سالروز تخریب بقیع
سالروز تخریب بقیع بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، تخریب بقیع، به معنای خراب کردن آرامگاهها و بناهای مذهبی و تاریخی قبرستان بقیع در مدینه است؛ وهابیان دو بار، در سالهای ۱۲۲۰ و ۱۳۴۴ قمری با بدعت شمردن بنای قبور و زیارت، به تخریب اماکن و بقعههای بقیع پرداختند. تخریب بقیع اعتراضات شدیدی را در کشورهای مسلمان از جمله ایران برانگیخت. بسیاری از شیعیان، هر سال در هشتم شوال که با عنوان یوم الهدم شهرت یافته، مجالسی برگزار میکنند و به مرثیهخوانی و یادآوری حادثه تخریب بقیع میپردازند.
حاصل تلاش این گروه، ساخت سلسله مستندهایی بهنامهای «بهشت ماندنی است» و «پنجرههای بهشت»، «پنجره فولاد بهشت»، «پایان یک سکوت» و ساخت دو موشن گرافیک به نامهای «داستان تخریب بهشت» و «آخرین روز فروردین» بود که طی چند سال گذشته همواره از شبکههای سیما پخش شدند که با استقبال بسیار خوبی از سوی نهادهای فرهنگی و مخاطبان عمومی همراه بود. در مستند «پنجرههای بهشت» برای اولین بار مجموعهای از اسناد مستند نسبت به این رویداد تاریخی به نمایش درآمده است. کارگردان مستند «پنجرههای بهشت» در بخشی از سخنان خود درباره اسناد این فیلم گفت: در تحقیقات خود درباره مستند بهشت بقیع، به ۳ هزار سند اختصاصی دست یافتیم که این اسناد از ایران، افغانستان، عربستان، هندوستان و دولت عثمانی سابق بود. همچنین از دستاوردهای دیگر این پژوهش برپایی نمایشگاهی با عنوان «بهشت بقیع» بود که طی چند دوره در حوزه هنری و برخی سالنهای فرهنگی هنری برپا شد.
بیشتربخوانید:
چرا بقیع هنوز بازسازی نشده است؟
طی گفتوگویی که قبلاً با احمد ابراهیمی عضو این ستاد مردمی داشتیم، به وجود ۳ هزار سند اختصاصی درباره «تخریب بقیع» و نشانههایی از ردّپای انگلیس در تخریب بقیع اشاره شده بود و اکنون در ادامۀ گفتگوهای قبلی، به اسنادی تاریخی مبنی بر جایگاه ایران در دوره پهلوی اول دربارۀ تخریب بقیع اشاره میکند. مشروح آن را در ادامه میخوانید.
شما کاری تحقیقی با عنوان «آخرین روز فروردین» انجام دادید که در قالب موشنگرافی از شبکۀ سیما پخش شد. در این باره توضیح میدهید.
ماجرای آخرین روز فروردین، به ۳۱ فروردین ۱۳۰۵ شمسی باز میگردد که مصادف هشتم شوال ۱۳۴۴ هجری قمری یعنی سالروز تخریب بقیع است. در این تحقیق، منابع متعددی بررسی شد و کار دقیق پژوهشی روی آن صورت گرفت. دو کتاب هم در این زمینه پایۀ کار قرار گرفت. این دو کتاب به تازهگی به فارسی ترجمه شده است. اولین کتاب با عنوان «قزاق» از دکتر شالچی است. قزاق لقبی است که برای رضاشاه پهلوی به کار میرفت. این کتاب بر مبنای اسناد وزارت خارجۀ فرانسه است. کتاب دیگر دربارۀ اسناد ایران و آمریکا بود. این کتاب دربارۀ تغییر سلسلۀ قاجار به پهلوی بر اساس اسناد وزارت خارجۀ آمریکا است.
نکتۀ جالب اینجاست که دولت آمریکا و فرانسه به تازهگی اجازۀ انتشار این اسناد را دادهاند و در عین حال دکتر شالچی از دولت انگلیس گلایه کرده که چرا اسناد خود را طی سالهای ۱۳۰۰ تا حدود ۱۳۱۰ شمسی منتشر نکردند؛ همان تاریخی که به بازۀ تخریب بقیع که در سال ۱۳۰۵ است، باز میگردد. انگلیسیها قصد دارند این اسناد را تا ۳۰ سال بعد هم منتشر نکنند.
ماجرای حمله به مکه و مدینه
بر این اساس که تراز و معیارمان سال ۱۳۰۵ هجری شمسی است، به بررسی اسناد پرداختیم تا به ردی از اولین اسناد تاریخی تخریب بقیع دست یابیم. اولین سندی که دیدم، ۲۷ اسفند ۱۳۰۳ یعنی دو سال قبل بود. در این روز، «سید محمد الحسینی» رئیس شورای عالی شرعی فلسطین از طریق «علی اکبرخان بهمن» نمایندۀ سیاسی ما در مصر نامهای به وزارت خارجه میزند. او به شدت پیگیر بوده تا موضوع حجاز را پیگیری کند. نامه به وزارت خارجه میرود و آقای الحسینی از دولت ایران برای مشارکت در پایان دادن جنگ بین وهابیها و دولت حجاز درخواست کمک میکند. وهابیها در این تاریخ قصد داشتند شهرهای مکه و مدینه را تصرف کنند. در اخبار داریم فقط به شهر جدۀ ۵ هزار توپ شلیک شده بود. این در زمانی است که شرفای مکه و کسانی که از سوی دولت عثمانی به عنوان دولت حجاز، مسئول حمایت و حفاظت از حرمین بودند، در عربستان و حجاز مستقر بودند و وهابیها سعی داشتند این شهرها را تصرف کنند. این اولین سند است.
پس از این، یعنی در تاریخ ۱۹ اردبیهشت ۱۳۰۴ برابر با ۱۵ شوال ۱۳۴۳ ه. ق، سفیر ما در کنسولگری جده، نامهای را به وزارت خارجه میزند و از استیلا و تصرف وهابیون در مکه صحبت میکند و آنجا عنوان میکند وهابیون به مقابر مکه جسارت میکنند و قصد دارند خانۀ محل ولادت رسول الله صلی الله علیه و آله را تخریب کنند.
واکنش دولت ایران دربارۀ خطر تخریب بقیع
عکسالعمل حکومت ما در آن زمان چگونه بود؟
متأسفانه این نامه هیچگونه عکسالعملی را از سوی وزارت خارجۀ ما به همراه ندارد. این در ایامی است که رضاشاه به عنوان ریاست عالیۀ کل قوا و ریاست وزرا و شاه مملکت هم احمدشاه قاجار است. شاهی که شدیداً دچار ضعف در زمامداری و پادشاهی است و عملاً همهکارۀ کشور رضاشاه است. احمدشاه هم بنا به دلایلی به فرانسه گریخت و سبب شد سلسلۀ قاجار به کلی منقرض شود.
پس از این، نامهای از سوی کنسولگری ما در حجاز نگاشته میشود و تقاضا میشود ایران در این موضوع ورود کند، اما باز هم پاسخی به این نامه داده نمیشود. کارشناسان و کارمندان وزارت خارجه در ۳۰ فروردین ۱۳۰۴ گزارشی تهیه میکنند و در آنجا به این نتیجه میرسند که ایران با اعزام یک مأمور، در خصوص پایان دادن به جنگ بین وهابیها و دولت حجاز وساطت کند، با این ایده که به حرمین جسارت نشود؛ جالب است که وزیر خارجۀ ما در حاشیۀ نامه نوشته است:
«بنا بر ملاحظاتی فعلاً مقتضی ندانسته تا تصمیمی دربارۀ این موضوع گرفته شود»
فردای همین روز، «علی اکبرخان بهمن» را که پیگیر این قضیه بود، تغییر میدهند؛ یعنی کار به جایی میرسد که نمایندگان سیاسی ما را تغییر میدهند و «غفارخان جلالالسطنه» را که قبلاً سفیر ما در ایتالیا بود، جایگزین او در مصر میکنند. تا اینکه خبر اصلی میرسد. ۵ شهریور ۱۳۰۴ برابر با ۷ صفر ۱۳۰۴ خبرگزاری برلن از آلمان تلگرافی را با این مضمون منتشر میکند:
«از منابع موثقه اطلاع حاصل شده است که وهابیها به سمت مدینه حملهور شدهاند. گلولهباران شروع شده و در نتیجه خرابیهای بسیاری به بار آمده است. گنبد مسجد بزرگی که مدفن پیغمبر است، آسیب دیده و مسجد حمزه عموی ایشان هم خراب شده است.»
این خبر نشان میدهد در تاریخ ۵ شهریور ۱۳۰۴ شهر مدینه محاصره شده، مردم تحت محاصره هستند و حرم حضرت حمزه سلامالله علیه که بیرون شهر مدینه و حصار است، کاملاً تخریب کردهاند.
پس از انتشار این خبر، آیت الله مدرس با رضاشاه دیداری میکند و پیگیر موضوع میشود. برای همین، رضاشاه در مجلس شورای ملی حضور مییابد و سخنرانی میکند. او در قسمتی از صحبتهای خود خطاب به نمایندگان مجلس میگوید:
«در این موقع اگر صلاح بدانید، از سوی مجلس کمیسیونی تشکیل شود که با موافقت نظر دولت به این کار رسیدگی کند»
رضاشاه قید میگذارد که دولت باید در این قضیه دخالت داشته باشد. اگر موافقت کردیم، این کار را انجام دهید. او عملاً درگیر این بود که حکومت قاجار را از بین ببرد و خودش پادشاه شود.
ردپای بهائیان در معرفی رضاشاه به انگلیسیها دربارۀ پادشاهی ایران
آیا در این بازۀ زمانی ردپایی از دولت انگلیس دیدید؟
خبری موثق داریم در آن سالها «اردشیر ریپورتر» که از جاسوسهای شناختهشدۀ انگلیس در ایران بود، از سوی دولت بریتانیا مأموریت مییابد که یک فرد نظامی، قلدر و ضد دین را که با تشیع اثنی عشری مخالفت دارد، برای پادشاهی ایران معرفی کند و دولت انگلیس هم از او حمایت کند. او جلسهای را در منزل «حبیبالله هویدا» یا عینالملک برگزار میکند و از او کمک میخواهد. عینالملک از بهائیان شناختهشدۀ آن زمان بود. خود اردشیر هم بهایی بود. پدر و پدر بزرگ حبیبالله هویدا از سلسله و حلقۀ اولیۀ بهائیان در آن زمان بود. حتی پسرش در دولت پهلوی دوم حضور دارد. اوایل انقلاب او اعدام شد. حبیبالله شخص رضاشاه را معرفی میکند و میگوید فردی قزاق و قلدر است که هیچ اعتقادی به تشیع ندارد. خبر این اتفاق نهایتاً به ژنرال «آیرون ساید» نمایندۀ نظامی دولت انگلیس در ایران میرسد و ایشان حمایت جدی میکند. چند جلسه با رضاشاه در قزوین برگزار میکند و به او تأکید میکند به هیچ عنوان مخالف نظرات انگلیس، اقدامی انجام ندهد و نهایتاً به پادشاهی معرفی میشود.
نکتۀ مهم اینجاست که رضاشاه درگیر این بود که نهایتاً خودش را بتواند به عنوان پادشاه قرار دهد و سلسلۀ قاجار را از میان بردارد.
بایکوت خبری تخریب بقیع به دلیل مراسم تاجگذاری رضاشاه
در چهارم اردیبهشت ۱۳۰۵ مصادف با ۱۲ شوال ۱۳۰۴ روز تاجگذاری رضاشاه است. بر اساس اسناد، از ۶ ماه قبل، تمام دولت درگیر برپایی هرچه بهتر این مراسم است. چهار روز قبلش، بقیع تخریب شده بود. رضاشاه برای آنکه بتواند به اهداف خود برسد و مزاحمی برای کار خود نداشته باشد، به هیچ عنوان اجازه نمیدهد موضوع تخریب بقیع رسانهای شود. سانسور خبری به شدت حاکم بود. به قدری این سانسور قوی بود و پلیس مخفی پهلوی که عملاً تربیتیافتۀ دولت انگلیس بود، قوی کار کرد که علما به هیچ وجه از موضوع تخریب اطلاع ندارند. این سانسور به حدی است که پس از حدود ۳۵ روز تأخیر از شهر نجف عراق آیتالله ابوالحسن اصفهانی و آیتلله محمدحسین غروی نائینی تلگرافی به علمای ما از جمله امام جمعه خویی و سیدمحمد بهبهانی زده میشود که چرا نشستید؟ بقیع تخریب شده است. متن نامه به این صورت است:
«قاضی وهابی به هدم قبه و ضرایح مقدسۀ ائمۀ بقیع حکم داده؛ هشتم شوال تخریب شروع شده و معلوم نیست پس از آن چه شده. با حکومت مطلقۀ چنین زنادقۀ وحشی به حرمین، اگر از دولت علیه و حکومت اسلامیه، علاج عاجل نشود، عَلی الإسلام و السلام. یعنی فاتحۀ اسلام خوانده است.»
جالب است بر اساس متن نامه، مشخص میشود باز هم علمای نجف به این اعتماد نرسیدند که تخریب صورت گرفته است. نشان میدهد که هم وهابیها و هم بهائیان ایران تمام تلاششان را انجام دادند تا این اتفاق حداقل در زمان خودش رسانهای نشود. فردای این روز حاج میرزا یحیای امام جمعۀ خویی تمام جرائد را به خانۀ خود دعوت میکند و از آنها درخواست دارد که این موضوع را پیگیری کنند. نهایتاً کمیسیونی تشکیل میشود که بعدها با عنوان کمیسیون حرمین شرفین شناخته میشود. اعضای آن، امام جمعۀ خویی، سیدمحمد بهبهانی، امام جمعۀ تهرانی، سید حسن مدرس، جمالالدین، معتمدالملک، مستوفی الدوله و برخی دیگر، از اعضای کمیسیون بودند.
ماجرای بایکوت خبری «تخریب بقیع» توسط رضاخان بیشتر بخوانید »
به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، با تخریب قبور منور ائمه بقیع در هشتم شوال سال ۱۳۴۴ هجری قمری توسط آل سعود، جهان اسلام علیه این اقدام شنیع برخاست و بعد از مدتی «عبدالعزیز بن سعود»، پادشاه وقت عربستان در واکنشی اجازه مشخص کردن قبور ائمه بقیع را داد.
بقیع در سال ۱۲۹۶ ؛ قبل از تخریب توسط وهابیون سعودی
در گزارشی درباره نحوه و دلیل تخریب قبرستان بقیع توسط وهابیون، به اشتیاق ایرانیان برای بازسازی بقیع نیز که در سامانه فارس من نیز مطرح شده بود، اشاره کردیم. ( اینجا و اینجا بخوانید) اما چه شد که پادشاه سعودی که خودش از عوامل تخریب بقیع بود و حتی مدتی سکوت اختیار کرده بود و به خاطر این اقدام وهابیون از مسلمانان عذرخواهی هم نکرد، مجوز زیارت بقیع را مجدد صادر کرد و اکنون قبور ائمه اطهار (ع) در بقیع نیز پس از تخریب قابل شناسایی است؟
لحظاتی از زیارت ائمه اطهار در بقیع همزمان با غفلت سعودیها
پس از تخریب بقیع، اعتراضهای عمومی در جهان اسلام صورت گرفت و حتی حوزههای علمیه و برخی بازارهای کشورهای اسلامی همچون ایران و عراق چند روز تعطیل شد. در آن دوران سیدابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی تخریب بقیع را به سایر علما در تهران اطلاعرسانی کردند و علمای ایران و نجف با هم برای جبران این خسارت و توهین به اماکن مقدس اسلام آن هم در شهر پیامبر (ص) جلساتی برگزار کردند تا اینکه پس از یک سال تصمیم به پیگیری این ماجرا میگیرند.
بقیع قبل از تخریب توسط وهابیون
پادشاه سعودی چگونه با ازسرگیری زیارت بقیع و پاکسازی خرابهها پس از تخریب موافقت کرد؟+ سند
پس از تخریب بقیع یک سال حج تمتع برگزار نشد و در عربستان هم ناآرامیهایی وجود داشت و نبود امنیت برای حضور مسلمانان در مکه مکرمه و همچنین اعتراض به اقدام سعودیها، موجب شد تا حج برگزار نشود. اما یک سال پس از تخریب بقیع توسط وهابیون، یعنی در سال ۱۳۴۵ هجری قمری علامه «محمدحسین حائری اصفهانی» معروف به «صاحب الفصول» بعد از سفر به کربلا و زیارت امام حسین (ع) به سوریه میرود که در آنجا سفیر عربستان که متوجه حضور این فرد بانفوذ در بین علمای آن دوران میشود، به ملاقات او میرود و سفر حج تمتع را برای مسلمانان سفری ایمن عنوان میکند و از صاحب الفصول دعوت میکند که به حج مشرف شود که در آن زمان صاحب الفصول به حج میرود و اعمال حج را با امنیت به جا میآورد.
پس از پایان حج، «عبدالعزیز بن سعود» پادشاه وقت عربستان که به خوبی از بلاغت کلام و نفوذ علامه مطلع بود، از او دعوت میکند و در ملاقاتی که بین آنها صورت گرفت، علامه به پادشاه وقت عربستان میگوید که میخواهم قبرستان بقیع را بازسازی کنم. پادشاه عربستان هم از این صحبت علامه شگفتزده و متعجب میشود که صاحب الفصول از پادشاه درخواست میکند تا قبور ائمه بقیع و مرز بقیع را مشخص کند و زیارت بقیع برای مسلمانان برقرار شود.
موافقت پادشاه سعودی با مشخص کردن قبور ائمه بقیع و زیارت آن
جانمایی قبور ائمه (ع) در بقیع پس از تخریب
عبدالعزیز هم این درخواست علامه را میپذیرد و در نتیجه این درخواست مکتوب شد و به عنوان سند اجازه زیارت بقیع و بازسازی آن مورد توجه مسلمانان جهان قرار گرفت. علامه نیز در همان سفر به مدینه میرود و با کمک گروهی از مسلمانان ایران و عراق به بقیع مشرف شده و در کنار مشخص کردن مرز بقیع، دور مزار امامان مدفون در بقیع را سنگچین میکند تا مزار امام حسن مجتبی (ع)، امام سجاد (ع)، امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مشخص باشد و اکنون نیز شیعیان با همان سنگهایی که در کنار قبور ائمه بقیع جانمایی شده، آنجا را میشناسند.
صاحب الفصول یک کپی از این سند را به سازمان ملل و یک کپی دیگر آن را به جامعةالازهر مصر ارسال و اجرای این سند را در سالهای بعد برای زائران اسلام پیگیری کرد تا سعودیها نتوانند جلوی زیارت قبور بقیع را از مسلمانان بگیرند.
موافقت پادشاه عربستان برای ساخت سایهبان قبور ائمه مدفون در بقیع
بعد از آن نیز در سال ۱۳۳۰ شمسی «سیدمحمدتقی آلاحمد طالقانی» که از خویشاوندان جلال آل احمد بود به نمایندگی از مراجع شیعه به عربستان میرود و درخواست ساخت سایهبانی بر قبور ائمه بقیع را مطرح میکند که پادشاه وقت عربستان نیز این درخواست را مورد موافقت قرار میدهد، اما تاکنون نه تنها بقیع بازسازی نشده، بلکه حتی سایهبانی نیز بر بالای قبور ائمه بقیع ساخته نشده است.
آل سعود قبور ائمه بقیع را به بهانه حرمت زیارت قبور تخریب کردند، اما بر مزار جرج واشنگتن رفته و دسته گل بر آن گذاشتند!
سعید نجاتی، مسؤول بقیع پژوهی پژوهشکده حج و زیارت درباره تخریب بقیع و اتفاقات پس از آن در گفتوگو با فارس اینگونه روایت میکند: بقیع در سال ۱۳۳۴ هجری قمری در دوره اول تسلط سعودیها بر حرمین، تخریب شد و پس از آن سال دولت سعودی با افراط گرایان وهابی چالش جدی داشت. بعد از تخریب بقیع، گروههایی به عربستان رفتند تا پادشاه سعودی هم این اهانت وهابیت به اماکن مقدس مسلمانان را محکوم کند. اما با توجه به موقعیت این کشور، پادشاه سعودی هیچگاه از این اقدام شنیع وهابیون در کشورش از مسلمانان عذرخواهی نکرد.
چرا سعودیها موافقت با احداث سایهبان در بقیع را انکار کردند؟
صاحب الفصول در دیدار با پادشاه سعودی توانست زیارت بقیع را احیا و مزار ائمه بقیع را نیز مشخص سازد و حتی آثار خرابیها در این مکان مقدس را پاکسازی کند. پس از آن همچنان علمای اسلام برای بازسازی بقیع در تلاش بودند و حتی در سفر به عربستان خواستار بازسازی آن بودند، اما هیچ کدام از دیدارها به نتایج مطلوبی نرسید تا اینکه در سال ۱۳۳۰ شمسی «سیدمحمدتقی آلاحمد طالقانی» به همراه چند نفر از افراد بانفوذ به نمایندگی از مراجع و علمای اسلام در سفر به عربستان و دیدار با «عبدالعزیز» خواستار ساخت سایهبان بالای قبور ائمه بقیع شدند و پادشاه وقت عربستان نیز با آن موافقت کرد و مقرر شد تا سایهبانی روی قبر ائمه احداث شود.
خبر وعده سفیر عربستان و پادشاه سعودی برای ساخت سایهبان برای قبور ائمه بقیع به سرعت در مطبوعات عراق و ایران منتشر شد. این انتشار خبر باعث شد افکار عمومی وهابیون افراطی واکنش نشان داده و اجازه این اقدام را به دولت سعودی ندهند. بر همین اساس، نظام رسمی سعودی هر گونه مرمت بقیع را و حتی وعدههایی را که در آن جلسه مطرح شده بود، انکار کردند.
همچنان با گذشت حدود یک قرن از تخریب بقیع، این مکان مقدس غریب است و سعودیها اجازه ساخت بقیع را به هیچ کسی نمیدهند. حتی در گزارشهایی سعودیها در دیدار با علمای ایرانی موافقت با ساخت بقیع را در صورت مشخص شدن قبر حضرت زهرا (س) اعلام کردند که البته مستندات آن هنوز در حال بررسی است.
در برههای نیز عربستان زیارت قبور بقیع را ممنوع کرد که این اتفاق پس از درگیری زائران ایرانی با شرطههای سعودی اتفاق افتاد و محدودیتهایی همچنان نیز در این مکان مقدس توسط وهابیون صورت میگیرد که بر اساس سندی که به مُهر پادشاه سعودی رسیده است، نباید چنین ممنوعیتهایی اعمال شود.
با توجه به اقدامات اخیر عربستان برای بازسازی اماکن تاریخی و احیای آثار باستانی و همچنین چشمانداز ۲۰۳۰ برای جذب توریست مذهبی و از همه مهمتر فاصله گرفتن سعودیها از نگاه افراطیگرایان وهابی، به نظر میرسد که سعودیها هم برای منافع اقتصادی که شده به فکر بازسازی بقیع باشند.
مسلمانان به ویژه شیعیان همواره از این اقدام سعودیها پس از گذشت حدود یک قرن همچنان نگران و در دل آرزوی ساخت بقیع را دارند و حتی برنامههایی برای بازسازی آن در ذهن میپرورانندغ چرا که نگرانی مسلمانان از فراموشی تخریب بقیع، تکرار چنین اقداماتی از سوی دشمنان اسلام است. به عقیده بسیاری از علمای اسلام، پرچم بقیع میتواند عاطفه مسلمانان را در کنار عقلانیت پیوند دهد تا ریشه سلفیگری و وهابیون را که موجب شکلگیری داعش شدند، خشک کند.
امید است که روزی مسلمانان به ویژه شیعیان بقیع را از نو بسازند و بارگاه ائمه مدفون در بقیع، همچون حرم سایر ائمه اطهار (ع) مملو از عاشقان اهل بیت (ع) باشد.
انتهای پیام/
چرا بقیع هنوز بازسازی نشده است؟ بیشتر بخوانید »