تجزیه طلبی

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری



آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، منصور مهدوی طی یادداشتی نوشت: پس از نشست برخی عناصر برانداز در واشنگتن (دانشگاه جرج تاون) در اواخر بهمن ۱۴۰۱ برخی روشنفکران بدان واکنش نشان دادند. از این میان دکتر عبدالکریم سروش با سرعت و شتاب زبان به شکایت گشود. حکایت سروش از این نشست به واقعیت نزدیک بود. پیشینه برهنگی و تجزیه‌طلبی برخی اعضای نشست بیش از هر چیز به چشم سروش آمده‌بود: شنیده‌اید دیروز … جلسه‌ای بود و چند نفر شرکت کرده‌بودند که تقریبا بساط رهبری برای ایران پهن کردند و به گمان اینکه نامی در رسانه‌ها دارند فکر کردند که در دلها هم جایی دارند یکی از آنها که تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند چند تایی از آنها اصلا از عالم سیاست خبری ندارند در میان‌شان حتی یک پرچم ایران به چشم نمی‌خورد. نامی از اسلام و دیانت قاطبه مردم ایران در میان نبود بلکه اکثریت آنها کمال ناآشنایی با این سنت عظیم و قویم ایرانی داشتند یکی‌شان از تجزیه طلبان مشهور و بنام است.

بنابراین این افراد مگر برای دلخوشی خود و مگر برای پرکردن برنامه‌هایی که می‌دانیم از کجاها سرمایه آنها و خط سیاسی آنها می‌رسد مگر برای آنها [کارفرمایان] کاری بکنند [وگرنه] برای ملت ایران کاری نمی‌توانند بکنند.

با این همه آنچه بیش از همه خاطر سروش را آزرده ساخته و بیانش را گداخته می‌نمود «ادعای رهبری ملت ایران» از سوی این جماعت کم‌مایه بود: نه از ایران چندان شناسایی و آشنایی دارند نه از دیانت مردم نه از سنت و ارزشهای آنها. بیشتر این افراد در میان مردم ایران هرگز نزیسته‌اند و نبوده‌اند و با دردهای آنها آشنایی ندارند و بعد با کمال بی‌خیالی و بلکه با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند و گمان می‌کنند که کافی است زمام امر بدست آنان سپرده شود.

سخنان سروش از یک حیرت و شگفتی عمیق حکایت دارد. او که نزدیک به چهار دهه رویارویی با حکومت دینی را در کوله‌بار خود دارد، حال از اینکه می‌دید افرادی ناشایست و ناصالح از راه رسیده‌اند و دعوی رهبری دارند حیرانی و سرگردانی خود را نشان می‌دهد.

به راستی پیشینه سروش بیش از آن است که به چشم نیاید. پیش از آنکه برخی حاضران در نشست واشنگتن به دنیا بیایند سروش در دنیای کتاب و رسانه به نبرد با مبانی حکومت دینی آمده بود؛ او بین دانش و ارزش مرز کشید؛ صراط مستقیم دین را به صراط‌های نامستقیم فروخت؛ با بهانه‌های کم‌بها دین را آنقدر فروکاست تا هیچگاه نتواند قبای ایدئولوژی حکومت بر تن کند، او در کسوت روشنفکر دینی، دینی را ترویج می‌کرد که به دنبال استقرار است و نه انقلاب، سکون می‌طلبد و نه صعود. بر این اساس نظم موجود جهانی را ‌پذیرفت؛ مولوی بلخی را از قله معنویت به زیر کشیده و اشعار پرمایه مثنوی را برای دعاوی بی‌مایه‌ای چون کثرت‌گرایی هزینه کرد و … .

سروش، جوان نبود اما جویای نام بود. او در جمع دانشجویان و افراد ناآشنا به مبانی فکری خویش، بیان شاعرانه و لحن ساحرانه را به کار گرفت؛ افزون برآن، خوش داشت قهرمان‌نمایی کند و در شهرآورد اندیشه خود را بی‌هماورد بنمایاند. از این رو در عین گریز از مناظره آشکار، با گفتار و کردار، نسبت‌های ناروا و ناشایست نثار عالمان دین می‌کرد هرچند در جلسات پنهانی توان رویارویی با آنان را نداشت.

با این همه آرام آرام نامش بر سر زبان‌ها افتاد و به ویژه پس از ۲ خرداد ۱۳۷۶ تشریفِ رهبری فکری طالبان اصلاح را بر قامت خود راست می‌دید و با «تیغ و طپانچه» نمایی، رئیس دولت وقت را به شورش تمام‌عیار علیه نظام اسلامی فرامی‌خواند. نقش ویرانگر سروش علیه مبانی معرفتی نظام دینی همچنان ادامه داشت تا اینکه انقلاب رنگین آمریکایی-انگلیسی در انتخابات ۱۳۸۸ سربرآورد. در این برهه او بخشی از چهره واقعی خود را نشان داد و از مسند معلمی و سخندانی برون جست و کسوت انقلابی‌گری، دشمن‌تراشی و پیکارجویی بر تن کرد، همان‌ چیزی که سالها پیش به عنوان خصلت‌های شوم ایدئولوژی‌گرایی آن را فروکوبید.

او که کامش از نتایج جنبش دوم خرداد برنیامده‌بود این‌بار کوشید تا به مثابه عضو مؤسس اتاق فکر جنبش سبز، گره از کارفروبستۀ خویش بگشاید و محصول دهها سال تلاش برای مقابله با حکومت دینی را بردارد.

حال چنین کسی با چنان پیشینه‌ای با چشمانی شگفت‌زده ناظر صحنه‌ای است که نمی‌تواند در برابر آن سکوت کند. افرادی که به تعبیر هوشنگ امیراحمدی «کودک و کوتوله هستند»[۱] از گرد راه نرسیده در اندیشه رهبری ملت ایران هستند؛ از این رو سروش تاب و طاقت از کف داده و فریاد برآورده که این نورسیده‌ها «با کمال جسارت دعوی رهبری این قوم [ایرانیان] را هم دارند»! در واقع سروش از سرگرانی اربابان این جماعت بی‌تاب است چرا که او بی‌تاب مستوری است. وی با این گفتار سر از روزن برآورده است.

با این همه، جدال او با حاضران نشست واشنگتن پایان نپذیرفت. در روزهای پایانی اسفند ۱۴۰۱ پس از یک ماه از اولین اظهار نظر درباره آن افراد کوته‌مایه، عبدالکریم سروش بار دیگر خروشید و خشم خود را نشان داد. با این تفاوت که این‌بار سروش از در معرفت‌ورزی درآمده و به مناظره با یکی از حاضران آن نشست پرداخت، شاید در خاطر خویش چنین می‌پنداشت که می‌تواند خلأ معرفتی او را جبران کند:

کسانی که از تنانگی‌ و فمینیزمی افراطی دفاع می کنند، گرفتار حسن و قبح مُدهای زمانه‌اند که گویی حقایقی ازلی و ابدی‌اند.

عریانی و عورت‌نمایی که اکنون به گمان آنان بدل به فضیلت شده، تا چندی پیش یک رذیلت بود، و شاید فردا دوباره ورق برگردد و باژگونه رذیلت شود. گرفتار رسوم زمانه‌اند نه حقایقی جاودانه. نه مقدس اند، نه پایدار.

می‌گویند کسی حق قضاوت درباره برهنه‌شدنشان را ندارد و قضاوت‌گری را محکوم می‌کنند. نمی‌اندیشند که خود غرق در قضاوت‌اند و آن عمل را نیکو می‌شمارند و ملامتِ ملامت‌گران را بر نمی‌تابند.

می‌گویند زن مالک بدنش است و حق هرگونه تصرفی در آن را دارد و نمی‌اندیشند که این حق مالکیت، همچون حقوق دیگرست و محدود به حدودی است.

دهه ۱۳۷۰ یادآور فراخوان‌های پرشمار عالمانی است که از سرتکلیف می‌کوشیدند از رهگذر مناظره با سروش، صراط مستقیم را به او و بی‌خبرانی نشان دهند که بیش از آنکه مشعوف پندار سروش باشند مسحور گفتار او شده‌بودند. اما سروش هر بار با زبانی زهرآگین و قلمی آهنگین آنان را نواخت. حال سروش پس از گذر روزان و شبان به لحظه‌ای رسیده‌است که با کسی مناظره می‌کند که به تعبیر خودش «تا امتحان نداد و سرتاپا برهنه نشد او را به درون خانواده هنری نپذیرفتند». از آن اوج دعوت به گفتگو از جانب عالمان تا حضیض مناظره با برهنگان، راه بسیار درازی است؛ اما خودکرده را چه تدبیر است؟ شاید هم این حضیض، تاوان آن همه ژاژخایی و دشنام‌گویی باشد!

اما پردۀ ظریف‌تری در این دستگاه هست که خوبست سروش و سروش‌ها گوش جان بدان بسپارند؛ دیکتاتوری رضاخانی با همّت روشنفکران غرب‌گرا قوام گرفت و به حمیّت همان‌ها دوام یافت. زمانی که عالمان دین برای سامان‌دادن به امور دین و دنیا با پرچم عدالت‌خواهی کوشیدند حکومت قاجار را در خدمت آیین و سرزمین درآورند روشنفکران غرب‌گرا با نمادمشروطه‌خواهی و با راهنمایی سفارت انگلیس به مقابله با عالمان و حاکمان برخاسته و ابتدا پیکر شیخ فضل الله نوری را بر دار کردند آنگاه ارکان حکومت را آنچنان تضعیف کردند که در نهایت یک قزاق بی‌سواد -که برکشیده آیرون ساید بود- با جوقی سرباز «پایتخت» را تصرف کرده و سردار سپه شد.

انگلیس با تربیت نسلی از فراماسون‌ها و روشنفکران غرب‌گرا آنان را به رویارویی با دین، حکومت قاجار و اقدام علیه منافع ملی واداشت. پس از آنکه با فراز و نشیب‌های بسیار، حکومت قاجار به نهایت ضعف رسید انگلیس به دست همین ماسون‌ها و روشنفکران دین‌ستیز، حکومت قاجار را برانداخت ولی به جای آنکه یکی از آنها را به حکومت برساند به روشنفکران اعتماد نکرده و یک قزاق جاهل را به ریاست آنها گماشت. شگفتا که روشنفکرانی مانند حسن تقی‌زاده، محمدعلی فروغی، ولی الله نصر، میرزاکریم خان رشتی، ابراهیم حکیمی، تیمورتاش، علی اکبر داور و … همگی به خدمت رضاخان میرپنج تن دادند.

روشنفکران غرب‌گرا که در توهم خویش علیه استبداد قاجار مبارزه کرده بودند، در عصر رضاخان تازه معنای استبداد را چشیدند تا جایی که میرزا کریم خان رشتی و علی اکبر داور از ترس رضاخان خودکشی کردند، تیمورتاش را در زندان با آمپول هوا کشتند، تقی‌زاده خود را بی‌اراده و «آلت فعل» نامید و فروغی درباره احوال خویش طی نامه‌ای به یکی از نزدیکانش گفت:

در کف شیر نر خونخواره‌ای غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای[۲]

با آنکه استعمارگران غربی با شعار آزادی در کشورهای دیگر نفوذ می‌کنند، ولی ایجاد دیکتاتوری در سایر کشورها برای حفظ منافع استعماری، یکی از سیاست‌های راهبردی آنهاست. که هنوز هم در حال اجراست.

استعمارگر انگلیس به مدد بسترسازی روشنفکران غرب‌گرا به ایجاد هرج و مرج، کشتار عالمان، نسل کشی نزدیک ۹ میلیون ایرانی به خاطر قحطی، حذف شخصیت‌های ملی، اشغال کشور (در جنگ جهانی اول)، نفی استقلال و تغییر حکومت ایران مبادرت ورزید.

کار به جایی رسید که موج غرب گرایی و تباه شدن کشور، حتی غربگرایان را نیز سرخورده و نادم کرد. تا جایی که احمد کسروی با افسوس می‌گوید: «اگر [عدالت‌خانه] بدان سان که با دست علما برخاست اگر با دست ایشان پیش می‌رفت باری این نتیجه بسیار سودمند را داشت که از آسیب اروپایی‌گری ایمن باشد».

حال سروش درست در موقفی ایستاده است که روزگاری امثال تقی‌زاده در آن وقوف داشتند. رؤیای روشنفکران چنان بود که وقتی ورق یک حکومت را برگردانند صفحه جدید را خود بنگارند این رؤیا در پس زمینه گفتار سروش به طور کامل پیداست. همچنان که روشنفکران پشیمان در عصر رضاخان نیز هرگز انتظار نداشتند یک قزاق قُلتَشن را بالای سر خود ببینند اما واقعیت چیزی دیگری بود، دست انگلیس که از آستین روشنفکران درآمده بود برای آنها جای انتخاب باقی نگذاشت.

سروش نیز آنگاه که در تاخت و تازهای روشنفکرانه، ندای دلسوزان را به هیچ می‌انگاشت خود را به حمایت‌های دولت‌های استعمارگر غربی مستظهر می‌دانست چرا که آنها را مشتری علم و عرفان می‌پنداشت ولی او ندانست که اوضاع جهان طور دیگری است.

تاریخ نشان داده است که انگلیس با دست روشنفکران غرب‌گرا، عالمان را کنار زد و حکومت را برانداخت اما آنان را به خدمت جاهلان گماشت. آیا دل عبرت‌بینی هست که از دیده عبرت بگیرد؟ این نقشه امروز نیز در حال اجراست؛ روشنفکران و هنرمندان غرب‌گرا در چند دهه گذشته بر پیکر کشور خود دشنه‌ها فروکردند تا به پندار خود آزادی را به ارمغان بیاورند و امروز ناباورانه می‌بینند استعمارگران، برهنگان و تجزیه‌طلبان را بر منصب رهبری ملت ایران نشانده‌اند!

گناه روشنفکران بسیار بزرگ است و «اگر روزی حساب گرفته‌شود، روشنفکران این کشور گناه‌کارترین مردم شناخته خواهند شد … اکثر روشنفکران ایران، به نحو نومیدکننده‌ای ایران را از یاد برده‌اند.»[۳]

جادارد سروش و سروش‌ها دست کم از چرخ روزگار بیاموزند و بیش از این بر مرکب خصومت با میهن و آیین خود نتازند و درصدد زدودن کاستی‌ها و همراهی با مردم خویش برآیند و ایران را از یاد نبرند. زیرا آنهایی که با رسانه‌های جهانی تا دیروز عَلَمِ علم و آزادی بر سر دست داشتند امروز آشکارا از تجزیه ایران هزاران ساله سخن می‌گویند. آغوش ملت همیشه به روی فرزندان خود باز است و با کریمان کارها آسان است.

[۱] . هوشنگ امیراحمدی مدیر مرکز مطالعات خاورمیانه، که خود سالیان طولانی برای ایجاد ارتباط بین ایران و آمریکا تلاش می کرد در واکنش به نشست واشنگتن و منشوری که آنها نوشته‌اند می‌گوید: «این منشور، منشور تجزیه ایران است … در این منشور اسمی از تمامیت ارضی ایران برده نشده است. … [اینکه] زبان ملی در منشور نباشد مهم نیست؟ تمامیت ارضی مهم نیست؟ [مطابق این منشور] نه مردم مهم هستند نه عدالت مهم است نه ایران مهم است و … . [تنظیم کنندگان این منشور] یک عده کودک و کوتوله هستند.»

[۲] . رضاخان وقتی این نامه را دید، فروغی را احضار کرده و به او گفت: «زن ریش‌دار».

[۳] . محمدعلی اسلامی ندوشن، ایران را از یاد نبریم، ص ۷۵-۷۸.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

سروش و فرجام رؤیای روشنفکری بیشتر بخوانید »

وعده انگلیس به گروهک‌های کُردتجزیه طلب در کردستان عراق

وعده انگلیس به گروهک‌های کُردتجزیه طلب در کردستان عراق



سرکنسول جدید انگلیس در اربیل در اظهاراتی با اشاره ضمنی به حملات موشکی و پهپادی به گروهک‌های کُردتجزیه طلب در منطقه کردستان عراق، وعده حمایت در برابر این حملات را داد.

به گزارش مجاهدت از مشرق،‌ «رزی کیو» دیپلمات ارشد و سرکنسول جدید انگلیس در اربیل در مصاحبه با شبکه «کوردستان۲۴» وعده‌ حمایت از آنچه در این گزارش کردستان عراق خوانده شده، در برابر حملات پهپادی و موشکی را داد.

طبق این گزارش، این دیپلمات ارشد انگلیسی در این مصاحبه اظهار داشته که کشورش برای مقابله با موشک‌ها و پهپادهای انتحاری که کردستان عراق را هدف قرار می‌دهند، «مشاوره» خواهد و از آنچه در این گزارش کردستان عراق خوانده شده، «حمایت» خواهد کرد.

رزی کیو در این باره گفت: «بریتانیا مشاوره‌دهی و حمایت برای مقابله با این حملات را ادامه خواهد داد». با این حال، شبکه کوردستان ۲۴ در ادامه اشاره کرد که سرکنسول انگلیس اشاره نکرده که انگلیس چگونه برای مقابله با این حملات کمک خواهد کرد.

این شبکه کُردی در پایان گزارش خود مستقیما به عملیات ایران علیه گروهک‌های کُرد تجزیه‌طلب در منطقه کردستان عراق اشاره کرد.

این در حالی است که «فؤاد حسین» وزیر خارجه عراق پیشتر در مصاحبه با شبکه کُردی «رووداو» تأکید کرده بود که ایران نباید از خاک عراق هدف حمله قرار بگیرد.

او گفته بود: «وزیر امور خارجه ایران در اجلاس بغداد در اردن شرکت خواهد کرد و در آنجا من با او دیدار خواهم کرد. ما تلاش خواهیم کرد تا به توافقی برای پایان دادن به این حملات دست پیدا کنیم. ما پایبند به قانون عراق هستیم و نباید ایران در معرض حملاتی که مبدأ آن خاک عراق است، قرار بگیرد.»

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیش از این و پس از هشدارهای مکرر در عملیاتی مواضع گروهک‌های کُرد تجزیه‌طلب در منطقه کردستان عراق را هدف قرار داده بود. به دنبال این عملیات، شورای امنیت ملی عراق تدابیری را جهت امن‌سازی مرزها با ایران و ترکیه و جلوگیری از استقرار گروهک‌های کُرد در این مناطق اتخاذ کرد.

منبع: فارس

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وعده انگلیس به گروهک‌های کُردتجزیه طلب در کردستان عراق بیشتر بخوانید »

فیلم/ سعودی اینترنشنال به دنبال شکستن "قُبح" تجزیه‌طلبی

فیلم/ سعودی اینترنشنال به دنبال شکستن "قُبح" تجزیه‌طلبی



شبکه سعودی اینترنشنال علی‌رغم شکست پروژه‌هایش همچنان با وقاحت تمام سعی در تبلیغ برای طرح‌های تجزیه‌طلبانه دارد به طوری که با دعوت کارشناسان مختلف سعی در شکستن قبح تجزیه‌طلبی دارد.


دریافت
3 MB

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

فیلم/ سعودی اینترنشنال به دنبال شکستن "قُبح" تجزیه‌طلبی بیشتر بخوانید »

آذربایجان‌غربی و مهاباد نمونه برجسته‌ای از وفاداری و دلبستگی به اسلام و ایران است

آذربایجان‌غربی و مهاباد نمونه برجسته‌ای از وفاداری و دلبستگی به اسلام و ایران است


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، همایش شکوه عشایر پیشمرگان کرد مسلمان کرد با حضور سردار غلامرضا سلیمانی رییس سازمان بسیج مستضعفین کشور، سردار شهسواری فرمانده سپاه شهدای آذربایجان‌غربی و جمعی از مسوولان استانی، شهرستانی و عشایر غیور منگور و مردم مهاباد برگزار شد.

سردار غلامرضا سلیمانی رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور در این مراسم، اظهار داشت: در سرزمینی حضور پیدا کرده‌ام که یادآور رشادت‌ها و دلاور مردی هاست. آذربایجان‌ غربی و مهاباد در تاریخ نمونه برجسته‌ای از وفاداری و دلبستگی به امت اسلامی و ایران عزیز است. نفس کشیدن در چنین سرزمینی یک نعمت است. عشایر در طول قرن‌های متمادی حافظ امنیت این سرزمین بودند.

سردار سلیمانی افزود: سند این رشادت هزاران شهید اهل سنت و عشایری است که در مقابل تجزیه طلبی و توطئه دشمن ایستادند و ما خود را مدیون این عزیزان می‌دانیم.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به روی کار آوردن رضا شاه توسط انگلیسی‌ها گفت: آن‌ها به رضا خان ماموریت دادند که عشایر را سرکوب و نیروی دفاعی کشور را حذف کند و کارنامه دردناکی درخصوص عشایر به ویژه برای عشایر شمالغرب کشوردر آن دوران رقم خورد.

سردار سلیمانی در ادامه گفت: تشکیل ارتش ۱۲۵ هزار نفری رضا خان نقش مهمی در سرکوب عشایر داشت حتی از آلمان‌ها برای بمباران عشایر کمک گرفت.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین خاطرنشان کرد: این ملت و این عشایر بودند که در کنار نیرو‌های مسلح در دفاع مقدس قرار گرفتند و مکتب دفاعی عاشورایی را خلق کردند.

سردار سلیمانی اضافه کرد: جوان امروز باید بداند که انگلیسی‌ها فقط امروز دشمن ما و مسلمانان نشده اند بلکه دشمنی آن‌ها سابقه تاریخی دارد که می‌توان به جنگ‌های صلیبی اشاره کرد. همچنین بازپس گیری قبله اول مسلمانان از دشمنان توسط سرداری به نام صلاح الدین ایوبی صورت گرفت که افتخاری برای مسلمانان و به ویژه مردم غیور کرد است.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور در همایش شکوه عشایر در مهاباد گفت: شکل گیری و استقرار رژیم جعلی و کودک کش صهیونیستی اسرائیل توسط همین دشمنان امروز ما انجام شد و ما این دشمنی‌ها را فراموش نخواهیم کرد.

سردار سلیمانی افزود: یک رژیم جعلی یک هویت مشخص ندارد و ملت محسوب نمی‌شود. ملت با زبان و جغرافیا و ارزش‌های مشترک شکل می‌گیرد، ولی این رژیم با کوچ اجباری افراد از نقاط مختلف دنیا شکل گرفته است و امروزه به یکی از ناقضان اصلی حقوق بشر و کودک کش تبدیل شده است.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: توطئه‌های دشمنان وحدت ما را هدف قرار داده است، ولی به گفته رهبر انقلاب دشمنان هنوز ملت ایران را نشناخته اند و همین هم باعث شکست آن‌ها شده است.

سردار سلیمانی خاطر نشان کرد: امروز صدای جمهوری اسلامی از آسیای میانه تا آفریقا شنیده می‌شود و رژیم جعلی صهیونیستی از درون در حال فروپاشی است.

رئیس ازمان بسیج مستضعفین گفت: در اعتراضات اخیر در اسرائیل پرچم فلسطین برافراشته می‌شود و این نشانی از فروپاشی است. قدرت در حال چرخش از غرب به شرق است و پرچمدار دوران شکوه مسلمانان هم ایران خواهد بود.

سردار سلیمانی با اشاره به اینکه ملت‌های مسلمان در کنار هم قرار میگیرند و عصر تمدن نوین اسلامی آغاز می‌شود، بیان کرد: لیبرالیسم به عنوان گفتمان غرب رو به پایان و زوال است.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور بیان کرد: دشمن می‌خواهد فرهنگ برهنگی و مکاتب بی دینی را به مردم متدین و انقلابی ایران بچسباند، ولی این‌ها در ایران خریداری ندارد.

سردار سلیمانی گفت: تسلط آن‌ها بر رسانه‌های جهان و جنگ روانی و تبلیغاتی آن‌ها اجازه آشکار شدن حقیقت را نمی‌دهد. این وضعیت نیاز به سواد رسانه‌ای دارد و نیاز داریم فرهنگ ایثار و شهادت و اسلامی را نشان دهیم. دشمن نمی‌تواند این کالای کاذب را ملت ایران بفروشد.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین تصریح کرد: ما در موقعیت مستحکمی قرار داریم و ملت ایران واجد ویژگی‌های فرهنگی بارزی است. نظم جدید جهانی با محوریت آسیا و در غرب آسیا با محوریت ایران شکل خواهد گرفت. آنچه در این شرایط مهم است گفتمان است و آن گفتمان در اختیار ایران اسلامی است و این وجه ممیزه ما است.

سردار سلیمانی با اشاره به فرموده رهبر انقلاب درخصوص حذف رژیم جعلی صهیونیستی اسرائیل از جغرافیای جهان گفت: حذف این رژیم یکی از همان پیروزی‌هایی است که امام راحل برای قرن جدید به دنیای اسلام و مسلمانان وعده داده بود و این آغازی بر پایان تمدن تاریک غربی خواهد بود.

رئیس سازمان بسیج مستضعفین کشور تشریح کرد: عشایر غیور ما نگین انگشتر مقاومت ما در مقابل دشمن هستند و ما این رشادت‌ها را از آن‌ها آموخته ایم.

سردار سلیمانی اظهار داشت: عشایر در درون مکتب مقاومت زندگی می‌کنند و در میان ملت ما نمونه و اسوه شدند و امام هم آن‌ها را ذخایر انقلاب عنوان کرد.

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

آذربایجان‌غربی و مهاباد نمونه برجسته‌ای از وفاداری و دلبستگی به اسلام و ایران است بیشتر بخوانید »

خسرو معتضد: مردم کردستان تجزیه‌طلب نیستند

خسرو معتضد: مردم کردستان تجزیه‌طلب نیستند



معتضد، قویاً معتقد است نه عموم مردم کردستان به دنبال تجزیه هستند و نه فدرالگرایی در کشور ما قابل اجرا است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «خسرو معتضد» نویسنده، تاریخ‌پژوه و کارشناس تاریخ در گفتگویی به چگونگی و زمان شکل‌گیری احزاب معارض کرد، با دسیسه‌های انگلستان و ناکامی‌های آنان در عرصه‌های مختلف تاریخ معاصر پرداخته است. معتضد، قویاً معتقد است نه عموم مردم کردستان به دنبال تجزیه هستند و نه فدرالگرایی در کشور ما قابل اجرا است. متن این گفتگو بدین شرح است:

برخی گروه‌های معارض و تروریستی کرد، مدعی هستند که خواستار فدرالیسمی شدن، سیستم حکومتی ایران می‌باشند. نظرتان را در خصوص نفس این سیستم حکمرانی با توجه به مختصات خاص کشورمان بفرمائید.

باید بگویم امکان برقراری فدرالیسم در کشورمان وجود ندارد و فدرالگرایی در ایران برابر با تجزیه خواهد بود. هر چند معتقدم در کشور ما فدرالیسم تا ۵۰۰ سال دیگر هم به‌وجود نخواهد آمد؛ زیرا با توجه به شرایط خاص ایران امکان اجرای چنین موضوعی قابل اجرا نیست. عده‌ای از جمله گروهک‌های معارضی مانند کومله، دموکرات هم که مدتی است شعارهایی در چارچوب فدرالیسم خواهی سر می‌دهند، به خواسته‌های خود نخواهند رسید.

ممکن است علت مناسب نبودن فدرالیسم برای کشور ما را توضیح دهید. ضمن آنکه چه شد نمایندگان دوران مشروطه در مجلس جلوی قانون فدرالی شدن ایران را گرفتند؟

لازم است اشاره کنم شخصیت‌های بزرگ تاریخ معاصر، از جمله شهید مدرس، دکتر مصدق، مشیرالدوله پیرنیا و معتمدالملک، با موضوع فدرال‌گرایی در ایران مخالفت کردند. البته در مجلس اول مشروطه، قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی وجود داشت که در حدود ۴۳۰ ماده بود و با رأی نمایندگان تصویب شده بود. در سال ۱۳۰۴ این قانون به چاپ رسید و قرار بود ایران مانند سوئیس و آمریکا به صورت فدرالی اداره شود؛ اما همان نمایندگان مجلس مشروطه بعد از تصویب طرح فدرالی شدن ایران، اجرای آن‌را مسکوت گذاشتند؛ زیرا بخش زیادی از کشور ما در گذشته جدا شده بود. مناطق جدا شده نیز با مناطق همجوار مرزی ما ریشه‌های مذهبی‌، قومی‌و زبانی بسیار زیادی داشتند. در نتیجه این نگرانی وجود داشت، عده‌ای سو استفاده‌گر در اطراف مرزها مدعی هم قومی‌های خود شده و تمامیت ارضی کشور را به خطر انداخته و ساز جدایی ساز کنند. مانند همین کردستان که بخش اعظمی از آن در زمان شاه صفی از ایران جدا شده است

بجز تاریخ معاصر گویا شواهد تاریخی مستندی هم از تمایلات تجزیه طلبانه در ایران وجود داشته است؟

بله همین طور است. موضوع تجزیه‌طلبی همواره در طول تاریخ ایران وجود داشته است. همیشه این طور بوده اگر دری به تخته بخورد، بالاخره عده‌ای در برخی مناطق پیدا می‌شوند که به دنبال دردسرسازی و انجام اقدامات نظامی هستند. لذا همیشه در طول تاریخ عده‌ای به دنبال تجزیه‌طلبی بوده و هستند. در ابتدای پیروزی انقلاب هم شاهد بودیم که هنوز سه هفته از ۲۲ بهمن نگذشته،. گروه‌هایی در کردستان حرکت‌های مسلحانه را آغاز کردند که عموماً توده‌ای و کمونیست بودند.

لطفاً در خصوص چگونگی شکل‌گیری گروه‌های معارض کُرد توضیح بفرمائید.

در کتابی که در این خصوص نوشته‌ام و هنوز چاپ نشده است؛ آورده‌ام که از جنگ جهانی اول که تحولات بزرگی در جهان شکل گرفت؛ از جمله این تحولات انقراض و تجزیه امپراتوری عثمانی بود. در کردستان هم عده‌ای آمدند و خواستار استقلال شدند. آنها محاسبه می‌کردند که بخشی از کردهای سوریه، ترکیه و عراق در کنار آنها در ایران، می‌توانند یک کردستان بزرگ را به به وجود آورند. البته انگلیسی‌ها اولین جرقه‌ها را برای شکل‌گیری این احزاب معارض به وجود آوردند و بعد از آن روس‌ها از آن بهره گرفتند. حتی قرار بود بعد از جنگ جهانی اول کردستان عراق را به ایران بدهند. آنها فارسی صحبت می‌کردند اشعار مولوی و فردوسی را با علاقه می‌خواندند و زیر نظر پاشا سلیمانیه در دوران عثمانی یکی از سه استان عراق عثمانی بودند. اما متأسفانه دولت ایران که در اختیار وثوق الدوله دست نشانده انگلستان بود، نتوانست از این فرصت استفاده کند و در نهایت کردستان عراق را به زور به عراق ملحق کردند. از آن زمان جنگ‌های آنها با دولت مرکزی عراق در بغداد شروع شد و «ملأ محمد بارزانی» برادر «مصطفی بارزانی» مدعی کردستان عراق شد.

در جنگ دوم جهانی چطور؟

ببینید در جنگ جهانی دوم که ایران از هم پاشیده شده بود. انگلستان نیز به دنبال شکل‌گیری جنبش‌های مخالف در کردستان بود تا با سپر قرار دادن آن در برابر شوروی نفت عراق را از هر گونه گزندی مصون بدارد. همان طور که قبلاً هم گفتم، در سال ۱۳۳۰ هم در پاریس عده‌ای درست شدند به نام کردستان آزاد رسانه داشتند و تبلیغ می‌کردند اما نتوانستند در برابر موج ایران گرایی مردم کاری انجام بدهند.

می‌توان گفت جاذبه آهن ربایی سرزمین مادری توانسته تمامیت ارضی ایران را در سخت‌ترین شرایط جهانی حفظ کند.

همین طور است. خوشبختانه با همه چالش‌ها در جنگ اول و دوم جهانی کردستان از ایران جدا نشد. در جنگ جهانی دوم نیز علیرغم اینکه ارتش مضمحل شده بود و همه فرار کرده بودند، باز هم کردستان از ایران جدا نشد. در کتاب «هدایت الله حکیم الهی» که با نام «با من به ارتش بیایید» آمده است؛ هنگ مریوان و لشگر کردستان در جنگ دوم جهانی از هم پاشیده شده بود، حتی با وجود برخی حرکت‌ها و شکل گرفتن جمهوری مهاباد، در نهایت کردستان جز ایران باقی ماند.

جمهوری مهاباد چگونه شکل گرفت؟

شخصی به نام «قاضی محمد» که فرد ساده‌دلی بود. بستگانش در مجلس آن زمان نماینده بودند؛ خودش رئیس فرهنگ شهر مهاباد بود و رضا شاه هم به او عصای مرصع داده بود. علیرغم اینکه خانواده وطن‌پرستی داشت، اما اغوا شد. در نتیجه به باکو رفت. در آنجا روس‌ها زیر پایش نشسته و او را تحت تأثیر قراردادند که به دنبال تشکیل یک دولت خودمختار و آزاد در کردستان بزرگ هستند. کردستانی که شامل کردهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه باشد. احزاب کومله، ژیان و غیره در کردستان از کمی قبل از تشکیل جمهوری مهاباد، تشکیل شده بودند. شخصی به نام «جیل اگلتن» که انگلیسی است، کتابی نوشته به نام «جمهوری مهاباد» که در آن، توضیحات مفصلی در این خصوص داده است. همچنین باید اشاره کرد، علی رغم دسیسه انگلیسی‌ها، کردستان و آذربایجان در جنگ دوم جهانی تحت نفوذ روس‌ها بود. جنایت تلخی هم در زمان جنگ دوم جهاتی در کردستان افتاد. از جمله آنکه فردی به نام «حمه رشید» در ۳ شهریور ۱۳۲۰ از عراق به ایران آمد و شهر بانه را آتش زد. «ملأ مصطفی بارزانی» هم که از کردهای عراق بود به مهاباد ایران دعوت شد و در تشکیل جمهوری مهاباد نقش ایفا کرد. آنها در جمهوری مهاباد صاحب ارتش و ژنرال بودند و حتی رژه نظامی هم برگزار کردند. اما بعدها همان ملأ مصطفی بارزانی از خدمتگزاران صدیق ایران شد و عملاً نتوانستند کاری از پیش ببرند.

ملأ مصطفی بارزانی بعدها به ایران پناه نیاورد؟

همین طور است. ملأ مصطفی بارزانی زمانی به شاه ایران گفته بود «ما کردها رعیت ایران هستیم؛ ما را از دست عراق نجات بدهید.» بنده و بچه‌های تلویزیون در سال ۱۳۵۴ به خانه‌اش در کرج رفتیم واو را ملاقات کردیم. چون پس از آنکه ایران و عراق در اواخر پهلوی دوم صلح کردند ۱۵۰ هزار کرد، از عراق به ایران آمدند. چون توان جسمی بالایی داشتند، کارهای سختی را به دوش آنها گذاشتند تا بتوانند امرار معاش کنند. برای آنها یک اردوگاه ساختند و ۴۰ خانه در کرج برای خان‌های آنها خریداری کردند. در نتیجه آنها به ایران خیلی وفادار بودند

از علاقه و وفاداری شخصیت‌های برجسته کرد بیشتر بفرمائید.

در این خصوص می‌توان از «محمد سعید جاف» که زمانی معاون وزارت آبادانی عراق بود نام ببرم که به ایران پناه آورد. همین طور «خسرو جاف» که در تلویزیون ملی سابق به عنوان مشاور استخدام شده بود. هر دو افرادی بسیار ایران‌پرست بودند. اکنون خسرو جاف در آمریکا استاد دانشگاه است و کتاب‌هایی در مورد ایران و پیوستگی کردها با سرزمین مادری نوشته است. همچنین در خصوص آمیختگی نژادی کردها با ایرانیان می‌توانم از کتابی به نام «کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او» به قلم «رشید یاسمی» که از دانشمندان بزرگ و زاده کرمانشاه بوده است، نام ببرم. او در کتابش به پیوستگی نژادی کردها با بقیه مردم ایران و وجود ریشه‌های عمیق نژادی اشارات خوبی کرده است.

کردها به نوعی خود را ایرانی می‌دانند و مردم کرد هیچگاه خواستار جدایی از ایران نیستند.

دقیقاً این طور است. این صحبت‌هایی که اخیراً و طی این اتفاقات اخیر در کشورمان توسط برخی مطرح شده است، در خصوص اینکه مردم کردستان تمایلی به تجزیه‌طلبی دارند، را بنده اصلاً قبول ندارم.کما اینکه بعد از جنگ جهانی دوم در قائله آذربایجان، ارتش پس از آزادسازی آذربایجان به مهاباد رفت و بدون هیچ گونه مشکلی در آنجا مستقر شد. در حالی که عده‌ایی که جمهوری مهاباد را تشکیل داده بودند، از سوی روس‌ها به شدت حمایت می‌شدند و قدرتمند بودند. من خود در بخشی از کتابم در مورد خاطرات «سرهنگ فیوضی»، دادستان نظامی آن زمان، آورده‌ام در فرودین ۱۳۲۶، سه نفر را برای عبرت سایرین به دار کشیدند و از آن موقع حزب کومله در کردستان کنار گذاشته شد. حتی در تاریخ آمده است که در زمان هخامنشیان وقتی ۱۰ هزار یونانی به ایران آمدند که به نفع کوروش صغیر با اردشیر دوم بجنگند، تنها کردها در مقابلشان ایستاده آنها را به خاک سیاه نشاندند. همچنین می‌توان گفت نژاد سلسله ساسانیان به کردها می‌رسد.

قبل از انقلاب، ایران و عراق تنش‌هایی داشتند ولی نهایتاً منجر به قرارداد صلح ۱۹۷۵ الجزایر شد. بعد از آن کردهایی از عراق به ایران آمدند؟ کمی هم در این خصوص صحبت بفرمائید.

اجازه بدهید به خاطرات «دکتر حسین شهیدزاده» به عنوان سفیر ایران در عراق قبل از انقلاب اشاره کنم. او در کتاب خودش به نام «رهاورد روزگار» به موضوع کردها در زمان علاقه صدام برای تنش‌زدایی و صلح با ایران اشاره کرده است. شهیدزاده می‌گوید وقتی در سال ۱۹۷۳ جنگ اعراب و رژیم صهیونیستی شروع شد. صدام شبانه به سفارت ایران در بغداد می‌رود و خواستار آشتی با تهران می‌شود. آن موقع او می‌خواست دو لشگر به مرزهای سوریه و رژیم اشغالگر قدس بفرستد و همین را بهانه کرده بود تا روابطش را با حکومت وقت ایران اصلاح کند. موضوعی که یک سال بعد منجر به قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر شد؛ چون ارتش ایران قدرتمند بود و بعضاً تا ۲۰ کیلومتر به داخل خاک عراق نفوذ می‌کرد و صدام به دنبال رهایی از این مشکلات بود.

پس از امضای قرارداد ۱۹۷۵، صدام به تهران آمد و در ملاقات با شاه گفته بود، چرا ایران از کردها حمایت می‌کند. مگر آنها در جنگ جهانی دوم علیه شما اقدام نکردند؟ شاه نیز در پاسخ گفته بود کردها از اصیل‌ترین نژادهای آریایی هستند. آنها از شما در بغداد ناراحتی دارند. چون غیر عرب هستند و شما می‌خواهید آنها را عرب کنید. حتی شاه گفته بود در کابینه نخست وزیری ایران ۶ وزیر کرد وجود دارد. بسیاری از افسران و ژنرال‌های ارتش ایران، کرد هستند. در ادامه پاسخ به صدام هم گفته شده بود که حتی در جنگ دوم جهانی، آذربایجانی‌ها که وطن پرست‌ترین مردم ایران هستند، علاقه‌ای به جدا شدن از ایران نداشتند. عوامل مشکوکی مانند «جعفر پیشه‌وری»، در میان آنها نفوذ داده شده بودند تا آذربایجان را ایران جدا کنند.

به زمان حال برگردیم. امروز شبکه سعودی اینترنشنال به محل رفت و آمد گروهک‌های معارض کرد تبدیل شده و برای تجزیه و آشوب ترویج قوم گرایی تبلیغ می‌کنند.

بله آنها به ظاهر دلسوز مردم کردستان شده‌اند و حتی برخی حرف‌ها و نظرات آنها را بیان می‌کنند؛ اما مجدداً می‌خواهم بگویم مطمئنم مردم کردستان و یا دیگر نقاط ایران تمایلی به جدا شدن از کشور را ندارند. اینها همه هیجاناتی است که از طریق برخی گروهک‌های معاند مطرح می‌شود.

به نظر شما مسئولین مربوطه برای کاهش مشکلات مردم کردستان باید چه اقداماتی انجام دهند؟

لازم است رفتار دولت با مردم پدرانه و همراه با بخشش و انعطاف باشد. دولت باید با کشیدن دست نوازش بر سر مردم کردستان و اجرای سریع‌تر برنامه‌های اصلاحی در آنجا حرف آنها را شنیده و به آن توجه کند. چه اشکالی دارد مسئولین و مقامات استانی به میان مردم بروند، دست ملاطفت بر سر آنها بکشند؛ درد و دل‌های آنها را بشنوند و در مسیر رفع مشکلاتشان گام‌های بلندی بردارند. همچنین لازم است برای آنها کارخانه‌های تولیدی ایجاد کنند تا مشکلات شغلی و معیشتی‌شان برطرف شود.

اجازه دهید به خاطره‌ایی در یکی از سفرهایم به کردستان اشاره کنم. به دعوت دوستان برای سخنرانی به شهر اشنویه در کردستان رفتم. با کمال تأسف متوجه شدم کارخانه دخانیات آنجا تعطیل و به صورت خانه‌ایی در اختیار یکی از مسئولین استانی قرار گرفته است؛ در حالی‌که آن منطقه مزارع توتون مرغوبی داشت و اعراب برای محصولش سر و دست می‌شکستند. لذا لازم است ریش سفیدها را به میدان بیاوریم و از انسان‌های خوش فکر بهره ببریم. نباید از راه‌های عجیب و غریب استفاده کرد، بلکه باید با بخشودگی با مردم برخورد شود. حتی آن عده هنرمندی که تحت تأثیر هیجانات حرفی‌هایی زده‌اند را با رأفت برخورد کنیم. باید استانداری و معاون او در کردستان کرد باشند.

چه اشکالی دارد برخی استانداران محبوب قدیمی را که مردم آنجا بسیار به او علاقه‌مند هستند را برای مدیریت در نظر بگیرند، تا برای حل مشکلات از آنها بهره ببریم زیرا همه ما علاقه‌مند به ایران هستیم در تاریخ آمده است به یکی از مقامات ارشد شوروی گفته بودند کسی شعری سروده و تو را دیوانه خوانده است. او با مزاح پاسخ می‌دهد راست می‌گوید اگر دیوانه نبودم که مسئولیت بر عهده نمی‌گرفتم و اینگونه با طنز این موضوع را حل می‌کند.

در مورد کتاب در حال نگارش‌تان با نام «شاه در تبعید» توضیح دهید؟

کتابی ۶ جلدی با نام «شاه در تبعید» را در حال نگارش دارم که هنوز کامل نشده است. در همین جا و به عنوان یک تاریخ‌دان که متخصص شاه شناسی هستم باید بگویم، برخی صحبت‌ها از جمله اجلاس گوآدالوپ و یا موضوعات دیگر، اصلاً واقعیت ندارد. بنده تمام نقاط ضعف شاه را می‌شناسم لذا این انقلاب باید تحقق می‌یافت. تازه خوش شانس بودیم انقلاب اسلامی در دست کمونیست‌ها و مجاهدین خلق نیفتاد. حتی باید گفت در روزهای اول انقلاب تند روی‌هایی از طریق برخی صورت می‌گرفت که الان ۱۸۰ درجه تغییر موضع داده‌اند؛ مثلاً ً همین «علیرضا نوری‌زاده» که در خارج از کشور قربان صدقه خاندان پهلوی می‌رود، اول انقلاب در روزنامه اطلاعات آن زمان نوشت باید سرگرد به بالا را در ارتش اعدام کرد.

همین گروههای معاند در اغتشاشات اخیر، حمله به نمادهای ملی مانند ارتش و یا تیم ملی را در دستورکار خود قرار داده بودند.

به هیچ عنوان نباید توان نظامی کشور تضعیف شود. بنده اوایل انقلاب روزنامه‌نگار بودم. مگر یادمان رفته است بعد از انقلاب همین گروه‌های معاند پس از تضعیف ارتش، وارد فاز نظامی شدند و بدون توجه به خواست همه مردم کردستان، موضوع تجزیه‌طلبی را مطرح کردند. بله گروهی را فرستادند. گروهی که از طرف دولت بازرگان برای مذاکره به کردستان رفت. آنها آدم‌های خوبی بودند اما توان سیاسی لازم برای حل مشکلات را نداشتند. بنده تمام جزوات و مستندات مذاکرات را دارم. حتی کمونیست‌های معارض در کردستان محدوده‌ای مشخص کرده بودند از آذربایجان، کرمانشاه، ایلام، همدان تا شهرکرد. این یعنی تکه تکه شدن ایران. هم اکنون هم متأسفانه گروه‌های معاند به دنبال ایجاد همین مشکل هستند.

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خسرو معتضد: مردم کردستان تجزیه‌طلب نیستند بیشتر بخوانید »