تئاتر

می‌خواهم دوباره نمایش «شهید ابراهیم هادی» را اجرا کنم

می‌خواهم دوباره نمایش «شهید ابراهیم هادی» را اجرا کنم



کسی که می‌گوید تئاتر فقط تا ساعت ۱۸ اجرا شود شناختی از این حوزه ندارد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، لیلی عاج کارگردان تئاتر درباره وضعیت اجراهای نیمه کاره تئاتر در زمان شیوع کرونا توضیح داد: من مانند بقیه دوستانی که اجراهای آن ها نیمه کاره رها می‌شود، فقط حس بلاتکلیفی دارم. مثل این است که در کلافی گم شده ای و رشته از دست آدم دربرود.

وی با ابراز تاسف از وضعیت پیش آمده و نبود برنامه ای مدون، توضیح داد: به دلیل آنکه اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» نیمه کاره رها شده و مجبور به جمع دکور نمایش شدم و درحال حاضر هفته ها از اجرا می‌گذرد و اگر دوباره اجرا بروم، انگار یک بازتولید دوباره انجام داده ام و بخش بزرگی از هزینه ها به من بازمی‌گردد. حتی زمانی که بازیگران برای مطلع شدن از شرایط با من تماس می‌گیرند، فقط به آن ها می‌گویم که هیچی نمی دانم. این شرایط  واقعا بلاتکلیفی بزرگی است.

وی درباره علت اقدام نکردن برای گرفتن وامی که دولت برای هنرمندان تئاتردر نظر گرفته بود، عنوان کرد: من مدرک کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارم، مشغول تدریس، نوشتن و تئاتر در دانشگاه و آموزشگاه هستم و مستمر کار می‌کنم اما بارها به همکاران تئاتر گفتم من چون عضو هیچ کدام از کانون ها و انجمن های خانه تئاتر نیستم، هیچ وامی نیز دریافت نکردم و در جریان جزییات حمایت ها از سوی دولت نیستم.

به گفته وی، تنها بخشی کمک هزینه از انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس دریافت کرده است.

این کارگردان درباره حمایت دولت در وضعیت شیوع کرونا از هنرمندان تئاتر گفت: واقعیت این است که باید ببینیم خواسته های ما چیست و آن‌ها به چه تعداد از خواسته‌های ما عمل می‌کنند. من فعالیت صنفی ندارم اما نظرم بر این است که باید خواسته‌ها دقیق مطرح شوند برای مثال همکاران تئاتر خواسته‌های خود را در ۴۰ بند مشخص و اعلام کنند و بعدا بگویند دولت تنها به ۱۰ بند مطالبات عمل کرده است در نتیجه عملکرد آن ضعیف بوده است، اما آنچه درحال حاضر وجود دارد گفته‌های پراکنده است و به این علت نمی توانم اظهارنظر دقیقی کنم.

خیلی ها واهمه داشتند و به تماشای تئاتر نمی‌آمدند

این مدرس و محقق تئاتر اضافه کرد: اکنون در نگاه و نظر هنرمندان تئاتر دودستگی وجود دارد مثلا افرادی گفتند در این شرایط چرا می‌خواهی کار کنی؟ به اهالی تئاتر رحم کن و برعکس بعضی‌ها نیز می‌گویند کار کنم. من زمانی که «کجایی ابراهیم» را اجرا می کردم، وقتی در این وضعیت به خیلی از دوستان تئاتری که همیشه کارها را رصد می کردند، می گفتم برای دیدن نمایش بیایند، واهمه داشتند و نمی‌آمدند.

عاج با اشاره به اینکه برخی از اهالی تئاتر نبود توجیه اقتصادی در این شرایط را مهم می دانند، بیان کرد: بعضی از همکاران می گویند چون ظرفیت سالن‌ها ایده‌آل نیست و بازگشت گیشه نداریم، نمی‌توانیم کار کنیم و دولت باید حمایت مطلق داشته باشد. آن دسته دیگر بر این اعتقادند که کار کنند و در کنار فعالیت، دولت از آن ها حمایت کند تا چراغ تئاتر را روشن نگه دارند. من به هر دو دسته حق می‌دهم اما آنچه در گفتگوها و یادداشت‌هایی که در صفحه های مجازی رصد می کنم، حاکی از آن است که دولت رسیدگی‌ای را که باید انجام دهد نداده است، زیرا میزان نارضایتی‌ها بسیار بالا است.

همه چیز در اوج بی نظمی است

وی افزود: مهم‌ترین مساله‌ای که با آن مواجه شدم باز بودن مراکز هنری از ۲۰ آبان تا ساعت ۱۸ است. یعنی واقعا هیچکس بین تصمیم گیران اطلاع نداشته که باید چه ساعتی ما باید اجرا برویم که ساعت ۱۸ تمام شود! انگار تئاتر در این بیانیه جایی نداشته است. نمی دانم در این وضعیت چه کاری باید انجام دهم. مدام می گویند ببینیم چه می‌شود و تصمیم ها را به هفته‌های بعد موکول می‌کنند و ما هم دلمان را به این صحبت‌ها خوش کرده ایم. آن چیزی که در مرحله اول در آموزش تئاتر باید یاد بگیریم، نظم است که الان همه چی در نهایت بی‌نظمی است.

عاج درباره رعایت پروتکل های بهداشتی در زمان تمرین اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» بیان کرد: پلاتوها از لحاظ ابعاد کوچک بودند و برای گروهی که ۱۵نفره بود و ۸ بازیگر روی صحنه داشت، ریسک را بالا می‌برد ولی ما خوشبختانه تمام مدت در خود تماشاخانه تمرین کردیم و مسئولان تماشاخانه سرو به طور مرتب و تا جایی که در توان داشتند، ضدعفونی می‌کردند و حتی در طول تمرین ها تا حد امکان با رعایت فاصله تمرین می‌کردیم و چون تمرین در ماه شهریور انجام شد در پشتی سالن و اتاق گریم را بازمی‌کردیم و ۲ عدد فن و پکیج بزرگ در جای مناسبی قرار داشت و همه چیز به طور درست محیا شده بود و همچنین گروه در میانه روز پذیرایی می‌شدند که حتی در آن زمان نیز پروتکل های بهداشتی را رعایت کردیم. این شرایط نتیجه مجموعه همدلی دوستان سالن و خود بچه ها بود. به هر حال یکی برای همه، همه برای یکی بود، زیرا اگر خدایی نکرده یکی از همکاران مبتلا می‌شد، زحمت همه به هدر می‌رفت و جابه جایی کسی به دلیل بیماری، روند کار را متوقف می‌کرد. به طور کلی  شرایط خیلی خوب بود و مشکلی پیش نیامد.

عاج درباره استقبال مخاطبان از نمایش «کجایی ابراهیم» در همان زمان که روی صحنه رفت، عنوان کرد : نمایش از ۱ مهر روی صحنه رفت و تقریبا ۱۲ اجرا داشتیم و سپس به علت تعطیلی متوقف شد. روزهای اول با چند چالش مواجه شدم؛ یکی اینکه مکان تماشاخانه سرو برای خیلی ها غریب بود و باید کلی توضیح می دادم که این تماشاخانه در کجا قرار دارد ولی دو تا سه شب آخر استقبال خیلی خوب بود.

وی افزود: ابراهیم هادی دوستداران زیادی داشت و زمانی که تماشاچی می آمد، می گفتیم امروز عاشقان شهید ابراهیم هادی سالن را پر کردند و برای آن ها جذاب بود که ببینند، چطوری از شهید ابراهیم هادی نمایش تولید کردیم و بسیاری آن ها می‌گفتند، چقدر حضور بازیگری که نقش شهید ابراهیم را بازی می کرد کم بود و مدام منتظر بودند بازیگر روی صحنه بیاید و او را ببینند زیرا به لحاظ ظاهری شباهت زیادی با شهید ابراهیم داشت. بخش زیادی از استقبال مخاطبان را مدیون دوستداران شهید ابراهیم هادی هستیم.

استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم

عاج درباره دوباره به صحنه بردن نمایش «کجایی ابراهیم» که نیمه رها شده است، گفت: من استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم، زیرا برای این نمایش زحمت کشیده شده است و اثر تازه داشت دیده می‌شد و همچنین از نمایش نیمه کاره استقبال نمی‌کنم زیرا باید از صفر شروع کنم، کارهای تبلیغ و دکور را انجام دهم و تمرین را از سر بگیریم که همه این ها هزینه هایی را به همراه دارد اما ترجیحم دیده شدن نمایش است و امیدوارم  به بخش صحنه جشنواره تئاتر مقاومت راه پیدا کند.

کارگردان «قند خون» درباره کارهای جدید خود نیز گفت: قبل از اتفاقات کرونا روی نمایشنامه «معده طبقه متوسط» کار می‌کردم و با این فرصت پیش آمده آن را بازنویسی می‌کنم، زیرا برای نوشتن یک نمایشنامه خوب به ۸ ماه زمان نیاز داریم. این تنها متنی است که در این زمان به طور جدی روی آن کار کرده ام که موضوع آن مانند دیگر کارهای من درباره زندگی یک خانواده کارگر و چالش های موجود در آن است.

نویسنده نمایشنامه «سالی که دوبار پاییز شد» در پایان گفت: من با دوستانی که در خانه تئاتر فعالیت های صنفی دارند، خیلی ارتباطی ندارم و نمی دانم چه تلاشی برای همکاران و دوستداران تئاتر شده است. به هرحال این شرایط پر استرس و روزهای تلخ کرونا، تعدادی از آدم ها را از تئاتر محروم می‌کند و. نمی دانم چه کار جدی ای برای همین تعداد انجام شده است. امیدوارم اتفاق خوبی برای بچه های تئاتر رخ بدهد و حداقل باید برنامه‌ریزی شود که از این وضعیت دربیایند. /صبا

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، لیلی عاج کارگردان تئاتر درباره وضعیت اجراهای نیمه کاره تئاتر در زمان شیوع کرونا توضیح داد: من مانند بقیه دوستانی که اجراهای آن ها نیمه کاره رها می‌شود، فقط حس بلاتکلیفی دارم. مثل این است که در کلافی گم شده ای و رشته از دست آدم دربرود.

وی با ابراز تاسف از وضعیت پیش آمده و نبود برنامه ای مدون، توضیح داد: به دلیل آنکه اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» نیمه کاره رها شده و مجبور به جمع دکور نمایش شدم و درحال حاضر هفته ها از اجرا می‌گذرد و اگر دوباره اجرا بروم، انگار یک بازتولید دوباره انجام داده ام و بخش بزرگی از هزینه ها به من بازمی‌گردد. حتی زمانی که بازیگران برای مطلع شدن از شرایط با من تماس می‌گیرند، فقط به آن ها می‌گویم که هیچی نمی دانم. این شرایط  واقعا بلاتکلیفی بزرگی است.

وی درباره علت اقدام نکردن برای گرفتن وامی که دولت برای هنرمندان تئاتردر نظر گرفته بود، عنوان کرد: من مدرک کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارم، مشغول تدریس، نوشتن و تئاتر در دانشگاه و آموزشگاه هستم و مستمر کار می‌کنم اما بارها به همکاران تئاتر گفتم من چون عضو هیچ کدام از کانون ها و انجمن های خانه تئاتر نیستم، هیچ وامی نیز دریافت نکردم و در جریان جزییات حمایت ها از سوی دولت نیستم.

به گفته وی، تنها بخشی کمک هزینه از انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس دریافت کرده است.

این کارگردان درباره حمایت دولت در وضعیت شیوع کرونا از هنرمندان تئاتر گفت: واقعیت این است که باید ببینیم خواسته های ما چیست و آن‌ها به چه تعداد از خواسته‌های ما عمل می‌کنند. من فعالیت صنفی ندارم اما نظرم بر این است که باید خواسته‌ها دقیق مطرح شوند برای مثال همکاران تئاتر خواسته‌های خود را در ۴۰ بند مشخص و اعلام کنند و بعدا بگویند دولت تنها به ۱۰ بند مطالبات عمل کرده است در نتیجه عملکرد آن ضعیف بوده است، اما آنچه درحال حاضر وجود دارد گفته‌های پراکنده است و به این علت نمی توانم اظهارنظر دقیقی کنم.

خیلی ها واهمه داشتند و به تماشای تئاتر نمی‌آمدند

این مدرس و محقق تئاتر اضافه کرد: اکنون در نگاه و نظر هنرمندان تئاتر دودستگی وجود دارد مثلا افرادی گفتند در این شرایط چرا می‌خواهی کار کنی؟ به اهالی تئاتر رحم کن و برعکس بعضی‌ها نیز می‌گویند کار کنم. من زمانی که «کجایی ابراهیم» را اجرا می کردم، وقتی در این وضعیت به خیلی از دوستان تئاتری که همیشه کارها را رصد می کردند، می گفتم برای دیدن نمایش بیایند، واهمه داشتند و نمی‌آمدند.

عاج با اشاره به اینکه برخی از اهالی تئاتر نبود توجیه اقتصادی در این شرایط را مهم می دانند، بیان کرد: بعضی از همکاران می گویند چون ظرفیت سالن‌ها ایده‌آل نیست و بازگشت گیشه نداریم، نمی‌توانیم کار کنیم و دولت باید حمایت مطلق داشته باشد. آن دسته دیگر بر این اعتقادند که کار کنند و در کنار فعالیت، دولت از آن ها حمایت کند تا چراغ تئاتر را روشن نگه دارند. من به هر دو دسته حق می‌دهم اما آنچه در گفتگوها و یادداشت‌هایی که در صفحه های مجازی رصد می کنم، حاکی از آن است که دولت رسیدگی‌ای را که باید انجام دهد نداده است، زیرا میزان نارضایتی‌ها بسیار بالا است.

همه چیز در اوج بی نظمی است

وی افزود: مهم‌ترین مساله‌ای که با آن مواجه شدم باز بودن مراکز هنری از ۲۰ آبان تا ساعت ۱۸ است. یعنی واقعا هیچکس بین تصمیم گیران اطلاع نداشته که باید چه ساعتی ما باید اجرا برویم که ساعت ۱۸ تمام شود! انگار تئاتر در این بیانیه جایی نداشته است. نمی دانم در این وضعیت چه کاری باید انجام دهم. مدام می گویند ببینیم چه می‌شود و تصمیم ها را به هفته‌های بعد موکول می‌کنند و ما هم دلمان را به این صحبت‌ها خوش کرده ایم. آن چیزی که در مرحله اول در آموزش تئاتر باید یاد بگیریم، نظم است که الان همه چی در نهایت بی‌نظمی است.

عاج درباره رعایت پروتکل های بهداشتی در زمان تمرین اجرای نمایش «کجایی ابراهیم» بیان کرد: پلاتوها از لحاظ ابعاد کوچک بودند و برای گروهی که ۱۵نفره بود و ۸ بازیگر روی صحنه داشت، ریسک را بالا می‌برد ولی ما خوشبختانه تمام مدت در خود تماشاخانه تمرین کردیم و مسئولان تماشاخانه سرو به طور مرتب و تا جایی که در توان داشتند، ضدعفونی می‌کردند و حتی در طول تمرین ها تا حد امکان با رعایت فاصله تمرین می‌کردیم و چون تمرین در ماه شهریور انجام شد در پشتی سالن و اتاق گریم را بازمی‌کردیم و ۲ عدد فن و پکیج بزرگ در جای مناسبی قرار داشت و همه چیز به طور درست محیا شده بود و همچنین گروه در میانه روز پذیرایی می‌شدند که حتی در آن زمان نیز پروتکل های بهداشتی را رعایت کردیم. این شرایط نتیجه مجموعه همدلی دوستان سالن و خود بچه ها بود. به هر حال یکی برای همه، همه برای یکی بود، زیرا اگر خدایی نکرده یکی از همکاران مبتلا می‌شد، زحمت همه به هدر می‌رفت و جابه جایی کسی به دلیل بیماری، روند کار را متوقف می‌کرد. به طور کلی  شرایط خیلی خوب بود و مشکلی پیش نیامد.

عاج درباره استقبال مخاطبان از نمایش «کجایی ابراهیم» در همان زمان که روی صحنه رفت، عنوان کرد : نمایش از ۱ مهر روی صحنه رفت و تقریبا ۱۲ اجرا داشتیم و سپس به علت تعطیلی متوقف شد. روزهای اول با چند چالش مواجه شدم؛ یکی اینکه مکان تماشاخانه سرو برای خیلی ها غریب بود و باید کلی توضیح می دادم که این تماشاخانه در کجا قرار دارد ولی دو تا سه شب آخر استقبال خیلی خوب بود.

وی افزود: ابراهیم هادی دوستداران زیادی داشت و زمانی که تماشاچی می آمد، می گفتیم امروز عاشقان شهید ابراهیم هادی سالن را پر کردند و برای آن ها جذاب بود که ببینند، چطوری از شهید ابراهیم هادی نمایش تولید کردیم و بسیاری آن ها می‌گفتند، چقدر حضور بازیگری که نقش شهید ابراهیم را بازی می کرد کم بود و مدام منتظر بودند بازیگر روی صحنه بیاید و او را ببینند زیرا به لحاظ ظاهری شباهت زیادی با شهید ابراهیم داشت. بخش زیادی از استقبال مخاطبان را مدیون دوستداران شهید ابراهیم هادی هستیم.

استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم

عاج درباره دوباره به صحنه بردن نمایش «کجایی ابراهیم» که نیمه رها شده است، گفت: من استقبال می‌کنم دوباره نمایش «کجایی ابراهیم» را روی صحنه ببرم، زیرا برای این نمایش زحمت کشیده شده است و اثر تازه داشت دیده می‌شد و همچنین از نمایش نیمه کاره استقبال نمی‌کنم زیرا باید از صفر شروع کنم، کارهای تبلیغ و دکور را انجام دهم و تمرین را از سر بگیریم که همه این ها هزینه هایی را به همراه دارد اما ترجیحم دیده شدن نمایش است و امیدوارم  به بخش صحنه جشنواره تئاتر مقاومت راه پیدا کند.

کارگردان «قند خون» درباره کارهای جدید خود نیز گفت: قبل از اتفاقات کرونا روی نمایشنامه «معده طبقه متوسط» کار می‌کردم و با این فرصت پیش آمده آن را بازنویسی می‌کنم، زیرا برای نوشتن یک نمایشنامه خوب به ۸ ماه زمان نیاز داریم. این تنها متنی است که در این زمان به طور جدی روی آن کار کرده ام که موضوع آن مانند دیگر کارهای من درباره زندگی یک خانواده کارگر و چالش های موجود در آن است.

نویسنده نمایشنامه «سالی که دوبار پاییز شد» در پایان گفت: من با دوستانی که در خانه تئاتر فعالیت های صنفی دارند، خیلی ارتباطی ندارم و نمی دانم چه تلاشی برای همکاران و دوستداران تئاتر شده است. به هرحال این شرایط پر استرس و روزهای تلخ کرونا، تعدادی از آدم ها را از تئاتر محروم می‌کند و. نمی دانم چه کار جدی ای برای همین تعداد انجام شده است. امیدوارم اتفاق خوبی برای بچه های تئاتر رخ بدهد و حداقل باید برنامه‌ریزی شود که از این وضعیت دربیایند. /صبا



منبع خبر

می‌خواهم دوباره نمایش «شهید ابراهیم هادی» را اجرا کنم بیشتر بخوانید »

شهید «ابراهیم هادی» پرسپولیسی بود یا استقلالی؟

خاطره خواهر شهید هادی از ملاقات با «حاج قاسم»



جوانان لندنی که به عشق شهید ابراهیم هادی گریه می کردند

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ابراهیم هادی یک مرتبه شهید ابراهیم هادی نشد او از همان سنین کم  برنامه های متفاوتی برای خودش داشت و این ساختار را از کودکی چیده بود. زمانی که جوان سیزده ـ چهارده ساله شد، با بچه های محل هیئت می زد و خلاصه خیلی انسان مردمی بود یعنی کسی را از مردم جدا نمی دانست، الان ما در وضعیتی هستیم که اگر کسی از نظر خیلی چیزها شبیه ما نباشد ما سریع او را جدا می کنیم، در حالیکه او اینطور نبود و معتقد بود این جوان ها برای همه رفتند و شهید شدند نه فقط برای خانواده هایشان.

دوستان ما هم در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیاد کشیدند و الگوی این شهید را به تصویر کشیدند و جای قدردانی دارد چرا که این شهدا برای همه رفتند نه برای یک شخص خاص و اینکه امتیازی یا پست و مقامی کسب کنند . آقا ابراهیم همه را دور خود جمع کرد زمانی که حتی زخمی می شد و بچه های مدرسه ای که در آنجا مدتی تدریس می کرد، برای قدردانی پیش او آمدند او کسی نبود که برای یک زخم که حتی باعث شده بود نتواند راه برود، دست از کار و برنامه ریزی برای بچه ها بردارد.

این صحبت ها را زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی درباره برادر شهیدش می گوید شهید گمنامی که در کانال کمیل به شهادت رسید و پیکرش هنوز شناسایی نشده است.

این خواهر شهید درباره خاطره شهادت سردار سلیمانی و ملاقاتش با پیکر سردار پیش از تشییع در تهران می گوید حال که نمایش کجایی ابراهیم به کارگردانی لیلی عاج پیش از تعطیلات کرونایی تئاتر روی صحنه رفته و او هم نمایش را دیده و خیلی از کار استقبال کرده است.

نمایش کجایی ابراهیم با نگاهی به زندگی شهید ابراهیم هادی از ابتدای مهر ماه اجرای خود را در تماشاخانه سرو انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس آغاز و پس از چند شب اجرا به دلیل تعطیلات استانداری تهران مبنی بر محدودیت های سالن های فرهنگی و هنری تعطیل شد و هنوز هم این تعطیلی ادامه دارد. در ارتباط با این نمایش و الگوگیری درست از شهدا و همینطور خاطراتی از شهدا با زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانیم:

*خانم هادی شما درباره برادر شهیدتان چند وقت پیش نمایشی به نام کجایی ابراهیم را تماشا کردید نظرتان درباره این کار چه بود و آیا به نظرتان تئاتر می تواند فرهنگ ساز خوبی برای شهدا و انتقال آن به نسل جوان و جدید باشد چقدر نیاز داریم این مفاهیم را به جوانانمان منتقل کنیم؟

خدا را شکر این عزیزان در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیادی کشیدند حتی چالش های زیادی مثل تهیه اسلحه و مسائل دیگر داشتند که به زحماتشان اضافه شده بود ما می بایست از ظرفیت های شهدا استفاده کنیم و من فکر میکنم باغ موزه دفاع مقدس لوازم زیادی برای این کارها را داشته باشد ، در آنجا حتی سالن های بزرگی است که می تواند مورد استفاده قرار بگیرد و کارگشای خیلی از این مسائل بزرگ باشد این ارگان ها و نهاد ها می توانند کمک کننده باشند.

اگر بخواهیم الگوی شهادت را نشان دهیم ، عزیزان زیادی زحمت کشیده اند که نقش شهدا را در فیلم ها و سریال ها و تئاتر بازی کردند اینها می بایست همه چیز در اختیارشان باشد ، نه اینکه دنبال وسایل بدوند . کجایند مردان بی ادعا و بی دریغ؟ شهدایی که برای هیچ چیز مادی نرفتند. من وقتی شنیدم که چنین تئاتری قرار است اجرا شود و بعد هم که کار را دیدم در تعجب توکلشان بودم بخدا کار عجیب و خیلی ارزشمندی بود.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران کمک و یاری کنند ، اینها دیگر گفتن ندارد که یک گروه تئاتری دنبال اسلحه و سالن و چیزهای دیگر بیافتند همه آنهایی که در این خط هستند می توانند به خوبی تصویر شهدا را به نسل جوان و همه دنیا نشان دهند و همه این کارها نیاز به قدردانی دارد.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران به هنرمندان در این عرصه کمک و یاری کنند

ما باید از این ظرفیت ها استفاده کنیم کارهایی که در بحث دفاع مقدس انجام می شود همه ظرفیت است کسانی باید دست یاری به هم دهند نباید گله و شکایت و ناراحتی باشد، کارشان هم به نحو احنست می بایست جلو برود وبیش از این کار و همدیگر را یاری کنیم ، حال این نظر بنده است و خیلی از این کار نمایشی درباره شهید هادی خوشم آمد و از عوامل کار تشکر میکنم.

*به نظرتان ظرفیت این کار نمایشی فراتر از تهران نیز هست؟

بله حتما این پیام ابراهیم هادی و دیگر شهدا است که می بایست به همه جا برسد، یک روزی آنها پای پیاده برای ما رفتند حال ما باید برویم همانطور که آنها رفتند و نتیجه خوبی دارد الان این ظرفیت در خیلی شهرهای ما وجود دارد و می بایست این برنامه ها اجرا شود.

خود شهرهای دیگر می بایست این ظرفیت ها را به لحاظ فضا و امکانات برای گروه های نمایشی فراهم کنند. نهادها هم در شهرهای مختلف مشتاق هستند تا یک جرقه ای خورده شود آنها هم کوتاهی نمی کنند و سنگ تمام می گذارند اگر در شهرهای مختلف از جمله شهر کرمان ، شهر سردار سلیمانی ظرفیت خیلی خوبی وجود دارد که اگر چنین برنامه ای صورت بگیرد، مورد استقبال مناسب خواهد بود.

*شما در این روزها مشغول چه فعالیت هایی هستید؟

ما هم کارهای فی سبیل الله انجام می دهیم، هر جایی که کار از ما بخواهند در خدمت هستیم، همین که شهدا رفتند و گفتند کجا نیرو لازم است، ما هم همینطور فعالیت های فرهنگی در مجموعه خودمان انجام می دهیم.

بهرحال خیلی کارها مثل همین ورزشگاه فارس که به راه افتاد و به نام شهید هادی زده شد،خواست خود شهداست ما هیچ کاره هستیم اولا که من با آقا ابراهیم زندگی میکنم، درباره کارهایم با او مشورت میکنم اگر او بگوید و بخواهد انجام می دهم وگرنه انجام نمیدهم و ارتباط معنوی خواهر برادری ما خیلی قوی است بهرحال او برادر بزرگترم است هشت سال با من فاصله سنی داشت و من همیشه قبولش داشتم و به او احترام گذاشتم.

حال این چیزها را خیلی ها شاید باور نداشته یا قبول نداشته باشند چند نفری حتی این را به من هم گفته ام اما من اعتقاد دارم وحتی اعتقاد دارم که در زمان شهادت سردار سلیمانی من در مشهد قسمتم دیدار با او شد.

*چطور این اتفاق افتاد؟

بهرحال در آن زمان من مشهد بودم برای زیارت رفته بودم سردار شهید شد و من واقعا شوکه شدم فکر میکردم که ابراهیم را از دست داده ام و او شهید شده و زمان تشییعش است بعد از چهل سال آن صحنه ها جلوی چشمم آمد چرا که سردار هم بی دریغ برای ما کار کرد و من یک لحظه فکر میکردم ابراهیم آمده است.

در هر حال روز تشییع سردار مشهد بودم به صحن رضوی رفتم از صبح تا شب آنجا بودیم اما چیزی قسمتم نشد یک نفر به من گفت که اگر می گویید شهدا کمک می کنند و اقا ابراهیم دستگیر است پس چرا نتوانستی سردار را ببینی و من هم گفتم که هر چه صلاح باشد همان اتفاق می افتد. از بین جمعیت گذشتم به یکی از دوستان تماس گرفتم و به منزل آمدم و تصور کردم دیگر راهی برای دیدار با سردار ندارم.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم دوست داشتم با او صحبت کنم تا سلام مرا به ابراهیم برساند نزدیک خانه که شدم یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت اگر دوست داری سردار را ببینی به فرودگاه بیا.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم

من هم سریع ماشین گرفتم و به فرودگاه هاشمی نژاد مشهد رفتم ، در پایون ورود کردم یک دری باز شد و مرا صدا کردند و من هم کلی وسیله و کیف و بچه ها همراهم بود، با این حال مرا سوار کردند و اصلا عجیب بود که گیت بازرسی هم رد نشدم، دم هواپیما با ماشین ما را بردند و جلوی پلکان ایستادم سرداران و نیروهای حفاظتی انجا بودند، قرار بود پیکر را بالا بیاورند و من هم بالا رفتم.

یکی از دوستان آقا ابراهیم مرا دید و شناخت مسئول برنامه ها بود، او گفت شما اینجا چه می کنی، من هم گفتم نمی دانم، او گفت کار آقا ابراهیم است، او هم گفت ما به تهران می رویم همراه ما اگر می خواهی بیا اما من بچه ها و وسایل ها همراهم بودند، دلم شکسته بود می خواستم با سردار خداحافظی کنم و سلام مرا به ابراهیم برساند.

پیکر سردار را آوردند من هم جلو رفتم، عجب شبی بود با هم نجوا کردیم، حال عجیبی داشتم شهد شیرینی در وجودم نشست که همان آرامم کرد و به او گفتم خوشا به سعادتتان که پیکرتان قطعه قطعه آمد سلام مرا به ابراهیم برسانید فقط خواستم همین را بگویم.

بعد فهمیدم وقتی شهدا جایی دعوتت می کنند، همین طور کارها درست می شود من هم با همان وضع آنجا بودم و بعد دیگر نمی توانستم بمانم از پلکان پایین آمدم بچه ها را برداشتم و بیرون رفتم ، الان اگر این را من تعریف کنم می گویند خواهر شهید است اما از دوستان ایشان بپرسید کسانی که هر شب جمعه سر خاک او می آیند من هم از دور با روبنده تماشا میکنم اصلا جلو نمی روم که بگویند خودنمایی می کند، دختر و پسرهایی که سر مزار شهید می نشینند، اینها کنار ما هستند مثل ابراهیم که همیشه کنار من است همه جا با من نفس می کشد و کارهایم را تأیید یا رد می کند بالاخره برادر بزرگم است.

*از همان بچگی چطور ارتباطی با هم داشتید؟

خب همانطور که گفتم ما هشت سال فاصله سنی داشتیم او فرزند بزرگ و من کوچک خانواده بودم او هیچ وقت به ما زور نمی گفت حتی اگر می خواست چیزی یاد ما دهد خودش اول انجام می داد ما هم یاد می گرفتیم هیچوقت کاری را فقط برای انجام دادن ما نمی گفت.

وقتی با آن اورکت و پوتین ها به خانه می آمد ، ابهت خاصی داشت و خلاصه ما خودمان را جمع و جور می کردیم با اینکه هیچوقت اذیتمان نمی کرد و از ما ایراد نمی گرفت اما جوری به ما درس می داد که  اگر کار اشتباهی می کردیم خودمان متوجه شویم اشتباه کردیم تذکراتش به جا بود و ما خود می فهمیدیم، انشالا که در آن دنیا دست همه ما را بگیرد من هم از خانم لیلی عاج و عوامل نمایششان برای ساخت این تئاتر تشکر میکنم ان شاء الله که عاقبت خوبی داشته باشند.

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم، همان که می گفتند شب ها هیئت برگزار می کردند و نماز جماعت می خواندند و اذان می گفتند، دوستانش می گفتند که اجازه نمی دادند نمازی قضا شود، خلاصه حال و هوایش به دلم بیش از قبل افتاده و دلم تنگ می شود وقتی به عکس هایی که دوستان برایم از کار می فرستند نگاه میکنم و خیلی خوشنودم که دوستان این نمایش این مسیر را رفتند و باعث افتخارم است و واقعا احساس میکنم که خانم عاج حرکت خواهرانه ای کرده اند چرا که شهدا متعلق به همه هستند از لطفشان ممنونم چرا که حتما لایق این کار برای شهدا بوده اند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، ابراهیم هادی یک مرتبه شهید ابراهیم هادی نشد او از همان سنین کم  برنامه های متفاوتی برای خودش داشت و این ساختار را از کودکی چیده بود. زمانی که جوان سیزده ـ چهارده ساله شد، با بچه های محل هیئت می زد و خلاصه خیلی انسان مردمی بود یعنی کسی را از مردم جدا نمی دانست، الان ما در وضعیتی هستیم که اگر کسی از نظر خیلی چیزها شبیه ما نباشد ما سریع او را جدا می کنیم، در حالیکه او اینطور نبود و معتقد بود این جوان ها برای همه رفتند و شهید شدند نه فقط برای خانواده هایشان.

دوستان ما هم در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیاد کشیدند و الگوی این شهید را به تصویر کشیدند و جای قدردانی دارد چرا که این شهدا برای همه رفتند نه برای یک شخص خاص و اینکه امتیازی یا پست و مقامی کسب کنند . آقا ابراهیم همه را دور خود جمع کرد زمانی که حتی زخمی می شد و بچه های مدرسه ای که در آنجا مدتی تدریس می کرد، برای قدردانی پیش او آمدند او کسی نبود که برای یک زخم که حتی باعث شده بود نتواند راه برود، دست از کار و برنامه ریزی برای بچه ها بردارد.

این صحبت ها را زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی درباره برادر شهیدش می گوید شهید گمنامی که در کانال کمیل به شهادت رسید و پیکرش هنوز شناسایی نشده است.

این خواهر شهید درباره خاطره شهادت سردار سلیمانی و ملاقاتش با پیکر سردار پیش از تشییع در تهران می گوید حال که نمایش کجایی ابراهیم به کارگردانی لیلی عاج پیش از تعطیلات کرونایی تئاتر روی صحنه رفته و او هم نمایش را دیده و خیلی از کار استقبال کرده است.

نمایش کجایی ابراهیم با نگاهی به زندگی شهید ابراهیم هادی از ابتدای مهر ماه اجرای خود را در تماشاخانه سرو انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس آغاز و پس از چند شب اجرا به دلیل تعطیلات استانداری تهران مبنی بر محدودیت های سالن های فرهنگی و هنری تعطیل شد و هنوز هم این تعطیلی ادامه دارد. در ارتباط با این نمایش و الگوگیری درست از شهدا و همینطور خاطراتی از شهدا با زهره هادی خواهر شهید ابراهیم هادی گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانیم:

*خانم هادی شما درباره برادر شهیدتان چند وقت پیش نمایشی به نام کجایی ابراهیم را تماشا کردید نظرتان درباره این کار چه بود و آیا به نظرتان تئاتر می تواند فرهنگ ساز خوبی برای شهدا و انتقال آن به نسل جوان و جدید باشد چقدر نیاز داریم این مفاهیم را به جوانانمان منتقل کنیم؟

خدا را شکر این عزیزان در تئاتر کجایی ابراهیم زحمت زیادی کشیدند حتی چالش های زیادی مثل تهیه اسلحه و مسائل دیگر داشتند که به زحماتشان اضافه شده بود ما می بایست از ظرفیت های شهدا استفاده کنیم و من فکر میکنم باغ موزه دفاع مقدس لوازم زیادی برای این کارها را داشته باشد ، در آنجا حتی سالن های بزرگی است که می تواند مورد استفاده قرار بگیرد و کارگشای خیلی از این مسائل بزرگ باشد این ارگان ها و نهاد ها می توانند کمک کننده باشند.

اگر بخواهیم الگوی شهادت را نشان دهیم ، عزیزان زیادی زحمت کشیده اند که نقش شهدا را در فیلم ها و سریال ها و تئاتر بازی کردند اینها می بایست همه چیز در اختیارشان باشد ، نه اینکه دنبال وسایل بدوند . کجایند مردان بی ادعا و بی دریغ؟ شهدایی که برای هیچ چیز مادی نرفتند. من وقتی شنیدم که چنین تئاتری قرار است اجرا شود و بعد هم که کار را دیدم در تعجب توکلشان بودم بخدا کار عجیب و خیلی ارزشمندی بود.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران کمک و یاری کنند ، اینها دیگر گفتن ندارد که یک گروه تئاتری دنبال اسلحه و سالن و چیزهای دیگر بیافتند همه آنهایی که در این خط هستند می توانند به خوبی تصویر شهدا را به نسل جوان و همه دنیا نشان دهند و همه این کارها نیاز به قدردانی دارد.

شهدا نرفتند تا به پایشان پول خرج شود، آنها یا علی گفتند و تا آخر رفتند و همه این فرهنگ می طلبد که دیگران به هنرمندان در این عرصه کمک و یاری کنند

ما باید از این ظرفیت ها استفاده کنیم کارهایی که در بحث دفاع مقدس انجام می شود همه ظرفیت است کسانی باید دست یاری به هم دهند نباید گله و شکایت و ناراحتی باشد، کارشان هم به نحو احنست می بایست جلو برود وبیش از این کار و همدیگر را یاری کنیم ، حال این نظر بنده است و خیلی از این کار نمایشی درباره شهید هادی خوشم آمد و از عوامل کار تشکر میکنم.

*به نظرتان ظرفیت این کار نمایشی فراتر از تهران نیز هست؟

بله حتما این پیام ابراهیم هادی و دیگر شهدا است که می بایست به همه جا برسد، یک روزی آنها پای پیاده برای ما رفتند حال ما باید برویم همانطور که آنها رفتند و نتیجه خوبی دارد الان این ظرفیت در خیلی شهرهای ما وجود دارد و می بایست این برنامه ها اجرا شود.

خود شهرهای دیگر می بایست این ظرفیت ها را به لحاظ فضا و امکانات برای گروه های نمایشی فراهم کنند. نهادها هم در شهرهای مختلف مشتاق هستند تا یک جرقه ای خورده شود آنها هم کوتاهی نمی کنند و سنگ تمام می گذارند اگر در شهرهای مختلف از جمله شهر کرمان ، شهر سردار سلیمانی ظرفیت خیلی خوبی وجود دارد که اگر چنین برنامه ای صورت بگیرد، مورد استقبال مناسب خواهد بود.

*شما در این روزها مشغول چه فعالیت هایی هستید؟

ما هم کارهای فی سبیل الله انجام می دهیم، هر جایی که کار از ما بخواهند در خدمت هستیم، همین که شهدا رفتند و گفتند کجا نیرو لازم است، ما هم همینطور فعالیت های فرهنگی در مجموعه خودمان انجام می دهیم.

بهرحال خیلی کارها مثل همین ورزشگاه فارس که به راه افتاد و به نام شهید هادی زده شد،خواست خود شهداست ما هیچ کاره هستیم اولا که من با آقا ابراهیم زندگی میکنم، درباره کارهایم با او مشورت میکنم اگر او بگوید و بخواهد انجام می دهم وگرنه انجام نمیدهم و ارتباط معنوی خواهر برادری ما خیلی قوی است بهرحال او برادر بزرگترم است هشت سال با من فاصله سنی داشت و من همیشه قبولش داشتم و به او احترام گذاشتم.

حال این چیزها را خیلی ها شاید باور نداشته یا قبول نداشته باشند چند نفری حتی این را به من هم گفته ام اما من اعتقاد دارم وحتی اعتقاد دارم که در زمان شهادت سردار سلیمانی من در مشهد قسمتم دیدار با او شد.

*چطور این اتفاق افتاد؟

بهرحال در آن زمان من مشهد بودم برای زیارت رفته بودم سردار شهید شد و من واقعا شوکه شدم فکر میکردم که ابراهیم را از دست داده ام و او شهید شده و زمان تشییعش است بعد از چهل سال آن صحنه ها جلوی چشمم آمد چرا که سردار هم بی دریغ برای ما کار کرد و من یک لحظه فکر میکردم ابراهیم آمده است.

در هر حال روز تشییع سردار مشهد بودم به صحن رضوی رفتم از صبح تا شب آنجا بودیم اما چیزی قسمتم نشد یک نفر به من گفت که اگر می گویید شهدا کمک می کنند و اقا ابراهیم دستگیر است پس چرا نتوانستی سردار را ببینی و من هم گفتم که هر چه صلاح باشد همان اتفاق می افتد. از بین جمعیت گذشتم به یکی از دوستان تماس گرفتم و به منزل آمدم و تصور کردم دیگر راهی برای دیدار با سردار ندارم.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم دوست داشتم با او صحبت کنم تا سلام مرا به ابراهیم برساند نزدیک خانه که شدم یکی از دوستان با من تماس گرفت و گفت اگر دوست داری سردار را ببینی به فرودگاه بیا.

ناامید بودم که او را ندیده ام مثل ابراهیمم که سال ها او را ندیدم حتی یک استخوانش را هم ندیدم و لمس نکردم حال سردار در یک قدمی ام بود و با او خداحافظی نکرده بودم

من هم سریع ماشین گرفتم و به فرودگاه هاشمی نژاد مشهد رفتم ، در پایون ورود کردم یک دری باز شد و مرا صدا کردند و من هم کلی وسیله و کیف و بچه ها همراهم بود، با این حال مرا سوار کردند و اصلا عجیب بود که گیت بازرسی هم رد نشدم، دم هواپیما با ماشین ما را بردند و جلوی پلکان ایستادم سرداران و نیروهای حفاظتی انجا بودند، قرار بود پیکر را بالا بیاورند و من هم بالا رفتم.

یکی از دوستان آقا ابراهیم مرا دید و شناخت مسئول برنامه ها بود، او گفت شما اینجا چه می کنی، من هم گفتم نمی دانم، او گفت کار آقا ابراهیم است، او هم گفت ما به تهران می رویم همراه ما اگر می خواهی بیا اما من بچه ها و وسایل ها همراهم بودند، دلم شکسته بود می خواستم با سردار خداحافظی کنم و سلام مرا به ابراهیم برساند.

پیکر سردار را آوردند من هم جلو رفتم، عجب شبی بود با هم نجوا کردیم، حال عجیبی داشتم شهد شیرینی در وجودم نشست که همان آرامم کرد و به او گفتم خوشا به سعادتتان که پیکرتان قطعه قطعه آمد سلام مرا به ابراهیم برسانید فقط خواستم همین را بگویم.

بعد فهمیدم وقتی شهدا جایی دعوتت می کنند، همین طور کارها درست می شود من هم با همان وضع آنجا بودم و بعد دیگر نمی توانستم بمانم از پلکان پایین آمدم بچه ها را برداشتم و بیرون رفتم ، الان اگر این را من تعریف کنم می گویند خواهر شهید است اما از دوستان ایشان بپرسید کسانی که هر شب جمعه سر خاک او می آیند من هم از دور با روبنده تماشا میکنم اصلا جلو نمی روم که بگویند خودنمایی می کند، دختر و پسرهایی که سر مزار شهید می نشینند، اینها کنار ما هستند مثل ابراهیم که همیشه کنار من است همه جا با من نفس می کشد و کارهایم را تأیید یا رد می کند بالاخره برادر بزرگم است.

*از همان بچگی چطور ارتباطی با هم داشتید؟

خب همانطور که گفتم ما هشت سال فاصله سنی داشتیم او فرزند بزرگ و من کوچک خانواده بودم او هیچ وقت به ما زور نمی گفت حتی اگر می خواست چیزی یاد ما دهد خودش اول انجام می داد ما هم یاد می گرفتیم هیچوقت کاری را فقط برای انجام دادن ما نمی گفت.

وقتی با آن اورکت و پوتین ها به خانه می آمد ، ابهت خاصی داشت و خلاصه ما خودمان را جمع و جور می کردیم با اینکه هیچوقت اذیتمان نمی کرد و از ما ایراد نمی گرفت اما جوری به ما درس می داد که  اگر کار اشتباهی می کردیم خودمان متوجه شویم اشتباه کردیم تذکراتش به جا بود و ما خود می فهمیدیم، انشالا که در آن دنیا دست همه ما را بگیرد من هم از خانم لیلی عاج و عوامل نمایششان برای ساخت این تئاتر تشکر میکنم ان شاء الله که عاقبت خوبی داشته باشند.

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم

از زمانی که نمایش کجایی ابراهیم را دیدم هر روز عکس های آقا ابراهیم را می بینم یاد زمزمه هایشان، سینه زنی ها و کانال کمیل می افتم، همان که می گفتند شب ها هیئت برگزار می کردند و نماز جماعت می خواندند و اذان می گفتند، دوستانش می گفتند که اجازه نمی دادند نمازی قضا شود، خلاصه حال و هوایش به دلم بیش از قبل افتاده و دلم تنگ می شود وقتی به عکس هایی که دوستان برایم از کار می فرستند نگاه میکنم و خیلی خوشنودم که دوستان این نمایش این مسیر را رفتند و باعث افتخارم است و واقعا احساس میکنم که خانم عاج حرکت خواهرانه ای کرده اند چرا که شهدا متعلق به همه هستند از لطفشان ممنونم چرا که حتما لایق این کار برای شهدا بوده اند.



منبع خبر

خاطره خواهر شهید هادی از ملاقات با «حاج قاسم» بیشتر بخوانید »