بیت المقدس

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تقویم این سرزمین همیشه با عطر شهادت همراه بوده است؛ از «باکری»، «خرازی» و «همت» گرفته تا «حجت‌الله رحیمی» که همگی مردان نام‌آشنای عاشقی در راه معبود هستند.

جنگ که باشد، فرقی نمی‌کند که آخر سال است یا اول آن، زمستان است یا تابستان؛ دشمن که راه خانه را بست، قهرمانانی از راه می‌رسند تا با غیرت و نثار خون خود، رویای هر اهریمنی را که قصد وطن ما کند، به کابوسی پریشان تبدیل کنند.

روزهای آخر اسفند، سالروز یادآوری برخی از این حماسه‌هاست؛ حماسه‌های قهرمانانی که مردانه ایستادند و تاریخ این سرزمین تا ابد مرهون ایثار آن‌هاست. یکی از این قهرمانان «حمید باکری» نام دارد، سردار گمنام دفاع مقدس که خستگی را خسته کرد.

آذر سال ۱۳۳۴ «حمید» به‌عنوان ششمین فرزند خانواده «باکری»، در ارومیه به‌دنیا آمد. پدرش کارمند کارخانه قند و مادرش هم خانه‌دار بود. ۱۸ ماه بیشتر نداشت که یک تصادف، او را برای همیشه از مهر مادری محروم کرد. «حمید» سال‌های درس و مدرسه را در کارخانه قند ارومیه گذراند و پس از اخذ دیپلم ریاضی، به خدمت سربازی رفت.

سال‌ها بعد، داغ از دست رفتن مادر تنها غم‌شان نشد؛ بلکه برادر بزرگ‌ترش «علی باکری» نیز توسط «ساواک» دستگیر و در زندان به شهادت رسید. شاید همین امر سرآغاز فعالیت سیاسی «حمید» و برادرش «مهدی» شد؛ به‌طوری که راهی تبریز شدند و به پخش اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی (ره) در این شهر پرداختند.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

«حمید» چندی بعد یعنی در سال ۱۳۵۵، با مشورت برادرش «مهدی» تصمیم گرفت تا برای فراهم‌شدن امکان بیشتر مبارزه علیه رژیم پهلوی، برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شود؛ بنابراین ابتدا به ترکیه سفر کرد؛ اما به‌دلیل این‌که شرایط محیطی مغایر با عقایدش بود، از آن‌جا راهی آلمان شد. بعد از هجرت امام خمینی (ره) به پاریس، «حمید» هم راهی فرانسه شد تا از نزدیک و بدون واسطه، گوش جان به سخنرانی‌های امام خمینی (ره) بسپارد؛ این سفر، فصل جدیدی از مبارزات او را به‌همراه داشت و در آن‌جا مأموریت پیدا کرد تا عازم سوریه و لبنان شده و آموزش‌های چریکی را فرا گیرد.

در همان روزها، مسئولیت حمل اسلحه از مرز ترکیه به ایران را برعهده گرفت تا این‌که بعد از شنیدن خبر ورود امام خمینی (ره) به ایران، به کشورش بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران ارومیه درآمد و به‌عنوان نیروی واحد عملیات، در این نهاد انقلابی مشغول به خدمت شد.

همزمان با صدور فرمان تاریخی تشکیل بسیج مستضعفین توسط امام امت (ره)، «حمید باکری»‌ مسئولیت بسیج ارومیه را برعهده گرفت و برای رفع محرومیت‌های روستاها، در جهاد و سازندگی فعالیت کرد. غائله کردستان که فرا رسید، وی مانند دیگر سپاهیان غیور، راهی این دیار شد و در عمليات پاک‌سازی منطقه «سرو» و آزادسازی «مهاباد»، «پيرانشهر» و «بانه»، نقش به‌سزایی ایفا کرد.

پس از آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن، این‌بار «حمید باکری» راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و ضمن برعهده گرفتن فرماندهی خط مقدم ایستگاه «هفت» آبادان، به سازمان‌دهی نیرو‌های مردمی پرداخت و پس از مدتی، عهده‌دار مسئوليت پاک‌سازی مناطق آزادشده كردنشين در منطقه «سرو» و سپس به‌عنوان مسئول كميته برنامه‌ریزی جهاد استان آذربایجان غربی، منصوب شد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «فتح‌المبین»، آغازی بود بر حضور دائمی «حمید باکری» در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل؛ همچنین عملیات «بیت‌المقدس» نیز شاهد حماسه‌های این رزمنده دلاور به‌عنوان فرمانده گردان در تیپ «نجف» بود که به‌همراه دیگر رزمندگان اسلام، نقش مهمی را در آزادسازی «خرمشهر» ایفا کرد.

عملیات موفقیت‌آمیز «مسلم بن عقیل» بخشی دیگر از رشادت‌های «حمید باکری» را به تصویر کشید؛ به‌طوری از طرف فرماندهی کل سپاه، او را به‌عنوان فرمانده تیپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب کردند؛ اما شایستگی‌های «حمید باکری» به این‌جا نیز ختم نشد؛ چراکه بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» مسئولیت معاونت لشکر ۳۱ عاشورا را به وی سپردند.

«حمید باکری» سپس در عملیات‌های «والفجر ۱»، «والفجر ۲» و «والفجر ۴» در کنار رزمندگان تحت امر خود، در خطوط مقدم جبهه‌ها حضور پیدا کرد؛ او در حالی که در عملیات «والفجر ۱» از ناحیه پا مجروح شده و زانوی وی تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، اما در عملیات‌های بعدی، با وجود این‌که از درد پا رنج می‌برد، این درد را هیچ‌وقت بر زبان نمی‌آورد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «خیبر» نقطه پایان حماسه‌های «حمید باکری» در دفاع مقدس و نقطه آغاز جاودانگی وی در تاریخ ایران است. قبل از عملیات، برادرش، شهید «مهدی باکری» در جمع فرماندهان گفت: «ما باید در این عملیات ابولفضل‌وار بجنگیم و هرکس آماده شهادت نیست، پا پیش نگذارد و حمید آرام گفت که برادران دعا کنید من هم شهید شوم»؛ این جمله «حمید»، همه را به گریه انداخت.

«حمید باکری» در عملیات «خیبر» توانست با نیرو‌های خود، در ساعت ۱۱ شب روز سوم اسفند سال ۱۳۶۲، پل مجنون را در عمق ۶۰ کیلومتری خاک عراق تصرف کند و سپس تا پای جان، در این منطقه به نبرد با دشمن بعثی بپردازد و به دیدار معبود خوبش بشتابد.

سردار «جمشید نظمی» یکی از همرزمانش، در خصوص آخرین دیدار خود با «حمید باکری» گفته است: «آخرین باری که حمید را دیدم، بعد از تصرف پل «شیتات» بود و حدود عصر. من مجروح شده بودم و مرا گذاشته بودند آن‌جا. «حمید» داشت نیرو‌ها را هدایت می‌کرد که یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده است. سریع رفت وضو گرفت و آمد، جایی قامت بست و نماز خواند که در تیر‌رس بود. هر لحظه امکان داشت فاجعه اتفاق بیافتد؛ اما او با طمأنینه و آرامشی نمازش را می‌خواند که من دردم را فراموش کردم و فقط به او خیره شدم. حتی وقتی بلندم کردند که ببرندم، برگشته بودم به آرامش نماز خواندن حمید نگاه می‌کردم».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی شهید باکری بیشتر بخوانید »

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، تقویم این سرزمین همیشه با عطر شهادت همراه بوده است؛ از «باکری»، «خرازی» و «همت» گرفته تا «حجت‌الله رحیمی» که همگی مردان نام‌آشنای عاشقی در راه معبود هستند.

جنگ که باشد، فرقی نمی‌کند که آخر سال است یا اول آن، زمستان است یا تابستان؛ دشمن که راه خانه را بست، قهرمانانی از راه می‌رسند تا با غیرت و نثار خون خود، رویای هر اهریمنی را که قصد وطن ما کند، به کابوسی پریشان تبدیل کنند.

روزهای آخر اسفند، سالروز یادآوری برخی از این حماسه‌هاست؛ حماسه‌های قهرمانانی که مردانه ایستادند و تاریخ این سرزمین تا ابد مرهون ایثار آن‌هاست. یکی از این قهرمانان «حمید باکری» نام دارد، سردار گمنام دفاع مقدس که خستگی را خسته کرد.

آذر سال ۱۳۳۴ «حمید» به‌عنوان ششمین فرزند خانواده «باکری»، در ارومیه به‌دنیا آمد. پدرش کارمند کارخانه قند و مادرش هم خانه‌دار بود. ۱۸ ماه بیشتر نداشت که یک تصادف، او را برای همیشه از مهر مادری محروم کرد. «حمید» سال‌های درس و مدرسه را در کارخانه قند ارومیه گذراند و پس از اخذ دیپلم ریاضی، به خدمت سربازی رفت.

سال‌ها بعد، داغ از دست رفتن مادر تنها غم‌شان نشد؛ بلکه برادر بزرگ‌ترش «علی باکری» نیز توسط «ساواک» دستگیر و در زندان به شهادت رسید. شاید همین امر سرآغاز فعالیت سیاسی «حمید» و برادرش «مهدی» شد؛ به‌طوری که راهی تبریز شدند و به پخش اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی (ره) در این شهر پرداختند.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

«حمید» چندی بعد یعنی در سال ۱۳۵۵، با مشورت برادرش «مهدی» تصمیم گرفت تا برای فراهم‌شدن امکان بیشتر مبارزه علیه رژیم پهلوی، برای ادامه تحصیل راهی خارج از کشور شود؛ بنابراین ابتدا به ترکیه سفر کرد؛ اما به‌دلیل این‌که شرایط محیطی مغایر با عقایدش بود، از آن‌جا راهی آلمان شد. بعد از هجرت امام خمینی (ره) به پاریس، «حمید» هم راهی فرانسه شد تا از نزدیک و بدون واسطه، گوش جان به سخنرانی‌های امام خمینی (ره) بسپارد؛ این سفر، فصل جدیدی از مبارزات او را به‌همراه داشت و در آن‌جا مأموریت پیدا کرد تا عازم سوریه و لبنان شده و آموزش‌های چریکی را فرا گیرد.

در همان روزها، مسئولیت حمل اسلحه از مرز ترکیه به ایران را برعهده گرفت تا این‌که بعد از شنیدن خبر ورود امام خمینی (ره) به ایران، به کشورش بازگشت. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به عضویت سپاه پاسداران ارومیه درآمد و به‌عنوان نیروی واحد عملیات، در این نهاد انقلابی مشغول به خدمت شد.

همزمان با صدور فرمان تاریخی تشکیل بسیج مستضعفین توسط امام امت (ره)، «حمید باکری»‌ مسئولیت بسیج ارومیه را برعهده گرفت و برای رفع محرومیت‌های روستاها، در جهاد و سازندگی فعالیت کرد. غائله کردستان که فرا رسید، وی مانند دیگر سپاهیان غیور، راهی این دیار شد و در عمليات پاک‌سازی منطقه «سرو» و آزادسازي «مهاباد»، «پيرانشهر» و «بانه»، نقش به‌سزایی ایفا کرد.

پس از آغاز تجاوز ارتش بعث عراق به میهن، این‌بار «حمید باکری» راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد و ضمن برعهده گرفتن فرماندهی خط مقدم ایستگاه «هفت» آبادان، به سازمان‌دهی نیرو‌های مردمی پرداخت و پس از مدتی، عهده‌دار مسئوليت پاک‌سازی مناطق آزادشده كردنشين در منطقه «سرو» و سپس به‌عنوان مسئول كميته برنامه‌ریزی جهاد استان آذربایجان غربی، منصوب شد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «فتح‌المبین»، آغازی بود بر حضور دائمی «حمید باکری» در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل؛ همچنین عملیات «بیت‌المقدس» نیز شاهد حماسه‌های این رزمنده دلاور به‌عنوان فرمانده گردان در تیپ «نجف» بود که به‌همراه دیگر رزمندگان اسلام، نقش مهمی را در آزادسازی «خرمشهر» ایفا کرد.

عملیات موفقیت‌آمیز «مسلم بن عقیل» بخشی دیگر از رشادت‌های «حمید باکری» را به تصویر کشید؛ به‌طوری از طرف فرماندهی کل سپاه، او را به‌عنوان فرمانده تیپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب کردند؛ اما شایستگی‌های «حمید باکری» به این‌جا نیز ختم نشد؛ چراکه بعد از عملیات «والفجر مقدماتی» مسئولیت معاونت لشکر ۳۱ عاشورا را به وی سپردند.

«حمید باکری» سپس در عملیات‌های «والفجر ۱»، «والفجر ۲» و «والفجر ۴» در کنار رزمندگان تحت امر خود، در خطوط مقدم جبهه‌ها حضور پیدا کرد؛ او در حالی که در عملیات «والفجر ۱» از ناحیه پا مجروح شده و زانوی وی تحت عمل جراحی قرار گرفته بود، اما در عملیات‌های بعدی، با وجود این‌که از درد پا رنج می‌برد، این درد را هیچ‌وقت بر زبان نمی‌آورد.

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی

عملیات «خیبر» نقطه پایان حماسه‌های «حمید باکری» در دفاع مقدس و نقطه آغاز جاودانگی وی در تاریخ ایران است. قبل از عملیات، برادرش، شهید «مهدی باکری» در جمع فرماندهان گفت: «ما باید در این عملیات ابولفضل‌وار بجنگیم و هرکس آماده شهادت نیست، پا پیش نگذارد و حمید آرام گفت که برادران دعا کنید من هم شهید شوم»؛ این جمله «حمید»، همه را به گریه انداخت.

«حمید باکری» در عملیات «خیبر» توانست با نیرو‌های خود، در ساعت ۱۱ شب روز سوم اسفند سال ۱۳۶۲، پل مجنون را در عمق ۶۰ کیلومتری خاک عراق تصرف کند و سپس تا پای جان، در این منطقه به نبرد با دشمن بعثی بپردازد و به دیدار معبود خوبش بشتابد.

سردار «جمشید نظمی» یکی از همرزمانش، در خصوص آخرین دیدار خود با «حمید باکری» گفته است: «آخرین باری که حمید را دیدم، بعد از تصرف پل «شیتات» بود و حدود عصر. من مجروح شده بودم و مرا گذاشته بودند آن‌جا. «حمید» داشت نیرو‌ها را هدایت می‌کرد که یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده است. سریع رفت وضو گرفت و آمد، جایی قامت بست و نماز خواند که در تیر‌رس بود. هر لحظه امکان داشت فاجعه اتفاق بیافتد؛ اما او با طمأنینه و آرامشی نمازش را می‌خواند که من دردم را فراموش کردم و فقط به او خیره شدم. حتی وقتی بلندم کردند که ببرندم، برگشته بودم به آرامش نماز خواندن حمید نگاه می‌کردم».

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

دفتر اول؛ شهید «حمید باکری»/ عملیات «خیبر» نقطه آغاز جاودانگی بیشتر بخوانید »

روایت آقا مهدی پر از جذابیت و کنجکاوی

روایت آقا مهدی پر از جذابیت و کنجکاوی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شهیدان مهدی و حمید باکری از فرماندهان ‌بزرگ دوران دفاع‌مقدس هستند که هر بار نام آنها را می‌شنویم، یاد دلاورمردی‌های لشکر عاشورا در دوران 8 سال جنگ تحمیلی می‌افتیم اما جدا از حماسه‌آفرینی‌های این ۲ برادر در دوران دفاع‌مقدس، هر کدام از آنها یک ویژگی خاص و منحصربه‌فرد داشتند که بسیاری از رزمندگان جنگ تحمیلی از آنان به نیکی یاد می‌کنند. این برادران شهید با اینکه سرداران نامدار و بزرگی بودند اما به تنها چیزی که فکر می‌کردند و برایشان اهمیت داشت این بود که خودشان به عنوان فرمانده در عملیات‌ها حضور پررنگ و فعالی داشته باشند.

در واقع این شهیدان صبر نمی‌کردند ابتدا نیروها جلو بروند و بعد خودشان آنها را در پشت سنگرها پشتیبانی کنند. نمی‌توان از عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، مسلم‌بن‌عقیل، عاشورا، والفجر مقدماتی، والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴ و خیبر نام آورد اما برادران مهدی و محمد باکری را از قلم انداخت. درباره شهید مهدی باکری باید گفت انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید، او به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سازماندهی سپاه ارومیه ایفاگر نقشی فعال بود. مهدی در همان سال‌ها، حدود یک سال هم به عنوان شهردار ارومیه برگزیده شد که آن روزها، یادآور خاطرات یک شهردار مردمی برای اهالی ارومیه است.
بیشتر بخوانید:
البته شهید مهدی باکری در آن سال‌ها و در مقطعی، مسؤولیت جهاد سازندگی استان آذربایجان غربی را هم بر عهده گرفت و البته روزهایی هم به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. جنگ که آغاز شد او به جبهه‌ها شتافت و معاونت تیپ نجف اشرف را پذیرفت. مهدی باکری در عملیات‌های متعددی شرکت کرد که فتح‌المبین، والفجر مقدماتی، والفجر یک تا ۴، مسلم‌بن‌عقیل، رمضان و بیت‌المقدس از آن جمله است. او بعدها به فرماندهی تیپ عاشورا رسید؛ تیپی که چندی بعد به لشکر تبدیل شد و به عنوان یکی از لشکرهای خط‌شکن دفاع‌مقدس شناخته می‌شد. سرانجام این فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا، ۲۵ اسفندماه سال ۶۳ در جریان عملیات بدر به خاطر شرایط حساس عملیات، مثل همیشه، به خطرناک‌ترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت و تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف‌شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند، بر اثر برخورد تیر مستقیم مزدوران بعثی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد. هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب‌های هور انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. 

بدون شک، شهید مهدی باکری یکی از فرماندهان مهم و تاثیرگذار دوران دفاع‌مقدس بود و سبک و سیاق فرماندهی وی در دوران دفاع‌مقدس برای بسیاری از علاقه‌مندان به تاریخ دفاع‌مقدس از کنجاوی‌ها و جذابیت‌های بسیاری برخوردار است که اگر پاسخ به این کنجکاوی‌ها در قالب آثار هنری روایت شود بی‌شک با تاثیرپذیری بیشتری بر مخاطب همراه خواهد بود. 
همان اتفاقی که برای برخی فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی روایتگر زندگی شهدای دفاع‌مقدس افتاده است، هر چند برخی از آثاری که داستان زندگی شهدا را روایت کرده‌اند به خاطر عدم کیفیت مناسب، ضربه جبران‌ناپذیری به وجهه شهدا زده‌اند. 
همین موارد موجب شده در سال‌های اخیر فیلمسازان با احتیاط عمل بیشتری به سمت و سوی تولید آثار سینمایی و تلویزیونی با محوریت شهدای دفاع‌مقدس بروند، زیرا تولید اثر از زندگی چهره‌های سرشناسی که برای مردم کشور از ارزش و احترام بالایی برخوردار هستند، همانند راه رفتن روی طناب برای فیلمسازان است که با کوچک‌ترین اشتباهی، فیلمساز و اثرش را به ورطه سقوط می‌کشاند. به هر حال همان‌طور که گفته شد، داستان زندگی شهید مهدی باکری به لحاظ نوع شخصیت شهید همیشه از جذابیت‌های خاصی برای اهالی سینما برخوردار بوده است. از اواخر سال گذشته بود که خبرهای‌هایی مبنی بر ساخت سریال شهید باکری توسط سیمافیلم به گوش می‌رسید تا اینکه بعد از مدت‌ها و با شروع چهلمین سالگرد دفاع‌مقدس، سیمافیلم خبر آغاز رسمی این پروژه و لشکر ۳۱ عاشورا را ارائه و اعلام کرد قرار است سریال شهیدان باکری در این مرکز تولید شود. در این خبر همچنین از گریم ابتدایی هادی حجازی‌فر در نقش شهید مهدی باکری رونمایی شد و اعلام کردند سریال «شهیدان باکری» تهیه می‌شود. 

اما نکته قابل توجهی که درباره سریال شهیدان باکری به چشم می‌خورد، این است که هادی حجازی‌فر علاوه بر ایفای نقش شهید مهدی باکری، کارگردانی این سریال را برعهده گرفته است، همچنین تهیه‌کنندگی این اثر به‌ عهده ابوالفضل صفری است که قرار است در 7 قسمت با پروداکشن سینمایی تهیه و تولید ‌شود. مرحله پژوهش و نگارش این سریال مدتی است که به پایان رسیده و گروه تولید بزودی کار خود را شروع می‌کند. 
اما مسلما نخستین پرسشی که برای مخاطبان پیش می‌آید، این است: مینی‌سریال شهیدان باکری، قرار است کدام مقطع از زندگی شهید باکری را دستمایه ساخت این سریال تلویزیونی قرار دهد. طبق اخبار غیررسمی و منتشر شده، این سریال قرار است به طور ویژه به چگونگی شکل‌گیری و فعالیت لشکر عاشورا در دوران دفاع‌مقدس بپردازد. در واقع این اثر به اتفاقاتی که برای این لشکر طی عملیات رخ داده و فرهنگی که شهدا در آن مقطع زمانی داشتند، پرداخته است. همچنین به آذری‌زبان‌هایی که در اوایل جنگ تحمیلی دور یکدیگر جمع شدند و لشکر عاشورا را تشکیل دادند به طور ویژه‌ای پرداخته شده است؛ در کنار روایت این اتفاقات به زندگی شهیدان مهدی و حمید باکری که بنیانگذار این لشکر بودند هم نگاهی می‌شود. 
درباره کارگردانی هادی حجازی‌فر در سریال شهیدان باکری باید گفت در کارنامه کاری حجازی‌فر یک تجربه کارگردانی برای مجموعه طنز به نام کرکره به چشم می‌خورد و این سریال عظیم، دومین تجربه کارگردانی هادی حجازی‌فر محسوب می‌شود که این نکته برای برخی‌ها پرسش برانگیز بود چطور کارگردانی یکی از مهم‌ترین پروژه‌های سیما فیلم به هادی حجازی‌فر سپرده شده است که در این باره ابوالفضل صفری، تهیه‌کننده سریال شهیدان باکری به جام جم گفته است: هادی حجازی‌فر سابقه درخشانی در حوزه کارگردانی نمایش داشته و شاید در حوزه کارگردانی تلویزیون تجربه اول او باشد اما در تئاتر و آثار سینمایی که دخیل بوده، نقش مؤثری داشته ‌است. دلیل اول ما برای انتخاب ایشان به این علت است که کارگردان باید بتواند تصویر درستی از لشکر عاشورا و شهیدان باکری به مخاطب ارائه کند و در مرحله دوم علاقه شخصی آقای حجازی‌فر و ارتباط ‌خانوادگی و عاطفی او با قصه شهیدان باکری بود اما اولویت اول ما کیفیت کار است و از انتخاب‌مان مطمئن هستیم.

* کارگردان مستند شهید باکری: روایت کم نقص زندگی شهید باکری کار سختی است
برای آنکه تولید سریال‌ها و فیلم‌های سینمایی مختص شهدای دفاع‌مقدس، به بهترین شکل ممکن انجام شود، فیلمساز باید اهمیت دوچندانی به مبحث پژوهش در چنین آثاری بدهد که امیدواریم این اتفاق برای سریال شهیدان باکری به بهترین شکل ممکن انجام شده باشد. از سوی دیگر، سریال شهیدان باکری نخستین اثر نمایشی در وصف شهید مهدی باکری نیست که به تولید می‌رسد، زیرا پیش از این یعنی حدود ۴ سال پیش، مستند «باتمیان گون» به کارگردانی محمد زارع و سفارش روایت فتح تهیه و تولید شد که مورد اسقبال اهالی سینمای مستند قرار گرفت. به بهانه تولید سریال شهیدان باکری گفت‌وگویی کوتاه با محمد زارع، کارگردان این مستند داشته‌ایم که از نظرتان می‌گذرد. 
محمد زارع در ابتدای این گفت‌وگو درباره مستند «باتمیان گون» گفت: برای ساخت این مستند بیش از ۲ سال تحقیقات داشته‌ایم زیرا شهید باکری زندگی پرابهامی دارد و یکی از پرابهام‌ترین بخش‌های زندگی این شهید نیز همان ۲ روز آخر پیش از شهادتش است که حتی برخی همرزمان شهید در لشکر عاشورا نیز این ابهامات را دارند و ما در این مستند به روایت این ۲ روز پرداختیم. 

وی در ادامه افزود: ابتدا قرار بود «باتمیان گون» یک فیلم سینمایی با شکل و شمایل مستند داستانی باشد اما در موقع تولید با تغییرات مدیریتی که در روایت فتح رخ داد، مدیران جدید پافشاری کردند که این اثر صرفا یک فیلم مستند آرشیوی باشد که در نهایت هم این اتفاق رخ داد. 
زارع درباره سریال شهیدان باکری که به کارگردانی هادی حجازی‌فر تولید خواهد شد، خاطرنشان کرد: این سریال به لحاظ کادر سینمایی از حرفه‌ای‌ترین عوامل بهره می‌برد و بنده هم فیلمنامه اولیه کار را مطالعه کردم. به نظرم دوستان کار سختی برای روایت کم‌نقص زندگی شهید مهدی باکری در ۷ قسمت در پیش داشته باشند. 
وی ادامه داد: همان روزهای نخست پیش‌تولید سریال شهیدان باکری، از سوی آقای حجازی‌فر به دفتر کارشان دعوت شدم و بنا به درخواست عوامل، اطلاعات مورد نیاز درباره شهید مهدی باکری را ارائه کردم اما بنا به دلایلی پس از چند جلسه، ارتباط کاری‌ام با دوستان قطع شد. 
این مستندساز در بخش دیگر از سخنانش گفت: شهید باکری یک شخصیت ملی است که برای پرداختن کامل به همه ابعاد زندگی این شهید به سریالی بیش از ۷ قسمت نیاز است و این نگرانی وجود دارد که این سریال با این شکل و شمایل نتواند انتظارات را برآورده کند. 
وی در پایان گفت: از آنجا که بنده از همان چند سال پیش سودای ساخت فیلم سینمایی و سریال برای شهید مهدی باکری را داشتم، به طور حتم با پشتوانه پژوهشی‌ام طی سال‌های آینده نسبت به آن اقدام خواهم کرد.



منبع خبر

روایت آقا مهدی پر از جذابیت و کنجکاوی بیشتر بخوانید »