جنایت صدام در بمباران یک گروه نوجوان ۱۳ ساله


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، یک پژوهشگر حوزه دفاع مقدس به شرح موشکباران دزفول در جنگ و جنایاتی که در پی آن رخ داد پرداخت که در ادامه میخوانید.
زمانی که رادیو عراق خبر حملات را اعلام میکرد، جملهای ثابت تکرار میشد: «ارتش غیور عراق شهرهای نامبردهی زیر را توسط نیروی موشکی و نیروی هوایی خود مورد اصابت قرار خواهد داد. قبلاً هشدار داده میشود، معذوریم.» همیشه در صدر این فهرست، نام «الف – دزفول» دیده میشد. دزفول هیچگاه از صدر این لیست پایین نیامد.
در شهر، پناهگاههایی وجود داشت که مردم محلی آنها را «شوادون» مینامیدند؛ پناهگاههایی زیرزمینی با عمق کم، جایی که بسیاری از مردم هنگام حملات موشکی به آنها پناه میبردند. با این حال، گاهی اوقات موشکها مستقیماً همین پناهگاهها را هدف میگرفتند. در یکی از این حملات، خانوادهی خوشروانی که هشت نفر بودند، زیر آوار گرفتار شدند. از آن خانواده تنها یک حلب روغن ۱۷ کیلویی، آن هم تکهپاره، پیدا شد.
در حادثهای دیگر، «علی آمون»، پسربچه پنج سالهای که مادرش او را برای خرید نان به بیرون فرستاده بود، ناپدید شد. موشک به محله آنها اصابت کرد و علی دیگر بازنگشت. پس از ۲۰ روز جستوجو، تنها یک مچ دست از او یافت شد؛ آویزان از شاخه درختی. علی آمون به شهید جاویدالاثر تبدیل شد یک شهید پنجساله موشکی.
شدت حملات به حدی بود که ظرفیت بیمارستانهای شهر مانند «بیمارستان افشار» و «بیمارستان یا زهرا» تکمیل میشد. به همین دلیل، در دزفول یک بیمارستان زیرزمینی ساخته شد، واقع در نزدیکی بیمارستان ۱۱ زهرا. این بیمارستان با چهار اتاق عمل و امکانات کامل به صورت مخفی ساخته شد؛ جایی که آمبولانسها میتوانستند وارد آن شده و از محلهای دیگر خارج شوند. امروز این بیمارستان به شکل موزه درآمده هست.
حملات بیرحمانه به تمام نقاط شهر صورت میگرفت؛ حتی حمامها و مساجد نیز در امان نبودند. مسجد جامع دزفول و مسجد صاحبالزمان جنوبی از جمله مکانهایی بودند که بارها مورد اصابت قرار گرفتند، اما تلخترین حادثه در مسجد نجفی رخ داد؛ مسجدی که از پیش از انقلاب، جلسات پربار قرائت قرآن در آن برپا بود. بسیاری از شهدای دزفول، پرورشیافتگان همین جلسات قرآنی بودند.
در ۱۹ اسفند ۱۳۵۹، بزرگترهای مسجد نجفی به مأموریتی رفته بودند و نوجوانان ۱۳ – ۱۴ ساله برای نگهبانی در مسجد باقی مانده بودند. بخشی از آنان شب در مسجد خوابیدند تا نوبت نگهبانیشان برسد. همان شب، موشکی در پشت دیوار مسجد اصابت کرد. دیوار و سقف مسجد فرو ریخت و بچهها زیر آوار ماندند.
اما فاجعهی بزرگتر هنوز در راه بود: یک کامیون کمپرسی پر از سیلندر گاز درست کنار مسجد پارک شده بود تا نوجوانان در نگهبانی از آن استفاده کنند. اصابت ترکش به این کامیون باعث شد سیلندرهای گاز یکی پس از دیگری منفجر شوند؛ هر کدام، چون بمبی ویرانگر. انفجارها به قدری شدید بود که کسی جرأت نزدیک شدن به مسجد را نداشت.
در این حادثه تلخ، ۱۳ نفر از نوجوانان مسجد – که اکثراً ۱۳ ساله بودند – زیر آوار ماندند. به دلیل شدت انفجار و عدم امکان امدادرسانی، اکثر این کودکان مظلوم، بر اثر خفگی به شهادت رسیدند.
انتهای پیام/ ۱۱۲

جنایت صدام در بمباران یک گروه نوجوان ۱۳ ساله بیشتر بخوانید »