صاحب این عکس معروف کیه؟
صاحب این عکس معروف کیه؟ بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، به گفته روانشناسان، سختترین کار در دنیا، مدیریت زندگی مشترک است ام این مسئله نیازمند توامندهای مختلفی است که انسان باید در طول زندگی آنها را کسب کند. اگر زوجین قبل از ازدواج مهارتهای زندگی را فرا نگیرند و به وسیله انتخابهای نادرست، وارد یک زندگی مشترک شوند، با مشکلات بسیاری رو به رو میشوند که در برخی موارد به طلاق و سرگردانی فرزندان ختم میشود.
بیشتر بخوانید:
میانگین سن طلاق از سال ۹۲ تا ۹۷ چقدر است؟
بر اساس قانون، زوجینی که قصد دارند به صورت توافقی از یکدیگر جدا شوند، ابتدا باید در چندین جلسه مشاوره و روانشناسی حضور پیدا کنند تا شاید از این طریق مشکلات خانوادگی آنها رفع شده و از طلاق منصرف شود. در صورتیکه زوجین پس از این جلسات نیز، بر تصمیم خود مصر بودند، با گرفتن تاییدیه از روانشناس، به دادگاه ارجاع داده میشوند.
به گفته یکی از مشاوران خانواده این مراکز، متاسفانه بیشتر زوجین با موضع خاصی در مقابل روانشناسان قرار میگیرند که این مسئله، درمان را دشوار میکند.
بیشتر بخوانید:
دلایل طلاق در دوران میانسالی
اسلام میرزاپور گفت: ما دو نوع پرونده طلاق و سازش در مرکز داریم. زوجینی که برای طلاق یا سازش از طرف مراجع قضایی به واحدهای مشاوره معرفی میشوند، باید در چندین جلسه حضور پیدا کنند.
وی افزود: در جلسه اول، معمولا با زوجین آشنا میشویم و داستان آنها را گوش میکنیم تا به یک شناخت کلی دست یابیم. در جلسات بعدی به ترتیب به صورت تکی و دوتایی با آنها صحیت میکنیم و تلاش میکنیم مشکلات را رفع کنیم تا خانوادهای از هم نپاشد.
تلاش برای کاهش آسیب در پروندههای طلاق
این مشاور خانواده بیان کرد: متاسفانه بیشتر زوجینی که قصد طلاق دارند، از قبل تصمیم خود را گرفته اند و فقط در این جلسات شرکت میکنند تا از ما تاییدیه مورد نظر را برای حکم قاضی دریافت کنند.
وی ادامه داد: ما در این پروندهها تلاش میکنیم با افزایش سطح آگاهی و اطلاعات، آسیبهای بعد از طلاق را کاهش دهیم. همچنین در زمینه سرپرستی و حضانت فرزندان نیز، تلاش بهترین تصمیم گرفته شود.
این مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: از دیگر آسیبهای طلاق، بروز بیماری در فرزندان یا زوجین است که به عنوان مثال عدهای به افسردگی و وسواس دچار میشوند که علاوه بر تجدید جلسات مشاوره، با معرفی به روانپزشک، باید دارو مصرف کنند.
بیشتری علتهای طلاق کدامند؟
اسلام میرزاپور گفت: سه دلیل عمده برای طلاق وجود دارد. اولین دلیل، انتخاب اشتباه است. یعنی زن و شوهر اصلا مناسب یکدیگر نیستند و، چون شناخت و آگاهی لازم را نداشتند، برای ازدواج فرد اشتباهی را انتخاب کرده اند.
وی با اشاره به اینکه بیشتر طلاقها در پنج سال اول زندگی رخ میدهد، افزود: متاسفانه بیشتر پروندههای طلاق ما به همین خاطر تشکیل میشود که در بیشتر موارد قابل حل نیست. زیرا نه تنها در مدارس و خانواده، حتی در دانشگاهها نیز شناخت صحیح و مهارتهای زندگی به افراد آموزش داده نمیشود و افراد با تصورات اشتباه به زیر یک سقف میروند، در صورتیکه اصلا نمیدانند زندگی مشترک یعنی چیه؟
این مشاور ازدواج بیان کرد: حضور در جلسات مشاورههای پیش از ازدواج و کسب مهارتهای لازم برای زندگی مشترک، میتواند از بروز این مشکلات در آینده زوجین جلوگیری کند.
مشکلات اقتصادی دومین علت طلاق در جامعه ماست
اسلام میرزاپور درباره دومین علت طلاق گفت: مشکلات مالی و اقتصادی، باعث میشود زن و شوهر از یکدیگر دور شده و روابط عاطفی کمرنگ شود.
وی افزود: به عنوان مثال وقتی هم زن و هم مرد، برای پول درآوردن، از صبح تا شب بیرون از خانه هستند و یکدیگر را نمیبینند، مشکلات دیگری نیز بر مشکلات اقتصادی آنها اضافه میشود که همان مشکلات عاطفی زوجین است.
مشکلات روحی تحمل افراد را کاهش میدهد.
این مشاور ازدواج بیان کرد: مشکلات روحی و روانی زوجین نیز، سومین علت طلاق هاست. اختلالات شخصیتی، نداشتن تعادل روحی، پرخاشگری، افسردگی، اضطراب و … از جمله این مشکلات است.
وی ادامه داد:اگر فردی همسرش به این مشکلات دچار باشد، پس از مدتی از زندگی دلسرد شده و دیگر تحمل ادامه زندگی را نخواهد داشت.
دخالت خانوادهها نباید منجر به طلاق شود
وی ادامه داد: در سنین پایین، برخی از مشکلات خیلی کوچک هم میتواند علت طلاق باشد. به عنوان مثال زوجین بلد نیستند شرایط بین خانوادهها را مدیریت کنند که این مسئله منجر به دخالت خانواده میشود.
مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: دخالت خانوادهها و سایر مشکلات کوچک، نباید علت طلاق باشد و اگر افراد آموزش ببینند از سایر مشکلات جلوگیری میشود. همچنین در این باره باید دقت کرد که از خوددرمانی و مشاورههای سایر اعضای خانواده استفاده نشود.
اسلام میرزاپور درباره اینکه زنان بیشتر متقاضی طلاق هستند یا مردان، گفت: در گذشته بیشتر مردان متقاضی طلاق توافقی بودند، اما این روزها شاهد هستیم که تعداد زنان و مردان تقریبا برابر شده است.
پروندههای سازش
وی با اشاره به پروندههای سازشی افزود: این پرونده ها، پروندههایی هستند که زوجین مشکلاتی دارند که بر اساس آن اسما قصد طلاق گرفتن دارند، اما در مجموع نیت و قصد اصلی آنها، طلاق گرفتن نیست به دنبال رفع مشکلات هستند.
این مشاور خانواده بیان کرد: ما در این پروندهها تلاش میکنیم ابتدا شناخت افراد را از یکدیگر بالا ببریم، سپس با آموزش مهارتهای زندگی، به آنها بیاموزیم چگونه درست رفتار کنند تا مشکلات کمتری ایجاد شود. همچنین تلاش میکنیم در برابر مشکلات، قدرت تحمل و تاب آوری آنها را بالا ببریم.
وی درباره نقش سایر اعضای خانواده در این نوع پروندهها ادامه داد: در پروندههای سازشی، علاوه بر زوجین، برای پدر و مادر و فرزندان آنها نیز جلسات مشاورهای برگزار میکنیم تا آنها نیز برخی آموزشها را دریافت کنند که با کمک آنها مشکلات زوجین برطرف شود.
اهمیت مشاوره و آموزش پیش از ازدواج را فراموش نکنید
این مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: همه افراد باید در مراحل مختلف زندگی خود، تحت آموزش قرار گیرند. این آموزشها از دوران کودکی آغاز میشود که یکی مهمترین مولفههای ازدواج، مسئولین پذیری است که دانش آموزان باید آن را از دوره ابتدایی و در مدارس یاد بگیرند. همچنین در سال بعدی نیز، مهارتهای زندگی باید به دانش آموزان تدریس شود.
مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: متاسفانه آموزشهای پیش از ازدواج، میتواند از بروز بسیاری از مشکلات خانوادگی که به طلاق ختم میشود، جلوگیری کند.
اسلام میرزاپور گفت: سیستم آموزشی کشور ما، هیچگونه مهارت زندگی رابه دانش آموزان تدریس نمیکند، بنابراین در آینده بسیاری از افراد در این باره دچار مشکل میشوند.
وی با اشاره به اینکه تصور افراد از مشاوره غلط است، افزود: عده بسیاری تصور میکنند اگر بیماری خاص روحی ندارند، نباید به مشاوره و روانپزشک مراجعه کنند؛ در حالیکه همه ما نیاز به دریافت آموزشهای اجتماعی محور برای زندگی بهتر داریم.
این مشاور ازدواج بیان کرد: متاسفانه بدبینی به روانشناس، حتی در جوانان تحصیلکرده ما نیز مشاهده میشود که باعث ایجاد تصورات اشتباه و اقدامات غلط خواهد شد.
مشاور و روانشناس خانواده اظهار کرد: در واقع تصمیمات اشتباه امروز ما که باعث طلاق میشود، ریشهای عمیق در کودکی و نوجوانی افراد دارد که آموزش و تجربه در آن نقش مهمی دارند.
میرزاپور گفت: در مجموع ما تلاش میکنیم پروندههای طلاق توافقی، را به پروندههای سازش تبدیل کنیم تا با رفع مشکلات، از پاشیده شدن خانوادهها جلوگیری کنیم.
ازدواج دانشجویی میتواند مفید باشد
این مشاور ازدواج گفت: در گذشته مادران پسران، عروس آینده خود را از بین دختران فامیل یا در گیر جمعهای زنانه انتخاب میکردند، اما این روش دیگر وجود ندارد و خود دختر و پسر یکدگیر را برای ازدواج انتخاب میکنند.
وی افزود: پس بالاخره یک جایی دختر و پسر باید یکدیگر را ملاقات کنند؛ این آشنایی میتواند در دانشگاه یا محل کار اتفاق افتد.
میرزاپور اظهار کرد: درباره آشنایی افراد در دانشگاه اظهار کرد: افرادی که در یک رشته تحصیل میکنند، با احوالات یکدگیر راحتتر آشنایی پیدا کرده و خلق و خوی نزدیکی با یکدیگر دارند. همچنین در آینده شرایط را بهتر درک میکنند.
این روانشناس گفت: در ازدواج باید دید چه تفکری قالب است. وقتی میخواهیم ازدواج کنیم و نظام مقدس خانواده را ایجاد کنیم این مسئله که از چیزهای کوچک زندگی بسازی؛ بسیار خوب است و باعث میشود طرفین قدر زندگی خود را بیشتر بدانند.
وی افزود: ازدواج دانشجویی میتواند ایده آل باشد در صورتی که دختر و پسر تصمیم بگیرند با یکدیگر زندگی بسازند.
طلاق ریشه در کودکی افراد دارد بیشتر بخوانید »
گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ عطیه اکبری: تعریف خودمانی مرکز «شبه خانواده» یعنی یک چهاردیواری امن به نام خانه برای کودکان بی سرپرست. یعنی چشیدن طعم داشتن پدر، لذت آغوش مادر. یعنی اینکه بوی غذا بپیچد در خانه، یکی باشد که کودک بی سرپرست بتواند با طیب خاطر بهش بگوید بابا. بداند یکی هست که بتواند دستبهدستش بدهد و به دل غصهها بزند، یکی هست رازدار و سنگ صبورش باشد.
حالا ما بیش از صدها پدرخوانده و مادرخوانده داریم و صدها سقف پر از آرامش برای بچههای بیسرپرست که مسئولان نامش را گذاشتند مرکز شبه خانواده. پشت هر مرکز شبه خانواده هم یک قصه شنیدنی است. رد این قصهها را که بگیری فقط به آدمهای پولدار و مو سپید کرده نمیرسی. فکر نکنید فقط آنهایی پدرخوانده یا مادرخوانده شدهاند که حساب بانکی پروپیمانی دارند. میان آنها به جوان متولد دهه شصت هم میرسی.
*وقتی تصمیم گرفت پدر۴۰فرزند شود، ۲۷ ساله بود
«عباس عسگری» یکی از همان پدرخواندههای دهه شصتی است که حالا سرپرستی ۴۰ بچه قد و نیم قد خانه نوباوگان عطر یاس نبوی شیراز را بر عهده دارد. البته وقتی تصمیم گرفت پدر باشد ۲۷ ساله بود،یعنی ۷ سال قبل. بعضیها دل به دلش ندادند و گفتند تو خودت هنوز بچهای چطور میخواهی پدری کنی آنهم برای ۴۰ بچه. گفتند دانشجو هستی، مرغداری که راه انداختی هنوز پا نگرفته!
صدایش را در گلو انداخت و گفت: میتوانم. از کار خیر خودجوش محلی با رفیقانش شروع کرده بود و بعد از مدتی برای منسجم شدن فعالیتها با بچهمحلهای شیرازی خیریهای راه انداخته بود به نام عطر یاس نبوی و ۶۰۰ خانواده تحت پوشش خیریهشان بودند.
سالها دیده بود چطور پدرش پا بهپای پدربزرگ در کار خیر بود و یتیمنوازی میکرد. در همان عالم نوجوانی وقتی میدید پدرش برای پسرخواندهها به خواستگاری میرود و مثل کوه پشتشان است به دلش قول داد یک روزی مثل او شود.
اینطور شد که در اوج جوانی بعد از کلی دوندگی مجوز مرکز شبه خانواده را از سازمان بهزیستی دریافت کرد و پدرخوانده ده ها کودک شد، نام خانه را گذاشت مرکز نوباوگان عطر یاس نبوی و از آن سال تا امروز با کمک خیران و همراهان چند ساله اش، بیوقفه پدری میکند برای ۲۰ دختر و پسر یک تا ۶ ساله و ۲۰ پسر ۶ تا ۱۲ ساله.
حالا عباس عسگری دکترای حقوق عمومی دارد و در دانشگاه تدریس میکند. با همه مشکلات، مرغداری صنعتی را در شیراز سرپا نگهداشته است و نام کارآفرین را هم با خودش یدک میکشد. مسئولیت رتقوفتق باغهای پدری هم بر عهده عباس است، اما همه این دلمشغولیها و خستگیها با شنیدن صدای بچههایش وقتی وارد خانه میشود و همه باهم میگویند سلام «بابا عباس» از تنش بیرون میرود.
*اینجا خود خود خانه است
مرکز شبه خانواده یاس نبوی سر در ندارد، مبادا بچهها تصور کنند این خانه خوابگاهشان است. فضا درست شبیه یکخانه است، با پذیرایی و چند اتاقخواب و آشپزخانه. وقتی میپرسیم چرا سردر یا تابلو ندارد؟ عسگری اینطور جوابمان را میدهد: «مگر خانههای شما سر در دارد که خانه ما سردر داشته باشد؟» و بعد هم با اشتیاق از حال و هوای خانه میگوید: «خانه ما یک حیاط بزرگ دارد و توپ و تور و وسایل بازی. هرروز بوی غذا در خانه میپیچد. بعضی وقتها هم انتخاب غذا با بچههاست. مثلاً همه میدانند علیرضا عاشق کلمپلوی شیرازی است و حتماً نهار یکی از روزهای هفته کلمپلو است. موقع غذا بچهها دستبهدست هم میدهند و سفره میاندازند. جمعکردن ظرفها و مرتب کردن خانه هم نوبتی است.»
عسگری از حال و هوای خانهها که میگوید، این را هم اضافه میکند؛ «هر کاری میکنیم تا بچهها مستقل باشند. بچههای من پولتوجیبی دارند. آخر هر هفته وقت خرید است. باهم به فروشگاههای زنجیرهای میرویم. از قبل لیست مواد غذایی موردنیاز خانه را آماده میکنیم. هرکدام با پولتوجیبی وسایل موردنیاز خودشان را تهیه میکنند. اگر قرار باشد برایشان لباس بخرم دستشان را گرفتم و باهم به مرکز خرید رفتهایم تا به سلیقه خودشان لباس بخرند. همین هفته قبل سه شب باهم رفتیم خرید. هر شب با پنج شش تا از بچهها، دست در دست هم گفتیم و خندیدیم و لباس خریدیم. با بچهها به رستوران رفتیم و برگشتیم خانه. همسرم پا بهپای من است. یاد ندارم در خانه خودمان پیتزا یا جوجه خورده باشیم. پنجشنبهها و جمعهها آشپزی با ما هست. اصلاً دلخوشی ما با بودن کنار بچهها است. دلخوشی پسر سهسالهام هم بودن کنار برادرخواندهها و خواهرخواندههایش است. بعدازظهر جمعه هم پا بهپای بچهها فوتبال بازی میکنیم.»
*سرنوشت نوزاد چهارروزهای که در سطل زباله پیدا شد
«اینجا هر چه باشد و هر امکاناتی که داشته باشند بازهم جای خالی پدر و مادر و خانه را برای بچهها پر نمیکند.» این را پدرخوانده بچهها میگوید و از آرزوی قلبی برای فرزندانش میگوید و ماجرای یکی از بچهها را روایت میکند:
«همه هموغم من این است که بچهها سروسامان بگیرند و وارد فضای خانوادهها شوند و در این میان گاهی وقتها اتفاقات باورنکردنی میافتد. چهار سال قبل با نوزاد دختر چهارروزهای مواجه شدیم که با قساوت هرچه تمام او را داخل سطل زباله مقابل در خیریه عطر یاس نبوی انداخته بودند. عصر یک روز پاییزی بود. از خیریه خارج شدم و در حال سوارشدن به ماشین بودم که صدای نارسای گریه نوزادی در گوشم پیچید؛ صدا آرام بود. فکر میکردم اشتباه شنیدم. گوشم را تیز کردم. انگار کار خدا بود که بچه بیجان گریه کند. رد صدا را گرفتم. ذهنم به سمت سطل زباله نمیرفت. صدا قطع شد. هرقدر چشم چرخاندم، نوزادی را ندیدم. فکر کردم این صدا توهم بوده. ناامید شده بودم. به سمت ماشین حرکت کردم که دوباره صدای نوزاد را شنیدم. چشم انداختم داخل سطل زباله. دیدم یک نوزاد با رنگ پریده و لبهای کبود داخل سطل است. با گریه بچه را بیرون آوردم. موضوع را به بهزیستی استان اطلاع دادم. آن شب تا صبح از غصه بچه خوابم نبرد. بعد از تشکیل پرونده بچه را به مرکز خودمان آوردم. به مددکارمان سپردم و گفتم حواستان را ششدانگ به این بچه بدهید و تا چند روز فقط او را در آغوش بگیرید، ما فکر می کنیم نوزاد متوجه نمیشود، درحالیکه همه اتفاقات در ناخودآگاه کودکان ثبت میشود. فکر میکنید این بچه آلان کجاست؟ دختر من توسط خانوادهای که پدر و مادر هر دو پزشک هستند به فرزندخواندگی پذیرفته شد و او و خانوادهاش همین حالا در کشور امارات زندگی میکنند. در این ۷ سال بسیاری از بچهها صاحب پدر و مادر شدند.»
*بچههای آرایشگاه زیبا/ فرزندان من در ۱۸ سالگی ترخیص نمیشوند
طبق قانون، بچههای بیسرپرست تا 18 سالگی تحت پوشش سازمان قرار دارند و درست در پر چالش ترین سن با پرداخت مبلغی برای تهیه سرپناه، از مراکز اقامتی زیر نظر بهزیستی ترخیص میشوند. این قانون در بسیاری از مراکز شبه خانواده اجرا میشود و البته همه بهاتفاق میگویند ترخیص بچهها از مراکز باهدف مستقل شدن آنها و با حمایت سازمان بهزیستی انجام میشود.
اما ماجرای این جوان متولد دهه شصت و فرزندان زیرپوشش او طور دیگری رقم میخورد. عسگری میگوید: «در بسیاری از مراکز شبه خانواده به همین روش عمل میشود. خیلیها به این موضوع و این قانون انتقاد دارند. اما من کاری به انتقادها ندارم. سعی کردم خودم را جای پسر 18 سالهای بگذارم که خانواده ندارد، قرار هست کنکور بدهد و در دانشگاه قبول شود، حالا دقیقاً در این سن میخواهد با مبلغی که به او دادهاند در شرایط سخت اقتصادی مستقل شود. نمیشود، یا حداقل خیلی سخت است. برای همین به بچههایم گفتم تا ۲۱ سالگی در خانه بمانید، با کمک خیران قدمهایی برای بچهها برداشتیم. 40 فرزند تحت پوشش خیریه را بیمه عمر کردیم تا در آغاز جوانی سرمایهای برای تشکیل زندگی داشته باشند.
علاوه بر این سعی کردم بچهها را طوری تربیت کنم که بتوانند در همین سن نوجوانی گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. هرکدام از بچههای من در کنار درس خواندن و تحصیل در یکرشته فنی و مهارتی دیپلم میگیرند تا بتوانند در دوران تحصیل در دانشگاهها روی پای خودشان بایستند و صاحب شغل و درآمد شوند. آلان بچههای ۹ ساله و ۱۲ ساله ما آرایشگری یاد گرفتند و بعضیها در همین سن کم دیپلم دارند. خودشان دوست دارند همزمان با درس خواندن کار کنند و قرار است بعد از پایان کرونا آنها را به آرایشگاههای درجهیک معرفی کنیم. البته ناگفته نماند همین حالا من و یک سری از دوستانمان هیچوقت آرایشگاه نمیرویم. روزهای جمعه بچهها حسابی سر ما را سروسامان میدهند و ما هم بهشان دست مزد میدهیم. یکبار یکی از بچهها جملهای به من گفت که خستگی همه دویدنها و برو و بیاها را از تنم بیرون کرد. گفت آدم از بابایش که دستمزد نمیگیرد. این جمله تا یک هفته حال من را خوب کرد.»
۲۲ مادر روانشناس/ خاطره پسرخوانده بیسرپرستی که مددکار شد
پدری کردن برای ۴۰ بچه قد و نیم قد راحت نیست، آنهم وقتی دغدغهات فقط تأمین خوراک و پوشاک و مسکنشان نباشد و دغدغه آینده بچهها را داشته باشی؛ اینکه فقط جسمشان بزرگ نشود و قد نکشد، روحشان هم بزرگ شود، شخصیتی مستقل داشته باشند. اینها اهداف عباس عسگری است. میپرسم برای تحقق این اهداف چه کردید؟ عسگری میگوید: «یکی از مهمترین قدمها این بود که ۲۲ روانشناس خانم که همگی مادر هستند بهعنوان مربی بچهها در خانه کار میکنند. مادران را استخدام کردیم چون یک مادر میداند نیازهای روحی و عاطفی کودکان چه هست و چطور تأمین میشود؟ این افراد روانشناس هستند و میدانند کودکی که محروم هست از داشتن پدر و مادر با چه آسیبها و چالشهایی روبهرو است، بحرانهای شخصیتی بچه را درک میکند. میداند اگر یک روز بچه شروع کرد به کجخلقی و بهانه گرفتنهای بیدلیل دلش آغوش نداشته مادر میخواهد یا سایه امن یک پدر واقعی، فیلمی از یک خانواده خوشبخت دیده و یاد نداشته های خودش افتاده و آزاردیده است. حالا باید برونریزی داشته باشد. مادران روانشناس ما بسیاری از بحرانهای روحی بچهها را مدیریت میکنند.»
عسگری ادامه میدهد: «یکی از مشکلات و خلأهای شخصیتی که بچههای بیسرپرست و تحت پوشش بهزیستی در مواجهه باهم سن و سالان خود با آن مواجه هستند این است که است که اعتمادبهنفس پایینی دارند. ما در مجموعه هم بچههای بد سرپرست داریم هم بچههای بیسرپرست. پدر و مادر بچههای بد سرپرست به دلیل مشکلاتی از قبیل زندان بودن، اعتیاد شدید صلاحیت نگهداری از فرزندانشان را ندارند و با حکم بهزیستی بچهها بهصورت موقت در مراکز هستند و بعد از بهبود شرایط به آغوش خانواده برمیگردند. یکی از پسرهای من بعد از ۹ سال پیش مادرش برگشت و جالب است که حالا خودش یکپا مددکار شده است. از دوستان و اقوام پول میگیرد، بستههای معیشتی تهیه می کندو در خانه نیازمندان میبرد.»
*دختر معلول من با کمک 85 میلیونی خیران به زندگی عادی برگشت
از او میپرسم اداره کردن ده ها بچه قد و نیم قد کار راحتی نیست. صفرتا صد هزینههای بچهها پای شماست، با این نوسانات قیمت و مشکلات اقتصادی تابهحال پیشآمده که برای تأمین هزینهها به مشکل برخورد کنید؟«به مو رسیده اما هیچوقت پاره نشده است.» با این جمله حساب کار را به دستمان میدهد که بچهها با خودشان روزی و برکت میآورند و ادامه میدهد: «هر وقت کم و کسری بوده و ناامید شدم از جور کردن آن، از یکجایی که فکرش را نمیکردم، چند برابر نیاز فراهمشده است. آنقدر که نیاز آن زمان خانه و بچهها تأمینشده و به خانوادههای نیازمند تحت پوشش خیریه عطر یاس نبوی هم کمک کردیم.»
ما را به دنیای خاطرههایش میبرد و میگوید: «این بچهها، بچههای خدا هستند نه بچههای من. من فقط امانتدارشان هستم و سعی میکنم پدر خوبی برایشان باشم اما در این راه تنها نیستم. خدا با من هست. من در شیراز مرغداری صنعتی دارم. وقت جوجه ریزی در مرغداری که میشود برای بچهها نیت میکنم. باور میکنید مرغداری من جزو مرغداریهای بیزیان است. همه همکاران متحمل ضرر و زیان میشوند اما من نه. هیچ تلفاتی ندارم.
گذشته از لطفی که خدا به من دارد، خیران بزرگی در کنار من هستند. هفته گذشته یکی از پسرهایم که انحراف چشم داشت توسط پزشک خیری عمل شد. یکی از دخترهای من معلول است و از زانو دوپا ندارد، علاوه بر این به عمل جراحی نیاز داشت. یکی از پزشکان خیر شیراز ۸۵ میلیون تومان هزینه عمل جراحی و دو پروتز برای پای دخترمان را تقبل کرد و به لطف خدا این بچه میتواند مثل بچههای عادی زندگی کند.»
*فرزندخواندههای مداح من!
رضا و نیما و جواد و یکی دو نفر دیگر از بچهها صدایی دارند شنیدنی، مداح هستند و نفسشان گرم است. میگوید وقتی در هیئت بلندگو را دست میگیرندو شروع میکنند به خواندن دل مستعمان را زیرورو میکنند.
دکترعسگری از هیئت عطر یاس نبوی و مداح بودن بچهها که میگوید دغدغههایش را هم چاشنی ادامه صحبتهایش میکند و میگوید: «همیشه دعای من این بوده و از خدا سربهراهی و عاقبتبهخیری بچههایم را خواستهام. خودم در خانوادهای قد کشیدم که در آن به ارزشهای دینی بهاداده میشد. نام امام حسین و ذکر اهلبیت با کودکی ما عجین شده بود. از بچگی سری در هیئت و روضهها داشتیم و با همین چهارچوبهای ذهنی بزرگ شدیم. من معتقدم اگر این بچهها چهارچوب ذهنی درستی داشته باشند در بحرانهای مختلف میتوانند خودشان را مدیریت کنند و در این مسیر، تربیت دینی راهگشاست. تربیت دینی بچههای بی سرپرست موضوع مهم و حساسی است. خدا را شاکرم که توانستم با آموزههایی که از پدر و پدربزرگم یاد گرفتم در این مسیر، درست قدم بردارم.
همین حالا بچههای من یکی از پایههای ثابت هیئت عطر یاس نبوی هستند. من بهشان اجبار نکردهام. اما همانطور که بازی و فوتبال و رستوران و تولد داریم، هیئت هم میرویم. می دانید وقتی اسم سرپرست یا پدرخوانده پشتبند اسمی میآید با خودش تعهد میآورد، مسئولیت میآورد. یعنی همانکه برای بچه زیستی خودت هستی برای فرزندخواندهات هم باش. خیانت است اگر فقط به فکر تأمین خوراک و پوشاک بچهها باشیم. فرقی نمیکند در چه سن و سالی هستیم و سرپرستی بچههای یتیم را بر عهدهداریم. وقتی یا علی میگوییم و قدم در این راه میگذاریم باید باری که برداشتهایم به بهترین شکل به مقصد برسانیم.»
انتهای پیام/
ماجرای جوان دهه شصتی که ۴۰ فرزند دارد/ پرفرزندترین جوان دهه شصتی بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، علی اصغر یوسف زاده، گفت:مجموعه «اورژانس اجتماعی» با اولویت مداخلات اجتماعی، روانی و مددکاری قبل از مداخلات پلیسی و قضایی ایجاد شد.
بیشتر بخوانید:
چرا اورژانس اجتماعی ایجاد شد؟
وی افزود: شهروندان میتوانند در سراسر کشور از طریق تماس با «خط ۱۲۳» با کارشناسان و مددکاران سازمان بهزیستی ارتباط مستقیم برقرار کنند.
رییس اورژانس اجتماعی بهزیستی استان تهران در پاسخ به این سوال که چه کسانی میتوانند از خدمات این مجموعه استفاده کنند، ادامه داد: جامعه هدف ما در اورژانس اجتماعی به ۵ گروه تقسیم بندی میشوند.
یوسف زاده درباره اولین گروه گفت: کودکان در صورت بروز هرگونه مشکل با خانواده یا سایرین برای دریافت حمایتهای روانشناسی با ما تماس بگیرند.
وی با اشاره به گروه دوم جامعه هدف افزود: دختران و زنان نیز میتوانند در صورت نیاز و برخورد با مشکل با کارشناسان ما ارتباط مستقیم برقرار کنند.
رییس اورژانس اجتماعی بهزیستی استان تهران درباره آخرین گروه هدف این مجموعه بیان کرد: معلولان و سالمندانی که تحت آزار و اذیت قرار گرفته اند نیز میتوانند از خدمات و حمایتهای سازمان بهزیستی بهرهمند شوند.
بهزیستی به اتباع خارجی نیز خدمت رسانی میکند؟
به گفته یوسف زاده، اتباع خارجی نیز اگر جز گروههای جامعه هدف باشند، میتوانند به صورت رایگان از حمایتها و خدمات بهزیستی استفاده کنند.
چه کسانی میتوانند با «۱۲۳» تماس بگیرند؟ بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، این روزها که موضوع غربالگری و ضرورت الزام یا عدم الزام آن بحث داغ رسانهها است، صدها خانواده بیخیال همه این حرفوحدیثها نشستهاند در نوبت! میدانید چه نوبتی؟ نوبت فرزند پذیری کودکان خاص بهزیستی.
میدانید کودک خاص بهزیستی به چه کودکی میگویند؟ کودکی که با یک بیماری صعبالعلاج یا با نوعی از معلولیت به دنیا آمده و پدر و مادر زیستی به دلایلی نامعلوم او را سر راه گذاشتهاند، این کودک به مراکز نگهداری بهزیستی منتقل می شود؛ بی سرپرست است و بیمار و نیازمند درمان.
بیشتر بخوانید:
چه کسانی می توانند از بهزیستی فرزند بپذیرند؟
حالا خانوادههای بسیاری، متقاضی فرزند پذیری همین کودکاناند. برایشان مهم نیست که مادر کودک که بوده و اصلاً جنینش در زمان بارداری، غربالگری شده یا نه ؟ پدر و مادر از درمان بچه شان ناامید شدند یا از سر فقر او را سر راه گذاشتند؟ یا ده ها سؤال دیگر. چرتکه انداختن را تعطیل میکنند، چنگ در ریسمان محبت و رضای الهی می اندازند و جای پدر و مادر نداشته را برای کودکان بی سرپرست پر می کنند، اجباری در کار نیست، می دانند چه می کنند، سراغ فرزند سالم هم نمی آیند. دست می گذارند روی کودکان بیمار و بی سرپرست.
سعیدبابایی؛مدیر کل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی
سراغ مدیرکل امور کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی رفتیم تا از سنت حسنه فرزندخواندگی کودکان خاص بیشتر بدانیم. از آمار کودکان بیماری که خانوادهدار شدند بشنویم و بدانیم حساسیتهایی که بهزیستی برای فرزند پذیری کودکان معمولی دارد برای کودکان خاص هم وجود دارد؟
گفتوگوی ما با «سعید بابایی» پر از خبرهای ناب است. از ۱۴۰۰ کودک بیمار و معلول شیرخوارگاههای کشور که با مهر بیدریغ مردم سرزمینمان صاحب پدر و مادر شدند، از استقبال بینظیر ایرانیان خارج از کشور برای فرزند پذیری کودکان خاص بیسرپرست و خیرانی که به میدان آمدهاند تا با حمایت هالی مالی و معنوی از خانوادهها سنت زیبای فرزند پذیری کودکان بیمار و بیسرپرست را تقویت کنند.
فرزندخواندگی کودک خاص؛ تعبیر یک رویا / خانواده دار شدن کودکان دوقلوی دوجنسه
*اگر موافق باشید گفتوگو را با ارائه آمار فرزندخواندگی کودکان خاص در چند سال اخیر آغاز کنیم؟
در ۵ سال گذشته، حدود ۱۴۰۰ کودک دارای معلولیت و یا بیماری خاص در سراسر کشور توسط خانوادههای نیکوکار به فرزندخواندگی پذیرفتهشدهاند. از این آمار ۶۰۲ کودک معلول بودند و ۷۹۷ کودک دارای بیماری خاص. معلولیتها هم انواع مختلفی دارند. از ناشنوایی و نابینایی تا معلولیت ذهنی و جسمی. بیماریهای خاص هم به همین ترتیب انواع مختلفی دارند. بعضی بیماریهای کودکان ما بعد از چند سال و طی مراحلی درمان میشوند اما بعضی بیماریها ممکن است سالها و شاید تا آخر عمر با فرد همراه باشد اما بسیاری از خانوادهها با علم به این موضوع متقاضی فرزندان خاص میشوند.
ما کودکان مبتلا به ایدز داشتیم که توسط خانوادههای نیکوکار به فرزندخواندگی پذیرفته شدند. دو کودک همسان دوقلو داشتیم که دچار ناهنجاری جنسیتی بودند و ظاهر دخترانه داشتند اما درواقع پسر بودند و نیازمند چند عمل جراحی، با همه سختیها، نگرانیها و استرسی که در خصوص بیماریشان وجود داشت توسط خانواده نیکوکاری به فرزندخواندگی پذیرفته شدند. بزرگی و ایثار مردم سرزمین ما غیرقابل وصف است. پروندههای فرزندخواندگی کودکان خاص بهزیستی خواندنی است. عین بخشش است. هر خانواده میتواند سوژه یک گزارش شما باشد.
*خانوادهای که برای فرزندخواندگی پیشقدم میشود باید یک سری شرایط قانونی داشته باشد، یک سری از شرایط هم تشخیصی است و بهزیستی باید به این نتیجه برسد که خانواده توانمندی لازم برای نگهداری از کودک را دارد اما این ذهنیت وجود دارد که پروسه فرزندخواندگی کودکان خاص راحت ترهست. بهزیستی برای خانوادههایی که متقاضی این فرزندان هستند شرایط آسان تری را در نظر میگیرد؟
در حال حاضر رویکرد بهزیستی برمبنای خروج کودکان از مراکز نگهداری و ورود آنها به خانواده است. تلاش ما براین است که این اتفاق در کمترین زمان ممکن بیفتد. حالا نسبت به این رویکرد دو نگاه وجود دارد. برخی می گویند باید شرایط فرزندخواندگی کودکان خاص را آسانتر کنیم و هرکسی آمد گفت میخواهم کودک بیمار را فرزندخوانده کنم بهزیستی استقبال کند و به راحتی فرزند را واگذار کند. این نگاه ممکن است در برخی ازمراکز بهزیستی هم حاکم باشد،
اما نظرغالب سازمان بهزیستی این است که وقتی خانوادهای آنقدر شهامت دارد که میگوید حاضرم کار سختتر را انجام دهم وفرزند با شرایط خاص را بپذیرد، بهزیستی باید ببینید این خانواده چقدر شرایط فرزندپذیری را دارد؟ اتفاقاً حساسیت ما در مورد این کودکان کمی بیشتر است. چون خیلیها پا پیش میگذارند اما کمی که جلوتر میآیند و از جزییات بیماری کودک با خبر میشوند پا پس میکشند. یا ممکن است خانوادهای آمادگی خودش را برای پذیرش کودکی اعلام کند اما از نظرمسئولان بهزیستی توانایی نگهداری از کودکی با شرایط خاص را نداشته باشند. گام اول خانوادهها برای فرزندپذیری کودکان خاص آگاهی است و گام دوم آمادگی. خانوادهها باید آمادگی روحی و ذهنی پذیرش فرزند خاص را داشته باشند. چون این فرآیند، فرایند سادهای نیست وما باید مطمئن باشیم که خانواده توانایی نگهداری از این کودکان را دارد.
به گواهی بهزیستی اعتماد ندارید پزشک معتمد بیاورید
*خانوادههایی که متقاضی فرزند خاص هستند مشکلاتی دارند و برخی از این مشکلات را با ما درمیان گذاشتند. بهزیستی قبل از واگذاری کودک به خانواده متقاضی فرزند سالم گواهی سلامت میدهد اما این گواهی سلامت برای کودکان شرایط خاص متفاوت است و پزشک، شرایط بیماری کودک را در این گواهیتوضیح میدهد، موضوع اینجاست که خانوادهها باید به این گواهی اعتماد کنند یا امکان بررسی مجدد بیماری کودک از طرق مختلف وجود دارد؟
خانواده مختار است. یا میتواند به نظردرج شده در گواهی که پزشک بهزیستی میدهد اعتماد کند یا اینکه این اختیار را دارد که کودک توسط پزشک معتمد خودشان ویزیت شود. این موضوع در دستور العمل های سازمان بهزیستی تصریح شده است.
* گویا در مواردی مسئولان بهزیستی مانع ویزیت کودکان بیمار توسط پزشک خارج از مراکز شدند، در حالی که این حق خانواده است در خصوص بیماری کودکی که قرار است او را به فرزندخواندگی بپذیرد اطلاعات کاملی داشته باشد!
دستورالعمل ما درهمه مراکز یکسان است اما به دلیل حفظ امنیت کودک، ملاحظاتی را برای خارج کردن بچه از شیرخوارگاه داریم. اما این موضوع هم چاره دارد. یا پزشک معتمد خانواده به شیرخوارگاه بیاید و کودک را ویزیت کند یا اینکه مددکارسازمان با کودک همراه شود. اما از نظر قانونی منعی وجود ندارد.
رویهتان را تغییر دهید
*به نظر میرسد روند فرزندخواندگی کودکان خاص با کودکان معمولی متفاوت نیست. این هم از مواردی است که در گفت و گو با خانوادههای متقاضی فرزندان خاص مطرح شده است. برای مثال در فرزندخواندگی کودکان سالم، پروسه قانونی طی میشود و وقتی بهزیستی خانواده را تأیید کرد کودک را به آنها معرفی میکند. اما در مورد کودکان خاص، خانواده همان اول کار و قبل از تأیید بهزیستی میخواهد با کودک و بیماری آن آشنا شود و ببیند آیا توانایی نگهداری از او را دارد یا نه!
ما ممانعتی نداریم. میتوانیم در مورد کودکان خاص بهزیستی این موارد را لحاظ کنیم و تبدیل به دستورالعمل شود.
*یکی دیگر از مشکلات خانوادههایی که متقاضی فرزند پذیری کودکان خاص هستند زمانبر بودن این پروسه در موارد واگذاری بین استانی است. در موارد بین استانی برای مثال خانوادهای که در استان تهران زندگی میکند متقاضی کودک بیماری است که در شیرخوارگاه استان دیگر زندگی میکند و این طولانی شدن پروسه در شرایطی است که بعضی کودکان زمان طلایی برای درمان دارند که ممکن است از دست برود. بهزیستی برای تسهیل و تسریع بین استانی روند فرزند پذیری کودکان خاص برنامهای دارد؟
سامانه اینترنتی فرزندخواندگی از اردیبهشت امسال راهاندازی شد و هنوز تا رسیدن به نقطه ایده آل فاصله دارد. در موارد بین استانی بحث احراز صلاحیت توسط بهزیستی دو استان صورت میگیرد. هم استان محل سکونت پدر و مادر، هم استانی که کودک درمرکزنگهداری آن است. ما پیگیری میکنیم که احراز هویت توسط بهزیستی فقط در استان محل سکونت خانواده صورت بگیرد
واقعیت این است که ما اول مسیرهستیم، بااینکه در چند سال اخیر با رویکردهای جدید سازمان بهزیستی بحث فرزندخواندگی کودکان خاص تسریع شده اما این فرهنگسازی و هماهنگیها یک مقداری زمان میبرد. نکته دیگر اینکه در خصوص واگذاری بین استانی یک بخش مربوط به ما است و یک بخش مربوط به سیستم قضایی است و باید نشست هایی را هم با قضات حوزه فرزندخواندگی برگزار کنیم تا راهکارهای قضایی تسهیل فرزندپذیری بین استانی کودکان خاص هم بررسی شود.
* اختلافنظر کارشناسان بهزیستی و قضات حوزه فرزندخواندگی سهمی در طولانی شدن پروسه فرزندخواندگی کودکان خاص دارد؟
بهزیستی و قضات حوزه فرزندخواندگی ارتباط خوبی باهم دارند. قضات نظر کارشناسی مددکاران را در خصوص خانوادههای متقاضی میپذیرند و لحاظ میکنند. البته در مواردی هم اختلافنظر در خصوص ارجح بودن مصلحت کودک به وضعیت خانواده وجود دارد.
ایرانیان خارج از کشور متقاضی فرزندپذیری کودکان خاص شیرخوارگاه
*درخواست فرزند پذیری کودکان بیمار و کودک دارای معلولیت شیرخوارگاه بیشتر از کدام استانها مطرح میشود؟
ما تقریباً از همه استانهای کشور برای فرزند پذیری کودکان خاص متقاضی داریم، طبعاً این درخواستها از کلانشهرها و استانهایی با جمعیت بالا مثل تهران بیشتراست و از هر قشری هم متقاضی داریم. خانوادههای مذهبی، خانوادههای معمولی که پولدار هم نیستند و اوضاع مالی متوسطی دارند. جالب است بدانید که هرسال تعدادی از ایرانیان خارج از کشور هم متقاضی فرزند پذیری کودکان بیمار شیرخوارگاهها هستند.
*ایرانیان خارج از کشور چطور پروسه فرزند پذیری کودکان خاص را میگذرانند؟
تا قبل از راه افتادن سامانه اینترنتی فرزندخواندگی متقاضیان فرزند پذیری در خارج از کشور همان ابتدای کار به سفارتخانه و کنسولگریها مراجعه میکردند و فرمهای اولیه را پر میکردند. بعد از راه افتادن سامانه این افراد ثبتنام اولیه را بهصورت اینترنتی انجام میدهند و در مرحله بعد برای تحویل یک سری از مدارک به کنسول گری و سفارتخانهها مراجعه میکنند. همکاران ما در کنسولگریها و سفارتخانهها کاملاً در این زمینه توجیه هستند و میدانند که چه برگههایی باید به متقاضی داده شود و چه مدارکی را تحویل بگیرند. این موارد جزو وظایف تعریفشده یک دفتر در وزارت امور خارجه است. پروسه کمی طولانی است. البته قرار است رایزنیهایی را با دوستان در وزارت امور خارجه داشته باشیم و تصمیماتی اتخاذ شود که پروسه کوتاهتر شود.
*اولویت بهزیستی واگذاری کودکان خاص به خانواده های ساکن ایران است یا ایرانیان خارج از کشور؟
برای ما مهم است که کودکان از همان سنین پایین وارد خانواده شوند، اما برای ایرانیان خارج از کشور شرایط خاصی باید برایمان محرز شود. اگر خانواده صلاحیت لازم را داشته باشد و اگر کودک بیماری خاصی داشته باشد که در خارج از کشور درمانهای بهتری برایش وجود داشته باشد اولویت ما واگذاری فرزند به این خانواده است. اما بهطورکلی برتری زمانی برای متقاضیان فرزندپذیری داخل و خارج از کشور نداریم. همه در یک صف قرار میگیرند.
البته ما محدودیتهایی برای واگذاری فرزند هم داریم و در بعضی کشورها به دلیل کنوانسیونها به مشکل برخوردیم. قوانین کشورها با هم متفاوت است، در برخی موارد تعابیر و تفاسیر مختلفی از قواتین فرزندخواندگی کشور ما در کشورهای دیگر می شود و امکان واگذاری فرزند وجود ندارد.
*نگهداری از یک کودک با شرایط خاص برای بهزیستی بهصورت ماهانه یا روزانه چقدر هزینه دارد؟
نمیتوان رقم مشخصی را گفت. چون ما ۳۳ شیرخوارگاه با یک تعداد نیروی مشخص داریم. چه ۱۰ کودک در شیرخوارگاه باشد چه ۲۰ کودک. در حوزه درمان کودکان هم بسته به نوع بیماری هزینهها متفاوت است.
معجزه ای به نام خانواده
*تابهحال مواردی داشتید که کودکی با بیماری خاص، فرزندخوانده شود و بعد از خروج از شیرخوارگاه و ورود به فضای خانواده وضعیت جسمیاش نسبت به زمانی که در شیرخوارگاه بوده بهتر شود و یا بیماریاش به طور کامل درمان شود؟
بله. مواردی ازایندست زیاد داشتیم و این موضوع نشان میدهد چقدر ورود کودک به فضای خانواده درروند رشد تکاملی او تأثیر میگذارد و در درمان بعضی بیماریها گاهی شبیه معجزه میشود. اصلاً پزشکان در خصوص بعضی از کودکان ما که بیماریهای خاصی مثل تأخیر در رشد تکاملی دارند به صورت قطعی اظهارنظرنمی کنند و اعتقاد دارند که باید شرایط فرزندخوانده را بعد از ورود به خانواده در نظر گرفت و نظر قطعی در مورد بیماریاش داد.
*بهزیستی یا سیستم قضایی اجازه خروج موقت کودکانی با بیماریهای خاص و ورودشان به خانواده را میدهد تا بعد از گذشتن زمان مشخصی پزشک بتواند در مورد بیماری کودک با قاطعیت بیشتری نظرش را به خانواده اعلام کند؟
ما در بهزیستی حکم امین موقت و طرح مُشک را برای کودکان بد سرپرست داریم. میتوانیم در موارد ویژه، برای کودکان خاص بی سرپرست که روند بیماریشان باید در خانواده بررسی شود هم این حکم را صادر کنیم.
طرح مُشک و حکم امین موقت برای کودکان بدسرپرست
*شما از واگذاری موقت کودکان بد سرپرست بهزیستی در قالب طرح مُشک گفتید. توضیحات بیشتری در این خصوص میدهید؟
در این طرح کودکان بد سرپرستی که به صورت مقطعی در شیرخوارگاهها نگهداری میشوند موقتاً به خانوادههای خیر سپرده میشوند. کودکان طرح مشک به صورت قطعی فرزندخوانده نمیشوند. در این طرح کودکی که قرار است مادرش به دلیل ارتکاب جرمی یک سال در زندان باشد بهجای ماندن در مراکز بهزیستی در آغوش گرم خانوادهای دیگر نگهداری میشود. ما حضور کودک را در کانون خانواده به نگهداری کودکان حتی در مؤسسات شیک و عالی ترجیح میدهیم. البته به هر خانوادهای هم حکم امین موقت را نمیدهیم. بلکه بر اساس سلامت روان، سلامت جسم و دیگر صلاحیتها در بازه زمانی یک ماه خانواده انتخاب میشود و درنهایت فرزند به دو نفر وابسته میشود و در زمان جداسازی او از خانواده موردنظر، فرایند روانشناسی طی میشود و کودک تحویل خانواده اصلی میشود.
قانون تعدیل میشود/ به خانوادهها کمک هزینه درمان میدهیم
*بهزیستی در تأمین هزینههای درمان کودکان خاصی که واگذار میشوند به خانوادهها کمک میکند؟ بعضی کودکان ممکن است به چندین عمل جراحی نیاز داشته باشند یا اینکه روند درمان بعضی کودکان و داروهای مورد نیازشان بسیار هزینه بر است!
این موضوع در اولویت سازمان بهزیستی نبوده چون از نظر قانون، توانایی مالی متوسط خانوادهها از شروط فرزند پذیری است و اینکه بهزیستی باید مطمئن باشد خانواده از نظر مالی توانایی تأمین هزینه کودک را دارد. اما این قانون در خصوص کودکان خاص بهزیستی باید کمی تعدیل شود. چون این روزها شرایط اقتصادی ما خاص است.
البته سازمان بهزیستی برای رشد فرزند پذیری کودکان خاص برنامههایی دارد و یکی از این برنامهها به میدان آمدن موسسههای خیریهای است که در حمایت مالی و معنوی از خانوادههای فرزند پذیر نقش واسط را دارند.
همزمان ۴ موسسه برای ورود به حوزه فرزندخواندگی، فرهنگسازی برای ترویج این اقدام خیرخواهانه در کشور و حمایت مالی از خانوادههای فرزند پذیر اعلام آمادگی کردهاند. من اطمینان دارم اگر نیاز خانوادههایی که فرزند خاص دارند احصا شود و به خیران و موسسههای خیریه وصل شود هیچ خانوادهای به دلیل هزینه درمان فرزند خاص از این سنت مقدس و حسنه کنار نمیکشد. قطعاً با حضور و فعالیت موسسههای خیریه در حوزه فرزندخواندگی تعداد کودکان شیرخوارگاهها هم به حداقل خود میرسد.
ایرادگیر نیستیم/ خودتان را جای کارشناسان بهزیستی بگذارید
*بعضی از خانوادهها انتقاداتی را به حوزه فرزندخواندگی بهزیستی مطرح میکنند و میگویند در پروسه فرزند پذیری،گاهی اوقات پارتیبازی میشود یا اینکه کارمندان بهزیستی ایرادگیر هستند و باید شرایط را برای فرزند پذیران راحتتر کنند؟
من به عزیزان فرزندپذیر درخواست میکنم خودشان را جای کارشناسان بهزیستی که در برابر آینده کودکان مراکز نگهداری مسئولیت دارند بگذارند. کارشناسان نمیتوانند بیگدار به آب بزنند. باید صلاحیت خانوادهها احراز شود. بعضی از خانوادهها از سر احساس برای فرزندخواندگی پا پیش میگذارند و بعد ممکن است با کوچکترین بهانه فرزندان را به بهزیستی پس بدهند. میدانید چه آسیبهای روحی به کودکی وارد میشود که فضای خانواده را تجربه میکند و بعد دوباره مجبور میشود به محیط شیرخوارگاه برگردد؟
بعضی از خانوادهها هم درخواست غیرمنطقی دارند. مثلاً فرد ۵۵ ساله متقاضی فرزند نوزاد است. ما همه شرایط را باید در نظر بگیریم و نمیتوانیم به شخصی که در آستانه ۶۰ سالگی است و هیچ فرزندی ندارد، فرزند نوزاد واگذار کنیم. برای همین است که بعضی خانوادهها ممکن است چند سال در نوبت فرزندخواندگی بمانند.
۱۵ هزار متقاضی فرزندپذیری در نوبت هستند
مثلاً بعضی خانوادهها فقط فرزند دختر میخواهند آنهم زیر دو سال. به ازای هر فرزند دختر زیر دو سال بهزیستی ۱۷ متقاضی وجود دارد. اما ما کودکانی داریم که ششساله هستند و محروم از خانواده و هیچ متقاضی برای آنها وجود ندارد. همین شرایط پیش میآید که ما از سال ۹۰ تا آلان ۱۵ هزار متقاضی فرزند پذیری داریم. البته این روزها با ترویج سنت فرزند پذیری کودکان خاص اتفاقات خوبی افتاده است. امیدوارم روزی برسد که باافتخار بگوییم حتی یک کودک هم در مراکز شبه خانواده وجود ندارد.
درخواست عجیب ایرانیان خارج کشور از بهزیستی بیشتر بخوانید »