تشییع شهید قاسم سلیمانی

شعر پارسای ۱۰ ساله برای حاج قاسم

شعر پارسای ۱۰ ساله برای حاج قاسم



استان کرمان , شهید سپهبد قاسم سلیمانی , شهید , دهه فجر انقلاب اسلامی ,

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، پارسا آزادبخت ۱۰ساله از پاکدشت، شعری را برای حاج قاسم سلیمانی سروده و در اختیار مشرق قرار داده است.

آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما
زد روزگار، سکهٔ عزت به نام ما

مادر چنان عقاب به بالین او رسید
فرزند را به سینهٔ پر مهر خود فشرد

دستی میان اشک، به موی پسر کشید
بر روی خون گرفتهٔ او بوسه‌ای نهاد

رویت سپید باد، شهادت مبارکت
از ما ببر به شهیدان سلام ما

لبخند زد به مادر و در آخرین وداع
با دیدگان سرخ شهادت نگاه کرد

گفتا که: ای عزیزترین تکیه گاه من!
بشنو پیام ما

ما کشتگان راه خداییم، غم مدار
پاینده‌ایم و این بود آخر کلام ما

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده علم دوام‌ ما!



منبع خبر

شعر پارسای ۱۰ ساله برای حاج قاسم بیشتر بخوانید »

سهم «حاج محب» از سفره انقلاب بیمارستان دولتی هم نبود

سهم «حاج محب» از سفره انقلاب چه بود؟ + ‌عکس



سهم «حاج محب» از سفره انقلاب بیمارستان دولتی هم نبود

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، تاریخ ایران‌زمین همواره شاهد ایثارگری‌ها و حماسه‌های مردان و زنانی است که تا آخرین نفس خود، در برابر متجاوزان و دشمنان این سرزمین ایستادگی کردند؛ بنابراین روایت این ایثارگری‌ها و حماسه‌ها، در دنیایی که دستگاه‌های تبلیغاتی غربی نظیر «هالیوود» در آن، در حال ساختن تاریخ تخیلی برای خود هستند تا خلأ قهرمان‌های نداشته خود را جبران کنند، امری لازم و ضروری است؛ چراکه این مردان و زنان در تاریخ پرافتخار ما، الگوهای واقعی و قهرمانان حقیقی هستند؛ درحالی که غربی‌ها می‌خواهند شخصیت‌های خیالی خود را همراه با داستان‌های ساختگی، جایگزین قهرمانان حقیقی و الگویی برای نسل‌های آینده ما قرار دهند.

هشت سال دفاع مقدس تنها مقطعی کوتاه از تاریخ ایران‌زمین است که مردان و زنان زیادی در آن حماسه آفریدند؛ همان قهرمانان حقیقی، که برخی از آن‌ها برای جامعه و نسل‌های آینده شناخته‌شده هستند؛ مانند سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که از روستاهای کرمان پا به دانشگاه انسان‌سازی دفاع مقدس نهاد و به یک چهره‌ درخشان و قهرمان برای امت اسلامی تبدیل شد؛ اما این دانشگاه انسان‌سازی، فارغ‌التحصیل‌های دیگری هم دارد که شناخته‌شده نیستند؛ مانند بسیاری از جانبازان که سال‌های سال با درد و رنج‌های روحی و جسمی، دست و پنجه نرم کرده؛ اما هیچ‌وقت، نه از راهی که رفته‌اند پیشیمان شدند و نه خود را مدعی سهم از سفره انقلاب دانستند.

شهید «محبعلی فارسی» که همرزمانش او را با نام «حاج محب» می‌شناسند، یکی از همین اسطوره‌های شناخته‌نشده دوران دفاع مقدس است که عمری را در گمنامی مجاهدت کرد؛ از همان دورانی که از روستاهای سیستان و بلوچستان به جبهه‌های دفاع مقدس پای نهاد و در لشکر ۴۱ ثارالله (ع)، در کنار سردار شهید حاج قاسم سلیمانی حماسه آفرید، تا زمانی که در اسارت، زیر شکنجه‌های دشمن قرار گرفت و سپس تا پایان عمر خود، با تحمل عوارض ناشی از شکنجه‌های دوران اسارت و همچنین اثرات گازهای شیمیایی غربی‌ها که به صدام هدیه داده بودند، استقامت کرد و سرانجام سال ۱۳۹۶ همزمان با روز ولادت جانباز دشت کربلا، چشم از دنیای فانی فرو بست و آسمانی شد.

سهم «حاج محب» از سفره انقلاب بیمارستان دولتی هم نبود

«حاج محب» با وجود این‌که در زندگی خود سختی‌های زیادی را متحمل می‌شد؛ اما هیچ‌وقت مشکلاتش را به کسی نمی‌گفت؛ ولی با این وجود، گمنامی و مشکلاتش برای «حاج قاسم» پوشیده نبود؛ بنابراین سردار دل‌ها سعی می‌کرد تا گه‌گاهی به همرزم قدیمی خود سر بزند و هوای او را داشته باشد و وقتی هم که «حاج محب» به شهادت رسید، بازهم فرمانده، خود را از جبهه مقاومت به سیستان و بلوچستان رساند و در مراسم تشییع او شرکت کرد.

«حاج قاسم» وقتی برای شرکت در مراسم تشییع «حاج محب» به سیستان و بلوچستان آمده بود، از آن‌جایی که همیشه دغدغه ترویج فرهنگ ایثار و شهادت را داشت، به خانواده حاج محب تأکید کرد که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»؛ چراکه به عقیده سیدالشهدای مقاومت، فرماندهی «حاج محب» تازه شروع شده بود؛ قوی‌تر و زنده‌تر از قبل.

همسر «حاج محب» همانند دیگر همسران جانبازان، سال‌های سال در کنار این جانباز فداکار، ایثارگرانه از وی پرستاری کرد؛ وی در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سرگذشت زندگی پر فراز و نشیب خود و همسر جانبازش را روایت کرده است، تا به درخواست شهید «حاج قاسم سلیمانی» مبنی بر این‌که «حاج محب باید از گمنامی دربیاید»، جامه عمل بپوشاند.

سهم «حاج محب» از سفره انقلاب بیمارستان دولتی هم نبود

دانه‌به‌دانه به شهدا سلام کرد

آبان سال ۹۵، قرار شد برای شرکت در مراسم چهلم درگذشت مادرم به «زاهدان» برویم؛ آن‌هم بعد از این‌که ۱۰ سال به مسافرت نرفته بودیم. با این حال من می‌ترسیدم و حتی بلیط‌ها را هم پس داده بودم؛ اما در یک فاصله کوتاه که من رفتم برای «حاج محب» دمنوش تهیه و داروهایش را آماده کنم، حاجی به دخترم گفته بود: «اگر بابایی را دوست داری، برو دو تا بلیط برای من و مامانت بگیر»؛ بنابراین دخترم دوباره بلیط گرفته بود و وقتی من در این فاصله کوتاه برگشتم، «حاج محب» به من گفت که «ساک‌ها را ببند»، گفتم: «کجا برویم، ما که بلیط‌ها را پس دادیم»، گفت: «دخترم دوباره برای‌مان بلیط گرفت».

به‌دلیل این‌که داروهای حاجی زیاد بودند، معمولاً یک ساک را برای آن‌ها اختصاص داده و یک کلاسور نیز برای مدارک پزشکی‌اش تشکیل داده بودم؛ این‌ها را به‌همراه دیگر داروهایش نظیر اسپری‌های تنفسی و… جمع کردم و برای اولین‌بار بعد از ۱۰ سال، با اضطراب بسیار زیاد به مسافرت رفتیم؛ اما الحمدلله در طول پرواز انفاقی برای «حاج محب» نیافتاد، تا این‌که به «زاهدان» رسیدیم و آن‌جا فرزندان خواهرم به حاجی گفتند: «اگر می‌خواهید، شما را به بیمارستان می‌بریم تا مکرراً وضعیت‌تان بررسی شود»؛ اما حاجی گفت که «نه، طوری نمی‌شود. برویم به مزار شهدا». وقتی به مزار شهدا رفتیم، دانه‌به‌دانه به شهدا سلام کرد؛ چون اکثر این شهدا، از نیروها و همرزمان حاجی بودند و بعد از نیم‌ساعتی که گذشت، به منزل پدرم رفتیم. در آن‌جا «حاج محب» کمی نان جو با عسل خورد و بعد از آن، به اتاقی که پدرم برای او آماده کرده بود، رفتیم تا کمی استراحت کند.

سهم «حاج محب» از سفره انقلاب بیمارستان دولتی هم نبود

بیرق جانباز کربلا بر قامت جانباز دفاع مقدس

«حاج محب» به‌دلیل این‌که نمی‌توانست خم شود، حتی نماز را هم نشسته می‌خواند و مُهر را با دست به پیشانی خود می‌رساند؛ بنابراین جوراب‌هایش را درآوردم و دکمه‌های پیراهنش را باز کردم. در همین حال تلفن همراه خود را برداشت تا با یکی از دوستانش در استان صحبت کند که دستش را مقابل تلفن گرفت و گفت: «اگر بچه‌ها بفهمند که من زاهدان هستم، الان همگی می‌آیند این‌جا»، گفتم «تا شما تلفن صحبت می‌کنی، من بروم آب بیاورم» – این نکته را هم بگویم که «حاج محب» باید آب دارای اکسیژن مصرف می‌کرد – به‌اندازه‌ای که من رفتم و آب آوردم، دیدم که حاجی دراز کشیده و دستش هم زیر صورتش است، گفتم: «حاجی بلند شو، آب آوردم»، دیدم که جواب نمی‌دهد. دست خود را گذاشتم زیر سر او، تا خواستم سرش را بلند کنم، دیدم که سنگین شده، نگاه کردم، دیدم کبود شده است؛ «حاج محب» در همین لحظه کوتاه به «کما» رفته بود. با توجه به این‌که من به‌دلیل شرایط حاجی، آموزش‌های امدادگری، پرستاری و… را گذرانده بودم، همان‌جا سریعاً شروع کردم به ماساژ قلبی، تنفس مصنوعی؛ در همین حال افرادی که در منزل پدرم حضور داشتند هم به کمک آمده و با اورژانس تماس گرفتند و «حاج محب» را به بیمارستان بردیم و وی را در بخش آی. سی. یو بستری کردند. ۴۸ ساعت من بالای سر حاجی بودم، در این مدت افرادی که در ایام اربعین موکب‌داری می‌کردند، یک بیرق تبرک از حرم حضرت ابوالفضل (ع) را آوردند و روی بدن «حاج محب» انداختند که الحمدلله حال وی مساعد شده و از «کما» برگشت؛ اما بعد از آن دیدم که در اثر فشار مغزی که به وی آمده بود، هردو گوش حاجی خونریزی کرده است.

خاطراتی که «حاج محب» هیچ‌وقت برای همسرش تعریف نکرد

پرده‌های گوش «حاج محب» در جنگ به‌دلیل صدا و موج ناشی از انفجارها و همچنین در دوران اسارت، به‌دلیل شکنجه‌ها، آسیب دیده بودند؛ چراکه نقل می‌کردند که افسران عراقی به‌گونه‌ای آموزش دیده بودند که وقتی به‌صورت اسرای ایرانی سیلی می‌زدند، بدون استثناء باید از گوش دیگر آن‌ها خون بیرون می‌زد، وگرنه سیلی به‌حساب نمی‌آمد؛ یا این‌که حتماً باید آن اسیر، به دیوار یا ستون می‌خورد؛ البته این مسائل را هیچ‌وقت «حاج محب» برای من نگفت؛ بلکه من از دوستانش شنیدم.

همچنین دنده‌ها و دندان‌های «حاج محب» زیر مشت و لگد بعثی‌ها شکسته بود و پزشکان – به‌علت مشکلاتی که داشت – نمی‌توانستند دندان مصنوعی برای او بگذارند. وقتی همرزمان و دوستان «حاج محب» به منزل ما می‌آمدند، من کنار آن‌ها نمی‌نشستم؛ اما وقتی خاطرات را بلند با هم مرور می‌کردند، من می‌شنیدم؛ مثلاً یک‌بار خود حاجی داشت برای یکی از دوستانش تعریف می‌کرد که «آن‌شب که تو را بردند، من شنیدم تا صبح از پا آویزانت کرده بودند و سر تو در بشکه قرار داشت…»؛ شنیده‌ام که بشکه‌های بلندی در اردوگاه‌های اسارت بود که اسرا را آویزان می‌کردند؛ به‌طوری که پاهای آن‌ها به سقف بسته شده و سر تا سینه آن‌ها در بشکه قرار داده می‌شد و تا صبح سربازان عراقی با باتوم روی این بشکه‌ها می‌زدند، تا از آن‌ها اعتراف بگیرند و هر از چندگاهی هم با شوکر و باتوم برقی به بدن‌شان شوک می‌دادند.

من «حاج محب» را قسم دادم که بگوید این کار را با وی کردند یا نه، که وی می‌گفت «نه، بعضی از بچه‌ها را این‌گونه شکنجه می‌کردند»؛ اما بعداً متوجه شدم که وی هم جزو همین «بعضی بچه‌ها» بود؛ چراکه مخاط بینی او پاره شده بود و پزشکان می‌گفتند که این اتفاق خیلی نادر است و به‌دلیل شکستگی، یکی از تیغه‌های بینی‌اش هم از بین رفته است! و وقتی به «حاج محب» گفتند: «تو با خودت چه‌کار کردی؟»، وی به پزشکان گفت: «من کاری نکرده‌ام» و من هم گفتم که «عراقی‌های بعثی به ایشان محبت کرده‌اند». آن‌جا بود که من متأثر شدم که من به‌عنوان همسر «حاج محب»، بیست و چند سال با وی زندگی کرده‌ام؛ ولی این‌گونه مشکلات خود را برای من نقل نکرده است.

سهم «حاج محب» از سفره انقلاب، بیمارستان دولتی هم نبود

درمان‌هایی نظیر «شیمی‌درمانی» بر روی «حاج محب» ممکن نبود. از طرفی دیگر، داروهای او نیز در پوشش بیمه قرار نداشت و مجبور بودیم تا همه آن‌ها را آزاد خریداری کنیم؛ بنابراین بیمارستان‌های دولتی می‌گفتند که دیگر وی را این‌جا نیاورید و «حاج محب» به شوخی و کنایه می‌گفت: «چه‌کار کنم؟ سرم را بگذارم زمین و بمیرم؟!»؛ اما آن‌ها پاسخ قانع‌کننده‌ای نمی‌دادند و خیلی بر ما سخت گذشت؛ تا این‌که «حاج محب» را به بیمارستان‌های خصوصی بردیم و مجبور شدیم زندگی خود را یکی‌دو بار بفروشیم و صرف هزینه‌های بیمارستانی و دارویی او کنیم، این درحالی بود که به بی‌مهری‌های زیادی از سوی نهادهای مسئول روبه‌رو بودیم؛ اما به یاری خدا، همه این مشکلات به‌خیر گذشت.



منبع خبر

سهم «حاج محب» از سفره انقلاب چه بود؟ + ‌عکس بیشتر بخوانید »

هر کدام از سربازانش یک حاج قاسم بودند +فیلم

نامه به «حاج‌قاسم» از دل زندان‌های تاریک بحرین



قاسم سلیمانی - نمایه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، آنچه در ادامه می خوانید، نامه یکی از اسرای بحرینی با نام «علی فخراوی» خطاب به حاج قاسم سلیمانی از دل زندان‌های حکومت این کشور و با همه سخت‌هایی است که در مسیر نوشتن و ارسال این نامه با آن ‌روبرو بوده است. متن کامل این نامه چنین است:

حاج قاسم عزیز!

عزیزان، این کار و همه کارهای قبلی بدون تلاش برخی از برادران بزرگوار به سرانجام نمی رسید. بنده لازم می دانم که از آنها تشکر و قدردانی فراوان کرده چون آنها به حق سربازان گمنام هستند و مرا مورد لطف و حمایت خود قرار دادند ، من در برابر آنها سر تعظیم فرود می آورم.

همچنین از برادران عزیزی که مسئولیت ارتباطات عهده دار بوده و زمان لازم برای جمع آوری اطلاعات را فراهم کردند ، اینجانب از همه برادران عزیزی که از وقت مکالمه خود چشم پوشی کرده تا بتوانم از زمان آنها برای اتمام سریعتر این کار استفاده کنم سپاسگزارم.

از همه برادران عزیزی که این کار را تهیه و اینگونه زیبا و مناسب تولید کرداه اند سپاسگزارم.

از همه برادران عزیزی که همواره پیگیر این موضوع بوده و مرا تشویق می‌کردند و انرژی لازم برای کار را فراهم می ساختند سپاسگزارم.

از کلیه برادر عزیزی که به من مشاوره ، توصیه ، انتقاد ، یادداشت یا پیشنهاد دادند تشکر می کنم.

درود بر همه شما ، امیدوارم مرا ببخشید. می دانم که قطعا شما را به سپاس من نیازی نیست،  انجام این حمایت ها بخاطر علاقه مندی شما جهت خدمت به اسلام و رویکرد اصیل محمدی که امروز در جمهوری اسلامی و رهبر فرزانه و بی نظیرش امام خامنه ای روحی فداه مجسم است ، و عشق شما به شهدا می‌باشد ، اما کسی که مخلوقات را شکرگزار نباشد، شکرگزار خداوند نیز نخواهد بود ، به این دلیل از همه شما سپاسگزارم ..

خداوندا به مقام فاطمه علیها السلام برای برادران عزیزم برکتهای فراتر از آرزوهایشان عطا بفرما.

حاج قاسم عزیز! ای سردار بزرگ اسلام! ای کسی که واقعا برای علی زمانت چنان مالک اشتر بودی! امام خامنه ای روحی فداه برای امام عظیم الشان خمینی بزرگ مانند مولای متقیان اسد الله الغالب علی علیه السلام به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود ، پس شما برای حضرت آقا مثل مالک برای علی علیه السلام بودی ، بنابراین جای تعجب نیست که علی زمان (امام خامنه ای) از فراق شما رنج ببرد چُنان علی علیه السلام در فراق مالک.

حاج قاسم عزیز! من بارها و بارها با اصرار فراوان گفته ام که امام خامنه ای روحی فداه مظلوم است، و با وجود همه صفتهای الهی ایشان ، هیچ صفتی بر صفت مظلومیت او غالب نیست. والله بالله تالله بیش از دو دهه زمان می گذرد و روزی نگذشته است که من به درگاه حق تعالی این دعا نکرده باشم: “خداوندا او را حفظ کرده و پیروز گردان و عمر شریفش را طولانی و دشمنانش را نابود کن” چون ایشان مانند جد بزرگوارش امیر المؤمنین علیه السلام مظلوم است اما با یک تفاوت ، جدش امیر المؤمنین علیه السلام مورد ظلم خواص و عامه مردم قرار گرفت همانطور که خودش در خطبه های گوناگون نهج البلاغه بیان فرموده ، اما ایشان یک مظلوم  به تمام معناست که از سوی خواص مورد ظلم قرار گرفته ، اما آنچه متعلق به عامه مردم است ، قضیه کاملاً متفاوت می باشد چنانچه خود او روحی فداه بارها این را فرموده است که مردم بصیرت خود را ثابت کرده و در جریانهای مختلف و حساس موضع گیریهایشان درست و مناسب بوده ، و تجربه این را ثابت کرده و تاریخ معاصر شاهد آن می باشد. چه کسی به شما گفته که ما او را تنها خواهیم گذاشت؟! کاش مرده و فراموش شده بودم و این سخنان را نمی خواندم.

حاج قاسم عزیز! وعده ما به تو ، و ان شاءالله که وعده ای صادق است ، جان و مال و فرزندان و خانواده ما فدای خاک قدم او باد. ارزش یک ذره از خاک پای ایشان برای ما از دنیا و آنچه در آن است بیشتر است ، ما اهل مدینه و کوفه نیستیم که علی زمانمان را تنها بگذاریم ، ما به برکت صاحب الزمان ارواحنا فداه صادقانه این سخن را بیان می کنیم: خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست.

حاج قاسم عزیز! زمانی که امام عظیم الشان خمینی بزرگ به ملکوت اعلی پیوست و  امام خامنه ای که خمینی دیگر است جانشین آن بزرگمرد شد  ملت مسلمان ایران این شعار را سروده و تا کنون نیز آن را تکرار می کنند “خامنه ای خمینی دیگر است .. ولایتش ولایت حیدر است”.

اکثریت ملت بحرین تسلط بر زبان اسلام ندارند چون آنها بهترین زبان که همان زبان قرآن و زبان اهل بهشت ​​است صحبت می کنند، اما آنها به این شعار باور عقلی و قلبی محکم و قاطع دارند.

حاج قاسم عزیز! شما تاکید کردید که امام خامنه ای روحی فداه همان امام خمینی بزرگ رضوان الله علیه است و به دنبال همان آرمانهاست ، وهمه باید به طور مطلق از ایشان اطاعت و پیروی کنند. همچنین تاکید کردید که جمهوری اسلامی خیمه پیامبر وعلی و فاطمه و حسن وحسین و فرزندان حسین علیهم السلام یعنی خیمه اسلام است و اگر ساقط شود دیگر هیچ چیز از اسلام باقی نخواهد ماند.

حاج قاسم عزیز! شما به خوبی می دانید، برای مسائل فوق الذکر ملت بحرین به کوری چشم بدخواهان و ستمگران چه کاری انجام داد. این ملت از روز نخست فریاد سر داد و انواع دردها و عذابها را به جان خرید ، و شهدائی تقدیم کرد چه آنهائی که در خاک ایران اسلامی و چه آنهائی که در بحرین به خاطر جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.

حاج قاسم عزیز! آسوده بخواب چون نه ما و نه بقیه ملتهای مسلمان و مستضعف و آزاده در منطقه و جهان که از ما اگر بهتر نباشند کمتر نیستند خیالمان راحت می شود تا آن روزی که امام خامنه ای روحی فداه پرچم را با دست مبارکش به دست امام زمان یوسف فاطمه ارواحنا فداه تسلیم کند.

حاج قاسم عزیز! ما بر عهد و پیمان می مانیم و با شما در مسیرتان و مسیر شهدا گام بر می داریم، همیشه و همواره عکسهایتان را بالا برده و در موردتان به نسلهای متمادی سخن می گوئیم ، و از عزت و کرامت و شجاعت و جوانمردی درس و عبرت می گیریم.

حاج قاسم عزیز! … شما را سوگند می دهم به آن لحظاتی که در عملیاتهای (فتح المبین) و (طریق القدس) و (بیت المقدس) و (کربلای 5) و (والفجر 8) ایستادی و گفتی “یا فاطمه الزهرا ” و همه چیز دگرگون شد ، شما را به مقام و منزلت فاطمه زهرا علیها السلام نزدتان قسم می دهم ، شما را به شأن و منزلت امام خمینی رضوان الله علیه قسم می دهم ، شما را به مقام و منزلت امام خامنه ای روحی فداه قسم می دهم ، شما را به منزلت شهدا قسم می دهم ..

اولا از کوتاهی و تقصیرم در حق خودت بگذر

ثانیا از همه شهدا به حق منزلت خودت نزد آنها تقاضا کن کوتاهی و تقصیرم در حقشان را نادیده بگیرند چون تا زنده ام از شما و همه شهدا شرمنده ام

ثالثاً اینکه شما در روزی که نه پول و نه فرزندان کارآمد هستند و روزی که عذرخواهیهای ظالمانی همچون من برایشان سودی ندارد ، مرا در نزد خدا شفاعت کنی.

در پایان مایلم دو هدیه ویژه و گرانمایه تقدیم شما خوبان کنم و امیدوارم که مورد تحسین و رضایت شما قرار بگیرند.

اولی فکری است که من آن را برای زمان مناسب نگه داشته ام و به نظر قاصرم اینک آن زمان فرا رسیده است.

و دوم ، چون اولین کلمه از وصیت نامه و نگارش آن در روز تولد بزرگ بانوی جهانیان فاطمه زهرا سلام الله علیها و نوه او امام عظیم الشان خمینی بزرگ قدس سره الشریف نقل و نوشته شده ، این هدیه ابیات شعری است که به این مناسبت سروده شده ، اما آنچه آن را متمایز می کند این است که آن را در محضر امام خامنه ای روحی فداه سرودند ، و ایشان از این بابت بسیار خوشحال گشته و لبخند در سیمای مبارکش نمایان بود و سر خود را در تایید و تأکید ابیات ، به ویژه ابیات آخر ، تکان می داد که این کار منجر به انفعال بزرگ حاضران شد ، جانم به فدایت و فدای لبخندت که پس از  شهادت مالکت (حاج قاسم) کمرنگ شده است.

خداوندا به تعداد اجرام آسمانی تو را حمد و ستایش می کنم که من در زندان هستم و هر روز چهره ملکوتی ایشان را در این حال نمی بینم ، چون مرا بر آن طاقت نیست و روزانه هفتاد بار میمردم و زنده می شدم ، خداوندا به جاه و مقام فاطمه لبخند را به لبهای پسر فاطمه برگردان.

هدیه اول: خوب به من گوش دهید و از حاج قاسم شفاعت بخواهید!

در یکی از دیدارهای امام خامنه ای روحی فداه با خانواده های شهدای استان کرمان که البته حاج قاسم او را همراهی می کرد ، شخصی از خانواده یک شهید نزد وی آمد و به ایشان عرض کرد: من یک تقاضا دارم و مرا رد کردن قابل قبول نیست. به من ضمانت دهید که حاجتم را برآورده می کنید.

معظم له روحی فداه فرمودند: بفرمائید.

عرض کرد: به من قول دهید که در روز قیامت مرا شفاعت کنید.

معظم له پاسخ دادند: این سخنان چیست و من کیستم که برای تو شفاعت کنم؟ بگذارید ابتدا کسی را پیدا کنم که در روز قیامت برای خودم شفاعت کند، سپس من برای دیگران شفاعت می کنم.

آن شخص بر درخواست خود اصرار ورزید.

معظم له پرسیدند: آیا واقعاً برای قیامت شفاعت می خواهید؟!

عرض کرد: بله.

معظم له فرمودند: اگر واقعاً شفاعت می خواهید، آن را از حاج قاسم بگیرید.

حاج قاسم دستپاچه و رنگش عوض شد اما نتوانست چیزی بگوید. آن شخص گفت  اما من این را از شما می خواهم.

معظم له با جدیت و قاطعانه پاسخ دادند: به آنچه را به شما می گویم خوب گوش بده و از حاج قاسم قبل از اینکه از دستت رها شود و محل را ترک کند ، تقاضای شفاعت کن.

آن شخص از حاج قاسم شفاعت طلبید و ایشان به خاطر احترام به امام، موافقت کرد.

پس از مدتی ، هنگام ملاقات حاج قاسم با خانواده شهدای کرمان در یکی از حسینیه ها ، این شخص نیز حضور داشت ، او به حاج قاسم رفت ، و موضوع را به او یادآوری کرد ، و از او خواست که مجددا به او قول دهد. حاج قاسم رو به او کرد و گفت: این یاوه گوئی را رها کن و مرا به حال خودم بگذار، مگر من کیستم که برای شما شفاعت کنم؟!

آن شخص به ایشان گفت: اگر قول دوباره به من ندهی فریاد می زنم و به همه می گویم آنچه امام خامنه ای روحی فداه در مورد شما فرمود ، حاج قاسم گفت: قول می دهم ، اما مرا میان مردم رسوا نکن.

ای خدای من .. حاج قاسم ، تو کیستی تا نایب بر حق حجت بن الحسن ارواحنا فداه حضرت امام خامنه ای روحی فداه در باره ات چنین بگوید؟ همه واژه ها در بیان سر این عظمت عاجز می مانند ، بنابراین اجازه دهید سکوت کرده و در برابرت بی پروائی نکنم.

هدیه دوم: ابیات شعری است درباره بانوی بزرگ ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است ، من کسی بزرگتر از این بانو سلام الله علیها برای خاتمه نوشته ام سراغ ندارم ، و بهترین خاتمه توسل به کسی است که جهان برای او خلق شده است.

السلام علیکِ یا فاطمة الزهراء یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا ومولاتنا إنا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک إلی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیهة عند الله اشفعی لنا عند الله

ای شهدا ، من شرمنده شما هستم.

آمدی تا که نگین دل خاتم باشی

أتیت لتکونی فص قلب خاتم الأنبیاء

کوثر و خیر کثیر همه عالم باشی

لتکون الکوثر والخیر الکثیر لکل العالم

آمدی فاطمه! صبح ازلی روشن شد

أتیت فاطمة لیشرق الصباح الأبدی

آمدی فاطمه! چشمان علی روشن شد

أتیت فاطمة لتقر عیْنیْ علی

چشم مولا که شد از نور تو روشن ای ماه

یا قمراً  أنورت بنورک عین المولی

گفت لا حول و لا قوة إلّا بالله

قال لا حول ولا قوة إلا بالله

تو که در بندگی و زهد و وفا دریایی

أنت بحر العبودیة والزهد الوفاء

پاره قلب نبی انسیة الحورایی

فلذة کبد النبی الأنسیة الحوراء

حضرت طاهره منصوره بتول عذرا

السیدة الطاهرة المنصورة البتول العذراء

راضیه مرضیه صدیقه زکیه زهرا

الراضیة المرضیة الصدیقة الزکیة الزهراء

خانه سادات از صدق و صفا لبریز است

یفیض بیت السادة بالصدق والصفاء

قلب سجاده ات از نور دعا لبریز است

قلب سجادتک یفیض بنور الدعاء

هر که از باغ بهشت تو سخن میگوید

کل من یتحدث عن حدیقة جنتک

سخن از حُسن کریم تو حَسن میگوید

یتحدث عن حُسن ابنک الکریم (الإمام) الحسن

به سر دوش نبی نور دو عینی داری

محمول علی کتف النبی نور عینیک

جان عالم به فدایت چه حسینی داری

أرواح العالم فداء لک .. أی حسینٍ عندک

در کرمخانه لطف تو مقرب باشد

یکون مقربا فی بیت لطفک وکرمک

هر که خاک قدم حضرت زینب باشد

کل من یکون تراب قدم السیدة زینب

هر کسی نزد تو احساس بهشتی دارد

الجمیع عندک یشعرون بالجنة

چادرت رایحه یاس بهشتی دارد

تفوح رائحة أزهار الجنة من عباءتک

چادرت خیمه گه شرم و عفاف است ای گل

أیتها الوردة عباءتک ظلال للحیاء والعفاف

آسمان دور سرت گرم طواف است ای گل

أیتها الوردة السماء مشغولة بالطواف حولک

انقلاب تو شده مبدأ ایمان مادر

أمّاه .. جهادک أصبح مبدأ للإیمان

شده مدیون تو و خون تو قرآن مادر

أمّاه .. أصبح القرآن مدین لک ولدمک

تا قیامت به همه درس بصیرت دادی

أعطیت درس البصیرة للجمیع إلی یوم القیامة

تو به دین این همه سرمایه عزت دادی

أعطیت للدین کل هذا الرأسمال من العزة

نقش یا فاطمه سربند مجاهدها شد

أصبح نقش عصابة یافاطمة علی جبهة کل مجاهد

امتداد ره تو نهضت عاشورا شد

أصبحت ثورة عاشوراء امتداداً  لنهجک

مکتب سرخ ولای تو حسینیها داشت

مدرسة ولایتک الحمراء فیها الحسینیون

نسل تو خامنه ایها وخمینیها داشت

نسلک فیه الخامنئیون والخمینیون

ماند نام تو و در کل جهان نامی شد

 أصبح اسمکِ خالداً ورمزاً لکل العالم

نور تو مبدأ بیداری اسلامی شد

نورکِ أصبح مبدأ للصحوة الإسلامیة

رشته مهر دل ما همه در دست شماست

خیط محبة قلوبنا جمیعا فی یدکِ

کشور ما به خدا خانه دربست شماست

نظامنا الإسلامیة والله ملککِ

هرچه تهدید و یا هرچه که تحریم شویم

مهما هددونا ومهما فرضوا علینا العقوبات

به خداوند محال است که تسلیم شویم

والله من المحال أن نستسلم

گر مقاوم همگی لب ز شکایت دوزیم

لو أطبقنا فمنا من الشکایة وقاومنا جمیعا

به خدا با مدد مادریت پیروزیم

والله بمدد أمومتکِ نحن منتصرون

آی ای دشمن زهرا و علی ننگت باد

أنت یا عدو الزهراء وعلی .. العار لک

کمتر ای بی سر و پا زمزمه جنگت باد

یا من لا أهل ولا فصل لک قلل من تهدیدات حربک

که مرا زمزمه جنگ تو آزار دهد

لأن تهدیدات حربک الفارغة تضجرنی

و اگر رهبر من رخصت پیکار دهد

وإذا یأذن لی القائد بالجهاد

به خدا سر ز تن نحس تو سرکش بزنم

والله لأحز رأسک من جسدک النحس

دفتر و میز و گزینه هایت آتش بزنم

وأحرق طاولة مفاوضاتک وکل خیاراتک المطروحة

همه دنیا شده فریاد عدالت خواهی

کل العالم أصبح ینشد بالعدالة

کاش این جمعه شود با مدد تو راهی

لیت هذا الجمعة بمددک یصبح طریقاً

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست

ذلک المسافر الذی یرافقه مئات القوافل من القلوب

عالمی منتظر گفتن بسم الله اوست

العالم ینتظره أن یقول بسم الله

کاش میآمد و بودیم کنارش یارش

لیته یأتی لنکون بجانبه ومن أنصاره

هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

إلهی أینما یکون أحفظه وأشمله بعنایتک



منبع خبر

نامه به «حاج‌قاسم» از دل زندان‌های تاریک بحرین بیشتر بخوانید »

«حاج قاسم» الگوی فرماندهان فرهنگی

«حاج قاسم» الگوی فرماندهان فرهنگی



حلقه وصل 88 - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، شماره ۸۸ ماهنامه حلقه‌وصل در آستانه شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، به شخصیت این شهید بزرگوار پرداخته و در صحبت با سه نفر از هم‌رزم‌های ایشان، وجوه جذاب و تازه‌ای از شخصیت این بزرگ‌مرد را بیان کرده است. همچنین در این شماره با یکی از دوستان شهید فخری‌زاده نیز درباره شخصیت علمی این شهید بزرگوار گفت‌وگو شده و گفتاری منتشرنشده از ایشان به چاپ رسیده است.

فرمانده نظامی، الگوی فرماندهان فرهنگی

صادق یزدانی سردبیر ماهنامه حلقه‌وصل در سرمقاله این شماره با برشمردن چند ویژگی مهم در شخصیت رفتاری شهید حاج قاسم سلیمانی، آنها را با مختصات فرماندهان جبهه جنگ نرم فرهنگی انطباق داده و تاکید می‌کند: «حاج قاسم یک فرمانده نظامی بود اما سلوک و رفتار و منش او برای یک فرمانده جنگ نرم فرهنگی کاملا انطباق دارد.»

یزدانی ویژگی‌هایی چون ممحض و در میدان بودن، نیرو دادن به نیروها، آماده برای رفتن، دوری از ریا، رها از مرز، منظم و دقیق و چند خصوصیت دیگر را برای این شهید عزیز برمی‌شمرد و وجه وجودی آن را برای فعالان فرهنگی بیان می‌کند.

در این شماره نشریه، حجت‌الاسلام دکتر غفاری از دوستان شهید فخری زاده درباره ویژگی‌های علمی آن شهید بزرگوار سخن گفته است. او معتقد است که شهید فخری زاده «در علم فیزیک، شناخت خدا را دنبال می کرد» همچنین در این شماره، گفتاری منتشرنشده از شهید فخری زاده درباره اخلاص در فعالیت ها به چاپ رسیده است.

پیروزی واقعی هنگام انتقام

بخش «لعل» نشریه حلقه وصل، به شخصیت سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از زوایای مختلف پرداخته است. حجت‌الاسلام محمدجواد رهبر در این شماره از خاطرات خود در جبهه سوریه با حاج قاسم نکات جذاب و تازه ای بیان کرده است. او از عشق و علاقه و ارادت شدید حاجی به حضرت زهرا(س) نکات جالبی بیان کرده و رفتار او در مقابل همرزمان و دشمنان و اسرا را نمونه ای از یک فرمانده تراز دانسته است. رهبر معتقد است در انتقام گرفتن خون حاج قاسم، دچار مصلحت گرایی شدیم.

سردار ابوعلی از همرزمان و ملازمان حاج قاسم در جنگ سوریه هم در گفت و گو با حلقه وصل درباره منش و سلوک و ابتکارات جنگی حاج قاسم نکات مهمی بیان کرده و معتقد است «حاج قاسم را پس از شهادت به دست آوردیم!»

امیرحسین حیدری از نیروهای فاطمیون هم از خاطرات و ناب و تازه خود با حاج قاسم و ارتباط دلی سربازان با یک فرمانده، نکات شیرین و خواندنی بیان کرده است. او روایت های جالب و دست اولی از رفتار شخصی حاجی با نیروها در سوریه و به‌خصوص با نیروهای فاطمیون بیان کرده است.

بی‌بی‌سی هم نباشد، دی‌بی‌سی هست!

در بخش «رواق» این شماره، مجموعه برنامه طنز «دی بی سی» مورد کنکاش قرار گرفته است. تهیه کننده و کارگردان و نویسنده این مجموعه جذاب تصویری درباره فعالیتشان با حلقه وصل به گفت و گو نشسته اند.

رضا حاتمی وفا در این گفت و گو تاکید می کند که ما «مهم ترین دارایی بی بی سی را هدف قرار داده ایم.» او به تاریخچه و اهداف راه اندازی این مجموعه طنز اشاره می کند. ناصر جوادی نویسنده این مجموعه هم درباره ویژگی های متن این مجموعه نکاتی بیان کرده و تاکید دارد که این برنامه برای مقابله با دروغ های شیک و بسته بندی شده بی بی سی است.

مصطفی صاحبی کارگردان این مجموعه طنز هم از تغییرات تازه و ابتکارات جدید دی بی سی پرده برداری می کند و درباره رویکردهای بلندمدت این برنامه مواردی را مطرح کرده است.

روحیه مبارزه در فعالان فرهنگی

بخش «گره» حلقه وصل در این شماره به بررسی روحیه مبارزه در فعالان فرهنگی پرداخته و تلاش می کند از نگاه کارشناسان به این مساله بپردازد که آیا روحیه مبارزه در فعالان دهه ۹۰ کمرنگ شده است یا تفاوتی با نسل های گذشته ندارد؟

محمدحسن استرحام در مطلبی با عنوان «مبارزه و ما ادراک المبارزه؟!» به بیان عوامل انحراف از مسیر مبارزه پرداخته و سه عامل اساسی برای این انحراف برمی شمرد. او در انتها از مخاطبان می خواهد که برای ادامه کار، برای خودشان تعیین تکلیف کنند که کجای مبارزه با دشمن ایستاده اند.

حجت الاسلام شعبان‌زاده هم مثلث نابودیِ روحیه مبارزه طلبی انقلابی را «منفعت‌طلبی، مصلحت گرایی و نفوذ» برمی شمرد و در یادداشتی تلاش می کند این سه رکن را توضیح دهد. او معضل سواد فرهنگی پایین و نبود قرارگاه فعال را نیز از عوامل مهم نابودی روحیه مبارزه بیان می کند.

اما دکتر سعید خورشیدی در گفت وگو با حلقه وصل بر مساله هدر دادن انرژی ها در حوزه فرهنگ تاکید می کند و معتقد است روحیه مبارزه کاهش نیافته بلکه به مسیرهای دیگری هدایت شده است. او تفاوتی بین نسل فعلی با نسل های ابتدای انقلاب نمی بیند بلکه روشنفکربازی، سیاسی بازی و التقاط در فعالیت فرهنگی حزب اللهی ها را آفت های جدی مسیر مبارزه می داند.

این مسجد، مرکز دنیاست

معرفی یک مسجد متفاوت و ویژه در زنجان و گفت وگو با فعالان این مسجد، بخش «سرو» این شماره حلقه وصل را تشکیل می دهد. حجت‌الاسلام علی اصغر ولایتی امام جماعت مسجد داودقلی زنجان در گفت و گو با حلقه وصل از ظرفیت های عظیم و فعالیت های عجیب این مسجد پرده برداشته است. او از دردسرها و دعواهای تحویل گرفتن این مسجد تا برنامه های فرهنگی و اجتماعیِ فراوان این مسجد تصویری زیبا آفریده است.

حلقه وصل همچنین به سراغ خانم جوادی همسر حاجاقا ولایتی که مسئول واحد خواهران مسجد هم هست رفته و درباره فعالیت های این مسجد صحبت کرده است. پرویز حاجی حسنی، حسین جوادی و حسین زمانلو هم از دیگر فعالان این مسجد هستند که درباره فعالیت های مسجد و منش و روحیه حجت الاسلام ولایتی سخن گفته اند. آنها معتقدند که این مسجد خودش سراغ مردم می رود و منتظر نمی نشیند تا آنها به مسجد بیایند.

شیری که از خروش نیفتاد

بخش «خلوص» این شماره ماهنامه حلقه‌وصل هم به مناسبت سالگرد شهادت شهید نواب صفوی گفتگوی قدیمی نشریه پیام انقلاب با همسر این شهید بزرگوار را بازنشر کرده است. همسر شهید به نکات ارزشمند و تازه ای از روحیات شخصی و مبارزاتی ایشان پرداخته و از مشکلات و سختی های پس از شهادت نواب صفوی و تلاش های خودش به عنوان همسر شهید نکات جذابی بیان کرده است.

بازگشت پهلوی!

بخش «هلاهل» حلقه‌وصل هم در این شماره روایت یک خواب آشفته را به زبان طنز کشیده و قصه بازگشت ربع پهلوی به ایران و اتفاقاتی که پس از این حضور رخ می دهد را بیان کرده است. در این بخش، با تلاش «پهلبد» جهیزیه جزایر ایرانی آماده شده تا آنها را هم عروس کنند و در اختیار اجنبی قرار دهند.

نشریه حلقه‌وصل به مدیرمسئولی و سردبیری صادق یزدانی منتشر می‌شود. برای دریافت این نشریه می‌توانید با شماره تلفن ۸۸۳۹۵۳۲۴-۰۲۱ تماس بگیرید. همچنین برای اطلاع از آخرین خبرها و گزارش‌های جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی، می‌توانید از سایت Hvasl.ir و بخش «قدح» نشریه استفاده کنید.



منبع خبر

«حاج قاسم» الگوی فرماندهان فرهنگی بیشتر بخوانید »

حذف عکس سردار سلیمانی از اینستاگرام به بازنشر بیشتر پیام حاج قاسم منتهی شد

حذف عکس سردار سلیمانی از اینستاگرام به بازنشر بیشتر پیام حاج قاسم منتهی شد



فرهنگسرای رسانه

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، نشست نقد و بررسی مستند هجده هزار پا و بررسی ابعاد رسانه‌ای شهید سردار سلیمانی عصر دیروز در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.

در ابتدای این نشست و پس از اکران مستند هجده هزار پا مهدی شامحمدی کارگردان مستند درباره انتخاب این سوژه گفت: سال‌ها بود که می‌خواستم به سوریه بروم و حضور در فضای بحران را تجربه کنم اما شرایطش مهیا نمیشد تا سال ۹۶ که این اتفاق رخ داد و در منطقه حاضر شدم. قبل از اینکه سوریه بروم قصه شهرهای محاصره شده را شنیده بودم وقتی این قصه ها را می‌شنیدم احساس می‌کردم اتفاق بسیار عجیبی است.

وی اضافه کرد: در مورد فیلم مستند هجده هزار پا باید بگویم که تصاویر بسیار عجیب و غریبی می‌دیدم. بچه‌ای که پنج سالش بود و از یک سالگی در محاصره بود. بسیاری از خوراکی‌ها را ندیده بود، شکلات یا موز تاکنون نخورده بودند و تمام خوراکی هایی که تاکنون خورده بود نان و سوپ بود و همه شان پوکی استخوان داشتند به نظرم مظلومیت این آدم‌ها موضوعی بود که خیلی زودتر باید مورد توجه قرار می‌گرفت.

این کارگردان با اشاره به این که این فیلم مستند مبتنی بر سوژه‌ای از شهید سلیمانی ساخته شده است، گفت: باید اشاره کنم که ایده ساخت این مستند سفارش خود حاج قاسم سلیمانی بود. ایشان از یکی از مسئولین فرهنگی خواسته بودند در مورد امدادرسانی هوایی به دو شهر فوعه و کفریا فیلمی ساخته شود قرعه نیز به نام من افتاد و بسیار از این اتفاق خوشحال هستم وقتی این مسئولیت را پذیرفتم انبوهی از قصه ها در پیش روی من بود و باید خط اصلی روایت این پدیده را پیدا می کردم. کمی تحقیق و جستجو کردیم و در نهایت به کاراکتر اصلی این فیلم که احمد بود رسیدیم.

وی در مورد تصاویر آرشیوی که در این فیلم مستند استفاده شده است گفت: برخی از آرشیو ها را از طریق نهادهای مختلف گرفتیم اما بخش بسیار زیادی از تصاویر آرشیوی را از موبایل های مردم دریافت کردیم تصاویری که خودشان قبلاً ضبط کرده بودند. علاوه بر این در داخل شهر محاصره شده یک تصویربردار پیدا کردیم؛ او اتفاقات داخل شهر را ضبط می کرد و البته با فاصله زمانی بسیار طولانی برایمان می‌فرستاد. آرشیو مسلحین را نیز از طریق شبکه ها و خبرگزاری های خودشان دریافت کردیم که از قضا بسیار هم حرفه‌ای بودند؛ آنقدر آرشیو و تصاویر از حملاتی که کرده بودند داشتند که دستمان باز بود. آرشیو چگونه زندگی کردن مردم فوعه در ابتدای محاصره را هم از موبایل های مردم جمع کردیم. حدود 6-7 ماه زمان گذاشتیم تا این آرشیو ۹۰ ساعته را ترجمه کردیم و در کنار آن هم خودمان ۱۸ ساعت تصویربرداری داشتیم که ترجمه آن زمان زیادی برد.

حسین جودوی، مجری کارشناس این جلسه با اشاره به اینکه امروز جنگ رسانه‌ای پرقدرت‌تر از جنگ نظامی است،‌ گفت: امروز جنگ رسانه‌ای تبدیل به بخش مهمی از جنگ‌های تمام عیار دنیا شده است و شاید بتوان گفت قبل از آنکه کسی در جنگ نظامی به پیروزی برسد، باید در جنگ رسانه‌ای به پیروزی برسد.

حسین سلطان محمدی، منتقد این جلسه درباره ساخت مستند و اهمیت جمع آوری تصاویر از جبهه مقاومت گفت: در هشت سال دفاع مقدس، علاوه بر روایت فتح ساختار منسجم تری را نیز داشتیم که به تصویربرداری از جبهه ها می پرداخت هر کس هم از این گروه شهید می‌شد، آدم دیگری جایگزینش شد تا محصولاتی برای ساخت مستندها و بیان خاطرات و غیره را آماده کند. یکی از عجایبی که با آن روبرو هستیم این است که در عین اینکه بر ضرورت بیان مظلومیت مردم سوریه واقفیم، در بحث رسانه و ثبت تصاویر این مظلومیت حتی عقب تر از تجربه‌ای هستیم که در هشت سال دفاع مقدس داشتیم. متاسفانه در موضوع مدافعان حرم و محور مقاومت تصاویر بسیار کمی داریم.

وی اضافه کرد: بنده معتقدم که در این جنگ ده ساله که در سوریه رخ داده است به خوبی نتوانستیم بازخورد رسانه ایجاد کنیم و حتی به خیلی از سوالات پاسخ بدهیم اکنون در سالگرد شهید سلیمانی می‌فهمیم که واقعیت اتفاقات سال ۲۰۱۱ چه بوده است انقدر کم کار کردیم که شاید در ذهن خیلی ها این تصور وجود داشته باشد که اگر رئیس‌جمهور سوریه پاسخ اعتراضات مسالمت آمیز را با خشونت نمی داد تمام اتفاقاتی که در این سال‌ها و مردم سوریه رخ داده است رخ نمی‌داد در حالی که ماجرا چیز دیگری است و بعد از ۱۰ سال هنوز این ماجرا را به درستی و در سطح عموم بیان نکرده‌ایم به عبارت دیگر سازماندهی رسانه‌های نداشتیم همانطور که اشاره کردم در جنگ هشت ساله علاوه بر روایت فتح ساماندهی گسترده‌ای وجود داشت اما در جنگ سوریه و عراق خیر.

سلطان محمدی بیان داشت: متاسفانه نتوانستیم برانگیختگی ذهن مخاطب بیرونی را به دست بیاوریم خیلی از کسانی که خارج از این مرزها زندگی می کنند ذهنشان با این تصاویر روشن می شود و حتی می توانیم در بینشان نفوذ فرهنگی کنیم و باور دفاع از منطقه را در بین شان تقویت کنیم اما متاسفانه کار ها پراکنده است. ساختار شکل دادن نیروهای نظامی مان خوب است اما ساختار شکل دادن نیروهای فرهنگی مان خوب نبوده است.

این منتقد سینما و تلویزیون با انتقاد از رویه تلویزیون در پخش فیلم‌های مستند گفت: تاکنون فیلم‌هایی که در این موضوع تولید شده در زمان مناسبی نیز پخش شده است. مثلاً می‌بینیم ساعت ۱۱ شب که مخاطب اصلی خوابیده است؛ فیلم مستند از تلویزیون پخش می شود این موضوع باعث می‌شود که خود مردم ما هم به درستی این فیلم‌ها را نبینند. در حالیکه انتظار این است مانند روایت فتح که شبهای جمعه آنتن ثابتی داشت تا فیلم‌هایش به نمایش در بیاید مستندهای سوریه و عراق نیز چنین آنتنی در اختیار داشته باشند بدون شک اگر چنین اتفاقی رخ دهد خیلی از اطلاعات بیان شده و مردم آگاه می شوند.

مهدی شامحمدی در بخش دوم صحبتهای خود در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا مستند بین‌المللی تاکنون نساخته ایم گفت: برای مثال در بوسنی حضور ایران آن قدر بزرگ بود که خیلی از مردم بوسنی اکنون نگاه بسیار مثبتی به ایرانیان دارند اما حرفشان این است که می‌گویند کجا رفتید؟ این کار بزرگ را انجام دادید اما سعودی‌ها بهره اش را بردند. به نظر من مشکل ما در ساخت مستند مشکلی است که در مدیریت فرهنگی داریم سیاستگذاری غلط وجود دارد و کار رسانه‌ای این چنینی برایشان اولویت ندارد البته این جمله عمومیت ندارد و مدیران خوب فرهنگی هم داریم. دقت داشته باشید که من و شما می دانیم که حاج قاسم چه تاثیری در سوریه، یمن، لبنان و غیره داشته است اما نسل بعد چگونه می خواهد آنها را بفهمد؟ با مقاله و روزنامه یا برنامه‌های تاک شو؟ چیزهایی که وجود دارد سندیت دقیقی ندارد و به راحتی می توان آن را رد کرد. اکنون و مخاطب به راحتی نمی پذیرد و باید به سند بدهید که حتی نوع ارائه صنعت هم برایش مهم است.

وی تاکید کرد: خیلی از مدیران فرهنگی در ماجرای سوریه و عراق هنوز هم فکر می‌کنند کار فرهنگی یعنی چاپ پوستر و بنر و اصلاً با مدیا روز حرکت نمی‌کنند اگر به سایت‌های حامی داعش و جبهه النصره مراجعه کنید می بینید که اینقدر قوی کار می‌کنند که حد ندارد و مشخص است هزینه بالایی برای این کار انجام داده اند تا بگویند ما حق هستیم. جالب است بدانید که مردم اروپا فکر می کنند جبهه‌النصره خیلی مظلوم است و همان ارتش آزادی‌بخش است که رفته تا مردم سوریه را از چنگ بشار اسد نجات دهد.

کارگردان مستند هجده هزار پا در مورد پخش مستند از تلویزیون گفت: در تلویزیون پخش فیلم مستند اینقدر ضعیف و غیر اصولی است که مستندساز رغبت نمی کند کاری بسازد در حالی که در زمان جنگ شبهای جمعه که قرار بود مستند روایت فتح پخش شود به همان اندازه خیابان‌ها خلوت می‌شد که یکشنبه‌ها سریال اوشین روی آنتن می رفت. برای مدیران تلویزیون برنامه تاک شو و مستند فرقی ندارد و به همه آن مستند می‌گویند در حالی که کارکردهای آنها متفاوت است فیلم مستند یک سند است که در آینده می توان به آن رجوع کرد و بهره گرفت اما این موضوع جدی گرفته نمی‌شود.

شاه محمدی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا از سرنوشت بچه ها خبر دارد یا خیر گفت: بچه هایی که در انفجار راشدین دیدید، تعدادشان زخمی شدند آمبولانس هایی که در آن صحنه حضور داشتند قطری و ترکی بودند و تعداد خیلی زیادی از بچه‌ها به همین واسطه گم شدند و پدر و مادرشان هیچ وقت نتوانستند آنها را پیدا کنند چند وقت بعد یک نفر آمد و گفت در نزدیکی مرز سوریه نهاد خیریه‌ای وجود دارد که قطری‌ها آنها آن را اداره می‌کنند و بچه‌ها در آنجا هستند این سوژه بسیار فوق‌العاده است. پیگیری بسیار زیادی کردم که این سوژه را بسازم اما همچنان روی هواست.

سلطان محمدی با اشاره به نقاط ضعف و قوت این فیلم گفت: اگر بخواهیم فراتر از نگاه سینمایی به این فیلم نگاه کنیم می توانیم اطلاعات زیادی از آن کسب کنیم بچه هایی که در محاصره درس می‌خوانند نحوه حمل و نقل شان توزیع غذای عمومی سازماندهی نیروهای مقاومت وجود اینترنت خطوط مخابراتی و غیره از جمله مسائلی است که می‌توان از این فیلم کسب اطلاعات کرد. شخصیت اصلی یک پزشک است اما نمی‌دانیم چرا دیگر کار پزشکی نمی‌کند می‌توانستیم نقشه اطلاعات را داشته باشیم و بدانیم که فوعه و کفریا چه نسبتی با شهر دارد و تا می توانست نقطه رخ داد انفجار را بر روی نقشه نشان بدهیم و رویش بحث کنیم به نظرم با رعایت این نکات فیلم می توانست کامل‌تر شود.

محمد خدادی معاون مطبوعاتی و اطلاع رسانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در نشست بررسی ابعاد رسانه ای شخصیت حاج قاسم سلیمانی در فرهنگسرای رسانه گفت : تاریخ ایران و انقلاب اسلامی  قبل و بعد حاج قاسم فراز متفاوتی را تجربه کرد. فکر می‌کنم نحوه واکنش مردم به شهادت حاج قاسم برای هیچ‌کس قابل فهم درک و برآورد و محاسبه نبود این واکنش قطعاً نماد و جلوه‌ای از واقعیت کشورما را نشان داد. وقتی حاج قاسم به شهادت رسید کسی فکر نمی کرد که پیکر او در عراق تشییع شود و همه می‌گفتند ایشان مستقیم به تهران می‌آید اما در عراق تشییع شد به اهواز رفت به تهران آمد به قم و مشهد رفت و در همه این شهرها تشییع شد. در تاریخ ایران این حجم از حضور جمعیت را در یک مناسبت تاکنون نداشته ایم. شاید در ابتدای انقلاب راهپیمایی ها چنین جمعیتی را به خود جلب می‌کرد اما آن زمان جمعیت ۳۰ میلیون بود و اکنون ۸۵ میلیون. علاوه بر این دقت کنید که این واکنش برای شهادت یک نظامی است؛ کسی که بیشترین هجمه رسانه‌ای علیه او در چند سال اخیر وجود داشت شاید بهتر باشد بگویم در ۲۰ سال اخیر بیشترین هجمه رسانه را علیه حاج قاسم و بیشترین استقبال را از او داشتیم، فلذا جنگ روایت ها و قرائت ها قدرت امروز دنیا است.

وی با مثالی صحبت‌های خود را ادامه داد و گفت: یک عمر احساس مردم دنیا این بود که آمریکا قدرت بی بدیل است اما در یک بحران اجتماعی مثل کرونا دیدید که بیشترین تلفات را داد. آنان این قرائت را به همه القا کرده بودند که شکست ناپذیری، قدرت، توانمندی و … یعنی آمریکا.

خدادی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا جریان رسانه‌ای ما نسبت به بازتاب اخبار سوریه و عراق موفق عمل نکرده است گفت: برای جریان رسانه‌ای ما 3 اتفاق رخ داده است: اولاً کار رسانه ای به جای مهارت تبدیل به شغل شده است. در حقیقت شاغل رسانه داریم نه ماهر. دوماً فضا کمی شده است فکر می‌کنند اگر یک روزنامه یا خبرگزاری تعداد خبرش بیشتر باشد قدرتش بیشتر است مشکل سوم هم زندگی در گذشته رسانه در دنیای انحصار است ما هنوز نیوز منتشر می‌کنیم و حتی کار به گفت‌وگوی تلفنی نیز رسیده است. دقت کنید که نزدیک به ۳۲۰ روزنامه داریم.

معاون مطبوعاتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در واکنش به سوالی مبنی بر حذف عکس حاج قاسم از اینستاگرام گفت: به نظر شما حذف عکس حاج قاسم از اینستاگرام به نفع آن شهید شد یا به ضررش؟ به نفعش شد، چرا که خودش تبدیل به خبر شد و چرایی و چگونگی و پیام شهادت حاج قاسم را بازنشر داد و آن را تکمیل کرد. حذف عکس حاج قاسم تبدیل به یک فضای رسانه ای و خبر شد به نظر شما آیا مردم دنیا نفهمیدند که حاج قاسم شهید شده است؟ بنابراین حذف عکس به معنای عدم انتشار خبر نیست حتی اگر از سوی آمریکایی ها باشد. آمریکا این تصاویر را حذف کرد تا ماجرا رسمیت پیدا نکند و یا کسی نفهمد که این اتفاق افتاده است اما آیا واقعاً موفق بودند؟

خدادی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با اشاره به ویژگی‌های رسانه‌ای شهید سلیمانی گفت: شهید سلیمانی تبیینی کار می‌کرد و تبلیغی نبود. این موضوع در درون او نهادینه شده بود. مهمترین ویژگی او این بود که چند بعدی فعالیت می‌کرد؛ از روی مدل تبلیغی سر به خانواده شهدا نمی‌زد بلکه اعتقاد داشت و برای مدل تبیینی این کار را می کرد. بیشتر از آن که اسمش مطرح شود اثرش مطرح می‌شد. پس گمانه ها در مورد ایشان تبدیل به یقین شد و شبهاتی که برای او مطرح می‌کردند تبدیل به باور اما در نقطه مقابل شد.

وی خاطرنشان کرد: حاج قاسم پیام خلق می‌کرد و این پیام در کلامش نبود بلکه در کارش بود. در حقیقت ماهیت او خلوص بود او سال‌های سال زندگی در بیرون از خانه را انتخاب کرده بود و در سخت ترین و پیچیده ترین و پر ریسک ترین نقاط دنیا زندگی می‌کرد و حتی به عنوان یک سیبل متحرک، حرکت می کرد افرادی بودند که هم او را ترور شخصیتی می‌کردند هم ترور فیزیکی، اما حاج قاسم با رفتارش از خود دفاع کرد. به نظرم رسانه‌های ما از حاج قاسم دفاع نکردند بلکه او خودش از خودش دفاع کرد. دقت داشته باشید که ما یک گزارش تلویزیونی از حاج قاسم نداریم یا حتی گزارشی که روزنامه ها و خبرگزاری ها از او رفته باشند نداریم و تمام تصاویر، تصاویر موبایلی است که دیگران گرفته اند. البته بخشی از آن به دلیل ماهیت شغلی اش است اما ماهیت خود او هم چنین بود. یکی از ویژگی‌های او این بود که در چهره او لبخند را می‌دیدی؛ به خاطر داشته باشید در جایی که صداقت باشد و این صداقت الهی باشد، رفتار شما بر دلها می‌نشیند. حاج‌قاسم بر دل  این مردم نشست و باعث شد جریان انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی بار دیگر به روز شود.



منبع خبر

حذف عکس سردار سلیمانی از اینستاگرام به بازنشر بیشتر پیام حاج قاسم منتهی شد بیشتر بخوانید »