تشییع سید حسن نصرالله

آیت‌الله مهدوی: تشییع با شکوه سیدحسن نصرالله موجب ذلت رژیم صهیونسیتی شد


به گزارش مجاهدت از دفاع‌پرس از اصفهان، آیت‌الله «سیدابوالحسن مهدوی»‌ امام جمعه موقت اصفهان در خطبه‌های عبادی سیاسی نماز جمعه این هفته اصفهان، با اشاره به آغاز ماه مبارک رمضان، اظهار داشت: فرصت پایانی ماه شعبان و ماه رمضان فرصت مناسبی برای توبه، خودسازی و پاک شدن از گناهان هست.

وی با استناد به روایتی از پیامبر اکرم (ص)، به دوری از محارم الهی به عنوان بهترین عمل در ماه رمضان تأکید کرد و افزود: اعمال ناشایسته ما روح و جان ما را در بند نگه داشته و آزادی آن تنها با استغفار ممکن هست.

عضو خبرگان رهبری همچنین به اهمیت احترام به بزرگ‌ترها، محبت به کودکان و صله‌رحم اشاره کرد و گفت: در این روایت، افطاری دادن حتی با نصف دانه خرما یا یک لیوان آب نیز بسیار توصیه شده هست، البته به شرطی که واقعاً نتوانید افطاری بهتری ارائه دهید.

وی به نمازگزاران توصیه کرد که در ایام ماه مبارک رمضان، به ویژه در مساجد، افطاری‌های ساده‌ای فراهم کنند و گفت: توصیه من این هست که در مساجد، افطاری ساده‌ای ترتیب دهید و افراد با هم برنامه‌ریزی کنند تا هر کس به اندازه توان خود کمک کند.

آیت‌الله مهدوی همچنین به مراسم تشییع پیکر شهید سیدحسن نصرالله اشاره کرد و گفت: رژیم صهیونیستی حتی به این مراسم نیز رحم نکرد و سعی کرد صدای دوست و دشمن را درآورد. با وجود تخمین یک و نیم میلیون نفر جمعیت حاضر در این مراسم، برخی رسانه‌ها تلاش کردند تا آن را کوچک جلوه دهند و جمعیت را تنها ده‌ها هزار نفر توصیف کنند.

 وی خاطرنشان کرد: تشییع پیکر شهید سید حسن نصرالله نه تنها برای سید مقاومت آبرو به همراه داشت، بلکه برای رژیم غاصب صهیونیستی ذلت و خفت به ارمغان آورد.

امام جمعه موقت اصفهان در بخش دیگری از سخنان خود ا

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

آیت‌الله مهدوی: تشییع با شکوه سیدحسن نصرالله موجب ذلت رژیم صهیونسیتی شد بیشتر بخوانید »

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در مراسم ترحیم شهید نصرالله

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در مراسم ترحیم شهید نصرالله



هیئت نمایندگی رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم ترحیم و بزرگداشت رهبران شهید حزب‌الله در بیروت حضور یافت.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، مراسم ترحیم و بزرگداشت شهیدان سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفی‌الدین امروز چهارشنبه در بیروت برگزار شد.

حجت‌الاسلام اختری عضو هیئت نمایندگان رهبر انقلاب اسلامی اعزامی به مراسم تشییع رهبران شهید حزب‌الله، به همراه سفیر جمهوری اسلامی ایران در لبنان در این مراسم حضور یافتند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضور نمایندگان رهبر انقلاب در مراسم ترحیم شهید نصرالله بیشتر بخوانید »

عکس/ تشییع نمادین سید مقاومت در پاکستان

عکس/ تشییع نمادین سید مقاومت در پاکستان



پیکر نمادین شهید سید حسن نصرالله دبیر کل فقید حزب‌الله لبنان توسط اهالی پاکستان تشییع شد.

  • راحتیران - استیکی سایت

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عکس/ تشییع نمادین سید مقاومت در پاکستان بیشتر بخوانید »

حماسه نصرالله

حماسه نصرالله



پیکرهای سید مقاومت ، شهید سید حسن نصرالله و یار دیرین او شهید سید هاشم صفی الدین بر روی دستان جمعیتی بی شمار و پرخروش در لبنان، سرزمین سروها تشییع شد.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد مهدی ایمانی پور رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: پیکرهای سید مقاومت ، شهید سید حسن نصرالله و یار دیرین او شهید سید هاشم صفی الدین بر روی دستان جمعیتی بی شمار و پرخروش در لبنان، سرزمین سروها تشییع شد. سکوت توام با هراس سیاستمداران و رسانه های صهیونیستی و غربی از برگزاری این مراسم ، حکایت از عمق تاثیرگذاری آن بر کلان روندها و گفتمان مقاومت در منطقه و جهان دارد. در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد:

نخست اینکه روندهای گفتمانی، تمدنی و فرهنگی در طول تاریخ دارای “نقاط عطف”بوده اند. به این معنا که یک حادثه، خیزش یا مراسم فارغ از شکل ظاهری آن، یک پیام پررنگ فرازمانی و فرامکانی را به مخاطبان خاص و عام ارائه می کند. چنین قاعده ای در خصوص تشییع پیکر رهبران شهید مقاومت در بیروت نیز صادق است. بی دلیل نیست که دستگاه های تبلیغاتی و امنیتی دشمن طی هفته های منتهی به برگزاری مراسم تشییع، از هیچ گونه اقدامی در ممانعت از شکل گیری این خیزش پرمعنا و تاریخ ساز ممانعت ننموده و حتی در روایتگری های رسانه ای خود تلاش مذبوحانه ای را در سانسور یا تقلیل آن به یک مراسم ساده صورت دادند. با این حال شدت زلزله گفتمانی -مردمی اخیر به اندازه ایست که لرزه نگارهای مستقر در اتاق های فکر و عملیات دشمن قدرت محاسبه و پیشگیری از آن را ندارد. این زلزله گفتمانی، دارای پس لرزه هایی است که ارزش و عیار آنها از خود پدیده اصلی کمتر نخواهد بود. بنابراین، حماسه ای که امروز در بیروت شاهد آن خواهیم بود، تاریخ ساز بوده و روز ۲۳ فوریه ۲۰۲۵ میلادی را به نقطه ثقل و مبنای تبلور قدرت نرم مقاومت در سرتاسر دنیا مبدل می سازد.

نکته دوم، معطوف به قدرت نرم مقاومت و جایگاه آن در عرصه بین المللی جهاد تبیین است. اخیرا رهبر معظم و حکیم انقلاب اسلامی در دیدار هزاران نفر از مردم آذربایجان شرقی،به نکته اساسی و مهمی در این خصوص اشاره فرمودند: « مسئله امروز ما تهدید سخت‌افزاری دشمن نیست بلکه تهدید نرم‌افرازی است. معنای تهدید نرم‌افزاری دستکاری افکار عمومی، ایجاد اختلاف و ایجاد تردید در محکمات انقلاب اسلامی و ضرورت پایداری در مقابل دشمن است.»

اصلی ترین مصداق محکمات انقلاب اسلامی، منظومه مقاومت و ابعاد گفتمانی -تمدنی آن است. جبهه مقاومت در طول سالها و دهه های پس از اشغال فلسطین توسط رژیم نامشروع و منحوس صهیونیستی، بارها قدرت سخت خود را به رخ دشمنان کشیده است. انعقاد آتش بس اخیر در لبنان و غزه، خروجی و محصول این مقاومت تمام عیار میدانی و خالصانه در برابر دشمنان آمریکایی و صهیونیستی در منطقه بوده است. اما تا زمانی که قدرت نرم مقاومت تبلور تام و مطلق در عرصه بین المللی پیدا نکند، شرط کافی برای پیروزی بر جبهه باطل محقق نخواهد شد. این روزها بیروت همان میعادگاه و بستری است که قدرت نرم مقاومت در فرامتن و بستر آن ظهور و بروز پیدا کرد و جبهه حق را به سوی تکمیل پیروزی خود بر دشمن رهنمون می سازد.

نکته سوم، به نقش حماسه اخیر در شکل گیری تمدن نوین اسلامی مربوط می شود. وفق آنچه رهبر معظم انقلاب اسلامی تاکید فرموده اند، “محوریت قوانین قرآن”، “ایمان”، “علم”، “اخلاق”، “مجاهدت مداوم “و “حکومت مردمی”، از شاخصه‌های مهم تمدن نوین اسلامی محسوب می شود. در مراسم تشییع رهبران شهید مقاومت در بیروت، همه این اجزا و مولفه ها به نحوی نمود پیدا خواهد کرد:جایی که نه تنها گفتمان سازش با دشمن صهیونیستی در سایه تاسی به گفتمان مقاومت به چالش کشیده می شود، بلکه فراتر از آن شاهد چینش ملموس اضلاع گذار به تمدن نوین اسلامی در کنار یکدیگر خواهیم بود. قطعا مسئولیت بزرگ امت واحد اسلامی پس از پایان مراسم تشییع به گونه ای جدی تر و حتی متفاوت تر از گذشته آغاز خواهد شد.ان شاءالله .

درگام دوم انقلاب اسلامی ، باید از داشته ها، دستاوردها و یافته های حکمرانی انقلابی در ایران در مسیر نیل به این هدف مقدس و غایی بهره جست. در این میان، باید گلوگاه ها و نقاط اتصال تمدنی ، ابعاد تئوریک و عملیاتی نظم تمدنی جدید در جهان اسلام و در نهایت، ابزارها و روش های نیل به این نقطه مشخص شود. گام هایی در این خصوص برداشته شده که موثر بوده و اکنون می توانیم به وضوح اعلام کنیم که از یک ایده انتزاعی یا مدل تئوریک مطلق سخن نمی گوییم .با این حال هنوز باید گام های بلندتر ، ملموس تر و عملیاتی تری در این خصوص برداشته شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حماسه نصرالله بیشتر بخوانید »

بازی رفت داشت، برگشت نه...

بازی رفت داشت، برگشت نه…



نه حاکمان شکم‌گنده عرب، نه دیپلمات‌های جهان، نه امرا و پادشاهان و سلبریتی‌ها… هیچ‌کدام نیامدند. لیاقتش را نداشتند. اشرف‌الناس آمده بودند، پابرهنه‌هایی که عاقبت جهان به دست آنهاست.

  • راحتیران - استیکی سایت

به گزارش مجاهدت از مشرق، حامدعسکری، شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت: لبنان نه کشور جولیا پطروس است نه کشور جهاد مغنیه، نه کشور مسلمانان است و نه کشور مسیحی‌ها، نه کشور فلافل است و نه شیرینی‌های فرانسوی، نه کشور برندهای ایتالیایی و اروپایی و آمریکایی است نه بجنل‌های چینی و بنگلادشی. این دو خط را خواندید؟ حالا به جای نه‌ها بگذارید هم. همه‌ نه‌ها را حفظ کنید و به‌جاش هم بگذارید. به ساقه و تنه‌ این پیشانی‌نوشت این وجیزه ضربه‌ای نمی‌خورد. لبنان مثل سرزمینش رنگارنگ است، مثل هوایش متغیر است. به پلکی از چه غلطی کردم کاپشن پوشیدم می‌رسی به اینکه کاش یک شلوار زیرِ شلوارم می‌پوشیدم نچام. آدم کم ندیده‌ام و عرب خیلی بیشتر ولی مردمان این خطه عجیبند، مثل عراقی‌ها داد نمی‌زنند و مثل سوری‌ها بی‌خیال نیستند. یک باکلاسی و نجابت و مهمان‌نوازی خاصی دارند، یک سادگی روشن و یک آمیختگی با دریا و طبیعت که خیلی دلبر است. من ولی اینجا نیستم که توریست باشم، من آمده‌ام گزارشگر آخرین بازی باشم، آخرین دیدار، یک خداحافظی مهیب و یک وداع غریب…

صبح بعد از نماز دیگر نخوابیدم. از پنجره زل زدم به ساحل تا آفتاب بالا آمد، دوش گرفتم و راهی شدم. حزب‌الله گفته بود که مسیرهای منتهی به ورزشگاه «کمیل شمعون» مسدود خواهد بود و هرکس می‌خواهد بیاید، پیاده قدمش بر چشم. شب قبلش کفش‌هایم را توی وان حمام هتل غسل دادم، لباس‌هایم را شستم و خودم هم صبح غسل زیارت و بین خودمان باشد شهادت کردم. از این بی‌شرف حرامزاده هیچ‌چیزی بعید نبود و ممکن بود هر اتفاقی بیفتد. پایین که آمدم، حسام را دیدم. گفت کارت داری؟ گفتم کارت چی؟ گفت کارت تردد و ورود به طبقه‌ پایین استادیوم. گفتم نه. لب ورچید و گفت: ممممم. بعد دست کرد توی جیبش و یک کارت به من داد و برای اویی که کارتش را به من داد، احتمالاً یک فکری کرد. اتوبوس آمد. رفتیم جلوی هتلی دیگر که همه رسانه‌ای‌ها جمع بودند که با یک ماشین وارد ورزشگاه شویم. به هتل که رسیدیم حیرت‌زده و شگفت‌آور شیخ زکزاکی را دیدم که چای می‌نوشید. بله خود خودش بود. رفتم جلو سلام کردم. همه‌ آزادگان جهان جمع بودند برای تشییع آزاده‌ای در خون غلتیده. عطاءالله مهاجرانی هم بود. دیدمش و شگفتا که آمده بود و شگفتا که گفت شعرهایت را می‌خوانم و روایت‌هایت را پیگیرم و کیف کردم و قند در دلم آب شد. از کیف «حاج آخوند» خواندن گفتم و بر حریتش درود فرستادم. سن و سالی دارد اما دم غیرتش گرم. گفت نجف زیارت بودم و تصمیم گرفتم بیایم و الحمدلله که الان اینجایم.

با ماشین رسانه‌ای‌ها تا نزدیک ورزشگاه می‌رویم، بعد پیاده می‌شویم و پخش. توی مسیر جواد موگویی را می‌بینم و حال و احوال می‌شویم. آقا هادی مقدم‌دوست هم هست، مهدی عرفاتی و سجاد بهمن‌آبادی هم آمده‌اند. چه خوشحالم که از ایران هم، چشم‌هایی آمده‌اند برای دیدن و روایت و نوشتن و قاب بستن این وداع. وارد استادیوم می‌شویم، چه منظم است و درست. کارت‌هامان را کنترل می‌کنند و اجازه ورود می‌دهند. قیامت است، نصف استادیوم زن است و نصفش مرد. نمی‌دانم چه حکایتی است اما انگار حضور زنان بیشتر به چشم می‌آید.

رزم کار مرد است و انگار وداعش تا منزل آخرت امری است زنانه. خبرنگارهای موبور چشم آبی هم زیادند. یک قطعه‌ موسیقی حیرت‌آور و مهیب که ساختمان سازبندی‌اش شبیه موسیقی فیلم بادیگارد است مدام پخش می‌شود. ویدئووال‌های بزرگ مدام تصاویر سید را نشان می‌دهند و زمزمه‌های سخنرانی‌هایش پخش می‌شود. چند شاعر می‌آیند و با فصیح‌ترین بیان‌ها سید را مدح می‌گویند و با کلمات خودشان را آرام می‌کنند. اذان می‌شود، چه عجیب همه با وضو آمده‌اند، نماز در استادیوم هم تجربه نویی بود که گذراندم. بعد مجری می‌گوید: قرائت الجمعی سوره الفاتحه لسماحته سیدحسن نصرالله رضوان‌الله تعالی علیه و بعد همه‌ ورزشگاه می‌شود فاتحه خوان. سوره‌ حمد با فریاد خوانده می‌شود، جهان دارد می‌لرزد، غیرالمغضوب علیهم ولا الضّالّین… ضالّین آن طرف دریا با پهپادها و دوربین‌ها و جاسوس‌هاشان دارند ما را می‌بینند و دلشان می‌لرزد.

توی ورزشگاه می‌چرخم و عکس و فیلم می‌گیرم چیزی از دستم در نرود. یک پرچم ایران توی جمعیت نیست. مگر نه که برادریم، مگر نه که رفیقیم… کوشیم پس. غصه خوردم نه از ‌باب اینکه حسابمان نکرده‌اند. غصه خوردم از باب اینکه دل این زن‌ها و مردم و ملت نشکند. یک عکاس ایرانی می‌بیندم. می‌گوید یک پرچم ایران اینجاست بَرَش دار یک عکس بگیر. پرچم را چسبانده‌اند به نرده‌های ورزشگاه. درش می‌آورم، سر چوبش می‌کنم و می‌چرخانم. کیف می‌دهد، حالا ایران پرچمدار دارد. حالا من هم آمده‌ام به تسلیت و تهنیت.

پیکر سید می‌آید. و وااای از آن لحظه…

وای از آن ساعتی که آن پرده‌ زرشکی کنار رفت و آن کامیون کاورشده با روکش مات مشکی وارد شد. وای از آن تلفیقش با موسیقی. چرا موبورهای چشم آبی اشک می‌ریختند؟ چرا وقتی سید می‌گفت یا اشرف‌الناس و صدایش موج برمی‌داشت دل می‌رفت که از هم بپاشد، مثل اناری پتک خورده. پیکر سید آمد و بر بالایش آن یار همیشگی، آن یاور و محافظ همیشگی ابوعلی جواد هم بود. از آن صورت پف‌دار و موهای تایسونی کوتاه شده خبری نیست، ریش گذاشته و موها بلند است. جلوی تابوت ایستاده و گل‌های روی تابوت را به سمت مردم پرتاب می‌کند. چهار کرکس، چهار جنگنده لشکر ابلیس می‌آیند، زوزه می‌کشند و از بالای پیکر می‌گذرند. ابوعلی دست روی پیکر می‌گذارد و آخرین مراقبتش از سید هم انجام می‌شود. هیچ‌چیز برای یک محافظ سخت‌تر از این نیست که، او که باید محافظش می‌بوده، برود و او که محافظ بوده بماند. ابوعلی غمگین‌ترین آدم جهان بود دیروز، عزیزش را بدرقه کرد و حالا دیگر باید بازنشسته شود. کامیون به قسمتی که ما ایستاده بودیم رسید، داشتم پرچم می‌چرخاندم، ابوعلی یک چفیه از روی تابوت برداشت و زل زد توی چشم‌هایم و گفت ایران لبنان اخوه… کیف داد، کیف داد. همان لب‌ها، همان چشم‌ها که بارها به سید ما زل ‌زده بود و سلام کرده بود و حرف ‌زده بود، به من نگاه کرد. به من و کشورم گفت برادر. کیف داد، تا شدم از اشک.

سید دور افتخارش را زد مردم برایش پیاله پیاله اشک پشت سرش ریختند و تا خانه‌ آخرت بدرقه‌اش کردند. لبنان شش میلیون نفر جمعیت دارد. تلویزیون‌شان اعلام کرد یک‌میلیون نفر در این تشییع حاضر شدند. شش میلیون نفر جمعیت لبنان است و از هر شش نفر یک نفر در تشییع یک بزرگ شرکت کنند، یعنی خیلی حرف، خیلی کتاب، خیلی فیلم…

حرف آخر

نه حاکمان شکم‌گنده عرب، نه دیپلمات‌های جهان، نه امرا و پادشاهان و سلبریتی‌ها… هیچ‌کدام نیامدند. لیاقتش را نداشتند. اشرف‌الناس آمده بودند، پابرهنه‌هایی که عاقبت جهان به دست آنهاست. دلسوخته‌هایی که هرکدامشان داغ تو بر جگرشان بود و تو را مشایعت کردند و حالا دیگر دلشوره‌ات ندارند. حالا دیگر می‌دانند کجا ساکنی، کجا آرمیده‌ای و کجا به دیدارت بیایند. تقدیر و تدبیر الهی به دست دولت‌ها و حکومت‌ها پیش نمی‌رود. تقدیر را مردم می‌سازند و پیش می‌برند و خون تو نبض رگان این حرکت را تپنده‌تر خواهد کرد. پیکر سید از ورزشگاه خارج می‌شود، ورزشگاه تنک می‌شود از جمعیت، همه دنبالش راه می‌افتند تا محل تدفین. پرچم را از چوب باز می‌کنم. دوسرش را روی شانه‌هایم گره می‌زنم و از ورزشگاه می‌آیم بیرون. چند نفری روی شانه‌هایم می‌زنند و تشکر می‌کنند. یک مادر لبنانی یک ساندویج مرغ از کیفش درمی‌آورد و به من می‌دهد. کامیون دور می‌شود، من نمک‌گیر لبنانی‌ها شده‌ام. چند مرغ دریایی در دور دست بالای سر سید می‌چرخند، یک مغازه سلمانی، آهنگ احبایی جولیا پطروس گذاشته… باد سرد می‌آید چفیه سید را می‌پیچم دور دهان و بینی‌ام، عطری ملیح می‌خزد زیر پره‌های بویایی‌ام، باد پرچم را تکان می‌دهد. نم بارانی می‌بارد، لحظات باریدن باران لحظات استجابت دعاست:

مثل سید به درد مردمم بخورم… مثل سید به درد دینم بخورم… مثل سید بروم… این پرچم. این سه رنگ پر از عشق روزی کاغذ کادوی تابوت چوبی‌ام باشد…

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

بازی رفت داشت، برگشت نه… بیشتر بخوانید »