اهتراز پرچم ولایت توسط رسول الله/ پای میراث غدیر جان میفشانیم
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
اهتراز پرچم ولایت توسط رسول الله/ پای میراث غدیر جان میفشانیم بیشتر بخوانید »
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
اهتراز پرچم ولایت توسط رسول الله/ پای میراث غدیر جان میفشانیم بیشتر بخوانید »
گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ قیام عظیم عاشورا در تاریخ همه نهضتها وانقلابها یگانه و ویژه و بیمانند است. لحظه لحظه این قیام انسان ساز عبرت آموز است به شرط آنکه دید دل باز کرد و زویای آن را به دقت مورد کنکاش قرار داد. حضرت حسین بن علی (ع) رهبر این نهضت بزرگ بود که نه فقط برای شیعیان و مسلمانان که برای همه آزادمردان و آزاداندیشان الگویی نامیرا و پوایا است.
در همین ایام یعنی روزهایی که حاجیان دلگرم مناسک حج بودند امام حسین (ع) با یاران و اهل و حرم خویش پا در راه کوفه گذاشتند تا به تلکیف خود که همان احیای مکارم اخلاق و امر به معروف و نهی از منکر بود عمل کند. متن زیر روایتی است از حرکت کاروان آن حضرت به سوی کوفه که در ادامه میخوانید:
بهترین امانها
بعد از حركت حسین (ع) از مكه عبدالله بن جعفر پسرعم آن حضرت نامهاى براى آن جناب به اين مضمون نوشت: «اما بعد؛ همانا قسم مىدهم شما را به خداى متعال كه از اين سفر منصرف شويد كه بر شما ترسانم از عاقبت اين سفر، مبادا آنکه شهيد شوى و اهل حرمت پریشان و اسیر شوند، اگر شما کشته شويد نور اهل زمين خاموش خواهد شد؛ چه جناب تو امروز پشت و پناه مؤمنان و پيشوا و مقتداى هدايت يافتگانید، پس در اين سفر تعجيل مفرمایید و خود از بعد از رسیدن نامه به جنابتان ملحق خواهم شد.»
پس آن نامه را با دو پسر خويش عون و محمد به خدمت آن حضرت فرستاد. بعد از آن خود به نزد عمرو بن سعيد رفت و از او خواست تا نامه امان براى حسین (ع) بنويسد و از او بخواهد كه بهسوی مکه برگردد.
عمرو بن سعید اماننامهای به این مضمون بر آن حضرت نوشت: «من از خدا میخواهم که رشد و صلاح را بر تو الهام کند و آنچه را از تو خواسته بود بر تو بشناساند. من شنیدهام که برای رفتن به عراق مصممی. من تو را به خدا هشدار میدهم از اینکه موجب تفرقه شوی و اگر بیم آسیب داری در نزد من در امانی.»
و در آن نامه امان آن حضرت را وعده صله و احسان داد تا ایشان برگردد. پس نامه را با برادر خود يحيى بن سعيد و عبدالله بن جعفر و جمعی از مأموران و سربازنش روانه كرد. چون فرستادگان عبدالله بن جعفر به آن حضرت رسيدند اماننامه به آن جناب دادند حضرت اماننامه را نپذیرفت و در جواب نوشت: «بعد از حمد و ثنای خداوند، بهراستی کسی که مردم را بهسوی خدا بخواند و بگوید من از مسلمانانم پس راه اختلاف و تفرقه نپیماید. تو مرا به امان و امنیت و خیر و نیکی دعوت کردهای، بدان بهترین امانها امان خداست. خدا کسی را که در دنیا از او بیم نداشته باشد در آخرت امان نخواهد داد. از خدا میخواهم بیم و هراسی از خود به ما دهد که موجب امان او در آخرت شود. اگر غرض تو از نوشتن این اماننامه خیر بود، خدایت در دنیا و آخرت تو را پاداش نیکو دهد. والسلام»
آن حضرت نامه را به فرستادگان عمرو بن سعید داد و قبول برگشتن نکرد و در پاسخ اصرارهای عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید فرمود: «من پيغمبر (ص) را در خواب ديدهام و مرا به امر فرمان داده كه در پى امتثال آن امر روانهام.»
گفتند: «آن خواب چيست؟»
فرمود: «تا به حال براى احدى نگفتهام و بعد از این هم نخواهم گفت تا خداى خود ملاقات كنم.»
يحيى بن سعید قبول نکرد آن حضرت به سوی کوفه برود و با تحکم به حسین (ع) گفت: «ای حسین از خدا نمیترسی بر خبیفه خدا خروج میکنی و میان امت تفرقه میافکنی؟»
حسین (ع) به قرائت این آیه اکتفا کرد و فرمود: «وَ إِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ»
چون حسین (ع) قبول برگشتن نمیكرد و فرستادگان سعید بن عاص از رفتن آن حضرت ممانعت مىكردند، میان ایشان تازیانههایی رد و بدل شد و پيش از آنکه كار به مقاتله بکشد از اصرار دست برداشتند.
چون عبدالله بن جعفر از بازگشت حسین (ع) مأيوس شد فرزندان خود عون و محمد را گفت كه ملازم آن حضرت در سفر و جهاد باشند و خود با يحيى بن سعيد در كمال حسرت برگشت.
پس آن حضرت به سمت عراق به سرعت و شتاب سير فرمود تا در ذات عِرْق منزل فرمود.
در آنجا بشر بن غالب را ملاقات فرمود كه از عراق آمده بود آن حضرت از او پرسيد: «چگونه يافتى اهل عراق را؟»
عرض كرد: «دلهاى آنها با شما است و شمشير ايشان با بنىاميه است.»
فرمود: «راست گفتى همانا حقتعالى بهجا مىآورد آنچه مىخواهد و حكم مىكند در هر چه اراده مىفرمايد.»
منابع:
زندگانی امام حسین (ع)، مقتل مقرم، ارشاد شیخ مفید، تاریخ خلفا، نفسالمهموم، مقتل ابومخنف، منتهیآلامال
انتهای پیام/ 161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
پرهیز از اختلاف و تفرقه شرط مسلمانی است بیشتر بخوانید »
به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، روز هفتم شوال بنا بر نقلی روز شهادت حمزه سیدالشهدا (ع) در غزوه احد و در سال سوم هجرت است. شخصیتی بیمانند و اثرگذار در نشر، گسترش و حراست دین اسلام است. عظمت شخصیت حضرت حمزه (ع)، عموی بزرگوار پیامبر (ص) چنان بود که بعد از شهادت ایشان پیامبر (ص) به اهل مدینه سفارش کردند تا بر او بگریند و شهادتش را از یاد نبرند. این سفارش نهتنها برای آن زمان که برای همه تاریخ است.
درک عظمت حضرت حمزه (ع) چندان آسان نیست، اما رسیدن به دامنههای بلند شخصیت ایشان میتواند ما را به دست یافتن به الگویی برای مسلمان انقلابی امروز یاری رساند. شخصیتی که با همه شجاعت در میدان نبرد، اهل تدبر، اندیشه و بصیرتی مانا و پویا بود که با تابعیت محض از ولایت رسولالله (ص) خود در دل دشمنان رعب و وحشت ایجاد میکرد. ایشان مانند خورشیدی هدایتگر میتواند هویتبخش مسلمان امروز باشد.
به مناسبت هفتم شوال روز شهادت جانگداز حضرت حمزه (ع) متن سخنرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی را که در دیدار اعضای همایش بینالمللی حضرت حمزه سیّدالشّهدا (ع) ایراد شده بود بازخوانی میشود. در این بیانات نکات مهمی از لسان حضرت آیتالله خامنهای مورد تاکید قرار گرفته است که قابل تامل و البته کاربردی است. آنچه در این بیانات مهم به نظر میرسد آن است که نگاه ما به شخصیت حضرت حمزه (ع) نباید نگاه صرف تاریخی باشد. بلکه باید در مطالعه این شخصیت بزرگ تاریخ اسلام به الگویی برسیم و بر اساس مختصات آن حرکت کنیم تا افتادن در مسیر باطل مصون بمانیم.
متن بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی را در ادامه میخوانید:
«عزم راسخ» و «قدرت شناخت» بالهای رسیدن به مقصد است
جناب حمزه (ع) واقعاً یکی از اصحاب غریب رسولالله (ص) است، آن هم با آن نقشی که ایشان داشته است. در هنگام ایمان آوردنش، آن کیفیت ایمان آوردن این بزرگوار است که علنا فریاد میزند من مسلمان شدم، بعد، مسئلهی هجرت، ورود در مدینه و تأثیراتی که شخصیت ایشان داشته در بنای این عمارت باشکوه اسلامی که پیغمبر (ص) میخواهد در آن محیط کوچک انجام بدهد؛ بعد، بنا بر یک روایت، اولین سریهای که پیغمبر میفرستند سریه جناب حمزه (ع) است که برای او پرچم میبندند و او را میفرستند به جنگ و بعد هم در جنگ اُحد وقتی که جناب حمزه (ع) میجنگید، یک علامتی با خودش داشت؛ در لباسش و هیئتش یک علامتی داشت یکی از آن اسرا میگوید صاحب آن علامت چه کسی بود؟ گفتند حمزه (ع) بود؛ گفت هر چه به سر ما آمد به وسیله او آمد؛ او بود که در بدر لشکر کفّار را به ستوه آورد.
یعنی یک چنین شخصیتی بود؛ با این وضعیت، این بزرگوار ناشناخته است، اسمش مطرح نیست، شرح حالش و خصوصیاتش مطرح نیست، ایشان واقعاً غریب است. علاوه بر این، به نظر من آن فرمایش امیرالمؤمنین (ع) و آن روایت درباره جناب حمزه روایت مهمی است. حضرت امیر (ع) میفرماید: من و عمویم حمزه و برادرم جعفر و پسر عمویم عبیده، بر یک موضوعی با هم توافق کردیم، با خدا و پیغمبرش معاهده کردیم. ما در این راه، در این حرکت، بیمحابا میرویم تا لحظه شهادت. بعد حضرت میفرماید: فَتَقَدَّمَنی اَصحابی؛ این رفقا، [این] سه نفر از من جلو افتادند؛ وَ تَخَلَّفتُ بَعدَهُم لِما اَرادَ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَاَنزَلَ اللهُ فینا: مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَه» تا آخر آیه. حَمَزةُ وَ جَعفَرٌ و عُبَیدَة؛ این سه نفر «قَضى نَحبَه» هستند؛ وَ اَنا وَاللهِ المُنتَظِر.
اینها خیلی مهم است؛ اینکه از زبان امیرالمؤمنین (ص)، اینجور شخصیتها تمجید و به رخ کشیده بشوند، نشاندهنده عظمت این موضوع و عظمت این شخصیت است. خود پیغمبر اکرم (ص) به نظر میرسد که از همان لحظه اول که ایشان شهید شد، خواستند از او الگو درست کنند؛ اینکه پیغمبر به او لقب «سیدالشهدا» دادند؛ وقتی وارد مدینه شدند و دیدند زنهای انصار برای شهدایشان گریه میکردند، فرمودند که حمزه گریهکننده ندارد.
این خبر به گوش زنهای مدینه رسید و همه گفتند که قبل از اینکه برای شهید خودمان گریه کنیم بر حمزه گریه خواهیم کرد. پیغمبر وادارشان کرد بر او گریه کنند؛ معنای این چیست؟ یعنی پیغمبر (ص) میخواهد حمزه را برجسته کند. این الگوسازی است و برای آن روز هم فقط نیست؛ برای همیشه تاریخ است و برای همه مسلمین است.
ما باید عناصر تشکیلدهنده شخصیت حمزه (ع) را مشخص کنیم؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ این است که چه شد و چه خصوصیتی بود که این شخصیت را در این حد، عظمت بخشید؛ به نظر من دو مورد از این عناصر مهم تشکیل دهنده شخصیت او، یکی «عزم راسخ» است و یکی «قدرت شناخت» که اینها را ما بایستی هر چه میتوانیم ترویج کنیم. عزم راسخ؛ گاهی اوقات انسان از یک چیزی مطلع است، یک چیزی را قبول هم دارد، اعتقاد هم دارد، منتها به خاطر ضعف نفسبر طبق آن عمل نمیکند؛ اراده قوی و عزم راسخ اینجا یک عنصر تعیینکننده است که این آدم با عزم راسخ عمل کند.
آن روزی که جناب حمزه (ع) اسلام آورد جزء سختترین اوقات پیغمبر (ص) بود؛ چون اسلام علنی شده بود، از اطراف و اکناف به پیغمبر (ص) حمله میکردند، البته این هست که جناب حمزه (ع) قبل از آن که مسلمان هم بشود از پیغمبر (ص) به طور جد دفاع میکرد؛ در شرایطی که مسلمانها در نهایت محنت زندگی میکنند، این آدم در مسجدالحرام، کنار کعبه فریاد میزند که من مسلمان شدم.
اینها خب آن شجاعت و آن عزم راسخ و تشخیص درست را نشان میدهد و این تشخیص درست خیلی مهم است. یاد بگیریم روی مسائل درست فکر کنیم و درست تشخیص بدهیم. اینکه نشنویم، فکر نکنیم، تأمل نکنیم، گناه است؛ این بزرگوار بنا به فرمایش امیرالمؤمنین (ع)، به نقل امام باقر (ع) مصداق «صَدَقوا ما عاهَدُوا الله» است؛ آن وقت این «صَدَقوا ما عاهَدُوا الله» ــ یعنی صادقانه با معاهده الهی رفتار کردن ــ چگونه است؟ شکل تمام و کاملش عبارت از این است که شخص از خودش مصداقی بسازد برای معارف الهی و برای دستورات الهی و برای راهی که خدا معین کرده و پیش پا گذاشته؛ یعنی خودش را مصداق آن قرار بدهد؛ این را انشاءالله یاد بگیریم.
اگر خواص جامعه همت کنند برای تولید یک چنین شخصیتهایی، هر یک از اینها خواهند توانست جامعه را در مواقع حساس نجات بدهد؛ واقعا این گونه است. ما اکتفا نکنیم به همین که حالا کسانی را تربیت کنیم، یا موعظه کنیم که باریبههرجهت، یک چیزی را قبول کنند؛ نه سعی دستگاهها بر این باشد شخصیتهایی را تربیت کنیم که خودشان مصداق باشند برای معارف الهی و احکام اسلامی. اگر یک چنین شخصیتهایی تربیت بشوند، آن وقت دیگر تشکیل تمدن اسلامی یک چیز قطعی خواهد بود.
انتهای پیام/161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
«عزم راسخ» و «قدرت شناخت» دو بازوی مسلمان انقلابی است بیشتر بخوانید »
گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ سستی در باورهای دینی، جهل و نادانی، دنیاپرستی، دوری از حق مداری، زیادهخواهی از بیتالمال و… بیانگر آشفتگی اوضاع فرهنگی دوران امامت امام حسن (ع) بود. آنها در جنگ با معاویه به دلیل ناامیدی از دستیابی به غنیمتها، جنگ میان حق و باطل را بیهوده دیدند و در نتیجه در آن سستی نشان دادند. آنها وضع معاویه و حکمرانی او را میدیدند و زرقوبرق حکومت او را بر حکمرانی پیشوایی معصوم ترجیح میدادند. بهگونهای که نوشتهاند امام با دیدن چنین وضعی در میان یارانش، همواره زیر لباس خود زره بر تن میکرد.
سستعنصری اطرافیان امام، سبب شده بود که ایشان در نزد افراد خویش هم احساس امنیت نکند. در آن روزگار، همه مردم به دنیا و دنیاپرستی روی آورده بودند؛ بهگونهای که با دیدن درخشش سکهها، دست از هرگونه واقعیتی برمیداشتند. دنیاگرایی آنگونه در بافت عمومی جامعه رسوخ کرده بود که بهسادگی از حقپرستی دست میکشیدند.
معاویه به شدت میکوشید تا فضای سیاسی ـ اجتماعی جامعه را همواره آشفته سازد؛ زیرا روش او روش پادشاهان بود؛ نه خلفا. او نخستین خلیفهای بود که از تخت استفاده کرد. او بر کاخ خویش نگهبانان بسیار گماشته بود و هرگاه میان مردم ظاهر میشد، از مأموران نظامی استفاده میکرد.
مطرف، پسر مغیره بن شعبه میگوید: با پدرم نزد معاویه رفته بودم. در بازگشت، دیدم پدرم بهسختی ناراحت است. از او پرسیدم چه شده است؟ گفت: از نزد پلیدترین انسان میآیم؛ زیرا به او گفتم حال که کارت گرفته و به آنچه میخواستی رسیدهای، دیگر عدالت و خیرخواهی پیشه ساز و فرزندان هاشم را رها کن و از دشمنی با آنها دستبردار. ولی او در پاسخم گفت: هرگز! هرگز! که نامی از من باقی بماند. ابوبکر سالها خلیفه بود و رفت. تنها میگویند ابوبکر. عمر نیز همچنین بود، ولی محمد هرروز پنج مرتبه نامش را بر بالای منارهها فریاد میزنند و میگویند: « اَشهَدُ انَّ مُحَمَدا رسول اللّه» با این حال، چه نامی از من برجای میماند.
معاویه در پی سیاست های اسلام ستیزانه خود، کوشید با تشویق جعلکنندگان احادیث، برای تغییر دادن محتوای احادیث نبوی و ساخت احدیث جعلی از تا بندگی نور پیامبر (ص) و اهل بیتش (ع) بکاهد. بر این اساس، دهها هزار حدیث جعلی ساخته شد که آثار آن تا قرنها باقی ماند. به گونهای که حتی یحیی بن اکثم نیز در مناظرههای خود با امام جواد (ع)، به اینگونه دروغپردازیها تمسک میکرد و حتی کسانی به پیروی از این احادیث، به مبارزه با اهل بیت (ع) برخاستند.
امام حسن (ع) در برابر حرکتهای ضد اسلامی معاویه هرگز سکوت نکرد و به محض یافتن فرصتی مناسب، پیشینه ننگین و اغراض شوم معاویه را آشکار و ضربههای سهمگینی بر پیکر حکومت غاصبانه او وارد میکرد و مشروعیت حاکمیت او را زیر سؤال میبرد.
امام حسن (ع) در برابر جریان تحریف و تهاجم گسترده دستگاه علیه فرهنگ اسلامی، به ترویج ارزشهای اسلامی پرداخت و در این راه، گامهای بزرگی برداشت و در بیدار کردن کسانی که آموزههای ارزشمند اسلامی را به خوبی درک نکرده بودند، بسیار کوشید. امام هر روز پس از انجام فریضه صبح و بالا آمدن آفتاب جلسههای آموزش احکام برای مردان را تشکیل میداد.
همگان برای شنیدن سخنان شیوایش به مسجد میآمدند و امام نیز آنان را با روش و سیره جدش رسول (ص) خدا آشنا میکرد و در برابر دستگاه معاویه و سیاستهای شیطانی آن، به نشر معارف اسلام ناب می پرداخت.
معاویه برای تحقق اهدافش با بهرهمندی ابزاری از برخی صحابه مانند مغیره بن شعبه، عمروعاص و افرادی چون سمره بن جندب، ابوهریره و…، احکام، تفسیر آیات و بسیاری دیگر از معارف اسلامی را تحریف میکرد. آنها افزون بر جعل حدیث، آیات قرآن را آنگونه که میخواستند تأویل میکردند و چون چهرههایی بودند که در کنار پیامبر دیده شده بودند، سخنانشان نزد مردم پذیرفته میشد.
منبع: «آفتاب حسن : رویکردی تحلیلی به زندگانی امام حسن مجتبی (ع) نوشته ابوالفضل هادیمنش
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
جهاد فرهنگی امام حسن (علیهالسلام) علیه جنگ نرم بنیامیه بیشتر بخوانید »
گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ ولادت امام علی (ع) در سیزدهم رجب سال ۳۰ عامالفیل رخ داده است. بنا به نقل علمای شیعه و گروه زیادی از اهل سنت، ولادت آن حضرت در کعبه اتفاق افتاده است. این جریان از اختصاصات آن حضرت بوده و در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است.
پدر آن حضرت، ابوطالب است که با عبدالله پدر پیامبر (ص)، برادر تنی و مادرشان فاطمه بنت عمرو بن عایذ مخزومی بود. ابوطالب کسی بود که بعد از رحلت ابوطالب سرپرستى حضرت محمد (ص) را بر عهده گرفت و، چون آن حضرت به پیامبری رسید از او حمایت کرد.
مادر آن حضرت نیز، فاطمه بنت اسد بود و حضرت علی (ع) و برادران و خواهرانش، نخستین کسانی بودند که هم از سوی پدر و هم از سوی مادر هاشمی بودند.
فاطمه بنت اسد از جمله بانوان گروه نخست بود که به پیامبر (ص) ایمان آورد و مسلمان شد و رنجهای ایام حضور در مکه را به همراه همسر و خانوادهاش متحمل شد و در هنگام هجرت، وی نیز به مدینه هجرت کرد و در همین شهر رحلت کرد. پیامبر (ص) دستور داد تا با پیراهن خود وی را کفن کنند و اقرار به ولایت فرزندش علی بن ابیطالب (ع) را به وی تلقین کرد.
ولادت امام علی (ع) در کعبه
روزی عباس بن عبدالمطلب با یزید بن قعنب و با گروهی از بنی هاشم و جماعتی از قبیله بنیالعزی در برابر خانه کعبه نشسته بودند، ناگاه فاطمه بنت اسد به مسجد درآمد، در حالی که به علی (ع)، نه ماه باردار بود و او را درد زائیدن گرفته بود. پس در برابر خانه کعبه ایستاد و نظر به جانب آسمان افکند و گفت:
«پروردگارا! من ایمان آوردهام به تو و به هر پیامبر و رسولی که فرستادهای و به هر کتابی که نازل کردهای و تصدیق کردهام به گفتههای جدم ابراهیم (ع) که خانه کعبه را بنا کرده است، پس درخواست میکنم از تو به حق این خانه و به حق آن کسی که این خانه را بنا کرده است و به حق این فرزندی که در شکم من است و با من سخن میگوید و به سخن گفتن خود مونس من شده است و یقین دارم که او یکی از آیات جلال و عظمت تو است که آسان کنی بر من ولادت او را.»
عباس و یزید بن قعنب گفتند که، چون فاطمه از این دعا فارغ شد، دیدیم که دیوار عقب خانه شکافته شد. فاطمه از آن رخنه داخل شد و از دیدههای ما پنهان شد، پس شکاف دیوار به اذن خدا به هم پیوست و ما، چون خواستیم در خانه را بگشاییم چندان که سعی کردیم، در گشوده نشد. دانستیم که این امر از جانب خدا واقع شده و فاطمه سه روز در اندرون کعبه ماند.
اهل مکه در کوچهها و بازارها این قضیه را نقل میکردند و زنها این حکایت را یاد میکردند و تعجب میکردند. تا روز چهارم رسید، پس همان موضع از دیوار کعبه که شکافته شده بود دیگر باره شکافته شد، فاطمه بنت اسد بیرون آمد و فرزند خود علی (ع) را در دست خویش داشت و میگفت:
«ای گروه مردم! به درستی که حق تعالی برگزید مرا از میان خلق خود و فضیلت داد مرا بر زنان برگزیده که پیش از من بودهاند. زیرا که حق تعالی برگزید آسیه دختر مزاحم را و او عبادت کرد حق تعالی را پنهان در موضعی که عبادت خدا در آن جا سزاوار نبود، مگر در حال ضرورت یعنی خانه فرعون و مریم دختر عمران را حق تعالی برگزید و ولادت عیسی (ع) را بر او آسان کرد و در بیابان درخت خشک را جنباند و رطب تازه از برای او از آن درخت فرو ریخت.
حق تعالی مرا بر هر دو فضیلت داد و همچنین بر جمیع زنان عالمیان که پیش از من گذشتهاند. زیرا که من فرزندی آوردهام در میان خانه برگزیده او و سه روز در آن خانه محترم ماندم و از میوهها و طعامهای بهشتی تناول کردم و، چون خواستم که بیرون آیم در هنگامی که فرزند برگزیده من بر روی دست من بود، هاتفی از غیب مرا ندا کرد که:ای فاطمه! این فرزند بزرگوار را علی نام کن، به درستی که منم خداوند علی أعلی و او را آفریدهام از قدرت و عزت و جلال خود و بهره کامل از عدالت خویش به او بخشیدم و نام او را از نام مقدس خود اشتقاق نمودهام و او را به آداب خجسته خود تأدیب نمودهام و امور خود را به او تفویض کردهام و او را به علوم پنهان خود مطلع کردهام و در خانه محترم من متولد شده است و او اول کسی است که اذان خواهد گفت بر روی خانه من و بتها را خواهد شکست و آنها را از بالای کعبه به زیر خواهد انداخت و مرا به عظمت و مجد و بزرگواری و یگانگی یاد خواهد کرد.
اوست امام و پیشوا بعد از حبیب من و برگزیده از جمیع خلق من محمد (ص) که رسول من است و او وصی او خواهد بود. خوشا حال کسی که او را دوست دارد و یاری کند او را و وای بر حال کسی که فرمان او نبرد و یاری او نکند و انکار حق او کند.»
ولادت حضرت علی در منابع اهل سنت
ولادت حضرت علی (ع) در کعبه در بسیاری از منابع اهل سنت نیز ذکر شده است. شیخ آقابزرگ تهرانی در موسوعه کتابشناسی الذریعه از کتابی با نام «علی و الکعبه» یاد میکند که مهدی بن محمدتقی بن ابراهیم نقوی آن را نگاشته است و با استفاده از ۲۲ کتاب از کتب علمای اهل سنت ثابت نموده است که آن حضرت در کعبه متولد شده است.
علامه امینی به تفصیل پیرامون ولادت علی (ع) در کعبه بحث کرده و از جمله از حاکم نیشابوری عالم برجسته اهل سنت، در کتاب مستدرک علی الصحیحین قل میکند که گفته است اخبار به تواتر رسیده که فاطمه بنت اسد، علی (ع) را در درون کعبه به دنیا آورد؛ و از گنجی شافعی در کتاب «کفایه» نقل کرده که از طریق ابن نجار از حاکم نیشابوری روایت نموده که گفته است: «امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب در مکه در خانه خدا، شب جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال گذشته از عامالفیل متولد شد. نه قبل و نه بعد از وی مولودی در بیتالله الحرام جز او متولد نشد و این کرامتی برای آن حضرت بود به خاطر مقام با عظمت او بود.
به پیروی از وی، احمد بن عبدالرحیم دهلوی مشهور شاه، ولی الله پدر عبدالعزیز دهلوی مصنف کتاب تحفه اثنی عشریه در کتاب ازالة الخفاء نوشته است: اخبار متواتر است که فاطمه دختر اسد امیرالمؤمنین علی را در درون کعبه به دنیا آورد. آن حضرت در روز جمعه سیزدهم ماه رجب سی سال بعد از عامالفیل در کعبه متولد شد و هیچ کس جز او نه قبل و نه بعد از وی در کعبه متولد نشد.
سیدمحمود آلوسی صاحب تفسیر روحالمعانی در کتاب شرح قصیده عینیة عبدالباقی افندی عمری ص ۱۵ در ذیل این بیت قصیده او در مدح مولای متقیان: «انت العلی الذی فوق العلی رفعا، ببطن مکة عندالبیت اذ وضعا» مینویسد: این که امیر (ع) در خانه خدا متولد شده، در دنیا امری مشهور و در کتب فرقین سنی و شیعه ذکر شده است. تا آنجا که میگوید: جز او کسی در خانه خدا متولد نشده و چقدر مناسب است که امام ائمه در محلی که قبله مسلمین است متولد شود.
منابع:
منتهی الآمال / شیخ عباس قمی
الارشاد / شیخ مفید
انتهای پیام/161
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
ولادت امیرالمومنین (ع)، اعجازی تکرارناپذیر بیشتر بخوانید »