تاریخ اسلام

مرثیه شجاعت و اقتدار برای مادران ام البنینی روز‌های جنگ

مرثیه شجاعت و اقتدار برای مادران ام‌البنینی روز‌های جنگ


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ سیده فاطمه سادات کیایی؛ ۱۳ جمادی الثانی سالروز وفات حضرت ام‌البنین (س) مادر قمر بنی‌هاشم حضرت عباس (ع) در تقویم ایران اسلامی به نام روز تکریم مادران و همسران شهدا نام‌گذاری شده است.

مادران از دیرباز در فرهنگ ایرانی قداست و جایگاه ویژه‌ای دارند حال آنکه در فرهنگی دینی نیز احترام به والدین به خصوص خدمت به آنان در قرآن مجید و روایت ائمه (ع) تاکید ویژه‌ای یافته است. وجود مقدس زن در فرهنگ ایرانی و اسلامی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بروز و ظهور پیدا کرده است تا جایی که بخش بزرگی از ادبیات و فرهنگ و هنر در پیوند با زن به شکلی ویژه تبلور یافته. زن از دیرباز آفریننده و الهام‌بخش بسیاری از فضائل ارزش‌ها بود چه بسا زندگانی و طول دوران سراسر زحمت و عطوفت او باعث شده تا زن به عنوان نمادی از مهر، بخشش، زیبایی، لطافت، محبت نمایش داده شود.

مسوولیت سنگین زنان در انسان‌سازی و تربیت انسان که به شکل‌گیری تکامل بشر و اندیشه نهادینه شده در خلقت انسانی است از این باب است که بخش عمده رشد و پرورش آدمی در سال‌های زندگی تحت تاثیر تربیت مادر و کردار و رفتار با فرزندان شکل می‌گیرد. نمونه‌های بارز این تاثیر گذاری در تاریخ و فرهنگ ایران و جهان با ظهور انسان‌های تاریخ‌ساز و حماسه‌آفرین که در نتیجه تربیت مادرانی فرهیخته و بزرگ پرورش یافته‌اند، دیده می‌شود.

هر چند خلاصه کردن زنان در نقش مادری با حفظ جایگاه زن منافات دارد، اما نمی‌توان به اهمیت نقش او در انسان‌سازی بی‌توجه بود. تاریخ به خوبی نشان می‌دهد زنان زمانی که در نقش‌های مختلف قرار می‌گیرند و در شرایطی که جامعه و محیط زمینه به عرصه زساندن استعداد‌ها و توانمندی‌های آنان را فراهم کند، حماسه‌های برگ و شگرفتی را رقم می‌زنند.

در تاریخ اسلام نمونه‌های بزرگی، چون حضرت فاطمه زهرا (س)، حضرت زینب (س)، حضرت معصومه (س) و دیگر حضرات را می‌بینیم که هر زمان در جایگاه یک زن مسلمان، چه در نقش مادری و همسری، چه در نقش خواهری و فرزندی قرار گرفته‌اند تاریخ ساز شده و اثرگذاری بی بدیلی را رقم زده‌‍اند. حضرت زهرا (س) به عنوان الگوی زنان اهل عالم چه آن زمان که به عنوان دختر رسول الله (ص) معرفی شد و چه زمانی که به عنوان مادر حسنین و همسر امیرالمومنین (ع) معرفی می‌شود به عنوان یک زن به عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، مبارزاتی و فرهنگی ورود پیدا می‌کند و از باب محور و الگوی انسانی نه فقط برای زنان که برای همه انسان‌ها در اعصار مختلف قرار می‌گیرد.

حضرت ام البنین دیگر زن نام آور تاریخ اسلام است که چهار فرزند او در جریان واقعه کربلا و قیام عاشورایی امام حسین (ع) در سال ۶۱ هجری حماسه‌هایی ناب از شجاعت، ولایتمداری، عشق، ایثار و … رقم زدند تا جایی که نامشان در زمرده بزرگمردان تاریخ ماندگار شد. روح بلند و جایگاه والای این بانوی بزرگ اسلام الهام بخش بسیاری از مادران و زنان در قرن‌های بعدی شد.

مادران ام البنینی

در تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی نیز در شرایطی که میدانی برای به عرصه رساندن توانایی‌ها و انگیزه‌های مقدس خود داشتند توانستند نقش‌آفرینی کنند. چه زیبا امام امتی فرمود «از دامان زن به معراج می‌رود» و اینگونه رشد و ارزش‌گذاری مردان را وابسته به تربیت و حمایت زنان زندگی آنان برشمرد. این زنان با بهره گیری از آموزه‌های اسلامی و روح سلحشوری فرزندانی تربیت کردند که در جبهه‌های حق علیه باطل مقابل دشمنان ایستادند. برخی از آنان با تقدیم چند فرزند خود در این راه تعریف جدیدی از مادری ارائه کردند و ارزش‌ها و مقدسات را مقدم بر جان شیرین فرزند برشمردند.

نمونه این مادران اشرف السادات منتظری، مادر شهید معماریان است که خاطرات او در کتاب «تنها گریه کن» آمده است. او که خود از مبارزان رژیم شاه بود فرزندش در ۱۳ سالگی در جبهه‌های دفاع مقدس به شهادت رسید و رهبر معظم انقلاب اسلامی چندی پیش بر کتاب این مادر شهید تقریظی نوشته است. او که در جوانی بار‌ها از سوی ماموران رژیم شاه تهدید و مورد تعقیب قرار گرفته بود زمانی که فرزندش در جنگ با نیرو‌های بعثی به شهادت رسید، خود را کفن کرده و داخل قبر گذاشت. او در این‌باره گفته است: «گفتم: خودم می‌خواهم محمد را داخل قبر بگذارم. دو سه نفر مخالفت کردند، اما تا شنیدند خواسته خود محمد بوده، تسلیم شدند. جوانم را کفن پیچیده گذاشتند روی دستم. پلاستیک روی صورتش را باز کردم. دست زدم به صورت محمد و کشیدم به سر و صورتم. این آخرین دیدارم با محمد بود. دست‌هایش را گرفتم توی دستم. بی‌اختیار لبخند زدم. زیر لب گفتم: عزیز دلم، سربلندم کردی. پیش خدا مقام داری، دعایم کن. دلم نمی‌خواست از محمد دل بردارم، ولی چاره‌ای نبود.»

همسران شهدا، گمنامان دفاع مقدس

همسرانی که روز‌ها با حفظ امنیت و آسایش خانه و زندگی شرایط حضور شوهران خود در جبهه را فراهم می‌کردند، دوشادوش رزمندگان خدمت رسان جبهه‌ها نبرد شدند. همسر شهید رضا قدیری، بیسیم‌چی گردان کمیل که پیکرش چندی پیش پس سال‌ها گمنامی به آغوش خانواده بازگشت از گمنامی همسران شهدا پس از شهادت شوهران در جبهه گفت و اظهار داشت: «آن‌ها هیچ گاه در جامعه مطرح نشدند و بسیار گمنام بودند. شهدا با رضایت همسرانشان به جبهه اعزام شدند و خیالشان از طرف همسرانشان راحت بود که رفتند، چون ما به آن‌ها قول دادیم که زندگی آن‌ها را ادامه می‌دهیم و فرزندان آن‌ها را بزرگ می‌کنیم. اگر دغدغه فکری داشتند، نمی‌توانستند بروند.»

انتهای پیام/ ۱۴۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مرثیه شجاعت و اقتدار برای مادران ام‌البنینی روز‌های جنگ بیشتر بخوانید »

پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود

پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود


پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود


یک پژوهشگر ارشد تاریخ معاصر گفت: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچ‌گونه اقتدارِ مشروعیت‌ بخش اجتماعی و سیاسی نبود و به‌ تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیت‌ها و رجال سیاسی مخالف و احیاناً منتقد خطرآفرین را، تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازخبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، دومین روز همایش ملی «هشتادمین سالگرد اشغال ایران و سقوط رضاخان؛ بررسی علل اشغال ایران و سقوط رضاخان در ۳ شهریور ۱۳۲۰» به دبیری دکتر موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر در این پژوهشکده با حضور اساتید مختلف حوزه تاریخ برگزار شد. 

در ادامه محمدرضا تبریزی با موضوع علل و موجبات روی کار آمدن رضاخان توسط استعمار انگلستان و برکناری او از سلطنت عنوان کرد: بارها گفته ام دنیای امروز پیچیده است و نمی‌شود فهمید پشت پرده سیاست چه می‌گذرد،در کشورهای استعمارزده دشواری این غوامض، مسائل و رخدادهای سیاسی سالیان دراز طول می‌کشد تا محققان و پژوهشگران به اسناد و مدارکی دسترسی پیدا کنند و اسرار و رازها را کشف کنند.

وی در ادامه افزود: بیست و چند سال قبل به دعوت همین موسسه به نگارش کتاب زندگانی سیاسی و اجتماعی سیدضیاالدین طباطبایی و کودتای ۲۹ اسفند مبادرت کردم و ابعاد کودتای سیاه را بررسی کردم، می‌دانستم که به رغم یک سال کار مداوم هنوز پاره‌ای از این رویداد مورد کنکاش قرار نگرفته است.

تبریزی اظهار داشت: هنوز خیلی‌ها نمی‌دانند کودتای سیاه روی دیگر قرارداد ۱۹۱۳، قرارداد خائنانه‌ای است که سرمایه‌های ملی کشور و قوای نظامی ایران را در قبضه تصرف خود می‌گرفت. اگر آزادی خواهان وطن به زعامت سیدحسن مدرس با شهامت و شجاعت بی نظیر خود در مقابل امپریالیسم انگلیس و غلامان حلقه به گوششان وثوق الدوله، نصرت الدوله و… ایستادگی نکرده و ملت ایران را در مقابل این قرارداد استعماری بسیج ننموده بودند، ایران بعد از قرارداد ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ به صورت یک مستعمره انگلیس باقی می‌ماند.

وی تأکید کرد: بعد از نقض قرارداد استعمارگران انگلیسی بیکار ننشستند و سیدضیاء که طرفدار قرارداد بود، برای اولین بار متن قرارداد را در روزنامه رعد منتشر و ۹ مقاله در فواید آن نوشته بود و به عنوان رهبر سیاسی کودتا به بازی گرفتند. در این کودتا رضاخان میرپنج، سپهبد احمدآقا امیراحمدی، ماژور مسعود خان و کلنل کاظم خان سیاح به عنوان عوامل نظامی سیاضیاء را همراهی کردند. در این کودتای انگلیسی احمدشاه به اجبار سیدضیاء را به مقام نخست وزیری و رضاخان را به سردار سپهی منصوب کرد.

تبریزی با بیان اینکه نکته شایان توجه اینکه غیر از رضاخان، بقیه کودتا چیان به دستور استعمارگران انگلیسی از دور خارج شدند و سیدضیاالدین پس از سه ماه از ایران خارج و به سوییس رفت، افزود: همچنین امیراحمدی در جریان سرکوب جنایتکارانه کورد و لرها که از اقوام اصیل ایرانی بودن،در مورد بغض و کینه توزی قرار گرفت و پس از مدتها بیکاری و سرگردانی به ریاست اصطبل شاهنشاهی منصوب و ماژور کیهان فرار را بر قرار ترجیح داد.

این پژوهشگر تاریخ اظهار داشت: جای بسی شگفتی است که استعمار انگلیس از میان این همه رجال سیاسی تحصیلکرده و مسلط به زبان فردی را انتخاب که نه فقط بی سواد و از سیاست هیچ آگاهی نداشت، بلکه پرونده زندگانی او نشان می‌دهد، قلدری بوده که با اوباش سنگلج شب‌ها را به عربده کشی و شرارت می‌گذرانده است تا اینکه با وساطت رئیس قزاق خانه به سربازی مشغول و مورد توجه انگلیسی‌ها قرار می‌گیرد و چون با اسلحه‌های روسی ماکسیم و شصت تیر با مهارت تیراندازی می‌کرده، از رضاخان پالانی به رضاخان ماکسیم و سپس شصت تیر مشهور می‌شود.

وی در ادامه افزود: رضاخان با مهارت و چیره دستی از سربازی قزاق خانه به کرمان و سپس هم تهران مامور و ریاست حفاظت از کاخ احمدشاه را بر عهده می‌گیرد. روس‌ها که سرلشگر طهماسبی وزیر دربار به کاخ احمدشاه می‌آمده، او را مورد خطاب قرار می‌داده و می‌گفته که «داش رضا، حالت چطور است؟» و سپس هم در اتحاد با سیدضیاء و دیگران کودتا را به انجام می‌رساند.

وی با بهبود بخشی به وضعیت امنیت ظاهری و ارتش کشور به عنوان وزیر جنگ گفت: اینطور می‌شود که مدرس به میرزا کوچک خان جنگلی نامه می‌نویسد، حالا که فردی پیدا شده و امنیت را ایجاد کرده، او هم دست از مخاصمه بردارد. چون آنجا که آب است، تیمم باطل است، اما این امنیت ظاهری زیاد طول نکشید.

تبریزی یادآور شد: سرانجام با بی تدبیری احمدشاه و مسائل دیگر ملک و ملت به دست آیرونساید قرار گرفت و شد آنچه که نباید باشد. مزدور بیگانه پرستی که قبل از به قدرت رسیدن به دروغ ادعا می‌کرد که بزرگترین وظیفه خویش را فداکاری نسبت به شاه و وطن می‌داند و نمی‌خواهد اسحله اش را جایی بلند کند که شهریار مقدس وجود دارد، پس از به قدرت رسیدن با حمایت و پشتیبانی استعمار انگلیس و عیادی آنها، خلع احمدشاه از سلطنت و جلوسش بر اریکه دیکتاتوری بود که خیانتی بس بزرگ بود.

وی همچنین توضیح داد: قلدر قداره بندی که به هیچ اصول انسانی و معتقدات دینی پایبند نبود و در طول بیست سال دیکتاتوری ننگینش کلیه بنیادهای انسانی، اخلاقی، دینی، فرهنگی، اجتماعی و… را لگدکوب و کشور را به زندانی بزرگ و ترسناک برای ملت تبدیل کرد و درآمدهای کلانی برای خود و شجره اش به دست آورد و دم از دفاع و حفظ صیانت از بیت المال می‌زد.

*برجستگی ویژگی‌های فردی در سیاست خارجی دولت رضاخانی

دکتر جواد حقگو استاد دانشگاه تهران نیز با موضوع «اشغال نظامی ایران نتیجه ناکامی سیاست خارجی رضاشاه» عنوان کرد: در رابطه با فهم سیاست خارجی رضا شاه این زمینه دو نگاه ساختار محور و کارگزار محور مطرح است.

وی افزود: وقتی ما صحبت از سیاست خارجی رضا شاه می‌کنیم، در بین متغیرهای پنج گانه «جیمز روزنا» متغیر مختلف فردی وزن بیشتری در فهم سیاست خارجی دولت ایران در آن مقطع زمانی دارد، این متغیر ناظر بر ویژگی‌ها و مختصات فردی تصمیم سازان و تصمیم گیران سیاست خارجی است. ما مختصات شخصیتی رضاشاه را همراه با سوظن و بدبینی می‌دانیم که شناختی نسبت به موضوع حکمرانی نداشته و نگرش‌های متوهمانه داشته و طبیعتا این مسئله در خروجی سیاست خارجی اثر می‌گذارد.

حقگو اظهار داشت: متغیر دوم منابع نقش گرایانه است که براساس این مولفه وقتی فردی در یک نقشی قرار می‌گیرد یا از آن اثر می‌پذیرد یا برعکس بر روی دامنه ان اثر می‌گذارد. بیشتر از اینکه رضاشاه در آن دوره اثرپذیر باشد، بر روی نقش اثر می‌گذارد و ملزومات نقش را به حاشیه می‌برد. متغیر سوم منابع حکومتی است که این مولفه هم تحت تاثیر ویژگی‌های فردی رضاشاه شکل می‌گیرد و متغیر چهارم منابع ملی است و متغیر پنجم هم منابع خارجی است.

وی با بیان اینکه رضاشاه به جای اینکه متغیر فرهنگی را که باعث چسبندگی جامعه و انسجام ملی می‌شود، مورد توجه قرار دهد، این متغیر پاشنه آشیلش می‌شود. وی گفت از این منظر فراز و فرودهای سیاست خارجی او قابل تبیین است که برگرفته از مختصات فردی است او در مقاطعی به خاطر برداشت خاص از هویت ملی احساس می‌کند که باید به آلمان نازی نزدیک شود و همین باعث یک محاسبه غلط از نظام بین الملل و به تبع شکست نظامی ایران و ماجراهای اسفناک در تاریخ معاصر می‌شود.

حقگو در پایان گفت: در بررسی سیاست خارجی رضا شاه متغیر اول نقش آفرینی اساسی دارد و سایر متغیرها را می‌توان در ذیل متغیر اول قرار داد.

لزوم بررسی تطبیقی شکست ارتش ایران در آن دوره و ارتش افغانستان در این دوره آخرین نکته‌ای بود که توسط حقگو به عنوان یک ضرورت پژوهشی مطرح شد.

*حسینی: ایران پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود

در ادامه مریم‌السادات حسینی درخصوص سیاست‌های صنعتی دوره پهلوی اول و نتایج آن بیان کرد: اگر بخواهیم درباره وضعیت ایران در مناسبات بازارجهانی سرمایه صحبت کنیم، این جریان به قرن ۱۹ برمی‌گردد که ایران به‌نوعی به واسطه جایگاه جغرافیایی خود مورد توجه قدرت‌های آن دوره به‌ویژه انگلستان و روسیه قرار گرفت و این جریان اقتصاد ایران را که تا پیش از آن یک اقتصاد معیشتی بود، متاثر کرد.

وی افزود: این روند به این گونه بود که کشاورزی ایران نیازهای کارخانه‌جات و نیازهای نظام‌صنعتی غرب را تامین می‌کرد و با تحمیل نیاز صنعتی و تجاری، ایران نظام اقتصادی برخود متکی را تحت تاثیر این سیاست‌ها از دست داد و رقابت موجب شد تا تراز تجارت ایران روند نزولی پیدا کند تا جایی که در سال ۱۲۷۹ تراز تجارت ایران منفی ۱۰۸ است که به تدریج با نفوذهای صورت گرفته به منفی ۴۴۳ رسیده و در ادامه منفی‌تر نیز شد. واردات افزایش و صادرات ایران صرفا محصولات کشاورزی است که به‌صورت خام‌فروشی برای کشورهای صنعتی عرضه می‌شد.

حسینی اشاره کرد: بعد از جنگ جهانی اول نیز این جریان ادامه داشت؛ اما پس از پایان جنگ سیاست انگلستان تغییر پیدا کرد؛ چراکه به حکومت با ثباتی در ایران نیاز داشت تا جریان انتقال مواد خام و نفت با امنیت صورت بگیرد. با روی کار آمدن رضاشاه وضعیت اقتصادی ایران در سه دوره مورد بحث قرار گرفت: دوره اول کشاورزی تجاری است که محصولات کشاورزی به کشورهای غربی صادر می‌شد و دولت از فروش محصولات درآمد کسب می‌کرد.

این پژوهشگر تاکید کرد: دوره دوم بحث تغییر در سیاست اقتصاد تجاری است و این جریان به درآمد دولت آسیب وارد کرد و عاملی شد که کشورهایی چون ترکیه و آمریکای لاتین کسری تجاری خود را با سیاست صنعتی جدید جبران کنند و به جای فروش محصولات کشاورزی، محصولات کشاورزی برای مصرف کارخانه‌های داخلی مصرف شود. این تحول نه تنها در ایران بلکه در جهان برای تسکین بحران ارزی شکل گرفت. دوره سوم نیز بازگشت دوباره به کشاورزی تجاری بود. تمام سخنان رضاشاه در نشریات این دوره مبنی بر گسترش صنعت در ایران و جلوگیری از صادرات مواد کشاورزی بود.

حسینی در ادامه بیان کرد: با روی کارآمدن دولت نازی سیاست اقتصادی و تجاری ایران رو به نزول می‌رود. تمام آن محصولاتی که قراربود برای کارخانه جات داخلی مصرف شود، باید برای صادرات به آلمان فرستاده می‌شد. البته این درحالی است که اهداف توسعه صنعتی برای ایران محقق نشده و کارخانه‌جات در آغاز راه توسعه خود بودند. با این هزینه‌ها سیاست اقتصادی ایران تغییر پیدا کرده و ایران دوباره به کشاورزی تجاری روی می‌آورد.

وی در ادامه با اشاره به ارزیابی نتایج سیاست‌های صنعتی در دوره پهلوی اول گفت: چند شاخص برای ارزیابی نتایج همچون شاخص بحث تراز تجاری ایران، ضرردهی صنایع تجاری، شکل‌گیری برژوازی وابسته، شاخص بی برنامگی، عدم کارشناسی و هدف گذاری نشدن برنامه‌های تجاری و اقتصادی در نظر گرفته شده است که این شاخص موجب شد تا حکومت استبدادی رضاشاه به دلیل بی‌برنامگی پروژه‌های اقتصادی ناقص اجرا شدند. در پایان باید اشاره کرد که ایران پهلوی اول در مسیر صنعتی‌شدن نبود و این جریانات موجب شد که اقتصاد و صنعت ایران در دوران پهلوی فرو بپاشد.

*سیاست قتل‌درمانی رضاشاه

دکتر مظفر شاهدی نیز با موضوع سیاست قتل درمان رضاشاه عنوان کرد: در سال‌های متعاقب کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سپس دوره حکومت رضاشاه قتل‌های سیاسی عمدتاً مخفی و البته سبعانهِ متعددی به‌وقوع پیوست. این قتل‌ها ترکیبی از افراد و شخصیت‌های سیاسی شاخص و درجه اول مخالف و بعضاً موافقِ رضاشاه را در برمی گرفت. اشخاص مخالف و موافقی که به‌هر دلیلی، رضاشاه نسبت به‌‌ وجود و حضور آنان در عرصه کشور (در درون و حتی بیرون از حاکمیت)، سوء ظن داشت و از ناحیه آنها، احساس نگرانی و خطر می‌کرد.

وی در ادامه افزود: ضمن آن‌که شمار فراوان‌تری از رجال و شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبیِ دیگر هم، در تمام دوره حکومت رضاشاه، کمترین اطمینان و تضمینی برای ادامه حیات و بقای خود نداشتند؛ و همواره این احتمال و خطر وجود داشت که هر آن، بر رقم قتل‌های سیاسی عمدتاً مخفی سبعانه افزوده شود. در منابع مختلف، درباره شمار قتل‌های سیاسی و غیرسیاسی آن دوره، ارقام متعددی ذکر شده است؛ این ارقام از صدها تن تا حدود چندین هزار نفر ذکر شده است.

شاهدی اظهار داشت: درباره رقم دقیق کسانی که در دوره رضاشاه، به‌انحاء گوناگون و توسط آدمکشان شهربانی و دیگر دستگاه‌های نظامی و امنیتی به‌قتل رسیدند، آماری وجود ندارد. برخی منابع، گاه رقم ۲۴۰۰۰ نفر را اعلام کرده‌اند. پرسش ما این است که چرا رضاشاه ترجیح می‌داد مخالفان و حتی رجالی وفادار، صاحب‌نام و شناخته‌شدهِ ‌خود را با ترور و اقسامی از دیگر روش‌های مخفی سبعانه و غیرانسانی به‌قتل برساند؟ تا جایی که تحقیقات ما نشان می‌دهد، دلیل آن، فقدان مشروعیت و مقبولیت حکومت رضاشاه در میان اقشار گوناگون جامعه ایرانی بود.

وی افزود: حکومت رضاشاه مبتنی بر هیچ‌گونه اقتدارِ مشروعیت‌ بخشِ اجتماعی و سیاسی نبود و به‌ تبع آن، قتل و حذف فیزیکی شخصیت‌ها و رجال سیاسی مخالف و احیاناً منتقد خطرآفرین را، تنها شیوه کارآمد تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد. 

وی با اشاره به نظریه مشروعیت ماکس وبر نیز گفت: به‌نظر ما اگر حکومت رضاشاه دارای حداقل یکی از سویه‌های سه‌گانه مشروعیت سیاسی بالا بود؛ هیچ ضرورتی و حتی امکانی برای وقوع آن‌همه جنایات سیاسی سبعانه و غیرانسانی وجود نداشت. هم وقوع کودتا، هم فرایند صعود رضاخان به‌سریر سلطنت و هم کارنامه دوره ۱۶ ساله سلطنت رضاشاه، سراسر قانون‌گریزی، مشروطه‌ستیزی و برپایی یک حکومت سرکوبگر و فراقانونی شخصی بود. بدین‌ترتیب حکومت رضاشاه فاقد مشروعیت عقلانی و قانونی بود.

وی همچنین اظهار داشت: رابطه حکومت‌شوندگان با شخص رضاشاه هیچ‌گونه پایه‌ای در «احترام و اطاعت احترام‌برانگیز» نسبت به‌او نداشت. فرامین و احکامی هم که رضاشاه صادر می‌کرد هیچ بنیادی در «سنت‌ها» نداشت و چه بسا سراسر تخطی از سنت‌ها بود (مانند: مقابله سرکوبگرانه با سنت دیرپای عزاداری و حجاب اسلامی و امثالهم). همچنین رضاشاه در میان اکثریت جامعه ایرانی، مطلقاً در جایگاه یک رهبر کاریزماتیک قرار نداشت.

وی در پایان گفت: بنابراین، حکومت رعب و وحشت رضاشاه،‌ که سیاست قتل‌درمانی و جنایات فجیع و سبعانه سیاسی از مهمترین دستاوردهای آن بود؛ در درجه اول، از همان فقدان مشروعیت سیاسی حکومت او، در میان جامعه ایرانی، ناشی می‌شد. بدین‌ترتیب، رضاشاه، که هیچ نقطه اتکایی در میان اقشار مختلف مردم ایران نداشت، قتل و حذف فیزیکی مسئولیت‌گریزانه، تروریستی و دزدانهِ مخالفان، منتقدان و حتی وفاداران به‌ خود را (که سوءظنی به‌آنها پیدا می‌کرد) تنها راه تحکیم موقعیت خود در رأس قدرت ارزیابی می‌کرد.

*دلائل انحلال ارتش رضاشاهی/ دادگاه‌هایی که به تبرئه نظامیان انجامید

در ادامه حسین مولایی، تاریخ پژوه با موضوع «سامان تصمیم گیری در ارتش زمان رضاخان» طی صحبت‌هایی عنوان کرد: نخستین شاخص ارتش مدرن این است که نیازهای اولیه ارتش تأمین شود که درباره آن در سخنرانی قبل صحبت کردم. امروز درباره شاخص دوم صحبت خواهم که برخورداری از ساختار تصمیم گیری عقلایی است و من مدعی هستم که چنین ساختاری در ارتش رضاخان شکل نگرفت و این هم یکی از دلائل ناکامی نظامیان و انحلال ارتش بود.

وی در ادامه افزود: در دوره پهلوی دوم دادگاه‌هایی تشکیل شد تا نظامیان را محاکمه کنند، پرونده‌هایی هم برای این نظامیان تشکیل شد که اسنادش موجود است. همه این افراد به نوعی تبرئه می‌شوند و این تبرئه شدن یک معنی دارد و آن هم این است، کسانی که دادگاه تشکیل داده بودند می‌دانستند که این امرای بازداشت شده هیچ کاره هستند و تصمیم گیر صرف رضاخان بود. به همین دلیل هم پیگیر محاکمه نشدند.

مولایی با بیان اینکه کار عملیات‌های نظامی می‌بایست به متخصصان سپرده شود، گفت: اینکه کوچکترین جزئیات به نظامیان دیکته شود به کارایی نظامیان ضربه می‌زند که مصداق آن ارتش رضاخان است. نظامیان می‌بایست براساس تخصصشان دستشان باز باشد.

ذیل َسامان تصمیم گیری دوره پهلوی که نمود واقعی سلطانیزم است امرا تجربه تصمیم گیری بدون رضاخان را نداشتند. آنها در شرایطی بودند که از نوآوری، ابداع و روحیه عشق به وطن محروم بودند. در این رابطه فقط سلطانیزم می‌تواند تمام ویژگی رابطه رضاشاه با نظامیانش را توجیه کند. سامانی که از موضوعات مهم و جزئی تصمیم گیر صرف است

ذیل بازیگری و ناکامی رضاشاه باید براین تأکید کنیم که ناکامی نظامیان بیشتر به اعتماد عمومی از منظر تاریخی ضربه زد.

* متجددین و توجه به جریانات فرهنگی حکومت رضاشاه

جواد عربانی، به‌عنوان پژوهشگر دیگر این همایش درخصوص واکاوی جایگاه متجددین در سمت و سو بخشی به عرصه فرهنگ عمومی در دوره پهلوی اول بیان کرد: افزون بر مسائل سیاسی _نظامی، تحولات بین المللی و حمایت‌های پیدا و پنهان انگلستان از رضاخان بایستی در پژوهش‌های تاریخی به نقش متجددین در بستر سازی فکری و فرهنگی جامعه ایرانی در برکشیدن و نشاندن رضاخان بر سریر قدرت در ایران توجه نمود.

 وی در ادامه به این نکته پرداخت که اگر ما بخواهیم دوربندی برای فعالیت‌های متجددین در برکشیدن رضاخان به قدرت تا دورانی که وی از سلطنت خلع می‌شود داشته باشیم بایستی به سه دوره زمانی اشاره کنیم. او در این زمینه افزود: دوره اول فعالیت‌های متجددین برای زمینه سازی سلطنت رضا شاه با فعالیت مطبوعاتی روشنفکران داخل و خارج از کشور مخصوصاً حلقه برلین در زمینه ی طرح دیکتاتوری منور در دوره پیشا رضاشاهی آغاز می‌شود و این دوره تا سال ۱۳۰۴ ادامه می‌یابد.

 دوره دوم فعالیت‌های متجددین از ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۳ یعنی تا پیش از سفر رضاشاه به ترکیه ادامه می‌یابد. در این دوره متجددین که برخی از آنها به عنوان کارگزاران حکومت و برخی دیگر در کسوت روزنامه نگاران و اصحاب فرهنگی به تنویر افکار عمومی جامعه می‌پرداختند در واقع در مقام توجیه گری و تبلیغ اقدامات رضا شاهی در زمینه نوسازی ارتش و دیوان سالاری اداری گام بر می‌داشتند. او در ادامه غرب گرایی افراطی و توجه به باستان گرایی با هدف مبارزه با مذهب و سنت را از دیگر مولفه‌های متجددین در این دوره دانست.

 جواد عربانی در ادامه صحبت‌های خود به دوره سوم فعالیت‌های متجددین اشاره داشت و این دوره را به دو برهه زمانی یعنی از سال ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۷ و برهه دوم از ۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰ تقسیم بندی نمود. او در این تقسیم بندی به این موضوع تاکید کرد که در برهه اول تمرکز حکومت و متجددین تسریع در رسوخ فرهنگ غربی و در واقع تغییر سبک زندگی ایرانیان با قوه قهریه است. او اضافه کرد در این دوره حکومت در تلاش بود تا با تکیه بر قوه قهریه منویات خویش را پیشبرد اما با قیام مسجد گوهرشاد منورالفکران‌ای چون احمد متین دفتری با پیش کشیدن موضوع تاسیس سازمان پرورش افکار کوشیدند با تغییر تاکتیک منویات رضاشاهی را در زمینه تسریع در متجدد ساختن جامعه ایرانی را این بار با شیوه اقناع گرانه در پیش گرفتند که این موضوع نیز نتوانست تجددآمرانه در این دوره را جامه عمل بپوشاند.

در این همایش، صاحب‌نظران حوزه تاریخ معاصر از جمله دکتر منوچهر محمدی، دکتر موسی نجفی، دکتر مجید تفرشی، استاد خسرو معتضد، دکتر محمدحسن رجبی، مهندس عباس سلیمی نمین، دکتر جواد منصوری، دکتر یعقوب توکلی، مسعود رضایی، دکتر محمد ملک‌زاده، دکتر رضا قریبی، دکتر مصطفی جوان، دکتر جواد حقگو، دکتر علی قربان‌پور دشتکی، محمدعلی بهمنی قاجار، دکتر مجید احمدی کچایی، دکتر سیدمصطفی تقوی، حجت‌الاسلام محمدصادق ابوالحسنی، دکتر مجید صادقانی، مهرزاد بختیاری‌منش، دکتر مرتضی باقیان، سیدهاشم منیری، محمدرضا چیت‌سازیان، مریم‌السادات حسینی، روح‌الله امین‎‌آبادی، سیدمرتضی حسینی، دکتر مظفر شاهدی، دکتر رضا حجت، مرتضی حافظی، حسین مولایی، رضا سرحدی، محمود ذکاوت، زهرا سعیدی، جواد عربانی، داوود امینی، سارا اکبری، امیر مکی و نعمت‌الله عاملی به واکاوی اوضاع ایران و مردم این سرزمین در دوره سلطه رضاخان خواهند پرداخت. همچنین گفت‌وگوی منتشرنشده‌ای از مرحوم علی‌اکبر رنجبر کرمانی پخش خواهد شد.

انتهای پیام/




منبع

پژوهشگر تاریخ معاصر: قتل‌درمانی رضاشاه، تنها شیوه کارآمد تحکیم قدرت او بود بیشتر بخوانید »

عموزادگانی که حماسه آفریدند

عموزادگانی که حماسه آفریدند


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، بنی‌هاشم از بسیاری جهات در قبیله قریش جایگاهی خاص و ممتاز دارند. به روایت کتاب «تاریخ قریش» نوشته حسین مونس (این کتاب با ترجمه حمیدرضا شیخی به سال ۱۳۹۵ با شمارگان هزار نسخه، ۸۹۶ صفحه و بهای ۴۴ هزار تومان توسط بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی منتشر شد.) هاشم نخستین کسی بود که بنیاد تجارت با کشورهای اطراف را در مکه بنیان گذاشت و اقتصاد این شهر را سامان داد و ثروت پایدار را موجب شد. همو بود که خورد و خوراک و آب گوارا را برای حاجیان فراهم ساخت و به کرم و سخاوت و جوانمردی شهره شد.

فرزندان و نوادگان او نیز اکثراً راه بزرگ خود را پیش گرفتند. آنها همچنین به مردانگی و سلحشوری نیز شهره بودند و در میدان نبرد درخشان عمل می‌کردند. در دوران سیادت ابوطالب بر بنی‌هاشم که حضرت محمدبن عبدالله (ص) از همین تیره بنی‌هاشم از طرف خداوند مامور به ابلاغ دین مبین اسلام شد، بنی‌هاشم به حمایت از جناب ایشان پرداختند و بعدها نیز عموم آنان ائمه معصومین را با شمشیر و مال خود حمایت کردند. هرچند این بدان معنا نیست که جملگی این تیره از نیکان بوده باشند. مشهور تاریخ است که عباسیون از این خاندان در دوران بنی‌امیه توانستند با برافراشتن علم حمایت از ائمه معصومین دکانی برای خود باز کنند. آنها با شکست آخرین خلیفه اموی حکومت و خلافت را در دست گرفته و در ظلم به ائمه و پیروانشان گوی سبقت را از امویان ربودند که از این بحث گذر می‌کنیم.

اما یکی از اوراق زرین کتاب سلحشوری بنی‌هاشم در رکاب سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) در حادثه کربلا رقم خورد. از میان هاشمیان در رخداد کربلا اولاد عقیل بن ابوطالب (ع) حماسه آفریدند و در دفاع از امام و مقتدای خود سنگ تمام گذاشتند. متاسفانه امروزه این سلحشوران میان شیعیان و ایرانیان چندان شناخته شده نیستند. در این گزارش به معرفی این شهدای دشت نینوا پرداخته‌ایم.

درباره جناب عقیل بن ابوطالب و فرزندانش

جناب عقیل دومین فرزند حضرت ابوطالب (ع) بود و اگرچه بینایی خود را از دست داد اما هوش و استعداد بسیاری داشت. او آگاهی بسیاری از اصل و ریشه قبایل اعراب داشت و نسب شناس مشهور عرب بود. اسلام آوردن عقیل و هجرت او به مدینه باعث خوشحالی بسیار پیغمبر مکرم اسلام (ص) شد و او در جنگ موته به همراه برادرش جعفر (ع) و سایر بنی‌هاشم حضور داشت. عقیل بجز آنکه محبوب پیغمبر بود میان اعراب نیز جایگاهی والا داشت و همه بدو به دیده احترام می‌نگریستند.

حضرت امام سجاد (ع) خاندان عقیل را بسیار دوست می‌داشت و می‌فرمود: من هرگاه به یاد حماسه بزرگ آنان و دفاعشان از پدرم اباعبدالله (ع) می‌افتم دلم برای آنها می‌شکند جناب عقیل فرزندان بسیاری داشت اما در تاریخ نامی از آنها به جز کسانی که در نهضت امام حسین (ع) شرکت کردند به چشم نمی‌خورد. مرحوم شیخ عباس قمی در «سفینه البحار» به نامه‌ای از جناب عقیل اشاره کرده که در آن از برادرش حضرت امیر (ع) خواسته تا او و فرزندانش در نبردهای حضرت (ع) در رکاب او باشند، اما امیرالمومنین به دلایلی ایشان را از نبردها معاف کرده بود. برخی از مورخان یکی از دلایل این امر را خردسالی فرزندان عقیل ذکر کرده‌اند. بنابراین طبیعی است که آنها هنگام آغاز نهضت حسینی همه در قافله عشق حضور پیدا کنند. به طور کل فرزندان عقیل علاوه بر ایمان، همگی تعهد، اخلاص، شجاعت، جود و سخاوت و سلحشوری نیز داشتند.

مشهورترین فرزند جناب عقیل، یار نزدیک امام حسین (ع) و فرستاده ویژه او یعنی مسلم بن عقیل است. در منابع تاریخی از عبدالله اکبر، علی، محمد، ابی سعید، عبدالرحمن، جعفر و عون نیز به عنوان فرزندان جناب عقیل ذکر شده است. آنها از زمانی که سالار شهیدان به عنوان اعتراض به خلافت یزید مدینه را به قصد مکه ترک گفت، در صف مخالفان نظام بنی‌امیه قرار گرفته و از مواضع امام (ع) دفاع کردند و هیچگاه حتی زمان رسیدن خبر شهادت مسلم از مواضع خود عقب نشینی نکردند. آنان گوش به فرمان امام و مولای خود بودند و حضرت سیدالشهدا را برحق می‌دانستند و بر این اعتقاد خود تا پای جان ایستادگی کردند. در منابع تاریخی نقل است که وقتی شب عاشورا حضرت سیدالشهدا (ع) در تاریکی خطبه خواند و به تمامی یاران اجازه و رخصت رفتن داد، فرزندان عقیل نیز همراه با برادران و فرزندان امام (ع) و بویژه حضرت قمر بنی‌هاشم ابوالفضل العباس (ع) گفتند که هرگز چنین کاری نخواهیم کرد. خدا چنان روزی را نیاورد که پس از شما زنده باشیم. روایت است که حضرت (ع) به فرزندان عقیل فرمود که عزیزانم شهادت مسلم شما را بس است، به شما اجازه می‌دهم که بروید. آنان پاسخ دادند: مردم درباره ما چه می‌گویند؟ آیا نخواهند گفت که ما سید، امام و سرور و بزرگترمان را در سخت‌ترین شرایط رها کرده در حالی که نه به دشمنانش تیری انداخته‌ایم و نه شمشیری زده‌ایم. به خدا سوگند که هرگز نمی‌رویم بلکه جان و مال و اهل و کسان خود را فدای تو می‌کنیم و همراه تو خواهیم جنگید تا به جایگاهت وارد شویم. خداوند آن زندگی پس از تو را برای ما زشت گرداند.

مسلم بن عقیل

مسلم در زمان خلافت حضرت امیر (ع) کوچک بود. در منابع نقل است که او افتخار دامادی حضرت امیر (ع) را داشت. مسلم جایگاهی رفیع نزد حضرت سیدالشهدا داشت و به همین جهت نیز به عنوان سفیر و نماینده ویژه و دارای اختیارات تام به کوفه فرستاده شد تا اوضاع را بسنجد و از مردم بیعت بستاند. اقدامات مسلم در کوفه برگ درخشانی از تاریخ نهضت حسینی است. او کوفه را آماده ورود حضرت (ع) کرد اما با ورود شخصیت سیاس و مکاری چون ابن زیاد اوضاع به هم خورد و جناب مسلم با خیانت کوفیان دستگیر و به شهادت رسید. پیکر او را از کنگره قصر دارالاماره کوفه به زیر افکندند. او از جمله شهدای پرافتخار امر ولایت پذیری است.

جعفر بن عقیل

از جمله افتخار آفرینان خاندان عقیل در نبرد عاشوراست که گویا در میدان چنین رجز می‌خواند: من جوان ابطحی طالبی و از خاندان بنی‌هاشم و غالب هستم و ما از بزرگان و سادات هستیم و حسین میان ما پاکیزه‌ترین پاکان است. روایت است که ۱۵ نفر از سپاه کفر به دست او به هلاکت رسیدند. درباره شهادت او نیز چند روایت وجود دارد و روایت پرتکرارتر این است که هنگام حمله دسته جمعی آل ابی طالب به شهادت رسیده است.

عبدالرحمن، محمد، علی و عبدالله الاکبر

عبدالرحمن نیز رجزهایی محکم و بلیغ می‌خواند و هفده نفر از لشکر اموی را به هلاکت رساند و آنگاه برای مهارش تعداد بسیاری دورش حلقه زدند و او را به شهادت رساندند. محمد بن عقیل نیز از فقهای زمان خود بود که روز عاشورا نبرد سختی کرد و جلوی چشمان حضرت سیدالشهدا به شهادت رسید. علی بن عقیل نیز از سلحشوران بود و نبرد سختی کرد. دیگر برادرش یعنی عبدالله الاکبر نیز حماسه به خرج داد.

نوادگان عقیل

ابن شهرآشوب عالم شیعی قرن ششم هجری در کتاب «مَناقِبُ آلِ أبی طالب» اشاره کرده که در حادثه جانسوز کربلا چهار تن از نوادگان عقیل نیز به شهادت رسیدند. شاخص‌ترین آنها عبدالله بن مسلم است. او که نواده حضرت امیر (ع) نیز هست پس از شهادت علی اکبر پا به میدان نبرد گذاشت و از سلحشوری او روایت‌های مهمی در دست است. او سه نوبت بر لشکر ظلم و کفر حمله کرد و حدود ۹۸ نفر را به هلاکت رساند. همین امر بر عمر سعد گران آمد و دستور داد تا به دور او حلقه بزنند و با تیراندازی پیاپی از دور او را به شهادت برسانند و عمال کفر نیزدستور را اجرا کردند.

از جمله افتخار آفرینان خاندان عقیل در نبرد عاشورا جعفر بن عقیل است که گویا در میدان چنین رجز می‌خواند: من جوان ابطحی طالبی و از خاندان بنی‌هاشم و غالب هستم و ما از بزرگان و سادات هستیم و حسین میان ما پاکیزه‌ترین پاکان است. روایت است که ۱۵ نفر از سپاه کفر به دست او به هلاکت رسیدند پس از شهادت عبدالله بن مسلم بن عقیل، بنی‌هاشم و فرزندان ابوطالب به صورت هماهنگ بر سپاه کوفه حمله کردند و در این حمله دیگر نواده عقیل یعنی محمد بن مسلم نیز به شهادت رسید. محمد بن ابی سعید بن عقیل و جعفر بن محمد بن عقیل نیز به روایت شهرآشوب از دیگر شهدای کربلا از خاندان عقیل هستند. در تاریخ همچنین از دو طفل مسلم نیز یاد شده است که می‌توان آنها را نیز در زمره شهدا نهضت حسینی به شمار آورد.

شهدای خاندان عقیل از نظر معصومین (ع)

سلحشوری خاندان عقیل در کربلا و حمایت تمام و کمال آنان از نهضت سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) باعث شد تا آنان ائمه با سخنانی ستایش‌آمیز از آنان یاد کنند. حضرت سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا هنگامی که حمله دسته جمعی و گروهی خاندان ابوطالب شروع شد و بر اثر آن برخی فرزندان عقیل به شهادت رسیدند، فرمود: ای عموزادگان من صبر و مقاومت کنید و اهل بیت من شکیبا باشید که بعد از امروز دیگر روی سختی و مصیبت را نخواهید دید. خداوندا قاتلان خاندان عقیل را نابود کن. ای آل عقیل صبر و مقاومت کنید که وعده‌گاه بهشت است.

روایت است که حضرت سیدالساجدین امام سجاد (ع) نیز هرگاه به یاد خاندان عقیل می‌افتاد دلش برای آنها می‌شکست. حضرت امام (ع) خاندان عقیل را بسیار دوست می‌داشت و می‌فرمود: من هرگاه به یاد حماسه بزرگ آنان و دفاعشان از پدرم اباعبدالله (ع) می‌افتم دلم برای آنها می‌شکند.

همچنین در زیارت ناحیه مقدسه نیز حضرت بقیةالله (عج) نیز به پنچ نفر از شهدای خاندان عقیل به نام‌شان اشاره فرموده و سلام می‌دهند و بر قاتلانشان نفرین می‌فرستند.

معرفی کتاب

حضرت آیت‌الله محمدجواد مروجی طبسی یکی از مورخانی است که تلاش بسیاری در زمینه روایت و همچنین واکاوی حادثه عظیم دشت نینوا کرده است. او استاد دروس خارج حوزه علمیه قم و فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی محمدرضا مروجی طبسی، پایه‌گذار تبلیغ در حوزه‌های علمیه قم و نجف است. او متولد نجف اشرف است و از محضر برجسته‌ترین استادان حوزه‌های علمیه قم و نجف بهره برده است.

یکی از مهم‌ترین تالیفات حجت الاسلام مروجی طبسی «المقتل الحسینی (ع) الماثور: عرض روانی لاحداث کربلا علی لسان المعصومین (ع)» است که در قم و لبنان به زبان عربی منتشر شد. ترجمه فارسی این کتاب در سال ۱۳۹۴ با ترجمه محمد صفری از سوی انتشارات آرام دل در دست مخاطبان قرار گرفت.

از دیگر کتاب‌ها و پژوهش‌های منتشر شده مروجی طبسی درباره قیام اباعبدالله الحسین (ع) می‌توان به این موارد اشاره کرد: «امام حسین (ع) و قرآن»، «با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه»، «جانبازان حماسه عاشورا»، «یاران امام حسین»، «پیوسته با حسین از خاک تا افلاک» و…

مروجی طبسی در کتاب «یاران امام حسین (ع)» همه اصحاب سیدالشهدا (ع) را که در کربلا شهید شدند، معرفی مبسوط کرده است. بحث کتاب با حماسه خاندان عقیل بن ابی‌طالب در کربلا و روایت سلحشوری آنها آغاز شده و با معرفی عمرو بن عبدالله جندعی خاتمه می‌پذیرد. این کتاب در سال ۱۳۹۴ با شمارگان هزار نسخه، ۱۴۶ صفحه و بهای هفت هزار تومان توسط انتشارات دارالرسول در قالب چهل و هفتمین مجلد از مجموعه آثار استاد مروجی طبسی در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

نویسنده در این کتاب از منابع متعدد تاریخی و روایی بهره برده است. نحوه مواجهه و بهره‌برداری او از منابع نیز اجتهادی و انتقادی است. به عنوان مثال نویسنده از کتاب «معالی السبطین فی احوال الحسن و الحسین» نوشته شیخ مهدی حائری مازندرانی (از شاگردان شیخ فضل الله نوری) هم بهره برده که برخی از محققان و عاشوراپژوهان آن را ضعیف کرده‌اند. به عنوان مثال شهید محراب آیت‌الله سیدمحمد علی قاضی طباطبایی درباره این کتاب نوشته است: «به نقلیات کتاب معالی السبطین از هر جهت چندان اعتماد نیست، مگر اینکه مدارک و مصادر نقلیات خودش را نشان داده و ذکر کند و از کتبی نیست که آن را بتوان مدرک نقل قرار داد.» مروجی طبسی اما سعی کرده در پژوهش خود مطالب کتاب «معالی السبطین» را با کتب دیگر مورد همسنجی قرار دهد تا روایت‌های متقن این کتاب خود را نشان دهند.

در این کتاب با زبانی ساده و همه فهم شهدای دشت کربلا و دیگر شخصیت‌هایی که به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله (ع) یاری رساندند اشاره و مختصری از سلحشوری آنان روایت شده است که از جمله آنان خاندان جناب عقیل بن ابوطالب (ع) است. مطالعه این کتاب را به جهت آنکه تفکر حسینی را برای مخاطبان به ارمغان می‌آورد، می‌توان به عموم مردم توصیه کرد. همچنین هیات‌های عزاداری اگر می‌خواهند برنامه‌های فرهنگی خود را متنوع کنند می‌توانند یا این کتاب را به اعضا و حاضران در مراسم عزاداری هدیه دهند و یا اینکه جلسات کتابخوانی این کتاب را برگزار کنند. همچنین این کتاب می‌تواند خط فکری خوبی نیز به مداحان اهل بیت نیز بدهد.

منبع: مهر

بجز مسلم بن عقیل که پیش از محرم شهید شد، دیگر پسران عقیل و همچنین چهار نواده او نیز در نبرد عاشورا همراه حضرت سیدالشهدا (ع) به شهادت رسیدند، اما امروزه کمتر از سلحشوری این خاندان یاد می‌شود.



منبع خبر

عموزادگانی که حماسه آفریدند بیشتر بخوانید »

«دهه فجر» جشن پیروزی همه شهدای تاریخ است


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، مراسم تجلیل از مادران و همسران شهدا امروز (چهارشنبه) با حضور سعید اوحدی رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران، حجت الاسلام امرودی رئیس سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و علی‌اصغر جعفری مدیرعامل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و جمعی از مسوولان لشکری و کشوری در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

علی‌اصغر جعفری مدیرعامل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس اظهار داشت: شهدای ما در ادامه راه ائمه اطهار (ع) برای تحقق ارزش‌ها مجاهدت کردند و پیروز شدند. امروز جشن پیروزی همه شهدا در طول تاریخ اسلام را می‌گیریم که مثل خورشید می‌درخشند. این عزت و سربلندی امروز افتخار کمی نیست. امروز دشمنان اسلام خوار و ذلیل هستند. امروز نام ایران و ایرانی بیش از هر دورانی می‌درخشد. امروز مدیون مردم و به خصوص مادران و همسران شهدا هستیم.

وی تصریح کرد: مادران و همسران شهدا بهترین‌های خود را تقدیم اسلام کردند و توانستیم گوهر عزتمندی را به دست آوریم. خداوند را سپاسگذاریم که توفیق شد تا در محضر خانواده شهدا باشیم.

حجت الاسلام امرودی با اشاره به وجود دو نوع تقدیر اظهار داشت: یک تقدیر به وصف حقیقی است و به خاطر این است که ذات مادران و همسران شهدا ارزشمند است.

وی خطاب به مادران و همسران شهدا گفت: تجلیل امروز توسط افراد نیست بلکه اسلام از شما تجلیل می‌کند، چون عینی و حقیقی است و در عرش کار شما ثبت شده. وقتی خبر شهادت پسری را به خانواده‌اش دادیم مادرش قبول نکرد، گفت صدای فرزندم را از عراق شنیدم، از پدرش خواستیم بر سر پیکر حاضر شود و روضه‌ای بخواند، چون مداح بود، کنار پیکر یک‌سری وسایل بود، ابتدا مادر نگاهی به بسته کرد و قاطع آمد بیرون، به همسرش رسید و گفت پسرت است برو ببینش، حاجی کنار پیکر نشست و استخوان‌ها را گذاشت روی چشمش، گفت عهد کرده بودم بند بند استخوان فرزندم را هدیه کنم. به مادر گفتم چطور گریه نکردی؟ چطور او را شناسایی کردی؟ گفت ژاکتی که برای پسرم بافته بودم لا به لای وسایلش بود، شرط کرده بودم گریه نکنم که دشمن نخندد.

امرودی تصریح کرد: دومین تقدیر به وصف وقوع است. دشمن تلاش دارد آنچه داریم را ضعیف نشان دهد و آنچه نداریم را بزرگ کند. این قرن، قرن اسلام است. به برکت وجود شما انقلاب اتفاق افتاده و این قرن، قرن نابودی اسرائیل و آمریکا و قرن ظهور است.

انتهای پیام/ 141



منبع خبر

«دهه فجر» جشن پیروزی همه شهدای تاریخ است بیشتر بخوانید »

دوره‌های موسیقی به مداحان لازم است؟!

دوره‌های موسیقی به مداحان لازم است؟!



گذراندن دوره‌های موسیقی به مداحان توصیه نمی‌شود

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سنت دیرپای ستایشگری از آغاز در ادب فارسی و عربی وجود داشته و مدیحه سرایی، هنری مورد توجه بوده است، طوری که اگر کسی قریحه شعر گفتن داشت اشعاری درباره اتفاقات و حتی در وصف اشخاص می‌سرود. یکی از نخستین نمونه‌هایی که می‌توان به عنوان اولین مرثیه از آن یاد کرد مربوط به فرمایش امام سجاد (ع) می‌شود که بعد از بازگشت به مدینه خطاب به بشیر می‌فرمایند: آیا تو نیز همانند پدرت می‌توانی شعر بگویی؟ بشیر اولین مرثیه کربلا را با عنوان «یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها…» می‌سراید و مورد تحسین و تشویق اهل بیت (ع) قرار می‌گیرد.

مداحی حرفه بسیار با شرافتی است و مداح می‌تواند از این طریق به تبلیغ معارف دین اقدام کند. وقتی یک مدیحه سرا، رنج اهل بیت (ع) را در کربلا و حوادث حزن‌آمیز صدر اسلام را بیان می‌کند در اصل به تبلیغ معارف دین و سوق دادن نسل جوان به عمل به دین و شریعت اقدام کرده است؛ مداح با تبلیغ معارف دین و همچنین با پرهیز از انحراف و خرافه گویی می‌تواند آن چیزی که مردم به خصوص جوانان برای پاک بودن و پاک زیستن و به معنای واقعی کلمه مؤمن بودن و عاقبت بخیری نیاز دارند، به آنان بیاموزد.

جامعه مدّاح کاری بزرگ بر عهده دارد و آن عبارت است از مدیریّت شادی و عزای جامعه. مداحان در حقیقت شادی‌های معنوی و عزاهای اساسی و قلبی و عمیق را مدیریّت کرده و جهت می‌دهند.مدیحه سرایی هزار و یک نکته با اهمیت دارد. برای آگاه شدن بیشتر از بایدها و نبایدهایی که مداح در مدیحه سرایی باید مورد توجه قرار دهد با حاج مرتضی طاهری رئیس هیئت مدیره خانه مداحان به گفتگو نشستیم. بخش اول این گفتگو به شرح زیر است:

* از چه زمانی مدیحه سرایی و ستایشگری اهل بیت (ع) را شروع کردید و اساتید شما در این راه چه کسانی بودند؟

متولد فروردین ۱۳۳۸ هستم و قریب به ۶۰ سال است که در مجالس سراسر معرفت و نورانی خاندان عصمت و طهارت (ع) به مداحی و روضه خوانی اشتغال دارم. مداحی را از همان دوران کودکی آغاز و در پنجم ابتدایی به صورت حرفه‌ای در جلسات متعدد عمومی و خصوصی در مدح و رثای امامان معصوم و ذکر مناقب آن بزرگواران به مداحی و مرثیه سرایی پرداختم.

نخستین مشوق به امر مداحی و استادم، مرحوم پدرم بود. آن مرحوم از پیر غلامان عرصه مداحی به شمار می‌رفت و در زمان جوانی و میان‌سالی جز مداحان برجسته و کم رقیب تهران محسوب می‌شد و جلسات مهمی را در پایتخت اداره می‌کرد. بر همین اساس بنده در یک خانواده‌ای چشم به جهان گشودم و رشد یافتم که همیشه زمزمه و نوای مداحی را با گوش و جان می‌شنیدم و شاهد رفت و آمدهای مداحان و دوستان مرحوم پدرم به منزلمان و تشکیل جلسات مشترک آنان به منظور مباحثه و مبادله اشعارشان بودم. علاوه بر آن هر ماه جلسه روضه خوانی و همچنین به مناسبت شهادت امام صادق (ع) یک دهه مراسم عزاداری در منزلمان برگزار می‌شد؛ همه این امور سبب شد بنده در این مسیر که هم اکنون در آن قرار دارم تشویق شوم، حرکت کنم و پیش بروم.

یکی از مهمترین اساتیدم که از محضر ایشان به لحاظ معنوی، اطلاعات مذهبی و نغمات آئینی بهره بردم مرحوم شهید حاج شیخ احمد کافی بود. من و برادرم از همان ابتدای آشنایی با مرحوم کافی انس گرفتیم و ارتباط قوی بین ما ایجاد شد، ایشان نیز پدرانه ما را زیر پر و بال خود گرفت و اجازه داد تا از خرمن معرفتش خوشه‌ها بچینیم.

*درباره جایگاه آموزش موسیقایی در نظام مداحی کشور چه نظری دارید؟

موسیقی خواسته و ناخواسته در مداحی جریان دارد نه تنها در مداحی بلکه در سخن گفتن نیز نواهایی که از حنجره خارج می‌شود در معادلات موسیقی قرار می‌گیرد، برای مثال زمانی که انسان آرام سخن می‌گوید اگر یک لحظه صدای خود را بلند کند کلاً نظام موسیقایی کلام به هم می‌ریزد و خارج از نغمات قرار می‌گیرد همین امر مخاطب را اذیت می‌کند؛ در مداحی نیز همین امر صادق است.

زمانی که گفته می‌شود مداحی باید در قالب موسیقی باشد ممکن است مخاطب عوام تصور کند که مداح باید با استفاده از یک سازی بخواند، در حالی که چنین نیست و مداحی با خواندن همراه با ساز دو مسیر متفاوت است. به عقیده بنده اختلاط این دو با هم، یک مسیر و جریان انحرافی است، زیرا مداحی خود موسیقی است و مداح می‌تواند بدون هیچ ساز موسیقی برای مخاطب حزن و شادی ایجاد کند، او را روی موج نغمات موسیقی قرار دهد تا لذت ببرد بدون اینکه هیچ سازی در کار باشد.

آموزش دوره‌های موسیقی به شرطی ایراد ندارد که به موسیقایی مداحی لطمه وارد نکند، چرا که هرچند گاهی افرادی بودند که این دوره‌ها را گذراندند اما از مسیر مشخص مداحی دور شدند و راه خوانندگی را در پیش گرفتند

اینکه گفته شود یک مداح حتماً باید برود دوره‌های موسیقی را بگذراند! نه توصیه می‌شود و نه الزامی است؛ خوب است که انسان بداند این نغماتی که می‌خواند اسمش چیست؟ از کدام گوشه است؟ و از کدام دستگاه گرفته شده؟ ولی خیلی از مداحان مشهور امروز و پیشکسوتان نیز اهتمامی به گذراندن دوره‌های دستگاه‌های موسیقی نداشتند و ندارند، زیرا موسیقی از نغمات مداحان و تعزیه خوانان تنظیم شده و شکل گرفته است؛ آن زمانی که هیچ آوازه خوانی در کشور وجود نداشت این مداحان و تعزیه خوانان بودند که بر مبنای همین موسیقی می‌خواندند.

چنانچه مداحی خارج از آن ردیف خود خوانده شود بلافاصله خواننده و مخاطب متوجه می‌شوند و در ذوق آنان می‌خورد برای همین مداحی باید بر اساس همان تنظیم خود پیش برود و چنانچه از ریلش خارج شود باید سریع به ریل سابق برگردد، در غیر این صورت اگر مداح بخواهد مداحی خود را غیر مرتبط تغییر دهد کاملاً مشخص می‌شود و به مداحی لطمه می‌زند. بنابراین آموزش دوره‌های موسیقی به شرطی ایراد ندارد که به موسیقایی مداحی لطمه وارد نکند، چرا که هرچند گاهی افرادی بودند که این دوره‌ها را گذراندند اما از مسیر مشخص مداحی دور شدند و راه خوانندگی را در پیش گرفتند.

*مداح تا چه اندازه می‌تواند از موسیقی ایرانی و غیر ایرانی در مداحی بهره ببرد؟

موسیقی خارجی اصلاً در فرهنگ ایرانی و شیعی یک وصله ناجور است، موسیقی خارجی یعنی رپ و … که اگر در مداحی وارد شود کار را بسیار خنده دار می‌کند ضمن اینکه از نظر معنوی نیز کار ضعیف می‌شود.

موسیقی غنی ایرانی که در بسیاری از نقاط جهان از غنای آن استفاده می‌شود همان چیزی است که از گذشته در مداحی‌ها وجود داشت و امروز نیز همان مشاهده می‌شود منتهی زمانی که کسی به نغمات اصیل ایرانی و فرهنگ شیعی وارد باشد می‌داند که موسیقی‌های غربی هیچ جایگاهی در مداحی ندارد.

*آیا مداح باید شعر شناس هم باشد؟

مداح باید شعر شناس باشد؛ یکی از نقاط قوت و ضعف مادحین شناخت و عدم شناخت شعر است، زیرا مداح ابزار کارش شعر بوده و هرگز نمی‌تواند بدون این ابزار مداحی کند. گاهی اوقات مشاهده می‌شود برخی مداحان بدون اینکه شعر را بشناسند مداحی می‌کنند و اصلاً به وزن و قافیه اشعار توجه نمی‌کنند، این ضعف بسیار بزرگی است که یک مداح حتی به اولیات شناخت شعر توجه نمی‌کند و نسبت به آن آگاهی ندارد.

اشعار باید با شور و شعور همراه باشد، شور مخاطب را به وجد می‌آورد و شعور سبب افزایش معرفتش می‌شود، شور شاید بتواند تنها احساسات مردم را برانگیزد اما نمی‌تواند شعور ایجاد کند، برای مثال عده‌ای در فتنه ۸۸ شور زده شدند و کشور را دچار بحران کردند اما زمانی که شور با شعور همراه بود، حماسه ۹ دی خلق شد؛ در بحث مداحی نیز همین امر جاری است اگر مداحی بدون شعور و تنها با شور همراه باشد فتنه می‌شود اما اگر شور و شعور با هم همراه باشند حماسه خلق می‌شود.

*نقاط ضعف و قوت شعرهای آئینی امروز چیست؟

امروزه شعرهای آئینی به خاطر هدایت‌های داهیانه حضرت آیت الله خامنه‌ای پیشرفت‌های بسیاری داشته است، اگر توجه داشته باشید هر سال یک مرتبه مداحان و ذاکران آل الله دیداری با معظم‌له دارند و به محضر ایشان مشرف می‌شوند و رهبر انقلاب نیز در این دیدار سالانه امّهات را بیان می‌فرمایند تا مداحان و ذاکران به آن امور توجه داشته باشند. در طول سال نیز مراکزی هستند که این بیانات را دسته بندی کرده و به صورت جزوه و یا پیام‌های کوتاه در اختیار مداحان و ذاکران قرار می‌دهند همین امر باعث شده شاعران جوان و خوش ذوق شعرهای آئینی قوی را بسرایند و تا حدودی خلاءها و ضعف‌های به وجود آمده را رفع کنند.

در برهه‌ای نه چندان دور، ضعف‌هایی در ابعاد مختلف شعرهای آئینی مشاهده می‌شد و می‌دیدیم که این اشعار از نظر قوت و استخوان بندی دچار ضعف شده است، حتی در بعضی اشعار واژگانی استفاده می‌شد که در شأن و ساحت مقدس اهل بیت (ع) نبود یعنی هر لفظی به ذهن شاعر می‌آمد، می‌سرود و بعضی دیگر نیز چون شعر شناس نبودند آنان را می‌خواندند که امروز این ضعف در حال رفع شدن است و کمتر این نوع اشعار سروده و خوانده می‌شود.

وقتی گفته می‌شود شعرهای آئینی باید دارای قوت شعری باشد مقصود این نیست که صنایع و بدایع فراوانی در آن وجود داشته باشد زیرا باید مخاطب را نیز در نظر گرفت، حتی در اشعار برخی شعرای پیشکسوت و معاصر که حضرت آیت الله خامنه‌ای به استفاده از آن سفارش می‌کنند صنایع و بدایع دیده نمی‌شود اما در عوض مخاطب بسیار خوب آنها را می‌فهمد. البته سطح ادبی مخاطبان را نیز باید ارتقا داد.

یک مساله مهمی که وجود دارد این است که امروز در جلسات مذهبی و آئینی برخی صنایع و بدایع برای مخاطب قابل هضم نیست و این امر سبب می‌شود مخاطب از شعر زده شود

در گذشته شعرهای آئینی بسیار غنی بود به حدی که معانی برخی اشعار در دیوان قدما را به سختی می‌توان متوجه شد، حتی از لحاظ واژه بندی نیز در حد عالی قرار داشت منتهی به مرور کمی با غنی بودن فاصله افتاد و ضعف‌هایی در ادبیات پیش آمد که این ضعف نیز با ورود شاعران جوان با استعداد و خوش ذوق در حال رفع شدن است. اما یک مساله مهمی که وجود دارد این است که امروز در جلسات مذهبی و آئینی برخی صنایع و بدایع برای مخاطب قابل هضم نیست و این امر سبب می‌شود مخاطب از شعر زده شود.

انسان زمانی می‌تواند از کسی تعریف کند که آن فرد را به خوبی بشناسد در غیر این صورت دچار غلو و لغو می‌شود برای همین وقتی کسی می‌خواهد برای اهل بیت (ع) شعر بسراید باید مخزن معارفش قوی و پربار باشد یا به کتاب‌های معتبر مراجعه کند. آن شاعری که هنگام سرودن شعر از الفاظی مثل «حسین الله» استفاده می‌کند نشان می‌دهد که شناختی از خاندان عصمت و طهارت (ع) و معارف اسلامی ندارد. شاعر باید نسبت به اهل بیت (ع) شناخت و معرفت قوی داشته باشد تا بتواند شعری درخور جایگاه آنان بسراید و این نیست مگر آنکه شاعر خودش در این زمینه قوی باشد.

*امام شناسی و تاریخ شناسی مدیحه سرا چقدر می‌تواند سبب معرفت افزایی مجالس و هیأت‌های مذهبی باشد؟

پرسش بسیار درستی است، اگر مداح با تاریخ و سیره ائمه اطهار (ع) ناآشنا باشد چطور می‌تواند برای مخاطبش نسبت به زندگی و جایگاه این بزرگواران مطلبی ارائه دهد در حالی که خودش بی اطلاع است. چنانچه شخص مداح طوطی‌وار مطلبی را فراگیرد و بخواند هرگز نمی‌تواند آن روح معنوی که در خواندن وجود دارد جاری کند؛ بنابراین مداح علاوه بر تاریخ شناس بودن باید نسبت به سیره اولیای الهی اطلاعات کافی داشته باشد.

البته برای نوجوانان و کسانی که در عرصه مداحی نوپا هستند باید آموزش‌هایی در این زمینه ترتیب داد و کلاس‌هایی را برای آنان برگزار کرد. مداح باید بداند اگر از مباحث معرفتی و بینشی غفلت کند در این عرصه ماندگار نخواهد شد.

اگر به سیره مداحان و پیر غلامان گذشته دقت شود معمولاً آن بزرگان در رکاب علما و عالمان ربانی بودند، ما نیز در رکاب مرحوم کافی بودیم و به موازات از محضر دیگران مانند حضرات آیات حاج شیخ رضا سراج و حاج شیخ محمود تحریری نیز بهره می‌بردیم. البته یک برهه بسیار کوتاهی یک فاصله‌ای بین مداحان جوان و علما اتفاق افتاد که امروز الحمدالله با ارتباطی که این دوستان با مراکز معرفتی پیدا کردند این فاصله ایجاد شده در حال رفع شدن است. مداحان باید بدانند بهره بردن از نفس پیر هدایت‌گر و عالم کارکشته سبب افزایش معرفت و یقین انسان می‌شود.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سنت دیرپای ستایشگری از آغاز در ادب فارسی و عربی وجود داشته و مدیحه سرایی، هنری مورد توجه بوده است، طوری که اگر کسی قریحه شعر گفتن داشت اشعاری درباره اتفاقات و حتی در وصف اشخاص می‌سرود. یکی از نخستین نمونه‌هایی که می‌توان به عنوان اولین مرثیه از آن یاد کرد مربوط به فرمایش امام سجاد (ع) می‌شود که بعد از بازگشت به مدینه خطاب به بشیر می‌فرمایند: آیا تو نیز همانند پدرت می‌توانی شعر بگویی؟ بشیر اولین مرثیه کربلا را با عنوان «یا اَهْلَ یَثْرِبَ لا مُقامَ لَکُمْ بِها…» می‌سراید و مورد تحسین و تشویق اهل بیت (ع) قرار می‌گیرد.

مداحی حرفه بسیار با شرافتی است و مداح می‌تواند از این طریق به تبلیغ معارف دین اقدام کند. وقتی یک مدیحه سرا، رنج اهل بیت (ع) را در کربلا و حوادث حزن‌آمیز صدر اسلام را بیان می‌کند در اصل به تبلیغ معارف دین و سوق دادن نسل جوان به عمل به دین و شریعت اقدام کرده است؛ مداح با تبلیغ معارف دین و همچنین با پرهیز از انحراف و خرافه گویی می‌تواند آن چیزی که مردم به خصوص جوانان برای پاک بودن و پاک زیستن و به معنای واقعی کلمه مؤمن بودن و عاقبت بخیری نیاز دارند، به آنان بیاموزد.

جامعه مدّاح کاری بزرگ بر عهده دارد و آن عبارت است از مدیریّت شادی و عزای جامعه. مداحان در حقیقت شادی‌های معنوی و عزاهای اساسی و قلبی و عمیق را مدیریّت کرده و جهت می‌دهند.مدیحه سرایی هزار و یک نکته با اهمیت دارد. برای آگاه شدن بیشتر از بایدها و نبایدهایی که مداح در مدیحه سرایی باید مورد توجه قرار دهد با حاج مرتضی طاهری رئیس هیئت مدیره خانه مداحان به گفتگو نشستیم. بخش اول این گفتگو به شرح زیر است:

* از چه زمانی مدیحه سرایی و ستایشگری اهل بیت (ع) را شروع کردید و اساتید شما در این راه چه کسانی بودند؟

متولد فروردین ۱۳۳۸ هستم و قریب به ۶۰ سال است که در مجالس سراسر معرفت و نورانی خاندان عصمت و طهارت (ع) به مداحی و روضه خوانی اشتغال دارم. مداحی را از همان دوران کودکی آغاز و در پنجم ابتدایی به صورت حرفه‌ای در جلسات متعدد عمومی و خصوصی در مدح و رثای امامان معصوم و ذکر مناقب آن بزرگواران به مداحی و مرثیه سرایی پرداختم.

نخستین مشوق به امر مداحی و استادم، مرحوم پدرم بود. آن مرحوم از پیر غلامان عرصه مداحی به شمار می‌رفت و در زمان جوانی و میان‌سالی جز مداحان برجسته و کم رقیب تهران محسوب می‌شد و جلسات مهمی را در پایتخت اداره می‌کرد. بر همین اساس بنده در یک خانواده‌ای چشم به جهان گشودم و رشد یافتم که همیشه زمزمه و نوای مداحی را با گوش و جان می‌شنیدم و شاهد رفت و آمدهای مداحان و دوستان مرحوم پدرم به منزلمان و تشکیل جلسات مشترک آنان به منظور مباحثه و مبادله اشعارشان بودم. علاوه بر آن هر ماه جلسه روضه خوانی و همچنین به مناسبت شهادت امام صادق (ع) یک دهه مراسم عزاداری در منزلمان برگزار می‌شد؛ همه این امور سبب شد بنده در این مسیر که هم اکنون در آن قرار دارم تشویق شوم، حرکت کنم و پیش بروم.

یکی از مهمترین اساتیدم که از محضر ایشان به لحاظ معنوی، اطلاعات مذهبی و نغمات آئینی بهره بردم مرحوم شهید حاج شیخ احمد کافی بود. من و برادرم از همان ابتدای آشنایی با مرحوم کافی انس گرفتیم و ارتباط قوی بین ما ایجاد شد، ایشان نیز پدرانه ما را زیر پر و بال خود گرفت و اجازه داد تا از خرمن معرفتش خوشه‌ها بچینیم.

*درباره جایگاه آموزش موسیقایی در نظام مداحی کشور چه نظری دارید؟

موسیقی خواسته و ناخواسته در مداحی جریان دارد نه تنها در مداحی بلکه در سخن گفتن نیز نواهایی که از حنجره خارج می‌شود در معادلات موسیقی قرار می‌گیرد، برای مثال زمانی که انسان آرام سخن می‌گوید اگر یک لحظه صدای خود را بلند کند کلاً نظام موسیقایی کلام به هم می‌ریزد و خارج از نغمات قرار می‌گیرد همین امر مخاطب را اذیت می‌کند؛ در مداحی نیز همین امر صادق است.

زمانی که گفته می‌شود مداحی باید در قالب موسیقی باشد ممکن است مخاطب عوام تصور کند که مداح باید با استفاده از یک سازی بخواند، در حالی که چنین نیست و مداحی با خواندن همراه با ساز دو مسیر متفاوت است. به عقیده بنده اختلاط این دو با هم، یک مسیر و جریان انحرافی است، زیرا مداحی خود موسیقی است و مداح می‌تواند بدون هیچ ساز موسیقی برای مخاطب حزن و شادی ایجاد کند، او را روی موج نغمات موسیقی قرار دهد تا لذت ببرد بدون اینکه هیچ سازی در کار باشد.

آموزش دوره‌های موسیقی به شرطی ایراد ندارد که به موسیقایی مداحی لطمه وارد نکند، چرا که هرچند گاهی افرادی بودند که این دوره‌ها را گذراندند اما از مسیر مشخص مداحی دور شدند و راه خوانندگی را در پیش گرفتند

اینکه گفته شود یک مداح حتماً باید برود دوره‌های موسیقی را بگذراند! نه توصیه می‌شود و نه الزامی است؛ خوب است که انسان بداند این نغماتی که می‌خواند اسمش چیست؟ از کدام گوشه است؟ و از کدام دستگاه گرفته شده؟ ولی خیلی از مداحان مشهور امروز و پیشکسوتان نیز اهتمامی به گذراندن دوره‌های دستگاه‌های موسیقی نداشتند و ندارند، زیرا موسیقی از نغمات مداحان و تعزیه خوانان تنظیم شده و شکل گرفته است؛ آن زمانی که هیچ آوازه خوانی در کشور وجود نداشت این مداحان و تعزیه خوانان بودند که بر مبنای همین موسیقی می‌خواندند.

چنانچه مداحی خارج از آن ردیف خود خوانده شود بلافاصله خواننده و مخاطب متوجه می‌شوند و در ذوق آنان می‌خورد برای همین مداحی باید بر اساس همان تنظیم خود پیش برود و چنانچه از ریلش خارج شود باید سریع به ریل سابق برگردد، در غیر این صورت اگر مداح بخواهد مداحی خود را غیر مرتبط تغییر دهد کاملاً مشخص می‌شود و به مداحی لطمه می‌زند. بنابراین آموزش دوره‌های موسیقی به شرطی ایراد ندارد که به موسیقایی مداحی لطمه وارد نکند، چرا که هرچند گاهی افرادی بودند که این دوره‌ها را گذراندند اما از مسیر مشخص مداحی دور شدند و راه خوانندگی را در پیش گرفتند.

*مداح تا چه اندازه می‌تواند از موسیقی ایرانی و غیر ایرانی در مداحی بهره ببرد؟

موسیقی خارجی اصلاً در فرهنگ ایرانی و شیعی یک وصله ناجور است، موسیقی خارجی یعنی رپ و … که اگر در مداحی وارد شود کار را بسیار خنده دار می‌کند ضمن اینکه از نظر معنوی نیز کار ضعیف می‌شود.

موسیقی غنی ایرانی که در بسیاری از نقاط جهان از غنای آن استفاده می‌شود همان چیزی است که از گذشته در مداحی‌ها وجود داشت و امروز نیز همان مشاهده می‌شود منتهی زمانی که کسی به نغمات اصیل ایرانی و فرهنگ شیعی وارد باشد می‌داند که موسیقی‌های غربی هیچ جایگاهی در مداحی ندارد.

*آیا مداح باید شعر شناس هم باشد؟

مداح باید شعر شناس باشد؛ یکی از نقاط قوت و ضعف مادحین شناخت و عدم شناخت شعر است، زیرا مداح ابزار کارش شعر بوده و هرگز نمی‌تواند بدون این ابزار مداحی کند. گاهی اوقات مشاهده می‌شود برخی مداحان بدون اینکه شعر را بشناسند مداحی می‌کنند و اصلاً به وزن و قافیه اشعار توجه نمی‌کنند، این ضعف بسیار بزرگی است که یک مداح حتی به اولیات شناخت شعر توجه نمی‌کند و نسبت به آن آگاهی ندارد.

اشعار باید با شور و شعور همراه باشد، شور مخاطب را به وجد می‌آورد و شعور سبب افزایش معرفتش می‌شود، شور شاید بتواند تنها احساسات مردم را برانگیزد اما نمی‌تواند شعور ایجاد کند، برای مثال عده‌ای در فتنه ۸۸ شور زده شدند و کشور را دچار بحران کردند اما زمانی که شور با شعور همراه بود، حماسه ۹ دی خلق شد؛ در بحث مداحی نیز همین امر جاری است اگر مداحی بدون شعور و تنها با شور همراه باشد فتنه می‌شود اما اگر شور و شعور با هم همراه باشند حماسه خلق می‌شود.

*نقاط ضعف و قوت شعرهای آئینی امروز چیست؟

امروزه شعرهای آئینی به خاطر هدایت‌های داهیانه حضرت آیت الله خامنه‌ای پیشرفت‌های بسیاری داشته است، اگر توجه داشته باشید هر سال یک مرتبه مداحان و ذاکران آل الله دیداری با معظم‌له دارند و به محضر ایشان مشرف می‌شوند و رهبر انقلاب نیز در این دیدار سالانه امّهات را بیان می‌فرمایند تا مداحان و ذاکران به آن امور توجه داشته باشند. در طول سال نیز مراکزی هستند که این بیانات را دسته بندی کرده و به صورت جزوه و یا پیام‌های کوتاه در اختیار مداحان و ذاکران قرار می‌دهند همین امر باعث شده شاعران جوان و خوش ذوق شعرهای آئینی قوی را بسرایند و تا حدودی خلاءها و ضعف‌های به وجود آمده را رفع کنند.

در برهه‌ای نه چندان دور، ضعف‌هایی در ابعاد مختلف شعرهای آئینی مشاهده می‌شد و می‌دیدیم که این اشعار از نظر قوت و استخوان بندی دچار ضعف شده است، حتی در بعضی اشعار واژگانی استفاده می‌شد که در شأن و ساحت مقدس اهل بیت (ع) نبود یعنی هر لفظی به ذهن شاعر می‌آمد، می‌سرود و بعضی دیگر نیز چون شعر شناس نبودند آنان را می‌خواندند که امروز این ضعف در حال رفع شدن است و کمتر این نوع اشعار سروده و خوانده می‌شود.

وقتی گفته می‌شود شعرهای آئینی باید دارای قوت شعری باشد مقصود این نیست که صنایع و بدایع فراوانی در آن وجود داشته باشد زیرا باید مخاطب را نیز در نظر گرفت، حتی در اشعار برخی شعرای پیشکسوت و معاصر که حضرت آیت الله خامنه‌ای به استفاده از آن سفارش می‌کنند صنایع و بدایع دیده نمی‌شود اما در عوض مخاطب بسیار خوب آنها را می‌فهمد. البته سطح ادبی مخاطبان را نیز باید ارتقا داد.

یک مساله مهمی که وجود دارد این است که امروز در جلسات مذهبی و آئینی برخی صنایع و بدایع برای مخاطب قابل هضم نیست و این امر سبب می‌شود مخاطب از شعر زده شود

در گذشته شعرهای آئینی بسیار غنی بود به حدی که معانی برخی اشعار در دیوان قدما را به سختی می‌توان متوجه شد، حتی از لحاظ واژه بندی نیز در حد عالی قرار داشت منتهی به مرور کمی با غنی بودن فاصله افتاد و ضعف‌هایی در ادبیات پیش آمد که این ضعف نیز با ورود شاعران جوان با استعداد و خوش ذوق در حال رفع شدن است. اما یک مساله مهمی که وجود دارد این است که امروز در جلسات مذهبی و آئینی برخی صنایع و بدایع برای مخاطب قابل هضم نیست و این امر سبب می‌شود مخاطب از شعر زده شود.

انسان زمانی می‌تواند از کسی تعریف کند که آن فرد را به خوبی بشناسد در غیر این صورت دچار غلو و لغو می‌شود برای همین وقتی کسی می‌خواهد برای اهل بیت (ع) شعر بسراید باید مخزن معارفش قوی و پربار باشد یا به کتاب‌های معتبر مراجعه کند. آن شاعری که هنگام سرودن شعر از الفاظی مثل «حسین الله» استفاده می‌کند نشان می‌دهد که شناختی از خاندان عصمت و طهارت (ع) و معارف اسلامی ندارد. شاعر باید نسبت به اهل بیت (ع) شناخت و معرفت قوی داشته باشد تا بتواند شعری درخور جایگاه آنان بسراید و این نیست مگر آنکه شاعر خودش در این زمینه قوی باشد.

*امام شناسی و تاریخ شناسی مدیحه سرا چقدر می‌تواند سبب معرفت افزایی مجالس و هیأت‌های مذهبی باشد؟

پرسش بسیار درستی است، اگر مداح با تاریخ و سیره ائمه اطهار (ع) ناآشنا باشد چطور می‌تواند برای مخاطبش نسبت به زندگی و جایگاه این بزرگواران مطلبی ارائه دهد در حالی که خودش بی اطلاع است. چنانچه شخص مداح طوطی‌وار مطلبی را فراگیرد و بخواند هرگز نمی‌تواند آن روح معنوی که در خواندن وجود دارد جاری کند؛ بنابراین مداح علاوه بر تاریخ شناس بودن باید نسبت به سیره اولیای الهی اطلاعات کافی داشته باشد.

البته برای نوجوانان و کسانی که در عرصه مداحی نوپا هستند باید آموزش‌هایی در این زمینه ترتیب داد و کلاس‌هایی را برای آنان برگزار کرد. مداح باید بداند اگر از مباحث معرفتی و بینشی غفلت کند در این عرصه ماندگار نخواهد شد.

اگر به سیره مداحان و پیر غلامان گذشته دقت شود معمولاً آن بزرگان در رکاب علما و عالمان ربانی بودند، ما نیز در رکاب مرحوم کافی بودیم و به موازات از محضر دیگران مانند حضرات آیات حاج شیخ رضا سراج و حاج شیخ محمود تحریری نیز بهره می‌بردیم. البته یک برهه بسیار کوتاهی یک فاصله‌ای بین مداحان جوان و علما اتفاق افتاد که امروز الحمدالله با ارتباطی که این دوستان با مراکز معرفتی پیدا کردند این فاصله ایجاد شده در حال رفع شدن است. مداحان باید بدانند بهره بردن از نفس پیر هدایت‌گر و عالم کارکشته سبب افزایش معرفت و یقین انسان می‌شود.



منبع خبر

دوره‌های موسیقی به مداحان لازم است؟! بیشتر بخوانید »