بیسیم چی

خلاقیت‌های جبهه/ تقویت روحیه معنوی از پشت بی‌سیم!

خلاقیت‌های جبهه/ تقویت روحیه معنوی از پشت بی‌سیم!


گروه ساجد دفاع‌پرس: جنگ تحمیلی هشت‌ساله علیه ایران، عرصه یک جنگ نامتقارنی بود که یک‌طرف آن رزمندگان ایرانی و در طرف دیگر آن، ارتش تا به‌دندان مسلحی بود که توسط قدرت‌ها پشتیبانی مالی و تسلیحاتی می‌شد؛ ضمن این‌که تحریم‌ها و فشارهای مالی، مانع از تأمین تسلیحات، قطعات و اقلام مورد نیاز جنگ می‌شد؛ بنابراین رزمندگان گاهاً برای مقابله با دشمن، از روش‌های ابداعی و درعین‌حال ساده استفاده می‌کردند.

اذان گفتن برخی بیسیم‌چی‌ها برای افزایش روحیه معنوی رزمندگان یکی از این ابتکارات بود که چگونگی آن در  کتاب «فرهنگ جبهه» چنین روایت شده هست: «بعضی از دوستان بی‌سیم‌چی برای روحیه دادن به رزمندگان، پشت بی‌سیم اذان می‌گفتند؛ به این ترتیب کل نیرو‌های مستقر در خط، صدای اذان را مستقیم و به‌طور زنده می‌شنیدند».

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خلاقیت‌های جبهه/ تقویت روحیه معنوی از پشت بی‌سیم! بیشتر بخوانید »

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از تبریز، عملیات «خیبر» یکی از عملیات‌های دوران هشت سال دفاع مقدس بود که موجب آزادسازی هزار کیلومتر مربع از منطقه هور، ۱۴۰ کیلومتر مربع از جزایر مجنون و ۴۰ کیلومتر مربع از منطقه «طلاییه» شد. این عملیات را با مجاهدت‌ها و مقاومت‌های جانانه رزمندگان اسلام در جزایر مجنون و پیام امام خمینی (ره) مبنی بر ضرورت حفظ این جزایر می‌شناسند.

«کاظم احمدنژاد» یکی از رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا در دوران دفاع مقدس است که حدود چهار سال در جبهه‌های حق علیه باطل جنگیده و تمام این مدت را در قسمت مخابرات و به‌عنوان بی‌سیم‌چی مجاهدت کرده و به همین دلیل، ارتباط نزدیکی با سرداران شهید این لشکر مانند «مهدی باکری»، «حمید باکری» و «مرتضی یاغچیان» داشته است. وی در گفت‌وگو با خبرنگار دفاع‌پرس در تبریز، به بیان خاطراتی از عملیات «خیبر» پرداخته است که ماحصل آن را در ادامه می‌خوانید.

دفاع‌پرس: کمی از عملیات خیبر بگویید؛ این عملیات در کدام منطقه و با چه اهدافی انجام شد؟

قرارگاه «کربلا» متشکل از ۲ یگان سپاه پاسداران و یگان‌هایی از ارتش بود که قرار بود عملیات خیبر را انجام دهند. قسمتی از هور، از سمت شرق به غرب جریان دارد و بعد از پشت سر گذاشتن یک پیچ، به نهر «خیّن» متصل می‌شود. در یک قسمت از این منطقه، ارتش عمل می‌کرد که همان «پاسگاه زید» بود و در فاصله حدودا ۱۰ کیلومتری قرار داشت؛ سپاه هم در هور عمل می‌کرد؛ به این شکل که از جناح حمله می‌کرد و ارتش از مقابل.

در آن مقطع، هور منطقه‌ای بکر و دست نخورده بود و بعد از عملیات «رمضان» هیچ عملیاتی در آن نواحی انجام نشده بود. «پاسگاه زید» هم قبلا امتحان شده بود. تمام تلاش در این عملیات این بود که به جاده بصره – العماره برسیم تا بصره مورد تهدید قرار گیرد.

در جبهه غرب، هرچند فاصله کمی تا بغداد وجود داشت؛ اما به دلیل اهمیت بالای این شهر، حاکمیت عراق سرمایه‌گذاری زیادی روی این مناطق کرده بود تا نزدیک شدن به بغداد برای ما غیرممکن شود. از طرفی دیگر نیز بصره دومین شهر صنعتی و نفتی عراق بود و تهدید این شهر ارزش زیادی برای ما داشت و برای همین شش یا هفت عملیات ایران در این منطقه انجام شد. همچنین تصرف چند بلندی در غرب ارزش چندانی برای ما و طرف مقابل نداشت؛ اما اهمیت جنوب و بصره زیاد بود.

دفاع‌پرس: از حال و هوای رزمندگان در آغاز عملیات خیبر بگویید.

از زیبایی‌های عملیات خیبر زیاد می‌توان صحبت کرد. هرچند شاید بپرسید چطور ممکن است که در زیر کوره آتش، صحنه زیبا وجود داشته باشد؛ چراکه بعثی‌ها خودشان اذعان کرده بودند که یک میلیون و ۲۰۰ هزار گلوله به منطقه ریخته‌اند؛ یعنی برای هر متر مربع چهار گلوله ریخته بودند.

یکی از زیبایی‌های عملیات خیبر، صحنه راهی شدن گردان حضرت ابوالفضل (ع) و شهید «حمید باکری» به منطقه عملیاتی بود؛ ۲۴ ساعت قبل از بقیه، بچه‌های عرب اهل اهواز و حمید باکری حرکت کردند تا با طی کردن حدود ۴۰ کیلومتر، جزیره را دور بزنند و به پل «شحیطاط» برسند. در آن زمان، صحنه خداحافظی بچه‌ها از همدیگر و خداحافظی مهدی باکری از برادرش حمید باکری خیلی زیبا و به یادماندنی بود.

دفاع‌پرس: خاطره‌ای از عملکرد رزمندگان مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا در عملیات «خیبر» بگویید.

جانباز شهید «مصطفی الموسوی» مسئول مخابرات لشکر ۳۱ عاشورا، رمز ارتباط ما با آن‌ها را فشردن شاسی بی‌سیم تعیین کرده بود. به این نحو که هروقت شاسی را یک‌بار فشار می‌دادند، یعنی تا این ساعت مشکلی وجود ندارد و ما هم در پاسخ یک‌بار شاسی را می‌زدیم. اگر به مشکل برمی‌خوردند باید شاسی را ۲ بار می‌زدند و اگر درگیر می‌شدند، باید سه بار می‌زدیم و حق صحبت کردن نداشتیم.

ما شب تا صبح چشم و گوش‌مان را روی دستگاه دوخته بودیم که هر علامتی را متوجه شویم. ۲ ساعت به ۲ ساعت با یکدیگر تعویض می‌شدیم. آقا مهدی باکری هم مرتباً به ما سر می‌زد و به آقای الموسوی می‌گفت: «سید چه خبر؟». این چه خبر را که می‌گفت، استرس تمام وجودمان را فرا می‌گرفت که نکند خدای ناکرده برای بچه‌ها اتفاقی افتاده باشد یا این‌که عملیات لو رفته باشد و ما بی‌خبر مانده باشیم.

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود

دفاع‌پرس: در جریان عملیات خیبر، لشکر ۳۱ عاشورا برخی از برجسته‌ترین فرماندهان خود مثل «حمید باکری» و «مرتضی یاغچیان» را از دست داد. چه خاطره‌ای از آن‌ها دارید؟

ما چهار ساعت ارتباط‌مان با مرتضی یاغچیان برقرار بود؛ وقتی آقا مهدی باکری پشت بی‌سیم به او می‌گفت که برگرد عقب، وی جواب می‌داد «آقا مهدی! من برای این روز آفریده شده‌ام». مرتضی یاغچیان چنین شخصیتی داشت.

تا وقتی حمید باکری در پل شحیطاط مانده بود، بعثی‌ها جرئت نمی‌کردند جلو بیایند. یعنی تانک با تن می‌جنگید. در کنار این‌ها، ۲ تن از فرماندهان گردان ما، شهید «بایرامعلی ورمزیاری» و شهید «محمدباقر مشهدی عبادی» و همچنین ۲ گردان دیگر از لشکر نجف دلاوری‌های زیادی کردند و به محاصره افتادند و همگی شهید و اسیر شدند. این مسئله باعث شد کارمان در جزیره مجنون قفل شود. این موضوع به محسن رضایی منتقل شد و او هم ماجرا را به محضر امام خمینی (ره) رساندند. آن‌جا بود که امام (ره) پیام دادند «جزایر مجنون باید حفظ شود».

مهدی باکری به آقای «میراب» در مخابرات گفت که همه یگان‌ها را به گوش کن. پیام حضرت امام خمینی (ره) قرائت شد و به گوش همه بی‌سیم‌دار‌ها رسید. حتی گفته شد در صورت امکان پاور صوت‌ها هم فعال کنند تا همه رزمندگان پیام را بشنوند. این ابتکار آقامهدی در رساندن پیام امام خمینی (ره) به همه رزمندگان، یکی دیگر از دیگر صحنه‌های زیبای عملیات خیبر بود که باعث شد روح تازه‌ای در بچه‌ها دمیده شود.

تا روز دهم عملیات خیلی فشار زیاد بود و عراق از سلاح شیمیایی استفاده کرد که من هم در آن‌جا شیمیایی شدم. بچه‌ها خیلی مقاومت کردند و صحنه عملیات عملاً شبیه غزوه «خیبر» رسول الله (ص) بود. با همین تجربه بزرگ بود که سال بعد عملیات «بدر» را انجام دادیم و نهایتاً عملیات‌های «خیبر» و «بدر» به عملیات «والفجر ۸» منجر شد.

دفاع‌پرس: از کدام روز به بعد آتش جنگ در خیبر فروکش کرد؟

روز دهم به بعد بود که اوضاع تثبیت شد. عراقی‌ها به داخل جزیره آب جاری کردند و قسمت جنوبی جزیره را تقریباً آب فرا گرفت. ما هم در قسمت شمالی مستقر شدیم و بعد از کمی کش و قوس، دیگر بر اوضاع مسلط شدیم و عراقی‌ها هم متوجه شدند که نمی‌توانند کاری کنند و تقریباً امکان پیش‌روی از بین رفت. یادم می‌آید نزدیک عید و فصل بارش بود، باران شدیدی هم بارید و همه‌جا را آب گرفت. احداث پل خیبر و بعدتر جاده سیدالشهداء (ع) هم به تثبیت حضور ما در جزیره خیلی کمک کرد که البته افتخار این ۲ پل هم باز به بچه‌های ما خصوصاً مهندس شهید «بهروز پورشریفی» می‌رسد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات «خیبر» مشابه غزوه «خیبر» رسول‌الله (ص) بود بیشتر بخوانید »

فیلم/ مکالمه شهید احمد کاظمی پس از آزادسازی خرمشهر

فیلم/ مکالمه شهید احمد کاظمی پس از آزادسازی خرمشهر

کد ویدیو

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ مکالمه شهید احمد کاظمی پس از آزادسازی خرمشهر بیشتر بخوانید »

گذری بر زندگی سرباز شهید «کریم نجاتی»

گذری بر زندگی سرباز شهید «کریم نجاتی»


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از قم، ارتش سرافراز جمهوری اسلامی ایران، شهدای بی‌شماری را تقدیم آرمان‌های نظام مقدس جمهوری اسلامی کرده است که هر یک، همچون شمعی فراروی رهروان صدیق راه شهدا، می‌درخشند.

شهید کریم نجاتی فرزند شعبانعلی از جمله جوانان رشیدی است که خطر حضور در برابر سرب داغ گلوله‌های دشمن را آگاهانه به جان خرید و در راه حفظ آرمان‌های اسلام و انقلاب به شهادت رسید.

وی اول تیر سال ۱۳۴۶ در مأمونیه از توابع شهرستان ساوه به دنیا آمد. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند و سپس برای کمک به معیشت خانواده به حرفه گچکاری روی آورد. پس از آنکه به خدمت سربازی اعزام شد و با سمت بیسیم چی در منطقه شرهانی مشغول انجام ماموریت بود، در هشتم بهمن ۱۳۶۵ توسط نیرو‌های دشمن بعثی بر اثر اصابت گلوله به سر به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد.

در خاطرات و ویژگی‌ها شهید نجاتی گفته شده است: «کریم اخلاق خوبی داشت. به نماز و عبادت اهمیت خاصی می‌داد. در دوران انقلاب عضو بسیج بود و در تظاهرات‌ها شرکت می‌کرد.

به انجام وظیفه‌اش در قبال دین و کشورش علاقه خاصی داشت. برای آن‌که بتواند به منطقه برود، از طرف بسیج اقدام کرد ولی موفق نشد برای همین هم زودتر از موعد برای رفتن به سربازی ثبت‌نام کرد.

در زمان انقلاب همیشه می‌گفت آرزویم این است که شهید بشوم. همان موقع یک عکس گرفت و به ما داد می‌گفت هر وقت که شهید شدم این عکس را برای حجله شهادتم استفاده بکنید.»

به پاس رشادت‌های شهید والامقام «کریم نجاتی» یکی از معابر شهرداری منطقه ۳ در خیابان کارگر قم به نام وی مزین شده است.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گذری بر زندگی سرباز شهید «کریم نجاتی» بیشتر بخوانید »