بنی‌امیه

عاشورا نهضتی برای همه عصر‌ها


گروه استان‌های دفاع‌پرس- حجت‌الاسلام‌والمسلمین «غلامرضا رضایی تربقان» کارشناس مذهبی؛ برای درک صحیح واقعه عاشورا، ضروری هست بخشی از تاریخ اسلام، به‌ویژه دوران سلطه بنی‌امیه (سال‌های ۴۰ تا ۶۰ هجری) را مرور کنیم؛ دورانی که حکومت اسلامی به سلطنت موروثی و قبیله‌محور بدل شده بود. 
 
پس از خلافت امیرالمؤمنین علی (ع)، مسیر رهبری جامعه اسلامی به‌کلی تغییر کرد و حکومت از ساختار الهی و ارزشی خود فاصله گرفت. با روی‌کارآمدن بنی‌امیه، دولتی نژادپرست و کاملاً عرب‌محور، در پوشش اسلام، بر جامعه مسلمانان چیره شد؛ حکومتی که مظاهر جاهلیت را احیا کرد، ارزش‌های دینی را دگرگون ساخت و دین را ابزاری برای تثبیت قدرت خود ساخت.
 
تاریخ اسلام گواه آن هست که هرگاه مسلمانان با دشمن آشکار درگیر شدند، پیروز میدان بودند. اما شکست‌های تاریخی امت اسلامی زمانی رخ داد که دشمنان در لباس دوست ظاهر شدند.
 نمونه بارز آن، ماجرای بنی‌امیه هست. آنان که در ابتدا با شمشیر در برابر اسلام ایستادند و در بدر و خندق شکست خوردند، پس از آن‌که لباس توحید بر تن کردند و در صفین قرآن بر سر نیزه‌ها نمودند، توانستند شکست‌های گذشته را جبران کرده و ضربه‌هایی مهلک از درون به پیکره اسلام وارد سازند.
 
مسلمانان در برابر این نقشه پیچیده دچار غفلت شدند. پس از شهادت علی (ع)، اسلام اصیل رو به ضعف نهاد و جاهلیت نوین تقویت شد. امام حسن (ع) وارث حکومتی بود که نفاق در لایه‌های آن نفوذ کرده بود.
 بسیاری از نزدیک‌ترین یارانش به معاویه گرایش یافته و برخی فرماندهان سپاه برای توطئه‌ای بزرگ، با دشمن معامله کرده بودند. شرایط به گونه‌ای پیش رفت که امام ناچار شد صلح تحمیلی را بپذیرد تا جان شیعیان حفظ شود.
 
معاویه پس از تحکیم قدرت، سیاستی سخت‌گیرانه علیه شیعیان در پیش گرفت؛ دستور داد نام شیعیان علی (ع) از دیوان عطایا حذف شود، دوستان آن حضرت قتل‌عام گردند و هرکس به محبت علی (ع) متهم شود، کشته شود. در آن دوران هیچ‌کس جرأت نداشت فضائل علی (ع) را بر زبان جاری کند. ۷۰ هزار منبر در سراسر سرزمین‌های اسلامی برپا شد که بالای آنها، علی (ع) مورد لعن قرار می‌گرفت. 
بنی‌امیه با ایجاد بدعت‌ها و اعمال جنایات گسترده، پایه‌های دین را متزلزل کرد و بنیاد آن را که با تلاش‌های پیامبر (ص) و خون شهدای بدر و احد بنا شده بود، در معرض نابودی قرار داد.
 
معاویه به‌نام دین، به جنگ دین آمد. او مردم را با تزویر و دروغ فریفت و همان مردمی که روزی در رکاب پیامبر (ص) بودند، در زمان یزید به‌گونه‌ای شست‌وشوی مغزی شده بودند که امام حسین (ع) را مرتد و یاغی می‌پنداشتند.
از نگاه آنها، یزید خلیفه مسلمین بود و هر مخالفتی با او خروج از دین تلقی می‌شد؛ درحالی‌که یزید به فسق و فجور مشهور بود، اما حکومتش، به‌دلیل ابزار‌های رسانه‌ای آن روز و سیاست‌های تبلیغاتی پدرش معاویه، به‌عنوان «خلافت دینی» جلوه داده می‌شد. این روند انحرافی تا امروز نیز ادامه دارد؛ دشمنان دین، همچنان با ابزار دین، به نابودی دین مشغولند.
 
امام حسین (ع) وارث نهضتی بود که از پیامبر (ص) آغاز شد و توسط امام علی (ع) و امام حسن (ع) تداوم یافت. در آن زمان، مسلمانان به سه دسته تقسیم شده بودند. گروهی وضعیت را تاب نیاورده، قیام کردند و به شهادت رسیدند؛ گروهی به خلوت‌نشینی و سکوت پناه برده و از صحنه اجتماع خارج شدند؛ گروهی دیگر نیز افتخارات گذشته خود را به بهای دنیای فانی فروختند و با دروغ‌پردازی، حکومت باطل را تقویت کردند. امام حسین (ع)، اما نه از جنس سکوت بود و نه اهل معامله با حقایق.
 
او از میان مردم برخاست ولی مانند دیگران عمل نکرد؛ زیرا موقعیت تاریخی‌اش اجازه نمی‌داد. بعد از شهادت امام حسن (ع)، علی‌رغم درخواست شیعیان، از قیام علیه معاویه پرهیز کرد، چون پایبند به عهد صلح برادرش بود.
 
پس از مرگ معاویه، یزید به قدرت رسید و برای تثبیت خلافت خود، از امام حسین (ع) خواست تا بیعت کند. بیعت امام به معنای مشروعیت بخشیدن به فسق یزید بود؛ بنابراین، امام حسین (ع) با بصیرت تمام مدینه را ترک و راهی مکه شد تا به‌صورت علنی با خلافت مقابله کند. 
 
در ایام حج که علما و بزرگان در مکه گرد آمده بودند، امام از فرصت استفاده کرده و با ایراد خطبه‌ای روشنگر، انحراف گسترده در امت اسلام را برملا کرد. او با نگاهی عمیق وضعیت مساجد، تریبون‌ها، بیت‌المال، قضات، مفسران، محدثان و حتی علمای وقت را تشریح کرد.
همه‌چیز از مسیر اسلام اصیل خارج شده بود و دینی که پیامبر (ص) آورده بود، حالا به‌دست فریبکاران و ستمگران افتاده بود.
 
امام در وصیت‌نامه‌اش به محمد حنفیه، به صراحت هدف قیام را بیان کرد: «إِنِّی قُمْتُ لِإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی، لَا لِطَمَعٍ وَلَا لِفَسَادٍ وَلَا لِعِصْبِیَّةٍ، وَلَکِنْ لِأَأْمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ.» من برای اصلاح در امت جدم قیام کرده‌ام؛ نه برای جاه‌طلبی، نه فساد و نه ظلم. هدفم امر به معروف و نهی از منکر هست.
در آخرین لحظات نبرد عاشورا، امام حسین (ع) خطبه‌ای ایراد کرد و با توبیخ شدید سپاه دشمن فرمود: «اللَّعْنَةُ عَلَى أَعْدَائِ اللَّهِ، وَأَعْدَاءِ رَسُولِهِ، وَأَعْدَاءِ الْمُؤْمِنِینَ. یَا عِبَادَ الدُّنْیَا، قَدْ تَرَکْتُمُ الْقُرْآنَ، وَخُدِعْتُمْ بِالْشَّیْطَانِ، وَأَطْفَأْتُمْ نُورَ اللَّهِ، وَقَتَلْتُمْ أَوْلَادَ النَّبِیِّ، وَبَنَیْتُمْ النَّسَبَ عَلَى الْفَحْشِ، وَقَتَلْتُمْ الْأَحْرَارَ. وَجَعَلْتُمُونِی بَیْنَ الْمَوْتِ وَالْذُلَّةِ مُخَیَّراً، فَهَیَّا لَا الذُّلَّةَ مِنَّا، إِنَّا أَهْلُ الْکِرَامَةِ، وَلَا رِضَا اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْمُؤْمِنِینَ بِذُلَّتِنَا.»
 
 خاک بر سرتان باد،‌ای بندگان دنیا! قرآن را کنار افکنده‌اید، فریب شیطان را خورده‌اید، چراغ الهی را خاموش کرده‌اید، فرزندان پیامبر را می‌کشید، با نطفه‌های ناپاک نسب می‌سازید و بندگان آزاد را به قتل می‌رسانید. پسر زنازاده مرا میان مرگ و ذلت مخیّر کرده‌اید، اما “هیهات منّا الذله! ” ما اهل ذلت نیستیم، خدا و رسولش و مؤمنان بر ذلت ما راضی نیستند.
 
این سخنان امام، نقطه اوج نهضتی بود که برای بازگرداندن اسلام به مسیر حقیقی خود آغاز شده بود. نهضت عاشورا، قیامی صرفاً سیاسی یا نظامی نبود. هدف امام، رسیدن به قدرت نبود، بلکه حفظ جوهره دین بود. حسین (ع) جان داد تا دین زنده بماند. او به ما آموخت که حق، حتی اگر تنها باشد، باید ایستادگی کند. این آموزه عاشورا هنوز هم زنده هست و پیام آن برای هر عصری راهگشاست.
 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

عاشورا نهضتی برای همه عصر‌ها بیشتر بخوانید »

سیره سیاسی امام صادق (ع) مبارزه با بنی‌امیه و بنی‌عباس بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، در آستانه سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیه‌السلام) قرار داریم. ایشان ششمین امام ما شیعیان هستند که روز ۲۵ شوال سال ۱۴۸ ه‍. ق به‌دستور منصور عباسی به شهادت رسیدند و مزار ایشان در قبرستان بقیع در مدینةالنبی (صلی الله علیه و آله) قرار دارد. 

«انسان ۲۵۰ ساله» حاوی بیانات مقام معظم رهبری در مورد زندگی سیاسی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) هست که توسط انتشارات «صهبا» منتشر شده هست. به مناسبت شهادت امام صادق (ع) بخش‌هایی از این کتاب را در ادامه می‌خوانید: 

مبارزه صریح با امویان

از قول «طبری» مورّخ معروف چیزهایی نقل شده که حضرت (ع) ۱۸ سال اول امامتشان را با بنی‌امیه جنگیدند. در این دوران، مبارزه امام صادق (ع) صریح بود؛ یعنی دیگر پرده‌پوشی، تقیه و کتمان در آن نبود. علتش هم این بود که خلفای بنی‌امیه آنقدر سرگرم بودند که فرصت اینکه سراغ امام صادق (ع) و شیعیان بیایند و شدت عمل به‌خرج دهند را دیگر نداشتند…؛ لذا امام صادق (ع) محتاج این نبودند که پنهان‌کاری کنند…

ایشان روز عرفه در عرفات میان این جمعیت عظیم می‌ایستادند و صریحاً و رسماً اعلان می‌کردند که ای مردم! امروز امام و حاکمِ به‌حق، «جعفربن‌محمد (ع)» هست و نه حاکم اموی. دلیلش را هم می‌آوردند، نه استدلال کلامی و عقلانی که آن وقت مردم حوصله اینکه این استدلال را گوش کنند، پیداست در آن جمعیت نبود، اما استدلال نوع دیگری… امام (ع) در آن جمعیت بزرگ که می‌ایستادند، سلسله درست امامت را بیان می‌کردند؛ خود پیغمبر امام بودند؛ یعنی پیشوا و رهبر جامعه «ثُمَّ مِن بَعدِهِ عَلِیُّ‌بنُ‌أَبی‌طالبٍ» همان منطق شیعه؛ بعد حسن (ع)، بعد حسین (ع)، بعد علی‌بن‌الحسین (ع)، بعد محمدبن‌علی (ع) و بعد من. خودشان را به‌عنوان امام معرفی می‌کردند و این خیلی جرأت می‌خواست. این، حرف عادی و ساده‌ای نبود و بزرگترین اعلان مخالفت بود و ایشان این کار را در آخر بنی‌امیه می‌کردند.

مبارزه پنهانی با عباسیان

در دوران بنی‌عباس، کار با تقیه و کتمان انجام می‌گرفت؛ علت هم این بود که بنی‌عباس همان شعارهای آل علی (ع) را اظهارات آنها را به زبان می‌آوردند؛ صورتشان، صورت آل علی (ع) و عملشان، عمل بنی‌امیه بود. 

در دوران حکومت بنی‌امیه، مبارزه به آن شکل بود؛ در دوران بنی‌عباس که طولانی‌تر بود، به‌صورت مخفیانه‌تری انجام می‌گرفت و بنی‌عباس آن جریان انحرافی‌ای بودند که از یک فرصت  استفاده کردند و انقلاب را؛ همان انقلابی را که امام صادق (ع) داشتند به‌وجود می‌آوردند، منحرف کردند و این خطر همیشه انقلاب‌هاست.

مردم آن زمان حواسشان جمع نبود تا سال‌ها بعد، شاید تا ۲۰ سال بعد یا ۳۰ سال بعد مردم مناطق دوردست خیال می‌کردند که بعد از اینکه حکومت بنی‌عباس سرکار آمده بودند، خیال می‌کردند که این، محصول مبارزات آنهاست که برای آل علی (ع) کرده‌اند؛ خیال می‌کردند که حکومت آل علی (علیه‌السلام) همین هست و خبر نداشتند که اینها غاصب هستند.

امام صادق (ع) دو مرحله در این دوران طی می‌کنند؛ یکی از سال ۱۱۴ تا خلافت منصور، این یک دوره هست که دوران آسایش و گشایش هست. آنی که معروف شده به‌خاطر اختلاف بنی‌امیه و بنی‌عباس، ائمه فرصت کردند، برای این دوران هست. زمان امام باقر (علیه‌السلام) چنین چیزی نبود. آن زمان، قدرت بنی‌امیه بود و هشام‌بن‌عبدالملک که بزرگترین شخصیت بنی‌امیه بعد عبدالملک بوده هست.

بنابراین زمان امام باقر (ع)، نه هیچ‌گونه اختلافی بین کسی و کسی که موجب این باشد که ائمه بتوانند از فرصت استفاده کنند، نبوده هست. برای زمان امام صادق (ع) هست، آن هم برای این دوران که دورانِ آهسته‌آهسته شروع (شدن) دعوت بنی‌عباس و گسترش دعوت اینها و اوج دعوت شیعی علوی در سرتاسر دنیای اسلام (هست.)

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

سیره سیاسی امام صادق (ع) مبارزه با بنی‌امیه و بنی‌عباس بود بیشتر بخوانید »

ابتکار امام صادق (ع) در مبارزه با بنی‌عباس/ چرا امام صادق (ع) زمام امور را در دست نگرفتند؟// اتونشر/ منتشر نشود

ابتکار امام صادق (ع) در مبارزه با بنی‌عباس


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، امام جعفر صادق (ع) ششمین امام ما، شیعیان هستند. ایشان روز ۱۷ ربیع‌الاول سال ۸۳ ه‍. ق در مدینه به دنیا آمدند و روز ۲۵ شوال ۱۴۸ ه‍. ق به‌دستور «منصور دوانیقی» (دومین خلیفه عباسی) و بر اثر مسمومیت به شهادت رسیدند.

مزار ایشان در قبرستان بقیع در مدینه در جوار حرم حضرت رسول اکرم (ص) و مزار امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) قرار دارد.

به‌مناسبت فرارسیدن سالروز شهادت رئیس مذهب جعفری، امام جعفر صادق (ع)، گذری به کتاب‌های «هم‌رزمان حسین (ع)» و «انسان ۲۵۰ ساله» زدیم و با استفاده از آنها، گوشه‌ای از فعالیت‌های سیاسی ایشان برای مقابله با امویان و عباسیان و بیدار کردن جامعه اسلامی را منتشر کردیم.

کتاب «هم‌رزمان حسین (ع)» حاوی ۱۰ گفتار از رهبر معظم انقلاب اسلامی در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم (علیهم‌السلام) در محرم ۱۳۵۱ هجری شمسی است که انتشارات انقلاب اسلامی (وابسته به دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای) آن را منتشر کرده است.

کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» نیز حاوی بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مورد زندگی سیاسی_مبارزاتی ائمه معصومین (علیهم‌السلام) است که مرکز صهبا آن را گردآوری و تنظیم کرده است.

محافل درس امام صادق (ع)

امام صادق (ع) مرد «مبارزه»، «علم و دانش» و «تشکیلات» بودند. محفل درس امام صادق (ع) و میدان آموزشی که ایشان به‌وجود آوردند، هم قبل از ایشان و هم بعد از ایشان در تاریخ زندگی ائمه شیعه (ع) بی‌نظیر بود.

امام صادق (ع) تمام حرف‌های درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآن که توسط مغرضان، مفسدان یا جاهلان در طول یک قرن و اندی تحریف شده بودند را به شکل درست بیان کردند و همین باعث شد که دشمن از ایشان احساس خطر کند. 

همچنین ایشان مشغول یک مبارزه دامنه‌دار و پیگیر برای قبضه کردن حکومت و قدرت برای به‌وجود آوردن حکومت اسلامی و علوی بودند؛ یعنی ایشان زمینه را آماده می‌کردند تا بنی‌امیه را از میان ببرند و به‌جای آنها حکومت علوی (حکومت راستین اسلامی) را بر سر کار بیاورند.

مبارزات امام صادق (ع)

زندگی امام صادق (ع) به دو دوره تقسیم می‌شود؛ دوره‌ای که ایشان هم‌عصر با «بنی‌امیه» و دوره‌ای که هم‌عصر با «بنی‌عباس» بودند.

بنی‌امیه

مبارزات امام صادق (ع) در عصر بنی‌امیه صریح، حاد و روشن بود، اما در دوره ابتدایی بنی‌عباس امام (ع) مبارزات مخفیانه می‌کردند.

بنی‌عباس

از آنجا که حکومت بنی‌عباس در ابتدای کار خود، به‌صورت کامل مراقب اوضاع است، شیعه، امام صادق (ع) و اطرافی‌هایشان را می‌شناسد و از خصوصیات اینها باخبر است، در اینجا برای ادامه مبارزه مسئله «تقیه» مورد استفاده قرار می‌گیرد.

تقیه

«تقیه» یعنی هرچه ممکن است، کار را پنهانی کردن، اما نه اینکه رشته کار را قطع کنیم. منصور، سفاح، هشام و عبدالملک برای امام صادق (ع) تفاوتی با هم ندارند.

به همین خاطر است که امام صادق (ع) مبارزات خود را در پوششی از تقیه ادامه می‌دهند و تشکیلات شیعه را منظم‌تر می‌کنند و با منصور (به شکلی که برای کسی مانند امام صادق (ع) ممکن است) عمل می‌کنند و راه خودشان را ادامه می‌دهند.

ضرورت فعالیت‌های فکری پیش از مبارزات

همیشه مبارزات سیاسی و فعالیت‌های قاطع باید زمانی انجام شوند که فعالیت‌های فکری، تبلیغاتی و ایدئولوژی به اندازه کافی انجام شده باشند.

برای موفقیت در این قضیه، ابتدا مردم باید زمینه آماده‌ای برای پذیرش حقایق داشته باشند؛ البته پیش از پذیرش، چنین طرز فکری را بشناسند؛ پس از آن، طرز فکرِ انگیزاننده اینها برای مردم روشن شده باشد و مسائل تبلیغی، فرهنگی و فکری، هم پیش از شروع و هم حین عمل مطرح شوند.

فعالیت‌های تبلیغاتی
فعالیت‌های تبلیغی به دو صورت انجام می‌شوند؛ یکی به‌صورت بیان حقایق و اظهار مسائل لازم و تبیین فکر و ایدئولوژی که کار امام حسن مجتبی (ع) و امام حسین (ع) بود و یکی هم به‌صورت فریاد‌های پُرخروشی که توسط یاران فداکار اهل بیت (ع) انجام می‌شد.

این دو نوع فعالیت تبلیغی انجام شده بود، اما برای یک حرکت منظم از طرف خاندان پیامبر (ص) کافی نبود که اینها به‌طور منظم و روشن حرکتی بکنند و زمام حکومت را در دست بگیرند و این حرکت هم حرکتی باشد که با موفقیت همراه شود. 

امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) دو مسئولیت برای خود احساس می‌کردند که یکی از آنها تبیین حقایق دینی و تشریح اصول اسلامی بود_همان‌هایی که جامعه اسلامی آنها را فراموش کرده بود_ و دیگری تشکیل یک جمعیت مهذّب و مجهز؛ یعنی مردمی که به وسیله آنها بتوان بر حکومت و قدرت زمان غلبه کرد، او را از کار برکنار کرد و حق را به حق‌دار رساند.

در مورد امام صادق (ع) نیز همینطور است، اما مسئله‌ای وجود دارد و آن، این است که در دوره امام صادق (ع)، ویژگی‌ای در دنیای اسلام وجود داشت که تا پیش از آن نبود.

جَوّ سیاسی زمان امام صادق (ع)

ویژگی جدید زمان امام صادق (ع) اینگونه بود که «بنی‌امیه» دشمنان دیرین «بنی‌هاشم» در نهایت ضعف بودند. اواخر حکومت آنها، ابتدای امامت امام صادق (ع) است و مبارزات امام (ع) در این دوران بسیار حاد، صریح و قاطع بود.

شعار علنی
ایشان به‌صورت علنی مقابل توده‌های انبوه جمعیت در خانه خدا، مِنیٰ و عرفات می‌ایستادند و با محتوایی که فکر و مکتب در آن گنجانده شده بود، شعار می‌دادند. 

پس از آنکه اوضاع به‌وسیله فعالیت‌ها و تلاش‌های همه‌جانبه امام صادق (ع)، یاران و شیعیانشان دگرگون و ظلم‌های بنی‌امیه فاش شدند و مردم آگاهی پیدا کردند، جریانی به‌وجود آمد که حکومت اموی را واژگون کرد و یک عده تازه‌نفس به نام «بنی‌عباس» روی کار آمدند و وضع تغییر کرد.

چرا زمام امور را در دست نگرفتند؟

زمانی که بنی‌عباس روی کار آمدند، شرایطی که برای حکومت یک خاندان انقلابی مانند امام باقر (ع) و امام صادق (ع) ضروری است، وجود نداشت، مردم هنوز به‌طور کامل آمادگی نداشتند که کسی مانند آن بزرگواران زمام امور را در دست بگیرد. 

ابتکار امام صادق (ع) در مبارزه با عباسیان

امام صادق (ع) باید دست به یک ابتکار خیلی عالی بزنند و آن، این است که باید تبلیغات خودشان را از نو شروع کنند، زمینه‌های فکری را آماده و مردم را با حقیقت غصب خلافتی که توسط بنی‌عباس صورت گرفته و این خاندان به‌جای بنی امیه آن را انجام داده‌اند، آشنا کنند.

ایشان باید از راه مناسبی که وجود دارد، به مردم بگویند که اینها فاسق، فاجر و دروغگو هستند؛ سپس طرز فکری که امام صادق (ع) در رأس آن قرار گرفته‌اند و تشیع با آن طرز فکر زنده است را در میان مردم ترویج کنند و پس از آن نیز جمعیتی که می‌خواهند کنار ایشان قیام کنند و بر اوضاع مسلط شوند را تربیت کنند.

زمانی که بنی‌عباس روی کار آمد، تلاش کرد تا چهره اهل بیت (ع) را لکه‌دار کند؛ البته امام صادق (ع) نیز برای منسجم کردن تشکیلات شیعه در ابتدای دوران بنی‌عباس تلاش کردند.

ایشان باید مبارزات تبلیغاتی و ایدئولوژیکی خود را به‌شدت تا جایی که می‌توانند، تعقیب کنند؛ حزب شیعه را سامان دهند، جمعیتی که از دست رفته‌اند را باز دور هم جمع کنند و تشکیلات منظم را از نو زنده کنند و زمانی که زمینه آماده شد، حرکت و قیام کنند.

مرد تشکیلات

امام صادق (ع) تشکیلات عظیمی از مؤمنانِ به خود و از طرفداران جریان حکومت علوی را در سراسر عالَم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به‌وجود آوردند.

منظور از «تشکیلات» در اینجا این است که زمانی که امام صادق (ع) اراده می‌کنند آنچه را که او می‌خواهد بدانند، نمایندگان ایشان در سراسر عالَم اسلام به مردم می‌گویند تا بدانند؛ یعنی از همه‌جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل علی (ع) جمع کنند.

یعنی نمایندگان ایشان در همه شهر‌ها باشند که پیروان امام صادق (ع) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ابتکار امام صادق (ع) در مبارزه با بنی‌عباس بیشتر بخوانید »