتبط با دغدغه‌های واقعی مردم -ولو مبهم- و اصرار به دروغ و خشونت، اعتبار پروژه را به سرعت کاهش و هزینه آن را افزایش داد.

اکنون نه تنها «توهم رفتنی بودن» زایل شده بلکه معلوم شده ریشه اجتماعی نظام استوارتر از هر برآوردی است که طرف طراح داشته است. حالا البته سرویس خارجی می‌گوید باید «هزینه ترمیم زخم» را بالا برد. از این به بعد، همه چیز به موقع‌شناسی و هوشمندی ما بستگی دارد.

اکنون یک قدم آن‌سوتر ایستاده‌ایم. بخش‌هایی از جامعه ایرانی تلخی چیزی را تجربه کردند که از دور طراحان می‌خواستند رویایی شیرین به نظر برسد. نظام جمهوری اسلامی هم تجربه‌ای اندوخته که من «نو کردن حکمرانی» را بهترین توصیف آن می‌دانم. در این باره صحبت خواهیم کرد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حباب براندازی بیشتر بخوانید »

حسین رونقی از بیمارستان ترخیص شد

فیلم/ واقعیت ماجرای حسین رونقی در رسانه‌های بیگانه چه بود؟



وقتی براندازان از دروغ کشته شدن به شکستن دوپا و اعتصاب غذای دروغین حسین رونقی رسیدند!


دریافت
5 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ واقعیت ماجرای حسین رونقی در رسانه‌های بیگانه چه بود؟ بیشتر بخوانید »

احمد مازنی پس از زیباکلام: مرگ مهسا بهانه بود

احمد مازنی پس از زیباکلام: مرگ مهسا بهانه بود



ده روز پس از موج‌سواری افراطیون مدعی اصلاحات و تحریک به آشوب و ناآرامی، یک نماینده اصلاح‌طلب مجلس دهم اذعان کرد: مرگ مهسا امینی «بهانه» بود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، روزنامه کیهان طی یادداستی در ستون اخبار ویژه خود نوشت: اخیرا صادق زیباکلام ضمن نوشته‌ای در روزنامه آرمان تاکید کرده بود مرگ مهسا امینی برای راه‌اندازی تجمعات، بهانه بود و اگر این بهانه نبود، بهانه دیگری دست و پا می‌شد. پس از وی، اینک احمد مازنی در روزنامه اعتماد می‌نویسد: «تقلیل صورت مسئله به موضوع درگذشت مهسا امینی نوعی خودفریبی است، شعار «مهسا بهانه است» با هر مبنایی گفته شود قابل توجه است، اینکه دشمنان اسلام و ایران با هر هدفی در پی دنباله این شعار باشند بسیار طبیعی است چرا که آنان به اقتضای دشمنی به وظیفه خود عمل می‌کنند، کار دشمن، دشمنی است. نیش عقرب نه از ره کین است/ اقتضای طبیعتش این است.

بنا بر این از دولت آمریکا و رسانه‌های آن و از شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه و از تروریست‌های منافق و وطن‌فروشان خائن انتظار دیگری نمی‌توان داشت. اما آیا جوانان معترض که در مواردی از سر عصبانیت دست به اقدامات خشن می‌زنند عوامل این بیگانگان و بیگانه‌پرست هستند؟ هیهات که چنین نسبتی در شأن جوانان ایرانی باشد! مردم ایران به‌ویژه جوانان این مرز و بوم از سوءمدیریت مدعیان به ستوه آمده‌اند. از خلف وعده‌ها، از گرانی‌های کمرشکن، از تورم جانکاه، از بیکاری، از حذف نیروهای توانمند از چرخه اداره کشور، از هزینه کردن ارزش‌های دینی و ملی برای اهداف جناحی، از محدودیت‌ها در استفاده از اینترنت، از تفسیر به رأی اصول قانون اساسی، از اختلاس‌ها و سوءاستفاده از بیت‌المال و بسیاری از مسائلی که از سوی نهادهای حکومتی یا به‌ نام حاکمیت بر مردم تحمیل شده و نخبگان را وادار به مهاجرت کرده است.

اگر دنبال خواسته‌ها و مطالبات واقعی مردم هستید نگاهی به این فهرست که مشت نمونه خروار است بیندازید و عقل را قاضی قرار دهید که در چنین شرایطی به مو و لباس دختران گیر دادن و از درون این گیر دادن‌ها جنازه دختری را به پدر و مادرش تحویل دادن در آتش خشم مردم دمیدن نیست؛ پس چیست؟ آری مردم برای نشان دادن نارضایتی خویش که گوش شنوایی برای آن نیفتند از مرگ این دختر جوان فرصتی ساختند تا عدم رضایت خویش را اعلام کنند.»

نوشته این نماینده سلفی‌بگیر و بی‌خاصیت مجلس دهم و اعتراف به بهانه بودن مرگ مهسا امینی، در حالی است که بلافاصله پس از فوت این خانم و در حالی که هنوز چیزی روشن نشده، عناصر بدنامی مانند سیدمحمد خاتمی، عبداله نوری، کرباسچی، شکوری‌راد، حجاریان و… به همراه احزابی مانند کارگزاران و اتحاد ملت و مجمع روحانیون وارد گود شده و سعی کردند ضمن تحریک عواطف و فضاسازی، مقدمات آشوبی را که نهایتا در خدمت نقشه آمریکا و اسرائیل بود، فراهم کنند.

موضوع دوم به بازی افراطیونی مانند مازنی و دیگر افراطیون مدعی اصلاحات با عنوان «مردم» است و حال آنکه اکثریت قریب به اتفاق مردم، با وجود گلایه‌ها و انتقادهایی که دارند حاضر نشدند با تحریک‌کنندگان به آشوب همراهی کنند.

نکته سوم، اشاره مازنی به انتقادها و اعتراضات مردم و موج‌سواری براساس آن است و حال آنکه سوءمدیریت، گرانی کمرشکن، بیکاری، اختلاس و سوءاستفاده از بیت‌المال، سرفصل فهرست اتهامات و خیانت‌های مدیریت اشرافی حاکم دولت سابق است و مردم اگر هم اعتراضی به این موارد داشته باشند که قطعا دارند، اولا گریبان اشرافیت غربگرای مدعی اعتدال و اصلاحات را می‌گیرد و ثانیا برای اعتراض، دست به رفتاری نمی‌زنند که همان اشرافیت فاسد و وابسته به غرب درصدد تدارک آن است.

نکته پایانی اینکه اعتراف به بهانه بودن مرگ خانم مهسا امینی، ناظران را به یاد خیانت قبلی مدعیان اصلاح‌طلب در سال ۸۸ به بهانه تقلب در انتخابات می‌اندازد و حال آنکه در تجمعات آشوبگران اذعان شد «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است».

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

احمد مازنی پس از زیباکلام: مرگ مهسا بهانه بود بیشتر بخوانید »

هلهله خاتمی، تاجزاده و رفقا روی آوارهای متروپل/ امام جمعه و مقامات دولت در میدان، اصلاح‌طلبان مشغول توئیت‌زنی زیر کولر!

خاطره باهنر از مطالبات غیرممکن از دولت‌ها/ لیدر اصلاح‌طلبان از میرحسین موسوی برائت نجست!



محمدرضا باهنر به تازگی با نقل یک خاطره؛ لزوم عقلانی شدن و ممکن بودن برخی خواسته ها و مطالبات نمایندگان مجلس را گوشزد کرد.

سرویس سیاست مشرق –   «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابه‌لای اخبار و مطالب رسانه‌های کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیل‌ها و پیشینه‌هایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم می‌گذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.

*** 

لیدر اصلاح‌طلبان از میرحسین موسوی برائت نجست!

خاطره باهنر از مطالبات غیرممکن از دولت‌ها/ لیدر اصلاح‌طلبان از میرحسین موسوی برائت نجست!

لیدر اصلاح طلبان که در مظان مطالبه بزرگ لزوم تعیین موضع نسبت به اظهارات اخیر میرحسین موسوی و جسارت های او به ساحت انقلاب اسلامی و مدافعان حرم قرار دارد؛ به تازگی بیانیه ای صادر کرد که در آن خبری از برائت‌جویی نیست!

خاتمی اخیرا در پیام خود به تشکل چپ مسلک انجمن اسلامی مهندسان نوشته است: یکی از عمده ترین عامل های نگونساری و فلاکت های بشری در تاریخ این بوده است که قدرت متمرکز از مدار خود خارج شده است و به جای اینکه ناشی از اراده و رضایت مردمان و نماینده آنان باشد، خود را ارباب مردم دانسته و مردم را فرمان بردار مطلق خود و خود را فرمانده مطلق دانسته است و منطق ویرانگر «الحق لمن غلب» برمنطق «فاعرف الحق تعرف أهله، غلبه یافته است. و درهنگام پرشور و شعورآفرین عاشورایی، توجه به فلسفه عاشورا و بینش و منش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام که مظهرخداباوری، مردم خواهی، اخلاق محوری و ایثار بوده است اهمیت فراوان دارد.

به گزارش مجاهدت از جماران، او می افزاید: امام شهید، با فریاد بلندی که چون طوفان در رواق تاریخ پیچید، خطاب به مردمی که برای کشتن او آمده بودند فرمود: «اگر دین ندارید و از روز بازپسین بیمی به خود راه نمی دهید، در دنیایتان آزاده باشید. او، آزادی و آزادگی را منوط به دینداری نکرد، بلکه دینداری را پاسدار و تقویت کننده آزادگی که جوهر آدمی است دانست. این پیام بلند و آموزه درخشان عاشورایی برای ملت سرفراز ایران که آفریننده انقلاب بزرگی بوده است که جنبه سلبی آن عبارت است از نفی استبداد، نفی استعمار و نفی عقب ماندگی و عقب افتادگی و جنبه ایجابی آن در استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی مردم مدار و عدالت محور خودنمایی می کند. از اهمیت مضاعف برخوردار است.

این فرد همچنین تصریح می کند: عدالت آنگاه تحقق می یابد که حق هر صاحب حقی به او داده شود و کدام حق بالاتر از حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خود که اگر بود فساد از میان برمی خیزد و فقر و محرومیت و تبعیض محو می شود و پیشرفت همه جانبه رو می نماید و مقاومت و مقابله در برابر کژتابی ها، بدرفتاری ها و توطئه هایی که از بیرون و درون بهروزی مردم و اعتلای میهن را هدف قرار می دهد پدید می آید و پایدار می شود. بکوشیم تا جمهوری اسلامی را چنین بدانیم و چنین بخواهیم و برای استقرار آن و درمان انحراف هایی که احیانا پدید آمده و می آید و اصلاح امور در جهت خواست تاریخی این ملت بزرگ و نومید و ناکام کردن آنان که عترت، برخورداری و سربلندی ملت ما را نمی خواهند تلاش و مجاهدت فکری و عملی کنیم! [1]

**همانطور که مشاهده می شود، خاتمی با بی تفاوتی از مطالبه بزرگی که نسبت به او وجود دارد عبور کرده و در پشت برخی مفاهیم مقدس، موضع طعنه‌وار گرفته است.

اینکه چرا لیدر اصلاح طلبان هیچ اهمیتی نسبت به افکار عمومی قائل نیست و چرا نمی فهمد که این سکوت او به علامت رضا تفسیر خواهد شد از تأملات عبرت آموز روزگار ماست.

 میرحسین موسوی در بیانیه اخیر خود کاری کرده است که اصلاح طلبان دیگر نه راه پس دارند و نه راه پیش!

به این معنی که یا باید از او برائت بجویند و یا باید با او همراهی کنند.

این بزنگاه تاریخی همچون فتنه 88 و تحریم انتخابات 1400؛ منصه ای دیگر خواهد شد برای غربال شدن جریان اصلاحات و مشخص شدن بدخواه و خیرخواه آنها در پیشگاه نظام اسلامی و مردم.

بدیهیست که لیدر اصلاح طلبان تاکنون در این امتحان بزرگ مردود شده است.

*** 

خاطره باهنر درباره لزوم منطقی شدن برخی مطالبات نمایندگان مجلس

خاطره باهنر از مطالبات غیرممکن از دولت‌ها/ لیدر اصلاح‌طلبان از میرحسین موسوی برائت نجست!

محمدرضا باهنر، رجل سیاسی اصولگرا و نماینده ادوار مجلس شورای اسلامی در بخشی از یک مصاحبه با خبرگزاری ایلنا پیرامون برخی شعارهای نمایندگان ادوار مجلس؛ خاطره ای جالب را مطرح کرده و گفته است: 

“ما با رئیس مجلس یکی از دولت‌های توسعه‌یافته آسیایی مذاکره می‌کردیم، بعد از صحبت‌های دیپلماتیک، از او پرسیدیم وقتی مجلس شما تاسیس می‌شود مطالبات نمایندگان را چطور به دولت منتقل می‌کنید؟ ایشان گفت ما روز اول تشکیل مجلس، دو تا سه تا فراکسیون داریم، فراکسیون اقلیت، اکثریت و فراکسیون سوم. به اعضای فراکسیون‌ها می‌گوییم شما مطالباتتان را از دولت لیست کنید و هر کدام مقداری مطالبه می‌نویسند آنها را جمع می‌کنیم، مثلا ۵۰ تا مطالبه می‌شود. بعد از آن جلسه پر کار و پرحجم با مسئولین کشور می‌گذاریم. بعد این مطالبات را ظرف دو ماه اینقدر چالش می‌کنیم که این مطالبات را در سه گروه جمع‌بندی می‌کنیم. یک سری مطالبات فوری، گروه دوم مطالبات ممکن اما درازمدت و گروه سوم مطالبات غیرممکن. این بخش سوم برای ما جالب بود و گفت مطالبات غیرممکن همان لیست سیاه می‌شود و هیچ مسئول، نماینده و رسانه‌ای حق ندارد مطالبات غیرممکن را تبلیغ کند و اگر کسی مطالبات غیرممکن را تبلیغ کند، با او برخورد امنیتی می‌شود. نه اینکه بگویند تو نماینده‌ای و دوره آینده کاندیدا نمی‌شوی بلکه برخورد امنیتی با او می‌شود و می‌گویند تو مطالبات غیرممکن را تبلیغ می‌کنی. “

باهنر تصریح می کند: ما در مجلس از اول تا آخر هر چه دلتان بخواهد مطالبه غیرممکن داریم. مثلا ۸۰۰ هزار میلیارد پروژه نیمه‌تمام دولتی داریم و نماینده‌ها به دولت می‌گویند این پروژه‌ها ظرف دو سالی که ما هستیم باید تمام شود. دولت می‌گوید پول آن را تصویب کردید؟ چطوری من آن را تمام کنم؟ شما تریبون مجلس را گوش دهید مرتبا دنبال مطالبات غیر ممکن هستند. [2]

*نکته و خاطره مهمی که مهندس باهنر در بحث “عقلانیت حکومتی” و حکمرانی مطلوب مطرح کرده اند بایستی نصب العین و مد نظر همه مقام داران و منصب داران کشور باشد.

در این وادی دقت شود که مخاطب این صحبت های دقیق مهندس باهنر لزوما مجلسیان نیستند و همه در هر سطوحی باید نسبت به رفتارهای معقول توجه داشته باشند.

*** 

گریم ناشیانه تاجزاده برای “فرار از زندان”

خاطره باهنر از مطالبات غیرممکن از دولت‌ها/ لیدر اصلاح‌طلبان از میرحسین موسوی برائت نجست!

صبح ما: خانم الهه کولایی، از فعالان اصلاح طلب اخیرا در مصاحبه ای پیرامون “مصطفی تاجزاده” (که چندی قبل دستگیر و دادگاه وی به تازگی برگزار شد) گفته است:

“بی‌تردید تاجزاده یکی از اصول‌گراترین رهبران اصلاح‌طلبان است. او که به نسل انقلابی‌های سال ۵۷ تعلق دارد، مانند بسیاری از همفکرانش شیوه‌ها و ابزارهای اصلاحات را برای تحقق آرمان‌های مردم ایران، کارسازتر از روش‌های انقلابی یافته است؛ بنابراین او اصلاح نظام را، کم‌هزینه‌ترین راه برای تحقق اهداف مردم ایران می‌داند که از انقلاب مشروطه مطرح شد و در انقلاب اسلامی تکرار شد. او بر این آرمان‌ها پافشاری می‌کند. به این ترتیب تاجزاده در برابر روش‌ها و هدف‌های براندازان قرار می‌گیرد. “[3]

*اولا تاجزاده ای که بدون هیچ محکوم کردن یا هشداری می گفت “اغتشاشات آبان 98، وسیعتر و خشن تر تکرار می شود”  و تاجزاده ای که می گفت “جامعه ایرانی لجن است” و تاجزاده ای که صراحتا دست به تحریم انتخابات 1400 زد؛ چگونه طرفدار روش های اصلاحی بوده است؟

اصلا آیا پذیرفته است چنین فرد تند و بدگویی را اصولگرا یا اصلاح طلب بدانیم؟

خانم کولایی که استاد دانشگاه هستند چگونه توانسته اند فردی که دست به تحریم انتخابات می زند را اصلاح طلب بدانند؟

ثانیا وقتی خود تاجزاده گفته بود “خیلی از حرف‌های ما و براندازها یکی است و فقط در راه حل ها اختلاف داریم”؛ خانم کولایی چطور می توانند حرفهای او را اینطور تغییر مسیر داده و چیزی را به تاجزاده نسبت بدهند که خود او صراحتا خلاف آن را گرفته است.

*** 

1_https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1563310

2_https://www.ilna.ir/fa/tiny/news-1257627

3_http://sobhema.news/?p=21964

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خاطره باهنر از مطالبات غیرممکن از دولت‌ها/ لیدر اصلاح‌طلبان از میرحسین موسوی برائت نجست! بیشتر بخوانید »