سرعتمان خیلی زیاد بود؛ از کاروان جدا شدیم. فکر کنم از فکه، مسیر را که اشتباه رفتیم دیدیم جلویمان یک چاله یا یک تورفتگی در جاده هست، خیلی بزرگ بود. آن را که دیدیم یک دور، دور خودمان زدیم و…
سرویس جهان مشرق –پولیتیکو در گزارشی از تشدید تلاشهای نمایندگان کنگره آمریکا برای محدود کردن اختیارات جنگی جو بایدن خبر داد و نوشت: در بحبوحه جدیدترین عملیاتهای رئیسجمهور بایدن در مرز عراق و سوریه، اعضای حزب او خواهان پاسخگویی وی هستند. سناتور کریس مورفی از اعضای ارشد کمیته روابط خارجی میگوید: «خطری که در اینجا مطرح میشود، گرفتار شدن در الگویی است که در قالب آن منازعه نظامی بالا میگیرد و به جنگ میانجامد، بدون آنکه رأیدهندگان این میان نقشی ایفا کنند.»
مخاطبان گرامی، آنچه در ادامه میخوانید صرفاً ترجمه گزیده گزارشها و مقالات مذکور است و محتوا و ادعاهای مطرحشده در این گزارش صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر شده است و هرگونه ادعا و القائات احتمالی این مقالات هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
رنجش دموکراتهای از تصمیم رئیسجمهور
حملات هوایی رئیسجمهور جو بایدن علیه شبهنظامیان تحت حمایت ایران در عراق و سوریه در چند هفته پیش موجب رنجش دموکراتهایی شده که از تصمیم رئیسجمهور مبنی بر دور زدن کنگره سرخورده شدهاند ــ تکاپویی که میتواند تلاشهای دیرین حزب دموکرات به منظور مهار اختیارات جنگی رئیسجمهور را شدت بخشد.
انتقاد نمایندگان دموکرات از بایدن به خاطر جدیدترین حملات تلافیجویانه بههیچوجه تازگی ندارد. آنها اوایل سال جاری نیز بایدن را به خاطر حمله به عوامل نیابتی ایران در منطقه بدون کسب مجوز از کنگره به باد انتقاد گرفته بودند. در هر دو مورد، رئیسجمهور به اختیارات خود ذیل اصل دوم قانون اساسی آمریکا اشاره کرد که به وی امکان میدهند تا در راستای حفاظت از پرسنل نظامی آمریکا در قالب دفاع مشروع گامهایی بردارد.
هشدار در خصوص سوءاستفادههای احتمالی از اختیارات جنگی
این نشریه آمریکایی مینویسد: اما برخی افراد از حزب بایدن در خصوص سوءاستفادههای احتمالی از اختیارات مذکور هشدار دادهاند. رؤسای جمهور از هر دو حزب از این اختیارات به منظور دور زدن کنگره و توجیه حقوقی عملیاتهای نظامی مختلف بهره گرفتهاند. حملات هوایی در حالی صورت گرفتند که نمایندگان کنگره از قبل در تلاشند تا اختیارات دو دههای در خصوص استفاده از نیروی نظامی در عراق را ملغی سازند. بایدن نیز از این تلاش حمایت کرده است.
سناتور کریس مورفی از اعضای ارشد کمیته روابط خارجی در مصاحبهای در این باره اظهار داشت: «خطری که در اینجا مطرح میشود، گرفتار آمدن در الگویی است که در قالب آن منازعه نظامی بالا میگیرد و به جنگ میانجامد، بدون آنکه رأیدهندگان این میان نقشی ایفا کنند. بیدردسرترین کار برای رئیسجمهور آن است که مدعی شود از اختیارات فراگیر ذیل اصل دوم برخوردار است.»
کنگره خواستار پاسخگویی بایدن شده است
سناتور باب منندز رئیس کمیته روابط خارجی گفته که خواهان بررسی جامعتر توجیه حقوقی بایدن در خصوص حملات است. دولتهای دموکرات و جمهوریخواه هر دو از دیرباز معتقد بودهاند که اختیارات رئیسجمهور ذیل اصل دوم قانون اساسی فراگیر و جامع هستند.
منندز در بیانیهای در خصوص این حملات اظهار داشت: «کنگره این اختیار را دارد که استفاده از نیروی نظامی و اعلان جنگ را مجاز اعلام کند و کمیته روابط خارجی مجلس سنا قصد دارد ترتیبی دهد تا دولت توضیحات بیشتری در این خصوص ارائه دهد.»
دولت عراق حمله در خاک خود را محکوم کرد و مقامات این کشور حملات مزبور را نقض «فاحش» حاکمیت خود خواندند. این امر اوضاع را برای دولت بایدن بیش از پیش پیچیدهتر ساخت.
بعلاوه، نیروهای آمریکا در سوریه در معرض حمله راکتی قرار گرفتند که این حمله احتمالاً به تلافی حملات ضد گروههای شبهنظامی صورت گرفته است. این خبر را سرهنگ واین ماروتو از سخنگویان ائتلاف در توییتر خود منتشر کرد. به گفته ماروتو، هیچکس مجروح نشده و خسارات هنوز در حال بررسی است.
افزایش تنشها در سوریه و عراق
در ادامه این گزارش آمده است: گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران در عراق و سوریه طی ماههای اخیر بر شدت حملات ضد آمریکاییها در منطقه افزودهاند و بایدن را بر آن داشتند تا آنچه جان کربی سخنگوی پنتاگون «حملات هوایی تدافعی نقطهزن» علیه اماکن ذخیرهسازی سلاح متعلق به این گروهها در نزدیکی مرز عراق و سوریه خوانده است را تصویب کند.
کربی در این باره افزود: «با توجه به حملات ادامهدار گروههای تحت حمایت ایران ضد منافع آمریکا در عراق، رئیسجمهور دستور اقدام نظامی بیشتر به منظور مختلسازی و ممانعت از اینگونه حملات را صادر کرد.»
جسیکا مکنالتی سخنگوی پنتاگون به نشریه پولیتیکو گفت که پنتاگون به این جمعبندی رسیده که تکتک حملات به اهداف موردنظر اصابت کردهاند و مقامات در حال حاضر مشغول ارزیابی تأثیرات کامل عملیات هستند. به گفته یک مقام دفاعی، جنگندههای نیروی هوایی مستقر در پایگاههای ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا این حملات را انجام دادند.
تغییر تاکتیک گروههای شبهنظامی
گروههای شبهنظامی تاکتیک خود را تغییر دادهاند و طی ماههای اخیر به جای راکت به سراغ پهپادهای بدون سرنشین رفتهاند، اقدامی که مقامات آمریکایی به مثابه تشدید منازعه قلمداد میکنند. به گفته مکنالتی، این شبهنظامیان از ماه آوریل حداقل پنج حمله با استفاده از سامانههای بدون سرنشین ضد اماکن مورد استفاده پرسنل آمریکا و ائتلاف در عراق صورت دادهاند.
اما این توضیحات پنتاگون شاید برای دموکراتها کافی نباشد و آنها پیشاپیش خواستار دریافت گزارشات محرمانه درباره ماهیت تهدیدات شدهاند. چند چهره دموکرات حملات هوایی مزبور را ذیل قانون اختیارات جنگی به مثابه «خصومتورزی» میدانند. دریافت مجوز از کنگره طبق قانون اختیارات جنگی الزامی است.
مورفی در این باره گفت: «دولت اگر پیشبینی میکند که باید به کشمکش با … گروههای نیابتی ایران ادامه دهد، بهتر است که به کنگره بیاید و خواستار بحث و گفتگو در خصوص اعلان جنگ شود.»
ابیگیل اسپانبرگر نماینده کنگره و مأمور سابق سیا که از حامیان ابطال اختیارات جنگی است، در این خصوص گفت که توضیحات دولت در رابطه با حملات هوایی را هنوز مطالعه نکرده است، اما فکر نمیکند که این امر موجب شکلگیری بحثوجدلهای طولانی درباره اختیارات جنگی شود.
اسپانگر طی مصاحبهای اظهار داشت: «از اعطای مجوز یا اقدام جهت اعطای مجوز استفاده از نیروی نظامی ضد شبهنظامیان تحت حمایت ایران بسیار فاصله داریم. اتفاقات زیادی در سرتاسر دنیا رخ میدهند و من فکر میکنم قبل از آنکه تدوین چنین مجوزی را مدنظر قرار دهیم، بحثوجدل قابل توجهی … در کنگره صورت خواهد گرفت.»
اجتناب از بالا گرفتن تنش و وقوع یک منازعه گستردهتر
از ماه فوریه که بایدن دستور حمله هوایی به یک گذرگاه مرزی مورد استفاده گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران در شرق سوریه را صادر کرد، او در بحبوحه حملات مکرر شبهنظامیان ضد پرسنل آمریکایی و عراقی از هرگونه عملیات تلافیجویانه بیشتر خودداری ورزیده است. مقامات گفتند که حمله ماه فوریه به منظور ارسال این پیام به ایران بود که دولت بایدن اینگونه حملات از طریق عوامل نیابتی در منطقه را تحمل نخواهد کرد. هدف در عین حال اجتناب از بالا گرفتن تنش و وقوع یک منازعه گستردهتر بود.
یک مقام ارشد دفاعی که نخواست نامش فاش شود، در این باره گفت که دولت آمریکا افزایش تعداد حملات با استفاده از سامانههای بدون سرنشین را به مثابه تشدید منازعه به منظور فشار به واشنگتن جهت خارج کردن نیروهایش از عراق میداند. او گفت که پهپادها اکنون مهمات بزرگتر و دقیقتری را حمل میکنند.
سناتور تیم کین که تلاشها در مجلس سنا را به منظور ابطال اختیارات مربوط به جنگ عراق در سالهای ۱۹۹۱ و ۲۰۰۲ هدایت کرده است، در این باره گفت که برت مکگورک هماهنگکننده امور خاورمیانه در کاخ سفید قصد دارد درباره حملات به او گزارش دهد.
کین گفت نگران آن است که منازعه «بدون هرگونه بحث و گفتگو درباره آن در کنگره بالا بگیرد»، اما افزود که اقدامات بایدن یک مکانیسم دفاع مشروع «کلاسیک» هستند. او اضافه کرد: «من در مقایسه با اکثر افراد حاضر در اینجا دیدگاه محتاطانهتری نسبت به اختیارات مندرج در اصل دوم دارم. به نظر من یک اقدام دفاعی ضد حملات یا حملات قریبالوقوع باید موجود باشد.»
آیا اقدامات بایدن از این حملات جلوگیری میکند؟
مجله آمریکایی پولیتیکو در بخش دیگری از گزارش خود عنوان کرد: دموکراتها همچنین در خصوص تأثیر بازدارنده حملات آمریکا ضد گروههای شبهنظامی تحت حمایت ایران ابراز نگرانی کردند. دولت آمریکا حملات را هدفمند و دقیق توصیف کرده است، اما حملات ضد آمریکاییها فروکش نکردهاند.
سارا جیکوبز نماینده کنگره در این باره گفت: «حفاظت از نیروهای آمریکایی یک اولویت است، اما تداوم حملات هوایی آشکارا مانع حمله شبهنظامیان تحت حمایت ایران ضد نیروهای ما در عراق نشده است. من منتظرم شاهد یک طرح واقعبینانه به منظور کاستن از تنشها از طرف دولت بایدن باشم ــ همانگونه که در ماه فوریه نیز بحث شد ــ چرا که نمیتوانیم مرتب دست به حمله بزنیم و نتایج متفاوتی را انتظار بکشیم.»
البته حملات هوایی بایدن حمایت حداقل یک چهره دموکرات ارشد را برانگیخت. آدام شیف رئیس کمیته اطلاعات مجلس نمایندگان در بیانیهای اظهار داشت که حملات «به مثابه کاربرد مناسب و معقول زور و همسو با اهداف دفاعی بودند.» شیف اضافه کرد که او از دولت خواسته تا «ارزیابی کند آیا این اقدام واقعاً در برابر حملات بیشتر بازدارندگی به وجود میآورد یا از این حملات جلوگیری میکند یا نه.»
سکوت جمهوری خواهان نسبت به اقدامات جنگی بایدن
جمهوریخواهان اکثراً در خصوص حملات هوایی سکوت اختیار کرده بودند، اما جیم اینهاف سناتور ایالت کالیفرنیا و از جمهوریخواهان ارشد عضو کمیته نیروهای مسلح مجلس سنا گفت که بایدن کار درستی کرده و تصمیم او نیاز به حفظ اختیارات جنگی سال ۲۰۰۲ در ارتباط با عراق را برجسته میسازد.
اینهاف طی بیانیهای اظهار داشت: «من معتقدم این اقدامات دیرهنگام هستند و نیاز به حفظ مجوز استفاده از نیروی نظامی مصوب سال ۲۰۰۲ یا ــ در حالت حداقلی ــ نیاز به یک جایگزین جامع قبل از ابطال اختیارات قبلی را برجسته میسازند، به ویژه از آن جهت که شبهنظامیان تحت حمایت ایران در عراق یک تهدید ادامهدار متوجه نیروهای آمریکایی میکنند.»
پولیتیکو در پایان تصریح کرد: دولت عراق از دیرباز در شرایط دشواری قرار داشته و تلاش کرده تا روابط حسنه خود با تهران و واشنگتن که دشمن یکدیگر هستند را حفظ کند. نیروهای آمریکایی و نیروهای تحت حمایت ایران هر دو به دولت عراق در نبرد با گروه تروریستی داعش یاری رسانیدهاند و ایران پیوندهای اقتصادی، فرهنگی، و مذهبی چشمگیری با عراق دارد.
دموکراتهای کنگره آمریکا در واکنش به حملات هوایی بایدن علیه شبهنظامیان تحت حمایت ایران در عراق و سوریه قصد دارند اختیارات جنگی رئیسجمهور را محدود و مهار کنند.
گروه جهاد و مقاومت مشرق–اسدالله ابراهیمی سال ۱۳۵۱ در تهران به دنیا آمد.۱۶ سال بیشتر نداشت که برای حضور در دفاع مقدس با دستکاری شناسنامه اش راهی جبهه شد. وقتی که فهمید خواهرش به بیماری کلیوی مبتلا شده و نیاز به پیوند کلیه دارد، خودش را از جبهه به بیمارستان رساند و یک کلیه اش را به خواهرش اهدا کرد.
پس از جنگ در برنامه های فرهنگی و اعتقادی از مربیان مسجد محل (مهرآباد جنوبی؛ شهرک فردوس) بود. سال ۷۴ معاون فرهنگی پایگاه بسیج شد.سال ۱۳۸۱ با سرکار خانم معصومه قنبری ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۲ فرزند به نام های حسین و زینب است.
وی از جمله کسانی بود که در فتنه ۸۸ در خط مقدم دفاع از انقلاب و رهبری در میدان حاضر شد. اسدالله ابراهیمی تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس ادامه داده و کارشناسی حسابداری خوانده بود. او در کارخانه پارس خودرو مشغول به کار بود که با آغاز جنگ سوریه تمام تلاشش را برای حضور در سوریه کرد تا اینکه در بهمنماه سال ۹۴ به این کشور اعزام شد. او از فرماندهان لشکر فاطمیون در منطقه بود اما آنقدر متواضع بود که حتی همکارانش تا لحظه شهادت نمیدانستند او فرمانده بوده است.
اسدالله ابراهیمی سرانجام در ۲۷ خردادماه سال ۹۵ در شهر حلب سوریه به شهادت رسید، در حالی که پیکرش برای همیشه در منطقه ماند و تروریستهای جبهه النصره از تحویل پیکر مطهر شهید خودداری کردند. تنها مزار یادبودی به نام وی در قطعه ۵۰ بهشت زهرای تهران اختصاص یافت. به زودی کتابی با عنوان «بهار، آخرین فصل» درباره زندگی این شهید عزیز توسط انتشارات روایت فتح منتشر خواهد شد.
آنچه در ادامه میخوانید، حاصل گفتگو با سرکار خانم قنبری، همسر شهید اسدالله ابراهیمی است.
بیش از آنکه دامادِ مادرم باشد، پسرش بود و با عشق در خدمتش بود.
میگفت: مادران شهدا بر گردن ما حق بزرگی دارند، نزد خدا مقام بالایی دارند و ما باید گوشهای از زحماتشان را جبران کنیم.
مادرم اواخر عمرش سکته مغزی کرد و دچار مشکلات جسمی شد، شش سال در بستر بیماری بود و نیاز به مراقبتهای ویژهای داشت. اسدالله هر کاری از دستش بر میآمد انجام میداد. داروهایش را تهیه میکرد. ولیچر میخرید و همراهمان تا مطب دکتر میآمد.
با اینکه برادر و خواهر دارم اما آقا اسد میگفت: خودم میخواهم به مادرت خدمت کنم و مثل یک پروانه دور مادرم میچرخید.
*در محضر علما
بعد از عروسی گفت: من چهارشنبهها در جلسه اخلاق حاج آقا مجتبی تهرانی(ره) شرکت میکنم. اگر مایل هستی از این هفته با هم به این جلسه برویم…
از این پیشنهاد اسدالله خوشحال شدم و شکر خدا تا زمان رحلت حاج آقا مرتب در جلسات این شرکت میکردیم.
آقا اسد مُبلغ خوبی هم برای جلسات اخلاق حاج آقا مجتبی(ره) بود، به واسطه حضور او در این جلسات صدها نفر از اهالی محله حسینی فردوس این استاد اخلاق بزرگ تهران را شناختند و پایشان به این جلسات باز شد.
با رحلت حاج آقا مجتبی (ره) جای خالی ایشان را در زندگی به شدت احساس میکردیم، آقا اسد با کمی تحقیق با حاج آقا خوشوقت (ره) آشنا شد و به مسجد ایشان میرفتیم.
چند ماه بعد این استاد اخلاق هم در مکه به رحمت خدا رفتند و از آن به بعد در جلسات سخنرانی حاج آقا پناهیان و هیئت حاج میثم مطیعی شرکت میکردیم.
علت شرکت در جلسات این دو بزرگوار هم ولایی بودنشان بود، اسدالله میگفت: هر مجلسی که حرف ولایت و شهدا باشد نور دارد.
* خیالت راحت!
اهل مطالعه بود و به آثار امام خمینی(ره) و شهید سید مرتضی آوینی علاقه زیادی داشت. کتاب فتح خون شهید آوینی را هر سال محرم میخواند و میگفت: هر بار این کتاب را میخوانم به نکات جدیدی میرسم.
زمان حضورش در سوریه دو کتاب از آثار امام خمینی (ره) را به همراه برده بود. آداب الصلاه و چهل حدیث، هیچ وقت کتاب را سرسری نمیخواند، در کتاب تفکر میکرد و در صدد عمل به نکات خوب کتاب برمیآمد.
عمل میکرد تا از تعلقات دنیوی قطع شود. خوب میدانست تعلقات دنیوی بر میگردد به نفس، تا نفس پاک نشود و انسان ساخته نشود تعلقات دنیوی برداشته نمیشود.
اسدالله میگفت: من از آن روزی میترسم که بمیرم و به شهادت نرسم. از مردن میترسم اما از شهادت نه! مردن و شهید شدن خیلی با هم فرق دارد. شهادت زمانی نصیب انسان میشود که به اعتقاد رسیده باشد.
قصدش از گفتن این حرفها آماده کردن من برای رفتن و شهادت خودش بود. وقتی ناراحتی مرا از این حرفها میدید با خنده میگفت: خیالت راحت! من توفیق شهادت ندارم.
* تو مَرد من هستی!
بارها اسدالله را در خواب به شکل پدرم دیده بودم. مثل پدری که از دخترش حمایت میکند حامی من بود و بد عادت شده بودم و شاید خیلی از کارهایم را در بدون اسدالله نمیتوانستم انجام بدهم.
روز بیست و یک بهمن سال ۹۴ از ما خداحافظی کرد و برای اولین بار به سوریه اعزام شد. نمیدانستم بدون اسد چطور از پس مشکلات پیش رو بر بیایم و زندگی را اداره کنم!
گفتم: اسدالله در نبود تو من تنها و بیکس میشوم! نمیتوانم به کسی تکیه کنم، تو مرد من هستی…
گفت: نگران نباش به برادران و دوستانم سپردهام در نبود من هوای شما را داشته باشند. خدا بزرگ است.
سعی میکرد هر روز با ما تماس بگیرد و جویای حال ما شود. از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم و مرتب صدایش را برایمان ضبط میکرد و میفرستاد.
عید نوروز ۹۵را هرطور بود به سختی بدون اسد گذراندیم و تمام شد، بیست و یکم فروردین ساعت ۳ نیمه شب زنگ خانه به صدا د رآمد، هول کردم و با ترس رفتم سمت در خانه… در را که بازکردم باورم نمیشد اسدالله روبرویم ایستاده است و با لبخند زیبایش سلام میکند!
آنقدر دلم روشن شد که نزدیک بود منفجر شود. اشکهای مزاحم چشمم نمیگذاشت خوب تماشایش کنم.
* موقعیتهای شهادت
بعد از سیزدهم فروردین چند روز از او بی خبر بودم. تماس گرفت و کلی صحبت کردیم، از اتفاقات چند روزگذشته برایم تعریف کرد.
گفت: دختربچهای بنام ستایش برایم نامهای زیبا فرستاده، انشاالله برگشتم تهران سرفرصت پاسخ او را میدهم.
در یک روستا تنها میان داعشیها گیرافتاده بودم و هر لحظه به من نزدیکتر میشدند آنقدر به من نزدیک شده بودند که رو در روی هم شلیک میکردیم.
مرا به رگبار بست اما هیچ کدام از تیرهایش به من نمیخورد! آن حجم از تیر میتوانست مرا آبکش کند! و اثری از من باقی نگذارد. اما در مقابل چشمان من مسیر تیرها تغییر میکرد!
بعد از اینکه از سوریه برگشت گفت: چندین مرتبه در سوریه موقعیت شهادت برای من پیش آمد اما همه را ازدست دادم، حالا که به علتش فکر میکنم میبینم در آن لحظات همچنان محبت خانوادهام را در دل داشتم.
* سفر کربلا برویم بعد برو
از سوریه برگشت اما بخشی از وجودش را آنجا گذاشته بود.
ساعت ها مینشست و به گوشهای از خانه خیره میشد! حال عجیبی داشت واقعاً در این دنیا نبود، نمیدانستم چه در سر دارد.
یک روز آمد به خانه و گفت: خدا بخواهد کارهای اعزامم ردیف شد و فردا اعزام میشوم! گفتم: تو که تازه آمدی؟! هنوز خستگی سفر اول از تنت خارج نشده! صبر کن با هم یک سفر کربلا برویم بعد برو، دیر نمیشود! من کلی تنهایی کشیدهام! غربت کشیدهام! کمی هم پیش زن و بچهات بمان…
سکوت کرد و چیزی نگفت. گریه کردم. میدانستم دلش جای دیگری است. نمیخواستم دلش بشکند، خیلی دوستش داشتم با ناراحتی گفتم: باشه، برو عزیزم هرجور که تو دوست داری.
با اینکه اهل رستوران آمدن نبود اما آن شب ما را به رستوران بُرد. بعد از شام کمی در خیابانها چرخیدیم و آخر شب به خانه برگشتیم.
وسایلش را جمع کرد. زنگ ساعت را تنظیم کرد و بالای سرش گذاشت. گوشی هم کنارش بود. آنقدر خسته بود که فوری خوابش برد.
*نقشه عجیبی که نقش بر آب شد
نیمههای شب فقط من بیدار بودم، زینب و حسین هم مثل پدرشان راحت خوابیده بودند.
اسد مثل یک کودک معصوم مقابل چشمانم خوابیده بود و در دل من آتش روشن کرده بودند. دلم نمیخواست او را از دست بدهم و ما را تنها بگذارد.
برای اولین بار در زندگی شیطنت کردم و فکری به ذهنم زد؛ رفتم بالای سر اسدالله و زنگ ساعت را قطع کردم و گوشیاش را هم در حالت بیصدا گذاشتم.
دوباره خوب نگاهش کردم، با اینکه از کاری که کرده بودم ناراحت بودم اما نمیخواستم او را از دست بدهم.
پنجره اتاق باز بود که صدای اذان صبح از بلندگوهای مسجد پخش شد. فوری پنجره را بستم که مبادا بیدار شود.
وضو گرفتم. دوباره نگاهی به اسد انداختم. خیالم راحت شد بیدار نشده. رفتم نمازم را خواندم و خدا را شکر کردم؛ گفتم گناه قضا شدن نمازش به گردن من، نباید بیدار شود.
چیزی تا طلوع آفتاب نمانده بود، چشمانم سنگینی میکرد و کمکم خوابم برد. نمیدانم چه شد که تعدادی کتاب از قفسه بالای کتابخانه با شدت بر روی میز عسلی افتاد و شیشهاش را خُرد کرد!
اسدالله وحشتزده از خواب پرید و سراسیمه به داخل پذیرایی آمد گفت: صدای چی بود؟! چی شکست؟!
من مات و مبهوت نگاهم را از کتاب و میزعسلی به سمت اسدالله چرخاندم…
گفت: ساعت چند است؟! چرا بیدارم نکردی؟!
رفت سمت تلفن همراهش و تماس های از دست رفتهاش را دید و گفت: چرا این کار را کردی؟! بندگان خدا کلی معطل من شدند… وضو گرفت و نمازش را خواند، بچه ها را بوسید، ساکش را برداشت و خداحافظی کرد. به همین راحتی نقشهام نقش برآب شد! فهمیدم اراده خدا چیز دیگری است.
*آخرین صحبت
ماه رمضان بود و میدانست خیلی دلتنگش هستم.
برای آرام کردن من خیلی تماس میگرفت. گفتم: اسدالله جایت خالی است، موقع افطار و سحری خیلی نبودنت را حس میکنم. دلم برایت تنگ شده. ای کاش اینجا بودی و با نگاه و لبخندت دلداریام میدادی.
گفت: توکلت به خدا باشد عزیزم. از حضرت زینب برایت صبر خواستهام. اهل بیت علیهم السلام کمکت میکنند. من شرمندهات هستم که تنهایی بچهها را بزرگ میکنی، کسی نیست کمکت کند. خداوند خود جبران میکند حلالم کن.
دو روز قبل از شهادتش تماس گرفت، شاد و سرحال با صدای بلند صحبت میکرد!
گفت: چه خبر؟! با ماه رمضان چه میکنی؟ کجایی؟ بچهها خوب هستند؟
قطع کردم، دوباره تماس گرفت و گفت: باید گوشی را خاموش کنم و شاید تا چند روز نتوانم تماس بگیرم، منتظر نباش. اینجا منطقه جنگی است و خمپاره میزنند به دلت بد راه نده اما حلالم کن.
گفتم: تا برنگردی حلالت نمیکنم… آنقدر حرف زد تا حلالش کردم و با خیال راحت خداحافظی کرد. حرفی از عملیات نزد و من هم فکر نمیکردم شاید این آخرین صحبت من با همه وجودم «اسدالله» باشد.
* دستانم یخ کرد!
از خواب بیدار شدم عطرخوش اسدالله در خانه پیچیده بود؛ گفتم شاید برگشته اتاقها را نگاه کردم اما خبری از او نبود، دلشوره داشتم.
خودم را با تلگرام مشغول کردم و خبرها را میخواندم. حسین هم بیدار بود، بنر کوچکی را وسط پذیرایی پهن کرد و گفت: این بنر شهادت باباست!
خشکم زد و با عصبانیت گفتم: حسین! این چه حرفیست که میزنی؟! ساکت شو…
بنر را جمع کردم و دوباره رفتم داخل تلگرام. خبر شهادت تعدادی از رزمندگان اسلام در سوریه را خواندم، خبر به همراه عکس بود. عکس شهیدی توجهام را جلب کرد، چفیه دور گردنش چقدر شبیه چفیه اسد بود!
زوم کردم روی چهرهاش تصویر خیلی واضح نبود، متن زیر عکس را خواندم رنگم پرید و دستانم یخ کرد! زمان ایستاده بود! و بعدش نفهمیدم چه شد…
“مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام اسدالله ابراهیمی به درجه رفیع شهادت نائل آمد”
اسدالله، عزیز دلم. حلالیت را از من گرفتی و با خیال راحت پر کشیدی!
* هر روز بعد از نماز صبح
در ایام محرم سریال مختارنامه از تلویزیون پخش میشد.
آقا اسدالله فرصت را غنیمت شمرده بود و علاوه بر اینکه حسین را همه جا به همراه خودش میبرد داستان و وقایع کربلا را به خوبی برای حسین با زبان کودکانه تعریف میکرد. از شهید و شهادت و جهاد در راه خدا برایش میگفت. با توجه به شناختی که از اسدالله داشتم یقین دارم قصدش از گفتن این حرفها آماده کردن حسین برای پذیریش شهادت پدر بود.
حسین بعد از شهادت اسدالله اصلاً بیقراری و گریه نکرد! خوشحال بود و میگفت: بابا شهید شده و به مقام بزرگی رسیده است! یک روز در ماشین نشسته بودیم که زینب چند دقیقهای در بغلم خوابش برد و بیدار شد با خوشحالی چند بار گفت: بابا…بابا…بابا
برایم عجیب بود که چرا بهانهگیری نمیکند و مثل سابق مشغول بازیگوشی است!؟ قصد این را داشتم حسین را پیش یک مشاور ببرم و از او کمک بگیرم که خواهرم خواب اسدالله را دید.
خواهرم در خواب دیده بود حسین هرجایی که میرود اسد کنار اوست و دستش در دستان حسین است. خیالم راحت شد اسدالله هوای ما را دارد.
یک بار هم در خواب گفت: من هر روز بعد از نماز صبح پیش شما میآیم و در کنارتان هستم.