سرویس فرهنگ و هنر مشرق – آنچه در فیلم «استاد» اتفاق افتاد اگر قرار بود ماجرای توییتهای «س.الف» در اتهام روابط نامتعارف «الف.الف» (هنرمند مشهور عرصه نقاشی و ادبیات) و در ادامه، اتهامات وارده از سوی ۱۳ نفر دیگر را به یاد بیاورد، در بیان منظورش به شدت الکن و ناقص عمل کرده است.
«نیما ادریس» استاد معماری و شخصیت شناخته شده جهانی است که در تعاملاتش با دیگر شاگردان، بسیار صمیمی و اخلاقی عمل میکند و حتی در بیان احساساتش به «گلنوش» نهایت مراعات را دارد. همین مراعات است که بیننده را تا آخر فیلم با این سئوال تنها میگذارد که قصد و نیت گلنوش از این اتهام چیست؟ پیرنگ اتهام وارده به استاد آنقدر ضعیف ساخته و پرداخته میشود که وقتی استاد اسم «سعید شاکری» را به میان میآورد، حس میکنیم دروغی در کار است تا دروغ گلنوش را خنثی کند.
استاد اگر چه با همسرش ناهمخوانیهایی دارد اما در همان چند تماس کوتاه تلفنی میشود به خوبی دریافت که پایبند به خانواده است و بنا ندارد به هر قیمتی، پایههای آن را سست کند.
فیلم «استاد» در ساخت و فرم هم حرفی برای گفتن ندارد. فیلم اگر چه در یک لوکیشن پیگیری میشود اما همان لوکیشن، گستره وسیعی دارد که کارگردان به خوبی از این امکان بهره نبرده است. عماد حسینی اصرار دارد دوربنش را در همان اتاق اصلی نگهدارد و انگار در نشان دادن حیاط و آستانی که میشد به خوبی از آن بهره گرفت، خست به خرج میدهد.
حسن معجونی اگر چه در بازی نقش استاد به خوبی ظاهر میشود اما اگر به سطر اول این یادداشت برگردیم و نیت نویسنده و کارگردان فیلم را آنگونه که گفته شد، تعبیر کنیم، انتخاب شایستهای برای بازی در نقش استاد نبوده است. معجونی در «استاد» به شخصیت آرام و محترم واقعی خودش نزدیک است و انگار در سکانسهایی که شاگردانش حضور دارند همانگونه رفتار میکند که با شاگردانش در عالم واقعی و در شهر رشت. این هماهنگی البته بازی او را به اندازه و باورپذیر کرده است اما باید دید این باورپذیری چقدر در خدمت ارائه منظور فیلمساز بوده است.
«استاد» در سکانس ورودیه و در یکی دو سکانس دیگر با چند سنگپراکنی روبرو است که این اتفاق، به حال خود رها میشود؛ در حالی که میتوانست بستر خوبی برای شکلگیری داستان باشد. کارگردان به نحوی این کشمکش را مطرح میکند که گمان میرود تا آخر فیلم، گرههای آن باز میشود اما انگار به تدریج از یادها میرود. کارگردان در حالی این موضوع مهم و گیرا را رها میکند که کشمکشهای بهتر و جذابتری برای شروع فیلمش در اختیار دارد و میتواند به خوبی، خط سیر تاریخی را بشکند و فیلم را با سکانس جذابتری برای معرفی، آغاز کند.
ناچاریم «استاد» را از منظر تهیهکننده هم مورد بررسی قرار دهیم. این که «بهروز افخمی» با سابقهای که در ادبیات و سینما دارد، در این روزهایی که صنعت سینما با کمبودهای فاحش در حوزه اقتصاد روبرو است، چگونه سرمایه هر چند اندکش را به پای فیلمهایی میگذارد که در بخش فیلمنامه به شدت با ضعفهای فاحش روبرو هستند؟!
پیشبینی میشود «استاد» در گیشه هم با اقبال مخاطبان روبرو نشود چرا که نه استادانی مانند نیما و نه شاگردانی مانند گلنوش نمیتوانند این فیلم را آینه صادق و گویایی برای انعکاس حرفهای امروزیشان بیابند.
*میثم رشیدی مهرآبادی