برف

سرد تر شدن هوا از فردا/بارندگی در اغلب شهرها از 16 آذر

سرد تر شدن هوا از فردا/بارندگی در اغلب شهرها از 16 آذر


محمد اصغری در گفت‌وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس در تشریح آخرین وضعیت جوی کشور بیان کرد: روز آینده در برخی مناطق فارس، ارتفاعات کرمان، شمال خلیج فارس و بوشهر بارش باران گاهی با رعد و برق و وزش باد داریم.

معاون پیش‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی افزود: فردا همچنین بارش باران و بارش پراکنده برف در مناطق کوهستانی در استان‌های گیلان، مازندران، شمال آذربایجان شرقی، اردبیل، زنجان، قزوین، البرز، تهران، خراسان رضوی و خراسان شمالی و سمنان پیش بینی می‌شود.

وی افزود: روز آینده ۱۵ آذر گستره بارش‌ها بخش‌هایی از استان های همدان، مرکزی، قم، لرستان، شمال خوزستان، جنوب ایلام و شمال چهارمحال و بختیاری را نیز در بر می‌گیرد.

معاون پیش‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی ادامه داد: روز یکشنبه ۱۶ آذر به شدت بارش‌ها افزوده می شود و غیر از جنوب سیستان و بلوچستان، در اغلب مناطق کشور بارندگی داریم.

اصغری افزود: بارش در مناطق جنوبی کشور روز یکشنبه همراه با رعد و برق و در مناطق سردسیر و کوهستانی شمال غرب و غرب شمال شرق و همچنین ارتفاعات و دامنه‌های البرز و زاگرس به شکل برف است.

وی بیان کرد: شدت بارش‌ها روز یکشنبه در استان‌های فارس، بوشهر، کرمان، شرق خوزستان، خراسان جنوبی، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد است.

اصغری گفت: روز دوشنبه ۱۷ آذر فعالیت سامانه بارشی در شرق کشور، استان‌های ساحلی خزر و بخش‌هایی از مرکز کشور خواهد بود؛ همچنین در استان‌های واقع در شمال غرب، ارتفاعات و دامنه های جنوبی البرز و زاگرس مرکزی بارش پراکنده برف و باران خواهیم داشت.

معاون پیش‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی اظهار داشت: روز سه شنبه ۱۸ آذر بارش باران در سواحل غربی خزر ادامه دارد و در برخی مناطق سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، شرق هرمزگان و جنوب خراسان جنوبی بارش باران گاهی با رعد و برق و وزش باد پیش‌بینی می‌شود.

وی اظهار کرد: از شنبه تا دوشنبه دمای هوا به طور محسوسی در سطح کشور به ویژه در نیمه شمالی کاهش می‌یابد.

معاون پیش‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی بیان کرد: امروز و فردا شمال خلیج فارس، روز دوشنبه شرق خلیج فارس و تنگه هرمز و از امروز تا یکشنبه غرب دریای خزر مواج است.

وی در تشریح وضعیت جوی پایتخت آسمان بیان کرد: آسمان تهران روز آینده نیمه ابری همراه با مه رقیق و غبار محلی پیش‌بینی می‌شود، همچنین در برخی ساعات بارش پراکنده در تهران خواهیم داشت، بیشینه و کمینه دما فردا در پایتخت ۱۰ و ۰۵ درجه خواهد بود، همچنین روز یکشنبه آسمان تهران ابری و مه آلود همراه با بارش باران پیش‌بینی می‌شود.

اصغری گفت: فردا بندرعباس با بیشینه دمای ۳۰ درجه بالای صفر گرمترین مرکز استان و اردبیل با کمینه دمای ۴ درجه زیر صفر سردترین مرکز استان خواهد بود.

انتهای پیام/ب





منبع خبر

سرد تر شدن هوا از فردا/بارندگی در اغلب شهرها از 16 آذر بیشتر بخوانید »

قهرمانان گمنام وطن/ عملیات پارتیزانی در عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک عراق

قهرمانان گمنام وطن/ عملیات پارتیزانی در عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک عراق



قهرمانان گمنام وطن/ عملیات پارتیزانی در عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک عراق - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، اولین بار در پانزده سالگی عازم جبهه‌های میانی شده و در بازپس‌گیری مهران در عملیات کربلای ۱ با سایر رزمندگان حاضر درمنطقه سهیم است. شنیده‌ایم که در عملیاتی برون مرزی و پارتیزانی هم شرکت داشته که صحنه‌هایی از آن ضبط تلویزیونی شده و به صورت ویدئویی جذاب با عنوان «درمسیر بازگشت» با همت گروه روایت فتح روی سایت آپارات قرار گرفته است. سالروز عملیات‌های پارتیزانی فتح۳ درمنطقه زاخو و دهوک، ظفر۳ و۴ در منطقه دربندیخان و دهوک، والفجر۴ در بلندی‌های کانی مانگا و نصر ۸ در ماووت را که همگی در نیمه دوم آبان به اجرا درآمده‌اند بهانه کرده و به‌سراغش می‌رویم. اما تمایلی برای بازگوکردن شرح آن عملیات نشان نمی‌دهد تا آنکه با اصرارما حاضر به زبان آوردن بخش‌هایی از خاطرات آن عملیات که ۱۳۵ روز به‌طول انجامیده و تا عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک دشمن و تا نزدیکی مرز سوریه پیش رفته‌اند، می‌شود.

چگونه پایت به جبهه باز شد؟

 پیش از من برادرانم و بچه‌های مسجد محل به جبهه تردد داشتند. من هم علاقه‌مند بودم به جبهه بروم وآنان را همراهی کنم اما به‌دلیل صغر سن و جثه کوچک اعزامم نمی‌کردند. تا آنکه در سال۶۴ با پاگذاشتن به ۱۵ سالگی شانس این را یافتم تا به جبهه اعزام شوم. همراه بچه‌های مسجد به پایگاه شمیرانات رفتم و فرم‌های مربوطه را پرکردم. مرا که سابقه حضور در جبهه  نداشتم به پادگان امام حسین (ع) معرفی کردند تا آموزش ببینم. ولی آنجا از ورود من به داخل پادگان به‌دلیل جثه کوچک ممانعت کردند. سرانجام بعد از التماس و درخواست‌های توأم با اشک ولابه و با وساطت یکی از فرماندهان، دوره ۴۵ روزه آموزش را آنجا پشت سرنهادم و درترکیب تیپ سیدالشهدا عازم منطقه شدم. بار اول مرا به بوکان پایگاه روستای میرآباد فرستادند. اما از آنجایی که عملیاتی در کار نبود با کمک بچه‌های محل به گردان قمر بنی‌هاشم منتقل شدم و در عملیات کربلای ۱، آزادسازی مهران شرکت کردم. درآن عملیات گردان ما در قلاویزان مستقر بود و چون ریزه میزه بودم به‌عنوان پیک گردان مشغول فعالیت شدم. چند ماه بعد درعملیاتی دیگر درمنطقه شرهانی مجروح شدم و پس‌از آن به صلاحدید فرماندهان وارد یگان دیده بانی شدم، تا آخر جنگ هم دیده بان بودم. در طول دورانی که جبهه بودم، به یگان‌های مختلف مأموریت می‌یافتم اما همه جا دیده بان بودم. درمقطعی در عملیات‌های کربلای ۴ و کربلای ۵ مأمور خدمت در تیپ ۲۱ امام رضا شدم والا اغلب در تیپ ۱۰ سیدالشهدا بودم.

درعملیات برون مرزی از طرف کدام یگان اعزام شده بودی؟

 درآن عملیات درترکیب تیپ ۶۶ ویژه هوابرد حضورداشتم. این تیپ نیروی ویژه عملیات‌های برون مرزی وعقبه آن هم برخلاف سایر تیپ‌ها در تهران و پادگان امام حسین(ع) بود. محدوده عمل تیپ ۶۶ اغلب شمال عراق و استان‌های کرد  نشین بود. آنجا هم به‌عنوان دیده بان رفتم.

هدف عملیات چه موضعی درخاک عراق بود؟

بچه‌های اطلاعات عملیات پیش تر از ما رفته بودند برای شناسایی وتعیین منطقه‌ای برای عملیات، ولی نتوانسته بودند با کردهای محلی هماهنگی کرده و هدفی را نهایی کنند. از طرفی نیرو هم وارد خاک عراق شده و آماده عملیات بود. بنابراین به ناچار تعداد زیادی از نیروها بازگردانده شدند، تعدادی هم درترکیه به اسارت گشت مرزی ترکیه درآمده بودند، باقی ماند ۳۷ نفر از نیروهای زبده به انتخاب فرماندهان به‌همراه چند کرد محلی که راهنمای ما بودند با هدف شناسایی جهت عملیات ایذایی به‌سمت عمق عراق حرکت کردیم.

یعنی هدف عملیات را خودتان انتخاب کردید؟

 بله، در مسیر کردهای محلی هدف‌هایی را معرفی می‌کردند ولی آن هدف‌ها ارزش عملیات نداشتند. بنابراین خودمان رفتیم تا محلی را برای عملیات پیدا کنیم و تا جایی که می‌شد پیش رفتیم، یعنی تا عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک عراق و نزدیک مرز سوریه پیش رفتیم. آنجا در یک دره‌ای مستقر شدیم. بعد به‌همراه برادر معصومیان، معاون تیپ ۶۶، برادر سرلک فرمانده گردان پیاده و برادری به‌نام ستار صفری که مسئول ادوات بود، به‌همراه چند کرد محلی به راه افتادیم. سه روز درمنطقه گشتیم تا آنکه شهری نظامی در دامنه کوهی یافتیم به‌نام «سرسنگ»، دراین شهر مردم عادی زندگی نمی‌کردند بلکه بیشترساکنان آن را افسران ارتش عراق تشکیل می‌دادند که برای گذراندن ایام مرخصی وتفریح به آنجا می‌آمدند و شهری با امکانات تفریحی و رفاهی از قبیل؛ فرودگاه، ورزشگاه، هتل، کازینوو… بود. از نظر آب وهوا هم جایی بسیار خوب و زیبا بود. صدام هم آنجا قصری برای خودش بنا کرده بود. درهرحال فرماندهان آنجا را برای عملیات مناسب دانستند. برگشتیم و یک هفته بعد کل نفرات رفتیم به منطقه، چند روز قبل من به‌همراه چند نفر از همرزمانم، مختصات نقشه و گراها را درآورده بودیم و همه چیز برای عملیات آماده بود. روز موعود عملیات را آغاز کردیم و مراکز حساس و تجمعات را هدف قرار داده و بدون اینکه خون از دماغ کسی از بچه‌هایمان بیاید منطقه را ترک کردیم، اما دربرگشت مشکلاتمان شروع شد و تعدادی از بچه‌ها گم شده و در برف مانده و یخ زدند و پیکرشان را هم پیدا نکردیم. عملیات شاید چیزی حدود یک ساعت بیشتر طول نکشید. با خمپاره ۱۲۰ مراکز مهم شهر را زدیم. ۱۰ الی۱۲ نفر از بچه‌ها تا جایی که می‌شد خودشان را نزدیک شهر کردند و چند آرپی‌جی و تیربار شلیک کردند و سالم برگشتند. من و یک نفر از بچه‌ها در بالای کوه دیده بانی می‌کردیم. با تمام شدن عملیات نیروهای عملیاتی خیلی سریع منطقه را ترک کردند، ولی ما طول کشید تا بتوانیم خودمان را به بقیه برسانیم.

عکس‌العمل عراقی‌ها چه بود؟

برای عراقی‌ها باورکردنی نبود در عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک خود غافلگیر شوند. البته آنها تصور کرده بودند عملیات گسترده است از این‌رو یک ربع الی بیست دقیقه بعد از شروع عملیات به آتش ما جواب دادند. معلوم بود آمادگی داشتند، برای اینکه آنجا کردستان بود و عراقی‌ها با کردها درگیری‌های پراکنده داشتند بنابراین درآمادگی دائم به سرمی‌بردند. از شانس ما چون هوا مه آلود بود نتوانستند ما را با هلیکوپتر تعقیب کنند و ما توانستیم خودمان را از محدوده عملیات دور کرده و پنهان شویم. چند روزی پنهان بودیم بعد کم‌کم شروع به بازگشت کردیم.

شما هم توانستید همراه سایر نیروها بموقع به عقب برگردید؟

نه، چون ما در دیدرس بودیم، یک سربالایی بود که راه فرار ما بود، اما عراقی‌ها آنجا را به آتش گرفته بودند. هرآن ممکن بود ما را بزنند یا اسیر کنند. دوست همراهم نفس کم آورده بود و نمی‌توانست راه بیاید، از پایین هم به‌سمت ما شلیک می‌شد. آنجا با هم قراری گذاشتیم که هر کداممان را زدند آن دیگری بماند تا تنها نباشیم. عراقی‌ها تا یک جایی ما را تعقیب کردند ولی ما توانستیم از تیررس آنان دور شویم. ما از دور کامیون‌های عراقی را می‌دیدیم که تا پای کوه آمده وآنجا نیرو خالی می‌کردند. هر جوری بود خودمان را به بچه‌ها رساندیم.

بعد از چه مدت رسیدید به بقیه بچه‌ها؟

شش یا هفت ساعت طول کشید تا خودمان را به بقیه رساندیم.

چطور مسیر را پیدا کردید؟

مسیرها را بلد بودیم، چون جاهایی را مشخص کرده بودیم که راه را گم نکنیم. بچه‌ها را جایی که شب قبل خوابیده بودیم، پیدا کردیم بعد از کمی استراحت و با روشن شدن هوا راه افتادیم و به‌سمت ایران حرکت کردیم. شب‌ها می‌خوابیدیم و روزها راه می‌رفتیم تا خودمان را به ایران برسانیم. مسیر طولانی بود و به‌دلیل آنکه نمی‌توانستیم از راه‌های معمولی استفاده کنیم مجبور بودیم از نقاط کوهستانی و صعب‌العبور حرکت کنیم، کارمان خیلی سخت بود. به علاوه با بارش برف دیگر نمی‌توانستیم ازمسیرهایی که آمده بودیم و می‌شناختیم برگردیم و بخشی از وقت ما صرف جست‌وجوی راه امن و قابل تردد در برف بود. برای همین مسیری را که می‌توانستیم یک روزه طی کنیم گاهی با صرف یک هفته وقت طی می‌کردیم.

برای تهیه غذا و آذوقه چه کار می‌کردید؟

مقداری آذوقه داشتیم که بار قاطرها بود. هنگام رفتن چون هوا خوب بود برخی روستاها که در مسیرمان بودند از آنان آذوقه می‌خریدیم. اما در راه برگشت اغلب آن روستاها به‌دلیل برف و سرما تخلیه شده بودند. از این جهت درمسیر برگشت مشکل جدی برای تهیه آذوقه داشتیم. قاطرها هیچ چیز برای خوردن نداشتند و یکی بعد از دیگری به خاطر سرما و گرسنگی می‌مردند و ما مجبور بودیم بارها را خودمان حمل کنیم

شب‌ها چه کار می‌کردید؟

 هرکجا هوا تاریک می‌شد می‌خوابیدیم، فرقی نمی‌کرد کجا باشد. ما ۴ ماه ونیم بود که سقف ندیده بودیم. از اواخر شهریور که وارد خاک عراق شدیم تا بهمن ماه که برگشتیم چیزی به اسم سقف بالای سرمان ندیدیم. کیسه خواب داشتیم که همه‌اش پاره و سوراخ سوراخ شده بود. تا اینکه به جایی رسیدیم که دیگر پشت برف ماندیم.

کدام منطقه بود؟

منطقه ارتفاعات قندیل، آنجا گیر کردیم. هرروز وقتی هوا روشن می‌شد درجست‌وجوی راه به اطراف می‌رفتیم، اما همه جا تقریباً تا کمر در برف فرو می‌رفتیم و باز به محل قبلی برمی‌گشتیم. قاطرها چون سم داشتند تا شکم در برف فرو می‌رفتند و جلوتر نمی‌توانستند بروند. این بود که تصمیم گرفته شد تا افراد گروه گروه شوند و هرگروه برای خود راهی بیابد. ما با چهار نفردیگر از بچه‌ها که مجروح بودند در همان محل ماندیم. با این امید که راهی برای نجات پیدا کنیم. با دو، سه روز راه کلبه‌ پیرمردی بود که آنجا زندگی می‌کرد. قصدمان این بود که به کلبه آن پیرمرد برویم وچند ماهی بمانیم تا برف‌ها آب شوند تا بتوانیم برگردیم. ولی به دلیل مجروحیت همراهان نمی‌توانستیم این مسیر را طی کنیم. از طرفی هم دوستانمان که می‌رفتند به ما گفتند اگر هوا ابری نبود برایتان هلیکوپتر می‌فرستیم. ما ۵ نفر ۱۷ روز آنجا ماندیم. آلونکی با سنگ برای خودمان درست کردیم و آنجا پنهان شدیم. بعد از ۱۷ روز هلیکوپتر آمد و ما را نجات داد.

آن ۱۷ روز چه کار می‌کردید، غذا از کجا می‌آوردید با سرما چه کار می‌کردید؟

تعدادی کنسرو لوبیا داشتیم، منتها چون کم بود روزی یکی از آنها را باز می‌کردیم و بین ۵ نفر تقسیم می‌کردیم. شانسی که داشتیم یک مقدار آرد همراهمان بود. آرد را با یک فلاکتی روی یک قطعه حلبی نیم پز می‌کردیم و می‌خوردیم. بچه‌های ما مجروح بودند و یکی از مجروحان چون خون زیادی از او رفته بود، شرایط مناسبی نداشت. از طرف دیگر هر روز در انتظار هلیکوپتر بودیم. هوا که تاریک می‌شد آتش روشن می‌کردیم و کنار آتش می‌خوابیدیم.

حیوانات وحشی به سراغتان نیامدند؟

 نه، ما از خدایمان بود تا حیوان وحشی ببینیم تا با شکار آن ارتزاق کنیم. حتی یک خرگوش هم ندیدیم.

دراین مدت آیا لحظاتی هم بود که از همه چیز قطع امید کنید و ناامید شوید؟

حقیقتش نه، اصلاً به این چیزها فکر نمی‌کردم و به نجات و رهایی کاملاً امید داشتم. البته روزهایی بود که اندوهگین می‌شدیم، چون به ما گفته بودند هلیکوپتر در شرایطی می‌آید که هوا کاملاً آفتابی باشد. هلیکوپترها نمی‌توانستند خیلی اوج بگیرند، برای اینکه هواپیماهای عراقی آنها را هدف قرار می‌دادند.

آیا هلیکوپتر امکان نشستن در آن منطقه را داشت؟

درنزدیکی محل استقرارمان مکان مسطحی بود که هلیکوپتر می‌توانست فرود بیاید. ما در دره‌ای پنهان بودیم که صخره‌ای بود و زیرصخره‌ها خالی بود. زیر صخره‌ها با سنگ آلونکی درست کرده بودیم و آنجا پنهان بودیم. کل کارما در طول روز این بود که هیزم تهیه کنیم برای روشن نگه داشتن آتش، چوب درختان خیس بودند و نمی‌سوختند، به سختی و با سنگ شاخه‌ها را می‌شکستیم، دور آتش می‌چیدیم تا خشک شوند. چون به ما گفته بودند اگر هوا خوب باشد هلیکوپتر می‌آید، ما هرروز از دره بالا می‌آمدیم و جای مسطحی که هلیکوپتر امکان نشستن داشت، برف‌هایش را کنار می‌زدیم تا هم آن محل درمیان برف‌ها از بالا دیده شود و هم امکان فرود برای هلیکوپتر باشد. هوا که آفتاب می‌شد خوشحال می‌شدیم، اما بلافاصله باد می‌وزید و ابرها را می‌آورد و ما مأیوس می‌شدیم. هرروز کارما این بود. روزهای آخر داشتیم قطع امید می‌کردیم که هلیکوپتر آمد.

 نگران نبودید عراقی‌ها محل اختفای شما را کشف کنند؟

 همان مشکلاتی را که ما داشتیم عراقی‌ها هم برای حرکت دربرف داشتند ضمن اینکه با شناختی که از وضعیت کردستان داشتیم می‌دانستیم کردهای عراق متحد ایران هستند و اجازه تردد به نیروهای عراقی را نمی‌دهند.

آیا درمیان آنان عوامل نفوذی نبود؟

چرا، ولی آن منطقه درعمق کردستان عراق بود و نیروهای عراقی جرأت نمی‌کردند براحتی به آن مناطق بیایند.

افراد تجزیه طلب خودمان چطور؟

 ما با آنها برخورد نکردیم ولی تا دلتان بخواهد قاچاقچی دیدیم؛ قاچاقچیانی که صرفاً کارشان قاچاق کالا از ترکیه به ایران بود.

در راه حادثه‌ای پیش نیامد؟

 چرا در مسیر رفت از روستای بارزان عبور می کردیم که براثر گلوله باران ارتش عراق چند نفر کشته شدند هنوز جنازه کشته شدگان روی زمین و درمحل اصابت گلوله بود. شهرهای بزرگ دست ارتش عراق بود و از آنجا روستاها را به‌طور دائم زیر آتش توپخانه و خمپاره می‌گرفت. هواپیماها و هلیکوپترها هم هراز گاهی حمله می‌کردند. چون کردها هم با ارتش صدام درحال جنگ بودند.

محلی‌ها به شما نگفتند که به برف می‌خورید؟

 چرا، آنان در راه رفت به ما گفتند در این فصل نفوذ تا عمق ۵۰۰ کیلومتری اشتباه است، چون در مسیر بازگشت پشت برف می‌مانید و توصیه می‌کردند که برگردیم. دو سوم نیروها هم که برگشتند به توصیه آنان بود. منتها بنا شد حال که این همه هزینه شده و با زحمت تا این مرحله آمده‌ایم یک عملیات ایذایی انجام دهیم بعد منطقه را ترک کنیم.

ظاهراً مستندی هم از این عملیات وجود دارد؟

بله، گروه روایت فتح فیلم مستندی در رابطه با این عملیات تهیه کرده که با عنوان «درمسیر بازگشت» در آپارات قابل جست‌وجو است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، اولین بار در پانزده سالگی عازم جبهه‌های میانی شده و در بازپس‌گیری مهران در عملیات کربلای ۱ با سایر رزمندگان حاضر درمنطقه سهیم است. شنیده‌ایم که در عملیاتی برون مرزی و پارتیزانی هم شرکت داشته که صحنه‌هایی از آن ضبط تلویزیونی شده و به صورت ویدئویی جذاب با عنوان «درمسیر بازگشت» با همت گروه روایت فتح روی سایت آپارات قرار گرفته است. سالروز عملیات‌های پارتیزانی فتح۳ درمنطقه زاخو و دهوک، ظفر۳ و۴ در منطقه دربندیخان و دهوک، والفجر۴ در بلندی‌های کانی مانگا و نصر ۸ در ماووت را که همگی در نیمه دوم آبان به اجرا درآمده‌اند بهانه کرده و به‌سراغش می‌رویم. اما تمایلی برای بازگوکردن شرح آن عملیات نشان نمی‌دهد تا آنکه با اصرارما حاضر به زبان آوردن بخش‌هایی از خاطرات آن عملیات که ۱۳۵ روز به‌طول انجامیده و تا عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک دشمن و تا نزدیکی مرز سوریه پیش رفته‌اند، می‌شود.

چگونه پایت به جبهه باز شد؟

 پیش از من برادرانم و بچه‌های مسجد محل به جبهه تردد داشتند. من هم علاقه‌مند بودم به جبهه بروم وآنان را همراهی کنم اما به‌دلیل صغر سن و جثه کوچک اعزامم نمی‌کردند. تا آنکه در سال۶۴ با پاگذاشتن به ۱۵ سالگی شانس این را یافتم تا به جبهه اعزام شوم. همراه بچه‌های مسجد به پایگاه شمیرانات رفتم و فرم‌های مربوطه را پرکردم. مرا که سابقه حضور در جبهه  نداشتم به پادگان امام حسین (ع) معرفی کردند تا آموزش ببینم. ولی آنجا از ورود من به داخل پادگان به‌دلیل جثه کوچک ممانعت کردند. سرانجام بعد از التماس و درخواست‌های توأم با اشک ولابه و با وساطت یکی از فرماندهان، دوره ۴۵ روزه آموزش را آنجا پشت سرنهادم و درترکیب تیپ سیدالشهدا عازم منطقه شدم. بار اول مرا به بوکان پایگاه روستای میرآباد فرستادند. اما از آنجایی که عملیاتی در کار نبود با کمک بچه‌های محل به گردان قمر بنی‌هاشم منتقل شدم و در عملیات کربلای ۱، آزادسازی مهران شرکت کردم. درآن عملیات گردان ما در قلاویزان مستقر بود و چون ریزه میزه بودم به‌عنوان پیک گردان مشغول فعالیت شدم. چند ماه بعد درعملیاتی دیگر درمنطقه شرهانی مجروح شدم و پس‌از آن به صلاحدید فرماندهان وارد یگان دیده بانی شدم، تا آخر جنگ هم دیده بان بودم. در طول دورانی که جبهه بودم، به یگان‌های مختلف مأموریت می‌یافتم اما همه جا دیده بان بودم. درمقطعی در عملیات‌های کربلای ۴ و کربلای ۵ مأمور خدمت در تیپ ۲۱ امام رضا شدم والا اغلب در تیپ ۱۰ سیدالشهدا بودم.

درعملیات برون مرزی از طرف کدام یگان اعزام شده بودی؟

 درآن عملیات درترکیب تیپ ۶۶ ویژه هوابرد حضورداشتم. این تیپ نیروی ویژه عملیات‌های برون مرزی وعقبه آن هم برخلاف سایر تیپ‌ها در تهران و پادگان امام حسین(ع) بود. محدوده عمل تیپ ۶۶ اغلب شمال عراق و استان‌های کرد  نشین بود. آنجا هم به‌عنوان دیده بان رفتم.

هدف عملیات چه موضعی درخاک عراق بود؟

بچه‌های اطلاعات عملیات پیش تر از ما رفته بودند برای شناسایی وتعیین منطقه‌ای برای عملیات، ولی نتوانسته بودند با کردهای محلی هماهنگی کرده و هدفی را نهایی کنند. از طرفی نیرو هم وارد خاک عراق شده و آماده عملیات بود. بنابراین به ناچار تعداد زیادی از نیروها بازگردانده شدند، تعدادی هم درترکیه به اسارت گشت مرزی ترکیه درآمده بودند، باقی ماند ۳۷ نفر از نیروهای زبده به انتخاب فرماندهان به‌همراه چند کرد محلی که راهنمای ما بودند با هدف شناسایی جهت عملیات ایذایی به‌سمت عمق عراق حرکت کردیم.

یعنی هدف عملیات را خودتان انتخاب کردید؟

 بله، در مسیر کردهای محلی هدف‌هایی را معرفی می‌کردند ولی آن هدف‌ها ارزش عملیات نداشتند. بنابراین خودمان رفتیم تا محلی را برای عملیات پیدا کنیم و تا جایی که می‌شد پیش رفتیم، یعنی تا عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک عراق و نزدیک مرز سوریه پیش رفتیم. آنجا در یک دره‌ای مستقر شدیم. بعد به‌همراه برادر معصومیان، معاون تیپ ۶۶، برادر سرلک فرمانده گردان پیاده و برادری به‌نام ستار صفری که مسئول ادوات بود، به‌همراه چند کرد محلی به راه افتادیم. سه روز درمنطقه گشتیم تا آنکه شهری نظامی در دامنه کوهی یافتیم به‌نام «سرسنگ»، دراین شهر مردم عادی زندگی نمی‌کردند بلکه بیشترساکنان آن را افسران ارتش عراق تشکیل می‌دادند که برای گذراندن ایام مرخصی وتفریح به آنجا می‌آمدند و شهری با امکانات تفریحی و رفاهی از قبیل؛ فرودگاه، ورزشگاه، هتل، کازینوو… بود. از نظر آب وهوا هم جایی بسیار خوب و زیبا بود. صدام هم آنجا قصری برای خودش بنا کرده بود. درهرحال فرماندهان آنجا را برای عملیات مناسب دانستند. برگشتیم و یک هفته بعد کل نفرات رفتیم به منطقه، چند روز قبل من به‌همراه چند نفر از همرزمانم، مختصات نقشه و گراها را درآورده بودیم و همه چیز برای عملیات آماده بود. روز موعود عملیات را آغاز کردیم و مراکز حساس و تجمعات را هدف قرار داده و بدون اینکه خون از دماغ کسی از بچه‌هایمان بیاید منطقه را ترک کردیم، اما دربرگشت مشکلاتمان شروع شد و تعدادی از بچه‌ها گم شده و در برف مانده و یخ زدند و پیکرشان را هم پیدا نکردیم. عملیات شاید چیزی حدود یک ساعت بیشتر طول نکشید. با خمپاره ۱۲۰ مراکز مهم شهر را زدیم. ۱۰ الی۱۲ نفر از بچه‌ها تا جایی که می‌شد خودشان را نزدیک شهر کردند و چند آرپی‌جی و تیربار شلیک کردند و سالم برگشتند. من و یک نفر از بچه‌ها در بالای کوه دیده بانی می‌کردیم. با تمام شدن عملیات نیروهای عملیاتی خیلی سریع منطقه را ترک کردند، ولی ما طول کشید تا بتوانیم خودمان را به بقیه برسانیم.

عکس‌العمل عراقی‌ها چه بود؟

برای عراقی‌ها باورکردنی نبود در عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک خود غافلگیر شوند. البته آنها تصور کرده بودند عملیات گسترده است از این‌رو یک ربع الی بیست دقیقه بعد از شروع عملیات به آتش ما جواب دادند. معلوم بود آمادگی داشتند، برای اینکه آنجا کردستان بود و عراقی‌ها با کردها درگیری‌های پراکنده داشتند بنابراین درآمادگی دائم به سرمی‌بردند. از شانس ما چون هوا مه آلود بود نتوانستند ما را با هلیکوپتر تعقیب کنند و ما توانستیم خودمان را از محدوده عملیات دور کرده و پنهان شویم. چند روزی پنهان بودیم بعد کم‌کم شروع به بازگشت کردیم.

شما هم توانستید همراه سایر نیروها بموقع به عقب برگردید؟

نه، چون ما در دیدرس بودیم، یک سربالایی بود که راه فرار ما بود، اما عراقی‌ها آنجا را به آتش گرفته بودند. هرآن ممکن بود ما را بزنند یا اسیر کنند. دوست همراهم نفس کم آورده بود و نمی‌توانست راه بیاید، از پایین هم به‌سمت ما شلیک می‌شد. آنجا با هم قراری گذاشتیم که هر کداممان را زدند آن دیگری بماند تا تنها نباشیم. عراقی‌ها تا یک جایی ما را تعقیب کردند ولی ما توانستیم از تیررس آنان دور شویم. ما از دور کامیون‌های عراقی را می‌دیدیم که تا پای کوه آمده وآنجا نیرو خالی می‌کردند. هر جوری بود خودمان را به بچه‌ها رساندیم.

بعد از چه مدت رسیدید به بقیه بچه‌ها؟

شش یا هفت ساعت طول کشید تا خودمان را به بقیه رساندیم.

چطور مسیر را پیدا کردید؟

مسیرها را بلد بودیم، چون جاهایی را مشخص کرده بودیم که راه را گم نکنیم. بچه‌ها را جایی که شب قبل خوابیده بودیم، پیدا کردیم بعد از کمی استراحت و با روشن شدن هوا راه افتادیم و به‌سمت ایران حرکت کردیم. شب‌ها می‌خوابیدیم و روزها راه می‌رفتیم تا خودمان را به ایران برسانیم. مسیر طولانی بود و به‌دلیل آنکه نمی‌توانستیم از راه‌های معمولی استفاده کنیم مجبور بودیم از نقاط کوهستانی و صعب‌العبور حرکت کنیم، کارمان خیلی سخت بود. به علاوه با بارش برف دیگر نمی‌توانستیم ازمسیرهایی که آمده بودیم و می‌شناختیم برگردیم و بخشی از وقت ما صرف جست‌وجوی راه امن و قابل تردد در برف بود. برای همین مسیری را که می‌توانستیم یک روزه طی کنیم گاهی با صرف یک هفته وقت طی می‌کردیم.

برای تهیه غذا و آذوقه چه کار می‌کردید؟

مقداری آذوقه داشتیم که بار قاطرها بود. هنگام رفتن چون هوا خوب بود برخی روستاها که در مسیرمان بودند از آنان آذوقه می‌خریدیم. اما در راه برگشت اغلب آن روستاها به‌دلیل برف و سرما تخلیه شده بودند. از این جهت درمسیر برگشت مشکل جدی برای تهیه آذوقه داشتیم. قاطرها هیچ چیز برای خوردن نداشتند و یکی بعد از دیگری به خاطر سرما و گرسنگی می‌مردند و ما مجبور بودیم بارها را خودمان حمل کنیم

شب‌ها چه کار می‌کردید؟

 هرکجا هوا تاریک می‌شد می‌خوابیدیم، فرقی نمی‌کرد کجا باشد. ما ۴ ماه ونیم بود که سقف ندیده بودیم. از اواخر شهریور که وارد خاک عراق شدیم تا بهمن ماه که برگشتیم چیزی به اسم سقف بالای سرمان ندیدیم. کیسه خواب داشتیم که همه‌اش پاره و سوراخ سوراخ شده بود. تا اینکه به جایی رسیدیم که دیگر پشت برف ماندیم.

کدام منطقه بود؟

منطقه ارتفاعات قندیل، آنجا گیر کردیم. هرروز وقتی هوا روشن می‌شد درجست‌وجوی راه به اطراف می‌رفتیم، اما همه جا تقریباً تا کمر در برف فرو می‌رفتیم و باز به محل قبلی برمی‌گشتیم. قاطرها چون سم داشتند تا شکم در برف فرو می‌رفتند و جلوتر نمی‌توانستند بروند. این بود که تصمیم گرفته شد تا افراد گروه گروه شوند و هرگروه برای خود راهی بیابد. ما با چهار نفردیگر از بچه‌ها که مجروح بودند در همان محل ماندیم. با این امید که راهی برای نجات پیدا کنیم. با دو، سه روز راه کلبه‌ پیرمردی بود که آنجا زندگی می‌کرد. قصدمان این بود که به کلبه آن پیرمرد برویم وچند ماهی بمانیم تا برف‌ها آب شوند تا بتوانیم برگردیم. ولی به دلیل مجروحیت همراهان نمی‌توانستیم این مسیر را طی کنیم. از طرفی هم دوستانمان که می‌رفتند به ما گفتند اگر هوا ابری نبود برایتان هلیکوپتر می‌فرستیم. ما ۵ نفر ۱۷ روز آنجا ماندیم. آلونکی با سنگ برای خودمان درست کردیم و آنجا پنهان شدیم. بعد از ۱۷ روز هلیکوپتر آمد و ما را نجات داد.

آن ۱۷ روز چه کار می‌کردید، غذا از کجا می‌آوردید با سرما چه کار می‌کردید؟

تعدادی کنسرو لوبیا داشتیم، منتها چون کم بود روزی یکی از آنها را باز می‌کردیم و بین ۵ نفر تقسیم می‌کردیم. شانسی که داشتیم یک مقدار آرد همراهمان بود. آرد را با یک فلاکتی روی یک قطعه حلبی نیم پز می‌کردیم و می‌خوردیم. بچه‌های ما مجروح بودند و یکی از مجروحان چون خون زیادی از او رفته بود، شرایط مناسبی نداشت. از طرف دیگر هر روز در انتظار هلیکوپتر بودیم. هوا که تاریک می‌شد آتش روشن می‌کردیم و کنار آتش می‌خوابیدیم.

حیوانات وحشی به سراغتان نیامدند؟

 نه، ما از خدایمان بود تا حیوان وحشی ببینیم تا با شکار آن ارتزاق کنیم. حتی یک خرگوش هم ندیدیم.

دراین مدت آیا لحظاتی هم بود که از همه چیز قطع امید کنید و ناامید شوید؟

حقیقتش نه، اصلاً به این چیزها فکر نمی‌کردم و به نجات و رهایی کاملاً امید داشتم. البته روزهایی بود که اندوهگین می‌شدیم، چون به ما گفته بودند هلیکوپتر در شرایطی می‌آید که هوا کاملاً آفتابی باشد. هلیکوپترها نمی‌توانستند خیلی اوج بگیرند، برای اینکه هواپیماهای عراقی آنها را هدف قرار می‌دادند.

آیا هلیکوپتر امکان نشستن در آن منطقه را داشت؟

درنزدیکی محل استقرارمان مکان مسطحی بود که هلیکوپتر می‌توانست فرود بیاید. ما در دره‌ای پنهان بودیم که صخره‌ای بود و زیرصخره‌ها خالی بود. زیر صخره‌ها با سنگ آلونکی درست کرده بودیم و آنجا پنهان بودیم. کل کارما در طول روز این بود که هیزم تهیه کنیم برای روشن نگه داشتن آتش، چوب درختان خیس بودند و نمی‌سوختند، به سختی و با سنگ شاخه‌ها را می‌شکستیم، دور آتش می‌چیدیم تا خشک شوند. چون به ما گفته بودند اگر هوا خوب باشد هلیکوپتر می‌آید، ما هرروز از دره بالا می‌آمدیم و جای مسطحی که هلیکوپتر امکان نشستن داشت، برف‌هایش را کنار می‌زدیم تا هم آن محل درمیان برف‌ها از بالا دیده شود و هم امکان فرود برای هلیکوپتر باشد. هوا که آفتاب می‌شد خوشحال می‌شدیم، اما بلافاصله باد می‌وزید و ابرها را می‌آورد و ما مأیوس می‌شدیم. هرروز کارما این بود. روزهای آخر داشتیم قطع امید می‌کردیم که هلیکوپتر آمد.

 نگران نبودید عراقی‌ها محل اختفای شما را کشف کنند؟

 همان مشکلاتی را که ما داشتیم عراقی‌ها هم برای حرکت دربرف داشتند ضمن اینکه با شناختی که از وضعیت کردستان داشتیم می‌دانستیم کردهای عراق متحد ایران هستند و اجازه تردد به نیروهای عراقی را نمی‌دهند.

آیا درمیان آنان عوامل نفوذی نبود؟

چرا، ولی آن منطقه درعمق کردستان عراق بود و نیروهای عراقی جرأت نمی‌کردند براحتی به آن مناطق بیایند.

افراد تجزیه طلب خودمان چطور؟

 ما با آنها برخورد نکردیم ولی تا دلتان بخواهد قاچاقچی دیدیم؛ قاچاقچیانی که صرفاً کارشان قاچاق کالا از ترکیه به ایران بود.

در راه حادثه‌ای پیش نیامد؟

 چرا در مسیر رفت از روستای بارزان عبور می کردیم که براثر گلوله باران ارتش عراق چند نفر کشته شدند هنوز جنازه کشته شدگان روی زمین و درمحل اصابت گلوله بود. شهرهای بزرگ دست ارتش عراق بود و از آنجا روستاها را به‌طور دائم زیر آتش توپخانه و خمپاره می‌گرفت. هواپیماها و هلیکوپترها هم هراز گاهی حمله می‌کردند. چون کردها هم با ارتش صدام درحال جنگ بودند.

محلی‌ها به شما نگفتند که به برف می‌خورید؟

 چرا، آنان در راه رفت به ما گفتند در این فصل نفوذ تا عمق ۵۰۰ کیلومتری اشتباه است، چون در مسیر بازگشت پشت برف می‌مانید و توصیه می‌کردند که برگردیم. دو سوم نیروها هم که برگشتند به توصیه آنان بود. منتها بنا شد حال که این همه هزینه شده و با زحمت تا این مرحله آمده‌ایم یک عملیات ایذایی انجام دهیم بعد منطقه را ترک کنیم.

ظاهراً مستندی هم از این عملیات وجود دارد؟

بله، گروه روایت فتح فیلم مستندی در رابطه با این عملیات تهیه کرده که با عنوان «درمسیر بازگشت» در آپارات قابل جست‌وجو است.



منبع خبر

قهرمانان گمنام وطن/ عملیات پارتیزانی در عمق ۵۰۰ کیلومتری خاک عراق بیشتر بخوانید »

برف و باران از فردا در اغلب شهرها/شب برفی پایتخت با کمینه دمای 4 درجه

برف و باران از فردا در اغلب شهرها/شب برفی پایتخت با کمینه دمای 4 درجه


صادق ضیائیان در گفت و گو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس در تشریح آخرین وضعیت جوی کشور بیان کرد: از اواخر وقت امشب سامانه بارش فعالی از سمت مرزهای غربی وارد کشور می‌شود و فردا در استان‌های آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، اردبیل، گیلان، مازندران، زنجان، کردستان، کرمانشاه، لرستان، ایلام، خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، همدان، استان مرکزی، البرز، قزوین، قم و تهران سبب بارش برف و باران و وزش باد شدید موقت می شود.

مدیرکل پیش ‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی افزود: فردا همچنین در غرب و جنوب غرب و در استان های جنوبی رعد و برق و در مناطق مستعد علاوه بر این شرایط بارش تگرگ داریم.

وی افزود: روز آینده بارش در شمال غرب، ارتفاعات البرز مرکزی و زاگرس مرکزی عمدتا به ‌صورت برف است و شدت بارش‌ها در شمال غرب، سواحل غربی و مرکزی خزر، همچنین استان‌های واقع در دامنه زاگرس مرکزی است.

ضیائیان افزود: روز جمعه هفتم آذر فعالیت سامانه بارشی در شمال غرب و غرب تا اندازه‌ای کاهش می‌یابد اما همچنان در اغلب مناطق کشور غیر از سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی و جنوب کرمان بارش خواهیم داشت.

مدیرکل پیش ‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی گفت: روز جمعه شدت بارش ها در شمال و شرق خوزستان، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد است.

ضیائیان افزود: روز شنبه هشتم آذر بارش در مناطق غرب و جنوب غرب کشور، مرکز کشور و استان‌های واقع در دامنه های جنوبی البرز مرکزی، شمال فارس، همچنین شمال خلیج فارس و استان های بوشهر یزد پیش‌بینی می‌شود.

وی اضافه کرد: روز یکشنبه علاوه بر این مناطق در استان‌های ساحلی خزر و شمال غرب نیز بارش باران خواهیم داشت؛ شدت بارش ها در روزهای شنبه و یکشنبه هفته آینده در استان های لرستان، خوزستان، چهار محال و بختیاری، ایلام، کرمانشاه و کهگیلویه و بویراحمد خواهد بود.

ضیائیان بیان کرد: در دو روز آینده دریای خزر مواج خواهد بود همچنین خلیج فارس، تنگه هرمز و غرب دریای عمان از فردا تا یکشنبه هفته آینده مواج خواهد بود.

* بارش برف در پایتخت از فردا شب 

مدیرکل پیش ‌بینی و هشدار سازمان هواشناسی در تشریح وضعیت جوی پایتخت گفت: آسمان تهران روز آینده ششم آذر ابری همراه با غبار صبحگاهی به تدریج بارش باران پیش‌بینی می‌شود و در شب آسمان تهران ابری با بارش باران و احتمال بارش برف پیش‌بینی می‌شود، بیشینه و کمینه دما فردا در پایتخت ۹ و ۴ درجه خواهد بود.

وی افزود: روز آینده بندرعباس با بیشینه دمای ۲۳ درجه بالای صفر گرم ترین مرکز استان و اردبیل با کمینه دمای ۲ درجه زیر صفر و تبریز با کمینه دمای سه درجه زیر صفر سردترین مراکز استان خواهد بود.

* بارش های سال زراعی جاری کمتر از پارسال

ضیائیان در تشریح وضعیت بارش های اخیر گفت: میانگین بارندگی کل کشور از ابتدای سال زراعی (مهرماه ۹۹) تا چهارم آذر ۳۱.۶ میلیمتر ثبت شد، میزان بارش سال گذشته در این بازه زمانی ۴۰.۴ میلی‌متر بود که بارش سال جاری ۲۱.۹ درصد کمتر از سال گذشته است.

انتهای پیام/





منبع خبر

برف و باران از فردا در اغلب شهرها/شب برفی پایتخت با کمینه دمای 4 درجه بیشتر بخوانید »

رئیس سازمان هواشناسی کشور: زمستان سختی در راه است/ تقویت پیش‌بینی‌ها در گرو  رشد ۳۰۰درصدی اعتبارات

رئیس سازمان هواشناسی کشور: زمستان سختی در راه است/ تقویت پیش‌بینی‌ها در گرو رشد ۳۰۰درصدی اعتبارات


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری فارس، روزنامه جام جم گفت‌وگویی با سحر تاجبخش، رئیس سازمان هواشناسی کشور انجام داده است که بخش‌های مهم آن در ادامه می‌آید.

پاییز خشکی داریم

پاییز امسال، هم خشک‌تر است و هم دیرتر شروع شده، یعنی انگار پاییز از لحاظ بارشی به تاخیر افتاده است.

ما این پیش‌بینی را البته از شهریور داده بودیم، اما امیدواریم پیش‌بینی ما غلط از آب دربیاید، چون سال‌های متمادی است که کشورمان چالش آب دارد.

با این حال پیش‌بینی ما این است که پاییز پربارانی نداریم و بارش‌ها نرمال به سمت پایین‌تر از نرمال است.

بارش‌هایی هم که تا‌به‌حال داشته‌ایم از میانگین‌های بلندمدت کمتر است، اما پیش‌بینی می‌کنیم در ماه‌های آذر و دی شرایط بارش کمی رو به بهبود برود.

زمستان سردی در پیش داریم

پیش‌بینی ما این است که امسال زمستان سردی داریم، به نظر می‌رسد چند پیک بارش برف را خواهیم داشت، ولی هنوز نمی‌توانیم با اطمینان حرف بزنیم، چون عدم قطعیتش زیاد است.

الگوهای زمستانی خیلی متغیرند و ممکن است یک ماه دیگر تغییر کنند. پس ترجیح می‌دهم آذرماه درباره زمستان صحبت کنم.

متداول نیست که بگوییم هوا چند درجه زیرصفر می‌رود، ولی زمستان امسال دما از حد نرمال پایین‌تر خواهد بود، به‌خصوص در بخش‌های شمالی و شرقی کشور.

این اتفاق در جنوب و جنوب‌غرب کشور رخ می‌دهد، اما در قطب کشاورزی کشور که در شمال و شرق کشور است، سرما‌زدگی را بیشتر محتمل می‌دانیم.

امسال حتما برف خواهد بارید. به نظر می‌رسد چند برف قابل ملاحظه در باند شمالی که تهران هم جزو آن است، خواهیم داشت، ولی این را با قطعیت نمی‌گویم.

نمی‌توان وضع هوا را صددرصد پیش‌بینی کرد

یک اصل و قانون وجود دارد که می‌گوید، نمی‌توان وضع هوا را صددرصد پیش‌بینی کرد.

این فقط در مورد ایران هم نیست. مثلا خرداد امسال سیلابی در پاریس اتفاق افتاد که پیش‌بینی نشده بود.

یک موج گرمای قوی هم در اروپا رخ داد که گرم‌ترین تابستان اروپا را ساخت ولی هیچ‌یک از مدل‌های اروپایی آن را پیش‌بینی نکرده بود. حالا چرا آنجا بلوا و جنجال نمی‌شود، برای این است که کاربران اعم از متخصصان و مردم می‌دانند و پذیرفته‌اند که پیش‌بینی خطا دارد.

اعتبارات سازمان هواشناسی در مقایسه با دستگاه‌های دیگر کم است

با این‌که نگاه دولت به سازمان ما مثبت است، ولی مشکل این است که اعتبارات سازمان هواشناسی از ابتدا کم در نظر گرفته شده و عددش در مقایسه با اعداد و ارقام خیلی از دستگاه‌ها زیاد نیست.

الان نقش سازمان هواشناسی در پیش‌بینی‌ها ملموس شده، مثلا در سیل لرستان با پیش‌بینی‌های ما بود که بسیاری از امکان مسکونی تخلیه شد که اگر نمی‌شد، کشته‌های به بالای هزار نفر می‌رسید.

در مسیر توسعه تجهیزاتی از برنامه ششم توسعه عقبیم

ما هنوز با پیش‌بینی‌های خوب فاصله داریم، ولی باید به ما کمک تجهیزاتی، منابع انسانی و ساختاری شود.

مهلت برنامه پنج‌ساله ششم توسعه درحال تمام شدن است، اما ما در مسیر توسعه تجهیزاتی بسیار از برنامه ششم توسعه عقبیم. 

برای پیش‌بینی‌های مطلوب رشد ۳۰۰درصدی اعتبارات لازم است

بخشی از این عقب‌ماندگی ناشی از کم‌کاری خودمان است، ولی بخش اعظم آن مربوط به کمبود اعتبارات است.

اعتبارات سازمان هواشناسی باید رشد ۲۰۰ و ۳۰۰ درصدی داشته باشد تا بتوانیم پیش‌بینی‌های مطلوب برای همه کاربران را ارائه دهیم.

برای ساخت رادارهای هواشناسی، سنجنده‌ها، تجهیزات فرودگاهی و اندازه‌گیری گرد و خاک چند قرارداد با شرکت‌های دانش‌بنیان داریم، اما تولید اینها حداقل دو سال کار دارد. پس همچنان ما باید خرید کنیم.

برای پوشش کامل کشور حداقل به ۵۰ رادار نیاز داریم

ما حداقل به ۲۲ رادار نیاز داریم و برای پوشش کامل کشور، حداقل به ۵۰ رادار. حسن تصاویر راداری این است که روی هم قرار می‌گیرند و اطلاعات بهتری می‌دهند، اما ما الان یک رادار در تبریز داریم، یکی در گیلان، یکی هم در اردبیل که تصاویرشان روی هم نمی‌افتد.

در نیمه‌شرقی کشور هم که اصلا رادار نداریم، در حالی که در سال‌های اخیر می‌بینید که چقدر سیل در سیستان و بلوچستان و هرمزگان اتفاق می‌افتد. 

بارش‌های بالای ۴۰ یا ۵۰ میلی‌متر داشته باشیم، سیل هم داریم

پیش‌بینی سیل حداکثر ۱۵ تا ۲۰ روز زودتر اتفاق می‌افتد. پس من از الان نمی‌توانم بگویم بهار سیل داریم یا نه. اما این را با قاطعیت می‌گویم که چون زیرساخت‌های مناسبی نداریم، اگر بارش‌های بالای ۴۰ یا ۵۰ میلی‌متر داشته باشیم، سیل هم داریم.

همین پارسال دیدید که در شهرک پرند، چون راه رودخانه را بسته بودند، آب که راه به جایی نداشت، تبدیل به سیل شد و جاده تهران قم را بست. بعد می‌گویند هواشناسی چرا پیش‌بینی نکرده‌ای.

انتهای پیام/





منبع خبر

رئیس سازمان هواشناسی کشور: زمستان سختی در راه است/ تقویت پیش‌بینی‌ها در گرو رشد ۳۰۰درصدی اعتبارات بیشتر بخوانید »