تئاتر

ماجرای تئاتر مدافعان حرم که مجوز نمایش نگرفت!

ماجرای تئاتر مدافعان حرم که مجوز نمایش نگرفت!



ماجرای تئاتری که با حقوق معلمی ساخته شد اما مجوز نمایش نگرفت!

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مراسم پاسداشت بازیگر، کارگردان و نویسنده فقید مرحوم جعفر کاظمی عصر امروز در نخلستان سازمان هنری رسانه‌ای اوج برگزار شد. 

در این مراسم که با عنوان «هنرمرد» برگزار می‌شد، چهره‌هایی نظیر رحمت امینی، رحیم مخدومی، امیرحسین شفیعی، حسین قرایی، کامران شرفشاهی، محموداکرامی،گلعلی بابایی، محسن مؤمنی شریف و … حضور داشتند.

در ابتدای این مراسم، رحمت امینی صحبت کرد. او با اشاره به ابعاد شخصیتی جعفر کاظمی گفت: خاطرات زیادی از او دارم اما جنبه مشترک همه این خاطرات جویندگی فوق‌العاده جعفر کاظمی است. او با سختی فراوان به تهران می‌آمد تا در کلاس‌ها، کارگاه‌ها و … شرکت کند. او این کارها را می‌کرد تا توشه‌ای داشته باشد که بتواند آن را در اختیار بچه‌های کمتر برخوردار در قرچک و ورامین قرار بدهد. 

وی اضافه کرد: در طول عمر او ندیدم که کسی از او نکته منفی بگوید. امیدوارم راه این هنرمرد و منش او به همین نحو در کشور ادامه پیدا کند و در حد شعار باقی نماندو او این شایستگی را دارد که نامش زنده بماند. 

حجت‌الاسلام اسماعیلی، امام جمعه قرچک در این مراسم گفت: قبل از هر چیزی، جعفر کاظمی یک بنده خدا بود، بعد از آن مسلمان عامل بود و در نهایت ولایت‌مدار حقیقی بود و هر کس این سه ویژگی را داشته باشد عاقبت‌بخیری برای او قطعی است. درست است که او یک معلم بود اما معلم بی درد نبود. او غصه‌دار فرهنگ بود اما فقط غصه‌دار نبود بلکه آسیب‌شناس و نیازسنج آلام فرهنگی نیز بود. هدف او تربیت فضیلت‌ها و احیاگر فرهنگ ایثار و شهادت بود. او محبوب خانواده شهدا به ویژه محبوب خانواده شهدای مدافع حرم بود. زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا دغدغه این شاعر و نویسنده بود. توجه به هشدارهای فرهنگی مقام معظم رهبری مشخصه بارز او بود و علیرغم اینکه با کم‌مهری همه‌جانبه مواجه بود اما در برنامه‌ها خودش هم طراحی می‌کرد و هم اجرا. درسی که از او گرفتم، اخلاص، تواضع و اراده قوی بود. 

کامران شرفشاهی دیگر سخنران این مراسم بود. او گفت: همانطور که می‌دانید جعفر کاظمی نویسنده خوبی بود. یکی از کارهای ارجمندی که از او به یادگار مانده است، کتاب «اکیپ حاج هادی» است. این کتاب خاطرات ایثارگران پشتیبان جهادی ورامین است. در این کتاب اشاره‌ای به اهمیت حضور حاج هادی جنیدی دارد و شخصیت او محور کتاب است. شخصی که در دوران جنگ به تنهایی راه افتاده و از اصناف مختلف مردم گروه‌هایی را برای حضور در جبهه دعوت می‌کند و خیلی‌ها را به جبهه می‌برد. 

وی با اشاره به کتاب «اکیپ حاج هادی» گفت: در این کتاب می‌خوانیم که حاج هادی تلاش می‌کند تا نیازهای رزمندگان را به شیوه‌های مختلف حل کند تا حال روحی بهتری در جبهه‌ها داشته باشند. به همین دلیل نام اکیپ او را اکیپ تزریق روحیه گذاشته بودند. دقت داشته باشید که مرحوم جعفر کاظمی برای نوشتن این کتاب سراغ بیش از 1000 نفر از کسانی رفته است که در این اکیپ حضور داشتند. این کار بسیار سخت است. در نهایت 40 ساعت نوار از این تحقیق شفاهی فراهم شده و کتاب را براساس همان می‌نویسد. وقتی این کتاب به دستم رسید، براساس دیگر کتاب‌های خاطره فکر نمی‌کردم که این اثر این قدر نثر شیوا و روانی داشته باشد اما فرازهای مطرح شده در کتاب بسیار خواندنی و تاثیرگذار است. این کتاب سراغ پشت صحنه جبهه رفته است؛ جایی که کمتر دیده شده است. 

امیرحسین شفیعی، کارگردان تئاتر دیگر مهمان این جلسه بود که سخنرانی کرد. او گفت: بنده این افتخار را داشتم تا به عنوان شاگرد و همکار در خدمت آقای کاظمی باشم و به مدت دو سال به صورت مستمر در کنار ایشان فعالیت کردم. به نظم چیزی که کم داریم چنین مدیرانی است که کارمندگونه رفتار نکنند و جعفر کاظمی چنین فردی بود. او در ظاهر یک مدیر دولتی بود اما درب اتاقش همیشه باز بود و به افراد نگاه مهربانانه داشت. با این حال فکر می‌کنم آن طور که شایسته او بود چه در حیاتش و چه در این یک سالی که از فوت او می‌گذرد به  او توجه نشد. او شخصیت بزرگ فرهنگی بود اما آن چنان که باید به او توجه نشد. 

وی با نقل خاطره‌ای از جعفر کاظمی صحبت‌هایش را ادامه داد: خاطرم هست که او نمایشی را درباره شهدای مدافع حرم قرچک کار کرده بود؛ روزی به من زنگ زد و گفت که به این نمایش مجوز نمی‌دهند، آیا می‌توانی کاری برایم انجام بدهی؟ دقت کنید کسی که سالها در دفاع مقدس حضور داشته و پس از ان این مقدار کارهای ارزشی تولید کرده است، برای دریافت مجوز برای نمایشی درباره شهدای مدافع حرم در شهرش به مشکل برمی‌خورد. در همان تماس تلفنی به او گفتم که یک نامه بنویس تا بتوانم پولی را در اختیارتان قرار بدهم. این اختیار را داشتم اما جواب داد که من نذر کرده‌ام تا این نمایش را برای شهدای مدافع حرم بسازم. به او گفتم که حقوق معلمی شما جواب هزینه‌های چنین نمایشی را نمی‌دهد اما در پاسخ گفت دوست دارم با حقوق معلمی خود این تئاتر را بسازم. 

تئاتر , دفاع مقدس , سینما , تلویزیون ,

او در پایان گفت: من می‌توانم قسم بخورم که او با تمام وجودش در این راه قدم زد و قلم زد و در چند جبهه جنگید. اگر بخواهیم سرداران فرهنگ و هنر انقلاب را مشخص کنیم، جعفر کاظمی در صدر قرار دارد. 

حسین قرایی، نویسنده و پژوهشگر در ادامه مراسم بزرگداشت جعفر کاظمی صحبت کرد. او با خواندن شعری از محمدرضا آقاسی گفت: بی توجهی به هنرمندان دغدغه‌مند کفران نعمت است و نمی‌دانم تا کی مدیران فرهنگی ما می‌خواهند این روند را ادامه بدهند. متاسفانه فشلی سیستم فرهنگی که امروز با کرختی وزارت فرهنگ و ارشاد گره خورده، ضریب پیدا کرده است.

وی اضافه کرد: جعفر کاظمی سراغ کسانی رفته که دیگران سراغشان نرفتند. این یعنی هنرمند بودن و هنرمرد بودن. برای مثال می‌بینید که او در کتاب «پنجه در پنجه رئیس جمهور» که نامش نیز عجیب و توجه‌برانگیز است، سراغ شهید سیدمجتبی هاشمی رفته است یا برای اولین بار کتابی درباره عقبه جنگ نوشته است. این که گفتند به او مجور برای تئاتر ندادند نشان از بی‌توجهی است و این بی‌توجهی آن قدر ادامه پیدا می‌کند تا رهبر حکیم انقلاب، ما را از اشتباه‌مان آگاه کنند، تذکر دهند و بگویند که فلانی خوب است و سپس بیاییم و چند کتاب تاریخ شفاهی درباره او بنویسیم.

معاون فرهنگی دانشگاه صدا و سیما در پایان گفت: او واقعا خستگی‌ناپذیر بود، قدرشناس بود و معلمی‌اش با نگاه پرورشی گره‌خورده بود. امیدوارم که قدر و شأن این دست هنرمندان جبهه فرهنگی انقلاب را بدانیم که شناسنامه فرهنگی ما هستند.

رحیم مخدومی در بخش دیگری از این مراسم گفت: جعفر کاظمی کسی بود که نگاه می‌کرد در کجا باری بر زمین مانده تا برود و آن را بردارد. او آتش به اختیار عمل می‌کرد و منتظر نمی‌ایستاد که کسی به او بگوید که چه کاری انجام بده. او در روزگار دفاع مقدس که قطار شهدا در حال حرکت بود، جز همان‌هایی است که دست به شناسنامه‌اش می‌زند و حتی کتک می‌خورد تا به این قطار بپیوندد. او به جبهه رفت تا روح رزمندگان را تلطیف کند. او بین دانش‌آموزانی می‌رفت که در حال ترک تحصیل بودند و از آنها هنرمند می‌ساخت. این کار او باعث شد تا آنها هم هنرمند شوند و هم ادامه تحصیل بدهند. او این‌گونه شاگردپروری می‌کرد.

وی ادامه داد: به نظرم جعفر کاظمی الگوست و خیلی باید بگردیم تا چنین افرادی را پیدا کنیم. ما نیاز داریم که به جامعه خود الگو معرفی کنیم. زبان ارتباط با جامعه نیز زبان هنر است، البته هنری که الگو باشد و از این منظر جعفر کاظمی ظرفیت بسیار خوبی است.

محمود اکرامی سخنران پایانی این مراسم بود. او گفت: تا قبل از آنکه آقای مرتضی حاجی وزیر آموزش و پرورش بشود، آموزش و پرورش واقعا آموزش و پرورش بود. بسیاری از شعرا و نویسندگانی که امروز می‌بینیم در آن زمان معلم یا دانش‌آموز بودند. به نظرم آموزش و پرورش آن زمان 100 تا وزارت فرهنگ و ارشاد را در جیبش می‌گذاشت. در این بین نکته‌ای وجود دارد و آن هم این است که آموزش و پرورش با معلمان خود مثل طفلان مسلم برخورد می‌کند. 

وی با اشاره به ابعاد شخصیتی جعفر کاظمی گفت: او یک معلم به معنای واقعی کلمه بود. در مورد کتاب اکیپ حاج هادی که از آن صحبت شد باید بگویم که این کتاب فقط یک کتاب خاطره نیست بلکه یک کار پژوهشی دقیق است چرا که مطالب گفته شده در آن قابل استناد است. وقتی این کتاب را می‌خواندم به چند نکته رسیدم. اول اینکه خود آقای کاظمی رسانه است، او دنبال گمنام‌ها رفته و افرادی که حتی در پشت جبهه هم دیده نمی‌شدند را روایت کرده است. او می‌توانست سراغ چهره‌های معروف‌تر هم برود اما این کار را نکرد. ویژگی دیگر کتاب پژوهشی بودن آن است که بدان اشاره کردم. سوم این که جعفر کاظمی دنبال شهرت خود نبوده بلکه دنبال مشهور کردن افراد گمنام بوده است. سبک نوشتاری او به‌گونه‌ای است که انسان با آن همذات‌پنداری می‌کند. در تک‌تک واژه‌هایش صداقت وجود دارد و مخاطب را به این وا می‌دارد که سخنش را بپذیرد. 

در پایان این مراسم، با اهدای هدایایی از خانواده جعفر کاظمی تقدیر شد.



منبع خبر

ماجرای تئاتر مدافعان حرم که مجوز نمایش نگرفت! بیشتر بخوانید »

«پرویز پورحسینی» چشم از جهان فروبست

«پرویز پورحسینی» چشم از جهان فروبست


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس، پرویز پورحسینی بازیگر مطرح سینما، تئاتر و تلویزیون ایران بامداد امروز جمعه ۷ آذر بر اثر ابتلا به کرونا و در سن ۷۹ سالگی چشم از جهان فروبست.

پرویز پورحسینی بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون مدتی به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان فیروزگر بستری بود.

پورحسینی متولد شهریور ۱۳۲۰، دانش آموخته بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. و در فیلم‌هایی چون «کمال‌الملک» علی حاتمی، «کشتی آنجلیکا» محمد بزرگ نیا، «باشو غریبه‌ای کوچک» بهرام بیضایی، «روز فرشته» بهروز افخمی، «قاتل اهلی» مسعود کیمیایی، «شب حادثه» سیروس الوند و «طلسم» داریوش فرهنگ به ایفای نقش پرداخته بود.

پورحسینی در حوزه تلویزیون نیز در مجموعه‌های مختلفی از جمله «مختارنامه» داود میرباقری، «بی گناهان» احمد امینی، «سرزمین کهن» کمال تبریزی و «میکائیل» سیروس مقدم حضور داشته است.

از جمله به یادماندنی ترین نقش های او می توان به میثم تمار در مجموعه «مختارنامه» اشاره کرد. آخرین تجربه تلویزیونی این بازیگر با سابقه نیز در مجموعه تلویزیونی «بچه مهندس» علی غفاری رقم خورد.

خبرگزاری فارس درگذشت این هنرمند پیشکوت و بی حاشیه را به خانواده ایشان و جامعه هنری تسلیت می گوید.

انتهای پیام/





منبع خبر

«پرویز پورحسینی» چشم از جهان فروبست بیشتر بخوانید »

نگارش نمایشنامه‌ای با موضوع سردار سلیمانی

نگارش نمایشنامه‌ای با موضوع سردار سلیمانی



«اطلسی های پرپرشده» روایتی از چالش های جانبازان/ نگارش نمایشنامه ای با موضوع سردار سلیمانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، این روزها یکی از حوزه هایی که به دلیل شیوع کرونا مادام التعطیلات شده، تئاتر کشور است که به دلیل قرار گرفتن در  مشاغل حساس به خاطر رفت و آمد مخاطب و هنرمند تعطیل و هنرمندان خانه نشین شده اند. عده ای از این هنرمندان هنوز از تکاپو نیافتاده و مشغول به رایزنی و فعالیت هایی البته نه در حوزه اجرا هستند، بلکه تلاششان را برای آماده سازی کارهایی به منظور اجرا پس از بازگشایی می کند.

به همین مناسبت سری زدیم به حوزه هنری تا از وضعیت هنرمندان در این شرایط سخت و بحرانی خبری بگیریم و در این میان گفت وگویی با مهتاب عسکری هنرمند جوان انجام دادیم. او پیش تر کارگردانی نمایش «من هنوز اینجام کلاغ‌های لعنتی» را برای ارج نهادن به شخصیت یک دختر انقلابی از جنس دختران کشورمان را در دهۀ شصت به صحنه برد. دختری که یک قهرمان است، دختری که علی‌رغم رنج سال‌ها دوری از خانواده و وطن، اما همچنان یک جوشش ذاتی ایرانی دارد. در حال حاضر هم این هنرمند تصمیم دارد نمایشی درباره جانبازان جنگ تحمیلی به صحنه ببرد و اثر دیگری درباره شهید سردار قاسم سلیمانی هم در دست نگارش دارد. 

وی معتقد است باید به سمت قصه‌ای برود که کمتر کسی رفته و خود این کمی شجاعت می خواهد. در جنگ هر اتفاقی ممکن است، انسان آنقدر پیچیده و غیر قابل پیش‌بینی است که می‌تواند دست به هر عملی بزند. نویسنده خیلی دور از واقعیت نیست کما اینکه نمونه‌هایی از این قبیل اتفاقات دیده شده است. من هم در اثارم قصه می‌گویم. اما قصد من صرفاً داستان‌گویی نیست من به دنبال تجلیل از شخصیت هایی هستم حال در یک کارم نگار نمایندۀ همۀ زنان و دخترانی است که تصمیم گرفتند مبارزه کنند و بهای آن را هم بپردازند. نمونه آن زمانی است که از اسارت برگشته‌اند. چه کسی به آن‌ها توجه کرده. تاریخ ما، مخصوصاً ادبیات و نمایش وظیفه خود را در برابر این شخصیت‌ها باید انجام دهند. تئاتر هنوز به این زن‌ها نپرداخته است. در کار جدیدم هم به یک شخصیت دیگر دفاع مقدس از جانبازان و ایثارگران می پردازم.

*خانم عسکری شما سال هاست که در عرصه تئاتر فعال هستید و الان هم اطلاع داریم که یک گروه تئاتر دارید لطفا درباره خودتان بیشتر برایمان بگویید؟

مهتاب عسکری هستم دانش آموخته کارگردانی سینما و البته تئاتر را هم به صورت تجربی یاد گرفتم، حدود ۱۸ سال است که مشغول به تئاتر هستم. گروهی به نام هایان به معنی طوفان تشکیل دادم که با تعدادی از جوان ها و با افراد با تجربه مشغول به کار تئاتر هستیم.

*در این شرایط کرونایی و تعطیلی سالن های تئاتر به چه کاری مشغول هستید ؟

شغل ما هم همین است چون ما با تئاتر زنده ایم‌ و نمی توانیم آن را کنار بگزاریم به هر حال توقف تئاتر لطمه جبران ناپذیری به این شغل و هم به ما و هم به روند و پیشرفت تئاتر وارد خواهد کرد اما در این شرایط کاری دیگر نمی توان انجام داد.

*پس شما با چه انگیزه ای هنوز مشغول هستید؟ به هرحال سالن ها که تعطیل است و تماشاگری هم نیست؟

در حقیقت عشق و علاقه ماهم تئاتر است، قطعا ما برای تماشاگر کار می کنیم ، اما قصدمان صرفاً درامد زایی و مسائل اقتصادی هم نیست، هر چند همه ما گرفتار مشکلات مالی و اقتصادی هم هستیم و اغلب هنرمندان تئاتر با این حرفه گذران زندگی می کنند اما چاره  ای فعلا وجود ندارد وناچاریم با این وضعیت کنار بیاییم.

*این روزها مشغول چه کاری هستید آیا کار جدیدی در دست دارید؟

در حال تمرین و آماده سازی نمایشی به نام «اطلسی های پرپر شده» هستیم که یک نمایش دفاع مقدسی است و به اتفاقات امروز جامعه می پردازد. نمایش «اطلسی های پرپر شده» ضمن پرداخت یکی از شخصیت های دفاع مقدس و مشکلات و گرفتاری های امروز جانبازان و ایثارگران از  زاویه نگاه انها گریزی هم به مشکلات جامعه می زند و آسیب ها و نقطات چالشی که معمولا مردم با آنها دست و پنجه نرم می کنند و یا از آنها رنج می برند، را مطرح می کند، در این نمایش حتی به کرونا هم پرداخته می شود.

*ظاهرا مراحل پایانی را طی می کنید؟

بله نمایش آماده اجرا است. در بازبینی حوزه هم نمره قبولی گرفتیم و در جدول اجرای حوزه هستیم قطعا اگر به وضعیت عادی برگردیم با مساعدت مدیران محترم مرکز هنرهای نمایشی حوزه اجرا خواهیم رفت.

*به این ترتیب این اثر باید از کیفیت بالایی برخوردار باشد ، چرا در جشنواره دفاع مقدس شرکت نکردید؟ 

ما یکی از گروه های پذیرفته شده در مرحله بازخوانی متن بودیم‌. تمرینات خیلی خوبی را هم پشت سر گذاشتیم شاید باورش سخت باشد اما من و گروهم حدودا شش ماه روی این اثر کار و تلاش کردیم. بنابراین هم از جهت موضوع و هم از جهت کیفیت کار خوبی شده اما نمی دانم چرا هیأت انتخاب این اثر را کنار گذاشتند، متاسفانه هنوز هم در انتخاب معمولا سلیقه افراد تعیین کننده است و شاخصه هایی مانند کیفیت اثر یا مرتبط بودن اثر با سیاست های جشنواره و نیازهای روز خیلی لحاظ نمیشود.

اطمینان دارم نمایش ما شایستگی و قابلیت حضور در جشنواره دفاع مقدس را داشته اما با کج سلیقگی و کم لطفی بعضی ها مواجه شدیم.

*شش ماه تمرین زمان زیادی است؟ درباره مشکلات بگویید؟

همه گفتند من هم میگوم تئاتر حمایت نمیشود، من یک کارگردان جوان هستم. تا به حال همه آثارم با موضوع دفاع مقدس بوده اما کمترین حمایتی از ما نشده است. این همه نهاد، این همه سازمان های فرهنگی و انجمن پس کو قدری حمایت و پشتیبانی؟

اغلب مدیران تئاتری دستشان برای حمایت از ما خالی است. هر وقت مراجعه کردیم آیه یاس خواندند یا نیست یا نداریم، انشاالله یک وقت دیگر! هنرشان در پاسخگویی به ما همین است، الان شما به گروه ما توجه کنید از جوان ۱۵ ساله با من کار می کنند تا افراد ۵۰ساله‌. خانم ها هستند، آقایون هستند و حتی دو کودک داریم که خانواده آنها با اشتیاق این بچه ها را سر تمرین می آورند. حتی اگر تمرینات پنج ساعت یا حتی بیشتر باشد.

گروه ما 31 نفر است اما بهرحال من در این وانفسای تئاتر و تعطیلی بدون پول چقدر می توانم این گروه را حفظ کنم و از پس هزینه هایشان بر بیایم این کار دشواری است و من هم مشکلات خاص خودم را دارم

بنا بر این ما حدود ۳۱ نفر هستیم چه جور می شود این گروه را حفظ و برای اینده تربیت کرد! من چه طور انکیزه آنها را بالا ببرم و یا همین اشتیاق فعلی را حفظ کنم، شش ماه کار، رفت و آمد و هزینه های متفرقه حتی اگر یک چایی و بیسکویت بخواهم به گروهم بدهم که حداقل یک پذیرایی ساده هست، کلی هزینه می شود و من باید از جیب خودم خرج کنم درحالیکه یک خانم هستم و مشکلات خاص خودم را دارم.

پس این همه نهاد و سازمان که وظیفه شان تئاتر و حمایت از امسال ماست، کجا هستند؟ چرا هیچ وقت نیستند. تئاتر مهم ترین حلقه از زنجیره هنری و  فرهنگی کشور ماست. آیا این درست است که گروهایی تئاتری که فوق العاده دارای انگیزه هستند، اینطور به حال خودشان رها کنند، این فشارها نهایتا باعث سرخوردگی ، ناامیدی و ناکار آمدی امثال ما میشود.

من فکر می کنم بعضی از این سازمان ها و انجمن ها فقط یک تابلو هستند، برای اینکه صرفا باشند و بودجه بگیرند، واقعا من نمی دانم آن انجمنی که بودجه سالانه میگیرند کجا پول ها را هزینه می کنند، چرا که اغلب گروه ها هم مانند ما هستند، با اعتبار جیب خودشان تئاتر کار می کنند.الان که تئاتر تعطیل است، اینها چه جوری برای جشنواره ها هزینه می کنند؟ من به نوبه خودم حاضرم پول جشنواره ها را خرج بیماران کرونایی کنم.

*توقع شما از مسئولان برای رفع مشکل تئاتر چیست؟

به عنوان یک عضو خیلی کوچک در تئاتر کشور خواسته ام این است که از مدیران تئاتری لایق و شایسته در راس کارها استفاده شود. مدیر یک سازمان تئاتری اول از همه باید متخصص و کار آزموده تئاتر باشد. تئاتر را بفهمد،با مشکلاتش آشنا باشد و در یک کلمه واقعا یک مدیر باشد تا بتونه تاثیرات شگرف روی تئاتر، هنرمند و پیشرفت اون داشته باشد.

*از کارهای آینده تان بگویید، باز هم سراغ کارهای دفاع مقدسی می روید؟ 

قطعا. من یک هدفی دارم که به همان سمت حرکت می کنم‌.نوشتن در حوزه  دفاع مقدس را دوست دارم.پرداختن به شخصیت های شهدا ، رزمنده ها و ایثارگران را دوست دارم و همین الان مشغول نوشتن نمایشنامه ای در باره شخصیت سترگ و اسطوره ای سردار سلیمانی هستم.به نظر من حوزه جنگ، دفاع مقدس و مقاومت فرصتی گران بها برای کسی است که می خواهد در تئاتر کار آزموده شود و به موضوعات مهم تر بپردازد. حوادث امروز منطقه ما از افغانستان ، یمن ، فلسطین تا سوریه و لبنان سرشار از موضوعات حماسی و نمایشی است و من وظیفه خود می دانم که به این حوادث بپردازم.

همین الان مشغول نوشتن نمایشنامه ای در باره شخصیت سترگ و اسطوره ای سردار سلیمانی هستم.حوادث امروز منطقه ما از افغانستان ، یمن ، فلسطین تا سوریه و لبنان سرشار از موضوعات حماسی و نمایشی است و من وظیفه خود می دانم که به این حوادث بپردازم.

دفاع مقدس گستره ای وسیع بوده و از عمق و جذابیت‌های خاصی برخوردار است و بنابراین  می توان به یک نوع تئاتر مردمی در این ژانر دست پیدا کرد. همچنین  من بچۀ قروه‌ هستم، از آنجا میدانم که بخش زیادی از دفاع مقدس در زندگی مردم ما جریان داشته و دارد. تمام تلاشم از  گذشته تا به الان این بوده که دین خود را به مردم جامعه‌ام ادا کنم. 

*و اما حرف آخر؟  

من معتقدم اگر مدیران ما مدیر باشند و فهم درستی از اوضاع داشته باشند، می توانند از تئاتر برای بهبود همین شرایط برنامه ریزی کنند. همانطوری که در شرایط جنگی هم تئاتر در میدان های جنگ هم نقش بازی می کرد، به هرحال دغدغه و نگرانی ما تئاتر است. من آرزویم این است که حتی در این شرایط هم تئاتر برقرار باشد، حتی برای مبارزه با شیوع بیماری کرونا در جهت فرهنگ سازی و آشنا کردن مردم با خطرات و آسیب های این بیماری در قالب نمایش های خیابانی و محیطی.

و در انتها باید بگویم که من یک هنرمند کردستانی هستم که خودم و خانواده ام جنگ و تبعات آن را با گوشت و پوست درک کرده ایم و آنقدر معتقد هستم ‌که با جان و دل کارهای دفاع مقدسی انجام میدهم.یادمان باشد ما در مقابل خون شهدا و ایثارگران و جانبازان و دربرابر این مردم مسئول هستیم و باید جوابگو باشیم . با این حال به عنوان یک کارگردان زن حرفم به جایی نمی رسد و زمانی که یک کار ارزشی را با عشق و علاقه تولید می کنم، آنقدر از نظر حمایتی دغدغه می گیرم که از لحاظ تکنیکی آنطور که باید نمی توانم روی کارم تمرکز کنم.

این روزها به هر اداره که رفتیم کرونا را بهانه کردند حتی جدیدا دیگر اجازه داخل شدن هم نمی دهند، پس این همه بودجه کجا هزینه میشود و متاسفانه بعضی از دوستان هم که با پارتی های ریز و درشت و هزار رابطه و آشنا خیلی راحت با چند جلسه تمرین یک کاری که شاید اصلا به شخصیت های جنگ و رزمنده های و دفاع مقدس هم ربطی نداشته باشد را خیلی راحت در جشنواره پذیرفته می شوند.

پر واضح است که این مسائل و مشکلات به دلیل رعایت نکردن موارد یاد شده و ایضا در نظر گرفتن شایسته سالاری و شان ارزشی حرفه ای افراد و عدم تقسیم مناسب و عادلانه فرصت ها اتفاق می افتد. بگذریم  به امید اینکه هر چه زودتر این کرونا و بهانه های این اداره ها هم تمام شود و حال همه هنرمندان خوب بشود و به یاری حق و با تاسی به منویات مقام معظم ولایت درباره فرهنگ و هنر به ویژه هنر ارزنده تئاتر، بسامان شود. ان‌شاالله

گروه ما 31 نفر است اما بهرحال من در این وانفسای تئاتر و تعطیلی بدون پول چقدر می توانم این گروه را حفظ کنم و از پس هزینه هایشان بر بیایم این کار دشواری است و من هم مشکلات خاص خودم را دارم



منبع خبر

نگارش نمایشنامه‌ای با موضوع سردار سلیمانی بیشتر بخوانید »

می‌خواهم دوباره نمایش «شهید ابراهیم هادی» را اجرا کنم

می‌خواهم دوباره نمایش «شهید ابراهیم هادی» را اجرا کنم



کسی که می‌گوید تئاتر فقط تا ساعت ۱۸ اجرا شود شناختی از این حوزه ندارد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، لیلی عاج کارگردان تئاتر درباره وضعیت اجراهای نیمه کاره تئاتر در زمان شیوع کرونا توضیح داد: من مانند بقیه دوستانی که اجراهای آن ها نیمه کاره رها می‌شود، فقط حس بلاتکلیفی دارم. مثل این است که در کلافی گم شده ای و رشته از دست آدم دربرود.

وی با ابراز تاسف از وضعیت پیش آمده و نبود برنامه ای مدون، توضیح داد: به دلیل آنکه اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» نیمه کاره رها شده و مجبور به جمع دکور نمایش شدم و درحال حاضر هفته ها از اجرا می‌گذرد و اگر دوباره اجرا بروم، انگار یک بازتولید دوباره انجام داده ام و بخش بزرگی از هزینه ها به من بازمی‌گردد. حتی زمانی که بازیگران برای مطلع شدن از شرایط با من تماس می‌گیرند، فقط به آن ها می‌گویم که هیچی نمی دانم. این شرایط  واقعا بلاتکلیفی بزرگی است.

وی درباره علت اقدام نکردن برای گرفتن وامی که دولت برای هنرمندان تئاتردر نظر گرفته بود، عنوان کرد: من مدرک کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارم، مشغول تدریس، نوشتن و تئاتر در دانشگاه و آموزشگاه هستم و مستمر کار می‌کنم اما بارها به همکاران تئاتر گفتم من چون عضو هیچ کدام از کانون ها و انجمن های خانه تئاتر نیستم، هیچ وامی نیز دریافت نکردم و در جریان جزییات حمایت ها از سوی دولت نیستم.

به گفته وی، تنها بخشی کمک هزینه از انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس دریافت کرده است.

این کارگردان درباره حمایت دولت در وضعیت شیوع کرونا از هنرمندان تئاتر گفت: واقعیت این است که باید ببینیم خواسته های ما چیست و آن‌ها به چه تعداد از خواسته‌های ما عمل می‌کنند. من فعالیت صنفی ندارم اما نظرم بر این است که باید خواسته‌ها دقیق مطرح شوند برای مثال همکاران تئاتر خواسته‌های خود را در ۴۰ بند مشخص و اعلام کنند و بعدا بگویند دولت تنها به ۱۰ بند مطالبات عمل کرده است در نتیجه عملکرد آن ضعیف بوده است، اما آنچه درحال حاضر وجود دارد گفته‌های پراکنده است و به این علت نمی توانم اظهارنظر دقیقی کنم.

خیلی ها واهمه داشتند و به تماشای تئاتر نمی‌آمدند

این مدرس و محقق تئاتر اضافه کرد: اکنون در نگاه و نظر هنرمندان تئاتر دودستگی وجود دارد مثلا افرادی گفتند در این شرایط چرا می‌خواهی کار کنی؟ به اهالی تئاتر رحم کن و برعکس بعضی‌ها نیز می‌گویند کار کنم. من زمانی که «کجایی ابراهیم» را اجرا می کردم، وقتی در این وضعیت به خیلی از دوستان تئاتری که همیشه کارها را رصد می کردند، می گفتم برای دیدن نمایش بیایند، واهمه داشتند و نمی‌آمدند.

عاج با اشاره به اینکه برخی از اهالی تئاتر نبود توجیه اقتصادی در این شرایط را مهم می دانند، بیان کرد: بعضی از همکاران می گویند چون ظرفیت سالن‌ها ایده‌آل نیست و بازگشت گیشه نداریم، نمی‌توانیم کار کنیم و دولت باید حمایت مطلق داشته باشد. آن دسته دیگر بر این اعتقادند که کار کنند و در کنار فعالیت، دولت از آن ها حمایت کند تا چراغ تئاتر را روشن نگه دارند. من به هر دو دسته حق می‌دهم اما آنچه در گفتگوها و یادداشت‌هایی که در صفحه های مجازی رصد می کنم، حاکی از آن است که دولت رسیدگی‌ای را که باید انجام دهد نداده است، زیرا میزان نارضایتی‌ها بسیار بالا است.

همه چیز در اوج بی نظمی است

وی افزود: مهم‌ترین مساله‌ای که با آن مواجه شدم باز بودن مراکز هنری از ۲۰ آبان تا ساعت ۱۸ است. یعنی واقعا هیچکس بین تصمیم گیران اطلاع نداشته که باید چه ساعتی ما باید اجرا برویم که ساعت ۱۸ تمام شود! انگار تئاتر در این بیانیه جایی نداشته است. نمی دانم در این وضعیت چه کاری باید انجام دهم. مدام می گویند ببینیم چه می‌شود و تصمیم ها را به هفته‌های بعد موکول می‌کنند و ما هم دلمان را به این صحبت‌ها خوش کرده ایم. آن چیزی که در مرحله اول در آموزش تئاتر باید یاد بگیریم، نظم است که الان همه چی در نهایت بی‌نظمی است.

عاج درباره رعایت پروتکل های بهداشتی در زمان تمرین اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» بیان کرد: پلاتوها از لحاظ ابعاد کوچک بودند و برای گروهی که ۱۵نفره بود و ۸ بازیگر روی صحنه داشت، ریسک را بالا می‌برد ولی ما خوشبختانه تمام مدت در خود تماشاخانه تمرین کردیم و مسئولان تماشاخانه سرو به طور مرتب و تا جایی که در توان داشتند، ضدعفونی می‌کردند و حتی در طول تمرین ها تا حد امکان با رعایت فاصله تمرین می‌کردیم و چون تمرین در ماه شهریور انجام شد در پشتی سالن و اتاق گریم را بازمی‌کردیم و ۲ عدد فن و پکیج بزرگ در جای مناسبی قرار داشت و همه چیز به طور درست محیا شده بود و همچنین گروه در میانه روز پذیرایی می‌شدند که حتی در آن زمان نیز پروتکل های بهداشتی را رعایت کردیم. این شرایط نتیجه مجموعه همدلی دوستان سالن و خود بچه ها بود. به هر حال یکی برای همه، همه برای یکی بود، زیرا اگر خدایی نکرده یکی از همکاران مبتلا می‌شد، زحمت همه به هدر می‌رفت و جابه جایی کسی به دلیل بیماری، روند کار را متوقف می‌کرد. به طور کلی  شرایط خیلی خوب بود و مشکلی پیش نیامد.

عاج درباره استقبال مخاطبان از نمایش «کجایی ابراهیم» در همان زمان که روی صحنه رفت، عنوان کرد : نمایش از ۱ مهر روی صحنه رفت و تقریبا ۱۲ اجرا داشتیم و سپس به علت تعطیلی متوقف شد. روزهای اول با چند چالش مواجه شدم؛ یکی اینکه مکان تماشاخانه سرو برای خیلی ها غریب بود و باید کلی توضیح می دادم که این تماشاخانه در کجا قرار دارد ولی دو تا سه شب آخر استقبال خیلی خوب بود.

وی افزود: ابراهیم هادی دوستداران زیادی داشت و زمانی که تماشاچی می آمد، می گفتیم امروز عاشقان شهید ابراهیم هادی سالن را پر کردند و برای آن ها جذاب بود که ببینند، چطوری از شهید ابراهیم هادی نمایش تولید کردیم و بسیاری آن ها می‌گفتند، چقدر حضور بازیگری که نقش شهید ابراهیم را بازی می کرد کم بود و مدام منتظر بودند بازیگر روی صحنه بیاید و او را ببینند زیرا به لحاظ ظاهری شباهت زیادی با شهید ابراهیم داشت. بخش زیادی از استقبال مخاطبان را مدیون دوستداران شهید ابراهیم هادی هستیم.

استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم

عاج درباره دوباره به صحنه بردن نمایش «کجایی ابراهیم» که نیمه رها شده است، گفت: من استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم، زیرا برای این نمایش زحمت کشیده شده است و اثر تازه داشت دیده می‌شد و همچنین از نمایش نیمه کاره استقبال نمی‌کنم زیرا باید از صفر شروع کنم، کارهای تبلیغ و دکور را انجام دهم و تمرین را از سر بگیریم که همه این ها هزینه هایی را به همراه دارد اما ترجیحم دیده شدن نمایش است و امیدوارم  به بخش صحنه جشنواره تئاتر مقاومت راه پیدا کند.

کارگردان «قند خون» درباره کارهای جدید خود نیز گفت: قبل از اتفاقات کرونا روی نمایشنامه «معده طبقه متوسط» کار می‌کردم و با این فرصت پیش آمده آن را بازنویسی می‌کنم، زیرا برای نوشتن یک نمایشنامه خوب به ۸ ماه زمان نیاز داریم. این تنها متنی است که در این زمان به طور جدی روی آن کار کرده ام که موضوع آن مانند دیگر کارهای من درباره زندگی یک خانواده کارگر و چالش های موجود در آن است.

نویسنده نمایشنامه «سالی که دوبار پاییز شد» در پایان گفت: من با دوستانی که در خانه تئاتر فعالیت های صنفی دارند، خیلی ارتباطی ندارم و نمی دانم چه تلاشی برای همکاران و دوستداران تئاتر شده است. به هرحال این شرایط پر استرس و روزهای تلخ کرونا، تعدادی از آدم ها را از تئاتر محروم می‌کند و. نمی دانم چه کار جدی ای برای همین تعداد انجام شده است. امیدوارم اتفاق خوبی برای بچه های تئاتر رخ بدهد و حداقل باید برنامه‌ریزی شود که از این وضعیت دربیایند. /صبا

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، لیلی عاج کارگردان تئاتر درباره وضعیت اجراهای نیمه کاره تئاتر در زمان شیوع کرونا توضیح داد: من مانند بقیه دوستانی که اجراهای آن ها نیمه کاره رها می‌شود، فقط حس بلاتکلیفی دارم. مثل این است که در کلافی گم شده ای و رشته از دست آدم دربرود.

وی با ابراز تاسف از وضعیت پیش آمده و نبود برنامه ای مدون، توضیح داد: به دلیل آنکه اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» نیمه کاره رها شده و مجبور به جمع دکور نمایش شدم و درحال حاضر هفته ها از اجرا می‌گذرد و اگر دوباره اجرا بروم، انگار یک بازتولید دوباره انجام داده ام و بخش بزرگی از هزینه ها به من بازمی‌گردد. حتی زمانی که بازیگران برای مطلع شدن از شرایط با من تماس می‌گیرند، فقط به آن ها می‌گویم که هیچی نمی دانم. این شرایط  واقعا بلاتکلیفی بزرگی است.

وی درباره علت اقدام نکردن برای گرفتن وامی که دولت برای هنرمندان تئاتردر نظر گرفته بود، عنوان کرد: من مدرک کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارم، مشغول تدریس، نوشتن و تئاتر در دانشگاه و آموزشگاه هستم و مستمر کار می‌کنم اما بارها به همکاران تئاتر گفتم من چون عضو هیچ کدام از کانون ها و انجمن های خانه تئاتر نیستم، هیچ وامی نیز دریافت نکردم و در جریان جزییات حمایت ها از سوی دولت نیستم.

به گفته وی، تنها بخشی کمک هزینه از انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس دریافت کرده است.

این کارگردان درباره حمایت دولت در وضعیت شیوع کرونا از هنرمندان تئاتر گفت: واقعیت این است که باید ببینیم خواسته های ما چیست و آن‌ها به چه تعداد از خواسته‌های ما عمل می‌کنند. من فعالیت صنفی ندارم اما نظرم بر این است که باید خواسته‌ها دقیق مطرح شوند برای مثال همکاران تئاتر خواسته‌های خود را در ۴۰ بند مشخص و اعلام کنند و بعدا بگویند دولت تنها به ۱۰ بند مطالبات عمل کرده است در نتیجه عملکرد آن ضعیف بوده است، اما آنچه درحال حاضر وجود دارد گفته‌های پراکنده است و به این علت نمی توانم اظهارنظر دقیقی کنم.

خیلی ها واهمه داشتند و به تماشای تئاتر نمی‌آمدند

این مدرس و محقق تئاتر اضافه کرد: اکنون در نگاه و نظر هنرمندان تئاتر دودستگی وجود دارد مثلا افرادی گفتند در این شرایط چرا می‌خواهی کار کنی؟ به اهالی تئاتر رحم کن و برعکس بعضی‌ها نیز می‌گویند کار کنم. من زمانی که «کجایی ابراهیم» را اجرا می کردم، وقتی در این وضعیت به خیلی از دوستان تئاتری که همیشه کارها را رصد می کردند، می گفتم برای دیدن نمایش بیایند، واهمه داشتند و نمی‌آمدند.

عاج با اشاره به اینکه برخی از اهالی تئاتر نبود توجیه اقتصادی در این شرایط را مهم می دانند، بیان کرد: بعضی از همکاران می گویند چون ظرفیت سالن‌ها ایده‌آل نیست و بازگشت گیشه نداریم، نمی‌توانیم کار کنیم و دولت باید حمایت مطلق داشته باشد. آن دسته دیگر بر این اعتقادند که کار کنند و در کنار فعالیت، دولت از آن ها حمایت کند تا چراغ تئاتر را روشن نگه دارند. من به هر دو دسته حق می‌دهم اما آنچه در گفتگوها و یادداشت‌هایی که در صفحه های مجازی رصد می کنم، حاکی از آن است که دولت رسیدگی‌ای را که باید انجام دهد نداده است، زیرا میزان نارضایتی‌ها بسیار بالا است.

همه چیز در اوج بی نظمی است

وی افزود: مهم‌ترین مساله‌ای که با آن مواجه شدم باز بودن مراکز هنری از ۲۰ آبان تا ساعت ۱۸ است. یعنی واقعا هیچکس بین تصمیم گیران اطلاع نداشته که باید چه ساعتی ما باید اجرا برویم که ساعت ۱۸ تمام شود! انگار تئاتر در این بیانیه جایی نداشته است. نمی دانم در این وضعیت چه کاری باید انجام دهم. مدام می گویند ببینیم چه می‌شود و تصمیم ها را به هفته‌های بعد موکول می‌کنند و ما هم دلمان را به این صحبت‌ها خوش کرده ایم. آن چیزی که در مرحله اول در آموزش تئاتر باید یاد بگیریم، نظم است که الان همه چی در نهایت بی‌نظمی است.

عاج درباره رعایت پروتکل های بهداشتی در زمان تمرین اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» بیان کرد: پلاتوها از لحاظ ابعاد کوچک بودند و برای گروهی که ۱۵نفره بود و ۸ بازیگر روی صحنه داشت، ریسک را بالا می‌برد ولی ما خوشبختانه تمام مدت در خود تماشاخانه تمرین کردیم و مسئولان تماشاخانه سرو به طور مرتب و تا جایی که در توان داشتند، ضدعفونی می‌کردند و حتی در طول تمرین ها تا حد امکان با رعایت فاصله تمرین می‌کردیم و چون تمرین در ماه شهریور انجام شد در پشتی سالن و اتاق گریم را بازمی‌کردیم و ۲ عدد فن و پکیج بزرگ در جای مناسبی قرار داشت و همه چیز به طور درست محیا شده بود و همچنین گروه در میانه روز پذیرایی می‌شدند که حتی در آن زمان نیز پروتکل های بهداشتی را رعایت کردیم. این شرایط نتیجه مجموعه همدلی دوستان سالن و خود بچه ها بود. به هر حال یکی برای همه، همه برای یکی بود، زیرا اگر خدایی نکرده یکی از همکاران مبتلا می‌شد، زحمت همه به هدر می‌رفت و جابه جایی کسی به دلیل بیماری، روند کار را متوقف می‌کرد. به طور کلی  شرایط خیلی خوب بود و مشکلی پیش نیامد.

عاج درباره استقبال مخاطبان از نمایش «کجایی ابراهیم» در همان زمان که روی صحنه رفت، عنوان کرد : نمایش از ۱ مهر روی صحنه رفت و تقریبا ۱۲ اجرا داشتیم و سپس به علت تعطیلی متوقف شد. روزهای اول با چند چالش مواجه شدم؛ یکی اینکه مکان تماشاخانه سرو برای خیلی ها غریب بود و باید کلی توضیح می دادم که این تماشاخانه در کجا قرار دارد ولی دو تا سه شب آخر استقبال خیلی خوب بود.

وی افزود: ابراهیم هادی دوستداران زیادی داشت و زمانی که تماشاچی می آمد، می گفتیم امروز عاشقان شهید ابراهیم هادی سالن را پر کردند و برای آن ها جذاب بود که ببینند، چطوری از شهید ابراهیم هادی نمایش تولید کردیم و بسیاری آن ها می‌گفتند، چقدر حضور بازیگری که نقش شهید ابراهیم را بازی می کرد کم بود و مدام منتظر بودند بازیگر روی صحنه بیاید و او را ببینند زیرا به لحاظ ظاهری شباهت زیادی با شهید ابراهیم داشت. بخش زیادی از استقبال مخاطبان را مدیون دوستداران شهید ابراهیم هادی هستیم.

استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم

عاج درباره دوباره به صحنه بردن نمایش «کجایی ابراهیم» که نیمه رها شده است، گفت: من استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم، زیرا برای این نمایش زحمت کشیده شده است و اثر تازه داشت دیده می‌شد و همچنین از نمایش نیمه کاره استقبال نمی‌کنم زیرا باید از صفر شروع کنم، کارهای تبلیغ و دکور را انجام دهم و تمرین را از سر بگیریم که همه این ها هزینه هایی را به همراه دارد اما ترجیحم دیده شدن نمایش است و امیدوارم  به بخش صحنه جشنواره تئاتر مقاومت راه پیدا کند.

کارگردان «قند خون» درباره کارهای جدید خود نیز گفت: قبل از اتفاقات کرونا روی نمایشنامه «معده طبقه متوسط» کار می‌کردم و با این فرصت پیش آمده آن را بازنویسی می‌کنم، زیرا برای نوشتن یک نمایشنامه خوب به ۸ ماه زمان نیاز داریم. این تنها متنی است که در این زمان به طور جدی روی آن کار کرده ام که موضوع آن مانند دیگر کارهای من درباره زندگی یک خانواده کارگر و چالش های موجود در آن است.

نویسنده نمایشنامه «سالی که دوبار پاییز شد» در پایان گفت: من با دوستانی که در خانه تئاتر فعالیت های صنفی دارند، خیلی ارتباطی ندارم و نمی دانم چه تلاشی برای همکاران و دوستداران تئاتر شده است. به هرحال این شرایط پر استرس و روزهای تلخ کرونا، تعدادی از آدم ها را از تئاتر محروم می‌کند و. نمی دانم چه کار جدی ای برای همین تعداد انجام شده است. امیدوارم اتفاق خوبی برای بچه های تئاتر رخ بدهد و حداقل باید برنامه‌ریزی شود که از این وضعیت دربیایند. /صبا



منبع خبر

می‌خواهم دوباره نمایش «شهید ابراهیم هادی» را اجرا کنم بیشتر بخوانید »

شهید «ابراهیم هادی» پرسپولیسی بود یا استقلالی؟

خاطره خواهر شهید هادی از ملاقات با «حاج قاسم»



جوانان لندنی که به عشق شهید ابراهیم هادی گریه می کردند

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ابراهیم هادی یک مرتبه شهید ابراهیم هادی نشد او از همان سنین کم  برنامه های متفاوتی برای خودش داشت و این ساختار را از کودکی چیده بود. زمانی که جوان سیزده ـ چهارده ساله شد، با بچه های محل هیئت می زد و خلاصه خیلی انسان مردمی بود یعنی کسی را از مردم جدا نمی دانست، الان ما در وضعیتی هستیم که اگر کسی از نظر خیلی چیزها شبیه ما نباشد ما سریع او را جدا می کنیم، در حالیکه او اینطور نبود و معتقد بود این جوان ها برای همه رفتند و شهید شدند نه فقط برای خانواده هایشان.

دوستان ما هم در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیاد کشیدند و الگوی این شهید را به تصویر کشیدند و جای قدردانی دارد چرا که این شهدا برای همه رفتند نه برای یک شخص خاص و اینکه امتیازی یا پست و مقامی کسب کنند . آقا ابراهیم همه را دور خود جمع کرد زمانی که حتی زخمی می شد و بچه های مدرسه ای که در آنجا مدتی تدریس می کرد، برای قدردانی پیش او آمدند او کسی نبود که برای یک زخم که حتی باعث شده بود نتواند راه برود، دست از کار و برنامه ریزی برای بچه ها بردارد.

این صحبت ها را زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی درباره برادر شهیدش می گوید شهید گمنامی که در کانال کمیل به شهادت رسید و پیکرش هنوز شناسایی نشده است.

این خواهر شهید درباره خاطره شهادت سردار سلیمانی و ملاقاتش با پیکر سردار پیش از تشییع در تهران می گوید حال که نمایش کجایی ابراهیم به کارگردانی لیلی عاج پیش از تعطیلات کرونایی تئاتر روی صحنه رفته و او هم نمایش را دیده و خیلی از کار استقبال کرده است.

نمایش کجایی ابراهیم با نگاهی به زندگی شهید ابراهیم هادی از ابتدای مهر ماه اجرای خود را در تماشاخانه سرو انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس آغاز و پس از چند شب اجرا به دلیل تعطیلات استانداری تهران مبنی بر محدودیت های سالن های فرهنگی و هنری تعطیل شد و هنوز هم این تعطیلی ادامه دارد. در ارتباط با این نمایش و الگوگیری درست از شهدا و همینطور خاطراتی از شهدا با زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانیم:

*خانم هادی شما درباره برادر شهیدتان چند وقت پیش نمایشی به نام کجایی ابراهیم را تماشا کردید نظرتان درباره این کار چه بود و آیا به نظرتان تئاتر می تواند فرهنگ ساز خوبی برای شهدا و انتقال آن به نسل جوان و جدید باشد چقدر نیاز داریم این مفاهیم را به جوانانمان منتقل کنیم؟

خدا را شکر این عزیزان در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیادی کشیدند حتی چالش های زیادی مثل تهیه اسلحه و مسائل دیگر داشتند که به زحماتشان اضافه شده بود ما می بایست از ظرفیت های شهدا استفاده کنیم و من فکر میکنم باغ موزه دفاع مقدس لوازم زیادی برای این کارها را داشته باشد ، در آنجا حتی سالن های بزرگی است که می تواند مورد استفاده قرار بگیرد و کارگشای خیلی از این مسائل بزرگ باشد این ارگان ها و نهاد ها می توانند کمک کننده باشند.

اگر بخواهیم الگوی شهادت را نشان دهیم ، عزیزان زیادی زحمت کشیده اند که نقش شهدا را در فیلم ها و سریال ها و تئاتر بازی کردند اینها می بایست همه چیز در اختیارشان باشد ، نه اینکه دنبال وسایل بدوند . کجایند مردان بی ادعا و بی دریغ؟ شهدایی که برای هیچ چیز مادی نرفتند. من وقتی شنیدم که چنین تئاتری قرار است اجرا شود و بعد هم که کار را دیدم در تعجب توکلشان بودم بخدا کار عجیب و خیلی ارزشمندی بود.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران کمک و یاری کنند ، اینها دیگر گفتن ندارد که یک گروه تئاتری دنبال اسلحه و سالن و چیزهای دیگر بیافتند همه آنهایی که در این خط هستند می توانند به خوبی تصویر شهدا را به نسل جوان و همه دنیا نشان دهند و همه این کارها نیاز به قدردانی دارد.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران به هنرمندان در این عرصه کمک و یاری کنند

ما باید از این ظرفیت ها استفاده کنیم کارهایی که در بحث دفاع مقدس انجام می شود همه ظرفیت است کسانی باید دست یاری به هم دهند نباید گله و شکایت و ناراحتی باشد، کارشان هم به نحو احنست می بایست جلو برود وبیش از این کار و همدیگر را یاری کنیم ، حال این نظر بنده است و خیلی از این کار نمایشی درباره شهید هادی خوشم آمد و از عوامل کار تشکر میکنم.

*به نظرتان ظرفیت این کار نمایشی فراتر از تهران نیز هست؟

بله حتما این پیام ابراهیم هادی و دیگر شهدا است که می بایست به همه جا برسد، یک روزی آنها پای پیاده برای ما رفتند حال ما باید برویم همانطور که آنها رفتند و نتیجه خوبی دارد الان این ظرفیت در خیلی شهرهای ما وجود دارد و می بایست این برنامه ها اجرا شود.

خود شهرهای دیگر می بایست این ظرفیت ها را به لحاظ فضا و امکانات برای گروه های نمایشی فراهم کنند. نهادها هم در شهرهای مختلف مشتاق هستند تا یک جرقه ای خورده شود آنها هم کوتاهی نمی کنند و سنگ تمام می گذارند اگر در شهرهای مختلف از جمله شهر کرمان ، شهر سردار سلیمانی ظرفیت خیلی خوبی وجود دارد که اگر چنین برنامه ای صورت بگیرد، مورد استقبال مناسب خواهد بود.

*شما در این روزها مشغول چه فعالیت هایی هستید؟

ما هم کارهای فی سبیل الله انجام می دهیم، هر جایی که کار از ما بخواهند در خدمت هستیم، همین که شهدا رفتند و گفتند کجا نیرو لازم است، ما هم همینطور فعالیت های فرهنگی در مجموعه خودمان انجام می دهیم.

بهرحال خیلی کارها مثل همین ورزشگاه فارس که به راه افتاد و به نام شهید هادی زده شد،خواست خود شهداست ما هیچ کاره هستیم اولا که من با آقا ابراهیم زندگی میکنم، درباره کارهایم با او مشورت میکنم اگر او بگوید و بخواهد انجام می دهم وگرنه انجام نمیدهم و ارتباط معنوی خواهر برادری ما خیلی قوی است بهرحال او برادر بزرگترم است هشت سال با من فاصله سنی داشت و من همیشه قبولش داشتم و به او احترام گذاشتم.

حال این چیزها را خیلی ها شاید باور نداشته یا قبول نداشته باشند چند نفری حتی این را به من هم گفته ام اما من اعتقاد دارم وحتی اعتقاد دارم که در زمان شهادت سردار سلیمانی من در مشهد قسمتم دیدار با او شد.

*چطور این اتفاق افتاد؟

بهرحال در آن زمان من مشهد بودم برای زیارت رفته بودم سردار شهید شد و من واقعا شوکه شدم فکر میکردم که ابراهیم را از دست داده ام و او شهید شده و زمان تشییعش است بعد از چهل سال آن صحنه ها جلوی چشمم آمد چرا که سردار هم بی دریغ برای ما کار کرد و من یک لحظه فکر میکردم ابراهیم آمده است.

در هر حال روز تشییع سردار مشهد بودم به صحن رضوی رفتم از صبح تا شب آنجا بودیم اما چیزی قسمتم نشد یک نفر به من گفت که اگر می گویید شهدا کمک می کنند و اقا ابراهیم دستگیر است پس چرا نتوانستی سردار را ببینی و من هم گفتم که هر چه صلاح باشد همان اتفاق می افتد. از بین جمعیت گذشتم به یکی از دوستان تماس گرفتم و به منزل آمدم و تصور کردم دیگر راهی برای دیدار با سردار ندارم.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم دوست داشتم با او صحبت کنم تا سلام مرا به ابراهیم برساند نزدیک خانه که شدم یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت اگر دوست داری سردار را ببینی به فرودگاه بیا.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم

من هم سریع ماشین گرفتم و به فرودگاه هاشمی نژاد مشهد رفتم ، در پایون ورود کردم یک دری باز شد و مرا صدا کردند و من هم کلی وسیله و کیف و بچه ها همراهم بود، با این حال مرا سوار کردند و اصلا عجیب بود که گیت بازرسی هم رد نشدم، دم هواپیما با ماشین ما را بردند و جلوی پلکان ایستادم سرداران و نیروهای حفاظتی انجا بودند، قرار بود پیکر را بالا بیاورند و من هم بالا رفتم.

یکی از دوستان آقا ابراهیم مرا دید و شناخت مسئول برنامه ها بود، او گفت شما اینجا چه می کنی، من هم گفتم نمی دانم، او گفت کار آقا ابراهیم است، او هم گفت ما به تهران می رویم همراه ما اگر می خواهی بیا اما من بچه ها و وسایل ها همراهم بودند، دلم شکسته بود می خواستم با سردار خداحافظی کنم و سلام مرا به ابراهیم برساند.

پیکر سردار را آوردند من هم جلو رفتم، عجب شبی بود با هم نجوا کردیم، حال عجیبی داشتم شهد شیرینی در وجودم نشست که همان آرامم کرد و به او گفتم خوشا به سعادتتان که پیکرتان قطعه قطعه آمد سلام مرا به ابراهیم برسانید فقط خواستم همین را بگویم.

بعد فهمیدم وقتی شهدا جایی دعوتت می کنند، همین طور کارها درست می شود من هم با همان وضع آنجا بودم و بعد دیگر نمی توانستم بمانم از پلکان پایین آمدم بچه ها را برداشتم و بیرون رفتم ، الان اگر این را من تعریف کنم می گویند خواهر شهید است اما از دوستان ایشان بپرسید کسانی که هر شب جمعه سر خاک او می آیند من هم از دور با روبنده تماشا میکنم اصلا جلو نمی روم که بگویند خودنمایی می کند، دختر و پسرهایی که سر مزار شهید می نشینند، اینها کنار ما هستند مثل ابراهیم که همیشه کنار من است همه جا با من نفس می کشد و کارهایم را تأیید یا رد می کند بالاخره برادر بزرگم است.

*از همان بچگی چطور ارتباطی با هم داشتید؟

خب همانطور که گفتم ما هشت سال فاصله سنی داشتیم او فرزند بزرگ و من کوچک خانواده بودم او هیچ وقت به ما زور نمی گفت حتی اگر می خواست چیزی یاد ما دهد خودش اول انجام می داد ما هم یاد می گرفتیم هیچوقت کاری را فقط برای انجام دادن ما نمی گفت.

وقتی با آن اورکت و پوتین ها به خانه می آمد ، ابهت خاصی داشت و خلاصه ما خودمان را جمع و جور می کردیم با اینکه هیچوقت اذیتمان نمی کرد و از ما ایراد نمی گرفت اما جوری به ما درس می داد که  اگر کار اشتباهی می کردیم خودمان متوجه شویم اشتباه کردیم تذکراتش به جا بود و ما خود می فهمیدیم، انشالا که در آن دنیا دست همه ما را بگیرد من هم از خانم لیلی عاج و عوامل نمایششان برای ساخت این تئاتر تشکر میکنم ان شاء الله که عاقبت خوبی داشته باشند.

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم، همان که می گفتند شب ها هیئت برگزار می کردند و نماز جماعت می خواندند و اذان می گفتند، دوستانش می گفتند که اجازه نمی دادند نمازی قضا شود، خلاصه حال و هوایش به دلم بیش از قبل افتاده و دلم تنگ می شود وقتی به عکس هایی که دوستان برایم از کار می فرستند نگاه میکنم و خیلی خوشنودم که دوستان این نمایش این مسیر را رفتند و باعث افتخارم است و واقعا احساس میکنم که خانم عاج حرکت خواهرانه ای کرده اند چرا که شهدا متعلق به همه هستند از لطفشان ممنونم چرا که حتما لایق این کار برای شهدا بوده اند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ابراهیم هادی یک مرتبه شهید ابراهیم هادی نشد او از همان سنین کم  برنامه های متفاوتی برای خودش داشت و این ساختار را از کودکی چیده بود. زمانی که جوان سیزده ـ چهارده ساله شد، با بچه های محل هیئت می زد و خلاصه خیلی انسان مردمی بود یعنی کسی را از مردم جدا نمی دانست، الان ما در وضعیتی هستیم که اگر کسی از نظر خیلی چیزها شبیه ما نباشد ما سریع او را جدا می کنیم، در حالیکه او اینطور نبود و معتقد بود این جوان ها برای همه رفتند و شهید شدند نه فقط برای خانواده هایشان.

دوستان ما هم در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیاد کشیدند و الگوی این شهید را به تصویر کشیدند و جای قدردانی دارد چرا که این شهدا برای همه رفتند نه برای یک شخص خاص و اینکه امتیازی یا پست و مقامی کسب کنند . آقا ابراهیم همه را دور خود جمع کرد زمانی که حتی زخمی می شد و بچه های مدرسه ای که در آنجا مدتی تدریس می کرد، برای قدردانی پیش او آمدند او کسی نبود که برای یک زخم که حتی باعث شده بود نتواند راه برود، دست از کار و برنامه ریزی برای بچه ها بردارد.

این صحبت ها را زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی درباره برادر شهیدش می گوید شهید گمنامی که در کانال کمیل به شهادت رسید و پیکرش هنوز شناسایی نشده است.

این خواهر شهید درباره خاطره شهادت سردار سلیمانی و ملاقاتش با پیکر سردار پیش از تشییع در تهران می گوید حال که نمایش کجایی ابراهیم به کارگردانی لیلی عاج پیش از تعطیلات کرونایی تئاتر روی صحنه رفته و او هم نمایش را دیده و خیلی از کار استقبال کرده است.

نمایش کجایی ابراهیم با نگاهی به زندگی شهید ابراهیم هادی از ابتدای مهر ماه اجرای خود را در تماشاخانه سرو انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس آغاز و پس از چند شب اجرا به دلیل تعطیلات استانداری تهران مبنی بر محدودیت های سالن های فرهنگی و هنری تعطیل شد و هنوز هم این تعطیلی ادامه دارد. در ارتباط با این نمایش و الگوگیری درست از شهدا و همینطور خاطراتی از شهدا با زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانیم:

*خانم هادی شما درباره برادر شهیدتان چند وقت پیش نمایشی به نام کجایی ابراهیم را تماشا کردید نظرتان درباره این کار چه بود و آیا به نظرتان تئاتر می تواند فرهنگ ساز خوبی برای شهدا و انتقال آن به نسل جوان و جدید باشد چقدر نیاز داریم این مفاهیم را به جوانانمان منتقل کنیم؟

خدا را شکر این عزیزان در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیادی کشیدند حتی چالش های زیادی مثل تهیه اسلحه و مسائل دیگر داشتند که به زحماتشان اضافه شده بود ما می بایست از ظرفیت های شهدا استفاده کنیم و من فکر میکنم باغ موزه دفاع مقدس لوازم زیادی برای این کارها را داشته باشد ، در آنجا حتی سالن های بزرگی است که می تواند مورد استفاده قرار بگیرد و کارگشای خیلی از این مسائل بزرگ باشد این ارگان ها و نهاد ها می توانند کمک کننده باشند.

اگر بخواهیم الگوی شهادت را نشان دهیم ، عزیزان زیادی زحمت کشیده اند که نقش شهدا را در فیلم ها و سریال ها و تئاتر بازی کردند اینها می بایست همه چیز در اختیارشان باشد ، نه اینکه دنبال وسایل بدوند . کجایند مردان بی ادعا و بی دریغ؟ شهدایی که برای هیچ چیز مادی نرفتند. من وقتی شنیدم که چنین تئاتری قرار است اجرا شود و بعد هم که کار را دیدم در تعجب توکلشان بودم بخدا کار عجیب و خیلی ارزشمندی بود.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران کمک و یاری کنند ، اینها دیگر گفتن ندارد که یک گروه تئاتری دنبال اسلحه و سالن و چیزهای دیگر بیافتند همه آنهایی که در این خط هستند می توانند به خوبی تصویر شهدا را به نسل جوان و همه دنیا نشان دهند و همه این کارها نیاز به قدردانی دارد.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران به هنرمندان در این عرصه کمک و یاری کنند

ما باید از این ظرفیت ها استفاده کنیم کارهایی که در بحث دفاع مقدس انجام می شود همه ظرفیت است کسانی باید دست یاری به هم دهند نباید گله و شکایت و ناراحتی باشد، کارشان هم به نحو احنست می بایست جلو برود وبیش از این کار و همدیگر را یاری کنیم ، حال این نظر بنده است و خیلی از این کار نمایشی درباره شهید هادی خوشم آمد و از عوامل کار تشکر میکنم.

*به نظرتان ظرفیت این کار نمایشی فراتر از تهران نیز هست؟

بله حتما این پیام ابراهیم هادی و دیگر شهدا است که می بایست به همه جا برسد، یک روزی آنها پای پیاده برای ما رفتند حال ما باید برویم همانطور که آنها رفتند و نتیجه خوبی دارد الان این ظرفیت در خیلی شهرهای ما وجود دارد و می بایست این برنامه ها اجرا شود.

خود شهرهای دیگر می بایست این ظرفیت ها را به لحاظ فضا و امکانات برای گروه های نمایشی فراهم کنند. نهادها هم در شهرهای مختلف مشتاق هستند تا یک جرقه ای خورده شود آنها هم کوتاهی نمی کنند و سنگ تمام می گذارند اگر در شهرهای مختلف از جمله شهر کرمان ، شهر سردار سلیمانی ظرفیت خیلی خوبی وجود دارد که اگر چنین برنامه ای صورت بگیرد، مورد استقبال مناسب خواهد بود.

*شما در این روزها مشغول چه فعالیت هایی هستید؟

ما هم کارهای فی سبیل الله انجام می دهیم، هر جایی که کار از ما بخواهند در خدمت هستیم، همین که شهدا رفتند و گفتند کجا نیرو لازم است، ما هم همینطور فعالیت های فرهنگی در مجموعه خودمان انجام می دهیم.

بهرحال خیلی کارها مثل همین ورزشگاه فارس که به راه افتاد و به نام شهید هادی زده شد،خواست خود شهداست ما هیچ کاره هستیم اولا که من با آقا ابراهیم زندگی میکنم، درباره کارهایم با او مشورت میکنم اگر او بگوید و بخواهد انجام می دهم وگرنه انجام نمیدهم و ارتباط معنوی خواهر برادری ما خیلی قوی است بهرحال او برادر بزرگترم است هشت سال با من فاصله سنی داشت و من همیشه قبولش داشتم و به او احترام گذاشتم.

حال این چیزها را خیلی ها شاید باور نداشته یا قبول نداشته باشند چند نفری حتی این را به من هم گفته ام اما من اعتقاد دارم وحتی اعتقاد دارم که در زمان شهادت سردار سلیمانی من در مشهد قسمتم دیدار با او شد.

*چطور این اتفاق افتاد؟

بهرحال در آن زمان من مشهد بودم برای زیارت رفته بودم سردار شهید شد و من واقعا شوکه شدم فکر میکردم که ابراهیم را از دست داده ام و او شهید شده و زمان تشییعش است بعد از چهل سال آن صحنه ها جلوی چشمم آمد چرا که سردار هم بی دریغ برای ما کار کرد و من یک لحظه فکر میکردم ابراهیم آمده است.

در هر حال روز تشییع سردار مشهد بودم به صحن رضوی رفتم از صبح تا شب آنجا بودیم اما چیزی قسمتم نشد یک نفر به من گفت که اگر می گویید شهدا کمک می کنند و اقا ابراهیم دستگیر است پس چرا نتوانستی سردار را ببینی و من هم گفتم که هر چه صلاح باشد همان اتفاق می افتد. از بین جمعیت گذشتم به یکی از دوستان تماس گرفتم و به منزل آمدم و تصور کردم دیگر راهی برای دیدار با سردار ندارم.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم دوست داشتم با او صحبت کنم تا سلام مرا به ابراهیم برساند نزدیک خانه که شدم یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت اگر دوست داری سردار را ببینی به فرودگاه بیا.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم

من هم سریع ماشین گرفتم و به فرودگاه هاشمی نژاد مشهد رفتم ، در پایون ورود کردم یک دری باز شد و مرا صدا کردند و من هم کلی وسیله و کیف و بچه ها همراهم بود، با این حال مرا سوار کردند و اصلا عجیب بود که گیت بازرسی هم رد نشدم، دم هواپیما با ماشین ما را بردند و جلوی پلکان ایستادم سرداران و نیروهای حفاظتی انجا بودند، قرار بود پیکر را بالا بیاورند و من هم بالا رفتم.

یکی از دوستان آقا ابراهیم مرا دید و شناخت مسئول برنامه ها بود، او گفت شما اینجا چه می کنی، من هم گفتم نمی دانم، او گفت کار آقا ابراهیم است، او هم گفت ما به تهران می رویم همراه ما اگر می خواهی بیا اما من بچه ها و وسایل ها همراهم بودند، دلم شکسته بود می خواستم با سردار خداحافظی کنم و سلام مرا به ابراهیم برساند.

پیکر سردار را آوردند من هم جلو رفتم، عجب شبی بود با هم نجوا کردیم، حال عجیبی داشتم شهد شیرینی در وجودم نشست که همان آرامم کرد و به او گفتم خوشا به سعادتتان که پیکرتان قطعه قطعه آمد سلام مرا به ابراهیم برسانید فقط خواستم همین را بگویم.

بعد فهمیدم وقتی شهدا جایی دعوتت می کنند، همین طور کارها درست می شود من هم با همان وضع آنجا بودم و بعد دیگر نمی توانستم بمانم از پلکان پایین آمدم بچه ها را برداشتم و بیرون رفتم ، الان اگر این را من تعریف کنم می گویند خواهر شهید است اما از دوستان ایشان بپرسید کسانی که هر شب جمعه سر خاک او می آیند من هم از دور با روبنده تماشا میکنم اصلا جلو نمی روم که بگویند خودنمایی می کند، دختر و پسرهایی که سر مزار شهید می نشینند، اینها کنار ما هستند مثل ابراهیم که همیشه کنار من است همه جا با من نفس می کشد و کارهایم را تأیید یا رد می کند بالاخره برادر بزرگم است.

*از همان بچگی چطور ارتباطی با هم داشتید؟

خب همانطور که گفتم ما هشت سال فاصله سنی داشتیم او فرزند بزرگ و من کوچک خانواده بودم او هیچ وقت به ما زور نمی گفت حتی اگر می خواست چیزی یاد ما دهد خودش اول انجام می داد ما هم یاد می گرفتیم هیچوقت کاری را فقط برای انجام دادن ما نمی گفت.

وقتی با آن اورکت و پوتین ها به خانه می آمد ، ابهت خاصی داشت و خلاصه ما خودمان را جمع و جور می کردیم با اینکه هیچوقت اذیتمان نمی کرد و از ما ایراد نمی گرفت اما جوری به ما درس می داد که  اگر کار اشتباهی می کردیم خودمان متوجه شویم اشتباه کردیم تذکراتش به جا بود و ما خود می فهمیدیم، انشالا که در آن دنیا دست همه ما را بگیرد من هم از خانم لیلی عاج و عوامل نمایششان برای ساخت این تئاتر تشکر میکنم ان شاء الله که عاقبت خوبی داشته باشند.

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم، همان که می گفتند شب ها هیئت برگزار می کردند و نماز جماعت می خواندند و اذان می گفتند، دوستانش می گفتند که اجازه نمی دادند نمازی قضا شود، خلاصه حال و هوایش به دلم بیش از قبل افتاده و دلم تنگ می شود وقتی به عکس هایی که دوستان برایم از کار می فرستند نگاه میکنم و خیلی خوشنودم که دوستان این نمایش این مسیر را رفتند و باعث افتخارم است و واقعا احساس میکنم که خانم عاج حرکت خواهرانه ای کرده اند چرا که شهدا متعلق به همه هستند از لطفشان ممنونم چرا که حتما لایق این کار برای شهدا بوده اند.



منبع خبر

خاطره خواهر شهید هادی از ملاقات با «حاج قاسم» بیشتر بخوانید »