تحولات سوریه

جغرافیای سوریه در بازار کتاب هنوز بکر است / چرا «قرار مهنّا» داستان مهمی ‌است؟ / شگفت‌آور است که درگیر جنگیم و در موردش چیزی نمی‌گوییم! / سوریه یک نقطه‌ تمدنیِ عجیب است

جغرافیای سوریه در بازار کتاب هنوز بکر است / چرا «قرار مهنّا» داستان مهمی ‌است؟ / شگفت‌آور است که درگیر جنگیم و در موردش چیزی نمی‌گوییم! / سوریه یک نقطه‌ تمدنیِ عجیب است



نشست نقد و بررسی کتاب قرار مهنا - شهرستان ادب

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه جهاد و مقاومت مشرق، نشست نقد و بررسی کتاب قرار مُهنا نوشته مهدی کفاش که توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است در محل کتابفروشی به‌نشر تهران برگزار شد. این جلسه با حضور علیرضا سمیعی،‌ منتقد ادبی و محمدقائم خانی، نویسنده و منتقد برگزار شد. آنچه در ادامه می‌خوانید، متن کامل مطالب بیان شده در این نشست است؛

ـ محمدقائم خانی: بسم الله الرحمن الرحیم. در این جلسه با یک داستان بلند مهمان شما هستیم و درباره داستان «قرار مهنا» صحبت می‌کنیم. به نظر می‌آید که به مناسبت ساختار و موضوع رمان، خوب است که این دفعه به طور متفاوتی جلسه را شروع کنیم. ما همیشه اول می‌رفتیم سراغ خود قصه و ماجرا،‌ امشب می‌خواهم اول برویم سراغ جایگاه این کتاب در بازار کتاب. یعنی چنین کتابی کجا می‌نشیند و چه جایگاهی می‌تواند پیدا کند؟ درباره جا و محل نشستن این کتاب از آقای سمیعی بپرسم و به این توجه کنیم که قرار مهنا دارد به چه چیزی و چطور می‌پردازد که جا دارد درباره آن صحبت کنیم. آیا مثلا نوشته شدن یا نشدنش می‌توانست توفیری نداشته باشد یا اینکه در جای ملموسی از بازار کتاب ایستاده؟

ـ علیرضا سمیعی: سئوالتان غیرمنتظره بود، اما سئوال خوب و به جایی بود. ما از دهه ۴۰ یک چیزی را تحت عنوان بازار کتاب داریم که پویاست، می‌شود رفت آنجا سرمایه‌گذاری کرد. کتاب از یک محصول صرفاً فرهنگی و سیاسی تبدیل می‌شود به یک محصولی که اقتصادی است. جالب است که بدانیم دیگه از دهه ۴۰ است که صنعت رمان یا فرم یا تکنیک در رمان اهمیت پیدا می‌کند. شما نویسنده هایی دارید که به جز اینکه قصه می‌نویسند به نحوه قصه نویسی توجه دارند ودارند به این توجه می‌کنند که راجع به چه موضوعاتی شروع به قصه نویسی کنند.

یعنی آدم هایی که دهه ۲۰ دهه ۳۰ یک قصه داشتند و شروع می‌کردند به تعریف کردنش، تبدیل می‌شوند به آدم هایی که باید دنبال موضوع بگردند و باید دنبال این بگردند که یک نحوه خاصی از پرداختن به قصه، قصه را جذاب می‌کند. اینها ما به ازاهای ادبی است که بازار باعث می‌شود آنها را پیدا کنیم. مثلا شما می‌بینید داستان بومی‌یا داستان روستایی دارد از دهه ۴۰ شروع می‌شود، همزمان که داستان فرمی‌دارد شروع می‌شود. ما از دهه ۴۰ بازار داریم. بازار به این معنی که همانطور که گفتم به شما می‌گوید چطور داستان بنویس. در مورد داستان نوشتن یک قضاوت و استراتژی ای دارد و چطور موضوعت را پیدا کن.

بنابراین شانس می‌دهد به کتاب موضوع خاص؛ موضوعی که کسی به آن نپرداخته، یک نقطه ای از جغرافیای بازار که هنوز بکر است. من فکر می‌کنم سوریه این وضعیت را دارد. هر چند که ما در باره جنگ هشت‌ساله رمان‌های زیادی نوشتیم، یک بازار جدید اصلا درست کردیم، شما ببینید تاریخ داستان نویسی ایران به سال ۵۷ که می‌رسد هنوز راه جدیدی پیدا نمی‌کند، هنوز کار جدیدی نمی‌تواند بکند. با پایان جنگ شما کم‌کم شروع می‌کنید به نوشتن زندگی نامه ها و زندگی نامه‌های داستانی در مورد کسانی که رفتند جنگیدند. می‌توان گفت این در بازار کتاب یک راسته جدیدی باز می‌کند. ما در مورد یک چیز، در مورد یک فضای تازه ای شروع می‌کنیم به نوشتن و ارزش تاریخ ادبی دارد برایمان داستان، از این حیث داستان جنگ.

خب جنگی که در سوریه و عراق رخ داد، باعث شد که یک فضای جدیدی دوباره باز شود و فکر می‌کنم که ما هم به معنای بازاری اقتصادی کلمه باید می‌پرداختیم، چون یک فضای جدیدی بود، اسم های جدید، اشیای جدید، جغرافیای جدید، موضوعات و حوادث تازه، گره های جدید، معماهای تازه، بنابراین هر نویسنده‌ی ماجراجویی وسوسه می‌شود که یک بار در زندگی‌اش به عراق فکر کند، یک بار در زندگی‌اش به سوریه فکر کند، یک آدم هایی آمدند «داعش»، یک آدم هایی هم در مقابل اینها ایستادند، اصلا یک فضای تازه ای درست شده. این از نظر بازار.

اما از نظر فرهنگی چرا اهمیت دارد که ما درباره سوریه بنویسیم؟ چرا مثلا رمان «قرار مهنّا» رمان مهمی‌است و باید جا داشته باشد؟ هر حادثه ای که برای ملت پیش می‌آید می‌تواند مثل یک جمله در تقویم گم شود. مگر اینکه ما به آن ماجرا یک جسمیت فرهنگی بدهیم، چیزی که بعدا بتواند در ذهن ما جا باز کند. من فکر می‌کنم که این وظیفه هنر است، یعنی باید سینمای ما به استقبال این ماجرایی که برای ما رخ داده برود، باید موسیقی ما به استقبال آن برود، باید شعرمان و رمان‌مان به استقبال آن ماجرا برود تا یک تجسم فرهنگی پیدا کند، تبدیل بشود به خاطره ما، تبدیل بشود به یک چیزی که ثمربخش است، می‌تواند ثمره ای… آن تبدیل شود به تجربه تاریخی‌مان. همین قدر فکر کنیم:‌ ما نیاز به تجریه تاریخی داریم. این تجربه تاریخی را چی به ما می‌دهد؟

کتاب های تاریخ نیستند که به ما تجربه تاریخی می‌دهند بلکه آثار هنری هستند که به ما تجربه تاریخی می‌دهند. می‌خواهم بگویم قرار مهنا هم جا دارد در بازار و هم به لحاظ فرهنگی و به لحاظ تاریخی ضروری است که به آن بپردازیم. یعنی خیلی تعداد فیلم هایی که ساخته شده، تعداد داستان هایی که نوشته شده در این زمینه کم است. به همین خاطر است که ما راضی می‌شویم در مورد این کتاب حرف بزنیم، یا وسوسه می‌شویم در مورد این کتاب حرف بزنیم.

ـ خانی: راستش قرار مهنّا را من اولین بار یادم نیست چه سالی خواندم…

ـ سمیعی: سال ۹۷ منتشر شده، همان موقع خواندیم دیگر…

ـ خانی: من قبلترش خواندم داستان را؛ سال ۹۵ بود فکر می‌کنم خواندم.

ـ سمیعی: یعنی جنگ تمام نشده بود.

ـ خانی: نه، بازار باعث شده بود که ما از ماجرای سوریه آمده بودیم بیرون، اول سال ۹۶ حاج قاسم اعلام کرد و حکومت داعش تمام شد. اما من آن موقع که درگیری ها بسیار بالا بود، شروع تغییر موازنه قدرت سوریه با نقش‌آفرینی خیلی خاص ایران در حوزه نظامی‌ بود. تا پیش از آن به آن قوت نبود. ما از آن موقع تقریباً تصویرمان از سوریه این ویدیوهای داعش بود. یعنی جهان ما را از چیز ویدئوهای داعش ساخته بود و هنوز روایت ها و آن چیزهایی که در رسانه پخش می‌شد نمی‌توانست مقابله کند با آن روایت؛ یعنی من که حداقل اینطور بودم و خیلی ها اینطوری بودند فکر کنم.

بازار ترجمه کتاب را اگر دنبال کنیم که از همان ۹۴ ـ ۹۵ دارد شکل می‌گیرد، قسمت عمده‌اش ترجمه است و باز هم یا پشتیبانی کننده همان روایت داعشی هاست.

چیزهایی که دارد، معمولا از اروپا و امریکایی می‌آید و ترجمه می‌شود. یا اینکه یک نقطه‌ای در برابرمان است، یعنی باز هم آن را نمی‌توانی کنار بزنی، می‌توانی باهاش مخالفت کنی اما صحنه را تغییر نمی‌دهد.

قرار مهنا با چند تا روایت های دیگر، یک ضربه‌ای بود برای من که روایت این ماجرا اینطور نیست، یک طور دیگر هم هست، یک طور دیگر است اساساً نه یک طور دیگر هم هست. روایت مثلا سوریه و در این کتاب بخشی از جنگی که در حلب هست، یک طور دیگر است، صف‌بندی دیگری است و نقش‌آفرین‌ها یک طور دیگری است و آن ماجرایی که در ذهن ما بود دارد شکسته می‌شود.

کاری که قرار مهنا برای ما می‌کند این است که چهار تا کشور را ناگهان در یک درام خیلی فشرده ای درگیر می‌کند، یعنی از افغانستان تا سوریه یک پهنه ای را؛ از یک زاویه ای سعی می‌کند اینها را به هم بدوزد که این زاویه، زاویه متفاوتی است نسبت به آن چیزی که ما دیده بودیم. و این کار را هم با یک، این حجم از تغییر را با یک نوشته شاید نشود خیلی انجام داد یا سخت است. رمان با ضربه های متناوب و با تعلیقش سعی می‌کند انجام بدهد. یعنی ذهن های ما که درگیر یک جهان تصویری خاص است را با ضربه های متناوب و با تعلیقی که دارد سعی می‌کند بکشاند سمت یک روایت دیگری و یک تصویر دیگری به ما بدهد. به خاطر همین آن موقع برای من خیلی هم جذاب تر بود و هم خیلی تکان دهنده تر بود. یعنی یک دفعه ای یک چیزی در برابر من قرار گرفت.

بعد هم که جلو آمد و آن سفری که پیش آمد، دیدم یک ذره آن وزن قبلی‌اش را برای من از دست داد. اما هنوز هم که نگاه می‌کنم حس می‌کنم داستانی است که می‌تواند در آن نقطه پرسش بنشیند. چون هنوز هم فکر می‌کنم حتی مخاطبی که کاملا زاویه دارد با فضای همدلانه مثلا با داعش یا غرب، هنوز هم با آن تصویر دارد نگاه می‌کند، هنوز هم خیلی آن تصویر دچار چالش نشده. می‌خواهم بگویم هنوز هم ساختار کتاب طوری است که می‌تواند نو باشد، و هنوز هم جدای اینکه درونش کاری هست که بتواند مانا باشد، خود ساختار روایت طوری است که هنوز می‌تواند به چالش بکشد. به نظرم در مورد ساختار یک مقدار صحبت کنیم و اینکه قرار مهنا دارد چطوری وارد روایت این جهان می‌شود و اساساً شما قبول دارید که این یک تصویری غیر از آن دوگانه‌ی داعش ـ اروپاست که ساخته می‌شود؟ یک تصویری خود داعش می‌دهد، یک تصویر هم خود اروپاییان و امریکایی ها می‌دهند که به نظر من اینها جلوی هم می‌نشینند و تصویر متعارض در کلیتشان نیستند، تکمیل کننده یک پازل هستند. این را قبول دارید یا نه، فکر می‌کنید این کتاب هنوز موفق نشده این کاری که من می‌گویم را انجام دهد؟

ـ سمیعی: خب داستان ۵۰ صفحه است. مثل یک نمایشنامه تک پرده‌ای که خیلی هم مد است، یعنی ده پانزده سال است که ما ایرانی ها علاقه داریم نمایشنامه تک پرده ای بخوانیم. نمایشنامه تک پرده ای را باید خواند، نمی‌شود دید. بنابراین فوری می‌توانی بخوانی‌اش. داستان خیلی نفس گیر است، من سال ۹۷ داستان منتشر شده من توی اتوبوس داستان را خواندم، اما اینقدر پرحادثه است و اینقدر حادثه دارد که تو به محض اینکه شروع می‌کنی به خواندن داستان درگیر حوادث می‌شوی خیلی سریع وارد حادثه می‌شوی و تا آخرین لحظه هم حوادث پشت سر هم رخ می‌دهند یعنی هیچ وقت از ریتم نمی‌افتد. بنابراین یک داستان جذاب دارید. این شرط اصلی یک رمان است، رمان باید جذاب باشد. این شرط را دارد.

اما سئوال این است که آیا رمان وظیفه دارد که واقعیت را به ما بگوید؟ همچین وظیفه ای برای رمان ترسیم نشده. رمان می‌تواند دنیایی را به ما معرفی کند که این دنیا ادامه‌ی دنیای واقعی باشد که ما در آن زندگی می‌کنیم. در حقیقت رمان می‌تواند دنیای واقعی‌ای که در آن دست و پا می‌زنیم را گسترش بدهد. این از خوبی های رمان است. ما اصلا به این دلیل رمان می‌خوانیم، به این دلیل فیلم می‌بینیم که دنیایمان گسترش پیدا کند. اما گاهی ما نیاز داریم که رمان مارا به واقعیت برگرداند، یعنی در حقیقت خود واقعیت چنان مهم است و خطیر و نفس گیر است، خود واقعیت چنان عجیب و غریب است که ما احتیاج داریم به واقعیت برگردیم، انگار ما در یک دنیای برساخته ای قبل از آن داشتیم زندگی می‌کردیم الان نیاز داریم به واقعیت برگردیم.

به نظرم این کار را می‌کند. یعنی به تو یک تصویر واقعی می‌دهد. به همین خاطر است که تو موقعی که صفحه اول دوم سوم، چون صفحات اول دوم سوم اگر درست خاطرم باشد درباره سلاح دارد حرف می‌زند، خوب یک رمان مخصوصا رمان های جنگ نباید درباره سلاح شروع شود، رمان جنگ اصولا با شخصیت ها شروع می‌شود. یعنی تو یک شخصیت هایی را می‌بینی. اما همانطور که دارد سلاح را معرفی میکند، یعنی دراگانف را معرفی می‌کند، اشنایدر را معرفی می‌کند، این را هم بگویم: مثل یک کلاس نظامی‌خوب می‌ماند داستان، دارد سلاح ها را معرفی می‌کند، تو آرام آرام طرفین جنگ را می‌شناسی، حتی خصلت های طرفین جنگ را؛ ترکیه چطور در آن جنگ حاضر شده، آمریکا چطور در آن جنگ حاضر است، روسیه همین طور، ایران افغانستان، ما چطور از این سلاح ها استفاده می‌کنیم. شخصیت ها و طرف درگیری را و خود صحنه درگیری را به واسطه توصیف اشیا می‌توانی بشناسی، مخصوصا توصیف سلاح ها.

می‌خواهم بگویم اینقدر این داستان به واقع گرایی نزدیک است که به سادگی از توصیف اشیا شروع می‌کند و با توصیف اشیا دارد واقعیت را به تو نشان می‌دهد. بله من فکر می‌کنم تصویر ما بعد از خواندن این رمان واقع بینانه تر می‌شود. البته چون این واقعه بسیار بسیار نفس گیر است هنوز آن هیجانش را دارد. اینطور نیست که بگویم ما به یک واقعیت ملال آور بر می‌گردیم، نه اینطور نیست، یک واقعیت نفس گیر داشتیم. ما یک مرحله دشوار را در سوریه گذراندیم و خوب است این را تجربه کنیم. نمی‌دانم پاسخ دادم.

ـ خانی: بله؛ ولی فکر کنم یک مقدار بیشتر وارد شویم. شروع رمان را گفتید، می‌خواهم وارد ساختار هم بشویم. یعنی ببینیم در ادامه غیر از این واقع‌گرایی چیز دیگری هم برای ما دارد.

ـ سمیعی: رمان به نظر من روایتش بر اساس سه ضلع است: یکی حوادثند، حوادث پشت سر هم رخ می‌دهند. دوم اسم های خاص است، اسم های خاص از اسم های سلاح ها بگیر تا اسم های طرفین درگیر، مثلا جهاد وطنی، مثلا جبهه النصره، پر است از سلاح ها و ابزارها و ماشین‌هایی که در آنجا به کار می‌رود، لهجه‌ها، نوشته بود در دو طرف جبهه لهجه‌ی روسی داریم. و [سوم] اشیا. اشیائی که با آن کار می‌کنیم. مثل سلاح، مثل عوارض زمین، دقیقا همانطور که در کلاس نظامی‌با آن مواجه هستی. مثل یک صندلی که وسط داستان یک صندلی داریم وسط داستان که به مثابه یک تله در داستان کار گذاشته شده. یک عالمه ترفند و معماهای نظامی‌داریم که ممکن است من در زندگی واقعی با آنها آشنا نباشم.

ما معماها و گره هایی که داریم، معماها و گره هایی است که در زندگی شخصی‌مان هست، مثلا یک گره عشقی داریم، یک گره شغلی داریم، با این چیزها مواجه هستیم، رمان ها معمولا با اینها پر هستند دیگه، گره های شخصی؛ اینجا یکسری معماهای نظامی‌داری. ساختمانی که می‌خواهم واردش بشوم وضعیت خاصی داره، آنجا تله ایی داریم که خودی ها گذاشتنتد یا تله ای داریم که دشمن گذاشته و تو باید این معما را حل کنی به عنوان کسی که داری این معما را می‌خوانی، معما هم حل نمی‌شود دیگه. یعنی تو هی می‌افتی در حادثه بعدی. می‌خواهم بگویم یک چیزهای تازه‌ی اینطوری دارد.

اما وقتی تو اشیا را وسط می‌کشی، وقتی تو اسم های خاص را وسط می‌کشی و حوادث را، نمی‌توانی شخصیت پردازی کنی. آدم به خودش می‌گوید در داستان کوتاه یا نمایشنامه یک پرده ای یا داستان ۵۰ صفحه ای خیلی دشوار است که تو شخصیت را بسازی، یعنی شخصیت از یک چیزی به یک چیز دیگر می‌شود، تو یک شخصیت را پرت می‌کنی در قصه‌ات، معمولا اینطوری است در کارهای کوتاه یک شخصیت ساخته و پرداخته شده پرت می‌کنی و در آستانه‌ی یک گره.

اما می‌خواهم بگویم هنوز این گره داستانی یا به شما تعلیق نیست که باعث می‌شود ما این کتاب را بخوانیم. این حادثه هایی که یکی پس از دیگری می‌روند، حادثه هایی که خود تعلیق را هم حتی بی وجه می‌کنند، یعنی خود تو بدون اینکه به دنبال کشف معمای این باشی که ابوسجاد چه می‌داند ـ شخصیتی دارد به نام ابوسجاد ـ تعلیقش ابوسجاد است دیگر، بدون اینکه الان کنجکاو بشوی که ابوسجاد چه رازی با خودش دارد، حادثه ها می‌توانند تو را یکی پس از دیگری پیش بیایند. روی تعلیق آن زیاد مکث نکرده نویسنده. نمی‌دانم این را به عنوان نقص داستان باید بگوییم یا به عنوان حسن داستان، ولی باید بگویم این را جبران کرده، اینقدر حادثه ها پشت سر همدیگر رخ می‌دهند، اینقدر تو در محاصره اشیا هستی، شلوغ و پلوغ است.

خیلی از ماها تجربه جنگ نداریم، اما تجربه دعوای خانوادگی را داریم، تجربه یک حادثه را داریم. وقتی در گرماگرم حادثه هستی، اینقدر اشیا و حوادث و گفتارها و جمله ها پشت سر همدیگر دور و برتان می‌چرخند و اینقدر شلوغ هستند که تو بعدا می‌فهمی‌چی گذشت جایشان. مثلا وقتی داری خواب را تعریف میکنی،  خواب را یک دقیقه دیدی ولی ۵ دقیقه طول می‌کشد یک خواب را تعریف کنی. اینطوری است. دور و برت پر از چیزهای شلوغ است، یعنی درگیری دیگه. به همین خاطر من فکر می‌کنم شانس دارد که فیلم خوبی از داخلش در بیاید.

رمان حادثه ای ویژگی‌اش این است که همه چیز را پشت حادثه پنهان می‌کند. به همین خاطر است که تو وقتی رمان را می‌خوانی و تمام می‌شود، اتفاقا رمان تمام می‌شود. در کشورهایی که اقتصاد کتاب دارند، تو یکسری کتاب هایی داری که همین طور که می‌خواهی سوار مترو بشوی، چون مسافرت های مترویی یک ساعته، طولانی داریم بین شهرها، همین که وارد مترو می‌شوی یک دانه اش را می‌خری، در آن یک ساعت می‌خوانی، موقعی که داری از مترو بیرون می‌آیی، می‌گذاری روی صندلی و می‌روی. به عنوان یک سرگرمی‌که این یک ساعت سرگرمت کند، و هیچ وقت احتمالاً ذهنت را مشغول نمی‌کند همچین داستانی؛ یک بازاری دارد.

خب آن رمان ها معمولا حادثه ای هستند. این رمان اینطور نیست. نمی‌دانم چطور این کار را کرده. تو وقتی داستان را می‌خوانی، با اینکه یک عالمه حادثه دارد، ما فرقمان با خواننده ها ـ با کسانی که دارند می‌بینند ـ این است که اغلبشان نخوانند داستان را، بخوانند می‌بینند و با این وضعیت مواجه می‌شوند، مثلا ممکن است یک سال دیگه دو سال دیگه تو هنوز ذهنت درگیر این مسأله باشد. این است که این را از یک رمان حادثه ای عادی تبدیل می‌کند به یک رمان حادثه ای که برای تو یک تجربه ماندگار است. من هنوز هم وقتی می‌خواهم به سوریه فکر کنم و ماجرای سوریه فکر کنم هنوز درگیر قرار مهنا هستم و هنوز یک گره هایی آنجا برای من باز شده. لذا فکر می‌کنم از این جهت از لحاظ ساختاری قابل توجه است کاری که پیش رو داریم.

ـ خانی: کار مهنا یک نکته مهمش به نظرم این است که این حوادث یک گستره‌ی مکانی دارند، یعنی نسبت به این ۵۰ صفحه شما به چند تا جا سرک می‌کشی، البته یک تمرکزی روی آن شهرک مهنا نزدیکی حلب دارد. همین طور یک رفت و برگشت‌های زمانی دارند. شما حتی در ماجرای عراقش برمی‌گردید یک روایت هایی از جنگ ایران و عراق هم می‌بینید و اینکه یک طورهایی دارد در وسط این شلوغ پلوغی و درگیری، یکسری چیزها را کد می‌زند انگار که می‌خواهد بگوید این ماجرا اینجا شروع نشده که همین جا تمام شود. یا مثلا در ماجرای آن رزمنده افغانی، در نسبت های آن آدم ها با این کشورها یکسری کدهایی وجود دارد انگار می‌خواهد بگوید این یک چیزی است که باید بدانی و یا باید بروی بخوانی یا تصویرش را داشته باشی یا باید بدانی یک آدمی، یک ابوسجادی بوده که یک بار جنگ ایران و عراق جنگیده

ـ سمیعی: یک بار دشمنت و یک بار دوستت است…

ـ خانی: این الان مثلا با هم داریم می‌رویم در حلب. این ساخته نشده در رمان. یعنی موقعیت و حجم طوری نیست ه ساخته شود. ولی برای کسانی که زندگی کرده باشند این کدها و فضاها را یک دفعه ای یک بُعدی می‌دهد به کار، انگار که اینطوری مثل یک کدی که در کامپیوتر هست باز می‌شود و ما می‌خوانیمش. فکر می‌کنیم یک پرده ای کنار رفته.

گفتید که مثلا این کار به علت این همه حادثه و روایتی که دارد، مثلا وارد سینما شود، یا یک اقتباسی از آن صورت گیرد. اولا می‌خواهم من هم تاکید کنم این جزو اولین چیزهایی بود که به ذهنم رسید وقتی کار را خواندم، فکر کنم هر کسی بخواند به این می‌رسد که بگوید چقدر این روایت سینمایی است، انگار در ذهنت پرده سینمایی که موقع اکران قرار است ببینی را در ذهنت می‌سازی، یعنی اینقدر درک وجه سینمایی آن پر رنگ است.

 تو می‌گویی اگر کسی باشد که فضا را بشناسد چقدر اینجا را می‌تواند خوب در بیاورد، آن کمین را چه کارگردان کاربلد می‌تواند چه صحنه ای در بیاورد، جدای از درام و روایت و اینها. ولی بعد از آن طرف با توجه به نکته اول و چیزهای دیگر، می‌خواهم بگویم یک بازسازی خیلی جدی‌ای می‌خواهد. یک بار باید از هم واپاشی شود و دوباره کنار هم قرار داده شود چون در جهان سینما یک طورهایی باید خودبسنده باشد دیگر و برای انتقال به جهان سینما نیازمند یک فیلمنامه‌ای است که یک ذره داستان را گسترش بدهد از اینی که هست. چون یک جاهایی خیلی فشرده است ولی نطفه‌های گره و گره افکنی و بحران همه در آن هست و شخصیت ها هم خوب معرفی.. شخصیت ها خودش یک ماجرایی که می‌گویم اینجا با یک کدهایی دارد انجام می‌شود و به نظر می‌رسد که نوشته شدن یک فیلمنامه از روی این یک کاری است برای کسی که علاقمند باشد به فضای سوریه و بداند آنجا چی گذشته و با داستان فشرده ای که دارد همچین کاری را انجام بدهد.

در آن صورت به نظرم بعدش می‌تواند یک اثر سینمایی خاص داشته باشد که بعضی چیزهایش برای اولین بار است. یعنی مثلا آن کاری که آقای حاتمی‌کیا در به وقت شام کرد، در ماجرای آن پروازهایی که ایران داشت یک بخشی را پوشش داد ولی کسی این کتاب را بخواند می‌فهمد چه بخش های حیرت انگیزی وجود دارد برای اینکه یک کارگردان، حتی به عنوان یک دغدغه هنری وارد ساخت یک همچین اثری بشود.

 یعنی شهرک ها و آن ماجراها و تک تیراندازهایی که یک سرفصلی هستند در جنگ سوریه، و آنها که یک مقدار اطلاع دارند از ماجرا می‌دانند که این چه چیز خاصی بود در این جنگ. و چطور شما در یک جنگی که بعضی قسمت هایش حالت کلاسیک دارد آنقدر ارتش مهاجم بزرگ است که یک دفعه ای عناصر جنگ شهری وسط جنگ شبه کلاسیک وارد می‌شوند و نقش آفرین می‌شوند. خوب این موقعیت های خیلی خاصی است که در سوریه به وجود آمده، در عراق هم به وجود آمد، در سوریه خیلی خاص به وجود آمد مخصوصاً حول حلب با آن تراکم شهری. اینها چیزهایی است که خیلی به آن پرداخته نشده اما این هم چیزهای خیلی جذابی است که رد پایش در این داستان هست، مثلا نقش ویژه تک تیرانداز در لشکرکشی عظیم که به نظر نمی‌رسد اینطور باشد که در لشکرکشی بزرگ که لایه های تهاجمی‌دفاعی متعدد داریم، تک تیرانداز خیلی معنی ای ندارد.

 اما وقتی شما یک لشکرکشی عظیم داری با سه سال محاصره‌ی یک شهر یا بخشی از یک شهر، در حالی که این طرف توپخانه داری و مثلا موشک داری، موشک های کوچک دستساز و فلان و فلان، همه چیزهای جنگ کلاسیک را داری، یک دفعه تک‌تیرانداز داری که به اندازه یک گردان مهم است. اینها چیزهایی است که به نظر می‌رسد خیلی جایش خالی است در ماجرای جنگ سوریه و مثلا رد پایش در این کار خیلی هست. به نظرم خیلی موقعیت بکری است برای یک فیلمساز، البته قبلش نیاز به یک فیلمنامه‌ی مفصل تری دارد.

ـ سمیعی: من نمی‌دانم چرا مسأله کتاب هایی که در زمینه جنگ نوشته می‌شوند برای من جالبند. نه کتاب های رمان جنگ، مثلا من از هنر رزم سنتزو بگیر و همین طور کتاب هایی که در مورد جنگ بوده و با فارسی ترجمه شده دیدم، کتاب های زیادی در مورد جنگ دیدم تا کتاب هایی که اخیراً در مورد جنگ منتشر می‌شود در مورد اینکه جنگ های جدید چطور هستند و اینها؛ نمی‌دانم چرا، یک علاقه همین طوری دارم گاهی بیشتر می‌خوانم اینها را.

فکر نمی‌کنم رمان احتیاج داشته باشد برای اینکه اقتباس شود کار ویژه ای روی آن بشود، برعکس شما من فکر می‌کنم این رمان مستقیماً می‌تواند برود برای سینابس و فیلمنامه نویسی، البته احتمالاً پرهزینه است، یک چیزی مثل مثلا یک فیلمی‌تلویزیونی چند بار هم پخش کرد، رقابت چند تا تک تیرانداز است، چند تا روس هستند چند تا هم آلمان، بعید می‌دانم ندیده باشید، چون اینقدر تلویزیون پخش کرده که هر کس دو سه سال در ایران زندگی کرده حتما این فیلم را یک بار دیده، اسمش خاطرم نیست، یک فیلم خیلی خوب و پرکششی بود. یک دنیایی دارند تک تیراندازها؛ اتفاقاً وقتی تو می‌خواهی فیلم بسازی به این فکر می‌کنی که اگر تو یک سیاهی لشکر بخواهی داشته باشی چقدر هزینه دارد، اگر تو چند تا تک تیرانداز داشته باشی که اینها با هم درگیرند چقدر هزینه دارد.

حتی من فکر می‌کنم به نسبت یک فیلم جنگی که خوب می‌تواند خیلی بیگ پروژکشن باشد، پروژه بزرگی باشد تا یک پروژه متوسط، می‌تواند یک پروژه متوسط باشد و در بیاورد. فکر می‌کند شانس دارد، و تعجب می‌کنم چرا هنوز پیشنهاد نشده کسی نخوانده و.. واقعا عجیب است. این به بازار ناقص ما بر می‌گردد. نمی‌دانم آیا بازار سینمای ما می‌پذیرد فیلمی‌در مورد سوریه ساخته شود، بهش توجه می‌کند یا نه؛ ولی مطمئنم اگر سینما همچین بازاری داشته باشد،این رمان جزو بهترین نمونه ها.. چون دو سه تا کار دیگه.. می‌دانید ما خیلی کم کار درآوردیم در مورد سوریه، سه چهارتا کتاب درآوردیم. این هم عجیب است، ما درگیر جنگ در سوریه هستیم، هی ترجمه می‌کنیم از آلمانی از انگلیسی مدام داریم ترجمه میکنیم، چیز خیلی شگفت آوری هم هست، چطور هم ما درگیر جنگیم و هم در موردش چیزی نمی‌گوییم، سکوت می‌کنیم، فیلم نمی‌سازیم، البته مستندهای بسیاری داریم چون می‌دانید تعداد زیادی مستندساز دیوانه دارد ایران، ایرانی های عکاسی که بلندشدند رفتند سوریه چرخیدند، شما سوریه را دیدید و خیلی ماجراجویانه است.

شما یک روایت رسمی‌دارید که اخبار می‌گوید،اخبار هر روز می‌گفت که ارتش سوریه اینقدر کیلومتر پیشرفت کرد، من حساب کردم اگر واقعا سوریه اینقدر پیشرفت کرده بود، در پایان ۵ سال ما دیگه باید به مرزهای انگلستان می‌رسیدیم و بعد انگلستان را می‌گرفتیم و می‌رفتیم در آستانه اقیانوس آرام می‌ایستادیم و شروع می‌کردیم یک جنگ ناوی با آمریکا کردن. یک روایت اینطوری داشتیم.

یک روایت خیلی دلهره آور و خشونت آمیز داشتیم که داعش بهت می‌داد و این وسط آدم واقعا نمی‌داند کدام طرف بایستد. اتفاقا ما به این نیاز داریم. من به عنوان کسی که ـ کار نداشته باشیم من موافق حضور ایران در سوریه یا.. هیچ طرفی نیستم، البته هستم یک نظری دارم، انسانم دیگه در ایران  دارم زندگی می‌کنم و یک نظری در مورد آن ماجرا دارم، طرف های سیاسی را می‌بینم، به منافع ملی‌ام فکر می‌کنم، همه اینها را که حذف کنیم ـ ما می‌خواهیم بدانیم در سوریه چه رخ داده یا نه؟ می‌خواهیم بدانیم در سوریه چه چیزی رخ داده بغل گوش ما یا نه. اتفاقا من فکر می‌کنم چند تا، به خاطر اینکه شخصیت پردازی بسیار ضعیف است، حادثه خیلی قدرتمند است، اتفاقا قضاوت نویسنده در پایین ترین حد ممکن است، یعنی تو فقط حوادث داری که می‌خوانیشان و البته تو یک نتیجه ای از آن می‌گیری بر اساس تفسیری که از ماجرا داری. ولی خیلی سینمایی است به نظرم.

برگردیم به رمان، برگردیم به دنیا و بازار کوچک کتاب، از بازار بزرگ سینما فاصله بگیریم.

ـ خانی: یک سئوال شیطنت‌آمیز می‌توانم بپرسم که الان ما با یک رمان مواجهیم یا با یک داستان بلند.

ـ سمیعی: فکر نمی‌کنم اهمیت داشته باشد اما با یک داستان بلند مواجه هستیم. اگر از آن وسواس‌های منتقد ادبی داشته باشیم، با یک داستان بلند مواجه هستید. می‌دانید در ایران داستان بلند را معمولا تک گوییِ یک شخصیت بیمارگونه است که دارد درباره موقعیت بغرنج و بیمارگونه خودش حرف می‌زند. خیلی قبل از هدایت ما این چیز را داریم اما هدایت شاخص است در این زمینه، یعنی یک شخص است که در ۵۰ صفحه دارد در مورد خودش حرف می‌زند بدون اینکه در مورد او قضاوت کنم می‌خواهم بگویم این تبدیل به یک سنت شده که تو یک تک گویی ذهنی داری طی یک داستان اینطوری. این آمده یک کار دیگر کرده، آمده برایت حادثه درست کرده، از این نظر هم به نظرم جالب توجه است یعنی می‌شود بهش نگاه کرد، می‌شود مانند یک پیشنهاد گذاشت روی میز داستان نویسی، گفت ای داستان نویس عزیز می‌توانی یک ۵۰ صفحه داشته باشی پر از حادثه.

ـ خانی: به قول شما جالب است که ما مدام داریم از یکسری چیزها می‌نالیم و دیگر حتی کلیشه ای شده، آنقدر کلیشه ای شده که آدم دیگر نمی‌خواهد بگوید، اینکه ما چرا موضوع جذاب نداریم، چرا اینطوری شده و کسی که می‌نالد می‌گوید مردم وقت ندارند اگر داستان بلند در یک خوانش مفصل نوشته شده باشد، قابل خواندن باشد، داشتیم، دیده می‌شد و می‌فروخت و این حرف ها، ولی بعد مثلا یک کاری هم می‌آید می‌بینید که خیلی اتفاقی هم نمی‌افتد، انگار آن چیز دیده نشده در حالی که هنوز ماجرا بکر است، هنوز ماجرا خیلی به روایت های تازه ای در کنارش قرار نگرفته. انگار هنوز باز جا دارد که بیایند سراغش و این متن را بخوانند و ما خب فهمیدیم که این ماجرا ادامه دارد. یعنی ماجرای داعش توانسته با آن اعلام حاج قاسم در پایان حکومت داعش در این کره خاکی و اعلامی ‌که داشتند، ولی ظاهرا ماجرا تمام نشد و ما بعدش اتفاقاتی داشتیم، خود ترکیه چیزهایی داشت، خود ورود آمریکا به ماجرا، ماجرای ترور، نشان داد که ماجرا ادامه دارد ولی ما هنوز در مرحله قبل کار خاصی نکردیم و جالب است که کاری هم که می‌آید خوب خوانده نشده. من به نظرم ما در این نقطه هستیم خیلی نمی‌شود در مورد کار صحبت کرد، باید کار خوانده بشود، کارهای دیگر نوشته شود، بازار بچرخد تا ما بتوانیم حرف تازه ای بزنیم. اگر بحثی هست ما در خدمتتان هستیم.

ـ سمیعی: ما یک رمان کوتاه داریم،‌ با یک طرح جلد نسبتاً بد که آدم را یاد عکس فوری‌هایی می‌اندازید که ما وقتی می‌خواستیم برویم مدرسه، دو روز مانده بود به مدرسه باید می‌رفتیم عکس بگیریم، یک خاطره بدی داریم می‌رفتیم یک عکس فوری از خودمان می‌گرفتیم که آنجا ادغام می‌شدیم با حیوانات شبیه به خودمان، یک طرح جلد خیلی بد داریم. و یک بازاری که من به آمار فروشش نگاه می‌کردم برایم عجیب بود. اگر فروش همچین رمانی خوب نباشد، انگار ما اصلا شور زندگی نداریم. می‌دانید؟ یک رمانی که پر از حادثه است، پرکشش است، به یک موضوع مهم پرداخته، یک قصه استثنایی دارد، همه چیزش برای اینکه هی خوانده بشود وسط است و ما را خیلی واقع بین می‌کند.

سوریه یک نقطه‌ی تمدنی عجیب است، یعنی وقتی شما به سوریه فکر می‌کنید در نقطه ای قرار می‌گیری که می‌توانی از فراز سوریه به گذشته بسیار دور و آینده‌ی بسیار پرتحرک، بسیار پر معما نگاه کنی، یعنی انگار یک آینده‌ای در سوریه هست و این واقعیت دارد. و جالب است که رمان از همه روایت های رسمی، مثلا فرض کنید روایت های شبکه سلطنتی بی بی سی فرضاً یا تلویزیون ایران، از همه روایت های رسمی‌چه این طرف و چه آن طرف گذشته و دارد یک صحنه واقعی را نشانت می‌دهد. با نگاه کردن به این رمان بعضی از قضاوت های عادی و قضاوت های رسمی‌ به چالش کشیده می‌شود.

یک مثال بزنم: تا زمانی که شروع به خواندن جدی مثلا فرض کن جنگ های صلیبی نمی‌کنی، فکر می‌کنی جنگ های صلیبی جنگی است بین مسلمین و مسیحیان. دو تا دین دارند با هم می‌جنگند. ولی یک نگاهی بهش بیندازی می‌بینی اینطور نیست. خب مرز وجود دارد، یک مرزی شمال آفریقا و جنوب اروپا با مسلمین دارد، چرا آن جنگ آنجا نیست؟ چرا مسلمانان با مسیحیانی که در ارمنستان هستند جنگی نداریم؟ یعنی سرزمین های بزرگ اسلامی‌یک عالمه مسیحی زندگی می‌کند، چرا با هم نمی‌جنگند؟ چرا رابطه مثلا بیزانس و روم که دو پایتخت مسیحی است اینقدر تنش آمیز است؟ خب اختلاف بیزانس و روم به اختلاف های کلامی‌و دینی هم منجر شده، زد و خورد و همه جور اختلاف دارند، بخشی از آن بر می‌گردد به مسائل اقتصادِ سیاسی و اینها، در واقع می‌توان گفت یک مسأله ای وسط است، جنگ های صلیبی روایت جنگ های مسلمین و مسیحیان نیست، یک مسأله دیگری آنجا هست. دوباره که ماجرا را نگاه می‌کنی می‌بینی انگار چیزهای دیگری دارد نقش بازی می‌کند. این رمان اینطوری تفسیر واقعی بهت می‌دهد، بهت می‌گوید یک چیزهایی این وسط هست، چیزهایی که فرق می‌کند با آن روایت های رسمی‌که آن طرفین می‌دهد و فکر می‌کنم جا دارد که خوانده شود. خیلی هم سریع خوانده می‌شود، ۵۰ صفحه پر حرارت است.

ـ خانی:ممنون و تشکر می‌کنم از آقای سمیعی، جلسه خوبی بود. برای من مرور خوبی بود به داستانی که ۴ ـ ۵ سال پیش خوانده بودم و دوباره مرور کردم. و تشکر می‌کنم از کتابفروشی به‌نشر تهران که موقعیتی ایجاد کردند که با مخاطبان ارتباط برقرار کنیم و تشکر می‌کنم از بینندگانی که ما را دیدند. و کتاب آقای کفاش را شاید ترغیب شوند که نگاهی بهش بیندازند و بخوانند. نگاه با خواندن خیلی فاصله‌ای ندارد، نگاه یک ربع است، خواندن ۴۵ دقیقه است.



منبع خبر

جغرافیای سوریه در بازار کتاب هنوز بکر است / چرا «قرار مهنّا» داستان مهمی ‌است؟ / شگفت‌آور است که درگیر جنگیم و در موردش چیزی نمی‌گوییم! / سوریه یک نقطه‌ تمدنیِ عجیب است بیشتر بخوانید »

ماجراجویی جدید دولت ترکیه پس از آتش افروزی در قره باغ/ جزئیات درگیری سنگین شبه نظامیان کُِرد و تروریست‌های مورد حمایت آنکارا در شمال سوریه + نقشه میدانی

ماجراجویی جدید دولت ترکیه پس از آتش افروزی در قره باغ/ جزئیات درگیری سنگین شبه نظامیان کُِرد و تروریست‌های مورد حمایت آنکارا در شمال سوریه + نقشه میدانی


سرویس جهان مشرق؛ توافق آتش بس در مناطق شمالی سوریه (شمال استان رقه) پس از ۱۴ ماه برقراری آرامش نسبی با ماجراجویی های دوباره دولت ترکیه شکسته شد و درگیری های سنگینی در این نقاط به وقوع پیوسته است.

در روزهای گذشته تحرکات نیروهای ارتش اشغالگر ترکیه و عناصر گروهک های تروریستی مورد حمایت آنکارا در مناطق اشغالی شمال سوریه افزایش یافته بود که در نهایت با هدف قرار دادن مواضع در تصرف نیروهای موسوم به دموکراتیک سوریه (تحت فرمان آمریکا) وارد مرحله جدیدی شد.

حملات جدید آنکارا علیه مواضع نیروهای دموکراتیک سوریه (شبه نظامیان کُُرد یا همان SDF) در حومه شهر «عین عیسی» در شمال استان رقه پس از بازگشت شمار زیادی از عناصر تروریستی از منطقه «قره باغ» در شمال رود ارس در دستور کار قرار گرفت.

براساس اطلاعات  به دست آمده، عناصر تروریستی با پشتیبانی نیروهای ارتش ترکیه در این عملیات تلاش می کنند شهر راهبردی «عین عیسی» را به همراه مناطق حومه از تصرف شبه نظامیان کُرد خارج و به اشغال خود دربیاورند.

به گفته منابع میدانی، یگان های ارتش ترکیه و عناصر گروهک های تروریستی در گام نخست مواضع نیروهای شبه نظامی کُرد را در روستاهای «صیدا، جبله و المشیرفی» هدف قرار دادند و برای اشغال این مناطق وارد عمل شدند.

نیروهای ارتش ترکیه و تروریست ها در زمان شروع حملات توانستند وارد روستای «صیدا» در حومه شمال غرب شهر عین عیسی شوند اما شبه نظامیان کُُرد ضد حملات را ترتیب دادند و پس از درگیری های سنگین موفق شدند این روستا را بازپس بگیرند.

در جریان درگیری های سنگین جمعه شب (بیست و هشتم آذرماه) حداقل ۱۴ تن از عناصر تروریستی به هلاکت رسیدند و شماری دیگر زخمی شدند و از سویی دیگر ۳۰ تن از نیروهای شبه نظامی کُرد هم کشته و تعدادی دیگر زخمی شدند.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، همزمان با آغاز عملیات عناصر تروریستی برای اشغال شهر «عین عیسی» ، ارتش ترکیه شماری از نیروهای خود را به همراه تجهیزات نظامی سنگین در قالب چند کاروان برای شرکت در این عملیات به مناطق شمالی استان رقه انتقال داد.

در حال حاضر درگیری ها به شدت میان طرفین جریان دارد و خبرها حاکیست عناصر گروهک های تروریستی توانستند روستای معلک را به محاصره دربیاورند؛ در صورتی که این روستای راهبردی به اشغال تروریست ها درآید، شهر عین عیسی از لحاظ نظامی ساقط شده محسوب می شود.

براساس اطلاعات به دست آمده، گروهک تروریستی جبهه الشامیه که از سوی دولت ترکیه حمایت می شود به نیروهای مستقر شده خود در اطراف عین عیسی اعلام کرده هر لحظه برای شروع عملیات علیه شبه نظامیان کُرد و اشغال این شهر آماده باشند.

در ساعات گذشته نیز یگان توپخانه ارتش ترکیه مواضع نیروهای شبه نظامی کُرد را در ورودی شمالی شهر عین عیسی هدف قرار داد و به نظر می رسد این حملات برای ارزیابی میدانی منطقه صورت گرفته و مقدمه ای برای آغاز عملیات اشغال شهر عین عیسی است.

همزمان با این حملات توپخانه ای و نزدیک شدن عناصر گروهک های تروریستی به شهر عین عیسی، مذاکرات فشرده نمایندگان دولت سوریه و روسیه با فرماندهان شبه نظامیان کُرد برای رسیدن به توافق و جلوگیری از آغاز عملیات ارتش ترکیه در جریان است.

دمشق و مسکو به سران نیروهای موسوم به دموکراتیک سوریه پیشنهاد داده اند چند گروه از نیروهای ارتش سوریه و روسیه در ورودی های شهر عین عیسی مستقر شوند تا بار دیگر ماجرای تلخ اشغال شهر عفرین تکرار نشود و ماجراجویی جدید دولت ترکیه خنثی شود.

براساس آخرین اخبار به دست آمده، مذاکرات تا حدودی میان طرفین پیشرفت داشته و برخی منابع میدانی هم اعلام کردند چند گروه از نیروهای ارتش سوریه و نظامیان روسی خود را به ورودی شهر عین عیسی رسانده اند که پیامی آشکار برای آنکارا است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، فرماندهان نیروهای شبه نظامی کُرد به خوبی می دانند اگر اختلاف میان خود را حل نکنند، فرصت را از دست می دهند و نیروهای ارتش ترکیه و تروریست ها در غیاب نیروهای ارتش سوریه و نظامیان روسی، عملیات را برای اشغال شهر عین عیسی بدون هیچ وقفه ای آغاز می کنند.



منبع خبر

ماجراجویی جدید دولت ترکیه پس از آتش افروزی در قره باغ/ جزئیات درگیری سنگین شبه نظامیان کُِرد و تروریست‌های مورد حمایت آنکارا در شمال سوریه + نقشه میدانی بیشتر بخوانید »

چشمه صلح

نقش ارتش ترکیه در بحران سوریه و رویای نفوذ منطقه‌ای / عملیات چشمه صلح؛ از پیشروی برق آسای قوای ترکیه تا نجات شبه نظامیان کُرد توسط ارتش سوریه +نقشه و تصاویر


سرویس جهان مشرق _ سقوط منطقه عفرین در سال ۲۰۱۸ و فجایعی که در دوران اشغال این منطقه توسط مزدوران تحت امر ارتش ترکیه بر سر مردم غیر نظامی آن آمد باز هم باعث نشد تا رهبران و فرماندهان شبه نظامیان کرد در شمال سوریه از محاسبات اشتباه خود در خصوص حمایت امریکا از این گروه ها دست بردارند.

در تابستان سال ۲۰۱۹ به تدریج زمزمه‌های حمله ارتش ترکیه و نیروهای تحت حمایتش به مناطق اصلی قوای SDF در شمال و شمال شرق سوریه به گوش میرسید اما طرف مقابل همچنان بر این باور بود که امریکا اجازه حمله ترکیه به متحدین این کشور را نخواهد داد. امریکایی ها در سال قبل از آن در زمان حمله ارتش ترکیه تحت عملیات شاخه زیتون به منطقه عفرین سکوت کرده و هیچ واکنشی از خود نشان ندادند، اما سران SDF اینگونه توجیه میکردند که عفرین در منطقه‌ای ایزوله و خارج از خاک اصلی مناطق تحت کنترل این گروه است.

اما با اعلام رسمی آغاز عملیات چشمه صلح، توسط رجب طیب اردوغان در ۹ اکتبر ۲۰۱۹ میلادی، قوای مشترک ارتش ترکیه و مزدوران تحت امرش حمله به مناطق تحت کنترل شبه نظامیان کرد در محدوده شهرهای تل ابیض یا راس العین را آغاز کردند.

اینبار اما به محض آغاز عملیات نظامی ترکیه، حوادثی رخ داد که نه تنها رهبران SDF بلکه جهانیان را متحیر ساخت… نظامیان امریکایی اقدام به عقب نشینی و تخلیه پایگاه‌های نظامی خود در این منطقه کرده و به قوای مشترک ترکیه اجازه دادند بدون هیچ دردسری پیشروی زمینی خود را آغاز کنند.

قوای امریکایی تقریبا تمامی مقرهای نظامی خود از عین عیسی در غرب مناطق درگیری تا تل تمر در شرق این منطقه را تخلیه کرده و حتی در مواردی آنچنان با عجله این کار را انجام دادند که فرصت جمع آوری تجهیزات حساس و مدارک محرمانه نیز از این پایگاه‌ها وجود نداشت و به ناچار جنگنده‌های نیروی هوایی این کشور اقدام به بمباران هوایی و از بین بردن تجهیزات به جای مانده کردند.

تصویر ماهواره ای پایگاه نظامی لافارج ارتش امریکا قبل و بعد از بمباران توسط جنگنده‌های این کشور

به هر ترتیب نیروهای مزدور ارتش ترکیه پیشروی زمینی خود را برای تصرف شهرهای راس العین و تل ابیض آغاز کردند. البته هدف گذاری کلی این عملیات که از سوی مقامات ترکیه اعلام شده بود ایجاد کمربند حائل به عمق ۳۵ کیلومتر در منطقه مورد نظر از خط مرزی این کشور تا بزرگراه بین المللی M۴ بود.

بر خلاف منطقه عفرین که در شرایط محاصره نیز ۲ ماه در برابر مهاجمین مقاومت کرده بود، شبه نظامیان کرد در این عملیات هیچ گونه موفقیتی در دفاع از مناطق خود نداشته و با دادن تلفات بسیار زیاد به تدریج از عمده مناطق از جمله دو شهر مهم راس العین و تل ابیض که نقش حیثیتی برای آنها داشت عقب نشینی کردند.

یکی از دلایل و توجیهات ترکیه برای حمله به این مناطق اقدامات شبه نظامیان YPG و تروریست‌های PKK در تغییر ترکیب جمعیتی این مناطق و تلاش برای بیرون راندن ساکنان بومی عرب این شهرها بود.

در واقع راس العین و تل ابیض پیش از سال ۲۰۱۵ و ورود شبه نظامیان کرد تحت حمایت امریکا به این منطقه به بهانه مبارزه با داعش تقریبا خالی از جمعیت کردزبان بوده و یا درصد بسیار کمی از سکنه این مناطق را کردهای شمال سوریه تشکیل میدادند، اما با تصرف این مناطق توسط SDF به تدریج سیاست تغییر ترکیب جمعیتی و سکونت کردزبانان در این مناطق و اطلاق اسامی جعلی نظیر سری کانی (برای راس العین) و گری سپی (برای تل ابیض) موجب خشم مردم منطقه و گرایش آنها به سوی ترکیه شد.

این مسئله موجب شد تا در هنگام هجوم قوای ارتش ترکیه به این منطقه، مردم محلی اقدام به همکاری با قوای مهاجم کرده و حتی برخی گروه‌های غیر کرد SDF که مسئول دفاع از این مناطق بودند نیز بدون نبرد اقدام به عقب نشینی کنند.

از دیگر دلایل پیشروی سریع قوای مهاجم پشتیبانی بسیار خوب توپخانه و پهپادهای مسلح ارتش ترکیه از عملیات زمینی قوای تحت امرشان بود.

در واقع این عملیات آغاز سریال نمایش‌های تبلیغاتی ترکیه برای تجهیزات ساخت صنایع دفاعی این کشور بود. هویتزرهای خودکششی T۱۵۵ Firtina و راکت اندازهای ۱۲۲ میلیمتری Sakarya و ۳۰۰ میلیمتری Kasirga با آتش بی امان خود راه را برای پیشروی قوای زمینی باز کرده و تلفات شدیدی به شبه نظامیان کرد وارد کردند.

پهپادهای رزمی این کشور نظیر Bayraktar TB۲ و Anka نیز آسمان منطقه نبرد را پوشش می‌دادند.

عملیات نظامی تقریبا به مدت ۲ هفته و تا روز ۲۴ اکتبر در جریان بود تا اینکه رهبران شبه نظامیان کرد سرانجام تصمیم عاقلانه ای گرفته و از دولت سوریه و قوای نظامی روسیه درخواست کمک و میانجیگری کردند. ارتش سوریه و نظامیان روس نیز که پیش از آغاز عملیات به دلیل حضور نظامیان امریکایی امکان دخالت در این منطقه را نداشتند، با دعوت رسمی نمایندگان SDF اقدام به استقرار در خطوط تماس با مهاجمین ترکیه کرده و بدین ترتیب ادامه پیشروی ارتش ترکیه در این منطقه متوقف شد.

در واقع ورود قوای دولتی سوری و نظامیان روس که پس از مذاکرات فشرده با ترکیه و ایجاد گشت های مرزی مشترک بر روی بزرگراه بین المللی M۴ مانع از ادامه عملیات نظامی مهاجمین شده بودند موجب نجات قوای SDF از فاجعه تمام عیار و حتی از دست دادن شهرهایی نظیر حسکه و قامشلی شد و یک بار دیگر ثابت کرد که دل بستن به قوای امریکایی در مواجهه با ارتش ترکیه که متحد سنتی امریکا و عضوی از اتلاف ناتو است خیالی باطل بوده و تنها راه نجات مردم این مناطق از تهاجمات بعدی ارتش ترکیه، سپردن کنترل این مناطق به ارتش و دولت قانونی سوریه خواهد بود.

ادامه دارد …



منبع خبر

نقش ارتش ترکیه در بحران سوریه و رویای نفوذ منطقه‌ای / عملیات چشمه صلح؛ از پیشروی برق آسای قوای ترکیه تا نجات شبه نظامیان کُرد توسط ارتش سوریه +نقشه و تصاویر بیشتر بخوانید »

نقش ارتش ترکیه در بحران سوریه و رویای نفوذ منطقه‌ای/ غرور بیجای شبه نظامیان کُرد و سقوط منطقه عفرین / آغاز استفاده گسترده ترکیه از پهپادهای مسلح در میدان نبرد +تصاویر

نقش ارتش ترکیه در بحران سوریه و رویای نفوذ منطقه‌ای/ غرور بیجای شبه نظامیان کُرد و سقوط منطقه عفرین / آغاز استفاده گسترده ترکیه از پهپادهای مسلح در میدان نبرد +تصاویر


سرویس جهان مشرق _ در قسمت قبل وقایع منجر به ورود مستقیم ارتش ترکیه به نبرد سوریه را به شکل مفصل شرح دادیم؛ عملیات تصرف شهر الباب که در زمانی در کنترل تروریست‌های داعش بود اگرچه در نهایت با پیروزی ترکیه و مزدوران تحت امرش به پایان رسید، اما تلفات جانی و خسارات شدید تجهیزاتی ارتش ترکیه در این شهر که تنها چند هزار نیروی پیاده باقیمانده داعش در شمال استان حلب در آن حضور داشتند موجب شد تا ارتش ترکیه راهبرد خود در عملیات نظامی در سوریه را دگرگون کند.

تقریبا همزمان با آغاز کمپین سپر فرات و هجوم ترکیه و نیروهای تحت امرش به این منطقه، نیروهای ارتش سوریه نیز عملیات بزرگی را در از محور شرق فرودگاه کویرس آغاز کرده بودند و در حالیکه حتی شهر تادف، دروازه جنوبی الباب را نیز تحت کنترل خود داشتند بنابر توافقات سیاسی مابین دو طرف از ورود به شهر الباب منصرف شده و به سوی جنوب این منطقه و پاکسازی شرق استان حلب حرکت کردند که با تصرف شهرهای دیرحافر و مسکنه و پایگاه هوایی جراح امنیت این منطقه به شکل کامل تامین شد.

رهبران ترکیه که تا این هنگام مبارزه با تروریست‌های داعش را بهانه ورود مستقیم ب خاک سوریه عنوان می‌کردند حال نیازمند طرح و هدفی جدید برای ایجاد منطقه حائل مورد نظر خود در سراسر خطوط مرزی با سوریه بودند. آغاز مجدد حملات گروه تروریستی PKK در خاک این کشور و نبرد سنگین ارتش ترکیه با این گروه که پس از چندین سال صلح و آتش بس مجددا آغاز شده بود، موجب شد تا رهبران ترکیه ضمن اعتراض شدید به ایالات متحده امریکا به دلیل حمایت نظامی از شبه نظامیان کُرد در خاک سوریه اعلام کند که بخش زیادی از کادر رسمی گروه پ ک ک در بدنه نیروهای دموکراتیک سوریه SDF حضور دارند و این گروهک بخشی از تسلیحات و تجهیزات اهدایی غرب به نیروهای SDF را به خاک ترکیه انتقال داده است.

ارتش ترکیه که پیش از این با عملیات سپر فرات موفق شده بود مانع از اتصال دو کانتون کردنشین جزیره و عفرین (حد فاصل حسکه تا شمال‌غرب حلب) شوند، اینبار در صدد وارد کردن دومین ضربه کاری به دشمن قدیمی خود بود. در آن زمان با توجه به حضور قدرتمند داعش در استان‌های رقه و دیرالزور، حمله به مناطق اصلی گروه SDF امکانپذیر نبوده و با مخالفت و واکنش شدید امریکا مواجه می‌شد. به همین دلیل رهبران ترکیه تصمیم می‌گیرند به ضعیف‌ترین منطقه تحت کنترل شبه نظامیان کُرد یعنی منطقه عفرین حمله‌ور شوند.

عملیات شاخه زیتون و سقوط عفرین

منطقه عفرین که در شمالغرب استان حلب واقع شده است از ابتدای بحران سوریه در سال ۲۰۱۱ تقریبا به شکل خودمختار اداره می‌شد و طی توافق با دولت سوریه در ازای عدم همکاری با تروریست‌ها، ارتش سوریه وارد این منطقه نمیشد. در میان تمامی مناطقی اکثریت جمعیت کردنشین بودند، منطقه عفرین بیشترین آرامش و همکاری را با ارتش سوریه داشت. اما یک اشتباه و خودخواهی بزرگ موجب سقوط این منطقه، کشته و زخمی شدن هزاران غیرنظامی و آوارگی مردم بیگناه آن شد.

موقعیت منطقه عفرین پیش از تهاجم ارتش ترکیه

از ابتدای سال ۲۰۱۸ میلادی زمزمه‌های هجوم ارتش ترکیه و نیروهای تحت امرش به منطقه عفرین به بهانه مبارزه با تروریسم به گوش می‌رسید و با توجه به اینکه عفرین منطقه‌ای ایزوله و بدون امکان دسترسی به مناطق اصلی SDF محسوب میشد، امکان مقاومت مدافعین و جلوگیری از سقوط آن تقریبا غیرممکن بود. رهبران شبه نظامیان YPG گمان می‌کردند که به دلیل اینکه هزاران نفر از نیروهای آنها مشغول نبرد در زیر پرچم امریکا علیه داعش هستند، ترکیه هرگز به خود جرات حمله به آنها را نخواهد داد اما این گمان از اساس باطل بوده و ارتش ترکیه به فرمان رجب طیب اردوغان در تاریخ ۲۰ ژانویه عملیات خود در این منطقه را تحت عنوان شاخه زیتون آغاز کرد.

نیروهای تحت حمایت ترکیه در مرکز شهر عفرین

پیش از آغاز تهاجم ارتش ترکیه به این منطقه، مقاماتی از دولت سوریه و حتی فرماندهان روسی به نیروهای مستقر در عفرین پیشنهاد دادند با نصب پرچم کشور سوریه و ارتش روسیه در این منطقه و حضور نیروهای رسمی این کشور، مانع از تهاجم ترکیه به این منطقه شوند اما کلیه این پیشنهادات، مغرورانه از سوی شبه نظامیان کُرد رد شده و آنها مقاومت نظامی تا شکست مهاجمین را تنها راه نجات عفرین خواندند.

علی رغم تمامی شعارها و اطمینان بخشی به مردم محلی، نیروهای YPG تنها در هفته‌های نخست موفق به وارد آوردن تلفات و خسارات به قوای مهاجم شدند اما با از دست رفتن ارتفاعات راهبردی این منطقه که تحت حملات سنگین هوایی و توپخانه‌ای ارتش ترکیه گریزی از آن نبود، منطقه عفرین تنها پس از ۵۸ روز نبرد به طور کامل سقوط کرده و تحت اشغال تروریست‌های تحت حمایت ترکیه درآمد.

تانک لئوپارد۲ منهدم شده ارتش ترکیه در عفرین

راهبرد نظامی ارتش ترکیه در این عملیات شدیدا متاثر از نبرد شهر الباب بود. نظامیان ترکیه پس از هفته نخست تهاجم که دچار تلفات و خسارات مجدد در این منطقه شدند، هزاران مزدور تحت امر خود را روانه میدان نبرد کرده و تنها به پشتیبانی هوایی و توپخانه‌ای از آنها تا زمان تصرف مرکز عفرین پرداختند. در زمان ۲ ماهه عملیات شاخه زیتون حدود ۸۰ سرباز ارتش ترکیه، ۵۰۰ نفر از نیروهای تحت امرش و حدود ۱۵۰۰ نفر از شبه نظامیان مدافع عفرین کشته شده و هزاران غیرنظامی نیز کشته و زخمی شدند.

بر خلاف عملیات الباب ارتش ترکیه در نبرد عفرین به دلیل بافت کوهستانی منطقه و دشواری استفاده از قوای زرهی، چندان از تانک‌های اصلی میدان نبرد خود استفاده نکرده و تنها ۲ دستگاه تانک این کشور با شلیک موشک‌های ضد زره کنکورس هدف قرار گرفته و نابود شد.

محموله موشک‌های ضد زره توقیف شده در مسیر عفرین

در سوی مقابل اما نخستین بار این کشور از پهپادهای رزمی ساخت صنایع داخلی خود از مدل Bayraktar TB۲ به شکل گسترده استفاده کرد که نقش به سزایی در تلفات نیروهای مدافع عفرین و تسهیل پیشروی قوای مهاجم در این منطقه داشت.

ساختمان منقش به تصویر عبدالله اوجالان رهبر گروه PKK لحظاتی پیش از نابودی توسط پهپاد ترکیه

تجارب به دست آمده از حملات پهپادی در این عملیات بعدها در نبرد منطقه راس العین، مقابله با ارتش سوریه در استان ادلب و نبرد بزرگ کشور لیبی مورد استفاده قرار گرفته و نتایج درخشانی برای قوای نظامی ترکیه به همراه داشت.

در قسمت بعد به بررسی عملیات چشمه صلح ارتش ترکیه در غرب استان حسکه و شمال رقه خواهیم پرداخت که اینبار بر خلاف نبرد عفرین با هوشیاری رهبران کرد و همکاری با دولت سوریه مانع از رقم خوردن فاجعه‌ای دیگر برای آنها شد.

ادامه دارد …



منبع خبر

نقش ارتش ترکیه در بحران سوریه و رویای نفوذ منطقه‌ای/ غرور بیجای شبه نظامیان کُرد و سقوط منطقه عفرین / آغاز استفاده گسترده ترکیه از پهپادهای مسلح در میدان نبرد +تصاویر بیشتر بخوانید »

جست‌وجوی ۳۰ پیکر شهید ایرانی در سوریه ادامه دارد/ پایان کار تفحص پیکر شهدا در سوریه تا سال آینده

جست‌وجوی ۳۰ پیکر شهید ایرانی در سوریه ادامه دارد/ پایان کار تفحص پیکر شهدا در سوریه تا سال آینده


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سردار «ابوالقاسم شریفی» مسوول ایثارگران کل سپاه با حضور در برنامه صبحگاهی شبکه سوم سیما با اعلام این خبر که تعداد ۳۰ پیکر شهید ایرانی در سوریه باقی مانده است، اظهار داشت: افرادی همچون فرمانده شهید بادپا که از دوستان شهید سلیمانی بود و شهید عبدالله اسکندری اولین شهیدی که داعش سرش را به نیزه کرد در سوریه به شهادت رسیدند و عملیات تفحص برای کشف پیکر این شهدا ادامه دارد.

وی در خصوص رفتار گروه‌های تکفیری در مبادله پیکرهای شهدا بیان کرد: داعش و گروه‌های تکفیری، چون می‌دانند برای پیکرها ارزش قائلیم بخشی از پیکرها را با خود به شهر ادلب برده بودند و از طریق رابطه‌ها اعلام می‌کردند شهید ایرانی داریم که ما اعلام کردیم باید آزمایش کنیم، اگر آزمایش‌ها درست بود وارد معامله می‌‎شویم. تعدادی از مفقودین قبلا از طریق مبادله به کشور بازگشتند. در بحث شهید حججی نمی‌خواستند پیکر را تحویل دهند سید حسن نصرالله با اقتدار وارد شد و و بچه‌ها در بازگشت پیکر شهید ۲۴ ساعت بدون آب و غذا ماندند.

سردار شریفی در خصوص پیش بینی‌ها برای پایان عملیات تفحص در سوریه گفت: حدود ۷۰ درصد مناطق سوریه و ۱۴ استان این کشور در اختیار داعش بوده که بخش عمده‌ای از مناطق آزاد شده. گروه‌هایی در مناطق مختلف سوریه در حال تفحص هستند. تعدادی پیکر در مرکز ژنتیک داریم که باید آزمایش شوند. امیدواریم حداکثر تا یک سال آینده کار تفحص پیکرها تمام شود.

سردار شریفی گفت: کار جست‌وجوی پیکر ۳۰ شهید ایرانی در سوریه ادامه دارد که امید داریم تا سال آینده کشف شوند.

جست‌وجوی ۳۰ پیکر شهید ایرانی در سوریه ادامه دارد/ پایان کار تفحص پیکر شهدا در سوریه تا سال آینده



منبع خبر

جست‌وجوی ۳۰ پیکر شهید ایرانی در سوریه ادامه دارد/ پایان کار تفحص پیکر شهدا در سوریه تا سال آینده بیشتر بخوانید »