تا «تحول بزرگ»

تا «تحول بزرگ»



تحولخواهی امر جدیدی نیست.خیلی ها در کشور ما شعار تحول داده اند.از چپ و راست و عدالتخواه تا مجلس و دولت و غیره.طبیعی است که این شعار جذاب است. اما شعار تحولخواهی چه لوازمی دارد و از چه کسی پذیرفته است؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، محسن مهدیان طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت:

یکم. مشکلات کشور روشن است. هم صدمات تحریم و هم ضعف ساختارها و هم بی تدبیری ها. هم کارهای روی زمین مانده و هم راه باقی مانده. هم رفع نقص ها و هم ارتقای قوت ها. باید چاره کرد.

دوم. رهبرانقلاب فرمودند نیاز به تحول داریم. در دوسخنرانی اخیر نیز اشاره صریح و روشن به تحول بزرگ و روز به روز داشتند. مسوولین باید توضیح دهند طرح شان چیست؟

سوم. تحولخواهی امر جدیدی نیست. خیلی ها در کشور ما شعار تحول داده اند. از چپ و راست و عدالتخواه تا مجلس و دولت و غیره. طبیعی است که این شعار جذاب است. اما شعار تحولخواهی چه لوازمی دارد و از چه کسی پذیرفته است؟

چهارم. شعار تحول نیازمند ۲ شرط اساسی است.

اول اینکه هرکس شعار تحول می دهد باید راه طی شده را ببینید. اینکه در چه نقطه ای قرار گرفتیم و از کجا به اینجا رسیدیم. دیدن حرکت شرط اولست.

دوم اینکه نقاط قوت را ملاحظه کند. تحول بدون اعتنا به داشته ها و دارائی ها میسر نیست. کسی که ایندو را نبیند چه بسا شعار تحولش منجر به احساس شکست و ناامیدی شود.

سبک رهبری در مطالبه تحول در کشور، همواره در کنار ایندو شرط بوده است.

پنجم. تحول فراتر از اصلاح است؛ فراتر از تغییر است. ما در مواردی نیازمند انقلاب اساسی در مدیریت هستیم. تغییرات بزرگی که مشکل را از بیخ و بن در کشور حل یا ارتقای جدی ایجاد کند. اما برای برداشتن گام های بلند و تحولی نیازمند اجماع ملی در ۳ گزاره کلیدی هستیم.

اول. سوال اینست که تحول در کدام مساله؟ پذیرفتن یک مساله و شناخت دقیق و عمق و ابعاد آن یک ضرورت روشن اولیه است.

دوم. گام بعدی روایت یکدست مسئولین از چالش هاست. اینکه هرکس چه برداشتی از مساله دارد. همدلی و همراهی در فهم مساله شرط دوم است.

سوم ضریبی است که از مساله یا مشکل در ذهن مسئولین وجود دارد. اگر ضریب اهمیت مساله در ذهن ها یکسان نباشد قدم تحولی برداشته نخواهد شد.

در ساخت این سه گزاره، نهادهای بالادستی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی امنیت ملی نقش کلیدی دارند.

یک نمونه این تحول بزرگ در حوزه حکمرانی مجازی است. هنوز مسئولین کشور تصویر دقیقی از دنیای جدید متکی بر رسانه ندارند. همچنان تصور می کنند رسانه ابزاری در ضمیمه تصمیمات آنهاست. همچنان نگاه بوق تبلیغاتی به رسانه دارند. همچنان فکر می کنند یک فضای واقعی داریم و یک فضای مجازی که صرفا اوقات فراغت مردم را پر کرده است. در این باره حرف بسیار است. خلاصه در شناخت عمق ماجرا و در روایت از مساله و ضریب اهمیت اجماع وجود ندارد.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تا «تحول بزرگ» بیشتر بخوانید »