گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «هرکه شد گمنامتر، زهرا (س) خریدارش شود»؛ برای درک بهتر مفهوم این جمله، باید به فاطمیه نگریست؛ چرا؟ چون شهدای گمنام را با حضرت زهرا (س) میشناسند و برای همین، فاطمیه را نیز با شهدای گمنام میشناسند!
شهدای گمنام فرزندان حضرت زهرا (س) هستند؛ همانهایی که همچون مادرشان، سالها مزارشان بینام و نشان بود و زیر خروارها خاک، آرامیده بودند. چشم ما که توفیق دیدن ندارد؛ اما به یقین زائر شهدای گمنام، مادرشان حضرت زهرا (س) است؛ لذا هرکه شد گمنامتر، زهرا (س) خریدارش شود.
شهدای گمنام عطر و بوی زهرای مرضیه (س) را در جامعه میافشانند و به برکت حضور آنهاست که چشم و دلهای بسیاری بیدار میشود، قلبها میشکند و اشکها جاری میشود؛ خصوصاً اینکه ایام فاطمیه باشد؛ البته این خصوصیت تنها مختص به شهدای گمنام نیست؛ بلکه همه شهدا اینگونه هستند؛ اما شهدای گمنام را بیشتر با حضرت زهرا (س) میشناسند.
فاطمیه امسال هم عطر و بوی زهرای مرضیه (س)، به برکت حضور شهدای گمنام، بیشتر در جامعه احساس شد، این را میشد از جمعیتی فهمید که در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) به مراسم تشییع شهدای گمنام آمده بودند؛ تشییع ۴۰۰ شهید گمنام!
زمانی که از تأثیرات بازگشت پیکرهای مطهر شهدا سخن به میان میآید، یکی از این تأثیرها همین است؛ مردم همه به میدان میآیند و حول محور شهدا، متحد میشوند؛ اصلاً حضور شهدا برای ملت برکت میآورد، مانند آبی که روی آتش فتنهها ریخته میشود، مانند آتشی که صلحنامههای ننگین را خاکستر میکند، مانند تلنگری که دلها را بیدار میکند؛ آری! شهدا اسطورههای حقیقی ملت ایران هستند.
فاطمیه امسال، از ۴۰۰ شهید گمنام که تفحص شدهاند، پیکرهای مطهر ۲۰۰ شهید گمنام را در تهران و پیکرهای مطهر ۲۰۰ شهید گمنام در دیگر سایر استانهای کشور تشییع کردند؛ آنهم چه تشییعی! در هر شهر و دیاری، مردم برای استقبال از شهدای گمنام، سنگتمام گذاشتند و در تهران هم غوغایی بهپا بود و هزاران نفر به استقبال شهدا آمده بودند؛ این درحالی است که دشمنان از چندوقت قبل، با شبههافکنیهای خود، میخواستند از تعداد این جمعیت بکاهند؛ اما باز هم به آنها ثابت شد که شهدا در قلب ملت ایران جای دارند.
زمانی که اطلاع پیدا کردم که دشمنان و آنهایی که چشم دیدن سرافرازی ملت ایران را ندارند، میخواهند مردم را از شهدا دلسرد کنند، تصمیم گرفتم تا در روز تشییع پیکرهای مطهر ۲۰۰ شهید گمنام در تهران، همپای مردم به خیابان انقلاب اسلامی بروم؛ تا سرگذشت شکست دوباره دشمنان از مردم بابصیرت ایران را روایت کنم.
تقریباً ساعت ۸ صبح گذشته بود که به میدان انقلاب اسلامی رسیدم. در همان ساعات اولیه مراسم، حاج «حیدر خمسه» با همان نوای گرم خود، روضه میخواند و مردم زیادی از زن و مرد گرفته تا پیر و جوان، حول خودروهای حامل تابوتهای سهرنگ شهدای گمنام حلقه زدهاند؛ برخی چفیههای خود را به خادمان شهدا میدهند، تا برای آنها تبرک کنند و برخی هم مشغول نوشتن حرف دل خود، خطاب به شهدا روی تابوت آنها.
پرچم مشکی عزای فاطمیه و پرچم سهرنگ جمهوری اسلامی ایران، در میان جمعیت برافراشته است و سربندهای یا زهرا (س) بر سر برخی از زائران شهدا دیده میشود، در این میان سربندی میبینم که روی آن عبارت «یا منتقم» نوشته شده است. سربند «یا منتقم» ناخودآگاه یاد مراسم تشییع پیکر سردار دلها میافتم که در همین خیابان انقلاب اسلامی چه جمعیتی آمده و به قول حضرت آقا، مراسم تشییع شهید حاج قاسم سلیمانی، اولین سیلی بر صورت قاتلان این شهید والامقام بود.
رئیسجمهور سخنران اصلی مراسم است؛ در میان سخنان رئیسجمهور، بانگ تکبیر تشییعکنندگان چندبار بلند شده و سخنان انقلابی او را تصدیق میکند و در همین حال، هنوز بر تعداد مردم افزوده میشود. کمکم هنگام آغاز حرکت جمعیت همراه با پیکرهای شهدا به سمت معراجالشهداء فرا میرسد که خود را از میان انبوه جمعیت، به تقاطع خیابان قدس میرسانم. دیگر مراسم تشییع آغاز شده بود؛ لذا من نیز پابهپای جمعیت حرکت کردم.
هنوز زمان کوتاهی از آغاز مراسم نگذشته است که سردار سرلشکر «حسین سلامی» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در میان جمعیت میبینم. مردم دور سردار جمع شدهاند و به او خسته نباشید میگویند. مسیر را همراه با مردم و خودروهای حامل پیکرهای مطهر شهدای گمنام ادامه میدهم که در مسیر، «غلامعلی حداد عادل» را میبینم؛ لذا تصمیم میگیرم که چندکلمهای با او همکلام شوم. از وی درباره علت و تأثیرات بازگشت پیکرهای مطهر شهدا میپرسم؛ در واقع میخواهم بدانم که چرا بعد از این همه سال که از پایان جنگ میگذرد، شهدا را تفحص کرده و در شهرها تشییع میکنند؟ چراکه این روند، برای دشمنان خوشایند نیست!
اگر شهدا نبودند، صدام مملکت را تحویل آمریکا میداد!
حداد عادل در پاسخ میگوید: مگر میشود به این قهرمانهایی که با فداکاری و اخلاص برای حفظ این مملکت جان خود را فدا کرده و گمنام زیر خاکها افتادهاند، اعتنایی نکرد؟ ضدانقلاب میگوید که یک مشت استخوان را هرچندوفت یکبار در خیابانها راه میاندازند و مردم را جمع میکنند! من میگویم همین استخوانها هستند که ما را سر پا نگه داشته است.
وی ادامه میدهد: اگر این شهدا نبودند، صدام به تهران رسیده و این مملکت را تحویل آمریکا میداد؛ بنابراین باید به آنها احترام گذاشت و راه فداکاری آنها را ادامه داد؛ چراکه در باغ شهادت بازِ باز است.
صحبتهای حداد عادل که تمام میشود، از او تشکر میکنم و باز هم به مسیر خود ادامه میدهم. در خیابان انقلاب اسلامی، انقلابی بهپا شده و جمعیتی هست که همینطور بهدنبال خودروهای حامل پیکرهای شهدا حرکت میکند. در این میان، مداحان اهلبیت (ع) نیز از جان مایه میگذارند تا در سالروز شهادت حضرت زهرا (س)، مراسم تشییع فرزندان بیبی دوعالم را پررونقتر کنند.
هنوز به چهارراه ولی عصر (عج) نرسیدهام که سردار دریادار «علی فدوی» جانشین فرمانده کل سپاه را میبینم. سردار فدوی همیشه پاسخهای کوبندهای برای دشمنان در مشت دارد؛ لذا از او میخواهم تا به شبههافکنی دشمنان علیه شهدا، پاسخ دهد.
خداوند با آمدن شهدا میخواهد باور مردم ما را زنده کند
سردار فدوی میگوید: خبیثان عالم که رئیس همه آنها شیطان است، بر اساس آیات قرآن کریم، یکی از کارهای آنها شبهه ایجاد کردن است و مردم باید ببینند که وقتی آمریکا حرفی میزد، خبیثانه است؛ وقتی دنبالهروهای آن صحبت میکنند، خبیثانه است؛ وقتی شیطان حرفی میزند، خبیثانه است؛ بنابراین مردم نباید به آنها اعتنا کنند.
جانشین فرمانده کل سپاه به برکات بازگشت پیکرهای مطهر شهدا اشاره میکند و تأکید میکند: شهدا بنا به تصریح صریح قرآن کریم، زنده هستند. اگر نگاه کنیم، امروز تا چشم کار میکند، مردم به تشییع شهدا آمدهاند؛ بنابراین خداوند ۴۴ سال است که با آمدن شهدا میخواهد باور مردم ما را زنده کرده و صدق آیات قرآن کریم مبنی بر زنده بودن شهدا را تثبیت میکند.
سردار فدوی بعد از پایان صحبتهای خود، میخواهد با مردم همکلام شده و به سوالات آنها پاسخ دهد؛ لذا از وی خداحافظی میکنم و باز هم همراه با زائران شهدا، همقدم میشوم. در این میان، تصاویر شهدا در دست مردم مانند نگینی میدرخشد؛ بیشتر مردم تصاویر سردار سپهبد شهید حاج «قاسم سلیمانی» و تصویر معروف شهید «امیر حاجامینی» که در عملیات «کربلای پنج» به شهادت رسیده است را در دست دارند. در این میان خانوادههای شهدا نیز با تصاویر شهدای خود به تشییع شهدای گمنام آمدهاند، گمانم برخی از آنها مادران چشمانتظاری هستند که امید دارند فرزندشان در میان این شهدای گمنام باشد.
چهارراه ولی عصر (عج) را پشتسر میگذارم، دیگر مطمئن میشوم که سیل انبوه جمعیت کار خود را کرده؛ یعنی باز هم سیلی محکمی بر صورت دشمن زده است، آنهم بعد از چندماهی که دشمن به خیال خام خود، شاید کمی امیدوار شده بود! پل کالج جمعیت آنقدر زیاد است که خودروهای حامل پیکرهای مطهر شهدا، کمی با احتیاط دور میزنند و خادمان شهدا مراقبت میکنند تا در میان جمعیت، زائری آسیب نبیند.
مسیر خیابان حافظ را بهسوی معراجالشهداء همراه با سیل عظیم مردم طی میکنم. دلم میخواهد نظر مردم را هم درباره اینکه تفحص و بازگشت پیکرهای مطهر شهدا چه تأثیری در جامعه دارد؟ گفتوگو کنم؛ اما برخی از مردم، در حال و هوای عزاداری و یا زیارت شهدا هستند؛ لذا دلم نمیآید که حال معنوی آنها را بهم بزنم.
تقریباً از ابتدای مراسم، به دستنوشتهها و پلاکاردهایی که تشییعکنندگان در دست دارند نیز توجه کردهام؛ این دستنوشتهها و پلاکاردها از حرف دل آنها حکایت دارند؛ اغلب هم درباره «حجاب اسلامی» که شهدا بر ضرورت رعایت آن تأکید کردهاند. در خیابان حافظ جوانی را میبینم که پلاکاردی در دست دارد که روی آن نوشته است: «بهخاطر حاج قاسم سلیمانی امر به معروف را شروع کنید تا دزدی و بیحجابی کم شود». از او درباره چرایی تفحص و بازگشت پیکرهای شهدا سوال میکنم.
وقتی شهدا میآیند، حیا در جامعه افزایش پیدا میکند
این زائر شهدا در پاسخ میگوید: ماموریت این شهدا این است که بعد از چند سال برگردند و وضع شهرها را بهتر کنند؛ چراکه وقتی شهدا میآیند، حیا در جامعه افزایش پیدا میکند؛ اما شرط آن، این است که تشییعکنندگان شهدا هم یک مقداری به امر به معروف و نهی از منکر در مقابل مفاسد اقتصادی، بیحجابی و پخش موسیقیهای حرام، توجه بیشتری کنند.
صحبتهای این جوان که خاتمه پیدا میکند، از او تشکر میکنم؛ در آنطرف خیابان یک دختر دهه نودی را میبینم که چادر زیبایی بر سر کرده و تصویر شهید امیر حاجامینی را در دست دارد. جمعیت کمکم دارد به پل حافظ میرسد؛ لذا از جمعیت جدا میشوم و با عجله خود را به آنطرف پل میرسانم. روی یک پل عابر پیاده عکاسها ایستادهاند تا صحنههای بهیاد ماندنی این تشییع بزرگ را ثبت و ضبط کنند؛ لذا روی پل میروم تا جمعیت تشییعکننده را از بالای سر نظارهگر باشم. جمعیت دیگر آنقدر زیاد شده است که به گمانم، بعد از فتنه چندماه اخیر، دیگر آب پاکی را روی دست دشمنان ریخته است و برای فریبخوردگان پیامهای قابل تأملی داشته است؛ بلکه کمی بیدار شوند!
روی پل عابر پیاده چندین عکس از حضور چندهزار نفری مردم تهران در مراسم تشییع شهدای گمنام میگیرم و در خیابان حافظ باز هم با جمعیت همراه میشوم. روحانی جوانی که لباس نظامی بر تن دارد، در میان تشییعکنندگان، شهدای گمنام را بهسوی معراجالشهداء بدرقه میکند. نوع پوشش او من را یاد روحانیون رزمنده در دوران دفاع مقدس میاندازد؛ پس از سلام و عرض ادب، با وی همکلام میشوم و از او نیز میخواهم تا نظر خود را درباره علت و تأثیر بازگشت پیکرهای مطهر شهدا به جامعه بگوید.
شأن شهدا این نیست که بخواهند گمنام زیر خاکها بمانند
این روحانی جوان پاسخ میدهد: شأن شهدا این نیست که بخواهند گمنام زیر خاکها بمانند؛ بنابراین باید تفحص شده و هویت آنها شناسایی شود که در این صورت نامدار خاکسپاری میشوند و اگر هم هویت آنها مشخص نشود، آنوقت یک همچنین مراسم تشییع با عظمتی را برای آنها برگزار میکنند.
وی سخنان خود را اینگونه ادامه میدهد: وجود شهدا برکت است؛ برخی میگویند که امروز ما میزبان شهدا هستیم، درحالی که ما میهمان شهدا هستیم و شهدا میزبان ما و صاحبان آب و خاک این مملکت هستند و از جان خود برای حفظ این نظام و اسلام گذشتهاند و امروز که به آب و خاک خود بازگشتهاند، به برکت آنها بسیاری از مشکلات و فتنههای دشمن از بین خواهد رفت.
صحبتهای این روحانی جوان که تمام میشود، با او نیز خداحافظی میکنم. در ادامه مسیر، درحالی که تقریباً جمعیت داشت به معراجالشهداء نزدیک میشد، دستنوشتهای را در دست یکی از تشییعکنندگان میبینم که روی آن نوشته شده است: «پیام شهید حجاب؛ سرمان رفت که حجاب نرود»، با وی همکلام میشوم و همان سوالی که از افراد دیگر پرسیده بودم را مطرح میکنم؛ یعنی همان علت و تأثیر بازگشت پیکرهای مطهر شهدا.
او خود را رزمنده دوران دفاع مقدس معرفی میکند و میگوید: من بهعنوان یک رزمنده دوران دفاع مقدس، میگویم که ما شهدا را پیدا نمیکنیم؛ بلکه شهدا میآیند از دیار سرخ شقایقها. لاله میدارد به دل داغ شما.ای شما پروازتان بر بام گل. جایتان هرشب به هنگام عروج. میرود پروانهسان در کام گل. تا ابدای لالههای سرخ عشق. جایتان سبز است در ایام گل.
وی میافزاید: عطر شهدا امروز، عطر نوازشگری است که در جامعه حاکم میشود. کسانی که شهدا را درک نمیکنند، به خود بیایند و مشام خود را به عطر این شهدا نوازش دهند.
دیگر کاروان تشییع شهدا دارد به میعادگاه خود، یعنی معراجالشهداء نزدیک میشود؛ از این رزمنده دفاع مقدس تشکر میکنم؛ اما پیش از اینکه به مسیر خود ادامه دهم، تصویری از یک شهید مظلوم در دست تشییع کنندگان نظر من را به خود، جلب میکند؛ عکس شهید «آرمان علیوردی» که حضرت آقا او را «آرمان عزیز» خطاب کردند.
کاروان شهدای گمنام وارد بهشت میشود؛ خیابان بهشت، همانجایی که معراجالشهداء قرار دارد. در طول مسیر ایستگاههای صلواتی به سبک و سیاق پیادهروی اربعین از تشییعکنندگان پذیرایی میکردند و در خیابان بهشت هم همینطور.
کمکم مراسم تشییع دارد به پایان میرسد! اما هنوز دلم میخواهد تا با تشییعکنندگان همکلام شوم؛ لذا از یکی از تشییعکنندگان که تصاویر شهیدان را در دست دارد، میخواهم تا نظر خود را درباره علت و تأثیر بازگشت پیکرهای مطهر شهدا بگوید.
شهدا میآیند تا ما را در صراط مستقیم نگه دارند
وی در این باره میگوید: شهدا هم خودشان و هم پیکرهای مطهرشان ماموریت دارند و خودشان تعیین میکنند که چهزمانی بازگردند، برای اینکه ما بیدار شویم و از اصول و اعتقادات خود جدا نشویم. شهدا میآیند که به ما یادآوری کنند و ما را در صراط مستقیم نگه دارند.
خودروهای پیکرهای مطهر شهدا یکییکی به مقابل معراجالشهداء میرسد و تشییعکنندگان لحظات آخر وداع با شهدای گمنام را میگذارند و سعی میکنند از این لحظات بهخوبی استفاده کرده و از شهدا، خواستههای خود را طلب کنند.
خادمان تابوتهای سهرنگ شهدای گمنام را یکییکی به مردم میدهند و آنها نیز بر روی دستان خود، شهدای گمنام را به معراجالشهداء بدرقه میکنند. در این میان، یکی از مداحان، همان شعر معروف دوران دفاع مقدس را میخواند: «نسیمی جانفزا میآید، بوی کربوبلا میآید…».
آری! روایت ما از مراسم تشییع پیکرهای مطهر ۲۰۰ شهید گمنام در تهران، همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا (س) به پایان رسید؛ اما این حضور گسترده مردم و صحبتهایی که با برخی از آنها داشتم، نشان میدهد که عشق به شهدا هیچگاه از قلب این ملت بیرون نمیرود و راه شهدا همچنان ادامه دارد…
انتهای پیام/ 113