بنی صدر

خوش خیالی‌های بنی صدر چگونه به جبهه‌‎ها ضربه زد؟

خوش خیالی‌های بنی صدر چگونه به جبهه‌‎ها ضربه زد؟


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، خبر درگذشت «ابوالحسن بنی‌صدر» نخستین رئیس جمهور ایران که ۱۷ مهر امسال اعلام شد؛ شاید بیش از هرکس برای خانواده‌های شهدای مظلوم حماسه هویزه که تا همین چند سال قبل (حداقل تا پیش از طرح بازسازی گلزار‌های شهدا و تغییر سنگ مزارها)، جمله «شهید… فرزند… که در تاریخ ۱۶ دی ۵۹ با خیانت بنی‌صدر به درجه رفیع شهادت نائل آمد» بر سنگ مزارِ خالی جوان پرپرشان، آیینه آلام و اندوه هفتگی‌شان بود، مهم می‌نمود.

«میلاد کریمی» مسوول پژوهشی زیارتگاه هویزه در سلسله یادداشت‌هایی به بررسی نقش بنی‌صدر در کشتار شهدای دانشجو در هویزه پرداخته است، بخش اول این یادداشت‌ها پیش از این منتشر شده است و اینک در ادامه بخش دوم آن را می‌خوانید.

زمان، منتظر بنی صدر نماند

زمان منتظر بنی صدر نماند و اواخر شهریور ۵۹ خیلی زود فرا رسید. اینک مرز‌های باز ایران اسلامی از هر نظر برای ورود دشمن آماده بود.

نبرد آغاز شد، اما بنی صدر باز هم قدمی برنمی داشت و می‌گفت: «اعزام نیرو‌های ارتشی باعث انهدام آن‌ها می‌شود. ما باید به دشمن اجازه دهیم وارد شود و سپس به سبک اشکانیان بجنگیم. یعنی زمین بدهیم دشمن را به داخل بکشانیم و زمان بدست بیاوریم و بعد از آن به دشمن هجوم ببریم.»
بنی صدر با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و فکری خود سعی داشت بر تمام امور کشور مسلط شود. برای همین هم به جای اینکه از فرصت جانشینی فرماندهی کل قوا برای پیشبرد منافع ملی و امور جنگ بهره جوید، از آن برای تشدید اختلاف بین ارتش و سپاه و تحکیم موقعیت خود علیه نیرو‌های خط امام استفاده می‌کرد و همین مسأله باعث ناتوانی کشور در دفع تجاوز عراق در ماه‌های اول جنگ شد.

ارتش جمهوری اسلامی؛ نه ارتش بنی صدر!

دکتر قاسم نیسی از مدافعان هویزه در زمان تهاجم دشمن بعثی تعریف می‌کند: «شهید حامد جرفی (بخشدار هویزه) هر آنچه در توان داشت در توجیه مسوولان استانداری و لشکر ۹۲ به کار برد. حامد دائم تأکید می‌کرد در صورت اعزام ارتش و مسلح کردن عشایر و مردم، توان محافظت از مرز و ایستادگی در مقابل دشمن را داریم. اما پاسخ لشکر این بود که بنی صدر اجازه نمی‌دهد عشایر عرب را مسلح کنیم. اصرار کردیم که شما ارتش جمهوری اسلامی هستید؛ نه ارتش بنی صدر که از اوضاع بی خبر است؛ اما فایده‌ای نداشت. می‌گفتند: بنی صدر، رئیس جمهور و فرمانده کل قواست. ایشان مشاوران و کارشناسانی دارد که تصمیم می‌گیرند و ما چاره‌ای جز اطاعت از دستورات نداریم.»

بی اعتماد به مردم و عشایر

بنی صدر با سیاستی غیرمدبرانه، مردمی که خط مقدم حمله بودند را دلسرد کرده و آشکارا با مقاومت مردمی مخالف بود و می‌گفت: «اعتمادی به عرب‌ها ندارم. آن‌ها در کنار عراق قرار خواهند گرفت.»
این در حالی بود که بزرگانی، چون رهبر معظم انقلاب، دکتر چمران و بسیاری از فرماندهان ارتش و سپاه اوقات زیادی را با عشایر در خطوط نبرد می‌گذراندند و همان زمان آیت الله خامنه‌ای فرموده بودند: «وقتی بین عشایر می‌روم نیازی به پاسدار و محافظ ندارم. پاسداران ما همین مردم عشایر هستند.»

شهید علم الهدی هم که در آبان ۵۹ فرمانده سپاه هویزه شد، ابتدا به سراغ عشایر رفت و در مقابل اظهارات بنی صدر از مردم دلجویی کرد و گفت: «بنی صدر از موقعیت خود سوءاستفاده کرده و علیه عشایر عرب، سخنان ناشایستی به زبان آورده است. او سرانجام از صحنه نبرد می‌رود، اما ما باید با قدرت جلوی دشمن بایستیم و از سرزمین مان بیرونش کنیم.»

شانس کم نیرو‌های ارتش با فرماندهی بنی صدر

عرب‌ها که جای خود! بنی صدر به غیر ارتشی‌ها هم نگاه خوبی نداشت و می‌گفت: «عده‌ای راه افتاده اند که بله، اسلحه سنگین را به خود مردم بدهید؛ به غیر ارتش بدهید؛ مردم می‌جنگند و پیروز می‌شوند. مثل مادری فکر می‌کنند که بچه اش را در آهنگری برده بود و می‌گفت به محضی که آهن را در کوره گذاشتند و نرم شد، دراز کنی میخ می‌شود؛ پهن کنی بیل می‌شود! بگذارید اهل خبره کارشان را بکنند و جنگ را به نتیجه برسانند.»
رهبر معظم انقلاب درباره آن روز‌ها می‌فرمایند: «نیرو‌های مردمی به کار گرفته نمی‌شدند. از سپاه و بسیج در عملیات‌ها خبری نبود. سپاه امکانات نداشت و گذشته از این مسوولان نظامی حتی حاضر نبودند سپاه را به حیطه کار نظامی راه بدهند. یکی از درگیری‌های ما با بنی صدر همین مسأله بود. نیرو‌های محدود ارتش با فرماندهی مثل بنی صدر شانس موفقیت بسیار کمی داشتند.»

خوش خیالی روی نقشه

شهید صیاد شیرازی نیز مشاهداتش از دور و بری‌های به اصطلاح کارشناس بنی صدر را این گونه روایت می‌کند: «اطراف بنی صدر را مشاورینی گرفته بودند که به جز تخصص و یک مقدار آگاهی تئوری از علم نظامی چیزی سرشان نمی‌شد. در اول قضیه که نیرو‌های ما در جبهه حضور یافتند، بنی‌صدر را امیدوار کرده بودند که به زودی حساب دشمن را می‌رسیم. با همان روحیة ناسیونالیستی، وطن‌پرستی و میهن‌پرستی که از سابق مانده بود، نوید داده بودند. حتی در اتاق‌های جنگ، خیلی راحت طرح نابودی دشمن را نشان می‌دادند. فلش‌ها نشان‌دهنده این بود که دشمن دور می‌خورد و منهدم می‌شود. بنی‌صدر هم گمان می‌کرد آن فلش‌ها که روی نقشه کشیده شده، در روی زمین هم راحت انجام می‌شود.»

زمان می‌گذشت و زمین‌های کشور یکی پس از دیگری تقدیم دشمن می‌شد

رهبر معظم انقلاب در این باره تصریح می‌فرمایند: «اگر ما می‌توانستیم دو تیپ در مواضع لازم تجهیز و نگهداری کنیم، قطعا عراقی‌ها نمی‌توانستند مرز را بشکافند یا اگر می‌شکافتند نمی‌توانستند این قدر جلو بیایند. ما در خرمشهر اگر دو گردان زرهی داشتیم، خرمشهر شکست نمی‌خورد. من در نامه‌ای همان روز‌های در شُرُف سقوط خرمشهر به بنی صدر نوشتم، در آن نامه تصریح کردم اگر شما یک گردان زرهی یا یک گردان پیاده مکانیزه بدهید از سقوط خرمشهر جلوگیری می‌کند، اما شما در این کار سستی و سهل انگاری می‌کنید.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خوش خیالی‌های بنی صدر چگونه به جبهه‌‎ها ضربه زد؟ بیشتر بخوانید »

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، حملات زمینی ارتش عراق به پاسگاه‌ها و مناطق مرزی کرمانشاه که از زمستان ۱۳۵۸ شروع شده بود، از اوایل سال ۱۳۵۹ توسعه یافت و تجاوز‌های هوایی و حمله به مناطق مسکونی را نیز در بر گرفت. ارتش عراق در حمله به مناطق مسکونی با سلاح‌های سنگین و دوربرد خود، شبکه آب و برق قصرشیرین را هدف قرار داد. در پی این اقدام، با توجه به هوای گرم منطقه، علاوه بر ناامنی، مشکلات جدیدی ایجاد شد. برخی مردم برای تأمین آب شرب مجبور بودند از آب رودخانه الوند که غیربهداشتی بود، استفاده کنند. نانوایی‌های شهر نیز به دلیل قطعی برق تعطیل شده بودند. با این‌ حال، برخی مردم با خرید آرد و پخت نان در خانه مایحتاج خود را تأمین می‌کردند.

با تداوم تجاوز‌های هوایی و زمینی ارتش عراق و گلوله‌باران مناطق مسکونی، فرماندهان دستور دادند به‌منظور تقویت منطقه و نوار مرزی، یگانی از لشکر ۸۱ زرهی در آنجا مستقر شود. همچنین استعدادی از توپخانه خودی در منطقه از جمله روستای نصرآباد در نزدیکی شهر قصرشیرین استقرار یافت و به مقابله با حملات توپخانه‌ای عراق پرداخت. در واکنش به این اقدام نیرو‌های خودی، توپخانه عراقی نیز گلوله‌های بیشتری شلیک می‌کرد که تعدادی از آن‌ها به مناطق مسکونی اصابت کرد.

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد

در شهریور ۱۳۵۹ حجم حملات دو طرف به‌ویژه ارتش عراق به‌ طور بی‌سابقه‌ای افزایش یافت و با اشغال منطقه خان‌لیلی حملات دشمن شدیدتر هم شد. حجم حملات ارتش عراق در تابستان ۱۳۵۹ به‌ خصوص در شهریور نسبت به چند ماه گذشته شدت بیشتری داشت که در پی آن، عده‌ای از مردم، شهر قصرشیرین را ترک کردند. بازار و کاسبی نیز رونق گذشته را نداشت. برخی مغازه‌داران هم رغبتی برای تهیه اجناس نداشتند.

از نیمه اول سال ۱۳۵۹ به‌ ویژه تابستان و شهریور، قصرشیرین به شهری جنگ‌زده تبدیل شد که نیمی از آن نیز خالی شده بود. همچنین با کمبود جدی سوخت و بنزین و در بسیاری از روز‌ها با قطع آب و برق روبه‌رو شد. بااین‌حال، برخی از کسبه و متدینان و انقلابیون مصمم بودند در هر شرایطی در شهر بمانند و زندگی را در شهر رونق ببخشند.

اما از طرف دیگر، رسیدگی به مجروحان به‌ویژه غیرنظامیان به دلیل کمبود امکانات و خدمات پزشکی به‌سختی انجام می‌گرفت و گاهی به شهادت عده‌ای از آنان می‌انجامید. علاوه بر این، تنها یک بیمارستان در شهر وجود داشت که هنگام قطع برق امکان خدمات‌رسانی به بیماران و مجروحان به‌کلی از بین می‌رفت و گاهی به همین دلیل، خون‌های اهدایی مردم نیز فاسد می‌شد.

این مطالب تنها بخشی از هزاران سخن نگفته از دوران جنگ قبل از جنگ است که در کتاب «دست‌های خالی، پا‌های خونین» اسدالله احمدی به قلم خود در خصوص تاخت‌ و تاز‌های ضد انقلاب و ارتش عراق در قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان‌غرب در بازه زمانی ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ نگاشته است.

ناامنی به روایت مردم

مردم منطقه نوار مرزی کرمانشاه پس از پیروزی انقلاب و از اولین روز‌های استقرار نظام جمهوری اسلامی درگیر جنگی نابرابر شدند و به‌ اجبار با دست‌ خالی در برابر مهاجمین مقاومت کردند. ایجاد کمین، غارت اموال و احشام، گروگان‌گیری، حمله به منازل افراد، قتل و دیگر اقدامات غیرانسانی نیز به امری عادی تبدیل شده بود و مسافرانی که قصد عزیمت به مرکز استان و سایر مناطق را داشتند باید خود را برای روبه‌رو شدن با این قبیل حوادث آماده می‌کردند.

در مجموع، امنیت در منطقه از بین رفته بود و اقدامات افراد ضد انقلاب هر روز گسترده‌تر، سازمان‌یافته‌تر و خشن‌تر می‌شد. در چنین شرایطی، مردم ساکن مناطق امن استان و سایر نقاط کشور نه‌ تنها رغبتی برای سفر به این منطقه و بازدید اقوام خود نداشتند، بلکه برخی از آنان به خویشاوندان خود در شهر‌های ناامن به‌ویژه قصرشیرین توصیه می‌کردند، آنجا را ترک کنند. با این‌حال، بسیاری از مردم مؤمن و متعهد به انقلاب و نظام اسلامی قصد داشتند در شهر بمانند و در برابر گروه‌های ضد انقلاب مقاومت کنند.

از اواخر سال ۱۳۵۸ با ورود مستقیم ارتش عراق به صحنه و گسترش ناامنی‌ها، شرایط به گونه دیگری رقم خورد. در این دوره گروه‌های ضد انقلاب در اغلب حملات خود از حمایت‌های ارتش عراق و آتش سلاح‌های سنگین آنان بهره‌مند بودند اما اغلب مدافعان انقلاب اعم از نیرو‌های متعهد ارتش، ژاندارمری و سپاه پاسداران در مقابله با حملات نیرو‌های ضد انقلاب پیروز میدان بودند. از این‌ رو، ارتش عراق در اقدام دیگری حمله به مناطق مسکونی شهر قصرشیرین و برخی روستا‌های اطراف را در دستور کار خود قرار داد. در پی این اقدام مردم حتی در خانه خود نیز احساس امنیت نمی‌کردند.

ناامنی به روایت اسناد

در طول سال ۱۳۵۸ به‌ ویژه نیمه دوم آن، اقدامات ارتش عراق در چند حوزه گسترش یافت. از سویی با استفاده از ظرفیت افراد ضد انقلاب داخلی بر ناامنی‌های منطقه نوار مرزی کرمانشاه دامن زد تا میزان آمادگی نیرو‌های مسلح خودی را محک بزند. از سوی دیگر نیز با تجاوز هوایی و بمباران و گلوله‌باران مناطق مرزی، ضمن شناسایی مواضع خودی به مراکز مهم خسارت وارد کرد.

در سه ماه اول سال ۱۳۵۹ تجاوز‌های مرزی نیرو‌های عراقی به‌صورت زمینی و عبور آنان از مرز کمتر بود، ولی پس‌ از آن، حملات زمینی و هوایی گسترش و شدت یافت. مهم‌ترین حوادث و اقدامات و حملات گروه‌های ضد انقلاب و نیرو‌های ارتش عراق و تلاش‌های واحد‌های خودی در منطقه نوار مرزی کرمانشاه در نیمه اول سال ۱۳۵۹ چنین بود:

مرداد ۱۳۵۹

تحرکات و تجاوز‌های ارتش عراق که از نیمه نخست سال ۱۳۵۹ با هدف زمینه سازی برای به راه انداختن جنگی گسترده و کسب آمادگی‌های لازم انجام می‌گرفت، به تدریج در حال افزایش و گسترش بود و در طول تیر و به ویژه مرداد ۱۳۵۹ به صورت گلوله باران و گاهی بمباران مناطق و شهر‌های مرزی بروز یافت.

این اقدامات در حاشیه مرزی استان از پاسگاه باباهادی در شمال شرقی قصرشیرین تا ارتفاعات گیسکه در جنوب‌ غربی سومار شدت بیشتری داشت و اهداف عراق از چنین اقداماتی، علاوه بر خسارت به پاسگاه‌ها و نیرو‌های نظامی، ایجاد رعب و وحشت در مردم مرزنشین نیز بود.

بدین ترتیب ارتش عراق هنگام تهاجم گسترده آسوده‌تر به اهداف بعدی‌اش می‌رسید. در اولین روز مرداد، ارتش عراق با سلاح‌های سنگین پاسگاه‌های خان‌لیلی ، خسروی، یکه‌شان، دربندجوق، پرویزخان و قلعه سفید در اطراف شهر قصرشیرین و پاسگاه‌های باویسی، تیله کوه، اِزگله و گردنو را در منطقه دشت ذهاب زیر آتش سلاح‌های سنگین خود قرار داد.

در این حمله، یکی از نیرو‌های خودی در پاسگاه خان‌لیلی به شهادت رسید و یک نفر نیز مجروح شد. همچنین در این روز ارتش عراق مناطق مسکونی نفت‌شهر را گلوله‌باران کرد. براثر این حمله که از ساعت ۲۱ شروع شد و تا ساعت ۲۴ ادامه داشت، دو غیرنظامی مجروح شدند. لازم است ذکر شود هم زمان با این تهاجم‌ها که از ساعت ۱۰ صبح و از حمله به پاسگاه خان‌لیلی شروع شد و تا ساعت ۲۴ ادامه یافت، ارتش عراق با استقرار تانک و نفربر در مقابل پاسگاه‌های منطقه خان‌لیلی نیرو‌های خود را تقویت کرد. [۱]

یک روز بعد نیز پاسگاه و منطقه خسروی هدف اصابت چهار گلوله خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری ارتش عراق قرار گرفت. همچنین ساعت ۲۰:۴۵ همین روز پاسگاه‌های دربندجوق و پرویزخان هدف آتش گلوله‌های توپخانه و خمپاره‌انداز‌های عراقی واقع شدند. [۲] ساعت ۱۹ مورخ سوم مرداد هم شهر قصرشیرین، مرکز گروهان خان‌لیلی و پاسگاه‌های قلعه سفید و هدایت زیر آتش توپخانه ارتش عراق قرار گرفتند که یک نفر از نیرو‌های خودی مجروح شد. [۳]

همچنین در همین روز هنگ ژاندارمری قصرشیرین در نامه‌ای به رکن سوم ژاندارمری جمهوری اسلامی در کرمانشاه، حملات مجدد توپخانه ارتش عراق به پاسگاه‌های مرزی و مناطق مسکونی قصرشیرین را متذکر شد و گزارش کرد: «در نتیجه شلیک چندین گلوله توپ که به منازل سازمانی درجه‌داران اصابت کرده، فرزند استوار یکم ترابری حمزه رابانی شوکه شده است و از میزان تلفات و خسارات (ساکنان منازل سازمانی) نیز تاکنون اطلاعی در دست نیست.»[۴]

همچنین در ادامه این گزارش هنگ ژاندارمری با اشاره به حملات ارتش عراق به پاسگاه‌های قلعه سفید، هدایت و هنگ ژاندارمری، از فعال نبودن واحد ارتشی مستقر در پاسگاه کلانتر گله کرده بود. در سوم و چهارم مرداد نیز درگیری‌های شدیدی بین نیرو‌های خودی و واحد‌های ارتش عراق در منطقه نفت‌شهر ایران و نفت خانه عراق روی داد که به انهدام تأسیسات نفتی منطقه انجامید. همچنین ساعت ۱۶ مورخ پنجم مرداد، دو هواپیمای میگ عراقی به مدت نیم ساعت پاسگاه‌های گردنو، باویسی، تنگ هوان، بیشگان، تیله کوه، تپه رش و شیخ صله را زیر رگبار مسلسل‌های خود قرار دادند. [۵]

گزارش‌های واصله از منطقه از تقویت پاسگاه‌ها و تحکیم مواضع عراقی‌ها و تهاجم زمینی هم‌زمان آنان به پاسگاه‌های ایران حکایت می‌کرد. ششم مرداد پاسگاه‌های مجید سالار و نی‌کنده عراق با واحد‌های زرهی و پیاده تقویت شدند. همچنین در این روز، پاسگاه زینل کش زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفت. [۶]

هفتم مرداد نیز با تجاوز دو تانک ارتش عراق به منطقه پرویزخان آغاز شد. برابر گزارش روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی غرب کشور، دو تانک ارتش عراق ساعت یک بامداد به منطقه پرویزخان حمله کردند که با مقابله نیرو‌های ارتش جمهوری اسلامی ایران و پاسداران انقلاب اسلامی مستقر در این منطقه، مجبور به عقب‌نشینی شدند. در این درگیری، یکی از پاسداران انقلاب اسلامی مجروح شد. بر اساس گزارش سپاه پاسداران قصرشیرین، در این روز نیرو‌های ارتش عراق به نفت‌شهر نیز حمله کردند. در این حمله، علاوه بر انفجار سه منبع نفت، به لوله نفت چاه شماره ۹ سومار به نفت‌شهر ، مغازه شخصی به نام فتح‌الله منصوری و تأسیسات اداری نفت‌شهر خساراتی وارد آمد. [۷]

ساعت ۲۱ نیز پاسگاه‌های تپه رش، تنگ هوان و تنگ ترشابه هدف تهاجم افراد ضد انقلاب که در حمایت آتش نیرو‌های عراقی بودند، قرار گرفت. همچنین از ساعت ۱۰ به مدت چهار ساعت و نیم پاسگاه‌های برج احمدی، یکه‌شان، دربندجوق، تنگاب نو، زینل کش و امینه هدف سلاح‌های سبک نیرو‌های عراقی قرار گرفتند. هنگ ژاندارمری قصرشیرین و سنگ معدن نصرآباد هم هدف سلاح‌های سنگین ارتش عراق قرار گرفتند. این در حالی بود که در همین روز، پاسگاه‌های عراق در منطقه مقابل پاسگاه‌های باویسی و ولدکشته تقویت شدند. [۸]

همچنین در همین روز، فرمانده ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران در نامه‌ای به فرماندهی لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، گزارش هنگ ژاندارمری قصرشیرین مبنی بر حملات توپخانه دوربرد ارتش عراق به قرارگاه هنگ و منطقه گروهان خان‌لیلی و تقاضای او برای پشتیبانی زمینی و هوایی را منعکس کرد. [۹]

ساعت شش صبح هشتم مرداد هم نیرو‌های عراقی به پاسگاه باویسی حمله کردند که یکی از نیرو‌های خودی به شهادت رسید. [۱۰]

ساعت ۱۰ نیز حدود ۱۵۰ نفر نیروی پیاده عراق در سنگر شماره یک در پاسگاه قلعه یهودی عراق مقابل زینل‌کش، در حال تردد مشاهده شدند. ساعت ۱۲ هم نیرو‌های عراقی در حال تخلیه اقلام پشتیبانی در این منطقه (پاسگاه قلعه یهودی) مشاهده شدند. [۱۱]

همچنین ساعت ۱۳:۳۰ همین روز، پاسگاه خان‌لیلی از سوی پاسگاه قلعه یهودی عراق زیر آتش شدید قرار گرفت.[۱۲]

پاسگاه پرویزخان و مواضع نیرو‌های خودی در منطقه کلانتر نیز زیر آتش تانک و توپخانه عراق قرار گرفتند. [۱۳]

همچنین در این روز، هواپیما‌های میگ نیروی هوایی عراق در سه نوبت بر فراز نفت‌شهر پرواز و از منطقه عکس‌برداری کردند. [۱۴]

در ۹ مرداد نیز در منطقه خانقین عراق، چهار قبضه توپ ۱۵۵ م. م، چهار دستگاه تانک، شش خودرو زیل و یک جیپ فرماندهی مستقر شدند. همچنین ساعت ۱۸ همین روز، پاسگاه‌های تنگاب نو و زینل کش زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفتند که یک نفر از نیرو‌های خودی مجروح شد. [۱۵]

علاوه بر این، نیرو‌های عراقی در نزدیکی مرز ایران در پشت پاسگاه تنگاب کهنه با دستگاه‌های مهندسی اقدام به احداث مواضع برای تانک‌های خود کردند. [۱۶]

۱۱ مرداد نیز بین نیرو‌های خودی و نیرو‌های ارتش عراق در مناطق جنوبی و شمالی قصر شیرین یعنی در پاسگاه‌های زینل‌کش، سه تپان، ولدکشته، دربندجوق و برارعزیز درگیری شدیدی رخ داد و توپخانه و خمپاره‌انداز‌های عراق، هنگ ژاندارمری قصرشیرین و پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز در شمال قصرشیرین را به‌شدت گلوله‌باران کردند. با اصابت گلوله‌های توپ به هنگ ژاندارمری که کنار قصرشیرین قرار داشت، شش نفر از نیرو‌های ژاندارمری مجروح شدند. [۱۷]

در درگیری بین پاسداران اعزامی از گچساران و تهران و ارتش عراق در پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز نیز ۱۹ نفر از پاسداران مجروح و دو نفر به اسامی لطیف اکبرنژاد و بهروز قهرمانی شهید شدند. [۱۸]

همچنین واحد‌های زرهی عراق در منطقه خان‌لیلی چند مرتبه اقدام به پیشروی کردند که با مقابله نیرو‌های خودی و درحالی‌که یک نفر از آنان مجروح شده بود، به مواضع قبلی برگشتند. [۱۹]

در این روز، به ساختمان مخابرات و برق و هنگ ژاندارمری قصرشیرین نیز خساراتی وارد شد. [۲۰]

همچنین اخباری برای فرماندهان و مسئولان نظامی به‌خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قصرشیرین ارسال شد که از حضور گروه‌های ضد انقلاب در منطقه دالاهو و حمله آنان به برخی مراکز نظامی حکایت داشت. [۲۱]

در ۱۲ مرداد نیز گروه تحقیقات سپاه پاسداران قصرشیرین موفق شد گروهبان فراری ارتش به نام علیرضا خیرخواه و ۸ نفر دیگر را که گفته می‌شد با عراق ارتباط داشتند، دستگیر کند. [۲۲]

همچنین برابر گزارش فرمانده گروه ضربت سپاه پاسداران افراد این گروه در روز‌های ۱۲ و ۱۳ مرداد در روستا‌های کرند و دالاهو ۷۰ قبضه انواع اسلحه برنو، ژ ۳، کلت، ام ۱، پراّن و یوزی کشف کردند. [۲۳]

علاوه بر این، در ۱۲ مرداد به دنبال تحرکات و تجاوز‌های مرزی نیرو‌های عراقی و حملات شدید آنان به نیرو‌های خودی، تیمسار سرتیپ قاسمعلی ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی و سرپرست ژاندارمری کل جمهوری اسلامی ایران به غرب کشور سفر کرد تا از نزدیک شرایط را بررسی و به اوضاع مرزی رسیدگی کند. او ابتدا با شرکت در مراسم صبحگاهی در پادگان اسلام‌آباد، سرهنگ دوم زرهی روان فر را به‌عنوان فرمانده جدید لشکر ۸۱ زرهی معرفی کرد. سپس به همراه فرمانده عملیات سپاه پاسداران غرب کشور و مسئول اطلاعات عملیات ستاد غرب از مناطق مرزی کرمانشاه و واحد‌های مستقر بازدید کردند. [۲۴]

ساعت ۱۰:۳۰ صبح ۱۳ مرداد هم ارتش عراق بار دیگر پاسگاه‌های زینل‌کش، تنگ هوان و ترشابه و پاسگاه گروهان خان‌لیلی را با سلاح‌های سنگین هدف حمله قرار داد. شهرک امام خمینی، آبادی‌های خراط‌ها و سیدتراب و اطراف قصرشیرین نیز ساعت ۱۱ زیر آتش توپخانه عراق قرار گرفتند. [۲۵]

همچنین در این روز، گروه‌های ضد انقلاب از سه طرف به تلمبه‌خانه نفتی پاتاق واقع در منطقه گردنه پاطاق و دالاهو و همچنین پاسگاه ژاندارمری پاتاق حمله کردند، اما با حضور به‌موقع گروه ضربت، این افراد از مهلکه گریختند. در این حمله، یکی از کارگران تلمبه‌خانه زخمی شد، اما به تأسیسات آن آسیبی نرسید. علاوه بر این، در ادامه حملات ارتش عراق به مناطق مسکونی، به ۲۱ واحد مسکونی در روستای باباهادی خسارت وارد و یکی از اهالی روستا هم از ناحیه پا مجروح شد. [۲۶]

همچنین در این روز، نیرو‌های خودی و عراق در نفت‌شهر با یکدیگر درگیر شدند. در این درگیری براثر اصابت ترکش سلاح‌های سنگین یک نفر از برادران ارتش شهید شد و دو نفر دیگر نیز مجروح شدند. [۲۷]

ساعت دو بعدازظهر ۱۴ مرداد نیز یک نفربر ارتش جمهوری اسلامی در جاده باویسی روی مین رفت و براثر انفجار آن منهدم شد. سرنشینان آن‌هم مجروح شدند. همچنین یک خودروی اورال خودی هنگام انتقال مجروحان به بیمارستان قصرشیرین روی مین رفت و منهدم شد. در این حادثه، هشت نفر از سرنشینان خودرو به‌شدت مجروح شدند که دو نفر از آنان به دلیل شدت جراحات با بالگرد به بیمارستان کرمانشاه و شش نفر دیگر هم به بیمارستان قصرشیرین منتقل شدند. ۲۲۷ علاوه بر این، ساعت ۲۰ همین روز، پاسگاه تیله کوه هدف آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفت. این اقدام ارتش عراق با آتش نیرو‌های خودی پاسخ داده شد. [۲۸]

همچنین نیرو‌های پاسگاه‌های تنگ ترشابه و خسروی با نیرو‌های عراقی درگیر شدند. [۲۹]

در این روز پاسگاه پرویزخان نیز هدف خمپاره‌های ارتش عراق قرار گرفت که سه نفر از برادران سپاه پاسداران مجروح شدند. [۳۰]

۱۵ مرداد حملات نیرو‌های عراقی شدیدتر بود. در این روز، براثر اجرای آتش روی قصرشیرین و پاسگاه‌های تنگ هوان، برارعزیز و دارخور، ۱۰ تن از نیرو‌های خودی شهید و پنج تن نیز مجروح شدند. در این میان سه شهید و یک مجروح غیرنظامی بودند. [۳۱]

همچنین در ادامه حملات به قصرشیرین یک زن و دو کودک مجروح شدند که یکی از کودکان به دلیل قطع برق بیمارستان شهید شد. [۳۲]

گلوله‌باران گاه‌وبیگاه قصرشیرین تا روز ۱۶ مرداد ادامه یافت. ساعت ۱۰ این روز، نیرو‌های عراقی علاوه بر بمباران شهر، ساختمان پاسگاه خان‌لیلی (گروهان خان لیلی) را نیز زیر آتش گرفتند که به تخریب دکل بی‌سیم و ساختمان پاسگاه انجامید. علاوه بر این نیرو‌های عراقی با حمایت آتش سلاح‌های خود چند سنگر بتونی در پاسگاه قلعه یهودی احداث کردند. همچنین در همین روز، سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد اعلام کرد ۱۴ مین ضدتانک روسی را به کمک برادران سپاه در روستای قلقله کشف و خنثی کرده‌اند. [۳۳]

در ۱۷ مرداد نیز بنا بر گزارش نیرو‌های اطلاعاتی خودی یک تیپ زرهی عراق شامل صد تانک، نفربر و توپخانه به مناطق «میدان» و «چارکلاو» منتقل شدند. [۳۴]

همچنین در مناطق سومار و نفت‌شهر ، دو جاسوس عراقی دستگیر و تحویل دادگاه انقلاب شدند. [۳۵]

در این روز شهر قصرشیرین و مناطق اطراف آن ازجمله پاسگاه قلعه سفید همچنان زیر آتش توپخانه ارتش عراق قرار داشت. [۳۶]

علاوه بر این، ساعت یک بامداد ۱۸ مرداد، حدود ۳۰ فرد مسلح به روستای مرزی هدایت حمله کردند، ۲۰ نفر از اعضای چهار خانوار را ربودند و به عراق انتقال دادند. [۳۷]

در پی حملات هوایی و زمینی ارتش عراق به مناطق مسکونی قصرشیرین، ابراهیم مالکیان مسئول عملیات سپاه قصرشیرین در ۱۹ مرداد در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان ضمن توضیح درباره حوادث مرزی و اقدامات ارتش عراق گفت: «ارتش عراق برای گسترش جنگ در سراسر نوار مرزی قصرشیرین از باویسی تا سومار، ۳۰۰ دستگاه تانک و تعداد زیادی آتشبار توپخانه مستقر کرده است.» [۳۸]

از ساعت ۹ تا ۱۰ نیز پاسگاه برج احمدی زیر آتش توپخانه عراق قرار گرفت. [۳۹]

همچنین از ساعت ۱۰:۳۰ این روز، نیرو‌های ارتش عراق با نیرو‌های خودی درگیر شدند. در این درگیری یک پاسدار و دو کارگر مجروح شدند. [۴۰]

علاوه بر این، دو نفر از هشت نفری که در ۱۲ مرداد به اتهام جاسوسی برای عراق دستگیر شده بودند، به‌ حکم دادگاه انقلاب سرپل ذهاب اعدام شدند. [۴۱]

همچنین ساعت ۱۰ صبح ۲۰ مرداد مناطق مسکونی قصرشیرین و منطقه خان‌لیلی بار دیگر زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفتند. ساعت ۱۴:۳۰ نیز یک خودرو گاز ارتش جمهوری اسلامی ایران با شش سرنشین در مسیر خان‌لیلی به قصرشیرین هدف اصابت گلوله خمپاره عراق قرار گرفت و منهدم شد. در این حادثه یکی از سرنشینان خودرو مجروح و به بیمارستان منتقل شد. ساعت ۲۰ نیز یک نفربر ارتش با ۹ سرنشین در منطقه دشت ذهاب با مین برخورد کرد که براثر انفجار آن یکی از سرنشینان نفربر مجروح شد. [۴۲]

در ۲۴ مرداد هم عده‌ای ناشناس سه تن از اهالی شهر سرپل ذهاب را پشت کوه دالاهو در ۳۰ کیلومتری این شهر به گروگان بردند. همچنین در این روز، پاسگاه‌های تنگ هوان، قلعه سفید، دارخور و تپه رش هدف حملات سنگین نیرو‌های ضد انقلاب قرار گرفتند. حمله به پاسگاه قلعه سفید ساعت ۱۱ و پنج دقیقه صورت گرفت ولی حمله به پاسگاه‌های تنگ هوان، تپه رش و دارخور که نیرو‌های سپاه پاسداران در آن‌ها مستقر بودند و واحد‌های ارتش از آنان حمایت می‌کردند از ساعت ۲۳ تا پنج صبح ۲۵ مرداد طول کشید. گفتنی است این حمله از حمله به پاسگاه قلعه سفید سنگین‌تر بود و با ۴۰۰ نیروی مسلح انجام گرفت. [۴۳]

همچنین در این روز بنی‌صدر رئیس‌جمهور و محمدعلی رجایی که در ۲۲ مرداد با ۱۵۳ رأی موافق به نخست‌وزیری انتخاب شده بود [۴۴] به استان کرمانشاه رفتند تا در جلسه‌ای با حضور مسئولان و فرماندهان سپاه و ارتش به بررسی منطقه و حوادث آن بپردازند.

این جلسه ساعت ۱۶ تشکیل و گزارش‌هایی درزمینه تحرکات ارتش عراق و گروه‌های ضد انقلاب ارائه شد. سپس بنی‌صدر در مصاحبه با رسانه‌ها اعلام کرد: «به نیرو‌های مسلح دستور داده شد به دشمن امان ندهند.» [۴۵] بنی‌صدر پس از مصاحبه به همراه تعدادی از مسئولان و فرماندهان نظامی با بالگرد عازم قصرشیرین و مناطق اطراف آن شد و پس از بازدید از منطقه و سخنرانی برای مردم قصرشیرین به کرمانشاه بازگشت، اما در بین راه بالگرد حامل او و همراهانش در منطقه گهواره دچار سانحه شد و سقوط کرد. در این حادثه جز یکی از مسئولان سپاه قصرشیرین که مجروح شد، به هیچ‌کس آسیبی نرسید.

برادر نصر فرمانده سپاه نفت‌شهر نیز در ۲۶ مرداد درباره سفر رئیس‌جمهور چنین اظهار داشت: «روز گذشته به‌ اتفاق رئیس‌جمهور و سرهنگ صیاد شیرازی رئیس ستاد عملیاتی و فرمانده سپاه پاسداران قصرشیرین و تیمسار ظهیرنژاد برای بازدید راهی پاسگاه‌های قصرشیرین و همچنین روستا‌های اطراف مرز شدیم. از پاسگاه قلعه سفید که در اختیار ارتش بود و پاسگاه برارعزیز نیز که در اختیار سپاه بود و کاملاً تخریب شده بود، بازدید شد. مردم روستای برارعزیز که از ورود رئیس‌جمهور به مناطق مرزی آگاه بودند، دور او جمع شدند. »[۴۶]

او سپس درباره اقدامات ضربتی برای مقابله با عوامل بعثی عراق گفت: «گروهی از همراهان پیشنهاد کردند که ما مرز‌های خود را به فاصله پنج کیلومتر خالی از سکنه کنیم تا ارتش با خیال راحت مواضع دشمن را کوبیده، به مقابله برخیزد که من به‌شدت با این عمل مخالفت کردم، زیرا تنها پشتیبان چریک‌های محلی ما همین مردم روستا‌ها و شهر‌های مرزی بودند و در ثانی مردم نمی‌توانستند شهر و دیار خود را ترک کنند.» [۴۷]

بر اساس گزارش سپاه پاسداران قصرشیرین ۲۸ مرداد نیز بین گروه رزمی تیپ یک اسلام‌آباد مستقر در ارتفاعات شمالی قلخانی و مهاجمین مسلح در منطقه بیونیج درگیری رخ داد. در این درگیری یک نفر از مهاجمین دستگیر شد و ۶ نفر نیز کشته شدند. علاوه بر این، یک کلاشینکف، چهار خشاب و یک دوربین به غنیمت نیرو‌های مسلح ایران درآمد. [۴۸] همچنین در ۲۹ مرداد ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد:

رئیس استخبارات شمال عراق و فرمانده اطلاعاتی خانقین به‌اتفاق رهبر حزب دمکرات ایران از پایگاه‌های عراق در مناطق چارکلاو، قوره تو، پرویزخان، چیارضا و بردعلی بازدید کردند. هدف آنان از این بازدید هماهنگی با گروه‌های ضد انقلاب به‌منظور تشدید حمله به مناطق ایران بود. [۴۹]

همچنین در همین روز ارتش عراق به پاسگاه قلعه سفید ایران حمله کرد. علاوه بر این، پاسگاه منظریه عراق در مقابل پاسگاه خسروی ایران با دو نفربر، نفرات پیاده و یک جیپ فرماندهی تقویت شد. ساعت ۲۰ همین روز نیز یک ستون خودروِ نظامی عراق در حال حرکت به منطقه چارکلاو و سرغزل مشاهده شد. همچنین حرکت ستون دیگری به‌طرف منطقه سیدخان گزارش شد. [۵۰]

در ۳۰ مرداد نیز نیرو‌های ضد انقلاب به مقر سپاه و پاسگاه ژاندارمری در کرند حمله کردند. همچنین ساعت ۲۳ همین روز، مقر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تنگ هوان، تپه‌های زید یحیایی و تنگ ترشابه زیر آتش سلاح‌های سنگین عراق قرار گرفت. علاوه بر این، نیرو‌های عراقی در منطقه پرویزخان اقدام به جابه‌جایی و تعویض نیرو کردند. [۵۱]

ناامنی در مناطق غرب کشور (مردادماه ۱۳۵۹)

منابع

[۱]سند شماره ۲۷۷۰۸۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله توپخانه‌ای عراق به مقر خان‌لیلی »، نامه هنگ قصرشیرین، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۳۳۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه خان‌لیلی »، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۴۲۵۵۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری‌هایی مرزی غرب»، تلفنگرام مرکز فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۴۲۵۳۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری مرزی قصرشیرین»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاه، ۱/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۱۱۴۹۳۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تقویت پاسگاه‌های مرزی توسط عراق»، تلفنگرام مرکز فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۵۹/۵/۱ و سند شماره ۴۲۵۲۹، مرکز اسناد و تحقیقات دافع مقدس: «گزارش اجرای آتش توپخانه دشمن روی نفت‌شهر»، تلفنگرام مرکز فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۵۹/۵/۱ و سند شماره ۳۴۲۸ و سند شماره ۰۵۶۳۳۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری شدید در نفت‌شهر»، تلفنگرام فرماندهی عملیات غرب، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۲]سند شماره ۵۴۳۴۴ و سند شماره ۲۷۷۰۹۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران نقاط مرزی توسط ارتش عراق»، نامه فرماندهی ۰۵، ۵/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۳]سند شماره ۲۷۷۱۰۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه‌ها و مناطق مرزی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۷۰۹۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه مرزی»، نامه ناحیه ۰۵، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۳۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه‌های مرزی»، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۳/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۴۲۸۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۴]سند شماره ۲۷۷۰۹۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران قصرشیرین و درخواست پشتیبانی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۱۳۵۹/۵/۳.

[۵]سند شماره ۵۶۳۸۲۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۶]سند شماره ۲۸۳۱۰۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش احتمال حمله به پاسگاه هدایت»، نامه هنگ قصرشیرین، ۶/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۷۱۱۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تقویت پاسگاه‌های مرزی توسط عراق»، نامه هنگ قصرشیرین، ۶/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۷]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۱۶.

[۸]سند شماره ۵۶۳۹۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش وضعیت نابهنجار نوار مرزی»، تلفنگرام سپاه پاسداران قصرشیرین، ۱۳۵۹/۵/۷ و سند شماره ۵۶۴۰۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله ارتش عراق با سلاح سنگین به هنگ ژاندارمری و معدن نصرآباد»، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۰۹۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران هنگ قصرشیرین»، نامه هنگ قصرشیرین، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۷۱۰۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران پاسگاه‌های مرزی منطقه سومار، نفت‌شهر و خان‌لیلی »، نامه فرمانده ناحیه ۰۵، ۱۳۵۹/۵/۷ و سند شماره ۲۸۳۰۸۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران پاسگاه تنگاب نو»، نامه فرماندهی ناحیه ژاندارمری کرمانشاه، ۹/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۱۰۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش گلوله‌باران پاسگاه برج احمدی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۸/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۲۹۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه‌های غرب کشور»، تلفنگرام مرکز ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۹]سند شماره ۲۸۳۰۹۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش هنگ قصرشیرین»، نامه سرهنگ ستاد شهریاری، ۷/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۰]سند شماره ۳۴۳۴۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری در پاسگاه باویسی»، نامه استانداری کرمانشاهان، ۲۲ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۱]سند شماره ۲۸۳۱۰۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش مشاهدات مرزی»، نامه فرماندهی ناحیه ژاندارمری کرمانشاه، ۹/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۲]سند شماره ۲۸۳۰۹۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تقویت نیرو و استحکامات عراق»، نامه هنگ قصرشیرین، ۸/ ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۴۰۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش استحکام مواضع ارتش عراق در ارتفاعات پاسگاه قلعه یهودی»، تلفنگرام مرکز فرماندهی ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، ۸/ ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۳]سند شماره ۵۰۴۷۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: رکن ۳ مرکز فرماندهی سماجا، ۱۳۵۹/۷/۲۰

[۱۴]سند شماره ۵۶۴۲۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تجاوز میگ‌های عراقی به حریم هوایی نفت‌شهر »، نامه مرکز اطلاعات سپاه غرب، ۱۰ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۱۵]سند شماره ۲۸۲۰۸۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۱۶]سند شماره ۵۶۴۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۱۷]سند شماره ۵۶۴۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری ضد انقلاب با پاسداران در غرب کشور»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاهان، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۳۸۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی عراق با سلاح‌های سنگین»، نامه ر- ۳-ژاجا، ۲۳ / ۶/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۴۴۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش آتش توپخانه دشمن بر روی پاسگاه‌های مرزی دارخور و قصرشیرین»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز با سلاح‌های سنگین توسط عراق»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۴۴۸۸ و سند شماره ۲۸۳۵۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۱۸]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۴۳.

[۱۹]سند شماره ۵۶۴۴۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری ضد انقلاب با پاسداران در غرب کشور»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاهان، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۳۸۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی عراق با سلاح‌های سنگین»، نامه ر- ۳-ژاجا، ۲۳ / ۶/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۵۶۴۴۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش آتش توپخانه دشمن بر روی پاسگاه‌های مرزی دارخور و قصرشیرین»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن پاسگاه‌های دربندجوق و برارعزیز با سلاح‌های سنگین توسط عراق»، تلفنگرام رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۲ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند‌های شماره ۲۸۴۴۸۸ و ۲۸۳۵۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۲۰]سند شماره ۲۸۳۲۹۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری هنگ قصرشیرین»، نامه سرگرد گلبادی- افسر جانشین، ۱۱ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۲۱]سند شماره ۱۴۸۹۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۲۲]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۶۴.

[۲۳]همان، ص ۸۱۷.

[۲۴]روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۴ / ۵/ ۱۳۵۹، ص ۵.

[۲۵]سند شماره ۳۴۳۲۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن گروهان خان‌لیلی »، نامه رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۴ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۴۰۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش اعلام خاتمه درگیری»، نامه سرهنگ ستاد کریمی، ۱۴ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۲۹۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری پاسگا‌های گروهان خان‌لیلی »، نامه هنگ قصرشیرین، ۱۳ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی به‌سوی شهرک امام خمینی و پاسخ نیرو‌های انتظامی مستقر در آنجا»، نامه شهربانی جمهوری اسلامی ایران، ۱۵ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۳۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش زیر آتش قرار گرفتن شهرک امام خمینی»، تلفنگرام شهربانی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۳۴۴۹۵، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۳۱ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۲۶]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۵۱.

[۲۷]همان، ص ۷۵۳.

[۲۸]روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۵ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۲۹]سند شماره ۵۶۴۶۰، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش حمله عراق به پاسگاه تیله کوه غرب کشور»، نامه واحد اطلاعات سپاه کرمانشاه، ۱۵ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۳۰]همان.

[۳۱]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۵۲.

[۳۲]سند شماره ۲۵۰۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس و روزنامه کیهان، ۱۸ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۳۳]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۶۸.

[۳۴]سند شماره ۲۵۰۲۳ و سند شماره ۵۰۵۷۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نامه سماجا، ۱۳۵۹/۶/۲۱ و محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۷۱.

[۳۵]سند شماره ۱۰۶۸۱۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۳۶]سند شماره ۵۰۵۶۸، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: نامه مرکز فرماندهی سپاه، ۲۱ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۳۷]سند شماره ۵۰۵۶۹، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: سماجا ۳ مرکز فرماندهی، ۱۳۵۹/۶/۲۱.

[۳۸]سند شماره ۳۱۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش نزاجا»، سماجا ۲، ۵/ ۶/ ۱۳۵۹.

[۳۹]سند شماره ۲۵۳۲۸۰ و سند شماره ۲۸۳۳۴۵ و سند شماره ۳۴۳۲۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش درگیری ژاندارمری کرمانشاهان»، نامه رکن ۳ مرکز فرماندهی ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، ۱۹ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۰]محمدقاسم فروغی جهرمی، پیشین، ص ۷۸۱.

[۴۱]همان، ص ۷۸۰.

[۴۲]سند شماره ۳۴۳۴۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش برخورد یک دستگاه نفربر به مین»، نامه شهربانی جمهوری اسلامی، ۱۳۵۹/۵/۲۱ و سند شماره ۳۴۳۴۲، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تیراندازی به‌سوی یک دستگاه گاز گروهان خان‌لیلی »، نامه شهربانی جمهوری اسلامی، ۲۱ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۸۳۲۸۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس.

[۴۳]روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۸ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۴]همان، ۲۳ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۵]همان، ۲۵ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۶]همان.

[۴۷]همان.

[۴۸]همان، ۳۰ / ۵/ ۱۳۵۹.

[۴۹]سند شماره ۵۰۷۱۴، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش تجهیز ضد انقلاب توسط عراق»، نامه اطلاعات سماجا ۲، ۲۹ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۵۰]سند شماره ۲۷۶۹۲۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش وضعیت پاسگاه قلعه سفید»، نامه هنگ قصرشیرین، ۲۹ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۶۷۳۳ و سند شماره ۳۴۳۸۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش نقل و انتقالات خودرو‌های نظامی عراق»، نامه سرپرست استانداری ایلام، ۱۶ / ۶/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۲۷۶۷۲۱، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش پاسگاه خسروآباد»، نامه هنگ قصرشیرین، ۱۶ / ۶/ ۱۳۵۹.

[۵۱]سند شماره ۲۷۶۹۴۶، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش مشاهدات مرزی»، نامه هنگ قصرشیرین، ۳۱ / ۵/ ۱۳۵۹ و سند شماره ۱۴۱۶۶۷، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «گزارش ورود ۴ تانک و خودرو حامل نیرو به پاسگاه ترشابه»، نامه مرکز فرماندهی سپاه، ۱۳۵۹/۶/۲ و سند شماره ۵۰۷۲۳، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس: «حمل مهمات توسط ارتش عراق»، سماجا ۲، ۲۹ / ۶/ ۱۳۵۹.

انتهای پیام/ ۱۱۸



منبع خبر

مدیریت و نحوه تقابل با پیشروی ارتش بعثی عراق در سال ۵۹ به روایت اسناد بیشتر بخوانید »

نقش صیاد دل‌ها در اتحاد میان سپاه و ارتش

نقش صیاد دل‌ها در اتحاد میان سپاه و ارتش


نقش صیاد دل‌ها در اتحاد میان سپاه و ارتشبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌‎پرس، در سال ۱۳۵۹ روند تحولات سیاسی – امنیتی کشور تشدید شد و با تهاجم عراق به ایران در شهریور ۱۳۵۹، انقلاب اسلامی با یکی از بزرگ‌ترین و جدی‌ترین چالش‌ها برای حفظ امنیت ملی و موجودیت نظام مواجه شد.

باوجودآنکه درگیری‌های سیاسی، تحت تأثیر تجاوز عراق به ایران، تااندازه‌ای آرام شده بود، ولی تدریجاً با فرونشستن التهاب اولیه جنگ و استقرار دشمن در مناطق اشغالی، مجدداً اختلافات سیاسی با تمرکز بر مسائل جنگ افزایش یافت.

در این دوره بنی‌صدر تصور می‌کرد، متکی بر نیرو‌های کلاسیک و بدون توجه به نیرو‌های مردمی و سپاه، قادر به تهاجم و آزادسازی مناطق اشغالی خواهد بود. بنی‌صدر با همین توهم و با توسل به نیرو‌های کلاسیک، چهار حمله را ترتیب داد. تحولات نظامی طی پنج ماه بیانگر شکست و ناکامی بنی‌صدر بود.

کشور در این دوره در یک بحران عمیق فرو رفت، زیرا از یک‌سو دشمن در مناطق اشغالی حضور داشت و از سوی دیگر در داخل کشور، اختلافات سیاسی با ایجاد دسته‌بندی‌های جدید، شکل مخاطره‌آمیزی به خود گرفت.

دوگانگی موجود در ساختار سیاسی کشور و دیدگاه‌های متفاوت در مورد جنگ، از طریق واسطه‌ها به صدام منتقل می‌شد و لذا عراق تمایلی برای پایان دادن به جنگ نداشت و تصور می‌کرد با تکیه‌بر اهرم مناطق اشغالی و ارتباطاتی که با بنی‌صدر و منافقین دارد و تأثیرگذاری بر اختلافات موجود در داخل کشور، خواسته‌های خود را بر ایران تحمیل خواهد کرد.» [۱] پس از جبهه‌گیری آشکار رئیس‌جمهور (بنی‌صدر) در برابر انقلاب، امام خمینی آخرین اتمام‌حجتشان را به او اعلام کردند و هنگامی‌که تأثیری در افکار و مواضع بنی‌صدر نگذاشت و وی برخلاف انتظار، مردم را به مقاومت و پایداری در برابر نظام تشویق کرد، امام (ره) در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ به استناد بند‌های اصل ۱۱۰ قانون اساسی، بنی‌صدر را از فرماندهی نیرو‌های مسلح کشور و اندکی بعد، از سمت ریاست جمهوری به استناد رأی دوسوم نمایندگان مجلس به عدم‌کفایت سیاسی وی، عزل کرد.

با حذف بنی‌صدر برنامه مخالفان خط امام که هدفشان انحلال یا ادغام نهاد‌های انقلابی به‌ویژه سپاه بود، مختل شد. در این زمان با برطرف شدن موانع هماهنگی بین سپاه و ارتش، فرصت آزمودن اندیشه‌های جدید نظامی فراهم شد.» [۲] تبلور این اندیشه‌های نوین نظامی که از باطن پاک فرماندهان جوانی که بعداً در قالب نهاد سپاه به بالاترین بلوغ نظامی رسیدند، در عملیات غرورآفرین و ظفرمند «ثامن‌الائمه» ۵ مهر ۱۳۶۰ آغاز شد و باعث شد فرماندهان ارتش، نبوغ نظامی این استراتژیست‌های نظامی را باور کنند.

انتصاب شهید صیاد شیرازی به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش

دراین‌بین یکی از انتصابات مهم و مبارکی که تأثیر فراوانی در نزدیکی و اتحاد و وحدت بین نیرو‌های سپاه و ارتش به وجود آورد، انتصاب سرهنگ علی صیاد شیرازی به سمت فرماندهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی با حکم امام خمینی (ره) در ۹ مهرماه سال ۱۳۶۰ بود.

«حامیان فکری بنی‌صدر در اوایل جنگ و هم زمان با اشغال بخش‌هایی از خاک خوزستان، سرهنگ صیاد شیرازی را از ارتش اخراج کرده بودند. وی در خاطرات خود نوشته است: سپاه برای آزادسازی مناطق اشغالی شرق کارون {در چارچوب عملیات ثامن‌الائمه} از وی درخواست همکاری و مشاوره کرده بود.

ایجاد قرارگاه مشترک ارتش و سپاه

من رفتم اهواز و از آنجا به آبادان. در شورای عالی سپاه گزارش داده شد که ما می‌توانیم از سه محور به آبادان حمله کنیم. این طرح را شورا تقریباً یکپارچه تصویب کرد. رفتند دنبال تجهیزات و وسایل و امکانات و هماهنگی با ارتش. من در کردستان بودم؛ در حال آزادسازی بوکان بودیم و در شب آزادسازی بود که اعلام شد؛ فرمانده نیروی زمینی ارتش شدیم. پس از پایان مأموریت، به‌سرعت به منطقه جنوب آمدیم. در فرصت کوتاهی ما قرارگاهمان را در جبهه با سپاه یکی کردیم: قرارگاه کربلا. در واقع اولین نکته‌ای که به نظرم رسید این بود که باید به‌صورت رسمی قرارگاه مشترک دایر کنیم.

مقدمات عملیات بعدی {طریق‌القدس} سه ماه طول کشید. در این سه ماه نیروی زمینی ارتش را تجدید سازمان کردیم.» [۳] سرآغاز همکاری و تعاملات ارتش با مدیریت و فرماندهی شهید صیاد شیرازی با سپاه، در جریان عملیات «طریق‌القدس» کلید خورد.

«در مورد انتخاب مناطق پیشنهادی به‌منظور اجرای عملیات، اختلاف‌نظر‌هایی میان فرماندهان ارتش و سپاه وجود داشت. پس از مباحث طرح شده درباره این عملیات، محسن رضایی، فرمانده کل سپاه و صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی ارتش، اجرای عملیات در منطقه سوسنگرد و بستان را در اولویت قرار دادند.

پس‌ازاین توافق، محسن رضایی درباره طرح‌ریزی برای این عملیات، به فرمانده نیروی زمینی ارتش پیشنهادی داد که صیاد شیرازی آن را پذیرفت. بر اساس این پیشنهاد، مقرر شد از امروز دو گروه کاری جداگانه از برادران ارتش و سپاه تشکیل و عهده‌دار طرح‌ریزی برای عملیات طریق‌القدس شوند.

محسن رضایی درباره این اقدام گفت: ما بچه‌های سپاه را کاملا جدا کردیم و گفتیم شما یک گروهی بشوید، طراحی عملیات بکنید و برادران ارتش هم یک گروهی درست کنند تا به‌صورت جداگانه، طراحی عملیات کنند و بعد در جلسه مشترک نظرمان را بگوییم، آن‌ها هم نظرشان را بگویند. علت این تفکیک این بود که می‌خواستیم به سپاه شکل بدهیم و یک سازمان درست کنیم. اینکه همین‌طور در جلسات بنشینیم و معلوم نباشد کی چه می‌گوید، این یعنی اینکه هیچ‌وقت سپاه راه نیفتد و سازمان رزم سپاه شکل نگیرد؛ بنابراین ما اولین تفکیک را قبل از عملیات طریق‌القدس انجام دادیم.» [۴]حاج صادق آهنگران در کتاب خاطرات خود (با نوای کاروان) به نقل از سرلشکر محسن رضایی می‌گوید «بعدازاینکه صیاد شیرازی با فرمان حضرت امام، فرماندهی نیروی زمینی ارتش را در مهر سال ۱۳۶۰ بر عهده گرفت، به همراه هم طرح جدید دیگری به نام قرارگاه فرماندهی مشترک تشکیل دادیم.

بر اساس این طرح، از رده‌بالا تا رده لشکر، هر قرارگاهی دو فرمانده داشت: یکی از سپاه و یکی از ارتش. طوری که طرح‌های عملیاتی باید به امضای هر دو فرمانده ارتش و سپاه می‌رسید. البته عده‌ای با این طرح با شک و بدبینی برخورد می‌کردند. می‌گفتند: مگر می‌شود دو فرماندهی داشت؟ عملیات طریق‌القدس (کربلای ۱) اولین عملیات با این روش جدید فرماندهی بود که منجر به آزادی بستان شد.

بااین‌حال عده‌ای معتقد بودند که عملیات‌های بعدی با شکست مواجه خواهد شد، اما عملیات بعدی هم که فتح‌المبین بود، با موفقیت کامل اجرا شد. بعد هم عملیات آزادسازی خرمشهر (بیت‌المقدس) با همان شیوه فرماندهی اجرا شد که در آن هم پیروز شدیم.» [۵] بدین ترتیب وجود ویژگی‌های بارزی همچون؛ سعه‌صدر، پیشنهاد پذیری، رعایت اصل وحدت در عین کثرت نظر؛ در شخصیت شهید صیاد شیرازی به‌عنوان فرمانده ارشد ارتش در جنگ، نقش بارزی در اتحاد و وحدت بین دو نهاد سپاه و ارتش و موفقیت آن‌ها در دفاع مقدس داشت.

خود این شهید بزرگوار در خصوص عوارض و خسارات ناشی از وجود اختلافات و در نتیجه نادیده گرفتن نقش سپاه در سال اول جنگ می‌گوید «یک سال اول جنگ تحمیلی، اوضاع به‌گونه‌ای گذشت که این را باید از زبان آن‌هایی که در صحنه و در جریان بودند، شنید. البته، در این زمان برادران سپاه هنوز وارد صحنه نشده بودند، یعنی صحنه عمل که میدانی برای کار داشته باشد، برایشان ایجاد نشده بود. ارتشی‌ها، زیاد بودند، از قدیمی‌ها که دوران تلخ یک سال اول را یادشان هست. بعضی از صحنه‌هایش را من متوجه بودم.» [۶] این درک و احترام متقابل و واقع‌بینانه به نظرات یکدیگر باعث شد که تا پایان جنگ هشت‌ساله دفاع مقدس، ارتش و سپاه به‌عنوان دو نهاد مستقل نظامی در طول یکدیگر در تحقق اهداف والای الهی و دینی که همانا دفاع از سرزمین اسلامی و آرمان‌های بلند و مقدس آن در برابر متجاوزان و بیرون راندن آنان از خاک وطن اسلامی بود، گام بردارند.

صادق آهنگران می‌گوید: «روابط افسران ارتش به‌ویژه صیاد شیرازی با فرماندهان جوان سپاه عالی بود. همه به هم کمک می‌کردند که جنگ را به نفع کشور به‌پیش ببرند و نیرو‌های عراقی را از خاک ایران بیرون کنند. در مراسم‌های دعا و زیارت عاشورا که در قرارگاه مشترک برپا می‌شد، برادران ارتشی در کنار برادران سپاهی به راز و نیاز می‌پرداختند. به‌نوعی می‌توانم بگویم که صیاد حلقه پیوند و الفت میان نیرو‌های ارتشی و نیرو‌های مردمی و پاسداران بود.» [۷]

منابع:

[۱] فصلنامه نگین ایران، شماره ۱۷، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تابستان ۱۳۸۵، صفحات ۱۳۵ و ۱۴۰

[۲] رزاق زاده، امیر، نبرد طریق‌القدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۱، صفحات ۷۴ و ۷۵

[۳] همان منبع، صفحات ۷۹ و ۸۴

[۴] لطف‌الله زادگان، علیرضا، روزشمار جنگ ایران و عراق (جلد ۱۶)، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۴، صفحات ۵۵، ۵۶، ۵۷

[۵] بهداروند، محمدمهدی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، با نوای کاروان: روایت محمدصادق آهنگران، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۲۶۷

[۶] رزاق زاده، امیر، نبرد طریق‌القدس، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۱، صفحه ۷۸

[۷] بهداروند، محمدمهدی، تاریخ شفاهی دفاع مقدس، با نوای کاروان: روایت محمدصادق آهنگران، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، چاپ اول، ۱۳۹۹، صفحه ۲۶۷

انتهای پیام/ ۱۴۱



منبع خبر

نقش صیاد دل‌ها در اتحاد میان سپاه و ارتش بیشتر بخوانید »

روزشمار دفاع مقدس (۱۴ اسفند)


روزشمار دفاع مقدس (۱۴ اسفند)رویداد‌های مهم این روز در تقویم خورشیدی (۱۴ اسفند)

** مناسبت‌های مهم اسفند ۱۳۹۹ **

۴- ولادت امام محمد تقی جوادالائمه (ع) | ۵- روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس | ۷- ولادت امام علی (ع) و روز پدر (تعطیل) – آغاز ایام البیض (اعتکاف) | ۹- ارتحال حضرت زینب (س) – تغییر قبل مسلمین از بیت‌المقدس به مکه معظمه | ۱۴- روز احسان و نیکوکاری | ۱۵- روز درختکاری | ۱۸- روز بزرگداشت سیدجمال‌الدین اسدآبادی – سالروز تأسیس کانون‌های فرهنگی و هنری مساجد کشور | ۱۹- شهادت امام موسی‌ کاظم (ع) | ۲۰- روز راهیان نور | ۲۱- مبعث رسول اکرم (ص) (تعطیل) – روز بزرگداشت نظامی | ۲۲- روز بزرگداشت شهدا (تأسیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی) | ۲۵- روز بزرگداشت پروین اعتصامی | ۲۷- ولادت سالار شهیدان، امام حسین (ع) و روز پاسدار | ۲۸- ولادت ابوالفضل‌العباس (ع) و روز جانباز | ۲۹- ولادت امام سجاد (ع) | ۲۹- روز ملی شدن صنعت نفت ایران (تعطیل)

** اسامی برخی شهدای اسفند ماه **

• ولادت شهید مجید حداد عادل (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۰ ه.ش)

• ولادت شهید عباس درستکار (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۴۲ ه.ش)

• ولادت شهید علی اصغر شیرسلیمیان (استان یزد، شهرستان یزد) (۱۳۵۰ ه.ش)

• تأسیس «کمیته امداد» به دستور حضرت امام خمینی (ره) (۱۳۵۷ ه.ش)

• پیام آیت‌الله محمدباقر صدر (رهبر شیعیان عراق) به حضرت امام‌ خمینی (ره) و اظهار امیدواری نسبت به پیروزی‌های متوالی و متعاقب اسلام در جهان (۱۳۵۷ ه.ش)

• حمله گارد حفاظتی «بنی صدر» و منافقان همدست او به مردم مسلمان و حزب‌الله (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید عزیزالله خدادادی (استان خوزستان، آبادان) (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید محمدعیسی غریبی (کردستان) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید علی اصغر سروریان (سقز) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید علی بنانی (آبادان) (۱۳۶۱ ه.ش)

• ولادت شهید مدافع حرم امیر کاظم‌زاده (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید حسین شیخ عطار (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید علی بنایی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید محمد احمدی (استان سمنان، شهرستان شاهرود) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید ابراهیم رودیان مسوول واحد تدارکات تیپ ویژه امام‌حسین (ع) (استان خراسان رضوی، شهرستان نیشابور) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید رضا حسنپور (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید واهیک باغداساریان (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید جعفر مهرپویان (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید داود کریم پناه (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید اکبر زجاجی (استان اصفهان، شهرستان کاشان) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید لهراسب بهمنی (کرمانشاه، سرپل ذهاب) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید عباس امیری (منطقه عملیاتی شرهانی) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید ایوب عزیزی میرار کلایی (استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید محمد افشه (استان مرکزی، شهرستان خمین) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید محمدجواد عظیمی (ایلام، دهلران) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید ایوب عزیزی (منطقه عمیلیاتی سنندج) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید علیرضا مهاجروطن (استان گلستان، شهرستان رامیان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید مصطفی زواره‌ای مسوول مهندسی رزمی لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) (استان تهران، شهرستان ورامین، روستای حصار بالا) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید مهدی احمدخانی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید مرتضی شیرازی (استان تهران، شهرستان پیشوا) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمد پژگاله (استان خوزستان، شهرستان آبادان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید بشیر قنبری (استان فارس، شهرستان خرامه) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمدرضا ژیان سیداحمدی (استان آذربایجان غربی، شهرستان سلماس) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمد امیری (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید جعفر بذری (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید ناصر بذری (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمدعلی صیادی هریکند (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید عیسی یوسفی مسافری محله (استان مازندران، شهرستان جویبار) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمد نوروزی (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی مدد مهری فیروزجایی (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سرالله نادری (استان مازندران، شهرستان نکا) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمد دهقانی (استان هرمزگان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمد بخشی هرمزی (زاهدان، پاسگاه سراوان) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید بهزاد سخن (منطقه مهران) (۱۳۷۰ ه.ش)

• شهادت شهید  سید مجید حسنی (خاش، گوهر کوه) (۱۳۷۱ ه.ش)

• شهادت شهید حجت‌الاسلام علی عظیمی (زابل، جاده سفیدابه) (۱۳۸۶ ه.ش)

• شهادت شهید محمود فرح پور طاهری (زابل، جاده سفیدابه) (۱۳۸۶ ه.ش)

• شهادت شهیدناصر فضلی برآبادی (زابل، جاده سفیدابه) (۱۳۸۶ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم احمد گودرزی (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۹۴ ه.ش)

• آغاز هفته احسان و نیکوکاری و روز احسان و نیکوکاری



منبع خبر

روزشمار دفاع مقدس (۱۴ اسفند) بیشتر بخوانید »

مرکز اصلی «گروهک منافقین» چگونه شناسایی و منهدم شد؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، بعد از فرار «مسعود رجوی» از ایران در تابستان سال ۱۳۶۰، «موسی خیابانی» نفر دوم گروهک نفاق، امور داخلی این گروهک را برعهده گرفت؛ بنابراین منافقین تحت فرماندهی وی و به دستور «رجوی»، فاز «ضربه به راس نظام» (رهبران و مسئولین ارشد) و «ضربه به سرانگشتان نظام» (نیرو‌های حزب‌اللهی، نظامیان و حتی مردم عادی) را در دستور کار قرار دادند.

به نوشته پایگاه خبری «بنیاد هابیلیان»؛ مهم‌ترین جنایت تروریستی منافقین در فاز نخست، یعنی پس از فرار «مسعود رجوی» از کشور، انفجار مقر نخست‌وزیری در هشتم شهریور سال ۱۳۶۰ توسط یک عامل نفوذی به نام «مسعود کشمیری» بود که منجر به شهادت «محمدعلی رجایی» رییس جمهور، «محمدجواد باهنر» نخست وزیر و تنی چند از مسئولان نظامی و امنیتی کشور شد.

مرکزیت اصلی «مجاهدین خلق» چگونه شناسایی و منهدم شد؟

انفجار دفتر نخست‌وزیری

جنایت دیگر، شهادت دادستان کل انقلاب آیت‌الله «علی قدوسی» بود که با کار گذاشتن بمب در اتاق زیرین محل کارش توسط عامل نفوذی دیگر منافقین به نام «محمود فخارزاده کرمانی» صورت گرفت. سه شهید محراب یعنی شهید آیت‌الله مدنی، شهید آیت‌الله اشرفی اصفهانی و شهید آیت‌الله دستغیب نیز توسط جنایتکاران منافق به شهادت رسیدند.

«مسعود رجوی» در گزارش جمع‌بندی یک‌ساله عملیات‌های تروریستی گروهکش، مرحله اول استراتژی خود را بی‌آینده کردن نظام جمهوری اسلامی و سلب ثبات آن توصیف کرد و مدعی شد که «ما با موفقیت کامل آن را پشت سر گذاشتیم».

تروریسم کور

در فاز بعدی، کار منافقین از ترور نیرو‌های کمیته انقلاب، سپاه پاسداران و دادستانی، به ترور مردم کوچه و خیابان کشید. به این معنی که بسیاری از مردم عادی، صرفاً به جرم داشتن ریش یا نصب عکس امام خمینی (ره) در خانه یا محل کار خود، یا حتی پوشیدن لباسی شبیه لباس نیرو‌های نظامی، به دست منافقین به شهادت رسیدند؛ اما بدترین نوع جنایت منافقین در این فاز، حملات تروریستی موسوم به «ترور کور» بود؛ به این معنی که واحد‌های عملیاتی‌شان در روز روشن و بدون هیچ نقشه و برنامه قبلی، با دستور تشکیلاتی ترور چند نیروی حزب‌اللهی، از خانه‌های تیمی خارج شده و ناگهان، مردم کوچه و خیابان را به رگبار می‌بستند تا به‌خیال خود با ایجاد فضای رعب و وحشت، عقبه پشتیبانی نظام که مردم عادی بودند را ترسانده و از ادامه مسیر باز دارند.

«مسعود رجوی» فاز دوم را به‌منظور نابود کردن پایه‌های نظام و به تعبیر وی «تنه سرکوب‌گر و بدنه نظامی»، این‌گونه تبیین کرد: «شب و روز و در هر کجا، همه ما و همه مردم، به هر ترتیب و به هر قیمت، باید این خط را پیش ببریم… سرانگشت‌های این رژیم را باید در این مرحله قطع کرد… تمرکز روی پاسداران ارتجاع، فرمول محوری و راهگشای این مرحله است… بسیار خوب، هدف جلوی شما دارد راه می‌رود…».

در چارچوب این استراتژی که عملا دستورالعمل تروریسم کور منافقین محسوب می‌شود، چون بدنه نظام جمهوری اسلامی متکی به آحاد مردم شکل گرفته است؛ بنابراین هریک از افرادی که حامل نشانه‌ای آشکار از حمایت نظام جمهوری اسلامی بودند، توسط تروریست‌های گروهک منافقین به عنوان «پاسدار و سرانگشت رژیم» محسوب و هدف تلقی می‌شدند. در واقع سازمان به‌طور تلویحی پذیرفته بود که علت اصلی ضرباتی که دریافت کرده است، همکاری اقشار مختلف مردم در مقابله با تروریسم بوده و به هر طریق ممکن، می‌بایست انتقام خود را از مردم بگیرد.

طبق آمار پژوهش‌شده قریب به سه چهارم سوژه‌های ترور منافقین از صنوف آزاد از قبیل بقال، نانوا و فروشنده تا سلمانی، بنگاهی، معلم و دانش‌آموز بودند و باقیمانده اندک قربانیان ترور، نیروی نهاد‌های نظامی و انتظامی به‌حساب می‌آمدند؛ البته در کوتاه‌مدت بطلان این خط عملیاتی منافقین آشکار شد، به‌ویژه هنگامی که پس از انجام هر عملیات تروریستی، احساس نفرت و انزجار از این گروهک نزد ملت بیشتر شده و حضور بیشتر و فشرده‌تری را در صحنه به نمایش می‌گذاشتند.

لانه شیطانی

در پی شدت‌یافتن عملیات‌های تروریستی گروهک منافقین در هدف‌قراردادن مردم و مسئولین نظام، دستگاه‌های امنیتی با انجام کار‌های اطلاعاتی و امنیتی و با کمک مردم توانستند مخفی‌گاه‌ها و خانه‌های تیمی منافقین را شناسایی و در موقع مقتضی بهترین ضربه را به آن‌ها وارد کنند.

در مهم‌ترین ضربه که در حقیقت حمله به مرکزیت سازمان و قلب هدایت تشکیلات ترور منافقین در کشور بود، نیرو‌های واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اوایل زمستان سال ۱۳۶۰ موفق شدند یکی از این خانه‌های تیمی که متعلق به خانواده «فرزانه‌سا» بود و سران منافقین در آن جمع بودند، در منطقه «زعفرانیه» تهران شناسایی کنند.

مرکزیت اصلی «مجاهدین خلق» چگونه شناسایی و منهدم شد؟

سرلشکر «محسن رضایی» فرمانده وقت سپاه پاسداران، گفته است: «از دی سال ۱۳۶۰، به این نتیجه رسیدیم که تمرکز اطلاعاتی ایجاد کنیم و از دوستان خواستیم امکانات خود را جمع کرده و یک ضرب شست به مرکزیت سازمان گروهک منافقین نشان دهند. خوشبختانه بر مبنای اطلاعاتی که از محافظ «موسی خیابانی» گرفتیم و کاری که بچه‌های تعقیب و مراقبت و بخش دیگری از نیرو‌های اطلاعات کردند، در آذر و دی، اخبار و اطلاعات خوبی درباره اعضای کادر منافقین جمع‌آوری شد. ما خانه «موسی خیابانی» و «شاهرخ شمیم»، مسئول اطلاعات گروهک منافقین در تهران را شناسایی کردیم. محل اسکان «مهدی ابریشم‌چی» را هم مشخص کردیم. در کل، حدود ۱۰، ۱۵ خانه تیمی را که ارتباط ارگانیک بیشتری با هم داشتند، تحت نظر گرفتیم».

در این زمان، «مهدی ابریشم‌چی» مسئول کل حفاظت سازمان بود که محافظش «علی اصفهانی»، مدتی قبل دستگیر شده بود. منافقین نتیجه گرفته بودند که «علی اصفهانی» اطلاعات خانه‌های تیمی مهم سازمان را کور کرده و با مقاومت یا با نشان‌دادن اینکه فرد بی‌اطلاعی است، توانسته اطلاعات را حفظ کند؛ بنابراین آرام‌آرام، خانه‌ها و اماکنی را که تخلیه کرده بودند، دوباره اشغال و شروع به استفاده می‌کنند. خانه «زعفرانیه» نیز در میان این اماکن بود و جمع شدن عناصر مهم نظامی منافقین در آن، فرصت یک ضربه بزرگ را برای نیرو‌های انقلاب فراهم آورده بود.

ضربه بزرگ

مسئول بررسی بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه درباره چگونگی لو‌رفتن خانه موسی خیابانی گفته است: «.. هدف اطلاعات سپاه این بود که رأس را بزند…». سپاه فقط حدود ۷۰ نفر از نفرات مورد اطمینان خود را آماده حمله کرده و اینکه هیچ‌کدام از آن‌ها از اینکه به کجا می‌خواهند بروند و چه کسی را دستگیر کنند، اطلاعی نداشتند و تنها عناصر رده‌بالای گروه ضربت مطلع بودند که مسئله چیست». ‍‍

رضایی درباره تعداد خانه‌های تیمی مورد حمله گفته است: «دوستان ما صبح ۱۹ بهمن سال ۱۳۶۰، آماده عملیات شدند؛ درحالی‌که همه بی‌سیم‌های تیم‌های عمل‌کننده خاموش بود و بچه‌ها با علامت و طرز خاصی با هم ارتباط برقرار می‌کردند؛ چون دوستان ما می‌دانستند که منافقین شنود بی‌سیم دارند و گفتگو‌ها را کنترل می‌کنند، این کار‌ها انجام شد و تیم‌ها عملیات را شروع کردند و با یک حرکت سریع و دقیق، گشت بیرونی سازمان را گرفتند و عملیات شروع شد. عملیات علیه هر سه خانه تیمی [اصلی]با یک فاصله کوتاه از هم انجام شد تا خانه‌ها به همدیگر اطلاع ندهند. از این سه خانه تیمی یکی کنار لانه جاسوسی و یکی در «یوسف‌آباد» بود و با هم فاصله هم داشتند».

در خلال این عملیات پس از محاصره کامل خانه تیمی توسط نیرو‌های امنیتی، از طریق بلندگو با آنان اتمام حجت شده، لیکن وقتی منافقین عرصه را بر خود تنگ دیدند، بدون‌توجه به موقعیت خود، اقدام به گشودن آتش کرده، اما بخاطر اشراف نیرو‌های سپاه، کمیته و گروه ضربت دادستانی بر راه‌های ورود و خروج خانه، تمام عناصر حاضر در خانه تیمی پس از چندین ساعت تبادل آتش شدید بین طرفین، کشته شدند. «موسی خیابانی» نیز در حالی که قصد داشت با یک پژوی ۵۰۴ ضدگلوله اهدایی «بنی‌صدر» به مرکزیت سازمان، از مهلکه بگریزد، با اصابت گلوله‌ای به گردنش به هلاکت رسید.

مرکزیت اصلی «مجاهدین خلق» چگونه شناسایی و منهدم شد؟

تصویری از خودروی «موسی خیابانی»

در این ضربه، علاوه بر «موسی خیابانی» قائم‌مقام «مسعود رجوی» در داخل کشور و نفر دوم سازمان، «اشرف ربیعی» همسر «مسعود رجوی» و «آذر رضایی» همسر «موسی خیابانی»، به همراه ۱۷ تن دیگر از عناصر اصلی مرکزیت نفاق کشته شدند. علاوه بر خانه تیمی اصلی که در «زعفرانیه» واقع بود، سه خانه تیمی دیگر نیز همزمان هدف حمله قرار گرفت.

سرلشکر «محسن رضایی» گفته است: «سازمان گیج بود و بعد از ضربه ۱۹ بهمن نتوانست بفهمد با چه توانایی‌ای از جمهوری اسلامی مواجه است؛ اما هشدار بزرگی برای سازمان بود و بیشتر در حالت گیجی به سر می‌برد و قدرت تحلیل شکست را نداشت».

مرحوم حاج «احمد قدیریان» معاون اجرایی شهید «سید اسدالله لاجوردی» و مسئول گروه ضربت اوین، گفته است: «عصر آن روز سازمان قصد حمله به اوین را داشت، شهید «لاجوردی» به من فرمودند مراقبت کنید و بنده هم آماده‌باش دادم و مسئله مراقبت از اوین برای چند روزی ادامه داشت تا اینکه تعدادی از خانه‌های تیمی آن‌ها به تصرف در‌آمد».

انسانیت، در اوج

تنها شهید این ضربه موفق و عملیات سنگین، «شهید سیدابوالقاسم دهنوی» بود. وی که به‌عنوان پاسدار وظیفه در کمیته انقلاب اسلامی تهران مشغول به فعالیت بود، سال ۱۳۴۰ در تهران متولد شد. او در سن ۲۰ سالگی، تنها چند روز بعد از مراسم دامادی خود، در حالی به شهادت رسید که صحنه زیبایی از تقابل انسانیت نیرو‌های انقلاب با خوی بی‌رحمی و وحشی‌گری عناصر منافقین را به نمایش گذاشت.

یکی از پاسداران شرکت‌کننده در این عملیات در خاطرات خود گفته است: «بیست و یک نفر [۲۰ نفر]از افراد کادر مرکزی و رده بالای سازمان، من‌جمله «موسی خیابانی» فرد شماره دو سازمان منافقین، در این خانه که به قول خودشان دارای هفت حلقه حفاظتی بود، سکونت داشتند. ما حدود ۱۵ نفر بودیم که در دهه فجر سال ۱۳۶۰ در روز ۱۹ بهمن با رمز «یا اباالفضل ادرکنی» این عملیات را شروع کردیم.

در اواسط درگیری بودیم که دیدیم که دو بچه، گریه‌کنان در میان رگبار گلوله‌ها، وحشت‌زده به این‌طرف و آن‌طرف می‌دویدند و فریاد می‌زدند. علی‌رغم بی‌توجهی منافقین به این بچه‌ها، ما آتش را قطع کردیم و برادر شهیدمان «سید ابوالقاسم دهنوی» با شجاعت و دلیری که داشت، به‌محض شنیدن صدای بچه‌ها، آرام‌آرام خودش را به بچه‌ها رساند تا آن‌ها را از مهلکه نجات بدهد». هرچند این شهید توانست فرزند «مسعود رجوی» را از مرگ نجات دهد؛ اما خود، در میان رگبار گلوله منافقین به شهادت رسید.

مقابله نیرو‌های امنیتی نظام جمهوری اسلامی با پشتوانه اطلاعات و همکاری مردم، در کوتاه‌زمانی عرصه را بر منافقین تنگ کرده و سرانجام در کمتر از هشت‌ماه از آغاز عملیات ترور توسط آنان، مرکزیت اصلی گروهک، شناسایی و منهدم شد. این ضربه به تشکیلات منافقین، باعث شد که خط ترور در داخل کشور تا حدود زیادی دچار آسیب شده و در ادامه ضرباتی که در نیمه اول سال ۱۳۶۱ به تشکیلات ترور سازمان وارد آمد، توان تروریستی منافقین را به‌شکل قابل‌ملاحظه‌ای از کار انداخت. به‌گونه‌ای که آنان با پذیرش این شکست‌ها، خط خفت‌بار خروج از کشور و مزدوری برای صدام و رژیم بعث عراق را برای خود برگزیدند.

انتهای پیام/ ۱۱۳



منبع خبر

مرکز اصلی «گروهک منافقین» چگونه شناسایی و منهدم شد؟ بیشتر بخوانید »